molanay_gan | Unsorted

Telegram-канал molanay_gan - 🌼مولانای جان🌼

4414

امشب همه شب نشسته اندر حزنم فردا بروم مناره را کارد زنم خشم آلودست اگرچه با ماست صنم در چاه رسیده‌ام ولی بی‌رسنم #مولانا 🌼❤با ما همراه باشید ❤🌼

Subscribe to a channel

🌼مولانای جان🌼

بحث ایمان دگر و جوهر ایمان دگر است
جامه پاکی دگر و پاکی دامان دگر است

کس ندیدیم که انکار کند وجدان را
حرف وجدان دگرو گوهر وجدان دگر است

کس دهان را به ثنا گویی شیطان نگشود
نفی شیطان دگرو طاعت شیطان دگر است

کس نگفته است و نگوید که ددو  دیو شوید
نقش انسان دگرو معنی انسان دگر است

کس نیامد که ستاند ستم و تفرقه را
سخن از عدل دگر،قصه احسان دگراست

هرکه دیدم بخدمت کمری بست به عهد
مرد پیمان دگرو بستن پیمان دگر است

هرکه دیدیم بحفظ گله از گرگان بود
قصد قصاب دگر،مقصد چوپان دگر است....

#رحیم_معینی_کرمانشاهی    

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

ماییم ... ما ...
که طعنه زاهد شنیده‌ایم ...

ماییم ... ما ...
که جامه تقوا دریده‌ایم ..!

زیرا درون جامه ..
به جز پیکر فریب ..
زین راهیان راه حقیقت ندیده‌ایم ..!

آن آتشی ..
که در دل ما شعله می‌کشد ..
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود ..!

دیگر به ما ..
که سوخته‌ایم از شرار عشق ..
نام گناهکاره رسوا نداده بود ..!

بگذار تا به طعنه بگویند مردمان ..
در گوش هم حکایت عشق مدام ما ..!


#بانو_فروغ_فرخزاد
‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎
‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

اين مرد خود پرست
اين ديو، اين رها شده از بند
مست ِمست
استاده روبه روی من و
خيره در منست

گفتم به خويشتن
آيا توان رَستنم از اين نگاه هست ؟
مشتي زدم به سينه او،
ناگهان دريغ
آئينه ی تمام قد ِ روبه رو شكست

#حمید_مصدق

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

نمی توانم گفت

با تو اين راز نمی توانم گفت

در کجای دشت، نسيمی نيست

که زلف را پريشان کند

آرام،آرام

از کوه اگر می گويی    

آرام تر بگوی

بار گریه ای بر شانه دارم

برکه ای که شب از آن آغاز می شود

ماهی اندوهگين می گردد

و رشد شبانه ی علف

پوزه ی اسب را مرتعش می کند

آرام،آرام

از دشت اگر می گويی

گياهی که در برابر چشم من قد می کشد

در کدامين ذهن است

به جز گوسفندی که

اينک پيشاپيش گله می آيد

آه ميدانم     

اندوه خويشتن را من

صيقل نداده ام

بتاب؛ رويای من! بر گياه و بر سنگ

که اينک؛ معراج تو را آراسته ام من.



گرگی که تا سپيده دمان بر آستانه ی ده می ماند

بوی فراوانی در مشام دارد

صبحی اگر هست بگذار با حضورِ آخرين ستاره

در تلاوتی ديگر گونه آغاز شود

ستاره ها از حلقومِ خروس   

تاراج می شود

تا من از تو بپرسم

اکنون؛ ای سرگردان  

در کدام ساعت از شبيم؟

انبوهیِ جنگل است که پلک مرا

بر يال اسب می خواباند

و ستاره ای غيبت می کند

تا سپيده دمان را به من باز نمايد

ميراث گريه

آه در قوم من

سينه به سينه بود.


📜شعرِ«میراث»
#هوشنگ_چالنگی

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

گاهی به نوشخند لبت را اشاره کن
ما را به هیچ، صاحبِ عمرِ دوباره کن

بنمای روی خود ز پس پرده آشکار
یک باره راز هر دو جهان آشکاره کن

#فرغی_بسطامی

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

رفتم ز خود که پرده براندازم
از چهر ِ پاک حضرتِ مریم ها

بگسسته ام ز ساحل خوشنامی
در سینه ام ستارهٔ توفانست

پروازگاه ِ شعلهٔ خشم من
دردا ، فضای تیرهٔ زندانست

من تکیه داده ام به دری تاریک
پیشانی ِ فشرده ز دردم را

می سایم از امید بر این در باز
انگشتهای نازک و سردم را

با این گروه ِ زاهد ِ ظاهر ساز
دانم که این جدال نه آسانست

شهر من و تو ، طفلک شیرینم
دیریست کاشیانهٔ شیطانست

روزی رسد که چشم تو با حسرت
لغزد بر این ترانهٔ درد آلود

جویی مرا درون سخنهایم
گویی به خود که مادر ِ من او بود


#فروغ_فرخزاد


‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼



ای تاک
بیهوده تاب سرسخت
ناپاک زای پاک
خود را نگاه می کنی آیا
در آبهای سبز
که دیگر نیست ؟
خود را
که قرنهاست
از یاد
ابرهای سبکتاب رفته ای ؟
خود را
سبز بلند بالغ انبوه
کز آسمان آینه آب رفتهای ؟
پاک آفرین ناپاک
ای تاک
شاید کنون به خلسه روییدنی بطئی
رویای جام های لبالب را
با ریشه های سوخته نشخوار می کنی
انگورهای سبز و درشت و زلال را
بر
استران کنده خود بار می کنی ؟
در هایهوی میکده خوابهای تو
شاید
اکنون کبوتران سپید پیاله ها
از چاه شیشه ها
پرواز می کنند
اندیشه های خسته مردان بی پناه
در سنگلاخ گردنه غربت و غرور
تا قله های فتح
تا قله های مفتوح
تا غرفه های وصل
ره باز می کنند
مهجور باغ ها !‌ مطورد خاک
ای تن به داربست افسانههای کهنه سپرده
غافل که داربست تو تاکی است مرده
ای تاک
اینجا یقین خاک
دریاچه بزرگ سرابست
و شک آسمان
خورشید سرد خفته در آب است
ای جفت جوی غمناک
ای تاک
دل خوش مکن به
هلهله آبهای دور
باران مگیر برق پر زنبور
از عمق خشکسار زمان از انحنای عمر زمین
شب سرد و بی هیاهو جاریست
و در اجاق مردک هیزم فروش
هیزم نیست
با خسته تر ز خویشی پیچان هراسناک
از خویشتن گریزان
ای تاک
شب ساکت است و سنگین
با زوزه
شکستن خود بشکن این سکوت
وان داستان کهنه مکرر کن
فرجام تاک تنها تابوت


شعر تاک
📖آواز_خاک
✍منوچهر_آتشی



‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

هر بار که از نام تو پُر بوده دهانم
جز با غزلی تازه نچرخیده زبانم

عشق تو غم "حافظ" و شیدایی "سعدی" ست
سخت است تو را در غزلی ساده بخوانم

#اصغر_معاذی
#صبح_بخير

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

در شهر مرد نیست ز من نابکارتر
مادر پسر نزاد ز من خاکسارتر

مغ با مغان به طوع ز من راست‌گوی تر
سگ با سگان به طبع ز من سازگارتر

از مغ هزار بار منم زشت کیش‌تر
وز سگ هزار بار منم زشت کارتر

هر چند دانم این به یقین کز همه جهان
کس راز حال من نبود کارزارتر

اینست جای شکر که در موقف جلال
نومیدتر کسی بود امیدوارتر



#سنایی

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

‌      ‌بجز غم خوردن عشقت
      غمی دیگر نمی‌دانم
      که شادی در همه عالم
      ازین خوشتر نمی‌دانم

      گر از عشقت برون آیم
      به ما و من فرو نایم
      ولیکن ما و من گفتن
      به عشقت در نمی‌دانم

      ز بس کاندر ره عشق تو
      از پای آمدم تا ســر،
      چنان بی پا و سرگشتم
      که پای از سر نمی‌دانم


#عطار

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

اگر او او نماید ید رخ چون مه مه و خور خور
شود ود از جمالش لش مه و خور خور منور ور
 
منش مه مه نگویم یم که مه مه را نباشد شد
دو گیسو سو مسلسل سل، دو طره ره معنبر بر
 
یکی چینی ز جعدش دش اگر گر گر گشاید ید
شود ود از نسیمش مش دماغم غم معطر طر
 
رخانش نش چو لاله له دو چشمش مش چو نرگس گس
دهانش نش چو پسته ته لبانش نش چو شکر کر
 
عرق رق می‌کند گل گل ز رویش یش به بستان تان
خجل جل می‌شود ود ود ز قدش دش صنوبر بر
 
مرادم دم جز او او او نباشد شد که باشد شد
وصالش لش به عمرم رم دمی می می میسر سر
 
دلم لم خوش نخواهد هد شدن دن با کلامش مش
مشرف رف اگر گردد به تحسین سین دلبر بر
 
ازین سان سان غزل‌ها ها نسیمی می بگفتا تا
موشح شح مسجع جع مرصع صع مکرر رر


#عمادالدین_نسیمی

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

بعد ازین در عوضِ اشک دل آید بیرون
آب چون کم شوَد از چشمه گِل آید بیرون

عشقت آمد پیِ دل بردن و در سینه نیافت
دزد از خانه یِ مفلس خجل آید بیرون

#قاسم_جوینی

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

.

یک روزِ دیگر... باز هم سیگار و صبحانه
همصحبتی با سوسک‌ها... در آشپزخانه

ریدن به سرتاپای این دنیای تاریک و
در رفتن از دنیای آدم‌های بیگانه

این زندگیِ پوچ را هر روز و شب کردن
غمگین و تنها مثل جغدی توی ویرانه

بعد از خُماری، نشئگی، هی نخ‌به‌نخ سیگار
یک زندگیِ گُه گرفته... گند و نکبت‌بار

سرگیجه‌هایی مثل پرواز از بلندی‌ را
حس‌کردنِ یک‌زندگیِ گوسفندی را

بر ریشِ من می‌خندد این دنیای نفرینی
دارد برایم می‌کَند یک گورِ تضمینی..‌.!

زُل می‌زنم با خنده بر قرصِ برنجی که
با خود مرا هی می‌کشاند کُنجِ دنجی که

سیرم کند از زندگی... این دردِ تکراری
راحت کند من را از این کابوسِ بیداری

باید ببلعم قرص را... یا شانس یا اقبال!
شاید ببینم مرگ را در حال استقبال...!

حس می‌کنم در جنگلی در بین ارواحم
یا مثل موشی کور و تنها در تهِ چاهم

در ذهنِ درگیرم فقط طغیانِ هذیان است
در چشمِ خیسم دائماً رگبار و باران است

یک نارگیلم شاید انگاری که در جنگل
افتاده‌ام در دستِ میمون‌های دیوانه

سگ‌لرزه‌هایم... باز هم سردرد و بی‌خوابی
دارد تجاوز می‌کند بر من وقیحانه...

لعنت به پُک‌های عمیق از لولِ تریاک و
لعنت به قربانگاهِ من... این شیره‌کش‌خانه


#مهدی_خدا_بخش

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

مانا دمید بوی گلستان صبح گاه
کاواز داد مرغ خوش‌الحان صبحگاه

خوش نغمه‌ای است نغمهٔ مرغان صبح دم
خوش نعره‌ای است نعرهٔ مستان صبحگاه

وقتی خوش است و مرغ دل ار نغمه‌ای زند
زیبد، که باز شد در بستان صبحگاه

از صد نسیم گلشن فردوس خوشتر است
بادی که می‌وزد ز گلستان صبحگاه

در خلد هرچه نسیه تو را وعده داده‌اند
نقد است این دم آنهمه بر خوان صبحگاه

خوش مجلسی است: درد ندیم و دریغ یار
غم میزبان و ما همه مهمان صبحگاه

جانا، بخور ساز درین بزم، تا مگر
خوشبو نشد نسیم گلستان صبحگاه

تا ز آتش فراق دل عاشقی نسوخت
خوشبو کند بخور تو ایوان صبحگاه

خواهی چو صبح سر ز گریبان برآوری
کوته مکن دو دست ز دامان صبحگاه

باشد که قلب ناسرهٔ تو سره شود
می‌سنج نقد خویش به میزان صبحگاه

دامان صبح گیر، مگر سر برآورد
صبح امید تو ز گریبان صبحگاه

چون دانه‌ای، دل تو که چون جوز غم شده
است
انداز پیش مرغ خوش الحان صبحگاه

شب خفته ماند بخت عراقی، از آن سبب
محروم شد ز روح فراوان صبحگاه

#عراقی
#صبح_بخير

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد

در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد

ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد

تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد

به هر دیگی که می‌جوشد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که می‌جوشد درون چیزی دگر دارد

نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد

بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد

بنه سر گر نمی‌گنجی که اندر چشمه سوزن
اگر رشته نمی‌گنجد از آن باشد که سر دارد

چراغست این دل بیدار به زیر دامنش می‌دار
از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد

چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمه‌ای گشتی
حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد

چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی
که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد

#مولانا

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

◾️ساده‌رنگ

آسمان، آبی‌تر
آب، آبی‌تر
من در ایوانم، رعنا سر حوض.

رخت می‌شوید رعنا.
برگ‌ها می‌ریزد.
مادرم صبحی می‌گفت: موسم دلگیری‌ست.
من به او گفتم: زندگانی سیبی‌ست گاز باید زد با پوست.
زن همسایه در پنجره‌اش، تور می‌بافد می خواند.
من «ودا»می‌خوانم، گاهی نیز
طرح می‌ریزم سنگی، مرغی، ابری.

آفتابی یکدست.
سارها آمده‌اند.
تازه لادن‌ها پیدا شده‌اند.
من اناری را، می‌کنم دانه، به دل می‌گویم:
خوب بود این مردم، دانه‌های دلشان پیدا بود.
می‌پرد در چشمم آب انار : اشک می‌ریزم.
مادرم می‌خندد
رعنا هم.

#سهراب_سپهری
#صبح_بخیر

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

کجایی؟ ای ز جان خوشتر، شبت خوش باد،
من رفتم
بیا در من خوشی بنگر، شبت خوش باد
من رفتم

نگارا، بر سر کویت دلم را هیچ اگر بینی
زمن دلخسته یاد آور،شبت خوش بادمن رفتم

زمن چون مهر بگسستی،خوشی در خانه
بنشستی
مرا بگذاشتی بر در، شبت خوش باد من رفتم

توباعیش وطرب خوش باش،من باناله وزاری
مرا کان نیست این بهتر، شبت خوش باد
من رفتم

مرا چون روزگار بد ز وصل تو جدا افکند
بماندم عاجز و مضطر،شبت خوش باد
من رفتم

بماندم واله و حیران میان خاک و خون غلتان
دو لب خشک و دو دیده تر ، شبت خوش باد
من رفتم

منم امروز بیچاره، ز خان و مانم آواره
نه دل در دست و نه دلبر، شبت خوش باد
من رفتم

مرا گویی که: ای عاشق، نه ای وصل مرا لایق
تو را چون نیستم در خور، شبت خوش باد
من رفتم

همی گفتم که: ناگاهی، بمیرم در غم عشقت
نکردی گفت من باور،شبت خوش باد
من رفتم

عراقی می‌سپارد جان و می‌گوید ز درد دل:
کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد
من رفتم

#عراقی

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼


▪️نورتراشی

▪️شهیار قنبری


ترانه‌سرا و آهنگساز: شهیار قنبری
تنظیم‌کننده: اتابک سهیلی


خراشِ دِل‌تراشِ لحظه‌ی رفتن
همین بغضِ گلو تَرکُن قطارِ من

در این فصـلِ بدِ ناشادِ پُرفریاد
تویـی دل‌گوشـهٔ نایابِ پَرت‌آباد


عروسک‌های سوخته، گوشهٔ دیوار
همه در حسرت دست تو بر سی‌تار


‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

کسی نخواند غزل‌های غم‌گریسته را
نوشته‌های ز چشمِ قلم گریسته را

عجیب نیست که آتش به هم بیامیزد
دو شمعِ همدمِ تا صبحدم گریسته را

هوای دیدن دریا، رسانده است به هم
دو جویبارِ به هر پیچ و خم گریسته را

به غیرِ شانه‌ی هم هیچ تکیه‌گاهی نیست
دو مستِ سرخوشِ در هر قدم گریسته را

غمت مباد، که دنیا ز هم جدا نکند
رفیق‌های در آغوشِ هم، گریسته را

#فاضل_نظری

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

تسمه تفنگ 🌸🍃

میثم خسروی🎙



‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

‌‌
▪️صدا: خســــرو شــــکیبایی

▪️شعر: محمدرضا عبدالملکیان


دل روشنی دارم ای عشق!
صدایم کن از هر کجا می‌توانی
صدا کن مرا از صدف‌های سرشار باران
صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن
صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو

بگو پشتِ پروازِ مرغانِ عاشق
چه رازی‌ست؟
بگو با کدامین افق
می‌توان تا کبوتر سفر کرد؟
بگو با کدامین نفس
می‌توان تا شقایق خطر کرد؟

مرا می شناسی تو ای عشق
من از آشنایان نزدیک آبم
و همسایه ام مهربانی است
و طوفان یک گل مرا زیر و رو کرد...


‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

جان پرورم گهی که تو جانان من شوی
جاوید زنده مانم اگر جان من شوی

رنجم شفا بود چو تو باشی طبیب من
دردم دوا شود چو تو درمان من شوی

پروانه وار سوزم و سازم بدین امید
کاید شبی که شمع شبستان من شوی

دور از تو گر چه ز آتش دل در جهنمم
دارم طمع که روضهٔ رضوان من شوی

مرغ دلم تذرو گلستان عشق شد
بر بوی آنکه لاله و ریحان من شوی

اکنون که خضر ظلمت زلف تو شد دلم
بگشای لب که چشمهٔ حیوان من شوی

چشمم فتاد بر تو و آبم ز سر گذشت
و اندیشه‌ام نبود که طوفان من شوی

چون شمع پیش روی تو میرم ز سوز دل
هر صبحدم که مهر درفشان من شوی

زلفت بخواب بینم و خواهم که هر شبی
تعبیر خوابهای پریشان من شوی

می‌گفت دوش با دل خواجو خیال تو
کاندم رسی بگنج که ویران من شوی

وان ساعتت رسد که بر ابنای روزگار
فرمان دهی که بندهٔ فرمان من شوی

#خواجوی_کرمانی

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

اگر روابطتان ناپایدار است
@aramesh_daroon |💓👩‍❤️‍👨
اگر همیشه افسرده و نگرانید
@aramesh_daroon | 🌸🪁
از آموزش هاي این کانال استفاده کنید👆

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

معشوقی مقامی بالاتر از عاشقی است
ابتدا انسان عاشق میشود
و از عاشقی حظّی بسیار می‌برد
امّا نباید در همین مرحله بماند

عشق اگر در انسان پیش‌رونده باشد
و به سوی تعالی حرکت کند
او را درنهایت
به معشوق وحظِّ معشوقی سوق میدهد

به تعبیرِ مولانا امروزِ انسان عاشقی است
و فردایِ او می‌بایست معشوقی باشد
گویی عاشقی مشق معشوقی است

میتوان آن را تمرین دوست داشتن
برای دوست داشته شدن نامید
توقّع دوست داشته شدن
قبل از دوست داشتن توهّمی بیش نیست

اوّلین پلهٔ نردبان عشق عاشقی
و آخرین پلهٔ آن معشوقی است..

این نردبان راپله‌ پله تاملاقات خدا باید پیمود

📖پله پله تا ملاقات خدا
#دکتر_عبدالحسین_زرین_کوب

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

از دوست داشتن
همایون شجریان

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

هرگز آرزو نکرده ام
یک ستاره درسراب آسمان شوم
یا چو روح برگزیدگان
همنشین خامش فرشتگان شوم
هرگز از زمین جدا نبوده ام
با ستاره آشنا نبوده ام

روی خاک ایستاده ام
با تنم که مثل ساقهٔ گیاه
باد و آفتاب و آب را
می مکد که زندگی کند
باروَر ز میل
باروَر ز درد
روی خاک ایستاده ام
تا ستاره ها ستایشم کنند
تا نسیمها نوازشم کنند

از دریچه ام نگاه می کنم
جز طنین یک ترانه نیستم
جاودانه نیستم
جز طنین یک ترانه جستجو نمی کنم
در فغان لذتی که پاکتر
از سکوت سادهٔ غمیست
آشیانه جستجو نمی کنم
در تنی که شبنمیست
روی زنبق تنم

بر جدار کلبه ام که زندگیست
با خط سیاه عشق
یادگارها کشیده اند
مردمان رهگذر :
قلب تیر خورده
شمع واژگون
نقطه های ساکت پریده رنگ
بر حروف در هم جنون
هر لبی که بر لبم رسید
یک ستاره نطفه بست
در شبم که می نشست
روی رود یادگارها
پس چرا ستاره آرزو کنم ؟

این ترانهٔ منست
- دلپذیر ، دلنشین
پیش از این نبوده بیش از این

#فروغ_فرخزاد
شعر: روی خاک

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

از غم عشقت دل شیدا شکست .

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

اگر می‌گویم خسته‌ام
هزار بیراهه نرو!
می‌روی اشتباه می‌کنی بر‌می‌گردی
بعد می‌گویی
منظور ِ خاص ِ این عده همین است که هست وُ
همین است که بود!

من می‌گویم
من از دست ِ خودم خسته‌ام!
می‌فهمی ...؟
برای روشن کردن ِ چراغ
نیازی نیست
دستت به بالین ِ ماه برسد.

بزن روشن شویم
به شوق ِ همین خستگی.
البته
که حالی‌ام می‌شود گاهی،
می‌فهمم منظور ِ خاص ِ یک عده یعنی چه،
اما تو چرا ... ؟!
از پی این همه زندگی
که ارزان گذشت،
ما
چه گران زیسته‌ایم دوست من!
گاهی سکوت
مادر ِ برهنه‌ترین کلمات من است.

من آسانم
من آسان مطلقم
و از تو
از خودم
از همه خسته‌ام،
به دست‌های این مردم
نگاه کن
به دست‌های خسته‌ی این مردم
نگاه کن!
این دست‌ها
تنها زخم ِ پیشانی خویش را پنهان می‌کنند
در باد.

عجیب است
یک پرنده و ُ
این همه شاخه‌سار؟
همین است که شک می‌کنم!
آرامش آینه
گاهی
تحمل بی‌پایان سنگ را
یه یادم می‌آورد.

غر نزن دوست من!
در این سرزمین
مرا آن‌قدر شکسته‌اند
که دیگر نه سنگ را به یاد می‌آورم
نه آرامش ِ آینه را.

با این حال
من
هرگز
نومید نمی‌شوم،
زیرا هر بیراهه‌ی بی‌دلیلی
تا ابد
بیراهه نخواهد ماند.

✍سیدعلی صالحی



‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

اگر همیشه افکارتان منفی‌است
@aramesh_daroon |🕊🤍
اگر همیشه افسرده و نگرانید
@aramesh_daroon | 🌸🪁
از آموزش هاي این کانال استفاده کنید👆
؛┄┅═══════════┅┄

⠂┏☘استخدامی آموزگاری @svcnhit
⠂┗🐌دکتر بازی @akhbarazmoon

⠂┏☘تکست تلــخ @Dep_FSangin
⠂┗🐌فقط خُــدا @samte_khooda

⠂┏☘مدرسه نویسندگی @anahelanjoman
⠂┗🐌آغوش یارم @Aqhoshe_eshqh

⠂┏☘اذکار روزانه @azkarrozaneh
⠂┗🐌پزشک زناشویی @teb_va_khanevadeh

⠂┏☘دخترک قــوی @aramesh_roh_ravan
⠂┗🐌طنز جنجالی @stikerstownandprofail

⠂┏☘بَچـه  مَذهبی‌ها @Karbalas
⠂┗🐌عکس نوشته @profailroyaye

⠂┏☘آشپز ایرونی @ideashpaazi
⠂┗🐌مولانای جان @molanay_gan

⠂┏☘دلتنگ ڪــربـلا @karbalaye_moala
⠂┗🐌قفلیام ریمیکسام @Ahng_sQoflim

⠂┏☘عجایب جهان @ajayeb_chargosheh
⠂┗🐌آهنگای سیستمی @SiSTEMi5

⠂┏☘عکاسی عاشقانه @PicsArrt 
⠂┗🐌عاشقآن زینبیۅݩ @ashegankarbla

⠂┏☘همسرداری عاشقانه @zendegiashe
⠂┗🐌استوری اینستاگرام @colbeyelove

⠂┏☘زیبایی زندگی @boi_e_khosh_e_zendagi
⠂┗🐌موزیک کوردی @ReMix_Kurdi_s

⠂┏☘بغض عشق @Booghzeeshgh
⠂┗🐌پادکست انگیزشی @Angiizeshi_time

⠂┏☘موزیک‌ دپ @DEEP_SAEED
⠂┗🐌کافه عشق @Cofe_eshqq

⠂┏☘عاشق تنها @Ashghetanha1
⠂┗🐌امام زمان @mveum

⠂┏☘رقص‌ کوردی @Nabzekalaam
⠂┗🐌وفادارتم عشقم @mztyh

⠂┏☘اَبـآ عـبـداللّه @beynolharameyns
⠂┗🐌دلتنگت بیقرارتم @megpz

⠂┏☘کلبه غم @Tnhhamm
⠂┗🐌بغضِ‌ شبانه @BOOGGZZZ

⠂┏☘دلتنگش کن @eshgh_talkhh0
⠂┗🐌بیوگرافی غمگین @RemiXsafa

⠂┏☘بانوی عاشق @zendegiasheghaneh1
⠂┗🐌هوش‌ مصنوعی @REMIX_GFLI

⠂┏☘کلیپ و موزیک @profail4
⠂┗🐌عکسای شکلاتی‌ @profayl_hese_royaie

⠂┏☘پروفایل ست @proufaile
⠂┗🐌کلیپ قدیمی @tanehayeghadiimi

⠂┏☘خنده خنده @dafashakhaa
⠂┗🐌منتظرانهـ  مهدویت @KARBOBAALA

⠂┏☘فن‌بیان+گویندگی @amoozesh
⠂┗🐌خنده بازار @khandovane1

⠂┏☘کافه شعر @Kafee_sheerr
⠂┗🐌کتاب 𝐏𝐃𝐅؛ @PARSHANGBOOK_PDF

⠂┏☘گیف عاشقانه @insta_clip_love
⠂┗🐌کلیپ اینستا @gifstorylove

⠂┏☘مراقبت از مو @TVmoda
⠂┗🐌کلیپ اینستاگرام @donyaye_Takahang

⠂┏☘کتاب| AudioBook؛ @PARSHANGBOOK
⠂┗🐌عاشقانه های من @asheghnh58

⠂┏☘بـرکـات صلـوات @MofatihQuran
⠂┗🐌تقویم همسران @deltang_karbala_tabadol

⠂┏☘آموزش ماورا @beyondmeta666
⠂┗🐌دکتر لاغری @Dr_Healthl

⠂┏☘ذڪرهاے حاجتروا @jomalate10rishteri
⠂┗🐌زیبایی با گیاهی @salembem

⠂┏☘قَصـ٘ࢪِ آرزوهآٰٺ @romantic313
⠂┗🐌روانشناس/متخصص @drholakooei

؛┄┅═══════════┅┄
محصولات‌
چاقی لاغری زیبایی 🍎
تضمینی علمدار
👈 @alamdar
؛┄┅═══════════┅┄

Читать полностью…

🌼مولانای جان🌼

نوبت ترجیع شد ای جان من
موج زن ای بحر درافشان من

شد سحر ای ساقی ما نوش، نوش
ای ز رخت در دل ما جوش، جوش

بادهٔ حمرای تو همچون پلنگ
گرگ غم اندر کف او موش، موش

چونک برآید به قصور دماغ
افتد از بام نگون هوش، هوش

چونک کشد گوش خرد سوی خود
گوید از درد خرد: « گوش، گوش »

گوش او: خیز، به جان سجده کن
در قدم این قمر می فروش

گفت: کی آمد که ندیدم منش
گفت که: تو خفته بودی دوش دوش

عاشق آید بر معشوقه مست
که نبرد بوی از آن شوش شوش

عشق سوی غیب زند نعرها
بر حس حیوان نزند آن، خروش

شهر پر از بانگ خر و گاو شد
بر سر که باشد بانگ وحوش

ترک سوارست برین یک قدح
ساغر دیگر جهة قوش، قوش

چونک شدی پر ز می لایزال
هیچ نبینی قدحی بوش، بوش

جمله جمادات سلامت کنند
راز بگویند چو خویش، و چو توش

روح چو ز مهر کنارت گرفت
روح شود پیش تو جمله نقوش

نوبت آن شد که زنم چرخ من
عشق عزل گوید بی روی پوش

همچو گل سرخ سواری کند
جمله ریاحین پی او چون جیوش

نقل بیار و می و پیشم نشین
ای رخ تو شمع و میت آتشین

#بند۴
#مولانا

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…
Subscribe to a channel