khashatra | Unsorted

Telegram-канал khashatra - وُهومَن اَمشاسِپَند

1605

به خشنودی اهورامزدا این درگاه پیوند دارد به تاریخ و دین ایران کهن. امیدوارم مطالب درگاه مورد بهره ی شما دوستان و پسند هم کیشان گرامی قرار گیرد "ایدون باد" دیدگاه و رای خود را به آی‌دی زیر بفرستید.👇 @Shahramzadmehr @Bozorgmehr2017

Subscribe to a channel

وُهومَن اَمشاسِپَند

#زامیاد_ایزد

زامیاد به چم زمین است. زمین سرچشمه‌ ی همه ی داده‌ها برای زندگی بهتر آفریده‌‌ هایی است که روی آن زندگی می‌کنند.
گویند در این  روز درخت نشاندن  و تخم  کاشتن و آبادانی کردن بسیار خوب است.

روز «زامیاد» بیست‌ و‌ هشتمین روز ماه در گاه شمار زرتشتی به این ایزد نامیده می‌شود.
زامیاد (زم، زمین + یزد) یا زامیاد نام فرشته‌ ی زمین است‌ که با صفت نیک کنش، از او یاد شده است.
ایزد زامیاد (زمین) با ایزد آسمان یک جا یا جداگانه سپند شمرده شده‌اند.
زمین نماد مادر است برای انسان و دیگر موجودات زنده‌ ی روی آن، بنابراین ستودنی و سپندینه بوده و در آموزش‌های دین زرتشتی به نگهداری پاک و نیکو از آن بسیار سفارش شده است.
ایزد زامیاد از ایزدان همکار اَمُرداد است.

در ستایش زامیاد نیایش و ستایش اهورمزدای یگانه از همه‌،
نیكوكاران به داده‌های هرمز هست،
نگهدارنده و پروراننده‌ ی آفریده‌ ی زمین نیكو را همی مى‌ستاییم ….

سروده‌ی مسعود سعد سلمان، بر پایه‌‌ی نسک بندهش ؛

چون روز زامیاد نیاری ز می ‌تو یاد،
زیرا كه خوش‌تر آید مِی ‌روز زامیاد.

اندرزنامه ی آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)

دارو مخور.

اندرزنامه ی آذرباد مهر اسپندان در سروده‌ استاد ملک‌الشعرای بهار :

گرت خوردن دارو افتد به سر.
به (زامیاد) روز، هیچ دارو مخور.

گل بانو اسپرغم نماد زامیاد ایزد است.

@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

✅ خاطره شیرینی دارید که برای ما تعریف کنید؟

هر گواه‌گیری (ازدواجی) که انجام می‌دهم برای من یک خاطره‌ی شیرین است در موقع قبول دفتر ثبت ازدواج به من تکلیف شده بود که ثبت طلاق را نیز بپذیرم اما من به هیچ‌ وجه زیر بار نرفتم من در هیچ طلاقی حضور نداشته‌ام و همیشه سعی در آشتی دادن طرفین داشته‌ام.
خلاصه‌ی کلام؛ از سال ۱۳۶۶ خورشیدی، مهربان فیروزگری،‌ شد؛ موبد مهربان فیروزگری.
از آن زمان،‌ موبد به جای نام کوچکش نشست و او شد؛‌ موبد فیروزگری.
موبد فیروزگری خودمان، همان موبد سپیدپوش و خوش‌رویی که با نگاهش با لبخندش و با آوای دلنشینِ اوستایش، آرامش می‌دهد.

گفت‌و‌گوی مان که پایان یافت، موبد فیروزگری همان‌گونه که آمده بود،‌ راهی شد. او با لبخند آمد و با همان چهره‌ی خندان همیشگی، ‌رفت.
روانش شاد و سرای نور و شادی جایگاهش باد.

📚 بُن مایه :

برگرفته از تارنمای امرداد.

✍ رونوشت بردیا بزرگمهر.
۱۲
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

✅ پیش از شما چه کسی نوزوت شده بود؟

❇️ نخستین نوزوت‌شونده پس از انقلاب، اسفندیار خسرو موبد است که از شیراز بود، آن‌جا کارمند بانک و نگهبانی آتش «دربِ مهر» شیراز را به عهده داشت.
پس از او روان شاد موبد بهرام هنگامی پدر موبد سهراب و منوچهر هنگامی بود.
سپس برادرم روان شاد موبد فریدون شهزادی نوزوت شد و به فاصله‌ی ۱۵ روز بعد من در تاریخ ۲۶ تیرماه ۱۳۶۶ خورشیدی نوزوت شدم.

✳️ درباره‌ی شالی که می‌اندازید توضیح بدهید؟

این یک نشان سردوشی است، برای کسانی که در هند مراسم یسناخوانی را چندین بار، در حد مهارت، انجام می‌دهند.
این سردوشی را موبد بزرگ می‌دهد. نخستین شالم را از موبد کیخسرو دستور، موبدِ موبدان نوساری که به تازگی درگذشتند، گرفتم.
شال‌های دیگر پیشکش و هدیه بود. برای نمونه، از دستور فیروز کوتوال، موبد موبدان بمبئی، هدیه گرفته‌ام. ایشان زنده است.
هم چنین شالی را از روان شاد دستور پشوتن میرزا موبد موبدان اودواده، دریافت نموده‌ام.

✳️ تفاوت موبدی در ایران و هند چگونه است؟ چرا می‌گویند پارسیان متعصبند؟

فرهنگ هندویی که شدیدا نژادپرستانه و قشری است، طی سده‌ها، در آن‌ها رخنه کرده است.
موبد‌زادگان تا ۱۴ سالگی، یعنی پیش از سن بلوغ، باید اوستاها را بلد باشند و نوزوت شوند تا هیچ «ناپاکی» نداشته باشند.

✅ سدره‌پوشی در هند چگونه است؟

❇️ ۷ تا ۹ سالگی سدره‌پوش می‌شدند. همان‌طور که نوه‌ی من، بهرام فیروزگری، که اکنون در آمریکاست و دکترایش را گرفته، در هند، پس از طی مراحل آموزش موبدی در هوستن امریکا و دو ماه، شامل چندین برشنوم (نُه شَوَه)  نوزوتی‌اش را در چهارده سالگی در بمبئی گرفت.

✳️ در آن‌جا موبدی موروثی است؟

بله، همه‌جا موروثی است. شرایط یادگیری و امتحان قبولی‌شان نسبت به موبدیارها سخت‌تر است چون بایستی اجرای مراسم یسنا‌خوانی را نیز یاد بگیرند تا بتوانند مراسم مانند «واج‌یشت گهنبار» را انجام و در صورت دریافت مجوز از انجمن موبدان دیگر موبدزادگان را نوزوت کنند. موبدیارها فقط مراسم روزمره‌ی همکیشان را انجام می‌دهند.

✳️ مراسم موبدان هند با مراسم ما تفاوت دارد؟

به هر حال فرهنگ هندی به آن‌ها تحمیل شده اما اصل اوستا، تقریباً یکی است.
هر اوستایی مقدمه‌ای دارد که به آن «دیباچه» می‌گویند. دیباچه‌ها فرق دارد.
اما اوستا یکی است. همه‌ی اوستاها با «خشنوتره اهوره‌مزدا» آغاز می‌شود.

✳️ آیا آن‌ها اوستا را از روی دین‌دبیره می‌خوانند؟

یسنا و مراسم‌های سطح بالا را از دین دبیره می‌خوانند بقیه را به خط گجراتی.
۱۰
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

✅ آیا شغل تان با تکنولوژی روز در پیوند بود؟

❇️ کامپیوتر روز به روز پیشرفت می‌کرد. آن‌چه کمکم می کرد که پیشرفت کنم دانستن زبان انگلیسی بود.
هم کارفرما از کارم استقبال می‌کرد و هم این که زمینه‌ی پیشرفتم فراهم بود.
در مقایسه با همکاران دیگرم یک قدم جلوتر بودم؛ هرچند آن‌ها مدرن‌تر بودند.
از سوابق کاری‌ام، در ایران، می‌گفتم. پس از دو سال خدمت‌رسانی به صنایع مختلف سر تا سر ایران، از جمله پالایشگاه های نفتی ایران در جزیره ی لاوان و آبادان، که از دستگاه‌های شرکت هانیول استفاده می‌ کردند جذب یکی از مشتریانش، کارخانه شیشه‌سازی «شیشه و گاز»، با سمت مدیر بخش برق و الکترونیک استخدام شدم.
۲۰ سال تمام هم در رشته‌ی اتوماسیون پزشکی، که آزمایشگاه‌ها را با دستگاهای خودکار مجهز می‌کرد فعالیت کردم.
قدیم‌ها روش‌های آزمایش پزشکی (بیوشیمی و هماتولوژی) به نحوه ی اتوماسیون نبود و با روش‌های دستی انواع آزمایش خون انجام می‌دادند.
نمایندگی معروف ترین دستگاه های امریکایی را داشتند و استقبال از آن‌ها زیاد می‌شد.
سرتاسر مراکز پزشکی ایران را تجهیز کردیم. البته نمایندگی زیر نظر انگلیسی‌ها بود.
پس از انقلاب، فرانسوی‌ها نظارت داشتند. این دستگاه به تمام شهرها که فروخته می‌شد باید نصب و آموزش داده می‌شد. در نتیجه، با همانند نحوه‌ی کاری‌ام در هندوستان، به شهر های مختلف هر دو کشور مسافرت کرده‌ام.
بگذرد از آن ماموریت‌های متعدد به کشورهای خارجی که برای آموزش و یا سمینارها می‌رفتیم.
از سال ۱۳۷۱ خورشیدی به صنعت شیشه برگشتم و پروژه‌های نصب و راه‌اندازی دستگاه‌های اتوماسیون ۶ واحد از صنایع شیشه‌سازی، تازه‌تاسیس فوق مدرن آن‌روز ها، را در شهرهای تاکستان، مشهد و اصفهان به عهده داشتم.
در سال ۱۳۷۸ خورشیدی بازنشسته‌ی تامین اجتمایی شدم ولی تا ۱۳۹۵ خورشیدی کار می‌کردم.
۸
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

✅ یک سال و نیمی که در آن‌جا بودید توانستید پول به‌‌دست بیاورید؟

❇️ نه آن روزها برای کارگرهای به ستوه آمده از فقر برای غذای رستوران و اندک انعامی که از مشتریان دریافت می‌کردند بسیار راضی بودند و غنیمت می‌شمردند. گارسون‌ها بدون حقوق اما انعام می‌گرفتند. من بیشتر پای صندوق بودم. (البته آن زمان در ایران هم کارکرهای خانگی، از سنین کودکی، صرفا برای تغذیه و دیگر مایحتاج اولیه زیستن کلیه کارهای خانگی را بعهده داشتند. حق وحقوقی در کار نبود).
برادرم موبد سهراب هم که گرفتاری زندگی خودش را داشت.
با این که موبد بود؛ از شهر کوچک و دور افتاده‌ای زن گرفته بود و در رستوران پدر همسرش کار می‌کرد.
اما پس از گذشت یک سال‌و‌ نیم از سرگردانی من بیشتر تاب نیاورد و به دنبال من آمد تا مرا برای مدرسه رفتن به شهر خودش «ناسیک» ببرد.
یادم هست همان روز همراه پدرم برای خداحافظی رفتم خانه‌ی صاحب رستوران. مقداری پول خورد تُوجیبی به من داد. لطفی بود که به من و به دلیل دوستی‌اش با پدرم کرد.
و من، پس از یک سال‌ونیم سرگردانی به مدرسه رفتم و از کلاس چهارم شروع کردم. در آن‌جا می‌شد دو کلاس را در یک سال بخوانی.
یکی دو سالی این‌طور گذراندم. در ۱۸ سالگی دیپلم گرفتم. از درس دینی خواندن، خبری نبود.

✅ در چه سالی بود دیپلم گرفتید و ادامه تحصیل دادید؟

❇️ سال ۱۹۵۳ میلادی دیپلم گرفتم. پس از ۵ سال هم در دانشگاه درس خواندم.‌ در آن جا طی سال اول دانشگاه هم رشته‌ی ادبیات می‌شد درس خواند و هم علوم، که در مجموع علوم انسانی و ریاضیات نام داشت.
من علوم را انتخاب کردم. به یاد دارم که مادرم همیشه می‌گفت :
این پسرم دکتر می‌شود. این حرف برای من جا افتاده بود. هر کس می‌پرسید می‌خواهی چه‌کاره بشوی؟
می‌گفتم : دکتر. تا کلاس اول دانشگاه، هدفم پزشکی بود. اما در آن‌جا دیدم که رشته‌ی پزشکی درس تشریح و آناتومی دارد و تمایلی به انجام آن ندارم.
در عوض از همان دروان مدرسه، ریاضیاتم خوب بود. سال دوم دانشگاه باید رشته‌مان را انتخاب می‌کردیم.
انتخاب من «ریاضیات» بود که شامل فیزیک و شیمی و هر سه در بالاترین سطوح علمی و ریاضی آن‌زمان بود.
هدف نهایی‌ام مهندسی الکترونیک بود. در دانشکده فنی معروف «سن زِوی یرز»، وابسته به دانشگاه بمبئی، پذیرفته شدم.
آن موقع الکترونیک تا این حد پیشرفته نبود. لیسانس الکترونیک و رادیو با هم بود. تازه تلویزیون سیاه و سفید آمده بود. در دو سال اول واحدهای برق و الکترونیک، رادیو و تلویزیون و صوت و الکترونیک صنعتی داشتیم. برای دوره سال سوم می‌بایستی از بین آن‌ها یکی را تخصصی انتخاب می‌کردیم. من الکترونیک صنعتی بر گزیدم.
۶
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

✅ آیا برای موبدی به هند رفتید؟

❇️ بله ۱۲ ساله بودم و چهارم ابتدایی را تمام کرده بودم که پدرم از هند آمد تا مرا به آن‌جا، به منظور کسب دانش دینی ببَرد.
آن هنگام موبد شهزادی و موبد آذرگشسب، پس از فارغ التحصیلی از موسسه «کاما آتورنان» از هند برگشته بودند و کلی معروف شده بودند.
هر دوی آن‌ها با پذیرش قبلی به کوشش انجمن های تهران و بمبئی و پس از گذراندن دوره های زبان و هتا نوزوت شدن به آن جا رفتند.
۶ ماه در ایران انگلیسی خوانده بودم؛ ۶ ماه هم در هند زبان انگلیسی و گجراتی را یاد گرفتم.
در شهر دور افتاده‌ای بودم که برادرم در آن‌جا زندگی می‌کرد.
روزی پدرم از شهر بمبئی آمد که مرا برای پذیرش در کاما آتورنان ببرد. پدرم با آن‌ها صحبت کرد. البته آن‌ها استقبال می‌کردند.
اما پس از گفت‌وگو به این نتیجه رسیدند که من به‌آن اندازه‌ای که درس‌ها را بفهمم، به زبان گجراتی مسلط نیستم. در آن‌جا تا سال چهارم دبستان، تدریس‌ به زبان گجراتی بود.
تنها پیشنهادی که می‌توانستند بدهند این بود که من از کلاس اول شروع کنم. پدرم راضی نشد. با عصبانیت گفت که پسرم چهار- پنج کلاس خوانده و زمانش هدر می‌رود، اصرار فایده نداشت.
هنگامی که بیرون می‌آمدیم مدیر موسسه گفت : چرا عصبانی می‌شوی؟ ببر زیر دست خودت موبدش کن؛ چه فرقی می‌کند؟
پدرم، که چندان هم از رفتار بهدینان با موبدان دل خوشی نداشت، به من اشاره کرد و گفت : من نمی‌خواهم او‌ موبدی صرفا اوستا خوان بشود.
حقیقتش آن است که در آن زمان فرهنگ‌ها در حال دگرگونی بودند.
از یک سو جنگ جهانی تمام شده بود و آموزش‌های آکادمیک و درسی به سرعت پیشرفت کرده بود؛ از سوی دیگر شوروی سربرآورده بود و تبلیغات کمونیستی می‌کردند.
ایران هم نخستین پایگاه‌شان بود و حزب توده در این‌جا فعالیت می‌کرد؛ علیه دین و مذهب هم بودند.
بابی‌ها و بهایی‌ها هم چنان رخنه کرده‌ بودند که آن دین و دینداری که من تا سن ۱۲ سالگی در یزد دیده بودم، داشت، به مرور سست می‌شد و از هم می‌پاشید.
موبدزاده‌ها علاقه‌ای نشان نمی‌دادند که شغل پدری را ادامه بدهند. هر کسی به‌دنبال شغل مورد علاقه‌اش می‌رفت. آن روحانیتی که رایج بود، داشت از بین می‌رفت.

✳️ خود شما دوست داشتید موبد بشوید؟
یا موبد شدن‌تان پیروی از سنت بود؟

❇️ ‌بله. دنباله‌رو پدر و برادرهایم بودم. برادرها موبد شده بودند. در ضمن، وسوسه و ذوق و آرمانِ هم تراز شدن با موبدان دانشمند شهزادی و آذرگشسپ در سرم پیچیده بود.
اما افسوس که برای من سرگذشتم از آن روزی که در موسسه کاما پذیرفته نشدم، دگرگون گشت.
آن جا جایی بود که در نهایت آرامش و بهترین امکانات و بدون پرداخت هزینه ای می‌توانستم به آرزوهایم برسم، هتا به پدر و مادرها هم پول می‌دادند که موبدزادگان را به‌ آن‌جا ببرند تا درس دینی بخوانند.
سطح تحصیلات آن‌جا بالا بود. فقط هم آموزش دینی نبود. بهترین آموزش‌وپرورش رایج کشوری را داشت. اخیراً دو موبد داریم که در شعبه‌ای از همان موسسه تحصیل کرده‌اند. هر دو بچه‌های داریوش موبد خدامراد یزشنی هستند.
تا دیپلم در آن‌جا بوده‌اند. اما در ادامه و کمک‌های جانبی مدرسه آتورنان به کسب درجات لیسانس و فوق آن نیز دست یافته‌اند.
۴
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

✅ پیر سپیدپوشمان است. سپید می‌پوشد، سپید بر سر می‌گذارد، لبخند می‌زند و اوستا می‌خواند.
نگاهش مهربان است و با لبخندی که همیشه بر لب دارد، مهربان‌تر از مهربان است و جالب این که نام شناسنامه‌ای‌اش هم «مهربان» است.
همیشه دلم می‌خواست راز این‌همه شیرینی را بدانم، راز دل نشینی صدایش و آرامش وجودش را.
دوست‌داشتنی؛ با چهره‌ای روحانی و نورانی؛ همراه با فروزه‌های تابناکی که پیرامون خود می‌پراکند ودانایی و توانایی‌ای که در رساندن پیام‌های پیامبرمان اشوزرتشت دارد؛ بیشتر مورد مهر و توجه همگان قرارگرفته است.
سخن از موبد مهربان فیروزگری است که آوای دل نشینش آرامش‌بخش روح و روان، و بانگ اوستایش بیدارکننده ی دل و جان است.
موبد فیروزگری مانند همیشه با روی خوش و لبخند شیرینش به دفتر امرداد آمد.
با او به گفت‌وگو نشستیم و هر آن چه گفتنی است درباره‌ی وی از زبان خودش نوشتیم.

نخستین روز دی ماه ۱۳۱۴ خورشیدی در یزد زاده شدم. در آن زمان ایران گرفتاری‌های بسیاری داشت.
ما در آن سختی‌ها بزرگ شدیم. جنگ جهانی دوم بود. انگلیسی‌ها و روس‌ها آمده بودند و به ایران چشم داشتند. همه‌جا کمبود بود.
اجناس را کوپنی کرده بودند. برای گرفتن کوپن باید شناسنامه می‌داشتیم.
پیش از آن رواج نداشت. البته از سال ۱۳۰۰ خورشیدی شناسنامه صادر می‌کردند، اما کسی به دنبالش نمی‌رفت. چون نیازی به شناسنامه نداشتند.
من شب چله، در یزد، در محله‌ی دستوران، به‌دنیا آمدم.
اتاق زایمان مادرم، اتاق تاریک و دور افتاده‌ ای بوده؛ ختا گرمای آتش هم نداشت.
نهایتش این که خاکستر گرم را می‌گذاشتند. چون از خانواده‌ی موبدان بودیم، برای ما پاکی و پاکیزگی اهمیت بسیاری داشت از همین رو اتاق زایمان می‌بایست دور از (آلودگی) محیط پاک باشد.
یادم نمی‌رود آن سالی که خواهرم شیرین، چهار سال کوچک تر از من، نیمه ی زمستان به‌دنیا آمد. هوا خیلی سرد بود. روز چهلم به‌دنیا آمدنش، مادرم و شیرین را زیر راه‌پله‌ای که داشتیم، حمام‌ کردند و توانستند وارد محیط گرم‌تر خانه بشوند.
این چنین زایمان‌ها دقیق ثبت نمی‌شد، و با اجباری شدن خدمت نظام وظیفه سعی می‌شده شناسنامه پسران را هر چه دیرتر بگیرند.
گفته شده شناسنامه من را دو سال دیرتر گرفته‌اند. اگر چنین باشد من زاده‌ی ۱۳۱۲ خورشیدی هستم.
هم اکنون، همکاری دارم که می‌گوید او شش سال پس از زایش برادر درگذشته‌اش زاده شد و او را با همان نام و شناسنامه بزرگ کرده‌اند. تقریبا هم سن و سال من است. زنده باشد.
آن زمان برای نام‌نویسی دبستان، به خصوص دبستان دینیاری، نیز سخت گیری نمی‌شد. با توجه به رشد و هوشمندی نونهالان پذیرفته می‌شدند.
روستاییان و پیشه‌وران که به سن و سال مدرسه رفتن بچه‌های شان اهمیت نمی‌دادند. کلاس اول دبستان را با ۴ یا ۵ روستایی ۱۵ سال به بالا گذراندم.
با کوله‌پشتی نهارشان پیاده آمد و رفت داشتند. به مرور زمان روستا های ایران نیز مجهز به دبستان شدند و آموزش ابتدایی اجباری شد.
۲
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

#گرامی_باد_یاد_و_نام_موبدان_گرانمایه_سرزمینم

✅ گزیده ای از گفت و گوی روان شاد موبد کوروش نیکنام با،
روان شاد موبد مهربان فیروزگری.

موبد مهربان فیروزگری، در دی ماه ۱۳۱۴ خورشیدی در محله ی دستوران یزد به دنیا آمدم.
تا پایه ی چهارم دبستان را در دبستان دینیاری یزد گذراندم و در ۱۱ سالگی برای ادامه ی تحصیل و گذراندن دوره ی موبدی همراه با پدر راهی هندوستان شدم.
مسیر سفر به این گونه بود که ساعت ۵ صبح با اتوبوس به سمت اصفهان رفتیم و ۵ پسین به اصفهان رسیدیم( آن زمان تنها اتوبوس از یزد به اصفهان بود)
صبح روز بعد با اتوبوس از اصفهان راهی زاهدان شدیم ، سه روز در زاهدان برای گرفتن مجوز خروج ماندیم و سپس با قطاری که هفته ای یک بار روزهای چهارشنبه به سمت هندوستان حرکت می کرد، سفر را ادامه دادیم، از مرز بلوچستان وارد پاکستان سپس شهر کویته و از آن جا به هندوستان رسیدیم. این سفر ۱۵ روز به درازا انجامید..‌

❇️شجره نامه ی موبد مهربان فیروزگری:

مو بد مهربان خدامراد دینیار رستم دینیار
گفت و گوی کامل در تارنمای موبد کوروش نیکنام در دسترس است.
روان هر دو موبد نیک منش و گرامی مان در سرای نور و سرود در شادی و آرامش باد.
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

#امروز


به روز، پیروز و فرخ روز آسمان ایزد از اسپند ماه به سال ۳۷۶۲ مزدیسنی.

برابر با :
سه شنبه ۲۱ اسپند ماه به سال ۱۴۰۳ خورشیدی.

۱۱ مارس سال ۲۰۲۵ (ترسایی)

✔️ آسمان = آسمان

@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

#امروز


به روز، پیروز و فرخ روز اشتاد ایزد از اسپند ماه به سال ۳۷۶۲ مزدیسنی.

برابر با :
دو شنبه ۲۰ اسپند ماه به سال ۱۴۰۳ خورشیدی.

۱۰ مارس سال ۲۰۲۵ (ترسایی)

✔️ اشتاد = راستی و درستی.

✔️ روز دیدار ستی پیر در شهر یزد.

@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

#امروز


به روز، پیروز و فرخ روز ارد ایزد از اسپند ماه به سال ۳۷۶۲ مزدیسنی.

برابر با :
یک شنبه ۱۹ اسپند ماه به سال ۱۴۰۳ خورشیدی.

۹ مارس سال ۲۰۲۵ (ترسایی)

✔️ ارد = توانگری و دارایی.


@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

‍ #دین_ایزد

«دین» واژه‌ای پارسی و به چم (:معنی) وجدان، بینش و نگرش درونی است که از سوی اهورامزدا در نهاد هر انسان جای داده شده تا در زندگی با نیروی آن بتواند راه درست و راست را یافته و در آن گام بردارد.

دین، نام روز بیست‌ و‌ چهارم از هر ماه در گاه شمار زرتشتی است و نگهبانی روز بیست‌ وچهارم ماه به ایزد دین سپرده شده است. دین نام ایزدی از ایزدان آیین زرتشتی، نگهبان خامه هست. در این روز فرزند به درس و آموزگار سپرند.

پورریحان بیرونی در فهرست نام‌های روزهای ایرانی نام این روز را «دین» و در سغدی هم «دین» و در خوارزمی نیز «دین» یاد کرده است. دین که از واژه‌ی دئنا گرفته شده به چم سروش كه همان وجدان آمده است.

نگرشی درونی که از سوی اهورامزدا در نهاد هر آدمی مى‌باشد، تا در زندگی با نیروی آن بتواند راه راست و درست را یافته و در آن گام بردارد.

در سانسکریت و گات ها و دیگر بخش‌های اوستا بارها واژه‌ِ ی «دئنا» آمده كه هشت بار مى‌شود.
دین در گات ها به چم‌های گوناگون کیش، و آیین و سروش و … معنا شده است.


فردوسی پیرامون این ایزد می‌سراید :

همه مردمی باید آیین تو،
همه  رادی و راستی دین تو.


مسعود سعد پیرامون آن می‌سراید :

دین‌روز ای روی تو آکفت دین،
مَی خور و شادی کن و خرم نشین.

گل سد برگ نماد دین ایزد است.

@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

تبادلات فرهـیــختگان تقـدیـم میکـند: ↪️

🎁🫧اگه دوست داری لیستی ازبهترین کانالهای آموزشی تلگرام رو داشته باشی پیشنهاد میکنم حتما عضو لینک زیر شوید:
مجموعه جامع وارزشمند:از ادبیات شعـر،هنـر،طب سنتی و روانشناسی
🫧🎁

⚜ کافیست این فولدر را👇 ابتدا Add کنید و بعد در تلگرام خود ذخیره بفرماییدولذت ببرید⚜

/channel/addlist/V0wyiZfgUIQ0ZjU8

با معرفی کانال ويژه امشب

🌐 موسیــقی‌اصـیل‌ایـرانی‌مــولانای جان🌐

@molaanayJaan
@molaanayJaan

شرکت درتبادل⤵️
@banooyefarvardiin

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

#موبد_مهربان_فیروزگری_چشم_از_جهان_فروبست

ایرستنام اوروانویزمیده یا اشه اونام فره وشیو.
به روان و فروهر پاک در گذشتگان پارسا درود باد.
موبد مهربان فیروزگری زاده‌ی یکم دی‌ماه، ۱۳۱۴ خورشیدی در یزد،
در پایان روز آدینه ۱۷ اسفندماه ۱۴۰۳ خورشیدی در تهران درگذشت.

موبد مهندس مهربان فیروزگری فرزند گرامی خدامراد، موبد فرهیخته‌ی هازمان زرتشتی، پیکر خود را در راستای دانش‌اندوزی و پرورش متخصصان گروه پزشکی در سال ۱۳۹۸ خورشیدی به تالارهای تشریح علوم پزشکی دانشگاه آزاد پیش‌کش کرد.

آیین‌های بایسته ایشان به آگاهی خواهد رسید.

درگاه وهومن امشاسپند همراه با آرزوی گروسمان‌نشینی آن تازه‌روان برای خانواده‌ و بازماندگان روانشاد آرزوی تندرستی و شکیبایی دارد.
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

✳️ پرسش : فایده برگزاری مراسم دینی پس از مرگ چیست ؟
❇️ پاسخ : در زیر صورت ظاهری هرگونه مراسم، اندیشه و احساساتی نهفته است باید منظور باطنی از مراسمی را که پس از مرگ عزیزان برگزار می گردد، به درستی فهمید و درک نمود.
برگزاری مراسم مذکور برای درخواست بخشش یا تبرئه از زیاده روی ها، تجاوزات،
گناهان و یا برای معافیت از کیفر و مجازات نیست.
چون به دیدار مریضی می رویم، نمی توانیم بیماری او را شفا دهیم، لیکن در شکیبایی و تحمل درد، او را یاری می دهیم و با حضور و صحبت خود موجب دل داری و خوش حالی او می شویم.
منظور از نماز و برگزاری مراسم برای روان درگذشتگان نیز تسلی بازماندگان است و به همین موضوع شباهت دارد.
قابل توجه است که در فروردین یشت، روان درگذشتگان نیز چنین آرمانی دارند، مانند :
کی قدر ما را می داند؟
کی ما را به صمیمیت یاد می کند؟
کی به نشانه ی مهر خود با ارمغان دادن غذا و پوشاک به بینوایان و ارزانیان ما را خوش آمد می گوید.
نیز تذکر داده شده است که در گذشتگان هنگام وداع از یاد و گرامی داشتی که زندگان در باره ی آن ها مبذول داشته اند، باران دعای خیر برای همه می بارند.
این است دلیل منطقی و اساسی برگزاری مراسم و تشریفات درگذشتگان آن ها
پوشاک جسمانی ظاهر را ترک نموده اند.
اما احساسات و اندیشه های آنان همان جور پابرجاست.
بنابراین باید با برگزاری مراسم لازم ارتباط را محفوظ نگاه داشت.
دانشمندان مغرب زمین با آزمایشات بسیار هستی روان را پس از مرگ تن به اثبات رسانده اند.
۶۶
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

#امروز


به روز، پیروز و فرخ روز زامیاد ایزد از اسپند ماه به سال ۳۷۶۲ مزدیسنی.

برابر با :
چهار شنبه ۲۲ اسپند ماه به سال ۱۴۰۳ خورشیدی.

۱۲ مارس سال ۲۰۲۵ (ترسایی)

✔️ زامیاد = زمین

@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

✅ نام هفت‌پشت‌تان را می‌دانید؟

❇️ در شجره‌نامه‌ی موبدان یزد تا هفت پشتم را یادداشت کرده‌ام.
چندتایی که اکنون یادم هست: پدرم خدامراد؛ موبد دینیار؛ موبد وفادار موبد خسرو. و مادرم هم گوهر موبد خداداد موبد رستم موبد اسفندیار است.

✳️ فلسفه‌ی کلاهی که هنگام نوزوتی بر سر می‌گذارند چیست؟

بر سر شال (عمامه مانند) که موبدان بزرگ و دانشمند قدیم مان، طی مراسم رسمی،  بر سر می‌نهادند. هر کدام از پوشش‌های مربوطه به نحوی سردوشی بوده و به تزیینات بعداً اضافه می‌شده‌است.
افراد به مناسبت نوزوت شدن موبدزاده‌ای یادگاری می‌گذاشته، یا سکه‌ای می‌داده تا به این شکل تزیین شده کنونی درآمده است و اما وسط سینی که نوزوت شده ی پیشین (ورس دار) بر سر حمل می‌کند، ساخته کله قندی شکل با استفاده از شاخه‌های درخت انار یا گز بوده که با موی دُم گاو پیچیده می‌شد. بدین وسیله آفرینش گیاهان و جانوران ستوده می‌شوند.
مجموعه ی زیور آلات نوزوتی، از دیر زمان،  در امانت صندوق دار انجمن موبدان بوده است.
انجمن موبدان یزد که تعطیل شد این‌ها را به موبد رستم نامدار آذرگشسب (برادر بزرگ اردشیر و فیروز آذرگشسب) تحویل دادند. انجمن موبدان تهران که تشکیل شد به آن‌جا انتقال دادند.
آن‌ها تحویل گرفتند و ریزبرداری کردند و اکنون برای مراسم نوزوتی استفاده می‌کنند.

✳️ یسناخوانی را فقط شما می‌دانید؟

نه. یسناخوانی را چند سالی است که تحویل موبدان جوان تر داده‌ام. همان‌طور که روانشاد موبد هرمزدیار موبد اردشیر خورشیدیان، که آن را در تهران باز نهاده بود، به من و موبد اردشیر فروهر، شوهر خواهرم که به انگلیس مهاجرت نموده است.
من دیگر نمی‌توانم. وز وز گوشهایم اذیت می‌کند و صدایم درنمی‌آید.
یزشن‌گران (سرایش گران یسنا) که الآن داریم موبد سروش‌پور، موبدمهراب وحیدی، موبد مهربان پولادی و موبد کوروش بلندی هستند که در سطح عالی آموزش دیده‌اند. البته در این‌جا یسناخوانی نمادین است. آن‌جور که در قدیم پدران ما انجام می‌دادند و از نیمه‌شب می‌نشستند و یک سره می‌ خواندند، دیگر نیست. اکنون هیچ‌کس توان این را ندارد.

✅ اوستا را باید بلند خواند؟

✳️ بله «واج» معناهای گوناگونی دارد. برخی جاها یعنی «زمزمه».
ولی درواقع سرود و هم‌صدایی با صدای بلند بوده است.
معروف است که اشوزرتشت با صدای بلند «یتااهو» را می‌خوانده.
این در «سروش‌یشت» آمده است.
ایزد سروش رابط بین انسان و اهورامزدا است.
در کرده‌ی سوم سروش‌یشت می‌گوید که ؛
ایزد سروش نخستین کسی بود که گات ها را با صدای بلند سرایش کرده است. این به معنی الهام است.
ایزد سروش واسطه‌ای بوده که سرودها به دل اشوزرتشت بنشیند. گات ها مونولوگ است.
اشوزرتشت پرسش می‌کند و به‌وسیله‌ی اندیشه‌ی نیک‌اش پاسخش را دریافت می‌کند.
شاید کنایه بر این بوده که با صدای بلند می‌خوانده است تا از آسمان‌ها به زمین برسد.

✳️ آفرینش از دید زرتشتیان چگونه است؟

در دین زرتشت پایه‌ی آفرینش بر خرد است. خرد ایجاب می‌کند که همه‌ جا تنوع باشد؛ یک کم حسودی و ترس هم باشد.
خرد این را به انسان داده که گزینش کند. به هر حال، آفرینش به گونه‌ای است که باید تنوع باشد. این در ذات انسان است.
اوستا و دعا و نماز خیلی کمک می‌کند. اما به‌ شرطی که خودخواهی نباشد.
اگر نماز می‌گذاریم در جای ساکت و باتمرکز و تنها به شکرانه‌ی داده‌های اهورامزدا باشد.
سرتاسر اوستا همین است ؛ شکرگزاری و درس زندگی است. دعا هم که می‌کنیم این دعا باید برای همگان باشد.
هتا هنگامی هم که برای کسی دعای تن درستی می‌خوانیم، می‌گوییم : همه‌ی اندر کسان (سراسر عالمیان) را.
این را هم بگویم که آرامگاهی که داریم تقلید از اکثریت است.
آرامگاه ما تقریباً مثل بهشت زهرا شده است. آرامگاه های مان گلباران می‌شوند و آراسته با خوراکی‌ها، نوشیدنی‌ها و هتا سیگار.
انگار شخص درگذشته، هنوز زیر خاک است. من از این موضوع بیزار هستم. زمین را آلوده می‌کنیم. البته چاره‌ای هم نیست.
قدیم‌ها دخمه بود تا پس از مرگ نیز جسدمان سودی برساند، و از همه مهم‌تر جایگاه بدن بی جان‌مان همگی در یک شرایط باشد، چه فقیر و چه غنی.
همان گونه که روح و روان یکایک‌مان به درگاه اهورایی می‌شتابد و بازماندگان بایستی درگذشتگان شان را فقط و فقط در بین نور و روشنایی بجویند.
آن قدر هم درگذشته‌های مان را گناه کار ندانیم که یک سره برای شان «خدا بیامرزی» بطلبیم.
ما چه کاره‌ایم که در قضاوت اهورامزدا دخالت یا هتا سر در بیاوریم؟
شاد و آرام بمانیم تا روح و روانان شاد بمانند. ایدون باد.
بر همین باورها، یک سالی است که برای اهدای جسدم به دانشکده پزشکی اسم نوشته بودم تا جسدم زیر خاک نباشد.
برای یادبود هم سنگی پشت سنگ مادر و همسرم بگذارند. به هر حال دانشگاه آزاد خواسته‌ام را پذیرفت.
۱۱
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

✅ از موبدی خودتان بگویید.

❇️ پس از انقلاب با این که تمرکزمان روی کار بود، اما عِرق دینی و موبدی در من عمیق‌تر شده بود.
موبدها، مانند موبد شهزادی و موبد آذرگشسب، همت کردند و برای جبران کمبود موبدان شاغل، موبدیارها را تربیت کردند. برای ما مشوقی بود که خیلی سریع پیشرفت کنیم و پیگیر باشیم.
من تقریباً از ۱۳۵۸ خورشیدی اراده و تلاش در راه انجام وظیفه موبدی‌ام را آغاز کردم.
از سال ۱۳۶۰ موبد فیروز آذرگشسب و موبد شهزادی کلاس درس آموزش موبدی گذاشتند.
من و باجناق‌ام، موبد هرمزدیار موبد نامدار خورشیدیان، نزد این موبدان اوستاخوانی را یاد ‌گرفتیم.
ازموبد هرمزدیار موبد اردشیر خورشیدیان (پدر دکتر خورشیدیان) هم مراسم یسنا خوانی را یاد می‌گرفتیم.
کتاب‌های پورداوود و دیگر کتاب‌های مرجع به زبان انگلیسی را هم تا آن‌جا که می‌ توانستم، مطالعه می‌کردم.
کارمند هم بودم و پروژه‌های صنعتی دوردست از تهران را نیز به عهده داشتم. من در سال ۱۳۶۵ خورشیدی نوزوت شدم.

✳️ کدام موبدها در یزد بودند؟

آن‌هایی را که من به یاد دارم و در راس کار بودند از فرزندان موبدان بزرگ، دلسوز و فداکار جامعه و دانشمندان دینی مانند دستوران تیرانداز و نامدار و خدایار و شهریار و… بوده‌اند که هر کدام به مخفیگاه آتش بزرگ یزد دسترسی داشتند و، به نوبت، از آن پاسداری می‌کردند.
یکی موبد مهربان تیرانداز بود، که در میان سالی در گذشت.
دختر اولش، مهرانگیز، همسر من شد ؛ موبد رستم ماونداد بود؛ برادران آذرگشسپ موبدان رستم و اردشیر و فیروز آذرگشسپ بودند. همچنین موبد رستم شهزادی دانشمند دینی بود و استادِ “پیر” فیروز فیروزبخت بود که کهن سال‌ترین و ممتحن موبدزادگان نوزوت شونده بود.
موبد هرمزدیار موبد اردشیر خورشیدیان هم که معلم دینی موبدزادگان بود.
از موبدان اوستاخوان اگر بگوییم، شاید بیش از ۲۰ موبد، که نام‌های شان در شجره‌نامه گردآوری شده‌ی این جانب می‌توان یافت، طی سال‌های تا ۱۳۲۶ خورشیدی، که من در یزد بودم و شماری از آن‌ها هنوز به تهران مهاجرت ننموده بودند، در محله‌ی دستوران به کار موبدی مشغول بودند.
۹
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

✅ از ادامه ی تحصیل و تشکیل خانواده بگویید :

❇️ در سال۱۳۳۷ خورشیدی لیسانسم را در رشته‌ی الکترونیک صنعتی گرفتم. ادامه تحصیل برایم میسر نبود.
جذب نیروگاه اتمی هند ‌شدم. یکایک فارغ‌التحصیلان آن دوره را به مصاحبه دعوت کرده بودند.
من هم رفتم، بدون این که از ملیت من سوالی یا موانعی بتراشند. شاید هم قبول می‌شدم. اما پیش از آن که جواب آن‌ها را بگیرم جذب شرکت پارسی شدم که در زمینه‌ی ابزار دقیق صنعتی فعالیت می‌کرد، یعنی اتوماسیون کارخانجات.
پس از ۶ ماهی پست معاونت بخش خدمات فنی آن شرکت را کسب نمودم. ۱۰ سال تمام با آن شرکت بودم که طی آن در شعبه‌های متعددش هر چند سالی، به عنوان رییس شعبه و یا مدیر بخش خدمات فنی کار می‌کردم.
دفتر کارم، در بمبئی، نزدیک آتشکده‌ی اقامت پدرم و هم چنین مکان انجمن زرتشتیان بمبئی بود.
خارج از ساعات کاری در سازمان جوانان زرتشتی، وابسته به آن انجمن، نیز فعالیت داشتم.
در دانشگاه با دختری زرتشتی و نسل سوم ایرانی آشنا شده بودم.
تقریباً پس از ۶ سال آشنایی نامزد شده بودیم. به محض این که کار گرفتم با هم ازدواج کردیم.
خانه‌ی کوچکی هم داشتیم. ۹ ماه بعد پسرم بهرام به‌دنیا آمد اما سه ماه بیشتر زنده نماند.
سال بعد همسرم دوباره حامله شد. حدود هفت ماهگی‌اش به من ماموریت دادند تا مدیریت بخش خدمات فنی آن شرکت در شعبه دهلی‌شان را بعهده بگیرم.
همسرم را به مادرش سپردم و رفتم. هر ۲۰ الی ۳۰ روزی برای گزارش کاری و یا دیگر ماموریت‌ها به بمبئی میامدم و با هم می‌ماندیم.
پس از تولد و هفت ماهگی پسر دومم فرخ، من به بمبئی آمدم و همسر و پسرم را با خودم به دهلی بُردم. از قطار، کولردار، که پیاده شدیم هوا خیلی گرم بود.
بچه‌ام هم مریض بود و داشت دندان درمی‌آورد. مادرش گرمازده شد. به خانه که رسیدیم غش کرد. او را به بیمارستان بردیم. همسرم ۱۵ روز در کما بود و همان‌جا درگذشت. وی را در دهلی به خاک سپردیم. همسایه‌ها لطف کردند و ۲ ماهی کودک بیمارم را نگه داشتند تا زن برادرم از مسیر طولانی آمد و پسرم را با خودش بُرد. زن برادرم سه تا بچه داشت و زندگی سختی داشتند.
طی ۶ سال تنهایی همه ی بستگان می‌گفتند که بچه مادر می‌خواهد و این و آن دختر را برای من، ۳۳ ساله، پیشنهاد می‌کردند.
این بود که، اواخر سال ۱۳۴۶ خورشیدی با مهرانگیز مزدیسنی ازدواج کردم.
از او هم یک پسر دارم، به نام مهرداد که آمریکاست. او و همسرش هر دو دکتر داروساز و در تهران داروخانه دارند.
فرخ ۵۶ ساله، نیز، اکنون با همسر و دو فرزندش در شهر هوستن امریکا زندگی می‌کنند.
پسرش بهرام، پزشک و هم چنین به درجه‌ی موبدی رسیده است.
دخترش نیز در رشته ی پزشکی تحصیل می کند و اخیرا ازدواج نموده است.
اواخر سال ۱۳۴۷ خورشیدی با مهرانگیز از هند آمدیم که در ایران بمانیم.
من در شرکت «آی. بی. ام» استخدام شدم. با حقوق ماهی۱۴۰۰ تومان در شرکت نفت هم پذیرفته شده بودم.
اما شرکت امریکایی آی. بی. ام، که نزدیک خانه‌مان بود، با حقوق ماهیانه ۱۸۰۰ تومان استخدام شدم. دو سال‌و‌نیم آن‌جا بودم.
خیلی خدمت کردم به بانک‌ها و موسسات مالی که با آن‌ها کار می‌کردیم.
چون رشته‌ام الکترونیک صنعتی بود در بخش صنعتی شرکت امریکایی «هانی‌ول»، با حقوق ۵۰۰۰ تومان، به عنوان مدیر بخش خدمات فنی، استخدام شدم.
۷
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

✅ خود شما دوست داشتید موبد بشوید؟
یا موبد شدن‌تان پیروی از سنت بود؟

❇️ ‌بله دنباله‌رو پدر و برادرهایم بودم. برادرها موبد شده بودند. در ضمن، وسوسه و ذوق و آرمانِ هم تراز شدن با موبدان دانشمند شهزادی و آذرگشسپ در سرم پیچیده بود.
اما افسوس که برای من سرگذشتم از آن روزی که در موسسه کاما پذیرفته نشدم، دگرگون گشت.
آن جا جایی بود که در نهایت آرامش و بهترین امکانات و بدون پرداخت هزینه ای می‌توانستم به آرزوهایم برسم، هتا به پدر و مادرها هم پول می‌دادند که موبدزادگان را به‌ آن‌جا ببرند تا درس دینی بخوانند.
سطح تحصیلات آن‌جا بالا بود. فقط هم آموزش دینی نبود. بهترین آموزش‌وپرورش رایج کشوری را داشت. اخیراً دو موبد داریم که در شعبه‌ای از همان موسسه تحصیل کرده‌اند. هر دو بچه‌های داریوش موبد خدامراد یزشنی هستند.
تا دیپلم در آن‌جا بوده‌اند. اما در ادامه و کمک‌های جانبی مدرسه آتورنان به کسب درجات لیسانس و فوق آن نیز دست یافته‌اند.

✅‌ در آن‌جا موبد می‌شوند؟

❇️ بله موبد می‌شوند. تنها تعهدی که در برابر این همه امکانات می‌دهند این که دو سال به‌صورت افتخاری در آتشکده کار کنند تا ضمن کار، آموزش انجام مراسم را هم ببینند.
هم زمان می‌توانند تحصیلات دانشگاهی انجام دهند. یعنی کار در آتشکده تمام وقت نبوده بلکه شیفتی است.
خلاصه. نیم روز همان روز سرنوشت سازم، یعنی در راه برگشت از موسسه کانگا در رستورانی، ضمن ناهار خوردن، پدرم رفت پیش صاحب مغازه که زرتشتی بود و او را می‌شناخت.
طولی نکشید که او برگشت و به من گفت که از فردا بیا این‌جا کار کن. من هم از همان فردا در آن‌جا کارم آغاز شد.
هفت روز هفته، از بامداد تا شب کار می‌ کردم و شب‌ها هم می‌رفتم دربِ مهر محل کار پدرم که طبقه بالایش سالنی تاریک و بدون پنجره معروف به «اتاقِ دوزخ» که در آن ۱۲ - ۱۳ تختخواب داشت، و هر موبدی یا موبدزاده‌ای که از ایران می‌آمد می‌توانست در آن‌جا بخوابد، شب را به صبح می‌رساندم.
خورد و خوراک آن‌ رستوران عالی بود و برایم، «بچه گانه»، خوش می‌گذشت. کارگرها هم تحویلم می‌گرفتند؛ چون همکیش ارباب‌شان بودم.
سختی‌های مدرسه و درس هم که نداشتم. یک بچه‌ی دوازده ساله‌ی بازیگوش بیش‌تر از این چه می‌خواست؟
پدرم نیز نقشه می‌کشید که پس از کسب تجربه و ریزه‌کاری‌های رستوران‌داری مرا شریک و یا مدیر یکی از رستوران‌دار‌های ایرانی آشنایش کند.
یک سال‌و‌نیم تمام، به دان سان، کار کردم. مانده بودم فردی بیسواد و در دایره‌ای که دور تا دور کارگران فقیر و بی‌فرهنگ و سرراهی بودند می‌چرخیدم.
۵
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

✅ خانه‌پدری را به یاد می‌آورید؟

تا چند سالی که خواهر بزرگ ترم زنده بود، با هم از تهران به خانه‌ی پدری سر می‌زدیم. چراغش را روشن و اوستایی در آن‌جا خوانده می‌شد.
با درگذشت خواهرم لعل، چند سالی همین‌طور افتاده بود. بچه‌های برادرم در هند بودند و بقیه هم پراکنده بودیم.
انحصار وراثت هم نشده بود و گرفتاری داشت. خانه را به همسایه‌مان (یک مزرعه‌کلانتری بود) فروختیم.
ایشان آن جا را به خیراندیشانی فروخته تا تبدیل به باشگاه گردد.
به هر حال، این را می‌گفتم که برای گرفتن شناسنامه باید سرپرست خانواده اقدام می‌کرد.
پدرم و شوهرخاله‌ام هر دو در هند بودند و کسب درآمد می‌کردند. هر کدام  سالی یک‌بار ۳۰۰ تا ۴۰۰ تومان برای خرجی خانواده پنج نفری‌شان می‌فرستادند.
دوری پدرم سبب شد که دایی اردشیرم (که پدربزرگ دکتر خورشیدیان است) برای خودش و زن‌ و بچه‌هایش و هم چنین دو خواهرش، گوهر که مادر من و برادرانم موبدان سهراب و فریدون شهزادی و دو خواهرانم بود، و خاله‌ام سلطان که مادر موبدان رستم و گشتاسب و موبد بهرام شهزادی و دو خواهرش شناسنامه با نام خانوادگی خودش” شهزادی” بگیرد.

❇️ شما چرا نام‌خانوادگی فیروزگری را برگزیدند؟

این را هم بگویم که من فرزند یازدهم خانواده هستم. دوازده فرزند بودیم که تنها پنج ‌ نفرمان بزرگ شدیم. بچه‌های دیگر درگذشتند.
از آن پنج فرزند، من و خواهرم شیرین مانده‌ایم. چون آخرین فرزند پسر خانواده بودم باید اسم و میراث پدر را نگه می‌داشتم.
با این که از اول اسم شناسنامه‌ایم «مهربان ‌شهزادی» بوده، پدرم که از هند آمد برای من نام خانوادگی خودش «فیروزگری» را انتخاب کرد.
۳
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

#شرحی_کوتاه_بر_زندگی_بزرگمردی_داناوفرهیخته

ایرستنام اوروانویزمیده یا اشه اونام فره وشیو.
به روان و فروهر پاک در گذشتگان پارسا درود باد.

ای دریغا....

مردی از تاریخ پیش تر...

در خرد و دانش از خیلی ها بیشتر...

مردی که در کار دین و دنیا عالمی دانا بود.

مردی که از بزرگان دانایی به یادگار مانده بود...

چون بذر در خاک شد...

اما در شکفتن ماندگار ماند...

سپاس پروردگار را که اندیشه و گفتار و کردار نیکش تا جهان باقی ست در گیتی ماندگار ماند‌.


شرحی کوتاه بر زندگی بزرگمردی دانا و فرهیخته روانشاد موبد مهربان فیروزگری
در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۹۸ خورشیدی طی گفت و گویی که خبرنگار امرداد مهربانو فیروزه فرودی با ایشان انجام دادند.
۱
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

#آسمان_ایزد

بیست‌وهفتمین روز از هر ماه در گاه شمار مزدیسنی آسمان نامیده می‌شود.
آسمان از آفریده‌های اهورایی و ایزد نگهدارنده‌ ی سپهر.
واژه‌ ی آسمان در اوستا به صورت اَسن، اَسمن، در پارسی میانه و در پازند به صورت آسمان آمده است.
این واژه در اوستا به چم (:معنی) سنگ نیز به کار رفته است.
آسمان نخستین آفریده‌ ی اهورامزدا پیش از جهان مادی است که آغاز و انجام آن نادیدنی است.
(یشت ها فروردین یشت بند ۳) و در اوستا ستوده شده است.
آفرینش دیگر پدیده‌‌ها با آسمان در پیوند است.
به این معنی که اهورامزدا از گوهر آسمان آب و از آب زمین را آفرید.
و به یاری آسمان شادی را آفرید. “که در دوران آمیختگی که ”روزگار ماست” آفریدگان به شادی زندگی کنند.
ایرانیان باستان آسمان را هفت پایه می‌دانستند.
نخست ابر پایه‌ ی دیگر سپهر اختران، سه دیگر ستارگان آلوده نشده، چهارم بهشت که ماه بدان پایه ایستد، ششم گاه امشاسپندان، هفتم روشنایی بی کران که جای اورمزد است.
در برخی بُن مایه ها (منابع) برای آسمان فقط سه پایه، ستاره پایه و ماه پایه و خورشید پایه نام برده شده است اما در ادبیات پهلوی از هفت طبقه‌ ی آسمان یاد شده است.
همکاران آسمان، شهریور، خور و مهر و انارم ”انغر روشن” می‌باشند.
آسمان نخستین گیتیایی اهورامزداست و در گهنبار میدیوزرم آفریده شده است.
آسمان از آفریده‌های بسیار زیبا و ستودنی اهورامزداست.
آسمان برای ایرانیان باستان سرچشمه ی نور و گرمای خورشید بوده و همان گونه که خورشید نیایش می‌شده، آسمان هم ستوده می‌شده است.

در شاهنامه آمده است :

« مه بهمن و آسمان روز بود،
که فالم بدین نامه پیروز بود».

سروده‌ی مسعود سعد سلمان، بر پایه‌ی نسک (کتاب) بندهش :

آسمان‌روز ای چو ماه آسمان،
باده نوش و دار دل را شادمان.

جان ز باده شاد كن زیرا كه عقل،
باده را بیند همی شادی جان.

هر زمان باده خور ای تازه چو گل،
تازه كن شادی به باده هر زمان.

گیاه هوم نماد آسمان ایزد است.

@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

#اشتاد_ایزد

اشتاد یا ایزدبانو اشتاد، در اساتیر ایران نام یک ایزدبانو است که ایزد پایدار روز بیست‌ و‌ششم هر ماه در گاه شمار زرتشتی نامیده می‌شود. اشتاد به چم «راستی و درستی» است.
این ایزد راهنمای مینویان و جهانیان است.
در آیین مزدیسنا بر این باور است که خداوند، زمین را در اشتاد روز آفرید. بنا به این بازگفت برخی اشتاد روز را، روزی خجسته دانسته‌اند.

واژه‌ی اشتاد از بنیان و نهان ارشتاد یا ارشتات بوده که در گذر زمان به اشتاد تبدیل شده‌ است.
ارشتات به چَم راستی و درستی است و در یسنا ۱۶ و هم چنین در دو سی روزه‌ی کوچک و بزرگ، در ردیف سی فرشته‌ در پیوند با روزهای ماه به شمار آمده‌ است.

اشتاد هم چنین رهنمای مینویان و جهانیان شمرده شده و با دو ایزد دیگر، یعنی زامیاد (ایزد زمین) و رشن در پیوند ویژه‌ و نزدیک دارد و ایزد اشتاد همکار و یاور امشاسپند «اَمُرداد» بوده و در اوستا به چم «کار و دادخواهی» هم آمده است.

زرتشت بهرام پژدو می‌سراید : «روانت باد ویژه جان و دل شاد،
نگهدارت سروش و رشن و اشتاد.

چهار روز در نزد زرتشتیان ارج بسیار ویژه‌ای دارد : مهر، آذر، ورهرام و اشتاد و برای هر یک از آن ها زیارتگاهی ساخته شده است.
یکی از نیایش گاه‌های زرتشتیان کرمان، «شاه اشتاد ایزد» نام دارد.
این زیارتگاه که در محله گَبر آباد در شمال شرقی شهر کرمان جای دارد، به این ایزد ویژه شده است. زرتشتیان روز اشتاد ایزد هر ماه در پیرانگاه ستی‌پیر در نزدیکی روستای زرتشتی‌نشین مریم‌آباد یزد به نیایش همگانی می‌پردازند.

اندرزنامه ی آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)

اسب، گاو و ستور به گشتن،
هل تا به درستی آیی (بازگردی).

اندرزنامه ی آذرباد مهر اسپندان در سروده‌ی استاد ملک‌الشعرای بهار :

در (اشتاد) روز، اسب و گاو ستور،
به گشتن افکنی مایه گیرند و زور.

در بندهش پیرامون این ایزدان آمده است :
آن سه فره بر چینوت برایستند. آن جا که رشن، روان را آمار کند و اشتاد و زامیاد، روان را بر ترازو بگذارند.

 در شاهنامه آمده است :

«همه ساله ز اشتاد و از آسمان،
تن و جانت با شادی و کامتان».


مسعود سعد سلمان گوید :

«اشتاد روز و تازه ز گل بوستان،
ای دوست می ستان ز کف دوستان».

سروده‌ی مسعود سعد سلمان، بر پایه‌ی کتاب بندهش :

اشتاد‌ روز و تازه ز گل بوستان،
ای دوست می ستان ز كف دوستان.

در بوستان نشین و می ‌لعل نوش،
زیرا كه سبز گشت همه بوستان.

 پور ریحان بیرونی در آثارالباقیه می‌نویسد :

«در این روز خداوند زمین را بیافرید».
سفر کردن و خون گرفتن در این روز نیکوست.

گل لاله نماد روز اشتاد ایزد است.

@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

#ارد_ایزد

ایزدی ست که همه ی خوشی‌ها و آسایش‌ها به او ویژه شده است و گویند اگر به خانواده‌ای «ارت» به گونه دختری زیبا رو کند، داده و خواسته و گشایش و گسترش به آن خانه و خانواده روی می‌آورد. آموزش‌های اشوزرتشت آرامش درونی را همراه با توانگری و به دست آوردن خواسته سفارش می‌کند.
هر زرتشتی برای به دست آوردن خواسته از راه درست و راست، به کار و کوشش می‌پردازد.
خواندن سرود «اشم وهو»؛ به بهدینان می‌آموزد که : «خوش بختی از آن کسی ست که در پی خوش بختی دیگران باشد».
ایزد ارد كه در اوستا به گونه‌ی «‌اشا ونگهوئی» آمده است، بیست و پنجمین روز هر ماه است. در یشت ها «ارد ایزد»، خواهر امشاسپندان خوانده شده است. یکی از یشت های اوستا به نام او «ارت‌یشت» است. ایزد ارد یا «ارت»، در اوستا «اشی ونگوهی»، و به چم توانگری، خواسته و دارایی است و به چم «خوب و نیک» نیز آمده است.
در اوستا یشت هفدهم، به‌نام این ایزد است. نگهبانی از ثروت و دارایی بر دوش این ایزد است. آموزش‌های اشوزرتشت آرامش درونی را همراه با توانگری و به‌دست آوردن خواسته سفارش می‌کند. زرتشتی برای به دست آوردن خواسته از راه درست و راست، به کار و کوشش می‌پردازد. این یشت ۶۲ بند دارد.
‍ در اوستا اَشی وَنگوهی به چم توانگری، خواسته و دارایی است و در پهلوی اَرت آمده، کلمه ونگهو صفت است به چم نیک وخوب. ترکیب این کلمه‌ به چم اشی نیک است و آن در پهلوی به گونه‌ی اَرشَش وَنگ و اَشَش وَنگ و اَرشوش وَنگ و بیشتر اَشیش وَنگ آمده است که همگی به چم اَشی نیک است. ارت یا ارد نیز پهلوی است که در فارسی باقی مانده. در لغت‌نامه ها اَرد و آراد و آرد هر سه یاد شده است. در گات‌ها و دیگر بخش‌های اوستا، ارت (اشی) گاه اسم مجرد است به چم توانگری و بخشایش و برکت و نعمت و مزد و بهره و گاهی اسم خاص ایزدی که نگهبان مال و خواسته و دارایی است. اسم این ایزد در گات‌ها یاد شده است. وی مانند سپندارمذ، آناهید و چیستا (فرشته ی دانش) مونث شناخته شده. در جهان مادّی مال و جلال و خوشی دین داران از پرتو وجود اوست و در جهان مینوی و روز واپسین ، پاداش کارهای نیک و سزای کردارهای زشت به یاری او انجام شود. برخی نیز او را اشیش ونگ می‌نامند، او بِه فَر و شکوه خانه می‌افزاید.
زیرا هرکه به دیگران چیزی بدهد همان چیز افزوده و بزرگ تر شده به خانه ٔ وی بازگردد (چنان که در یسنای ۴۳ بند ۱۲)
زرتشتیان در این روز جامه نو می‌پوشند، به سفر می‌روند و سالمندان را یاری می‌کنند.

سروده‌ی مسعود سعد سلمان، بر پایه‌ی کتاب بندهش :

ارد‌ روز است فرخ و میمون،
با همه لهو و خرمی مقرون.
ای دلارای یار گلگون‌رخ،
خیز و پیش‌آر باده‌ی گلگون.

اندرزنامه ی آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)

هرچیز نو بخر و اندر خانه بر.
 
اندرزنامه ی آذرباد مهر اسپندان در سروده‌ی استاد ملک‌الشعرای بهار :

به بازار شو، روز (ارد) ای پسر،
نوا نو بخر چیز و به خانه بر.

گل همیشه بهار نماد ارد ایزد است.

@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

#پیام_آرامش‌_باد_نماینده_زرتشتیان_در_پی_درگذشت_موبد_مهربان_فیروزگری

بهشید برخوردار، نمایندهی ایرانیان زرتشتی در مجلس، با فرستادن پیامی درگذشت انوشه‌روان موبد مهربان فیروزگری را آرامش‌باد گفت.

پیام آرامش‌باد بهشید برخوردار، نماینده ی ایرانیان زرتشتی در مجلس دوازدهم در پی درگذشت موبد مهندس مهربان فیروزگری :

خورشید مهربان راستی آسمانی شد و به سوی اهورامزدا پرکشید.

امروز موبد مهربان فیروزگری آن مهربان سرشار از انسانیت و آرامش، آن خورشید تابان نغمه‌های آسمانی سرشار از مهر پایدار و خدمت گزار روشنی و آن آوای جاودانگی و جوینده ی حقیقت،
که صدا و نوای روحانی‌ اش بر گوی گرامی گردان همیشه جاری است، آسمانی شد.

حضورش تا انتهای زمان هم چون شعله‌ای جاودانه در دل‌های ما خواهد ماند.
او زنده است به خاطر نور معنویت و انسانیت و روشنی ای که بر جهان هستی به جای گذاشت.
روانش در روشنایی بی کران اهورایی شاد و به فرشته‌ی سپند مینو سپرده باد.
@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

#امروز


به روز، پیروز و فرخ روز دین ایزد از اسپند ماه به سال ۳۷۶۲ مزدیسنی.

برابر با :
شنبه ۱۸ اسپند ماه به سال ۱۴۰۳ خورشیدی.

۸ مارس سال ۲۰۲۵ (ترسایی)

✔️ دین = دئنا ، وژدان ، نگرش درونی.


@khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

با درود به باشندگان گرامی ،
در پی درگذشت موبد مهربان فیروزگری ، از سوی مدیران کانال به هازمان زرتشتی و شما گرامیان آرمش باد گفته و برای روان این درگذشته سرای نور و برای خانواده‌اش شکیبایی و بردباری آرزومندیم . این کانال تا سه روز در سکوت خواهد بود .

از سوی مدیران کانال وهومن امشاسپند .

@Khashatra

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

✅ دانشمندان مغرب زمین با آزمایش های چندی پیام هایی از راهنمایان و مددکاران نامریی آن طرف مرگ دریافت کرده اند که دین ما هم این حقیقت را تایید می نماید.
زیرا برگزاری مراسم مهم دینی در مورد درگذشتگان فراخوانی ایزدان ویژه است و درخواستی است از آنان تا به راهنمایی روان درگذشته و تازه وارد به دنیای شگفت و غریب آن ها بشتابند.
در خواب عمیق به مجرد جدایی روان از کالبد ایزد سروش، نگهبان اوست.
روانان درگذشته از تقدیس مهرآمیز ما به ویژه کیفیت مهم مراسم درگذشتگان که دهش به زندگان نیازمند و ارزانیان به صورت پول، غذا، پوشاک، ظروف و غیره می باشد شاد می گردند و خوش حالی آن ها به نیابت خوش حالی دل هایی ست که از وصول هدیه ها شکوفا می شوند.
باید پذیرفت که بازمانگان نیز به دل داری نیاز دارند و برگزاری مراسم و نیازها و دهش ها و خیرات موجب تسلی آنان می گردد و در دل از مسرت درگذشتگان به خاطر برگزاری مراسم و گرامی داشت آن ها، احساس آرامش می کنند.
برخی از آیین های یادبود لزوم تسلیم به مشیت خداوند را یادآوری می کنند.
در برگزاری مراسم و تشریفات مهم باید به خواست یزدان سر رضا فرود آورد.
در دین مزدیسنی گریه و زاری و عزاداری به کلی نهی شده است.
برگزاری نمازهای بایسته موجب آرامش دل های متزلزل می گردد.

📚 بُن مایه :

دانستنی های آیینی زرتشتی.

🖋 نوشته ی : دستور خورشید دابو.

برگرداننده : رشید شهمردان.

چاپ : تهران ۱۳۵۸ خورشیدی
سازمان چاپ خواجه.

✍رونوشت : بردیا بزرگ مهر.

۶۷
@khashatra

ادامه دارد....

Читать полностью…

وُهومَن اَمشاسِپَند

✅ چند پرسش که دستور دابو به آن ها پاسخ داده است.

✳️ پرسش : اگر یک زرتشتی سدره و کشتی نپوشد چه می شود؟

❇️ پاسخ : زندگی در جهان به گفته ی پیامبر میدان کارزار است.
شخص باید با دشمنان مرئی و نامرئی خود که نیرویش را می آزمایند، مبارزه کند. فرد زرتشتی هنگام نماز خود را ویدئوه می نامد که پیکار بر خلاف بدی و زشتی به هر رنگ و شکل باشد.
نماز روزانه ی او "خشنه اتره اهو رهه مزدا و تروئی دیته انگرهه مئین یه اوش" می باشد و مراد از آن چنین است خشنود می گردانم اهورهه مزدا را و بیزارم از خراب کار بد اندیش نفرین شده.
سموئل لنگ در کتابش "زرتشتی مدرن" می نویسد :
"ای اهورا مزدا چنان فرما که درصف تو تا پایان عمر سربازی دلیر و با ایمان باشم." بنابراین باید وفاداری خود را در سپاه نیکوکاران اعلام داریم.
افراد هر هنگی در ارتش اعم از نیروی هوایی، آتش نشانی، پیش آهنگی، پلیس و غیره لباس ویژه ی خود و نشان مشخصی دارند تا با آن نشان به عضویت هنگ و گروه خویش افتخار نمایند.
افزون بر این اثرات روانی نیز دارد و شخص خود را تنها نمی یابد. بر خلاف وسوسه ها، بیماری ها و بینوایی ها و اقسام گوناگون موانع و عقب افتادگی های زندگی، شخص با پشتیبانی هم دستان خود،.
در هر پیکاری، خویش را مصون و مطمئن به پیروزی می داند. باید مفتخر باشد که اجازه ی پوشیدن یونیفورم مزدیسنی را دارد. کسی که تردید و ناراحتی وجدان دارد، آیا نباید دلیر باشد و آشکارا و با شهامت وابستگی خود را به دین اعلام دارد؟
نیاکان ما سدره را به خفتان و کشتی را به کمربند شمشیر مانند کرده اند.
چون شخص با مخاطره روبرو می شود و یا سختی هایی را باید متحمل شود، فکر سرباز بودنش مشوق و محرک او در کشمکش های سخت می گردد.
از این نقطه نظر کسی که از پوشیدن نشان های دینی خجالت می کشد، باید بر او رحم آورد، زیرا به زره و جوشنی که در مقابله با سختی ها و هنگام برخورد با خطرها او را یادآور سربازی و مشوق باشد مجهز نیست. پس اگر نپوشد خسارت از آن اوست و تامین فکری و روحی ندارد.
۶۵
@khashatra

Читать полностью…
Subscribe to a channel