akhalaji | Unsorted

Telegram-канал akhalaji - فراسوی سیاست

2327

همواره در «فراسوی سیاست» می‌توان راهی به سوی آگاهی، اندیشه‌ورزی، روشنگری، رهایی، و معنویت یافت!

Subscribe to a channel

فراسوی سیاست

🔷دروزی‌ها؛ باورها، جغرافیا و جایگاه

✍🏻یدالله کریمی‌پور

دروزی‌ها گروهی قومی-مذهبی شیعی هستند که خود را موحدون (یکتاپرستان) می شمارند. ریشه مذهب دروز دستکم به ۱۰۰۰ سال پیش و دوره خلافت فاطمیان مصر باز می گردد. این مذهب به عنوان انشعابی از اسماعیلیه (شاخه ای شیعی) در سده ۱۱ میلادی شکل گرفت. باور به الوهیت الحاکم بامرالله، ششمین خلیفه فاطمی در شکل گیری این مذهب نقش کلیدی داشته است.

دروزی ها به سه اصل متفاوت از سایر مذاهب اسلامی باورمندند: یکتایی خدا، تناسخ و ابدیت روح. از سده ۱۱ بدین سو هم هیچ عضو جدیدی را نمی پذیرند. یعنی دروزی کسی است که دروزی زاده شود.

بیشترین جمعیت دروزی در منطقه شام (لوانت) و در نواحی کوهستانی می زیند. پراکنش جغرافیایی آنان بدین گونه است:

۱- بیش از ۵۳٪ آنان در سوریه و در استان سویدا، درعا و قنیطره و نیز پیرامون دمشق، به ویژه جرمانا و اشرف صحنایا و کوهستان حارم، زندگی می کنند. هم چنین منطقه بیش از ۹۰٪ باشندگان جبل الدروز در جنوب سوریه در ۱۲۰  روستا می زیند؛
۲-دروزی ها بخش بزرگی از جامعه لبنان را در بر گرفته اند‌ بیشتر باشندگان کوهستان شوف لبنان دروزند؛
۳- هم چنین دروزی ها در بلندی های جولان، زیر سیطره اسراییل(اشغالگر) ساکن هستند؛
۴- هم چنین جامعه ای کوچک از دروزی ها باشنده اردن می باشند؛
۵- افزون بر خاورمیانه، بزرگترین جامعه دروزی ساکن ونزوئلا هستند. علاوه بر این در کالیفرنیای جنوبی (امریکا)، کانادا، استرالیا، برزیل و آلمان مستقرند.

کوتاه آن که دروزی ها، اقلیتی مذهبی با تاریخ و هویت فرهنگی قوی محسوب شده و با وجود پراکنش گسترده، دارای همبستگی اجتماعی و مذهبی بالایی می باشند.

اسراییل تنها دولتی در خاورمیانه است که توانسته با پیوندهای احتماعی-سیاسی و فرهنگی دروزی ها را در ساختار حکومتی جذب کند. این نفوذ در سه جنبه بارز است:

الف- خدمات نظامی. برخلاف دیگر اقلبت های عرب زبان، مردان دروزی در ارتش اسراییل خدمت می کنند و به درجات بالای نظامی نیز دست یافته اند. دروزی ها در اسراییل اقلیتی وفادار و دارای نفوذ به شمار می روند؛
ب- دروزی ها در مقایسه با دیگر مسلمانان سنی و حتی مسیحیان، کمتر بر هویت عربی خود تاکید داشته و خویش را اسرائیلی می دانند. این مزیتی برتر برای اسراییل محسوب می شود؛
پ- دروزی ها بخش قابل توجهی از کنست را تشکیل می دهند. افزون بر این در قالب وزیر و معاونت وزارت خانه ها و مدیران ارشد، صاحب نفوذند.

هم چنین استان سویدای دروزی نشین در جنوب سوریه برای اسراییل از دیدگاه نزدیکی به اردن و بلندی های جولان، به عنوان منطقه ای حائل دارای اهمیت نظامی است. به هر روی اسراییل  به طور سنتی، در پی ضعیف نگاه داشتن دمشق (دولت مرکزی سوریه) بوده  تا از شکل کیری قدرتی قوی در مرزهای شمالی خود جلوگیری کند. بنابراین با استفاده از جامعه دروزی در نقش ابزاری، همواره سود برده است. به ویژه این که دروزی ها به دلیل درون‌گرا بودن و سری بودن باورهایشان، از جریان اصلی اسلام کم کم‌ منفک شده و برای بقا، با تکیه بر رویکرد تقیه و محافظه کاری، به قدرت مسلط منطقه پیوسته و به درجات بالایی نیز رسیده اند.
از جمله شیخ موفق طریق، رهبر روحانی دروز پس از پدرش شیخ امین طریف، جایگاه بسیار مهمی در رهبری جامعه دروز طرفدار اسراییل ایفا می کند.
حمد عمار دروز، عضو حزب "اسراییل خانه ما" افزون بر پارلمانتاریست بودن به معاونت وزیر نیز دست یافته است.
جادی میرح روزنامه نگار، نخستین زن دروز ایت که وارد کتست شد و مجری اخبار با زبان عبری است. ایوب قرار، عضو پیشین کنست از لیکود و وزیر ارتباطات بود. هم چنین مجلی وهبی که به عنوان عضو کنست، مدتی به عنوان رئیس جمهور اسراییل نیز خدمت کرد. فاتین مولا نیز عضو کنست از لیکود و معاون وزیر در دفتر نخست وزیر خدمت کرده است.

مهمتر این که دروزی ها در ارتش و نهادهای امنیتی(IDF) به فرماندهی در رده بالا دست یافته اند:
یوسف میشلپ دروز فرمانده تیپ منطقه اتزیون، فرمانده لشگر ادوم، هماهنگ کننده دولت در منطقه کوگات و فرماندهی جبهه داخلی بود. سلمان زرقه سرهنگ ارتش و استاد  دانشگاه اورشلیم و پزشک ارتش بوده است.
هم چنین دهها دروز در سطوح مختلف ارتش اسراییل، از جمله یگان های رزمی و اطلاعاتی خدمت کرده و به جایگاه ژنرالی نیز دست یافته اند.
افزون بر این دروزی ها مانند رضا منصور شاعر، مورخ و سفیر اسراییل در اکوادر، برزیل و پاناما و نیز نعیم عرایضم آکادمیسین و سفیر پیشین اسراییل در نروژ بوده اند.

کوتاه آن که حضور پررنگ دروزی‌های شیعی-اسماعیلی، در سطوح بالای دولتی، نظامی و دیپلماتیک در اسراییل، تا حدودی نشان دهنده ادغام و مشارکت بالای این جامعه و در ساختارهای دولت اسراییل بوده است.

@karimipour_k
#دروزی #دروزی‌ها #دروزیان
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷تحلیل‌گران نان به نرخ روزخور!

✍🏻سهند ایرانمهر

🔸تحلیلگر ییلاق قشلاقی یعنی همین که در فصل ییلاق پُز هزینه کم انسانی اپوزیسیون مسلح فاتح سوریه را بدهی و با مدنی‌ترین جنبش ایران مقایسه کنی، در توییتی دیگر (که اینجا نیاوردم) انتقاد کنی که چرا جولانی را تحقیرآمیز مورد خطاب قرار داده‌اند، به نظریه‌پردازان مشق شب بدهی و به ملت انذار که شما را با سوریه‌ای شدن ترسانده‌اند و بعد هم وقتی چوبدار خبر می‌دهد که وقت قشلاق است توییت بزنی که اسلام سیاسی (یعنی همان جولانی قدس‌الله‌نفسه سابق) را باید دفن کرد!

به قول مولانا:
‏ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این!

@sahandiranmehr
#تحلیل‌گران_نان‌به‌نرخ‌روزخور #تحلیل‌گران_ییلاق_قشلاقی
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

‏🔷چرا ادعای «استثنا بودن مکانیزم ماشه» در برجام نادرست است!؟

✍️مصطفی نجفی کارشناس روابط بین‌الملل نوشت:

♦ادعای «استثنا بودن مکانیزم ماشه» نادرست است. در تمامی رژیم‌های تحریمی شورای امنیت ذیل فصل هفتم، سازوکار بازگشت تحریم‌ها (snapback) به اشکال مختلف وجود داشته است؛ هرچند لفظ Snapback در متن قطعنامه‌ها نیامده (همان طور که در قطعنامه ۲۲۳۱ نیامده است) اما مفهوم بازگشت تحریم‌ها همواره بوده است.

✅ نمونه‌ها:

🔹ایران (برجام)
“Re-impose the measures”
تحریم‌ها بدون رأی‌گیری جدید بازمی‌گردند.

🔹عراق
“Reinstate measures”
بازگرداندن تحریم‌ها در صورت نقض تعهدات.

🔹کره شمالی
“Reimpose sanctions”
بازگشت تحریم‌ها طبق قطعنامه‌ها و توافقات شش‌جانبه.

🔹لیبی
“Reimpose measures as necessary”
رفع تحریم‌ها مشروط به اجرای تعهدات و قابل بازگشت بود.

🔺بنابراین، اسنپ‌بک یا مکانیزم ماشه، یک بیشتر یک اصطلاح دیپلماتیک است و نه حقوقی. این مکانیزم بازگشت تحریم‌ها پیش از برجام نیز در پرونده‌های عراق، لیبی و کره شمالی وجود داشته است.

@chandsanieh_news
#فصل_هفتم #اسنپ‌بک #مکانیزم_ماشه #بازگشت_تحریم‌ها #سازوکار_بازگشت_تحریم‌ها
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷اُمت اسلامی كجائی، دقيقاً كجائی؟!

✍️ غلامرضا مصدق

✳️ از جنگ اخير ايران و اسرائيل بايد ده ها درس بزرگ آموخت، كه به وقتش بايد در مورد تك تك آنها مفصلاً گفتگو كرد، البته اگر بنا به درس گرفتن باشد. يكي از اين درسها، گفتگو در موردِ غيبت، سكوت، نفاق و بعضاً همراهي به اصطلاح اُمت اسلامي با اسرائیل و آمریکا در این جنگ بود.
✅ از بدو انقلاب تا به امروز ج ا تمرکزی شدید بر امت سازی و همراه کردن امت اسلامی برای مقابله با غرب، آمریکا و اسرائیل داشته( صرفنظر از درست یا غلط بودن هدفِ این مقابله) اما در اين مدت طولاني ٤٧ ساله، نه تنها هیچ دستی از سوی امت اسلامی به سوی ج ا دراز نشد، بماند كه در مقابل جنگها، تحريمها و فشارها عليه ایران، اُمت اسلامی یا در بهترین حالت سکوت کرد و یا به اشكال مختلف در کنار جبهه مقابل قرار داشته و دارد. همراهی چند گروه شبه نظامی در کشورهای اسلامی با ايران را كه با كمك گسترده مالي و تسليحاتي ج ا شكل گرفتند هیچگاه نبايد به حساب همراهی امت اسلامی با ایران گذاشت.
✅ اردن در اين جنگ بعنوان يكي از اعضاي امت اسلامي در خط اول رهگيري موشكها و پهبادهاي ايران قرار داشت. آسمان عراق و سوريه، ديگر اعضاي امت اسلامي همچون اتوباني ده بانده در اختيار هواپيماها و پهبادهاي اسرائيل بود. براي پاسخ به حملات آمريكا، بايد به خاك قطر، ديگر عضو امت اسلامي حمله كرد، كه ميزبانِ بزرگترين پايگاه نظامي آمريكا در منطقه است. در پي حمله ايران به پايگاه نظامي آمريكا در قطر، چند كشور عضو امت اسلامي بشدت اين حمله را محكوم كردند. دولت خودگردان فلسطين كه همه سختي‌ها و دردسرهاي فعلي ايران به خاطر حمايت از آنهاست، حمله اسراييل به ايران را محكوم نكرد اما حمله ايران به پايگاه آمريكا در قطر را جانانه محكوم كرد. پاكستان تنها عضو دارنده بمب اتمي امت اسلامي، در پي خبر اعلام حمايت آن كشور از ايران توسط يك مقام نظامي ايراني، بلافاصله تكذيبيه صادر کرد. دريغ از صدور يك اعلاميه آبكي سازمان كنفرانس كشورهاي اسلامي در محكوميت تجاوز اسراييل به ايران. دولت اسلامگراي تركيه ديگر عضو امت اسلامي صرفاً با يك محكوميت لفظي اسرائيل، حتماً طبق معمول ششدانگ حواسش به بهره برداري اقتصادي از وضعيت جنگي ايران بوده. وزير خارجه آمريكا افشا كرد، كشورهايي كه به ظاهر به ما اعتراض مي كنند، در خفا از ما بابت حمله به ايران تشكر مي كنند، بی تردید عمده این کشورهاي رياكار و منافق اعضای امت اسلامی هستند و بماند كه بيان تام و تمام اين قصه پُر غصه مثنوي هفتاد من كاغذ مي شود.
✅ در یک کلام، چه خوشمان بيايد و چه نيايد، امت عیسوی در قول و عمل محکم پشت امت يهودی قرار داشته و دارد، شايد بخشي از امت اسلامي در حد حرف همراه ايران باشد، اما در دل و عمل همراه امت يهودی و عیسوی است. ممکن است عده ای در نقد این نوشته، مدعی شوند که درست است دولتهای اسلامی با ما همراه نیستند اما ملتهای مسلمان قلبشان با ماست، خب، فرضاً که چنین باشد، این همراهی قلبی مسلمانان جهان در عمل تا بحال چه کمکی به ما کرده است؟ جواب، هیچ اندر هیچ.
✅ آيا با گرفتن اين درس بزرگ از جنگ اخير، پروژه متوهمانه تمركز بر امت اسلامي موهم به كناري گذاشته شده و منافع ملي در مرکز توجه نظام حکمرانی ما قرار می گیرد و شعار " هميشه اول ايران بزرگ " در اين سرزمين طنين انداز خواهد شد، يا در همچنان بر همان پاشنه سابق خواهد چرخيد؟ الله اعلم.

@gh_mosaddegh
#کدام_امت_اسلامی #امت_اسلامی
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 انقلاب معکوس!

🔹 شرحی بر مقاومت دوازده‌روزه ایرانیان

✍️ امین بزرگیان


هدف این مقاله نشان دادن این نکته است که آنچه طی دوازده روز تجاوز اسراییل به ایران شاهد بودیم، هرچند سازنده‌ی وضعیتی فوق‌العاده، انباشته از مصیبت، حس بی‌پناهی و اضطراب بود اما واکنش به آن در تداوم با فرایندهایی بود که در این نزدیک به دو دهه‌ی اخیر شاهدش بودیم. در واقع، جنگ دوازده‌روزه نه در مقام یک «گسست» که در شکل حلقه‌ای معنادار از یک زنجیره‌ی تاریخی بروز یافت. در توضیح «کنشی» که از جامعه مشاهده کردیم، مفهومی را از دیوید گریبر، مردم‌شناس آمریکایی، عاریت گرفتم و سعی می‌کنم با دستکاری در محتوای آن، هماهنگ با تجربه‌ی خرداد ۱۴۰۴، دقیقه‌ای از رفتار جمعی بدنه اجتماعی ایرانیان را توضیح دهم.

@AminBozorgiyan

#انقلاب_معکوس #مقاومت_دوازده‌روزه_ایرانیان

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷دیرآمدگان!

♦آقای شمس‌الواعظین گفته‌اند:

ما وقتی سوریه را از دست دادیم مجبور شدیم در تهران با اسرائیل بجنگیم. این جنگ ثابت‌کرد که نگاه آیت‌الله خامنه‌ای مبنی بر جنگیدن با اسرائیل در مرزهای خودش چقدر درست بود.


نکته‌ای در این میان هست: ده‌ها اصلاح‌طلب استخوان‌دار و سیاست‌مدار آگاه و رسانه‌های اصلاح‌طلب (از جمله جامعه‌نو) در دهۀ اخیر تداوم سیاست ایران در سوریه را اشتباه دانسته و آن را جزئی از یک استراتژی امنیتی کلان و بدنتیجه دانسته‌اند و پس می‌شود این پرسش را مطرح‌کرد که چرا آقای #شمس‌الواعظین در حداقل یک دهۀ اخیر چنین قدرتمند در مقابل آن منتقدان پیگیر سیاست ماندن در سوریه دفاع‌نکرده‌اند؛ موضع آن منتقدان بی‌ارزش بود یا علت دیگری در میان است؟

پس از تثبیت حکومت اسد در سوریه و حکومت دست‌ساز آمریکا در عراق در برابر داعش، جامعه‌نو در سال۹۸ به حکومت پیشنهاد داد سرپل و جای پایی را که در سوریه یافته‌است به آمریکایی‌ها بفروشد و آن را ثمن معاملۀ بنیادین با آمریکا قراردهد. حکومت در توهم استحکام آن جای پا بی‌اعتنا به چنین توصیه‌هایی بود!

برخلاف نظر یادشده ما سوریه را از دست ندادیم؛ توهم ایجاد مستعمره داشتیم و خواب حوزۀ نفوذ می‌دیدیم که بیدارمان کردند! آنجا را حکومت صرفاً در رویایی بدفرجام از آن خود می‌دانست و متأسفانه آقای شمس‌الواعظین میل‌دارد به آن توهم حیات دوباره ببخشد. متأسفانه این توجه وجود ندارد که اولا انجا نگفته شده بود باید با اسرائیل در تهران بجنگیم، بلکه گفته شده بود باید با داعش در تهران بجنگیم (این تحریف رندانه است). ثانیا اگر کل کشور سوریه هم پر از جنگاور ایرانی بود، اسرائیل جنایتکار هروقت اراده‌می‌کرد می‌توانست به پشتیبانی آمریکا جنگ را به تهران بکشد.

@jameeno
#تحریف_شمس‌الواعظین
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷با عرض پوزش!

✍🏻احمد زیدآبادی

هر کس در کوچه و خیابان با من روبرو می شود نخستین پرسشش این است که صحبت‌های ماشاءالله شمس‌الواعظین در بارۀ جنگ 12 روزه چقدر مستند است؟

پاسخ من معمولاً این است که شمس علاوه بر همۀ ویژگی‌های دلچسبش، ذهن بسیار فعالی هم دارد. اما اینکه سخنانش متکی به چه منابعی است، من واقعاً خبر ندارم چون با منابعی که قابل رجوع است، سخنان شمس قابل راستی‌آزمایی نیست. من از کجا می‌توانم بدانم که اسرائیلی‌ها به ایران گفته باشند در جنگ از فلان موشک استفاده کن و از دیگری استفاده نکن! فقط می‌‌توانم بگویم که این سخن با "منطق جنگ" سازگاری ندارد!

با عرض پوزش از شمس نازنین که دوست و همکاری گشاده‌رو و مداراجو و خوش‌بیان است.

@ahmadzeidabad

#منطق_جنگ

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 تحلیل روان‌کاوانه «پیرپسر»!

🔹پدری که فرزندانش را می‌بلعد، نه می‌پرورد

✍️ سارا بنیس

🔹 پیرپسر ساخته‌ی اکتای براهنی، تنها داستان یک پدر خشن و دو پسر ساکت یا عاصی نیست؛ بلکه پرده‌ای‌ست از ضمیر ناخودآگاه یک خانواده معیوب. فیلم، روانِ به زنجیر کشیده‌شده‌ی شخصیت‌ها را به تصویر می‌کشد؛ جایی که محبت، جای خود را به سلطه داده و رشد، در باتلاق وابستگی و ترس متوقف شده است.

🎬 پدر: خودشیفتگی پنهان در سایه قدرت

🔹غلام، نه صرفاً یک پدر سخت‌گیر، که تجسم نوعی خودشیفتگی بالینی و اختلال شخصیت ضداجتماعی‌ست. او پدری نیست که فرزندان را هدایت کند، بلکه مالکی‌ست که مالکیتش را با خشونت و کنترل به‌رخ می‌کشد. مشروب‌خواری، توهین، تصاحب زنان و میل به تحقیر دیگران، همه نشانه‌هایی از ساختار روانی فروپاشیده اوست؛ انسانی که بیشتر به «ابرخودِ» متورم‌شده و آزارگر می‌ماند تا یک والد ایمن و معناگر.

🎬 علی و رضا: وارثانِ زخم‌های بی‌صدا

🔹دو پسر او، علی و رضا، هرکدام بازتابی از یک واکنش روانی متفاوت‌اند. علی، در خود فرو رفته و سوگ‌وار کودکی‌ست که هرگز زیسته نشده؛ سکوتش، تسلیم نیست، یک فریاد خفه است. رضا اما خشم را فریاد می‌زند؛ اما این خشونت، نه از قدرت، که از اضطراب و بی‌پناهی می‌جوشد. هر دو، قربانی خشونتی‌اند که سال‌ها در خانه رشد کرده و حالا در روان‌شان نهادینه شده.

🎬 رعنا: ابژه انتقالی یا تسهیل‌گرِ مواجهه؟

🔹رعنا، نه فقط یک زن مستأجر، که گره‌گاهی‌ست برای افشاگری روانی مردان این خانه. او آینه‌ای‌ست که امیال واپس‌زده، ترس‌ها، و خلأهای احساسی‌شان را بازتاب می‌دهد. پدر، در او فرصتی برای تملک دوباره می‌بیند؛ علی، شاید تصویر مبهم مادری غایب را؛ و رضا، تهدیدی برای جایگاه مردانه‌اش. رعنا در دل این مناسبات، خود موضوعی‌ست برای تحلیل روان‌کاوانه.

🎬 خشونت، ارثی که مدام بازتولید می‌شود

🔹پرسش محوری فیلم این است: آیا می‌توان از چرخه خشونت گسست؟ پاسخ فیلم، تلخ و بی‌پرده است. خشونت، اگر شناخته و درمان نشود، از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. رضا که در ابتدا معترض است، در نهایت به بازتولید سلطه نزدیک می‌شود. علی که خاموش است، در واقع به‌نوعی خود را حذف کرده. و غلام؟ او یادگارِ نسلی‌ست که آسیب را تاب آورد، بی‌آنکه بفهمد چگونه زنده مانده است.

🎬 و آن جمله‌ی ماندگار…

🔹«مردی که قانون نداشته باشه، پسر باقی می‌مونه.» این دیالوگ، فراتر از داستان، ما را به بطن یک حقیقت روانی می‌برد: بدون یک والد معنوی، بدون قانون درونی‌شده، بلوغ روانی ممکن نیست. و آن‌گاه، پسران دیروز، پدرانِ خشونت‌بار فردا خواهند شد.

🔹 پیرپسر به‌جای آنکه قصه بگوید، روان را می‌خراشد. خانه‌ای را نشان می‌دهد که نه پناهگاه، که میدان نبردِ زخم‌های سر باز کرده است. فیلم، هشدار می‌دهد: اگر زخم‌ها را نشناسیم، درون همان خانه‌ای خواهیم مرد که هر روز در آن بزرگ شده‌ایم.

@chandsanieh_news

#پیر_پسر #اکتای_براهنی #تحلیل_روان‌کاوانه_پیرپسر

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

جمهوری اسلامی و دشواره‌ی بقا

پس از جنگ‌ ناگهانی، غافلگیرکننده و ویرانگر اسرائیل (و امریکا) علیه جمهوری اسلامی، به‌نظر می‌رسید این حملات چنان شوک شدید و عظیمی بر نظام سیاسی وارد کرده باشند که بی‌تردید از خواب غفلت، آرزواندیشی‌ها و تصلب‌های پیشین بیدار خواهد شد و اگر نه برای ایران، بلکه دست‌کم به‌منظور تداوم بقای خود، در اغلب سیاست‌ها و اقدامات گذشته تجدیدنظر خواهد کرد. همین فضا بود که بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران را واداشت که در چارچوب بازیابی قدرت ملی، فعال‌سازی ظرفیت‌های دیپلماتیک، احیای مشروعیت از دست رفته و انسجام سیاسی، طرح‌ها و پیشنهادهای گوناگونی را طرح و ارائه کنند. شگفت‌انگیز آنکه در حدود دوهفته از آن جنگ خانمان‌سوز هیچ نشانی از کنش و واکنش حاکمیت در جهت آنچه انتظار می‌رفت بروز داده نشده، بلکه به‌عکس، اصرار عامدانه‌ای برای ادامه همان رویکردها و سیاست‌های عقیم و بلکه شکست‌خورده، وجود دارد. جولان، میدان‌داری و سروصدای آزاردهنده همان‌ها که ایران و جمهوری اسلامی را به این روز انداختند، بلندتر از همیشه، گویای تصلب و اصرار بر گذشته است. این پدیده، از واقعیت بسیار تلخ و خسارت‌باری رونمایی می‌کند: "عدم درک موقعیت کنونی و فهم درست تهدیدها و مخاطرات پیش رو"!

اما چرا؟
افزون بر علل و عوامل مهم دیگر، به‌نظر می‌رسد "نطام شناختی و معرفتی" حاکمیت برای فهم و درک موقعیت خطیر کنونی با سه مانع عمده روبه‌روست:

۱. ظرفیت شناختی بسیار ضعیف سیستم به جهت اتکاء به رویکردهای ناسازگار و ناکارآمد فقهی-دینی و تصلب روان‌شناختی و ایدئولوژیک بر آنها (عدم برخورداری از نظریه‌ای معرفتی که بتواند جهان جدید و تحولات پرشتاب آن را درک و هضم کند؛ و نگاه روش‌شناسانه‌ای که نزدیکترین درک از واقعیات موجود را ارائه دهد).

۲. منافع نامشروع باندها و محفل‌های اقتصادی- سیاسی که تنها در شرایط تداوم و تعمیق بحران، امکان ادامه حیات دارند. صاحبان این منافع، هرگونه فهم جدید از موقعیت و درنتیجه، تجدیدنظر در سیاست‌ها و رویکردها را خلاف منافع خود ارزیابی می‌کنند و بدیهی است که به سبب سطح نفوذشان در سیستم، مانع از آن می‌شوند.

۳. نفوذ احتمالی بیگانگان در سطوح بالای نظام سیاسی. رویکردها و سیاست‌های محافل تندرو در طول حیات جمهوری اسلامی علیه منافع ملی و مصالح عمومی کشور همواره این تردید را دامن می‌زده است که افزون بر جهالت، آنان به نیابت از بیگانگان فعالیت می‌‌کنند اما همراهی و همسوئی شگفت‌انگیز برخی از این محافل با متجاوزان به میهن (آن‌هم در ذیل شعارهای انقلابی و دینی) این تردیدها در مورد نفوذ بیگانگان را به اطمینان بدل کرده است. همچنانکه جنگ ۱۲ روزه نشان داد اگر اسرائیل و متحدانش توانسته‌اند تا بدین حد در سطوح بالا "نفوذ اطلاعاتی" داشته باشند چرا نتوانسته باشند به "نفوذ سیاسی" دست پیدا کنند؟ اگر چنین باشد، آن‌گاه آنان می‌توانند در برابر فهم و درک واقعیات و مخاطرات کنونی، و سپس تجدیدنظر در سیاست‌های نظام نیز مانع عمده ایجاد کنند.

به‌هرحال، اگر تهدیدهای پیش رو و واقعیات تلخ و گزنده کنونی درک نشوند و رویکردهای سابق بویژه در حوزه سیاست داخلی ادامه بابد، شاید بتوان گفت نظام سیاسی بنابه دلایل بالا، دچار "#خودویرانگری" شده است!

✍س‌ک‌م رفیعی

/channel/ta_ammolat40gane
#بقا #دشواره_بقا
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

⚽ فوتبال، دیپلماسی و تناقضات ایرانی!

#فوتبال #دیپلماسی #دیپلماسی_نرم #تناقضات_ایرانی #فوتبال_و_سیاست #ایران_آمریکا #علیرضا_فغانی #قدرت_نرم

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷هراس از تغییر!

✍🏻محمدجواد کاشی

جمهوری اسلامی نه از اسرائیل می‌ترسد نه آمریکا. از منطق تحول مقتضی زمان می‌هراسد. از تغییر احساس ویرانی در ساختار می‌کند.

خود را همان می‌نماید که از اول انقلاب منعقد شد. می‌داند اینکه هست همان نیست که چهل و پنج سال پیش بود. اما از اعلام صریح آن می‌هراسد. اگر به صراحت اعلام کند این که هست آن نیست، و نمی‌توانست باشد، آنگاه به فکر می‌افتاد منطق و تئوری و روایت‌ تازه‌ای از موجودیت خود فراهم کند. هنگامی که منطقی تازه برای موجودیتی که دیگر آن نیست، فراهم نکنی، خود را از دست خواهی داد. تسخیر خواهی شد. البته بازتعریف خویشتن حتی برای فرد هم دشوار است، هنگامی که سخن از نهادهای اجتماعی و سیاسی است کار بسیار دشوار خواهد شد.
وارثان به ندرت شجاعت نیروی موسس را دارند.

زمان گسست ایجاد می‌کند. حتی برای پیوند با آنچه در سرآغاز بود، باید شجاعت پذیرش گسست را داشته باشی. با پذیرش گسست، گذشته هم در معرض بازتعریف و نقد واقع می‌شود. بت‌ سرآغاز هم شکسته خواهد شد. آنگاه زایشی به اقتضاء زمانه روی خواهد نمود. و الا بی‌تعریف و بی‌بنیاد و معنا رها خواهی شد و نم فساد در ارکان هستی نهادهای سیاسی رسوخ و همه چیز را فرسوده و لزران خواهد کرد.

آمریکا و اسرائیل نه تنها ترس ایجاد نمی‌کنند گاه محملی می‌شوند برای انکار ضرورت تحول. آنها با شرایط فوق‌العاده‌ای که ایجاد می‌کنند، اصل تحول و بازتعریف را به تعویق می‌اندازند. کمک می‌کنند تا فروریزی تدریجی در درون متوقف نشود، شتاب پیدا کند.

@javadkashi
#ترس #هراس #ترس_از_تغییر #هراس_از_تغییر
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

4️⃣شواهد تجربی و یافته‌های آماری

♦️ مطالعات موردی کلیدی
داونز چندین مطالعه موردی عمیق ارائه می‌دهد که هر یک نمونه‌ای بارز از "موفقیت فاجعه‌بار" هستند:

♦️کودتای 1953 ایران: علی‌رغم موفقیت در سرنگونی مصدق و بازگرداندن شاه، این اقدام زمینه‌ساز تضعیف مشروعیت سلطنت، رشد احساسات ضدآمریکایی و در نهایت انقلاب اسلامی 1979 شد.

♦️عراق 2003: سرنگونی سریع صدام حسین به جنگ داخلی طولانی، ظهور داعش، تقسیم فاکتیک کشور و هزینه‌های انسانی و مالی عظیم منجر شد.

♦️افغانستان 2001: علی‌رغم سرنگونی موفقیت‌آمیز طالبان، 20 سال حضور نظامی به بازگشت طالبان به قدرت در 2021 و بحران انسانی گسترده انجامید.

♦️لیبی 2011: سرنگونی قذافی منجر به فروپاشی کامل دولت مرکزی، جنگ داخلی مداوم و بحران مهاجرت شد.

5️⃣ یافته‌های آماری

تحلیل‌های کمی داونز الگوهای مهمی را آشکار می‌کند:
🔺 67% موارد در سرنگونی رژیم هدف موفق هستند
🔺 تنها 22% موارد منجر به استقرار دموکراسی پایدار می‌شوند
🔺 43% موارد به جنگ داخلی طولانی‌مدت منجر می‌شوند
🔺 احتمال جنگ داخلی 3.2 برابر افزایش می‌یابد
🔺 میانگین مدت بی‌ثباتی 8.5 سال است
🔺سرانه GDP در میانگین 15% کاهش می‌یابد

6️⃣ پیامدهای منطقه‌ای و بین‌المللی

♦️تغییر رژیم‌های خارجی اثرات سرریز گسترده‌ای دارند که فراتر از مرزهای کشور هدف گسترش می‌یابند. بی‌ثباتی منطقه‌ای به کشورهای همسایه سرایت می‌کند، موج‌های عظیم پناهندگی ایجاد می‌شود، گروه‌های تروریستی از خلأ قدرت سوءاستفاده می‌کنند و رقابت‌های منطقه‌ای تشدید می‌شود.

♦️در سطح بین‌المللی، این مداخلات منجر به تضعیف هنجارهای حاکمیت ملی، افزایش تنش‌های بین قدرت‌های بزرگ و اختلال در زنجیره‌های تأمین جهانی می‌شود.

7️⃣ تحلیل هزینه-فایده

♦️داونز نشان می‌دهد که در بیشتر موارد، هزینه‌ها به مراتب بیشتر از فوائد محدود و موقتی است. هزینه‌های مستقیم شامل میلیاردها دلار هزینه نظامی، بازسازی و حفظ حضور است، در حالی که هزینه‌های غیرمستقیم شامل آسیب به اعتبار بین‌المللی، تشدید تهدیدات امنیتی داخلی و اختلال در روابط با متحدان است.

8️⃣ راهکارهای جایگزین

♦️ استراتژی "مهار و تعامل"
به جای تغییر رژیم، داونز استراتژی دوگانه "مهار و تعامل" را پیشنهاد می‌کند:

♦️مهار: شامل بازدارندگی نظامی، تحریم‌های هدفمند و ایزولاسیون دیپلماتیک برای محدود کردن رفتار رژیم‌های متخاصم.

♦️تعامل: شامل دیپلماسی مداوم، تبادلات فرهنگی و همکاری‌های اقتصادی محدود برای ایجاد مشوق‌هایی برای تغییر رفتار.

9️⃣ رویکردهای غیرنظامی

🔺دیپلماسی پیشگیرانه: سرمایه‌گذاری در حل مسالمت‌آمیز منازعات
🔺تقویت نهادها: حمایت از توسعه نهادهای دموکراتیک و حاکمیت قانون
🔺توسعه اقتصادی: کمک به توسعه پایدار و کاهش فقر
🔺 احترام به حاکمیت ملی: پایبندی به اصول حقوق بین‌الملل

🔟 مخلص کلام


♦️کتاب "Catastrophic Success" یادآوری قدرتمندی است که قدرت نظامی، علی‌رغم توانایی‌اش در سرنگونی رژیم‌ها، به ندرت می‌تواند به عنوان ابزاری برای ایجاد ثبات، دموکراسی یا امنیت پایدار عمل کند. درس اصلی این کتاب این است که پیچیدگی‌های تغییر سیاسی و اجتماعی در جوامع مختلف، به سادگی قابل مهندسی از خارج نیستند و تلاش برای تحمیل تغییرات از طریق زور، اغلب به نتایج معکوس و فاجعه‌بار منجر می‌شود.

♦️این اثر تأکید می‌کند که تغییر واقعی باید از درون جوامع نشأت گیرد و نمی‌تواند از خارج تحمیل شود. مشروعیت، نهادهای قوی و درک عمیق از پیچیدگی‌های محلی پیش‌نیازهای ضروری هر تغییر پایدار هستند. در مواجهه با چالش‌های پیچیده جهانی، به جای توسل به راه‌حل‌های ساده و خشونت‌آمیز، باید به دنبال رویکردهای چندبعدی، صبورانه و مبتنی بر درک عمیق از واقعیت‌های بومی بود. این کتاب نه تنها برای دانشگاهیان و سیاست‌گذاران، بلکه برای همه‌ی کسانی که به آینده صلح و ثبات در جهان اهمیت می‌دهند، منبعی ارزشمند و ضروری محسوب می‌شود.

#معرفی_کتاب #موفقیت_تاکتیکی #فاجعه_راهبردی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷یک انتخاب بغرنج!

🖊شورای‌سردبیری

یک بزنگاه حیاتی در جریان زندگی جامعه و نیروهای سیاسی هست که آن‌ها را دچار وضعیتی بغرنج و بلاتکلیف می‌کند. آن بزنگاه به زبان خلاصه این است: انتخاب بین حکومت مستبد و یا فروپاشی کشور!

این وضعیت کلی صور بسیار دارد. ممکن است استبداد حاکم مطلقه نباشد یا باشد، ممکن است قانونمند باشد یا نباشد، ممکن است مستبد حاکم کار خود را به اطرافیان و لشگریان واسپاری کرده یا نکرده باشد و ممکن است این اعمال استبداد بر افراد جامعه گزینشی باشد یا نباشد.

فروپاشی نیز صور گوناگون دارد. اولاً ممکن است با حفظ حاکم در مقرش رخ‌دهد و یا بعد از سرنگونی او به هر دلیلی. ممکن است یک فروریزش اقتصادی و بحران تعمیق‌شونده باشد، ممکن است اشغال‌شدگی توسط نیروی بیگانه پدید بیاید و ممکن است در اثر هرج‌ومرج و در رفتن امور از دست حاکم مستبد و از کار افتادن سازوکار اداری، حفظ نظم و یا دستگاه اعمال قدرت (به‌طور خلاصه: دولت) باشد.

بنابراین وضعیت‌های مختلفی ممکن‌الوقوع‌اند، ولی هرچه باشند برای جامعه و عاملان سیاسی آن بزنگاه بغرنج را در لحظۀ تاریخی پدید می‌آورند: انتخاب ناگزیر بین استبداد یک مستبد یا تن‌دادن به فروپاشی کشور؟ هرکس فکر کند پاسخ این سؤال را می‌داند، از سیاست چیزی نفهمیده‌است.

اول محکم بگوییم در صدد القای این نیستیم که به استبداد موجود تن‌بدهید و از ترس اوضاع بدتر در زیر دامن و قبای استبداد بیاسایید و استمرار بطلبید. اما پیشنها داریم در مورد موضوع مورد بحث این الف بیشتر مطالعه‌کنید تا به‌قول‌معروف «باشد که رستگار شویم»!

برای روشن‌کردن ماهیت بحث برایتان یک نمونۀ تاریخی می‌آوریم. احتمالاً محمدعلی فروغی دولتمرد و ادیب دوران مشروطه و رضاشاه را بسیاری از ما می‌شناسیم. زندگی پر فراز و نشیبی داشته‌است. او دوبار در معرض انتخابی که از آن سخن گفتیم قرار گرفت. بار اول در ابتدای قرن پیش یعنی درست صدسال پیش بود: بیست‌سال از انقلاب مشروطه می‌گذشت، دستاوردهایش را باد برده‌بود، کشور در هرج و مرج بود و ایران هنوز به دو حوزۀ نفوذ بین روسیه (شوروی) و انگلیس تقسیم‌شده‌بود. رضاخان از ابتدای قرن وزیر جنگ و بعد نخست‌وزیر شده‌بود و بیش از همه زور می‌گفت (به او «رضا قلدر» لقب‌داده‌بودند) و هنگامی که سودای سلطنت به‌سرش‌افتاد، افرادی مثل فروغی از او حمایت‌کردند: دنبال انتظام امور و پایان هرج‌ومرج بودند و در ناصیۀ او این را می‌خواندند که با برقرارکردن استبداد در مقام شاه کشور به سامان می‌رسد. در آن هنگام انگلیسی‌ها هم که کاشف «عرضه و قلدری» رضاخان بودند میل به سلطنت او و پایان جداسری‌ها و یکدستی کشور داشتند. فروغی بدون واهمه از طعن از سلطنت رضاشاه حمایت‌کرد و اولین نخست‌وزیر او شد. درست است که اصلاحات دروان رضاشاه هم مدیون افرادی مثل فروغی بود، اما تأکید ما در اینجا بر ترجیح استبداد فردی بر فروپاشی کشور از جانب فروغی است.

فروغی یک‌بار دیگر نیز از همین مسیر رفت. رضاشاه در سال۱۳۱۶ او را به خشم از نخست‌وزیری برکنار و خانه‌نشین کرد. اما وقتی که متفقین در سال۱۳۲۰ به ایران حمله‌کردند و ارتش از هم گسیخت و دولت سقوط‌کرد و کسی برای نجات کشور از هرج‌ومرج و اشغال بیگانه پیدانمی‌شد، رضاشاه دوباره به سراغ او رفت. فروغی قبول‌کرد نخست‌وزیر آن مستبد شکست‌خورده شود، با متفقین مذاکره‌کند، جلوی فروپاشی اجتماعی را بگیرد، رضاخان را به‌خواست انگلیسی‌ها به استعفا بکشد، پسرش را به‌جای او شاه کند و البته برای همۀ این‌ها از کنار گودنشین‌ها فحش بخورد که طرفدار حفظ استبداد است و عامل انگلیس. لیبرال-محافطه‌کار عجیب‌وغریبی بود که تاریخ ایران نظیرش را کم دیده‌است. بهترین نمونۀ گاهی خردمندانه‌بودن ترجیح استبداد بر فروپاشی است!

به گمان ما کشور در حال رسیدن به نقطه‌ای است که احتمالاً بار دیگر با این پرسش روبرو شود: طرف استبداد حکومت آخوندها و ادامۀ احتمالی آن بایستد (اگر که بشود با آن استقلال کشور را حفظ‌کرد) و جلوی فروپاشی ملی را بگیرد یا نه، بگذارد دست حوادث از هر آستین محتملی درآید و استبداد موجود را درهم‌بکوبد و ما را با آینده‌ای که طراحی‌نکرده و برای آن تدارکی نکرده‌ و تصوری از آن نداریم روبرو کند: «هرچه می‌خواهد بشود، فقط این‌ها بروند»!

ما قسم‌نمی‌خوریم که حتماً آن‌چه احتمال‌دادیم رخ‌می‌دهد، اما احتمال آن را زیاد می‌دانیم. توصیه و پاسخی قطعی و راه عبور و توصیه‌ای برای نرسیدن به این بزنگاه نداریم و فقط هشدار می‌دهیم: قطار کشور با باری فوق‌سنگین در حال رسیدن به‌ یک دوراهی است که هردو مسیر آن منتهی به حکومتی شرور و نادلخواه می‌شود. انتخاب شما چه خواهد بود؟ انتخاب فعالان سیاسی و مقبولان اجتماع چیست؟ توصیۀ ما این است که تعادل خود را از دست ندهیم و در آن نقطه، در آن بزنگاه تاریخی، به سخن خردمندان گوش‌کنیم و با عقل خود تصمیم‌بسازیم.

@jameeno
#انتخاب_بغرنج
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷نظریه «هسته سخت» یا ملت یکپارچه؟

✍🏻علی نصری

در سال‌های گذشته، یکی از مبانی نانوشته‌ سیاستگذاری در جمهوری اسلامی، نظریه‌ای بود موسوم به «هسته سخت قدرت». بر اساس این نظریه، تمام ساختار سیاسی کشور صرفاً بر شانه‌های اقلیتی وفادار و فداکار استوار است. گروهی که آمادگی دارند در مقابل هر دشمنی بایستند، زیر هر فشاری دوام بیاورند و برای نظام، از جان و مال و آسایش‌شان بگذرند. تکیه بر این گروه، در نگاه برخی تصمیم‌گیران، هم مشروعیت می‌آورد و هم ضمانت بقا.

مصداق‌های این رویکرد طی دهه‌ها، در خیابان‌های شهر، اخبار شب، پوسترهای دیواری، سریال‌های تلویزیونی و فضای عمومی کشور نمایان بود. از تظاهرات‌های پرشمار در ۲۲ بهمن و راهپیمایی روز قدس، تا صفوف مرتب نماز جمعه و اعزام داوطلبانه به جبهه‌های دفاع از حرم در سوریه. مردمانی نجیب، وفادار و مقاوم که ستون‌های پنهان این نظام بوده‌اند و همچنان هستند.

اما مسئله آنجاست که در کنار این جمع وفادار، میلیون‌ها ایرانی دیگر سال‌هاست که نادیده گرفته شده‌اند. میلیون‌ها شهروندی که گرچه شاید در صفوف این مراسم رسمی حضور ندارند، اما دل در گرو این خاک دارند، مالیات می‌دهند، فرزند تربیت می‌کنند، کار می‌آفرینند، کتاب می‌خوانند، فیلم می‌سازند، موسیقی می‌نوازند و هر روز، ایران را - به‌نوعی دیگر - زندگی می‌کنند.

همین نادیده‌ انگاشتن، طی سال‌ها طبقه‌ متوسط و بخصوص نسل جوانش را به حاشیه راند. نسل جوانی که اگرچه در ظاهر اهل جهاد نبود، اما اهل ساختن بود. اگر اهل تظاهرات رسمی نبود، اما در اتاقش عکس قله دماوند بود. و اگر در هیئت‌های عزاداری سینه نمیزد، اما با سرود «ای ایران» دست بر سینه می‌گذاشت. 

در طول سال‌ها، این قشر جامعه در ساختار رسمی قدرت، نماینده‌ای برای سبک زندگی و سلیقه‌اش نیافت. دیده نشد، شنیده نشد، جدی گرفته نشد. و همین، حس تلخی از «بی‌وطنی در وطن» را در وجودش ریشه‌دار کرد.

دشمنان ایران - از رژیم صهیونیستی گرفته تا محافل ضدایرانی در غرب - به‌ خوبی این خلأ و احساس طردشدگی در بخشی از جامعه را درک کردند و به‌ تدریج وارد عمل شدند. آن‌ها در طول سال‌ها، با بهره‌گیری از یک جنگ روانی سیستماتیک از طریق رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور و حتی گاه با ارسال پیام‌های مستقیم خطاب به این قشر، کوشیدند نارضایتی این افراد از نظام را به نقطه اتصال‌شان با بیگانه بدل کنند و بخشی از مردم را به مهره‌های خود در میدان جنگ ترکیبی علیه ایران تبدیل سازند.

اما از همان اولین صدای انفجاری که ساعت ۳ بامداد ۲۳ خرداد در پایتخت پیچید، اتفاقی افتاد که همه‌ محاسباتشان را به هم زد. ملت ایران، از تمام اقشار جامعه، با هر دیدگاه و سلیقه و سبک زندگی، کنار یکدیگر آمدند و زیر یک پرچم ایستادند و کشور را از یک تهدید بی‌سابقه وجودی نجات دادند. 

در یک لحظه‌، همه چیز سر جایش قرار گرفت. همه احساس کردند که به وطن تعلق دارند. همه حس کردند که دیده می‌شوند، که صدایشان ارزش دارد، که ایران فقط مال یک گروه خاص نیست، متعلق به همه ایرانیان است.

خطر اصلی امروز این است که این «لحظه» به‌جای آن‌ که نقطه‌ آغاز تحولی ماندگار باشد، به خاطره‌ای زودگذر تبدیل گردد و دوباره همان نگاه محدود و انحصاری «هسته سخت» بر تصمیمات کشور سایه بیفکند. اگر چنین شود، ضربه‌ای که به اعتماد عمومی و امنیت ملی وارد می‌شود، بسیار سخت‌تر و جبران‌ناپذیرتر از جنگ چند روزه اخیر خواهد بود.

آیا مسئولین کشور حاضرند این لحظه را به عنوان یک «فرصت» تاریخی و طبقه‌ متوسط جامعه را به عنوان یک «ظرفیت» عظیم، برای تامین امنیت و اقتدار و پیشرفت دریابند یا ترجیح می‌دهد همچنان صرفاً فقط به همان «هسته سخت» اکتفا کنند؟

@AliNasriTelegram
#همبستگی_اجتماعی #ملت_یکپارچه #هسته_سخت
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷سویه تاریک و روشن یک آزمون

✍🏼سهند ایرانمهر

شارل دوگل ژنرالی تبعیدی بود و با جمهوری سوم فرانسه اختلاف داشت. اما وقتی آلمان نازی فرانسه را اشغال کرد، نه تنها تسلیم نشد، بلکه از تبعید در لندن به رهبری مقاومت علیه اشغالگران پرداخت. کامو از منتقدان جدی حکومت فرانسه، اما در جریان اشغال آلمان، عضو مقاومت شد و روزنامه Combat را در خدمت افشای اشغال و دفاع از مردم منتشر کرد. واسلاو هاول منتقد سرسخت رژیم کمونیستی؛ اما در برابر اشغال شوروی در سال ۱۹۶۸، موضعی ملی گرفت.

در مقابل فیلیپ پتن با ادعای ملی‌گرایی با نازی‌های متجاوز همکاری کرد. لویی فردینان سلین (نویسنده بزرگ اما فاشیست و ضدیهودی)، با همکاری یا سکوت در برابر اشغال نازی‌ها، جایگاه خود را در وجدان عمومی از دست دادند. ازرا پاوند (شاعر امریکایی در جنگ جهانی دوم) منتقد شدید نظام مالی و سرمایه‌داری آمریکا بود اما در جنگ دوم، مبلغ رادیویی برای ایتالیا بود. تفاوت این دو دسته در درک تفاوت بین منتقد و مخالف با خیانت ملی بود.

تجاوز اسراییل به ایران علیرغم پیامدهای تلخش باعث شد ملت ایران در مسیر تحقق مطالبات مدنی که همسو با منافع ملی و تمامیت ارضی باشد، چهره‌های خوشنام و بدنام را با یقینی بیشتر بشناسد و مرز دادخواهی، انتقاد از حکمرانی و پیگری منافع ملی و مردمی با خیانت و سرسپردگی روشن‌تر از گذشته شود.

آنها که هزینه‌های سنگین از دست دادن عزیزان، حصر و زندان را داده بودند با وجود انتقادها و مطالبات مدنی خود در برابر تجاوز ایستادند اما آستان‌بوسان بیگانه که عافیت‌طلبی بدعادتشان کرده بود، هلهله‌گویان تجاوز به وطن و ریختن خون هموطن شدند.

http://i.fahares.com/axnegar/855d464c36b036295d2a85924ab55b45AgACAgQAAxkBCNwBk2hyPmGiQ0udCtx9FhsiEPesQSfoAAI3xzEbgMaQU2fX_0klxq7sAQADAgADeQADNgQ.jpg

@sahandiranmehr

#وطن #وطن‌پرستان #سویه_تاریک #سویه_روشن #آزمون

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷پایه‌گذاران ایرانی آیین پررمزوراز دُروزیه

این دروزیان که این روزها نامشان بر سر زبان‌ها افتاده و در خبرها می‌آید، تاریخی سراسر رازآلود دارند. ده قرن پیش چند اسماعیلی‌مذهب ایرانی‌تبار این فرقه / کیش را در مصر فاطمی پدید آوردند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌؛ پسان‌تر باورهای آنها در شام گسترانده و اینجا به خانۀ اصلی آنها بدل شد.

هزار سال پیش، در دههٔ نخست سدهٔ پنجم هجری، سه مرد خراسانی-فرارودی‌تبار در قاهره و در سال‌های پایانی حکمرانی خلیفهٔ دیوانهٔ فاطمی الحاکم بامرالله (دورهٔ خلافت: ۳۸۶ - ۴۱۱) کیشی تازه را برساختند که پسان‌تر دَروزیّه/ دُروزیّه نامیده شد. این سه تن اینها بودند: حَسَن ‌بن حَیدره فَرْغانی (الاَخْرْم)، حَمْزَةِ بْنِ عَلیِ بْنِ اَحْمَدِ زوزَنی و مُحَمَّد بن اِسْماعیل دَرْزی/ دُرْزی/ دَرَزی (درزی یعنی خیاط)؛ اولی کمتر شناخته شده؛ دومی پایه‌گذار اصلی این آیین است و سومی نامش را در نام این فرقه به یادگار گذاشته (برخلاف دیدگاه خود دروزیان که خویش را «الموحدون» می‌نامیدند).

دورۀ الحاکم شاهد پیدایش و گسترش بعضی اندیشه‌های غلوآمیز در میان برخی از داعیان فاطمی دربارۀ قدرت و سجایای این خلیفه بود. نخستین‌بار شخصی به نام حسن بن حَيْدَرَه فَرْعانی الاَخْرَم در سال ۴۰۸ق جنبشی را به قصد اعلام الوهیت (خدایی) حاکم سازمان داد، ولی چند ماهی بعد به قتل رسید. دو سال بعد در ۴۱۰ﻫ. یکی از یاران الاَخْرَم به نام حَمزَة بن علی زَوزَنی بر الوهیت حاکم تأکید و در مسجد رَیدان شروع به تبلیغ مذهب جدید کرد. دیری نگذشت که رقیبی به نام محمد بن اسماعیل دَرْزی (دُرْزى/ دَرَزی) پیدا کرد که بعداً مخالفان، در انتساب به وی این فرقه را دَروزیه (دُرْزیه/ دُروزیّه) نامیدند.  وی در واقع نخستین کسی بود که در ملا عام الوهیت الحاکم را اعلام کرد. گفته‌شده «درزی رساله‌ای نوشت و در آن مدعی شد که روح آدم به علی‌بن ابی‌طالب و روح علی‌بن ابی‌طالب نیز به الحاکم منتقل شده‌است». در پی ترویج این تفکرات غالیانه، شورش‌هاىی در مصر که بیشتر مردمانِ مسلمانش سنی و اندکی نیز اسماعیلی بودند، رخ داد و شماری از پیروان دَرزی کشته شدند. دَرْزی به نحو مرموزی ناپدید و احتمالاً به فرمان الحاکم کشته شد و بار دیگر رهبری تبلیغ مذهب به حمزه رسید که سازمان دعوت نیرومندی برای تبلیغ و گسترش عقیدۀ جدید ترتیب داد.

حمزه که خود را «قائم‌الزمان» و «المنتقم من المشرکین بسیف مولانا الحاکم» می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نامید، سازمان نیرومندی پدید آورد و داعیان بسیاری را به خدمت گرفت. او نامه‌های دعوتی به شهرها و شخصیت‌های مختلف فرستاد که ظاهراً با «بسم اللٰه الحاکم الرحمٰن الرحیم» آغاز می‌شد و این امر به کشته شدن عده‌ای از یاران او منجر شد که الحاکم چند تن از قاتلان را اعدام کرد. پس از مرگ پررمزوراز الحاکم در ۴۱۱ق، جانشین او الظاهر با حمزه و دعوت او مخالفت ورزید و در نتیجه او نیز در ۴۱۲ق پنهان شد و رهبری نهضت به یکی از شاگردانش به نام مقتنی انتقال یافت. حمزه در نزد دروزیان، افزون بر القاب یادشده، با عنوان‌هایی چون «علة‌العلل»، «عقل کلی»، «اراده»، «قلم»، «کتاب مسطور» و جز آنها یاد می‌شود. به باور دروزیان، همۀ ارواح از نور حمزه خلق شده‌اند و او روزی  ظهور خواهد کرد!

برای آشنایی با تاریخ و باورهای دروزیان در زبان فارسی رجوع شود به کتاب جاافتاده نجلا م. ابوعزالدین، تحقیقی جدید در تاریخ، مذهب و جامعه دروزیان، ترجمه احمد نمایی (مشهد، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، ۱۳۷۲)؛ فصلی از این کتاب را استاد هادی عالم‌زاده در همان سال در مقاله‌ای با عنوان «ریشه‌های نژادی دروزیان» ترجمه و در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران منتشر ساخت.

همچنین رجوع شود به مدخل‌های دانشنامه جهان اسلام («حمزة بن علی زوزنی»؛ «دروزیان»؛ «درزی، محمد بن اسماعیل») و دایرةالمعارف بزرگ اسلامی («حَمْزَةِ بْنِ عَلیِ بْنِ اَحْمَدِ زوزَنی»؛ «دُروز»).

▫️معصومعلی پنجه

♦نیمروز آدینه | ۲۷ تیر ۱۴۰۴ | تهران

t.me/HistoryandMemory
#دروزی #دروزی‌ها #دروزیان
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 آیا دیوانگی مفید است؟

🖊 شورای سردبیری

عملیات تجاوزکارانۀ جناح هار صهیونیسم بین‌الملل و جناح فوق‌تهاجمی امپریالیسم نوین (نئولیبرالیسم سیاسی-نظامی) علیه کشورمان سبب گیجی و ناتوانی از درک بسیاری از ممکنات سیاست بین‌الملل نزد اکثریتی از ما شده‌است. به زبان ساده‌تر بسیاری از ما نمی‌دانیم مقصود نهایی و غایت اهداف ایالات‌متحده، اسرائیل و برخی کشورهای کوچک‌تر مثل عربستان و ترکیه و آذربایجان در مورد کشور ضعیف شدۀ ما چیست و در برابر آن چه می‌باید کرد؟ می‌کوشیم اندکی روشن‌گر باشیم.

دو احتمال اصلی و دو هدف کلان دربارۀ طرح‌های مربوط به ایران وجود دارد:

نخستین هدف خالی‌کردن آن از توان دفاعی و تهاجمی و کاهش بنیۀ اقتصادی آن به‌نحوی‌که با وجود داشتن جایگاه بزرگترین کشور منطقه، ناتوان‌ترین آن باشد. اسمش را می‎شود کشیدن دندان شیر و گرسنگی‌دادن به آن گذاشت. در این صورت هر کفتار و شغالی می‌تواند لقمه‌ای از آن بکند. این ایده کاملاً محتمل و درحال‌وقوعی است که زمینه‌اش هم از سه جهت فراهم است:
الف- استراتژی دفاعی ایران پوچ و بی‌حاصل از کار درآمده‌است: بی‌عاقبتی ابتنای دفاع بر تهاجم به اهداف اشتباه مانند اسرائیل و رفاقت با ونزوئلا در آن سر دنیا، نابودی نیابتی‌ها، عدم‌امکان رسیدن به سلاح تعیین‌کننده
ب- پر خطا بودن تشخیص دوست و دشمن و متحد و شریک: ایران در عرصۀ واقعی سیاست جهان تنهاست.
ج- گروگان بودن و ماندن اقتصاد ایران در چنبر اهداف سیاسی اشتباه: هزینۀ محسوس و نامحسوس آن تضعیف کلی کشور است و بیگانگان این را کاملاً می‌دانند.

دومین هدف محتمل که از گفتنش هم اباندارند فروشکستن و خردکردن ایران در حد تقسیم آن است. ایدۀ دور از امکانی نیست و زمینۀ این هم از سه جهت فراهم است:
الف- ناتوانی آشکارحکومت در حفظ و تقویت وحدت ملی، که حاصل چهل‌سال نادانی و رفتن به دنبال سراب‌های ایدئولوژیک، انکار هویت تک‌پایۀ ایرانی، رنجاندن و ناراضی‌کردن مردم، و حذف و مبارزه با مفهوم وطن و ملیت، تقسیم جامعه به شهروند حزب‌اللهی درجه‌یک و غیرحزب‌اللهی درجه‌دو و هزار خطای دیگر است که فرصتی برای جبران نتایج وخیم آن نیست. گسل‌های اجتماعی کلان ایران فراوان و مستعد زلزله‌های سیاسی هشت‌ریشتیری است.
ب- افزایش زمینه‌های قومی و مذهبی تجزیۀ ایران که در گذشته بسیار ناچیز بوده، به‌خاطر سیر حکومت در عالم رویا و بودن اقوام در معرض تحریکات همسایگان.
ج- افزایش تعداد آرزومندان تقسیم ایران، به‌ویژه در همسایگی آن: گرگ‌های گرسنه می‌دانند شیر ضعیف شده‌است.

پس ... چه باید کرد؟
پاسخ این پرسش را نمی‌توان با ترس از حکومت یا عشق به آن داد. در مورد احتمال نخست باید به سازشی بنیادین با بزرگ‌ترین قدرت‌های جهان دست‌زد. ممکن است اسم آن را کوتاه‌آمدن یا تسلیم بگذارند که باکی نیست. اگر توان نسبی دفاعی ناچیز است باید به معامله‌ای شرافتمندانه تن‌داد. مدیر حکومت سرشکسته‌می‌شود ولی کشور پابرجا می‌ماند و مسیر تازه‌ای در پیش‌می‌گیرد. کسی که از این راه‌حل دفاع‌نمی‌کند باید بدون مجامله بگوید نتیجۀ نهایی ناهمراهی‌اش چیست و ارزشش را دارد یا نه؟ در این حالت امکان بقای حکومت فعلی نیز هست.

درمورد امکان دوم، یعنی وجود ارادۀ قدرتمندان دنیا برای خردکردن ایران، راه‌حلی جز رفتار تهاجمی تعیین‌کننده وجود ندارد. به‌محض تشخیص نزدیک‌شدن ارادۀ فوق به مرحلۀ عمل باید به مهاجم و پشتیبان آن حمله‌کرد. دیوانه‌وار باید حمله کرد. کشور را در وضعیت جنگ کامل قرار داد، خائنان را اعدام باید کرد و همۀ آن تهدیدهای بی‌موقع مانند بستن تنگۀ هرمز و رهاکردن مین و ... را باید واقعیت‌بخشید. آتش‌بازی بر آن سوی خلیج‌فارس را باید به اجرا درآورد. درنوردیدن خاک هرجایی که کوچکترین نقشی در طرح فروریزش کشور داشته‌باشد، عمل واقعی (نه تهدید) برای به‌آتش‌کشیدن منطقه به زیان محرکین اجرای چنین طرحی و درگیرکردن کل منطقه در معرکه، تنها استراتژی ممکن در برابر ایدۀ شیطانی تقسیم ایران و مجاز است.
امّا! ... اما اجازه‌بدهید اندکی از خر شیطان پیاده‌شویم: راه‌حلی که گفتیم شرایطی دارد: توانایی انجام کارهایی را که گفتیم داریم. شلیک موشک یا غرق‌کردن چند کشتی در تنگۀ هرمز یا زدن دوبی و آرامکو احتمالاً سخت نباشد اما مسئله این است که جمع‌کردن عواقب آن هم توانایی می‌خواهد. نه این حکومت مرد آن است و نه ایران توان برآمدن از پس پیامدهای طغیان‌گری بین‌المللی، حتی با دلیل دفاعی شرافتمندانه را دارد. شرافت شهادت زیباست، اما باید دید از پس آن چه باقی می‌ماند...پس عاقبت از همان راه اول نخواهیم رفت؟

خواهیم رفت: زیرکی، کیاست و تیزهوشی و از-خود-گذشتگی بیشتری می‌خواهد (از آن نوعی که از ترکیب الف‌های «یک انتخاب بغرنج» و «هفت حکم راهبردی» حاصل‌می‌آید) ولی تنها راه‌حل غیردیوانه‌وار و پیش‌گیرنده از انهزام ملی ماست.
می‌روند ... حداقل به‌خاطر وحشت از افتادن حکومت!

@jameeno
#دیوانگی
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 کایزن به مثابه تغییر برای بهتر شدن و بهبود مستمر!

«کایزن» (Kaizen) یک مفهوم ژاپنی به معنای «تغییر برای بهتر شدن» است، و فلسفه‌ای برای بهبود مستمر از طریق تغییرات کوچک و تدریجی است. این رویکرد به جای دگرگونی‌های بزرگ، تمرکز خود را بر اصلاح مداوم فرآیندها، محصولات، و سیستم‌ها قرار می‌دهد تا بهره‌وری افزایش یافته و کیفیت حفظ شود، بدون آن‌که کسب‌وکار با اختلال مواجه گردد.
فلسفه کایزن در دهه 1940 پس از جنگ جهانی دوم در ژاپن شکل گرفت، و شرکت «تویوتا» برای ارتقاء کیفیت تولیدات خود آن را به کار بست. با انتشار کتاب «کایزن: کلید موفقیت در رقابت» توسط ماسائاکی ایمای در سال 1986، این مفهوم به غرب معرفی شد، و به‌تدریج در حوزه‌های مختلفی از جمله بهداشت، آموزش، خدمات، و خرده‌فروشی گسترش یافت.

اصول اساسی کایزن شامل بهبود مستمر، مشارکت همگانی، درک نیاز مشتری، تصمیم‌گیری مبتنی بر داده، و اولویت دادن به کیفیت است. این اصول با ایجاد حس مسئولیت‌پذیری در همه کارکنان، بهبود سازمانی را به یک فرهنگ بدل می‌سازند.

هدف اصلی کایزن شناسایی نقاط ضعف، تدوین راه‌حل، اجرای آن، و بازبینی مستمر است. این رویکرد به افزایش مشارکت کارکنان و ارتقای روحیه سازمانی نیز کمک می‌کند.

https://ara.tv/kbf8u

#کایزن #تغییر_برای_بهتر_شدن #بهبود_مستمر #مشارکت_همگانی #درک_نیاز_مشتری #تصمیم‌گیری_مبتنی_بر_داده #اولویت_کیفیت

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 پیام جدید از ایستگاه دمشق!

✍🏻 سهند ایرانمهر

در خاورمیانه، چیزی هست به نام «سکوت سرد». جایی میان یک انفجار در دمشق، یک پیام توییتری از وزارت خارجه ترکیه، و یک بیانیه مبهم از کاخ سفید. در آن سکوت، خیلی چیزها گفته می‌شود. امروز، اسرائیل یک‌بار دیگر پرده این سکوت را کنار زد. موشک‌ها به سمت مرکز فرماندهی مشترک ارتش سوریه در دمشق رفتند، تا یادداشت جدیدی بر حاشیه نقشه خاورمیانه جدید بنویسند.

این بمباران فقط یک حمله نبود؛ یک پیام بود. پیامی چندلایه به ترکیه که عواقب جاه‌طلبی منطقه‌ای و احتمالا از سر بیرون کردن تصاحب جای خالی ایران را یادآور می‌شود، به جولانی که بداند تصمیم اصلی را اسراییل می‌گیرد نه آنکارا ، به دروزی‌ها و در اصل قومیت‌های منطقه که به قدرت و پدرخواندگی اسراییل باور داشته باشند و در تکمیل نقشه جدید خاورمیانه که اسراییل علیه رقبا تدارک دیده است، همراهی‌اش کنند، به عربستان و کشورهای عربی دیگر که ذره‌ای در احیا یا امضای عاجل توافق ابراهیم تردید نکنند، به ایران که حالا نوبت تل‌آویو است که حلقه محاصره خود را در منطقه به رخ بکشد و البته آمریکا که ناچار است با اعتماد به نفس و ابتکار عمل قائم‌به ذات نتانیاهو کنار بیاید.

از زمانی که تحلیل‌گرانی چون مایکل کوپلو و رافائل کوهن واژه‌ی «اصلاح چمنزار»را وارد قاموس امنیتی اسرائیل کردند، ما فهمیدیم که تل‌آویو عاشق عملیات دوره‌ای است. اما حالا، بازی کمی تغییر کرده: این دیگر فقط چمن نیست؛ این‌بار انگار دارند خاک را از نو‌ سرند می‌کنند.

یوسی کوپرواسر، افسر پیشین اطلاعات نظامی اسرائیل، در گفت‌وگو با وال‌استریت ژورنال گفته: «این فقط پیام به دمشق نیست. این سیگنال به تهران و آنکاراست که اسرائیل هنوز ابتکار عمل دارد.» در واقع، تل‌آویو می‌داند که سوریه یک زمین بی‌صاحب نیست؛ یک دالان است، دالانی که از بیروت تا بغداد کشیده شده است.

ترکیه که تاکنون با تمجیدهای ترامپ قند در دلش آب می‌شد حالا با زبان دیپلماتیک می‌گوید: «این حمله‌ها ثبات سوریه را تهدید می‌کند.» ولی در ذهن مقام‌های ترک، شاید چیز دیگری می‌گذرد. پایگاه «تی- فور»، مناطق نفوذ ترکیه در شمال، و آینده مذاکرات سوریه برای اردوغان بسیار حساس‌تر از یک انفجار در دمشق است. ترکیه نه می‌خواهد اسرائیل را تحریک کند، نه می‌خواهد مثل ایران باشد و نه می‌تواند آمریکا را به چالش بکشد در نتیجه آنکارا هنوز در تقلای نقش میانجی است ولی همه منجمله اسراییلی‌ها می‌دانند میانجی‌گری در خاورمیانه اغلب بهانه‌ای برای مانور قدرت و حق‌السهم چشمگیر است.

در حالی که حملات در دمشق ادامه دارد، دیپلمات‌های آمریکایی در وین، دوحه، و تل‌آویو اینطور نشان می‌دهند که به‌دنبال کنترل یا توقف حملاتند. آمریکا در ظاهر از گسترش بحران نگران است، اما در عمل همراه هر مسیری است که نتانیاهو انتخاب کند.

اسرائیل در دمشق فقط مکان‌های راهبردی را نزد، بلکه یک «داستان»را ویران کرد: داستان بازسازی سوریه، دولت وحدت ملی، خستگی از جنگ غزه و لبنان و ایران و افزایش نقش ترکیه. این حمله، فصل تازه‌ای از «روایت‌های پساجنگی» را رقم زد. جایی که دیگر مسئله فقط موشک و پدافند نیست؛ مسئله این است که چه کسی روایت را در کنترل دارد.

امروز در خاورمیانه، قدرت نظامی برای ضربه پیش‌دستانه حرف اول را می‌زند. تحلیلگران، هشدار می‌دهند. کشوری حس مصونیت ندارد، مردم می‌میرند‌ و دیپلمات‌ها با ارجاع به قانون بین‌المللی که دیگر کسی نمی‌داند کجاست؟ دور خود می‌چرخند. ولی واقعیت روی زمین چیز دیگری است: هیچکس جز نتانیاهو نمی‌خواهد جنگ بزرگ‌تری رخ دهد؛ اما همه دارند برای آن آماده می‌شوند.

(https://attach.fahares.com/PTG5XpAV2MNsGyruQg58VQ==)

@sahandiranmehr

#جنگ_بزرگ #جنگ_پیش‌دستانه

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷کریدور آبی جنوب در برابر کریدور خاکی شمال!

✍🏻ایرج زارعی

دنیای سیاست خصوصا در عرصه بین الملل و به ویژه بین کشورهای دارای وضعیت مخاصمه صحنه گروکشی است!

اگر در جنگ سرزمینی و فیزیکی خاک و سرزمین گرو ‌گرفته و وجه‌المصالحه یا وجه‌المعامله می‌شود در جنگ دیپلماتیک 
بازی در صفحه شطرنجی معنا و‌ادامه پیدا می کند که مهره هایش امکانات و امتیازات و استفاده و یا منع استفاده از فرصت ها است.

جنگ فیزیکی ایران و غرب  پس از یک منازعه و مخاصمه ۴۵ ساله درگرفت و البته زود متوقف شد و اطراف منازعه خود را پیروز میدان خواندند. اما کشمکش در جبهه و وجهه نرم‌تر و غیر فیزیکی! هم چنان ادامه دارد.

اروپا و غرب در پی فشار مجدد و‌ مضاعف برای کشاندن ایران به پای میز مذاکره وآچمز کردن جمهوری اسلامی هستند.

از بد روزگار ایران به این مذاکرات برای رفع تحریم ها نیاز دارد! غرب سراغ  فعال کردن آنچه سیستم ماشه یا اسنپ‌بک در برنامه توافقی با اروپا و غرب که برجام نامیده شد رفته است. اگر این سیستم فعال شود هیچ کشوری نباید یا نمی تواند با ایران هیچ ارتباط بین المللی اقتصادی و غیر اقتصادی متعارف داشته باشد و گرنه تنبیه خواهد شد و‌ درواقع نوعی محاصره همه جانبه ایران خواهد بود.نقض آن نیز در گرفتن جنگ فیزیکی خسارتبار دیگر است.

از فحوای کلام دولتمردان ایران بر می‌آید برای مقابله با این وضعیت، ایجاد اختلال در تنگه هرمز را در دستور کار دارند، بستن تنگه هرمز گویا راه چاره اندیشیده شده برای فشار بر غرب برای عقب‌نشینی از فعال کردن سیستم ماشه است! که البته اگر ایران این کار بکند علاوه بر سیستم ماشه خودش خودش رانیز محاصره خواهد کرد!

اما غربی‌ها نیز بیکار ننشسته‌اند؛ گویا کریدور ارتباطی شمال ایران را در مقابل اقدام ایران نشانه رفته و هدف‌گذاری کرده‌اند. اگر ایران تنگه هرمز و جنوب را ببندد غربی‌ها قصد دارند شمال ایران را در اختیار بگیرند و در واقع راه تنفس ایران را ببندند. تنگه در برابر تنگه! منتهی یکی در خشکی و دیگری در دریا!!

🔻ایالات متحده به بهانه کاهش تنش‌ها میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان پیشنهاد داده که کنترل کریدور «زنگه‌زور» را به عهده بگیرد، مسئله‌ای که می‌تواند منجر به تسلط آمریکا بر مرز شمالی ایران شود. نماینده ویژه آمریکا در امور سوریه و سفیر واشنگتن در ترکیه تام باراک گفته است که یک شرکت خصوصی آمریکایی می‌تواند کنترل کریدور «زنگه‌زور» را بر عهده بگیرد تا مذاکرات صلح بین باکو و ایروان پیشرفت داشته باشد. اگر ایران قصد دارد گلوی جهان رابفشرد غربی‌ها قصد دارند گلوی ایران بگیرند تا محاصره ایران کامل شود.

1404/4/24
T.me//iraj_zarey
#کریدور_زنگه‌زور #کریدور_در_برابر_کریدور #تنگه_در_برابر_تنگه
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 «دزدها و جاسوس‌ها»!

🔹محمدحسین غیاثی

🔸 مقدمه : جنگی فراتر ازمرزها

جنگ ایران و اسرائیل را نمی‌توان صرفاً یک درگیری نظامی یا سایبری دانست. این جنگ، نمونه‌ای کلاسیک از جنگ ترکیبی است؛ تلفیقی از تکنولوژی، عملیات اطلاعاتی، و نفوذ انسانی. این نبرد در جایی بین زمین و فضای مجازی، بین مرز و مرکز، و بین دزد و جاسوس در جریان است.

۱. جاسوس‌هایی با چهره‌های آشنا
یکی از مؤثرترین ابزارهای عملیات دشمن، جاسوس‌های انسانی هستند. برخلاف تصور رایج، این افراد چهره‌های مرموز و ناشناسی ندارند. آنان بخشی از بدنه رسمی سازمان‌ها هستند، گاه حتی از کارآمدترین و باسابقه‌ترین نیروها. همین ظاهر وفاداری است که ماندگاری آنان را ممکن می‌سازد.

این افراد معمولاً ناشناخته نیستند؛ شناسایی می‌شوند، اما ساختار بیمار و ازکارافتاده‌‌ی سازمان‌ها توان پاکسازی یا اصلاح ندارد. بلکه گاه سیستم خود به مدافع آن‌ها بدل می‌شود. کسانی که سعی در افشای حقیقت دارند، با فشار از داخل، هشدار و حتی تهدید مواجه می‌شوند.

۲. دزدها در بیرون، همدستان در درون
در کنار جاسوس‌ها، «دزدها» یا همان جریان‌های فساد اقتصادی، نقش تعیین‌کننده‌ای دارند. اینان معمولاً خارج از ساختار رسمی هستند، اما برای پیشبرد منافع خود به نفوذ در دستگاه‌های دولتی نیاز دارند. بهترین همکاران آنان همان نفوذی‌های درون‌سازمانی هستند.

اتحاد میان دزد و جاسوس، به حذف نیروهای پاک‌دست و متعهد منجر می‌شود. گاه با استفاده از ابزارهای قانونی، حمایت نهادهای رسمی، و حتی جلب رضایت چهره‌های مذهبی یا سیاسی، پروژه‌ی حذف نیروهای درستکار با موفقیت پیش می‌رود.

۳. از چای دبش تا بندر شهید رجایی؛ فساد چگونه رخ می‌دهد؟
فساد پدیده‌ای مجرد نیست؛ نمونه‌های آن مشهود است. در پرونده چای دبش، بیش از ۳.۷ میلیارد دلار با ادعای واردات تجهیزات، طی ۱۰ سال اختلاس شد. تجهیزات واردشده هیچ ربطی به موضوع نداشت، اما مهر و تأییدیه گمرک را به همراه داشتند.

نمونه‌های دیگری از مسیرهای احتمال قاچاق نیز وجود دارد:
- فقدان تجهیزات اسکن مؤثر در بندر شهید رجایی.
- قاچاق گسترده‌ی سوخت در خلیج فارس و بلوچستان.
- نفوذ در گمرک فرودگاه‌های بین‌المللی کشور.
- قاچاق گسترده در غرب کشور.
- ورود جمعیت انبوه افاغنه از شرق کشور.
اینها می‌توانند مسیرهای احتمالی ورود قطعات پهپادهای اسرائیلی به کشور باشند.

در جنگ اخیر، یکی از ابزارهای اصلی ترور فرماندهان نظامی، پهپادهایی بودند که قطعات‌شان از همین طریق وارد و در داخل اسمبل شده‌اند.

۴. اگر فقط به سراغ جاسوس‌ها بروید، بازنده‌اید
اشتباه است اگر فکر کنیم مقابله با نفوذ، تنها در شناسایی جاسوس‌ها خلاصه می‌شود. تا زمانی که دزدها و مافیای اقتصادی همراه با نفوذی‌های اطلاعاتی به کار خود ادامه دهند، هیچ اقدام امنیتی نتیجه‌بخش نخواهد بود.

سیستمی که توان پالایش خود را از دست داده، اگر به‌دست مدیران درستکار بیفتد، تنها در صورتی موفق خواهد بود که آن مدیر، نسبت به فساد درونی بی‌تفاوت نباشد. در غیر این‌صورت، خود او نیز قربانی همان بازی خواهد شد.

🔻نتیجه‌گیری: این جنگ، یک جبهه دارد – داخل

جنگ امروز بیش از آنکه در مرزها رخ دهد، در درون سازمان‌ها و نهادها در جریان است. جاسوس‌ها و دزدها، دو روی یک سکه‌اند و بدون برخورد هم‌زمان با هر دو، امنیت و سلامت کشور تأمین نخواهد شد. نهادهای نظامی، امنیتی، اقتصادی و نظارتی باید به‌طور هم‌زمان بازسازی و از نو طراحی شوند، وگرنه جنگ ترکیبی ادامه خواهد یافت؛ این بار نه در میدان، بلکه در ساختارهای پوسیده‌ی درون!

/channel/MohammadHossein_Ghiasi

#جنگ_ترکیبی #فساد #دزدی #جاسوسی #اختلاس

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

📚معرفی کتاب

🔷 ترامپ روی کاناپه


کتاب «ترامپ روی کاناپه» تحلیلی روان‌کاوانه از شخصیت دونالد ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور ایالات متحده است که با تکیه بر سنت فرویدی ـ کلاینی، تلاش دارد ساختار روانی او را از کودکی تا دوران قدرت سیاسی رمزگشایی کند.

نویسنده، جاستین فرانک، روان‌پزشکی است که تجربه تحلیل روانی رؤسای‌جمهور آمریکا را در کارنامه دارد. تحلیل فرانک نشان می‌دهد که شخصیت ترامپ بر پایه الگوهای رفتاری دفاعی چون انکار، فرافکنی، دوپاره‌سازی، خودشیفتگی و میل به سلطه شکل گرفته است.

پژوهشکده ابرار معاصر تهران با یاری گرفتن از هوش مصنوعی، کوشیده است در قالب فایل پیوست، مروری اجمالی بر این کتاب داشته باشد.

@TehranInstitute

#معرفی_کتاب #ترامپ_روی_کاناپه

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 پیرپسر؛ فروید، نادرشاه و بازگشتِ واپس‌زده‌ها!

✍️ موحد منتقم

در پیرپسر ساخته‌ی اکتای براهنی، تماشاگر با جهانی روبه‌رو می‌شود که نه در اکنون، بلکه در لایه‌های دفن‌شده‌ی گذشته زیر ساختمان در حال زوال و فروپاشی اکنون تنفس می‌کند، جهانی پر از اشباح پدران و مادران، زخمی از میراث تحقیر، و فرزندانی که هنوز بند نافشان به جنون نسلی پیش گره خورده است؛ فیلم نه در زمان حال، که در لایه‌های تودرتوی ذهن و گذشته‌ی فروخورده‌ی شخصیت‌ها تنفس می‌کند

فیلم با ساختاری اکسپرسیونیستی، شخصیت‌هایی را پیش می‌کشد که گویی از دل ادبیات کلاسیک روس، فرانسه و تراژدی‌های شکسپیری برآمده‌اند: پدرِ سادیستی و خودویرانگر یادآور فئودور کارامازوف، زن اغواگرِ فریب‌خورده در امتداد مارگاریت گوتیه، و پسری که در هویت خویش تردید دارد، سایه‌ای از پرنس میشکینِ داستایفسکی را در خود دارد. این روایت، بر بستری از روان‌کاوی فرویدی شکل می‌گیرد: واپس‌زنی، انتقال، و تکرارِ تراوما، سازوکار جهان داستان است؛. براهنی در «پیرپسر»، قصه‌ای نمی‌گوید، بلکه روانِ زخمی یک خانواده را واکاوی میکند.

براهنی در این اثر، خانواده را نه یک نهاد اجتماعی، بلکه صحنه‌ی بازسازی تروما، واپس‌زنی و بازگشت امر سرکوب‌شده‌ی فرویدی می‌بیند. در پیرپسر، خانه فقط یک مکان نیست؛ پیکری‌ست در حال گندیدن، کالبدی نمور، زخمی، و متروک که بازتابی‌ست از روان پوسیده‌ی ساکنانش، پدر و دو پسری که در غبار تنهایی و ته‌مانده‌ی مواد مخدر و شراب، همچون ارواح سرگردان، روز را شب می‌کنند. خانه، استعاره‌ای‌ست از میراث؛ میراثی که نه آباد، که فرسوده، ویران و مردد میان ماندن و فرو ریختن است.

.
.
.

در پایانِ فیلم، در میان ویرانه‌های وسایل خانه و روابط پدرانه و خاطره‌های زهرآلود، تابلوی «نادرشاه در جنگ کرنال» چون آینه‌ای شوم بر دیوار می‌ماند. نادری که برای قدرت، پسرانش را کشت، حالا بر نگاه این پدر فاسد سایه می‌اندازد: او نیز در میدان جنگی بی‌صدا، پسرانش را نه با شمشیر، که با تحقیر، نفرت و بی‌عشقی نابود کرد. تابلوی پایانی، اعترافی‌ست سرد و تلخ: آن‌که خود قربانی خشونت بود، در نهایت همان خشونت را ادامه داد تا مردان بی قاعده و قانونی شوند که تا ابد پیر پسر می مانند.

متن کامل این یادداشت را در پیوند زیر مطالعه کنید:

asriran.com/004V1A

#پیر_پسر #فروید #نادرشاه

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 صداقت کمیاب و مصلحان موسوی

✍🏻 ژیلا بنی‌یعقوب

✅بیشتر برندگان جوایز بین‌المللی، کنشگران حقوق بشری یا چهره‌های اپوزیسیون ایرانی موضع صریحی علیه تجاور اسرائیل نگرفتند؛ احتمالاً نگران بودند که موضع‌گیری صریح علیه اسرائیل باعث شود که بخشی از ارتباطات‌شان با نهادهای غربی یا دولت‌های غربی مختل شود و یا شاید انگ یهودی ستیزی بخورند؛ این محافظه‌کاری فعالانی که شعار شجاعت و آزادگی می‌دهند یک نوع تناقض اخلاقی در خود دارد. اما رفتار موسوی صادقانه و اصول‌مند است.

✅او نه در بیان واژه‌ها لکنت دارد نه ملاحظه نهادهای خارجی را می‌کند و نه تأیید این قدرت و آن قدرت برایش مهم است و نه دوگانه «مخالف حکومت = موافق حمله خارجی» را می‌پذیرد؛ این صداقت موسوی، واقعاً کمیاب است.

✅میرحسین موسوی همچنین بر خلاف بسیاری که فقط کشتار غیرنظامیان را محکوم کردند کشتن نظامیان توسط اسرائیل را نیز محکوم و از آنها ‌با عنوان فرزندان نظامی ملت و با احترام یاد کرده. این موضع نشان دهنده ثبات در اصول اخلاقی و میهن‌دوستی اوست که در فضای پر از دوگانگی امروز کمتر دیده می‌شود.

✅میرحسین به جای این که از فرصت بیانیه برای انتقام‌جویی یا تخریب استفاده کند با بیانی متین و دلسوزانه راهکار ارائه می‌دهد. می‌گوید زندانیان را آزاد کنید ، صداوسیما را اصلاح کنید و رؤیاپردازی نکنید و ...

✅این نشان می‌دهد که هدف او نه صرفاً اعتراض، بلکه نجات کشور است ولو توسط کسانی که خود او را به بند کشیده‌اند. میرحسین با حدیثی نبوی در انتهای بیانیه‌اش تلویحاً به حاکمیت می‌گوید که اکنون نسیم فرصت از جانب مردم و از جانب پروردگار می‌وزد اگر گوش شنوایی هست اگر دل بیداری باقی است، این لحظه را دریابید.

✅میرحسین در بیانیه‌اش نه فقط یک معترض به وضع موجود که یک مصلح مسئول است کسی که حتی در زندان خانگی همچنان به نجات کشور فکر می‌کند، نه فروپاشی آن.

✅این سطح از مسئولیت‌پذیری برای کسی که خودش زندانی همین سیستم است بسیار کم نظیر است.

✅این که فردی ۱۵ سال در حصر خانگی باشد، از حقوق اولیه‌اش محروم و حتی از تماس آزاد با خانواده و مردم محروم باشد، از نفرت‌پراکنی و انتقام‌جویی فاصله می‌گیرد نشانه‌ی بلوغ فکری، صداقت سیاسی و مسئولیت‌پذیری عمیق‌اش است. کاش نظام حکمرانی از او درس بگیرد و به جای تکرار خطاهای گذشته و ترجیح احمدی‌نژادها بر چنین فردی با این حد از پای‌بندی به اصول میهن‌دوستی و مسئولیت، صدای مشفقانه او را بشنود و رؤیاپردازی نکند.

@MostafaTajzadeh

#صداقت_کمیاب_موسوی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

⚽ فوتبال، دیپلماسی و تناقضات ایرانی!

🖋 تایماز معدنی‌پور

علیرضا فغانی، داور برجسته ایرانی، در کنار دونالد ترامپ ایستاده؛ مردی که نامش در حافظه سیاسی ایرانیان با «تحریم»، «خروج از برجام» و «فشار حداکثری» گره خورده است. تضادی عجیب، اما واقعی.

فغانی نه وزیر خارجه است، نه مذاکره‌کننده. او داور است؛ اما همین ایستادنش کنار ترامپ، بدون هیچ مذاکره‌ای، بدون بیانیه و پرچم، نماد چیزی فراتر از فوتبال است: دیپلماسی غیررسمی.

فوتبال، این بازی جهانی، جایی است که سیاست حتی اگر نخواهد، سرک می‌کشد. گاه از درِ تبلیغ می‌آید، گاه از پنجره تحریم. اما در نهایت، آدم‌ها را کنار هم می‌نشاند، حتی اگر دولت‌هایشان با هم قهر باشند.

در روزگاری که پاسپورت ایرانی در غرب محدود است، تصویر فغانی با رئیس‌جمهور آمریکا، حرفی است بی‌کلام:

ایران فقط همان چیزی نیست که از فیلتر رسانه‌های امنیتی می‌گذرد.

شاید وقت آن رسیده سیاست رسمی هم یاد بگیرد از مسیرهای غیررسمی عبور کند. فوتبال، هنر، و فرهنگ، می‌توانند پلی باشند بر آتش‌ها؛ نه لزوماً برای آشتی، ولی برای گفتگو.

فغانی در زمین بی‌طرف قضاوت می‌کند، اما حضورش در این قاب، خودش یک قضاوت است؛ درباره اینکه جهان را فقط با سیاست نمی‌شود دید.

#فوتبال #دیپلماسی #دیپلماسی_نرم #تناقضات_ایرانی #فوتبال_و_سیاست #ایران_آمریکا #علیرضا_فغانی #قدرت_نرم

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

⭕️صف‌آرایی نیروهای سیاسی پس از آتش‌بس

✍🏻محمد مالجو

سوای انواع عملیات زیرجلکی اسرائیل در خاک ایران که پس از آتش‌بس ادامه دارند اما برای این که نقض آتش‌بس جلوه نکنند مقام‌های ایرانی نادیده‌شان می‌انگارند، دو عقربۀ شوم بر صفحۀ ساعت سرنوشتِ ایران می‌لغزند. «عقربۀ جنگ» با شتابی هراسناک به سوی ساعت صفرِ دومین یورشِ گستردۀ اسرائیل پیش می‌تازد. این هجوم تجاوزکارانۀ مجدد، اگر رخ دهد، این‌بار دیگر فقط جنگی نظامی نخواهد بود بلکه آزمون مجددی است به‌مراتب دشوارتر از پیش برای بقای هم ایرانی در برابر ویرانی و هم نظام در برابر پروژۀ تغییر نظام. سرعت حرکت عقربۀ جنگ به متغیرهای پرشمار منطقه‌ای و بین‌المللی وابسته است، ایضاً به متغیری ملی که در سرعتِ حرکتِ عقربه‌ای دیگر بازتاب می‌یابد: «عقربۀ شکاف» در سیاست داخلی ایران که بس کُند می‌چرخد. عقربۀ شکاف داخلی عجالتاً در قالب مجادلۀ گفتمانی بین دو نیروی اصلی در هیئت حاکمه بر سر تغییر رفتار نظام سیاسی در حوزۀ سیاست خارجی ظاهر می‌شود. در یک سو هستۀ اصلی نظام ایستاده که تن به تغییر رفتار در سیاست خارجی نمی‌دهد و تغییر رفتار را آغازی برای تغییر رژیم می‌داند. مقام رهبری در مرکزیت چنین جریانی جای گرفته و زیر فشار مطالبه‌های تندروانه‌تر فرقۀ پایداری‌ نیز قرار دارد. در سوی دیگر نیز عمل‌گرایان میانه‌رو ایستاده‌اند که تغییر رفتار نظام در سیاست خارجی را سدّی در برابر طوفان تغییر رژیم می‌دانند. مهم‌ترین نشانۀ تبلور چنین جریانی را می‌توان در انتشار بیانیۀ 180 نفرۀ «تغییر پارادایم» سراغ کرد. تاکنون نشانه‌های ارتقای مجادلۀ گفتمانی به منازعۀ میدانی میان این دو جریان مطلقاً پررنگ نبوده است. در این فازِ مجادلۀ گفتمانی اما این دو جریانِ اصلیِ هیئت حاکمه بر سر حفظ ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی متفق‌القول‌اند. سرعت حرکت عقربۀ جنگ، سوای متغیرهای منطقه‌ای و بین‌المللی، از نوع حرکت عقربۀ شکاف نیز تأثیر می‌پذیرد. اگر تفوق هستۀ اصلی نظام بر عمل‌گرایان میانه‌رو کماکان حفظ شود، بر سرعت حرکت عقربۀ جنگ افزوده خواهد شد و احتمال حملۀ گستردۀ اسرائیل به ایران افزایش می‌یابد. اگر عمل‌گرایان میانه‌رو، چه در قالب مجادلۀ گفتمانی و چه به شکل منازعۀ میدانی، بر هستۀ اصلی نظام چیره شوند، از سرعت حرکت عقربۀ جنگ کاسته خواهد شد و جنگ گسترده چه‌بسا به تعویق افتد یا حتی شاید تا افقی رؤیت‌پذیر در آینده منتفی شود. در بیرون از هیئت حاکمه اما شبح اصلاحات رادیکال ساختاری در سایه‌روشنِ حاشیۀ طبقۀ سیاسی مسلط در گشت‌وگذار است. مهم‌ترین نماد این سومین نیرو مشخصاً میرحسین موسوی است با بیانیه‌اش در بیستم تیرماه که از نو خواستار برگزاری رفراندوم برای تأسیس مجلس مؤسسان قانون اساسی و گذار آرام و غیرخشونت‌آمیز از نظام جمهوری اسلامی با اتکا بر آرای مردمی شد. اما این جریان نه سازمان‌یافتگی سیاسی دارد نه اتصالی محکم با جنبش‌های اجتماعی. این نیروی سوم در وضعیت کنونی بیش‌تر یک امکان نظری است تا بازیگری میدانی. در بیرون از همۀ این معادلات اما نیرویی کمین کرده که خواستار فروپاشی نظام سیاسی از طریق جنگ است و مدافع دوآتشۀ تهاجم تجاوزکارانۀ مجدد اسرائیل به ایران و تضعیف زیربناهای امنیتی و نظامی و شکل‌گیری شورش مردمی و نهایتاً سقوط نظام جمهوری اسلامی. این جریان به‌قوت دفاع می‌کند از پروژۀ احداث سنگفرش در مسیر فرودگاه به کاخ نیاوران با ملاط اجساد ایرانیان. اگر بتواند دریغ ندارد که شهرهای ایران به تلی از آوار تبدیل شوند تا شاید جسد رژیم اسلامی نیز زیر آوار یافت شود. این نیرو حقیقتاً وجود دارد اما نه به صورتی منسجم و تشکل‌یافته در درون مرزهای کشور بلکه همچون امکانی که فقط در سایۀ سوزان زمین سوخته به فعل می‌رسد. امیدوارانه منتظر است که رقص عقربه‌ها به پایان برسد تا با دندان‌های خون‌آلود به ایرانِ ویران بازگردد. پنجمین نیرو نیز گرگ‌هایی حاشیه‌نشین‌اند در کمینِ دولتی نیمه‌جان. این کفتارهای ژئوپولیتیک بوی مرکزِ رو به تلاشی را از کیلومترها دورتر حس می‌کنند. لحظۀ طلایی را هنگامی می‌دانند که حضور دولت در مرزها محو شود تا بتوانند دکمۀ شروع بازی را فشار دهند. اگر لحظۀ شوم طلایی فرابرسد، این نیروها خطرناک‌تر از حدی خواهند بود که اکنون به نظر می‌رسند. در وقت موعود چه بخواهند چه نخواهند جنگ‌سالارانی خواهند شد مستمر در حال نشان‌گذاری مرزها با خون. در این میان، نجات ایران عجالتاً در گرو برداشتنِ دو گام سرنوشت‌ساز است: یکم، تسریع حرکتِ عقربۀ شکاف با حمایتِ مشروط و موقت از عمل‌گرایان میانه‌رو برای کاستن از سرعت حرکت عقربۀ جنگ و به‌تعویق‌انداختن و بلکه چه‌بسا منتفی‌ساختن دومین تهاجم گسترده؛ دوم، بسترسازی برای تحقق اصلاحات رادیکال ساختاری در اثنای تنگناهای اجتناب‌ناپذیرِ پیشارو برای #بازآرایی اساسی صفحۀ ساعت سرنوشت‌ِ ایران. عقربۀ جنگ در حال آخرین تیک‌تاک‌هاست.

@mmaljo
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

📚معرفی کتاب

🔷چرا موفقیت‌های تاکتیکی در سرنگونی رژیم‌ها اغلب به فجایع استراتژیک بلندمدت تبدیل می‌شوند؟

🖊جواد حیدری

🟥 کتاب "Catastrophic Success: Why Foreign-Imposed Regime Change Goes Wrong" نوشته‌ی الکساندر بی. داونز، استاد علوم سیاسی دانشگاه جورج واشنگتن، که در سال 2021 توسط انتشارات دانشگاه کورنل منتشر شده، یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین آثار در حوزه‌ی مطالعات امنیت بین‌المللی و سیاست خارجی محسوب می‌شود. این کتاب به بررسی پارادوکسی بنیادین در سیاست خارجی می‌پردازد که در دو سده‌ی اخیر بارها تکرار شده است: چرا موفقیت‌های تاکتیکی در سرنگونی رژیم‌ها اغلب به فجایع استراتژیک بلندمدت تبدیل می‌شوند؟

🔴 اهمیت این کتاب در دنیای معاصر، که شاهد مداخلات پرهزینه در عراق، افغانستان و لیبی بوده، بیش از پیش آشکار می‌شود. داونز با تکیه بر پژوهش‌های گسترده و تحلیل‌های دقیق، چالش‌های جدی برای سیاست‌گذاران و نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل مطرح می‌کند و آن‌ها را به بازنگری اساسی در مفروضات خود درباره اثربخشی زور در تغییرات سیاسی دعوت می‌کند.

1️⃣ مفهوم کلیدی "موفقیت فاجعه‌بار"

♦️مفهوم محوری کتاب، "موفقیت فاجعه‌بار" (Catastrophic Success)، پارادوکسی عمیق را در قلب سیاست خارجی مداخله‌گرایانه نشان می‌دهد. این مفهوم به شرایطی اشاره دارد که قدرت‌های خارجی در هدف اولیه‌ی خود - یعنی سرنگونی رژیم مطلوب - موفق می‌شوند (موفقیت تاکتیکی)، اما این موفقیت ظاهری به پیامدهای منفی گسترده و طولانی‌مدت منجر می‌شود که نه تنها اهداف بلندمدت را محقق نمی‌کند، بلکه اغلب وضعیت را بدتر از قبل می‌سازد (شکست استراتژیک).

♦️داونز این پارادوکس را بر پایه‌ی چهار فرضیه اساسی تحلیل می‌کند: ۱) توهم کنترل (تصور غلط اینکه می‌توان فرآیندهای پیچیده سیاسی را با زور کنترل کرد)؛ ۲) نادیده گرفتن پیچیدگی‌های بومی (عدم درک کافی از بافت فرهنگی و اجتماعی)، ۳) تمرکز بر اهداف کوتاه‌مدت (غفلت از پیامدهای بلندمدت)، و ۴) اعتماد بیش از حد به راه‌حل‌های نظامی (باور به اینکه قدرت نظامی می‌تواند مسائل سیاسی پیچیده را حل کند).

2️⃣ روش‌شناسی تحقیق

♦️داونز با استفاده از رویکرد روش‌شناختی ترکیبی، جامع‌ترین مطالعه‌ی تجربی در این زمینه را ارائه می‌دهد. او پایگاه داده‌ای منحصر به فرد شامل ۱۲۳ مورد تغییر رژیم تحمیلی خارجی (FIRC) از سال ۱۸۱۶ تا ۲۰۰۸ تدوین کرده که شامل اطلاعات دقیق درباره روش‌های مختلف مداخله، ویژگی‌های کشورهای مداخله‌گر و هدف، انگیزه‌ها و پیامدهای کوتاه‌مدت و بلندمدت است.

♦️تحلیل‌های آماری پیشرفته با مطالعات موردی عمیق ترکیب شده تا الگوهای سیستماتیک شناسایی شوند. این رویکرد ترکیبی به داونز امکان می‌دهد تا هم الگوهای عمومی را شناسایی کند و هم جزئیات و پیچیدگی‌های هر مورد را توضیح دهد. استفاده از تکنیک‌های آماری پیشرفته، اعتبار یافته‌ها را تقویت کرده و امکان تعمیم‌پذیری نتایج را فراهم می‌کند.

3️⃣مکانیزم‌های شکست

♦️داونز چهار مکانیزم اصلی را شناسایی می‌کند که توضیح می‌دهند چرا تغییر رژیم‌های تحمیلی خارجی به طور سیستماتیک شکست می‌خورند:

۱) بحران مشروعیت ساختاری

♦️رژیم‌های تحمیلی خارجی از همان ابتدا با بحران عمیق مشروعیت مواجه می‌شوند. داونز مدل "دوگانگی مشروعیت" را ارائه می‌دهد که نشان می‌دهد این رژیم‌ها همزمان با دو نوع بحران مواجه هستند: مشروعیت داخلی (عدم پذیرش توسط مردم و برچسب "دست‌نشانده") و مشروعیت خارجی (وابستگی کامل به حمایت قدرت مداخله‌گر). این دوگانگی باعث می‌شود که رژیم نه بتواند پایگاه داخلی مستقل ایجاد کند و نه بتواند به طور کامل بر حمایت خارجی تکیه کند.

۲)
فروپاشی نهادی آبشاری
♦️مدل "فروپاشی نهادی آبشاری" داونز نشان می‌دهد که سرنگونی رژیم موجود منجر به تخریب سیستماتیک نهادها می‌شود. این فرآیند در پنج مرحله رخ می‌دهد: فروپاشی نهادهای سیاسی، اداری، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی. هر مرحله زمینه‌ساز مرحله بعدی است و خلأ قدرت عظیمی ایجاد می‌کند که بلافاصله توسط گروه‌های مختلف (شبه‌نظامیان، جنایتکاران، گروه‌های افراطی) پر می‌شود.

۳)
تشدید تنش‌های اجتماعی
♦️مداخلات خارجی اغلب تنش‌های نهفته اجتماعی را تشدید می‌کنند. در جوامعی که دارای تقسیمات قومی، مذهبی یا قبیله‌ای هستند، سرنگونی رژیم می‌تواند تعادل شکننده قدرت را برهم زند و به رقابت‌های خشونت‌آمیز منجر شود. این وضعیت بستری مناسب برای ظهور و رشد افراط‌گرایی و تروریسم فراهم می‌کند.

۴) تله‌ی مداخله
مفهوم "تله‌ی مداخله" توضیح می‌دهد چرا قدرت‌های خارجی پس از مداخله اولیه، ناگزیر از درگیری در چرخه بی‌پایان مداخله‌های بیشتر می‌شوند. این چرخه شامل پنج مرحله است: مداخله اولیه، بروز بی‌ثباتی، نیاز به مداخله بیشتر، تشدید مقاومت و در نهایت دوراهی بین خروج و فروپاشی یا تداوم مداخله پرهزینه.

#معرفی_کتاب

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 «خشم و هیاهو»!

🖊 تحریریۀ جامعه‌نو

امثال محمدجواد ظریف تنها برای فریب افکار عمومی و سرپوش‌گذاشتن بر عوامل آشکار جنگ به صحنه احضار می‌شوند.... من با سابقه‌ شناخت نزدیکی که از جریان دارم، یک سر سوزن تردید نداشتم که درست به مانند همان تبلیغات انتخاباتی‌شان، اصلاح‌طلبان در مورد ریشه‌های بحران بین‌المللی به جامعه «دروغ» می‌گویند... سبقه‌ی غرب‌ستیزی و حسرت و رویای نابودی اسرائیل که در چپ‌گرایی اغلب اصلاح‌طلبان ریشه دارد.... شانه‌خالی‌کردن اصلاح‌طلبان از پذیرش مسوولیت سقوط کشور در چاه جنگ.... حداقل این یک سال را صرف ساخت سنگر برای مردم می‌کردید که اینقدر مفتضحانه شهروندان کشور را مقابل تهاجم خارجی بی‌دفاع رها نکنید... اصلاح‌طلبان با بازگشت به تنظیمات اولیه‌ و انقلابی‌شان ایجاد امواج ارعاب و خفقان و سرکوب منتقدان را در دستور کار قرار داده‌اند... اصلاح‌طلبان، اصلی‌ترین عاملان و بانیان وضعیت فعلی هستند...


این بریده‌ها را که از قلم حسین شریعتمداری و امثال او تراوش‌نکرده برای معرفی یک جریان نه چندان جدید در عرصۀ سیاست کشور برایتان آورده‌ایم. امیدواریم نویسنده‌اش از دیدنش خشمگین نشود و نتازد و به تقطیع متهم نکند؛ چون کوشیدیم فقط احکامی را که در مقاله‌اش صادر کرده بیاوریم. متأسفانه مثل خود ما که زیاد حکم می‌دهیم، در این نوشته در صدور احکام زیاده‌روی‌شده‌است.

نوشته در شمار مطالبی است متعلق به یک خط تنزه‌طلب که در راستای «دیگه تمامه ماجرا» و «نه اینوری، نه اونوری» سودای سوارشدن بر موج تغییر در آیندۀ نزدیک در ایران را دارد. ایجاد یک خط موازی با جناح هار حکومت و اتهام‌زنی و فحاشی به اصلاح‌طلبان جسارتاً بسیار فرصت‌طلبانه و ناجوانمردانه است. انداختن مسئولیت نساختن پناهگاه به گردن اصلاح‌طلبان در یک سال اخیر هرچه هست قطعاً از سر دلسوزی و کاربرد اندکی منطق هم نیست!

از این مورد درمی‌گذریم و آن را بهانه‌می‌کنیم برای یک بررسی سایکولوژیک از موضع اشخاص صادق، در مقاطعی که اصلاح‌طلبان در تلاش‌های خود برای جلوگیری از ویرانی کشورها به دست نیروهای واپس‌گرا، نادموکرات و تمامیت‌خواه ناکام می‌شوند و شکست‌می‌خورند. در چنین مقاطعی درحالی که بخشی از نیروهای اصلاح‌طلب ناامید و افسرده و بی‌عمل می‌شوند، بخشی از روشنفکران هم به افراط می‌گرایند و ناامیدی در آن‌ها به خشم، سپس نفرت و در آخر دشمنی و کینه‌توزی ختم‌می‌شود. کاملاً قابل درک است. این نوع خشم که در بزنگاه‌ها یا بن‌بست‌های عرصۀ سیاست بروز می یابد ترکیبی است از خشم منفعل (Passive Anger) و خشم سرگردان (Displaced Anger). اولی به بی‌عملی سیاسی، کنارکشیدن و نوعی تنزه دروغین می‌انجامد و دومی به‌جای توجه به عامل اصلی پدیدآورندۀ خشم، مقصرجویی انحرافی می‌کند.

یکی از نخستین نمودهای این نوع خشم ترکیبی در تاریخ معاصر ما انداختن گناه کودتای ۲۸مرداد به گردن حزب توده و دکتر مصدق و پرونده‌سازی برای آن‌ها بوده‌است که برای بسیاری به خیانت به خویشتن هم تبدیل‌شد. نمونۀ تازه‌ترش سرزنش و خشم ناروا نسبت به محمد خاتمی است «به‌خاطر آن‌که از بیست‌میلیون رأی استفاده‌نکرد!» و این مورد بالا هم که نوبر است: چرا پزشکیان در یک‌سال اخیر پناهگاه نساخت؟! «اصلاح‌طلبان بانیان وضع موجودند»؛ و الخ.

عیبی نداشت اگر خشم ناشی از شکست صرفاً به انفعال ختم می‌شد؛ از هیچ‌کس نمی‌توان انتظار داشت حتماً در مبارزات اجتماعی نقشی به‌عهده‌بگیرد. زیان‌کاری آن‌جاست که سروکلۀ خشم سرگردان پیدا و بر ذهن انسان‌ها چیره‌شود. جامعۀ ما، به‌ویژه روشنفکران آن، به‌شدت در معرضش است. سیاه‌کاری‌های حدود نیم‌قرنی حکومت فعلی در کنار شکست‌خوردن همۀ برآمدهای ملی برای به‌راه‌آوردن و یا کنار زدن آن، حتی اشخاص قدرتمند را دچار یأس‌می‌کند و نسل جوان ما را بیشتر متأثر می‌کند. این یأس منجر به خشم، آشکارا حاصل عملکرد حکومت است و نتیجۀ آن دل‌زدگی در بخشی از پیکر دانشگاهی و سیاست‌زدایی‌شدن اذهان جوان است که سپس به نفی کل آن‌چه در خارج از حیطۀ زندگی شخصی و جایگاه فردی آن‌ها هست ختم‌می‌شود. اشاعۀ این نامیدی آلوده به خشم، ستم آگاهانه رندان بر جامعه است.

این دستاورد شیطان را باید از وجود خود دور کنیم: تا زمانی که نیروهای اجتماعی در قالب عمل نهادهای مدنی (اتحادیه‌ها، انجمن‌ها، تحرکات دستمزدبگیران، نمایش‌های جمعی و حتی حلقه‌های پرجنب‌وجوش رفاقتی مانند گروه کوهنوردی و...) حضور غیرقابل‌حذفی پیدا نکرده و سلطۀ عینی بر جامعه و افراد آن پیدا نکنند، ناامیدی و خشم القایی خرده روشنفکران ما را به خطای قضاوت دچار خواهد کرد، یکدیگر را مقصر خواهیم‌دانست و دشمنی کور خواهیم‌ورزید.

بهتر آن‌که چشم‌ها را از این غبار بشوییم!

@jameeno
#خشم #هیاهو
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷چهار نشانه جنگی دیگر!

🔹نشریه نیوزویک چهار نشانه را به عنوان دلایل احتمالی از سرگیری درگیری نظامی اسرائیل و ایران تشریح کرده است.

این نشریه آمریکایی روز پنج‌شنبه، ۱۹ تیر، نوشت: هم ایران و هم اسرائیل به سرعت در حال تجدید قوای نظامی خود هستند؛ ایران به بازسازی پدافند آسیب‌دیده خود و اسرائیل نیز در کنار تجهیز بیشتر به مهمات پیشرفته و سیستم‌های دفاع موشکی دقیق روی آورده است.

ابهام در مورد میزان آسیب وارده به برنامه هسته‌ای ایران در شرایطی که ایران هنوز بر ادامه غنی‌سازی اورانیوم و توسعه سانتریفیوژها اصرار دارد و همزمان بازرسی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از تأسیساتش را تعلیق کرده، دومین دلیل برای احتمال تکرار درگیری نظامی از نگاه نیوزویک است.

این نشریه هم‌سویی و هم‌افزایی دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو را که به‌ویژه در نشست‌های اخیر این دو رهبر دیده شده، سومین نشانه این دانسته است.

نیوزویک تحرکات تهاجمی حوثی‌های متحد تهران در حمله به اسرائیل را که این هفته، هم به صورت شلیک موشک بالستیک به اسرائیل و هم حمله به دو کشتی در دریای سرخ بوده را نشانه دیگر اعلام کرده است.

#فرهیختگان #جنگ #جنگی_دیگر

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 درخشانترین واکنش به جنگ ۱۲ روزه

✍️ حسین بیات

🔹 بیانیه میرحسین درخشانترین واکنش به جنگ ۱۲ روزه بود.

🔸 در تحلیل گفتمانی این بیانیه به این ۴ نکته می‌توان اشاره کرد:

۱. جامعه‌محوری
نقطه ثقل و کانونی بیانیه، مردم است. به این معنا که به جای اختصاص بیشترین کلمات و جملات برای محکوم کردن اسرائیل و آمریکا و سکوت جامعه جهانی یا محکوم کردن اپوزسیون و ...‌ بیشترین کلمات و جملات به نقش مردم در حفظ کشور و تحسین عملکرد آنها و حق و حقوق آنها و راه احقاق حقوق مردم اختصاص یافته است و اهتمام حاکمان به خواست و اراده جزء کوچکی از جامعه و بی‌توجهی حاکمیت به بخش بزرگتر جامعه را از مهمترین عوامل شکل‌گیری جنگ معرفی می‌کند.

۲. راه‌حل‌محوری
این بیانیه به جای صرف بیشترین کلمات و جملات به تحلیل یا محکوم کردن این و آن و شعر و شعار، بیشترین کلمات و جملات را به تبیین مساله و ارائه راه‌حلها و چشم‌اندازها اختصاص داده است. راه حل را در شنیدن صدای "کل جامعه" و بازگشت به مردم اختصاص داده و راه‌‌کارهای گام‌به‌گام معقول و منصفانه‌ای را پیشنهاد داده است.

۳. نقدمحوری
بیانیه میرحسین مصداق بارز نقد قدرت است. در این بیانیه وضعیت تاسف‌بار کنونیِ جنگ و تجاوز معلول و نتیجه زنجیره خطاهایی است که حاکمیت مرتکب شده است و از جمله مهمترین آنها نادیده گرفتن اکثریت جامعه است.

۴. انصاف و جامع‌نگری
در این بیانیه از یک‌سونگری و استاندارد دوگانه در مواجهه با طرفین جنگ پرهیز شده است و نه تنها هیچ یک از طرفین جنگ تطهیر نشده است بلکه از یکسو آمریکا و اسرائیل به عنوان جنایتکار بر علیه بشریت تقبیح و محکوم شده و سوی مقابل نیز به اتهام نشنیدن صدای کل مردم و ارتکاب زنجیره خطاها محکوم شده است.

#فرهیختگان #عیار_ملت #افق‌گشایی

@akhalaji

Читать полностью…
Subscribe to a channel