شناسایی منابع و مآخذ مربوط به تاریخ اجتماعی زرتشتیان و ذکر مطالب محققان و پژوهشگران تاریخ کیش زرتشتی. ارتباط با مدیریت کانال: @aDaryosh مسئول تبادلات کانال: @Kardarigan_respendial
گبر محله(شماره ۴)
#تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
پیترو دو لاواله ایتالیایی (زمان عباس صفوی ۱۶۲۴ م - ۱۰۲۵ یا ۱۰۳۳ ه) در سخن از اصفهان و برزن زرتشتیان (گبرستان) گوید: گبرها در اینجا پرستشگاه ندارند، چه هنوز آن را نساختند و ... اینان خود را بهدین خوانند و گبر نمی دانند. چه واژه گبر را برای استخفاف و نسبت کفر گویند. تاورنیه در سفر خود در کرمان تعداد زرتشتیان را حدود ده هزار نفر می داند. اِتِر سوئدی در سفرنامه خود می نویسد: تا زمان شاه عباس در سراسر ایران آتشکده های بسیار بود اما شاه عباس یا آنان را یکسره نابود و آتشکده هایشان را ویران ساخت یا وادارشان کرد تغییر دین بدهند و یا از ایران به هند بروند و ....
در هیچ جای ایران ندیدم که زرتشتیان به ظاهر شناخته شوند به جز ده گبر آباد نزدیکی اصفهان (حسین آباد جلفا، نزدیک جلفای ارامنه). خلاصه هدف متعصبین برای استخفاف و کافر شمردن بوده که بعد هر کار ناروایی که دلشان می خواهد انجام بدهند و حال آنکه برداشت آنها ناصحیح و به موجب بعضی فرهنگها و گویشها به جای مَرد آمده است. در گزارش پهلوی اوستا فزون به واژه گبره بر می خوریم که برای واژه اوستایی نر nar آورده شده است که نر به معنی مَرد است. که دشمنان به آن عنوان دشمن و نسبت بی دینی می داده اند. معانی رادمرد، جوانمرد، مرد نیز گفته شده. بعد از توضیح کوتاه درباره خسارات مادی و معنوی و فرهنگی که از زمان صفویه تا هجوم آغامحمدخان سخن زیاد است که به برخی اشاره شد و به اختصار چنین است:
حمله اول محمود افغان به سال ۱۱۳۲ و غارت و کشتارگبرمحله و منکوب شدن به دست لطفعلی خان والی فارس که صدمه این والی فارس کم از افغانها نبود - حمله دوم افغان در ۱۱۳۴ و همراه بردن تعدادی از زرتشتیان با خود به اصفهان و فارس به سرداری نصرالله خان - که سلطان حسین در روز جمعه ۱۲ محرم ۱۱۳۵ ه. به فرح آباد پیش محمود رفت و تاج خود را تسلیم کرد. ولی محمود کارهای جنونانه انجام داد تا به دست پسر عموی خود اشرف (به انتقام خون پدرش میر عبدالله) او را کشت (۱۱۳۷ ه) خود را پادشاه ایران خواند. اشرف در ۱۱۴۲ ه. در زرقان پنج فرسنگی شیراز به دست مردی بلوچ از سپاهیان پسر عمویش به قتل رسید. نادر دو بار به کرمان آمد به روایتی در سفر اول تعدادی از دلاوران گبر محله را به سرداری سلطان گشتاسب فرزند زعیم بهرام با خود به قندهار برد و بر سردار افغانی به نام علیخان پیروز و دخت ۱۷ ساله (ماهرخ) او را که بسیار زیبا بود به عنوان پاداش به سلطان گشتاسب بخشید و خود راهی هند شد و سپاه زرتشتی را مرخص نمود که بعداً سلطان گشتاسب در کرمان با ماهرخ ازدواج نمود.(ص ۱۰۰_۱۰۱)
مأخذ: مزداپور، کتایون. سروشِ مغان. یادنامه جمشید سروشیان (مجموعه مقالات). مقاله گبر محله، نوشته دکتر جهانگیر اوشیدری. انتشارات ثریا. تهران ۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
گبر محله(شماره ۲)
#تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
اکنون نوشتار را در چگونگی به وجود آمدن گبر محله دنبال می نماییم: در جغرافیای کرمان می خوانیم:
در زمان شاه سلیمان صفوی انار الله برهانه، علمای کرمان گفتند مجوسیه ساکن بلده باید خارج شهر منزل نمایند تا با مسلمانان محشور نباشند، آنها را در خارج بلده به سمت شمال، جنب همین دروازه، سکنا دادند. (منظور دروازه خراسان یا گبری است) خانه ها و آتشکده ساختند و مدتی زیست کردند. کُرت اول که محمود قلزائی اوغان از قندهار به کرمان آمد اول نتوانست شهر را تسخیر و تصرف نماید، مجوسیه (= زرتشتیان) را غارتید، آن بیچارگان لابد به شهر منزل گرفتند، چون این دروازه جنب آن محله است موسوم به دروازه گبری بود، همانا که مردم کرمان هنوز اغلب مجوس را گبر گویند. مرحوم وكيل الملک آن دروازه را (۱۲۸۰ ه) تعمیر کرده دروازه خراسان نامید. باید بیفزاند تا حدود سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۵ خورشیدی، این دروازه و پنج دروازه دیگر، کرمان (=شهر شش دروازه) آباد بود (پنج تای دیگر: ناصریه، مسجد، ریگ آباد، سلطانی، اَرگ) بودند. باز در ص ۲۷ کتاب مزبور می خوانیم: «محمود افغان در زمان صفویه به کرمان آمده، شهر را نتوانست مفتوح نماید، این محله را ویران و مردمش را تاراج نموده ...) حال تصور بفرمایید بعد از همه ستمهایی که در طول زمان بر این بندگان خدا وارد آمده بود، بعد از کوچ اجباری زمان شاه عباس که زرتشتیان از کرمان و یزد و دیگر نقاط حتی از قزوین به ده حسین آباد (= گبرآباد) جلفا آمدند، کوچاند، زرتشتیان کرمان به خارج شهر، دل از خانه و کاشانه و ترتیب زندگی و معاش، کندن و در جایی سکونت گزیدن که نه دکانی و نه بازاری است و نه شغلی و ... نه دیگر تسهیلات، چقدر رنج آور است. ولی آفرین بر، توان و همتشان که توانستند پایداری نموده و امانت را به بعديها بسپارند و زرتشتیان همواره خواستار همزیستی مسالمت آمیز بوده و هستند و این روح تسلیم پذیری و آرامش در گروه کوچک زرتشتیان، به واسطه تبعیضات و محدودیتهایی بود که به وسیله برخی حکام شرع و عرف انجام می شد که حق را به طرف غیر زرتشتی می دادند، بنابراین از سوی ریش سفیدان توصیه شده بود که کوشش نمایند با دیگران اختلاف پیدا ننمایند که داوری به زیان آنها تمام می شد. توضیح آنکه گروه کوچک زرتشتیان کرمان پس از ساسانیان دخالتی در امور سیاسی و اجتماعی کشور نداشتند همواره مطيع (مطيع الاسلام) بودند حال اگر این می رفت و آن می آمد به حال آنها فرقی نمی کرد. معاش آنان از راه کار در مزارع و کشت و زرع زمینهای اربابان و مسلمانها بود. با کارشان سهمیه ناچیزی از دسترنجشان می گرفتند که با پرداخت مالیاتهای سنگین سرانه - جزیه و غیر چیزی بر ایشان باقی نمی ماند...» به قول آقای همایون صنعتی بقای زرتشتیان کرمان به واسطه آن بود که ریشه در زمین داشتند. یعنی کشاورز بودند و علاقه مند به این شغل خداپسندانه.(ص ۹۸_۹۹)
مأخذ: مزداپور، کتایون. سروشِ مغان. یادنامه جمشید سروشیان (مجموعه مقالات). مقاله گبر محله، نوشته دکتر جهانگیر اوشیدری. انتشارات ثریا. تهران ۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
امیر کبیر و زرتشتیان
#تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان
#اسنادی_از_زرتشتیان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
امیر کبیر همواره در اصلاح امور ایران کوشا بود و به کلیه حکام و ایالات ابلاغ نمود هر دعوائی که یک طرف آن مسلمان و طرف دیگر اقلیتهای مذهبی زرتشتی، یهود یا عیسوی باشد باید به تهران احاله گردد و گاهی خود شخصاً در رسیدگی نظارت می کرد. امیر کبیر سعی داشت که از مهاجرت اقلیتها جلوگیری و آنانیکه رهسپار هند شده اند امیدوار و برگرداند و برای این کار میرزا حسین خان سپهسالار را به ماموریت بمبئی فرستاد و به وی دستور داد که از اتباع ایران حمایت نماید و با سلوک دوستانه آنانرا به حکومت ایران دلگرم و علاقه مند سازد. و بر اثر حسن تدبیر میرزا حسین خان هفت خانوار زرتشتی که در سال ۱۳۶۳ به بمبئی رفته بودند به سفارش نزدیکان خود به ایران باز گشتند (نقل از وقایع اتفاقیه). در داخله کشور نیز میرزاتقی خان مراقب حال آنان بود چنانکه در انقلاب یزد که به زرتشتیان تعدی شده بود و ملارستم برادر ملا بهرام رئیس طایفه زردشتیان شکایت به تهران نزد امیر برد در فرمانیکه به آقاخان نایب الحكومه یزد می دهد (ذیحجه ۱۲۶۵) می نویسد:|
بأن عالیجاه قلمی می گردد که در این باب نهایت (اهتمام بعمل آورده اموال آنها را تمام و کمال از مرتکبین گرفته و به آنها برساند و از آنجائیکه رفاهیت طایفه مزبور را اینجانب طالب است می باید آن عالیجاه در هر باب مراقب و مواظب باشید که احدی بملارستم و کسان او بهیچ وجه من الوجوه معترض و مزاحم نشده که در کمال آسودگی و فراغت مشغول رعیتی و کاسبی خود بوده به دعاگوئی دوام دولت قاهره اشتغال نمایند.»
نامه دیگر به حکومت یزد (۱۲۶۵ ه)
عالیجنابا مجدت همراها عزيزا - چون هر يک از مذاهب مختلفه وملل متنوعه که در ظل حمایت قصر بی قصور این دولت ابد آیت غنوده اند مشمول عواطف خسروانه و عوارف ملوکانه می باشند لذا در این وقت که زبدت الفضلا موبد موبدان موبد نامدار شرف اندوز حضور پادشاهی گشته و مخلع به خلعت مهر طلعت همایون آمده اورامرخص معاودت فرمودند بأن عالیجاه قلمی می شود که کمال رعایت و حمایت درباره او و طایفه مجوسیه بعمل آورده و جزیه آنها را از فرمان مبارک که مقرر شده است ملابهرام در دار الخلافه بمقرب الخاقان محمد حسن خان سردار برساند از آن قرار معمول داشته آن عالیجاه مطالبه ننماید و معترض آنها نشود می باید آن عالیجاه از قرار نوشته عمل نموده طوری بامشاراليه و طایفه مزبور رفتار کرده که در کمال آسودگی و فراغت مشغول رعیتی خود بدعا گویی دولت قاهره اشتغال نمایند.(ص ۲۳۱_۲۳۲)
یک نامه دیگر تعلیقه امیر به حکام یزد ۲۴ شوال ۱۲۶۷
حکام و مباشرین حال و استقبال دار العباده یزد را مرقوم می شود که چون فی مابین جدید الاسلام مجوس با طایفه مجوسیه رعیت دولت علیه ایران متوقفین یزد دربات ارشاد پاره موقوفات هر روز مباحثه و مشاجره و گفتگو است لهذا به آن عالیخبابان قلمی می شود که هر وقت چنین امری فی مابین جدید الاسلام مجوس با طایفه مجوسیه اتفاق میافتد بجهت رفع مایقال مدعی و مدعی علیه را بدیوانخانه بزرگ پادشاهی که در مقر خلافت است فرستاده که بعد از نمودرسی و تحقیق آنچه حکم از دیوانخانه مبارک به امضای حکام شرع انور صادر شده طرفین از آن قرار معلوم دارند البته آن عالیجنابان از قرار نوشته معمول داشته تخلف ننمایند. احکام دیگری نیز موجود است که جهته جلوگیری از طولانی شدن مطلب از درج آن خودداری شد.(ص ۲۳۳)
مأخذ: اشیدری. جهانگیر، تاریخ پهلوی و زرتشتیان، انتشارات ماهنامه هوخت، آبان ماه ۲۵۳۵ شاهنشاهی
🔥 @atorshiz 🔥
📝 فهرستی از کانالهای تاریخی و فرهنگی و علمی و هنری
📮 پارسی سخن بگوییم و زیبا بنویسیم
💌 @FARZANDAN_PARSI
📮 تاریخ ایران
💌 @tarikhiranm
📮 دیدهبان ملّی
💌 @VB_Persian
📮 مطالعات تخصصی تاریخ صفویه
💌 @SafavidStudies
📮 کلبه شعر و ادب پارسی
💌 @Ivanxaneh
📮 مدرسۀ علوم انسانی
💌 @zistboommedia
📮 شناخت حقیقت درون
💌 @iimetaphysicii
📮 منابع و مآخذ تاریخ شاهنشاهی ساسانی
💌 @Sasanian_Sources
📮 وهومن امشاسپند
💌 @khashatra
📮 منابع و مآخذ تاریخ شاهنشاهی اشکانی
💌 @ArsacidEmpire
📮 آلبوم جنگاوران تاریخ (میلیتاریسم تاریخی)
💌 @Marzupan
📮 ایرانشهر (آموزش خط و زبان فارسی میانه)
💌 @iranshahr1353
📮 مجلۀ پژوهشی گردآفرید
💌 @Gord_Afarid
📮 اشتادان
💌 @Eshtadan
📮 عرفان، شعر، موسیقی، کتاب
💌 @kateb_bashi
📮 کوتاه و گذرا در باستانشناسی و تاریخ
💌 @ruzegaran
📮 نسکخانۀ روزگاران
💌 @nask_ruzegaran
📮 زبان فارسی در دربار خداوندگاران عثمانی
💌 @DorreShahvar
📮 دنیای آرامش
💌 @Donyayeaaramesh
📮 ایرانبوم (کتاب و مستند کمیاب تاریخی)
💌 @iranbum1
📮 بازخوانی تاریخ بایندریه (ایران عصر آققویونلو)
💌 @Bayandurids
📮 تَهمخسرو: مبارزه با ایرانستیزان
💌 @TahmKhosrow
📮 منابع و مآخذ پژوهشی تاریخ ایران مدرن
💌 @ModernIranBooks
📮 فرهنگ مردم خوروبیابانک
💌 @HatefTa
📮 آثار و مقالات مرتضی ثاقبفر
💌 @Morteza_Saghebfar
📮 تاریخ به روایت میم و طنز
💌 @NeoSafavism
📮 برخی متون ادب پارسی (باکیفیت و کمحجم)
💌 @ShahdeParsi
📮 گارد ملی
💌 @IRNational_guard
📮 آهنگهای شاد و اشعار جانفزای پارسی
💌 @BazmeParviz
📮 انجمن پاردان (ایرانبان بلوچ)
💌 @PardanShah
📮 دین زرتشتی و اندیشۀ ایرانشهری
💌 @AshemVohu2581
📮 ایرانویج (تاریخ، فرهنگ، زیباییهای ایران)
💌 @Iran_Vijeh
📮 منابع و مآخذ تاریخ پادشاهی ماد
💌 @TheMedes
📮 اینفوگرافیهای تاریخی و سیاسی
💌 @Histopersian
📮 ایرانپرستان کرد
💌 @Kurdpatriott
📮 انجمن ملیفرهنگی ایرانبان
💌 @anjoman_iranban
📮 تاریخ و فرهنگ بلوچستان
💌 @balochs_history
📮 تصاویر و پیکرههای تاریخی
💌 @AntiqPic
📮 پژوهشی در فرهنگ زردشتی
💌 @atorshiz
📮 مطالعات ایران در قفقاز و آسیای مرکزی
💌 @DosuyeCaspian
📮 افشای پانیسم و مبارزه با ایرانستیزان
💌 @Panturkzionist
📮 تاریخ و فرهنگ ملل جهان
💌 @tarikhe_melal
📮 کارگروه پژوهشی ایرانبان کُرد
💌 @iranban_kord
📮 بازخوانی تاریخ ایران و اسلام
💌 @Khonjibook
📮 دلواژههای تنهایی
💌 @Gandomzaran
📌 @tab_mehrbanan | عضویت در لیست
سخنرانیِ الکات در سالِ ۱۸۸۲ در ساختمانِ شهرداریِ بمبئی در حضورِ بیش از ۷۰۰ پارسی از جمله چند استادِ برجسته مانندِ مودی(J. J. Modi)و کاما، جان هینلز
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
الکات به زرتشتیان تأکید کرد که مراسمِ کهنِ خویش را نگه دارند، زیرا زرتشت و جانشینانِ باستانیاش:
زیرِ پوششِ امنِ مناسکِ ظاهری افکارِ خویش را به آیندگان انتقال دادند. افکارشان را زیرِ نقابِ نمادها و آیینها پنهان کردند؛ و این آیینها اسرارِ عظیمِ آنها را از کنجکاوی و فضولیِ عوام محافظت میکند، اما از آن کسانی که شایستهی دانستنِ همه چیزند چیزی پنهان نمیکند!
📚 جستاری در فلسفهی زرتشتی، مجموعه مقالات، گروه مترجمان، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ اول ۱۳۸۸، ص ۱۳۴ و ۱۳۵
نکته: بانیِ انجمنِ تئوسوفیِ زرتشتی که تحتتأثیرِ هلنا بلاوتسکی و هنری الکات بود، شخصی بود به نامِ بهرامشاه ناوروجی شروف Bahramshah Naoroji Shroff بود(۱۸۵۸_۱۹۲۷). برای اطلاعاتِ بیشتر به منبع نامبرده رجوع شود، صفحات ۱۳۳ تا ۱۴۱.
🔥 @atorshiz 🔥
انجمنِ سرّیِ تئوسوفی: مکتبی انحرافیِ نوین در مزدیسنا، سید علی ساداتی(شماره ۴)
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
بانیان
۳ مُهرهی اصلیِ مؤسسِ این انجمن عبارتند از:
● "اچ. پی. بلاوتسکی" که در آغاز، مسئولِ جذبِ عدهای از افرادِ برجسته به مجالسِ شبنشینی و ایجادِ علاقه به امورِ سرّی و رمزآمیز در آنها بود.
● کلنل "اچ. اس. اولکات" که برای اولینبار، ایدهی انجمن را مطرح ساخت و در سازماندهی و هدفگذاریِ آن سهیم بود.
● "جی. اچ. فلت" که با ایرادِ یک سخنرانیِ تأثیرگذار، اولکات را به سمتِ پیشنهادِ تشکیلِ انجمن سوق داد.
از این ۳ تن، شاید هلنا بلاوتسکی را باید تأثیرگذارترین مهره دانست که همه چیز از غلغلکهای فکریِ او در خصوصِ علایقِ شخصیاش به علومِ رازآمیز و غریبه، آغاز شد. وی با همراهیِ یک قهرمانِ جنگِ آمریکا یعنی کلنل اسکات، این علایق را تعمیق بخشید و طیِ سفر به شرق(هند و سریلانکا)بر دانشِ خود افزود تا مبنای فکریِ لازم برای تأسیسِ یک تشکل در وی شکل گیرد.
در ادامه، افرادی مانندِ فلت و "ویلیام کوان جاج" نیز به این گروه پیوستند و بسترها فراهم آمد. انگیزهی اولیه برای ایجادِ این انجمن، روزِ هفتِ سپتامبر ۱۸۷۵ در آپارتمان بلاوتسکی، واقع در خیابانِ ۴۶ منطقهی ایروینگ نیویورک)بهوجود آمد. چند ماه پیش از آن، هلنا عدهای از علاقهمندان به آموزههای علومِ خفیه و رمزآمیزی را برای گوش سپردن به عقایدش دربارهی "جادوی باستانی" گرد آورده بود. در این جلسه، جرج هنری فلت، ایدهی اولین انجمن را با ارائهی سخنرانی با عنوانِ "قانونِ گمشدهی تناسبِ مصریان یا کابالا" مطرح کرد و کلنل الکات، پیشنهادِ تشکیلِ انجمن را ارائه.
چهل روز پس از آغاز به کارِ انجمن، "چارلز لوستون" در سخنرانی با عنوانِ "تئوسوفیِ باستانی؛ یا روحگرایی در گذشته" به تشریحِ هدف و عملکردِ انجمن پرداخت.
🔥 @atorshiz 🔥
انجمنِ سرّیِ تئوسوفی: مکتبی انحرافیِ نوین در مزدیسنا، سید علی ساداتی(شماره ۳)
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
منشأ
تئوسوفی را به لحاظِ انگیزههای تأسیس و فراز و فرودهای سرنوشتی باید از سایرِ تشکلها و جریانهای مشابه، متفاوت قلمداد کرد؛ انجمنی با شهرتِ جهانی، بانیانی از مغربزمین اما شیفتهی اندیشههای شرقِ کهن، با انشعابات و حواشیِ فراوان و صد البته، اثرگذار-مثبت و منفی-بر جریانهای فکری-معرفتی.
انجمنِ تئوسوفی طیِ ۷۰ روز از ۷ سپتامبر تا ۱۷ نوامبرِ ۱۸۷۵ شکل گرفت. موفقیتِ این انجمن به خاطرِ جوِ اجتماعی پذیرندهی آمریکا نسبت به آموزهها و شعائری بود که انجمنِ تئوسوفی با آنها معرفی میشود؛ یعنی فهمی از جهان ورای گسترهی پژوهشهای علمی و پدیدارهای معنویگرایی(این باور که قلمروِ روحانی از لحاظِ علمی قابل اثبات است و ساکنانِ آن-ارواح-در ارتباط با عالمِ مادّی هستند).
انجمن، بیشتر بازتابی از سنتِ علومِ خفیهی غربی بود که توسطِ محقق "آنتوان فیور" بهعنوانِ مجموعهای از جریانهای معنوی در تاریخِ معاصر و نوینِ غربی که مشابهتها و اشتراکاتِ ویژهای دارند و همچنین قالبِ فکریای که فصلِ مشترکِ آنهاست، تعریف میشود. این سنت در جریانها و عقایدی به قدمتِ نحلهی هرمسی، ستارهبینی، کیمیاگری و جادو و در ساختارها و نمودهای متأخری چون چلیپای گلگون، کابالای مسیحی، پراسلسیسم و تئوسوفیِ مسیحی حضور داشته است.
🔥 @atorshiz 🔥
انجمنِ سرّیِ تئوسوفی: مکتبی انحرافیِ نوین در مزدیسنا، سید علی ساداتی(شماره ۱)
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
در مطالعهی جنبشهای نوپدیدِ معنوی، شاخصههای مشترکی یافت میشود که با پیگیریِ سرنخها، عموماً سر از یک آبشخور درآورده و ریشهای مشابه نیز دارند. بررسیِ این سرچشمهها میتواند نقشِ مهمی در ادراکِ هر چه بهترِ مبانیِ فکریِ جنبشهای مزبور و ماهیتِ ایشان داشته باشد و بر جنبهی کارکردیِ روندشناسیها بیفزاید. با عنایت به گرایشِ بخشِ عمدهای از عرفانوارهها به علومِ خفیه، خدای درون و البته، تناسخباوری، یکی از بانیانِ پیوندزنیِ این باورها با معرفت و عرفان یعنی انجمنِ "تئوسوفی" در نوشتارِ حاضر موردِ تبیین قرار میگیرد.
🔥 @atorshiz 🔥
تیشتر یشت(۲ بخشی)، پروفسور آنتونیو پانائینو
انگلیسی
👆👆👆
زن و عصرِ سنگ، حمیدرضا اردستانیرستمی
#اساطیر
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
آنچه در برابریِ زن و مرد در اسطورهی زرتشتی گفته شد، بهگونهای بازتابِ دورهای است که نخستین اجتماعاتِ بشری ایجاد شده است و در این جوامع، آنگونه که بادنتِر(Badinter)میگوید، زن و مرد، هرکدام آگاه به استعدادها و تواناییهای ویژهی خود بودهاند:
"که برای تأمینِ معاش ضرور بود؛ بدین معنی که زنان به گردآوریِ موادّ خوراکی، دانه، میوه و غیره میپرداختند و مردان به شکار... زن و مرد در آغاز، در کار و زندگی همکار و شریک و مکمّلِ هم بودند. و بر اثرِ تفکیکِ قوا و وظایف، نوعی تعادل و توازن در مناسباتِ میانِ زن و مرد به وجود آمده بود و ارزشِ یکی برابر با ارزشِ دیگری بود".¹
پس از این عصر که به دورهی پارینهسنگی(Paleolithic)آوازه یافته است، به دورهای میرسیم که آن را عصرِ نوسنگی(Neolithic)میگویند. این دوره، دورهی سروریِ زنان بر مردان است و هِرتسفلِد(Herzfeld)با استناد به مدارکِ باستانشناسی که از پیرامونِ تختجمشید یافت شده، وجودِ چنین دورانی را در ایران قطعی دانسته است.²
در این دوران بنابر نظرِ مورّخان، همچنان شغلِ زن کشاورزی و کارِ مردان دامپروری بوده است. زنانِ عصرِ سنگ، افزون بر آنکه ظرفهای سفالین میساختند، به شناساییِ گیاهان نیز میپرداختند و به کشاورزیِ ابتدایی در زمینهای رسوبی دست مییازیدند که:
"شاید همین امر اساسِ بعضی جوامعِ اولیه که زن در آنها بر مردها تفوّق یافته، بوده است".³
یادداشتها:
۱. جلال ستّاری، سیمای زن در فرهنگ ایران، ص ۶
۲. ارنست هرتسفلد، ایران در شرق باستان، ص ۱۸۳
۳. رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ص ۳۶_۳۷؛ بهرام فرهوشی، ایرانویج، ص ۲۱
📚 زروان در حماسهی ملّی ایران، حمیدرضا اردستانیرستمی، تهران، انتشارات شیرازه، چاپ اول ۱۳۹۴، ص ۱۵۳ و ۱۵۴
🔥 @atorshiz 🔥
دربارهی اَنگارس Angares شاعرِ حماسهسرای مادی، فردریک ویندیشمن
#ماد_شناسی
#کوروش
#هخامنشی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
فمیوسِ شاعری در نقلِ هومر(Homer)کسی که نامدارترینِ شجاعان است، ذکر میکند، میگوید:
"این عادت را بربریان همچنان که دینو در کتابِ خود موسوم به پرسیکا ذکر کرده است، داشتهاند. زیرا شاعران شجاعتِ کوروشِ اول و جنگِ وی را علیهِ استیاگس را پیشبینی کرده بود. وی میگوید، زمانی که کوروش به پارس رفت، نخست به ملاقاتِ گرزداران و سپس نگهبانان رفت، در همین هنگام استیاگس نیز در مجلسِ ضیافتی با یارانِ خود به عیش و عشرت نشسته بود، در خاتمهی مجلس انگارس که از شاعرانِ نامدارِ عصر بود، ضمنِ سرودهای چنین پیشگویی کرده بود: جانوری درشتاندام، خطرناکتر از گرازِ وحشی به شکارگاه فرستاده شده است؛ به زودی او پس از جنگیدن با دشمنانِ بسیار با دیگران به حکمرانیِ مملکت خواهد پرداخت. اما زمانی که استیاگس از او پرسید، چه حیوانی؟ پاسخ شنید، "کوروشِ پارسی"، استیاگس از این پیشگویی به شک و بیمِ فراوان افتاده و رسولی به پارس اعزام داشته و فرمان به احضارِ وی داد. ولی این کارِ بیهودهای بود"... .
نامِ انگارسِ شاعر اَنگیراسیِ وِدا Angiras برای ما باقی مانده و سرودش شاملِ آرمانی است عامهپسند، که در متنِ اوستا تجسّمِ بخشِ پیروزیِ "وِرِثرَغنَه" بهرام بوده و در قالبِ گرازی خشمگین با پنجههای تیز و خونریز و دندانهایی بلند و بُرنده جلوهگر است.
📚 زرتشت در گاثاها، ویلهلم گیگر، والتر هینتس، فردریک ویندیشمن، ترجمه و پژوهش هاشم رضی، تهران، انتشارات سخن، چاپ اول ۱۳۸۲، ص ۳۱۲_۳۱۴
@atorabanorg
میانهروی در دینِ زرتشت و ایرانیان، دینکرد
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
ایرانیان پیوسته اعتدال را ستودهاند و افراط و تفریط را نکوهیدهاند.
📚 دینکرد چهارم، پژوهش مریم رضایی، زیر نظر سعید عریان، تهران، انتشارات نشر علمی، چاپ اول ۱۳۹۳، ص ۸۶
🔥 @atorshiz 🔥
دربارهی واژهی فلسفیِ "عدم" در زبانِ پارسیِ میانه، دکتر کتایون مزداپور
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
اصطلاحِ فلسفیِ "عدم" در گزارشِ گمانشکن(فصلِ ۱۳، بندِ ۷۸)¹ بهصورتِ a-tis است. واژهی a-tis مرکّب است و از پیشوندِ نافیهی -a و čis/tis به معنای "چیز":
u ēn-iz kū ān framān ī pad būdan ī rōšnīh ō tis dād ayāb ō a-tis?
"و نیز این که آن فرمان <یعنی کُن فیکون> را در موردِ بودنِ(=پدید آمدنِ)روشنی <آیا> به چیز داد یا به ناچیز؟"
اصطلاحِ فلسفیِ a-čiš/a-tis به کار میرفته و رواج داشته است. زیرا که برگردانِ جدیدِ آن به همین معنی و در همین باب در شاهنامه(ج ۱، ۱۹۶۶، ص ۱۴، بیتِ ۳۶)² میبینیم:
که ایزد ز ناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آید پدید
این تقارن گواهی میکند که در آن زمان a-čiš/a-tis دورانِ میانه و "ناچیز" فارسیِ دری در یک معنی و موازی با هم به کار میرفته است.
به موازاتِ این حوزههای معنایی که در آنها واژههایی به کار میروند که فاضلانهاند و گروههایی برگزیده و ممتاز آنها را میسازند و به کار میبرند و در حوزههای فقهی و حقوقی و قانونی و رشتههای مختلفِ علمی کاربرد داشته است، در همین اندک متونِ بازمانده، واژههایی ضبط شده است که نکتههای دیگری را روشن میکند.
یادداشتها:
۱. گزارش گمانشکن، ۱۸۸۷،
Jamasp-Asana(1887)
۲. شاهنامهی فردوسی، چاپ مسکو، آکادمی علوم اتحاد شوروی، ۱۹۹۶، ج ۱، تحت نظر ی. آ. برتلس
📚 واژه و معنای آن از فارسی میانه تا فارسی، دکتر کتایون مزداپور، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۹۳، ص ۵۸۲
🔥 @atorshiz 🔥
گبر محله(شماره ۳)
#تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
شاہ جمشید در فرهنگ بهدینان درباره گبر محله گوید:
خرابه های گبرمحله، امروز خارج دروازه گبری تا مسافتی قریب دو کیلومتر به طرف شمال شهر کرمان ادامه دارد. در زمان صفویه این محله خارج شهر بوده است و وصل به زمینهای زراعتی بداغ آباد (نگاه کنید: به نقشه زمان سایکس). عده ای از سربازان و سرداران دلیر نادرشاه نیز از ساکنین زرتشتی این محله بوده اند، از طایفه يوزباشی زرتشتی - بازماندگان آنان نیز به این نام خوانده می شوند. نوشته اند هنگام حمله نادرشاه به قندهار، عده ای از افغانها به گبر محله ریخته به غارت و کشتار در گبر محله پرداختند فقط عده کمی از زرتشتیان توانستند از راه زیرزمینی چاههای قنات خود را به داخل شهر برسانند و با شرایطی که داروغه شهر معلوم نمود، در شهر کرمان ساکن شدند. شاه جمشید ادامه می دهد در دخمه ای در شمال گبرمحله در ۲ کیلومتری که روی تپه ای است (غیر از دخمه های کنونی) و ساردین (sardin) خوانده می شود بقایای کفش و کمر و پارچه های پوسیده اهالی به دست می آید. (قابل توجه انجمن و میراث فرهنگی) و اما واژه گبر و گبری: شادروان پورداود در مقدمه فرهنگ بهدينان (۱۳۳۵) از واژه های بهدین دری و گبری مطالبی نوشته که به اختصار چنین است:
«لفظ گبر بنیان ایرانی ندارد باید همان کلمه زشت کافر (جمع كفار) عربی باشد. این با لشکر دشمن به میهن ما آمد و بهانه آن همه کشتار و غارت گردید و چون بیگانه بود، ناگزیر به هیئت گبر = گور (gour) در آمد و از اینجا به سرزمینهای همسایگان ایران رخنه کرد کما اینکه واژه مزکت و مژدک مسجد شد. در نوشته های مورخین و شعرا واژه گبر و گور زیاد به کار رفته مثلاً بابا طاهر همدانی گفته:
اگر مستان مستیم از ته ایمان
اگر بی پا و دستیم از ته ایمان
اگر هندو اگر گبر و مسلمان
به هر ملت که هستیم از ته ایمان
یا
اگر گوریم و ترسا و مسلمان
یا اگر گوریم و هندو و مسلمان
پیداست که در اینجا از گبر یا گور در لهجه لُری، «زرتشتی» اراده شده است. در ردیف هندو و ترسا و مسلمان. و لهجه های بلوچی، سمنانی و آذربایجانی نیز به لهجه و لفظ گور و گاور بر می خوریم. در عراق لهجه کردی و در ترکیه و در زبان عثمانی هم این لفظ دیده می شود. ترکان عثمانی عیسویان را (کسانی که به دین آنان نباشند) به این نام خوانند.(ص ۹۹_۱۰۰)
مأخذ: مزداپور، کتایون. سروشِ مغان. یادنامه جمشید سروشیان (مجموعه مقالات). مقاله گبر محله، نوشته دکتر جهانگیر اوشیدری. انتشارات ثریا. تهران ۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
گبر محله (شماره ۱)
#تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
گبرمحله چگونه ایجاد و چگونه و چند نوبت ویران شد؟ ساختمانهایی که اکنون بر ویرانه ها بنا شده تا چه حد مالکیت زمینش قانونی و شرعی است؟ انجمن زرتشتیان کرمان و یک چنین اماکن!
نوشتاری که با عنوانهای بالا و با مشروحات زیر از دید می گذرد انگیزه های چندی را در خود دارد:
۱. بنا به خواست فرزندان شادروان جمشید سروشیان است که خواسته اند، گفتاری در یادنامه پدرشان که فردی علاقه مند به دین و فرهنگ و تاریخ ایران بود بویژه شهرِ زاد بومش کرمان بود، فراهم گردد.
۲. گرچه جداگانه نوشتار دیگری داده شده که بیشتر مربوط به شخص آن شادروان می باشد که نوشتار کنونی نیز دربر گیرنده دیدگاههای اوست.
٣. انگیزه یا انگیزه های دیگر این نویسنده عبارتند از:
الف - من نیز زاد بومم کرمان و خانه پدری که در آن به دنیا آمدم در حاشیه خرابه های گبرمحله برد. . .
ب - هر وقت که همراه کسان، نزدیکان و خانواده، چه برای حضور در شاه مهر ایزدی (باغچه بداغ آباد) و زیارت و چه برای شرکت در جشن سده که در کرمان برگزار می شد و می شود و باز هم خواهد شد، ناچار به عبور از بین ویرانه ها بود که تا سی سال پیش هنوز موجود و دیوارها و بقایای خانه های فروریخته و ویران شده به چشم می خورد.
پ - انگیزه دیگر اینکه به هنگام رفتن به دبیرستان پهلوی (کلاسهای ۱۲ - ۱۰) همه روزه به همراهی همکلاسی ام آقای جمشید خسروان، از بین یا کنار خرابه ها (کلنگ خرابه ها) می گذشتیم.
ت - پیران و زیارتگاههای دیگری هم: پیرهای شاه وهمن امشاسپند، آدرایزد، اشتاد ایزد، پیر سبزپوشان و بالاخره شاه مهر ایزدی (محل برگزاری جشن سده در این مجموعه (= گبرمحله) قرار داشت. که شادروان دکتر دینیار مزدیسنا، ریاست وقت انجمن زرتشتیان کرمان همه را دیوارکشی و محصور نمود. در غیر این صورت این زیارتگاهها نیز به سرنوشت دیگر اراضی گبر محله دچار می شد.
ث - انگیزه دیگر اینکه، آیا آنانی که در این زمینها ساختمان نموده به این امر واقفند که روزی، روزگاری این سرزمینها، صاحبانی داشتند که جور و ستم روزگار آنها را از هستی مادی و حیات ساقط نموده است و وارث واقعی آنها انجمن زرتشتیان کرمان، که متولی اموال و امور جماعتی است می باشد و بایستی ادای دین گردد. به خاطر دارم که کشاورزان از خاکهای ویرانه ها برای پوک کردن زمینهای زراعتی (شاید کود) استفاده می کردند، چون ساختمانها همه خشت و گل بود. در آخرین سفرم به کرمان (شرکت در جشن سده ۱۳۷۸) زمینها تا آن سوی باغچه شاه مهر ایزدی، ساختمان شده بود. بررسی به وضع ثبتی زمینها لازم است با توجه به نیات دینی و فرهنگی و تاریخی شاه جمشید، نوشتار را به گبر محله اختصاص داد، زیرا هنوز هستند مردمی که وجدانی بیدار دارند، کما اینکه در سالهای اخیر فردی به انجمن مراجعه و از محلی در حوالی مسجد صاحب الزمان نام برده که وقف و مربوط به انجمن زرتشتیان کرمان بوده که هم اکنون کرایه می پردازد در نقشه ای که ژنرال سایکس در کتاب خود آورد، (تصویر آن پیوست است) گبر محله نشان داده شده که بنام ویرانه (Desert) از آن یاد می شود.(ص ۹۷_۹۸)
مأخذ: مزداپور، کتایون. سروشِ مغان. یادنامه جمشید سروشیان (مجموعه مقالات). مقاله گبر محله، نوشته دکتر جهانگیر اوشیدری. انتشارات ثریا. تهران ۱۳۸۱
🔥 @atorshiz 🔥
اکثر زرتشتیان کرمان فقیر و ضعیف می باشند چنانچه به نان يوميه محتاج هستند
#تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان
#تاریخ_کیش_زرتشت
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
سواد نامه اهالی کرمان به مانکجی در تاریخ خرداد و تیر ماه ۱۲۳۵ یزدگردی
عرض داشت کمترین عبودیت نشان انجمن دار الامانی کرمان - بخدمت عالیجاء عزت و سعادت دستگاه جناب فضیلت مآب سیت صاحب مانکجی بن لمیجی که چون دو سال قبل از این سرکار در کرمان تشریف آورده بودید و در آن ایام از بی بضاعتی و دست تنگی و پریشانی اکثر بهدنیان آگاهی به هم رسانیدید که چقدر فقیر و ضعیف می باشند چنانچه به نان يوميه محتاج بودند و بعد از آن هم روز بروز گرانی شد و به همین خصوص از کثرت گرسنگی هر ساله چند نفر از مرد و زن بهدین مسلمان شدند والحال هم که باز به کرمان تشریف آوردید و رسیدگی فرمودید بی بضاعتی اکثر بهدنیان به سرکار ثابت شد از آن جمله چند یوم قبل از این زوجه شخصی از موبد از بی بضاعتی و تنگدستی در خانه مسلمان می رود و میخواست که مذهب خود را از دست بدهد ولی چون زود واقف شدیم این کمترینان طوری که توانستیم زحمت کشیده و او را پس آوردیم که در آن وقایع شماهم مطلع می باشید اینهمه خلل در مذهب زرتشتی کرمان به هم رسیده و می رسد که بعضی از مکان خود فرار می کنند و بعضی می روند و مسلمان می شوند جملگی از فقیری و ناداری و ستم است اگر نوعی می شد که هر ساله مبلغی پول به دفعات به فقرا می رسید بسیار خوب بود و ثواب عظیم داشت و بعد از این هیچکدام فرار نمی کردند و مذهب خودرا از دست نمی دادند و حال استدعا از آن سیت صاحب داریم که از راه خیرخواهی وضعیف نوازی این حکایت را به سمع اکابران هندوستان برسانید که از بی بضاعتی ومسکینی اکثر بهدیان مخبر شوند و بدانند که پریشانی وتنگدستی آنها از حد گذشته، یقین استاد که مرحمت خود را دریغ نخواهند فرمود هر طوری باید و شاید این مطلب را از جانب کمترینان اکابران هندوستان عرض خواهند نمود و در این کوتاهی هم نخواهید کرد.
به تاريخ يوم خرداد ایزد واج تشترماه قدیم سنه ۱۲۳۵ یزدگردی.
امضاء موبد رستم ابن دستور جهانگیر، بهروز ابن اسکندر، گشتاسب دینیار بهمین جمشید، کریمداد دینیار، خسرو فولاد(ص ۲۶۶_۲۶۷)
مأخذ: اشیدری. جهانگیر، تاریخ پهلوی و زرتشتیان، انتشارات ماهنامه هوخت، آبان ماه ۲۵۳۵ شاهنشاهی
🔥 @atorshiz 🔥
انجمنِ سرّیِ تئوسوفی: مکتبی انحرافیِ نوین در مزدیسنا، سید علی ساداتی(شماره ۶)
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
شکلگیریِ انجمنِ تئوسوفی
مبنای نظریِ تئوسوفی-در ابتدای شکلگیری-پدیدارهایی مانندِ واسطههای ارتباط با ارواح، آزمایشهای مربوط به فیزیومتری، فکرخوانی و مغناطیسِ حیوانی را موردِ بررسی قرار میداد اما در نهایت، درصددِ فعال کردنِ قدرتهای خفیه و مشارکت در آنها بود. بلاوتسکی، جاج و حتی اولکات، از تواناییهایی سخن میگفتند که تحتِ عنوانِ مهارتِ خفیه(رازآمیز)از آن یاد میشود. وعدهی شکوفاییِ استعدادهای نهفته و ارائهی علومِ خفیهی کاربردی، عاملِ شکلگیریِ انجمن بود که در اوایلِ دههی ۱۸۸۰ "علومِ سرّی" نام گرفت و انجمن نیز رفتهرفته ساختاری سرّی یافت؛ طی دورانی که رهبریِ انجمن در نیویورک مستقر بود، سه اتفاقِ مهم رخ داد؛ انتشارِ نخستین اثرِ برجستهی بلاوتسکی با عنوانِ "ایسیسِ آشکار شده"، تغییرِ ماهیتِ انجمنِ تئوسوفی از محفلی عمومی به انجمنی سرّی و در نهایت، همراهی با "آریا ساماج".
کتابِ ایسیس، آموزههای خطرناکی را به خوانندگان، بهویژه به دلیلِ روشهای کاربردی در ارتباط با جادوگری ارائه میداد و شاید بتوان آن را یکی از عناصرِ جذابیتِ انجمن برشمرد. پس از تبدیلِ انجمن به تشکّلی سرّی، گروه، ساختاری مشابهِ فراماسونری با سلسلهمراتبِ متشکل از سه بخش و سه رده درونِ هر بخش پیدا کرد. البته این وضعیت، دوام نداشت و در سالِ ۱۸۸۵ در قوانینِ انجمن، دیگر اشارهای به مراسمِ تشرّف و عضویتِ پنهانی نشد.
در اواخرِ دورهی اقامتِ اولکات و بلاوتسکی در نیویورک، انجمن چرخشی زیربنایی اتخاذ کرد. شورای تئوسوفی تصمیم گرفت با بنیادگرای مذهبی یعنی آریا ساماج، فرزندِ فکریِ "سوآمی دایاناند ساراسواتس" هندی متحد شود. آنها معتقد بودند دو سازمان، اصولی یکسان دارند. بلاوتسکی، سوآمی دایاناند را استادی از شاخهی برادریِ هیمالیا میدانست که در جسمِ سوآمی حلول کرده است. پس از تأییدِ ادغامِ دو انجمن، شورای تئوسوفی، نامِ انجمن را به "انجمنِ تئوسوفیِ آریا ساماج" تغییر داد.¹
۱. جیمز آر. لوئیس و یسپر اویور پترسون، ادیان چالشبرانگیز نوظهور، ترجمهی سمیه عبداللهی، جلد دوم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات، ۱۳۹۹، ص ۵۰_۹۷
🔥 @atorshiz 🔥
انجمنِ سرّیِ تئوسوفی: مکتبی انحرافیِ نوین در مزدیسنا، سید علی ساداتی(شماره ۵)
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
انگیزه
در میانِ تحلیلهای ارائه شده در خصوصِ انگیزهی اصلیِ تأسیسِ انجمنِ تئوسوفی، یک مورد جالبِ توجه است؛ تلاش برای مقابله با هیئتهای تبلیغیِ مسیحیت در شرق. بلاوتسکی و الکات طیِ سفرِ خود به هند و سریلانکا، با آیینِ بودایی آشنا و شیفتهاش شدند. چندی بعد، بلاوتسکی "با احساسِ انزجار از تجاوزِ هیئتهای تبلیغیِ مسیحی در سریلانکا، عملیاتی موفقیتآمیز برای سازمان دادنِ بوداییانِ مخالف با دینِ جدید آغاز کرد. این عملیات، شاملِ ایجادِ سازمانهای بوداییِ غیرِروحانی، مدارسِ بودایی و یک تشکیلات برای ابطالِ موقعیتِ هئیتِ تبلیغیِ مسیحی میشد".¹
همین رویکرد بود که تئوسوفی را ملغمهای از آیینِ بودا و اعتقاداتِ مسیحی ساخت اما شیفتگی به بودیسم و تقابلِ اولیه با مبشرانِ مسیحی، باعثِ نابودیِ کاملِ اعتقاداتِ مسیحیِ بانیان نشد و همین بنیانهای فکری بود که چند سال بعد، زمانِ ریاستِ "آنی بسانت"، یکبارِ دیگر در قالبِ ادعای ظهورِ مسیحِ موعود در کالبدِ یک هندی(کریشنا مورتی)بروز یافت که به اصولِ مسیحیتِ صهیونیستی، تنه میزند و در همان مسیر گام برمیدارد. به هر حال، با چنین رویکردهایی، نخستین پایههای انجمن شکل گرفت.
۱. کریشنامورتی انجمن تئوسوفی، اندیشکده مطالعات یهود؛ محمدتقی فعالی، نگرشی بر آرا و اندیشههای کریشنا مورتی، تهران، سازمان ملی جوانان، چاپ اول، اسفند ۱۳۸۸
🔥 @atorshiz 🔥
انجمنِ سرّیِ تئوسوفی: مکتبی انحرافیِ نوین در مزدیسنا، سید علی ساداتی(شماره ۵)
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
چارلز لوستون ابراز داشت:
"تئوسوفیِ باستانی برای بسیاری عنوانی بیمعناست. تئوسوفی چیست؟ چه چیزی را ارائه میدهد؟ تئوسوفی، تمدنی برخاسته از روشنبینی است، حجابِ ایسیس برای زبدگان کنار رفته است، خالص و آموخته شده؛ کسانی که از آن تفسیرِ رازآمیز از حقیقتِ الهی و رموزِ متعالیِ اسرارِ پنهانِ طبیعت را دریافت میکنند و شاملِ دانشِ کاملِ درجاتِ گوناگونِ ارواح در "جهانِ دیدنی" (ارواحی که در انتظارِ حلول در بدنهای فانی هستند و ارواحی که از کالبدِ انسانی به افلاک و چرخههای آسمانی تبدیل میشوند). ابتکارِ آنها، استفاده از حقایقِ پنهان(علومِ خفیه یا فلسفهی پنهانِ روحشناسی)است که متعلقاند به اسنیها، عرفان، باور به قدرتهای ماورایی و انجمنِ چلیپای گلگون. این توصیف بر دانشی تأکید دارد که از "جهانِ ناپیدا"، ساکنان و قوانینِ ویژهاش به دست میآید".¹
۱. جیمز ای. سانکتوچی، "انجمن تئوسوفی"، ترجمهی سمیه عبداللهی؛ ادیان چالشانگیز نوظهور، جلد دوم
🔥 @atorshiz 🔥
انجمنِ سرّیِ تئوسوفی: مکتبی انحرافیِ نوین در مزدیسنا، سید علی ساداتی(شماره ۲)
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
معناشناسی
تئوسوفی را نه براساسِ دریافتِ معناییِ واژهی تئوسوفی، بلکه باید بر مبنای معنایی فهمید که انجمن این واژه را در نظر گرفته است. تئوسوفی در انجمنِ تئوسوفی و بسیاری از اجتماعاتی که از آن به وجود آمدهاند، از جنبهی تعریف و محتوا، معنیِ ثابتی ندارد و باید آن را مجموعهای از آموزشهای اندامواری دانست که در طولِ زمان موردِ بازتعریف و گسترش قرار گرفته است. اما به لحاظِ لغوی، عبارتِ "تئوسوفی" از ۲ جزء "تئو"(Theo)به معنای "خدا" و "سوفی"(Sophy)به مفهومِ "دانش" ترکیب یافته است. این عبارت، با ریشهای کهن و دیرینه، به هرگونه نظامِ فکری اشاره دارد که اساسِ آن وحیِ الهی و روشنیِ درونیِ ناشی از روحِ خداوند است.
این حکمت، مدعی است حقایقِ تمامیِ دینها را دربرمیگیرد، حال آنکه بسیاری از تجلیاتِ تئوسوفی از حدِ این آرمان پایینترند. تأکیدِ انجمنِ تئوسوفی بر آموزههای هندو، نمونهای از این نقص است. این کلمه گاهی اشاره به دانشِ رمزی است که طیِ اعصار به شکلِ فلسفهای باطنی Esoteric به نامِ "حکمتِ باستانی" یا تئوسوفی منتقل شده و میتوان هرگونه نظامِ عرفانیِ واضح را با این واژه توصیف کرد. نمونههایی از این کاربرد را میتوان در اطلاق به کابالا، آیینِ نوافلاطونی و نظامِ یاکوب بومهدا مشاهده کرد. امروزه این واژه، بیشتر برای اشاره به آموزههای انجمنِ تئوسوفی بکار برده میشود.¹
۱. جان آر. هینلز، فرهنگ ادیان جهان، ویراستهی عسکرپاشایی، ص ۲۱۹
🔥 @atorshiz 🔥
هلنا بلاوتسکی و هنری استیل اورکات، از مؤسسانِ انجمنِ تئوسوفی
🔥 @atorshiz 🔥
نامِ رُستم از رودابه گرفته شده است؟، حمیدرضا اردستانیرستمی
#اساطیر
#فردوسی
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
در داستانِ رستم و اسفندیار، آنگاه که اسفندیار به بند کشیدنِ رستم یا پذیرفتنِ جنگ را پیشنهاد میکند و در پیِ طرح کردنِ این دو راه، رو به بهمن که بَرَندهی پیام برای رستم است، میگوید که خاندانِ زال همه باید بنشینند و با یکدیگر رایزنی کنند، در این میان از رودابه نیز نام بُرده میشود(برای مشورت کردن):
همه دوده اکنون باید نشست
زدن رای و سودن بدین کار دست:
زواره، فرامرز و دستان سام
جهاندیده رودابهی نیکنام¹
این موضوع اهمیتِ شماری از زنان را در شاهنامه نشان میدهد و بازتابی است از سَروَریِ زنان. این نکته نیز افزودنیست که نامِ رستم، شاید از نامِ مادرش، رودابه گرفته شده است:
"واژهی رستم از طریقِ صورتِ فارسیِ میانهی آن Rōstahm به ایرانیِ باستان -rautas taxma به معنیِ رودخانهی دلآور بازمیگردد. نامِ مادرش رودابه، ترکیبیست از رود و آب. واژهی آب در نامِ پسرِ رستم، سهراب نیز به چشم میخورَد. جدّ مادریِ رستم، مهراب، نیز همین واژه را در نامِ خود دارد".²
گفتنیست که مهراب نیز بنا به گفتهی شاهنامه از دودهی ضحاک(اژیدهاکه)است.³(که وابستگی به نظامی زنسالارانه دارد)و میدانیم که اژیدهاکه را اهریمن در رودخانهی دایتی(Dāitī)آفریده است؛⁴ بنابراین، او نیز با آب(-āpi)پیوند دارد که چه از دیدِ زبانشناسی⁵ و چه از دیدِ اسطورهشناسی مادینه است. نیز باید گفت که ایزدِ آبها، اردویسورا آناهیتا است که یشتِ در پیوند با او، دربردارندهی بسیاری از نامهای حماسی در پیوند با رستم، چون گرشاسپ، پسرِ نریمان⁶ است.⁷ بر این پایه، میتوان بر آن بود که پیوندی تنگاتنگ میانِ خاندانِ رستم و آب که عنصری مادینه است، وجود دارد که در این پیوند، زمینههای زنسرورانه به نیکی آشکار است. از همین روی کاووس، پس از آنکه رستم بر دیوِ سپید چیره میشود، او را با یاد کردن از نامِ مادرش میستاید:
بر آن مام کو چو تو فرزند زاد
نشاید جز از آفرین کرد یاد⁸
یادداشتها:
۱. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، تصحیح جلال خالقیمطلق و همکاران، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۵، ص ۳۱۶. کزازی یادکردِ رودابه را نشانهی اهمیّتِ زنان در شاهنامه و فرهنگِ ایرانی دانسته است و بیان داشته که از رودابه خلافِ زراوه، فرامرز و دستانِ سام، با دو ویژگیِ جهاندیدگی و نیکنامی یاد شده است که نشانِ برتری او بر مردان است. بنگرید: نامهی باستان، ۶۷۲/۶.
۲. امیدسالار، جستارهای شاهنامهشناسی، ص ۳۶؛ توسّلپناهی، توتم و تابو در شاهنامه، ص ۱۱۳.
۳. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ۲۰۴/۱.
۴. جلیل دوستخواه، اوستا، ۶۵۹/۲. نیز بنگرید:
Avesta; Vendīdād, 3.
۵. آب(-api)در فارسی باستان و همینطور اوستا، جنسِ مؤنث دارد. بنگرید:
Kent, Old Persian, P. 168
۶. اسطورهپژوهان و حماسهشناسان، گرشاسپ را همان سامِ شاهنامه پنداشتهاند و گفتهاند که خویشکاریهای گرشاسپِ اوستا، به سامِ شاهنامه رسیده است. بنگرید: آرتور کریستینسن، کیانیان، ص ۹۲؛ ذبیحالله صفا، حماسهسرایی در ایران، ص ۵۵۸؛ بهمن سرکاراتی، "بازشناسی بقایای افسانهی گرشاسپ در منظومههای حماسی ایران"، به فرهنگ باشد روان تندرست، ص ۶۲؛ حمیدیان، درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی، ص ۲۲۲.
7. Avesta; The Yashts, The Sacred Books of The Parsis, ed. By Karl F. Geldner, Stuttgart: Kohlhammer, 1886, P. 82_102
بنگرید: یشتها، ۱/ ۲۳۱_۱۷۷؛ جلیل دوستخواه، اوستا، ۱/ ۳۲۲_۲۹۷
۸. فردوسی، شاهنامه، ۴۴/۲
📚 زروان در حماسهی ملّی ایران، حمیدرضا اردستانیرستمی، تهران، انتشارات شیرازه، چاپ اول ۱۳۹۴، ص ۱۵۹ و ۱۶۰
🔥 @atorshiz 🔥
همسانیِ زن و مرد در روایتِ آفرینشِ زرتشتی در متنهای پهلوی، حمیدرضا اردستانیرستمی
#اساطیر
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
اگر به مطالعه در متنهای پهلوی بپردازیم و اسطورهی زرتشتیِ آفرینش را بازخوانیم، به برابریِ زن و مرد در این روایت پی خواهیم بُرد:
"در دین[اوستا]گوید که گیومرث به هنگامِ درگذشت، تخمه را بیرون داد. آن تخمه به روشنیِ خورشید پالوده شد. دو بهر را نریوسنگ نگاه داشت و یک بهر را سپندارمذ پذیرفت. به چهل سال به شکلِ ریواسِ یک ستونِ پانزدهساله،¹ پانزده برگ، مهری و مهریانه از زمین بررُستند؛ درست بدانگونه که دست بر گوش بازایستادند و یکی به دیگری پیوسته، همقامت و همشکل بودند. روان میانِ آنها آنها آورده شد؛ آنگونه همقامت بودند که پیدا نبود که کدام نر و کدام ماده و کدامِ آن روانِ هرمزدآفریده که با ایشان است".¹
یادداشت:
۱. یوستی، بندهش هندی، ص ۹۳؛ روایت پهلوی، ص ۳۰۸؛ ژاله آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، ص ۲۸۹؛ آرتور کریستینسن، نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار در افسانههای ایرانیان، ترجمه ژاله آموزگار-احمد تفضلی، ۲ جلدی، ج ۱، ص ۷۱؛ بلعمی، تاریخ بلعمی، ص ۷۵
📚 زروان در حماسهی ملّی ایران، حمیدرضا اردستانیرستمی، تهران، انتشارات شیرازه، چاپ اول ۱۳۹۴، ص ۱۵۳
🔥 @atorshiz 🔥
نگاهی کوتاه به خاستگاهِ آموزهی زردشتیِ پیمان Paymān(جلوگیری از افراط و تفریط)
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
برخی پژوهشگرانِ مطالعاتِ ایرانِ باستان از جمله زنر، بر این باورند که ایرانیان آموزهی پیمان را از یونانیان وام گرفتهاند. به اعتقادِ وی، زرتشتیان اصلِ معروفِ راهِ میانه را از ارسطو فراگرفتند و نظامِ اخلاقیِ خود را براساسِ آن استوار ساختند؛ همچنان که به واقع نظریاتِ ارسطو دربارهی ماده و صورت، قوه و فعل را پذیرفتند¹. تفضلی نیز این رأی را تأیید میکند و اصلِ پیمان را نتیجهی تأثیرپذیریِ ایرانیان از فلسفهی یونانی میداند و افراط و تفریط را متشابهاتِ صفاتِ خوب تلقی میکند که در اخلاقِ زرتشتی، برادرانِ دروغین خانواده میشوند و در حقیقت همان رذائل اخلاقی هستند². در نقطهی مقابلِ این نظر، دوفوشه کور معتقد است رسیدن به میانهروی یا پیمان در اخلاقِ زرتشتیان، نتیجهی منطقیِ پرداختن به خِرَد است. او بر این باور است که خِرَد اجباراً مضمونِ《نگهداریِ اندازه》را نیز به دنبال دارد؛ بنابراین لازم نیست تصور شود ایرانیان این مفهوم را از فلسفهی یونانی وام گرفتهاند و در خلقِ آن مدیونِ ارسطو بودهاند. خِرَدِ میانهرو با دانشِ نهفته در خود، اندازههای موردِ نیازِ خودش را با تجربه شکل میدهد.
یادداشتها:
۱. زنر، آر.سی، تعالیم مغان، ترجمهی فریدون بدرهای، تهران، انتشارات فکر روز، ۱۳۷۷، ص ۸۴.
۲. تفضلی.احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۷۷، ص ۲۰۱.
📚 رهیافتی به مفهوم معرفت در متون پهلوی و چگونگی پیوند آن با اخلاق و تربیت(مقاله)، پژوهشگران: شیدا ریاضی هروی، مسعود صفایی مقدم، محمد جعفر پاکسرشت، شهرام جلیلیان، مجلهی تاریخ فلسفه، سال دهم، شمارهی سوم، زمستان ۱۳۹۸
🔥 @atorshiz 🔥
💜 فهرستی از کانالهای تاریخی و فرهنگی و هنری
💟 پاتوق نویسندگان برتر دنیا
🆔 @nevisandbdonya
💟 رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
🆔 @ShahnamehToosi
💟 پارسی سخن بگوییم و زیبا بنویسیم
🆔 @FARZANDAN_PARSI
💟 دلواژہهای تنهایی
🆔 @gandomzaran
💟 بازخوانی تاریخ ایران و اسلام
🆔 @Khonjibook
💟 پژوهشی در فرهنگ زردشتی
🆔 @atorshiz
💟 منابع و مآخذ تاریخ شاهنشاهی ساسانی
🆔 @Sasanian_Sources
💟 وهومن امشاسپند
🆔 @khashatra
💟 مطالعه و خرد، الفبای توسعه
🆔 @Alefbaietousee
💟 آلبوم جنگاوران تاریخ (میلیتاریسم تاریخی)
🆔 @Marzupan
💟 ایرانپرستان کرد
🆔 @Kurdpatriott
💟 اینفوگرافیهای تاریخی و سیاسی
🆔 @Histopersian
💟 ایرانشهر (آموزش خط و زبان فارسی میانه)
🆔 @iranshahr1353
💟 مجلۀ پژوهشی گردآفرید
🆔 @Gord_Afarid
💟 تاریخ روایی ایران
🆔 @oldhistor
💟 شکوه ویران
🆔 @shokooheviran
💟 تاریخ میانه
🆔 @midhistor
💟 گارد ملی
🆔 @IRNational_guard
💟 نسکخانۀ روزگاران
🆔 @nask_ruzegaran
💟 زبان فارسی در دربار خداوندگاران عثمانی
🆔 @DorreShahvar
💟 آثار و مقالات مرتضی ثاقبفر
🆔 @Morteza_Saghebfar
💟 تَهمخسرو: مبارزه با ایرانستیزان
🆔 @TahmKhosrow
💟 منابع و مآخذ پژوهشی تاریخ ایران مدرن
🆔 @ModernIranBooks
💟 سرباز وطن
🆔 @IRANSHAHR90AYRIAN
💟 تاریخ به روایت میم و طنز
🆔 @NeoSafavism
💟 منابع و مآخذ تاریخ پادشاهی ماد
🆔 @TheMedes
💟 دین زرتشتی و اندیشهی ایرانشهری
🆔 @AshemVohu2581
💟 انجمن پاردان (ایرانبان بلوچ)
🆔 @PardanShah
💟 آهنگهای شاد و اشعار جانفزای پارسی
🆔 @BazmeParviz
💟 کوتاه و گذرا در باستانشناسی و تاریخ
🆔 @ruzegaran
💟 تاریخ معاصر ایران
🆔 @Iran_Modern_history
💟 ایرانویج (تاریخ، فرهنگ، زیباییهای ایران)
🆔 @Iran_Vijeh
💟 انجمن ملیفرهنگی ایرانبان
🆔 @anjoman_iranban
💟 ویژگیهای نژاد آریایی
🆔 @Aryan_race
💟 تاریخ و فرهنگ بلوچستان
🆔 @balochs_history
💟 منابع و مآخذ تاریخ شاهنشاهی اشکانی
🆔 @ArsacidEmpire
💟 تصاویر و پیکرههای تاریخی
🆔 @AntiqPic
💟 کارگروه پژوهشی ایرانبان کُرد
🆔 @iranban_kord
💟 تاریخ و فرهنگ ملل جهان
🆔 @tarikhe_melal
💟 افشای پانیسم و مبارزه با ایرانستیزان
🆔 @Panturkzionist
💟 مطالعات ایران در قفقاز و آسیای مرکزی
🆔 @DosuyeCaspian
☯️ @tab_mehrbanan | عضویت در لیست