مبارزه با پانکردیسم ستیز با کُرد نیست بلکه عین کُرد بودن است. هیچ ملاحظه ای بالاتر از ایران نیست. ارتباط با ما @iranban_kordbot
حالا شاید بپرسید مگه از بیانیه اصطلاحطلبها برای میرحسین که چند تاشون مرده ن تعجب نکردی ؟!
نخیر من از اینکه یک اصلاحطلب بعد از مرگ هم اصلاحطلب بمونه و بیانیه بده تعجب نمیکنم :)
کردستان چگونه ساخته شد؟
این رفتاری است که نظامیان دولت جدید سنی مذهب سوریه(همان آزادی خواهان سوری) با اقلیت مذهبی دروزی انجام میدهند. دروزی ها انشعابی از تشیع اسماعیلیه هستند که از مسیحیت تاثیر پذیرفته و در برخی رفتارها به اهل حق شباهت دارند.
مسلمانان سنی مذهب سوری ایشان را وادار میکنند که خود را از ساختمان به پایین پرت کنند.
حال در نظر بگیرید دو سه قرن پیش کردها با همین رویکرد، گوران ها و لک های اهل حق و ایزدی ها و کلهرهای شیعه مذهب اطراف خود را اینگونه پاکسازی کرده و در سرزمین آنان به اکثریت بدل شده اند.
میر کور رواندز و بدرخان بیگ و اسماعیل آقا سمکو و ههلوخان اردلان نمونه های این عملکرد هستند. آنچنانکه سمکو اسرای شیعه مذهب خود را از کوه به پایین پرت میکرد یا به مسلسل میبست.
@iranban_kord
📎پوشیدن لباس مردانه توسط زنان کرمانج خراسان در جشن نوروز
شاید پرسیده شود حکومت اربیل بودجه بغداد و پول فروش نفت را برای چه خرج میکند؟
بخشی از پاسخ اینجاست ، خرج لباس آشوری پوشاندن به زنان و مردان کردخراسان در ایران!
پوشاندن لباسهای منتسب به سنتهای آشوری یا کردی غیرخراسانی به زنان و مردان کرمانج در خراسان، سابقه تاریخی در این منطقه ندارد. با این حال، به واسطه تزریق گسترده منابع مالی از سوی نهادهای فرهنگی و رسانهای وابسته به حکومت اقلیم، از طریق صدها خواننده، نشریه، شبکههای ماهوارهای، پلتفرمهای مجازی، و کنشگران فردی، بهتدریج در میان جامعه کرمانج خراسان در حال اشاعهاند.
در نبود این حمایت مالی، کردهای خراسان همچون دیگر ایرانیان، دغدغههای معیشتی را در اولویت قرار میدهند و تمایلی به درگیرشدن در پروژههای هویتطلبانه قومی ندارند. جذب دیگر تیرهها همچون لرها و بختیاریها به گفتمان پانکردی نیز بدون بهرهگیری از حمایتهای اقتصادی و رسانهای ممکن نیست. یا در غیاب منابع مالی ،کردهای ساکن شمال ایران نیز صفحاتی با محتوای تجزیهطلبانه پانگیلک نمیسازند و تهران ستیزی نمیکنند.
@iranban_kord
ایرانی بودن را از بلوچها بیاموزیم.
هم میهن بلوچ :زبان فارسی است که اصالت واقعی ایرانی را دارد ،مشکل کسانی هستند که خودبرتربینی پوشالی و قومی دارند .
ایدهی «زبان فارسی اصالت واقعی ایرانی را دارد » محل مناقشه است. شخصاً بر این باور نیستم که زبان فارسی تنها زبانِ واجد اصالت در میان زبانهای ایرانی است. زبان وسیلهای برای ارتباط است ، آنچه جای تأمل دارد، این است که زبان فارسی به عنوان زبان ملی و میانجی ایران، اگر در مسیر تاریخ توسط سلسلههایی با خاستگاه ترکی (مانند غزنویان، سلجوقیان، و ...) مورد حمایت و ترویج قرار نمیگرفت، بدون تردید زبان عربی جایگزین آن میشد. در چنین صورتی، امکان زیست مستقل بسیاری از زبانهای ایرانی از جمله کردی، لُری، بلوچی، تالشی و... بسیار کاهش مییافت.
نمونهی بارز این مسئله را میتوان در وضعیت زبان گورانی (که ادبیاتی سترگ دارد) دید. زبان گورانی امروز در وضعیت احتضار است و با وجود غنای ادبیات گورانی، این زبان در حال محو شدن در درون کردی سورانی است. این مثال بهروشنی نشان میدهد که زبان فارسی، علیرغم هژمونی فرهنگیاش، نقشی حفاظتی نسبت به زبانهای کمقدرتتر ایفا کرده و مانع از آن شده که آنان درون زبانهایی با پشتوانهی قبیلهگرایانهی شدید، استحاله یابند یا حذف شوند.
در این میان، نوع مواجههی اقوام با زبان ملی نیز قابل توجه است. کودکان عرب در خوزستان یا مردم بلوچ در سیستان و بلوچستان، علیرغم شرایط حاشیهای و محرومیت اقتصادی، اغلب درک و پذیرشی واقعگرایانه نسبت به زبان فارسی دارند. در مقابل، برخی کردها، که ساختار اجتماعی قبیلهایشان با مفاهیمی چون پدرسالاری اتنیکی (ethno-patriarchy) در هم تنیده است، زبان فارسی و فارسیزبانان را با رکیکترین دشنامها مورد خطاب قرار میدهند.
آیا در چنین وضعیتی، میتوان نگاه یکسان و مساوی به همه اقوام داشت؟ آیا سیستان و بلوچستانِ بیبهره از منابع پایهای مانند آب، برق و گاز باید با مناطق کردنشین که حتی روستاهایش نیز از حوزهی گازی پارس جنوبی بهره میبرند باید در یک مرتبه از دریافت امکانات قرار گیرند؟ بیتردید، پاسخ به چنین پرسشهایی نیازمند نگاهی واقعبینانه است، نه اتوپیایی و متأثر از گفتمانهای برابریطلبانهی سطحی که تفاوتهای ساختاری و تاریخی را نادیده میگیرند.
امروز و در همین روزها فرصت درخشانی است که سرمایهداران و آینده سازان ملت و دولت ببینید که چه کسانی شایسته اعتماد و در نتیجه دریافت بهترین امکانات ،رفاه و آسایش هستند .
ایرانشهریها نخواهند توانست تا ابد مردم را بازی دهند، نقلبها بر زمین خواهند افتاد و مردم ما به آنچه شایستهاش هستند میرسند.
تخصیص منابع و سرمایهگذاری به مناطقی همچون سیستان و بلوچستان که با وجود محرومیتهای تاریخی، وفاداری خویش را به یکپارچگی ملی حفظ کردهاند، نهتنها وظیفهای اخلاقی و قانونی است، بلکه از منظر منافع راهبردی نیز امری حیاتی بهشمار میرود. استمرار وفاداری بلوچها به دولت-ملت ایران در شرایطی که حاشیهنشینی ساختاری، بیکاری مزمن، و فقر زیرساختی در این مناطق عیان است، بیانگر انسجام هویتی و تعهد به وحدت ملی است.
بیتوجهی به چنین مناطقی نهتنها به تضعیف سرمایه اجتماعی در سطح ملی میانجامد، بلکه میتواند زمینهساز بروز گسستهای امنیتی، هویتی و اقتصادی گردد. در مقابل، تخصیص آگاهانه منابع، هم موجب تقویت همبستگی ملی خواهد شد و هم الگویی از وفاداری پاداشمحور (reward-based loyalty) را در سایر نقاط کشور تثبیت خواهد کرد.
@iranban_kord
در حالی که کردها با نقاب حمایت از دروزیها و ژست اپوزیسیون انسانی، دنبال چسباندن خودشون به اسرائیلان تا با یه کریدور قومی ـ فرقهای، هم سوریه رو تیکهپاره کنن، هم خودشون رو متحد تلآویو جا بزنن و ترکیه اینو تهدید مستقیم میدونه، پیجهای فاندی ایرانشهری و به اصطلاح تاریخی ، میگن ترکیه میخواد سوریه رو تجزیه کنه ! به هر حال بعد یک عمر نان وطنپرستی فاندی خوردن نمیشه بگی ترکیه اصلی ترین مخالف تجزیه سوریهس مگه اینکه در برابرش معامله بزرگی بهش پیشنهاد بدن که چنین چیزی دیده نمیشه .
تمام سرمایه فکریشون ترکستیزی و ترساندن مردم با پانترکیسمه؛
اینها در فلاکتبارترین فاز حیات فکریشون هستن: نه تحلیلی، نه تاریخ، نه جغرافیا... فقط دروغ و انحراف به همون اندازه که صفویه داشت.
تراژدی بازنمایی همینه.
از قدیم در بین نیروهای جولانی، عناصر بنیادگرای خارجی حضور داشتند — که الان جولانی و ترکیه و اروپا و عربها بهشون میگن: ارتش دولتی سوریه.
برای نمونه در همین درگیریهای اخیر با دروزیها دو کُرد سنی ایرانی کشته شدهند.
اینها عضو گروه "حرکت مهاجرین اهل سنت ایران" بودند که گویا در بمباران اسرائیل کشته شدند. به متن کنار عکسشون دقت کنید.
@Minas_Tirith2024
@Garajetadayoni | گاراژ
صحنههای ناراحتکننده سوریه حاصل آرمان خودمختاری و طرز تفکر قبیلهایه —یه واقعیتی که متأسفانه توی ایران هم بارها تکرار شده. (ارومیه :آن روی دیگر رنگین کمان اقوام)!
خیلی از خانوادهها از هم میپاشن، و کسانی که دنبال چنین آرمانی هستن، باید آمادهی پرداخت این هزینهها هم باشن— و شاید در نهایت حتی به اون هدف هم نرسن و اگر برسن هم چیزی بیشتر از کردستان عراق نخواهد شد.
بههرحال، همونطور که قاسملو گفته بود، راه آزادی بدون قربانی ممکن نیست.
نفهمیدم ! الان من دارم به کردها روحیه میدم؟!
📝زبان «گَر» و قبیلهگرایی ذهنی: تأملی بر یک دشنام قومی
زنی کرد ،زبان فارسی را «زبان گَر» مینامد. او با لحنی تحقیرآمیز میگوید که بسیاری از فارسیزبانان مایلاند کردی سخن بگویند، حال آنکه خود کردها نباید به «زبان گَر» فارسی تکلم کنند؛ زیرا بهزعم او، زبان کردی حامل هویت و افتخار است.
این اهانت صرفاً یک موضعگیری فردی یا واکنش هیجانی نیست، بلکه بازتابی است از یک ذهنیت عمیقاً قبیلهای که در آن زبان، نه ابزار گفتوگو یا فهم متقابل، بلکه سنگر تمایز و برتریجویی قومیست. در فرهنگ عشایری، زبان و انسان قبیلهای «خودی» حامل شرف است و زبان و انسان شهری «بیگانه» مشکوک، ناپاک یا تهدیدآمیز تلقی میشود. آنچه این زن میگوید، تجلی عریان همین نظام معناییست.
نکته جالبتوجه، ترکیب این طرز تلقی سنتی با ظاهری امروزی است: این زن با چهرهای که محصول دست جراحان پانفارس و فیلترهای اینستاگرامیست، بر احترام فارسیزبانان به زبان کردی معترف است اما مانند انسانی مدرن و نه حتی انسانی نرمال این احترام را متقابلا برنمیگرداند ، بلکه با ذهنیتی قبیلهای به کسانی که به او احترام میگذارند ،دشنام میدهد.
او در بنیان روانیاش، همان انسان سیاهچادرنشین است با این تفاوت که دیگر مجبور به دوشیدن شیر بز و گوسفند و جمعآوری فضولات دام نیست.
باید توجه کرد که اعتماد به نفس چنین فردی نه از درونمایه تمدنی خویش، بلکه از احترام و تساهل جامعه مدرن فارسیزبان برمیخیزد؛ اگر در ایران نیز مانند ترکیه، به خاطر شنیدن موسیقی کردی لگد میخورد مجال توهین به زبان فارسی را نداشت ؛ چنانچه هیچ کردی در ترکیه جرئت ندارد زبان ترکی را به بیماری دامی تشبیه کند.
البته این سخنان نسبتی با پانکردیسم یا گرایشهای تجزیهطلبانه ندارد. آنچه از زبان این زن جاری میشود، بخشی ارگانیک و نهادینهشده از فرهنگ قبیلهای غرب کشور است. این افراد تا جایی که خود، این سخنان را درباره دیگران بگوید بار توهینآمیز بودنشان را درک نمیکنند، چرا که در جهانبینی ایشان، زبان تحقیر و خشونت، زبان طبیعی مناسبات اجتماعی است.
اما پرسش اساسی اینجاست: آیا تاکنون یک فارسیزبان، زبان کردی را به سخره گرفته، آن را به سبب لهجه عربیگون، تغییر واژگانی، یا زبری آواییاش تخطئه کرده؟ آیا هیچگاه کسی زبان کردی را «زبان شبانان و عشایر» خوانده است؟ یا آن را با بیماریهای حیوانی تشبیه کرده؟
برعکس، آنان برای کسانی که نسبتی جغرافیایی با سرزمین مادها ندارند، تبار جعلی ماد تراشیدند تا آنان را در روایت ملی بگنجانند.
طنز تلخ ماجرا اینجاست: کردها آشکارا زبان فارسی را دشنام میدهند و زشتترین واژهها را نثار فارسیزبانان میکنند، اما همین فارسیزبانان، آنان را همچنان «هممیهنان با غیرت» خود میدانند.
در منطق شهرنشینی ایرانی، احترام، عطوفت و تحمل، ارزشاند. اما در جامعه قبیلهای، همین صفات نشانه ضعف، بیغیرتی و زبونی تلقی میشوند. برای ذهن قبیلهای، تنها زبان معتبر، زبان خشونت و تحقیر است؛ زبانی که در آن، منزلت اجتماعی با حمله به دیگری تثبیت میشود.
بیگمان، این وضعیت حاصل ناکامیهای دولت مدرن در ایران است؛ دولتملتی که نتوانسته عدالت کیفری را مستقر کند، ساختارهای قبیلهای را حل نماید، یا آموزههای مدنی را نهادینه سازد. مادامی که این فرهنگ قبیلهای باقیست، زبان توهین، زبان غالب «احترام» خواهد ماند؛ و در غیاب عدالت، خشونت، زبان قدرت خواهد بود.
📎چگونه میتوان انسان قبیلهای را به شهروند مدنی تبدیل کرد ؟!
ساختارهای قبیلهای بهطور بنیادی ضد مدرناند و جایگزین وفاداری به دولت، قانون و نظم عمومی هستند .
باید نهادهای دولت مدرن را با تمرکز بر قانونمداری، پلیس و قوه قضائیه بیطرف بازسازی کرد و قدرت اجتماعی و سیاسی ساختارهای قبیلهای را با ابزارهای حقوقی، آموزشی و رسانهای در هم شکست .
همچنین با آموزش عمومی، رسانه ملی، و مشارکت در اقتصاد بازار؛ و البته: بیطرفی قاطع در برابر باجخواهیهای قومی ، هویت مدنی را جایگزین هویت قومی کرد.
جوامع مبتنی بر قبیلهگرایی احساسی در معرض بازتولید مکرر خشونت و بیثباتیاند. بنابراین دولت باید خشونت مشروع را بدون اغماض اعمال کند. تحمل در برابر هتاکی قومی یا زبانی، به فروپاشی مشروعیت سیاسی میانجامد. اگر جامعه هنوز ظرفیت گفتوگو و تکثر ندارد، باید از بالا تحمیل نظم کرد، نه با توهم لیبرالدموکراسی.
@iranban_kord
📝«بازخوانی خشونت گفتاری در جوامع قبیلهای ایران: چگونه زبان فارسی نماد «غیرمردی» میشود؟»
در جوامع قبیلهای— عشایری ایران—هویت اجتماعی بر پایه توانایی اعمال خشونت فیزیکی، وفاداری خونی، و سلطه مردانه ساخته میشود. در این الگوی فرهنگی، اقتدار مشروع نه از نهاد، قانون، یا زبان رسمی، بلکه از «زور»، «شمشیر»، و «غیرت قبیلهای» مشتق میشود.
در چنین چارچوبی:
«زبان فارسی» حامل نظم غیرقبیلهای، شهری، نهادینه، و مدرن است.
این زبان با: دیوانسالاری؛ مدرسه؛قانون؛ نظام قضایی ؛مدرنیسم و مهمتر از همه، امتناع از خشونت فیزیکی در روابط اجتماعی پیوند خورده است.
اما در منطق قبیلهای، این عناصر نه نشانهی "پیشرفت"، بلکه نشانهی ضعف، استحاله، و بیریشگی تلقی میشوند. در ذهنیت قبیلهای، کسی که خشونت را کنار گذاشته، اهل استدلال و قانون شده، و به جای شمشیر از قلم استفاده میکند، مرد نیست؛ و این فقدان مردانگی به شکل توهینهای جنسی بروز میکند: یعنی «کونی» تلقی میشود—یعنی کسی که بهجای کنش خشن، پذیرندهی سلطه است.
این همان چیزی است که در نظریهی بوردیو به آن خشونت نمادین (violence symbolique) گفته میشود: گروهی از مردم که ساختار قدرت سنتیشان را در حال اضمحلال میبینند، با تولید زبان تحقیر علیه نظم مدرن، سعی میکنند هژمونی گذشتهی خود را نمادینسازی کنند. این تحقیر زبانی درواقع تلاشیست برای بازسازی سلسلهمراتب مردانه و قبیلهای از دسترفته.
در نتیجه، وقتی در این جوامع گفته میشود «فارسیزبان کونی است»، این گزاره نه بیانگر واقعیت زیستی یا اخلاقی فارسیزبانان، بلکه بازتاب یک بحران معرفتشناختی قبیله در برابر دولت و مدرنیته است. این خشونت زبانی، شکلی از دفاع روانی و مقاومت نمادین است در برابر نظمی که دیگر برای آنها قابل درک یا تسلط نیست.
〽️ مفهوم وارونگی ارزشها در جامعهی قبیلهای
در ساختارهای قبیلهای (tribal structures)، مردانگی نه صرفاً یک ویژگی جنسیتی، بلکه معیاری برای سنجش هویت و منزلت اجتماعی است. این مردانگی اغلب با توان اعمال خشونت، غیرت مبتنی بر خون و قوم، و نفی "ظرافتهای مدرن" گره خورده است.
از این منظر، زبان فارسی—که با گفتمان حقوقی، نهاد، کتابت، زیباییشناسی زبانی، و دولتسازی مدرن پیوند دارد—در منطق قبیلهای، معادل فرودستی نمادین یا فقدان «خشونت مشروع» تلقی میشود. بههمین دلیل است که در برخی ذهنیتهای قبیلهای، «فارسیزبان» بهمثابه نماد فردی بیدفاع، زنواره، شهرنشینِ منفعل، و بیقبیله بازنمایی میشود.
در این جهانبینی، هر آنکه «اهل شمشیر» نیست، خودبهخود «اهل ضعف» است—و در فرهنگهایی که تحقیر جنسیتی بخشی از نظم نمادین است، این "ضعف" با مفاهیم جنسی پیوند میخورد.
درواقع، این تحقیر زبانشناختی، نه حملهای صرف به فارسی زبانان، بلکه بازتاب اضطراب هویتی و فرهنگیِ یک ساختار قبیلهای در برابر نظم دولت-ملت مدرن است. همانگونه که پییر بوردیو از «خشونت نمادین» سخن میگوید، در اینجا نیز تحقیر فارسیزبانان ابزاریست برای بازسازی منزلت قبیلهای ازدسترفته، و دفاع از نظم پیشامدرن در برابر مدرنیتهی نرم، نهادینه، و غیرخشونتورز.
@iranban_kord
جولانی اگه میخواد روز خوش ببینه باید یه پولی به من بده درباره سوریه ننویسم .
هر بار چیزی نوشتم به ۲۴ ساعت نکشیده سوریه شتک شده 😂
📝خشونت، قبیله، و سلسلهمراتب احترام: تحلیل جامعهشناختی رابطه کردها با ترکها، عربها و فارسیزبانان
حمله افسران پلیس به خانواده کرد صرفاً به دلیل پخش موسیقی کردی، بازتابی روشن از استمرار منطق خشونت قومی و نزاعهای ریشهدار در خاورمیانه است. این رویداد، ورای جنبههای سیاسی یا حقوق بشری آن، بار دیگر ساختار روانشناختی و فرهنگی جوامع قبیلهای را بهمیان میکشد: جایی که خشونت نه صرفاً امری انحرافی، بلکه جزئی نهادینه از نظم اجتماعی، منزلت و بازدارندگی متقابل است.
در چارچوب نظریات متفکرانی چون فیلیپ کارل سالزمان (Philip Carl Salzman)، رابرت دی. کاپلان (Robert D. Kaplan) و آزار گت (Azar Gat)، میتوان تبیینی مردمنگارانه و ژئوپلیتیکی از این الگوهای خشونت و روابط بینقومی ارائه کرد که فراتر از داوریهای اخلاقی و در جهت فهم دینامیک واقعی جوامع قبیلهای باشد.
〽️قبیله و خشونت: خشونت بهمثابه زبان مشروعیت
در تحلیل سالزمان از قبایل خاورمیانه، جامعه قبیلهای مبتنی بر سه اصل است:
۱. خویشاوندی بهمثابه بنیان سازمان اجتماعی،
۲. قدرت غیرمتمرکز و رقابتی،
۳. خشونت بهمثابه زبان اقتدار و احترام.
در چنین جوامعی، هیچ نهاد مرکزی ضامن عدالت یا نظم نیست؛ بنابراین هر قبیله، هر مرد، و هر خانوادهای خود مسئول دفاع از حیثیت و حقوق خود است. در این ساختار، اگر کسی خشونت نکند یا پاسخ خشونت را با خشونت ندهد، ضعیف شمرده میشود و بیاحترامی به او مشروعیت مییابد.
رابرت دی. کاپلان نیز در آثار خود، بهویژه در «انتقام جغرافیا» (The Revenge of Geography)، نشان میدهد که در جوامعی چون کردستان، جغرافیای کوهستانی و انزوای جغرافیایی سبب شده که دولت مرکزی هرگز اقتدار کامل نداشته باشد و بنابراین، منطق قبیلهای مبتنی بر زور، انتقام و روابط موازنهای استمرار یابد.
آزار گت در اثر برجسته خود «جنگ در تمدن انسانی» (War in Human Civilization)، خشونت را نه امری استثنایی، بلکه قاعدهای طبیعی در سازمان اجتماعی پیشامدرن میداند؛ خشونت در نظر او، بخشی از سازوکارهای زیستشناختی-فرهنگی برای بقا، بازدارندگی و حفظ منزلت است.
〽️چرا کردها به ترکها و عربها بیشتر از فارسیزبانان احترام میگذارند؟
از منظر این چارچوب نظری، مشاهدهی روابط بینقومی میان کردها و گروههای دیگر، بهویژه ترکها، عربها و فارسی زبانان، واجد معنای خاصی است.
کردهای ایرانی، بهرغم اشتراک فرهنگی و زبانی با جامعهی ایرانی، اغلب در فضای مجازی و حتی واقعی، نوعی زبان خشن و تحقیرآمیز نسبت به فارسیزبانان اتخاذ میکنند. در حالیکه همین رفتار را نسبت به ترکها و عربهای عراق مشاهده نمیکنیم، یا اگر هست، در سطحی بسیار محدودتر.
این تفاوت ریشه در واقعیتی جامعهشناختی دارد:
> در جامعه قبیلهای، تنها ابراز خشونت ، قدرت و بازدارندگی تولید احترام میکند؛ نه مهر، عطوفت یا مدارا.
ترکها و عربها، با تجربهی تاریخی مستمر خشونت با کردها، نوعی روانشناسی بازدارنده در ذهن کردها شکل دادهاند. کردها میدانند که عرب یا ترک، در برابر کوچکترین اهانت، به شدیدترین پاسخ ممکن متوسل میشود و اعراب و ترکها با یادآوری انچه در طول تاریخ با کردها کردهاند میتوانند آنها را تحقیر کرده و شرمنده سازند و غرور آنها را خرد کنند ؛ بنابراین از منظر منطق قبیلهای، خشونت متقابل، تولید احترام و موازنه میکند.
اما در برابر فارسیزبانان، که در گفتمان رسمی و سیاستگذاری تمایل به مدارا، تساهل، و تسامح دارند و اغلب از خشونت مستقیم پرهیز میکنند، چنین بازدارندگی روانشناختی شکل نگرفته است. بهعبارت دیگر، کردها در ایران، از عدم پاسخ متقابل بهره میبرند و آن را نه به عنوان فضیلت، بلکه به مثابه ضعف تفسیر میکنند — برداشتی که کاملاً منطبق بر منطق فرهنگی جوامع قبیلهای است.
〽️طنز تراژیک احترام برآمده از خشونت
اینجاست که جامعهای مانند کردها، که خود قربانی ساختاری از خشونت دولتی و قومی بوده است، احترام را نه از طریق عدالت یا قانون، بلکه از مسیر خشونت متقابل تعریف میکند. در این چارچوب، عربهایی که آنها را بمباران شیمایی و ترکهایی که آنها را کشتار و به زنان انان تجاوز کردهاند واجد احترام هستند ولی فارسی زبانان نه .
در شبکههای مجازی ،اعراب اصطلاحاتی چون قردستان (به معنای سرزمین میمونها )یا حُلمستان(سرزمینی که در خواب و خیال وجود دارد) را درباره کردستان به کار میبرند، اما کردها توان و جرئت توهین به آنان را ندارند حال آنکه رکیکترین دشنامها را به فارسیزبانان اطلاق میکنند .
بنابراین میبینیم که کردها در برابر آنان از ادب زبانی بیشتری استفاده میکنند — چرا که آگاهند پاسخ عربها و ترک ها ، قبیلهوار و بیامان و با خشونت خواهد بود حال آنکه فارسی زبانان صفاتی مانند اصیل و نجیب و با اصالت به انان اطلاق میکنند.
@iranban_kord
دونالد ترامپ در کنفرانس خبری سال ۲۰۱۹ درباره جنگ سوریه : کردها فرشته نیستند،داعش در برابر پکک از ترس با احترام رفتار میکند زیرا آنها خشنتر و جانیتر رفتار میکنند، خیلیچیزها باید گفته شود ولی به دلایلی گفته نمیشود ما کاری میکنیم که کردها فرشته جلوه داده شوند ما به آنها پولهای هنگفت دادیم ،آنها برای ما جنگیدند ولی ما به آنها پول دادیم تا بجنگند .
در کتاب خاطرات بولتون ،ترامپ درباره جنگ با داعش در سوریه میگوید :از كردها خوشم نمی آید؛ همیشه در حال فرار هستند ، از عراقی ها فرار کردند، از تركها فرار کردند، تنها وقتی كه نمی گریزند آن زمانی است كه دور تا دورشان را با F-18 بمباران می كنيم.
@iranban_kord
📎باراک تا اقلیم: سیاست، قبیله و فدرالیسم ناکام در خاورمیانه
جایگاه تام باراک بهعنوان چهرهای آگاه به مسائل ژئوپولیتیک و نیز مطلع از دیدگاههای نهادهای حاکمه در ایالات متحده، واکنشهای خشمآلود و توهینآمیز برخی از کردهای ایرانی به اظهارات او—که امکان تحقق فدرالیسم و خودمختاری برای کردهای سوریه را منتفی دانسته بود—نشاندهندهی عمق نگرش قبیلهمحور و هویتگرایانه موجود در بخشی از فضای فکری کردهاست.
اینکه برخی کردها مخالفت تام باراک با خودمختاری کردهای سوریه را ناشی از ارمنیتبار بودن او میدانند، خود مصداقی از تفکر تبارمحور و برخوردی غیرمدرن با سیاست است. چنین رویکردی نشان میدهد که هنوز نگرشهای مبتنی بر همخونی و وابستگیهای قومی بر عقلانیت مدرن سیاسی در بسیاری از سطوح گفتمان کردی غلبه دارد.
تام باراک، بهعنوان نمایندهای نزدیک به نهادهای تصمیمساز آمریکایی، بیانگر بازتابی از مواضع رسمی یا نیمهرسمی واشنگتن است. در نتیجه، واکنشهای هیجانی و مبتنی بر تئوریهای توطئه، نه تنها موجب تحلیلرفتگی درک سیاسی میشود، بلکه مانع از شکلگیری راهبردی واقعبینانه نزد کردهاست.
در نگاهی تاریخی، کردها بارها بهمثابه ابزار فشار (pressure instruments) در رقابتهای ژئوپولیتیکی مورد استفاده قرار گرفته و سپس کنار نهاده شدهاند. در چنین شرایطی، رجوع به حقوق بینالملل—که بر اصل حاکمیت دولتها (state sovereignty) و تمامیت ارضی (territorial integrity) تأکید دارد—ضروری است. همچنین، باید به الزامات اقتصادی کشورها توجه داشت، چرا که در ترازوی منافع، گروههایی چون کردها که فاقد قدرت دولتسازی واقعی و منافع ژئواقتصادیاند، برای بازیگران بزرگ جهانی اولویتی ندارند.
از سوی دیگر، دولت مرکزی سوریه، به واسطهی میانجیگریهای ترکیه، عربستان سعودی، و قطر، در مسیر خروج از تحریمها، بازسازی اقتصادی، و بخشودگی بدهیها، نقش فعالی ایفا کرده است؛ و همین امر سبب گردیده تا حمایت از یکپارچگی سوریه، بهویژه از منظر بازیگران منطقهای، بهعنوان یک ضرورت استراتژیک مطرح شود. ترامپ نیز پیشتر اذعان کرده بود که رجب طیب اردوغان درک دقیقی از چگونگی مدیریت بحران سوریه دارد تمام این همکاریها و بازگشت سوریه جولانی به آغوش جامعه جهانی در حالی است که طی روزهای اخیر، درگیریهای مسلحانه میان نیروهای دروزیِ حامی دولت بشار اسد و «ارتش تازه سوریه» ادامه داشته است؛ درگیریهایی که به کشتهشدن شماری از دروزیهایی انجامیده که تحت حمایت غیررسمی یا ضمنی اسرائیل قرار داشتهاند، بیآنکه واکنشی جدی از جانب قدرتهای موسوم به «جهان آزاد» مشاهده شود.
این وضعیت بار دیگر ماهیت واقعگرایانه و در عین حال بیرحمانهی عرصه سیاست بینالملل و توازن قوا را یادآور میشود—عرصهای که در آن جایی برای احساسگرایی سیاسی و توهمات آرمانگرایانه باقی نمیماند. کسانی که از درک این منطق بنیادین ناتوان بمانند، دیر یا زود، در مواجهه با پیامدهای ناگزیر آن، دچار سرگشتگی و شکست راهبردی خواهند شد.
در همین چارچوب، ترکیه و کشورهای عربی مانع از آن خواهند شد که یک کشور عربی دستخوش تجزیه شود؛ این امر نه صرفاً برخاسته از منافع ملی آنان، بلکه مبتنی بر توازن قوای منطقهای و ملاحظات امنیت جمعی است.
در نهایت، اقلیم کردستان عراق را میتوان آینهی تمامنمای ناکامی پروژهی دولت-ملتسازی کردها دانست؛ جایی که هنوز ساختارهای قبیلهای و عشیرهای بر مناسبات حکمرانی غلبه دارد، نه دولتی بهمعنای دقیق کلمه شکل گرفته و نه ملتی مدرن. گستردگی فساد سیستماتیک و غارت منابع عمومی در این منطقه، تجربهای تلخ و آموزنده برای سیاستگذاران آمریکایی بوده است.
@iranban_kord
📝تام باراک:ما آموختهایم که فدرالیسم جواب نمیدهد
📎فدرالیسم شکستخورده: اقلیم کردستان بهمثابه نمونهای هشدارآمیز
تام باراک: نمیتوان در دل یک کشور مستقل ساختاری جداگانه یا غیرملّی داشت سفیر آمریکا در ترکیه و سفیر فوقالعاده در سوریه در ۲۰ تیرماه طی اظهاراتی نسخه حکمرانی فدرال برای سوریه را رد کرد و آن را مغایر سیاست آمریکا دانست. این اظهارات همزمان با خلع سلاح خوخخواسته پ. ک. ک و اعلام شکست فدرالیسم قومی و هرنوع خودمختاری قومی– فرهنگی از سوی اوجالان، مطرح شده است. تام باراک در این زمینه گفت:«وقتی وزیر روبیو درباره خودمختاری و حاکمیت صحبت میکند، منظورش این است که عراق یک کشور واحد است، سوریه هم یک کشور واحد. کردها یک جامعه منحصربهفرد، ارزشمند و پایدار در درون این کشورها هستند. من فکر نمیکنم که منظور او ایجاد یک کردستان مستقل باشد. ما آموختهایم که فدرالیسم جواب نمیدهد. شما نمیتوانید در دل یک کشور مستقل، یک ساختار جداگانه یا غیرملّی داشته باشید. ما همه باید از بخشی از خواستههای خود بگذریم تا به نتیجه نهایی برسیم: یک ملت، یک مردم، یک ارتش و یک سوریه.»
➖باید پرسید آمریکاییها از روی کدام سرمشق فهمیدند فدرالیسم جواب نمیدهد؟
تحولات دو دههی گذشته در اقلیم کردستان عراق نشان دادهاند که فدرالیسم، بهویژه در قالب قومی و بدون پشتوانهی نهادی و هویتی منسجم، نه تنها به انسجام ملی و توسعه منتهی نمیشود، بلکه بسترساز فروپاشی تدریجی نظام حکمرانی، فساد سیستماتیک، و زوال انسجام اجتماعی و تبدیل این اقلیمها به حیات خلوت بیگانگان میگردد. اقلیم کردستان، که بهعنوان یکی از نخستین پروژههای فدرالیستی قومی در خاورمیانه پس از سقوط رژیم بعثی در عراق معرفی شد، امروز در میانهی بحرانهای چندوجهی از جمله فروپاشی خدمات عمومی، تنشهای قبیلهای، حملاتزمینی و هوایی ارتش ترکیه و احداث دهها پایگاه ارتش این کشور در خاک اقلیم و ناکارآمدی نهادهای رسمی گرفتار آمده است.
در این ساختار نیمهخودمختار، تقسیم قدرت میان دو حزب عشیرهمحور اصلی ـ یعنی حزب دموکرات کردستان (KDP) و اتحادیه میهنی کردستان (PUK) ـ به جای آنکه به تعدد دیدگاهها و مشارکت دموکراتیک بینجامد، به نوعی رقابت فرسایشی درونقومی بدل شده که پیامد آن، فلجشدگی سیاستگذاری کلان، زوال برنامهریزی زیرساختی، و استقرار یک نظم پاتریمونیالیستی ـ رانتی (patrimonial-rentier order) بوده است.
اقلیم نه بر پایهی دولتسازی، بلکه بر مبنای وفاداریهای قبیلهای و مناسبات خویشاوندسالارانه اداره میشود. مناسبات قدرت نه از دل نهادهای عقلانی ـ قانونی، بلکه از مسیر شبکههای غیررسمی شکل گرفته و بازتولید میشود. این امر، در اصطلاح جامعهشناسی سیاسی، شکلگیری یک «دولت خویشاوندی» یا kinship state را به نمایش میگذارد؛ جایی که خطوط فاصل میان دولت و طایفه، میان خدمت عمومی و معاملهگری شخصی، بهکلی فروریختهاند.
بحران انرژی در اقلیم، تنها نمودی از این فروپاشی نهادی است: خاموشی ۲۰ ساعته ، وابستگی به واردات انرژی از ایران، و ناتوانی نیروگاههای داخلی در پاسخگویی به تقاضا، نشانگر انجماد سرمایهگذاری و فقر برنامهریزی فناورانه در یک منطقهای است که سالانه میلیاردها دلار از محل صادرات نفت و بودجه تخصیصیافته از بغداد درآمد دارد. بحران انرژی، نه بهسبب کمبود منابع، بلکه در نتیجه مستقیم الگوی حکمرانی رانتی ـ قبیلهای شکل گرفته است.
بدینترتیب، اقلیم کردستان را باید نمونهی شکست خوردهای از تلفیق فدرالیسم با ساختارهای سنتی قدرت دانست؛ مدلی که بهجای استقرار عقلانیت نهادی، زمینهساز بازتولید شبکههای پدرسالارانه، فساد فراگیر، و ناکارآمدی ساختاری شده است. در این شرایط، اظهارات اخیر مقامات آمریکایی ـ مبنی بر اینکه «فدرالیسم جواب نمیدهد» ـ بیش از آنکه ناظر به آینده باشد، بازتابی است از درسی تلخ از گذشته.
در نهایت، میتوان گفت:
اقلیم کردستان، برای آمریکا به یک تجربه عبرتآموز بدل شده است؛ الگویی که نشان داد کردها، دستکم در قالب موجود، فاقد قابلیت دولت ـ ملتسازی (nation-state capacity) پایدار هستند، و فدرالیسم قومی، در عمل، به فروپاشی حکمرانی و واگرایی نهادی میانجامد.
@iranban_kord
ویدئویی که برخی پیجهای طرفدار طالبانیها از درگیری شب گذشته پیشمرگههای کرد با مردم اقلیم و مقایسه آن با زندگی خانواده بارزانی منتشر کردهاند .
@iranban_kord
اون قضیه کنسله،
مسعود رجوی زنده شده و در حمایت از میرحسین بیانیه داده ! تعجب کنید :))
📎مردی کرد از اقلیم کردستان عراق میگوید: «ما نان نداریم بخوریم؛ همه چیزمان به ایران قاچاق میشود.»
در حالی که این بنزین یارانهای ایران است که به دلیل اختلاف فاحش نرخ برابری ریال و دینار عراقی، به آن سوی مرز قاچاق میشود، و این مواد غذایی و انرژی ارزان ایران است که به اقلیم سرازیر میشود، ناگهان قصور در حکومتداری را به قاچاق به ایران نسبت میدهند؟
چگونه اقلیمی که بهشت رفاه و آزادی کردها خوانده میشود، بخش عمده بودجه عمومیاش را از دولت مرکزی بغداد دریافت میکند، با حقوقهای نجومی برای هزاران کارمند بیکار و ساختارهای فربه و ناکارآمد، هنوز هم خود را قربانی میپندارد؟ قاچاق مقصر است یا فساد ساختاری و ناکارآمدی نهادینهشده در سیستمی که بر بنیاد روابط قبیلهای و خانوادگی اداره میشود؟
نظام فدرالی بر پایهی عشیره و سهمیهخواهی، نه تنها عدالت اجتماعی نمیآورد، بلکه به بازتولید رانت، فساد، بیمسؤولیتی و بیاعتمادی عمومی دامن میزند. آنگاه که اقتصاد یک اقلیم نه بر شایستهسالاری و تولید، بلکه بر انتقال بودجه از دولت مرکزی و تجارت غیررسمی تکیه دارد، مسئولیتگریزی به یک راهبرد رسمی بدل میشود.
@iranban_kord
🎥 حمله کردهای اقلیم کردی عراق به ماشین های تانکر سوخت ایرانی .
با وجود فروش مستقل نفت و دریافت مستمر سهم بودجهای از سوی دولت مرکزی عراق ـ از جمله پرداخت کامل حقوق هزاران کارمند اقلیم ـ بخش قابل توجهی از این منابع مالی به مسیرهایی فاقد شفافیت و پاسخگویی هدایت میشود؛ مسیرهایی که عمدتاً در اختیار حلقههای حزبی، خاندانهای وفادار، و محافل ایدئولوژیک ایرانستیز قرار دارند. همچنین، سهمی از این منابع صرف تأمین مالی احزاب کردی ایرانی و شبکههای رسانهای با گرایشات پانکردی و بخش دیگری نیز در قالب امتیازات اقتصادی به دولت ترکیه واگذار میگردد، تا نیاز اقلیم به بغداد و تهران به حداقل برسد.
در چنین شرایطی، نارضایتیهای مردمی، که ناشی از محرومیت از منافع مستقیم این درآمدهاست، گاه به صورت اقدامات واکنشی چون حمله به تانکرهای حامل سوخت ایرانی بروز مییابد.
اما نکته اینجاست، در حالی که بروز چنین رفتاری با رانندگان ایرانی در کشورهای دیگر خشم به اصطلاح میهنپرستان را بر میانگیزد اما در برابر چنین رفتارهایی در اقلیم کردستان سکوتی تأملبرانگیز حاکم است.
@iranban_kord
📎هم میهن بلوچ :زبان فارسی است که اصالت واقعی ایرانی را دارد ،مشکل کسانی هستند که خودبرتربینی پوشالی و قومی دارند .
در حالی که زبان فارسی توسط برخی جریانهای قبیلهگرا مورد هجمه قرار میگیرد، تیره ایرانی بلوچ، به دفاعی نجیبانه و مسئولانه از زبان ملی برخاسته است. این دفاع، نه در تریبونهای پرزرق و برق، که در کنش روزمرهی خانوادههای بلوچ، در مدارس محروم، و در قلب فرزندان وفاداری شکل میگیرد که فارسی را چونان رشتهای حیاتی در استمرار ایران پذیرفتهاند.
بلوچها میدانند که زبان فارسی، صرفاً زبان اکثریت نیست، بلکه زبان مشروع همبستگی ملی و حافظ نظم تاریخی ایران است؛ زبانی که به اقوام اجازه داده است بدون حل شدن در یکدیگر، با یکدیگر باشند.
بلوچ زبان فارسی را بهرغم نداری، گرامی میدارد؛
و دیگری، زبان فارسی را بهرغم برخورداری، دشنام میدهد.
در چنین تقابلی، پرسش بنیادین از وجدان ملی ما این است:
آیا زمان آن نرسیده که به جای باج دادن به طلبکاران سیاسی، به وفاداران بیادعا احترام نهاد؟
آیا نباید بلوچ، نه بهخاطر مظلومیت، بلکه بهخاطر منش، در کانون سرمایهگذاری فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قرار گیرد؟
@iranban_kord
سخنان کرد ایرانی عضو ارتش جولانی درباره نخستین شورش علویان و وابستگان بشار اسد در حدود چهار ماه پیش که علویان به شدت سرکوب شدند.
@iranban_kord
باید با آموزش تاریخ مشترک بدون تاریخسازی و جعل تبارهایی چون ماد و کاردوخ برای کردها و ایجاد حافظه جمعی ملی، قومیت را در چارچوب یک ملت سیاسی (political nation) بازتعریف کرد.
ارنست گلنر، شاید مهمترین نظریهپرداز «ملتسازی در دوران مدرن»، معتقد بود که مدرنیته اقتضا میکند فرهنگهای قبیلهای نابود شوند—نه از طریق خشونت فیزیکی، بلکه از طریق ساختارهای مدرن: آموزش رسمی، بوروکراسی، بازار.
〽️ آنچه باید متوقف شود:
امتیازدهی فرهنگی، زبانی و سیاسی به قومگرایی؛
رمانتیزهکردن قبیله و عشیره؛
تفسیر توهینهای قومی به عنوان «تنوع فرهنگی»؛
تحمل در برابر ایدئولوژیهایی که بر انکار ملت ایران یا تضعیف زبان فارسی بنا شدهاند.
📎در برابر رمانتیزهسازی عقبماندگی قبیلهای: خشونت فیزیکی یا عریانسازی حقیقت فرهنگی؟
ما، بهمثابه ایرانیانی با ریشههای شهری، مدنی و متکی بر سنت دیوانسالاری، ادبیات، و عرف عقلانی، توان اعمال خشونتهای عریان و قبیلهوار – نظیر آنچه در ترکیه نوین با کردها کردند و اعمال شنیع و جنایتکارانهای چون خوراندن مدفوع، تجاوز سازمانیافته به زنان و دختران کرد ، بستن ریسمان به آلت مردان ،سوزاندن مردان و زنان کرد در خانهها و جنگلها – را به کردها چشاندند را نداریم، پس نمیتوانیم مانند ترکها و اعراب ، روان انسان قبیلهای را به تسلیم واداشته و غرور ایلیاتیاش را در هم شکنیم.
چنین شکنجههای وحشیانهای در ایران پیشامدرن و تحت حکومتهای ایلیاتی ترکِ قاجار و صفویه بر مردم ایران اعمال میشد و برخلاف ترکیه که مدرنیسم خود واجد ایجاد ساختاری برای تجاوز و شکنجه و کشتار سیستماتیک شد ،مدرنیسم و دولت مدرن در ایران پایانی بر خفت و خواری ۱۴۰۰ ساله ایرانیان شهرنشین تحت حکومتهای ایلیاتی بود .
اما این به معنای انفعال و سکوت در برابر ساختار فرهنگی واپسگرای این جوامع نیست.
در نبود خشونت نهادینه، راه مشروع و اخلاقی، بیپردهگویی است: باید با صداقت علمی و صراحت فرهنگی به این واقعیت اشاره کرد که فرهنگهای قبیلهمحور ـ دچار زنستیزی ساختاری، فاقد سنتهای اشرافیت مدنی، بریده از نهاد بازار و مبادله، و عموماً بیتجربه از عرف شهرنشینی و دیالوگ قانونیاند.
نباید این کاستیها را در زرورق واژگانی چون «اصالت قومی»، «هویت بومی» یا «فرهنگ مستقل» پنهان کرد. آنچه در بسیاری از موارد «هویت قومی» خوانده میشود، در واقع بازتولید فرهنگی الگوهای سلطهجویانهی پیشامدرن و بدویت است: جایی که مردسالاری، خشونت کلامی، تحقیرهای جنسیتی، بیاعتمادی ساختاری به بیگانه، و منطق خون و طایفه، نبود نهاد بازار و در نتیجه نبود اعتماد و مبادلات تجاری ، هنوز سنگبنای زندگی اجتماعیاند.
همزیستی مدنی، بدون نقد جدی این ذهنیت، ممکن نیست. و همانگونه که ارنست گلنر هشدار میداد، اگر مدرنیته نتواند فرهنگهای قبیلهای را به چالش بکشد، دیر یا زود زیر سلطهی اسطورههای قومی و شبهاصالتهای خشن از درون فروخواهد پاشید.
@iranban_kord
فحاشی زن کرد به زبان فارسی :فارسی زبانی گَر است.
این زن کرد میگوید بیشتر فارسی زبانان خود دوست دارند به زبان کردی حرف بزنند پس چرا خود کردها به این زبان گَر فارسی حرف میزنند ،کردی حرف زدن افتخار است .
➖در زبانهای های کردی gar، بهمعنای بیماریهای پوستی دام و احشام ، و جذام در میان انسانهاست .
@iranban_kord
〽️مرد پانکرد : در منطقه ما مردم فکر میکنند هر کسی فارسی حرف میزند ...ونی است .
این نگاه (البته نه با این میزان هتاکی و به صورت محدودتر)صرفاً محدود به پانکردها نیست، بلکه پدیدهای رایج در میان برخی تیرهها و اقوامیست که خاستگاهشان در زیستبومهای قبیلهای، عشایری، و غیرشهری ایران بوده است. چراکه زبان فارسی نهفقط ابزار ارتباط، بلکه ناقل یک نظم نمادین شهری، متمدن، قانونمند و زیباییشناختی است. زبانی که بهجای فریاد، گفتوگو؛ بهجای طایفه، نهاد ؛ و بهجای چماق، کتاب و قانون را بهکار میگیرد.
اما در منطق فرهنگی قبیلهای، منزلت مردانه با قدرت اعمال خشونت، توان بدنی، صداهای بلند، و وفاداری به قبیله یا خون تعریف میشود. بنابراین، زبانی که از خشونت تهی است، در گوش آنان «زنوار»، «مفعول»، و «بیریشه» تلقی میشود—و این داوری نمادین، خود را در تحقیر جنسی و جنسیتی نسبت به فارسیزبانان نشان میدهد: مثلاً با القابی که نشانگر پذیرندگی، ضعف، و انفعال است.
@iranban_kord
➖ جوامع قبیلهای، منطق ویژه خود را دارند: منطق مبتنی بر زور، بازدارندگی و خشونت متقابل. در این جوامع، قدرت اخلاقی بیپشتوانه، هرگز احترام نمیآورد. این الگوی رفتاری، در رابطهی کردها با دیگر گروههای قومی نیز صادق است: آنجا که قدرت و خشونت مستقر است، احترام شکل میگیرد؛ آنجا که مدارا، عطوفت، یا تساهل وجود دارد، جای خود را به بیاحترامی و جسارت میدهد.
این وضعیت البته ناشی از کاستیهای دولت مدرن، فقدان عدالت کیفری، و غلبهی ساختارهای قبیلهای است. اما تا زمانی که این نظم فرهنگی برجا بماند، خشونت همچنان زبان اصلی احترام خواهد بود — و قربانیان آن، نه لزوماً ضعیفترینها، بلکه بردبارترینها خواهند بود.
@iranban_kord
📎حمله پلیس ترکیه به خانواده کرد به دلیل گوشدادن به موسیقی کردی !
گروهی از افسران پلیس، ظاهراً خارج از زمان اداری ، یک خانواده را هنگام گوش دادن به موسیقی کردی در ماشین، بازداشت نموده و مورد ضرب و شتم قرار دادند .
در میان بازداشتشدگان، یک زن هفتماهه باردار بود که گفته میشود پس از لگد خوردن در ناحیه شکم توسط افسران، دچار جدا شدن جفت گردیده و به زایمان اضطراری نیاز پیدا کرده است و مادر و نوزاد هماکنون در بخش مراقبتهای ویژه بستری هستند .
برای سه مرد از خانواده درخواست قرار بازداشت موقت شده و سایر اعضا (از جمله دختر ۱۴ ساله، زن باردار و مادر بزرگ) آزاد شدهاند .
یکی از بستگان گفت: «تنها جرممان این بود که موسیقی کردی گوش میدادیم. اگر ترک بودیم یا موسیقی ترکی میگوشدادیم، چنین اتفاقی نمیافتاد.» .
پلیس استانبول اعلام کرده که این اقدام برای مقابله با «صدای بلند و رفتار پرخاشگرانه» بوده و افراد، افسران را مورد توهین قرار داده و دست به مقاومت زدهاند.
کردهای ایرانی پس از اعلام خلع سلاح پکک و اعتراف اردوغان به سرکوب کردها و ممنوعیت زبان کردی در ترکیه ، این اعتراف را پیروزی تلقی کردند !
@iranban_kord
نسل پدر و مادرهای مارو سازمانیها خوشبخت کردن نسل مارو هم پدر سازمانیها میخوان خوشبختتر کنن
#توماچ
خشم پانکردهای ایران نسبت به تام باراک و توهین به او پس از آنکه فدرالیسم و خودمختاری برای کردهای سوریه را ناممکن دانست .
@iranban_kord
📝فدرالیسم در بحران،۲۰ ساعت بیبرقی، یک آینده تاریک
اقلیم کردستان دارای ساختاری سیاسی نیمهخودمختار است که با چالشهای جدی در زمینه مدیریت منابع، شفافیت، پاسخگویی و فساد اداری مواجه است. با وجود اختصاص بودجههای کلان حکومت مرکزی عراق برای اقلیم و فروش نفت توسط حکام ، تقسیم قدرت میان احزاب عشیرهای اصلی مانند حزب دموکرات کردستان (KDP) بارزانیها و اتحادیه میهنی کردستان (PUK)طالبانیها منجر به رقابتهای فرسایشی و ناکارآمدی در اتخاذ سیاستهای کلان زیرساختی شده است. این رقابتهای عشیرهای و ناتوانی در ایجاد یک مدیریت یکپارچه و هماهنگ، به توزیع ناکارآمد منابع مالی و انسانی منجر میشود.
برخلاف انچه بلاگرهای ایرانی و کرد ایرانی میکوشند برای جذب سرمایه ایرانیان اربیل را همتراز دبی نشان دهند ،شبکه برقرسانی در کردستان عراق، بر خلاف استانهای دیگر عراق، به شدت آسیبدیده و فرسوده است.
البته مشکل کمبود برق در عراق یک مشکل کشوری است اما وضع اقلیم از مناطق حوزه حکومت مرکزی وخیمتر است .
بخشی از برق این منطقه با واردات از ایران تأمین میشود که بهعلت مسائل سیاسی، تحریمها، و بدهیهای معوقه، اغلب با قطعیهای مکرر مواجه است. همچنین نیروگاههای برق داخلی به دلیل کمبود سرمایهگذاری در تکنولوژیهای نوین، نوسازی تجهیزات، و توسعه ظرفیت تولید، توان پاسخگویی به تقاضای رو به رشد جمعیت را ندارند.
همچنین ساختار عشیرهای (Tribalism) که در جامعه کردستان عراق عمیقاً ریشه دارد، یکی از عوامل تعیینکننده شکلگیری مناسبات قدرت و توزیع منابع در اقلیم محسوب میشود:
قدرت در اقلیم کردستان نه تنها از مسیر نهادهای رسمی، بلکه به شدت از طریق شبکههای خانوادگی و عشیرهای توزیع میشود. این وضعیت، بر اساس تحقیقات جامعهشناسی سیاسی (Ernest Gellner, Nations and Nationalism, 1983)، منجر به ظهور نوعی «حکومت مبتنی بر وفاداریهای قبیلهای» (tribal patronage system) میشود که در آن منابع مالی و پروژهها بهطور غیررسمی میان اعضای این شبکهها تقسیم میشود.
همچنین ساختار عشیرهای به گسترش فساد و رفاقتسالاری دامن میزند و توزیع منابع را نه بر اساس شایستگی و نیاز، بلکه بر اساس روابط خویشاوندی و سیاسی سازماندهی میکند. این امر موجب ناکارآمدی شدید در اجرای پروژههای عمومی و کاهش کیفیت خدماتی مانند برق میگردد.
پاشنه آشیل اقلیم کردستان اقلیم نه صرفاً ناشی از ضعف مدیریتی، بلکه حاصل پیوندی خطرناک میان ساختار رانتی ـ سوسیالیستی، ناکارآمدی بوروکراتیک، و ایدئولوژیگرایی سیاسی است. در حالی که مردم اقلیم با قطعی برق روزانه تا ۲۰ ساعت، بحران آب، بیکاری، و تعویق ماهها دستمزد مواجهاند، اولویتهای مالی و ایدئولوژیک نخبگان حاکم، در مسیری معکوس از منافع عمومی سامان یافتهاند.
اقتصاد اقلیم، که ساختاری شبهسوسیالیستی دارد، با دهها هزار کارمند دولتیِ بدون عملکرد واقعی، صرفاً به ابزاری برای خرید وفاداری سیاسی بدل شده است. این جمعیت کارمندی متورم نهتنها بودجه عمومی را میبلعد، بلکه مانعی اساسی بر سر راه هرگونه اصلاح ساختاری و گذار به اقتصاد تولیدمحور محسوب میشود.
در بُعد ایدئولوژیک، منابع عمومی اقلیم در خدمت پروژهای پانکردیستی قرار گرفته که در تلاش برای صدور هویت سیاسی ـ فرهنگی خاصی به دیگر مناطق کردنشین منطقه است. اختصاص بودجه برای «کردیاتی» ـ فرآیند کردسازی نرم در میان تیرههای لر، بختیاری، و حتی گسترش افکار واگرا در میان کردهای خراسان ـ بخشی از این سیاست هژمونطلبانه است. پشتیبانی مالی از دهها شبکه تلویزیونی ۲۴ ساعته آن هم در حالی که خود مردم اقلیم روزی چهار ساعت برق دارند ، تأمین هزینههای احزاب کردی ایرانیِ اپوزیسیون ایران، و پمپاژ یک ایدئولوژی قوممحور فرامرزی، همگی برآمده از همین منطقاند.
نتیجه، وضعیتی است که در آن مردم اقلیم زیر بار بحران معیشتی و خدماتی خرد میشوند، در حالی که طبقه حاکم، درگیر رویاهای هویتی و بازیهای ژئوپولیتیکی است.
ین فضا، تجلی آشکار یک فروپاشی تدریجی است: فروریختن فاصله میان شبهدولت عشیرهای و شبه ملت عشیرهای ، و ازهمگسیختگی انسجام اجتماعی در پی سلطه ایدئولوژی بر واقعیت.
__در نهایت، ترکیب دو عامل فدرالیسم و ساختار عشیرهای در اقلیم کردستان، یک نظام حکمرانی «غیرمتمرکز ـ غیررسمی» را شکل داده که در آن:
تصمیمگیریها به شکل پراکنده و مبتنی بر توافقهای قدرتهای محلی صورت میگیرد.
@iranban_kord
▪️کشته شدن یک مرد کرد اهل اقلیم کردی عراق در اعتراض به خاموشی ۲۰ ساعته برق در این اقلیم
تظاهرات گسترده مردم اقلیم کردستان در اعتراض به قطعی برق حدود ۲۰ ساعت در شبانهروز بیانگر نارضایتی عمیق از ناکارآمدی سیستم برقرسانی و مدیریت منابع مالی و انرژی در اقلیم کردی عراق است، متأسفانه با کشته شدن مردی میانسال به دست نیروهای پیشمرگه کرد همراه گردید. پیشمرگهها که خود ماههاست دستمزد دریافت نکردهاند اکنون آماج نقد مردمی شدهاند.
@iranban_kord