✺ جهت ارتباط با ادمین و تبادلات با مدیریت کانال بهشت 👇👇 . @Hmirmohammady. @Hoseiniimirmohamadi. . ✺ کانال تخصصیِ داستانهای کوتاه و داستانکهای ایران و جهان... @Best_Stories https://t.me/+1O1ELxy66AVlZjY0
🔴 #اطلاع_رسانی عزیزان جنسامون تکه به دلیل نداشتن کارتن قیمت مفت میدیم
/channel/+YPwtR0V_JqRkZDM0
💯 کاملا مورد تایید ماست 💯 😍
❇️ جلسه اول دوره آرزوی تو دستور توست ❇️
رایگان برای اعضای کانال🎁
✅دوستان فقط قسمت اول به رایگان در کانال قرار گرفته
قیمت دوره آرزوی تو دستور توست فقط و فقط 99 هزار تومن❌❌
دوره شامل 13فایل صوتی میباشد 🌹🌹
خرید دوره
@Hmirmohammady
@Hmirmohammady
میخواهی با گوشی موبایلت به بهترین نحو استفاده کنی و ازش کسب درآمد داشته باشی😍😍
برای تویی که کارمندی و خسته شدی
برای تویی که دوست داری دست تو جیب خودت باشه
برای تویی که از بیکاری خسته شدی
برای تویی که از گشتن تو فضای مجازی خسته شدی 💢💥
👇😍👇👇
@komail_malekesh
درود بر شما،،،پیشاپیش ، ،سال ۱۴۰۴ رو با یه دنیا انرژی و هیجان بهتون تبریک میگم! 🚀✨ سالی پر از فرصتهای طلایی، موفقیتهای انفجاری و لحظههای خوشِ تمامنشدنی! آماده باش برای یه سال پر از حرکت، رشد و پیروزیهای بزرگ! 💥🔥 بهار ۱۴۰۴، شروع یه جهش جدیده! برو جلو و دنیا رو فتح کن! 🌟
Читать полностью…#داستانک
📚
چرا رنجم می دهی؟
- چون دوستت دارم.
- نه دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم خوشی اش را می خواهیم نه رنجش را.
-وقتی کسی را دوست داریم تنها یک چیز را می خواهیم: عشق را، حتا به قیمت رنج
-پس تو به عمد مرا رنج می دهی؟
_بله، برای اینکه از عشقت مطمئن شوم...
#ایتالو_کالوینو
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
میخواهی با گوشی موبایلت به بهترین نحو استفاده کنی و ازش کسب درآمد داشته باشی😍😍
برای تویی که کارمندی و خسته شدی
برای تویی که دوست داری دست تو جیب خودت باشه
برای تویی که از بیکاری خسته شدی
برای تویی که از گشتن تو فضای مجازی خسته شدی 💢💥
@heliyayounesi5
#داستان_کوتاه
📚 نمک و آب
روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از او خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی.
استاد پرسید: «مزه اش چطور بود؟»
شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد.»
پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود.»
پیر هندو گفت: «رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مشتی نمک است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه رنج و اندوه را براحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی تا یک لیوان آب.»
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
#داستانک
📚
❤️💚عشق
مردی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند
مرد به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند !
با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند !!!
مردی در آن نزدیکی به او گفت : چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی ؟!
مرد گفت : عقرب به اقتضای طبیعتش نیش میزند طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن
چرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم ؟!
هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش، حتی اگر اطرافیانت نیش بزنند.
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
تغییر باورها در 60 ثانیه
آغاز فروش دوره تغییر باورها در 60 ثانیه
مژده مژده ❤️❤️ به تمام کسانی که خواهان تغییر هستند...
دوره تغییر باورها در ۶۰ ثانیه به درخواست عزیزان فراهم شد...دوستانی که واقعا خواهان تغییر آنی هستند در زندگیشون حتما این دوره رو تهیه کنند...بدون شک این دوره تحول عظیمی در نظام باورهای شما ایجاد میکند...
آیدی تهیه وخرید این دوره بی نظیر با تخفیف ویژه برای ۲۰نفر برتر 👇
@Hmirmohammady
#داستان_کوتاه
📚
📜وصیت نامه الکساندر
پادشاه بزرگ یونان، الکساندر، پس از تسخیر کردن حکومت های پادشاهی بسیار، در حال بازگشت به وطن خود بود. در بین راه، بیمار شد و به مدت چند ماه بستری گردید.
با نزدیک شدن مرگ، الکساندر دریافت که چقدر پیروزی هایش، سپاه بزرگش، شمشیر تیزش و همه ی ثروتش بی فایده بوده است. او فرمانده هان ارتش را فرا خواند و گفت:
من این دنیا را بزودی ترک خواهم کرد. اما سه خواسته دارم. لطفاً، خواسته هایم را حتماً انجام دهید.
فرمانده هان ارتش درحالی که اشک از گونه هایشان سرازیر شده بود موافقت کردند که از آخرین خواسته های پادشاهشان اطاعت کنند.
الکساندر گفت:... اولین خواسته ام این است که پزشکان من باید تابوتم را به تنهایی حمل کنند.
ثانیاً، وقتی تابوتم دارد به قبر حمل می گردد ، مسیر منتهی به قبرستان باید با طلا، نقره و سنگ های قیمتی که در خزانه داری جمع آوری کرده ام پوشانده شود.
سومین و آخرین خواسته این است که هر دو دستم باید بیرون از تابوت آویزان باشد.
مردمی که آنجا گرد آمده بودند از خواسته های عجیب پادشاه تعجب کردند. اما هیچ کس جرأت اعتراض نداشت. فرمانده ی مورد علاقه الکساندر دستش را بوسید و روی قلب خود گذاشت و گفت :
پادشاها، به شما اطمینان می دهیم که همه ی خواسته هایتان اجرا
خواهد شد. اما بگویید چرا چنین خواسته های عجیبی دارید؟
در پاسخ به این پرسش، الکساندر نفس عمیقی کشید و گفت:
من می خواهم دنیا را آگاه سازم از سه درسی که تازه یاد گرفته ام. می خواهم پزشکان تابوتم را حمل کنند چرا که مردم بفهمندکه هیچ دکتری نمی تواند هیچ کس را واقعاً شفا دهد. آن ها ضعیف هستند و نمی توانند انسانی را از چنگال های مرگ نجات دهند.
بنابراین، نگذارید مردم فکر کنند زندگی ابدی دارند.
دومین خواسته ی درمورد ریختن طلا، نقره و جواهرات دیگر در مسیر راه به قبرستان،
این پیام را به مردم می رساند که حتی یک خرده طلا هم نمی توانم با خود ببرم. بگذارید مردم بفهمند که دنبال ثروت رفتن اتلاف وقت محض است.
سومین خواسته ام یعنی دستهایم بیرون از تابوت باشد، می خواهم مردم بدانند که من با دستان خالی به این دنیا آمده ام و با دستان خالی این دنیا را ترک می کنم.
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
#داستان_کوتاه
📚 تعصب یا وفاداری
در صحرا میوه کم بود . خداوند یکی از پیامبران را فراخواند و گفت : « هر کس تنها می تواند یک میوه در روز بخورد »
این قانون نسل ها برقرار بود ، و محیط زیست آن منطقه حفظ شد . دانه های میوه بر زمین افتاد و درختان جدید رویید . مدتی بعد ، آن جا منطقه ی حاصل خیزی شد و حسادت شهر های اطراف را بر انگیخت . اما هنوز هم مردم هر روز فقط یک میوه می خوردند و به دستوری که پیامبر باستانی به اجدادشان داده بود ، وفادار بودند . اما علاوه بر آن نمی گذاشتند اهالی شهر ها و روستا های همسایه هم از میوه ها استفاده کنند . این فقط باعث می شد که میوه ها روی زمین بریزند و بپوسند ..
خداوند پیامبر دیگری را فراخواند و گفت :« بگذارید هرچه میوه می خواهند بخورند و میوه ها را با همسایگان خود قسمت کنند .» پیامبر با پیام تازه به شهر آمد . اما سنگسارش کردند ، چرا که آن رسم قدیمی ، در جسم و روح مردم ریشه دوانیده بود و نمی شد راحت تغییرش داد .
کم کم جوانان آن منطقه از خود می پرسیدند این رسم بدوی از کجا آ مده . اما نمی شد رسوم بسیار کهن را زیر سؤال برد ، بنابراین تصمیم گرفتند مذهب شان را رها کنند . بدین ترتیب ، می توانستند هر چه می خواهند ، بخورند و بقیه را به نیازمندان بدهد . تنها کسانی که خود را قدیس می دانستند ، به آیین قدیمی وفادار ماندند . اما در حقیقت ، آن ها نمی فهمیدند که دنیا عوض شده و باید همراه با دنیا تغییر کنند.
#پائولو_کوئیلو
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
مقاله #انقلاب
نویسنده: پژمان سرلک
#قسمت_سوم
البته این یک جامعهء آرمانی و حکومتِ میزان است و چنین چیزی به شدت کم نظیر و شاید بی نظیر می باشد، ولی راجع به جمهوری اسلامی، به واسطهء اسلام، اگر به طور دقیق و درست اجرا می شد دست کم در سال های ابتدایی انقلاب، وقتی هنوز ستون ها مستحکم آن از قبیل مطهری، بهشتی و دیگران، ترور نشده بودند، در دسترس بود، اکنون بسیار از آن فاصله دارد و در مورد چگونگی برخورد با این فسادِ واضح قبلا در طبقات مطالبی را عرض کرده بودیم.
امروزه معدود کشورهایی در سراسر دنیا از این حُسن برخور دارند، چرا که پیش از رسیدن به آن، به سبب فشاری که از سوی جامعه خواسته یا به واسطهء عواملی که اختیارشان نه در دست جوامع که در مشت راهبران افکار ملت است و این روزها نام هایی از قبیل سلبریتی ها، بلاگرها، روشنفکران غیر متعهد و چیزهای دیگر گرفته اند و معمولا دست در دست بیگانه دارند، ناخواسته، بر حکومت وارد می شود، آن را از هم می پاشد و آن وقت دیگر امیدی به اصلاح وجود ندارد. آن وقت مردمانی ضعیف و خود باخته از یک سو و حکومتی متلاشی و پاشیده از هم داریم که هر یک به راه خود می رود و در پایان مرزها از میان می روند و جدا از فرهنگ خاک هم به نابودی می رود.
حال دیگر مخاطب می داند که این امر روی دیگری هم دارد و آن فشار سیستم بر جامعه است، یعنی حاکم یا حکومت که ممکن است به واسطهء همان اهداف آرمانی توسط مردم و در شرایطی برابر انتخاب شده است اکنون در آن عقاید تجدید نظر کرده و می کوشد تا ملت را به راهی جز آنچه مردم برای آن دست به انقلاب زده اند یا آن شخص را برگزیده اند، هدایت کند، به نوعی در محتوا کودتا کند یا به عقیدهء حقیر همانطور که در جمهوری اسلامیِ حال حاضر رخ داده است کودتای محتوایی کند تا اوضاعی شود که روزانه می بینیم، در رسانه ها و نطق های سیاسیون دم از اسلام زده می شود و در عمل با مسائل کاملا لیبرالی برخورد می کنند، در نتیجه حکومت نه اسلامی و نه لیبرالی ست و در عین حال هر دوی اینها هست. البته پرداختن به این موضوع مجالی دیگر می طلبد که بعد به آن خواهم پرداخت.
به هر روی مطالبی که عرض شد، همگی قابل اتفاق اند، در واقع وقوع شان کاملا ممکن است با اندکی تفاوت، اما بحث اصلی ما اکنون رسیدن به پاسخ سوالی ست که در بالا مطرح شد، شما چه فکر می کنید.؟!
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
مقاله #انقلاب
نویسنده: پژمان سرلک
#قسمت_دوم
به هر حال همهء ما انسان هستیم و نوع بشر به طور کلی و بدون در نظر گرفتن عقیده و سلیقه شان، لیاقت داشتن یک زندگی راحت و سرشار از آرامش را دارند، فرقی نمی کند ایرانی باشد یا فرانسوی، سفید باشد یا سرخ. منظور از یک زندگی راحت تنها سوی اقتصاد است، این هم یکی دیگر از مصائب ماست، ظاهرا در جامعهء امروز ایرانی زندگی راحت و آرام داشتن تنها با پول امکان پذیر است، بی آنکه به فرهنگ، هنر و دیگر عناصر روحی توجهی نشان داده شود، بنابراین است که ما جامعه ای اینچنین طبقاتی داریم و برخلاف گذشته حتی عموم سرمایه داران نیز از کاریزما و تشخص خالی شده اند. پول ارزش خود را از دست داده و خود را همچون هرزه ای مایل به هر سو، خود را در آغوش هر لومپنی رها می کند تا او ماشین های گران قیمت سوار شود و در خانه های لوکس ریش مستضعفینِ فراموش شده را به تمسخر بگیرد.
مقصود این است که رفاهِ مورد بحث یک مسئلهء شخصی است، دست کم ما در اینجا به آن از دریچهء شخص نگاه می کنیم، بدین معنا که هر فرد می تواند با کار و تلاش روزانه و کسب پول برای خود و خانواده اش رفاه و آسایش به ارمغان بیاورد، حال این آسایش از هر جهت که باشد؛ اجتماعی، اقتصادی و.. توسط فرد در دسترس است، نه تنها ایرادی در آن نیست بلکه شاید پسندیده هم باشد، اما این ماجرا ارتباطی با بحث ما ندارد. آنچه مد نظر ماست ایجاد رفاه کلی برای عموم ملت و از سوی حکومت به عنوان کفیل جامعه است، یعنی چیزی که حاکمان با روش های گوناگون حکمرانی و احتمالا ایدئولوژی سالم برای مردم ایجاد می کنند و این متفاوت از آن چیزی ست که شخص اسبابش را برای خود و نهایت جمع کوچک خانواده اش فراهم می آورد، به جهت نظری و عملی.
حال ما می خواهیم یک سوال از خودمان بپرسیم که البته ممکن است ایجاد سوءتفاهم کند و اگر چنین باشد آنقدرها بی راه نیست، متاسفانه در کشور ما بسیاری از چهره ها به شکلی ممتد و تسلیم ناپذیر مردم کشور خود را تحقیر می کنند و به هر علت موجه و ناموجهی مردمان ولایات دیگر را بر سر مردم ایران می کوبند که یعنی آنها در تعطیلات آخر سال به ماه سفر می کنند و ما هنوز اندرخمِ ویلاهای گیلان و رامسر مانده ایم، در حالی که این جماعت برداشت شان از امورات کشورهای دیگر به حدی سطحی و عوامانه است که آدمی را به خنده نه، به گریه وامی دارد. مردمانی که حاضر نیستند چند ثانیه به احترام حقوق دیگران پشت چراغ قرمز باایستند، جماعتی که برای شکم یکدیگر را تا حد مرگ کتک می زنند، به عقاید خودشان و دیگران توهین می کنند، برای هیچ فکری احترام قائل نیستند، به مال و خانوادهء دیگران چشم دارند، در سخن آزاده و در عمل دیکتاتور محض اند، به هیچ قانونی پایبند نیستند، برای یک برگ ویزای غربی به هر نکبتی تن می دهد، در تمام طول عمرشان حتی یک کتاب نمی خوانند و.. ادعای اروپایی شدن دارند، چیزی که خیلی بلندتر از قدشان است.
به هر روی ما در این مقال هرگز قصد جسارت به جامعهء خود را نداریم و امیدمان این است که مخاطب نیز چنین برداشتی نکند، گاه لازم است دمل های چرکین را تیغ بزنیم تا درمان پس از اندکی درد و خون ریزی، حاصل شود و چه بهتر از تیغ تیز نقد که مدت هاست از رونق افتاده است یا شاید هنوز رونق دارد اما به نحوی قرض ورزانه و همراه با کینه توزی.
برگردیم به اصل بحث و سوالی که قرار است پرسیده شود، گفتیم که همهء آدمیان با هر عقیده و فرهنگی لیاقت یک زندگی آرام و طبیعی با حداکثر رفاه ممکن را دارند، آسایشی که از تلاش خود اشخاص و به صورت فردی پدید می آید و یک مسئلهء کاملا شخصی است، به واژه ها توجه داشته باشید، گفته شد یک مسئلهء شخصی، یعنی ما از جزء حرف می زنیم و منظورمان جامعه به صورت یک کل که تحت نظارت یک دولت یا سیستم قرار می گیرد نیست، اما اگر چنین باشد چه..؟
اگر ما با جامعه ای رو به رو باشیم که از سیستم فوقانی خود طلب رفاه می کند چه..؟
با چنین اجتماعی چگونه باید برخورد کرد و به چه نحو می توان استمداد هایش را پاسخ داد..؟
در این موقع اگر حتی به مقدار اندکی هماهنگی و همسانی وجود داشته باشد، یعنی جامعه همان توقعاتی را از سیستم داشته باشد که خود به آنها عمل می کند و بالعکس سیستم همان راهی را بپیماید که اجتماع آن را بعنوان هدف مشخص کرده است، می توان انتظار یک زندگی طبیعی و دارای عناصر مختلف رفاه برای یک به یک افراد جامعه را داشت، این یک معجزه یا ماموریت غیرممکن نیست، بلکه اتفاقی ست که در این صورت چیزی جز آن انتظار نمی رود، مانند خانواده ای که در آن پدر نقش حمایتی دارد و فرزند موظف به اطاعت و نگهداری از او در دوران کهنسالی است.
#داستان_کوتاه
📚
#خواستهی_قلبی/ قسمت پایانی
احساس کرد چیزی وجودش را ترک گفت و اشک در چشمانش حلقه زد. اما نمی دانست چه چیز را از دست داده است. قدرت در وجودش بیدار شد.
نیموه به بالای پرتگاه رفت و از آنجا خود را به پایین پرت کرد. مانند پر به این سو و آن سو تاب خورد، اما آسیبی ندید. قبل از اینکه به آب بیفتد به دلفینی تبدیل شد. درون موج شیرجه رفت، به زیر آب رفت و خود را چرخاند و درست مثل یک دلفین میخندید.
نیموه پیش از این نیز دلفین شده بود ولی آن وقت مرلین این کار را انجام داد. این قدرت ستارهی مرلین بود که او را به شکلهای مختلف در میآورد. حالا او میتوانست در هر زمانی تنها با ارادهی خودش به هر چیزی که میخواست تبدیل شود. به بیرون از آب جهید و به عقاب تبدیل شد. به سمت پرتگاه شتاب گرفت، دریاچه را پشت سر گذاشت و به سمت خورشید و مرلین پرواز کرد.
با چشمان عقاب، مرلین را دید که قبلاً در حلقهی سنگ انتظار او را میکشد. بدون هیچ افسون و زرق و برقی بر روی سنگ سیاه ایستا
ده بود. عشق مرلین در قلبش مشتعل شد و به درخشندگی و قدرت خورشید در حال طلوع زبانه میکشید و گر میگرفت.
همین طور صعود کرد تا درست بالای سرش رسید و مرلین مجبور شد برای دیدنش چشمانش را تنگ کند. در همین زمان بالهایش را جمع کرد و مستقیم به سمت پایین سقوط کرد تا در آغوش باز مرلین قرار گیرد.
مرلین او را بغل کرد و بوسید و ناگهان ستارهها
آنها از یکدیگر جدا کردند، و هوا و باد میان آنها قرار گرفت. نیموه فریاد کشید و نیروی جدیدش را به سمت مقصودش متمرکز کرد اما فایدهای نداشت. او کاملاً از سنگ کنده شده و به بیرون پرت میشد. مرلین فریادی نکشید و به پشت بر زمین کوفته شد. داشت درون سنگ سیاه غرق میشد. به ظاهر سنگ سیاه به مانند باتلاقی سیاه بود که به طور ناگهانی او را به دام انداخته بود.
او داد نمیزد اما صدایش بلند و رسا بود و به وضوح به گوش نیموهای میرسید که داشت تقلا میکرد: «تو خواستهی قلبی من هستی نیموه که در آینده انتظارم را میکشیدی. تو بهایی بودی که من برای قدرت و جادو پرداختم. عشق هیچگاه تحقق نخواهد پذیرفت.مرا فراموش کن.»
دستش از درون سنگ بالا آمد. نیموه به آن چنگ زد تا شاید بتواند او را بیرون بکشد. اما دستش بر هوا قفل شد و مرلین در سطوح عمیق سنگ مدفون شد.
«مرلین مرا فراموش کن.»
هیچ عکس العملی در قبال اشکهایی که بر گونه هایش میلغزید از خود نشان نداد. ستارهای درخشان در هالهای میان تنگه برق میزد. ضامن قدرت و خرد تا حدی که هیچ کس نمیتوانست تصور کند. اما در درون ناامید بود، مایوس به این خاطر که کسب قدرت خواستهی قلبیاش نبوده است. خواستهی قلبی حقیقی در زیر سنگ سیاه مدفون شده بود و برای همیشه از دسترس او خارج بود.
یا شاید نبود؟ نیموه بر ستارهاش متمرکز شد و به آسمان نگاه کرد، که بالای سرش میدرخشید. اگر ستارهاش به پایین کشیده میشد پس حتماً دوباره میتوانست صعود کند تا جایگاهش را دوباره در افلاک پیدا کند و تمام مشکلات را حل کند. اگر نیموه میتوانست ستارهاش را بازگرداند پس مرلین نیز دوباره قدم بر زمین میگذاشت، در عوض او هم میتوانست ستارهاش را آزاد کند و خواستهی قلبیاش را باز پس گیرد.
قدرتهای دیگری نیز در جهان وجود داشت. مکانهای دیگری برای آموختن علم. نیموه دستان لاغرش به بالا آورد و در یک لحظه به پرندهای پهن بال تبدیل شد. با باد همراه شد و از دریا گذشت و از بریتانیا رفت.
تمام قدرت و خرد مرلین نیز با او رفتند و همچنین تمام آرزوهایی که برای قلمرو و سلطنت آرتور داشت. قلمروی که با خاک یکسان میشد، همان طور که خواستهی قلبی نیموه به درون سنگ سیاه نفوذ کرد.
#گارث_نیکس
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
اگر اين چاقو مال اين شش برادر است آن را به آنها مي دهم. اگر قاضي از تو پرسيد اينچاقو را از كجا پيدا كرده اي مگر در
بیابان چاقو دسته طلا ريخته اند كه تو آن را پيدا كرده اي؟
بگو پدرم سالها پيش كاروان سالار بزرگي بود وهميشه بين شهرها در رفت وآمد بود ومال التجاره زيادي به همراه مي برد و با آنها تجارت مي كرد تا اينكه ما يك شب خبردار شديم كه پدرم را دزدان كشته اند و مال و اموالش را برده اند.
من بالاي سر پدر بيچاره ام حاضر شدم. پدر بيچاره ام را دزدان كشته بودند وتمام اموالش را برده بودند واين چاقو تا دسته در قلب پدرم فرو رفته بود. من چاقو را برداشتم و پدرم را دفن كردم و از آن موقع دنبال قاتل پدرم مي گردم در هر مهماني اين چاقو رانشان مي دهم ومنتظر مي مانم كه صاحب چاقو پيدا شود ومن قاتل پدرم را پيدا كنم.
اكنون اي قاضي من قاتل پدرم را پيدا كرده ام اين شش برادر پدر مرا كشته اند واموالشرا برده اند. دستور بده تا اينها اموال پدرم را برگردانند و تقاص خون پدرم را پس بدهند.
بهلول كه اين حرفها را در ظاهر به خر مي گفت ولي در واقع مي خواست صاحب خر گفته هاي او را بياموزد. او چوب ديگري به خر زد وگفت: اي خر خدا فهميدي يا تا صبح كتكت بزنم.
صاحب خر گفت: بهلول عزيز نه تنها اين خر بلكه منهم حرفهاي تو را فهميدم و به تو قول مي دهم در هيچ مجلسي بالاتر از جايگاهم ننشينم و اگر از من چيزي نپرسيدند حرف نزنم واگر چيزي ازمن نخواستند دست به جيب نبرم.
بهلول كه مطمئن شده بود مرد حرفهاي او را به خوبي ياد گرفته است رفت و به راحتي خوابيد. فردا صبح بهلول مرد را بيدار كرد و او را منزل قاضي رساند و تحويل داد و خودش برگشت. قاضي رو به مرد كرد وگفت: اي مرد آيا اين چاقو مال توست؟
مرد گفت: نه اي قاضي اين چاقو مال من نيست. من خيلي وقت است كه دنبال صاحب اين چاقو مي گردم تا آن را به صاحبش برگردانم اگر اين چاقو مال اين برادران است من بارغبت اين چاقو را به آنها مي دهم.
قاضي رو به شش برادر كرد وگفت: شما به چاقو نگاه كنيد اگر مال شماست آن رابرداريد.
برادر بزرگ چاقو را برداشت وبا خوشحالي لبخندي زد وگفت: اي قاضي من مطمئن هستم اين چاقو همان چاقوي گمشده پدر من است.
پنج برادر ديگر چاقو را دست به دست كردند وگفتند بلي اي جناب قاضي اين چاقومطمئنا همان چاقوي گم شده پدر ماست.
قاضي از مرد پرسيد: اي مرد اين چاقو را از كجا پيدا كرده اي؟
مرد گفت: اي قاضي اين چاقو سرگذشت بسيار مفصلي دارد. پدرم سالها پيش كاروان سالار بزرگي بود و هميشه بين شهرها در رفت وآمد بود و مال التجاره زيادي به همراهداشت و شغلش تجارت بود تا اينكه ما يك شب خبردار شديم كه پدرم را دزدان كشته اند و مال واموالش را برده اند من سراسيمه بالاي سر پدر بيچاره ام حاضر شدم. پدربيچاره ام را دزدان كشته بودند وتمام اموالش را برده بودند و اين چاقوتا دسته در قلب پدر من بود. من چاقو را برداشتم و پدرم را دفن كردم واز آن موقع دنبال قاتل پدرم مي گردم در هر مهماني اين چاقو را نشان مي دهم ومنتظر مي مانم كه صاحب چاقو پيدا شود و من قاتل پدرم را پيدا كنم. اكنون اي قاضي من قاتل پدرم را پيدا كردم. اين ششبرادر پدر مرا كشته اند و اموالش را برده اند. دستور بده تا اينها اموال پدرم را برگردانند وتقاص خون پدرم را بدهند
شش برادر نگاهي به هم انداختند آنها بدجوري در مخمصه گرفتار شده بودند آنها باادعاي دروغيني كه كرده بودند مجبور بودند اكنون به عنوان قاتل و دزد سالها در زندان بمانند. برادر بزرگ گفت: اي قاضي من زياد هم مطمئن نيستم اين چاقو مال پدر من باشد چون سالهاي زيادي از آن تاريخ گذشته است و احتمالا من اشتباه كرده ام.
برادران ديگر هم به ناچار گفته هاي او را تاييد كردند وگفتند: كه چاقو فقط شبيه چاقوي ماست ولي چاقويي ما نيست.
قاضي مدت زيادي خنديد و به مرد مهمان گفت: اي مرد چاقويت را بردار و برو پيش بهلول. من مطمئنم كه اين حرفها را بهلول به تو ياد داده است والا تو هرگز نمي توانستي اين حرفها را بزني.
مرد سجده ی شکر به جای آورد و چاقو را برداشت و خارج شد.
پایان.
#حکایتهایی_از_بهلول
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
▪️تیزر دوره آرزوی تو دستور توست
فایل صوتی کوین ترودو
چرااااااااااااا دوره کوین ترودو؟؟؟
⭕️➕ کوین ترودو مولتی مولتی میلیاردره و هیچ نیازی حتی به پول آموزش نداره و کاملا با دلش آموزش میده
⭕️➕ او از اصولی صحبت میکنه که سالهای سال در گروههای مخفی (مانند فراماسونری و ...) تدریس شده و افراد زیادی مانند اندرو کارنگی و راکفلر به وسیله این روشها پولدارترین افراد زمان خود شدند
⭕️➕ اون نه تنها بسیار ثروتمند است بلکه دوستانش هم همه مولتی میلیاردر هستند به قول خودش من دوستانی دارم که اکثر معاملات نفتی اروپا مال آنهاست!!! و در این سمینار هستند.
💶 قیمت دوره با تخفیف تکرار نشدنی: 80هزارتومان به زودی افزایش قیمت جدید خواهیم داشت
❌❌❌توجه کنید قیمت اصلی این دوره صوتی 899هزارتومان میباشد درحال حاضر میتوانید باتخفیف ویژه فقط با 99 هزار تومان این دوره را تهیه کنید.
✅ برای دریافت فایل های دوره، لطفا بعد از پرداخت موفق، تصویر فیش واریزی را به ایدی تلگرامی زیر ارسال فرمایید.
@Hmirmohammady
@Hmirmohammady
#داستان_کوتاه
📚 داستان بسیارجالب ازبهلول
بهول شبی در خانه اش مهمان داشت ودر حال صحبت با مهمانش بود كه قاصدي از راه رسيد. قاصد پيام قاضي را به او آورده بود. قاضي مي خواست بهلول آن شب شام مهمانش باشد. بهلول به قاصد گفت: از طرف من از قاضي عذر بخواه ، من امشب مهمان دارم ونمي توانم بيايم.
قاصد رفت و چند دقيقه ديگر برگشت وگفت: قاضي مي گويد قدم مهمان بهلول هم روي چشم. بهلول بيايد ومهمانش را هم بياورد.
بهلول با مهمانش به طرف مهماني به راه افتادند او در راه به مهمانش گفت: فقط دقت كن من كجا مي نشينم تو هم آنجا بنشين هرچه مي خورم تو هم بخور تا از تو چيزي نپرسيدند حرفي نزن واگر از تو كاري نخواستند كاري انجام نده.
مهمان در دل به گفته هاي بهلول مي خنديد و مي گفت: نگاه كن يك ديوانه به من نصحيت مي كند.
وقتي به مهماني قاضي رسيدند خانه پراز مهمانان مختلف بود. بهلول كنار در نشست ولي مهمان رفت ودر بالاي خاته نشست. مهمانان كم كم زياد شدند وهر كس مي آمددر كنار بهلول مي نشست و بهلول را به طرف بالاي مجلس مي راند بهلول كم كم به بالاي مجلس رسيد ومهمان به دم در.
غذا آوردند و مهمانان غذاي خود را خوردند بعد از غذا ميوه آوردند ولي همراه ميوه چاقويي نبود. همه منتظر چاقو بودند تا ميوه هاي خود را پوست بكنند و بخورند. ناگهان چاقوي دسته طلايي ازجيب خود درآورد وگفت: بياييد با اين چاقو ميوه هايتان را پوست بكنيد وبخوريد.
مهمانان به چاقوي طلا خيره شدند. چاقو بسيار زيبا بود ودسته اي از طلا داشت. مهمانان از ديدن چاقوي دسته طلايي در جيب مهمان بهلول كه مرد بسيار فقيري به نظر مي رسيد تعجب كردند. در آن مهماني شش برادر بودند كه وقتي چاقوي دسته طلا راديدند به هم اشاره كردند و براي مهمان بهلول نقشه كشيدند.
برادر بزرگتر رو به قاضي كه در صدر مجلس نشسته بود و ميزبان بود كرد وگفت: اي قاضي اين چاقو متعلق به پدر ما بود و سالهاي زيادي است كه گم شده است ما اكنون اين چاقو را در جيب اين مرد پيدا كرده ايم ما مي خواهيم داد ما را از اين مرد بستاني و چاقوي ما را به ما برگرداني.
قاضي گفت: آيا براي گفته هايت شاهدي هم داري؟
برادر بزرگتر گفت: من پنج برادر ديگر در اينجا دارم كه همه شان گفته هاي مرا تصديق خواهند كرد.
پنج برادر ديگر هم گفته هاي برادر بزرگ را تاييد كردند وگفتند چاقو متعلق به پدرآنهاست كه سالها پيش گم شده است.
قاضي وقتي شهادت پنچ برادر را به نفع برادر بزرگ شنيد يقين كرد كه چاقو مال آنهاست و توسط مهمان بهلول به سرقت رفته است. قاضي دستور داد مرد را به زندان ببرند وچاقو را به برادر بزرگ برگردانند.
بهلول كه تا اين موقع ساكت مانده بود گفت: اي قاضي اين مرد امشب مهمان من بود و من او را به اين خانه آوردم اجازه بده امشب اين مرد در خانه من بماند من او را صبح اول وقت تحويل شما مي دهم تا هركاري خواستيد با او بكنيد.
برادر بزرگ گفت: نه اي قاضي تو راضي نشو كه امشب بهلول اين مرد را به خانه خودش ببرد چون او به اين مرد چيزهاي ياد مي دهد كه حق ما ازبين برود.
قاضي رو به بهلول كرد وگفت: بهلول تو قول مي دهي كه به اين مرد چيزي ياد ندهي تا من او را موقتا آزادكنم ؟
بهلول گفت: اي قاضي من به شما قول ميدهم كه امشب با اين مرد لام تا كام حرف نزنم و اصلا كلمه اي هم به او ياد ندهم.
قاضي گفت: چون اين مرد امشب مهمان بهلول بود برود وشب را با بهلول بماند و فرداصبح بهلول قول مي دهد او را به ما تحويل دهد تا به جرم دزدي به زندانش بيندازيم.
مهمان برادران به ناچار قبول كردند و بهلول مهمان را برداشت وبه خانه خود برد و در راه اصلا به مهمان حرفي نزد به محض اينكه به خانه شان رسيدند بهلول زمزمه كنان گفت: بهتر است بروم سري به خر مهمان بزنم حتما گرسنه است واحتياج به غذا دارد.
مهمان كه يادش رفته بود خر خود را در طويله بسته است گفت: نه تو برو استراحت كن من به خر خود سر مي زنم.
بهلول بدون اينكه جواب مهمان را بدهد وارد طويله شد. خر سر در آخور فرو برده بود ودر حال نشخوار علفها بود.
بهلول چوب كلفتي برداشت و به كفل خر كوبيد. خر بيچاره كه علفها را نشخوار مي كرداز شدت در طويله شروع به راه رفتن كرد. بهلول گفت: اي خر خدا مگر من به تو نگفتم وقتي وارد مجلس شدي حرف نزن هر جا كه من نشستم تو هم بنشين اگر از تو چيزي نخواستند دست به جييبت نبر چرا گوش نكردي هم خودت را به دردسر انداختي هم مرا. فردا تو به زندان خواهي رفت آن وقت همه خواهند گفت بهلول مهمان خودش رانتوانست نگه دارد و مهمان به زندان رفت.
بهلول ضربه شديدتري به خر بيچاره زد وگفت: اي خر گوش كن فردا اگر قاضي از تو پرسيد اين چاقو مال توست بگو نه ، من اين چاقو را پيدا كرده ام وخيلي وقت بود كه دنبال صاحبش مي گشتم تا آن را به صاحبش برگردانم ولي متاسفانه صاحبش را پيدا نمي كردم.
ادامه دارد👇
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
#داستان_کوتاه
📚 گُل گِرِفت ها
دیر زمانی نخواهد گذشت که آدمیان به شباهت ما پی خواهند برد؛ این راز نهفتن ندارد وقتی من نمی توانم نگاه تو را از چشمانم بزدایم و تو نمي تواني شمیم نفست را از سینه ی من برون کشی!
من هر کجا روم، با دست های تو گل می چینم و پشت گوش می اندازم/گلستانی را که شاعرترین مرد این شهر به مِهر من وعده داده است اگر معشوقه اش شوم؛
و تو با پای من، بر سر قرار عاشقانه خواهی آمد؛ پشت پا می زنی به رویایی ترین میز شامی که زیباترین زن شهر برایت چیده است.
آن دم که این گندمگون مو خرمایی، برایت عشق لقمه می گیرد، تو بی وزن ترین شعرت را به کامم بریز که در خلسه ی این سر مستی ، شبی را به آتش جنون خویش روشن خواهیم کرد.
فردا که به جرم فحشا در ملا عام، به دار حسرت و حسد آدمیان، آویخته شویم، کسی نخواهد دانست از من بسیار در تو ریشه دوانده و تو جز در قلب من زندگی نکرده ای.
دیری نخواهد پایید، جهان در برابر عشق ما زانو خواهد زد و ما برنده ی نوبل صلح خواهیم شد که هيچ کس تا به امروز، دو روح را در یک بدن، به وحدت خدایی نرسانده است.
#اكرم_اميد
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
🌱
بهترین داستانهای کوتاه جهان...!
❂ @Best_Stories
دانلود رایگان هر کتابی که بخوای
❂ @Ketabnayyab
انگلیسی رو قورت بده!
❂ @lezzateenglisi
کافه تنهایی
❂ @cafe_tanhaee
عطر سبز زندگی
❂ @sabzoaram
۱۰۰۰ کتاب صوتی رایگان
❂ @audiopersianlibrary
و خدایی که به شدت کافیست
❂ @rahe_aseman
"ناگفتههای جذب" راز ڪائنات
❂ @JoelO_sten
اینجا فقط شعر خوب منتشر میشود!
❂ @Best_Poems
قانونجذب و ارتعاشات ثروت (پیشرفتانگیزشی)
❂ @ganunejazb
"پرانرژی باش و زندگی کن"
❂ @mouje_tahavolezendegi
پیدیاف هر کتابی خواستی اینجا دانلود کن
❂ @ppdffff
بزرگترین کتابخانه PDF و صوتی
❂ @ketabkhaneh2015
روانشناسی کودک ومشاورهخانواده دکترانوشه
❂ @dranushe
روانشناس خودت باش دختر
❂ @sedayepayeaaaab
غزل" غزل " غزل " غزل "غزل"
❂ @ghaz2020
روزی صد لغت انگلیسی حفظ کن
❂ @engquo
مکالمه آسان زبان
❂ @oxfor
جملاتی که شما رو میخکوب میکنه!
❂ @its_anak
کتاب کتاب کتاب کتاب
❂ @kettabiism
جملاتی که افکار شما را《تغییر میدهد》
❂ @ghalbeziba
رمانسرای مجازی
❂ @Salam_Roman
کتابخانهی صوتی نایاب
❂ @audiiobo0ok
کتاب و زندگی
❂ @ketaboozendegi
راز بالا رفتن ارتعاش
❂ @aramesh_ba_meditation
دوبیتی جانان
❂ @JIaNIaNI
تست بزن و انگلیسی فول شو
❂ @amoozesh_TV_ir
مرجع فیلمهای انگیزشی
❂ @FilmAangizeshi
❰❰❰اشـ؏ـار ناب و ماندگار❱❱❱
❂ @delaviztarin_sher_jahan
آموزش تخصصی خوشنویسی باخودکار
❂ @azad_sma
خدا خدا خدا خدا
❂ @niiroye_bartar
چگونه دیگران را شیفتهی خود کنیم.
❂ @MOJZH_AGAHI
کافه شاپ تخصصی روانشناسان
❂ @Cafaravanshenasan
مراقبه و مدیتیشن رایگان
❂ @moragabh
سخنان ماندگار الهے قمشهای
❂ @ostad_ghomshei
کنکور زبانت رو 100درصد بزن
❂ @fast_quizes
روانشناسی کودک و خانواده
❂ @cafepsychology
کانال دکتر علیرضا آزمندیان
❂ @azmandiiy
"تکنیکهای دفع انرژی منفی"
❂ @feng_shui_enerji
سرای پایان نامه،مقاله و پرسشنامه
❂ @Arshevkhaneh
پله پله تا اوج موفقیت انگیزشی
❂ @ganunejazb_raz
آموزش انگلیسی با تصویر
❂ @EN_PIC
بکگراند کارتونی | تِم فانتزی مود
❂ @ThemeMood
منتخب موزیک بیکلام
❂ @instrusongs
شعر و حکایت و موسیقی
❂ @navayearam_z_y
انگلیسی با ویدئو
❂ @EN_NEMONE
خودت را ببین، خودت را بشناس
❂ @mahfelekhodshenasi
کلیپ و فایل و کتاب محراب
❂ @Archiveketabkhan
مدیریت ودیجیتال مارکتینگ
❂ @drebusiness
انگلیسی با هوش مصنوعی
❂ @EN_with_AI
مهندسی عمران ومحاسبات
❂ @sazehcal
با اعداد زندگیت رو بساز
❂ @Afsane_adad
جملاتی که به شدت آرووومت میکنه
❂ @Mojezeyekhodshenasi
چگونه همه را مجذوب خود کنیم؟
❂ @ghodrratedaron
کانال قانون جذب
❂ @Ghanoonejaozb
قانون جذب کائنات (راز)
❂ @jazbomoragheb
موفقیت موفقیت موفقیت
❂ @moovafaghiiatt
افکـار زنـده_تمرین مثبتاندیشی
❂ @Afkarezendeh
متن دلنشین
❂ @aram380
روزی یک بیت شعر بخوانی، بد نیست!
❂ @YekbeitY
انگليسسي باتست زدن فول شو
❂ @lovely_englishh
از حال بد به حال خوب
❂ @halekhobhalebad
ذهن زیبا موفقیتساز
❂ @Zehn_ziiiba
حفظ رايگان لغات 504 واژه با فيلم
❂ @codinghaye504
❰❰❰ گلچینےاز بهترین اشـ؏ـار کهن و معاصر ❱❱❱
❂ @kolbeh_sher_delaviz
انگلیسی آسان روزی پنج دقیقه
❂ @alfacod
چگونه از کائنات درخواست کنیم؟
❂ @moovafaghiiat
دانستنیهای علمیتخصصی پزشکی مزاجشناسی
❂ @infopezeshki
کتابخانه کودک و نوجوان
❂ @childrenbook
سخنان ماندگار دکتر الهی قمشهای
❂ @Drelahigomsheii
تخصصی علوم تربیتی و روانشناسی
❂ @rraavvaann
از جنس آگاهی و تفکر
❂ @kamitafacor
آیلتسسس رو8 بگيريد با متد جدید (تضمینی)
❂ @ieltslearner
کافه کتاب صوتی:
❂ @CafeBookAudio
90 روزه انگلیسسی حرف بزن
❂ @basicenglishlearner
کتابهای صوتی موفقیت خودشناسی ثروت
❂ @morgbh
کتابخانهی تلگرام
❂ @bokhapdf
یادگیری آسان انگلیسی هر شب ۱۵ دقیقه
❂ @zabankadelarestan
ذهن زیـبـا "خـودشـنـاسـے"
❂ @SFREDAMHDARD4030
"حافظ" فروغ" مولانا" خیام"
❂ @AShaarMandgar
درخواست کتاب صوتی و pdf
❂ @EBOOK_4U
باکلاس و با سیاست رفتار کن(روانشناسی)
❂ @family95
از خودشناسی تا خداشناسی
❂ @VaraTamavara
هزار پند مولانا با معانی اشعار
❂ @Ashaarkotaa
هر روز یک کتاب نااایاااب و خواندنی
❂ @noandishaan_book
هر آنچه باسواد ها نیاز دارند
❂ @atelaateomom
خواندنیهایی از بزرگان جهان...
❂ @Book_Life
کتابخانه صوتی من
❂ @ketabegooya_man
پرورش گل و گیاه در منزل و درآمدزایی
❂ @ghol_done
*هنر عشق ورزیدن*
❂ @sheroandishe
کتابهایی که باید بخوانی:
❂ @mylibraries
گردشگری کم هزینه!!
❂ @JournalTourism
🚄
📚
هر روز یک کتاب نایاب و خواندنی
❝ @noandishaan_book
کتابهایی که باید بخوانی:
❝ @mylibraries
کتاب کمیاب، فیلم ممنوعه، (دو زبان)
❝ @Archivesbooks
مولانا آرام جان زندگانیست
❝ @samaedell
بانک کتاب و رمان ممنوعه
❝ @CaffeTakRoman
کافه تنهایی
❝ @cafe_tanhaee
پرورش گل و گیاه در منزل و درآمدزایی
❝ @ghol_done
معرفی رباتهای تلگرام
❝ @ROBOT_TELE
افزایش انفجاری اعتماد به نفس فوقالعاده فوقالعاده
❝ @zehnpooya
سرگرمی با افزایش معلومات عمومی
❝ @atelaateomom
اینجا شعر خوب بخوانیم
❝ @Best_Poems
قانونجذب و ارتعاشات ثروت (پیشرفتانگیزشی)
❝ @ganunejazb
"پرانرژی باش و زندگی کن"
❝ @mouje_tahavolezendegi
درخواست کتاب صوتی/pdf
❝ @EBOOK_4U
پیدیاف هر کتابی خواستی اینجا دانلود کن
❝ @ppdffff
روانشناسی کودک ومشاورهخانواده دکترانوشه
❝ @dranushe
روانشناس خودت باش دختر
❝ @sedayepayeaaaab
قدیمیترین کتابخانهی تلگرام
❝ @bokhapdf
از جنس آگاهی و تفکر
❝ @kamitafacor
روان درمانی، مشاوره. یونگ شناسی
❝ @hamsafarbamah
تخصصی علوم تربیتی و روانشناسی
❝ @rraavvaann
سخنان ماندگار دکتر الهی قمشهای
❝ @Drelahigomsheii
دانستنیهای علمیتخصصی پزشکی مزاجشناسی
❝ @infopezeshki
چگونه از کائنات درخواست کنیم؟
❝ @moovafaghiiat
کتابهای صوتی آرامش با داستان
❝ @arameshbadastan
...آیلتس رو فول شو...
❝ @ArazIELTS
❰❰گلچینےاز بهترین اشعار کهن و معاصر❱❱
❝ @kolbeh_sher_delaviz
ذهن زیبا موفقیتساز
❝ @Zehn_ziiiba
انگليسي باتست زدن فول شو
❝ @lovely_englishh
تمام فایلهای استاد عباس منش
❝ @taqirebavarfiles
متن دلنشین
❝ @aram380
افکار زنده_تمرین مثبتاندیشی
❝ @Afkarezendeh
دختری مثل کتابخانه
❝ @Girlandbook
کافه شاپ تخصصی روانشناسان
❝ @Cafaravanshenasan
مراقبه و مدیتیشن رایگان
❝ @moragabh
کانال قانون جذب
❝ @Ghanoonejaozb
چگونه همه را مجذوب خود کنیم؟
❝ @ghodrratedaron
روانشناسی کودک و خانواده
❝ @cafepsychology
مهندسی عمران ومحاسبات
❝ @sazehcal
قانون جذب با کوین ترودو
❝ @Keviintorodo
انگلیسی با هوش مصنوعی
❝ @EN_with_AI
سرای پایان نامه،مقاله و پرسشنامه
❝ @Arshevkhaneh
پله پله تا اوج موفقیت انگیزشی
❝ @ganunejazb_raz
انگلیسی با ویدئو
❝ @EN_NEMONE
ابرهای نازک خیال
❝ @sin_shin_daily_notes
طُرفهنگار
❝ @Torfea
متنهای ناب و زیبا
❝ @Darrkoob
عشق،سینما و موسیقی!
❝ @fardin_thi
زیبائیهای ایران!
❝ @kazhin_seir
آموزش انگلیسی با تصویر
❝ @EN_PIC
تیم ورزشی و تناسب
❝ @MaryamTeam
کلیپ و فایل و کتاب محراب
❝ @Archiveketabkhan
مدیریت ودیجیتال مارکتینگ
❝ @drebusiness
"تکنیکهای دفع انرژی منفی"
❝ @feng_shui_enerji
کانال دکتر علیرضا آزمندیان
❝ @azmandiiy
جملاتی که به شدت آرومت میکنه
❝ @Mojezeyekhodshenasi
سخنان ماندگار الهے قمشهای
❝ @ostad_ghomshei
شاد و مثبت باش معجزه میشه
❝ @enrjyemosbt
قانون جذب کائنات (راز)
❝ @jazbomoragheb
موفقیت موفقیت موفقیت
❝ @moovafaghiiatt
چگونه دیگران را شیفتهی خود کنیم.
❝ @MOJZH_AGAHI
خدا خدا خدا خدا
❝ @niiroye_bartar
کانال تخصصی شاهبیت
❝ @YekbeitY
انگلیسی مثل آب خوردن
❝ @MyMindsetForEnglish
مرجع فیلمهای انگیزشی
❝ @FilmAangizeshi
از حال بد به حال خوب
❝ @halekhobhalebad
حفظ رايگان لغات 504 واژه با فيلم
❝ @codinghaye504
یک میلیون کتاب 𝐏 𝐃 𝐅
❝ @ketaboozendegi
دلبری های حضرت مولانا
❝ @molavi_molavi
کتابخانهی صوتی نایاب
❝ @audiiobo0ok
کانال ترفند (جورواجور)
❝ @Tarfandsani
اموزش قانون جذب (کائنات)
❝ @razjazbe
کتاب کتاب کتاب کتاب
❝ @kettabiism
جملاتی که شما رو میخکوب میکنه!
❝ @its_anak
آیلتس رو8 بگيريد با متد جدید (تضمینی)
❝ @ieltslearner
90 روزه انگلیسی حرف بزن
❝ @basicenglishlearner
کتابهای صوتی موفقیت خودشناسی ثروت
❝ @morgbh
مجموعه کتاب صوتی و فیلم کوتاه
❝ @ArchiveAudio
یادگیری آسان انگلیسی شبی ۱۵ دقیقه
❝ @zabankadelarestan
ذهن زیبا "خودشناسے"
❝ @SFREDAMHDARD4030
بزرگترین کتابخانهی PDF و صوتی
❝ @ketabkhaneh2015
باکلاس و با سیاست رفتار کن(روانشناسی)
❝ @family95
از خودشناسی تا خداشناسی
❝ @VaraTamavara
درخواست کتاب و رمان
❝ @CaffeTakRoman2
بهترین داستانهای کوتاه جهان
❝ @Best_Stories
شعر
❝ @Sher9
"ناگفتههای جذب" راز ڪائنات
❝ @JoelO_sten
برنامه ها- سایتها- رباتها همه رایگان
❝ @APPZ_KAMYAB
و خدایی که به شدت کافیست
❝ @rahe_aseman
۱۰۰۰ کتاب صوتی رایگان
❝ @audiopersianlibrary
اشعار مولانای جانان
❝ @shere_molavi
دانلود رایگان هر کتابی که بخوای
❝ @Ketabnayyab
هیهات از جهل!
❝ @Book_Life
✅
مقاله #انقلاب
نویسنده: پژمان سرلک
#قسمت_پنجم
حقیر سخت معتقدم که مردم باید تغییر کنند، نخبگان باید جای آویختن از آستین سیستم، تمرکز خود را بر اصلاح ملت بگذارند، چرا که حاکمان از همین مردم اند، بی شک از جماعت بی فرهنگ و بر باد رفته، انوشیروان عمل نمی آید و بالعکس، از مردمان فرهیخته و اهل دانش اعوان و انصار قاجار برنمی خیزند. قطعا بسیاری بر علیه این مطلب خواهند شورید و انتظاری جز این نیست، جهل آنچنان در پوست و خون برخی ریشه دوانده که عضوی از پیکرشان شده و به هیچ روی حاضر به جدایی از آن نیستند، البته که حقیر خود را برای دشنام ها و سیل نفرت ها مهیا ساخته ام، گمانم حالا دیگر وقت آن رسیده که کسی بر این دُمل چرکین نیشتر بزند.
مردمان چه بخواهند چه نخواهند، اگر ذره ای دل در گرو فرزندان و نسل های آیندهء خود دارند باید درد این تحول را به جان بخرند تا شاید اینگونه از دامان شان سیاستمداران و دولتمردانی صالح پرورش یابند و ایران را از پرتگاه نیستی و نابودی دور کنند.
مطمئنا بنده تنها شخصی نیستم که متوجه این مصیبت شده است، منتهی برخی زبان گفتنش را ندارند و برخی شهامت بیانش. بی شک در این ملک عده ای از اینکه به چشم می بینند بعضی تازه به دوران رسیدگان از انگل های این مرداب تغذیه کرده اند و امروز با نام های مختلف سوار بر گردهء مردم شده اند و عقاید ابلهانه شان را به قیمت گذاف به جماعتی چشم و گوش بسته می فروشند، قلب شان به درد آمده و به زمین چنگ زده اند اما راهی به جایی ندارند.
نگاهی به خودمان بیاندازیم، از ما و قصه های هیجان انگیز گذشته های دور جز خوی حیوانی مان چه مانده است..؟! تمام روز در پی شکم می دویم و شب هنگام برای رفع نیاز جنسی مان کمین می کنیم، وجودمان هیچ چیزی به دنیا اضافه نمی کند.
بهتر است تغییر را آغاز کنیم، روشنفکران متعهد به میهن از جای برخیزند، غبار از خود برگیرند و در تربیت این ملت بکوشند، تنها اینگونه است که حکومتی عادل و عدالت محور خواهیم داشت، در واقع حکومت ها از جامعه تغذیه می کنند، همه چیز بستگی به ملت دارد، نتیجه احتمالا به عمر ما کفاف نخواهد داد اما بی تردید فرزندان مان را از خود راضی خواهیم کرد. تصمیم با خودمان است یا باید باز هم این درد تاریخی را با براندازی حکومت ها و مصرف مسکن ها موقتا آرام کنیم یا یک بار برای همیشه در داشتن جامعه ای سالم و فرهنگی بکوشیم، جای تغییر حکومت، ملت را تغییر دهیم و زخم ها را از عفونت خالی کرده و سپس مهربانانه بسوزانیم.
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
📌نتایج کاربران از دوره بینظیر تغییر باورها
https://t.me/joinchat/sd2aRJDWYjpiYWFk
📌برای تهیه دوره به آیدی پیام بدهید👇👇
@Hmirmohammady
واقعا فوق العاده هست 👌❤️🌺
مقاله #انقلاب
نویسنده: پژمان سرلک
#قسمت_پنجم
حال که سخن به اینجا رسید باید تعارفات مرسوم را کنار گذاشت و یک مرتبه هم که شده به دیدهء نقد به خودمان بنگریم. چیزی که به وضوح می شود در جامعه دید نوعی فساد فراگیر است که امورات مردمان، هر یک را به نحوی، تحت تسلط خود دارد، از دروغ و انحطاط اخلاقی گرفته تا درخت بلند و پهن بی فرهنگی که پس از دههء شصت نشانده شد و بدبختانه هر روز بر حجم آن افزوده می شود، اینها همچون موریانه جامعه ایرانی را خورده و آن را به استوانه ای پوچ تبدیل کرده است و هر لحظه بیم ریزش آن می رود. شبیه خانه ای که ویران شده و در عین حال به ساختمان های اطراف فخر گذشته که کاخی بوده چنین و چنان، را به نرخ روز می فروشد، در حالی که امروز از او تنها کوهی از خاک باقیمانده و هیچ آیندهء روشنی انتظارش را نمی کشد.
از این رو اعتقاد بنده این است که جامعهء ایران در حال حاضر آمادگی داشتن حکومتی که بتواند برای شان رفاه به ارمغان بیاورد، را ندارند. حقیر متوجهم که این ادعایی بزرگ است و شاید خشم بسیاری را در پی داشته باشد اما صلاح در این است ک ملت را از خواب خوشی که می بینند برخیزانیم تا با واقعیت مواجه شود بلکه به خود بیاید و پیش از آنکه دیر شود کاری کند. قرن هاست که مردمان ایران و نخبگان جامعه می کوشند تا حکومت ها را متناسب با ملت بار بیاورند، پی در پی انقلاب می کنند و عدهء کثیری را به کشتن می دهند تا حکومتی را بیاندازند و حاکمان دیگری را سر کار بیاورند، مانند انقلاب اسلامی که مردم گمان کردند جمهوری اسلامی قرار است برای شان کیسه های طلا از آسمان بیاورد، خوشبخت شان کند و بعد از مدتی دیدند که اینگونه نشده و وضع از پیش هم بدتر است. پس باز سر ناسازگاری گذاشتند و به سرشان زد تا این یکی را هم سرنگون کنند، در حالی که اشکالِ کار در جای دیگر است و خودشان پیش از حکومت باید تغییر کنند، به نیکی واژگون شوند از این خلسهء زجر آلودِ پلشت. تا وقتی ملت به این راه می رود اگر صدها بار حکومت تغییر دهد، این را بیاندازد و آن را بیاورد سودی نخواهد بخشید و مرتب بر این نکبت افزوده خواهد شد.
چندی پیش در جمعی از دوستان مدعی فیض می بردیم که ناگهان بحث به سیاست کشید و ایشان یک صدا فرمودند جمهوری اسلامی باید برود، باید سیستم تغییر کند تا این ملک رو به آبادی برود، همانطور که می دانیم همیشه تعداد جاهلین بیش از دانایان است و صدای شان بلندتر، البته این بدان معنی نیست که حقیر از دانایان باشم، خیر، آنجا تنها بنده بودم که عرضه داشتم؛ یک بار حکومت باید تغییر کند و صد مرتبه ملت.
طبق معمول ایشان بر آشفتند و قیمت گوشت و پیاز و برنج و نیازهای شکم را ذکر نمودند که یعنی تا وقتی گرانی هست نمی توان از ملت انتظار اصلاح داشت. بله، بدبختی جامعهء ایرانی همین شکم است که اگر پُر باشد داد سخن از عدالت و انقلاب سر می دهد و اگر خالی بماند زیر میز می زند و همهء آرمان ها را به باد فراموشی می سپارد. گویی گمانشان می برد که براندازی حکومت ها تنها از آروغ شان بر می آید و هزینهء آن فقط رها کردن باد شکم است، هم می خواهند هزینه ندهند و هم خوشبختی و عدل می خواهند، این مصیبتی عظیم است که دامان این مرد را آلوده است، همه سرشار از نخوت و تنبلی اند، مانند پیرزنان مرتب غرغر می کنند، دشنام می دهند و بعد هیچ، این می شود نهایت کنش این ملت، آنهایی هم که ادعایی دارند آخر کارشان پنهان شدن پشت تصاویر آنچنانی در فضای مجازی و ردیف کردن کلمات زیباست از دموکراسی و عشق و.. است، که البته آنجا هم جز دشنام هیچ ازشان در نمی آید، نه منطق می دانند، نه حرمت سرشان می شود و نه بخاری از وجودشان در بحث انسانیت می خیزد که آن را هم در توهین به اعتقادات مذهبی ها سر می بُرند.
در چند قرن اخیر چند حکومت آمده و رفته اند.؟! در کدام شان مردم روی سعادت را، حداقل نزدیک به افسانه های باستان، دیده اند.؟!
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
🌱
دوبیتی جانان
𐄪 @JIaNIaNI
کتابهایی که باید بخوانی
𐄪 @mylibraries
کتاب کمیاب، فیلم ممنوعه
𐄪 @Archivesbooks
واژههای مهربانی
𐄪 @sabzoaram
۱۰۰۰ کتاب صوتی رایگان
𐄪 @audiopersianlibrary
پرورش گل و گیاه در منزل و درآمدزایی
𐄪 @ghol_done
کتابخانهی صوتی من
𐄪 @ketabegooya_man
و خدایی که به شدت کافیست
𐄪 @rahe_aseman
هر آنچه باسوادها نیاز دارند
𐄪 @atelaateomom
هر شب کتابی نایاب و خواندنی
𐄪 @noandishaan_book
شعر خوب بخوان!
𐄪 @Best_Poems
کتاب صوتی و pdf
𐄪 @EBOOK_4U
پیدیاف هر کتابی خواستی اینجا دانلود کن
𐄪 @ppdffff
قانونجذبو ارتعاشاتثروت(پیشرفتانگیزشی)
𐄪 @ganunejazb
"پرانرژی باش و زندگی کن"
𐄪 @mouje_tahavolezendegi
یادگیری آسان انگلیسی هر شب ۱۵ دقیقه
𐄪 @zabankadelarestan
از خودشناسی تا خداشناسی
𐄪 @VaraTamavara
روانشناس خودت باش دختر
𐄪 @sedayepayeaaaab
کافه کتاب صوتی:
𐄪 @CafeBookAudio
آیلتس رو 8 بگيريد با متد جدید (تضمینی)
𐄪 @ieltslearner
روانشناسیکودک و مشاورهخانواده دکتر انوشه
𐄪 @dranushe
از جنس آگاهی و تفکر
𐄪 @kamitafacor
غزل " غزل " غزل " غزل " غزل "
𐄪 @ghaz2020
کتاب کتاب کتاب کتاب
𐄪 @kettabiism
جملاتی که افکار شما را《تغییر میدهد》
𐄪 @ghalbeziba
کانال ترفند (جورواجور)
𐄪 @Tarfandsani
کتابخانهی صوتی نایاب
𐄪 @audiiobo0ok
چگونه از کائنات درخواست کنیم؟
𐄪 @moovafaghiiat
راز بالا رفتن ارتعاش
𐄪 @aramesh_ba_meditation
• آیلتس رو فول شو •
𐄪 @ArazIELTS
انگليسسی با تست زدن فول شو
𐄪 @lovely_englishh
روزی یک بیت شعر بخوانی، بد نیست!
𐄪 @YekbeitY
آموزش تخصصی خوشنویسی با خودکار
𐄪 @azad_sma
متن دلنشین
𐄪 @aram380
خدا خدا خدا خدا
𐄪 @niiroye_bartar
چگونه دیگران را شیفتهی خود کنیم.
𐄪 @MOJZH_AGAHI
موفقیت موفقیت موفقیت
𐄪 @moovafaghiiatt
کافه شاپ تخصصی روانشناسان
𐄪 @Cafaravanshenasan
مراقبه و مدیتیشن رایگان
𐄪 @moragabh
چگونه همه را مجذوب خود کنیم؟
𐄪 @ghodrratedaron
کانال دکتر علیرضا آزمندیان
𐄪 @azmandiiy
سرای پایاننامه، مقاله و پرسشنامه
𐄪 @Arshevkhaneh
پله پله تا اوج موفقیت انگیزشی
𐄪 @ganunejazb_raz
خودت را ببین، خودت را بشناس
𐄪 @mahfelekhodshenasi
روانشناسی آنلاین دژاوو
𐄪 @ravanshenasi_deja_vu
طُرفه
𐄪 @Torfea
منتخب موزیک بیکلام
𐄪 @instrusongs
« زیباترین اشعار شاعران »
𐄪 @aftabmahtabi
تغییر را از خودم شروع میکنم
𐄪 @sin_shin_daily_notes
کلیپ و فایل و کتاب محراب
𐄪 @Archiveketabkhan
مدیریت و دیجیتال مارکتینگ
𐄪 @drebusiness
مهندسی عمران و محاسبات
𐄪 @sazehcal
"تکنیکهای دفع انرژی منفی"
𐄪 @feng_shui_enerji
با اعداد زندگیت رو بساز
𐄪 @Afsane_adad
جملاتی که به شدت آرووومت میکنه
𐄪 @Mojezeyekhodshenasi
روانشناسی کودک و خانواده
𐄪 @cafepsychology
سخنان ماندگار الهے قمشهای
𐄪 @ostad_ghomshei
کانال قانون جذب
𐄪 @Ghanoonejaozb
قانون جذب کائنات (راز)
𐄪 @jazbomoragheb
افکـار زنـده _ تمرین مثبتاندیشی
𐄪 @Afkarezendeh
انگلیسی مثل آب خوردن
𐄪 @MyMindsetForEnglish
مرجع فیلمهای انگیزشی
𐄪 @FilmAangizeshi
از حال بد به حال خوب
𐄪 @halekhobhalebad
ذهن زیبا موفقیتساز
𐄪 @Zehn_ziiiba
حفظ رايگان لغات 504 واژه با فيلم
𐄪 @codinghaye504
کتاب و زندگی
𐄪 @ketaboozendegi
دانستنیهایعلمیتخصصی پزشکیمزاجشناسی
𐄪 @infopezeshki
کتابخانهی کودک و نوجوان
𐄪 @childrenbook
رمانسرای مجازی
𐄪 @Salam_Roman
سخنان ماندگار دکتر الهی قمشهای
𐄪 @Drelahigomsheii
آموزش قانون جذب ((کائنات))
𐄪 @razjazbe
تخصصی علوم تربیتی و روانشناسی
𐄪 @rraavvaann
مجموعه کتاب صوتی و فیلم کوتاه
𐄪 @ArchiveAudio
ذهن زیـبـا "خـودشـنـاسـے"
𐄪 @SFREDAMHDARD4030
درخواست کتاب و رمان
𐄪 @CaffeTakRoman2
کتابهای صوتی موفقیت خودشناسی ثروت
𐄪 @morgbh
"حافظ" فروغ" مولانا" خیام"
𐄪 @AShaarMandgar
کتابخانهی تلگرام
𐄪 @bokhapdf
90 روزه انگلیسسی حرف بزن
𐄪 @basicenglishlearner
باکلاس و با سیاست رفتار کن (روانشناسی)
𐄪 @family95
بزرگترین کتابخانه PDF فارسی و صوتی
𐄪 @ketabkhaneh2015
بهترین داستانهای کوتاه جهان...!
𐄪 @Best_Stories
"ناگفتههای جذب" راز ڪــائنــات
𐄪 @JoelO_sten
هزار پند مولانا با معانی اشعار
𐄪 @Ashaarkotaa
انگلیسی رو قورت بده!
𐄪 @lezzateenglisi
هیهات از جهل!
𐄪 @Book_Life
گـلچـین
𐄪 @sheroandishe
کافه تنهایی
𐄪 @cafe_tanhaee
بانک کتاب و رمان ممنوعه
𐄪 @CaffeTakRoman
دانلود رایـگـان هر کتـابی که بخـوای
𐄪 @Ketabnayyab
سفرهای کم هزینه!!!
𐄪 @JournalTourism
🎡
مقاله #انقلاب
نویسنده: پژمان سرلک
#قسمت_چهارم
اگر جامعه از سیستم توقع رفاه داشته باشد چه باید کرد.؟!
چیزی که در هر موضوعی باید به آن توجه داشت مسئلهء تناسب است، مانند تناسب لباس با دمای محیط، تناسب کُنش با واکنش و.. اینجا نیز باید تناسب میان جامعه و آنچه از حکومت طلب می کند مورد توجه قرار گیرد. گمانم ابهامات اندکی برطرف شده باشند اما پیش از آن باز هم تاکید می کنم که ابدا قصد اهانت به جامعه ایرانی را ندارم و این تنها یک مطلب نقدی ست که می تواند از صحت خالی باشد یا نباشد. بگذارید تعارف را کنار بگذاریم و قدری صریح تر سخن بگوییم؛ هنگامی که از خانه خارج می شویم تا وقتی که دوباره به خانه بازگردیم، در تاکسی، فروشگاه ها، پمپ بنزین ها، جمع دوستان، محل کار و.. تقریبا همهء مردم از اوضاع اقتصادی شکایت دارند، وضع مملکت را به شدت بد می دانند، از براندازی سخن می گویند و معتقدند ملت سزاوار چنین اوضاعی نیست و آنها لیاقت یک زندگی خوب، مانند مردمان دیگر کشورها را دارند و.. بی شک مخاطب نیز مانند من و دیگران بارها با چنین بحث هایی مواجهه داشته است، اما به واقع جامعهء امروز ایران به معنی مردمانی با همین بینش و کردار، سزاوار چنین زندگی های سرشار از رفاهی که شاید گمان می کنند مردمان دیگر کشورها دارای آن می باشند، هستند.؟!
در این موردِ به خصوص عقاید متفاوتی وجود دارد اما اکثرا در پاسخ به این سوال قاطعانه خواهند گفت؛ بله. البته که هر انسانی لایق رفاه و آسایش هست اما همانطور که گفته شد ما در باب "کل" بحث می کنیم و از این منظر پاسخ حقیر قطعا خیر است. بنده معتقدم که هر جامعه ای حاکمانی از جنس خودشان خواهند داشت و اگر هر کس نگاهی به اطراف خود بیاندازد متوجه خواهد شد که فساد موجود در ارکان مدیریتی کشور آیینهء اعمال خود جامعه است، ما در پیرامون خود چه می بینیم.؟!
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
#داستانک
📚
بيرون پناهگاهت مي مانم و درون را نگاه مي کنم
درحاليکه در اطرافم ، از هر سو ، بمب مي ريزند
تو در داخل پناهگاهت چقدر سرحال و در امان و خوشحال بنظر مي آيي
آيا گفته بودم که من به اين چيزها توجه مي کنم ؟
آيا گفته بودم که چه شگفت آور هستي و چقدر ناراحتم که از هم جدا شده ايم ؟
عزيزم ، من بيرون پناهگاه تو ايستاده ام
اما اميدوارم که در قلب تو باشم
#شل_سيلور_استاين
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
مقاله #انقلاب
نویسنده: پژمان سرلک
#قسمت_اول
در ایرانِ امروز متاسفانه تنها چیزی که پرداختن به آن نیازمند هیچگونه علم و دانسته ای نیست، علوم مربوط به سیاست است که هر کسی با هر میزان از درک جهان اطراف و آموخته ای، حتی به اندازهء یک کودک، می تواند در این باب سخنرانی کند و آنچنان با حرارت این کار را انجام دهد که مستمعین گمان کنند داناتر از ایشان در سیاست مادر گیتی نیاورده است، بی شک مخاطب گرامی بارها با چنین عالمانی برخورد داشته است و احتمالا محل درد را مشخصا می داند، بنابراین اکنون واضح تر می توانیم راجع به آن بحث کنیم. این هم یکی دیگر از سیاه بختی های جامعهء ایرانی ست که پس از انقلاب اسلامی و کنار رفتن روشنفکران و جایگزین شان خبرنگار و خبرچین ها شدن، دامن گیرمان شده است، عرض شد یکی از سیاه بختی ها که اگر قرار باشد به باقی آنها بپردازیم آنقدر مفصل خواهد شد که می توان با آن صفحات ده ها کتاب چند صد صفحه ای را پر کرد. در اینجا بنده تنها قصد پرداختن به سیاست را دارم و موضوع دین و پزشکی و.. که یکی همچون سیاست اند و برخورد اهالی شان با همیشه دانایان کل، بماند بر عهدهء ایشان، هر چند ادعایی در باب نه سیاست که چیزهای دیگر ندارم و حال تنها استنتاج خود را از وضع فلاکت بارِ موجود بیان می کنم که می تواند درست باشد یا نباشد؛ اما باید به اصلاح اجتماع امید داشت و تا حد امکان در آن دست برد تا بلکه سبب تغییر در جایی گردد و کسی را به فکر فرو بَرَد.
هر چه هست همه روزه در صف نانوایی، تاکسی، پمپ بنزین، حمام، خیابان، مهمانی و.. می بینیم مردمان تحلیل های بی پشتوانه و بی ارزش ارائه می دهند و هر یک به روش خود برای حکومت تکلیف تعیین می کنند، روش ها را زیر تیغ تیز نقد می برند و مملکت خود را با ممالک خارجه قیاس می دهند که یعنی آنها کجای جهانِ آینده اند، هر لحظه رو به کمال می روند و ایران امروز بیش از دیروز در سیاهی و لجن فرو می رود، گویی هویت و وطن پرستی شان هم در این مواقع به تاراج جهل و عناد با جمهوری اسلامی می رود. این موضوع اهل فکر را دچار درد می سازد، حداقل تصور من این است که دردمندی نیز هست، لابد او این حرف ها را می شنود، شاید در جمعی حاضر است و ناگهان بحثی در می گیرد که در آن آقا یا خانم الف داد سخن می دهد که این مردم ستمدیده سزاوار چنین و چنان اوضاعی نیستند و قطعا لیاقت شان بیش از این حکومت فاسد که قادر به مهار تورم نیست و هر روز شرایط را بدتر از قبل می کند، است. اهل فکر بینوا به ناچار گوش می سپارد، گاهی هم برای تایید لبخندی می زند و سری تکان می دهد و در عین حال از درون در حال انفجار است، اما علاج چیست..؟
حقیر قصد بررسیِ چرایی و چگونگیِ این وضعیت، هر چه که هست، را ندارم، دانش آن را ندارم چرا که چیزی از اقتصاد نمی دانم و فقط چیزهایی شنیده ام که از صحت شان اطمینان ندارم، ولی میل دارم به راستی روشن کنم که این تفکر و توقعاتی که جامعه از حکومت دارد، به حق هست یا خیر.
✍پژمان سرلک
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories
#تیکه_کتاب
انسان هرگاه نقصها و عیبها و هوسها و اشتیاقهای نفسش را شناخت و قصد کرد اصلاحش کند، آن زمان به سفری درونی میرود.
از آن به بعد چشمانش نه رو به بیرون، بلکه رو به درون میچرخد. به این ترتیب گامبهگام به منزل بعدی نزدیک میشود. این منزل، از منظری، درست برخلاف منزل پیشین است.
در اینجا فرد به جای آنکه مدام دیگران را مقصر بداند، همیشه تقصیر را در وجود خودش مییابد. در هر واقعهای خودش را میکاود و مقصر میداند. این پله، پله «عالمِ زیبا و منِ زشت» است.
📕 #ملت_عشق
✍ #الیف_شافاک
داستان های کوتاه🖋☕️
@best_stories
@best_stories