دانشکدهی مجازی محیطی برای یاریِ نومتفکران و بروز اندیشان تهیه و ارایهی پراهمیتترین پوشههای شنیداریِ فاخر و درسگفتارها و نیز نوشتارها، مقالات و جستارهای درخور تامل و نوآور به منزلهی معرفی و نمایاندن. 🔰 به عالمِ نامتناهیِ تفکر خوش آمدید.
.
کسی که حیلهگرتر است، قدرتمندتر است؛
قدرت از عدالت و دروغ از حقیقت نیرومندتر است.
#ماکیاولی
🔰انبارستان @anbar100
ایمان از دیدگاه ویلیام جیمز
استاد ربانی گلپایگانی
🔰انبارستان @anbar100
درسگفتار جهان نمایش یونانی
یوسف فخرایی
🔰انبارستان @anbar100
«فهرست پیشنهادی کانالهای تلگرامی+ مسیری به سوی دانش، هنر، فلسفه و دنیای ایدهها»
🎵 موسیقی | 🧠 فلسفه
🎨 هنر | 📽 سینما
🧬 علم | 🌍 سیاست
این پست تبلیغاتی نیست، برای پیشرفت و رشد شماست، مجموعه ای از بهترین ها.
آرتور شوپنهاور در کتاب مشهورش «هنر خودشناسی» که سالها پس از مرگش منتشر شد، خودشناسی را پایه و اساس فرزانگی و حکمت عملی زندگی میداند. او با نگاهی ژرف به خود و جهان پیرامون، به جای دیدگاه انتزاعی فلسفی، خودشناسی را یک تجربه واقعی و عملی میبیند که انسان را به درک بهتر خود، خویشتندوستی، تنهایی و امساک میرساند.
شوپنهاور معتقد بود جهان جای بدبینانهای است و چون زندگی پر از درد و ناامنیست، بهتر است انسان با خودبسندگی و خودنگری، به جای چشم دوختن به خوشبینیهای فریبنده، خودش را بشناسد و حکومت بر نفسش را بیاموزد. او نوشت که شناخت نفس و مراقبت از خود، عبرت گرفتن از تجربههای شخصی و دیگر بزرگان فلسفه مانند افلاطون و سنکا است. خلاصه اینکه خودشناسی برای او ترکیبی است از شناخت عمیق درونی، آگاهی از ضعفها و قوتها و زندگی آگاهانه و خودآزاد در برابر ناملایمات
شوپنهاور در کتاب «هنر خودشناسی» خودش را به سفری عمیق در دل نفس انسان دعوت میکند، جایی که خودبسندگی، خویشتندوستی و تنهایی کلیدهای اصلیاند. او میگوید جهان پر از رنج و ناامنی است و بهترین راه مقابله، شناخت دقیقی از خود است تا بتوانی با خرد و امساک در برابر سختیها زندگی کنی. شوپنهاور باور داشت که خودشناسی یعنی درک ضعفها و قوتها، مراقبت از نفس و دوری از فریب خوشبینیهای بیجا.
این خودشناسی عملی و روزمره به ما میآموزد چطور از وابستگی به دیگران دست بکشیم، باهوش و اشرافی باشیم، و زندگی را با تکلیف و دقت بیشتری بگذرانیم. خلاصه اینکه، خودشناسی به سبک شوپنهاور یعنی یاد گرفتن زندگی آگاهانهتر و آزادانهتر، در دنیایی که همیشه چالشبرانگیز است.
چند تا نقل قول تاملبرانگیز از آرتور شوپنهاور درباره خودشناسی و زندگی که حسابی به دل میشینه:
«تنهایی چیزی است که آدم باید به آن خو بگیرد؛ کسانی که از تنهایی میترسند، روح ضعیفی دارند.»
«خودشناسی یعنی پذیرش ضعفها و قوتها به یک اندازه، نه اغراق در خوبی و نه انکار ناخوشیها.»
«زندگی سراسر رنج است، ولی شجاعها در هنگام شادی در باز کردن درهای لذت کوتاهی نمیکنند.»
«بهترین راه برای خلاصی از رنج، امساک و خودبسندگی است؛ یعنی کمتر وابسته بودن به چیزها و آدمها.»
این جملات دقیقاً جوهره فلسفه خودشناسی شوپنهاور رو نشون میدن که ما رو دعوت میکنه خودمون رو با تمام نور و سایهها بشناسیم و با دنیای پرچالش، خردمندانه روبرو بشیم.
شوپنهاور خودشناسی را یک هنر عملگرا میدانست، یعنی چیزی فراتر از نظریه و فکر انتزاعی؛ او این مسیر را سفری شخصی به درونِ خود میدید که با رکگویی، خودبسندگی، تنهایی و مراقبت از نفس همراه است. در کتاب «هنر خودشناسی» (که پس از مرگش منتشر شد) درباره اصولی مثل خویشتندوستی، خودنگری، امساک در ارتباط با دیگران و هوش اشرافی صحبت میکند و تاکید دارد که زندگی پر از رنج است و باید با آگاهی و خرد آن را پیش برد.
برای شوپنهاور، خودشناسی یعنی شناخت دقیق ضعفها و قوتهای خود و زندگی در واقعیت، نه در خیال خوشبینانه. او معتقد بود ما باید با تنهایی کنار بیاییم و از وابستگیهای بیش از حد به دیگران بپرهیزیم تا بتوانیم زندگیای معنادار، آگاهانه و مستقل داشته باشیم
دو نکته عملی برای خودشناسی به سبک شوپنهاور:
خودبسندگی: سعی کن کمتر به تأیید یا وابستگی دیگران نیاز داشته باشی. با تکیه بر خودت، آرامش بیشتری پیدا میکنی و کمتر دچار رنج روانی میشوی.
تنهایی را بپذیر: به جای فرار از تنهایی، آن را فرصتی برای تفکر و رشد بدان. تنهایی فضایی خلق میکند که بتوانی خودت را بهتر بشناسی و صادقانه با خودت روبرو شوی.
/channel/anbar100
.
حیف باشد بر چنان تن پیرهن
#سعدی
🔰انبارستان @anbar100
کارگاه تراژدی روم باستان
یوسف فخرایی
🔰انبارستان @anbar100
در اعماق تحولات شگرف انقلاب صنعتی چهارم، اپیزود اول پادکست
Zoom in Zoom out
با عنوان تحول سایبری شما را به سفری عمیق و استراتژیک در دل عصر هوش مصنوعی (AI)، اینترنت اشیاء (IoT)، و بیگ دیتا میبرد.
کلاوس شواب با نگاهی ژرف، این عصر را نه صرفاً تداوم فناوری، بلکه پیوندی انقلابی از فیزیک، دیجیتال و زیستشناسی ترسیم میکند.
از سرعت سرسامآور نوآوریها تا تهدیدات نابرابری دیجیتال و وابستگی سیستمی، هر واژه این روایت، شما را به چالش میکشد.
آیا انسان فرمانروای این فناوری خواهد شد یا بنده آن؟
اینجا ، دعوتی است به تأمل عمیق و کنش آگاهانه برای ساخت آیندهای متعالی. بشنوید و تاریخساز شوید!
تصور کنید در میانهی راهی ایستادهاید که هر قدمش جهانی نو میسازد؛ جهانی که کلاوس شواب آن را در کتاب انقلاب صنعتی چهارم با زبانی تیز و آیندهنگر روایت کرده است.
اگر عاشق کتابخوانی هستید و به دنبال درکی تازه از آیندهی کار و زندگی، این سفر شنیدنی میتواند پنجرهای دیگر بگشاید.
در جهانی که مرز انسان و ماشین کمرنگ میشود، ما کجای این روایت خواهیم ایستاد؟
دعوتید تا پاسخ را با ما جستوجو کنید.
رادشیرازی
🔰انبارستان @anbar100
ویلیام جیمز فیلسوف و روانشناس آمریکایی و یکی از بنیانگذاران مکتب پراگماتیسم دیدگاهی عمیق و چندلایه درباره ایمان ارائه میدهد که در فلسفه او ریشه دارد و به ویژه در آثارش مانند مقاله اراده برای باور و کتاب انواع تجربه دینی به طور مفصل بیان شده است. پراگماتیسم جیمز بر این ایده استوار است که حقیقت یک باور یا ایده نه در مطابقت آن با یک واقعیت عینی مطلق بلکه در نتایج عملی و کارکرد آن در زندگی فرد و جامعه تعریف میشود. از این منظر ایمان به عنوان یک باور یا تعهد شخصی ارزش و اعتبار خود را از تأثیرات ملموس و عملیاش در زندگی به دست میآورد.
◾️جیمز در مقاله اراده برای باور که در سال 1896 منتشر شد استدلال میکند که در موقعیتهایی که شواهد عقلانی برای پذیرش یا رد یک باور کافی نیست انسان میتواند و گاهی باید بر اساس اراده و انتخاب شخصی به چیزی ایمان بیاورد. او این موقعیتها را گزینههای زنده، اجباری و تعیینکننده توصیف میکند. یک گزینه زنده باوری است که برای فرد معنادار و مرتبط با زندگی اوست و به او انگیزه عمل میدهد. گزینه اجباری موقعیتی است که فرد نمیتواند از تصمیمگیری اجتناب کند و گزینه تعیینکننده زمانی است که انتخاب یک باور میتواند تأثیرات مهمی در زندگی فرد داشته باشد. جیمز معتقد است که در چنین شرایطی ایمان یک انتخاب مشروع و حتی ضروری است. برای مثال در مسائل دینی مانند باور به وجود خدا یا یک نظم اخلاقی در جهان ممکن است شواهد قطعی وجود نداشته باشد اما اگر باور به این مسائل به فرد امید انگیزه یا حس هدفمندی بدهد این باور از نظر پراگماتیستی موجه است.
▪️جیمز ایمان را نه صرفا یک پذیرش منفعلانه بلکه یک عمل ارادی و فعال میبیند. او بر این باور است که انسانها در مواجهه با عدم قطعیتهای زندگی گاهی باید ریسک کنند و با ایمان به چیزی که شواهد کامل برای آن وجود ندارد پیش بروند. این دیدگاه در مقابل شکگرایی مطلق قرار میگیرد که هرگونه باور بدون شواهد قطعی را رد میکند. جیمز استدلال میکند که شکگرایی مطلق میتواند فلجکننده باشد و مانع از اقدام و تصمیمگیری در زندگی شود. او مثالی میزند که اگر فردی در موقعیت خطرناکی مانند گیر افتادن در کوهستان باشد و تنها راه نجاتش پریدن از یک صخره باشد ایمان به توانایی خود برای پریدن میتواند او را به اقدام وادارد حتی اگر شواهد قطعی برای موفقیت این پرش وجود نداشته باشد. این ایمان عملی است که میتواند به نتیجه مثبت منجر شود.
▪️در کتاب انواع تجربه دینی که در سال 1902 منتشر شد جیمز به بررسی تجربیات دینی افراد مختلف میپردازد و نشان میدهد که ایمان اغلب ریشه در تجربیات شخصی و عاطفی دارد نه در استدلالهای فلسفی یا الهیاتی پیچیده. او معتقد است که ایمان دینی میتواند به شکلهای مختلفی بروز کند از تجربیات عرفانی عمیق تا باورهای ساده و روزمره. برای جیمز این تجربیات ارزش خود را از تأثیری که بر زندگی فرد دارند به دست میآورند. برای مثال ایمان به خدا ممکن است به فردی کمک کند تا با غم از دست دادن عزیزان کنار بیاید یا در برابر چالشهای زندگی استقامت بیشتری نشان دهد. جیمز این تأثیرات را به عنوان معیاری برای ارزشگذاری ایمان در نظر میگیرد و تأکید میکند که دین و ایمان بیش از آنکه یک مسئله نظری باشد یک واقعیت تجربی و عملی در زندگی انسانهاست.
▪️جیمز همچنین به رابطه ایمان با نیازهای روانی و وجودی انسان توجه دارد. او معتقد است که ایمان میتواند به انسانها کمک کند تا با احساس پوچی اضطراب یا بیمعنایی در زندگی مقابله کنند. از نظر او ایمان دینی یا حتی ایمان به ارزشهای اخلاقی و انسانی میتواند به فرد حس ارتباط با چیزی بزرگتر از خود بدهد و به زندگی او جهت و معنا ببخشد. این دیدگاه با تأکید بر جنبههای روانشناختی ایمان نشاندهنده رویکرد نوآورانه جیمز به دین است که آن را نه صرفا یک مجموعه باورهای متافیزیکی بلکه یک نیروی محرکه در زندگی عملی میبیند.
▪️یکی دیگر از جنبههای مهم دیدگاه جیمز نقد او به رویکردهای سنتی و عقلگرایانه به ایمان است. در فلسفه سنتی و بهویژه در الهیات مسیحی ایمان اغلب به عنوان پذیرش مجموعهای از اصول یا وحیهای دینی تعریف میشد که باید با استدلال عقلانی یا شواهد تأیید شوند. اما جیمز این دیدگاه را محدود میداند و معتقد است که ایمان میتواند فراتر از عقل و شواهد عمل کند. او استدلال میکند که در بسیاری از موارد زندگی انسانها با پرسشهایی مواجه میشوند که عقل به تنهایی نمیتواند پاسخ کاملی به آنها بدهد و در اینجاست که ایمان به عنوان یک نیروی مکمل وارد عمل میشود.
🔰انبارستان @anbar100
نمایش یونانی یا تئاتر یونان باستان، بیش از یک هنر نمایشی بود؛ یک آیین مذهبی، رویداد مدنی و گفتوگوی فلسفی بود که در آتن سده پنجم پیش از میلاد جریان داشت. این تئاتر از جشنهای بزرگ به افتخار خدای دیونیسوس شکل گرفت و به محلی برای تأمل بر مسائل اساسی زندگی، عدالت، سرنوشت و نقش انسان در جهان تبدیل شد.
چند نکته کلیدی درباره جهان نمایش یونانی:
نقش کُر (Chorus): کُر مانند صدای جمعی جامعه عمل میکرد؛ همسرایانی با لباس و نقاب مشابه که هم روایتگر بودند، هم قضاوتگر و وجدان نمایش. این بخش اصلی ارتباط بین تماشاگران و داستان بود.
تراژدی و کمدی: تراژدیهای یونان (نوشته ایسخولوس، سوفوکل و اوریپید) اسطورههای آشنا را بازخوانی میکردند و پرسشهایی عمیق درباره عدالت، غرور و سرنوشت طرح میکردند. کمدی، به خصوص از آریستوفان، نقدی تیز و طنزآمیز به سیاست و اجتماع بود.
نقابها و بازیگرها: بازیگران نقابهای بزرگ میزدند تا احساسات را پررنگ کنند و با اضافه شدن بازیگران دوم و سوم، گفتوگو و درگیری دراماتیک شکل گرفت.
ساختار کلاسیک: نمایش شامل مقدمه (پروگوس)، ورود گروه همسرایی (پاروودوس)، اپیزودها، سرودهای میانپرده و پایان (اکسودوس) بود. این ساختار الگویی شد که بعدها ارسطو در «فن شعر» شرح داد.
کارکرد اجتماعی: تئاتر یونان تنها سرگرمی نبود بلکه آموزش مدنی بود. دولت هزینه را میپرداخت تا همه شهروندان، حتی فقیران، بتوانند در این گفتوگوی جمعی درباره ارزشهایی مانند عدالت، قانون و مسئولیت حضور داشته باشند.
ریشههای آیینی: ریشه در جشنهای دیونیسوس داشت که ترکیبی از موسیقی، رقص و نمایشهای بداهه بود و کمکم به شکل منظمی که میشناسیم درآمد.
در مجموع، جهان نمایش یونانی ترکیبی بینظیر از دین، فلسفه، هنر و سیاست بود که پایههای تئاتر مدرن را ساخت و هنوز الهامبخش است.
چند مثال معروف از نمایشنامههای جهان نمایش یونانی که خوب میشناسیم:
آنتیگونه از سوفوکل: داستان دختر اودیپ که برای برادری که مرده، برخلاف حکم شاه جنازهاش را دفن میکند و درگیر تناقض میان قانون الهی و قانون شهری میشود.
مِدِآ از اوریپید: قصه زن جادوگری که به خیانت شوهرش واکنش انتقامجویانه دارد و دست به کارهای تکاندهنده میزند.
اورستِیا از آیسخولوس: سهگانهای در مورد انتقام خون و عدالت که تراژدیهای خانواده آگاممنون را روایت میکند.
هکابه از اوریپید: داستان ملکه تروا پس از سقوط شهرش، که با درد و خیانت و قربانی شدن خانوادهاش مواجه است.
این نمایشنامهها بحثهایی مثل عدالت، سرنوشت، اخلاق و قدرت را در قالب داستانهای پرتنش و تراژیک به تماشاگران عرضه میکردند و کُر به عنوان نماینده جامعه در آنها نقش مهمی داشت.
نمایشنامهی «آنتیگونه» اثر سوفوکل، یکی از برجستهترین تراژدیهای یونان باستان است که داستان تقابل میان قانون طبیعی و قانون انسانی را روایت میکند. آنتیگونه، دختر اودیپ، برخلاف فرمان کرئون (پادشاه تبس) که جنازه برادر خیانتکارش، پولونیکس، را بدون مراسم دفن رها کرده، تصمیم میگیرد او را به خاک بسپارد. این سرپیچی باعث تضاد بین وجدان و قدرت، عدالت و ظلم، و در نهایت تراژدی تلخی میشود که همه خانواده کرئون را نابود میکند.
سوفوکل با این نمایش، به مسائل عمیقی مثل خطر خودخواهی و اطاعت کورکورانه، نقش قانون الهی و انسانی، و پیچیدگیهای مسئولیت سیاسی و خانوادگی میپردازد. همچنین به ما یادآوری میکند که سرنوشت انسانها نه فقط به تقدیر و خدایان، بلکه به انتخابها و تصمیمهای خودشان هم بستگی دارد.
این نمایش زمان خود را فراتر میبرد و همچنان در دنیای امروز، درباره عدالت، قدرت، وجدان و سرنوشت ما حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
/channel/anbar100
هر ملتی که پیوستگی و «عصبیه» (روح همبستگی گروهی) را از دست دهد، قدرتش رو به زوال میرود.» عصبیت نوعی تعصب مثبت و انسجام گروهی است که همبستگی و اتحاد را در برابر تهدیدات خارجی ممکن میکند و پایهگذار تشکیل قدرت و دولت است. وقتی این پیوند از بین برود آن مردم آواره میشوند و بعد از سالیانی رنج و زجر به بدتدین شکل ممکن از برگ تاریخ نیست و نابود میشوند.
ابن خلدون
🔰انبارستان @anbar100
Ⓜ️ مدرسه ی علوم انسانی
▪️با آموختن علوم انسانی بر کیفیت زندگی مان بیافزاییم▪️
Ⓜ️ تاریخ
Ⓜ️ حقوق
Ⓜ️ فلسفه
Ⓜ️ سیاست
Ⓜ️ روانشناسی
Ⓜ️ شبه علم
Ⓜ️ اقتصاد و....
❗️اگر دوست داشتید ما همراه شما هستیم!
🛜 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
درام و تراژدی در نمایش روم باستان ریشه در سنتهای یونانی داشت اما رومیها آن را با ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی خود تطبیق دادند نمایش روم باستان تحت تأثیر تراژدیها و کمدیهای یونانی بهویژه آثار نویسندگانی مانند سوفوکل اوریپید و آریستوفانس شکل گرفت رومیها این سبکها را از طریق تماس با مستعمرات یونانی در جنوب ایتالیا آموختند نمایشها اغلب در جشنوارههای مذهبی مانند لودی رومانی اجرا میشدند که ترکیبی از آیینهای مذهبی و سرگرمی بودند تراژدیهای رومی معمولاً به موضوعات اسطورهای تاریخی یا اخلاقی میپرداختند و داستانها اغلب حول سرنوشت خشم خدایان یا مبارزه انسان با تقدیر بودند این تراژدیها از ساختار پنجپردهای پیروی میکردند و شامل گفتوگوهای شعری آوازهای گروه کر و صحنههای دراماتیک بودند از نویسندگان برجسته میتوان به لیویوس آندرونیکوس که تراژدیهای یونانی را به لاتین ترجمه کرد نائویوس و انیوس که تراژدیهای رومی را با مضامین بومی و اسطورهای غنی کردند و سنکا که برجستهترین تراژدینویس روم بود اشاره کرد آثار سنکا مانند فائدرا و مدیا به دلیل سبک فلسفی و تمرکز بر احساسات شدید و خشونت شناخته میشوند و بیشتر برای خواندن نوشته شده بودند تا اجرا علاوه بر تراژدی درام رومی شامل کمدی مانند آثار پلوتوس و ترنس و... بود که بیشتر جنبه سرگرمی عمومی داشتند اجراها در آمفیتئاترها یا صحنههای موقت برگزار میشدند و برای جلب توجه مخاطبان گسترده از جلوههای بصری و موضوعات دراماتیک استفاده میشد نمایشنامهها به زبان لاتین نوشته میشدند و از شعر و نثر برای بیان احساسات و درگیریهای شخصیتها بهره میبردند تراژدیهای رومی بهویژه آثار سنکا بر احساسات شدید انتقام و خشونت تمرکز داشتند در حالی که تراژدیهای یونانی بیشتر بر سرنوشت و مسائل اخلاقی تأکید میکردند در روم نمایشها گاهی بهعنوان بخشی از بازیهای عمومی مانند نمایشهای گلادیاتوری اجرا میشدند و جنبه سرگرمی عمومی پررنگتر بود تراژدیهای سنکا تحت تأثیر فلسفه استوایی بودند و به موضوعاتی مانند کنترل احساسات و پذیرش سرنوشت میپرداختند نمونههای برجسته شامل تراژدیهای سنکا مانند تیستس و آگاممنون و فابولا پرائتکستا با موضوعات تاریخی و ملی مانند داستانهای رومولوس یا نبردهای تاریخی روم است نمایشهای تراژیک رومی نهتنها سرگرمی بودند بلکه ابزاری برای آموزش اخلاقی و سیاسی به کار میرفتند و به تقویت هویت رومی و ارزشهای اجتماعی مانند شجاعت وفاداری و عدالت کمک میکردند در دوره امپراتوری نمایشها به ابزاری برای تبلیغات سیاسی تبدیل شدند و امپراتوران از آنها برای نمایش قدرت و مشروعیت خود استفاده میکردند با گسترش مسیحیت و تغییر ارزشهای فرهنگی تراژدیهای کلاسیک رومی کمکم جای خود را به نمایشهای مذهبی قرون وسطی دادند اما آثار سنکا تأثیر عمیقی بر تراژدیهای رنسانس بهویژه در آثار شکسپیر گذاشتند
/channel/anbar100
کتاب نشخوار ذهنی نوشته ایتان کراس روانشناس دانشگاه استنفورد به بررسی گفتگوی درونی ذهن ما میپردازد که چگونه این صدا زندگی و کارمان را شکل میدهد اما اگر کنترل نشود به نشخوار فکری تبدیل شده و باعث استرس اضطراب و افسردگی میشود کراس با تکیه بر تحقیقات علمی و مثالهای واقعی راهکارهایی عملی برای مدیریت این صدا ارائه میدهد کتاب در سال ۲۰۲۱ منتشر شده و از پرفروشهای نیویورک تایمز است صدای درونی ما گاهی تشویقکننده و گاهی منتقد است اما وقتی به نشخوار منفی میافتد مثل حلقهای بیپایان ما را در گذشته یا ترس از آینده گیر میاندازد این موضوع سلامت روان عملکرد کاری روابط و حتی سلامت جسم را مختل میکند کراس نشان میدهد نشخوار در زمان بحران مثل همهگیری کرونا یا در افراد حساس شایعتر است دلایل نشخوار شامل تمایل ذهن به چسبیدن به مشکلات فشارهای اجتماعی مثل رسانهها و تفاوتهای فردی است او پنج راهکار اصلی پیشنهاد میکند فاصلهگیری از افکار با نگاه سوم شخص تبدیل گفتگوی درونی به مربی با سؤالهای سازنده حواسپرتی مفید مثل پیادهروی یا مدیتیشن استفاده از حمایت اجتماعی برای دیدگاه جدید و ابزارهای شناختی مثل مدیتیشن یا journaling هدفمند کراس باور دارد صدای درونی میتواند متحد ما باشد نه دشمن و با این روشها میتوانیم نشخوار را مهار کرده و زندگی بهتری بسازیم کتاب علمی عملی و
الهامبخش است و برای علاقهمندان به روانشناسی مثبت بسیار مناسب است.
کتاب به گفتگوی درونی ذهن ما میپردازد که همیشه در جریان است چه وقتی برنامهریزی میکنیم چه وقتی نگرانیم این صدا میتواند خلاقیت حل مسئله و انگیزه را تقویت کند اما اگر به نشخوار فکری منفی تبدیل شود ما را در چرخهای از افکار تکراری و مخرب گیر میاندازد که به استرس اضطراب افسردگی کاهش عملکرد کاری و حتی مشکلات جسمی مثل فشار خون بالا منجر میشود کراس با تحقیقات روانشناسی و نوروساینس توضیح میدهد که چرا ذهن ما به نشخوار تمایل دارد مثلاً آمیگدالا مرکز ترس مغز در این فرآیند فعال میشود و عواملی مثل فشارهای اجتماعی رسانهها یا استرسهای مدرن آن را تشدید میکنند او مثالهایی از افراد واقعی مثل ورزشکاران مدیران یا حتی زندانیان میآورد که چگونه گفتگوی درونیشان بر زندگیشان اثر گذاشته کتاب دو بخش اصلی دارد اول درک علمی نشخوار فکری و دوم ابزارهای عملی برای مدیریت آن کراس پنج استراتژی کلیدی پیشنهاد میکند فاصلهگیری از افکار با نگاه سوم شخص مثلاً به جای من شکست خوردم گفتن ایتان شکست خورد تبدیل گفتگوی درونی به مربی با پرسیدن سؤالهای سازنده مثل حالا چه کنم به جای چرا این شد حواسپرتی مفید مثل پیادهروی مدیتیشن یا جویدن آدامس که نشخوار را تا ۳۰ درصد کاهش میدهد استفاده از حمایت اجتماعی نه فقط برای تخلیه بلکه برای دیدگاه جدید و تکنیکهای شناختی مثل نوشتن هدفمند یا اپلیکیشنهای کراس تأکید میکند که هدف حذف صدای درونی نیست بلکه مهار آن برای بهبود خلاقیت روابط و سلامت روان است کتاب با زبانی ساده مثالهای واقعی و راهکارهای عملی برای همه مفید است بهویژه کسانی که میخواهند از دام افکار منفی رها شوند
🔰انبارستان @anbar100
نشخوار ذهنی
ایتان کراس
با صدای علیرضا میر
کارگاه پرسشگری سقراطی
سعید قاسمی
🔰انبارستان @anbar100