نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگیی* @Tabaa24
#دیک_دیویس:
🔸اگر نمیتوان با اتکا به جغرافیای شاهنامه به مفهومی روشن از هویت واحد ایرانی رسید باید ببینیم تلقی شاهنامه از نژاد و قومیت چیست زیرا چنانکه میدانیم یکی از دغدغه های اصلی شاهنامه که درباره آن بسیار سخن گفته اند مسألۀ «گوهر» و «نژاد» است. با وجود آنکه در سرتاسر شاهنامه گهگاه به اهمیت تبار و خاندان اشاره شده جزئیات داستانهای بخشهای اسطوره ای این منظومه به روشنی به ما می فهماند که هیچ مفهومی از خلوص نژادی وجود ندارد که بتوان آن را شرط لازم هویت ایرانی به شمار آورد.
🔸نگاهی به شاخص ترین شاهان و قهرمانان بخش اسطوره ای و داستانی شاهنامه برای اثبات این ادعا کافی است. کیخسرو شاخص ترین نمود شاه کامل در بخشهای ماقبل تاریخی شاهنامه یعنی پیش از حمله اسکندر از غرب به شمار میرود پدر کیخسرو سیاوش است و پدر سیاوش هم کیکاووس پادشاه ایران است اگر بخواهیم هویت ایرانی خالصی را دست کم در سلسله نسب پدری کیخسرو تا پدربزرگش جست و جو کنیم همه چیز خوب است اما سلسله نسب مادربزرگ پدری او به دختری می رسد که در اصل از توران گریخته و مدعی است که نسبش به گرسیوز و از آن طریق به افراسیاب پادشاه ،توران میرسد. اگر به سلسله نسب مادری کیخسرو نگاه کنیم به روشنی میبینیم که مادرش فرنگیس دختر افراسیاب است و با اینکه ما درباره مادر فرنگیس، یعنی مادربزرگ مادری کیخسرو، هیچ نمیدانیم به نظر میآید که او نیز از توران بوده است زیرا اگر ایرانی بود حتماً به صراحت بیان می شد. بدین سان کیخسرو که نمونۀ عالی و کامل شاه ایرانی در نیمه نخست شاهنامه محسوب می شود، تنها یکی از اجداد شناخته شده اش به طور مسلّم ایرانی است و سه تن دیگر از آنان تورانی هستند؛ یعنی از میان دشمنان دایمی ایران از زمان مرگ فریدون تا حملۀ اسکندر.
@shahnamehpajohan
🔸/channel/eshtadan
#دیک_دیویس:
در مواجهه با شاعری که در دوران کهن و در زمانه ای می زیسته که دین در زندگی اکثر مردم واقعیتی انکارناپذیر و فراگیر بوده و میتوان گفت همه جوانب زندگی انسان در محاصره امرونهی ها و شایست و ناشایستهای دینی قرار داشته است طبعا میتوان انتظار داشت شعرهایی بسراید که از پاداش و مجازات اخروی خبر دهند اما فردوسی با این که در چنین محیطی می زیسته به گونه ای شگفت به دین و مذهب به این معنا علاقه ای نشان نمیدهد. این دیدگاه ممکن است در نظر برخی خوانندگان بدعت آمیز جلوه کند زیرا فردوسی به حق به آن مشهور است که همواره در اشعارش با علاقه ای وسواس گونه به مسائل اخلاقی می پردازد و مکرراً به معضلات و تنگناهای مربوط به وظیفه صاحبان قدرت توجه میکند؛این دغدغه را به ویژه در داستان سیاوش و داستان اسفندیار به وضوح میتوان دید همچنین فردوسی شاعری است که سخت دلمشغول عدالت است؛ چنانکه یکی از مفسران نکته سنج شاهنامه را حماسه داد نامیده است. اما باید تأکید کنیم که دلمشغول بودن به مسائل اخلاقی و جست وجوی عدالت ضرورتاً مقتضی داشتن دیدگاهی دینی نیست. اخلاق و عدالت در اشعار فردوسی بیش از آنکه مرتبط با خدا باشد با انسان پیوند دارد.
🔸از کانال تلگرامی باشگاه شاهنامه پژوهان
/channel/eshtadan
📌بخشی از سخنان «چنگیز مولایی» در «بنیاد پژوهشی شهریار تبریز»
📎۱٠ خرداد ۱۴٠۴
🔹عدهای گاهی نمیتوانند به مسئلهای پاسخ دهند؛ بنابراین، بلافاصله آن را متوجه یکی از سلسلهها میکنند.
اگر به تاریخ نگاه کنیم، مسائل و اختلافات قومیتی در دورهی رضاشاه را همسایگان ایران به وجود آوردهاند! همان همسایه بود که برای ما فتنهی آذربایجان را به وجود آورد. بعدها هم که هیچ طَرفی از _فتنه انداختن و تفرقه انداختن بین ملت ایران _نبست، شروع کرد به ایجاد تقابل و #تفرقهی_زبانی و دم زدن از زبان مادری و از این قبیل مسائل!
🔹برای اینکه از این نفاقها به دور باشیم، بهتر است که هویت و #ملیت خودمان را بشناسیم.
🔹#زبان_فارسی، زبان مشترک همهی ما #ایرانیان است.
@Vatanyolii
/channel/eshtadan
یازدهم خرداد زادروز محمّدامین ریاحی
زبان ما و همسایگان ما
صاحباختیار زبان فارسی ما نیستیم. بلکه این زبان میراث مشترک همۀ اقوام فارسیزبان است. نیازی به گفتن نیست که تا یکی دو قرن پیش، یک زبان فارسی بیشتر وجود نداشت. زبان رودکی سمرقندی، عمعق بخارایی، مولوی بلخی، کسایی مروزی، سنایی غزنوی، مسعود سعد لاهوری، خسرو دهلوی، خاقانی شروانی، نظامی گنجهای، فضولی بغدادی، بیدل دهلوی با زبان فردوسی و سعدی و حافظ یکی بود و جز پارهای ویژگیهای سبکی که در سخن شاعران و نویسندگان همعصر در یک کشور هم مشاهده میشود، تفاوت مهمی میان زبان شعر آن جاودانگان نبود و نیست.
امروز هم شعر و ادب در سراسر این سرزمینها یکی است. اشکالی که هست در اصطلاحات علمی و فنی و اداری و تعبیرات مربوط به تمدن جدید است. در یکی دو قرن اخیر که رشتههای پیوند میان همزبانان ما گسسته بوده در هر منطقهای برای بیان مفاهیم جدید تعبیرات خاص دیگری از زبانهای فرنگی عاریه گرفتهاند یا از گنجینۀ لغات کهن انتخاب و معمول کردهاند و این چندگونگی اصطلاحات میان زبان برادران فاصله انداخته است و اگر این وضع ادامه یابد در آینده روزی خواهد رسید که فارسی و دری و تاجیکی واقعاً به صورت زبانهای جداگانه درخواهند آمد.
تا دیر نشده است برای بازبینی تعبیرات علمی و اداری و یکسان کردن آنها باید اقدام اساسی شود. راه کار تشکیل مجامع مشترک از دانشمندان و زبانشناسان کشورهای ذینفع است.
امروز ایران و افغانستان و تاجیکستان در تهیۀ کتابهای علمی مخصوصاً کتب مورد نیاز دانشگاهها در تنگنا هستند و عمدهترین مشکل فقر اصطلاحات علمی است. اگر روزی در مجامع مشترکی با شرکت دانشمندان افغانی و تاجیک وحدت اصطلاحات علمی تأمین گردد، این مشکل رفع خواهد شد. آن وقت کتابی که در هریک از این کشورها تألیف و چاپ میشود در تمام منطقه مورد استفاده خواهد بود.
امروز همۀ اقوام منطقه باید خود را مشترکاً وارث و مسئول حفظ و توسعۀ این زبان و فرهنگ بدانند و در تقویت بنیان آن بکوشند تا با همکاری همهجانبۀ آنها زبان فردوسی و رودکی و نظامی و مولوی جایگاه دیرین خود را در تمدن امروز جهان بازیابد. موفقیتهای معنوی بهدستآمده در این راه مقدمۀ دستاوردهای مادی و تقویت بنیان این جوامع و رفاه مردم آنها خواهد بود.
«زبان ما و زبان همسایگان»، محمّدامین ریاحی
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ، ج ۲، ص ۶۸۴-۶۸۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔹/channel/eshtadan
مسئلهی جهانی شدن از ايران آغاز شده است و سخنگوی بارزِ اين فكر، شاهنامه و فردوسی است.
شاهنامه يک خطاب جهانی دارد، از همان ابتدا كه شروع میشود میگويد «به نام خداوند جان و خِرَد»، اين جامعترين و بالاترين تعريف در مورد خداوند است، برای اينكه كلّ بشر در هر نقطه از دنيا كه واجدِ جان و خرد است، به اين قوا نظر دارد.
فردوسی در ادامهی شاهنامه، در مورد آفرينش جهان، ستايش خرد، آبادانی جهان و بانيان تمدّن حرف میزند و اين خطاب جهانی است، و مخصوص يک قوم و ملّت و تمدّن نيست. موضوع شاهنامه نبرد بين نيكی و بدی است؛ يعنی يک امر جهانی كه در كلّ سرنوشت جهان جريان داشته است. اين موضوع به صورت يک فرهنگ جهانی در «عرفانِ ايرانی» جريان پيدا میكند. وقتی مثنوی مولوی را باز میكنيد میبينيد فراتر از همهی نظريّهها و باورها حركت میكند و يک هدفِ جهانی مورد نظر اوست، و اين ريشهاش برمیگردد به ايرانِ پيش از اسلام، و آنچه در روحيّهی ايرانی بوده، كه هميشه ديدش يک "ديدِ جهانی" است.
#ایران_و_جهان_از_نگاه_شاهنامه
@sarv_e_sokhangoo
/channel/eshtadan
🔵🔴 در ستایش یا در تخریب میراث فرهنگی ؟!
✍ مهرناز شهباز
هفته میراث فرهنگی شاید زمانی برای تجلیل از آنانی باشد که در مسیر دشوار حفاظت از تاریخ، فرهنگ و هویت این سرزمین گام برداشتهاند اما مراسمی که به این مناسبت در باغ جهانی چهلستون اصفهان برگزار شد، به جای آنکه محملی برای تقدیر از تلاشگران این حوزه باشد، به صحنهای برای انکار ارزشهای میراثی بدل شد.
در این جلسه حضور نداشتم اما با دیدن ویدئوهایی که توسط برخی بلاگرها و فعالان فضای مجازی منتشر شد، از شنیدن سخنان امام جمعه اصفهان متعجب و متأسف شدم و شاید باید بگویم خوشحالم که در آن فضا حضور نداشتم چراکه شنیدن جملاتی چون" اصفهان نیازی به هزار خانه تاریخی ندارد، ده، بیستای آنها را نگهدارید..." یا اینکه "میتوان روی ستونهای چهلستون رنگ کشید..." یا " مرمت سنگ مرمر آسیب دیده مسجد جامع ضرورتی ندارد و میتوان نمونه جدید و بهتر تراشید..." برای هر خبرنگار حوزه میراثفرهنگی دردناک و نگرانکننده است.
این سخنان نه تنها فاقد پشتوانه کارشناسی است، بلکه با روح و هدف هفته پاسداشت میراث فرهنگی در تضاد آشکار بود؛گویی در مراسمی که باید پاسدار هویت باشد، تریبون در اختیار کسی قرار گرفته که بهجای تأکید بر حفظ، مسیر حذف را مشروع جلوه میدهد.
از کسی که در حوزه دین صاحبنظر است، انتظار میرود در زمینهای که تخصص ندارد، با احتیاط سخن بگوید؛ نه اینکه با ادبیاتی طعنهآمیز و سهلانگارانه، به میراثی بتازد که ستونهای تاریخ و فرهنگ این سرزمین را شکل دادهاند.
در دورانی که اصفهان با بحرانهای زیستمحیطی، فرونشست زمین مواجه است، حفظ میراث فرهنگی نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی حیاتی است. گردشگری یکی از معدود مسیرهای نجاتبخش برای این شهر است و این صنعت بر شانههای همین خانهها و بافتهای تاریخی ایستاده است. حذف تدریجی این شناسنامهها، یعنی بریدن ریشههای فرهنگی و اقتصادی آینده اصفهان.
جای تأسف است که در مراسمی که قرار بود تکریم تلاشگران عرصه میراث باشد، سخنانی به گوش رسید که نهتنها حمایتی از آنان نبود، بلکه تمام زحماتشان را به سخره گرفت. بدتر از آن، اینکه چنین اظهار نظرهایی از سوی فردی صورت میگیرد که نهتنها تخصصی در این حوزه ندارد، بلکه انتظار میرود در جایگاه خود، پاسدار هویت و تاریخ این سرزمین باشد، نه منتقد بیپایه آن.
خانههای تاریخی اصفهان، نشانههای زیسته مردم این شهرند؛ آنها سندهای زندهای هستند از فرهنگ، معماری، و زیست شهری در ادوار مختلف. کماهمیت جلوهدادن این خانهها، تنها زمینهساز تسریع روند تخریب و بیتوجهی به بافت تاریخی نیست، بلکه نوعی بیحرمتی به حافظه جمعی مردمی است که با این فضاها زیستهاند و نفس کشیدهاند؛ بیحرمتی به کارشناسان، کنشگران و حافظان دغدعهمند میراث فرهنگیست.
میراث فرهنگی، کالایی مصرفی نیست که با نمونه تازه جایگزین شود. اگر به خود اجازه میدهیم سنگی از صفه یا ستونی از چهلستون را با نمونهای نو تعویض کنیم، به همان سادگی میتوان هویت یک شهر را هم تعویض کرد و آیا ما آمادگی آن را داریم که هویتمان را از نو تراش دهیم؟
هزار افسوس؛ هزار افسوس!
امید که به جای حذف صداهای تخصصی و گشودن تریبون برای اظهارنظرهای غیرکارشناسی، جایگاه واقعی حفاظت از میراث تاریخی اصفهان را حفظ کنیم؛ چراکه شهر تاریخی، تاریخی باقی نمیماند اگر از درون تهی شود.
🌍 @TahlilZamane
🔸/channel/eshtadan
#دکنر_محمد_امین_ریاحی:
▪️فردوسی رهبر فکری و معلم بزرگ ملت ایران است
اگر فردوسی را تنها به عنوان شاعر بزرگ و حتی بزرگترین شاعر ایران بشناسیم، قدر او را درست نشناخته ایم و حق او را ادا نکرده ایم. فردوسی نه تنها بزرگترین شاعر ایران بلکه حکیم و متفکری بزرگ و رهبر فکری و معلم بزرگ ملت ایران، و استواری بخش زبان فارسی، و یگانگی بخش ملت ایران، و جاودانگی بخش آزادی و استقلال ایران است و شاهنامه او معرف ملت ایران به عنوان ملتی با فرهنگ والای باستانی و مایه عزت و اعتبار ایران در انظار جهانیان است.
@shahnamehpajohan
🔸/channel/eshtadan
🔮 ۲۰ کانال برتر تاریخی و فرهنگی و ادبی!
🟣 روی لینک بزنید و عضو کانالهای دلخواه شوید!
🆔 /channel/addlist/oY7c_LbKImM2ZjQ8
💜از کانال بزرگ و نمونۀ زیر هم دیدن کنید!👀
دکتر حسن کامشاد، مترجم و پژوهشگر ادبیات فارسی در سن ۱۰۰ سالگی در لندن درگذشت. او متولد ۴تیر ۱۳۰۴ در اصفهان بود. پساز گرفتن دیپلم در اصفهان وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد. با مدرک کارشناسی به استخدام #شرکتنفت درآمد. پیش از کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ وارد دانشگاه کمبریج شد و درآنجا ضمن تدریس، تحصیلات خود را ادامه داد و دکترا گرفت. در بازگشت به ایران بار دیگر به استخدام شرکت نفت در آمد و تا پس از انقلاب، کارمند عالی رتبه شرکت نفت بود. سپس مجبور به بازنشستگی زودرس شد. اما این بازنشستگی پیش از آنکه به سرگردانی مرسوم بینجامد، بر اثر دیداری اتفاقی با #صادقچوبک، او به سمت ترجمه رهنمون شد.
هرچند صادق چوبک و گلستان هر یک در مرحلهای از زندگی، بر سرنوشت او تأثیر گذاشتند اما براساس گفتههای خودش تأثیر #شاهرخمسکوب بر او از هرکس دیگر بیشتر بوده است چنانکه زمانی دراین مورد گفته بود: «هنوز وقتی مینویسم حس میکنم شاهرخ بالای سر من ایستاده و ناظر کارهای من است».
وی معتقد بود «مترجم تا نویسنده نباشد نمیتواند مترجم باشد.»
#استادحسنکامشاد #نفت #ادبیات
۴تیر۱۳۰۴ اصفهان
۲خرداد۱۴۰۴ لندن
/channel/tarikhfarhanghonariranzamin
🔸/channel/eshtadan
شادی شیخی که خانقاه ندارد
[به فرخندگی دوم خرداد، زادروز باغبان مثنوی و پیرِ پایندهٔ ادب و عرفان؛ دکتر محمدعلی موحّد]
«از من میخواهند دربارهٔ استاد موحّد سخن بگویم اما این ثنا گفتن ز من ترکِ ثناست.»
[محمدرضا شفیعی کدکنی در پاسخ به درخواست مجری نکوداشتِ استاد موحّد برای آمدن پشت تریبون]
هزار سال بزی، صد هزار سال بزی!
#محمدعلی_موحد
🔹/channel/eshtadan
⭕️ موزه
نگاهبان حافظه تاریخی ملت ها
🖋رجبعلی لباف خانیکی
🔹موزه در ایران مانند باستان شناسی پدیده ای جوان و ره آورد غرب در زمان قاجاریه است. ولی خاستگاه آن در غرب بسیار والا و کارکردش از ابتدا الهی، انسانی و فرهنگی بوده است.
کلمه «موزه» از واژه یونانی «mousein» گرفته شده که نام تپه ای در آتن بوده و بر روی آن تپه معبدی برای ۹ الهه یا «موز» که با تاریخ و هنر و فرهنگ ارتباط داشتند ساخته شده بود.
🔹موزها فرشتگان اساطیری یونان بودند که وظیفه الهام بخشیدن ذوق و قریحه شاعرانه را به شاعران و هنرمندان روی زمین به عهده داشتند آنها فرزندان دو خدای یونانی«زئوس» و «نیموزینه» بودند و هرکدام وظیفه خاصی به ترتیب زیر داشتند:
کلیو الهه تاریخنویسان
اوترپ الهه موسیقی
تالی الهه طنز وکمدی
ملپومن الهه تراژدی
تریسیکو الهه غزل ورقص
اورا تو الهه شعر
پولیمنی الهه ژست وحرکات
آورانی الهه اختر شناسی
کالیوپ الهه فصاحت و بلاغت
🔹امروزه موزه در پیشگاه ملتها از جایگاه رفیعی برخوردارند تا جایی که «شورای بین المللی موزه» که زیر نظر «یونسکو» فعالیت می کند، در اساسنامه خود موزه را این گونه تعریف کرده است: «موزه مؤسسه ای است دایمی و بدون هدف مادی که درهای آن به روی همگان باز است و در خدمت جامعه و پیشر فت آن فعالیت می کند»
در موزه های بزرگی مثل «بریتیش موزیوم» لندن، «لور» پاریس و «مترو پولیتن» نیو یورک تالارها و گالری های متعددی مملو از آثار و اشیاء باستانی موجود است که در عصر ناآگاهی و بی خبری متولیان کشور های عمدتا آسیایی و آفر یقایی از آن کشورها به یغما رفته و در حال حاضر علاوه بر در آمد هنگفتی که برای کشور میزبان به ارمغان می آورند، دستمایه تحقیق و پژوهش درباره گذشته کشور های صاحب آن اشیاء و تدوین تاریخ مقلوب و دلخواه خود می باشند.
🔹اما در ایران، نخستین موزه در سال ۱۲۹۰ ه.ق به دستور ناصر الدین شاه قاجار با تخریب بخشی از کاخ گلستان ساخته و «اطاق موزه» و سپس «موزه همایونی» نامیده شد.
«اعتماد السلطنه» آن موزه را اینگونه معرفی کرده است: « موزه همایونی» خزینه ایست مشحون به زواهر و جواهر گرانبها و ظرایف و نفایس اشیاء و آثار جلیله علمیه و مهمات جریمه قدیم و آلات و ادوات متنوعه و مصنوعات ازمنه سالفه و نتایج خیالات حکمای بزرگوار و تماثیل و تصاویر نگارنده های بی مثل و مانند روزگار، پرده های نقاشی کار نقاشهای مشهور و حاصل صنایع کارخانه های معروف و ظروف چینی بسیار ممتاز کار چین و سور و انگلیس و ژاپن و بلور آلات کارخانه ساکس ونیز و سایر کارخانه های معتبر و مسکوکات قدیم با صور سلاطین معظم ایران»
🔹تا این زمان به نظر می رسد در موزه همایونی یا اطاق موزه که به تقلید از موزه های فرنگ و نه با اهداف آنها شکل گرفته، اشیای نفیس و ارزشمند مادی صرف نظر از ارزش تاریخی و معنوی آنها گرد آمده اما از سال ۱۳۰۰ه.ق که قرارداد کاوشهای باستان شناسی بین دولت فرانسه و در بار قاجار امضا شد و یک سال بعد «دیولافوا» در اجرای آن قرارداد کاوش را در «تپه آپادانای شوش» آغاز و تا سال ۱۳۰۴ه.ق توانست بیش از پانصد تن اشیاء تاریخی را از دل خاک استخراج و با کمک «ظل السلطان» از بوشهر به بندر مارسی در فرانسه انتقال دهد، صدای معدودی از روشنفکران به اعتراض بلند شد و عملیات متوقف گردید اما در سال ۱۳۰۷ ه.ق ناصر الدین شاه برای بار سوم بار سفر فرانسه بست و مورد دلجویی فرانسویان قرار گرفت و در سال ۱۳۱۲ ه.ق به قرارداد ننگین دیگری تن داد که با قتل او اجرایش متوقف شد و این در حالی بود که مردم آگاهتر می شدند و به ارزش آثار واشیای تاریخی بیشتر پی می بردند و دولتمردان را به حفاظت بیشتر آثار وادار می کردند تا اینکه در سال۱۲۹۵خ وزارت معارف وصنایع مستظرفه «موزه ملی»را تاسیس کرد و در سال۱۳۰۹خ «موزه هنر وصنایع» تشکیل شد و در سال۱۳۱۲خ «موزه مردم شناسی» و در سال۱۳۱۴خ «موزه آستان قدس رضوی » کار خود را آغاز کردند.
🔹تاسیس «موزه ایران باستان» نقطه عطفی در موزه و موزه داری بود. «آندره گدار» فرانسوی در سال ۱۳۰۸خ مامور تهیه طرح موزه ایران باستان شد. او طرحی ملهم از طاق کسری تهیه کرد و «حاج عباسقلی معمار باشی» آن را ساخت و «موزه ایران باستان» در سال ۱۳۱۶خ افتتاح فصل جدیدی در امر موزه و موزه داری گشوده شد .
با لغو قرارداد فرانسویها در سال ۱۳۰۹خ با «مظفر الدین شاه» که به آنها اجازه می داد ۶۰ سال در سراسر ایران کاوش کنند؛ ایرانیان تا حدودی صاحب اشیای حاصل از کاوشهای باستان شناسی شدند و باستان شناسان ایرانی هم خود کم کم زمام امر را به دست گرفتند و موزه ها یکی بعد از دیگری جان گرفتند و «موزه» در ایران به جایگاه و معنی واقعی خود نزدیک و جایگاه نشانه های«هویت ملی» و «نگاهبان حافظه تاریخی ملت ایران» گردید.
#روز_جهانی_موزه
@labbafkhaniki
🔹/channel/eshtadan
#حسن_انوری:
منطقهای که امروز شامل سه استان آذربایجانغربی، شرقی و اردبیل میشود، در ایران قدیم بهخصوص در دورهٔ ساسانی، یکی از مراکز مهم تمدن ایرانی بوده است. وقتی که پادشاهان ساسانی به حکومت میرسیدند و بر تخت پادشاهی مینشستند، برای شکرگزاری، با پای پیاده از مدائن به آذربایجان میآمدند، در آتشکدهٔ آذرگشنسب که الان بقایای آن در آذربایجان هست شکرگزاری میکردند به خاطر اینکه به سلطنت رسیدهاند. یا وقتی که به جنگ میرفتند، اول میآمدند در آذربایجان در آتشکدهٔ آذرگشنسب دعا میخواندند و شکرگزاری میکردند و بعد به جنگ میرفتند.بهرام گور وقتی به جنگ خزران در کنار دریای خزر میرفت، ابتدا در آذربایجان در آتشکده آذرگشسب شکرگزاری و نیایش کرد و بعد رفت و اتفاقاً فاتح هم شد. زبان آذربایجان در قدیم زبان آذری بوده است. زبان آذری یکی از زبانهای ایرانی است؛ مثل زبان کُردی، زبان گیلکی و زبان لُری. از شاخههای زبان ایرانی است، ولی به علت هجوم امپراتوری عثمانی و ماندن آنها برای مدتی در اینجا، زبان تُرکی آنها معمول شد ولی در زیربنا همان زبان فارسی است.
@shahnamehpajohan
🔸/channel/eshtadan
✍محمدعلی اسلامی نُدوشن
اندیشه خیام را اگر بفشاریم، در سه وجه خلاصه میشود: یکی مسئله اغتنام وقت است. یعنی توصیه به اینکه وقت خود را غنیمت بشمارید، از عمر بهره بگیرید. بهره گرفتن یعنی از مواهب زندگی استفاده کردن، از چیزهایی که مطبوع است خود را محروم نکردن. البته از دوست داشتن چیزها، منظور آن نیست که به دنبال هوای نفس بروند، و هر چه را دوست داشتند، دنبالش را بگیرند.
دوم حسرت و تأسف بر گذشت عمر است. زمان چیزی است که نمیشود زنجیرش کرد، نگهش داشت، هر روز دیده میشود که از عمر یک روز میرود و بازگشتی نیست، و سرانجام میرسد به دوران انتها که مرگ است.
و سوم البته گذشت روزگار به طور کلی است. ایران باستان، ایران گذشته، که به عنوان شاهد مثال چند جا از آن یاد میشود. خیام بارها، و حافظ هم خیلی زیاد از آن حرف میزند، به عنوان گواه یک قدرت و حشمت بر باد رفته و نابود شده؛ میبینیم که بزرگانی مثل جمشید، مثل فریدون، مثل بهرام که اینها قدرتهای اول زمان خود بودند چطور از بین رفتند، نابود شدند. میگوید: پس شما عبرت بگیرید...
@khodavandegareshgh
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔹/channel/eshtadan
#دکتر_محمدعلی_اسلامی_ندوشن
فردوسی سه قدرت را با خود طرف کرده بود: حاکم، متشرع و عوام. پس چگونه شد که جان به در بُرد و احترام او محفوظ ماند؟
جواب دیگری جز این به ذهن نمیرسد که پشتوانه نیرومندی داشت و آن «فرهنگ ایران» بود. این فرهنگ، در تاریخ هم پشتیبان بوده است و هم دشمنتراش؛ و در هر حال عده زیادی آماده بودند تا از آن دفاع کنند، و اینان در جناح فردوسی صف با اعتباری را تشکیل میدادند.
@dr_eslaminodoushan
🔸/channel/eshtadan
🔥لیست 30 کانال برتر تاریخی و فرهنگی و ادبی!
🎓 دنبال محتوای مفید و متفاوتی؟ بزن روی این لینک!👇
📌 /channel/addlist/ZJFbZJhZy_5mNWM0
🔻این پایین یه کانال نمونه رو بدون جوین هم میتونی ببینی!👀
✍ #دکتر_محمدعلی_اسلامی_ندوشن
🔸چون زبان ما فارسی است و وضعِ شعر در زبان فارسی طوری است که "رفیعترین پایگاهِ کلامِ بشری" را ارائه کرده است، توقّعِ ما در شعر بسیار بالاست، و این درجهی توقّعِ، ما را نسبت به شعرِ زبانهای دیگر مشکلپسند کرده است. من اعتراف میکنم که چون فارسی زبان هستم و به پهنا و تنوّع شعرِ فارسی نگاه میکنم و حافظ و سعدی و مولوی را خواندهام، و حتّى رودكی و مسعود سعد و سنایی و فرّخی سیستانی و ناصر خسرو و نظامی را به نظر میآورم، شعرِ خارجی نمیتواند سیرابم کند، به نظرم کمرمق میآید و عمقِ کافی ندارد.
شعر فارسی به هستهی مرکزیِ ضمیرِ بشر راه یافته، به نقطهای که ورای آن، دیگر نقطهای نیست، امّا در زبانهای دیگر، اگر «هومر» و «شکسپیر» را استثنا کنم و در کمدی «مولیر» را، با شرمندگی اذعان میکنم که بهرهای را که باید از شعر بگیرم، نمیگیرم.
البتّه قبول دارم که یک تفاوت میتواند در آن باشد که زبانِ دیگری برای من، زبانِ مادری نیست، و همهی ظرائفِ آن را در نمییابم، و یا اگر در ترجمه بخوانم، شعر در ترجمه به صورتی درمیآید که گوئی به عارضهی کم خونی (anemia) دچار شده است. اینها را قبول دارم، این نیز درست است که ذوق من با اندیشهی غربی به اندازهی شرقی اُخت نیست، ولی خارج از این ملاحظات، گمان میکنم که کم ملّتی به اندازهی ایرانی به ستیغِ شعر راه یافته است.
#روزها_جلدسوم
🆔 @sarv_e_sokhangoo
🔹/channel/eshtadan
🔶ژاله آموزگار
🔸من خودم را گاهی در کسوت آن گنجشکی میبینم که چون جنگل آتش گرفته بود، با منقار کوچکش، جرعه جرعه از آبِ دریا میگرفت و به جنگل میپاشید. به او گفتند: جرعهی آب تو در برابر این شعلهها چه کارایی دارد؟ او گفت که: «به خودم میگویم من هم کاری انجام دادهام…». و من هم دلم را خوش میکنم که لااقل بیتفاوت نماندم…
🔸دهم خرداد هزار و چهارصد و چهار
خانه اندیشمندان علوم انسانی
/channel/eshtadan
دهیار کُنارصندل انتخاب کرد
ورزشگاه روی تمدن ۴ هزارساله
| فرزانه قبادی |
🔺دو دهه پیش، وقتی خواب کنارصندل آشفته شد و بخشی از حافظه تاریخیاش به یغما رفت، بودند کسانی که به دادش برسند و صدایش را به گوش دنیا برسانند. «حمیده چوبک» و «یوسف مجیدزاده» و بسیاری از کسانی که ایران و تمدن کهن آن برایشان ارزشمند بود، تمام تلاششان را برای شناسایی این محوطه باستانی بهکار گرفتند. جیرفت و کنارصندل شهرت جهانی پیدا کرد. آنها نمیدانستند کنارصندل قرار است دو دهه به حال خود رها شود و بعد هم دهیار روستا لودرها را راهی تپه باستانی کند. او با صراحت تمام میگوید: «برای من مردم مهم هستند، نه ثبت جهانی و محوطه باستانی.» او درباره کدام مردم حرف میزند؟
🔻 لودرها کارشان را شبانه پیش بردهاند، یکهفتهای میشود که مشغول کارند و مخالفتهای پایگاه میراث ملی جیرفت راه به جایی نبرده و مثل همیشه از مسئولان بالادستی وزارتخانه هم خبری نیست. حالا تپه کنارصندل پر از تکههای سفال شده و تخریبی سازمانیافته در قلب نشانههای تمدن «ارته» رخ داده است؛ بدون اینکه کسی کاری کند. جیرفت قرار بود جهانی شود، قرار بود تاریخ بینالنهرین را تغییر دهد، قرار بود از تمدنی ارزشمند بگوید؛ حالا اما لودرها کنارصندل را شخم زدهاند، همانطورکه دو دهه پیش حفاران غیرمجاز سوراخسوراخش کردند و همانطورکه ۲۰ سال به حال خود رها شد و همانطورکه امروز کسی دم نمیزند و به تخریب نشانههای یک تمدن بزرگ واکنشی نشان نمیدهد.
گزارش کامل را در سایت «پیام ما» بخوانید.
https://payamema.ir/payam/133344
#توسعه_پایدار #میراث_فرهنگی #کنارصندل #جیرفت #تمدن_هلیل #پیام_ما
@payamema
🎥 سخنان استاد ژاله آموزگار دربارۀ همشهری خود، استاد #محمد_امین_ریاحی_خویی
(به بهانه زادروز استاد - یازدهم خرداد ۱۳۰۲ - خوی)
ریاحی، مردی آزاده و ایراندوست بود. او در زمان پیشهوری و غائله فرقه دموکرات که آذربایجان رنجها کشید و برای بیرون راندن عوامل بیگانه از ایران، یک دم از پای ننشست و با سرودن اشعار پرشور و سخنرانیها در آزادسازی خطۀ آذربایجان سهم فراوان یافت.
«عشق میهن» نمونهای از سرودههای اوست که آن را در ۱۳۲۴ خورشیدی ساخت و در کنار «راه نجات آذربایجان» در اسفند ۱۳۲۵ خورشیدی منتشر کرد:
خسته شد جانِ من از درد وطن، درمان کجاست؟
مُلکِ ایران گشت ویران، رحمتِ یزدان کجاست؟
لشگر افراسیاب فتنه ایران را گرفت
بهر دفع این مصائب، رستمِ دستان کجاست؟
روزگار سفلهپرور، داد ایران را به باد
آن همه فرّ و شکوه و خرگه ایوان کجاست؟
دشمنان گویند با ما عهد و پیمان بستهاند
لیک در فرهنگ ایشان عهد کو، پیمان کجاست؟
اندر این ویرانه، میهندوستی دیوانگی است
من شدم دیوانه، یاران بند یا زندان کجاست؟
جان مشتاقان «ریاحی» سوخت از شوقِ وطن
تا فدا سازیم جان، بازگو میهن کجاست؟
🛫 @IranDel_Channel
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔹سهروردی و صاحب کرگدن
آقا و دوست عزیز
▪️ من با اعجاب تمام « عقل سرخ » را خواندم. شما یکی از بزرگترین و اعجاب انگیزترین متن های حیات معنوی را به غرب شناساندهاید . بدون تردید شما آن متن را در خاطره خود ایرانیان نیز زنده کردهاید. متنی مشکل است و نمی توان آن را وقت و بی وقت خواند. باید منتظر لحظهای ماند که دل یاری کند. اما وقتی راه گم میکنم یادداشتها و توضیحات شما بار دیگر مرا به جاده هدایت میکنند. در واقع شاید تا پایان زندگیم نیازمند خواندن نوشته دیگری نباشم. این اثر را خواهم خواند و باز هم خواهم خواند.
صمیمانه از شما متشکرم، ارادتمند شما
اوژن یونسکو
پاریس ، اول ژوئیه ۱۹۶۷
----------------------
پینوشت: این نامه از سوی یونسکو خطاب به هانری کربن پس از ارسال نسخهای از کتاب "l'Archange empourpré" بدو نگاشته شده و میبینید که سهروردی چه جایگاهی در نزد این نویسندگان شهیر داشته است، آن هم از پس هزار سال.
منقول از دکتر جواد طباطبایی، خانم استلا کربن از دوستی صمیمانه شوی خود با اوژن یونسکو و امیل چوران به رابطهٔ سه تفنگدار یاد میکرد.
@ahle_tamyz
🔹/channel/eshtadan
هشتم خرداد سالروز درگذشت زندهیاد استاد #بهرام_فرهوشی
بهرام فرهوشی (۱۳۰۴–۱۳۷۱) زبانشناس، ایرانشناس و پژوهشگر برجستهٔ فرهنگ و تمدن ایران باستان بود که در گسترش دانش زبانهای ایرانی باستان و فرهنگ ایرانزمین نقشی بیمانند داشت.
بهرام در فروردین ۱۳۰۴ ارومیه به دنیا آمد و در خانوادهای فرهنگی رشد کرد. پدرش، علیمحمد فرهوشی، مترجم و از بنیانگذاران مدارس جدید در ایران بود. از کودکی با زبانهای فرانسه و فارسی آشنا شد و در ۱۱ سالگی داستانهای شاهنامه را به نثر برگرداند. در ۱۲ سالگی نیز کتاب «ترانههای شرقی» را از فرانسه به فارسی ترجمه کرد.
شادروان استاد #ابراهیم_پورداوود او را تشویق کرد تا در دانشگاه پاریس ادامه تحصیل دهد و دکتری خود را در زمینه «تمدن و زبانهای ایرانی» دریافت و سپس در دانشگاه برن سوئیس به مطالعهٔ گویشهای ایرانی پرداخت. در این دوران از دانش استادان بنامی چون #امیل_بنونیست و #ژان_دومناش بهرهمند شد.
پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۴۱، به دانشیاری ابراهیم پورداوود در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران منصوب شد و بیش از ۲۰ سال به تدریس زبانهای اوستایی، پارسی باستان، پهلوی، اساطیر ایرانی، خطهای باستانی و گویششناسی ایرانی پرداخت.
📚 فعالیتهای علمی و فرهنگی
فرهوشی در سالهای دههٔ ۱۳۵۰ خورشیدی، برنامۀ «فرهنگ ایرانزمین» را در تلویزیون ملی تهیه میکرد که بینندگان بسیاری داشت. او همچنین مدیریت چاپ و انتشارات دانشگاه تهران را بر عهده داشت و در این دوران، آثار مهمی پدید آورد که یادگاران جاوید او برای دانشپژوهان است.
🖋 برجستهترین یادگارها:
📖 فرهنگ پهلوی به فارسی
📖 فرهنگ فارسی به پهلوی
📖 هنر ایران در دوران پارتی و ساسانی
(ترجمهٔ اثر رومن گیرشمن.)
📖 کارنامهٔ اردشیر بابکان
📖 علل شکست ساسانیان
📖 نامهای ایرانی
📖 راهنمای گردآوری گویشها
📖 واژهنامۀ گویش خوری
پس از انقلاب اسلامی، به دلیل برخی اختلافات، از دانشگاه کنارهگیری کرد، اما حلقهای از دانشجویان و همکاران وفادار او را تنها نگذاشتند و نشستهای علمی در خانهٔ او برگزار میشد. او در سال ۱۳۷۰ برای درمان بیماری به آمریکا رفت و در ۸ خرداد ۱۳۷۱ در سن خوزه، آمریکا، درگذشت. پیکر او به ایران بازگردانده شد و در ۲۸ خرداد به خاک سپرده شد. بزرگداشت او در تالار انجمن زرتشتیان تهران برگزار شد.
یاد و آثار او همچنان در محافل علمی و فرهنگی ایران زنده است و در دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی به تدریس و تحقیق در زمینهٔ زبانها و فرهنگ ایران باستان پرداخته میشود.
روانش شاد - یاد و نامش جاوید.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸/channel/eshtadan
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
🔸روح شاهنامه، «انسانیت انسان»است
🔹 آنچه بیش از هرچیز در شاهنامه برآن تکیه شده، «انسانیت انسان»است. به این معنا که او به هرقیمتی زندگی را نخواهد، بلکه برای آن ارزش قائل شود. روح شاهنامه، این است. درشاهنامه نه روحیه پهلوانی مورد ستایش است و نه برتری نژادی، به کسی باید حق داد که انسان تر است.
🔸هرگاه ایرانی می رفت تا بلرزد، شاهنامه زیر بالش را می گرفت
🔹 به آسانی میتوان تصور کرد که اگر شاهنامه پدید نیامده بود، ایران به گونهای که هست نبود: مستهلک شده در عرب و ترک، گم شده در گرداب تاریخ جهان. هرگاه ایرانی میرفت تا بلرزد، یک دست نامرئی زیر بالش را میگرفت و آن دست شاهنامه بود: در دوره مغول، دوره صفویه با تهاجم عثمانیها و بعد فشار استعمار غرب.
🔸ما کم مردمی نبودهایم
🔹با همه افتوخيزها، برای ما افتخار كوچكی نيست كه در آب و خاكی زندگی میكنيم كه انسانهای شاهنامه در آن زيسته و مردهاند، و همين هزار سال پيش كسی چون ابوالقاسم فردوسی در آن زيست و مرد. وقتی نگاه به عقب بر میگردانيم بايد به فكر فرو رويم و با خود بگویيم: ما كم مردمی نبودهايم!
@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
خرمشهر
▪️خرمشهر،
تارک ایران، عروس ایران،
هم بر خاک زندگی داری و هم بر آب، خاکت چون غبارِ نشسته بر ضریح است، و آبت چون اشکِ روشن.
کارون کاکُلِ خود را بر ساقِ تو میساید و بر ناخنهایِ تو بوسه میزند، ناخنِ حنا بسته، چون عناب.
و نسیمی که بر تو میوزد نه از شرق است و نه از غرب، از بامِ عاشقان است که انگشتِ خود را بریدهاند و نمک بر آن پاشیده تا خوابشان نبرد.
خرمشهر،
دیدهبانِ دریچهٔ بلندِ صبح، پریِ دریایی، سیهچشمی که سر از پنجره بیرون آوردهای و دورِ دور را مینگری،
خرمنِ ناز پوشیده در چادرِ نیاز، چشمهایِ خود را مخوابان.
در تو چه میبینیم؟ از تو چه میشنویم، چه میبوییم؟ از سینهٔ پر رازِ تو، صبر و وقارِ تو، بیگناهیِ خاموش چون مریمِ تو.
▪️ایران از پای نمیاُفتد، میتپد و چون قُقنوس از خاکستر خود برمیخیزد؛ مانندِ دُلفین جَست میزند و پیدا میشود و نهان میشود، و باز از نو پدیدار. هر کجا که گمان کنید که نیست، درست همانجا هست، در هر لباس، هر سیما، چه در زربفت و چه در کرباس، چه گویا و چه خاموش.
هزاران هزار صدا در خرابههایِ تو پیچید که: «دیوان آمد، دیوان آمد!» این صدا در خرابههایِ دیگر نیز پیچیده است و گوشِ روزگار با آن آشناست؛ ولی دیوان میآیند و میروند، غولان میآیند و میروند، دوالپایان پاورچین پاورچین میگذرند، و آن روندهٔ بزرگ که ایران نام دارد، میماند.
خُرمشهر،
دیدهبانِ برجِ بلند، چشم از راه بر مَدار، همه باز میگردند؛ مرغها که از بانگِ خمپارهها رفتند باز میگردند؛ مارها میروند و کبوترها میآیند. مغیلانها میخشکند و لالهها میرویند، و باز نخلها چترهایِ خود را خواهند جُنباند.
و ایران این لوکِ* پیرِ همیشه جوان، چون یالهایِ خود را تکان میدهد، بادیه میلرزد، رملها و صحراهایِ غَفر میلرزند، سرابها میلرزند، نوشندگانِ نفت که کبابِ سوسمار «مزهیِ» آنهاست، میلرزند.
لوکِ پیر دوکوهانه میغُرُنبد. و اقلیم از کوهانی به کوهان دیگر میافتد.
غباری برخاسته است و سواری در راه است.
۵ خردادِ ۱۳۶۱
استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
برگرفته از فصلنامهٔ هستی، تابستانِ ۱۳۷۲ خورشیدی، صص ۱۸۴–۱۸۳
*لوک: شترِ نرِ نیرومند که پیشروندهٔ کاروانِ شترهاست.
/channel/eshtadan
🔹🔸به مناسبت صدودومین زادروز استاد محمدعلی موحد
گفتوگویی کوتاه با استاد شفیعی کدکنی
-درباره جایگاه بیبدیل ایشان:
دکتر موحد مانند ندارد! او در مسائل جهانی و حقوق نفت در میان ایرانیها نظیر ندارد.
-با اشاره به تحقیقات موحد درباره شمس تبریزی: موحد آدم ممتاز و بی نظیر عصر ماست.
درباره شخصیت دکتر موحد و جایگاه ایشان در سپهر اندیشه ایرانزمین:
موحد خیلی فهیم و درستکار است.
--------
@dr_eslaminodoushan
🔹/channel/eshtadan
🏛📚 ۳۰ کانال برتر تاریخی و فرهنگی و ادبی!
🎓👌اگه دنبال محتوای مفید و خاص هستی، حتماً ببین!👇
📌 /channel/addlist/Vtdj8hLSOcsyNWI0
🔻این پایین یه کانال نمونه رو بدون جوین هم میتونی ببینی!👀
«اندر ستاییدن متنهای کهن فارسی»
«با مردمان به نفاق میباید زیست»
فیالجمله تو را یک سخن بگویم
این مردمان به نفاق، خوشدل میشوند
و به راستی، غمگین میشوند.
اورا گفتم:
«مردِ بزرگی و در عصر، یگانهای»
خوشدل شد
و دست من گرفت و گفت:
«مشتاق بودم و مقصر بودم».
و پارسال با او راستی گفتم.
خصم من شد و دشمن شد.
عجیب نیست این؟
با مردمان به نفاق میباید زیست.
تا در میان ایشان با خوشی باشی.
همین که راستی آغاز کردی
به کوه و بیابان برون میباید رفت
که میان خلق راه نیست.
شمس تبریزی، مقالات، تصحیح محمد علی موحد، تهران، خوارزمی، چاپ چهارم، ۱۳۹۱، ص ۱۳۹.
/channel/HistoricalLinguistics
🔸/channel/eshtadan
✅ به قول مستوفى صاحب نزهة القلوب :
«اسفنديار رویين تن آتشكده ی بزرگی در اردستان (بین نایین و کاشان) ساخت و مردم از اطراف برای بندگی به آن جا می رفتند.
و به قول ابن رستاح انوشیروان در این شهر متولد شده است.
أوليريوس جهانگرد آلمانی که در روزگار صفویان به اصفهان آمده در سفر نامه ی خود از گبرآباد نزدیک اصفهان و دخمه ی زرتشتیان به نزدیکی گبرآباد سخن می راند.
در گبر آباد آتشکده ی بزرگی بوده و دستور کاوس معروف به استاد آذربان،آن هنگامی که شاه سلطان حسين به قتل عام زرتشتیان گبرآباد فرمان داد دستور کاوس آتش مقدس را برداشته و به اتفاق ديگران به یزد فرار نمود.
به قول جاكسن نقل از جهانگرد اروپایی آثار آتشگاه هایی در فیروز آباد و نوبند جان فارس موجود است.
ولی لرد کرزن اشتباها با این عقیده مخالف می باشد.
آثار خرابه ای در دشت مرغاب موجود که به ظن قوی آتشگاه می باشد و به نزدیکی آرامگاه کورش بناشده.
به نزدیکی ستین قلعه ، به راه میاندوآب تپه ی خاکستری ست که به قول بیشوب، صاحب سیاحت در ایران از بقایای آتشگاه می باشد.
۸۲
@khashatra
🔹/channel/eshtadan
🏛📚 ۴۰ کانال برتر تاریخی و فرهنگی و ادبی!
🎓👌اگه دنبال محتوای مفید و خاص هستی، حتماً ببین!👇
📌 /channel/addlist/YkXIykr055o2ZTk0
🔻این پایین یه کانال نمونه رو بدون جوین هم میتونی ببینی!👀
شاهنامه گنجینهٔ زبان فارسی، هویت ملی و ایراندوستی است.
ارزش و اهمیت شاهنامه
اگر #زبان_فارسی برای ما ارزش دارد، فردوسی هم ارزش دارد.
اگر #هویت_و_ملیت_ایرانی برای ما ارزشدار است، فردوسی هم ارزش دارد.
اگر گذشتهٔ تاریخی و فرهنگی درخشان ما مهم است، فردوسی هم مهم است.
همهٔ اینها به شاهنامه بستگی دارد و شاهنامه گنجینهٔ همهٔ اینهاست.
گنجینهٔ زبان فارسی و هویت ملی و ایراندوستی و گنجینهٔ خصلتها و فضیلتهای انسانی و اخلاقی که در درون داستانهای شاهنامه هست، همهٔ اینها را در شاهنامه میتوان یافت و برای زندگی امروز ما ضرورت دارد.
اما آن چیزی که مهم است این است که این مسائل باید با زبان امروز و با قالبها و چهارچوبهای امروز ارائه بشود تا مطلوب جوانان و خواستاران شاهنامه بشود، وگرنه در رسالت و اهمیت این کارها تردیدی نیست.
دکتر محمدجعفر یاحقی
(بخشی از گفتگوی شهداد حیدری با مدیر مؤسسۀ خردسرای فردوسی)
روزنامهٔ امرداد، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴
#بزرگداشت_فردوسی
#زبان_فارسی
#محمدجعفر_یاحقی
#اردیبهشت_۱۴۰۴
@kheradsarayeferdowsi
🔸/channel/eshtadan
بیست و پنجم اردیبهشتماه روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی
زبان شاهنامه زبانی فخیم و زدوده و شیواست. در شعر فارسی چنین فصاحتی را تنها، البته با تفاوت سبک، در شعر نظامی و سعدی میتوان دید. یکچنین زبانی، و حتّی تا یکی دو درجه پایینتر از آن، زبانی است که هر اندازه خودجوش و زادۀ طبع خداداد باشد، اندیشیده به خامه رفته و از سر خامه به کاغذ دویده و حک و اصلاح گشته است. بهویژه باید توجه داشت که شعر روایی در پیچ و خم و فراز و نشیب داستانها نیاز به برخی طرفهکاریها دارد تا داستان از صورت عامیانه و بدون زیورهای لفظی و معنوی به صورت هنری و پرورده درآید، بدانگونه که در برخی از داستانهای شاهنامه و برخی حکایات نظامی و سعدی میبینیم. بر این مطالب افزوده میگردد بیتهای فراوانی با مضامین روانکاوانه و هنر توصیف و تشبیه و صحنهپردازی و منشسازی که تنها در آثار ادبی هنری دیده میشود. به هر روی، ما در شعر فارسی کسی را که با فنون داستانسرایی و حکایتسراییِ هنری به اندازۀ این سه تن آشنا باشد سراغ نداریم.
زبان شاهنامه، در عین اینکه استوار است، کهن نیز هست. کاربرد برخی واژهها و ترکیبات و اصطلاحات در شاهنامه در متون باقیمانده از زمان شاعر گواهی ندارد. برای مثال واژۀ «سخن» در متون دیگر تنها به معنی «کلام» به کار رفته است، ولی در شاهنامه به معانی «رویداد، کار، واقعیت، سرگذشت» نیز هست، یا «ایران» در متون دیگر تنها به معنی «سرزمین ایران» به کار رفته، ولی در شاهنامه به معنی «ایرانیان» نیز هست. این مثالها، که برای آنها نه در متون زمان فردوسی و نه متون پس از او و نه در فرهنگها گواهی میتوان یافت، در کنار نویسش برخی نامها همچون گیومرت، طهمورت و اغریرت نشان میدهند که همه از راه ترجمه از پهلوی به شاهنامۀ ابومنصوری و از آنجا به شاهنامۀ فردوسی راه یافتهاند. همچنین کاررفت واژههایی چون «روان» و «جان» در معنی «نفس» و دیگر واژهها و ترکیبات و اصطلاحات فلسفی، «هوش» در معنی «مرگ»، «آراستن» در کاربرد فعل همکرد و مثالهای فراوان دیگر، کثرت واژهها و ترکیبات فردوسی و قلّت واژههای عربی آن، همه و همه نشان میدهد که مأخذ شاهنامه نمیتواند گفتاری باشد، چه رسد به اینکه کسی خود شاهنامه را نیز گفتاری بپندارد.
[از شاهنامه تا خداینامه: جستاری دربارۀ مآخذ مستقیم و غیرمستقیم شاهنامه، تألیف دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۴۰-۴۱]
@AfsharFoundation
🔹/channel/eshtadan