انجمن پاردان فضایی برای روشنگریهای اجتماعی و سیاسی بلوچستان، بر محوریت ملیگرایی ایرانی. سگالیده جنگ و بهمیدان دلیر چو اشکش که صید آورَد نرّهشیر
پیشتر رسانه غیرملی صداوسیما بود که با ساخت و پخش فیلمهای مغرضانه علیه بلوچها، کار پروندهسازی و جعل مدرک جرم علیه این مردم را پیش میبرد. امروزه بار این وظیفه را رسانههای تجزیهطلب و رسانههای غیرملی ایرانشهری به دوش میکشند. چنان در این مدت افکار عمومی را بر علیه بلوچها آماده ساختید که حتی نیازی ندیدهاند مدرکی برای کشف سلاح آمریکایی، دستگیری ۵۰ جاسوس و کشتن ۲ جاسوس اسرائیلی در خاش ارائه بدهند. واقعیت ماجرا هم این است که به روستایی در خاش هجوم بردهاند و زنان و دختران را زیر مشت و لگد گرفته و به آنها با گلولهٔ ساچمهای و جنگی و پلاستیکی تیراندازی کردهاند. بیش از ده تن از بانوان بلوچ مجروح شدهاند، یک زن بلوچ کشته شده و یک زن جوان بلوچ دیگر به علت ضرب و شتم سقط جنین کرده است. حال دو تن از محروحان هم وخیم است. اما در رسانههای رسمی خبری به آنها انگ عناصر خودفروخته تروریستی و جاسوس اسرائیلی میزنند و جنایات خود را بدینوسیله توجیه میکنند. روایات دروغینی که از قبل، تجزیهطلبان و ایرانشهریها برای بلوچها آماده کرده بودند.
Читать полностью…بابت این که در این برهه هم، تجزیهطلبان و قومگرایان نتوانستند احساسات مردم را به نفع افکار خود تحریک کنند و از این شرایط برای پیشبرد اهداف خود سوءاستفاده کنند، بسیار خوشحالم!
ایرانیان از هر قشر و با هر باوری، مثل همیشه در کنار ایران ماندند و بازیچهٔ هیچ جریان سیاسی نشدند. درود بر شما که حساب وطن را از جریانات سیاسی و حساب خود را از بیوطنها جدا کردید.
دریغست ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
🔥دوم اردیبهشت، روز خجسته جشن اردیبهشتگان، این آیین باشکوه ملی و میراث درخشان نیاکان، فرخنده و فرخپی بر ایرانیان راستین باد.
این آتش مقدس آتشکده یزد ، اثبات استمرار ایمان است؛ ۱۵۰۰ سال است که پیوسته و بیانقطاع ،در قلب ایران این فروغ مینوی همچنان فروزان است.
آتشکدهی زرتشتیان، نه تنها بنایی برای زیارت، بلکه نیایشگاه و نگهبان روشنایی ملی و روح اسطورهای قوم ایرانی است؛ گواهی است زنده بر این حقیقت که شعله راستی را میتوان در دل سدهها، از تندبادها پاس داشت، اگر دل در گرو باور و ریشه در خاک باشد.
@iranban_kord
نازیلا خوشا، دختر ۱۹ ساله بلوچ که در سن ۱۴ سالگی به اجبار به عقد ازدواج درآمده بود و در طول زندگی مشترک، بارها توسط همسر و خانوادهٔ همسر، مورد آزار و اذیت جسمی و روحی قرار گرفته بود. او سرانجام تصمیم به ترک خانه و بازگشت به منزل پدری در گرگان گرفت اما پس از آنکه در ترمینال متوجه شد شناسنامهاش همراهش نیست، ناچار به خانه بازگشت و همان شب توسط همسر و اعضای خانواده همسرش با تبر، چاقو و چوب به شکل فجیعی به قتل رسید. پس از گذشت ۸ ماه از ارتکاب این قتل وحشیانه، همچنان اقدام مؤثری از سوی نهادهای قانونی و قضایی برای حل این پرونده و محاکمهٔ عاملان این جنایت، صورت نگرفته است.
🔴 @PardanShah
و امروز شیر دختری دیگر از ایل قشقایی همان شعر را خواند:
«ایران، ای کاخ که سر سودهای از فخر به کیوان...»
در دل این آواز، نه فقط ستایش یک سرزمین، که اعتراضی شاعرانه نهفته است: اعتراضی علیه فراموشی، علیه مرزهای قومی، زبانی، و تاریخی.
او که نه فارسیزبان است و نه وارث مستقیم شاهان این خاک با ایمانی ریشهدارتر از نسبنامهها، در قلب پایتخت باستانی ایرانیان، برای ایران میخواند.
ایران، نه تنها نام یک سرزمین، بلکه امری وجودی (existential) و تاریخمند (historically constituted) است که از دل زخمها، با آواز و پیکار و خون دل فرزندانش، جاودانه میشود.
ایرانی که برای او و ما نه یک نقشه سیاسی، که مهد آزادی و باور و پیمان ابدی ماست.
در شعر او، ایران نه یک مفهوم سیاسی بلکه یک حقیقت وجودی و روحی زنده است،روحی که میماند، حتی اگر دو صد لشکر خونریز به پیکار برخیزند.
و او خود، نه فقط خواننده شعر، بلکه تجلی همزمان شکوه، باور، پیکار و پیوند است: پاسخی زنده به این پرسش بنیادین که چه چیزی ایران را ایران میکند؟
@iranban_kord
همزمان با فراگیر شدن اجرای سرود «ای ایران»، اجرای مهرداد بامری، نوازنده ایرانشهری با ساز قیچک از این اثر بار دیگر مورد توجه کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفته است.
سرود «ای ایران» ساخته روحالله خالقی روی شعری از حسین گلگلاب نخستین بار در سال ۱۳۲۳ با صدای غلامحسین بنان اجرا شد و کردها تاکنون چندین بار این اثر متمایز را به نام خوانندگان مختلف کرد زده و مدعی دزدیدن آن توسط استاد بنان شدهاند.
📎نوای ای ایران از ساز قیچک بلوچ ها تا درخواست دولت کردی از حنجره کردها
〽️بلوچ و کرد؛ سرنوشت در آیینهی تاریخ، وفاداری در محک آزمایش
ایران، این خاک مقدس مورد تاراج بادیهنشینان شرق و غرب که هزارهها زخم بر تن دارد اما از طوفانها عبور کرده و به دست فرزندانی که جان خود را سپر کردهاند، پایدار مانده است.
در این میان، مردمانی که با تمام سختیها و بیمهریها، دل در گرو این سرزمین نهادهاند، درخشانترین برگهای تاریخ را نوشتهاند. بلوچها، آن پهلوانان بیادعا که چون گودرز و گیو در برابر یورش بیگانگان ایستادند.
بلوچها و کردها، هر دو تیرهای ایرانی هستند اما چه تفاوتها که میان این دو نیست!
بلوچ، در رنج و سختی، در سایه کمترین بهره از مواهب، همچون رستم زابلی، وفادار ماند، مردانگی آموخت و به دیگران نیز درس جوانمردی داد؛ با دستان خالی اما با قلبی سرشار از عشق به ایران، سرزمینش را پاس داشت، نه در گفتار، که در کردار.
امروز که مهرداد بامری، این نوازنده بلوچ، سرود «ای ایران» را با قیچک خود مینوازد، این پژواک همان سوگندی است که بلوچها نسل در نسل در دل خود نگاه داشتهاند: ایران از آنِ ماست، و ما از آنِ ایرانیم.
اما در سوی دیگر، کردها که همواره مورد مهر و لطف ایرانیان بودهاند به ایران، به تاریخ ایران به هم میهنان خود نفرت میورزند، نفرتی آنچنان سرد و عمیق و باورنکردنی که همین زیاد بودن آن باعث میشود که هممیهنانشان آن را باور نکنند.
مردمانی که در اوج همدردی ایرانیان در زمینلرزه سرپلذهاب، تمام آن کمکها را متعلق به کردها و اقلیم کردستان خواندند، در ماجرای ژینا امینی پیش از خود کردها وارد میدان شدند اما مزدشان فاشیست خطاب شدن بود، نوروز را کردی و فارسیزبانان را دزد و غارتگر نامیدند، پرچم تجزیهطلبان را افراشته و نغمه جدایی را فریاد زدند، فارسیزبانان را قاتل، دزد، وحشی و بیتمدن و غریبه میشمارند و سرزمین مادری را از یاد بردهاند.
اما فردایی نیز در راه است. روزی که افقهای آزادی بر این خاک تابیدن گیرد، چه خوش روزیست آن هنگام که پردههای فریب دریده خواهد شد.
مردم ایران، بلوچ و فارسیزبان، ترکزبان و عرب، گیلکی و تالشی و...، آنان که در سختیها کنار وطن ایستادند و به نام میهن پشت نکردند و آنان را که در پسِ نقابِ مظلومیت، خیانت کردند و از آنان نامردتر، آن ملیگدایانی که بر همه این خیانتها چشم بستند و با سانسور به ایرانیان دروغ گفتند، رسوا خواهند شد.
آن روز، بلوچِ سرفراز که از میان تنگناها عبور کرده اما مهر ایران را از دل نزدوده، به سهم شایسته خود از رفاه و غرور در این این سرزمین خواهد رسید.
ایران، این خاک مقدس، متعلق به همه فرزندان وفادارش است. آنان که چون بلوچ، جانانه ایستادند، در حافظه این سرزمین جاودان خواهند ماند، و آنان که جز نفرت نخواستند...
خواهیم دید!
@iranban_kord
مرکزیّتزدایی ایران از تمدّن ایرانی
حتماً شما هم شنیدهاید گلایهها و شکوههایی را که میگویند رکنی از ارکان تمدّن ایرانی را انیرانیان برداشتهاند و به نام خود زدهاند. این شاید برای ما و شما تازگی داشته باشد ولی برای خودِ تمدّن ایرانی تجربهای نو نیست. از اولین سنگ بنای این تمدّن تا به امروز، همیشه مراودات تمدّنی وجود داشته که هم ما از دیگران آموختهایم و مردمانی دیگر از ما الگو گرفتهاند. حال در عصر دولت-ملّتها اگر کسی بخواهد سهمی از این تمدّن داشته باشد میکوشد تا آن را رنگ و بویی ملّی بدهد. امّا متاسفانه انصاف را رعایت نمیکنند و کار به جایی میرسد که دست به مصادره و دزدی آشکار میزنند که این البته به بیخیالیِ دولتمردان هم برمیگردد.
با همهٔ اینها، باز هم جای نگرانی نیست و اگر دنبال حل مسئله باشیم راههای قانونی و سیاسی جهت جلوگیری از جعل و مصادره وجود دارد که البته به میزان اقتدارمان هم بستگی دارد.
آنچه که واقعاً مایهٔ نگرانی است مرکزیّتزدایی ایران از تمدّن ایران است. تا زمانی که ما پرچمدار و پیشگام این تمدّن باشیم و ایرانیّت را حفظ کنیم، ایران دلِ تمدّن و فرهنگ و هویت ایرانی باقی خواهد ماند و هیچکس نمیتواند آن را از ما بگیرد. ترس و هراس من از این است که ما ایرانیها فرهنگ خود را یله دهیم و دیگران، آن را بیش از ما پاس بدارند.
همین جشنهای ایرانی تا زمانی که ملّتهای دیگر آن را جشن بگیرند جای نگرانی نیست امّا اگر روزی رسید که نوروز را دیگران از ایرانیان با شکوه و جلال و عظمت بیشتری برگذار کنند آن روز، روزی است که مرکزیّت تمدّن ایرانی را از دست دادهایم.
فرهنگ و تمدّن خود را ارج نهید و در پاس و گرامی و بزرگ داشتنِ آن کوتاهی نکنید.
🟡 @pardanshah
بلوچ و نوروز
به تازگی در توییتر بحثی راه افتاده مبنی بر این که بلوچ نوروز دارد یا ندارد. در برخی سایتها مطالبی منتشر میشود که در آن اسناد تاریخی مربوط به جشن گرفتن نوروز در بلوچستان را گردآوری کردهاند. مخالفان آنها نیز با استناد به وضعیت کنونی جامعه بلوچ که نوروز را جشن نمیگیرد، این مطالب را زیر سوال میبرد. ما تلاشی بر رد یا تایید سخنان هیچکدام از آنها نداریم و هرچه که میگویند هم اهمیتی ندارد. برای این که بلوچ نوروز را جشن بگیرد نه نیازی به گشتن در لابهلای روایات تاریخی است و نه این استدلال که «در حال حاضر بلوچ نوروز را جشن نمیگیرد پس دلیلی هم ندارد که بعداً این کار را بکند» قانعکننده است. اگر دنبال دلیل هستید من به شما دلیل میدهم: بلوچ یک قوم ایرانی و نوروز هم یک جشن ایرانی است و همین هم بسنده میکند. و صد البته وظیفهٔ ما ایرانگرایان این نیست که به زور دست کسی را گرفته و او را به جشنی مهمان کنیم. اما بر همگان روشن است که نوروز و دیگر جشنهای ایرانی میان بلوچها هم طرفداران و مشتاقانی دارد؛ اما موانعی بر سر راهشان هست که آنها را از جشن گرفتن نوروز منع میکند. این موانع اسلامگرایان افراطی (که حسابشان از میانهروها و افراد عادی جداست) هستند که برای خود در بلوچستان یک حکومت دیکتاتوری و طالبانگونه راه انداختهاند و با تمامیّتخواهیِ تمام، استیلای تفکرات خود بر تمامی جنبههای زندگیِ تمامیِ بلوچها را خواهانند. چنین چیزی با اصول ما که مبتنی بر شهروندی و آزادیِ فردی است در تضاد است. البته قومگرایان هم جدیداً یاد گرفتهاند همانند اسلامگرایان که به نام دیانت، شهروندان بلوچ را سرکوب میکنند، آنها نیز به نام هویت و قومیّت، دست به سرکوب هرگونه تمایلات و گرایشهای متضادِ خود بزنند. پس در این قبال، وظیفهٔ یک ایرانگرا این نیست که برای جشن گرفتن نوروز توسط بلوچها، دنبال روایت تاریخی بگردد؛ بلکه اینست که در این کشور شرایطی را مهیّا سازد تا گرایشهای مختلف نتوانند شهروندان ایرانی را سرکوب و مرعوب و محدود کنند. البته به قومگرایان هم پیشنهاد میکنم برای خودشان هم که شده، صرفاً به خاطر ایرانستیزی، همدست و یا همانندِ اسلامگرایان افراطی نشوند و در انتخابهای فردی و زندگیِ شهروندان بلوچ دخالت نکنند. شما صرفاً مجازید که نظر خود را بگویید و پذیرفتن یا نپذیرفتنش هم به شما یا هیچکس دیگری ربطی ندارد.
🔴 @PardanShah
📎بازگشت به سرچشمه و نظم کهن: لحظه تحویل سال در تخت جمشید
در این میدان سنگی هنوز هم پژواک گامهای داریوش و خشایارشا آن طنینانداز است، اکنون سال تحویل میشود ، زمان به گردشی دیگر در مدار خود میرسد. اما آنچه اینجا رخ میدهد، چیزی فراتر از گذر یک سال است؛ اینجا، ایرانیان حضور خود را در تاریخ اعلام میکنند.
در این لحظه، تخت جمشید دیگر ویرانهای خاموش نیست.
هگل میگفت که روح جهان خود را در قامت ملتهای بزرگ متجلی میسازد و ایران، نخستین تجلی این روح بود. اینجا، در لحظه تحویل سال، ملت ایران نشان میدهد که هنوز حامل این روح است، که هنوز بر صحنه تاریخ، بازیگر خویش است، نه تماشاگری خاموش.
هایدگر از بازگشت به هستی اصیل سخن میگفت؛ و چه بازگشتی اصیلتر از این که یک ملت، به سرچشمه خویش بازگردد، تا به یاد آورد آنچه بوده است، و با این یادآوری، اراده خویش را برای آنچه خواهد بود و آنچه خواهد کرد ، استوارتر کند؟
حضور در این لحظه، زنده نگاه داشتن تخت جمشید نه به عنوان سنگ و خاک، بلکه به عنوان یک حقیقت زنده است. ایرانیان، با حضورشان، تخت جمشید را از یک مکان به یک امکان بدل میکنند: امکان پیوستگی، امکان تداوم، امکان بقا.
تا هنگامی که ملت ایران، تاریخ خود را پاس میدارد، تا هنگامی که این ستونها، نه به عنوان ویرانه، بلکه به عنوان گواهی از شکوهی زنده و جاری نگریسته شوند، تا وقتی که نوروز نه تنها آغاز سال، که تجدید عهد با گذشته باشد، ایران زنده خواهد ماند. چرا که ملتی که خویش را در زمان به یاد آورد، هرگز در زمان گم نخواهد شد.
این ستونها، این دیوارها، این شکوهی که در سنگ حک شده است، سیاهچادری نیست که بتوان برچید و به جایی دیگر برد. اینجا زمان در مدار خود دقیق، و نوروز در لحظهای که باید، رخ میدهد، نه پس و پیش!
این نوروزی است که حاصل هزاران دگردیسی اسطوره و تاریخ در دانش گاهشماری ایرانیان است ، لحظهای که نه در تصادف، بلکه در ضرورتی ازلی رخ میدهد، لحظهای که تاریخ را تجدید میکند، که ملت را از نو میآفریند.
تاریخ را تنها آنان که آن را به یاد میآورند، ادامه میدهند. این حضور، این اجتماع در سایه تخت جمشید، تنها یک مراسم نیست، بلکه اثباتی است بر اینکه این ملت هنوز به یاد دارد، هنوز حافظ خویش است، و هنوز از میراث خویش به عنوان سلاحی در برابر نیستی و زوال بهره میبرد.
این حضور، بیش از آنکه آیینی برای استقبال از آینده باشد، سفری به گذشته است؛ نه گذشتهای مرده، بلکه گذشتهای که در اکنون جاری است، که همچون آتشی زیر خاکستر، همیشه آماده شعلهور شدن است.
@iranban_kord
🔥آتش چهارشنبهسوری: تجلی اراده و امتداد هویت ملی ایران
از نظر ادموند برک، سنتها و آداب و رسوم که در طول زمان شکل میگیرند، نه تنها ابزارهایی برای تثبیت هویت فرهنگیاند، بلکه همچون پیکرهای از گذشتههای دراز، به انسانها نیروی پایداری میبخشند. برک بر این باور است که سنتها خود را در برابر آزمایشات زمان و تحولات اجتماعی ثابت کرده و با حفظ پیوند انسانها با گذشته، به آنها امید و اراده میدهند تا در دنیای پرآشوب معاصر خود، به هویت خود پایبند بمانند. در همین راستا، جشن چهارشنبهسوری با همان آتشهای فروزان خود، نه تنها یادآور پیوستگی فرهنگی ایرانیان به گذشته، بلکه تجدید حیات و دگرگونی آن در مسیر زمان است. آتشی که در این شب در دل خانهها و کوچهها روشن میشود، آتشی است که در عمق تاریخ ایرانیان شعلهور بوده و در هر دورهای، همچون آتشی افسانهای، تجدید حیات و نیرویی تازه به قوم ایرانی میبخشد.
آتش در فلسفه نیچه، نمادی از دگرگونی و قدرت است. نیچه در آثار خود، به ویژه در مفهوم «اراده به قدرت»، از آتش به عنوان نماد نیروی حیاتی و دگرگونکننده یاد میکند؛ آتشی که همچون نیرویی مسلط بر جهان، قادر است تمامی مظاهر ضعیف و نابسامان را در خود سوزاند و چیزی نو و قویتر از آن به وجود آورد. در چهارشنبهسوری نیز، آتش نه تنها به عنوان ابزاری برای رهایی از سردی و تاریکی سال گذشته، بلکه به عنوان نیرویی که میتواند سال نو را با انرژی، شور و دلیری آغاز کند، در نظر گرفته میشود. این شرارههای آتش نماد ارادهای هستند که قوم ایرانی برای رهایی از تاریکیها و سختیها میافزود و به سوی پیروزی و نور گام برمیدارد.
چهارشنبهسوری ریشه در جشنهای فرودگان در سنت زرتشتی و بهیزگ در دوران ساسانیان دارد و نه تنها به عنوان یک مراسم تاریخی بلکه به عنوان یک فرایند معنوی و فرهنگی به کار میآید. در جشن فرودگان، آتش نه تنها نماد پاکسازی است، بلکه نمادی از تجدید زندگی و آغاز دوران جدید است. آتش در این مراسمها به معنای پایان یافتن دوران سرما و تاریکی و آغاز دوران روشنایی و زندگی است. به همین ترتیب، چهارشنبهسوری به عنوان یک جشن ملی، نه تنها تجلی سنتهای باستانی ایران بلکه نماد قدرت ارادهای است که ایرانیان برای پاسداشت کیستی و دلیری خود در برابر چالشهای دوران از آن بهره میبرند.
شادباش به آن شیران شرزه که آتش ایران را پاسبانی میکنند و درود بر روان آنان که تا واپسین لحظات زندگی نام ایران بر لبانشان جاری بود .
چهارشنبه سوری فرخنده باد 🔥
@iranban_kord
بازارِ گرمِ رویافروشان
در جامعهای که تخیل را بر تفکر ترجیح میدهند، خیالپردازان و خیالپروران در رأس امور قرار میگیرند. این افراد، با شناساییِ آرزوها، آنها را به آرزومندان میفروشند. کافیست نگاهی به دور و اطراف بیندازیم، در همهمهٔ نیازها، افرادی را خواهیم دید که به نیازمندان رویافروشی میکنند. "پکیج من را بخر و پولدار شو" یا "درمان سرطان با چای نبات" نمونههایی از این رویافروشیها هستند. دو مقولهٔ «نیاز» و «عدم دسترسی» باعث رویآوری به رویافروشان میشود. رمال و فالگیر و اختربین و طالعبین و طبیب سنتی و دعانویس و پکیجفروش و سیگنالفروش و هر کلاهبردار دیگری از این طریق تقویت میشوند. این جیبزنیها فقط یک بُعد از رویافروشی است، افراد بسیاری هستند که به صورت غیرمستقیم و با جذب بیننده به درآمدهای کاذب میرسند. این افراد با تشکیل رسانهها، برای خود تریبونی دستوپا میکنند و از آن تریبون سخنهایی میرانند که به مذاق مخاطب خوش آید. چون مردم دروغهای شیرین را به تلخیِ حقیقت ترجیح میدهند، بازار این رویافروشان هم مانند آن جیبزنان گرم است. این افراد با ورود به زمینههای مختلف، مطالبی را ارائه میدهند که توسط عوام پسندیده شود. روانشناسی زرد و غیرعلمی، درمانهای خانگی غیرعلمی، شبهتاریخ، تحلیلهای سیاسی بیاساس و موارد فراوان دیگری که ذکر آنها زمانگیر است؛ همه و همه، برای حل مشکلات ارائه داده نمیشوند، بلکه برای ارتزاق از مشکلات مردم روانهٔ بازار میشوند. همهٔ آنها خودشان میدانند دروغ میگویند، ولی تا زمانی که مردم بیاعتنا دروغهای آنان را بپذیرند، چرا باید دست از این کار بردارند؟!
بگذریم، برای شناساییِ آسان رویافروشان به این ویژگیها دقّت کنید: دسترسیپذیر، قابل باور، خوشایند، آسان و کمهزینه. هر محصولی که اینگونه باشد یک رویا است، آنرا نخرید.
همچنین، هر مطلبی که مسائل پیچیدهٔ علمی را با یک الگوی ثابت و ابتدایی و بدون نیاز به شواهد کافی و صحتسنجی با آزمایشها و آزمونهای دقیق حل میکند و مطلب عاری از هرگونه استدلال و مستندات کافی است و گویندهٔ آن مطلب هم فردی بیتخصص و بیسواد در آن زمینه است را باور نکنید.
و نیز، اگر خود شما هر یک از این ویژگیها را دارید، حتماً برای رفع آنها اقدام کنید: تخیل را به تفکر ترجیح میدهید، ریسکپذیر نیستید، مطالعه کافی ندارید، سواد رسانهای کمی دارید، مطالب را صحتسنجی نمیکنید، به گویندهٔ مطلب دقت نمیکنید، حاضر به هزینه و تلاش در راه رسیدن به اهداف خود نیستید، به پاسخ مسئله بیشتر از شیوهٔ حل مسئله اهمیت میدهید، توانایی شنیدن حقیقت را ندارید، تصورات اولیهٔ خود را اصلاح نمیکنید، توانایی نقد و بررسی ندارید.
با خود ببینید کدام یک از اینها، ویژگیِ شماست یا گامهای کمی با آن فاصله دارید؛ اگر اینچنین هستید، آن را برطرف کنید.
🟡 @pardanshah
هنگامی که دربارهٔ یک جامعه سخن میرانیم، جو حاکم بر آن جامعه در همان برهه زمانی را در نظر گرفتهایم. این زاویهٔ دید از آنجا مهم است که اصلاً «جامعهٔ یکدست» وجود ندارد و حتی یک فرد هم دارای احساسات و گرایشهای مختلفی است. مهم اینست کدامیک ابراز میشود. ایراندوستی و میهنپرستی در هیچ جا نمُرده است، اما این عشق گاهی سرکوب میشود و اجازهٔ ابراز آن داده نمیشود؛ گاه به دست خویش و گاه به دست دیگری. طی اعتراضات سال ۱۴۰۱، در مناطق کردنشین بارها و بارها شعار "جانم فدای ایران" داده شد و شمارِ آن، در برابر یک تکه پارچهٔ تجزیهطلبانهای که یک یا دو بار بیشتر علم نشد، چندین و چندین برابر است. در فضای مجازی یا بین دوستان و آشنایان هم کردهای میهنپرست بسیاری دیدهایم که این نشان میدهد در مناطق کردنشین میهنپرستی و ایراندوستی بههیچوجه کمشمار نیست و این حقیقتی غیرقابل کتمان است. ولی باید در نظر داشته باشید در برخورد با یک جامعه، سروکار ما با گرایشها و نگرشهایی است که آن جامعه را میگردانند.
Читать полностью…قدیما میگفتن هرکی با ننش قهر میکنه میره خواننده میشه ولی الان هر کی با ننهش قهر میکنه میره دنبال کشورگشایی...😂
اون سولاخی که بالا گذاشتن هم محل گشایش کشوره...🤣
سپندارمذگان جشنی برای زن، که مادر زمین است، برای عشق، که پیونددهنده جانهاست، و برای ایران، که سرزمین مهر و فرزانگی است.
زن در فرهنگ ایران، نه سایهای در پس پرده، بلکه ستون استوار خانواده و ملت است.
اما سپندارمذگان، فراتر از ستایش زن، جشن عشق و پایداری است، عصیانی که در دل این تمدن زنده است، از رودابه و زال تا شیرین و خسرو، از مادرانی که فرزندانشان را برای ایران پروردند تا دلیر مردان و آزاد زنانی که با نام ایران بر این سرزمین فرمان راندند یا در میدانهای نبرد جان سپردند.
جشنهای ایران، پاسداران روح ملیاند. نوروز، مهرگان، یلدا و سپندارمذگان، هر یک دژی در برابر فراموشی و هویتی در برابر استحالهاند. پاسداشت جشنهای کهن، نه بازگشت به گذشته، که پیمان با آیندهای روشن و ریشهدار است.
سپندارمذگان تنها یک جشن نیست؛ بلکه یک اسطوره زنده است ،اسطورهای که شکوه عشق بیپروا و خردمندی زنان در شاهنامه فردوسی و پادشاهی آذرمیدخت و پوران دخت ساسانی را به یادمان میآورد .
سپندارمذگان خجسته باد🔥🌿
@iranban_kord
صفحات تجزیهطلبِ پانبلوچ روی نظرات شخصی یک فعال سیاسی مستقل اسرائیلی، که از تجزیهٔ ایران حمایت میکند، تمرکز کرده و میکوشند بهگونهای تصویرسازی کنند که تصور بشود اسرائیلیها آمدهاند تا ایران را تجزیه کنند. تجزیهطلبان مکرراً این درگیری را فرصتی مناسب برای تجزیهٔ ایران به کشورهای متعدد قومی میدانستند، امّا با عدم استقبال مردم بلوچ از فراخوانهای دعوت به فعالیتهای تجزیهطلبانه در بحبوبهٔ جنگ، روبهرو شدند و در هیچ فضای حقیقی یا مجازیای شاهد حرکات تجزیهطلبانه از سوی مردم بلوچ نبودیم. بلکه بالعکس، مردم بلوچ در اکانتهای شخصی خود، بهروشنی از ایران و تمامیّت ارضی آن حمایت کردند. وگرنه دلیلی نداشت که آنها را فریبخورده بخوانید و بگویید اگر از میهن و آیین خود دفاع میکنند، خائن به آرمان تجزیهاند و ابزار سرکوب. آنکه خائن و ابزار سرکوب است شما هستید و این مردم به هیچ صفی نپیوستهاند جز صف ایران.
حال از اینها که نامشان تجزیهطلب است گلایهٔ بیشتری ندارم. اما آن صفحاتی که نام ایران را به یدک میکشند نیز همگام با تجزیهطلبان، سعی در برساختن چهرهای خیانتکار و وطنفروش از سوختبران مظلوم بلوچ دارند و همزمان پس از ایجاد آتشبس، خبرگزاریهای داخلی نیز درحال انتشار خبری هستند که ادعای کشف محمولهای از سلاحهای آمریکایی در استان سیستان و بلوچستان دارد. بگذریم که همین شماها تا دیروز رژهٔ اعضای یک پایگاه بسیج در زاهدان را دستبهدست میکردید و روایتی دیگر (حامی حکومت) از مردم بلوچ داشتید! حالا بلوچها شدهاند کسانی که میخواستند با سلاحهای آمریکایی شورش مسلحانه کنند؟! یک صفحه مثلاً ایرانگرا هم، خواستههای یک روزنامه اسرائیلی برای بهرسمیّت شناختن تجزیهٔ ایران از سوی آمریکا را منتشر میکند. اگر فعالیتهای همین صفحه را طی روزهای جنگ بررسی کنید، حتی از خود تجزیهطلبان بیشتر بر کوس تجزیهٔ ایران کوبیده است. باید بگویم که گذاشتن نام ایرانزمین ماهیت شما را پنهان نمیکند!
همهٔ شما با آگاهی تمام بر کردهها و گفتههای خود، سعی دارید حمایت آشکار مردم بلوچ از ایران و تمامیّت ارضی را با روایتهای بیاساسی زیر سوال ببرید که نه از سوی کشورهای نامبرده بهطور علنی یا غیرعلنی به رسمیّت شناخته میشوند و نه از سوی مردم بلوچ. اگر بلوچها خودشان اعلام تجزیهطلبی میکردند، نیازی نبود که دستبهدامان توئیتهای یک پانعرب یا یک اسرائیلی بشوید که سرخود و بیخود، از سوی بلوچها نظر دادهاند. وقتی کوچکترین حرکت تجزیهطلبانهای از سوی ما رخ نداده و قبلاً هم وطنپرستی و میهندوستی خود را در جمعههای اعتراضی بلوچستان علنی کرده بودیم، همهٔ شما غلط میکنید که ما را ضدامنیت و خائن و وطنفروش میخوانید که بیشتر لایق خودتان است. قبلاً هم طی اعتراضات مسالمتآمیز سال ۱۴۰۱، دست به دست هم داده بودید و با همین روایتها سعی در خاموش کردن و سرکوبیِ بلوچها داشتید که با شعارهای "جانم فدای ایران" تودهنی دردناکی خوردید. همدستیِ شماها برای زمینهسازی ظلم به این مردم را از یاد نمیبریم...
#اسطوره_شناسی
🔥اردیبهشتگان؛ تجلی راستی، آتش، و نظم اهورایی
دومین روز از ماه اردیبهشت در گاهشماری باستانی ایرانی، که مطابق است با دومین روز از اردیبهشتماه در گاهشماری خورشیدی، مصادف با جشن اردیبهشتگان است؛ جشنی که در چارچوب کیهانشناسی مزدیسنا به پاسداشت امشاسپند اردیبهشت (Asha Vahishta / Arta Vahišta) برگزار میگردد، و از زمره جشنهای آتش (celebrations of sacred fire) در ایران باستان بهشمار میآید.
اردیبهشت، سومین امشاسپند از هفت امشاسپند مقدس در نظام دینی زرتشتی است؛ نام او در اوستا aša vahishta یا arta vahishta آمده است: ترکیبی از اَشَه/اَرْتَه (Asha / Arta)، بهمعنای راستی، درستی، نظم کیهانی، و دادگری مینوی، و وهیشتَه (Vahišta) بهمعنای بهترین و برترین.
این واژه در مجموع به معنای «برترین راستی» است؛ حقیقتی مقدس که بنیاد هستی بر آن استوار است.
در سپهر مینوی (the spiritual realm)، اردیبهشت نمایندهی پاکی، راستی، و نظم اهورایی است و در جهان مادی (giti / گیتی)، خویشکاری (xᵛēškārīh) اصلی او نگهبانی از آتش اورمزد (Ahura Mazda's fire) بهعنوان تجلی محسوس قانون الهی (Asha) است.
بدینسبب، آیین اردیبهشتگان از حیث معناشناختی به طبقه جشنهای آتش وابسته است، چرا که بازتاب پیوند ژرف میان آتش، حقیقت، و راستی مینوی در سنت ایرانی-زرتشتی است.
در این روز، زرتشتیان با پوشیدن جامه سپید ـ رمز پاکی و سادگی ـ به آتشکدهها و آدریانها روی میآورند، در برابر فروغ مقدس آتش میایستند و با خواندن (اردیبهشت یشت)، که در اوستا مندرج است، به ستایش اردیبهشتامشاسپند و نیایش اهورامزدا میپردازند.
شادزیستی و پیوند با فروغ راستی در فرهنگ ایران باستان نه امری ثانوی، بلکه شرط تحقق نظم کیهانی و خوشبختی همگانی تلقی میشود. در آن روزگار، که هنوز ایران گرفتار گسست تاریخی ناشی از تهاجم اقوام بیگانه ، تازش قبایل ناشی از تجزیه قوم ایرانی ، بیثباتی پس از فروپاشی سیاسی و فرهنگی ناشی از چهارده سده بحران و گسست نبود، مردم این سرزمین در چارچوب مرزهای سیاسی ،سامانه پادشاهی ، یگانگی قومی، و نظم کیهانی میزیستند؛ نظمی که مبتنی بود بر اصل اشه (Asha) و بازتاب آن در حیات دینی، اجتماعی، و اخلاقی مردمان.
چنانکه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه مینویسد:
«روز سوم اردیبهشت، روز اردیبهشت است، و آن عیدی است که آن را اردیبهشتگان نامند، از آنرو که هر دو نام با یکدیگر متفق شدهاند. و معنای این نام آن است که راستی بهتر است. و بعضی گفتهاند که منتهای خیر است. اردیبهشت ملک آتش و نور است و خداوند او را موکل ساخته است بر آنکه علل و امراض را به یاری ادویه و اغذیه ازاله کند و صدق را از کذب ظاهر سازد و محق را از مبطل به سوگندهایی که در اوستا مذکور است، تمییز دهد.»
همچنین، خلف تبریزی نیز آورده است که در این روز، رفتن به معابد و آتشکدهها، درخواست حاجت از پادشاهان، و حتی آغاز جنگ و کارزار، نیک و فرخنده دانسته میشده است؛ امری که نشان از پیوند عرف، دین، و سیاست در آئین باستانی دارد.
چنین آیینی نه صرفاً رویدادی مذهبی، بلکه تجلیی است از سنّت دیرپای مدنی، پیوند آسمان و زمین، و پیوستگی میان نظم کیهانی و ساختار قدرت زمینی. جشن اردیبهشتگان، آیینی است در ستایش راستی و نظم، و در برابر آن، هیچ بنیانی برای اجتماع ناپایدارتر از قطع این پیوند میان قانون قدسی و ساختار مدنی نمیتوان متصور شد.
انبان گرانسنگ گنجینه سنتهای ملی ایرانزمین، که از ژرفای هزاران سال تاریخ پیوسته و آگاهانه، اساطیر برخاسته است ، نه زاییدهی تخیل بیریشه، بلکه بازتاب تجربه زیستهی یک ملت در امتداد تاریخ و در امتزاج با جهان مینوی است. فرهنگ ایرانی، آنچنان سرشار از آئینهای قدسی، اسطورههای بنیادین و آیینهای ریشهدار است که نه نیازی به "خلق اسطوره" دارد و نه افتخارش در تقلید از دیگران است؛ چه، این دیار، خود یکی از کهنترین خاستگاههای اندیشهی اسطورهای و نظم مینوی در تاریخ بشر است.
و با این همه، نباید از نظر دور داشت که در روزگار آشفتگی هویتی، همواره کسانی هستند که یا خود را از فرهنگ ایرانی بیگانه میدانند، یا سودای اقتباس و تملک آن را در سر دارند؛ همانان که امروز، با نگاهی گزینشی و عاری از درک بنیادهای دینی و فلسفی، به سراغ جشنها و آیینهای ما میآیند و مدعی میراثداری آنها میشوند و صاحبان اصلی را دژخیم و دزد خطاب میکنند!
شیوع و رواج آیینهایی مانند نوروز ،سده و ... در میان آنان که نسبت خود را با این سرزمین انکار میکنند، نه مایهی فخر، بلکه زنگ خطری است برای حافظهی تاریخی و تداوم سنتهای ملی.
از اینرو، آنکه دل در گرو ایران دارد، میباید مراقب باشد که این آیینهای ژرف، از معنا تهی نشوند، و به تملک فرهنگیِ آنان که پیوندی با این خاک و این کیهانشناسی ندارند، درنیایند.
@iranban_kord
زن جوانی در کرمانشاه بهدلیل «بارداریِ فرزند دختر» به قتل رسید.
فرزانه مرادی، زن ۳۰ ساله اهل شهر کوزران در استان کرمانشاه، درحالی که باردار بود، توسط همسرش با شلیک سلاح گرم به قتل رسید. فرزانه مرادی مادر دو دختر پنج و هشت ساله بود و در زمان قتل، دوقلو باردار بود که یکی از آنها دختر بود. انگیزهٔ پدرام صفایی از ارتکاب این قتل، مخالفت با تولد فرزند دختر بوده است.
🟡 @pardanshah
طی این هفته، دو واقعه مهم روی داده است:
1⃣ در بلوچستان، پس از ترور یک فرد بومی وابسته به سپاه، وابستگان وی آتش یک جنگ دیرینهٔ طایفهای را دوباره مشتعل ساخته و به روستای طایفهٔ مقابل حمله برده و با انواع سلاح سبک و سنگین، روستا را به آتش کشیده و عدهای را هم کشته و مجروح کردهاند.
2⃣ در خوزستان، یک مرد که قبلاً مطابق سنّتهای دیرینهٔ ناموسمدارانه، همسر خود را کشته و تکهتکه کرده و بر جسدش غذا خورده است، این دفعه قصد جان فرزندان خود را کرده بود که با دخالت پلیس و دستگیری وی پایان یافت.
▫️ اگر کسی از هرگونهٔ اعطای قدرت و اختیارات به قومیّتها یا نهادهایی بر پایهٔ قوم و قبیله، اصرار ورزید، چنان بزنیدش که زوزه بکشد. برای جوامعی با فرهنگهای آکنده از سنّتهای مخرب و خشونتبار و ضدّانسانی، ضمانتی وجود ندارد که تضمین کند خودمختاریِ احتمالیِ آنها، کاملاً بر پایهٔ حقوق بشر و معیارهای مدرن پیش خواهد رفت. چنانکه در دورهٔ پهلوی نیز با وجود تحدید قدرت خوانین محلی، با رهیافتن ایشان به ساختار سیاسیِ نوین ایران، کشمکشهای خوانین بر سر قدرت از سر گرفته شد و منجر به جنگهای طایفهای و ویرانی بخش اعظمی از روستاها و آبادیهای بلوچستان و عقبماندگی این ناحیه از توسعهٔ سراسری ایران شد. قومگرایان حتّی امروز هم با وجود سر دادنِ شعارهای حقوق بشری و فمنیستی و...، دل به انتقاد فرهنگ و سنّتهای قومی نمیدهند، چه برسد به روزی که به قدرت و خودمختاری دست یابند!
🟣 @pardanshah
بیش از 45 سال پیش این شیردختر قشقایی در برابر ستونهای پارسه، برای ایران چنین خواند :ایران
ای کاخ که سر سوده ای از فخر به کیوان
از قدرت تو چرخ برین واله و حیران
پیوسته تو را دست خدا باد نگهبان
ای مهد جوانمردی و آزادی و ایمان
گیرم که دو صد لشگر غارتگر خونریز
آیند به پیکار تو با هیبت چنگیز
گر تیر ستم بارد و رگبار بلاخیز
یا مرگ به سویت بزند نعره که: «بگریز»
سرباز تو هرگز نکند پشت به میدان
سرباز تو هرگز نکند پشت به میدان
آیا ما بهراستی خواهیم فهمید اعجاز شکوهمند تو چیست، ای ایران؟
تو که چنان سحرآمیز، نه با قدرت، که با معنا، دلبسته میکنی حتی آنان را که از زبان و تبار تو نیستند.
تو چگونه چنین میکنی که ترکدختری در میان ویرانههای هخامنشی، بیهیچ تردید، بگوید:
«سرباز تو هرگز نکند پشت به میدان»؟
@iranban_kord
بیا بهمون بگو به ترامپ دیگه چی گفتی انقد عصبانیه؟
Читать полностью…حقیقت رو وارونه جلوه نده
مگه نمیبینی اینا پرچم ایران اوردن؟
آذربایجانیها در اعتراضات سراسری بارها و بارها از مردم کُرد حمایت کردند اما پانکُردها، دستِ دوستی که به سمتشان دراز شده بود را شکستند. این اختلافات و تفرقهها زمانی ریشهکن میشود که مردم کُرد و آذری از تفرقهافکنان برائت جویند. لازمهٔ صلح اینست که سنگر جنگطلبان را ترک کنید و نگذارید افراد عقدهای و کینهجو و نفرتپراکن و تفرقهانداز و جداییطلب افسار شما را در دست بگیرند. چرا در جشنهایی که در آرامگاه حافظ و سعدی و عطار و فردوسی و کوروش و تخت جمشید برگذار شدند شاهد این شکافها نبودیم؟ چون آنها مردم دانایی هستند که مسیر خود را از نادانها جدا کردهاند. کُردها و آذریها نیز تا زمانی که چنین نکنند، هزینه میدهند و هرچه دیرتر به خود آیند، متحمل شکستهای سنگینتری خواهند شد. به نظر من اصلاً حساب کُرد و آذری از پانکرد و پانترک جدا نیست مگر تا زمانی که صدای تودهنی خوردن این اراذل و اوباش را از طرف خود این مردم ببینم. به بلوچها هم تذکر میدهم گولِ خایهمالیِ پانکردها را نخورند آخر و عاقبت شما از دیگر اقوامی که پانکردها پیش از شما به سراغشان رفته بودند و امروزه یا با آنان دشمنند و یا در حال دزدی و مصادرهٔ هویت آنان هستند، بهتر نخواهد شد. نگذارید اتحادی که بین شما و کُردها و آحاد مردم ایران است توسط چنین کسانی شکسته شود و نگذارید بذرِ بدبینی و نفرت از همدیگر را در دل شما بکارند. یادتان نرود که میگفتید از بلوچستان تا کردستان جانم فدای ایران.
🟣 @PardanShah
🔥 نوروز ۲۵۸۴ آریایی بر همه ایرانیان میهنپرست فرخ و همایون باد
ما فرزندان ایران چون سروهای آزاده، در میان طوفانهای سخت سرنوشت ایستادیم. از پس سدههای سختی و تاریکی، از میان آزمونهای آتشین تاریخ، همچون سیاوش سربلند گذشتیم، چرا که سرنوشت ما از آغاز چنین رقم خورده است : زادهشدن در آتش، زیستن در نور، و پیروزی بر تاریکی!
آتش فروهرهای کهن در این خاک هنوز زنده است و فروغ یزدان در دل این فرزندان خاموشی نمیپذیرد. ما از نسل آنانیم که غمگنانه تا واپسین نفس جنگیدند و به خاک افتادند، هزارهایست که چشم آنان بر این خاک است که روزی فرزندانشان یکبار دیگر پرچم فروغ جاوید را در برابر تاریکی برافرازند و این بار پیروز شوند.
اکنون تو ای مزدا اهورا ،شهربانانت را یاری و توانایی ده تا آن دلاوران را به آرزویشان برسانند .
نوروز تنها گردش گاهشماری نیست، بلکه یادآور پیمانی است که با یزدان و ایران بستهایم: پیمان راستی، پیمان ایستادگی، پیمان بازپسگیری شکوه از دسترفتهمان ،پیمان کینخواهی
از این آتشکده تا به هر گوشه ایران، این آتش مقدس را پاس خواهیم داشت.
نوروز خجسته و پیروز باد.🔥
ایران پاینده و جاودان باد 🔥
@iranban_kord
دریافتیم که یک جامعه را جوّ حاکم بر آن، شکل میدهد و نیز گرایشها و نگرشهایی که در رأس امور اجتماعی هستند آن جامعه را میگردانند و جهت میدهند. حالا که به اینجا رسیدیم، وقتی عدّهای میآیند و میگویند "کُردها میهنپرست هستند" یا "کُردها تجزیهطلب هستند"، در حقیقت باید نشان بدهند که جوّ "میهنپرستانه" یا "تجزیهطلبانه" بر "کُردها" به عنوان یک جامعه، حاکم است و اندیشهٔ "میهنپرستی" یا "تجزیهطلبی" یا هر اندیشهٔ دیگری، این جامعه را جهت میدهد. غیر از این صورت، یعنی در حالتی که یک گرایش و نگرش در جامعه بروز نیابد، ما با فرد یا افراد روبهرو هستیم نه با جامعه. چرا که آن افراد نمایندهٔ خودشان هستند نه نمایندهٔ جامعهٔ خود. شرایط دیگری وجود دارد که یک گرایش میتواند در سطح جامعه بروز بیابد امّا به دلیل عدم استقبال و یا حتّی سرکوب و به حاشیه رانده شدن توسط سایر گرایشها، از میدان کنار برود و نتواند بر جامعه حاکم شود و مسیر آن را مشخص کند. برای نمونه در اعتراضات ۱۴۰۱ در مناطق کُردنشین، جوّ کلی میهنپرستانه و وحدتطلبانه بود، امّا در نهایت پانکردها و سایر قومگرایان با حمایت یک سری جریانهای معلومالحال و ضدّایرانی، این فضا را بر هم زدند. در حال حاضر، باید دید که چه نگرشها و گرایشهایی در مناطق کردنشین ایران بر جامعه حاکم است و آن را جهت میدهد و امور اجتماعی را کنترل میکند، سپس میتوان به یک قضاوت و برداشت عادلانه رسید. ضمناً این نکّات برای بررسی اوضاع همه جوامع، کارآ است.
Читать полностью…ملتی که متکی به خود نباشد محکوم به فناست. چشمانتظار منجی و معجزه بودن در ناخودآگاه ما نهادینه شده و از ما انسانهایی منفعل و گداصفت ساخته است که دست به هیچ کاری نمیزنیم و آزادی خود را از بیگانگان گدایی میکنیم. بایستی بیاموزیم که بر خود اتکا کنیم، بیاندیشیم، تصمیم بگیریم، تجربه کنیم، از تجربیات درس بگیریم و خود سرنوشت خویش را رقم بزنیم. هیچکس ناجی ما نیست جز خود ما و هیچ معجزهای رخ نخواهد داد مگر در ذهنهای ما. آگاهی، هدفمندی، همبستگی و ازخودگذشتگی است که ما را شکوفا میکند. به هر کس و ناکسی چشم ندوزید و سرنوشت خود را به دستان دیگران نسپارید.
Читать полностью…روح اجتماع قبیلهمحور در جامعهٔ کردها زندهست؛ و پیوند تنگاتنگ قومگرایی با سنّت، انتخابی جز پذیرفتن آنها باقی نگذاشته است. اگر نپذیرید، با سرکوب روبهرو خواهید شد. باید به عمق مسئله ورود کَرد و سنّتها را درهمشکست. بدون تبیین شهروندی میان این افراد، آنهایی که خودآگاهی ایرانی دارند و فارسی را محترم میشمارند و با دیگران دوستاند، مرعوب خشونتهای سخت یا نرم قومگرایان خواهند شد. دلیلش هم این است که مردم ایران به جای حمایت از افراد میهنپرست، پاچهٔ قبیلهگرایان ضدّایرانی را میخارانند تا آنان کوتاه بیایند؛ اما این امر منجر به دریدهتر شدنشان میشود.
Читать полностью…ببینید اینا دیگه چه دلقکهایی هستن
با این درک که "ترامپ قصد محاصرهٔ اقتصادی ایران را دارد و بر آن است تا تمامی معافیتهای تحریمی را بردارَد" آمده از قبل نامه زده، و بعد که آمریکا بندر چابهار را از فهرست مستثنیهای تحریمی خارج کرده، باز برگشته میگه: «در پی تلاشها و پیگیریها مکرر ... دولت ترامپ فرمان اجرادی لغو معافیت چابهار از تحریمهای بینالمللی را اعلام نمود.» بعد از بقیه کشورها درخواست کرده شما هم تحریم کنید. چون میداند که سایر کشورها هم مجبور به پیروی از آمریکا هستند. حالا اگر هند و دیگر کشورها از چابهار خارج شوند باز همین جوجهتیغی میاد میگه به خاطر نامهٔ من بوده.
ما که نمیگوییم شما شارلاتان و شیاد هستید امّا اگر مخاطبین شما به این نکته پی نبرده باشند، نادان و سادهلوح تشریف دارند و همان بهتر که به بازی گرفته شوند.
🔴 @PardanShah
گروهکهای پانترک و پانبلوچ و پانعرب و پانکرد دور هم جمع شدن در اعتراض به ملّی و رسمی بودن زبان فارسی بیانیه دادن. حدس بزنید متن بیانیه به چه زبانی بوده؟ به فارسی...😂
Читать полностью…📎خانواده بلوچ در تخت جمشید بارانی؛ پیوندی ابدی با خاک و تاریخ
در یک روز بارانی، تخت جمشید—این بنای کهن،در برابر سیلاب زمان همچنان پابرجاست. در میان این سنگهای هزارساله، خانوادهای بلوچ با لباسهای سنتیشان که یادآور رنگهای سرزمین آفتابسوخته سیستان و بلوچستان است پیوند دیرین میان انسان و تاریخ را یادآوری میکنند .
آنان در اینجا بیگانه نیستند بلکه وارثان مشروع این تمدناند؛ این خاک، مادر همه فرزندانش است.
تخت جمشید، نماد پیوستگی این تاریخ، گواه آن است که چگونه هر نسل، با تکیه بر این ریشهها، به سوی آیندهای روشنتر گام برمیدارد.
این خانواده بلوچ، با نگاههایی سرشار از امید، باران را بر این ستونهای کهن مینگرند. آنان میدانند که تاریخ، اگر پناهگاهی برای مردمانش باشد به آنان امید میبخشد؛ امید به آیندهای که در آن، هر فرزندی از این خاک، سهمی از شکوه و پیشرفت داشته باشد. آنان، زیر چتر این هویت ملی، آیندهای خواهند ساخت که بر بنیاد همبستگی، عدالت و آگاهی استوار باشد.
این شیرمردان و دلاور زنان امیدوارند که روزی خواهد آمد که ایران ازآنِ ایرانیان وفادار خواهد بود و این سرزمین برای باشندگانش خانهای امن و پربار میشود.
ماکس وبر، هویت ملی را پدیدهای میدانست که از مشروعیت تاریخی، سنتهای مشترک و انسجام اجتماعی نشأت میگیرد.
از نگاه او، یک ملت زمانی تداوم مییابد که مردمانش، فراتر از تفاوتهای قومی و مذهبی، در یک نظام ارزشی و فرهنگی مشترک به یکدیگر پیوند خورده باشند. تاریخ، در این معنا، نه صرفاً یادگاری از گذشته، بلکه نیرویی زنده است که وحدت یک ملت را ممکن میسازد.
تخت جمشید، بهعنوان نمادی از قدرتی که روزگاری نظم و مشروعیت را در این سرزمین بنیان نهاد، امروز در قالبی جدید، همچنان نقشی محوری در ساختار اجتماعی و فرهنگی ایران دارد.
این خانواده بلوچ، با ایستادن در برابر این یادگار تاریخ، نه تنها به گذشته احترام میگذارند، بلکه به آینده خویش میاندیشند .
آنان در فرآیند بازآفرینی معنایی این تاریخ مشارکت دارند و با حضور خود، این حقیقت را تأیید میکنند که ایران، در جوهر خویش، مفهومی فراتر از تیره و قوم و زبان است—یک ایده زنده، که همه اجزای خود را در دیالکتیک تاریخ حفظ کرده و به سطحی بالاتر ارتقا داده است.
"در زیر این باران، بلوچها خود، دانههای باراناند؛ هر جا که فروچکند، امید میروید، زندگی جان میگیرد، و وفاداری در خاک ریشه میدواند."
@iranban_kord