_ آموزش کتاب İstanbul _ضربالمثلهای شیرین _مکالمات روزمره به همراه تلفظ _تدریس خصوصی ابتدای کانال https://t.me/turkce_ogretmenimiz/6 💢ارتباط با مدیر کانال @Samila_ls
🍏کانال کتاب(pdf)،مستند،معرفی کتاب
@farin_ebook
🍏دانلود کتابهای نایاب ممنوعه وتاریخی
@yortci_bosjin_pdf
🍏معرفی رباتهای تلگرام
@ROBOT_TELE
🍏جاینگاره: نقشههای تاریخی و سیاسی
@Jaynegareh
🍏جملات *ناب* انگلیسـی
@jomalatnab_ENGLISH
🍏شبی چند دقیقه کتاب بخوانیم!!!
@book_tips
🍏کتابهای pdf و صوتی ممنوعه !!!
@nazaninenshaei
🍏چیزای جدید یاد بگیر..
@atelaateomom
🍏رایگان pdf دانلود کن
@Mser_12
🍏آموزش مدیریت واردات و صادرات
@modirtamin
🍏گلچین کتابهای صوتیPDF
@ketabegoia
🍏زیباترین شعر و متن ڪوتاه
@kahkeshan_eshge
🍏جملگی روانکاوی
@ravn100
🍏آسمانِ شب
@keyhan_n1
🍏مولانا و عاشقانه شمس (زهراغریبیان)
@gharibianlavasanii
🍏آموزش کامل و جامع ترکی استانبولی
@turkce_ogretmenimiz
🍏تاریخ ایرانشهر
@Iranshahr_Sassani
🍏وحشی بافقی شاعر عشق و تنهایی
@Wahshi_Bafghi
🍏"سیاست"داشته باش!آموزشهای همسرداری
@ravanshenasi_movafaqiat
🍏معلومات کمیاب طبی و درمانی
@internationalmedicaluseful
🍏دنیای کتاب صوتی و pdf
@AudioBook4710
🍏کتابهای اقتصادی را فول شو
@economic786
🍏آرا حقوقی قضایی و نظریات مشورتی
@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE
🍏عجایب ایران و جهان
@Ajayibat_j
🍏کتب صوتی نایاب/زندگینامۀ مشاهیر و...
@feqdanedel
🍏مجله فرازمینی ها
@arzamin
🍏کـــافـــه زبــان|English Cafe|
@English_cafe8
🍏مجله تلگرامی
@post2post
🍏داستانهای انگلیسی + معنی فارسی
@ES_Story
🍏دانستنی های پزشکی دکتر خود باشیم
@kalemnab
🍏کانالی از جنس دلهای بی ریا
@Kafeh_sher
🍏طب سینوی، درمان های خانگی
@teb_sinawi
🍏هر کتاب بگی داریم
@kabuluniversitybooks
🍏سرزمین آریایی
@royayemehr
🍏کتابخانه انجمن نویسندگان ایران
@anjomanenevisandegan_ir
🍏اشعار نـاب و زیبا
@seda_tanha
🍏واج های عشق
@vaj_hay_eshgh
🍏مدرسه اطلاعات
@INFORMATIONINSTITUTE
🍏به نام دوست
@benamedostt
🍏"جذب " موفقیت"رشد شخصیت"
@pareparvaz63
🍏کانال شعر و ادب
@shero_adab2
🍏《 نایاب / کمیاب / درخواستی 》
@KETAB_SALAM_CAFE
🍏موسیقی بی کلام آتن تا سمرقند
@LoveSilentMelodies
🍏عشق نور آگاهی
@IAM_infinity000
🍏متن دلنشین
@aram380
🍏اندکی شعر
@Andakei_sheer
🍏دلبری های حضرت مولانا
@molavi_molavi
🍏کتابخانه بزرگ ادیان و فرهنگ باستان
@Zardoshti_book
🍏هفت شهر ؏شق
@Haftshahreeshghh
🍏آموزش پاڪسازی تقویت انرژے چاڪراها
@tabnahayteshgh
🍏آموزشگاه طبی سید
@samsadeghitebeslami
🍏شعرناب و ڪوتاه
@sher_moshaer
🍏کتابخانه ممنوعه✓
@KETAB_MAMNUE
🍏فـقط *کتابخـوااانها* عـضو شوند؛
@mutaliagaran
🍏یه مهندس تمام عیار شووو
@civil101
🍏کتابخانه جامع فاطمی
@FA_TI_MI
🍏دنیای پادکست
@OneThousandandOnePodcast
🍏دهکده تلگرامی
@pace2pace
🍏تقویت 100% Listening شما با ما!
@ENG_PODCAST
🍏پارادایم
@ir_paradigm
🍏کتابخوانی تلگرام
@ketabkhaniye_telegram
🍏یک میلیون کتاب "PDF و صوتی"
@PDF_and_audio_library
🍏مکالمههای روزمره انگلیسی
@EnglishWithMima
🍏برترین اجراهای (پیانوی کلاسیک) و...
@pianoland123
🍏کتابخانه طبی، درمان با داروهای خانگی
@danyalshafa
🍏رمانسرای مجازی
@Salam_Roman
🍏صدای درون
@sedaye_daron
🍏انگلیسی را اصولی و حرفه ای بیاموز
@novinenglish_new
🍏روانشناسی با طعم هیجان
@ravantahlilgar
🍏کانال آموزش زبان عربی
@amuxesharabi
🍏دنیایی از دانستنیهای عجیب و جالب
@shogo_jaleb
🍏مطالعات تخصصی تاریخ صفویه
@Safavidstudies
🍏بيشتر بدانيم بهتر زندگى كنيم
@matlabravanshenasi
🍏شعر و قلم
@Sheryoghalam
🍏سفر به دنیای خیال و رویا
@mehrandousti
🍏مهارتها و سیاستهاے زندگــی زوجین
@rabeteye_zanashOi
🍏کتابخانه صوتی و پی دی اف تاپ بوک
@Top_books7
🍏نویسندگیِ خلّاق
@ErnestMillerHemingway
🍏کانال علمی ابرنواختر (نجوم، کیهانشناسی)
@abarnoakhtar
🍏حقوق برای همه
@jenab_vakill
🍏زبانشناسی همگانی
@linguiran
🍏یافتههای مهم روانشناسی
@Hrman11
🍏کافه کتاب
@roman_bookk
🍏از صفر تا صد(گرامر اسپیکنگ....)
@grobP1
🍏اشعـار نــاب و ڪمیاب
@moshere
🍏سرای موزیکات شاد
@sarayehmusic
🍏کتابهایی که چاپ مجدد نشدند!
@jadidtarinha3
🍏زندگی همسرانه و زناشویی من
@harimezendgi
🍏کتابخانه پارس
@parsslibrary
🍏صوتی کتابهای پولی را ازینجا دانلود کن
@sound_lib
🍏فرازمینی ها
@FARZAMINIHA
🍏تدریس مکاتب فلسفی و روانی
@anbar100
🍏برنامه ها - سایتها - رباتها همه رایگان
@APPZ_KAMYAB
🍏آموزش علم نجوم و کیهان شناسی
@yortchi_bosjin
🍏اشعار ناب و دلنشین
@Hamidrezaabravan
🔹هماهنگی تبادل:
@mrsmafd
ای وای آب(کمک،به دادم برس ای آب)🌊🌊
ای آبی که به شکلی آرام در جریانی!
تو راه وقتی داشتم میرفتم یه نخود پیدا کردم. وقتی داشتم اونو مینداختم بالا و میگرفتم از دستم افتاد زمین و رفت بین تخته های چوبی گیر کرد.
گفتم(خواستم)دستمو رو ببرم داخل اونو بردارم اما دستم جا نشد و از اونجا رد نشد،
گفتم انگشتمو ببرم داخل برش دارم اما بازم نتونستم بهش دسترسی پیدا کنم و انگشتم بهش نرسید.
خلاصه در نهایت رفتم سراغ نجار؛
گفتم این تخته ها رو ببر(قطعه قطعه کن)فاصله بنداز بینشون و نخود رو دربیار.
گفت:کار دارم نمیتونم کارمو ول کنم،
و منو از سرش باز کرد.
منم دویدم و پیش آقای صاحب مقام رفتم،گفتم بیا این نجار رو بترسون(بهش دستور بده)که نخود رو برام دربیاره.
اما آقا گفت:
منو با این جور چیزها درگیر نکن و بخاطر این چیزها مزاحم من نشو.
منو از سرش باز کرد.
منم دویدم رفتم پیش همسر و خانم این آقا و بهش گفتم:
بیا با این آقا(همسرت)قهر کن،تو رویش(صورتش)نگاه نکن تا نجار رو بترسونه(بهش دستور بده)،
و نجار هم نخودم رو دربیاره.
اما خانم(همسر آقا)گفت:
سر شبی منو کلافه نکن،منو از سرش باز کرد.
منم دویدم و نزد موش رفتم و گفتم:
بیا برو تو صندوقچه ی جهیزیه ی این خانم و تمام پارچه های گیپور و توری اونو با دندونت جویده و تیکه پاره کن.
تا خانم با همسرش(آقای صاحب منصب)قهر کنه،آقا هم نجار رو بترسونه(بهش دستور بده)،
نجار هم نخودم رو دربیاره.
اما موش گفت:
برو بیرون،نمیشه(امکان نداره)!
منم دویده و نزد گربه رفتم و بهش گفتم:
بیا این موش رو دنبال کن،تا بره تو صندوقچه ی جهیزیه ی خانم،همه ی پارچه های گیپور و توری اونو جویده و تیکه پاره کنه تا خانم با آقا(همسرش)قهر کنه،آقا هم نجار رو بترسونه(بهش دستور بده)،نجار هم نخودم رو دربیاره.
اما گربه ی ملوس که همیشه میو میو میکنه،گفت:
میووو میووو،نمیشه(امکان نداره)!
ای وای آب(کمک ای آب)،
ای آب طغیانگر؛🌊🌊
بیا این گربه رو حسابی خیس کن،تا اون هم موش رو دنبال کنه،تا موش هم وارد صندوقچه ی جهیزیه خانم بشه،
همه ی پارچه های گیپور و توری اونو جویده و تیکه پاره کنه،تا خانم با آقا(همسرش)قهر کنه،آقا هم نجار رو بترسونه(بهش دستور بده)،نجار هم ترسیده و نخودم رو دربیاره.
اما آب رودخانه اصلا به keloğlan توجه نکرده و به حرف هاش اهمیتی نداده.
و در حالی که همینجور آرام آرام به جریانش ادامه میداد،گفت:
نمیشه(امکان نداره)،
اصلا من نمیتونم اونجوری جوش و خروش کنم(طغیان کنم)و بالا بیام و سر ریز بشم،
و قدم از قدم نمیتونم بردارم.(نمیتونم هیچ تکونی بخورم).
🍇🍇🍇
💎برترین کانالهای تلگرام:
🔹هماهنگی جهت تبادل:
@mrsmafd
ای گربه ی سیاه 🐈⬛️،
گربه ی دوست داشتنی که میو میو میکنی!
تو راه وقتی داشتم میرفتم یه نخود پیدا کردم. وقتی داشتم اونو مینداختم بالا و میگرفتم از دستم افتاد زمین و رفت بین تخته های چوب گیر کرد.
گفتم(خواستم)دستمو رو ببرم داخل اونو بردارم اما دستم جا نشد و از اونجا رد نشد،
گفتم انگشتمو ببرم داخل برش دارم اما بازم نتونستم بهش دسترسی پیدا کنم و انگشتم بهش نرسید.
خلاصه در نهایت رفتم سراغ نجار؛
گفتم این تخته ها رو ببر(قطعه قطعه کن)فاصله بنداز بینشون و نخود رو دربیار.
گفت:کار دارم نمیتونم کارمو ول کنم،
و منو از سرش باز کرد.
منم دویدم و پیش آقای صاحب مقام رفتم،گفتم بیا این نجار رو بترسون(بهش دستور بده)که نخود رو برام دربیاره.
اما آقا گفت:
منو با این جور چیزها درگیر نکن و بخاطر این چیزها مزاحم من نشو.
منو از سرش باز کرد.
منم دویدم رفتم پیش همسر و خانم این آقا و بهش گفتم:
بیا با این آقا(همسرت)قهر کن،تو رویش(صورتش)نگاه نکن تا نجار رو بترسونه(بهش دستور بده)،
و نجار هم نخودم رو دربیاره.
اما خانم(همسر آقا)گفت:
سر شبی منو کلافه نکن،منو از سرش باز کرد.
منم دویدم و نزد موش رفتم و گفتم:
بیا برو تو صندوقچه ی جهیزیه ی این خانم و تمام پارچه های گیپور و توری اونو با دندونت جویده و تیکه پاره کن.
تا خانم با همسرش(آقای صاحب منصب)قهر کنه،آقا هم نجار رو بترسونه(بهش دستور بده)،
نجار هم نخودم رو دربیاره.
اما موش گفت:
برو بیرون،نمیشه(امکان نداره)!
گربه ی دوست داشتنی که همش میو میو میکنی،
بیا این موش رو دنبال کن،تا بره تو صندوقچه ی جهیزیه ی خانم،پارچه های گیپور و توری اونو جویده و تیکه پاره کنه تا خانم با آقا قهر کنه،آقا هم نجار رو بترسونه(بهش دستور بده)،نجار هم نخودم رو دربیاره.
اما گربه پشتش رو داده بالا به حالت برجسته درآورده(حالتی که معمولا گربه ها درمیان) و گفته:
میووو میووو،نمیشه(امکان نداره)!keloğlan عصبانی شده،سر کچلش حسابی سرخ شده و گفته:
وایسا صبر کن،ببین حالا از دست تو پیش آب رودخانه شکایت میکنم(تا حسابتو برسه)!
رودخانه پر شده و بالا بیاد و تو رو حسابی خیس کنه(تا حالت جا بیاد)...
و دویده و کنار ساحل رودخانه رفته:
YAZALIM..
بنویسیم..
♻️ kim ne yapıyor?
کی چیکار میکنه؟
#ترکیش_سمیلا #ترکیه #ترکی_استانبولی #زبان #زبان_ترکی_استانبولی #آموزش_زبان_ترکی_استانبولی
/channel/turkce_ogretmenimiz
♻️ چالش داریم 😎
مفهوم واژه زیر را بنویسید.👇👇
🔹 " Yer Yer " ne demek?
لطفا پاسخ خودتون رو در بخش کامنتها بنویسین.🙏
#ترکیش_سمیلا #ترکیه #ترکی_استانبولی #زبان #زبان_ترکی_استانبولی #آموزش_زبان_ترکی_استانبولی
/channel/turkce_ogretmenimiz
ای وای خانم،خانم زیبا!
تو راه وقتی داشتم میرفتم یه نخود پیدا کردم. وقتی داشتم اونو مینداختم بالا و میگرفتم از دستم افتاد زمین و رفت بین تخته های چوبی گیر کرد.
گفتم(خواستم)دستمو رو ببرم داخل اونو بردارم اما دستم جا نشد و از اونجا رد نشد،
گفتم انگشتمو ببرم داخل برش دارم اما بازم نتونستم بهش دسترسی پیدا کنم و انگشتم بهش نرسید.
خلاصه در نهایت رفتم سراغ نجار؛
گفتم این تخته ها رو ببر(قطعه قطعه کن)فاصله بنداز بینشون و نخود رو دربیار.
گفت:کار دارم نمیتونم کارمو ول کنم،
و منو از سرش باز کرد.
منم دویدم اومدم پیش آقای صاحب مقام(همسرت)گفتم بیا این نجار رو بترسون که نخود رو برام دربیاره.
اما آقا گفت:
منو با این جور چیزها درگیر نکن و بخاطر این چیزها مزاحم من نشو.منو از سرش باز کرد.
ای خانم زیبایم،
بیا با این آقا(همسرت)قهر کن،تو رویش(صورتش)نگاه نکن تا نجار رو بترسونه(بهش دستور بده)،
و نجار هم نخودم رو دربیاره.
اما همسر آقا اصلا به Keloğlan توجه ای نکرده و به حرفهاش اهمیت نداده.
علاوه بر اون تازه عصبانی هم شده و شروع کرده به فریاد زدن و گفته:
از دست تو Keloğlan،یک ساعته داری چی تعریف میکنی،ولم کن!😤
سر شبی منو کلافه نکن،😡
دست از سرم بردار!(برو پی کارت).Keloğlan عصبانی شده،سر کچلش کاملا سرخ شده(از شدت عصبانیت)و گفته:
وایسا صبر کن،ببین حالا از دست تو پیش موش شکایت میکنم(تا حسابتو برسه)!
بره تو صندوقچه ی جهیزیه ات و همه ی پارچه های گیپور و توری تو رو بجوه و تیکه پاره کنه (با دندونش)...
و دویده و به سمت لونه ی موش رفته:
#Komik
🔹 İstenmediğim yere davet 🤣🤣
#ترکیش_سمیلا #ترکیه #ترکی_استانبولی #زبان #زبان_ترکی_استانبولی #آموزش_زبان_ترکی_استانبولی
/channel/turkce_ogretmenimiz
ای وای آقام،(فردی دارای مقام و منصب)،آقای اصیلم!
تو راه وقتی داشتم میرفتم یه نخود پیدا کردم. وقتی داشتم اونو مینداختم بالا و میگرفتم از دستم افتاد زمین و رفت بین تخته های چوبی گیر کرد.
گفتم(خواستم)دستمو رو ببرم داخل اونو بردارم اما دستم جا نشد و از اونجا رد نشد،گفتم انگشتمو ببرم داخل برش دارم اما بازم نتونستم بهش دسترسی پیدا کنم و انگشتم بهش رسید.
خلاصه در نهایت رفتم سراغ نجار؛
گفتم این تخته ها رو ببر(قطعه قطعه کن)فاصله بنداز بینشون و نخود رو دربیار.
گفت:کار دارم نمیتونم کارمو ول کنم،
و منو از سرش باز کرد.
بیا این نجار رو بترسون که نخود رو برام دربیاره.
اما آقای صاحب مقام اصلا بهش توجه نکرده و به حرفاش اهمیتی نداده.
علاوه بر اون تازه عصبانی هم شده و شروع کرده به فریاد زدن و گفته:
برو پی کارت Keloğlan!😡 منو با این جور چیزها درگیر نکن و بخاطر این چیزها مزاحم من نشو.😤 Keloğlan عصبانی شده،سر کچلش کاملا سرخ شده(از شدت عصبانیت)و گفته:
وایسا صبر کن،ببین حالا از دست تو پیش خانومت شکایت میکنم(تا حسابتو برسه)!
باهات قهر کنه و دیگه تو روت(صورتت)نگاهم نکنه...
دویده و رفته پیش خانم(همسر)اون آقای مقام دار:
---
Cümle 1:
Bir varmış, bir yokmuş.
Bir: یک
varmış: بوده (زمان گذشته روایتگونه از "var")
yokmuş: نبوده (زمان گذشته روایتگونه از "yok")
🟩 ترجمه: یکی بود یکی نبود.
---
Cümle 2:
Vaktin birinde, başı kel, yüzü güleç bir Keloğlan varmış.
Vaktin: زمانِ
birinde: در یکی از (آن زمانها)
başı: سرِ او
kel: کچل
yüzü: صورتش
güleç: خندان
bir: یک
Keloğlan: کلهکچل (نام یک شخصیت افسانهای معروف ترکی)
varmış: بوده
🟩 ترجمه: روزی روزگاری، کلهاش کچل و صورتش خندان، یک کلوغلان بوده.
---
Cümle 3:
Bu Keloğlan günün birinde, yolda giderken bir nohut tanesi bulmuş.
Bu: این
Keloğlan: کلوغلان
günün: روزِ
birinde: یکی از
yolda: در راه
giderken: در حالیکه میرفت
bir: یک
nohut: نخود
tanesi: دانهاش
bulmuş: پیدا کرده
🟩 ترجمه: این کلوغلان یک روز در راه که میرفت، یک دانه نخود پیدا کرد.
---
Cümle 4:
Evde, nohut tanesini havaya atıp tutarken, birden yere düşürmüş, tahtaların arasına kaçırmış.
Evde: در خانه
nohut tanesini: دانه نخود را
havaya: به هوا
atıp: انداختن (با حرف ربط -ıp یعنی "و")
tutarken: در حالیکه میگرفت
birden: ناگهان
yere: به زمین
düşürmüş: انداخته / انداخته است
tahtaların: تختهها
arasına: به بینِ
kaçırmış: فرار کرده / رفته
🟩 ترجمه: در خانه، وقتی داشت نخود را به هوا میانداخت و میگرفت، ناگهان آن را انداخت و نخود بین تختهها رفت.
---
Cümle 5:
Elimi sokup alayım demiş, ama eli sığmamış; parmağımı sokup alayım demiş, ama parmakları nohuta ulaşamamış.
Elimi: دستم را
sokup: فرو کنم
alayım: بگیرم
demiş: گفته
ama: اما
eli: دستش
sığmamış: جا نگرفته
parmağımı: انگشتم را
sokup: فرو کنم
alayım: بگیرم
demiş: گفته
ama: اما
parmakları: انگشتانش
nohuta: به نخود
ulaşamamış: نتوانسته برسد
🟩 ترجمه: گفته دستم را فرو کنم و بردارم، ولی دستش جا نگرفته؛ گفته انگشتم را فرو کنم و بردارم، ولی انگشتانش به نخود نرسیدهاند.
---
Cümle 6:
Sonunda koşmuş marangoza gitmiş:
Sonunda: در نهایت
koşmuş: دویده
marangoza: پیش نجار
gitmiş: رفته
🟩 ترجمه: در آخر دوید و رفت پیش نجار.
---
Cümle 7:
Aman usta, yetiş usta! Evde tahtaların arasına nohut tanesi kaçtı. Şu tahtaları kesip arala da, nohutu oradan çıkarıver.
Aman: ای وای / ای استاد
usta: استاد
yetiş: کمک کن / برس
Evde: در خانه
tahtaların: تختهها
arasına: بین
nohut tanesi: دانه نخود
kaçtı: رفت / فرار کرد
Şu: این
tahtaları: تختهها را
kesip: ببُر و
arala: باز کن
da: تا اینکه
nohutu: نخود را
oradan: از آنجا
çıkarıver: دربیار لطفاً / سریع دربیار
🟩 ترجمه: ای استاد، کمک کن! نخود رفته بین تختههای خانه. لطفاً این تختهها را ببر و باز کن تا نخود را دربیارم.
Ama marangoz hiç oralı olmamış:
Ama: اما
marangoz: نجار
hiç: اصلاً
oralı: توجه کننده
olmamış: نشده / محل نداده
🟩 ترجمه: اما نجار اصلاً توجهی نکرده.
---
Cümle 9:
Git başımdan Keloğlan, işimi bırakıp gelemem!
Git: برو
başımdan: از سرم
Keloğlan: کلهکچل
işimi: کارم را
bırakıp: رها کرده
gelemem: نمیتوانم بیایم
🟩 ترجمه: برو پی کارت کلهکچل، نمیتونم کارم رو ول کنم و بیام!
---
Cümle 10:
demiş. Keloğlan sinirlenmiş, kel kafası kıpkırmızı olmuş:
demiş: گفته
Keloğlan: کلوغلان
sinirlenmiş: عصبانی شده
kel: کچل
kafası: سرش
kıpkırmızı: سرخِ سرخ
olmuş: شده
🟩 ترجمه: گفته. کلوغلان عصبانی شد، سر کچلش سرخِ سرخ شد.
---
Cümle 11:
Dur, seni beye şikayet edeyim de gör bakalım!
Dur: وایسا
seni: تو را
beye: به خان / رئیس
şikayet edeyim: شکایت کنم
de: تا اینکه
gör: ببینی
bakalım: ببینیم
🟩 ترجمه: صبر کن، بذار به رئیس شکایتت کنم تا ببینی چی میشه!
---
Cümle 12:
demiş ve koşmuş beye gitmiş:
demiş: گفته
ve: و
koşmuş: دویده
beye: پیش رئیس
gitmiş: رفته
🟩 ترجمه: گفته و دوید و رفت پیش رئیس.
---
Keloğlan
Bölüm 1
Bir varmış, bir yokmuş. Vaktin birinde, başı kel, yüzü güleç bir Keloğlan varmış. Bu Keloğlan günün birinde, yolda giderken bir nohut tanesi bulmuş.
Evde, nohut tanesini havaya atıp tutarken, birden yere düşürmüş, tahtaların arasına kaçırmış. Elimi sokup alayım demiş, ama eli sığmamış; parmağımı sokup alayım demiş, ama parmakları nohuta ulaşamamış. Sonunda koşmuş marangoza gitmiş:
Aman usta, yetiş usta! Evde tahtaların arasına nohut tanesi kaçtı. Şu tahtaları kesip arala da, nohutu oradan çıkarıver.
Ama marangoz hiç oralı olmamış:
Git başımdan Keloğlan, işimi bırakıp gelemem!
demiş. Keloğlan sinirlenmiş, kel kafası kıpkırmızı olmuş:
Dur, seni beye şikayet edeyim de gör bakalım!
demiş ve koşmuş beye gitmiş:
#okuma
1. Düğün – عروسی
2. gün – روز
3. gece – شب
4. sürmek – طول کشیدن
5. Vali – والی، استاندار
6. kız – دختر
7. almak – گرفتن
8. bir – یک
9. hamam – حمام
10. gitmek – رفتن
11. için – برای
12. koca – شوهر
13. istemek – خواستن
14. lira – لیر
15. hangi – کدام
16. tüccar – تاجر
17. haber – خبر
18. salmak – فرستادن
19. kimse – هیچکس
20. vermek – دادن
21. gayri – دیگر، حالا دیگر
22. zaman – زمان
23. iyice – حسابی، بهخوبی
24. fakir – فقیر
25. düşmek – افتادن
26. odun – هیزم
27. bile – حتی
28. kalmamak – باقی نماندن
29. ev – خانه
30. iç – داخل
31. büyük – بزرگ
32. tut ağacı – درخت توت
33. kesmek – بریدن
34. idare etmek – مدیریت کردن، گذران کردن
35. ağaç – درخت
36. içinden – از داخل
37. altın – طلا
38. akmak – جاری شدن
39. hemen – بلافاصله
40. değnek – چوبدستی
41. duvar – دیوار
42. vurmak – زدن
43. duymak – شنیدن
44. ne oluyor? – چه خبر شده؟
45. koşmak – دویدن
46. ev – خانه (قبلاً آمد، تکرار نشد)
47. satmak – فروختن
48. karşılık – در مقابل
49. getirmek – آوردن
50. onun için – به همین دلیل
51. dövüşmek – دعوا کردن
52. toplamak – جمع کردن
53. içeri – داخل
54. almak – گرفتن (قبلاً آمد، تکرار نشد)
55. mağaza – مغازه
56. açmak – باز کردن
57. ticaret – تجارت
58. başlamak – شروع کردن
59. saklamak – نگه داشتن
60. yer – جا، مکان
61. çıkarmak – بیرون آوردن
62. zengin – ثروتمند
63. etmek – کردن
64. nohut – نخود
65. demek – گفتن
66. ağız – دهان
67. atmak – انداختن
68. yemek – خوردن
69. içmek – نوشیدن
70. muradına ermek/geçmek – به آرزوی خود رسیدن
KELOĞLAN
BOLUM .3 SON
Düğünleri kırk gün kırk gece sürmüş. Valinin kızını Keloğlan almış.Bir gün Valinin kızı hamama gitmek için kocasından beş lira istemiş;
kocası da hangi tüccara haber salmışsa kimse para vermemiş.Gayri Keloğlan bu zamanlarda iyiden iyiye fakir düşmüş;odunları bile kalmamış. Evlerinin içindeki büyük tut ağacı keserek idare ediyorlarmış.Bir gün yine ağacı keserken ağacın içinden altın akmaya başlamış.Hemen bir değnek alarak duvara vurmuş.
Değnek senini duyan Vali hemen “Ne oluyor?” diye damadının evine koşmuş. Keloğlan,
“Benim beş yüz deve yükü nohudumu satmışlar da karşılığı bana bu kadar altın getirmişler,onun için dövüşüyorum,”demiş.
Parayı toplayarak içeri almışlar.
Keloğlan bir mağaza açıp ticarete başlamış.O tek nohudu sakladığı yerden çıkartarak“Beni zengin eden bu nohuttur”deyip ağzına atmış.
Yiyip içip muradına geçmiş
#OKUMA
⏳شانس کسایی که آنلاینن
لیست تا ساعاتی دیگر حذف میشود ...
Keloğlan
Bölüm 6
Aman su, uslu uslu akan su! Yolda giderken bir nohut buldum. Havaya atıp tutarken yere düşürdüm, tahtaların arasına kaçırdım. Elimi sokup alayım dedim, sığmadı; parmağımı sokup alayım dedim, ulaşamadım. Sonunda marangoza gittim; şu tahtaları kesip arala da, nohutu çıkarıver dedim. İşim var bırakamam dedi, beni başından savdı. Ben de koştum beye gittim; gel şu marangozu korkut da nohutu çıkarıversin dedim. Ama bey; beni böyle şeylerle rahatsız etme dedi, beni başından savdı. Ben de koştum beyin hanımına gittim; gel şu beye küs, yüzüne bakma da, marangozu korkutsun, marangoz da nohutu çıkarıversin dedim. Ama hanım; bunaltma beni akşam vakti dedi, başından savdı. Ben de koştum fareye gittim; gel şu hanımın çeyiz sandığına gir, dantellerini kemirip parçala, hanım beye küssün, bey marangozu korkutsun, marangoz da nohutu çıkarıversin dedim. Ama fare; Cık dedi, olmaz dedi. Ben de koştum kediye gittim; gel şu fareyi kovala, hanımın çeyiz sandığına girsin, dantellerini kemirip parçalasın, hanım beye küssün, bey marangozu korkutsun, marangoz da nohutu çıkarıversin dedim. Ama mırnav kedi; miyav dedi, olmaz dedi. Aman su, yaman su; gel şu kediyi bir güzel ıslat, o da fareyi kovalasın, fare hanımın çeyiz sandığına girsin, dantellerini kemirip parçalasın, hanım beye küssün, bey marangozu korkutsun, marangoz da korkup nohutu çıkarıversin.
Ama derenin suyu hiç oralı olmamış, uslu uslu akmaya devam ederken:
Olmaz, hiç öyle coşup taşamam, şurdan suraya gidemem.
demiş.
#okuma
♻️ Çevirelim...
ترجمه کنیم...
سالها پیش زمین خورد!
اما هرگز جا نزد.
زیبا تر از قبل رشد کرد...
#ترکیش_سمیلا #ترکیه #ترکی_استانبولی #زبان #زبان_ترکی_استانبولی #آموزش_زبان_ترکی_استانبولی
/channel/turkce_ogretmenimiz
Keloğlan
Bölüm 5
Kara kedi, mırnav kedi! Yolda giderken bir nohut buldum. Havaya atıp tutarken yere düşürdüm, tahtaların arasına kaçırdım. Elimi sokup alayım dedim, sığmadı; parmağımı sokup alayım dedim, ulaşamadım. Sonunda marangoza gittim; şu tahtaları kesip arala da, nohutu çıkarıver dedim. İşim var bırakamam dedi, beni başından savdı. Ben de koştum beye gittim; gel şu marangozu korkut da nohutu çıkarıversin dedim. Ama bey; beni böyle şeylerle rahatsız etme dedi, beni başından savdı. Ben de koştum beyin hanımına gittim; gel şu beye küs, yüzüne bakma da, marangozu korkutsun, marangoz da nohutu çıkarıversin dedim. Ama hanım; bunaltma beni akşam vakti dedi, başından savdı.
Ben de koştum fareye gittim; gel şu hanımın çeyiz sandığına gir, dantellerini kemirip parçala da, hanım beye küssün, bey marangozu korkutsun, marangoz da nohutu çıkarıversin dedim. Ama fare; Cık dedi, olmaz dedi. Mırnav kedi; gel şu fareyi kovala da, hanımın çeyiz sandığına girsin, dantellerini kemirip parçalasın, hanım beye küssün, bey marangozu korkutsun, marangoz da nohutu çıkarıversin.
Ama kedi sırtını kabartıp:
Miyav miyav, olmaz!
demiş. Keloğlan sinirlenmiş, kel kafası iyice kızarmış:
Dur, seni deredeki suya şikayet edeyim de gör bakalım! Dolup taşsın, seni bir güzel ıslatsın...
demiş ve koşmuş dere kenarına gitmiş:
#okuma
♻️ پاسخ چالش👇👇
⁉️"Yer yer" ifadesi, Türkçede "bazen", "arada sırada", "yer yer" veya "kimi zaman" gibi anlamlara gelir. Bir durumun veya olayın her yerde değil, sadece bazı yerlerde veya zamanlarda ortaya çıktığını ifade eder.
عبارت «Yer Yer » در ترکی به معنی «گاهی اوقات»، «گهگداری» یا «بعضی وقتها، بعضی جاها، برخی.. » است.
❗️این به این معنی است که یک رویداد یا اتفاق در همه جا رخ نمیدهد، بلکه فقط در مکانها یا زمانهای خاصی رخ میدهد.
Örneğin:
به عنوان مثال:
🔹"Yağmur yer yer yağıyor." (Yağmur her yerde değil, sadece bazı yerlerde yağıyor.)
باران بعضی جاها میبارد ( باران همه جا نیست، فقط در بعضی جاها میبارد).
🔸"Bu ormanda yer yer güzel manzaralar var." (Ormanın her yerinde değil, bazı yerlerinde güzel manzaralar var.)
در این جنگل جاهای زیبایی وجود دارد ،( در بعضی جاهای جنگل مناظر زیبا وجود دارد نه در همه جای آن).
🔹"Konferansta yer yer ilginç konuşmalar oldu." (Konferansta her konuşma ilginç değildi, sadece bazıları ilginçti.)
در کنفرانس برخی از سخنرانی ها جالب بود.( در کنفرانس همه سخنرانی ها جالب نبودند فقط بعضی از سخنرانی جالب بود).
Aman ای وای، ای جان (برای جلب توجه)
hanım خانم
güzel زیبا
yolda در راه
giderken هنگام رفتن
bir یک
nohut نخود
buldum پیدا کردم
havaya به هوا
atıp پرتاب کرده
tutarken در حال گرفتن
yere به زمین
düşürdüm انداختم
tahtaların تختهها
arasına بین
kaçırdım : انداختم/فرار دادم
(در اینجا: داخل رفت)
elimi دستم را
sokup داخل کرده
alayım بگیرم
dedim گفتم
sığmadı جا نشد
parmağımı انگشتم را
ulaşamadım نتوانستم برسم
sonunda در نهایت
marangoza نزد نجار
gittim رفتم
kesip ببُر
arala باز کن
çıkarıver سریع بیرون بیار
işim کارم
var هست
bırakamam نمیتوانم رها کنم
beni من را
başından از سر
savdı رد کرد / از سر باز کرد
koştum دویدم
beye نزد آقا
geldim آمدم
gel بیا
korkut بترسان
ama اما
böyle اینجور
şeylerle با این چیزها
rahatsız etme اذیتم نکن
güzel hanımım خانم زیبای من
küs قهر کن
yüzüne به صورتش
bakma نگاه نکن
hiç اصلاً
oralı توجهکننده
olmamış نبوده است
üstelik تازه / بعلاوه
sinirlenip عصبی شده و
bağırmaya به فریاد زدن
başlamış شروع کرده
ne anlatıyorsun چی میگی؟
bunaltma خستهام نکن
akşam vakti وقت عصر
git برو
başımdan از سرم
sinirlenmiş عصبی شده
kel kafası سر کچل
kıpkırmızı کاملاً قرمز
dur وایسا
fareye به موش
şikayet edeyim شکایت کنم
gör bakalım ببین چه میشه
çeyiz sandığına به صندوق جهیزیه
girsin بره داخل
dantellerini دانتلهایت را
kemirsin بجود
parçalasın پاره کند
koşmuş دویده است
farenin مال موش
yuvasına به لانهاش
gitmiş رفته است
KELOĞLAN
BÖLÜM 3
Aman hanım, güzel hanım! Yolda giderken bir nohut buldum. Havaya atıp tutarken yere düşürdüm, tahtaların arasına kaçırdım. Elimi sokup alayım dedim, sığmadı; parmağımı sokup alayım dedim, ulaşamadım. Sonunda marangoza gittim; şu tahtaları kesip arala da, nohutu çıkarıver dedim. İşim var bırakamam dedi, beni başından savdı. Ben de koştum beye geldim; gel şu marangozu korkut da nohutu çıkarıversin dedim. Ama bey; beni böyle şeylerle rahatsız etme dedi, beni başından savdı. Güzel hanımım; gel şu beye küs, yüzüne bakma da, marangozu korkutsun, marangoz da nohutu çıkarıversin.
Ama beyin hanımı da hiç oralı olmamış. Üstelik sinirlenip bağırmaya başlamış:
Aman Keloğlan, ne anlatıyorsun! Bunaltma beni akşam vakti, git başımdan!
Keloğlan sinirlenmiş, kel kafası kıpkırmızı olmuş:
Dur, seni fareye şikayet edeyim de gör bakalım! Çeyiz sandığına girsin de, dantellerini kemirsin, parçalasın...
demiş ve koşmuş farenin yuvasına gitmiş:
#OKUMA
🟦 Metin:
Aman beyim, soylu beyim! Yolda giderken bir nohut buldum.
🟨 ترجمه:
ای بیگم! ای بیگِ اصیل! وقتی در راه میرفتم، یک دانه نخود پیدا کردم.
🟩 تجزیه و تحلیل:
"Aman beyim": اصطلاحی مودبانه برای جلب توجه و احترام به "بگ" (آقا).
"soylu beyim": "آقای اصیل" یا "بزرگزادۀ من".
"Yolda giderken": "در حال رفتن در راه" – قید زمان و مکان.
"bir nohut buldum": "یک نخود پیدا کردم" – جمله خبری ساده.
---
🟦 Metin:
Havaya atıp tutarken yere düşürdüm, tahtaların arasına kaçırdım.
🟨 ترجمه:
داشتم نخود را به هوا میانداختم و میگرفتم، که افتاد و بین تختهها گم شد.
🟩 تجزیه و تحلیل:
"Havaya atıp tutarken": "در حال پرتاب و گرفتن در هوا" – بیان حالت بازیگوشانه.
"yere düşürdüm": "انداختمش روی زمین" – فعل ماضی ساده.
"tahtaların arasına kaçırdım": "از دستم در رفت و بین تختهها افتاد" – فعل فرار کردن به معنای گم شدن در اینجا.
---
🟦 Metin:
Elimi sokup alayım dedim, sığmadı; parmağımı sokup alayım dedim, ulaşamadım.
🟨 ترجمه:
گفتم دستم را داخل ببرم و درش بیاورم، جا نشد؛ گفتم انگشتم را ببرم، نرسیدم.
🟩 تجزیه و تحلیل:
"Elimi sokup alayım dedim": "گفتم دستم را ببرم داخل تا بردارمش" – ساختار شرطی غیرمستقیم.
"sığmadı": "جا نشد" – فعل برای بیان تنگی یا کوچکی فضا.
"parmağımı sokup alayım dedim": همان ساختار با "انگشت".
"ulaşamadım": "نتوانستم برسم" – ناتوانی در عمل.
---
🟦 Metin:
Sonunda marangoza gittim; şu tahtaları kesip arala da, nohutu çıkarıver dedim.
🟨 ترجمه:
آخرش رفتم پیش نجار؛ گفتم این تختهها را ببر و باز کن تا نخود را دربیاری.
🟩 تجزیه و تحلیل:
"Sonunda": "در نهایت" – نتیجه تلاشهای قبلی.
"marangoza gittim": "رفتم پیش نجار" – عمل درخواست کمک.
"kesip arala da": "ببر و باز کن" – ساختار امری دو فعله.
"çıkarıver": فعل “çıkarmak” با پسوند “-iver” برای تأکید بر انجام سریع یا سادهی کار.
---
🟦 Metin:
İşim var bırakamam dedi, beni başından savdı.
🟨 ترجمه:
گفت کار دارم، نمیتونم رها کنم، منو از سرش باز کرد.
🟩 تجزیه و تحلیل:
"İşim var": "کار دارم" – توجیه برای رد کمک.
"bırakamam": "نمیتونم رها کنم" – زمان حال منفی.
"beni başından savdı": اصطلاحی به معنی "مرا از سرش باز کرد" یا "پیچوند".
---
🟦 Metin:
Gel şu marangozu korkut da nohutu çıkarıversin.
🟨 ترجمه:
بیا این نجار را بترسون تا نخود را دربیاره.
🟩 تجزیه و تحلیل:
"Gel": "بیا" – دعوت مستقیم.
"korkut": "بترسون" – فعل امر از “korkutmak”.
"çıkarıversin": همون ساختار قبلی با “-iver”, ولی این بار در زمان التزامی (yapsın, etsin, vb.)
---
🟦 Metin:
Ama bey hiç oralı olmamış. Üstelik sinirlenip bağırmaya başlamış:
🟨 ترجمه:
اما بیگ اصلاً توجهی نکرد. تازه عصبانی شد و شروع کرد به داد زدن:
🟩 تجزیه و تحلیل:
"hiç oralı olmamış": اصطلاحی برای "اصلاً محل نگذاشت".
"Üstelik": "تازه / گذشته از آن" – برای افزودن چیز منفی.
"sinirlenip bağırmaya başlamış": "عصبانی شده و شروع کرده به داد زدن" – توالی افعال با "-ip".
---
🟦 Metin:
Haydi oradan Keloğlan! Beni böyle şeylerle rahatsız etme!
🟨 ترجمه:
برو پی کارت کلوغلان! با این چیزها منو اذیت نکن!
🟩 تجزیه و تحلیل:
"Haydi oradan": اصطلاحی برای "گمشو / برو پی کارت".
"rahatsız etme": "اذیت نکن" – ساختار فعل نهی.
---
🟦 Metin:
Keloğlan sinirlenmiş, kel kafası kıpkırmızı olmuş:
🟨 ترجمه:
کلوغلان عصبانی شده، سر کچلش سرخ شده:
🟩 تجزیه و تحلیل:
"sinirlenmiş": ماضی نقلی – "عصبانی شده".
"kel kafası kıpkırmızı olmuş": "سر کچلش کاملاً قرمز شده" – تصویر طنزآمیز و اغراقآمیز.
---
🟦 Metin:
Dur, seni hanıma şikayet edeyim de gör bakalım! Sana küssün, bir daha yüzüne bakmasın...
🟨 ترجمه:
صبر کن، تو رو به خانومت شکایت کنم ببینی چی میشه! ازت قهر کنه، دیگه به روت نگاه نکنه...
🟩 تجزیه و تحلیل:
"Dur": "صبر کن" – دستور مستقیم.
"şikayet edeyim de gör bakalım": تهدید همراه با کنایه – "ببین چی میشه".
"sana küssün, bir daha yüzüne bakmasın": آرزوی تنبیه اجتماعی – "با تو قهر کنه، بهت نگاه نکنه".
---
🟦 Metin:
demiş ve koşmuş beyin hanımına gitmiş:
🟨 ترجمه:
این را گفته و دویده، رفته پیش زن بیگ.
🟩 تجزیه و تحلیل:
"demiş": "گفته" – گذشتهی روایتگر.
"koşmuş": "دویده" – تأکید بر سرعت و تصمیم فوری.
"beyin hanımına gitmiş": "پیش خانم آقا رفته" – برای شکایت.
Keloğlan
Bölüm 2
Aman beyim, soylu beyim! Yolda giderken bir nohut buldum. Havaya atıp tutarken yere düşürdüm, tahtaların arasına kaçırdım. Elimi sokup alayım dedim, sığmadı; parmağımı sokup alayım dedim, ulaşamadım. Sonunda marangoza gittim; şu tahtaları kesip arala da, nohutu çıkarıver dedim. İşim var bırakamam dedi, beni başından savdı. Gel şu marangozu korkut da nohutu çıkarıversin.
Ama bey hiç oralı olmamış. Üstelik sinirlenip bağırmaya başlamış:
Haydi oradan Keloğlan! Beni böyle şeylerle rahatsız etme!
Keloğlan sinirlenmiş, kel kafası kıpkırmızı olmuş:
Dur, seni hanıma şikayet edeyim de gör bakalım! Sana küssün, bir daha yüzüne bakmasın...
demiş ve koşmuş beyin hanımına gitmiş:
#okuma
یکی بود،یکی نبود.
روزی روزگاری یه پسری بود معروف به Keloğlan که سرش کچل و صورتش خندان (خوشرو و خنده رو)بود.
این Keloğlan قصه ی ما یه روز وقتی داشته از مسیری عبور میکرده یک دانه نخود پیدا کرده.
در خانه،وقتی داشته دانه ی نخود رو بالا انداخته و میگرفته،یهو نخود از دستش در رفته و افتاده زمین،
و رفته بین تخته های چوبی و
گیر کرده.
با خودش اینطور گفته:
دستمو فرو ببرم داخل و بردارمش،
اما دستش از اونجا رد نشده(باریک بوده دستش جا نشده).
بعد گفت خب یه انگشتمو ببرم داخل و بردارمش(بگیرمش)اما انگشتش هم نتونسته به نخود برسه.(نخود دورتر قرار داشته و انگشتش بهش نرسیده).
در نهایت(آخر سر)دویده و رفته پیش نجار و گفته:
ای وای اوستا،به دادم برس اوستا!
دانه ی نخودم در خانه بین تخته های چوب رفته(گیر کرده).
این تخته ها رو ببر(قطعه قطعه کن)تا بینشون فاصله بیوفته و نخود رو از اونجا دربیار.
اما نجار اصلا به حرفهای او اهمیتی نداده و توجه نکرده و گفته:
برو دست از سرم بردار Keloğlan،
نمیتونم کارمو ول کنم و بیام اونجا! Keloğlan عصبانی شده سر کچلش بسیار سرخ شده(از شدت عصبانیت)و گفته :
وایسا صبر کن،ببین حالا از دست تو پیش آقا شکایت میکنم(تا به حسابت برسه)!
و دویده و رفته پیش آقا(فردی صاحب منصب):
مراسم عروسی آنها چهل شبانه روز طول کشید.keloğlan دختر حاکم حلب رو گرفت(باهاش ازدواج کرد).
یک روز دختر حاکم برای رفتن به حمام(عمومی)از شوهرش پنج لیره پول درخواست کرد؛
شوهرش هم به هر کدوم از تاجر ها که خبر داده،هیچکدوم بهش پولی ندادند.
دیگه Keloğlan در این دوران حسابی دچار فقر و تنگدستی شده.
حتی دیگه هیزمی برای سوزاندن نداشتند(برایشان باقی نمونده بود).
با بریدن درخت توت بزرگی که در خونه شون بود،روزگارشون رو سر کرده و گذران زندگی میکردند.(از اون بجای هیزم استفاده میکردند).
یک روز دوباره وقتی در حال بریدن درخت توت بودند از درون درخت طلا شروع کرده به جاری شدن و ریختن.
فورا یک چوب(چماق)برداشته و به دیوار ضربه زده.
حاکم که صدای برخورد چوب به دیوار رو شنیده فورا برای اینکه ببینه"چه خبر شده،چه اتفاقی داره میوفته؟"با عجله به سمت خونه ی دامادش رفته.Keloğlan گفته:
"پانصد تا بار شتر نخودم را فروخته اند و در ازای اون برای من انقدر طلا اورده اند،(ارزش طلاها در برابر ارزش نخود ها کمتر بوده و Keloğlan شاکی شده).
بخاطر همون دارم باهاشون نزاع و کتک کاری میکنم."
با گرفتن و جمع آوری پول از آنها،او را داخل خانه میبرند.keloğlan یک مغازه باز کرده و تجارت و کسب و کار رو شروع کرده.
اون یه دونه نخود رو از جایی که پنهان کرده بود درآورده و گفت:
"چیزی که من رو ثروتمند کرده این یه دونه نخوده"
و اونو انداخته تو دهنش.
خورده و نوشیده(بدون زحمت،امکانات و رفاه براش فراهم شده)و به مراد و آرزوش رسیده.(ثروتمند شده).
🟡هر ترم کلاس زبان حداقل 1 میلیونه‼️
ولی ازینجا میتونی رایگان تو مدت زمان کمتر انگلیسی یاد بگیری 💛💛💛
➪ 𝙹𝙾𝙸𝙽
➪ 𝙹𝙾𝙸𝙽
➪ 𝙹𝙾𝙸𝙽
➪ 𝙹𝙾𝙸𝙽
➪ 𝙹𝙾𝙸𝙽
❌ عضویت محدود ❌
✅اگر میخوای انگلیسی رو شروع کنی و 3️⃣ ماهه پروندهاش رو ببندی عدد 3️⃣ رو به آیدی زیر بفرست⬇️
⭐️ http://T.me/Reza_Arashnia_admin