8191
⬅️ کانال باشگاه اندیشه، مرجعی برای اهالی تفکر و مجالی برای اندیشیدن. ارتباط با ما : @Ahmadkhalesi @labibreza تلفنها 66480717 66480718 66480719 نشانی اینستاگرام باشگاه اندیشه https://www.instagram.com/bashgah.andisheh/ ...
📔 معجزه برای که؟ نظریه معجزاتِ معطوف به مخاطبِ شریف مرتضی
✍️ محمدرضا معینی
MohammadReza Moini, "A Miracle for Whom? Al‑Sharīf Al‑Murtadā’s Theory of Audience‑Relative Miracles", Religions 2025, 16(12).
آگاهی از [صدقِ] پیامبریِ پیامبر ما، صلوات الله علیه و آله، بینیاز از علم به این است که قرآن موجود در میان ما، همان قرآنی است که تحدی به آن واقع شده... پس شک در صحت نقل قرآن [و تحریف آن] به هر صورت، ضرری به دلالت نبوت نمیزند.
(الشریف المرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ج۲: ص۸۳)
.
بهرام بیضایی
۱۴۰۴ـ۱۳۱۷
در آب روان میبینم؛ در خوابهایم و میانِ دو انگشتِ خودم، ما سَرو میکاریم و مرگ میدرویم. ما همه جوان میمیریم...
سیاوشخوانی
بهرام بیضایی
@bashgahandishe
▫️
🍁 ریرا، ... صدا میآید امشب
خوانش دیگری از شعر ریرا (۷ و پایانی)
. . . . . . .
او رفته، با صدایش
بند پایانی شعر، دوباره با ریرا آغاز میشود، اما اینبار، سخن نه از آمدنِ صدا که از رفتن است:
ریرا ...، ریرا ...
دارد هوا که بخواند
در این شب سیا.
او نیست با خودش،
او رفته با صدایش اما
خواندن نمیتواند.
چه کسی بار دیگر خوانده است؟ انگار صدایی به گوش میرسد، اما کسی نمیخواند، یا چنان آهسته و آرام میخواند که شاعر از «هوای خواندن ...» میگوید.
در بندهای پیشین، زمینهی شعر چنان سامان یافته بود که صدا در سنجش با صداهای آشنای آدمها، یا آدمهای آشنا ناشناخته مینمود. اما شاعر در بند پایانی به گونهای سخن میگوید که گویی، آن ناشناختگی رنگ باخته، و اکنون سخن از صدای آشنا است: «در ابتدا مبهم و در عاقبت آشناترین صداهاست. ... همان صدای آشنا» (همآن، صـ۸۰ و ۸۱).
در شماری از بازخوانیهای شعر با نگاه به ناشناختگی درونمایهی «ریرا»، پرسشِ «چه کسی صدا میزند؟» به «ریرا» چیست گرایید. اکنون با گزینهای که در برابر «ریرا» نهاده شده، چرخش از «رِی رِی» به «ریرا»، میتواند پیشزمینهی ساخته شدن سمبول باشد. آنچه به زایش سمبول میانجامد، و کارکرد آن را در شعر روان میکند، شیوهی پردازش گویندهی صدا است.
با این نگاه، به پرسش «چه کسی بود صدا زد: ریرا؟» میتوان، بر پایهی بافت نمادین شعر و آگاهیهای زیستهی شاعر، سهگونه پاسخ پیشنهاد کرد:
۱. بر پایهی گزارشهای بومی، هنگام گم شدن گاو یا گوساله، صدا میزدند: ریرا، و اگر جانور آن صدا را میشنید، پاسخ میداد. از این دیدگاه، صدا، صدای گمشدهی نازنین است. این گزینه با بخشِ «اما صدای آدمی این نیست»، همآهنگ است.
۲. همآن گونه که پیشتر از زبان نیما یادآوری شد، پس از رفتن لادبن، همواره شاعر یک صدای ناشناخته را همهجا میشنید. همآن صدایی که گاه در آب رودخانه میپیچید و مانند یک عاشق ناله میکرد، یا در تاریکی انبوه درختهای خاردار میافتاد و میترسانید. این صدا نه از گلوی گمشده، که از درخت، آبشار و رودخانه و گیاه در میآید. صدایی است که شاعر را به «یاد» گمشده میاندازد. «موقعی که به ییلاق میرفتم در خصوص بعضی خاطرات عجیب و غریب که مثل اسرار زندگانی مرا فراگرفته بود، فکر میکردم. قطعاً در ییلاق به هر کوه و دره که نگاه میکردم به توسط خاطرات دیگر، این خاطرات میبایست تجدید بشوند» (نامهها، صـ۵۴۹).
از این دیدگاه، آن صدا در بافت چیزها، شبکهی یادآوری را به تکاپو درمیآورد. برای نزدیک شدن به چگونگی پیکربندی این بند، یادآوری عالیه خانم از بدرود دو برادر را بخوانیم:
یکشب سروکلهی لادبن پیدا شد، با یک لباس دهاتی از یوش آمده بود، ... بالاخره یکشب بعد از خوردن شام، من و نیما و لادبن به نزدیک رودخانهی مرز ایران و شوروی رفتیم، نیما و لادبن یکدیگر را بغل کردند و بوسیدند. اما این آخرین وداع دو برادر بود.
لادبن کفشهایش را درآورد و از رودخانه گذشت، در آنطرف آب، ما سایهی سیاهش را در تاریکی میدیدیم که کفشهایش را پوشید و در لابلای درختان انبوه و در دل سیاه شب ناپدید شد و من و نیما در حالتی از حزن و سکوت به خانه بازگشتیم.
جناب آقای دکتر سیمونیان ارجمند
خبر درگذشت مادر گرامیتان، بانوی ارجمند شادروان شوشان زمانیان، موجب تأثر و اندوه عمیق اعضای باشگاه اندیشه شد. بیتردید فقدان مادری مهربان و صبور، ضایعهای جبرانناپذیر است و هیچ واژهای توان تسکین این داغ بزرگ را ندارد.
باشگاه اندیشه، ضمن ابراز صمیمانهترین مراتب تسلیت، این مصیبت جانکاه را به جنابعالی و خانوادههای محترم سیمونیان و زمانیان تسلیت عرض نموده، از درگاه خداوند متعال برای آن بانوی فقید آرامش و رحمت الهی و برای بازماندگان صبر، شکیبایی و سلامتی مسئلت مینماید.
روحشان قرین آرامش و یادشان گرامی باد.
با نهایت احترام
باشگاه اندیشه
.
مدرسه مطالعات اتوپیا باشگاه اندیشه برگزار میکند:
از آرمانشهر تا ویرانشهر
مروری بر مفاهیم اتوپیا، دیستوپیا و هتروتوپیا در نظام اجتماعی
با ارائهٔ
دکتر فریبا نظری
جامعهشناس
سهشنبه
۲ دی ۱۴۰۴، ساعت ۱۷
دربارهٔ نشست:
هتروتوپیا، دیستوپیا و اتوپیا: سه ضلع از مثلث امید، کابوس و امکان
در این نشست میکوشیم سه مفهوم بنیادینِ اتوپیا، دیستوپیا و هتروتوپیا را نه بهعنوان مفاهیم جدا و متقابل، بلکه بهمثابه اضلاع یک مثلث مفهومی در نظر بگیریم؛ مثلثی که بازتابدهندهی سه حالت از تخیل و تجربهی بشری است: امید به آینده، ترس از آینده، و امکان زیستن در میان واقعیت و تخیل.
از اتوپیا بهعنوان رؤیای ساخت جهانی بهتر، تا دیستوپیا بهمثابه هشدار و کابوسهای ما، و در نهایت هتروتوپیا بهعنوان فضای جایگزین و چندلایهای که مرز میان واقعیت و خیال را درهم میشکند. این سه مفهوم در کنار هم میتوانند تصویری کاملتر از تخیل اجتماعی انسان در جستوجوی امکانهای بهتر ارائه دهند.
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچهٔ نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
▪️
🖋 دانشوری از تبارِ اندیشهگران دیگر
در سوگ کامران فانی
. . . . . . .
هادی راشد
و ما همچنان دوره می کنیم
شب را و روز را
درگذشت کامران فانی، اندوه زیستن را در این روزهای تیره و هوای سنگین دوچندان کرد. دربارهی او به نیکی نوشتهاند و بیشتر هم خواهند نوشت. اما هیچیک از این نوشتهها نمیتواند تنآوری آن چهرهی درخشانی را بازنمایی کند، که پیشتر خود را در گسترهی فرهنگ پنهان کرده بود.
ابنعربی دربارهی ابراهیم نوشته است، چنان پذیرای روح در ذره ذرهی جاناش بود که او را «خلیل» نامیدند. این سخن با فرهیختگی و فرهنگپذیری کامران فانی، بسیار همآهنگ است. در منش و کنش او، روحِ فرهنگ را با رشته رشتهی دانایی تنیده مییابیم.
در سالهایی که گردهی یاران دایرهالمعارف تشیع، هفته به هفته میگردید، کامران فانی، در آغاز دههی پنجم زندگانی، خرد فروزان آنجا بود، از هر سو برای دیدن و بهرهجستن از دانش تابناک او میآمدند. این اندازه بازدیدپذیری آنهم، در جایگاه پژوهشگری که کمتر مینوشت، و در نوشتههایاش نه سودای رهبری گسترهی پژوهشی را داشت، و نه، با هیاهو سر سازگاری، بسیار شگفتانگیز است. با آنکه فانی پیش از دههی ۱۳۷۰، به نوشتن روی آورد و گویا بسیار هم نوشت، اما پیش از آن، جایگاه او، در گسترهی پژوهش استوار شده بود.
فانی در سالهای ۱۳۵۰ـ۱۳۵۲، کارشناسی ارشد کتابداری را در دانشگاه تهران گذراند. نمیدانم چرخش از رشتهی زبان و ادبیات فارسی به کتابداری تا چه اندازه سرخوردگیِ او را از دانشآموختگیِ زبان و ادبیات فارسی بازگو میکرد، هرچه بود، فانی هرگز به روش آموزگاران و استادان دانشکدهی ادبیات، آن هم در سرِ پاترین روزهایش بازنگشت.
او پیشتر سرشار از پویایی یک جویندهی شناخت ادبیات، از دانشکدهی پزشکی روی برتافت و به دانشکدهی ادبیات رفت، تا آیندهی خود را در سامان دیگری جستوجو کند. این چرخش، نشانهی آن است که در دههی ۱۳۴۰ رشتهی زبان و ادبیات فارسی از چنان کشش و جایگاهی برخوردار بود که دانشجویاناش را نه از میان برگزیدگان کنکور علوم انسانی، حتی از میان برگزیدگان رشتههای دیگر به خود میکشاند. این جایگاه، از میانهی دههی ۱۳۶۰ پس از بازگشایی دوبارهی دانشگاه، به راستی دگرگون شد. ...
سرخوردگی فانی را از سنتگرایی آزارندهی دانشکدهی ادبیات، میتوان در روی آوردن او به ادبیات نو، شعر نو، داستان نوین ایران، بهویژه نزدیکی به غلامحسین ساعدی و نامهی الفبا دریافت. بهاءالدین خرمشاهی نوشته است: «اولین مواجههء ما با جهان جدید، مواجهه با ادبیات جدید بود، ... یعنی تولدی دیگر فروغ فرخزاد و شعرهای نیما و هوای تازه و آیدا در آینه احمد شاملو، و زمستان و از این اوستای اخوان، و مدیر مدرسه و (پنهانی خواندن) غربزدگی آلاحمد و خواندن مجلههای روشنفکری ... فردوسی و آرش و کتاب هفته و آشنا شدن با نویسندگان و متفکران غرب ...» (فرار از فلسفه، ص۲۲۷).
به گمانم بهاءالدین خرمشاهی جایی گفته بود: «کامران هم کامرانی میکند»؛ محمدسعید حنایی با یادآوری شکستگیاش در عشق روزهای جوانی (اینجا👉)، نوشت، «نه کامران بود، نه فانی»؛ بیگمان کامران فانی در زیست فرهنگیاش، همآن گونه که میخواست به سر آورد. با آنکه نزد سیاستگران همیشه ارجمند بود، هرگز به سوی «برخورداری» از شناختگی خود نلغزید. این، روش او بود.
فانی در زیست فرهنگی، نمونهای کمیاب از پژوهشگری دیگر بود، با شورِ بسیار خواندن و دریافتن، بیآزمندیِ دیده شدن. در برخورد با هر پرسش تازهای، با یادآوری تنگناهای دانایی، با گفتن نمیدانم، ... ناگهان درخشش آگاهی را چنان بر روزنههای تاریک میتابانید که گفتی، سخن از تنگناها، سخن از نمیدانم را تنها از سر فروتنی بر زبان آورده است؛ اما نه، فانی هرگز در بند آن نبود که تنگناهای آگاهی را با پروای فروتنی درآمیزد.
یادآوری زیست فرهیختهی کامران فانی اگر بتواند به بازسازی الگوی تازهای از دانشوری در میان ما یاری رساند، دستآورد بزرگی است.
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
/channel/OnPersianLanguage/
▫️
🍁 ریرا، ... صدا میآید امشب
خوانش دیگری از شعر ریرا (۴)
. . . . . . .
صدا میآید
شعر با صدا، صدایی که میآید و بر سیاهی شب شیار میکشد، آغاز میشود:
«ریرا» ... صدا میآید ...
نیما بر آن بود که در بازگویی پدیدهها باید شناسههای فیزیکی را برگزید و بازگو کرد، اما در اینجا، با نگاه به بیجایی نشانههای گمشده، نخست با زمینهی دریافت صدا روبهرو میشویم. چه کسی صدا میزند؟ این پرسش، کشیدگی جستوجو را تا پایان شعر پیش میبرد.
صدا، مایههای گسترندهی شعرهای نیما است. نیما در مرداد ۱۳۰۲، نزدیکِ دو سال پس از رفتن لادبن به خواهرش ناکتا مینویسد:
«همهجا، صدای حزین مجهولی قلبهای بهانهجو را میآزارد»
🧭 دربارهٔ پروژهٔ علمی «وی» | جلسهٔ نخست
📢 جلسهٔ نخست: بینشهای رفتاری
🗒 چکیدهٔ ارائه:
بهراستی اعمال آدمیان با ارادهٔ آزاد آنها کنترل میشود و رفتار آنها حاصل انتخاب آگاهانه آنهاست؟ ما اینگونه فکر نمیکنیم! اسپینوزا در کتاب اخلاق میگوید: انسانها در اینکه خود را مختار میپندارند در خطا هستند. و باعث پیدایش این پندار تنها این است که آنها از اعمالشان آگاهاند ولی از علل موجبهٔ آن غافلاند. بنابراین تصورشان از اختیار تنها غفلت آنها از علل اعمالشان است. به همین جهت این گفتارشان که اعمال انسان تابع ارادهٔ اوست سخنی است بیمعنی (کتاب اخلاق، بخش دوم، قضیهٔ سی و پنج، تبصره). ما در این جلسه نه بحثی فلسفی که بحثی مبتنی بر منطق علم تجربی و بر اساس شواهد دربارهٔ این موضوع خواهیم داشت.
.
گزارش دیداری نشستِ
فهم جهانهای دیگر:
علوم اجتماعی و صداهای خاموش
گروه علمی تخصصی ارتباطات شنیداری با همکاری مدرسهٔ مطالعات دیالوگ باشگاه اندیشه
📌رونمایی از پادکست «گوش باش»
کاری از گروه علمی تخصصی ارتباطات شنیداری
📌میزبان
زهراسادات چلنگر
(دکترای ارتباطات، پژوهشگر و دبیر گروه ارتباطات شنیداری)
📌با حضورِ
دکتر مسعود کوثری
(عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و مدیر گروه ارتباطات شنیداری)
و
امیرحسین کامرانی، سپهر زنگنه، آریاناز برجی، تینا آقاعلی و پریا علیپور
(گروه تولید و اجرای پادکست «مربع»)
پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۴
@bashgahandishe
@Dialogeschool
.
فهم جهانهای دیگر:
علوم اجتماعی و صداهای خاموش
گروه علمی تخصصی ارتباطات شنیداری با همکاری مدرسهٔ مطالعات دیالوگ باشگاه اندیشه برگزار میکند:
📌رونمایی از پادکست «گوش باش»
کاری از گروه علمی تخصصی ارتباطات شنیداری
📌میزبان
زهراسادات چلنگر
(دکترای ارتباطات، پژوهشگر و دبیر گروه ارتباطات شنیداری)
📌با حضورِ
دکتر مسعود کوثری
(عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و مدیر گروه ارتباطات شنیداری)
و
امیرحسین کامرانی، سپهر زنگنه، آریاناز برجی، تینا آقاعلی و پریا علیپور
(گروه تولید و اجرای پادکست «مربع»)
زمان: پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۴
ساعت ۱۶ تا ۱۸
مکان: باشگاه اندیشه
نشانی: خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
@Dialogeschool
ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
برای بهمهربانی پاییز فصل آغازین سال است. دانشآموزانمان دوباره به مدرسه میروند و دلهرهها کمتر میشود. قبولی دانشگاهها معلوم میشود و ما شادیم به شادی فرزندانمان...
امسال با همراهی شما و در آستانۀ روز دانشجو، بیستوچهارمین سال فعالیت خود را جشن میگیریم و از دختران و پسرانی میگوییم که با کمک شما نگذاشتهایم این فصل را گم کنند.
(۱) پخش مستند «فصلی که گم شد»
(۲) تکنوازی استاد کیوان ساکت
(۳) تقدیر از ۲۱۶ دانشآموز قبولی کنکور
(۴) رونمایی از سامانۀ آنلاین آموزشی مدادان
(۵) ارائۀ گزارش از ۳ سال فعالیت کتابخانۀ باغبیدار
زمان: پنجشنبه، سیزدهم آذر ماه ۱۴۰۴
ساعت: ۱۶ الی ۱۸:۳۰
آدرس: بزرگراه حقانی، ورودی منطقه فرهنگی و گردشگری عباسآباد، بلوار شهدای بانک مرکزی، ساختمان کوشک باغ هنر، طبقه منفی ۲
لوکیشن ورودی سالن در نشان
به مهربانی؛ بورسیه تحصیلی دانش آموزان مستعد تحصیل فاقد سرپرست موثر
برای حمایت تحصیلی از دانش آموزان اینجا را کلیک کنید.
✅ به اطلاع همراهان گرامی میرسانیم با توجه به آلودگی هوا، این نشست به تعویق میافتد.
Читать полностью…
حلقه مطالعاتی کلیدر برگزار میکند:
گفتوگو دربارهی کتاب نام من سرخ
نوشتهی اورهان پاموک
📅 پنجشنبه بیست ونهم آبان ۱۴۰۴
🕓 ساعت ۱۶
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
حکمت نامتناهی، فصل دوّم؛
نشست ششم | علامه طباطبایی و اجتهاد در اصول
به مناسبت سالگرد رحلت علامه طباطبایی
پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴
ساعت ۸ بامداد
لینک برخط جلسه
پیشنویس جلسه
@hekmatenamotanahi2
@hekmatenamotanahi
@bashgahandishe
غیرت عاشق خون را به جوش می آورد و چشم را نابینا می کند اما « می سازد »
عشق انسان می سازد .
داستان عشق لیلی و مجنون داستان عشقی انسان ساز است .
گویند مجنون را پس از مرگش به خواب دیدند. پرسیدند خدا با تو چطور معامله کرد.
مجنون جواب داد خدا مرا محک عشق قرار داد. هرکس که ادعا کند عاشق بوده است. به او گویند محک عشق، مجنون است.
ما فرزندان ایران هستیم....
بخشی از فیلم باشو، غریبه کوچک
بهرام بیضایی
@bashgahandishe
دوست و همراه گرامی باشگاه اندیشه
جناب آقای علی زمانیان
درگذشت پدر گرامیتان، مایهی اندوه فراوان شد.
در این لحظات پر از تألم که هیچ چیز بار چنین اندوهی را نمیکشد و از سنگینی آن نمیکاهد، امیدواریم همراهی ما را در این غم بزرگ بپذیرید. روح آن بزرگوار غرق در آمرزش و بخشایش ایزدی، جانِ بازماندگانْ امیدوار به شکیبایی.
خردِ سوگوار و اندیشهگر راهنمای شما برای کنار آمدن با این مصیبت بزرگ.
@bashgahandishe
ادای دینی به اشرف بروجردی؛ زنی که سالیان زیادی به صبوری و تعهد میشناختم
۲۹ آذرماه
🖊سمیه توحیدلو
◾️مرگ برخی آدمها را نمیشود باور کرد؛ نه چون فناناپذیرند، بلکه چون آنقدر با «مقاومت» گره خوردهاند که گمان میبری صخرهاند و فرسایش نمیشناسند. دکتر اشرف بروجردی برای من نماد چنین ایستادگی عجیبی بود. داغهای سنگین، گذر کردن چندباره از بیماری عادتمان داده بود که او میتواند و میگذرد و زندگی و ماندن سهم این میزان از صبوری اوست. او از نسل زنانی بود که در انتخابات سال ۷۶، و پس از آن آغوششان به روی ما و نسلِ تشنه تغییرمان گشوده بود. زنی که فقه را نه در پستوی حجرهها، که در متن جامعه و برای گشودن گرههای روز میخواست و به همین دلیل از روانشناسی به فقه سیاسی تغییر رشته داده بود. از همان روزهایی که در معاونت وزارت کشور، دغدغه آسیبهای اجتماعی را داشت، تا سالهایی که در کتابخانه ملی، «پاسدار حافظه جمعی» ایرانیان شد، یک خط مستقیم را دنبال کرد: تلاش برای پیوند دادن رویکردهای نظری به فضای اجرایی و توجه به جایگاه زنان در کرسیهای اجرایی.
◾️اما آنچه از «دکتر بروجردی» در ذهن من که مدت زیادی همکار و مدت کوتاهی معاون ایشان در سازمان اسناد و کتابخانه ملی بودم؛ ماندگارتر است، نه عنوانهای مدیریتی، که تعهد بینظیر و مسئولیتپذیری شبانهروزیشان بود. زنی که داغهای سنگین را به دوش کشیده بود، اما هرگز لب به گلایه نگشود. مدیری که پس از گذشتن از یک پروسه بیماری سنگین، ساعتهای طولانی بر سرِ مسئولیت میماند و حاضر نبود هیچ بهانهای اعم از خستگی مقابل تعهد و کارش بیاورد. همکاری که تا همین ماههای آخر، اتاقش در پژوهشگاه کماکان مأمن گفتگو و شنیدن بود.
◾️عجیب است که پس از آن همه مرارت، وقتی حالش را میپرسیدی، سهمت تنها لبخندی بود و شکری؛ تو گویی او با رنج به صلحی درونی رسیده بود. او به وعدههای حق مومن بود و سرانجام، همسفرگی با یاران شهید و فرزندش را به این روزگار پرآشوب ترجیح داد.
بدرود؛ که رنجِ تن تمام شد و شکوهِ نام ماندنی. امید که خانواده و فرزندانش از این غم دلشان آرام گیرد.
@bashgahandishe
✔️آنکس که گنه نکرد چون زیست بگو؟
✍️سهند ایرانمهر
این گفتوگوی علامه طباطبایی با جوانان از دوجهت اجتماعی و فلسفی برایم تامل برانگیز بود.
🔸جنبه نخست آنکه نگاه غالب امروز مدیران پیر به جامعه و طیف جوان، نگاهی عاقل اندر سفیه است و به قول فخرالدین عراقی گویی خود تاکنون گُنه را تجربه نکردهاند و حالا از اقبال بد گرفتار نسلی گناهکار شدهاند:
ناکرده گنه در این جهان کیست بگو؟
آن کس که گنه نگرد چون زیست بگو ؟
شرمم از خرقه آلوده خود میآید
که بر او وصله به صد شعبده پیراستهام
🍁 ریرا، ... صدا میآید امشب
خوانش دیگری از شعر ریرا (۶)
. . . . . . .
کاربرد «ریرا» در یک رباعی از نیما به زبان طبری
جایی که همهی بازخوانیها بر ناشناختگی کاربرد «ریرا» در شعر نیما و زبان طبری استوار است، و این واژه در زبان طبری از یاد رفته مینماید؛ بازیابی کاربرد واژه به زبان طبری، میتواند بازخوانی را از دریافتی پراکنده به خوانشی استوار بر سازوکار زبانی ـدر همآهنگی با کاربرد اجتماعی و پیشانگارههای نوشتاری شاعرـ نزدیک کند. واژگان شعر بر پایهی نخستین ویرایش رباعیها (۱۳۷۰، ص ۶۱۸) چنین است:
گُلم، گُلم، مِی نازنین جونـِکا
کُلاج، کُلاج، می گُوسَن ورِکا
دنی مِی تَپْ، وُنِ میون مِی لَتکا
«رِی رِی» کمُّ، دَرِ کمّ من تپکا
گل من، گل من، نازنین جونکای من
سفید سیاه، برهی گوسفند من
دنیا توپ من است، میانهاش زمین گرد
ریری میکنم و پیِ تو میگردم من
🧭 پروژهٔ علمی «وی» | جلسهٔ دوم
📢 جلسهٔ دوم: فرهنگ، منازعهٔ اقلیت و اکثریت
🗒 چکیدهٔ ارائه:
فارغ از اینکه از فرهنگ چه معنای مشترک یا واحدی وجود دارد و افراد بر آن متفقاند، پرداختن به تصورات یا برداشتهای مختلفی که از فرهنگ نزد گروههای (اقلیت یا اکثریت) وجود دارد اهمیت دارد، این تحلیل از خلال دادخواستها و مطالباتی که هم خردهگروهها و هم گروه غالب با ادعای مسئلهٔ فرهنگی بیان میکنند ممکن میگردد.
📢 انتشار یک دستاورد پژوهشی در مدرسه مطالعات اتوپیای باشگاه اندیشه
مقاله مشترک محمد نصراوی و دکتر بابک رحیمی با عنوان «Keys to Paradise: Imamate and the Utopian Longings» پس از چهار سال کار پژوهشی، در مجله بینالمللی Utopian Studies منتشر شد.
این پژوهش با بهرهگیری از نظریه اتوپیایی ارنست بلوخ، نگاهی تازه به امامت، دعا، زیارت و ساختار امید در سنت شیعی ارائه میکند و مفاتیحالجنان را بهعنوان متنی اتوپیایی و سازنده افقهای امید بازخوانی میکند.
اطلاعات بیشتر راجع به اثر پژوهشی را اینجا بخوانید.
🔸 برای دریافت فایل مقاله به آیدی زیر پیام دهید:
@Mnasravi
🔹 مدرسه مطالعات اتوپیای باشگاه اندیشه
@bashgahandishe
وجود شنوا به عنوان چالشی فلسفی و اخلاقی
گزارش نشست رونمایی از پادکست «گوشباش» با حضور اساتید و دانشجویان
پنجشنبه، ۱۳ آذر ۱۴۰۴
وجود شنوا به عنوان چالشی فلسفی و اخلاقی است که ما را دعوت میکند تا از دریچه گوش در ارتباطات بازنگری داشته باشیم و در ارتباط و آگاهی انسانی فراتر از تفکر گفتمانی درگیر شویم، امکانهایی برای شیوهای از فهم که زبان هنوز نمیتواند به آن راه یابد.
درواقع، گوش به واسطه نامتعین بودنش نسبت به چشم امکان خلق و آزادی روایتها را میدهد و بر خلاف استبداد چشم شکل ویژه و متعینی به روایتهای مختلف نمیدهد ؛ تو گویی در خلال این آزادی در شنیدن است که امکان اخلاقی شنیدن کشف میشود.
گروه ارتباطات شنیداری انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات از پلت فرم پادکست برای محملی استفاده خواهد کرد که علاوه بر به صحنه آوردن مطالعات ارتباط شنیداری به شکل تخصصی، فراخوانی برای دعوت به امکانهای اخلاقی و فلسفی شنیدن باشد. در همین راستا، نشست رونمایی از پادکست «گوشباش»؛ کاری از گروه تخصصی ارتباطات شنیداری انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات به مناسبت هفته علوم اجتماعی ، پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۴ در باشگاه اندیشه ایران به میزبانی زهراسادات چلنگر دبیر گروه ارتباطات شنیداری و مؤسس پادکست «گوشباش» و باحضور دکتر مسعود کوثری عضو هیأت علمی و مدیر گروه تخصصی ارتباطات شنیداری برگزار شد.
مهمانان این رویداد علمی-فرهنگی گروه تولید و اجرای پادکست «رادیو مربع»؛امیرحسین کامرانی، سپهر زنگنه، آریاناز برجی، تینا آقاعلی و پریا علی پوربودند.
این نشست با رونمایی از اپیزود صفر پادکست «گوشباش» شروع شد و در ادامه از تجربه تولید و اجرای تیم پادکست «رادیو مربع» شنیدیم؛ اینکه پلتفرم شنیداری پادکست چه امکانی را برای بچههای دهه هشتاد ایجاد میکند تا صدای خود را به گوش جامعه برسانند و چگونه این پلت فرم میتواند به عنوان ابزاری رهایی بخش برای خلق روایت مورد استفاده قرار گیرد. گروه رادیو مربع که دانشجویان ادبیات نمایشی دانشگاه علم و فرهنگ هستند درباره این صحبت کردند که چگونه تلاش کردند تا صداهای خاموش مانند صدای زنان یا صدای مردم عادی یا حتی نمایشنامههایی که هیچگاه مجال انتشار نیافتهاند را به گوش دیگران برسانند.
در ادامه دکتر مسعود کوثری عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در خصوص ارتباط بین صدا و سکوت صحبت کرد؛ در ادامه او بیان کرد جامعه باید فرصتهایی را برای ارتباط به ناارتباط و رجوع به خود ایجاد کند و شاید یکی از معضلات پادکست و ترند شدن آن در این باشد که صداهای زیاد در جامعه باعث عدم بازاندیشی در سکوتهای دعوت کننده به خویشتن شود.
@Dialogeschool
@bashgahandishe
مرور یک فرهنگ، روایت یک کتاب
📝رشاد پویا
افغانستان در طول تاریخ یکی از مهمترین گذرگاههای فرهنگی و تمدنی آسیا بوده است. قرارگرفتن آن بر مسیر جادۀ ابریشم باعث شد اقوام و فرهنگهای گوناگون در این سرزمین با هم درآمیزند. از همین رو، فرهنگ افغانستان آمیزهای از سنتهای ایرانی، هندی، ترک و آسیای میانه است.
اقوام مختلف مانند تاجیک پشتون، هزاره، ازبک و ترکمن با زبانها، پوششها و آدابورسوم خود به غنای فرهنگی کشور افزودهاند. آثار تاریخی چون بوداهای بامیان، مسجد جامع هرات، آرامگاه رابعه بلخی و شهر باستانی بلخ نشانههایی از گذشته درخشان این سرزمیناند.
جشنهایی مانند نوروز، که در بلخ برگزار میشود جشن سده و مهرگان و جشن شب ایلدا عنعنات مهماننوازی، موسیقی محلی مانند رباب و دوتار، و شعر شاعرانی چون مولانا حافظ شیزاری شهریار روکی ابوالقاسم فردوسی جایگاه ویژهای در هویت فرهنگی مردم دارند. با وجود چالشهای سیاسی و جنگها، مردم افغانستان همواره تلاش کردهاند تا زبان، هنر و سنتهای چند هزار سالۀ خود را حفظ و به نسلهای بعد منتقل کنند!
در روز پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۴ به بهانهٔ کتابِ «وقتی موسی کشته شد...»
دربارهٔ این اقلیم بیشتر گفتوگو خواهیم کرد.
@bashgahandishe
«نشست خانواده مدرسه»
• قراره ۱۲ آذر در باشگاه اندیشه میزبان دکتر مرتضی نظری، نویسندهی کتاب «مرگ مدرسه؟» باشیم.
~ در این گفتوگو دربارهی آیندهی آموزش، چالشهای سیستم آموزشی و پرسشهای مهمی که دربارهی مدرسه در ذهنمون هست صحبت میکنیم.
حلقه مطالعاتی کلیدر برگزار میکند:
📚 گفتوگو درباره کتاب
«وقتی موسی کشته شد…»
نوشتهٔ ضیا قاسمی
🗓 پنجشنبه ۲۷ آذرماه ۱۴۰۴
⏰ ساعت ۱۶
📍 خیابان انقلاب
خیابان وصال شیرازی
کوچه نایبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
اصل تهذیب احترامِ آدم است....
خود و دیگری در اندیشه اقبال لاهوری
📝محمدرضا لبیب
مسئلهی نسبت «خود» و «دیگری» از مسائل فلسفی در اندیشهی مدرن است. در اندیشهی اقبال لاهوری، مفهوم «خودی» نه تنها محور نظام فکری او بلکه کلید فهم رابطهی انسان با خدا، جهان و دیگری است. اقبال در آثار فارسی خویش، بهویژه در اسرار خودی و رموز بیخودی، تصویری از انسان ارائه میدهد که «خود» را در سیر تعالی و در نسبت دیالکتیکی با «دیگری» معنا میکند. در این نوشتار، با روش تحلیلی-توصیفی و بر پایهی آثار فارسی اقبال، نشان داده میشود که نسبت خود و دیگری در فلسفهی اقبال نه تقابلگرایانه بلکه تکاملگرایانه است: «دیگری» شرط شکوفایی و فعلیت یافتن «خود» است.
محمد اقبال لاهوری (۱۸۷۷–۱۹۳۸م) در زمرهی متفکرانی است که کوشیدند با تکیه بر سنت اسلامی و بهرهگیری از اندیشهی مدرن، طرحی نو از انسان و هستی عرضه کنند. او در آثار منظوم فارسی خود، بهویژه اسرار خودی (۱۹۱۵) و رموز بیخودی(1918)، نظریهای وجودی از انسان بنا مینهد که بر محور «خودی» استوار است. اقبال در برابر بحرانهای هویت انسان مسلمان در دوران استعمار و مدرنیته، «خود» را بنیاد بازسازی دینی و فرهنگی میداند. اما این خود در انزوا معنا نمییابد، بلکه در ارتباط فعال با دیگری؛ خواه خدا، جامعه یا انسان دیگربه کمال میرسد. پرسش اصلی این نوشتار آن است که نسبت میان خود و دیگری در اندیشهی اقبال چگونه تبیین میشود و این نسبت چه دلالتهای فلسفی و اخلاقی دارد.
اقبال در اسرار خودی، خودی را «ذاتِ آگاه و خلاق انسان» میداند. او میگوید:
خودی را چون ز نور او خبر نیست / ندانستی که او جز جلوهگر نیست
خودی، در معنای اقبالی، نیروی درونیِ حیات و آفرینندگی است؛ امری الهی در انسان که در فرایند سیر و صعود از مرتبهی طبیعت به مرتبهی الهی به فعلیت میرسد. خودی، در بنیاد، امری نسبی و پویاست؛ از اینرو در تنهایی و بیدیگری به ایستایی میرسد.
در رموز بیخودی، اقبال از مرحلهای سخن میگوید که انسان از خودیتِ فردی به «بیخودی» اجتماعی میرسد؛ یعنی خود را در خدمت کلّی بزرگتر درمییابد. «بیخودی» در این معنا، از خودبیگانگی نیست بلکه «تعالیِ خود» است.
او در این اثر میگوید:
خودی در بند خود نتواند زیست / که بیدیگر، وجودش ناپدید است
در اینجا، «دیگری» همان «جماعت»، «امت» یا «خدا»ست که بدون آن، خودی معنا و استمرار نمییابد.
در منظومهی فکری اقبال، احترام به انسان نه یک فضیلت اخلاقی صرف، بلکه امری وجودی و الهی است. او انسان را موجودی میداند که باید از بند تقلید و انفعال رها شود تا «خودی» خویش را بشناسد و به مقام «خلیفةاللهی» برسد. این نگاه، در سراسر آثارش، با تأکید بر کرامت ذاتی انسان و مسئولیت او در برابر خود و جامعه حضور دارد.
«گر خودی گم کرد، گم گردد جهان»
در نگاه وی «احترام به انسان» در اصل، احترام به حقیقت خودآگاه و خلاق اوست؛ انسانی که شأنش به اندازهای است که بیاعتنایی به او، بیاعتنایی به روح الهی در خویش است.
اما در رموز بیخودی، اقبال مرحلهی دوم را طرح میکند: انسانِ کاملِ خودی، باید خود را در خدمت جامعه و امت قرار دهد. احترام به انسان دیگر، نتیجهی طبیعی رشد خودی است؛ زیرا انسانِ بیدارشده میفهمد که شأن او بدون شأن دیگران بیمعناست.
اقبال، کرامت انسان را بر سه پایه استوار میبیند: آگاهی از خویشتن، آزادی در اراده، و خدمت به جمع. از نظر او، انسانی که به خود و دیگران احترام میگذارد، در حقیقت به ارادهی خداوند در خویش حرمت مینهد.
برتر از گردون مقام آدم است
اصل تهذیب احترام آدم است
باید توجه داشت که در اندیشهی اقبال، عشق نیروی پیونددهندهی خود و دیگری است.
ادامۀ یادداشت را میتوانید در روزنامۀ اعتماد بخوانید.
@Dialogeschool
@bashgahandishe
.
مدرسه مطالعات اتوپیا باشگاه اندیشه برگزار میکند:
از آرمانشهر تا ویرانشهر
مروری بر مفاهیم اتوپیا، دیستوپیا و هتروتوپیا در نظام اجتماعی
با ارائهٔ
دکتر فریبا نظری
جامعهشناس
چهارشنبه
۵ آذر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷
دربارهٔ نشست:
هتروتوپیا، دیستوپیا و اتوپیا: سه ضلع از مثلث امید، کابوس و امکان
در این نشست میکوشیم سه مفهوم بنیادینِ اتوپیا، دیستوپیا و هتروتوپیا را نه بهعنوان مفاهیم جدا و متقابل، بلکه بهمثابه اضلاع یک مثلث مفهومی در نظر بگیریم؛ مثلثی که بازتابدهندهی سه حالت از تخیل و تجربهی بشری است: امید به آینده، ترس از آینده، و امکان زیستن در میان واقعیت و تخیل.
از اتوپیا بهعنوان رؤیای ساخت جهانی بهتر، تا دیستوپیا بهمثابه هشدار و کابوسهای ما، و در نهایت هتروتوپیا بهعنوان فضای جایگزین و چندلایهای که مرز میان واقعیت و خیال را درهم میشکند. این سه مفهوم در کنار هم میتوانند تصویری کاملتر از تخیل اجتماعی انسان در جستوجوی امکانهای بهتر ارائه دهند.
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچهٔ نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
سرکار خانم معارفوند
سوگ پیشآمده را تسلیت عرض می کنیم و از درگاه احدیت خواستار رحمت و مغفرت ابدی برای ایشان و صبر و بردباری در این اندوه سترگ برای شما و خانواده گرامی تان هستیم .
خانواده باشگاه اندیشه را در غم خود شریک بدانید.
💠معرفت نفس در طریقه سلوکی علامه طباطبایی(ره)
#در_مكتب_علامه_طباطبايى
#محمد_حسین_قدوسی
#معرفت_نفس
@Allaamehwisdom