نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگیی* @Tabaa24
نهم اردیبهشت
زادروز جاویدنام #دکتر_محمد_معین
(زاده ۹ اردیبهشت ۱۲۹۷ رشت -- درگذشته ۱۳ تیر ۱۳۵۰ تهران)
استاد زبان پارسی و پدیدآورنده فرهنگ معین
دکتر محمد معین ادیب، واژهشناس، مترجم و نویسنده برجسته ایرانی بود که به خاطر کارهای ارزشمند خود در زمینه زبان و ادبیات فارسی، نامی ماندگار در تاریخ فرهنگ ایران به جا گذاشته است.
معین در سالهای ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۳ عضو شورای عالی فرهنگ بود.
در کنگرههای هزاره پورسینا، هفتصدمین سال خواجه نصیرالدین طوسی، آزادی فرهنگ که در تهران برگزار شد، عضویت و در آنها سخنرانی داشت.
از سال۱۳۲۴ با پروفسور هانری کربن (خاورشناس فرانسوی) در تصحیح و نقد متون فلسفی و عرفانی فارسی و عربی همکاری داشت. در نتیجه این همکاری، یک سلسله کتب فارسی و عربی از طرف انیستیتوی ایران و فرانسه چاپ و منتشر شدهاست.
در سال ۱۳۳۳ برای کتاب جامع الحکمتین ناصرخسرو که نخستین بار توسط هانری کربن و معین تصحیح و چاپ شده بود، از طرف فرهنگستان کتیبهشناسی و زبانهای باستانی فرانسه Académie des Inscriptions et Belles-Lettres، جایزه گرفت.
در تابستان ۱۳۳۷ به تصویب هیئت وزیران ایران، به عضویت فرهنگستان ایران برگزیده شد.
مهرماه ۱۳۳۷ «استاد ممتحن خارجی» دانشگاه پنجاب (پاکستان) برای مطالعه و اظهار نظر در رسالههای دکترا آن دانشگاه شد.
آذرماه ۱۳۳۸ از نیما یوشیج، پیشوای شعر نو در ایران وصیتنامهای به دست آمد که در آن دکتر معین را بی آنکه دیده باشد، به عنوان وصی تعیین کرده بود تا اشعار وی را بررسی کند و قسمت لازم را انتشار دهد و گزینش و چاپ اشعار نیز تحت نظر وی باشد.
از ۹ تا ۱۵ شهریور ۱۳۴۵ ریاست کمیسیون ادبیات را در کنگرهٔ جهانی ایرانشناسان عهدهدار بود.
از ۱۳۲۵ شمسی که چاپ لغتنامه دهخدا برابر قانون، در مجلس شورای ملی آغاز شد، معین به همکاری علیاکبر دهخدا برگزیده شد. در دی ماه ۱۳۳۴ با موافقت علیاکبر دهخدا، سازمان لغتنامه از منزل شخصی دهخدا به مجلس شورای ملی منتقل و براساس وصیتنامه دهخدا، معین به ریاست امور علمی آن سازمان منصوب گردید. اسفند ۱۳۳۶ سازمان مذکور به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتقل و برابر اساسنامه مصوب شورای دانشگاه، ریاست سازمان لغتنامه به محمد معین واگذار شد. وی این سمت را تا آخرین روزی که دچار سکته گردید به دوش داشت.
برخی از مهمترین دستاوردهای دکتر معین عبارتند از:
فرهنگ معین:
نامورترین آفرینه دکتر معین، فرهنگ شش جلدی معین است که به عنوان یکی از جامعترین و معتبرترین فرهنگهای زبان فارسی شناخته میشود. این فرهنگ بیش از ۲۰۰ هزار مدخل و حدود ۴ میلیون واژه را در بر دارد و آگاهیهای فراگیر در باره معانی، ریشهها، مترادفها، اصطلاحات و تاریخچه واژگان فارسی ارائه میدهد.
تصحیح و تحشیه متون:
دکتر معین در زمینه تصحیح و تحشیه متون کهن فارسی نیز فعالیتهای ارزشمندی انجام داده که از آن میان میتوان به تصحیح و تحشیه "برهان قاطع" اثر محمدحسین بن خلف تبریزی ، "دانشنامه علایی" اثر ابن سینا و "چهار مقاله" اثر نظامی عروضی اشاره کرد.
تألیف کتب درسی:
دکتر معین در زمینه تألیف کتب درسی نیز فعال بود و آثاری مانند "تاریخ ادبیات ایران" و "دستور زبان فارسی" را برای دانشآموزان و دانشجویان به نگارش درآورد.
ترجمه:
دکتر معین افزون بر زبان فارسی، به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی نیز مسلط بود و آثاری از نویسندگانی مانند ژان پل سارتر و آلبر کامو را به زبان فارسی ترجمه کرد.
درگذشت:
دکتر معین به علت کارهای زیاد مطالعاتی و تحقیقی در سال ۱۳۴۵ در یکی از اتاقهای دانشکده ادبیات بیهوش شد و به حال اغماء فرو رفت.
برای بهبود او کارهای بسیار شد و او را بهکشورهای گوناگون بردند؛ اما سرانجام پس از چهار سال و پنج ماه که در اغماء بود، سیزدهم تیرماه ۱۳۵۰ در ۵۳ سالگی درگذشت.
آرامگاه این ادیب و فرهنگنویس بزرگ در آستانه اشرفیه گیلان است.
یادگارها:
دکتر «محمد معین» را اگر چه بیشتر با «فرهنگ فارسی معین» میشناسیم، اما این بزرگمرد ادب فارسی، آثار ماندگار دیگری هم از خود به جا گذاشته که هر کدام از آنها حکم گنجینهای در ادبیات فارسی این مرز و بوم دارد. کتابهای «حافظ شیرین سخن»، «ستاره ناهید یا داستان خرداد و امرداد»، «یوشت فریان و مرزبان نامه»، «یادنامه پورداوود»، «قاعدههای جمع در زبان فارسی»، «شاهان کیانی و هخامنشی در آثار الباقیه»، «مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی»، «مفرد و جمع» و… ازجمله تالیفات استاد بهحساب میآید. دکتر معین دستی هم بر تصحیح کتب داشته که از مهمترین آنها میتوان به «چهار مقاله تالیف نظامی عروضی سمرقندی»، «جامعالحکمتین تالیف ناصرخسرو»، «شرح قصیده ابوالهیثم» و… اشاره کرد.
یاد و نامش جاویدان
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
📖
.
این آفرینش هنری، بهتر و رساتر سخنان است در آنچه بر جنوبگان ما، بر همه ما گذشت!
بوالفضل بیهقی، آن دبیر دانای بهکارآمده، در تاریخی که کرده یک بار، یک روز را نوشته است که "هول روزی بود."
ما از انجامین روز امرداد ۱۳۵۷ در آبادان، تا امروز در بندرعباس جز مرگ ندیدیم و جز مرگپایی نکردیم.
بیشمار هول روزان که دیدیم!
قرار نبود که چنین شود!
"ما را به سختجانی خود این گمان نبود!"
۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
/channel/dejnepesht4000
🔹/channel/eshtadan
🔹 گسترش زبان فارسی
▪️پس از آنکه زبان دری یا پارسی زبان نوشتار شد، نه تنها سخنوران خراسان چون رودکی سمرقندی و بوشکور بلخی و مسعود مروزی و بوعلی سینای بخارایی و بوریحان بیرونی خوارزمی و منجیک ترمذی و سنایی غزنوی و خواجه عبدالله انصاری هروی و فردوسی طوسی و خیام نیشابوری و منوچهر دامغانی به این زبان نوشتند، بلکه نیز سخنوران جاهای دیگر چون فرخی سیستانی و غضایری رازی و بوسلیک گرگانی و جمالالدین اصفهانی و قطران تبریزی و خاقانی شروانی و نظامی گنجوی و مسعود سعد لاهوری و باباطاهر همدانی و سعدی شیرازی و صدها سخنور دیگر از هر گوشه و کنار این سرزمین. به خاطر این گسترش زبان فارسی است که رستم لارجانی حدود سال ۴۰۰ هجری برای فرمانروایان همدان شاهنامه میسراید و در زمان فرمانروایی خاندان کاکویه در اصفهان، ابنسینا دانشنامۀ علایی را به زبان فارسی تألیف میکند و کمی بعد فخرالدین اسعد گرگانی ویس و رامین را میسراید. و باز به خاطر گسترش زبان فارسی است که اسدی طوسی، در نیمۀ نخستین سدۀ پنجم، از طوس راه میافتد و به دربار جستانیان طارم (سرزمین میان قزوین و زنجان و گیلان) میرود و شاهان آنجا را به زبان فارسی میستاید و سپس از آنجا به دربار شیبانیان در نخجوان میرود و برای امیر آنجا گرشاسپنامه را میسراید و میبیند که اهل ادب آنجا مجلس شاهنامهخوانی دارند یا شاعر همزمان او، قطران تبریزی همۀ امیران آذربایجان و اران را به فارسی مدیحه میسراید و یا عنصرالمعالی در همان زمانها از گرگان به گنجه میرود و در آنجا با امیر ابوالاسوار شدّادی به فارسی سخن میگوید. پیداست که زبان فارسی نمیتوانست در فاصلۀ یکی دو قرن به عنوان زبان نوشتار همۀ سرزمین ایران را بگیرد، اگر پیش از آن قرنها به عنوان زبان گفتار در سراسر ایران رواج نمیداشت.
▪️زبان فارسی یا دری حدود دو هزار و پانصد سال پیشینه دارد که از آن حدود هزار سال نخستین زبان گفتار در جنوب غربی ایران و سپس حدود هزار و پانصد سال زبان گفتار و حدود هزار و صد سال اخیر آن زبان نوشتار در بخش بزرگ سرزمینهای فلات ایران بوده است و روزگاری به عنوان زبان فرهنگ و ادب، به کشورهای دیگر نفوذ کرده است.
📚گل رنجهای کهن: برگزیدۀ مقالات دربارۀ شاهنامۀ فردوسی، دکتر جلال خالقی مطلق، به کوشش علی دهباشی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ص ۴۰۶- ۴۰۷
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
@AfsharFoundation
@ahle_tamyz
🔹/channel/eshtadan
پنجم اردیبهشتماه سالروز درگذشت محمّدعلی اسلامی ندوشن (۱۳۰۳-۱۴۰۱)
درخت اندیشۀ ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همۀ آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد. با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانۀ خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند، یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند» تا او بتواند در درون آن بگوید من من هستم.
زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند. ایران از نو سرزمینی شد مطرح، تأثیرگذار که فراتر از مرزهایش حرکت میکند. قلمرو امپراتوری زبان و فرهنگ ایران از قلمرو هخامنشیان وسیعتر گشت. اگر یک در بسته شد، یعنی در سیادت سیاسی، دری دیگر باز شد. این یکی پایدارتر و آسیبناپذیرتر بود.
شاهنامه نشان داد که قدرتها و شوکتها و ثروتها میروند، آنچه میماند سلطنت سخن است که جوهر جان انسانی است.
@kheradsarayeferdowsi
🏛📚 40 کانال برتر تاریخی و فرهنگی و ادبی!
🎓👌اگه دنبال محتوای مفید و خاص هستی، حتماً ببین!👇
📌 /channel/addlist/E9r6nDPW6JI1MTE0
🔻این پایین یه کانال نمونه رو بدون جوین هم میتونی ببینی!👀
#منصور_رستگار_فسایی:
اگر بپرسيم كه سعدی به كتاب شاهنامه چگونه نگاه می كند؟ بايد چنين پاسخ داد كه برای او شاهنامه، كتاب گذشتگان و آيينه عبرت آيندگان است. سعدی شاهنامه را كتاب دستور زندگی، راهنمای حيات و تجسم نيک و بد روزگاران می داند. وقتی او می خواهد عمر طولانی جهان و ديرينگی حيات را يادآور شود، برای نشان دادن درستی سخن خود، شخصيتهای شاهنامه را مثال میزند و سرگذشت بشر را آنچنان كه در شاهنامه آمده، بازگو می كند. همين مسأله ميزان تاثيرپذيری سعدی از شاهنامه را روشن می سازد. او عظمت سرزمين مادری خود را از راه شاهنامه می شناسد و ملاک و معيارش برای شناخت گذشته باستانی ايران، كتاب فردوسی است. خواندن شاهنامه برای سعدی، ضايع و تباه نكردن ايام و عبرت گرفتن از گذر روزگار و زمانه است. روح و معنويت شاهنامه در كالبد سعدی جان می گيرد و او با زبان استوار و زيبای خود آن را بازسازی می كند. به همين دليل در حكايتهايش فضای شاهنامه را به زيبايی انتقال و نشان می دهد كه تا كجا وامدار فردوسی است.
@shahnamehpajohan
#منصور_رستگار_فسایی:
جم، محبوب ترين شخصيت اساطيری ايران، شخصيت محبوب سعدی است و گذشته ها را در خرد جمشيدی و آبادی روزگار او می يابد. تربيت سعدی و تربيت ايرانی او به حدی استوار و ريشه دار است که هر نظری را که به گذشته می کند، با دستی پر از عبرت و تجربه و آگاهی و بينايی باز می گردد و به عنوان يک معلم هميشه خردمند برای جامعه ادای وظيفه می کند و با شاگردانش به ابديت می پيوندد.سعدی اسطوره و تاريخ را به هم می پيوندد و در اين ارتباط حقايق جاودانه را کشف می کند.سخن سعدی در ارتباط با فرهنگ و گذشته و اساطير به دو بخش گوناگون تقسيم می شود. او از اساطير دينی، اسلامی و ملی استفاده می کند، اما آنجا که به فرهنگ ايرانی می رسد که تلفيقی بسيار سازگار در ميان آنها برقرار می کند، آنجا که می گويد: اگر خزائن قارون و ملک جم داری نيرزد آنکه وجودی ز خود بيازاری بنابراين با وجود اينکه قارون و جم از يک فرهنگ نيستند، اما هر دو اين شخصيت ها به موجودات زنده، پويا و معنی دار در فرهنگ جامعه تبديل می شود. شخصيت های شاهنامه ای در داستان های سعدی جای فراوانی دارد و با چشم عبرت به آنها می نگرد.
@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan
🔰عبدالمجید ارفعی در نشست «هویت در نگاه سعدی»:
فارسی زبان هویت ایرانی است
🔸عبدالمجید ارفعی، پیشکسوت تاریخ گفت: تا جایی که میدانم سعدی از ستارگان ادب فارسی به شمار میرود. بهترین هویتی که میتوانیم به سعدی بدهیم، زبان فارسی است. فارسی زبان هویت ایرانی بودن است
/channel/eshtadan
سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست؟
یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست؟
یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست؟
هیچم ار نیست، تمنای توام باری هست
«مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست»
لطفِ گفتار تو شد دام ره مرغ هوس
به هوس بال زد و گشت گرفتار قفس
پایبند تو ندارد سر دمسازی کس
موسی اینجا بنهد رخت به امّید قَبَس
«به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقهٔ زلف تو گرفتاری هست»
بی گلستان تو در دست، به جز خاری نیست
به ز گفتار تو بیشائبه، گفتاری نیست
فارغ از جلوهٔ حسنت در و دیواری نیست
ای که در دارِ ادب، غیر تو دَیّاری نیست
«گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست»
دل ز باغ سخنت، وَرد کرامت بوید
پیرو مسلک تو راه سلامت پوید
دولت نام تو حاشا که تمامت جوید
کاب گفتار تو دامان قیامت شوید
«هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید
تا ندیده است تو را بر منش انکاری هست»
روز نَبْوَد که به وصف تو سخن سر نکنم
شب نباشد که ثنای تو مکرر نکنم
منکِر فضل تو را نهی ز منکَر نکنم
نزد اَعْمیٰ، صفت مِهر منور نکنم
«صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
همه دانند که در صحبت گل خاری هست»
هرکه را عشق نباشد، نتوان زنده شمرد
وانکه جانش ز محبت اثری یافت، نمرد
تربت پارس چو جان، جسم تو در سینه فشرد
لیک در خاک وطن آتش عشقت نفسرد
«باد، خاکی ز مقام تو بیاورد و بِبُرد
آب هر طِیب که در طبلهٔ عطاری هست»
سعدیا نیست به کاشانهٔ دل غیر تو کس
تا نفس هست به یاد تو برآریم نفس
ما به جز حشمت و جاه تو نداریم هوس
ای دم گرم تو آتش زده در ناکس و کس
«نه منِ خامطمع عشق تو میورزم و بس
که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست»
کامِ جان، پر شکر از شعر چو قند تو بُوَد
بیت معمور ادب، طبع بلند تو بود
زنده، جان بشر از حکمت و پند تو بود
سعدیا! گردن جانها به کمند تو بود
«من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست»
راستی دفتر سعدی به گلستان ماند
طیِّباتش به گل و لاله و ریحان ماند
اوست پیغمبر و آن نامه به فُرقان ماند
وانکه او را کند انکار، به شیطان ماند
«عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند
«داستانی است که بر هر سر بازاری هست»
تضمین ملک الشعرای بهار برغزل سعدی
🔹/channel/eshtadan
📕 25 کانال برتر تاریخی و فرهنگی و ادبی!
🎓👌اگه دنبال محتوای مفید و خاص هستی، حتماً یه نگاه بنداز!👇
📌 /channel/addlist/A6LDt0nfxi4wNjg0
⤵️ این پایین یه کانال نمونه رو بدون جوین هم میتونی ببینی!👀
📢چرا شاهنامه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است؟
🔸سجاد آیدنلو میگوید: شاهنامه همیشه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است، بوده و خواهد بود.
شاهنامه همیشه حماسۀ ملی همۀ ایرانیان است، بوده و خواهد بود.شاهنامه به زبان ملی فارسی نوشته است. بهنادرست میگویند فارسی زبان «رسمی» ایرانیان است نه ملی. صفت «رسمی» یک صفت قانونی برای فارسی است، فراتر از رسمی، فارسی، زبان ملی همۀ ایرانیان است؛ چون همۀ ایرانیان در همۀ نواحی استانها، با هر زبان مادری و گویشی، مهمترین و اصلیترین آثار ادبی و فکری خودشان را به فارسی آفریدهاند و این نشاندهندۀ این است که وجه ملی برای زبان فارسی از عملکرد و رویکرد همۀ ایرانیان در طول تاریخ اخذ شده است. این یک مسئلۀ دستوری یا قانونی نیست. شاهنامه، گزارش منسجم، متوالی و وحدتمند تاریخ ملی یا داستانی ایران و در بخشی دیگر تاریخ واقعی ایران است. در این تاریخ ملی یا روایی یا واقعی، همۀ ایرانیان با هر لهجه و منطقهای مشترک هستند. شما در طول تاریخ اهالی کدام شهرها را میتوانید بیابید که رستم در نظر او نمونۀ اعلای جهانپهلوانی نبوده است یا در سوگ سیاوش نگریسته باشد.
@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan
✍ #دکتر_محمدعلی_اسلامی_ندوشن
... مگر نه آن است که هر دورانی اقتضایی دارد و چارهجوییِ خاصّ خود را میطلبد؟ ما در روزگاری زندگی میکنیم که دنیا نشانههای بحران از خود نشان میدهد.
بنابراین هر اقدامی که بتواند «آگاهی ملّی» را در مردم بیدار کند، باید از آن غافل نماند. ایران در طیّ تاریخِ خود بر سرِ بزنگاههای بحرانی، همین کار را کرده، هر کشوری قائمههایی دارد که برای ادامهی حیاتِ خود بر آنها تکیه میکند، قائمهی ایران "فرهنگِ" اوست. این فرهنگ واجد جنبههای مثبتی است که باید آنها را به کمک گرفت، و در مقابل جنبههای منفیِ آن را به کنار نهاد. انسان بر حسب ذات خود، "خیرِ" خود را میخواهد، ملّتها نیز چنیناَند؛ منتها باید بدانند که «خیر» کدام است و «ناخیـر» کدام. اگر قبول داریم که در این دوران حسّاس باید از جنبههای مثبتِ فرهنگِ خود کمک بگیریم، در صدرِ پاسدارانِ این فرهنگ میرسیم به «ابوالقاسم فردوسی».
وقتی گفته میشود فرهنگ، منظور همان عاملِ نگهبان و هشدار دهنده است که قومی را در راهِ مستقیم به جلو میراند، و یا او را از لغزش باز میدارد. همان است که فردوسی آن را با کلمهی خِرَد به کار میبرد:
« خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای».
خودِ شاهنامه سراپا «کتابِ خرد» است، نه کتابِ جنگ؛ زیرا اگر خرد به کار برده میشد جنگ اتّفاق نمیافتاد. در این کتاب خوبی و بدی رودررو قرار میگیرند، و خوشبختانه سرانجام کار به پیروزیِ خوبی خاتمه مییابد و قومِ گناهکار به مجازات میرسد، به این سبب گفتهاند «شاهنامه آخرش خوش است».
جنگِ شاهنامه نمودارِ كلّ مسئلهی جهانی است، در هر زمان و هر سرزمین، یعنی جنگِ خوبی با بدی.
#گفتن_نتوانیم_نگفتن_نتوانیم
🆔 @sarv_e_sokhangoo
🔹/channel/eshtadan
بیست و هفتم فروردینماه سالروز درگذشت احمد اقتداری، منتخب بیست و یکمین جایزهٔ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
بحرین
ناصر خسرو که به بحرین سفر کرده است، جزیرۀ منامه، پایتخت امروزی بحرین را دیده و آن را «اُوال» نامیده است. مرحوم سید محمد محیط طباطبایی، «اُوال» را مرکب از «او» و «آل» به معنای آب و آل، چون چنگال دانسته است و «منامه» را از ریشۀ نوم و به معنای محل خواب نمیداند، بلکه آن را تحریفی از مینو و میان آب میداند. در بحرین دو دسته مردم زندگی میکنند؛ یک گروه بحرینی یعنی عربتبارهای ساکن بحرین و یک گروه بحرانی یعنی ایرانیتبارهای ساکن بحرین. بحرین به معنای دو دریا نیست و ریشه در بهر و بهره با هاء هوز و زبان فارسی دارد. چون سرزمین پر نعمت و باغ و بوستان بوده و در دورۀ ساسانی مرزبان عربستان، سپهبد نیمروز ایرانی ساسانی در اینجا ساکن بوده و دارای بهر و باغ و بوستان و املاک بوده است. در دوران ساسانی، بحرین بری و بحرین بحری بر روی هم ایالت «میش ماهیگ» نام داشته و مستقیماً با دربار تیسفون مربوط بوده است.
به نقل از:
«ریشۀ اعلام جغرافیایی خلیج فارس و دریای عمان بر اساس فقهاللغۀ ایرانی»، دکتر احمد اقتداری، فصلنامۀ تخصصی مطالعات خلیج فارس، سال چهارم/ شمارۀ اوّل (پیاپی ۱۳)، تابستان ۱۳۹۷، ص ۸.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارض
@AfsharFoundation
🔹/channel/eshtadan
🔰یادداشتی به مناسبت روز بزرگداشت عطار نیشابوری؛
عطار استاد بیان لطائف عرفانی با زبانی سلیس و بیتکلف بود
🔸عطار در قالب قصهپردازی، معانی والا و دقایق معرفتپرور و لطائف روحنواز عرفانی را به زبانی سَلیس و بیتکلّف و در سبک شیوا و روان بیان کرده است.
✍ فاطمه نیروی آغمیونی، پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی:
🔸فریدالدین ابوحامد محمد عطارنیشابوری مشهور به شیخ عطّار نیشابوری از عارفان و شاعران ادبیات فارسی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری قمری است. او در شهر کدکن نیشابور در سال ۵۴۰ هجری قمری متولد شد. اکثر مورخین و تذکرهنویسان نامش را «محمد»، کنیهاش را «ابوحامد» و لقبش را «فریدالدین» گفتهاند. تخلص او «عطار» و گاهی «فریدالدین» است.
🔸عطار حرفه داروسازی و داروشناسی را از پدرش آموخت و در عرفان مرید شیخ یا سلسله خاصی از مشایخ تصوف نبود و به کار عطّاری و درمان بیماران میپرداخت. او به مدرسه و خانقاه علاقهای نشان نمیداد و علاقهمندی اصلیاش این بود که راه عرفان را از داروخانه پیدا کند.
🔸او علاوه بر شغل عطاری به مدحگویی پادشاهان نیز میپرداخت. جامی در نفحاتالانس خود ذکر کرده است: «روزی عطار در دکان خود مشغول به معامله بود که درویشی به آنجا رسید و چند بار با گفتن جمله «چیزی برای خدا بدهید» از عطار کمک خواست ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو چگونه میخواهی از دنیا بروی؟ عطار گفت: همانگونه که تو از دنیا میروی. درویش گفت: تو مانند من میتوانی بمیری؟ عطار گفت: بله؛ درویش کاسة چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه «الله» از دنیا رفت. عطّار چون این را دید، شدیداً منقلب شد و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد. عطار پس از اینکه حال درویش را دید، دست از کسب و کار کشید و توبه کرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد.» او در سال ۶۱۸ ه.ق در شادیاخ نیشابور دیده از جهان فرو بست و آرامگاهش در نزدیکی شهر نیشابور واقع شده است.
ویژگی آثار عطار
🔸ویژگی آثار عطار اندیشههای عرفانی اوست؛ اندیشههایی که او آنها را با زبان تمثیل و در قالب داستان و حکایت بیان کرده است. ویژگی دیگر دیوان عطار، وجود غزلیاتی است که به صورت روایی سرگذشت احوال گذشتگان را با احوال درونی خویش آمیخته است. عطار مبتکر غزلهای طولانی و شاعری درونگرا و اهل قبض است و مهمترین مضمون اشعارش عشق همراه با درد است و عشق بدون درد را نمیپذیرد. عشق در اشعار او عشقیست که عاشق را دچار حیرت میکند و او را به وادی فنا میکشاند.
محتوای فکری عطار
🔸محتوای فکری عطار در موضوعات بیان شده نو و بدیع نیست و نظر وی ادامه فکر و تعالیم گذشتگان است اما شیوه بیان او به خاطر سادگی و استفادهاش از تمثیلهایی که صورت قصه دارد، باعث پذیرش آن از جانب خاص و عام شده است. عطار در قالب قصهپردازی، معانی والا و دقایق معرفتپرور و لطائف روحنواز عرفانی را به زبانی سَلیس و بیتکلّف و در سبک شیوا و روان بیان کرده است. او کتابهای متعددی داشته و تذکرهنویسان نیز در بیان آثارش مبالغه کردهاند و در برخی تذکرهها بدون ذکر نام، تعداد کتابهای او را به ۱۱۴ یعنی به تعداد شمار سورههای قرآن کریم رساندهاند. آثار عطار به دو دسته منظوم و منثور تقسیم میشود که شامل «الهینامه»، «مصیبتنامه»، «منطقالطیر»، «اسرارنامه»، «مختارنامه»، «تذکرةالاولیاء» و دیوان اشعار (غزلیات، قصاید و رباعیات) است.
@ibna_official
🔸از کانال تلگرامی خبرگزاری کتاب ایران
/channel/eshtadan
📚📚📚📚
۲۳ فروردین - سالمرگ زندهنام #شاهرخ_مسکوب (۱۳۰۴ - ۱۳۸۴)
زبان فارسی یکی از دیرینترین و ارزشمندترین زبانهای بشری است. این زبان تغییرات و تحولات گوناگونی را پشت سر گذاشته و از گذرگاههای مختلف تاریخی عبور کرده تا به دست ما رسیده است. علیرغم گسترهی وسیع زبان فارسی در ایران بزرگ (فلات ایران) در طول حیاتش، اکنون کشورهایی که زبان فارسی در آنها رواج دارد، به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد؛ اما خوشبختانه ایران یکی از این کشورها است. زبان یکی از مهمترین جلوههای تمدن و ازجمله ارزشمندترین میراثهای فرهنگی یک قوم است؛ بر ماست که در حفظ این میراث بکوشیم. شاهرخ مسکوب یکی از افرادی است که با آثار خود در جهت حفظ زبان و ادبیات فارسی گامهای موثری برداشته است.
شاهرخ مسکوب کیست؟
شاهرخ مسکوب بیستم دی سال ۱۳۰۴ در بابل چشم به جهان گشود. او دورهی ابتدایی خود را در یک مدرسهی علمیه در شهر تهران گذراند. در همان زمان به سراغ آثار بزرگان ادبیات میرفت و کتابهای داستان و رمانهای مشهور را مطالعه میکرد. بعد از پایان دورهی ابتدایی، خانوادهی مسکوب به اصفهان رفتند و برای چندین سال در آن شهر زندگی کردند. اصفهان برای شاهرخ سرشار از خاطرات خوب بود. همنشینی با دوستان، بازدید از آثار تاریخی و آبوهوای مطلوب از مزیتهای بیشمار زندگی در کنار رودخانهی زایندهرود بود. شاهرخ مسکوب بعد از پایان دورهی متوسطه و گرفتن دیپلم، با یک دنیا خاطره از اصفهان خداحافظی کرد و به تهران بازگشت.
او در جستوجوی دانش به دانشگاه تهران قدم گذاشت و در رشتهی حقوق شروع به تحصیل کرد. در همین سالها مانند بسیاری از اهل ادب و هنر به عقاید چپگرایان و افکار حزب توده علاقهمند شد و فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد. او زبان فرانسوی را برای آشنایی بیشتر با اطلاعات روز سیاسی آن دوره فراگرفت و تفسیر اخبار خارجی در روزنامهی قیام ایران، اولین کار جدیاش در زمینهی نویسندگی بود؛ سپس اندکاندک بهصورت جدیتر به فعالیتهای ادبی پرداخت و کتابهای بسیاری نوشت. او در زمان جوانی شعر هم میسرود و چند دفتر شعر از او بر جا مانده است. سلیقهی مشکلپسند مسکوب سبب شده تنها دو قطعه از اشعارش با نام مستعار م. بهیار در اختیار شعردوستان قرار بگیرد و باقی آثارش جایی منتشر نشود. او این اشعار را همواره جزو خطاهای جوانی خود میدانست و هیچگاه برای اشعاری که در سطح متوسط قرار داشتند ارزش چندانی قائل نبود.
مسکوب نسبت به وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران بیتفاوت نبود و دیدگاههای خود را نسبت به حکومت وقت بدون ترس بیان میکرد. او به سبب عقاید و موضعگیریهای سیاسی خود بارها دستگیر شد و به زندان افتاد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای مدتی در روزنامهی آیندگان مشغول به کار شد. با تغیر شرایط و گسترش سانسور، فضا برای نوشتن محدودتر شد و مسکوب جهت فراهم آوردن وضعیتی مطلوب و معتدل برای ادامه دادن فعالیتهایش ایران را برای همیشه ترک کرد و به پاریس رفت. زندگی او بعد از مهاجرت دگرگون شد و روزگار سختی را در خارج از ایران گذراند؛ فقر و تنگدستی و دوری از سرزمینی که در آن ریشه داشت. شاهرخ مسکوب سرانجام ۲۳ فروردین سال ۱۳۸۴ به علت بیماری سرطان خون، در شهر پاریس درگذشت. دوستان صمیمی او پیکرش را به ایران منتقل کردند تا او را در سرزمین مادریاش به خاک بسپارند. مزار او در بهشتزهرای شهر تهران است.
فعالیتهای ادبی و آثار شاهرخ مسکوب
بیشتر مردم شاهرخ مسکوب را فقط بهعنوان یک پژوهشگر میشناسند، اما او علاوه بر پژوهش در حوزههای مختلف ادبی مانند ترجمه، داستاننویسی و... نیز فعالیتهای گستردهای داشته است. مسکوب دربارهی بسیاری از آثار کلاسیک ادبیات فارسی مانند شاهنامهی فردوسی و دیوان حافظ تحقیقات زیادی انجام داده و در جهت احیا، گسترش و حفظ زبان فارسی بسیار کوشیده است. از جمله آثار پژوهشی او میتوان به مقدمهای بر رستم و اسفندیار، سوگ سیاوش: در مرگ و رستاخیز، شکاریم یکسر همه پیش مرگ، ارمغان مور، در کوی دوست و از دیگر تألیفات موفقش میتوان به سفر در خواب، گفتوگو در باغ، روزها در راه، سوگ مادر، کتاب مرتضی کیوان و... اشاره کرد. او همچنین به انگلیسی و فرانسوی تسلط کامل داشت و در عرصهی ترجمه نیز خوش درخشیده است. ترجمههای او درست مانند تألیفاتش به دل مینشینند و مخاطب از خواندن آنها لذت میبرد. او کتابهای مختلفی مانند ادیپ شهریار و آنتیگون، خوشههای خشم و... را ترجمه کرده است.
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔹/channel/eshtadan
#میر_جلال_الدین_کزازی:
شاهنامه گرامیترین رزمنامه جهان است.
فردوسی بلندپایهترین رزمنامهسرای جهان است و به همانسان شاهنامه او گرامیترین و گزیده ترین رزمنامه جهان است و هر نمونهای که آورده شود همسنگ وهمساز با شاهنامه نخواهد بود. شاهنامه، نامه هزارههاست، نامه فرهنگ، منش و اندیشه ایرانی است. در شاهنامه سرگذشت ایران از نخستین ایرانی «کیومرث» آغاز میگیرد، هزارهها را درمینورد تا به پایان اندوهبار جهانشاهی ساسانی میرسد. هنگامی که میخواهید ایران را در همگی آن بشناسید چارهای جز این ندارید که شاهنامه را از آغاز تا انجام، به درنگ بخوانید.
@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan
🏛استاد ماشاالله آجودانی: زبان فارسی به عنوان زبان رسمی انتخاب و گزینش ملی ایرانیان و اقوام گوناگون ایرانی است.
🪶 دکتر آجودانی با شواهد و مستندات استوار و تاریخی روشن میکند که سالها پیش از آمدنِ رضاشاه ، زبانِ پارسی،زبانِ سراسری و رسمیِ ایران بوده و همهی روزنامهها در زمانِ قاجاران خودبهخود به زبانِ پارسی چاپ و پخش میشدهاند و این گزینشِ تاریخیِ مردمِ ما بوده است و نه «قلدری» رضا شاه و این فرمانروایی یا آن فرمانروایی.
🪶روشنگری علمی دکتر آجودانی نقدی است جدی بر بی اساس و مضحک بودن بودن روایت دروغ و جعلی قبیله گرایان و تجزیه طلبانی که سعی دارند ایران را کشوری پاره پاره با تنوع قومی گوناگونی معرفی کنند که توسط رضاشاه و با دیکتاتوری وی در تحمیل زبان فارسی، به صورت کل یکپارچه ایجاد شده است. زبان فارسی به عنوان زبان رسمی ایرانیان نه تنها یک گزینش ملی بوده ؛ بلکه یکی از مهم ترین عوامل وحدت بخشی ایرانیان و حفظ تمامیت ارضی ایران بوده و هست.
@shahnamehferdowsiii
🔹/channel/eshtadan
🔰 ایرانیان سرانجام نیکی را بر بدی پیروز میکنند
خیزشی که این سالها درباره فردوسی و شاهنامه آغاز شده است خود نشانه آن است که هرگاه ایرانی در بزنگاهی قرار میگرفته دست توسل به این کتاب دراز میکرده.
اکنون در برابر برخورد با تمدن صنعتی، ما در چنین وضعی هستیم. چنانکه میدانیم محتوای شاهنامه نبرد نیکی با بدی است.
و "ایرانیان" سرانجام نیکی را بر بدی پیروز میکنند.
میگوید: «مرا دین و دانش رهاند درست»
شاهنامه نمیگذارد ایرانی در خواب غفلت باقی بماند.
------
پنجم اردیبهشت، سالروز پیوستن دکتر اسلامی نُدوشن به دیار خاموشان
یاد و نامش ماندگار
🕊 کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
/channel/eshtadan
پنجم اردیبهشتماه سالروز درگذشت زنده نام محمّدعلی اسلامی ندوشن (۱۳۰۳-۱۴۰۱)
🔹کار جامعۀ امروز ما لااقل در تهران به جایی کشیده است که هرچه خارجی است چشم او را خیره میکند: زبان خارجی، دوست خارجی، شیوۀ زندگی خارجی، اشیاء و غذاهای خارجی ... برای فرار از دید و بازدید نوروز از شهر خویش بیرون میرود لیکن فریضهای برای خود میداند که عید ژانویه را جشن بگیرد، احیاناً شمع بیفروزد و کاج بیاراید. و چون زبان وسیلۀ ارتباط با مظاهر تمدن فرنگی است میکوشد که در سن پنجاه و شصتسالگی به یاد گرفتن آن پردازد یا لااقل فرزند خویش را به آموختن آن وادارد تا چون خود او «دست و پاشکسته» بار نیاید.
از نام مغازهها و بنگاهها و دختربچهها حرفی نزنیم که داستان دلخراشی دارد. این یک مثال کوچک از واقعیت تلخی حکایت میکند: دکانهای تهران پر است از اجناس خارجی و عجیب این است که هر کس اندک استطاعتی داشته باشد ترجیح میدهد که محصول خارجی بخرد ولو نظیر آن در خود ایران درست شده باشد؛ به همین دلیل سرکه و خردل و مربایی را هم که در داخل مملکت تهیه میکنند باید روی شیشهاش را به انگلیسی بنویسند تا خریداری بیابد.
نمیدانم توجه فرمودهاید یا نه که از چند سال پیش رادیوی تهران شیوۀ حرف زدن را از برنامۀ فارسی رادیوی لندن اقتباس کرده و به تازگی دامنۀ ابتکار خود را وسعت داده و از سخن گفتن فیلمهای ایتالیایی که به فارسی برگردانده شدهاند تقلید میکند. هر کسی را موهبت آن نیست که مرتب به رادیوی تهران گوش دهد ولی اگر گاهی بر حسب اتفاق او را چنین موهبتی دست داده شاید حتی یک بار شعر سعدی و حافظ را از زبان گویندگان و خوانندگان آن نشنیده است، بی آنکه غلط فاحشی در آن باشد. از کودک و جوان چه توقع میتوان داشت و حال آنکه دستگاه تبلیغاتی کشوری تا بدین حد به زبان خود بی اعتناست یا از به کار بردن آن عجز دارد؟
در زبانهای بزرگ دنیا دیگر روان و رسا نوشتن از بدیهیات است؛ هر روزنامهنویس هر پاورقینویس، حتی یک خبرنگار ورزشی در آنچه مینویسد و چاپ میکند صغری و کبری و نتیجهای در نظر دارد و به ندرت جملاتش از نظر دستور معیوب است. ریاضیدان یا طبیب بهانه نمیآورد که چون فن او ادبیات نیست پس باید او را در درست و رسا نوشتن معذور داشت. اما زبان ما، حتی در بعضی از کتابهای ادبی و دانشگاهی وضع جز این نیست.
تقصیر انحطاط و تنزّل زبان فارسی بر گردن کودکان بیگناه یا پدر و مادرهای بیخبر نیست، بلکه بر گردن نخبگان و دانشمندانی است که یا در انجام وظیفۀ خود کوتاه آمدهاند و یا خاموش نشستهاند و ناظر فروریختن پایههای معنوی و اخلاقی قومی هستند که زبان یکی از آنهاست.
در کشوری که اساس تمدن و فرهنگ متزلزل نیست هیچگاه آموختن زبان خارجی ایجاد خللی نمیکند بلکه بر غنای معارف ملّی میافزاید. فراوانند جوانان هجده نوزدهسالۀ هلندی و سوئیسی که دو یا سه زبان خارجی یاد گرفتهاند و هنوز ملت آنها احساس خطری نکرده است. اما اگر در جامعهای همه چیز به صورت «صورتک» (کاریکاتور) درآمد و بنیان اصول لرزان گردید سرچشمۀ اصالت و ابتکار و نیروی معنوی اندک اندک کاستی میگیرد و طبعاً زبان نیز پایداری نمیتواند کرد.
«بیماری زبان»، محمّدعلی اسلامی ندوشن، یغما، سال ۱۲، شمارۀ ۴، تیر ۱۳۳۸، ص ۱۶۷-۱۶۹.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔹/channel/eshtadan
#سجاد_آیدنلو :
یکی از مباحث علمی بحث اصطلاح شناسی است؛ یعنی به کار بردن هر اصطلاح در جای درست خودش. کلمه رسمی یک حالت اداری و قانونی دارد. مثلاً میگویند طبق قانون یا بخشنامه از فلان سال زبان فلان کشور انگلیسی شده است اما وقتی از زبان ملی حرف میزنیم فراتر از بخشنامه و قانون مد نظر ماست. زبان ملی یعنی وجه همگانی و اشتراک عمومی آن در طول تاریخ یک سرزمین. مجوز ملی بودن یک زبان را مردمان آن کشور صادر میکنند و ما میبینیم زبان فارسی در طول هزار و چند صد سال پس از اسلام بنا بر رویکرد و عملکرد همه ایرانیان، زبانی ملی بوده است. یعنی مردمان همه مناطق ایران با هر زبان مادری و محلی و با هر گویش و هر اعتقاد و دین و مذهبی، مهمترین آثار فکری و فرهنگی خود را به فارسی آفریدهاند. حافظ برای یک آذربایجانی همان مقدار لذت معنوی و فکری دارد که برای یک شیرازی و یک اصفهانی. بنابراین من یک ایرانی آذربایجانی هستم که زبان ملی من فارسی و زبان مادری من ترکی آذربایجانی است و من اجازه توهین به هیچ یک از این دو را نمیدهم/ روزنامه ایران
@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan
#منصور_رستگار_فسایی:
پيدايی سعدی، رخدادی زاييدهی فرهنگ و انديشهی ايرانی است. سعدی سخنوری است كه از آغاز با فرهنگ ايرانی آشنايی داشته است. آموزگار او در اين راه، بیگمان، فردوسی است. از اين رو با چنان پاسداشتی از فردوسی ياد میكند و نام او را بر زبان میآورد كه گويی برای سعدی نام فردوسی سپند است. سعدی هنگامی كه نام فردوسی را میآورد، در كنارش صفت پاكزاد را هم میگذارد. اين «پاكزادی» تنها واژهای ستايشآميز برای نشان دادن تبار خانوادگی فردوسی نيست. بلكه سعدی اين پاكزادی را در «ايرانزادی» و سربلندی ايرانی بودن ميشناسد. اين شيفتگی به فردوسی نشاندهندهی دلبستگی فراوان سعدی به آن شاعر بزرگ زبان فارسی است. از سويی ديگر، سعدی با يادكرد از شاهنامه، ميكوشد تا تاريخ درخشان باستانی ايران را با اخلاق و دانش روزگار خود درآميزد.
@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan
✍ #دکتر_سید_جواد_طباطبایی
📜انقلاب غزل
🔸سعدی غزل را به قالب اصلی شعر فارسی تبدیل کرد و این «انقلاب غزل» برای سدههایی زبان فارسی به زبان غزل تبدیل شد، غزل فارسی مقبولیت عام یافت و از آن پس، هیچیک از قالبهای دیگر شعر فارسی نتوانست با غزل رقابت کند.
🔸شگفت اینکه سعدی، به رغم اینکه در نظامیه بغداد تحصیل کرده بود و در دیانت اهل سنت و جماعت نیز مردی استوار بود، اما در قلمرو شعر با تبدیل غزل به مهمترین قالب بیان حدیث نفس مضمونهای «انسانگرای» درون مایه شعر فارسی را جانشین توجه به طبیعت، موعظه و مباحث حکمتآموز کرد. این التفات از نوعی درونمایه به درونمایهای یکسره متفاوت «انقلابی» به شمار میآمد که طرحی نو در اسلوب فارسی افکنده و سدهای پس از سعدی به ویژه با خواجه شمسالدین محمد که، با اقتدای به سعدی، سبکی را که او ابداع کرده بود به کمال رساند، ساختار ذهنی انسان ایرانی را شکل داد.
🔸با تأملی از دیدگاه نقد درونی شعر در دیوان حافظ میتوان گفت که شمسالدین محمد توانسته بود عناصری از درون مایه ادب فارسی را در تکبیتهایی از برخی از غزلهای خود وارد کند از این رو، جای شگفتی نیست که غزلهای حافظ را نمیتوان در ذیل یکی از انواع شعر فارسی طبقهبندی کرد. نیازی به گفتن نیست که بر حسب معمول، حافظ را مهمترین غزلسرای تاریخ شعر قدیم ایران می دانند و کوششهای بسیاری صورت گرفته است تا عمده شعر او را در خدمت بیان وجوهی از اندیشه عارفانه قرار دهند، اما به نظر میرسد که حافظ در ادامه راهی که سعدی با وارد کردن عناصری از درون مایههای ادب در قلمرو ادبیات و تلفیق آن با نظم فارسی هموار کرده بود، درون مایههایی از اندیشه ایرانشهری و فرزانگی باستانی ایران را به صورت بیتهایی در غزلهای خویش پنهان کرد.
/channel/eshtadan
یکم اردیبهشتماه، روز بزرگداشت سعدی
سعدی نتیجۀ تعالیم فردوسی و سنایی، زبدۀ سخنان حکمتآموز و تعالیم روحپرور و لطیف ادبای یونان، ایران، هند، عرب و عجم [است].
روح سعدی در کتاب سعدی (بوستان) دیده میشود. میتوان گفت تاکنون در فارسی کتابی به این کاملی و تمامی و متانت و سادگی نوشته نشده و برای درس معاشرت و تدبیر زندگی منحصربهفرد است.
اما در کتاب گلستان و سایر کتب سعدی، جنبۀ ادبی و صناعتش بر معانی و منزلت اجتماعیاش غلبه داشته و در همان کتب نیز حقایق عریان در نهایت سادگی و زیبایی جلوهگر شده... سعدی یک شاعر پرتجربت و یک مرد سیاسیاجتماعی بوده و از فلسفه و عرفان تا حدی دور و نگارشاتش صاف و ساده و اخلاق معاشرت را به دنیا درس میدهد.
برگرفته از: «سعدی کیست؟»، ملکالشعراء بهار، بهار و ادب فارسی، به کوشش محمد گلبن، ۱۳۵۵، ص ۱۴۳-۱۵۹.
@kheradsarayeferdowsi
🔹/channel/eshtadan
🔰وضعیت امروز زبان فارسی
🔸دکتر محمد جعفر یاحقی
هرچه از گذشته دورتر میشویم، وضعیت زبان فارسی رو به وخامت میرود
🔸در روزگاران پیشین، آشنایی عمیقتری با زبان فارسی وجود داشت، اما امروزه جهان از آن فاصله گرفته است. این امر بهویژه از آنروست که چهره زبان فارسی با مسائل سیاسی آمیخته شده و متأسفانه وجههای نامطلوب به خود گرفته است.
🔸زبان فارسی، زبانی ملایم، نرم و پر از لطافت است؛ زبانی برای تفاهم، هنر، عشق و دلدادگی. اما وقتی زمینهای برای عشق و دلدادگی فراهم نباشد، این زبان نمیتواند تأثیر شایسته خود را بر جای گذارد. متأسفانه دشمنیها و سرسختیهای کنونی اجازه نمیدهد این لطافت بهخوبی نمایان شود. اگر بتوانیم از تنشهای سیاسی و بینالمللی فاصله بگیریم و چهره مهربان و لطیف فرهنگ و زبان فارسی را به جهانیان نشان دهیم، بیگمان تأثیرات مثبتی به دنبال خواهد داشت. اما موانع بسیاری بر سر راه این هدف وجود دارد؛ زبانی که امروز بیشتر به دشمنی، جنگ و ناخشنودی گره خورده، تا لطافت و همدلی.
🔸وقتی ما به ارزشهای خود توجه کافی نشان نمیدهیم و اهمیتی برای آنها قائل نیستیم، طبیعی است که دیگران آنها را به خود نسبت دهند. نوروز و دیگر ارزشهای فرهنگی ما چنان دلپذیرند که جهان غرب نیز میتواند از آنها بهرهمند شود. آنها منتظرند تا این میراث را به خود منتسب کنند. البته، نوروز آنقدر بزرگ است که همه را در بر میگیرد. ما نمیگوییم ترکیه نباید زیر چتر نوروز باشد، بلکه معتقدیم انتساب اصلی باید حفظ شود. اما وقتی ما برای مولوی، نوروز و دیگر ارزشهای فرهنگی خود اهمیت قائل نمیشویم، دیگران این خلأ را پر میکنند.
🔹از کانال تلگرام خبرگزاری کتاب ایران
/channel/eshtadan
#میرجلال_الدین_کزازی :
کوتاهترین راه خویشتنشناسی، آشنایی با شاهنامه از کودکی است
پیداست که با آموزش بهویژه در سالیان نخستین، دانش آموزان پایههای شناخت و آگاهی خویش را میریزند و از سوی دیگر پایههای منش و کنش خود را یا به سخنی دیگر پایههای چیستی فردی خویشتن را میریزند.آنچه در این سالیان دانشآموز میآموزد کارکردی بنیادی دارد. نهتنها در یاد او بلکه در نهان او مینهد و به درست از همین روست که شاهنامه کارکردی ناگزیر و بنیادین در آموزشوپرورش خواهد داشت؛ زیرا که «شاهنامه» نامه فرهنگ و منش و اندیشه ایرانی است. به سخنی دیگر چیستی فراگیر ایرانی را ما به یاری شاهنامه میتوانیم در خود یا دیگران پایه بریزیم. یا اگر بخواهم به شیوه روشنتر و رساتر بگویم: این چیستی را بشکفانیم؛ از نهفتگی به آشکارگی برسانیم.
@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan
🔰دربارۀ آثار «احمد اقتداری» در ششمین سالروز درگذشتاش
میراثی برای فرهنگ، تاریخ و زبان ایران
🔸«احمد اقتداری» نمایندۀ نسلی از مورخان و محققانی است که با عشق به سرزمینشان، منابعی بیبدیل برای تاریخنگاری محلی و ملی فراهم کردند. در میان مجموعه آثار متنوع اقتداری، مقالات او جایگاه ویژهای دارند؛ نهتنها به لحاظ کمّیت، بلکه از نظر کیفی نیز محتوایی عمیق، ملتزم و گاه پیشرو را عرضه میکنند.
🔸 «احمد اقتداری» یکی از چهرههای برجستۀ فرهنگ، تاریخ و جغرافیای تاریخی ایران بهویژه در حوزۀ جنوب ایران، خلیج فارس و لارستان است. مجموعه آثار او شامل تألیف، تصحیح، ترجمه، سخنرانی، یادداشت، شعر، نامه و مدخلنویسیها، عرصۀ گستردهای از فعالیتهای علمی، ادبی، تاریخی و فرهنگی را در بر میگیرد.
🔸 تحلیل فهرست آثار او، بهویژه کتابهای نوشتهشده، ویراسته و چاپنشده، تصویری ژرف از اندیشه، دغدغهها و رویکردهای پژوهشیاش نشان میدهد. گفتنی است که احمد اقتداری، صبح سهشنبه، ۲۷ فروردین ۱۳۹۸ در بیمارستان آسیا در تهران، درگذشت و طبق وصیتش در مقبرۀ آلدهباشی در گراش به خاک سپرده شد.
🔸از کانال تلگرامی خبرگزاری کتاب ایران
/channel/eshtadan
✍#دکتر_محمدعلی_اسلامی_ندوشن
... انگیزهی ما آن بوده است که نامِ فردوسی بتواند تحرّکی در امرِ پژوهشِ فرهنگی و تاریخیِ کشور پدید آورد و به همراه آن، سجایای قومیِ ایران را _که همان سجایا هم پشتوانهی ادامهی تاریخیِ او بوده_ به او یادآور گردد. در دانشگاهها مقدار زیادی وقتِ دانشجویان بر سرِ نوشتنِ پایاننامهی دکتری به کار میافتد. ما توقّع داریم که آنان به جای موضوعاتِ درجهی سه و چهار، و توجّه به شاعرانِ کممایه، یا انتخابِ متونِ بیخواننده، با دیدِ تازهای به آثارِ بزرگِ ادبِ فارسی نگاه کنند، وقتِ خود و فسفرِ مغز و نورِ چشم بر سرِ آثارِ کمارزش نگذارند که نتیجهی کار برود و در قفسهها غبار بخورد، همین توقّع دربارهی کتابهایی هم که تألیف میشود، برقرار است.
تاریخ و فرهنگِ این کشورِ پُر ماجرا، هر دورهاش دریایی است، میتوان در آن غوطه زد، که بهترین ساعاتِ عمر را در بر میگیرد.
این یک امر بدیهی است و ما هم البتّه قبول داریم که یک نهضتِ فرهنگیِ شایسته، آنگونه که کشورِ ایران سزاوار و محتاجِ آن است، مستلزمِ اقدامی همه جانبه و دامنهدار است، در زمینهی اقتصادی، اجتماعی و روانی...
به خصوص میل داریم جوانان پی ببرند که کشورشان جزو چند کشورِ بزرگِ تاریخی است و از فرهنگِ پُرباری نصیب دارد، و این فرهنگ در دنیای پُر مشغلهی امروز میتواند به کار آید. انتظار داریم که همهی افرادِ فرهنگدوست و دلآگاه ما را در این امر یاری دهند.
«ما بدان مقصدِ عالی نتوانیم رسید
هم مگر لطفِ شما پیش نهد گامی چند».
#گفتن_نتوانیم_نگفتن_نتوانیم
@sarv_e_sokhangoo
🔹/channel/eshtadan
#دکتر_محمدعلی_اسلامی_ندوشن
...این است موجب آنکه ما نام فردوسی را به میان آوردیم؛ زیرا او فردِ اوّلِ فرهنگِ ایران است و بهترین آموزهها را برای ما به یادگار نهاده، ما خواستیم او را "نماد"، "انگیزه" و "شگون" قرار دهیم به امید آنکه جرقّهای باشد که فرهنگِ ایران را در مرکزِ توجّه قرار دهد. کتابِ او جامعترین کتابِ زبانِ فارسی است و کلّ مسائل بشری که طیّ هزاران سال بر این سرزمین گذشته، در آن تبلور یافته است. این تجربهها برای «مردمِ ایران» ارزان به دست نیامده است، بلکه به بهای کوششها و فداکاریهای بسیار بوده.
خودِ زندگیِ فردوسی نمونهی زندگیِ یک ایرانیِ بزرگوار است. در دورانی که ایران یک شیبِ انحطاطی در پیش گرفته بود و در دربارِ محمود بازارِ تملّق و تعصّب و سخنفروشی گرم بود، او در گوشهی خانهاش نشست و یکی از بزرگترین شاهکارهای بشری را به جهان عرضه کرد، درسِ آزادگی و بینیازی.
#گفتن_نتوانیم_نگفتن_نتوانیم
🆔 @sarv_e_sokhangoo
🔹/channel/eshtadan
بیست و سوم فروردینماه سالروز درگذشت شاهرخ مسکوب
هویّت ایرانی و زبان فارسی
در مورد ملّتی که استقلال سیاسی ندارد و تحت تسلط خارجی است، تشکیل حکومت ملّی یعنی به دست گرفتن سرنوشت اجتماعی خود، یعنی پی افکندن و بنا کردن تاریخ خود؛ کاری که در ایران قرن چهارم هجری شد. دولتهای ملّی شکل میگیرند یا «صورتمند» میشوند. علت وجودی این حکومتها پیدایش «ملّیت ایرانی» بود؛ بنابراین از همان آغاز سعی کردند تا علّت وجودی و پایگاه حکومتی خود - ایرانی بودن - را تقویت کنند؛ «ایرانیت»، هویت و حسّ ملّی ایرانی بر دو شالوده و دو ستون عمده استوار بود: زبان و تاریخ. آنها برای اینکه صاحب اختیار زمان حال خود بشوند، باید زمان گذشته را بازمیشناختند و «زمام» آن را به دست میگرفتند و این کار را کردند. در مورد زبان، خاندانهایی مثل سامانیان، صفّاریان، بلعمیان، آل محتاج، آل سیمجور در خراسان و سیستان و ماوراءالنهر هم شروعکننده و هم تشویقکننده بودند. آنها از مردم دانا و سخندان، از شاعران و نویسندگان خواستند که به زبان فارسی بسرایند و بنویسند و به این ترتیب فارسینویسی شروع شد و امّا بعد که ترکان به حکومت رسیدند، در زمینۀ زبان و ادب، همان سیاست و روش پیشینیان یعنی سامانیان و دودمانهای ایرانی دیگر را ادامه دادند. سپاه و سپاهی به دست ترکان افتاد و در دست آنها باقی ماند، ولی دستگاه دیوانی و بسیاری از دیوانیان که فارسیزبان بودند به فرمانروایان تازه و ترکزبان پیوستند ... خلاصه نزدیکان پادشاه و صاحب مقامهای درباری و لشکری، ترکاند، اما نهتنها سپاهسالاران کدخدای فارسیزبان دارند، بلکه مراسم شاهانۀ نوروز و مهرگان و جشن سده برجاست و بزرگان لشکری و کشوری به یکسان در آن شرکت میکنند.
مهمتر از اینها رسمیّت زبان فارسی است. وقتی رسول خلیفۀ بغداد نامۀ او را به سلطان مسعود میدهد، نخست متن عربی و سپس ترجمۀ فارسی (نه ترکی) آن بهوسیلۀ بونصر مشکان خوانده میشود. سند و نوشته میان ترک و فارس یا حتّی خود ترکان به فارسی است؛ مثل عهدنامۀ مسعود و منوچهر قابوس، امیر گرگان و طبرستان، یا نامۀ سلطان مسعود به خان ترکستان، قدرخان، که متن این هردو در تاریخ بیهقی آمده است.
مقصود این است که بهطور کلّی سیاست فرهنگی ترکان غزنوی ادامۀ سیاست سامانی بود و سپس جانشینان آنها، سلجوقیان، نیز همان راه و رسم را دنبال کردند. جالب توجّه این است که در دورههای بعد نیز ترکان دیگری در سرزمینهای دیگر، یعنی گورکانیان هند و عثمانیان دوستدار زبان فارسی بودند و آن را در هندوستان و آسیای صغیر رواج دادند. در طی قرنها سلسلهها و فرمانروایان ترک وسیلۀ گسترش فرهنگ و ادب ایران و زبان فارسی بودند. زور آنها بر ما و فرهنگ ما بر آنها حکومت میکرد.
هویّت ایرانی و زبان فارسی، شاهرخ مسکوب، تهران: انتشارات فرزان، ۱۳۸۵، ص ۲۹ - ۳۰.
@AfsharFoundation
🔹/channel/eshtadan
سازهای موسیقی در شاهنامه
*در شاهنامهی فردوسی به فراوانی از موسیقی و سازهای آن در جشنها(بزم) و جنگها(رزم) یاد شده است.*
*در اینجا به نمونهای از این سازها اشاره میکنیم:*
*الف) سازهای بزمی :*
*ابریشم :*
*تارِ سازهایی است که با مضراب یا ناخن مینوازند ؛ تارهای رود و چنگ از ابریشم و زه تعبیه میشده، از این رو ابریشم معنی تار یا ساز گرفته است.*
*«زِ آواز ابریشم و بانگ نای*
* سمن عارضان پیش خسرو به پای»*
*بربط :*
*کلمه ای فارسی مرکب از بَر ، به معنی سینه و بَت ، یعنی مرغابی ( چون شبیه سینهی مرغابی است ) مرکب از چهار تار است و اَعراب به آن عود میگویند و با زخمه یا مضراب آن را مینواختند.*
*«می و بربط و نای بر ساختند*
* دل از بودنیها بپرداختند»*
*چنگ :*
*سازی است مشهور از سازهای زهی به شکل مثلث ، که به وسیلهی چنگزدن به زههای آن «با انگشت» نواخته میشود.*
*«پرستندگان ایستاده به پای*
*اَبا بریط و چنگ و رامشسرای»*
*رَباب :*
*سازی است در موسیقی که چهار تار دارد و دستهای کوتاه ، که نام دیگر آن تنبور است .*
*«همه شب ز آوای چنگ و رباب*
*سپه را نیامد بر آن دشت خواب»*
*رود :*
*نوعی تار که بر روی سازها کشند و آن تار از رودهی گوسفند است.*
*«سخنهای رستم به نای و به رود*
*بگفتند بر پهلوانی سرود»*
*ب) سازهای رزمی :*
*تبیره :*
*دهل بزرگی که بر پشت فیل مینهادند و دو سرش پهن و میان باریک است.*
*«تبیره بر آمد ز پردهسرای*
* خروشیدن زنگ و هندیدرای»*
*جَرس :*
*زنگ ، زنگوله ، زنگ بزرگ ، جسمی تو خالی از آهن و مس که بر آن کوبند.*
*«غَوِ پاسبانان و بانگ جرس*
* همی آمد از دور از پیش و پس»*
*کوس:*
*طبل بزرگ ، دهل که بر آن فرو میکوفتند*
*«بزد کوس رویین و هندی درای*
*سواران سوی رزم کردند رای»*
*گاودم :*
*از سازهای بادی که به شکل دم گاو بسازند. بوقی که یک سر آن گشاد و سر دیگر آن تنگ است*
*نای:*
*چوبی میانتهی و سازی بادی که در آن میدمند*
*رویینهخم:*
*کوس و نقارهی خیلی بزرگ از جنس روی*
*«خروش آمد و نالهی گاودم*
* دم نای رویین و رویینه خم»*
*سنج :*
*دو طبق کوچک برنجین یا رویین که در مراسم عزاداری با دو دست آن را به هم زده و صدا میدهد*
*«بفرمود تا سنج و هندی درای*
* به میدان در آرند با کرنای»*
*شیپور :*
*نای -کوچکتر از کرنای- نفیر ، نای رومی.*
*«یکی بزمگاه است گفتی به جای*
* ز شیپور و نالیدن کرّهنای»*
*کرّهنای :*
*نوعی شیپور، نای بزرگ معروف به خرنای*
*سرغین:*
*نوعی ساز بادی*
*هندی درای:*
*نوعی ساز ضربی*
*«خروش آمد و نالهی کرّهنای*
* دم نای سرغین و هندی درای»*
*شندف:*
*طبل و نقارهی بزرگ*
*«تبیره بزد شندف و نای و نی*
*سوی جنگ دشمن نهادند پی»*
*طبل:*
*دهل یکرویه و گاه دو رویه*
*«چو برخیزد آواز طبل رحیل*
*به خاک اندرآید سر شیر و پیل»*
نفیر:
*کرنای کوچک، قسمتی از کرنای که به آن شاخ یا بوق نفیر گویند*
*درای:*
*زنگ و جرسی که بر گردن شتر بندند*
*«ز کوی و نفیر و خروش درای*
*ز شیپور و از نالهی کرّهنای»*
@jamshid_foundation
🔹/channel/eshtadan