دزیره ؛ روایتی عاشقانه از تاریخِ یک فاتح ☕شعـر،موسیقی،کتاب،دکلمه باید جهان را بهتر از آنچه تحویل گرفته ای، تحویل بدهی خواه با فرزندی خوب یا باغچه ای سرسبز اگر فقط یک نفر با بودن تو ساده ترنفس کشیدیعنی تو موفق شده ای
آلبر کامو / کالیگولا
من متوجه شدم که
در اعماق نفرت درونم،
عشقی بی پایان وجود دارد.
من متوجه شدم که،
در انتهای گریه درونم،
لبخندی بیمانند وجود دارد.
من متوجه شدم که،
در پیچیدهترین آشوبهای درونم،
آرامشی عمیق وجود دارد.
من متوجه شدم که،
در اعماق زمستان درونم،
تابستانی دلپذیر وجود دارد.
و اینها به من شادی میدهند.
و به همین دلیل است که
برایم مهم نیست
دنیا با بیرحمی بر من فشار بیاورد،
زیرا که در درونم چیزی قویتر،
با آن مقابله میکند.
@dessEre
کتاب #دزیره نویسنده #آن_ماری_سلینکو
قسمت بیستم ودوم
خوانش بانو #پریسا_ساعدی
سکانسی بسیار زیبا از فیلم عاشقانه
«افسانه زمستان»
با هم عبور خواهیم کرد
از دردها و بحرانها.
با هم عبور خواهیم کرد
از تغییراتی که لازم است انجام دهیم.
با هم گذر خواهیم کرد از هر لحظه این
زندگی غیرقابل پیش بینی.
#پونه مقیمی
#تکه هایی از یک کل منسجم
🎶
#امین_رستمی
#انتظار
🩶🩶
مهربانیات را
با گل ها در میان بگذار،
با سنگ ها
با رودی که میرود،
مهربانیات را
با جنگ در میان بگذار،
صدای تو چشمهای خواهد شد
و انسان را با انسان
آشتی خواهد داد...!
#غلامرضابروسان ؛
هنرمند واقعی که با شاهکار هنریش همه رو محو اجرای خودش میکنه 👌♥️
• #دزیــــره
- آرزو میکنم که دوباره به زمان کودکی خود بازگردم و دختری آزاد و بیقید و بند و فارغ از هر گونه اندوه و غم باشم. زمانی که به سختیها و رنجها و دردها میخندیدم.. نه مثل حالا که در زیر بارِ آنها خرد شدهام.
- از کتابِ : عشق هرگز نمیمیرد
- #امیلیجینبرونته
اما عزیزِ من،کاش در روزگار دیگریمیزیستیم؛
ما همگی حیف بودیم.🌱
این داستان را جدی بگیرید !!!Читать полностью…
یکی بود یکی نبود
غیر از خدا هیچکس نبود
اول فکر میکردم قصه است
حالا فهمیدم این داستان کل آفرینشه
🔺 ✯ ҉★🔺
اندوه کتابهایی که خوانندهشان دیگر نیست...
عکسی از حمله به شهرک چمران، تهران، خرداد ۱۴۰۴ عکاس: عرفان باقری
میگفت:
در روزهای پرغصهات،
در روزهایی که جان میدهی زیر سنگینی دردهایت،
نگاه کن،
ببین چه کسی!چه اندازه!!
برای آرام کردن قلبت قدم برمیدارد...
اصلا چه کسی دردترا،غصهاترا،
درد و غصهی خودش میداند...
همان را نگهدار برای باقی ماندهی عمرت...🌱
‹🌸 ›
@dessEre
کتاب #دزیره نویسنده #آن_ماری_سلینکو
قسمت بیستم وسوم
خوانش بانو #پریسا_ساعدی
💌
این نامه فقط به رسم
استقبال از تو است،
برای اینکه به تو بگوید
یک روز بدونِ تو روزیست
که تمام نمیشود...
شهریست بدون باغ،
زمینیست بیآسمان...
و برای اینکه به تو بگوید
هرگز هیچ چیز ما را از هم
جدا نخواهد کرد...
در این دنیا، به هم گره خوردهایم.
شب خوش،
قلبت را میبوسم.♥️
#آلبرکامو
#خطاببهعشق
🔻تیرگان بر ایرانیان فرخنده باد.
۱۰تیر در تقویم ایران باستان جشن تیرگان است.تیرگان روزی است که در اساطیر ایران آرش کمانگیر،از بلندترین نقطه البرز که دماوند است برای تعیین مرز ایران کمان کشید.ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه گفته تیرگان روز بزرگداشت مقام نویسندگان بود.برخی۱۳ تیر را نیز روز تیرگان میدانند
یه جا خیلی خیلی حق نوشته بود:
☆وقتی جنگی آغاز میشود
هر کسی سهمی پرداخت میکند؛
سیاستمداران سلاح ،
ثروتمندان پول ،
و فقیران فرزندانشان را
میدهند!
☆جنگ که پایان مییابد :
سیاستمداران دست همدیگر رامیفشارند!
ثروتمندان قیمتها را افزایش میدهند!
و فقرا هم گریان و سرگردان
به دنبالِ گورِ فرزندان خود میگردند.
ب امید مرگ جنگ و جنگطلبان...
در دلِ ویرانی،
آخرین دلخوشیام
چشمِ ویرانگرِ توست...
خسته از جنگیدن،
آخرین فرصتِ صلح
عشقِ عصیانگرِ توست
کاش غیر از من و تو، هیچکس باخبر از ما نشود
نوبتِ بازیِ ما باشد و دیگر هرگز
نوبتِ بازیِ دنیا نشود
"#افشینیداللهی"
من آن خاموش خاموشم
که با شادی نمیجوشم
ندارم هیچ گناهی جز
که از تو چشم نمیپوشم
تو غم در شکل آوازی
شکوه اوج پروازی
نداری هیچ گناهی جز
که بر من دل نمیبازی
مرا دیوانه میخواهی
ز خود بیگانه میخواهی
مرا دلباخته چون مجنون
ز من افسانه میخواهی
چقدرزیــبااااست💔
🌱
سهراب سپهری
لحظه ها میگذرد
آنچه بگذشت ، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز
مثل این است که یک پرسش بی پاسخ
بر لبِ سرد زمان ماسیده ست.
من یه جاهایی خیلی به خودم افتخار میکنم؛
واسه راهی که اومدم!
واسه کارایی که میتونستم مثل ِ خیلیا
انجام بدم ولی عقایدم مانعش شدن...
واسه روزای سختی که
شرایط واسه جا زدن فراهم بود
ولی پا پس نکشیدم.
واسه دردایی که تنهایی حس کردم
و نذاشتم متوقفم کنن!
واسه صبر و امیدی که همچنان پابرجاست تو قلبم!
واسه داشتن استقلالی که برای داشتنش جنگیدم!
من ِ عزیزم!ممنونم،همیشه بودی با همه وجودت.✨
‹🌸 ›
محمد ابراهیم جعفری
«بعد از جنگ، با چوبدستم
انجیرهای تازه را برای تو خواهم چید
با تو خواهم ماند، با تو خواهم خواند
و تورا در بُهتِ آفتابیات خواهم بوسید
اگر اَبرها بگذارند…»
•
✍️ باید یادبگیرم مادامی که
از عشق کسی مطمئن نشده ام ، با او خاطره ای نسازم ،
چرا که تاوان خاطرات
جنون است و بس ☕️
👤 گابریل گارسیا مارکز
📚 برگرفته از کتاب صد سال تنهایی
#ادبیات
از کلاهت برای ما سرزمینی بیرون بیاور
و مادرانی که بیمار نمیشوند
و دوستانی که مهاجرت نمیکنند.
خانههایی را بیرون بیاور
که جنگ نشانیشان را نمیداند
ای شعبده باز!
به ستوه آمدهایم از خرگوشها...
✍#كاتيا_راسم
🔂#سعید_هلیچی
ایرانه خانوم
#رضابراهینی
📚-فضیلتهای ناچیز/ناتالیا گینزبورگ-
جنگ بوده است و مردم ویران شدن بسیاری از خانهها را دیدهاند و حالا دیگر خود را در خانهشان آنچنان که روزی آرام و مطمئن بود احساس نمیکنند. چیزهایی است که درمان نمیشود و سالها خواهد گذشت اما هرگز درمان نخواهیم شد. شاید دوباره چراغی روی میز داشته باشیم و گلدانی گل و عکسهای عزیزانمان را. اما دیگر این چیزها را باور نداریم. چونکه یکبار مجبور شدیم ناگهان ترکشان کنیم یا اینکه بیهوده بین آوارها به دنبالشان بگردیم.
کسیکه یکبار رنج کشیده است، تجربهی درد را هرگز فراموش نمیکند. کسی که ویرانی خانهها را دیده است به وضوح کامل میداند که گلدانهای گل، تابلوها و دیوارهای سپید، اشیایی ناپایدارند. خوب میداند خانه از چه چیز ساخته شده است. یک خانه از آجر و گچ ساخته شده است و میتواند فروریزد. یک خانه خیلی محکم نیست. هر لحظه میتواند فروریزد. در پسِ گلدانهای آرامِ گل، پشت قوریهای چای، فرشها، کف اتاقها که با موم برق افتاده است، چهرهی دیگرِ واقعیِ خانه است. چهرهی بیرحمِ خانهی ویران شده.