akhalaji | Unsorted

Telegram-канал akhalaji - فراسوی سیاست

2327

همواره در «فراسوی سیاست» می‌توان راهی به سوی آگاهی، اندیشه‌ورزی، روشنگری، رهایی، و معنویت یافت!

Subscribe to a channel

فراسوی سیاست

🔷 بازآرایی نیروهای سیاسی در روزنه فرصت!

✍🏻 علی کریمی‌مله | دانش‌پژوه علوم سیاسی

تهدیدها اگر با فراست‌مندی نگریسته شوند، دربردارنده فرصت نیز شناخته می‌شوند. ‌بی‌هیچ تردیدی جنگ ائتلافی آمریکا و اسرائیل با ایران و عملی‌شدن تهدیدهای آشکار و پنهان دست‌کم سه دهه گذشته، زیان‌ها و ویرانی‌های مادی-انسانی جبران‌ناپذیری را بر جامعه‌ی ایران تحمیل کرد. لیکن ناباورانه و به‌طور شگفت‌انگیزی، پنجره‌ی فرصتی راهبردی در پوشش "همبستگی فراگیر اجتماعی-سیاسی در برابر تجاوز به حاکمیت ملّی و تمامیت سرزمینی ایران" گشود که بازآرایی صورت‌بندی نیروهای سیاسی از سوی نظام و لزوم بازبینی در راهبردپردازی‌ها، سیاست‌گذاری‌ها و دگرگونی رویکردهای حکمرانی را یادآوری می‌کند.

اهمیت واپسین روزنه‌ی فرصت هنگامی دوچندان می‌شود که بدانیم چیرگی گفتمان‌ها و رویکردها، اتخاذ رویه‌ها و فرایندها و امتداد عملکردها و سیاست‌های ناکارآمد حکمرانی، ثمره‌ای جز شکاف شتابنده و فزاینده بین جامعه و حکومت به بار نیاورد؛ به گونه‌ای که بر پایه‌ی همین دوگانه‌پنداری، تجاوزپیشه‌گان ایران‌ستیز، فرصت تاریخی درهم شکستن تؤامان حکومت و فروپاشیدن جامعه را با آغاز تجاوزی سهمگین به چنگ آوردند. اما روح توفنده‌ی ایران که ریشه در حافظه‌ی تاریخی-تمدنی، مدارای اجتماعی-فرهنگی و عقلانیت دوراندیشانه ایرانیان دارد، ققنوس‌وار از متن و بطن بسترهای فراخ و ژرف تهدیدهای چندلایه سربرآورد و با در هم شکستن همه‌ی تحلیل‌ها، برآوردها و پنداشت‌ها، با ممکن‌کردن امری ناممکن، نمایشی خیره کننده از بردباری، ایستادگی و "باهم بودگی ملی" را صرف‌نظر از تمایزات فکری، مرامی، ایدئولوژیک و سیاسی به صحنه‌ی دید جهانیان آورد و پنجره‌ای تازه از فرصت به روی حکومت‌کنندگان گشود و به یک‌باره صورت‌بندی سیاسی نوینی آفرید که به باور نگارنده می‌تواند سرفصل تازه‌ای از سیاست‌ورزی را بگشاید اگر ...

صورت‌بندی نوپدید سیاسی می‌تواند بر فراز همه‌ی تمایزگذاری‌ها و جناح‌بندی‌های سدبندی‌کننده‌ی گذشته بایستد و در قالب دوگانه "ایران باوران-بیگانه‌خواهان" بین همه‌ی نیروهایی که با تقبیح تجاوز بیگانگان، چشم خویش را بر گلایه‌مندی‌ها، نارضایتی‌ها، رنج‌ها و ناروایی‌ها بستند، پل‌زنی سیاسی کند. این بازآرایی سیاسی برای پایداری و ماندگاری ایران یک انتخاب نیست، بلکه الزام راهبردی فوری است. کوشندگان طیف‌های گوناگون سیاسی درون و برون‌حاکمیتی از آزمون خود سربلند بیرون آمدند و اینک نوبت نظام سیاسی است تا از روزنه‌ی فرصت محدودی که برای انسجام و همبستگی اجتماعی-سیاسی ایجاد شده، با کاربست عقلانیت راهبردی بهره‌گیرد و از پیامدهای دهشتناک غفلت یا سوءادراک‌های راهبردی در امان بماند. نظام حکمرانی باید فلسفه و ماهیت کنش کوشندگان سیاسی را درک و آن را به رسمیت بشناسد و از تحریف و مصادره‌ی تنگ‌نظرانه یا منفعت‌طلبانه‌ی سیاسی یا پوشاندن جامه‌ی ایدئولوژیک بر آن بپرهیزد. هندسه‌ی سیاسی جدید در بستر اکنونیت خود باید بر محور فراگیرترین مخرج مشترک و مفهوم پیوند زننده، یعنی" ایران" بازترسیم شود. صاحبان قدرت باید بدانند که روزنه‌ی فرصت، دیرپا و همیشگی نیست؛ بلکه نه همچون باد، بلکه صاعقه‌وار رخ نموده و گذر می‌کند. پس با توجه به تنگنای زمان تصمیم‌گیری، باید با کاربست هوشمندی و عقلانیت راهبردی از انسداد کامل روزنه‌ی فرصت پیشگیری کرد. بازآرایی سیاسی داخلی به #توانایی_ادراکی، #شهامت_اخلاقی و #مدیریت_راهبردی نیازمند است که امید است در این بزنگاه خطیر تاریخی معجزه‌آسا رخ بنماید و نجات‌بخش ایران و ایرانیان گردد.

#روزنه_فرصت #بازآرایی_سیاسی #بازآرایی_نیروهای_سیاسی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

📸 بزرگ‌ترین اقتصادها در برابر ثروتمندترین ملت‌ها!

🔻 طبق برآوردهای IMF برای سال ۲۰۲۵:

🔹 آمریکا با تولید ناخالص داخلی ۳۰.۵۱ تریلیون دلار، بزرگ‌ترین اقتصاد جهان است، اما از نظر درآمد سرانه در رتبه ۷ قرار دارد.

🔹 چین دومین اقتصاد بزرگ جهان است، اما از نظر درآمد سرانه در رتبه‌ای حدود ۶۸ جهان قرار دارد.

🔹 لوکزامبورگ نیز با سرانه بیش از ۱۴۰ هزار دلار، ثروتمندترین ملت جهان بر اساس درآمد سرانه محسوب می‌شود.

@taxinformation

#حکمرانی_خوب #اقتصادهای_بزرگ #ملتهای_ثروتمند #بزرگ‌ترین_اقتصادهای_جهان #ثروتمندترین_ملتهای_جهان

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷آنچه غرب در مورد ایران به‌اشتباه می‌فهمد

✍🏻عماد خاتمی

◾️واقعیت این است که مهم نیست چه کسی در ایران قدرت را در دست دارد. رهبری جمهوری اسلامی ایران - فارغ از نام، چهره یا نماد ظاهری، چه تاج، چه عمامه، یا کت‌وشلوار - در یک باور بنیادین مشترک‌اند: غرب را نمی‌توان به حفظ تعهدات، پایبندی به توافقات، یا احترام به حاکمیت ملی ایران اعتماد کرد.

در یادداشتی در نشریه «رسپانسیبل استیت کرفت»، «عماد خاتمی» با نگاهی به تاریخ روابط ایران و غرب، استدلال می‌کند که آنچه غرب به‌عنوان «لجاجت تهران» می‌بیند، در واقع بازتابی از یک حافظه تاریخی عمیق و تجربه‌ای مداوم از خیانت و انزواست.

خاتمی با بررسی وقایع اخیر - از مذاکرات متوقف‌شده هسته‌ای گرفته تا حملات نظامی هماهنگ اسرائیل و آمریکا - هشدار می‌دهد که بدون درک واقعی از روانشناسی امنیتی ایران، هرگونه تلاش دیپلماتیک آینده نیز محکوم به تکرار اشتباهات گذشته است. او می‌نویسد: «تاریخ، پیش از هر واژه‌ای، وارد اتاق مذاکره می‌شود. و برای ایران، این تاریخ همیشه یک چیز می‌گوید: «تو تنها هستی؛ بنابراین بر اساس این واقعیت عمل کن.»

به گزارش سرویس ترجمه و بین‌الملل جماران، هنگامی‌ که مقامات ایرانی در حال آماده‌سازی برای دور ششم مذاکرات با طرف‌های آمریکایی پیرامون برنامه هسته‌ای کشور بودند، اسرائیل به‌طور ناگهانی دست به حمله‌ای نظامی زد. با این‌ حال، ایالات متحده و اروپا نه‌تنها این حمله را محکوم نکردند، بلکه یا در برابر آن سکوت کردند یا آشکارا از آن حمایت نمودند. صدراعظم آلمان این اقدام را چنین توصیف کرد: «کار کثیفی که اسرائیل به‌ جای همه ما انجام می‌دهد.»

این رویداد بار دیگر باور دیرینه‌ای را در میان رهبران ایران تقویت کرد: اینکه جهان چیزی جز تسلیم از ایران نمی‌خواهد و در بزنگاه‌ها، این کشور را تنها و در معرض دائمی خیانت و تجاوز رها می‌کند.

تا زمانی که غرب درک عمیق و تاریخی از ایران - و ذهنیتی که این تاریخ در میان رهبران جمهوری اسلامی ایران پدید آورده - پیدا نکند، به سوءبرداشت از رفتارهای تهران ادامه خواهد داد. آنچه از بیرون به‌عنوان لجاجت یا رفتار تهاجمی تلقی می‌شود، در منطق تصمیم‌گیران ایرانی، واکنشی تدافعی است که ریشه در حافظه‌ای تاریخی و ملی دارد.

برای قرن‌ها، ایران در سایه تهاجم، خیانت و انزوا زیسته است. هر فصل از تاریخ مدرن آن، رهبران کشور را به یک نتیجه تکراری رسانده است: فرقی نمی‌کند در سوی ایرانی میز مذاکره چه کسی نشسته باشد - اصلاح‌طلب، میانه‌رو یا اصول‌گرا - ایران ناگزیر است تنها بر خود تکیه کند. این نه از سر توهم، بلکه یک غریزه بقاست.

احساس محاصره و تهدید، نه در سال ۲۰۲۵ با حملات اسرائیل آغاز شد، و نه در سال ۱۹۸۰ با تجاوز صدام. شکل‌گیری این ذهنیت به زخم‌هایی تاریخی بازمی‌گردد که بیش از هزار سال قدمت دارند: از فتح ایران به دست اسکندر مقدونی در قرن چهارم پیش از میلاد، تا حمله اعراب در قرن هفتم، یورش مغولان در قرن سیزدهم، و هجوم‌های مکرر ترکان و اقوام آسیای مرکزی. در قرون اخیر نیز، ایران در جنگ‌های ایران و روس بخش‌هایی از خاک خود را از دست داد و علیرغم اعلام بی‌طرفی، در هر دو جنگ جهانی به اشغال نیروهای متفقین درآمد.

بارها و بارها، ایران شاهد ورود نیروهای بیگانه به خاک خود بوده است و هر بار، هیچ‌کس برای یاری‌اش نیامده است. این زخم‌های تاریخیِ انباشته، بیش از هر سخنرانی یا تحلیل سیاسی، چرایی تصمیمات امروز رهبران ایران را توضیح می‌دهد. از همین‌روست که آن‌ها «خوداتکایی نظامی» را نه نشانه‌ای از تهاجم، بلکه تضمینی برای بقا می‌دانند. به همین دلیل است که به دیپلماسی با بدبینی می‌نگرند و حتی میانه‌روترین چهره‌ها در تهران نیز در اعتماد به نیت‌های غرب، تردید دارند.

منبع : یادداشت نشریه «Responsible Statecraft»

▫️متن کامل این یادداشت را در جماران بخوانید

#فرهیختگان #بی
‌اعتمادی_به_غرب

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 رتبه‌بندی جدید میراث جهانی یونسکو!

🔸 یونسکو تازه‌ترین فهرست میراث جهانی را منتشر کرد


🌍 ایران در میان ۱۰ کشور دارای بیشترین آثار ثبت‌شده جهانی است

🔹بر اساس تازه‌ترین گزارش یونسکو (تا جولای ۲۰۲۵)، ایران با ثبت ۲۹ اثر تاریخی و فرهنگی در فهرست میراث جهانی، جایگاه دهم را در میان کشورهای جهان به خود اختصاص داده است.

🔹در صدر این فهرست، ایتالیا با ۶۱ اثر، چین با ۶۰ اثر، و آلمان با ۵۵ اثر ثبت‌شده قرار دارند. پس از آن‌ها، فرانسه، اسپانیا، هند، مکزیک، بریتانیا و روسیه رتبه‌های چهارم تا نهم را به خود اختصاص داده‌اند.

🔹 این آمار نه‌تنها جایگاه ویژه ایران در میان تمدن‌های تاریخی را نشان می‌دهد، بلکه اهمیت حفاظت از میراث ملموس و ناملموس کشور را بیش از پیش یادآوری می‌کند.

📌 منبع: یونسکو | Statista ۱۶ ژوئیه ۲۰۲۵

#یونسکو #میراث_جهانی_یونسکو #رتبه‌بندی_جدید_یونسکو #فهرست_میراث_جهانی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷مازندران: آیینه عبرت گیلان!

✍️امیر هاشمی‌مقدم

🔹هادی حق‌شناس، استاندار گیلان درباره جلوگیری از ساخت و ساز غیرمجاز در این استان نکات ارزشمندی بیان کرد. اما نکته نسنجیده دیگری هم گفت که در رسانه‌ها بازتاب بیشتری داشت: «اجازه نخواهیم داد کسی خارج از گیلان آمده و زمین برای ویلاسازی بگیرد». (https://www.asriran.com/fa/news/1062370) یادآوری چند نکته لازم است.

✅ساخت ویلا در هر نقطه مجاز و مسکونی کشور توسط هر کسی که شناسنامه ایرانی داشته باشد، آزاد است و هیچکسی نمی‌تواند از این کار جلوگیری کند. یک تبریزی می‌تواند در زاهدان، یک اهوازی در مشهد، یک بختیاری در اصفهان، یک بوشهری در رشت و... طبق قوانین رسمی و موجود کشور ویلا خرید و فروش کند یا بسازد. این اصولا جزو بدیهیات یک جامعه مدرن بر پایه دولت-ملت است.
✅بر پایه بقیه سخنان استاندار در این نشست، می‌توان چنین برداشت کرد که منظور ایشان این است که بیشترین ویلاسازی‌ها در محدوده‌های غیرمسکونی و بیرون از طرح هادی روستاها، توسط غیربومیان انجام می‌شود. حتی اگر فرض کنیم این سخن درست و بر پایه آمار و ارقام باشد، بخش مهمی از واقعیت ناگفته مانده است: این بومی‌ها هستند که به حریم جنگل و کوه و رودخانه تجاوز کرده، زمین‌های بیرون از بافت را تصرف کرده و به غیربومی‌ها می‌فروشند. همین بومی‌ها هستند که زمین‌های کشاورزی را قطعه‌بندی کرده و زیر نام «زمین شهرکی» به غیربومی‌ها می‌فروشند و حتی شوربختانه در آگهی‌های تبلیغاتی‌شان با افتخار از عباراتی همچون «منطقه تهرانی‌نشین» یا «شهرک غیربومی» استفاده می‌کنند.
✅مجوزهایی که پس از ساخت این ویلاها به افراد غیربومی داده می‌شود نیز عموما توسط دستگاه‌ها و اداراتی است که کارمندان‌شان بومی و گیلانی‌اند.
✅نباید فراموش کرد که خود گیلانی‌ها هم دارند پا به پای غیربومی‌ها برای استفاده شخصی خودشان و در محدوده‌های بیرون از بافت مسکونی، ویلاسازی می‌کنند.
✅گیلان اکنون یک الگوی ویلاسازی را در کنار خود دارد: بلایی که به‌واسطه ویلاسازی بر سر مازندران آمده، بی‌گمان جبران‌ناپذیر است. تقریبا دیگر هیچ نقطه بکری در مازندران باقی نمانده؛ هیچ جنگل و کوه و دره و رودخانه‌ای از ویلاسازی در امان نبوده؛ هیچ چشم‌انداز طبیعی سالمی از پنجره خانه‌های شهری دیده نمی‌شود؛ زمین‌های جنگلی و کشاورزی به‌طور روزانه دارند به نفع ساخت ویلاهای بدقواره عقب‌نشینی می‌کنند؛ معماری بومی مازندران تقریبا به‌طور کامل توسط نماهای نامتناسب رومی و ... از بین رفته و ...
✅تلخی داستان اینجاست که با اشباع شدن ظرفیت استان مازندران، بسیاری از گردشگران، متقاضیان ویلا در شمال و حتی شماری از مازندرانی‌های خسته از شلوغی بیش از حد این استان، به سوی گیلان کشیده شده‌اند. بنابراین گیلانی‌ها باید از وضعیت کنونی مازندران درس عبرت بگیرند و اجازه ندهند گیلان هم تبدیل به مازندران دوم شود.

🔸 با این توصیف، امید است جدیت استاندار گیلان برای پیشگیری از تبدیل زمین‌های کشاورزی و منابع طبیعی، پیش از تمرکز بر غیربومی‌ها، بر خود بومی‌ها به‌عنوان زمینه‌ساز این تخلفات توجه کند. در این راه و با توجه به دو دهه تجربه مطالعاتی نگارنده در زمینه آسیب‌های گردشگری در مازندران، پیشنهادهای زیر مطرح می‌شود:

1. آگاه‌سازی گیلانی‌ها در زمینه پیامدهای تعرض به حریم منابع طبیعی و تغییر کاربری زمین‌های کشاورزی.
2. برگزاری دوره‌ها و کارگاه‌های آموزشی در این زمینه برای اعضای شوراهای شهر و روستا، دهیاران، کارمندان شهرداری، اداره مسکن و شهرسازی، منابع طبیعی، محیط زیست و ...
3. سنجش و تعیین ظرفیت تحمل هر روستا (برای نمونه، هزار نفر یا دویست باب خانه) و ممنوعیت ساخت ویلا/خانه بیش از این ظرفیت.
4. پیشگیری از نصب تابلوهای «روستای توریستی ...» برای هر روستایی که دارای جاذبه است، پیش از ارزیابی پیامدهای محیط زیستی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی.
5. شناسایی عرصه‌های طبیعی در معرض خطر و اعلام محدوده غیرمجاز برای ورود گردشگران.
6. نصب تابلوی راهنمای طبیعت‌گردی در ورودی جنگل‌ها و منابع طبیعی مورد توجه گردشگران.
7. نصب تابلوی راهنما در ورودی روستاهای مقصد گردشگری (لزوم احترام به فرهنگ بومی).
8. برگزاری دوره‌های آموزشی برای مهندسان طراح، نقشه‌کش، معمار، ناظر و ... برای استفاده از طرح‌های بومی یا متناسب با فرهنگ و طبیعت گیلان.
9. در نظر گرفتن تخفیف برای سازه‌های مرتبط با معماری بومی و افزایش تعرفه برای سازه‌های مرتبط با فرهنگ غربی.
10. شناسایی و تشویق فعالان مروج فرهنگ بومی گیلان (از راهنمایان تور گرفته تا معماران، اعضای شورا، دهیاران، سمن‌ها و ...).
11. ساخت نرم‌افزارهای گردشگری استان و تشویق گردشگران و بومیان به نصب آن در تلفن‌های همراه و توضیحات کامل درباره هر جاذبه طبیعی یا فرهنگی و شیوه‌های نگهداری از آن در حین سفر و ...

@moghaddames
#ویلاسازی #مازندران #گیلان
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷مردم، پناهگاه یا پنهانگاه؟

🔹نقدی بر «مردم به مثابه پناهگاه»

✍🏻احسان مزدخواه \ دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد

متن «مردم به مثابه پناهگاه» در نخستین نگاه، کوششی است صادقانه برای بازخوانی رابطه‌ی نظام سیاسی و مردم در لحظه‌ای بحرانی از تاریخ معاصر ایران؛ لحظه‌ای که جنگ، اضطراب موجودیتی، و فرسایش مشروعیت، همزمان بر ساختار سیاسی سایه انداخته‌اند. نویسنده با بهره‌گیری از استعاره‌ای پرکشش -«مهمانی»- سعی دارد به جای بازتولید منطق رویارویی، امکانی برای صلح، بازسازی اعتماد، و همزیستی بگشاید.
متن بر پایه‌ی یک فرض مرکزی بنا شده است: نظام سیاسی که روزگاری مدعی بود مردم را در پناه خود دارد، اکنون ناچار است خود به پناه مردم بیاید. در ظاهر، این جابه‌جایی یک چرخش رادیکال و امیدبخش است؛ اما همین واژگونی، اگر در سطح زبان باقی بماند و به ساحت ساختار، قانون، و سیاست عمومی تسری نیابد، از اصلاح نمی‌گوید، بلکه از نوعی استتار بحران پرده برمی‌دارد. دعوت به مهمانی در خانه‌ای که سال‌هاست در آن صدا‌ها و تکثرات خاموش و دیالوگ تبدیل به مونولوگ و یا اساسا رتوریک سیاسی شده، سفره‌ها تهی، و میزبانانِ واقعی به حاشیه رفته‌اند، چیزی جز آرایش واژگان بر ویرانه‌های واقعیت نیست.
در این متن، شکافی بنیادین میان زبان اجتماعی و زبان رسمی سیاست نادیده گرفته شده است. مردم، زبان سیاست رسمی را دیگر نمی‌فهمند یا بهتر بگوییم: دیگر به آن اعتماد ندارند زبان سیاسی مردم و جامعه و به بیان دیگر زبان سیاسی امراجتماعی لحظه کنونی در قالب سیاست اروتیک یعنی آیا سیاست‌ورزی باعث شده است که ما از زیستن و روزمرگی خود لذت ببریم یا خیر؟ تبدیل گشته است.
واژگانی چون «نظام»، «پناه»، «مردم»، «امنیت» و حتی «وفاداری ملی» در حافظه جمعی ایرانیان، بار معنایی خود را یا از دست داده‌اند یا به ضد خود بدل شده‌اند. این، نه حاصل بدفهمی مردم، بلکه نتیجه‌ی انباشت تاریخی بحران‌ها و ناملایمات است. از همین‌رو، هرگونه پیشنهاد اصلاح‌طلبانه‌ای که بخواهد بر این زبان شکسته بنا شود، ناگزیر به تکرار ابتذال امر ملی خواهد شد: تکرار مفاهیمی که نسبتی با زیست روزمره و واقعیت‌های موجود ندارد و نخواهد داشت.
فراتر از زبان، تضاد عمیق‌تری در واقعیت سپهر سیاسی کنونی ما وجود دارد: یعنی تضاد میان منطق زندگی و منطق قدرت که ایده مهمانی را با دشوارگی شدید روبه رو می‌سازد. پرسش بنیادین این است که آیا پناه‌آوردن از سر باور به حاکمیت مردم است یا از سر اضطرار بقاء؟ آیا این چرخش، بازگشت به عدالت و پاسخگویی است یا صرفاً ترفندی برای حفظ نظم مستقر در لحظه‌ی ضعف؟ سیاست اگر به مردم پناه می‌برد، باید ابتدا آنان را به رسمیت بشناسد، صدایشان را بازتاب دهد، و ابزار سروری خود را زمین بگذارد. خانه تخریب شده، سفره خالی‌ست، و مهمانی که اکنون در نقش مهمانی فروتن ظاهر شده، بی‌آن‌که تغییری در قواعد و سلسله‌مراتب مهمانی داده باشد.
متن همچنین به گونه‌ای از «مردم» سخن می‌گوید که گویی یک‌دست، هماهنگ و یک‌صدا هستند. اما واقعیت اجتماعی ایران، پر است از روایت‌های متعدد و متکثر و همچنین مطالبات متضاد: اقلیت‌های قومی و مذهبی، طبقات محروم، زنان، جوانان، کارگران، حاشیه‌نشینان و مخالفان سیاسی، هر یک با زبان و زخم خود زندگی می‌کنند. صداهای آنان در این متن محو یا حل‌شده در کلیتی بی‌چهره‌اند. دعوت به مهمانی، وقتی فاقد شفافیت در دعوت‌شوندگان است، به سادگی می‌تواند بدل به بازتولید امرنامطلوب شود یعنی: حذف تفاوت‌ها به نام وحدت.
در نهایت، پرسش اصلی این است: اگر نظام به مردم پناه می‌آورد، آیا مردم واقعاً توانایی «پناه دادن» دارند؟ آیا چیزی از اعتماد، منابع، صبر، یا امید در آنان باقی‌ مانده؟ و اگر باقی مانده، در کجا و با چه سازوکاری باید امکان بروز بیابد؟ مردم، تا زمانی که تنها ابزارشان سکوت یا انفجار است، نمی‌توانند پناهگاه هیچ نظمی باشند. پناهگاه، نهاد می‌خواهد؛ قانون می‌خواهد؛ مشارکت، شفافیت، چرخش قدرت، و پاسخگویی می‌طلبد.
در غیاب این ملزومات، واژگان زیبا، گرچه پرشکوه و انسانی‌اند، اما در عمل به چیزی شبیه پرده‌کشی بر خرابه‌ای تبدیل می‌شوند. اگر سیاست قرار است به ضیافت بدل شود، باید ضیافتی حقیقی باشد: جایی که میزبان و مهمان در جایگاه انسانی و برابر نشسته‌اند، نه یکی در موضع فضل و دیگری در موضع تمنا. خانه‌ای که تخریب شده، مهمان‌دار نمی‌خواهد؛ بازسازی می‌خواهد. و پیش از آنکه سفره‌ای پهن شود، باید عدالت، آزادی، و گفت‌وگوی برابر، آجر به آجر ساخته شود.

#مردم_پناهگاه_نظام #مردم_به_مثابه_پناهگاه
#مردم_به_مثابه_پنهانگاه

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔸چرا نظام حکمرانی به توصیه‌ اقتصاددانان توجه نمی‌کند؟

🔹محمد طاهری | سردبیر

بیانیه‌نویسی اقتصاددانان آزادی‌خواه، دست‌کم دو دهه سابقه دارد. آنها هرگاه ضرورت هشدار به سیاستمداران و تصمیم‌گیران کشور را احساس کرده‌اند، محافظه‌کاری رایج میان اقتصاددانان را کنار گذاشته و با انتشار بیانیه، دیدگاه‌های کارشناسی خود را عمومی کرده‌اند. این بیانیه‌ها معمولاً در مقاطع بسیار حساس منتشر شده و اغلب بازتاب‌دهنده نگرانی‌های جمعی اقتصاددانان نسبت به آینده کشور بوده‌است.

📎بیانیه ۱۸۰ اقتصاددان و استاد دانشگاه که (/channel/den_ir/108561) بر ضرورت تغییر پارادایم در حکمرانی تأکید کرده، یکی از مهم‌ترین موضع‌گیری‌ دانشگاهیان در دو دهه گذشته است اما به نظر می‌رسد نخستین بیانیه اقتصاددانان که 21 سال پیش منتشر شد، به این دلیل مهم‌ترین موضع‌گیری آنها به حساب می‌آید که شرایط امروز کشور را به‌طور دقیق پیش‌بینی کرده بود.

▫️فراتر از بیانیه

سال ١٣٨۴ در تاریخ جمهوری اسلامی، نقطه‌عطف به ‌شمار می‌رود؛ به این معنی که با ظهور محمود احمدی‌نژاد، مسیر نظام حکمرانی از اساس تغییر کرد و کشور با سرعت زیاد به ورطه تخریب افتاد.

دولت محمود احمدی‌نژاد، با تکیه بر درآمدهای سرشار نفتی، سیاست‌هایی را در پیش گرفت که در ظاهر به دنبال توزیع ثروت و کاهش نابرابری بود، اما در عمل به فروپاشی اقتصادی طبقه متوسط، فقر و بیکاری بیشتر اقشار ضعیف و تخریب شدید پایه‌های نظام حکمرانی منجر شد. در این دوره شاهد تشدید تنش با غرب بودیم و سیاست خارجی تهاجمی و جهت‌گیری‌های مشکوک دولتمردان، انزوای بین‌المللی ایران را رقم زد. تحریم‌های اقتصادی که در این دوره تشدید شدند، اقتصاد کشور را تحت فشار بی‌سابقه‌ای قرار دادند و زمینه‌ساز مشکلات ساختاری شدند که اثراتشان همچنان ادامه دارد. اما آن‌چه سیاستمداران بعدها در آینه دیدند، اقتصاددانان از مدت‌ها قبل در خشت خام دیده بودند. آنها چند ماه پیش از برگزاری نهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری با انتشار بیانیه‌ای صریح، نسبت به ظهور پوپولیسم، تخریب پایه‌های اقتصاد و آینده سیاست و اقتصاد کشور ابراز نگرانی کردند.

▫️بخش‌هایی از نخستین بیانیه اقتصاددانان را بخوانید:

📌منشأ بخش مهمی از مشکلات، انزوای کشور در عرصه بین‌المللی است. تصور برخی چنین است که هرچه کشور ما در انزوای بیشتر باشد نوآوری و خلاقیت بیشتر خواهد بود.

📌آنچه امروز به‌عنوان معجزه رشد مشاهده می‌شود به‌طور عمده حاصل برون‌گرایی و تعامل با جهان خارج است.

📌انزواطلبی در مقابل تعامل فعال با جهان خارج، انتخاب عقب‌ماندگی در برابر پیشرفت است.

📌انزوای اقتصادی موجب محرومیت جامعه از دستاوردهای عظیم علمی، فنی و مدیریتی دنیای مدرن می‌شود که حاصل آن پایین آمدن بهره‌وری و عقب‌ماندگی و فقر است.

📌دو نگرش کاملاً متفاوت در کشور قابل شناسایی است؛ یک نگرش معتقد به اقتصاد مدرن رقابتی، دموکراسی و تعامل فعال با جهان خارج است و نگرش دیگر، اقتصادی دولت‌مدار را در کنار تحدید آزادی‌های فردی و فضای پرتنش با جهان خارج در دستور کار دارد.

📌متاسفانه این نگرش با شعارگرایی و مطلق‌نگری، عرصه را بر هدف‌گذاری‌های واقع‌بینانه تنگ می‌کند

📌این نگرش توجهی به نگاه منفی افکار عمومی جهان نسبت به ملت و کشور ما نداشته و از هر شرایطی که افکار عمومی جهانی را در مقابل ما قرار دهد، استقبال می‌کند.

📌گسست نگرشی شکل گرفته میان دو گروه یاد شده در مورد نقش دولت و جایگاه بخش خصوصی، عدالت اجتماعی و چگونگی ارتباط با جهان خارج به بزرگ‌ترین چالش آینده کشور تبدیل شده است

📌محدود کردن بخش خصوصی با هدف تحقق عدالت اجتماعی و مقید کردن تعامل با جهان، با هدف جلوگیری از وابستگی و با ادعای ممانعت از آسیب‌پذیری فرهنگی، نه‌تنها به اهداف معهود نرسیده بلکه در زمینه چگونگی حفظ ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی نگرانی‌های جدی ایجاد کرده است.

📌جهت‌گیری‌های سیاسی و به‌ویژه در عرصه سیاست خارجی در فضایی آرمان‌گرایانه و احساسی و مستقل از پیامدهای اقتصادی تعیین و اجرا شده و اقتصاد به‌صورت منفعل و مغلوب تنها هزینه‌ها را پرداخته است.

بیایید یک بار دیگر به تاریخ بیانیه اول اقتصاددانان توجه کنیم؛ ١٨ آبان ١٣٨٣، یعنی هفت ماه ماه قبل از روی کار آمدن معجزه هزاره سوم و تشکیل دولتی که جامعه را حیران و پایه‌های نظام حکمرانی را تخریب کرد.

به اسامی امضاکنندگان نخستین بیانیه اقتصاددانان نگاه کنید؛

محمدمهدی بهکیش، جمشید پژویان، حسن درگاهی، غلامعلی فرجادی، محمد طبیبیان، مهدی عسلی، موسی غنی‌نژاد، احمد مجتهد، علینقی مشایخی، مسعود نیلی و ابوالقاسم هاشمی.

اغلب‌شان همان‌هایی هستند که در اغلب بزنگاه‌ها، نه تنها به مردم آگاهی بخشیده‌اند که خیلی زودتر از آنکه دیر شود، به حکمرانان هم هشدارهای لازم را داده‌اند. اما چرا هیچ وقت صدایشان شنیده نشده است؟

@Nehzatazadiiran

#حکمرانی_خوب

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 پارادوکس تهاجم: چرا اسرائیل به سوریه بی‌دفاع حمله کرد؟

🔹 تحلیل بازی‌های راهبردی


✍🏻 محمدحسن بصیری‌پور

تاریخ موجودیت اسرائیل همواره با ادعای تهدید وجودی کشورهای همسایه و منطقه علیه خود بوده و به این بهانه جنگ‌های بسیاری به راه انداخته است.

اما اکنون با سوریه‌ای مواجهیم که رژیم اسد عملاً سقوط کرده، هیچ مستشار نظامی یا انبار تسلیحاتی ایرانی در آن وجود ندارد، ارتش کلاسیک و سامانه‌های پدافند هوایی‌اش توسط اسرائیل نابود شده، و گروه‌های نیابتی حاکم بر مناطق مرزی (مانند تحریرالشام تحت حمایت ترکیه و برخی کشورهای حوزه خلیج فارس) خطری برای اسرائیل محسوب نمی‌شوند. این تناقض، پرسش بنیادین درباره اهداف واقعی حملات مکرر به خاک سوریه را برجسته می‌سازد.

🔸کلید این معما در پروژه دالان داوود نهفته است:

نقشه راهبردی رژیم صهیونیستی برای ایجاد کریدوری اقتصادی-امنیتی از بلندی‌های جولان اشغالی تا خلیج فارس که بخشی از آرزوی دیرینه «اسرائیل بزرگتر» محسوب می‌شود. بمباران اخیر کاخ ریاست‌جمهوری دمشق و سایر حملات، تلاشی برای ایجاد خلأ قدرت و پیشبرد این طرح است. دالان داوود با هدف کنترل منابع حیاتی (آب فرات و نفت شرق سوریه)، جایگزینی برای کریدورهای رقیب (ایران و ترکیه)، و دسترسی مستقیم به بازارهای انرژی خلیج فارس طراحی شده تا از طریق آن، نفوذ اقتصادی و ژئوپلیتیک اسرائیل در نظام بین‌الملل را حداکثر سازد.

▪️ تحلیل لایه‌های راهبردی:

۱. چارچوب نظری:
واقع‌گرایی تهاجمی (میراشایمر، ۲۰۰۱): اسرائیل در نظام آنارشیک بین‌المللی، با بیشینه‌سازی قدرت از طریق کنترل کریدورهای انرژی، بقای خود را تضمین می‌کند.
- نظریه انتقادی: دالان داوود تجلی امپریالیسم اقتصادی با پشتیبانی آمریکاست که حاکمیت دولتها را نقض می‌کند.

۲. پیام‌های منطقه‌ای حملات:
- به ایران: تهدید به قطع «محور مقاومت» از طریق انفصال زمینی ایران-لبنان-سوریه
- به ترکیه: تضعیف کریدورهای تجاری آنکارا در شمال سوریه
- به اعراب: الزام به پذیرش نهایی توافق‌های ابراهیم

۳. واکنش‌های محتمل بازیگران:
- ایران: جنگ نامتقارن (پروکسی، سایبر، موشکی)
- ترکیه: تقویت رقابت کریدوری در شمال سوریه
- اعراب: حمایت ضمنی در قبال تضمین امنیت انرژی

۴. سناریوهای نظریه بازی‌ها:
- تعادل نش: پذیرش غیرفعال طرح توسط بازیگران منطقه‌ای به دلیل هزینه‌های فزاینده تقابل
- معمای زندانی: تشدید جنگ نیابتی در سوریه جنوبی به دلیل عدم هماهنگی استراتژیک محور مقاومت

▪️ ریسک‌های حیاتی پروژه:
- واکنش غیرخطی ایران با بهره‌گیری از ظرفیت‌های نامتقارن
- رقابت روسیه و ترکیه در بازطراحی ژئوپلیتیک پساجنگ سوریه
- پارادوکس ثبات-ناپایداری؛ (Stability-Instability Paradox)
تحمیل نظم هژمونیک موجب تشدید بی‌نظمی‌های قومی و مذهبی در کریدورها می‌شود

▪️ نتیجه‌گیری:
دالان داوود به مثابه ابزار مهندسی نظم پساآمریکایی، با گذار از دولت‌ملت‌ها به «حکمرانی کریدوری» و تضعیف ساختاری محور مقاومت، رویای دسترسی اسرائیل به خلیج فارس را محقق می‌سازد. اما موفقیت آن منوط به عبور از میدان مین واکنش ایران، رقابت ترکیه-روسیه و پویایی‌های انفجاری داخلی سوریه است. همان‌گونه که «سکوت سرد» کنونی منطقه می‌تواند هم نشانه پذیرش انفعالی و هم آتشفشانی در حال جوشش باشد،

سرنوشت نهایی این پروژه نه در تل‌آویو، که در خیابان‌های دمشق، حومه بغداد و کوهستان‌های صنعا تعیین خواهد شد.

#فرهیختگان #پارادوکس_تهاجم #دالان_داوود #جنگ_دوازده_روزه

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 انسجام ملی و ضرورت اصلاح و تحول

✍️ محمود شفیعی

🖊تحولات در خاورمیانه سرعت گرفته و به هیچ وجه تحولاتی کوتاه مدت و مربوط به یک مساله خاص نیست. این تحولات از اراده ای فرامنطقه ای برای رسیدن به اهدافی بلند مدت حکایت دارد. افزودن بر جغرافیای سرزمینی رژیم صهیونیستی؛ تجزیه سرزمین‌های دولت‌های بزرگ منطقه، به ویژه سرزمین بزرگ ایران؛ تضعیف قدرت بازدارندگی و تهاجمی کشورهای اسلامی؛ بالا بردن تجارت سلاح‌های نظامی در راستای منافع اقتصادی قدرت های جهانی، به ویژه آمریکا؛ تسلط بر منابع نفتی منطقه؛ کوتاه کردن دست چین و روسیه از خاورمیانه و حفظ هژومونی اقتصادی و سیاسی ایالات متحده؛ به احتمال قابل توجه، از جمله این اهداف به شمار می روند.
🖊بی تردید، کشورهای مدافع رژیم صهیونیستی سالهاست که از نفوذ دو دهه اخیر سیاسی-نظامی ایران در کشورهای مختلف منطقه، به شدت، در هراس افتاده اند. آنها نه تنها دنبال مضمحل کردن این نفوذ، که دنبال پر کردن آن با استراتژی نظامی تهاجمی، دست‌اندازی بیشتر در سرزمین‌های اسلامی، نفوذ همه جانبه در کشورهای منطقه و تسلیم کردن این دولت ها در برابر نظم نوین در خاورمیانه جدید اند‌. آنها دنبال ساختن خاورمیانه ای هستند که قدرت اولش دولت سرکش اسرائیل باشد. ماندگاری این رژیم، به طور طبیعی، نفوذ همه جانبه آمریکا و قدرتهای اروپایی در منطقه را تسهیل می کند.
🖊در چنین شرایط خطرناکی، غلبه بر نیروی اهریمنی، تدبیرهای جدی و استراتژیک از سوی حاکمیت را ضروری می سازد. هر چند جبران خلاء های نظامی و افزایش قدرت آفندی و پدافندی یک اولویت فوری خواهد بود، اما مهمتر از آن، مسئولیت بزرگ دولت جمهوری اسلامی در بالا بردن اقتدار ملی است. اقتدار ملی به یک پارچگی، برگشت همه جانبه حکومت به سوی جامعه، همدلی مردم با هیات حاکمه، و بالا بردن مشروعیت سیاسی نظام وابسته است.
🖊به این منظور لازم است مجموعه ای از اصلاحات سیاسی در اولویت قرار گیرند. اولین اقدام باید جدی گرفتن فضای باز سیاسی باشد. هرگونه تعلل در این زمینه خسارت بار خواهد بود؛ چرا که برای غلبه بر نیروی اهریمنی ، برخورداری از قدرت مادی نظامی و غیر نظامی لازم است؛ اما، به هیچ وجه، کافی نیست. رضایت عموم جامعه مهمترین عامل پیروزی است. فضای باز سیاسی زمینه ساز افزایش رضایت اکثریت جامعه خواهد بود. این یک اصل مبرهن است که در چارچوب اندیشه مقبول دینی، اراده شکست‌ناپذیر الهی از آستین اراده نیروی انسانی اکثریت جامعه، بیرون می آید.
🖊این اکثریت در جامعه امروز ایران رنگارنگ است و نمی توان آن را به یک رنگ خاص، تقلیل داد. برای حفظ این اکثریت رنگارنگ و تجمیع شدن قدرت آن، گذر از تنگ‌نظری‌های جاری و چرخش به سوی مدارا با عموم جامعه، تنها راه برگشت اقتدار و شکوه ملی به کشور تاریخی پرآوازه ایران خواهد بود.

@Mahmood_shafiee

#انسجام_اجتماعی #انسجام_ملی #ضرورت_اصلاح #ضرورت_تحول

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 «ای وطن! ای سرزمین زخم‌خورده»!

✍🏻 محمدحسین غیاثی

مقدمه
ایرانیان در جنگ ۱۲ روزه، کاری کردند فراتر از خاورمیانه. اتحاد ملی در بین تمام گروه‌های سیاسی مخالف و‌ موافق و مردم کوچه و خیابان پدیده‌ای بود که آمریکا و اسرائیل حسابش را نکرده بودند. آنها به خاورمیانه به عنوان مردمی عقب‌مانده نگاه می‌کنند که مزدوری کثیف‌کار را به سروقتش بفرستند تا یکی از این کشورها را آن‌جور که می‌خواهد تجزیه و نابود کند. مردم ایران با نوع رفتار متحد خود، شرنگ شکستی تاریخی را به حلقوم این دشمن مهاجم ریخت که تا سالها آنرا فراموش نکند. مردم جهان، ایرانیان را به عنوان ملتی بزرگ و کهن بسبار تحسین نمودند و کلاهشان را در برابر این ملت به احترام از سر برداشتند.

اکنون باید ازین واقعه درسهای زیادی بیاموزیم. این نوشته شروعی برای آن است.

۱. خیلی سال‌ها پیش تلویزیون فیلمی نشان می‌داد از اتاق فرماندهی جنگ در شب عملیات. محسن رضایی، فرمانده سپاه، اسم رمز عملیات را از پشت بی‌سیم به فرماندهان لشگر اعلام می‌کرد؛ مثلاً "یا زهرا" یا "یا حسین". بعد گفت: «رزمندگان اسلام به پیش! حمله کنید!» و جملاتی از این دست. مرحوم صیاد شیرازی، فرمانده ارتش، به او تذکر داد که معنای اسم رمز، خودش همان دستور حمله است. شما نباید رمز را لو بدهی. چون دشمن نمی‌داند منظور شما از این کلمات چیست!

۲. امروز، وقتی اسرائیل حمله کرد، همه‌چیز با یک بارکد فعال شد: کوادکوپترها، اف-۳۵ها، نیروهای انسانی، هک پدافند و رادارها. با بارکدی شروع به عملیات کردند که در حومه‌ی شمالی تلاویو در مرکز موساد وارد سیستم شد. قبلا نرم‌افزارها روی ادوات نصب شده بودند و آماده‌ی فعال‌شدن‌. فقط همان یک بارکد کافی بود تا این جنایتکاران شب‌رو، با دستگاههای خودکار و نیمه خودکار، هم‌زمان ده‌ها انسان نظامی، دانشمند، شهروند عادی و زن و‌ کودک را به خاک و خون بکشند.
و از قضا ما در همان ساحت‌هایی توانستیم در برابر این جنایتکاران بایستیم و مقاومت کنیم که فناوری را در آن ساحت‌ها جدی گرفته و پیشرفت کرده بودیم. اگرچه یک دلیل دشمنی اسرائیل، هم پیشرفت و دستیابی کشورمان به همین فناوری‌ها بود و هست.

۳. در بحث‌هایی که بعد از جنگ شکل گرفت، تقریباً بین کسانی که از تریبون‌های رسمی مثل صداوسیما حرف می‌زدند، در یک چیز اتفاق‌نظر وجود داشت: خیلی چیزهای این جنگ به حدود ۲۰ سال پیش برمی‌گشت. این حرف‌ها به‌خصوص از اصولگرایان تندرو شنیدنی‌تر بود.
می‌دانیم که مهم‌ترین اتفاق ۲۰ سال پیش، ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد بود. او ساختارهای زیادی را ویران کرد. ثروت عظیمی را هدر داد. قطعنامه‌های زیادی بر علیه ایران گرفت و مهم‌تر از همه، پروژه‌های ارزشمندی که هزاران نفر با ایثار و فداکاری به پیش می‌بردند در دوره‌ی او نابود شد. و عجیب آن‌که هنوز هم یکی از کسانی‌ست که مصلحت همین نظام را تعیین می‌کند.

۴. همان‌طور که بدون ارتقای فناوری نمی‌توانید جنگ‌افزار مدرن بسازید، بدون تحول در نظام حکمرانی هم نمی‌توانید کشور را درست اداره کنید. با جماعت فاسدی که در گلوگاه‌های اقتصادی جولان می‌دهند، نمی‌توانید مردم خوشبخت‌تری داشته باشید. با یک نظام دولتی رانت‌ساز و چاپلوس‌پرور نمی‌شود مملکتی را که آب و هوا و خاکش در حال نابودی‌ست، ترمیم کرد. در زمانی که با یک بارکد، نیمی از یک کشور بزرگ را می‌شود یک‌ضرب زیر آتش گرفت، دیگر نمی‌شود با اسم رمز (هرچند مقدس) اعلام‌شده از پشت بی‌سیم ، کشور را اداره کرد.

۵. آن‌هایی که در انتخابات به سعید جلیلی رأی دادند فقط ۲۲ درصد واجدان شرایط بودند. شما نمی‌توانید ۷۸ درصد دیگر را نادیده بگیرید. حتی اگر به زور تسلیحات هم پایداری‌تان را حفظ کنید، آخرش می‌رسید به سرنوشتی شبیه سوریه و بشار اسد. آقای دکتر پزشکیان و معاون اولش هم اگر فقط بخواهند شعارهای قشنگ بدهند، یا مشارکت ملی‌شان بسم‌الله‌گفتن باشد تا بقیه وارد میدان شوند و در عین حال ساخت حکمرانی، همان باشد که بود، راه به جایی نمی‌برند. می‌توانند شعار بدهند، اما نتیجه‌اش می‌شود حکایت «آش همان آش و کاسه همان کاسه».

۶. آن شب‌هایی که دیوارهای تهران از صدای انفجارهای اسرائیل می‌لرزید، احتمالاً حاکمان کشور، سال‌های طولانی زمام‌داری‌شان را در ذهن مرور می‌کردند. چون در این ۴۶ سال، غالبا یک گروه معدود و خودی، سرکار بوده‌اند و حکومت بین همین‌ها دست به دست می‌شده‌است.
از این مدیریت به آن وزارت، از معاونت به استانداری، از وزارت به سفارت، از وکالت به مدیریت، از شرکت‌های دولتی به بانک‌ها، از هیئت‌مدیره‌ها به هیئت رئیسه‌ها، از تریبون‌های مذهبی به صدا و سیما و موقوفه‌ها، از خیریه‌ها به نهادهای مالی، اسم‌ها در دایره‌ای محدود می‌چرخد.

«ای وطن!
ای سرزمین زخم‌خورده
تو را دوست دارم،
حتی وقتی نمی‌گذاری
دوستت بدارم»

/channel/MohammadHossein_Ghiasi
#وطن #سرزمین_زخم‌خورده
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 دوازده شب و یک روز!

✍🏻 محمدرضا تاجیک

یک

نشانه‌ها، همچون اشباح سرگردان، در تیرگی نگاه ما از سویی به سویی می‌رفتند. احوال‌شان از اتفاقی عظیم خبر می‌داد، اما هیچ نمی‌گفتند یا از هیچ می‌گفتند. خاموش، در گفتار بودند، و از هر لحظه‌ی سکوت‌شان اشباح سیه بیرون می‌آمد و غمگین و وحشتناک بر چگورش چنگ می‌زد، و با هر پنجه که بر آن می‌خرامید، پرده‌ای آشنا با غفلت، بر ما آشکار می‌شد.

نمی‌پرسیدیم در زیر و بم نغمه‌های چگورت چیست؟ نمی‌پرسیدیم روح کدام واقعه در نغمه‌های چگورت پنهان است؟ نگفتیم، ای نشانه با ما بگو این چه آواز و چه آیین‌‌است؟ نخواستیم بدانیم که چرا آواز او چون نوحه یا چون ناله‌ای از گور است؟

شتابان آن نغمه‌ها و زخمه‌هایی که با احوال ما دمساز و هم‌آواز نبودند را به‌دست نشنیدن‌مان سپردیم، و تنها در آوای نشانه‌ها، صدای خود را شنیدیم، و نامهربان با نشانه‌ها و آوازشان، در کار و رفتار خود شدیم. گاه نیز، در عالم خیال و فانتزی، نغمه‌ها را در دستگاهی دیگر شنیدیم و با خود گفتیم: در دهشتناکی آواز نشانه‌ها، فریبی نهفته است تا ما را نابهنگام و ناجور به مستی و طرب آورد تا آن کنیم که تمنای چگوری است.

دو

در مهلت خمیازه خود بودیم که واقعه واقع شد. با صدای خون بیدار شدیم: خون شقاق‌هایی که در تاریکی شب پرپر شده بودند. تا دوکوته‌پاس بعد از واقعه، هنوز نمی‌دانستیم واقعیتِ واقعه چیست. مردمانِ بیدار، شنیدند و دیدند و گفتند: آی، عالی‌مقامانِ در خفتار، شما خواب و ما بیدار، برخیزید … برخیزید … آنچه می‌بینید نه فریب شیطان در خواب است، نه واقعیتِ مجازی، نه بازگشتِ نابهنگام ترومایی تبعیدی. نه بازی پلی‌استیشنی، و نه شیطنت وهمی سرکش. جنگ است این، اما جنگی بسان آنچه در افسانه‌ها گویند و در دنیای خیال و وهم و مجاز سازند. نگاه ناباور خود را بشویید، آتش کین و نامردست این. چشم را نبندید تا نبینید هیچ. نگویید نبایستی ببینم بس‌که زشت و نفرت‌انگیز و حیرت‌انگیز است این.

بشنویید، ببینید و بگویید که نسبت به آنچه در این دوازده شب تجربه کردید، یک شکاف و تاخیر قریب ادراکی و شناختی و نظری و تجربی دارید، بشنویید، ببینید و بگویید که هنوز سیمولوژی (نشانه‌شناسی) اطلاعاتی، تحلیل اطلاعاتی نمی‌دانید، و در معرکه‌ی خبرها و شایعه‌ها، نمی‌توانید دانست که کدام است آن‌که فریب و عملیات روانی است، و کدام است آن‌که نیست. بشنویید، ببینید و بگویید که با این چشمی که خانۀ خیال است و عدم، و این فکری که خیال‌اندیش شده است، نمی‌توانید واقعیت‌های آزاردهنده و دهشتناک خود، جامعه و دیگران را ببینید، نمی‌توانید منطق قدرت و سیاست جهانی را درک کنید.

سه

اکنون، آن دوازده شب رفته ‌است، و روز فراآمده است. روزی بی‌قرار و پر از شب. در پرتو نور بی‌تاب این روز، چند نهان نمایان شده‌اند: نخست، آن‌که گوش‌ بسیاری از کنشگران سیاسی برای شنیدن صدای پای حوادث در راه، بس سنگین است. دوم، آن‌که چشم‌های آنان برای دیدن ضعف‌ها و خلل و فرج اطلاعاتی و امنیتی، سخت ناتوان است. سوم، آن‌که اراده‌های آنان برای تغییر ژرف ساختاری و کارکردی و مدیریتی، سخت عقیم است. چهارم، آن‌که پاهای آنان برای رفتن به استقبال انتقادها، سخت سنگین است. پنجم، آن‌که دست‌های آنان برای گشودن گره‌های ریز و درشت داخلی و خارجی، سخت علیل است. ششم، آن‌که دانش‌ها و تجربه‌های آنان برای تدبیر امور، سخت قلیل است. و هفتم و هشتم و …، آن‌که فاقد عقل منفصل راهبردی هستند، فاقد استعداد کافی برای درس‌آموختن از حوادث زمانه هستند، فاقد انعطاف لازم در مواضع نظری (ایدئولوژیک و پارادایمی) خویش هستند، به‌سختی (و پرهزینه) پذیرای منطق و قواعد و استلزامات نظم جهانی هستند، به‌سختی حاضر به از دست‌دادن قدرت و منصب خود هستند، به‌سختی پذیرای ناکارآمدی‌ها و کژکارکردی‌های خود و تلاش برای تغییر منش و روش ملک و مملکت‌داری خویش هستند، به‌سختی پذیرای مردمانی هستند که ادامۀ هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و روش‌شناختی آنان نیستند.

چهار

اما اگر می‌خواهید شب‌های پس از این روز، شب‌های چیرگی ظلمتِ غفلت و ناهشیاری و هول و هذیان نباشد، باید این روز را نقطۀ پایان و آغازی قرار دهید: پایانِ شعارها و آغاز شعورها، پایان دشمنی‌ها و آغاز دوستی‌ها، پایان بداخلاقی‌ها و آغاز مهربانی‌ها، پایان غیرسازی‌ها و حذف و طرد و آغاز به‌رسمیت‌شناختن کثرت‌ها و تفاوت‌ها و تمایزها، پایان تصلب‌ها، انجمادها، خالص‌گرایی‌ها و بستارمندی‌ها و آغاز گشودگی‌ها، گشایش‌ها، همگرایی‌ها و همه‌گرایی‌ها، پایان ساده‌اندیشی و کژاندیشی‌ها و بدتدبیری‌ها و آغاز علمی/عقلایی‌اندیشی و تدبیرهای هوشمندانه. در روشنای این روز، باید تاریکی‌های آن دوازده شب را دید و نقادانه از چرایی و چگونگی و چیستی آنان پرسش کرد، و این پرسش را آغاز تفکری ژرف در آنچه بودید، هستید و می‌خواهید باشید، قرار دهید.

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 پراکنش ثروت نفتی در جهان!

🔹کشورهایی که بیشترین ذخایر نفت جهان را در اختیار دارند.

#نفت #ثروت_نفتی #پراکنش_ثروت_نفتی #ذخایر_نفت_جهان

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 عبدالله گنجی در پوست خود نمی‌گنجد!

🔹روزنامه صهیونیستی ادعای خرافی گنجی را تایید کرد

🔸عبدالله گنجی قبلا ادعا کرده بود که اسرائیل در جنگ دوازده روزه علیه ایران از #طلسم و #جادو و #جنبل برای پیروزی در #جنگ استفاده کرده است!

◾️ پی‌نوشت:

🔻در عصر پست مدرن که دشمن در جنگ ترکیبی (سایبری و اطلاعاتی) خود از روش‌ها و ابزارها و تجهیزات و نیروهای مافوق مدرن برای نابودی ایران بهره می‌برد، وای به حال ملت ایران که به اصطلاح نخبگان و صاحب‌نظران حکومتی هنوز گرفتار باورهای خرافی و تفکر قرون وسطایی هستند …

#عبدالله_گنجی #جنگ_دوازده_روزه

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 هفت گناه کبیره مصطفی تاجزاده!

✍🏻 مصطفی ملکیان

🔹 بگذریم از جرم‌های جعلی که برایش تراشیده و بافته‌اند؛ به‌گمان این کمترین دوستدار او، جرم‌های واقعی و راستینش این‌هاست: او صادق، شجاع، دانا، عدالت‌جو، میانه‌رو، فروتن، و اهل عقلانیت و استدلال است. و این است هفت گناه کبیره‌اش؛ که هرکدام، به‌تنهایی، در وضع کنونی کشور ما جرم پرجریمه‌ای است، چه رسد به آن‌که کسی، به نام مصطفی تاج‌زاده، مرتکب همه‌ی آن‌ها شده باشد.

🔹 صادق است؛ و در هر برهه از زندگی‌اش، به هر آنچه باور داشته که راست است، و به هر هدفی که آن را درست و خوب می‌دانسته، با تمام وجود و با جسم و جان و دل، و با همه‌ی احساسات و گفتار و کردار خویش، التزام ورزیده است.

🔹 شجاع است؛ و بر هرگونه ترسی که از مدافعان جهل، فساد و ایدئولوژی می‌توان داشت، غلبه کرده است.

🔹 داناست؛ و در آنچه به خیر و صلاح شهروندان جامعه‌اش مربوط می‌شود، آگاهی تام و تمام دارد و فریب نمی‌خورد.

🔹 عدالت‌جوست؛ و جز آن نمی‌خواهد که جامعه‌اش از بزرگ‌ترین فضیلت اجتماعی، یعنی عدالت، بهره‌مند گردد و برخوردار بماند.

🔹 میانه‌روست؛ و در هیچ خواسته‌ی اجتماعی یا سیاسی دستخوش افراط و تفریط نمی‌شود. نسبت به هیچ طرز تفکر، نیروی سیاسی، یا وجهه‌ی اجتماعی، نه شیفتگی متعصبانه دارد و نه نفرت متعصبانه.

🔹 فروتن است؛ و در او سر سوزنی بالیدن به دانایی‌ها، توانایی‌ها، موفقیت‌ها و دستاوردهای خود نمی‌بینیم.

🔹 اهل عقلانیت و استدلال است؛ هرگز دستخوش احساسات، عواطف یا هیجانات نمی‌شود و جانب عقل و برهان را فرو نمی‌گذارد. این نکته را همه، چه دوست و چه دشمن، در گفت‌وگوها و رویارویی‌های او با مخالفانش می‌دیدند و تصدیق می‌کردند. هیچ‌کس در قوت استدلال و منطق بر او غلبه نکرد؛ و هرکه بر او غالب آمد، تنها در فحاشی و ناسزاگویی بود و زبان و دهان او هرگز به این‌ها آلوده نشد.

🔹 نیروی استدلال و استواری منطق او، به‌راستی در تاریخ مجادلات اجتماعی و سیاسی ایران بی‌سابقه بود؛ و این، جرم کوچکی نبود.

🔹 مشاهده‌ی شخصیت و منش مصطفی تاج‌زاده، مرا هم از خودم شرم‌زده و سرخورده می‌کند، و هم به نیک‌سرشتی ذاتی بشر مؤمن‌تر می‌سازد؛ و نیز به آینده‌ی کشوری که چنین فرزندانی پرورده، امیدوارتر و خوش‌بین‌ترم می‌کند.

🔹 آرزو دارم و امید می‌برم که حاکمان کنونی ایران دریابند که زندانی‌کردنِ فرزندان صادق و شجاع جامعه، اگر هم روشی برای کشورگشایی باشد، باری روش کشورداری نیست؛ و از این راه، به منزل نمی‌رسند. و فراموش نکنیم: شیر، شیر است؛ گرچه در زندان.

didarnews.ir
@didarnews1
@didarnewsir

#جرم‌های_جعلی #جرم‌های_واقعی #جرم_راستین #صادق #شجاع #دانا #عدالت‌جو #میانه‌رو #فروتن #عاقل #عقلانی #استدلالی #هفت_گناه_کبیره #تاجزاده #مصطفی_تاجزاده

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 شَرِّ «شِرّ و وِر»!

✍🏻 محمد فاضلی

گفته‌ها و سخنانی که مردم به آن‌ها «شِرّ و وِر» می‌گویند، اگرچه مهمل و پوچ هستند، اما می‌توانند شَر به پا کنند. «شِرّ و وِر» سخن بی‌اثر نیست، می‌تواند نابودگر باشد. یک نمونه از آن‌را مختصر تحلیل می‌کنم.

نماینده مجلسی که عضو #کمیسیون_امنیت_ملی هم هست گفته «هواپیماهای B2 آمریکا قارقارک هستند، این هواپیماها ساخت ۳۵ سال پیش هستند، فرسوده‌اند و آمریکا در حال فروپاشی است.»

بدیهی است این عبارت به معنای اخص «شِرّ و وِر» است. آدم از استدلال برای اثبات «شِرّ و وِر» بودن این سخن هم خجالت می‌کشد. دقت کنید که عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس نمی‌داند، نمی‌فهمد یا تجاهل می‌کند که:

یک. هواپیمای B2 بمب‌افکن استراتژیک است، و یکی از ستون‌های قدرت متعارف و اتمی نیروی هوایی آمریکاست.

دو. گذشت سی‌وپنج سال از اولین ساخت و عملیاتی شدن این هواپیما تأثیری بر کارکرد آن ندارد.

سه. بمب‌افکن B52 از سال ۱۹۵۵ تا به امروز در خدمت ارتش آمریکاست (۷۰ سال) و کسی از قدیمی و فرسوده بودن آن نمی‌گوید. ظاهراً قرار است تا ۲۰۴۰ هم در خدمت باشد.

چهار. هواپیماها با توجه به فناوری‌های روز بهسازی می‌شوند؛ بهینه‌سازی و نوسازی هواپیماهای نظامی متداول‌تر و رویه ارتش‌هاست.

بدیهی است که بلاهت موجود در «شِرّ و وِر»گویی زود آشکار می‌شود. اما کارکرد شرارت‌آمیز این گونه «شِرّ و وِر»گویی است که باید تحلیل کرد. شَرِّ «شِرّ و وِر»گویی این است که:

یک. روان شهروند عاقل را به سُخره می‌گیرد و عصبانی‌اش می‌کند. شَرِّ «شِرّ و وِر» در آسیب رساندن به روان شهروندان است.

دو. درست در میانه بحرانی بزرگ برای کشور که ایران به اعتماد نیاز دارد، شَرِّ «شِرّ و وِر»گویی این است که اندک اعتمادها را هم نابود می‌کند. شهروند می‌گوید این که نماینده کمیسیون امنیت ملی مجلس باشد، ولی به حال امنیت ملی، وای به حال کشور، وای به حال منِ شهروند.

سه. شهروند منتظر است نشانه‌های هر چند کوچکی از تغییر گفتار، بروز عقلانیت، سخن بخردانه و واقع‌بینی مشاهده کند. اما شَرِّ «شِرّ و وِر» این است که نشان می‌دهد در بر همان پاشنه می‌چرخد، کماکان برخی سخن‌گویان و تریبون‌داران، در هپروت توهم غوطه‌ورند.

چهار. شَرِّ «شِرّ و وِر» این است که شهروند را در دوراهی دشواری قرار می‌دهد که از خود می‌پرسد این‌گونه سخن گفتن از سر خُل‌بازی است یا منافعی پشت این نهفته است، یا گوینده واقعاً خُل است؟ هر کدام باشد، فاجعه است.

پنج. شَرِّ «شِرّ و وِر» این است که عین علف هرز در مزرعه رشد می‌کند و فراگیر می‌شود، و همان اندک رویش‌های عقلانیت و اعتماد به عقلانیت و سخن/عمل عقلانی را از ریشه می‌سوزاند. شهروند وقتی گوشش از «شِرّ و وِر» پر شد و اعتمادش فروریخت، مستأصل و عصبانی می‌شود، و ظرفیت گرایش و عمل عقلانی در او هم کم می‌شود.

این‌ها بخشی از شَر و شرارتی است که در «شِرّ و وِر»گویی مردان و زنان سیاست نهفته است. سخن «شِرّ و وِر» از زبان افراد منتسب به حکومت، علف هرزی است که عقلانیت را می‌سوزاند، سازه‌های اعتماد را در هم می‌شکند، شهروند را با عقل سیاسی بیگانه می‌کند، و امید نجات از مسیر عقلانیت را به فنا می‌دهد.

واقعاً نمی‌دانم از «شِرّ و وِر»گویی دنبال چه می‌گردند! و کدام منفعت را دنبال می‌کنند.
 
@fazeli_mohammad
#شر #شر_و_ور #شر_شر_و_ور #علف_هرز
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 تهران میان دو فرمان تخلیه!

✍🏻 صلاح‌الدین خدیو

تهران احتمالا تنها پایتخت جهان است که در یک آن با فجایعی مخنلف مواجه شد. از بمباران توسط بمب‌های هوشمند گرفته تا تشنگی بر اثر خشکسالی و بحران‌های ناشی از کمبود برق. در همەی این موارد پایداری و تاب‌آوری آن به بوتەی آزمون گذاشته شد. طرفه آنجاست که یک ماه پس از هشدار غیرمترقبه و نامتعارف دونالد ترامپ مبنی بر تخلیەی تهران، اکنون دولت پزشکیان به نحوی دیگر آن را تکرار کرده است. هشدار ترامپ جنگی بود و بخشی از پروپاگاندای تجاوز سبعانە به پایتخت. اما فراخوان های تعطیلی و تخلیەی دولت از سر استیصال است. ناتوانی از حل بحران های مزمن کمبود انرژی و تنش آبی و آلودگی کشندەی هوا. جنگ هایی خاموش که به یقین بیش از هر نبرد نظامی از ساکنان تهران تلفات می گیرند.

به جرات می توان گفت که در ده پانزده سال گذشته، نام تهران بیش از هر پایتختی با واژەهای ترک، تخلیه و تعطیلی عجبن بوده است. ام‌القری انقلاب و شهر نمونەی اسلامی با مجموعەای از بحران های ساحتاری در هم تنیده روبروست که تاب‌آوری و پایداری آن را به جد زیر سوال برده است.

بمباران های اسرائیل از رهگذر آسمان باز و بی‌دفاع آن، پایداری عاطفی و انسانی آن را بیش از هر زمان به محک آزمون گذاشت. نه سامانەی اعلام خطری وجود داشت و نه پناهگاهی برای جمعیت هراسیده و در معرض آسیب. سهمگین تر از تسلیحات آمریکایی دشمن اسرائیلی اما، سم مهلک بی‌آبی است که حیات شهری را بیش از هر زمان در تاریخ دویست سالەی تهران تهدید می کند.

تهران هیچگاه اینقدر بی‌پناه نبوده است. حتی زلزلەی موعود آخرالزمانی منقوش بر پیشانی آن هم نمی‌تواند اینقدر پایداری آن را در معرض تردید قرار دهد.

هر دو منبع آبی آن در شمال شرق و شمال غرب که سخاوتمندانه خون زندگی را در رگ های پایتخت جاری می کردند، خشکیدەاند. ناترازی برق نیز در جهنم سوزان تابستان داغ تر از حد نرمال به این سیاهەی سیاە افزوده شده. قاتلی خاموش به نام آلودگی هوا هم که دوازده ماه سال چون بختک بر سینەی اهالی آن نشسته و نفسشان را سنگین می کند.

امروز پزشکیان نومیدانه از غیر قابل سکونت شدن شهر گفت و تقصیر را بر گردن پیشینیان خود انداخت. این اعتراف تلخ و گزنده به منزلەی کیفرخواستی صریح علیه آرمان‌ها و ابزارهایی است که تهران را به مرز جنون رساندند.

قبلەی مظلومان عالم و ستاد زحمتکشان جهان که روزگاری با تفاخر مشعل سرخ انقلاب را از دست های پشیمان و وادادەی مسکو و پکن گرفت، اینک در بحران های متعدد ساختاری گرفتار آمده است. شهر انقلابی که قرار بود بدیلی برای مدرنیتەی سرمایه داری شود، در نهایت به یک متروپل جهان سومی نظیر داکا و کراچی و قاهره تبدیل شد.
با انبوهی از مشکلات لاینحل و مانند کلاف سردرگم، که رهایی از آنها آسان به نظر نمی رسد. در زیر پوستەی اسلامی آن، موتور زمین‌خواری و بورس‌بازی املاک و مستغلات روشن است و موتور محرکەی گسترش کالبدی آن است. روی زمین شهرداری در حکم حاکم واقعی پایتخت در حال شهرفروشی است و بخشی از درآمد آن را صرف سفره‌های چند کیلومتری غدیر و بنای مساجد باشکوه در گوشه و اکناف شهر می کند.
غافل از اینجا که پایداری شهرها مفهومی چند بعدی و فراگیر است.

شهرها باداوام‌ترین سازەهای مصنوع بشر هستند و استقامتی عجیب در برابر رخدادهای تژوماتیک دارند. تهران هم از این قاعده مستثتی نیست. علیرغم کاهش تاب‌آوری آن در حوزه های گوناگون، هنوز زندگی در آن جریان دارد. شبکه های اجتماعی مستحکم است و احتمالا بیش از هر پایتخت خاورمیانه جامعەی مدنی در آن نفس می کشد.

آیا تهران از این بحران‌های مزمن ادواری جان سالم به در می‌برد؟ بدون ترکیبی از خرد مدیریتی، فن‌آوری‌های پیشرفتەی تولید انرژی و فراوری آب و به رسمیت شناختن حق شهروندان بر شهر، شانس چندانی وجود ندارد.

@sharname1

#تهران #فرمان_تخلیه_تهران #تهران_شهر_بی‌دفاع #تهران_شهر_بی‌آب_و_برق

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷از اضطراب وجودی تا قمار آخرالزمان!

🔹کالبدشکافی مغز نتانیاهو برای فهم ذهن جانی بزرگ قرن

✍🏻دکتر سیدعلیرضا بهبهانی

از روی بی‌خردی چند کودک تازه مبتلا شده به سیاست و اسیب هایی که احتمالا به دولت و کشور خواهند زد بازهم با چشمانی خسته لیکن فراری از خواب به فکر فرورفتم و سعی کردم پاسخی علمی برای رفع نگرانی دیپلمات ها،سیاستمداران و مردم در خصوص فهم دغدغه خونخوار زنده جهان یعنی نتانیاهو پیدا کنم! بالاخره هرچه که باشد هر فردی یک پیش زمینه برای رفتارهایش در کنج ادبیات روزمره اش دارد. نتانیاهو، در مرکز بحران انسانی و ژئوپلیتیکی خاورمیانه قرار است.

دلم می‌خواست فراتر از تحلیل‌های خبری، بدانم واقعاً در ذهن او چه می‌گذرد. چرا تصمیم‌هایی می‌گیرد که نتیجه‌اش مرگ هزاران کودک و فروپاشی وجهه جهانی اسرائیل است؟ چرا عقب نمی‌نشیند، چرا از فروپاشی نمی‌ترسد؟

ابتدا مجموعه‌ای از داده‌ها را از سخنرانی‌های رسمی، مصاحبه‌ها، اظهارنظرهای کابینه‌اش، توییت‌ها و حتی خروجی‌های جلسات کابینه امنیتی اسرائیل طی ۶ ماه گذشته استخراج کردم.

🔸ابزارهای استفاده‌شده:

• تحلیل موضوعات پنهان (LDA)
• تحلیل روان‌شناختی زبانی (LIWC)
• طبقه‌بندی شناختی مبتنی بر DSM-5
• مدل‌سازی انگیزشی-ایدئولوژیک (McClelland Framework)
• شبیه‌سازی رفتار با Agent-Based Simulation
• و تحلیل تئوری بازی‌ها با محوریت قمار هستی‌شناختی (Existential Gamble)

🔸 در اجرای گام دوم با اجرای الگوریتم LDA روی مجموعه متون گفته‌شده، به سه خوشه معنایی پنهان منجر شد:

1. بقا به هر قیمت (Survival at All Costs)
کلمات کلیدی: existential, secure, threat, never again
2. قداست سرزمین و نبرد مقدس (Sacred War for the Land)
کلمات کلیدی: heritage, biblical, homeland, eternal
3. تصویرسازی دشمن مطلق (Absolute Enemy Narrative)
کلمات کلیدی: terror, barbaric, Hamas equals ISIS, annihilation

🔸 سه هسته روانی-گفتمانی آشکار شد:

❶ اضطراب وجودی،
❷ ریشه‌داری ایدئولوژیک در تقدس سرزمینی،
❸ ساختن دشمنی که “قابل مذاکره نیست”.

🔸با تحلیل LIWC بر روی متون نتانیاهو، نتایج زیر به دست آمد:

• سطح پیچیدگی شناختی: 21/100 (بسیار پایین - نشان‌دهنده روایت‌سازی ساده‌گرایانه و دوگانه‌ساز)
• استفاده از واژگان خشم و ترس: +70 درصد بالاتر از میانگین رهبران سیاسی
• استفاده از واژگان مرگ و خشونت: +63 درصد بالاتر از حد نرمال
• استفاده از واژگان اخلاقی/مذهبی: بالاترین سطح در میان سران دولت‌های دموکراتیک مدرن

پس #نتانیاهو از زبان برای تهییج ناخودآگاه جمعی استفاده می‌کند، نه اقناع منطقی. جهان او یا سرزمین مقدس است یا سقوط. یا قوم برگزیده است یا تهدید نهایی.

🔸بر اساس DSM و کدگذاری رفتاری، سه الگوی شخصیتی پررنگ است:

1. اختلال اضطراب وجودی مزمن (Chronic Existential Anxiety)
– شکل‌گرفته بر بستر تجربه تاریخی قوم یهود، شخصی‌شده در ذهنیت رهایی‌بخش نتانیاهو.
2. نشانگان نجات‌دهنده تاریخی (Historical Savior Complex)
– باور به رسالت شخصی در جلوگیری از نابودی اسرائیل.
3. سندروم دشمن مقدر (Predestined Enemy Syndrome)
– نوعی فرافکنی روانی که اجازه نمی‌دهد دشمن به‌عنوان موجودی عقلانی و قابل گفت‌وگو دیده شود.

🔻 انگیزش‌های رفتاری نتانیاهو طبق مدل McClelland

🔸سه انگیزش کلیدی:

• نیاز به قدرت بقاء (Need for Survival Power)
• نیاز به جاودانگی تاریخی (Legacy Immortality)
• نیاز به قهرمان‌سازی از خود در بحران (Crisis Heroism Motivation)

🔸برای مدل‌سازی رفتاری، از الگوی Agent-Based Simulation با سناریوهای مختلف استفاده کردم:

1. عقب‌نشینی حماس + تداوم حملات اسرائیل
2. مذاکره غیررسمی قطر یا مصر + امتناع نتانیاهو
3. حمله حزب‌الله + بسیج رسانه‌ای اسرائیل برای قربانی‌نمایی

در ۷۸٪ سناریوها، رفتار نتانیاهو به‌سمت افزایش درگیری‌ها سوق پیدا می‌کرد؛ حتی در صورت وجود راهکارهای دیپلماتیک.

ذهنیت او تابع عقلانیت هزینه‌فایده نیست؛ تابع روایت بقای قهرمانانه در عصر سقوط است.

نتانیاهو در نقش “بازنده‌ای که می‌خواهد ببازد تا نبازد”

🔸در این تحلیل، از نسخه‌ای خاص از تئوری بازی‌ها استفاده کردم:
قمار هستی‌شناختی (Existential Gamble Game)

نتانیاهو فرمان را انداخته، ولی پشت صندوق عقبش بمب هست.
او باور دارد:
• اگر به مقصد برسد، پیروز است.
• اگر تصادف کند، دشمن را نیز با خود به مرگ می‌برد.
• و اگر بترسد و بپیچد، “اسرائیل سقوط کرده است”.

🔻اثرات ذهن نتانیاهو بر بازار و افکار عمومی

🔸تحلیل همبستگی میان لحن نتانیاهو و :
• قیمت نفت خام برنت: +0.71
• قیمت تسلیحات شرکت‌های نظامی اسرائیل: +0.83
• شاخص اعتماد سرمایه‌گذاری در منطقه: –0.66
• حجم جستجوی کلیدواژه “World War 3” در گوگل: رشد ۴۵۰٪ طی دوره‌های نتانیاهو

🔸با نتانیاهو چگونه باید برخورد کرد؟

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 توسعه شاید، دموکراسی نه حالا ...!

🖊 احسان شریف‌ثانوی | پژوهش‌گر علوم سیاسی

سرعت اتفاقات سال‌های اخیر آن‌قدر بالاست که امکان نگریستن از بالا و کل‌نگر را به شدت از ما سلب می‌نماید. ما مدام درگیر اتفاقات و تحولات عظیمی هستیم، پیش بینی آینده مدام سخت‌تر ‌و ‌دور از دسترس‌تر می‌شود، در عین حال این‌که امکان اثرگذاری و کنش‌گری اجتماعی هم در محاق این وضعیت قرار دارد. توصیف مختصات کلان وضع فعلی امری سخت، اما ضروری است. سالیان سال کنش‌های رفرمیک، مدنی و مصلحانه‌یِ جمعی، علی رغم دستاوردهای درون‌زای بسیار مهم اجتماعی، عملا امکان و ‌ظرفیت جدی در ساختار سیاسی برای اصلاح راهبردها و حکمرانی به نفع خیرِ عمومی و امر ملی ایجاد نکرد. انسداد مطلق در سطوح مختلف، مساله‌یِ ناکارآمدی، مساله‌یِ مشروعیت و ... ساختار را در یک وضعیت کُلپس قرار داد‌ه است. ریشه‌های زمین بازی سیاست آن‌قدر ستبر و‌عمیق است که امکان تغییر و ‌چر خش حتی در صورت بودن خواست‌ و اراده‌اش دیگر بسیار اندک و ناممکن است. مساله‌یِ جنگ و تجاوز سرزمینی درکوتاه مدت، روکشی بر این حقایق مختصاتی فعلی انداخت. مردمِ جنگ گریز، میهن‌دوست و صلح‌طلب ما، در فقره‌یِ جنگ به صورت عمومی حول مساله‌یِ ایران گردهم آمدند، اما این "ما" متعلقش کوتاه‌مدت و موردی بود. ابربحران‌ها و مسائل تو در تو، جاری و باقیست. افقی برای تغییر رو به توسعه و بهبود در دسترس نیست، اما من در این مکتوب تلاش دارم آینده را به مثابه امکان‌هایی مختلف شناسایی نمایم. سیاست عرصه‌ی صلب و سخت واقعیت‌هاست. نمی‌توان ایده‌ها را صرفا انتزاع کرد. نمی‌توان واقعیت‌ها را روی تخت پروکرست نشاند تا به مطلوب ما نزدیک شوند، باید مطلوب را از دل مقدور جست.

من در این مکتوب با سه محور واقع‌گرایی، امر‌ملی و خیرِجمعی آینده را در وسع فهم و نظر پژوهش خواهم کرد. منفک شدن از هویت‌ها، مطلوب‌ها و منافع جریانی وگروهی به نفع سه محور یادشده بالا، فقدان اصلی فضای فکری-تحلیلی ماست. من ابتدا از دو منظر اقتصاد سیاسی و‌توسعه‌ی سیاسی با روش توصیفی امکان‌های پیش‌رو را خواهم سنجید و ‌در نهایت امر تحلیل کلان و تجویزی خود را با قیود در دسترس بودن، عملیاتی بودن و نافع عمومی بودن ارائه خواهم نمود ...

- ادامه مطلب و متن کامل را در پیوند زیر بیابید:

https://telegra.ph/%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B9%D9%87-%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%86%D9%87-%D8%AD%D8%A7%D9%84%D8%A7-07-21

@jameeno

#توسعه #دموکراسی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 واقعه را بی‌معرفت معنا نکن!

✍️ محمدرضا تاجیک

یک
جنگِ قدرت، جدال میان داستان‌هاست. انسان، بیش از آن‌که «حیوان ناطق» باشد، «حیوان قصه‌گو» است، زیرا به‌طور روایی خواب می‌بیند، خیالبافی می‌کند، پیش‌بینی می‌کند، امید می‌بندد، ناامید می‌شود، ایمان می‌آورد، شک می‌کند، برنامه‌ریزی می‌کند، شایعه می‌پراکند، می‌آموزد، و عشق و نفرت می‌ورزد.

نیچه، در غروب بت‌ها، داستانی طولانی (چگونه جهان حقیقی افسانه از کار درآمد: داستان یک خطا) را بازمی‌گوید که چگونه فیلسوفان در درازنای تاریخ، روایت‌های عقلانی برساخته‌اند تا بر دهشتِ جهان غلبه کنند؛ فیلسوف هم برای گریز از هراسِ جهان به روایت و داستان پناه می‌برد.

مسئله آن است که از زندگی‌ات کدامین داستان را ساخته‌ای؟ برخی داستان‌ها تو را بیمار و افسرده می‌کنند، برخی دیگر می‌توانند قوی و شکوفایت کنند. صاحبان قدرت نیز، بیکار نمی‌نشینند؛ آن‌ها با کنترل داستان‌های زندگی ما می‌خواهند بر نفوس ما سلطه پیدا کنند و از ما موجودی دیگر بسازند. اگر می‌خواهیم زندگی خود را تغییر دهیم، گریزی نداریم جز آن‌که داستان‌های خود را تغییر دهیم. تنها آن‌کس که می‌تواند کنترل داستان‌های زندگی خویش را در دست بگیرد، خودش آن‌ها را بنویسد، سوژۀ آزاد و رها و خودآیین است.
...

دو
اپیکتتوس، فیلسوف رواقی، زمانی گفته بود: «مهم نیست چه اتفاقی برایت می‌افتد، مهم این است که چطور به آن واکنش نشان می‌دهی». این «واکنش»، در واقع، همان داستانی که هرکس از یک واقعه می‌سازد و در پرتو آن تشابه و تمایز خویش با دیگران را به تصویر می‌کشد.

نخستین واکنش آدمیان در مواجهه با یک واقعه، واکنش ادراکی (ذهنی یا شناختی) و احساسی و روانی است. این نخستین واکنش، در میان اکثریت مردمان، واکنشی فاقد مبانی معرفتی است. به بیان دیگر، بیشترینه آدمیان، یک واقعه را بی‌معرفت معنا می‌کنند، یا به قول آن شاعر، زر ندارند مشت خود را وامی‌کنند، و دانش ترکیب رنگ ندارند و بین گل‌ها زشت و زیبا می‌کنند.

چنین واکنش و خوانش فاقد معرفتی، این عده مردمان را با سرابی که در دورگاه دیده‌شان جلوه می‌نماید، و در وادی خیال‌ آنان را مست می‌دواند، و از خویش می‌رباید، می‌فریبد، و آنان را در خواب و خیال می‌دارد.

از این‌رو، داستان این آدمیان دربارۀ یک واقعه، همواره واقعیتِ بی‌واقعیت، یا واقعیتی حاد-واقعیت است. این بی‌معرفت‌مردمان، همواره، به بیان ابتهاج، در مشتاقانه در تمنای آن‌که/آن‌چه جاودانه آنان را می‌دهد فریب، هستند. این عده مردمان، چون فریب می‌خورند هستند. بدا به حال جامعه‌ای که این‌گونه مردمان در آن بسیار و در کارند.

سه
اما بیش‌تر بدا به حال جامعه‌ای که در آن، این بی‌معرفت مردمان، تنها به عوام و توده‌ محدود نمی‌شود، بلکه تعریف/تحلیل/تدبیرکنندگان وقایع، یا آنانی را که خود را مسیح عالم و دانای‌ کل می‌پندارد، نیز شامل می‌گردد. بی‌معرفتی اینان در معناکردن نشانه‌ها، فاجعه‌بار است. انضمامی‌تر سخن بگوییم. قبل از حملۀ اسرائیل به ایران، نشانه‌های گفتاری و نوشتاری و رفتاری بسیاری حکایت از آن داشتند که واقعه‌ای در راه است: ...

چهار
فردریک کبیر، زمانی گفته بود: شکست‌خوردگان را می‌توان بخشید، اما غافلگیرشدگان و فریب‌خوردگان را هرگز. غافلگیرشدگان همان کسانی هستند که «بی‌معرفت وقایع را معنا می‌کنند» و زهر واقعۀ در راه را، نه به بو می‌شناسند و نه بر لب و دندان و گلو و بدن، که تنها در سوزش حَدَث و زخم جگرسوز و بعد از مرگ از قعر گور و یوم‌النشور فهم می‌کنند. در این‌جا، وقتی از «بی‌معرفتی» سخن می‌گوییم، در واقع، بر نوع و سطحی از «فقدان دانش نشانه‌ها»، «فقدان دانش پردازش اطلاعات آشکار»، «فقدان تشخیص سره از ناسرۀ خبری»، «فقدان تمییز واقعیت از حاد-واقعیت، و گفتار و کردار صادق از کاذب»، «فقدان دانش استراتژی»، «فقدان دانش تجزیه و تحلیل» تاکید داریم.

امروز، در جغرافیای مشترک این «فقدان»ها، شاهد معرکۀ «داستان»هایی در مورد وقایع «اکنون» و «در راه» هستیم که «فزون-داستانند» و از مرزهای متعارف داستان، بسی عبور کرده‌اند. طنز قضیه این‌جاست که داستان‌سرایان، خود بیش از همه مجذوب و محصور و مسحور قصه‌های ساخته و پرداختۀ خویش هستند. به بیان دیگر، خود داستان می‌بافند و خود باور می‌کنند و بر اساس این باور، جنگ‌شان و صلح‌شان.

ایرانِ امروز، برای تمهید و تضمین بقای خود، سخت نیازمند باطل‌کردن سحر فزون-داستان‌های تخیلی و فانتزی و توهمی‌ای است که دست اندرکار بی‌معرفت معناکردن وقایع بن‌افکن و شالوده‌شکنی هستند که تجربه می‌کنیم. ایرانِ فردا، از ما می‌خواهد از وابستگی به دیدگشت و مسیر تدبیر منزل خویش رها شویم و ره‌توشه برداریم و قدم در راه دیگر بگذاریم.

https://ensafnews.com/602218/
#بی‌معرفت_معناکردن_وقایع
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 شرکت‌های جنگ‌افروز!

🔹 بیست کمپانی بزرگ جهان که بیشترین سود را از گسترش جنگ و جنگ‌افروزی می‌برند

#شرکت‌های_جنگ‌افروز #کاسبان_جنگ #اربابان_جنگ

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 مردم به مثابه پناهگاه!

✍🏻 محمدجواد کاشی

اخبار مربوط به دوازده روز جنگ، به تدریج عیان می‌شود. می‌توان با قاطعیت گفت هدف اسرائیل سرنگون کردن نظام بوده است. شکست خورد، اما اظهارات مقامات این کشور نشانگر آن است که این هدف همچنان در دستور کار اسرائیل هست. به این ترتیب باید منتظر اقدامات بعدی باشیم. این اقدامات می‌تواند از سنخ اقدامات نظامی، اقتصادی یا سیاسی باشد.

هر نظام مستقری حق دارد به تداوم خود بیاندیشد. اینک نظام جمهوری اسلامی در معرض یک خطر موجودیتی است. چه باید بکند؟ رهبران و متولیان امور همه از مردم سخن می‌گویند. تنها مردم، تنها مردم‌اند که می‌توانند پناهگاه نظام مستقر از این مهلکه خطرناک باشند. می‌دانند و می‌دانیم صرف سکوت مردم در روزهای جنگ را نمی‌توان به حساب پشتیبانی تام و تمام مردم گذاشت. تنها می‌توان استنباط کرد با دشمن متجاوز همراهی نکرده‌اند. همین و بس.

تبدیل شدن مردم به پناهگاه نظام، به شرط چرخش‌هایی در نظر و پیامد آن چرخش‌هایی در عمل اتفاق خواهد افتاد. من به یک نکته در زمینه چرخش نظری اشاره خواهم کرد. آنچه این چرخش نظری را اجتناب ناپذیر می‌کند، معکوس شدن رابطه‌ای است که تاکنون فرض شده است. بنیاد نظام جمهوری اسلامی بر این باور مبتنی شد که مردم در پناه نظام‌اند. امنیت و آسایش خود را وامدار نظام‌اند و تحت هدایت و راهبری آن، به سعادت دنیوی و اخروی خواهند رسید. آنکه بیش از حد پرسش و مخالف‌خوانی می‌کند، باید تادیب شود. مردم انگار اعضاء یک اردوگاه بزرگ‌اند. همه باید مواظب رفتار و کردار خود باشند.

اینک رابطه معکوس شده، این نظام است که به مردم پناه می‌آورد. نظام میهمان ضیافت مردم‌ شده است. اگر نظام آداب پناه آوردن به مردم را رعایت کند، خود را حفظ می‌کند و مردم به بزرگ‌ترین دستاورد سیاسی طی یکصد و اندی سال گذشته خواهند رسید.

مهمان در گوشه‌ای می‌نشیند چشم خود را به همه زوایای مهمان‌سرا می‌چرخاند. هر گوشه کسی با رنگ و صدا و چهره و سلیقه‌ای متمایز با دیگری نشسته است. باید دوربین‌ها بچرخند و صدا و سیمای نظام، حتی‌الامکان آئینه تمام‌نمای مردم شود. مهمانی عزیز است و عزیز می‌ماند که حرمت همگان را پاس دارد. باید یخ رابطه‌ها آب شوند. به جای آنکه ابرو گره کند گوشه‌ای بنشیند، خوب است برخیزد، در مدیریت مهمانی کمک کند. در امکان خرسندی و شادمانی همه سهم خود را ادا کند.

باور کند شان سیاست بیشتر از سنخ همین مهمانی است. قرار است همه با یکدیگر با خرسندی زندگی کنند. مهمانان مقصد دوری ندارند. قرار است پس از پایان مهمانی هر کدام سراغ زندگی شخصی‌اش بروند. هدف از مهمانی چیزی نیست جز لذت بردن از وجود دیگری. این ممکن نمی‌شود مگر با سامان صمیمانه، عادلانه و آزاد. اگر سفره‌ای پهن شود کسانی بی‌غذا بمانند، یا اجازه صحبت نداشته باشند، این که هست مهمانی نیست. مردم در ضیافت‌های متعارف‌شان همیشه این اصل را رعایت می‌کنند. خوب است مهمان این قاعده را به هم نزند.

نظام‌های سیاسی قدرت امنیتی و اطلاعاتی و سرکوبگر دارند. اینهمه در خدمت سروری بر مردم نیست. در خدمت حراست از اصل و اساس این مهمانی جمعی است. نباید بر بالای مجلس بنشینند، مهمانی بالا و پایین ندارد. گرد است. بسته به اینکه کدام سو خوش‌سخن‌تر، داناتر، هنرمندتر و کارآزموده‌تر است برای لحظاتی می‌درخشد و جای خود را به دیگری می‌دهد.

حواس‌شان باشد، مردم نیستند که باید تحت نظر مدام قرار گیرند. متولیان امورند که تحت نظارت مردم‌اند. باید دل‌نگران قضاوت مردم باشند. اگر اعتراضی می‌شنوند، ابتدا خود را مقصر بشناسند و برای جبران آن اقدام کنند. حتی اگر مقصر نباشند، تقصیر بپذیرند تا جبران مافات شود.

واژگون شدن رابطه مردم و نظام مستقر سیاسی، یک موهبت تاریخی است. نظام‌های سیاسی به ویژه هنگامی که از یک انقلاب برآمده باشند، از موضع هدایت‌‌گری مردم پایین نمی‌آیند. شرایط امروز هزاران خطر و تهدید در چنته دارد. تنها با تبدیل کردن تهدید به فرصت می‌توان مخاطرات آن را کنترل کرد. واژگون شدن رابطه نظام و مردم یک موهبت بزرگ است. موهبتی که از نخستین طلیعه مدرنیته ایرانی تا امروز محقق نشده است.

به جای بود و نبود این یا آن نظام باید به اصلاح ساختاری رابطه‌ها اندیشید.

@javadkashi

#مردم_پناهگاه_نظام #مردم_به_مثابه_پناهگاه

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

✅ نحوه طبخ مرغ هایی که یک پا دارند!

✍️حامد پاک طینت

مرغش یک پا داشت. مائو به لجاجت شهره بود؛

او باور داشت گنجشک ها دزد غله هستند، دانه ها را می خورند و باعث کاهش برداشت محصول می شوند، مردم را موظف کرد برای نابودی گنجشکها بسیج شوند، مردم با قابلمه و ماهی تابه به جان گنجشکها افتادند؛ لانه ها را تخریب کردند، تخم ها را شکستند، جوجه ها را کشتند؛

اما گنجشکها فقط دانه نمی خوردند آنها حشره خوار هم بودند؛ جمعیت ملخ ها و حشرات شهرها را در نوردید، آفات، مزارع را به نابودی مطلق کشاند، و قحطی مهمان مردم چین شد.

او اما می گفت به قله رسیده ایم.

در سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ با عنوان صنعتی شدن، دهقانان را مجبور به فولادسازی کرد، ۳۰ تا ۴۵ میلیون نفر از قحطی مردند. بعد از مرگ مائو چین با اقتصاد ورشکسته، قحطی و بی اعتمادی عمومی مواجه بود. حزب کمونیست می توانست ساختار کاملا بسته خود را حفظ کند اما شیائوپینگ با انعطاف پذیری خیره کننده، اصلاحاتی تدریجی و متعادل را آغاز کرد. او اجازه فعالیت بخش خصوصی واقعی و خارج از دایره دولت را در چین کلید زد، برای سرمایه گذار خارجی که تا قبل از این جاسوس پندار می شد فرش قرمز پهن کرد، مناطق آزاد تجاری راه انداخت و از همه مهمتر با دنیا به ویژه با غرب ارتباط نرمال برقرار کرد. او اقتصاد را اولویت قرار داد تا بسیاری از اصول ایدئولوژیک مارکسیست کم رنگ شود، شعارها جای خود را با اقتصاد عوض کرد و نتیجه اش خروج ۸۰۰ میلیون نفر از فقر مطلق در این کشور بود، چین با یک خط فکری جدید و انعطاف، دومین اقتصاد بزرگ دنیا شد و با بیش از ۸% رشد اقتصادی سالانه برای چهار دهه متوالی جهان را انگشت بدهان گذاشت. این معجزه انعطاف پذیری است

مرغش یک پا نداشت؛ ماندلا!

دهه ها حاکمیت اقلیت سفیدپوست با سیستم آپارتاید در آفریقای جنوبی باعث نفرت گسترده، خشونت و انزوای بین المللی شده بود. نلسون ماندلا پس از آزادی، به جای انتقام جویی، راه آشتی و انعطاف پذیری در رهبری سیاسی را برگزید. او تشکیل دولت و وحدت ملی را به جای تصفیه سیاسی گسترده انتخاب کرد، دادگاه‌های اعدام و انتقام را تعطیل و جای آن کمیسیون حقیقت و آشتی بنا کرد، شعارهای تفرقه افکنانه و دو دستگی و چند شقه کردن جامعه را به پیام‌های وحدت آفرین و انسجام داخلی تغییر داد.

و او توانست.

او با معجزه انعطاف پذیری جایگاه بین المللی آفریقای جنوبی را در جهان زبانزد کرد، تحریم ها را لغو کرد، یک دموکراسی چندنژادی و چندفکری شکل داد و به عنوان یک آزادی خواه این کشور را بدون جنگ داخلی به سلامت عبور داد.

دو روز پیش موضوعی تحت عنوان "قدرت انعطاف‌پذیری" را مطرح کردم که در شرایط بحرانی چقدر برای یک سازمان حیاتی و تعیین کننده است و حتی دو مورد مثال از شرکتهای ایرانی که یکی منعطف و پیروز و دیگری غیر منعطف و بازنده بود را به عنوان مثال بررسی کردیم.

نظام ها نیز اگر نتوانند خود را با واقعیت های اجتماعی، اقتصادی و بین المللی منطبق کنند و بر ادامه ساختارهای قدیمی و ناکارآمد یا نگرشهای قبلی خود اصرار ورزند عاقبت متفاوتی در انتظارشان نیست

آغاز بهار عربی مردم سوریه درخواستهایی حداقلی برای اصلاحات، مبارزه با فساد و آزادی بیان داشتند اما حکمرانی بدون کوچکترین نشانه ای از انعطاف، اصلاح در ساختار را نپذیرفت و در ابعاد بین المللی هم به هیچ مصالحه و یا توافقی نائل نشد. انزوا، تحریم های سنگین و وابستگی شدید به روسیه و ایران از عواقب مسیری بود که پیمود؛ ۵۰۰.۰۰۰ نفر در این مسیر جان خود را از دست دادند و بیش از ۱۰ میلیون نفر مهاجر یا آواره شدند و در نهایت حاکمیت فرو پاشید

شوروی در دهه ۱۹۷۰ به بحران اقتصادی، نارضایتی اجتماعی و رقابت شدید تسلیحاتی با آمریکا مشغول بود؛ ساختار سیاسی آن بسته و غیرقابل اصلاح بود. یک حزب واحد، اقتصادی کاملا دولتی و سرکوب رسانه ها وضعیت زمانه بود. اصرار بر اقتصاد با فرماندهی دولت، انکار ناکارآمدی، محدود کردن آزادی ها، بی توجهی به نارضایتی در جمهوری های عضو، نشانه های بارزی از عدم انعطاف پذیری شوروی بود؛ در نهایت شوروی ابرقدرتی خود را واگذار کرد، بحران اقتصادی در دهه ۹۰ این مملکت را به روز سیاه نشاند، ۱۵ استان یا جمهوری از این کشور جدا و مستقل شدند و در سال ۱۹۹۱ به فروپاشی کامل نائل شد!

شاه ایران نیز در دهه ۵۰ چنین کرد. مرغ او هم یک پا داشت؛ و زمانی فهمید مرغش می تواند دو پا داشته باشد که دیر شده بود. او با انعطاف‌پذیری دیرهنگام و تاخیر در پاسخ به فشار برای اصلاحات در نهایت نظامش را واگذار و ایران شاهد انحلال کامل سلطنت پس از ۲۵۰۰ سال شد.

در سیاست، داشتن دو پا برای مرغ شرط بقاست و سیاستمدارانی که نتوانند با مردم، زمانه و واقعیت ها سازگار شوند ناگزیر به بی‌رحمانه‌ترین وجه کباب می شوند!

@Iran_economy_online

#لجاجت_سیاسی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 گفتمان‌های در حال منازعه و سربرآورده در جنگ ۱۲ روزه

🔗 پیشنهاد می‌کنم مقاله خواندنی دکتر آرش حیدری را در پیوند زیر بخوانید:

https://herfeh-honarmand.com/blog/from-fundamentalism-to-colonialism/

🔹 او تلاش کرده درباره دو منازعه ویرانگر در گفتمان‌های غالب که یکی بنیادگرایی و دیگری استعمارزدگی است، با تکیه بر اتفاقات جنگ ۱۲ روزه و پس از آن تحلیلی ارائه دهد. او باور دارد که نزاع میانِ بنیادگرایان و استعمارزدگان یکی از مهمترین زمینه‌های به بن بست‌رسیدنِ ایران معاصر است. این هر دو ایدئولوژی یک خصلت بنیادین دارند و آن هم کلیت‌بخشیِ هنجاری به پیچیدگی‌ها، فرایندها و دگرگونی‌ها است. این دو ایدئولوژی ظاهراً رقیب، اما به شدت همراستا، در وهلۀ نهایی دو بیان از یک راهبرد و میلِ استعماری هستند. خروجی سیاسیِ بنیادگرایی و استعمارزدگیْ تمایلات فاشیستی و میل به سلطنت مطلقه با شکل‌های مختلف دینی یا سکولار بوده است.

🔹حیدری استدلال می‌کند که بدون فهم تاریخ‌مند و حساس به فردیت و خاص‌بودگیِ تاریخی، هر سخنی دربارۀ وضعیتِ اینجا و اکنون تنها در خدمت آمال صادرکنندۀ سخن است، نه آشکار کنندۀ حقیقت. کارِ اندیشه نه استعمال امر مستعمل است و نه روضه‌خوانی و تکنیسینی صرف. او در ادامه دو نزاع رایج در فضاهای مجازی را مورد نقد قرار می‌دهد. اولین آن‌ها را «نبردِ سایه‌ها و کاریکاتورهای لیبرالیسم با اشباح مارکسیسم» می‌نامد. در ادامه پیروان بازار آزاد را نقد می‌کند که باعث فروکاستنِ علم اقتصاد به مجموعه‌ای تکنیسینِ اقتصادسنجی شده‌اند و هم چپِ شوروی‌گرا و فاقد بینش تاریخی در حال گردگیری از تمثال «رفیق استالین» که برای بحران‌های ایران راه‌حل‌های شوروی‌مآبانه پیشنهاد می‌کنند.

🔹سویه نقد دوم او به ایدئولوژی‌های مبتنی بر فهم خلقیاتی از جامعه ایران، ایده‌ی جامعۀ فروپاشیده و جامعۀ استبدادزده است که به کرات در جامعه ایرانی تکرار می‌شود. او باور دارد که به احتمال قوی صادرکنندگان گزاره‌های خلقیاتی، ایدئولوگ‌های استبدادزدگی و جامعۀ در حال زوال، مدتی (البته کوتاه) از پی بحران پیش آمده سکوت پیشه کنند و به زودی تکرار مکررات را از سر بگیرند.

🔹در نهایت آرش حیدری به دنبال فهم نیروهای ظاهر شده بر بستر تاریخی ایرانِ معاصراست که به تبع آن بتواند گروه‌های مختلف سربرآورده در بحران جنگ ۱۲ روزه را از نظر بگذراند. او جریان کم ادعای زندگی را که به شکل موثر در جامعه ایران در حال رشد و نمو بوده از دیگر گروه‌های اجتماعی فعال برجسته و متمایز می‌کند.

@smtohidloo

#جنگ_دوازده_روزه #گفتمان‌های_در_حال_منازعه #بنیادگرایان #استعمارزدگان #بنیادگرایی #استعمارزدگی #گفتمان_زندگی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 تجارب شرکت‌های اوکراینی در دوران جنگ روسیه

🔹 درس‌هایی برای ایران پسا جنگ ...


۱) رهبری مبتنی بر هدف (Purpose-driven leadership)
رهبران موفق در اوکراین در میانه جنگ، هدف سازمان را فراتر از سود تعریف کردند: حفظ اشتغال، حمایت از جامعه، تولید کالاهای ضروری.
این نگرش باعث شد تیم‌ها دچار ناامیدی یا ریزش نشوند، حتی با وجود بمباران و بحران.
▫️درس برای ما: در بحران، کارمندان برای ماندن دنبال معنا هستند، نه فقط حقوق.

۲) اولویت با مردم، نه فرایند
شرکت‌ها به‌جای تأکید بر «کارایی» در روزهای اول جنگ، تمرکز خود را روی «سلامت کارکنان»، «محل اسکان خانواده‌ها» و «حفظ روحیه تیم» گذاشتند. در واقع سرمایه انسانی را به‌عنوان مزیت استراتژیک در بحران در نظر گرفتند.

▫️درس برای ما: تعدیل سریع شاید در کوتاه‌مدت هزینه را کم کند، اما در بلندمدت سرمایه انسانی را از بین می‌برد.

۳) چابکی (Agility) در عمل، نه شعار
کارخانه‌هایی که در شرق کشور بودند، در کمتر از ۷۲ ساعت عملیات را به غرب کشور منتقل کردند. شرکت‌های فناوری، ظرف ۲۴ ساعت همه تیم را ریموت کردند و سرورها را به خارج انتقال دادند. برخی فروشگاه‌ها بلافاصله به پلتفرم‌های دیجیتال کوچ کردند.

▫️درس برای ما: ساختار چابک یعنی امکان تصمیم‌گیری و اجرا در کمتر از یک هفته، نه ساختار سلسله‌مراتبی با تصمیم‌های تأخیری.

۴) نوآوری در محصول و خدمت
بسیاری از شرکت‌ها خطوط تولید خود را تغییر دادند:
شرکت پوشاک، یونیفرم ارتش دوخت.
کارخانه شیشه‌سازی، بطری آب برای امداد تولید کرد.
شرکت حمل‌ونقل، کامیون‌ها را در اختیار انتقال بیماران قرار داد.

▫️درس برای ما: در بحران، بازار عوض می‌شود. برندهایی که سریع خود را تطبیق می‌دهند، زنده می‌مانند.

۵) سیستم‌های چندلایه‌ی پشتیبان (Redundancy & Contingency)
شرکت‌ هایی که از قبل دفتر پشتیبان (backup site)، سرور دوم، زنجیره تأمین جایگزین و تیم بحران داشتند، بسیار بهتر عمل کردند. مثال: بانکی که در روز اول قطع اینترنت، از سرور بلاروس به سرور لهستانی سوییچ کرد و حتی یک ساعت هم offline نشد.

▫️درس برای ما: امنیت اطلاعات، تأمین منابع جایگزین، و تمرین مدیریت بحران باید پیش از بحران شروع شود، نه وسطش.

۶) ارتباط مداوم و انسانی با کارکنان و مشتریان
بهترین شرکت‌ها در روزهای جنگ با پیام‌های انسانی، مکرر و صادقانه با تیم‌ها و مشتری‌ها در ارتباط بودند. نه شعار دادند، نه وعده بی‌پشتوانه. فقط گفتند: "با شما هستیم، حتی اگر همه‌چیز سخت شود."

▫️درس برای ما: ارتباط انسانی در بحران، مهم‌تر از طرح کسب‌وکار است.

۷) هم‌راستایی میان مدیران، دولت و جامعه
در بسیاری از شرکت‌ها، مدیران داوطلبانه بخشی از سود یا منابع را در اختیار دولت یا ارتش گذاشتند. این تصمیم، اعتماد اجتماعی به برند را بالا برد، و در نهایت بازگشت مشتری و سرمایه را تضمین کرد.

▫️درس برای ما: کسب‌وکار جدا از جامعه نیست؛ در بحران، «همبستگی» مزیت رقابتی است.

منبع :

https://www.mckinsey.com/capabilities/risk-and-resilience/our-insights/survival-through-purpose-how-ukrainian-businesses-endured-amid-extreme-uncertainty

#اوکراین #روسیه #جنگ_روسیه #تجارب_شرکت‌های_اوکراینی #درسهایی_برای_ایران #جنگ_دوازده_روزه

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 پنج حلقه واردن در عرصه نبرد با دشمن!

این چارچوب به پنج حلقه واردن معروف است که سلسله مراتبی از اهداف را بر حسب اهمیت برای درهم شکستن دشمن را نشان می دهد؛ حرفش اینست که دشمن را فقط نباید با سازوبرگ های نظامی و ملموسش (حلقه بیرونی) تعریف کرد بلکه ارگانیسمی پیچیده و تودرتوست که برای فلج استراتژیک او باید مغزش (رهبری، درونی‌ترین حلقه) را مورد اصابت قرار داد.

این حلقه درونی اشاره به تصمیم گیرندگان کلیدی و چهره های شاخص و ابزارهای کنترلی و هماهنگی آنهاست ، حلقه بعدی منابع حیاتی نظیر پالایشگاه ها، نیروگاه ها، مراکز مالی و امثالهم است، حلقه بعدی زیرساخت ها نظیر جاده ها، راه آهن و مسیرهای ترابری است، حلقه دیگر جمعیت است که بر کاهش حمایت مردم از رهبری سیاسی-نظامی و ایجاد تردید در آنها برای ادامه جنگ و واکنش دلالت دارد و حلقه بیرونی هم سازوبرگ معمول نظامی است که از قضا از کمترین اهمیت نسبی برخوردار است.

تفسیر بیشتر با شما، الله اعلم.

@RahbordChannel

#واردن #پنج_حلقه_واردن

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 لویه‌جرگه و مؤسسان!

🖊 شورای سردبیری

تعین‌تکلیف سیاسی درون کشور پیش‌شرط هرگونه تغییر قابل‌توجه در سیاست‌خارجی، رابطۀ حکومت و جامعه، تغییر خط‌مشی اقتصادی و جمع‌کردن بساط فساد است. اگر این شبه‌حکم را قبول‌ندارید خواندن بقیۀ این متن برایتان فایده‌ای نخواهدداشت. ولی وقتی آن را بپذیریم اولین پرسشی که در برابر گوینده‌اش می‌گذاریم این است که «چگونه؟» مگر حکومت فعلی راه هرگونه تحول سیاسی و تغییر در داخل، حتی تغییر جزئی، را نبسته‌است؟
پرسش حقی است. فارغ از آنانی که در خارج از کشور سودای براندازی دارند و تغییر به هر وسیله‌ای ولو مداخلۀ خارجی را می‌پذیرند، پاسخ آن در داخل کشور چندان آسان نیست: گره ولایت‌فقیه که آقای‌خمینی به وسط دستمال جمع‌کردن قانون‌اساسی زد (و در دوران خودش هم مطلقه بود) و منجر شد به قفل‌شدگی هریک از اجزای قدرت به انگشت ولی‌فقیه و شکل‌گیری یک دستگاه واقعاً عظیم و سنگین مالکیت‌های انحصاری اقتصادی همراه با پایه‌های گسترده‌اش (باندهای قدرت، نیروهای امنیتی، دستگاه انتظامی و بوروکراسی امنیت محور)، کل کشور را دربرمی‌گیرد؛ چنان عظیم که تغییر در یک گوشه‌اش همۀ گوشه‌ها را به ارتعاش درمی‌آورد. مثلاً رسیدن به حساب یک بنیاد یا منع شورای‌نگهبان از گزینش (به‌جای نظارت بر صحت انجام انتخابات) و مانند این‌ها امواجی ایجاد می‌کند که تا قعر نظام پیش‌می‌رود، گروه‌های وسیع منتفعان را حساس‌می‌کند و به مقابله می‌آورد و ... لاجرم حتی آن‌که سرنخ همۀ این‌ها را در دست دارد، از فکر تغییر دست‌می‌کشد.

این‌که می‌گوئیم حکومت یک‌روز از درون فروپاشیده‌می‌شود به‌خاطر همین ناتوانی رئیس آن از تغییر در سیاست‌داخلی است. حکومت گروگان خویش است؛ همچون پادشاهی که گروگان نگهبان اتاق‌خواب خویش است. سیاست‌داخلی این حکومت را چگونه می‌باید تغییر داد؟

اولین پاسخی که می‌رسد معمولا برگزاری رفراندم است که اخیرا آقای‌موسوی هم آن را برای چندمین‌بار عرضه‌کرده‌است. اسم فارسی‌ کنونی‌اش را می‌شود «خودکشی حکومتی» گذاشت! انگار کسی بساط دار فراهم‌کند، روی چهارپایه برود، طناب به گردن بیندازد و خودش چهارپایه را ور بیندازد. عمراً که چنین‌کند! زیرفشار هم که دیگر اسمش رفراندم نیست؛ برکنارشدن به‌زور است!

اما شاید راه‌حل میانه‌ای هم باشد که نه مبتنی بر زور باشد و نه رفراندم ...

- ادامه مطلب و متن کامل را در instant view و با لمس این‌جا بخوانید.

@jameeno
#رفراندم #براندازی #مجلس_موسسان
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 «پیر پسر»

✍🏻سهند ایرانمهر

یکی از رفتارهای غلط رایج این است که معمولا نقد را با عقده‌گشایی و توهین یکی می‌گیریم. مثلا فیلم «پیر پسر»، این فیلم برای بسیاری جذاب است و برای بسیاری دیگر بدون جذابیت. شخصا خوشحالم که یک جوان مثل اکتای براهنی این اعتماد به نفس را داشته، فیلمی بسازد که هم باعث تامل باشد و هم تا حدی مورد اقبال و حتی نقدهای تند به آن هم نشان از این دارد که فیلم کار خودش را کرده است.

اکتای براهنی با این تجربه می‌تواند گام‌های بعدی را محکم‌تر بردارد . با آن عده هم که غوغا به پا کرده‌اند و وکیل اخلاقی جامعه شده‌اند زاویه دارم چون معتقدم انواع ایده‌ها و افکار باید مجال بروز پیدا کنند و رشد جامعه با کنترل و پدرخواندگی فرهنگ اتفاق نمی‌افتد. با این مقدمه می‌روم سراغ نقد فیلم از نگاه خودم به این امید که اگر کارگردان آن را خواند بدون اینکه ذره‌ای بر توانایی خود شک کند، به نکاتی از آن برای کارهای بعدی‌اش توجه کند، شاید به‌کارش بیاید.

اکتای براهنی با «پیرپسر» پا به دنیای سینمای بلند گذاشته و خودش می‌گوید که الهام‌اش را از رمان «جنایت و مکافات» داستایوفسکی گرفته است. با این حال، نتیجه چیزی است که نه به رمان وفادار مانده، نه تبدیل به اقتباسی خلاق شده. فیلم بیشتر شبیه یک تجربه‌ی فرمی و بصری است؛ با قاب‌های حساب‌شده، صحنه‌هایی زیبا، و حال و هوایی تیره و رازآلود.

اگر از منظر «هفت حالت پی‌رنگ داستان» به فیلم نگاه کنیم، نه نشانه‌ای از سفر قهرمان می‌بینیم، نه غلبه بر هیولا، نه تراژدی کلاسیک یا کمدی معکوس. این گسست روایی باعث می‌شود مخاطب از نیمه فیلم دچار یک نوع بی‌هدفی در همراهی با قهرمان شود؛ نه قهرمان به جایی می‌رود، نه خود را بازمی‌شناسد، نه به درکی تازه از خود یا خانواده‌اش می‌رسد.

آدم‌های این فیلم بیشتر نقش‌هایی سمبلیک هستند تا شخصیت‌های واقعی. مثلاً زن، پدر معتاد و مست، برادر کوچکتر و برادر روشنفکرمآب. هیچ‌کدام عمق ندارند و گذشته یا انگیزه‌شان مشخص نیست. جز حسن‌پورشیرازی هیچ‌کدام از بازی‌ها به دل نمی‌نشیند و انگار بازیگران هم بیشتر سعی کرده‌اند به جای شخصیت، حس و حال بازی را منتقل کنند.

از نظر بصری، فیلم قابل‌توجه است. قاب‌های دقیق، نورهای قرمز، استفاده از آینه‌ها و صداهای تکرارشونده – همه چیز شبیه یک موزیک‌ویدئوی هنری است. اما مشکل اینجاست که فرم از محتوا جلو زده. یعنی نماها خیلی شیک‌اند، اما چیزی در دل‌شان نیست. به تعبیر رولان بارت، فیلم اسیر «اشباع رمزگان» شده، بدون آنکه «معنای دوم» از دل آن بیرون بزند.

کارگردان ظاهرا فیلم را با الهام از مضامینی در «جنایت و مکافات» و ‌«برادران کارامازوف» ساخته، اما در فیلم نه خبری از درگیری‌های فلسفی شخصیت اصلی (راسکولنیکف) هست، نه سؤالات اخلاقی. اگر فیلم‌ساز بخواهد برادران کارامازوف را اقتباس کند اما به‌جای چندصدایی و چندنقطه‌ای بودن، فقط یک شخصیت افسرده و گناهکار را دنبال کند، ساختار منبع را به‌کلی از دست داده.

در جنایات و ‌مکافات، قهرمان به‌خاطر یک ایده دست به قتل می‌زند و بعد با عذاب وجدان، خودش را بازمی‌کاود. اما در این فیلم، شخصیت اصلی در یک حالِ گنگ و افسرده معلق مانده. نه می‌دانیم چرا کاری نمی‌کند و نه می‌دانیم بالاخره دغدغه و مطالبه‌اش چیست؟ نبردی در درون؟ سهمی از خانه مادری؟ رسیدن به وصال زن؟ گرفتاری در عقده اودیپ؟ تعهد به اخلاق یا مبارزه با تعللش در قتل؟

یکی از اشکالات جدی فیلم، صحنه‌های اضافه‌ای‌ است که نه داستان را جلو می‌برند، نه چیزی به شخصیت‌ها اضافه می‌کنند. نماهای طولانی، تکرارهای بی‌دلیل، و گفت‌وگوهایی که بیشتر به تمرین تئاتر شباهت دارند، باعث می‌شوند مخاطب از نیمه فیلم خسته شود. این همان چیزی است که در نقد حرفه‌ای به آن «حشو فرمی» یا «پُرحرفی بصری» می‌گویند.

فیلم فقط به نمایش تاریکی و رنج می‌پردازد، بدون اینکه راهی برای رهایی، معنا یا حتی مبارزه نشان دهد. برادران کارامازوف پر از مباحث الهیاتی، اخلاقی و فلسفی است؛ از مونولوگ معروف ایوان درباره «رنج کودکان» تا گفت‌وگوی دیمیتری درباره شهوت و خشونت، یا ایمان پاک آلیوشا اما در «پیرپسر»، تاریکی مطلق است و هیچ چشم‌اندازی وجود ندارد. این دیدگاه اگر با فکر و فلسفه همراه باشد، می‌تواند تأثیرگذار باشد؛ اما در این فیلم بیشتر شبیه نوعی پوچی سطحی است که آدم را دل‌زده می‌کند. سخن آخر اینکه توصیه می‌کنم فیلم را ببینید شاید شما از آن خوشتان آمد و جنبه‌هایی را دیدید که به چشم دیگران نیامده باشد.

@sahandiranmehr
#پیرپسر
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 کیخسرو و امام منصوب: ابرمرد و حکمرانی تا هنگام مرگ!

🖊 امیرحسین علینقی | تحلیل‌گر حقوق اساسی

کنون، جان و دل زین سرای سپنج
بکندم، سرآوردم این درد و رنج

کنون، هر چه جستم همه یافتم
ز تخت کی‌ای روی بر تافتم

▫️فردوسی

۱. در یک تقسیم فراگیر، نظریه‌های مربوط به حاکمیت را می‌توان در دو گروه عمده طبقه‌بندی کرد. در نظریه‌هایی که از لحاظ تاریخی قدمت بیشتری دارد، گروه‌هایی بر آنند که حق حاکمت در اختیار «بعضی از انسان»هاست و این بعضی‌ها بر اساس برخی خصائص و مزایای شخصی یا خداداد و یا اکتسابی، دارای حق حاکمیت‌اند، و از لحاظ سیاسی می‌توانند در مصدر حکمرانی جامعه سیاسی گیرند. این نظریه‌ها انسان‌ها را به گروه‌های اجتماعی متفاوت و نابرابر تقسیم کرده و به این انسان‌های برگزیده این اختیار و صلاحیت را می‌دهد تا نسبت به دیگر انسان‌ها اعمال حاکمیت نمایند. در این رویکرد می‌توان، به تفکیک، از طرفداران حاکمیت صاحبان فرّ ایزدی در اندیشه ایران قدیم، انسان‌ کامل در دیدگاه عارفان ایرانی، انسان-فلیسوف در تلقی افلاطون و یا ولی فقیه در انگاره برخی از فقهای متاخر، یاد کرد. این انسان‌های خاص که دارای حق حاکمیت هستند را می‌توان «ابرمردانی» نام نهاد که، به فراخور هر نظریه سیاسی، برتری‌هایی نسبت به عامه مردم و دیگر انسان‌ها دارند و همین برتری‌ها سرچشمه حق آنان در حکمرانی سیاسی است. در مقابل اما، می‌توان به نظریه قرارداد اشاره کرد که بر اساس آن و بر پایه برابری انسان‌ها، حق تعیین سرنوشت و یا حق حاکمیت، در اختیار تمامی انسان‌ها قرار دارد. از این زاویه، نظریه حاکمیت مردم ریشه در برابری ذاتی انسان‌ها دارد. اگر در جهان امروز، گرایش عمده بر آن است که بر برابری ذاتی انسان‌ها و حق حاکمیت انسان تاکید شود؛ با این وصف، در این بخش از جهان که ما زندگی می‌کنیم، هنوز که هنوز است، شعله‌های حاکمیت «برخی از انسان‌ها»، در بسیاری از نظریه‌ها و گرایش‌های فکری، آگاهانه یا حتی ناآگاهانه، زبانه می‌کشد.

۲. یکی از آثار نظریه حاکمیت، به طول دوره زمامداری حاکمان مربوط می‌شود. اگر هابز را، به علت پیچیدگی نظریه قراردادش نادیده بگیریم، می‌توان بر آن بود که، نظریه حق حاکمیت انسان و ابناء بشر در تعیین سرنوشت خویش، طول دوره زمامداری حاکمان را تابعی از خواست و اراده انسان‌های دارای حاکمیت می‌داند که مثلاً، در قوانین اساسی تجلی می‌یابد. لذا، می‌توان گفت که زمامداری حاکمان، بر اساس رویکرد حق حاکمیت انسان، سقفِ زمانیِ محدودی دارد که توسط مردم دارای حق حاکمیت، یعنی همین مردم عادی، تعیین و مشخص می‌شود. در مقابل، از آنجا که ابرمردان، صلاحیت‌های حکمرانی خویش را، نه از عموم مردم، بلکه از اوصاف و ویژگی‌هایی دریافت می‌کنند، که ربطی به عموم مردم ندارد؛ طول دوره زمامداری ایشان نیز، تابعی از تداوم همان صفات و ویژگی‌هاست، نه اراده مردم. لذا مادام که وصف انسان کامل، انسان دارای فرّ و یا فقیه عادل و یا فیلسوف بودن، بر حاکمی ثابت باشد، تنها در صورت خروج از کامل بودن، یا فرهمندی یا عدالت و یا فیلسوف بودن است که همای حکمرانی و تعیین سرنوشت از شانه شهریاران پرواز خواهد کرد. اما در اینجا نکته قابل توجه این است که تشخیص انسان کامل یا فرهمند یا عادل و یا فیلسوف، در اختیار عموم مردم، که اصالتاً فاقد صلاحیت‌اند، نیست. در نتیجه، این تنها حاکمان هستند که، به علت در اختیار داشتن منابع قدرت، «عملاً» واجد این توان‌اند تا خود را کامل، فرهمند، عادل و فلیسوف بدانند. این حلقه نظری، از زاویه طول دوره حکمرانی، به این نتیجه می‌انجامد که این حاکمان یا انسان‌های خاص، تنها زمانی که خود تشخیص دهند و یا از طریق حاکم دیگر، یا ملک‌الموت و یا مردم، به قهر، کنار گذارده شوند، بر مصدر کار باقی می‌مانند. در نتیجه، رویکرد حق حاکمیت بعضی از انسان‌ها، لاجرم، و از لحاظ عملی، پایانی برای دوره حکمرانی قائل نیست: حکمرانی تا هنگام مرگ و یا خروج از حکمرانی به قهر.

۳. یکی از آفات مهلک سیاست‌ورزی، که ارتباط وثیقی با طول دوره حکمرانی دارد ...

♦ ادامه‌ی مطلب و متن کامل را در پیوند زیر بیابید:

https://telegra.ph/%DA%A9%DB%8C%D8%AE%D8%B3%D8%B1%D9%88-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%A8-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D9%88-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AA%D8%A7-%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B1%DA%AF-07-17) و با لمس اینجا (https://telegra.ph/%DA%A9%DB%8C%D8%AE%D8%B3%D8%B1%D9%88-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%A8-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D9%88-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AA%D8%A7-%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B1%DA%AF-07-17

@jameeno

#کیخسرو #امام_منصوب #ابرمرد #حکمرانی_ابدی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 هزینه‌های سنگین تصمیمات هیجانی!

🌟 پیت دیویدسون: یک داستان از تغییر و رشد شخصی و هزینه ۲۰۰ هزار دلاری🌟

پیت دیویدسون، کمدین معروف آمریکایی و بازیگر پیشین برنامه "Saturday Night Live"، تصمیم بزرگی برای پاک کردن تمام تتوهای بدن خود گرفته است. این تتوها یادآور دوران سختی از زندگی او بودند که با اعتیاد به مواد مخدر و احساسات منفی همراه بود. 🎭✨

او این تصمیم را در سال ۲۰۲۰، در دوران همه‌گیری کرونا گرفت و اکنون در مسیر پاک کردن آثار گذشته از بدن خود است. دیویدسون می‌گوید که تتوهایش یادآور لحظات غم‌انگیزی از گذشته بودند و حالا می‌خواهد زندگی جدیدی را آغاز کند. او اضافه می‌کند که بسیاری از تتوهایش را از سر هیجان و بدون هیچ معنی خاصی انجام داده است. 🕊💫

فرایند پاک کردن تتوها بسیار طولانی و دردناک است. هر تتو نیاز به ۱۰ تا ۱۲ جلسه درمانی دارد که مجموعاً ممکن است تا ۱۰ سال طول بکشد. دیویدسون می‌گوید این تجربه بسیار دردناک و مثل قرار دادن پوست روی گریل داغ است، اما برای شروع تازه، ارزشش را دارد.🔥💪

دیویدسون تخمین زده است که تاکنون حدود ۲۰۰ هزار دلار برای پاک کردن تتوهای خود هزینه کرده است و این تنها ۳۰ درصد از فرایند کل است! با توجه به اینکه هنوز تتوهای روی بدن و پشتش باقی مانده‌اند، پیش‌بینی می‌شود که هزینه نهایی این پروژه تا صدها هزار دلار دیگر افزایش یابد. او این هزینه‌ها را "رقمی ناراحت‌کننده" توصیف می‌کند، اما معتقد است که این اقدام برای سلامت روانی و شروع دوباره‌اش ضروری است. 🕊✨

🔸 او همچنین نگرانی خود را درباره تأثیرات منفی شبکه‌های اجتماعی بر نسل جوان مطرح کرده و گفته است: "نسل امروز با فشارهای زیادی روبرو هستند که زندگی آن‌ها را سخت‌تر کرده است." 💻📱

پیت دیویدسون در کمپین برند Axe نیز شرکت کرده است و تلاش دارد با اشتراک داستان خود، اعتمادبه‌نفس بیشتری به جوانان بدهد. او امیدوار است که افراد بتوانند اصالت خود را حفظ کرده و زندگی سالم‌تری داشته باشند. 🌟🧴

🌟 داستان پیت باید برای همه، بخصوص جوانان، الهام‌بخش باشد تا از تصمیمات هیجانی مثل تتو زدن‌های بی‌معنی خودداری کنند.

@Chand_Saniye_Digar

#پیت_دیویدسون #لایف_استایل #سبک_زندگی #الگوی_مصرف_فرهنگی #تصمیمات_هیجانی #تتو_زدن‌های_بی‌معنی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 انرژی ناتمام سایکس-پیکو

✍🏻 سهند ایرانمهر

دروزی‌ها بخشی در سوریه، بخشی در لبنان و بخشی در اسراییل‌اند. همان الگوی مهندسی شده سایس-پیکو که خط‌کشی برداشتند برای تعیین مرز و ساختن کشورهای جدید از پاره‌های عثمانی و جوری قومیت‌ها و مذاهب را درون این مرزها تخس کردند که صنعت مبارک و‌ پرفایده جنگ در این منطقه برقرار بماند.

بازی مرکبی که هم بهانه برای حضور باشد و هم زمینه برای تولید انرژی پلاسمایی ژئوپلتیکی بحران که با بازتولید مستمر کار کند. نمونه‌اش سوریه. برپا بودن چند دهه‌ای حکومت مستبد خاندان اسد و همزمان جنگی داخلی که چندسال این کشور را عرصه تاخت و تاز سلفی و ملی و قومی کرد تا در نهایت از «تخم مرغ شانسی»، «جولانی» دربیاید که به چشم برهم‌زنی از یک سلفی تروریست تبدیل شود به یک کت و شلوار کراواتی.

حالا نوبت اجامر و اراذل بود که برای این «یدِ بیضای» جدید هورا بکشند و ماحصل محاسبات اتاق‌های فکر در واشنگتن و تل‌آویو را به عنوان افتخار به ریش جنبش مردمی ببندند که روحشان هم خبردار نشد چطور سودای آزادی و دموکراسی به چنین «شتر گاو پلنگ»ی منجر شد اما دستکم راضی بودند که نتیجه هر چه بود بالاخره به «چیزی» منجر و شلنگ تخته انداختن‌های حیدری نعمتی تمام شد. غافل از آنکه تمام نشد و دولت مستقر، دولت مستعجلی است که در خاتم احفاد سلیمان و پرچم ستاره داوود خوش نخواهد درخشید.

حالا معجزه «سایس- پیکو» دوباره دارد خودش را نشان می‌دهد. دروزی‌های جنوب سوریه فیل‌شان یاد هندوستان دولت عبری کرده و عشایر هوادار جولانی، دست به ماشه، «فنجان قهوه» خالی می‌کنند که یعنی اجازه نمی‌دهیم. دوباره صدای تیر و خمپاره و جنگی دیگر بلند شده است. دولت جولانی کجاست؟

بی‌بی‌سی به «رییس‌جمهور» تا دیروز محبوب سوریه می‌گوید «رییس جمهور موقت»، القاب خبری با شاهین ترازوی غرب انتخاب می‌شوند و این رییس جمهور موقت هم نیک می‌داند که اسراییل به امریکا گفته است که: «حمله به دروزی‌های سوری هفت اکتبر دیگری است».

معنی این حرف این است که منبعد هر مناقشه قومی مذهبی در داخل هر کشور منطقه از نظر اسراییل «هفت اکتبر» است و هر هفت اکتبری مجوز تکرار ماجرای غزه، پس جولانی و ارتشش عقب می‌کشند تا عشایرِ سرخود بمانند و دروزی‌هایی که پشت‌سرشان، اسراییل را دارند.

همان اسراییلی که پشت سرش امریکا را دارد و همان امریکایی که در دستش همه چیز. روزهای آینده هم روزهای خوشه‌چینی اسراییل است چون کدام طبع متمدن، کدام تحلیلگر اینترنشنال و کدام اکانت پربازدید می‌پذیرد وقتی یک دولت ضعیف مثل جولانی که قبلا بشار اسدش هر چه داشته خرج جنگ داخلی و اسراییل هم هرچه باقی مانده بمباران کرده، می‌تواند چنین مناقشه‌ای میان عشایر و دروزی‌ها را بخواباند یا کدام تحلیل می‌پذیرد، اسراییل بی‌خیال استفاده از این فرصت برای نفوذ و تجاوز بیشتر و البته کسب رضایت دروزی‌های داخل اسراییل شود؟

معادله‌های خاورمیانه یک چنین شکل و شمایلی دارند: در گذشته، پازل‌ها چیده شده و در اکنون مرتب می‌شوند. از جنگی به جنگی دیگر و انقدر جلو می‌روند که یک برنده داشته باشند، یکی که از ترومای آلمان نازی درس خوبی گرفته است. درسی که آلمان‌ها نماندند که ببینند اما نتانیاهو هست که تجربه‌اش کند: «وقتی برنده شوی تاریخ و قانون را تو‌ می‌نویسی و وضع می‌کنی پس چرا باید الان دغدغه قضاوت اولی و رعایت دومی را داشته باشی؟!».

@sahandiranmehr

#دروزی #دروزی‌ها #دروزیان #سایکس_پیکو

@akhalaji

Читать полностью…
Subscribe to a channel