نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگیی* @Tabaa24
نوزدهم بهمنماه زادروز زندهیاد نادرهاستاد #مجتبی_مینوی
#مینوی از پاسبانان راستین و دلسوز و مبارز زبان فارسی فصیح یعنی میراث سعدی و حافظ بود. به هیچ روی بد زبان فارسی را نمیتوانست دید. تاب خواندن و دیدن فارسی سرهشده، فارسی ساختگی، فارسی مندرآوردی، فارسی فرهنگستانی، فارسی فرنگیمآبی، فارسی پاک کسروی، فارسی اداری، فارسی بیفعل و ... نداشت. ناچار چند بار در این باره مقاله نوشت. او در برابر سیل ویرانگر زبان، پهلوانیها کرد. گاهی هم یکتنه تک آورد و هماورد را بشکست.
یادش گرامی
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
/channel/eshtadan
فردوسی و جاویدان خرد ایرانشهری
🔹فردوسی سراینده حماسه ملی که تجدید کننده جاویدان خرد ایرانشهری در ادب فارسی بود، با زبان شیوا و بیان خلاق، پلی میان دوره باستانی و دوره اسلامی ایران پیافکند. او شاعر دوره تولد دوباره ایرانزمین یا به دیگر سخن، شاعر وحدت و تداوم تاریخی بود.
🔹او به چنان تاملی فلسفلی در تقدیر ایرانزمین پرداخته است که حماسه ملی او را میتوان چونان جانشین تاملی فلسفی در تقدیر تاریخی ایران تلقی کرد.
🔹شعر فارسی با نخستین پارسی گویان و پس از آن، در سده های شکوفایی ادب ایران، یعنی از نخستین شاعران بزرگ از رودکی تا فردوسی و خیام و سرایندگان نامداری چون سعدی جلالالدین رومی و حافظ تا جامی، که واپسین شاعر مهم دوره قدیم و سرآغاز انحطاط ادبی ایران بود، بر تاملی فلسفی تکیه داشت.
🔹با زوال تدریجی اندیشه فلسفی در ایران، شعر نیز به عنوان استوارترین پشتوانه وحدت ملی و تداوم ایرانزمین، دچار انحطاط شد. از دیدگاه تامل فلسفی و خردگرای در تقدیر تاریخی ایران، در عصر زرین فرهنگ ایران، همزمان با نخستین دوره شعر فارسی، فردوسی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
📚 زوال اندیشه سیاسی در ایران
✍ زندهیاد #جواد_طباطبایی
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔹/channel/eshtadan
◼️ کریم الحسینی (آقاخان چهارم) چهارم فوریه ۲۰۲۵ درگذشت.
کریم الحسینی، چهلونهمین امام شیعیان اسماعیلی نزاری، از حامیان برجستهی حوزهی هنر و معماری جهان اسلام شناخته میشود. وی دانشآموختهی رشتهی تاریخ از دانشگاه هاروارد و بنیانگذار شبکهی توسعهی آقاخان (AKDN) است و در حفظ میراث فرهنگی، مرمت و حفظ محوطههای تاریخی، و شناسایی طرحهای معمارانهای کوشید که به محیط زیست و جامعه توجه داشتند.
از دیگر اقدامات وی میتوان به تأسیس دانشگاه آسیای میانه، دانشگاه آقاخان، مؤسسهی مطالعات اسماعیلی، بنیانگذاری جایزهی معماری و موسیقی و محیط زیست آقاخان اشاره کرد.
🔸اطلاعات بیشتر:
https://www.bdonline.co.uk/news/aga-khan-dies-aged-88-champion-of-islamic-architecture-and-cultural-heritage/5134198.article
@asmaaneh
*«زبان فارسی»*
*بخشی از مقالهٔ زنده یاد
استاد مجتبی مینُوی*
🔹فکر ایرانی با فریدون و کاوه و ایرج و منوچهر و رستم و سهراب و سیاوش و اسفندیار، با فردوسی و سعدی و مولوی و حافظ، با فارابی و ابن سینا و بیرونی، با نظامالملک و غزالی و خیام، با بیهقی و کلیله و دمنه و ویس و رامین، با اسکندرنامه و حسین کرد و امیرارسلان و حاجیبابا، با هزاران چیز و هزاران کس از این قبیل آمیخته است. اگر ایرانی بدون این چیزها بزرگ شود ایرانی نیست. مایه اشتراک افراد ملّت ما با یکدیگر همین چیزهاست. تاریخ ما این است و ملّیت ما در این معنویان محصور است.
🔹صبح تا شب کار میکنیم تا نانی به دست آوریم و بخوریم و سیر بشویم و در اطاق راحتی بنشینیم و شاهنامه و غزل حافظ و بوستان سعدی و سیاستنامه و قابوسنامه بخوانیم و از آن لذت ببریم و حس بکنیم که بیست میلیون نفر هموطن داریم که آنها هم همین کار را میکنند و بنابراین تنها نیستیم. نیز حس بکنیم که در میان سایر اقوام جهان شهرتی اگر داریم به همین آثار ادبی و همین معنویات و ذوقیات است، خارجیان زبان ما را تحصیل میکنند از برای اینکه آثار خامهٔ شعرا و نویسندگان ما را بخوانند، سوئدی و نروژی و انگلیسی و امریکائی و فرانسوی و ایتالیائی و سویسی و روسی در باب ما کتاب مینویسند و کتابشان را در باب این محصولات فکری و ادبی ما مینویسند نه در باب سیاست جاری و اوضاع فعلی مملکت ما.
«مینوی بر گسترهٔ ادبیات فارسی»
به کوشش ماهمنیر مینوی، انتشارات توس، ۱۳۸۱
💎
🆔 @maneshparsi
/channel/eshtadan
همانا
پیرامون ریشه پارسی واژه «تخمین» در عربی:
گفتهاند که ابوعبدالله خوارزمی در مفاتیح العلوم گفته است که «تخمین» عربی از« خمانای »پارسی گرفته شده است. این را هنگامی بهتر میتوان دریافت که« خمانا» ، معنای همان واژه شناخته شده، « همانا»، که «به تخمین» و «تخمیناً» و «تقریباً» و «در حدود» و «برآورد» ..." نیز داشته باشد، و دارد.
در زبان پارسیگ( پهلوی ساسانی) «همانا» به همین معنای «تخمین» و « برآورد» باید گرفته شود:
چنانکه در این گزاره میبینیم:
ka ruwān ī ahlawān pad ān puhl widirēd, ē frasang humānāg ān puhl pahnāy bawēd.
اگر روان نیکوکاران از پل چینود بگذرد، آن پل را پهنای همانا (تقریباً )یک فرسنگ بوَد.
ēč ēr ud āzād passux nē dād bē ān pus zarērān kōdak haft-sālag humānāg frāz ō pāy estād ud gōwēd ku man rāy asp zēn sāzēd tā man šawam ud razm Ērān wēnam.
"هیچ ایرانی پاسخ نداد جز آن پسر زریر، کودک همانا (تقریباً) هفتساله؛ بر پای ایستاد و گوید³ که مرا اسب زین سازید تا من شوم و رزم ایرانیان بینم.
چیزی که نمایان است واژه همانا (humānāg) گذار از زبان پارسیگ( از روزگار ساسانی) به پارسی دری( روزگار پساساسانی) و پارسی نو، دگرگونی معنایی یافته است. وانگهی تا روزگار سرایش شاهنامه ( ۱۱۰۰سال پیش) در کنار واژه فرگشت یافته «همانا » در چم( معنی) امروزی «گو که ، گویا » هنوز ریختیارِ کهن این واژه نیز، در زبان پارسی دری دیده میشده است. دست کم در سه لخت(=بیت) از شاهنامه میتوان واژه همانا را در چم( معنی) برآورد، تخمین ، و تقریبا دریافت:
- سپاهی و جنگی و شهری سوار
همانا که بودند سیـــــــــصد هزار
- در داستان جنگ مازندران (چاپ استاد خالقی، سخن، بخش یکم، ص ۲۱۸):
ز بَرگوش تا شاه مازنــــــدران
رهی زشت و فرسنگهای گران
پراگنده در پادشــــــــایی سوار
همانا فزون است ششصد هزار
- در داستان رفتن کاووس به هاماوران به کشتی (همان، بخش یکم، برگ ۲۳۶):
همانا که فرسنگ بودی هزار
اگر پای با راه کردی شمــــار
🖊مهدی زمانیان
به نگاهی به یادداشت دکتر قائم مقامی.
اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔═💐 💎═╗
@azhfandakhovaxshatare
instagram.com/korosh_waspuhr_sasani
╚═💥💫═════╝
چهاردهم بهمنماه زادروز شهریار عدل
از نظر من باید روی تمام دورههای تاریخ ایران از همه نظر کار بشود. ایران ایران است، چه خوب آن و چه بد آن. مورخ باید بیطرف باشد و مثبت و منفی را بگوید. آن مورخی که جنبههای منفی کشورش و یا قهرمانانش را پنهان میکند، در حقیقت دوستدار کشورش و جامعۀ بشری نیست، چاخان کردن و پنهانکاری کار سیاستمداران و مبلغین است و نه مورخین و منتقدین. یکی از علل اساسی که بیش از سی سال پیش من دنبال دورۀ اسلامی رفتم- حال آنکه عشق به دورۀ هخامنشی و ساسانی داشتم و دارم- این بود که به تاریخ دورۀ اسلام ایران بهنسبت بیمهری میشد. زمانی که تقریباً تمام باستانشناسان ایرانی و فرنگی روی دورۀ پیش از اسلام کار میکردند، من روی دورۀ اسلامی متمرکز شدم.
آنچه که مطالعات هنری و بهویژه باستانشناسی ایران از آن متحمّل زیان زیاد میشود، غربنگری پژوهشگران ایرانی است. من نمیگویم نباید به غرب نگریست. خیر، بسیار هم قابل توجه است، ولی نگرش به غرب نباید باعث عدم نگرش به شرق شود و در ایران این وضع حتی در ادبیات هم وجود دارد تا چه رسد به مطالعات باستانشناسی. ایرانیان تا زمان شاه طهماسب چه از نظر زیبایی و چه از نظر تاریخی هم به شرق نگاه داشتند و هم به غرب (البته به این شرق و غرب باد سیاسی ندهید). یعنی یک ایرانی به همان سادگی به هند میرود و گاهی به چین که به روم شرقی. در اشعار هم میبینید که مثلاً نگارگران چینی با رومی دست و پنجه نرم میکنند: از دوران شاه طهماسب به بعد، چشم ایرانیها آهستهآهسته به سوی غربیها میچرخد و ایرانیها کمکم دید شرقی خودشان را از دست میدهند و این به مرور شدید و شدیدتر میشود تا به امروز که به خودباختگی مطلق رسیدهایم. ایرانیها امروزه اسم خیابانهای لسآنجلس را بلدند و نام سنت سن بلوا را شنیدهاند ولی اگر از ایشان بخواهند نام چند شهر افغانستان و هند را بگویند نمیدانند.
«گفتگو با دکتر شهریار عدل»، سهلعلی مددی، بخارا، مرداد ۱۳۸۱، شمارۀ ۲۶، ص ۹۱-۹۲.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
شط شیرین پرشوکت
@iranboom_ir
دکتر عباس زریاب خویی" در ۲۰ امرداد ۱۲۹۸ در شهر خوی زاده شد و در ۱۴ بهمن ۱۳۷۳ در تهران درگذشت.
در سال ۱۳۲۲ فوت پدر باعث شد تا زریاب به شهر خوی بازگردد و مدتی به تدریس در دبیرستان بپردازد تا اینکه در سال ۱۳۲۴ هم زمان با قضیه فرقه دمکرات آذربایجان ناچار به ترک خوی شد و به تهران آمد و دو سال اول را با سختی در تهران زندگی کرد و به نوشتن مقالات در نشریات علمی و ادبی پرداخت تا اینکه به کار در کتابخانه مجلس شورای ملی مشغول شد. هم زمان دوره لیسانس را در دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران گذراند. عباس اقبال آشتیانی که از زریاب به عنوان "کتابدار فاضل کتابخانه دارالشورای ملی" یاد می کند، از وی در تهیه فهارس کتاب شدالازار (به تصحیح محمد قزوینی) استمداد طلبید.
در کتابخانه مجلس شورای ملی بود که با سیدحسن تقی زاده آشنا شد و مورد توجه خاص او قرار گرفت. بدین گونه بود که پس از تاسیس مجلس سنا و انتخاب تقی زاده به ریاست آن در سال ۱۳۲۸ و تاسیس کتابخانه مجلس سنا، محل خدمت عباس زریاب خویی به این کتابخانه منتقل شد و چندی بعد به عنوان مدیر کتابخانه مجلس سنا معرفی شد.
وی در سال ۱۳۳۱ به همراه ایرج افشار، محمدتقی دانش پژوه، منوچهر ستوده و مصطفی مقربی مجله تخصصی "فرهنگ ایران زمین" را بنیانگذاری کرد. در این نشریه مقالاتی در زمینه مطالعات تاریخ و فرهنگ ایران و انتشار رساله های خطی منتشر می شد.
در سال ۱۳۳۴ بورس مطالعاتی بنیاد هومبولت در آلمان غربی (بنا بر معرفی سیدحسن تقی زاده) در اختیار عباس زریاب خویی قرار گرفت. عباس زریاب خویی به مدت پنج سال در شهرهای ماینز و فرانکفورت و مونیخ به تحصیل و مطالعه در رشته های تاریخ، علوم و معارف اسلامی، فلسفه و فرهنگ تطبیقی پرداخت. در سال ۱۳۳۹ از دانشگاه یوهانس گوتنبرگ شهر ماینز در رشته های تاریخ و فلسفه درجه دکترا گرفت. عنوان رساله دکترای او "گزارش درباره جانشینان تیمور برگرفته از کتاب تاریخ کبیر جعفری" تالیف ابن محمد حسینی بود که زیر نظر هانس روبرت رویمر و پرفسور شل از ایران شناسان مشهور آلمانی تهیه شد.
دکتر عباس زریاب خویی در سال ۱۳۳۹ به تهران بازگشت و مجددا در کتابخانه مجلس سنا مشغول به کار شد. در سال ۱۳۴۱ به دعوت والتر هنینگ که آن زمان کرسی استادی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا داشت به برکلی رفت و به مدت دو سال در آن دانشگاه به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول بود. با اینکه هنینگ پست دائمی در دانشگاه برکلی برای زریاب در نظر گرفته بود، ولی او ترجیح داد که به ایران بازگردد و دانسته ها و تجربیات خود را در اختیار دانشجویان ایرانی بگذارد. دکتر زریاب از سال ۱۳۴۴ استاد تاریخ در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود و از آنجا که در رشته های دیگر مانند ادبیات فارسی، ادبیات عرب، فلسفه، زبان شناسی و معارف اسلامی صاحب نظر بود تا سال ۱۳۵۷ که در دانشگاه تهران اشتغال داشت، در اغلب این رشته ها تدریس و سخنرانی می کرد.
در همین دوران سمت های علمی مختلفی را به عهده داشت، از جمله عضو انجمن فلسفه، عضو هیئت امنای بنیاد فرهنگ ایران، عضو فرهنگستان تاریخ و عضو بنیاد شاهنامه فردوسی بود. علاوه بر این ها با دایره المعارف فارسی (زیر نظر غلام حسین مصاحب) و دانشنامه ایران و اسلام (زیر نظر پرفسور احسان یارشاطر) همکاری داشت و مدخل های بسیاری در این دو دانشنامه به قلم اوست. دکتر عباس زریاب خویی از دیر زمان عضو انجمن بین المللی شرق شناسی (آلمان) و عضو مجمع بین المللی کتیبه های ایرانی (انگلستان) بود.
او پس از ترک اجباری دانشگاه، چند سال خانه نشین بود و در منزل به تحقیق و مطالعه پرداخت و کارهای ناتمام خود را تکمیل کرد; تا اینکه چند دایره المعارف تاسیس شد که همه برای تالیف و ویرایش مقالات از او برای همکاری دعوت کردند. وی تا پایان عمر بی وقفه برای این مراکز مقاله می نوشت یا در کارهای ویرایش و مشاوره های علمی به آنان کمک می کرد. زریاب دستیاری توانا و مبرز برای همه این سازمان ها و مایه امید آنان بود. بسیاری مقالات و عناوین را که دیگران از نوشتن آنان، به سبب دشواری، سر باز می زدند زریاب می نوشت. به خصوص باید از مقالات بلند او در دایره المعارف بزرگ اسلامی و چند مرجع دیگر یاد کرد که هر یک از آن مقاله ها را می توان با اندکی گسترش به صورت کتابی جداگانه منتشر کرد.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/1845-shat-shirin-por-shokat.html
____
کانال تلگرامی ایرانبوم
/channel/iranboom_ir
🔹خرد
کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندر خورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
از او شادمانی و ز اویت غمی است
و ز اویت فزونی و ز اویت کمی است
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار او بر خورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
از اویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد به بند
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بیچشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جان است و آنِ سه پاس
سه پاس تو چشم است و گوش و زبان
کز این سه رسد نیک و بد بیگمان
خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
از این پس بگو کآفرینش چه بود
تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن
#فردوسی
#شاهنامه
#خرد
@kheradsarayeferdowsi
/channel/eshtadan
💝 فهرست بیش از 50 کانال برتر آموزشی، تاریخی، ادبی و فرهنگی!
🎁 روی لینک زیر بزنید و عضو کانالهای دلخواه خود شوید:
🎉 /channel/addlist/9iG69vq995JkMjQ0 👈🏻
🔹جشن سده در زادگاه فردوسی
دیر شده بود و هیچ امیدی به رسیدن نداشتم. اما اولین بار بود که یک دعوت عمومی دیده بودم برای برگزاری جشن سده در زادگاه فردوسی. تپهای از خرابهها در مرکز روستای پاژ (البته معرّب آن بر روی تابلوهایش نوشته شده، «فاز») هست که بر بالای آن خانهای است کاهگلی با پنجرههایی قدیمی و بلند به سمت مشهد.
چه اهمیت دارد که آن خانه واقعاً همانی باشد که فردوسی در آن میزیسته است؟ مهم این است که مردم همان خرابههای تاریک را به نام او میدانند. تابلو رنگورورفتهای هم از طرف شورای اسلامی و دهداری این روستا در کنار آن تپه نصب شده بدین مضمون:
بهنام خداوند جان و خرد، اینجا پاژ است، روستایی کهن با ۸۰۰ هکتار وسعت در سهفرسنگی طابران (توس)، پای دامنهٔ کوههای هزارمسجد، گهوارهٔ خالق شاهنامه، نماد فرهنگ ایرانزمین، که با رنجِ سالسی عجم زنده کرد در پارسی، زادگاه حماسهسرا حکیم ابوالقاسم فردوسی، رحمت ایزد منّان بر او باد.
#جشن_سده و اتهام زدودن آن از شاهنامه!
⏪ در کنار نوروز و مهرگان، جشن سده نیز از ارزمندترین و دیرپایترین جشنهای آیینی ایرانیان است!
در بارۀ ریشه و چگونگی پیدایی جشن سده، سخنها گوناگون است و بررسی همه آنها از گنجایی این کوتاه بیرون! نگاهی گذرا به پارهای از ریشههایی که برای جشن سده یا #جشن_آتش گفته شده:
۱- به سد تن رسیدن زادگان #کیومرث
۲- به جهان آمدن جهنام(جهنم)
۳- آتش افروختن به فراخور گرفتاری #ضحاک به دست #فریدون.
۴- پنجاه شب و پنجاه روز به نوروز(۱۰۰=۵۰+۵۰)
۵- سد روز از آغاز زمستان(ماه آبان) گذشته
۶- شناخت آتش از سوی #هوشنگ پیشدادی
۷- سد روز تا گردآوری غله در جنوب ایران
زندهیاد استاد #مهرداد_بهار پیوند میان «سده» و شماره «سد ۱۰۰» را درست نمیداند و «سده» را از ریشه «سَدَک sadak» پارسی باستان به مانای «پیدایی و آشکار شدن» و در پیوند با طلوع و زایش دانسته است!
یکی از نازشانگیزترین ریشهها یا فرزانش(فلسفه)های گفته شده برای جشن سده که از سوی ایرانشناس نامی، پروفسور #مری_بویس در میان نهاده شده، پیوستگی آن با بازگشت #رپیثوین(سرور و نگاهبان گرمای نیمروز) به روی زمین، سد روز پس از رفتن به زیرِزمین است!
در باورهای کهن ایرانی که سال به دو موسم تابستان(هفت ماه) و زمستان(پنج ماه) بخش میشد، ایزد #رپیثوین نگاهبان گرمای نیمروز تابستان و یار و یاور تیشتر است.
در آغاز موسم زمستان و آنگاه که دیو سرما به زمین میتازد، رپیثوین به زیرِ زمین میرود و ریشه گیاهان و آبها را گرم نگاه میدارد و از آنان نگاهبانی میکند تا تباه نشوند! بازگشت او به روی زمین با نوروز و مایه گرم شدن دوباره زمین است!
در این باور، مردم با افروختن آتش، سد روز پس از رفتن رپيثوين و پنجاه روز پيش از بازگشتش، برای گرم كردن گياهان و چيرگي بر سرمای سخت به او ياری میرساندند. از این دیدگاه این جشن یادگاری از روزگار کشاورزی نخستین بوده است که در اوج سرما با افروختن آتش در گوشه و کنار کشتزارها و باغها به جلوگیری از سرمازدگی درختان و گیاهان کمک میکردهاند!
این رویکرد به #سده، نگرش دانشیگ و نازشانگیز نیاکان و شناخت ایشان از گردش سال و ماه و دورههای گرما و سرما و زندگی دوباره گیاهان است!✔️
⏪ گاه گفته میشود که گویا پارهای مصححان «جشن سده را از شاهنامه زدوده اند!!»! این داوش، بیبنیاد، کینورزانه و نابخردانه است.
آنچه که نه سخن فردوسی، که سروده افزایندگان به شاهنامه دانسته شده، و نیاوردنشان در متن را نمیتوان «زدودن سده از شاهنامه» دانست، بیتهایی است که در متن کهنترین و معتبرترین دستنویسهای شاهنامه (فلورانس۶۱۴، لندن۶۷۵، سنژوزف، قاهره۷۴۲، استانبول۸۰۳، استانبول۹۰۳) دیده نمیشوند! و در دیگر نسخهها نیز جابجا، درهم و گاه با کاستی آورده شدهاند!
زمان پیدایش جشن سده نیز در آبشخورهای گوناگون (آثارالباقیه و التفهیم ابوریحان، نهایهالاری نویزی، زینالاخبار گردیزی، البلدان ابن فقیه، و... نه روزگار هوشنگ، که زمان مشی و مشیانه، کیومرث، فریدون، زوتهماسب، و هتا اردشیر پاپکان نیز گفته شده است!
تبری و بلعمی و ثعالبی روایتی نزدیک روایت افزوده به شاهنامه را در خود دارند و مجملالتواریخ –که از مهمترین آبشخورهایش شاهنامه فردوسی است!- این داستان را نیاورده است!
این نشانهها گواه آن است که روایت آتش و بنیادنهادن جشن سده در روزگار هوشنگ، روایتی جداگانه و نانوشته و گفتاری بوده که کسی خوشش آمده و در بحر متقارب سروده و در حاشیه دستنویسی از شاهنامه نوشته (در شاهنامه لندن ۶۷۵، بیتها در حاشیه آورده شدهاند!) و در بازنویسیهای پسین به متن کشانده شدهاند!
بویژه؛ سخن کودکانه «چیز دراز» نامیدن مار:
پدید آمد از دور چیزی دراز!!!!
یا نارسایی قافیه در بیت:
برآمـد به سنگ گـران سنگِ خُرد؛
هم آن و هم این سنگ بشکست خُرد!
یا آوردن «طبع سنگ» که نمیتوان آن را سخن فردوسی دانست، نشانههای آنند که بیتها و روایت نژاده و سروده فردوسی نیستند! این سخن، به هیچ روی به معنی «زدودن جشن سده از شاهنامه» نیست! افزون بر این که روایت منسوب به شاهنامه، کودکانه ترین روایتهاست و از بُن، این بیتها و این روایت سروده فردوسی و بخشی از شاهنامه نبودهاند، فردوسی فرزانه خود بارها و بارها از جشن سده سخن گفته و نبودن بیتهای افزوده در متن، #جشن_سده را از شاهنامه نمیزداید!
۱- آغاز پادشاهی گشتاسپ:
به هر برزنی جشنگاهی سده
همه گرد بر گردش آتشکده
۲- اندرز دارا به اسکندر:
نگه دارد این جشنگاه سده،
همین فرِّ نوروز و آتشکده!
۳-جنگ اردشیر و اردوان:
برآورد از آن چشمـه آتشکـده
بدو تازه شد مهر و جشن سده
۴-زادن نوشینروان از مادر:
نِهاد اندر آن مرز آتشکده،
بزرگیّ نوروز و جشن سده
و...
ناگفته نماند که پارهای استادان گرانمایه همداستان نبودند یا نیستند!
بازنوشت: سیروس حامی
بهمن ۱۴۰۳ - یزد
http://t.me/ShahnamehToosi
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
یادی از استاد سید حسن تقیزاده
▪️تقیزاده به ظاهر یک رجل سیاسی است اما در عرصههایی پیشاهنگ است. مقالات تقیزاده در مورد فردوسی در مجلهٔ کاوه پس از نود سال و مقدمهٔ او بر دیوان ناصرخسرو پس از هشتاد سال بینظیر و عالی است. نیز گاهشماری در ایران هنوز در روی کرهٔ زمین بهترین اثری است که در این مورد نوشته شده است.
تقیزاده مقام علمی بسیار بالایی دارد.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد ۳، تهران: ۱۳۹۶، صفحهٔ ۳۹۸
تصویر: از راست: محمود افشار، جبیب یغمایی، مجتبی مینوی، سید حسن تقی زاده و عطیه تقی زاده، خرداد ۱۳۴۸
عکس از استاد ایرج افشار، گنجینهٔ پژوهشی ایرج افشار
هشتم بهمنماه، سالروز درگذشت
فرزند تأثیرگذار ایران؛
زندهیاد استاد سید حسن تقیزاده
◼️هفتم بهمن ماه، سالروز درگذشت مجتبی مینوی تهرانی (۱۹ بهمن ۱۲۸۱، تهران - ۷ بهمن ۱۳۵۵، تهران) ادیب، نویسنده، مصحح، مورخ و مترجم است.
یادش گرامی باد.
مجتبی مینوی:
🔸زبان فارسی ملکِ مشاع و میراث مشترک همه ایرانیان است و از مؤلفههای تمامیت ارضی و انسجام ملی ایران به شمار میآید. نباید زبان فارسی را تضعیف کرد. نگاهبانی از این میراث ملی وظیفه همگانی است
@iranboom_ir
/channel/eshtadan
#فرانک_دوانلو :
🔹در شاهنامه سخن از جنسیت پرستی و برتری جویی نیست، فردوسی بزرگ هرگز سخنی بر این پایه نگفته است. اگر سخنان او را نیز به دلٍ جان بشنویم خواهیم دانست که او بانویش را چگونه میستوده است؛ چکامهسرای توانا از شبی دیریاز و تیرگون که خواب غفلت بر چشمان جوانش برنمیتافت، سخن میگوید که بت مهربانش با شمعی برافروخته جانش را روشن نمود و با نوای دلکش چون هاروت افسونگری نمود و کورسوی به چکامه کشاندن داستانهای نغز و دلانگیز پیشینیان را بر او تاباند:
شبی چون شبه روی شسته به قیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر
دگرگونه آرایشی کرد ماه
بسیچ گذر کرد بر پیشگاه
شده تیره اندر سرای درنگ
میان کرده باریک و دل کرده تنگ
ز تاجش سه بهره شده لاژورد
سپرده هوا را بزنگار و گرد
سپاه شب تیره بر دشت و راغ
یکی فرش گسترده از پرزاغ
نموده ز هر سو بچشم اهرمن
چو مار سیه باز کرده دهن
چو پولاد زنگار خورده سپهر
تو گفتی بقیر اندر اندود چهر
هرآنگه که برزد یکی باد سرد
چو زنگی برانگیخت ز انگشت گرد
چنان گشت باغ و لب جویبار
کجا موج خیزد ز دریای قار
@shahnamehpajohan
/channel/eshtadan
.
"هریوند"
سوم بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
در وندیداد، فرگرد یکم آمده است که ششمین سرزمین و کشور نیک که اهورهمزدا آفرید، هریوَ بود.
هریوَ نام شهری است از خراسان که امروز در افغانستان است. نامش در زبان فارسی امروز هرات است. رودی که از کنار هرات میگذرد هریرود نام دارد: رود شهر هری.
آبادی کهنی نزدیک بیرجند هست، نامش هریوند، که به خرمی و فراوانی آب نامبردار است. آن را آبادی ۱۲ کاریز گفتهاند.
نام هریوند دو بخش دارد: هری + وند.
وند، نشان وابستگی است.
هریوند= وابستهبه هری، یا هرات.
هریوند از آن آب فراوان به هرات وابسته و همانند بوده؟
/channel/dejnepesht4000
ایرانشناسی چیست؟ در گذشته اطلاق میشد بر رشتهای از دانش که خارجیان برای شناختِ ایران به کار میانداختند. فرض بر این بود که مردم ایران کشور خود را میشناسند و نیازی به شناختِ بیشتری نیست، ولی از چند دهه به این سو، ایرانیان نیز همین عنوان را برای خود اتخاذ کردهاند.
در واقع ایرانشناسی «خودشناسی» است، و در دوران معاصر بیش از پیش این نیاز برای ملّتها پیدا شده است که خود را بشناسند؛ برای ملّت ایران قدری هم بیشتر از دیگران. امّا چه باید شناخت؟ اینکه از کجا آمدهاند و به کجا میروند؟ و چه دارند و چه کم دارند؟
بخصوص این موضوع باید کاویده شود که چرا ایران نزدیک ۳۰۰۰ سال است که یکسره بر سر پاست، همیشه متغیّر و همیشه همان. سؤالهای بسیار در بطن که یکسره بر تاریخ و فرهنگ او نهفته است، بگوییم که یکی از پُر سؤالترین کشورهاست. «ایرانشناسی» باید بکوشد که به این سؤالها جواب بدهد. دیگر وقت آن رسیده که بیپردهتر با خود روبرو شویم.
جمالِ دخترِ رَز نور چشم ماست مگر؟
که در نقاب زجاجیّ و پردهی عنبی است!
«حافظ»
#بازتابها
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
/channel/eshtadan
آیین یادبود اندیشمند فرزانه
زندهیاد ابراهیم پورداود
/channel/eshtadan
▪️ ۱۷ بهمن، سالروز درگذشت دکتر #مهدی_بیانی بنیانگذار کتابخانه ملی ایران، کارشناس نسخههای خطی فارسی، نویسنده ، پژوهشگر و استاد عالی رتبه دانشگاه تهران، گرامی باد.
▪️ ۱۷ بهمن، سالروز درگذشت دکتر #خلیل_خطیب_رهبر، نویسنده ، ادیب ، پژوهشگر و استاد عالی رتبه دانشگاه تهران، گرامی باد.
▪️۱۷ بهمن سالروز درگذشت
دکتر #محسن_ابوالقاسمی
(زاده ۱۰ آذر ۱۳۱۵ ملایر -- درگذشته ۱۷ بهمن ۱۳۹۷ تهران) استاد زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ و زبانهای باستانی گرامی باد.
🔹یاد بود فرزانگان
/channel/eshtadan
جلوه های برآمدن خورشید ، در شاهنامه
پژوهش : هوشنگ جاوید
فردوسی بزرگ در جای جای داستان ها وتعریف رویداد ها در شاهنامه ، هربار برآمدن خورشید را با تشبیهی تازه ، بیان می کندو هرگز نمی توانید دو تعریف مشابه را از این تعاریف بیابید، بویژه که این برآمدن هارا چنان مطابق بروز رویداد ها بیان می کند که گویی خود در آن زمان آنجا حضور داشته وصحنه را کامل دیده است، به نمونه ها بنگریم:
■در بیان رفتن گیو به توران به جستن کیخسرو
چو خورشید رخشنده آمد پدید
زمین شد بسان گل شَنبَلید
■در بیان گنج بخشیدن کیخسرو به پهلوانان
چواز روز شد کوه چون سَندَروس
به ابر اندر امد خروش خروس
■دربیان فرستادن افراسیاب خاقان وکاموس را به یاری توران
چوخورشید بَرزَد زخرچنگ ،چنگ
بدرًید پیراهن مُشک رنگ
■دربیان رفتن فریبرز ورستم به یاری ایرانیان
چو خورشید تابنده بنمود چِهر
بسان بُتی با دلی پر زمهر
■در بیان لشگر آرایی توران وایران
چو ازکوه بفروخت گیتی فروز
دوزلف شب تیره ، بگرفت روز
ازآن چادر قیر بیرون کشید
بدندان لب ماه در خون کشید
این مطلب ادامه دارد
https://t.me/joinchat/AAAAAEHYoFT8GunTc2HSnQ
پیگیر مطالب کانال فرهنگ جاوید باشید .
🔹۱۵ بهمن ماه،زادروز شادروان رحیم معینی کرمانشاهی( ۱۵ بهمن ۱۳۰۴ در کرمانشاه - ۲۶ آبان ۱۳۹۴ در تهران) است.
نقاش،روزنامهنگار،نویسنده،شاعر و ترانهسرای ایرانی
☄یادش گرامی و راهاش پررهرو
@iranboom_ir
/channel/eshtadan
۱۴ بهمن-سالروز درگذشت #عباس_زریاب_خویی
(۲۲ تیر ۱۲۹۸ خوی -- ۱۴ بهمن ۱۳۷۳ تهران)
ادیب، نویسنده، مترجم، مورخ و نسخهشناس
یادداشت استاد #محمدرضا_شفیعی_کدکنی دربارهٔ زندهیاد استاد #عباس_زریاب_خویی
بخارا، شمارهٔ ۱۰۴، بهمن-اسفند ۱۳۹۳
بخش نخست
دریغا زریاب
و دریغا فرهنگ ایرانی!
اَرَایت مَن حملوا علی الاعواد؟
اَرَایت کیف خبا ضیاءُ النادی؟
شریف رضی
دریغا زریاب و دریغا فرهنگ ایرانی!
جز این چه میتوانم گفت، در این راسته بازار مدرکفروشان با ارزِ شناور. در این سیاهی لشگر انبوه استاد و دانشجو. سیاهی لشگری از خیل دانشجویان و استادان چیزی برابر تمام دانشگاههای فرانسه و آلمان و انگلستان و شاید هم چندین کشور پیشرفته دیگر و جهل مرکّب مدیرانی که این سیاهی لشگر را افتخاری از برای زمانه خویش میدانند. کفاهُم جَهلُهُم!
اگر از همه رشتههای دانش زمان بیخبرم، اما، در کار خویش خبرهام و میدانم که محیط دانشگاهیِ ما، در چه سکراتی به سر میبرد. در هیچ جای جهان کار دانشگاه و تحقیقات دانشگاهی از اینگونه که ما داریم نیست، در عصر معرکهگیران و منکران «حُسن و قبح عقلی» در پایان قرن بیستم. دریغا زریاب و دریغا فرهنگ ایرانی!
در عصری که «تحقیقات» دانشگاهی ما از یک سوی در شکل اوراد و عزایم خود را نشان میدهد و از سوی دیگر نسخهبرداری کمرنگی از فرهنگ ژورنالیستی زمانه است، چه میتوان گفت، جز اینکه بگویم:
دریغا زریاب و دریغا فرهنگ ایرانی!
در عصر «محققانی» که اگر از تألیفات خودشان امتحانشان کنند از عهده قرائت متن «تحقیقات» خویش برنمیآیند و دولت، با سادهلوحی، به فهرست انبوه استادان و دانشیارانش مباهات میکند و چندان بیخبر است که این رتبههای کاملاً «اداری» را ملاک پیشرفت علم و تحقیق تلقی میکند، چه میتوانم گفت، جز اینکه بگویم: دریغا زریاب و دریغا فرهنگ ایرانی!
نمیگویم او واپسین بود، ولی در میان واپسینها، بیگمان، برجستهترین بود، برجستهترین چهره از آخرین پژوهندگانی که بر مجموعه فرهنگ و مدنیت ایرانی احاطه ژرف و اشراف کامل دارند و بدان عشق میورزند: از فلسفه و کلام و تفسیر و حدیث و فقه و اصول تا ادبیات فارسی و عربی و تاریخ و جغرافیای تاریخی تا آنچه در مغربزمین میگذرد در حوزه پژوهشهای ایرانی و اسلامی تا آگاهی درست و سنجیده از مجموعه میراث خردمندان غرب، از افلاطون تا هگل و مارکس و ناقدان معاصرش.
زریاب در شرایط فرهنگی عصر ما، شاید، والاترین مصداق کلمه «حکیم» بود یعنی فرزانهای که بسیار خوانده است و بسیار آموخته و بسیار اندیشیده و از انبوه خواندهها و دانستههای خویش، منظومهای عقلانی برای تبیین جهان و فرهنگ ملی خویش تدارک دیده است و براساس این منظومه عقلانی و فرهنگی است که نگران پیرامون خویش است.
به راستی دیگر، در کجای ایران باید جست مردی را که بتواند «شفاء» و «اشارات» ابنسینا و «اسفار» صدرالمتالهین و «شاهنامه فردوسی» و «صیدنه» ابوریحان بیرونی و «دیوان خاقانی» و فلسفه تاریخ ایران و تاریخ فلسفه ایران را در عالیترین سطوح ممکن تدریس و تحقیق کند و آنگاه که درباره گوته، شیلر، کانت، هگل، صادق هدایت و مهدی اخوان ثالث سخن میگوید سخنش از ژرفترین سخنها باشد؟
به راستی دیگر، در کجای ایران میتوان یافت مردی چون او که این چنین ترکیب متناقضی از کهنه و نو و شرق و غرب و عقل و نقل باشد با آنچنان حضور ذهن شگفتآور و هوشیاری و طنز و خاکساری و فروتنی اعجابانگیز؟ بهراستی که درماندهام، چه بگویم جز اینکه بگویم:
دریغا زریاب و دریغا فرهنگ ایرانی!
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔶/channel/eshtadan
ژاله آموزگار
در روز بزرگداشت ویراستار
نقش ویراستاران از سنگ نوشتههای تاریخی تا امروز
🔸️من تلاش کاتبان قدیمی را به عنوان نمونهای از ویراستاری قدیم میدانم، چرا که مسلماً روی این متنها، بارها ویراستاری انجام شده، تا چنین متن پاکیزه و خوشآهنگی حاصل شود و در اختیار خواننده متن و حکاک گذاشته شده است.
🔸برگرفته از کانال تلگرامی خبرگزاری کتاب ایران، ایبنا
/channel/eshtadan
سیمرغ
سیمرغ شاهنامه ، به تعبیری زیبا اشاره به خرد جمعی جامعه دارد. اشاره به حمایت جامعه از یک رویداد یا شخص.
هرگاه که سیمرغ در بخشی از حماسه ظاهر میشود، در واقع میتوان چنین دریافت که توده مردم یک جامعه -قشر گمنام ولی پر تاثیر هر دوره از تاریخ- وارد داستان شده و در لحظهی سقوط قهرمان، دستش را میگیرد و به سلامت از بحران میگذراند؛ به عبارتی جامعه با حمایتش، یک رویداد یا قهرمان ملی را به سمت درست خود باز میگرداند.
دقت کنید، آن هنگام که سام، فرزند خود را در دامنه کوه رها میکند، این سیمرغ است که نوزاد را سرپرستی کرده و به ثمر میرساند. آموزشش میدهد و به رشدش کمک میکند. همچنان که میداند باید روزی از زال جدا شود و جایگاه و طبقه اصلی او، بالاتر است. سپس هنگام وداع میرسد، زال را به دامان پدرش و تخت شاهی بازمیگرداند، با این دلگرمی که هر زمان پری از من در آتش اندازی خود را برای یاری به تو میرسانم!
از آن پس، هر زمان که زال و فرزندش رستم، این قویترین پهلوانان شاهنامه، از ادامه راه عاجز میشوند، باز این سیمرغ است که به یاری آنان میآید و آنها را پشتیبانی میکند...
ناگفته نماند با محو شدن سیمرغ در شاهنامه، شکوه و عظمت نیز به مرور محو میشود.
نام سیمرغ هم به نوعی گویای این برداشت میباشد.
«سی مرغ!» اشاره دارد به کثرت، که میتواند به جمعیت منجر شود و جمعیت به خرد جمعی که اگر از قهرمانی حمایت کند باعث رشد و تعالی آن میشود و اگر مقابل قهرمانی قرار گیرد، آن را مانند اسفندیار نابود میکند و چه بسا میتواند خود را نیز از میان بردارد...
/channel/abcdef123456_Hafthezarsalegan
🔸به فراخور یازدهم بهمنماه، زادروز احمد سمیعی (گیلانی) (۱۲۹۹-۱۴۰۲)، و روز ویراستار
🔹نکاتی در باره مقاله های تحقیقی
✍#احمد_سمیعی_گیلانی
🔹《در تعریف مقاله تحقیقی میتوان گفت آن مقاله ای است که از پژوهش علمی پدید میآید و نتایج این پژوهش را بیان میکند.
به تعبیر دیگر، مقالهٔ تحقیقی بر اساس پژوهش علمی ساخته و پرداخته میشود.
🔹موضوع پژوهش باید معنی دار باشد؛ شایسته است که در اختیار آن مقتضیات علمی روز در نظر گرفته شود؛ موضوعی باشد جوابگوی مسأله ای از مسائلی که در فضای علمی مطرح است و بتواند در سیر کاروان دانش سهم موثر داشته باشد؛ بر واقعیات و دادههای معتبر مبتنی باشد؛
🔹رمزی را بگشاید؛ مسأله ای را حل کند؛ راه را برای کشف اسرار هموارتر سازد》○
○برگرفته از مقاله استاد زنده نام احمد سمیعی گیلانی، ارائه شده به رنج و گنج. ارج نامه دکتر زهره زرشناس، ۱۳۹۲
/channel/eshtadan
#جشن_سده
دهم بهمن، جشن سده (آتشافروزی بر بامها)، چله زمستان
جشن سده، یکی از جشنهای ایرانی، است که در آغاز شامگاه دهم بهمنماه یعنی آبان روز از بهمن ماه برگزار میشود.
در دهمین روز یا آبان روز از بهمن ماه با افروختن هیزمی که مردمان، از پگاه بر بام خانه خود یا بر بلندی کوهستان گرد آوردهاند، جشن سده آغاز میشود. در اشارات تاریخی این جشن همیشه به شکل دست جمعی و با گردهمایی همه مردمان شهر و محله و روستا در یکجا و با برپایی یک آتش بزرگ برگزار میشده است. مردمان در گردآوردن هیزم با یکدیگر مشارکت میکنند و بدین ترتیب جشن سده، جشن همکاری و همبستگی مردمان است. زرتشتیان تهران، کرج، استان یزد و روستاهای اطراف میبد و اردکان، کرمان و روستاها، اهواز، شیراز، اصفهان، اروپا (سوئد) و آمریکا (کالیفرنیا) و استرالیا با گردآمدن در یک نقطه از شهر یا روستا در کنار هم آتشی بسیار بزرگ میافروزند و به نیایش خوانی و سرودخوانی و پایکوبی میپردازند.
مهرداد بهار در کتاب «پژوهشی در فرهنگ ایران» و رضا مرادی غیاثآبادی در کتاب «نوروزنامه»، بر این باورند که سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است و ارتباطی با عدد ۱۰۰ ندارد. عدد «سد» به شکل «صد» معرب شدهاست در حالیکه واژه «سده» به شکل «سذق» معرب شدهاست.
از اسطورههای جشن سده تنها یکی به پیدایش آتش اشاره دارد.
فردوسی میگوید: «هوشنگ پادشاه پیشدادی، که شیوه کشت و کار، کندن کاریز، کاشتن درخت … را به او نسبت میدهند، روزی در دامنه کوه ماری دید و سنگ برگرفت و به سوی مار انداخت و مار فرار کرد. اما از برخورد سنگها جرقهای زد و آتش پدیدار شد.»
برآمد به سنگ گرانسنگ خرد
هم آن و هم این سنگ گردید خرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که اورا فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آن گاه قبله نهاد
یکی جشن کرد آنشب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
هم در کتاب «التفهیم» و هم «آثارالباقیه» ابوریحان، از پدید آمدن آتش سخنی نیست بلکه آنرا افروختن آتش بر بامها میداند که به دستور فریدون انجام گرفت و در نوروزنامه آمدهاست که: «آفریدون همان روز که ضحاک بگرفت جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد را در ایران و دور آن به جای میآورند.»
#آیین_جشن_سده
در کتاب نوروزنامه منسوب به خیام میخوانیم:
«هر سال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای میآورند، بعد از آن به امروز، زمان این جشن به دست فراموشی سپرده شد و فقط زرتشتیان که نگهبان سنن باستانی بوده و هستند این جشن باستانی را بر پا میداشتند.»
مردآویج زیاری نخستین کس پس از اسلام بود که به سال ۳۲۳ هجری این جشن را در اصفهان با شکوه فراوان برگزار کرد.
همچنین در زمان غزنویان این جشن دوباره رونق گرفت و عنصری شاعر نامدار ایران در یکی از جشنهای سده در برابر امیر محمود غزنوی قصیدهای دربارهٔ سده خواند که آغاز آن این است:
سده جشن ملوک نامداراست
زافریدون و از جم یادگار است
🔥🔥#جشن_سده_فرخنده باد🔥🔥🔥
@kheradsarayefedowsi
/channel/eshtadan
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
اول آزادی
▪️همۀ این اختلاف مذهب و زبان و نژاد ادنى (کمترین) خللی به وحدت ملّی ایران و وطنپرستیِ ایرانیان نمیرساند، فقط به شرط عدالت و آزادی و رفاه اجتماعی و اگر این شرط موجود باشد جای هیچگونه نگرانی از آن اختلاف مذهب و زبان نخواهد بود؛ چنانکه حالا در فرانسه نسبت به پروتستانهای آن مملکت نگرانی نیست ولی در قرن ۱۹ مسیحی که آنها مورد آزار بودند نگرانی بوده و شب سنت بارتلمی در سنهٔ (سال) ١٥٧٢ مسیحی که پروتستانها را قتل عام کردند در همین کتاب معروف لغت لاروس فرانسوی صفحهٔ ننگین تاریخ تعصب در فرانسه شمرده شده .
در موقع جنگ اروپا نه سویسیهای آلمانینژاد و زبان، ادنی (کمترین) تمایلی به آلمان نشان دادند و نه سویسیهای فرانسویزبان نسبت به فرانسه و همهٔ آنان مملکت خود را که مقر آزادی و عدالت است، برهمهٔ ممالک خارجی مجاور خود ترجیح میدهند.
پس وطن پرستی حقیقی بر اساس آزادی و عدالت قائم میشود ورنه وطنپرستی اجباری ریشه پیدا نمیکند و «حبِّ وطن گرچه حدیثی است صحیح» طبع انسان هم راحت و رفاه و عدالت و آزادی و حُریّت (آزادگی) در زبان و دین خود در اقامتگاه خود میخواهد و به آسانی به مردنِ به سختی و ظلم و سلبِ آزادی تن در نمیدهد و پیشوایان ما گفتهاند كه مُلک با كفر دوام میکند ولی با ظلم دوام نمیکند.
ناصر خسرو قبادیانی بلخی که افتخار ایران و شاعر سخنور با ایمان فارسی است به سبب اسمعیلیبودن یعنی هفت امامی بودن از وطن خود آواره شد و خانمان او را به حکمِ روحانیان و اُمَرای متعصّب، ویران و تاراج کردند و او به بَدَخشان (افغانستان) گریخت و در درهٔ کوهی به نام یُمکان در حوالی فیضآباد و جرم کنونی بقیهٔ عمر خود را به عُسرت و سختی و تنهائی و عزلت و غربت در آنجا گذراند.
چنانکه معروف است، فردوسی را هم به عنوان اینکه رافضی است (شیعه است) از دفن در قبرستان مسلمانان مانع شدند. خسرو انوشروان که بقدر مقدور آئینهای عادلانه برای رعایا جاری کرد (اگرچه نسبت بمانويان و مزدکیان تساهلی نشان نداد) باز قریب ٤٨ سال سلطنتِ با استحکام و با آسایش کرد و خسرو پرویز که مملکت ایران را وسعت فوق العاده داده و فتوحات عظیمه کرد و سوریه و فلسطین و مصر و قسمت بزرگی از خاک روم را تا تنگه بوسفور و پشت دیوار قسطنطنیه مسخّر ساخت در نتیجهٔ ظلم زیاد و اسراف و جمع مال از رعایا عاقبت به دست خود ایرانیان هلاک شد.
مجلهٔ یغما، ۱۳۳۲، صص ۴۷۰–۴۶۹
زندهیاد استاد سید حسن تقیزاده
🔹برگرفته از کانال تلگرامی شفیعی کدکنی
/channel/eshtadan
📚 فهرست برترینهای آموزشی، تاریخی، ادبی و فرهنگی!
📜 روی لینک زیر بزنید و عضو کانالهای دلخواه خود شوید:
🏮 /channel/addlist/TPZM4Z9Z5mliNDE0 👈🏻
🔹 خاطرات استاد اسلامی ندوشن از استاد مجتبی مینوی، (به مناسبت خاموشیِ جسمانیِ این استاد بزرگ در ششم بهمن ماه ۱۳۵۵ _و به روایتی هفتم بهمن ماه_)
با نوشتههای استاد مجتبی مینوی در سالهای سوم و چهارم مجلّهی سخن (سالهای ۱۳۲۳ و ۲۴) آشنا شدم، گاهی مقالههایی از لندن برای این مجلّه میفرستاد که تعدادی از آنها بعد در کتاب «پانزده گفتار» تجدید چاپ شد. گاهی اوقات هم صدای او را از رادیو لندن میشنیدم. زمان جنگ بود، و مینوی مطالب ادبی و فرهنگی را از این فرستنده میخواند. صدای رسا و گیرائی داشت. چند سال بعد از لندن به ایران بازگشت و اوائل کار در منزل برادرش در حشمتالدوله ساکن بود که بعضی از علاقمندانش در آنجا به دیدنش میرفتند، و من هم یکی دو بار رفتم، آشنایی از این جا پیدا شد. سالهای اوّل به «یغما» مرتّب مقاله میداد و گاهی هم به دفتر مجلّه سر میزد. مینوی چند سالی به عنوان وابستهی فرهنگی در ترکیه به سر برد و در آنجا از تعدادی از نسخههای خطّیِ فارسی عکس گرفت، که بعضی از آنها بعد چاپ شد.
دکتر یحییٰ مهدوی قطعه زمینی در جادّهی قدیم شمیران (کوی فردوسی) به وی واگذار کرد که او کتابخانهی خود را در آنجا بنا کرد و منزلش هم در همانجا بود. دو باری من به آنجا رفتم که بدنهی اصلی آن را کتابخانه تشکیل میداد. انبوهی از کتابهای کمیاب در آن گرد آمده بود که بعد وزارت فرهنگ آن را از خانوادهاش خرید و به صورت کتابخانهی عمومی درآورد.
از جانب وزارت فرهنگ تصحیح شاهنامه به صورت دقیق در دایرهی «بنیاد شاهنامه» به استاد مینوی واگذار گردید که سه داستان از آن انتشار یافت. نخستین آن «رستم و سهراب» بود که بحث و حرف دربارهی آن خیلی بالا گرفت. حرف بر سر معنی بعضی ابیات و یا دگردیسی کلمات بود. من نیز نقدی در این باره نوشتم که در «یغما» چاپ شد و البتّه موجب رنجش استاد مینوی از من و یغمایی هر دو گردید. مجتبی مینوی یکی از نادر ادبائی بود که با ادبیات اروپایی آشنا بودند. زبان انگلیسی را خوب میدانست و سالها اقامت در انگلستان، او را با مسائل ادبی جهان آشنا کرده بود. در مورد فرهنگ ایران نیز معلومات وسیعی به هم زده بود. از همه چیز گذشته، جودت ذهن داشت، زنده و گرم مینوشت. هرجا که مصلحتبینی جلویش را نمیگرفت، صراحت بیان هم داشت. بر سر هم حرفی که میزد با اطمینان شنیده میشد.
من برای او احترام داشتم، ولی این احترام بیقید و شرط نبود، علاوه بر رستم و سهراب، بر یکی دیگر از کتابهایش که راجع به دموکراسی در غرب بود (آزادی و آزاد فکری)، نقدی نوشتم که آن نیز به نظرش ناخوشایند آمد...
بیتردید یکی از کسانی بود که جانشین ناپذیرند، دید شکافنده و علمی نسبت به مباحث ادبی و تاریخ ایران داشت، گرچه حاصل نوشتنش نسبت به وسعت معلوماتش چندان زیاد نبود، امّا همان مقدار آثاری که از او برجای مانده در نوع خود معادل ندارد. اواخر عمر مؤسّسهی فرانکلین، تدوینِ یک لغتنامهی دقیقِ فارسی را از او خواستار شده بود و وی با همکاری کسانی چون دکتر عبدالحسین زرّینکوب و دکتر مصطفی مقرّبی و چند تن دیگر کار را شروع کرد، ولی نه عمر او وفا کرد و نه عمر مؤسّسهی فرانکلین.
#روزها_جلدچهارم
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
/channel/eshtadan
واژۀ دانشنامه در فارسی بیش از هزار سال قدمت دارد. این واژۀ زیبا و خوشآهنگ در نام دانشنامۀ علایی (ابنسینا) و دانشنامۀ میسری¹ دیده میشود. واژۀ دایرةالمعارف در زبان عربی کمتر از دویست سال و در فارسی کمتر از صد سال قدمت دارد. گویا نخستین بار بُستانی واژۀ دایرةالمعارف را در عربی و برای نامیدن دانشنامۀ خود به کار بردهاست. دایرةالمعارف به گردۀ واژۀ فرانسۀ encyclopédie ساخته شدهاست (دربارۀ ریشۀ واژۀ اخیر، نک. کرامتی، یونس، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، ذیل دانشنامهنگاری).
شگفت آنکه بسیاری از نویسندگان و مترجمان ایرانی دایرةالمعارفِ برساخته را به دانشنامۀ دیرینهسال ترجیح میدهند و برای نمونه، Encyclopedia of Islam را بهجای آنکه به دانشنامۀ اسلام برگردانند، به دایرةالمعارف اسلام ترجمه میکنند. همچنین encyclopedic information را به اطلاعات دایرةالمعارفی برمیگردانند، حال آنکه اطلاعات دانشنامهای فارسیتر و روشنتر است. از یادکرد دانشنامههایی که واژۀ دایرةالمعارف را در عنوان خود آوردهاند درمیگذرم.
۱. من این گفتار را اندام دادم / و دانشنامه اول نام دادم (میسری، ص ۷)
۱۴۰۳/۱۱/۰۳
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
/channel/eshtadan
نگین سه پوست ساسانی از یک گردآور(=مجموعه ) آمریکایی که در فروشویژه گذاشته و فروخته شد.
این نگین پیوند زناشویی سام نامی را در روزگار ساسانی و همسرش را نشان میدهد.
چیزی که شگفت است با اینکه نامی از همسر وی در نگین، نیامده است؛ وانگهی نوار دیهیم پشت سر زن در نگین را نمیتوان به آسانی روایید (توجیه کرد) چرا که دیهم در هنر ساسانی تنها برای خاندان شاهنشاهی و ایزدان کشیده میشود.
این نگین دارای نوشته پارسیگ (پارسی میانه) است.
ترانوشت:
s’m ’yl’nGDE ptkly.
آوانوشت:
Sām Ēran xwarrah pahikar
سام، پیکر( نمودی)[ از ]فره ایران.
🖊مهدی زمانیان
خوانش پارسیگ از دکتر حمیدرضا ظهوریان.
اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/korosh_waspuhr_sasani
╚═💥💫═════╝