ادمین، درخواست تبلیغات و فیلم : @g_rahimimanesh @cafe_honar_ads : تعرفه تبلیغات آدرس فیلم های ارائه شده: @List_Adres 🎞️ سفارش و درخواست فیلم پذیرفته می شود. اینستاگرام : instagram.com/_u/honar7modiran
زاویه هلندی
مردی با دوربین فیلم برداری ١٩٢٩ ژیگا ورتوف
بدنام ١٩۴۶ آلفرد هیچکاک
٢٠٠١: یک اودیسه فضایی ١٩۶٨ استنلی کوبریک
کار درست را بکن ١٩٨٩ اسپایک لی
Join 👉 @honar7modiran
فيلم برداري سياه و سفيد با كنتراست بالا كه به خصوص در نسخه دي وي دي مشهود است يكي از بهترين نمونه هاي فيلم هاي هيچكاك است كه كاملا حال و هواي فيلم به بيننده منتقل مي كند.
🎬 Notorious 1946
Join 👉 @honar7modiran
هیچکاک به توجه به جزئیات بصری مشهور بود. او قبل از فیلمبرداری فیلم بدنام از هر صحنه، تابلوهای داستانی می کشید و در صحنه معرفی دولین به فیلم بدنام، حیله گرانه علیه قدرت ستاره گرانت بازی می کند. در مهمانی شبی که پدرش محکوم شد، آلیشیا برای فراموش کردن نوشیدنی می نوشد.
دوربین خود را در پشت دولین نشسته قرار می دهد، بنابراین ما فقط پشت سر او را می بینیم. او در حالی که دوربین به سمت چپ و راست حرکت می کند، عکس را لنگر می اندازد و به دنبال آلیسیا که از نظر اخلاقی مبهم است، هنگام لاس زدن، نوشیدن و تلاش برای فراموش کردن، عمل می کند.
در صبح بعد، نماهای مشهور بیشتری وجود دارد. الیشا بعد از نوشیدن، با کسالت بیدار میشود و نمای نزدیکی از او و یک لیوان از شربت مسکن (بعدا در نمایی مشابه، تصویر بزرگی از یک فنجان قهوه را میبینیم که میدانیم در آن آرسنیک ریخته شده است) نشان داده میشود. ما دولین را از دید الیشا میبینیم که به شکل وارونه در کنار در ایستاده است. هنگامیکه الیشا روی تخت مینشیند، به نظر میرسد که دولین ۱۸۰ درجه چرخیده است. دولین به او پیشنهاد جاسوسی برای دولت آمریکا را میدهد. الیشا پیشنهاد را رد میکند و از برنامههایی که برای سفر دریایی خود دارد، حرف میزند. دولین صفحه گرامافون محرمانهای را پخش میکند که نشان میدهد الیشا برخلاف ظاهر بیقانونش، یک وطنپرست است. هنگامیکه صفحهٔ گرامافون شروع به پخش صدا میکند، او در سایه ایستاده است. پخش صدا ادامه پیدا میکند و او کمی از سایه بیرون آمده است و هنگامیکه صدای گرامافون تمام میشود، او در نور کامل قرار گرفته است. هیچکاک تصویر را بهگونهای ترتیببندی کرده است که کاملا بازتابدهندهٔ جریان فیلم هستند
✍ #رضا_حقی
🎬 Notorious | 1946
Join 👉 @honar7modiran
.
#یک_نما از «بدنام» هیچکاک:
در ابتدای فیلم، وقتی برای اولین بار کری گرانت را میبینیم، پشت به دوربین نشسته و ضدنور است. دخترک تحت تعقیب پلیس است و در این نما با پیرمرد در حال حرف زدن ضد پلیسهاست. هیچکاک که ما را به واسطه ورودمان با دخترک، سمپات او کرده، حالا که نمیتواند مستقیما وارد بحث شود، با دوربینش ضد پلیس عمل میکند: کری گرانت را در سایه میگذارد و با لبههای قاب نصفش میکند. تماشاگر با خودش میگوید: «وای دختر... این مرده پلیسه!!» و دخترک بیخبر است. تعلیق هیچکاکی شروع میشود..
🎬 Notorious | 1946
Join 👉 @honar7modiran
📸🎥 دوست داری
فیلمسازی
عکاسی
کارگردانی
تدوین
فیلمبرداری
فیلمنامهنویسی
بازیگری
نقد و تحلیل فیلم و ...
را از مبتدی تا حرفهای یاد بگیرید این کانالرو از دست ندید📹📸👇👇
/channel/+SXOgnDJ2UJqzjBqI
/channel/+SXOgnDJ2UJqzjBqI
📸🎥 دوست داری
فیلمسازی
عکاسی
کارگردانی
تدوین
فیلمبرداری
فیلمنامهنویسی
بازیگری
نقد و تحلیل فیلم و ...
را از مبتدی تا حرفهای یاد بگیرید این کانالرو از دست ندید📹📸👇👇
/channel/+SXOgnDJ2UJqzjBqI
/channel/+SXOgnDJ2UJqzjBqI
نسخه کمحجم/
مجله «فنسالاران»، شماره ۱۵
🟧تورق نسخه الکترونیکی پانزدهمین شماره مجله «فنسالاران»، آذر ۱۴۰۳
فقط در صورت نیاز از این نسخه استفاده کنید، نسخه اصلی و باکیفیت همیشه بهتر است.
🪴فنسالاران شماره ۱۶، دی ماه ۱۴۰۳ (ژانویه ۲۰۲۵ بهصورت ویژهنامه) منتشر خواهد شد.
🟧@fansalaran
🚨🚨 فراخوان شرکت در پژوهش
آیا خواندن داستان میتواند از ما انسانهایی همدلتر بسازد؟
شاید حدس بزنید پاسخ به این سوال بله است، اما آیا دادههای علمی هم آن را تایید میکند؟ هنوز نمیدانیم.
ما در تلاشیم پاسخی علمی و دقیق برای این پرسش پیدا کنیم؛ سوالی که تاکنون به شکل تجربی در کشور ما به آن پاسخ داده نشده است. ما هم فرض کردهایم که داستان خواندن میتواند به ما کمک کند تا احساسات دیگران را بهتر درک کنیم، اما برای اثبات این فرض به مشارکت همه شما نیاز داریم.
برای مشارکت در این تحقیق لطفا به لینک زیر مراجعه نمایید. این تجربه نه تنها ساده و جذاب است، بلکه احتمالاً برایتان لذتبخش هم خواهد بود! کافی است چند پرسشنامه سرگرمکننده را پر کنید.
🔍 لینک شرکت در پژوهش
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLScuF4C8HyY3Y-jkCiSdy5eVNI7DXqwEhwk8PEFNrrxmSej1Bw/viewform
✅ شرایط افراد
همه افراد بالای ۱۸ سال
⏳️زمان مورد نیاز
۱۵ دقیقه
🎁 به پاس قدردانی هدیهای ناقابل به قید قرعه به ۱۰ نفر از شرکت کنندگان اهدا میشود
با کمک شما، شاید بتوانیم نشان دهیم که داستانها فراتر از سرگرمی، قدرتی برای تغییر انسانها دارند.
ارائه بعدی: بدنام 1946
کارگردان: آلفرد هیچکاک
🎥 NOTORIOUS 1946
Join 👉 @honar7modiran
🚨🚨 فراخوان شرکت در پژوهش
آیا خواندن داستان میتواند از ما انسانهایی همدلتر بسازد؟
شاید حدس بزنید پاسخ به این سوال بله است، اما آیا دادههای علمی هم آن را تایید میکند؟ هنوز نمیدانیم.
ما در تلاشیم پاسخی علمی و دقیق برای این پرسش پیدا کنیم؛ سوالی که تاکنون به شکل تجربی در کشور ما به آن پاسخ داده نشده است. ما هم فرض کردهایم که داستان خواندن میتواند به ما کمک کند تا احساسات دیگران را بهتر درک کنیم، اما برای اثبات این فرض به مشارکت همه شما نیاز داریم.
برای مشارکت در این تحقیق لطفا به لینک زیر مراجعه نمایید. این تجربه نه تنها ساده و جذاب است، بلکه احتمالاً برایتان لذتبخش هم خواهد بود! کافی است چند پرسشنامه سرگرمکننده را پر کنید.
🔍 لینک شرکت در پژوهش
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLScuF4C8HyY3Y-jkCiSdy5eVNI7DXqwEhwk8PEFNrrxmSej1Bw/viewform
✅ شرایط افراد
همه افراد بالای ۱۸ سال
⏳️زمان مورد نیاز
۱۵ دقیقه
🎁 به پاس قدردانی هدیهای ناقابل به قید قرعه به ۱۰ نفر از شرکت کنندگان اهدا میشود
با کمک شما، شاید بتوانیم نشان دهیم که داستانها فراتر از سرگرمی، قدرتی برای تغییر انسانها دارند.
.
سکانس پایانیِ این نمایش(داگویل)، سوگواری برایِ شهریست که هیچ درختِ نارونی را بر خود نخواهد دید..
✍ #حسام_محمدی
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
اینکه کودکان داگ ویل سر و وضعی کثیف تر و ژنده تر از بالغان دارند باز به فضای پسیمیست داستان و ناامیدی از نسل آینده برمی گرده، مطمئنا فون تریه این دیدگاه رو می خواسته نشون بده که آینده بدتر از حال خواهد بود هر چند که در آخر فیلم با زنده نگه داشتن سگ داستان که همون ذات آدمیزاده دوباره می خواد شانس جدید رو به دیگر افراد بشر اعطا کنه.
✍ #شیدا_نجفی_زاده
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
سگی (به اسم موسی) که صدای پارسهای غیرعادی او در آغاز و فرجام فیلم دیدگان کنجکاو ما را دعوت می کند، بی ضرر ترین موجود وراستگو ترین پیام رسان این صحنۀ دراماتیک زندگی است.
آخرین نمای فیلم نیز به همان میزان نمای اول، تماشاگر را مبهوت می کند. خطوط ترسیم شده روی زمین، وسایل روی صحنه، خانه ها، مکان ها و شهر به تدریج از روی صحنه محو می شود، سگ نقاشی شده بر روی کف خیابان جان می گیرد، بلند شده و بالای سر جنازه ها زوزه می کشد.
در تقدیر این اجتماع نفرین شده، هیچ اثری جز سگ و صدای پارسهایش نمی ماند. گریس او را نمی کُشد؛ به شکرانۀ استخوانی که از او برای رفع گرسنگی خویش دزدیده بود. سگ تنها اثر زنده ای است که از داگویل برجای ماند.
اين سگ با خطوط سفيد روي زمين نقاشي شده و در كل فيلم تنها صدايش را ميشنويم اما در سكانس انتهايي اين نقاشي بر يك سگ واقعي فيد ميشود؛ استعاره از اينكه وقتي شرارت از بين ميرود حقيقت و درستي رنگ ميگيرد و حيات پيدا ميكند. فيلم به طور كلي نقد انسان است. انساني كه نميبايست خود را فراموش بكند و همواره از خالق خود بهراسد. البته توجه به خدا كه در فيلم مشهود است از اعتقادات كارگردان نشات گرفته است؛ كما اينكه ميدانيم فون تريه مذهبگرا و كاتوليك است. اين روز واقعه و رستاخيزي كه در داگويل به نمايش درآمده قصد دارد نقش عقوبت و مجازات را دو چندان كند اين كار به خوبي به انجام رسيده است.
اهالی داگویل، با سگی خود انسان ها بی پناه مثل گریس را استعمار می کنند و فکر می کنند آدم های ضعیف برای خدمت به آنها خلق شده اند و با رفتار های خود آنقدر به آنها فشار می آورند تا آنها به سگ هایی درنده تبدیل کنند. این فیلم به ظالمان هشدار می دهد که اگر روی قدرت به دست این افراد بیافتد انتقام انها سخت خواهد بود و این سگ ها که خود تربیت کرده اند به جان آنها خواهند افتاد...
وای به روزی که انسانیت بمیرد و سگ ها جای انسان ها را بگیرند.
در پایان فیلم ما تصاویری را از مردم کوچه و بازارآن زمان می بینیم که چگونه مردم در فقر به سر می برند و بیکاری همه جا را فرا گرفته است.
فون تریه یکی از مهمترین منابع الهام خود را در پایان فیلم قید کرده: نمایشگاه چندرسانهای با عنوان تصاویر آمریکائی که یاکوب هولتِ عکاس در کپنهاگ برپا کرد و سالها برقرار بود، با عکسهائی که گوشههای تاریک، فلاکتبار و نژادپرستانهٔ زندگی آمریکائی را شکار کرده بود و در طول عنوانبندی پایانی داگویل همراه با ترانهٔ آمریکائیهای جوانِ دیوید بوئی، ما را از بازی تجسم به طرزی حیرتآور بیرون میکشد.
فیلم در پایان به خاطرهٔ کاترین کارتلیج (۱۹۶۱ ـ ۲۰۰۲)، بازیگر مورد علاقهٔ مایک لی و ایفاگر نقش خواهر امیلی واتسنِ در شکستن امواج تقدیم شده است.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
فصلِ اولِ رویانو/
📽رویایی نو با رضادرستکار
🟦محسن بدرقه (نویسنده و منتقد) با یک برنامه تازه (رویانو) تجربهگر دیداری تازه با اهالی سخن شده است.
اینجا در بخش سوم گفتوگوهایش با رضا درستکار به مسئلهی «هویت» و زیست مجازی جدید از سپهر تفکر غرب و شرق میپردازد.
قابل مشاهده در کانال آپارات
مجمع فلاسفه ایران (اینجا)
@tamnaqd
@r_dorost
🟦@fansalaranclub
خدمت دوستان و عزیزان گرامی.
این گروه مختص علاقهمندان به دورهمیهای فیلم و کتابخوانی است:
/channel/+WFm-YXdxPVwzNWU0
🛎 آموزشگاه سینمایی مجازی واریاسیون ورتوف تقدیم میکند:
برای اولینبار
🎬 کارگاه آموزشی و ورکشاپ آکادمیکِِ مجازی:
✍️ کارگاه تحلیل و بررسی سینمای مولف دیوید لینچ
✅ بررسی بیوگرافی هنری و سینمایی فیلمساز
✅ تحلیل فیلم به فیلم کارنامه سینمایی دیوید لینچ
✅ خوانش و بررسی فرمالیستی و مکتبی جهان لینچ
✅ تحلیل المانهای تالیفی و پستمدرن فیلمهای دیوید لینچ
📣 تعداد جلسات؛ ۶ عدد
دوشنبهها: ۲۰:۳۰
✍ شهریه: ۶۰۰ هزار تومان
📽 کلاس آنلاین
در پلتفرم گوگل میت
شروع جلسه: ۳ دی ۱۴۰۳
‼️نکته‼️
بنا بر اطلاع هنرجویان عزیز، طبق روال سابق کلاسها و کارگاههای تئوریک و سینمایی ما در واریاسیون ورتوف؛ همچنان میزان شهریه درخواستی ما در مقایسه با تمامی آموزشگاهها و مدرسین عزیز حوزه سینما، دارای کمترین سقف مقدار شهریه است و ما تا به آخر این پروتکل اخلاقی و پرولتاریایی خود را ادامه میدهیم.
زندهباد طبقه کارگری
به مناسبت گرامیداشت ایام خلقهای پرولتری جهان
🎥 برای ثبتنام به آیدی پیام دهید
@pezhmankhalilzadeh
نکته مهم: تعداد ظرفیت بسیار محدود است
🎞 سینما صرفاً لَختی آسودن نیست؛ سینما تلنگری است از طریق زیستن در جهانی تازه با خزیدن اندر کالبدی دیگر
✍️کانالی برای انتشار نقد فیلم، ریویو و یادداشتهای سینمایی به قلم مهران زارعیان
🆔@warOfteragedy
اینگرید برگمان و آلفرد هیچکاک سر صحنۀ «بدنام»، 1946
Join 👉 @honar7modiran
هیچکاک این فیلم را در سال ١٩۴۶، یعنی بعد پایان جنگ جهانی و قبل از شروع جنگ سرد ساخت. در واقع این فیلم نشان میدهد با آنکه جنگ به اتمام رسیده ، مسئله نازی ها همچنان دغدغه فکری او و بن هکت (فیلمنامه نویس) بوده است (در ابتدای فیلم نیز تاریخ، زمان و مکان دقیق همانند فیلم روانی ذکر می شود).
فيلم از دادگاه محاكمه پدر يك دختر آلماني به نام آليسيا هوبرمن (برگمن) شروع مي شود كه به جرم همكاري با نازيها محكوم مي شود. "«پدر آلیشیا هیوبرمن (با بازی اینگرید برگمن) به جرم خیانت علیه ایالات متحده به ۲۰ سال زندان محکوم میشود. آلیشیای جوان که هیچوقت علاقهای به فعالیتهای سیاسی پدر نازیاش نداشته است، از این مهلکه جان سالم بهدر میبرد. آلیشیا که از فریبکاری پدرش سرخورده و مایوس شده، به یک مشروبخور قهار و خودویرانگر و «بدنام» تبدیل شده است. دنیای عادی او به تعقیب شدن توسط خبرنگاران و بازجویی شدن توسط پلیس میگذرد. مسئله بیرونی او این است که از سایهٔ شهرت پدرش بگریزد.
سازمان جاسوسي آمريكا ماموري به نام دولين (گرانت) را مامور مواظبت و زير نظر گرفتن آليشيا مي كند تا دختر را ترغيب كند كه اطلاعاتي را با نفوذ در شبكه دوستان پدرش به آنها بدهد.
به مرور علاقه ای هرچند کوچک میان آلیشیا و دولین شکل میگیرد.اما با اینحال هیچکدام نمیتوانند به راحتی شک و تردیدشان نسبت به دیگری را نادیده بگیرند.
پینگپونگ احساسی برگمن و گرانت در همان ابتدای فیلم شکل میگیرد. دولین مهمان ناخوانده مهمانی آلیشیاست. در انتهای میهمانی، مکالمه این دو برگزار میشود. رودرروی هم. یکی خمار و نیمه هوشیار اما جذاب و سرزنده؛ و آن یکی، هوشیار و محافظهکار و مسلط. فیلم از این پس داستان عاشقانه خود را در بستر همین نگاه پیش میبرد. عشق بیپروای زن و بدبینی محتاطانه مرد. رابطه احساسی این دو موجود زیبا، همچون تکه ابری بر فراز جاده روایی فیلم حرکت میکند.
"پس از آن حدوداً ۸۵ ثانیهی مقدماتی که شما را دچار اضطراب میکند [از این نظر که مبادا بدنام یک فیلم دادگاهیِ کسلکننده باشد!] موتور فیلم بهمعنی واقعی کلمه از مهمانی خانهی آلیشیا روشن میشود؛ شروعی بهشدت جذاب که نقطهی اوجاش رانندگی شبانهی آلیشیا و دِولین است. در این شبگردیِ زن و مرد با اتومبیل، خون و گرمایی جریان دارد که بیشتر بهنظر میرسد حاصل سحر و جادو باشد تا تبحر در امر فیلمسازی! و "جذاب" صفتی است که تا آخر، برازندهی بدنام است.
در آغاز، دولین تلاش میکند مطابق با دنیای عادی آلیشیا بازی کند. در مهمانی آلیشیا با او مشروب میخورد، وقتی آلیشیا میفهمد که نقاب ملوّن دولین چهرهٔ یک مامور دولت را پنهان کرده، دولین دعوت خود را آشکار میکند و از او میخواهد برای پی بردن به اسرار همدستان پدرش در ریودوژانیرو به دولت امریکا کمک کند.
آلیشیا، گیج از خماری و بیزار از روشهای فریبکارانهٔ این منادی، از پذیرش دعوتِ دولین امتناع و میهنپرستی خود را انکار میکند؛ اما دولین از صدای ضبطشدهٔ آلیشیا استفاده میکند که او در آن میهنپرستی خود را ابراز و توطئههای پدرش را محکوم کرده، تا استاد درونی آلیشیا را برانگیزد که آرمان شرافتمندانه را انتخاب کند.
آلیسیا در ابتدا این دعوت را نمیپذیرد و میگوید که ترجیح میدهد کنار کسانی باشد که دوستشان دارد، نه پلیسهایی که میخواهند او را بفرستند وسط میدان تیر.
در حالی که مردی میانسال از آشنایان آلیسیا که به نظر میرسد به او چشم دارد میخواهد او را با خود به قایقرانی ببرد، دولین (که به نظر میرسد عشقی میانشان در جریان است) دوباره درخواست را مطرح میکند و آلیسیا قانع میشود که سفر را آغاز کند.
🎬 Notorious | 1946
Join 👉 @honar7modiran
آلفرد هیچکاک، اینگرید برگمن و کری گرانت در پشت صحنه فیلم "بدنام ۱۹۴۶"
بدنام بعد از اکرانش توجهها را به خود جلب کرد و منتقدان این فیلم را بهعنوان نقطه عطفی در کارنامهی هیچکاک میدانستند. آنها معتقدند که این فیلم شروعی بر بکارگیری مضامین عمیق و ساختارهایی جذاب در فیلمهای هیچکاک بوده است.
🎬 Notorious 1946
Join 👉 @honar7modiran
⁉️ چرا باید این فیلم رو دید
فیلمنامه ای عالی از بن هکت، بازیگرانی افسانه ای بنام کری گرانت و اینگرید برگمن و کارگردانی بی نظیر بنام آلفرد هیچکاک حاصلش فیلمی است ماندگار بنام بدنام... این فیلم که دوبله فارسی زیبایی نیز دارد. در سرتاسر فیلم ردپای هیچکاک دیده می شود از داستان عاشقانه ای که در پی رنگ فیلم وجود دارد تا سکانسها، تعلیق ها، حرکت ها و تراولینگ دوربین، کادربندی ها، نماهای نقطه نظر، کلوزآپ ها، دیالوگ های بازیگران و بخصوص بازیگیری از بازیگران طراز اولش، موزیک و... فیلم برداری سیاه و سفید با کنتراست بالا که به خصوص در نسخه دی وی دی مشهود است یکی از بهترین نمونه های فیلم های هیچکاک است که کاملا حال و هوای فیلم به بیننده منتقل می کند.
به مانند كازابلانكا - بدنام هم فاقد هر گونه سكانس زائد و اضافي است و بعد از شروع فيلم شما را تا آخر سر جاي خود مينشاند و مسلما شما را براي تماشاي مجدد علاقمند تر ميكند.
سكانسهاي شاهكار هيچكاكي در فيلم فراوانند و هر كدام به تنهايي مي توانند كلاس درس سينما باشند.
"بدنام" یكی از بهترین عاشقانه های تاریخ سینما و یكی از بهترین آثار هیچكاك است. اثری كه علیرغم پرداخت به صورت یك تریلر جاسوسی در بسیاری از صحنه ها به یك ملودرام عاشقانه تبدیل می شود. پرداخت عاشقانه در زیر حالت جاسوسی فیلم نه تنها باعث جذابیت فیلم شده بلكه تبدیل به نوعی بازی در بازی شده است.
همانطور که سرگیجه اوج دقت و وسواس هیچکاک در ساخت فیلم را نشان میدهد، بدنام نیز نمونه بازری دیگری است از سبک تصویرپردازی این فیلمساز بزرگ. فیلمی که حاوی شماری از تاثیرگذارترین نماهای نه تنها هیچکاک بلکه تاریخ سینماست. این فیلم از محبوب ترين فيلم هاي استاد سينما آلفرد هيچكاك و به قول «فرانسوا تروفو»هيچكاكيترين كار استاد است كه به همراه فيلم سرگيجه دو فيلم عاشقانه مهم استاد را شكل مي دهند. اين فيلم كه به فارسي هم دوبله شده است از فيلمنامه بسيار عالي بن هكت بهره مي برد.
«بدنام» به خاطر شیوهی شگفتانگیز خود در هشدار دادن دربارهی اتفاقات آینده شایان توجه است. همهی فیلمهای هیچکاک از لحاظ روانی آثار پیچیدهای هستند و گاهی شوخطبعی نیشداری هم دارند. اما کمتر پیش میآید که آثار عمیقا رمانتیکی باشند. «بدنام» فیلمی است که هر سه ویژگی را در اوج دارد.
بازی با استفاده از نور و سایه و فرهنگ تصویرسازی به شکلی که هیچکاک به اجرا درآورده است، نشان از دقت بالای او در روایت داستان دارد. هنرهای بازیگری برگمن و کری گرانت همچنین به تکمیل این اثر زیبا و بینظیر کمک کردهاند.
در بدنام همه چیز در عالی ترین و بی نقص ترین حد خود است... تعلیق، فیلمنامه، كادربندی ها، حرکت های دوربین، دیالوگهای بازیگران و سکانسهایی ناب... فیلم نه آنقدر معمایی است که از روایت عشقی نامتعارف و کم نظیر آن غافل شویم و نه آنقدر رمانتیک که جنبه های معماگونه و تعلیق های استادی مثل هیچکاک را نادیده بگیریم. بدنام از ابتدا تا انتها، یک فیلم حساب شده و در نوع خود کامل است.
این فیلم سرشار از تعلیق و حس ترس است و با داستان گیرای خود و زیبایی بصری به خوبی می تواند بینندگان را تا پایان فیلم با خود همراه کند به طوری که، حتی با گذر بیش از ٧٨ سال از ساخت فیلم بدنام هنوز هم بسیار هیجان انگیز و تاثیر گذار است.
این فیلم اثری است که بهرغم گذشت زمان، همچنان جاودانه و تاثیرگذار است و بهعنوان یکی از شاهکارهای ناب هیچکاک در تاریخ سینما شناخته میشود. بدنام، نمونهی یک فیلم کامل از دنیای آثار کلاسیک است، نمایشی جذاب که جلوتر از زمان خودش ساخته شده بود.
🎬 Notorious 1946
Join 👉 @honar7modiran
تیزر فیلم بدنام 1946
کارگردان: آلفرد هیچکاک
با بازی : کری گرانت،اینگرید برگمن،کلود رینس
🎬 Notorious | 1946
Join 👉 @honar7modiran
🎥 فیلم " بدنام (1946) "
Notorious 1946
📺 ژانر: درام | نوآر | عاشقانه | هیجان انگیز
👤کارگردان : آلفرد هیچکاک
🔥باهنرنمایی کری گرانت, اینگرید برگمن, کلود رینس
✍ فيلمنامه بن هكت، اثر اقتباسي است از داستان نواي شعله، نوشته جان تينتور
🚩محصول کشور : آمریکا ..
🏅افتخارات:
➕ کاندید ٢ جایزه اسکار(نقش مکمل مرد،بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی)
➕رتبه ٢۵ در بهترین فیلم ها از نظر منتقد مشهور سینما راجر ابرت
➕در لیست ١٠٠ فیلم برتر هیجانی سده اول امریکا
➕در لیست ١٠٠ فیلم برتر احساسی سده اول امریکا
➕رتبه ١٣۴ در مجموعه ١٠٠٠ فیلم از نظر ١٨٢۵ منتقد و فیلمساز سینما
➕ جز ١٠٠١ فیلمی که قبل از مرگ باید دید.
➕جز ٢۵٠ فیلم برتر IMDB
➕نامزد جایزه بزرگ جشنواره فیلم کن
منتخب رسمی جشنوارهی فیلم کن ۱۹۴۶ که تبدیل به یکی از پرفروشترین فیلمهای سال شد.
➕در سال 2006 از سوی کتابخانه کنگره آمریکا واجد ارزشهای تاریخی دانسته و برای محافظت به فهرست ملی ثبت فیلم افزوده شد.
➕ این فیلم جزو فیلم هایی است که نمره کامل ۱۰۰/۱۰۰ را از منتقدان متاکریتیک دریافت کرده است.
✍خلاصه داستان :
دوشيزه آليسيا هو برمن كه پدرش به عنوان جاسوس آلمان دستگير و محاكمه شده، از طرف نيروهاي اطلاعاتي مأمور به ايجاد ارتباط با الكس سباستيان میشود كه از جاسوسان بانفوذ آلماني است. مأموريت آليسيا از طريق دولين صورت میگيرد. دولين و آليسيا در همان برخوردهاي اوليه دلباخته هم میشوند. انجام مأموريت آليسيا با وجود عشقي كه ميان او و دولين پيش آمده، سخت میشود، اما اين دو به كمك هم سر راه الكس كه از دوستان پدر آليسيا و از عشاق قديم او بوده، قرار میگيرند. آليسيا با الكس ازدواج میكند؛ ازدواجي كه تحملش هم براي آليسيا سخت است هم براي دولين، اما وظيفه چنين حكم میكند.
عوامل دوبله: تلویزیون ملی
مدیر دوبلاژ : زنده یاد سعید شرافت
ناصر طهماسب | کاری گرانت | دولین
زنده یاد نیکو خردمند | اینگرید برگمن | آلیشیا
اکبر منانی | کلود رینس | الکساندر
زنده یاد پرویز نارنجیها | چارلز مندل | کومودور
زنده یاد خسرو شایگان | لوئیس کالهرن | پاول پرسکات
زنده یاد سعید شرافت | روانپزشک
زنده یاد حسین حاتمی | برتلی
دکتر محمود فاطمی | اریک
زنده یاد مهین بزرگی، زنده یاد پروین ملکوتی و ...
🔘 اقتباسی رادیویی این اثر در سال 1948 اجرا شد که انگرید برگمن در نقش خودش صداپیشگی کرد.
🎬 Notorious 1946
Join 👉 @honar7modiran
🎞 در پایان ارائه ۱۴۰ ام " داگویل"، ضمن تشکر از همراهی و توجه شما گرانمایگان، ازهمکاری آقایان امین بذرافکن، حمید بهرامی و مهران زارعیان کمال تشکر را دارم.
قدردانی ازمطالب عزیزان بزرگوار:
حمیدرضا صدر، علی فرهمند، علیرضا مجیدی، مقصود فراستخواه،دانیال زین العابدینی، یاسین محمدی، مهدی جلالی_عبدالله مروارید_ علی عزیزی، ناهید شمس، پیام صیدی، مسعود جواهری، محمد جواد صابری، مینا حسنی، خانم دکتر فریده بهرامی، شیدا نجفی زاده
مجله رادیکال، سلام سینما، سینما سینما، سینما فارس، ویستا، تحریریه معماری آرل، ویکی پدیا، آرک دیلی
@honartohi
@hemenotic
@Canalefilm
@nimaphonix
@Seven_art20
@cinema_naab
@Cinema_twittt
@just_movieeee
@philosophy_nat
@Cinemamodern
@Ciinematheque
@Kajhnegaristan
@Cinemacenterch
@CinemaParadisooo
@Cinema_Twitter_Farsi
@cinemaforeverchannel
وبلاگ myfilm_وبلاگ filmsociology
سایت نقد فارسی
دلنمک delnamak.blogfa.com
1 پزشک_رسپینا فیلم
🙏🙏🙏
قضاوت در داگویل پیچیده هست. تام و گریس دو کاراکتر اصلی پرسشگر و جستجوکننده داستان و درگیر با خلق پرسوناهای ایده ال برای خود هستند تام درگیر تفکرات رهبر محور خود برای خلق جامعه آرمانی و توجیه تصمیمات جامعه و گریس با کاراکتر فوق فرشته محور و بخشنده به دنبال توجیه گناهان انسانهای ناگریز از گناه؛ نقطه مقابل این دو شخصیت پدر گریس هست که به نظر بی نیاز از خلق هیچ با دیدی واقع گرا و مطمئن به داستان می نگرد، در دیدگاه کاراکترهای فیلم فون تریه معنا قساوت مندانه بالاتر از هر چیزی دیگری جای دارد. در ابتدای فیلم، پدر هنگام فرار گریس به راحتی به او شلیک می کند و هرچند که اظهار پشیمانی می کند ولی موضوع مهمتر از شلیک به دختر، آخرین گفتگوی میان آنها در باره غرور است. غروری که تام نیز در آخرین لحظه به آن اعتراف کرده و گریس نیز متوجه می شود بخشش بی انتها و توجیه گناهان دیگران ریشه در غرور خداپنداری اش دارد، با کنار رفتن ابر ها و درک گریس از واقعیت خود و داگویل به شکل شوکه کننده ای چرخش گریس را می بینیم و تصمیم او به مجازات برخلاف کاراکتر مسیح بخشنده اش؛ نحوه مجازات گریس با پدر متفاوت است، پدر چون امیدی به تغییر ندارد پیشنهاد کشتن سگ داگویل یا خمیر مایه روح بشر را می دهد ولی گریس که هنوز جستجوگر معناست تصمیم می گیرد ساکنان را کشته و سگ داگویل را زنده نگه می دارد، در هنگام کشتار نقش کودکان در داگویل دوباره بولد شده، کودکان به طور واضح ژنده تر و آلوده تر نمایش داده شدند که نمادی از نا امیدی از اینده و بدتر شدن وضع نسل آینده است، اصرار زننده و مکرر یکی از کودکان به گریس برای تنبیه، تلنگری به او برای مقابله و تنبیه روح حیوان گرای انسان بود، در پایان فیلم گریس با زنده نگه داشتن سگ داگویل «موسی» در واقع شانس دوباره را امتحان می کند و نقطه امیدی در فضای نا امیدانه فیلم می آفریند.
✍ #شیدا_نجفی_زاده
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
Goodbay Tom
هرکس به خاطر ظلمی که بهت کرده مستحق مجازاته، اگه ببخشیش، اونو از حقش محروم کردی.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
خدمت دوستان و عزیزان گرامی.
این گروه مختص علاقهمندان به دورهمیهای فیلم و کتابخوانی است:
/channel/+WFm-YXdxPVwzNWU0
#Gif
🎬 🎞 دیالوگ سکانس از فیلم داگویل:
هرکس به خاطر ظلمی که بهت کرده مستحق مجازاته..
اگه ببخشیش، اونو از حقش محروم کردی...
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
#Gif
زندگی فقط درصورتی زیبا میشد که اخرش مثل اخر فیلم داگویل انتقاممونو از تمام کسایی که اذیتمون کردن بگیریم.!!!
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
چرخش قصه در قالب سینمای گنگستری انجام میپذیرد. گنگسترهای بخش اول که در تعقیب زن بودند بازمیگردند و چهرهٔ رئیس آنها را میبینیم. نقش او را جیمز کان به عهده دارد، گنگستر دیرآشنا و آتشین مزاج پدرخوانده. وقتی زن او را «پدر» میخواند، به مایهٔ تکرارشوندهٔ دیگر فیلمهای فون ترییه، رابطهٔ والدین و فرزندان، برمیگردیم. این چرخش ناگهانی با زندگی خود کارگردان هم گره میخورد. مادر فون ترییه پیش از مرگش به لارس خبر میدهد که پدر واقعیاش مردی نیست که او نام خانوادگیاش را یدک میکشد و همهٔ این سالها کنارش بوده!
وقتی گنگسترها شهر را به آتش میکشند، برای مردم داگ ویل دل نمیسوزانیم و خشونتشان را تبهکارانه نمیخوانیم. آنچه مردم سادهٔ شهر انجام دادهاند خوفناکتر از اعمال آنها بوده. چنانکه نور تابیده از بالا بر چهرهٔ آنها، همه را شبیه شخصیتهای منفی فیلم نوآرها کرده. زن لولهٔ تپانچه را روی شقیقهٔ تام دوستداشتنی دیروز گذاشته و ماشه را میچکاند تا آسمان و ماه سرخ شوند: خداحافظ تام. قلب طلایی دیروز فون ترییه بدل به زن انتقامجویی میشود که زمین را از وجود ناپاکان پاک میکند.
دوربین بالا میآید تا بار دیگر در نمای عمومی-جایی پرسپکتیو از بین میرود ولی همهچیز را میبینیم-به شهر نگاه کنیم. خطوط گچی روی زمین نقشهٔ یکی از خانهها را بسان لانهٔ سگی نشان میدهد. آنچه که بدل به سگی میشود که سرش را رو به بالا و ما و آسمان گرفته و زوزه میکشد…بله از اولین قاب به داگ ویل (Dogville) نگاه میکردیم. فقط اگر به ترکیب Dog (سگ) و Ville (محل و جایی با ماهیت تعریف شده) هوشیارانه مینگریستیم.
عکسهای تیتراژ پایانی، حیطهٔ این شهر را پشت سر گذاشته و این قلمرو را گستردهتر میکنند. این فریاد تنها علیه آمریکا نیست، علیه جامعهٔ بشری است.
✍ #حمیدرضا_صدر
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran