eshtadan | Unsorted

Telegram-канал eshtadan - اشتادان Eshtadan

621

نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگیی* @Tabaa24

Subscribe to a channel

اشتادان Eshtadan

📰 در پاسخ به این پرسش که چرا فقه نسبت به اجرا شدن احکام الهی در امر حکمرانی تا جنبش مشروطه ساکت بود باید گفت تا پیش از هنگامه‌ي مشروطه احکام الهی، با آن‌چه شاه می‌فرمود، در حال اجرا بود و دغدغه‌ای بابت چگونگی اجرا شدن آن ایجاد نمی‌کرد. بنابراین فقه هم به عنوان یکی از مهم‌ترین ابعاد دین، که اتفاقاً بعد هنجاری آن نیز هست، نسبت به حکمرانی در سکوت بود. تنها وجود سلطنت برای حفظ دین کافی بود و جنبه هنجاری دین نسبت به امر حکمرانی در آسودگی خاطری به سر می‌برد. مشروطه‌خواهی اما انحرافی از این مسیر بود که انسان را واضع قانون و صاحب حق تعیین سرنوشت سیاسی خود می‌دانست. با شروع مقدمات مشروطه‌خواهی از نیمه دوم سلطنت قاجار و رواج مفهوم حاکمیت مردمی، سلطان تدریجاً از مرکز دایره‌ی سیاسی به حاشیه رانده ‌می‌شد و مردم و نهاد ملت به جای آن می‌نشست...

🔖متن کامل: 2400 کلمه
⏰زمان مطالعه: 12 دقیقه
@goftemaann

🔹نقل از کانال تلگرامی مجله سیاست نامه
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

آذَرآبادگان در شاهنامه
#آذربایگان
#فردوسی
#فارسی
#جغرافیای_تاریخی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
این نام را اولین بار در آغازِ داستانِ کیخسرو و هنگامی می‌بینیم که وی برای نیایش در آتشکده‌ی آذَرگُشَسب بدان ولایت رفته است. نیایش در آتشکده‌ی آذَرگُشَسب بدان ولایت رفته است:

چُنین تا درِ آذَرآبادگان
بشد با بزرگان و آزادگان

همی باده خورد و همی تاخت اسپ
بیامد سویِ خانِ آذَرگشسب
(ج ۳، ص ۷، ب ۶۶ و ۶۷؛ جیحونی، ج ۲، ص ۵۲۸، ب ۶۹ و ۷۰، که در بیتِ دوم دارد《گهی باده خورد و گهی تاخت اسپ》؛ چاپ مسکو، ج ۴، ص ۱۳، ب ۷۲ و ۷۳، که در بیتِ اول دارد《همی رفت تا آذرآبادگان》و مصرعِ دومِ آن مثلِ ضبطِ جیحونی است).

بارِ دوم در داستانِ جنگِ بزرگ، که کیخسرو به تعقیبِ افراسیاب می‌پردازد و به آذَرگشسب می‌رود، در یک بیت آمده است:

به یک ماه در آذَرآبادگان
ببودند شاهان و آزادگان
(ج ۴، ص ۳۱۲، ب ۲۲۱۹؛ مسکو، ج ۵، ص ۳۶۵، ب ۲۲۰۸)

از آن پس در داستان‌های بهرامِ گور(در دو بیت)، نوشیروان(در سه بیت)، خسرو پرویز(در دو بیت)و یزدگردِ سوم(یک بیت)از این دیار، با مرکزیتِ اردَبیل، نام برده شده است.

نامِ آذَرآبادگان زمانی بر این ولایت نهاده شد که آتروپاتِ ایرانی به امرِ اسکندر حاکمِ آنجا شد(بارتلد، ۱۳۷۲، ص ۲۲۱). پس از آن، به‌ویژه در دوره‌ی اسلامی، تبدیل به آذربایجان شد، که اکنون شاملِ سه استانِ اردَبیل، آذربایجانِ شرقی با مرکزیتِ شهرِ تبریز، و آذربایجانِ غربی با مرکزیتِ شهرِ ارومیه(ارمینیه)در شمالِ غربِ کشورِ ایران واقع است. جمهوریِ آذَربایجان هم جزء الرّان(الانان)بوده است.

مأخذ: فرهنگ جغرافیای تاریخی شاهنامه، مهدی سیدی فرخد، تهران، نشر نی، چاپ اول ۱۳۹۹، صفحه ۲۹ و ۳۰
@atorabanorg

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

بد و خوب


داستان سوگ‌آور محبوب ایرانی داستان برخورد دو آدم بد و خوب است، همان مضمون کهنِ اهورا و اهریمن، همان بد و خوبی که در تفکّر ایرانی پیوسته محرک و باعث تحول داستان‌ها است و مضمون اصلی اساطیر و حماسه قرار می‌گیرد. نبردهای ایران و توران برخورد افراسیاب و پادشاهان ایرانی، دشمنیِ ضحاک و فریدون تماماً معرف نبرد بد و خوب است. ما می‌توانیم به عزاداری‌های حسینی توجه کنیم که واقعاً برای ما مقدس و محترم است. در اینجا هم ما یک یزید و شمرِ لعنتی را در برابر امام شهیدمان قرار می‌دهیم و در واقع، این اشکی که از چشم‌های ما در عزاداری‌های حسینی می‌ریزد، نشان می‌دهد چگونه در نزد ما اینگونه مضمون و شخصیت داستان‌های سوگ‌آور محبوب است. برخورد شخصیتی دیوسیرت و شخصیتی فرشته‌آسا و مرگ انسان شریف به دست عنصر دیو‌سیرت با همه شقاوت و توحشِ ممکن.
این ساختِ روایات سوگ‌آور ما است.

از اسطوره تا تاریخ
زنده‌یاد استاد مهرداد بهار
صص ۲۴۲–۲۴۱
#شاهنامه
#مهرداد_بهار

🔹نقل از کانال تلگرامی شفیعی کدکنی
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

.
بزرگواری‌ها
پس از نجات آذربایجان


۲۲ آذر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


نه چپ‌ها گفته‌اند، نه طرفداران حکومت پیشین، که پس از آن که آذربایجان به سال ۱۳۲۵ از چنگال جدایی‌خواهان رهانیده شد، با نامردمان هم به مردمی و بزرگی رفتار شد. انتقام‌گیری رواج نیافت. پدرانه رفتار شد. چونان پدری که همه اتباع کشور را فرزندان خویش بشناسد و بدکرداری ایشان را ببخشاید.
بخوانید و بدانید:

پس از برچیده‌شدن غائله آذربایجان، علی همام قاضی، پسر قاضی محمد وابسته بازرگانی سفارت ایران در برلین شد.

داریوش پیشه‌وری، فرزند پیشه‌وری بعدها از شوروی گریخت و به سفارت ایران در آلمان غربی پناهنده شد، و امکانات مالی خوبی گرفت.

معصومه مصور رحمانی، همسر پیشه‌وری، پس از چندین سال اصرار و خواهش و رفت و آمد به سفارت ایران در مسکو، در نهایت با دستور محمدرضا شاه  دوباره به ایران بازگشت. خانه‌ای در تهران برایش تهیه شد و همانجا می‌بود تا درگذشت.

برای خانواده قاضی محمد مستمری برقرار شد.

در زمان رضاشاه برای خانواده سیمیتقو، یاغی معروف شمالغرب، مستمری برقرار شد و تا سال‌ها هم پرداخت می‌شد. میزان این مستمری به اندازه‌ای بود که صدای مجلس را درآورد.

برای خانواده شیخ خزعل مستمری برقرار شد.

فرید خزعل از نوادگان شیخ خزعل، از فرماندهان ارشد نیروی دریایی ایران شد.


این خبرها پهلوی‌ستایی نیست.
خبر از رفتارهایی است که هر سرزمین برای زنده‌ماندن و ترقی به آن نیاز دارد.
تکرار نیکی و رادی، موجب تقویت و گسترش آن است.
باید گفت، و نوشت، و پراکند.



نقل از کانال #تاریخ_معاصرایران.

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

نخستین تغییر نامشناسی در سوریه

هیات تحریر الشام در نخستین تغییر فرهنگی نام دانشگاه «البعث» سوریه واقع در حمص [که به نام حزب حاکم بر این کشور بود] را رسما به نام دانشگاه «خالد بن ولید» تغییر داد.

خالد بن ولید (متوفی ۲۲ قمری و مدفون در حمص) مشهور به «سیف الله» فرمانده کل سپاه شام بود و شامات را در سال ۱۳ قمری فتح کرد. در نزد سلفیه جهادی از متقدمین خالد بن ولید و از متأخرین صلاح الدین ایوبی خوشنام و قابل اقتدا هستند.

نقل از کانال تلگرامی زبان شناسی اجتماعی

/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#محمد_علی_اسلامی_ندوشن :
ایران بیش از یک راه در پیش ندارد


من تا کنون به هیچ گرایش و گروهی بستگی نداشته‌ام و مستقیم به ایران وصل بوده‌ام. برای من تنها مبانی فرهنگی مطرح بوده‌است نه سیاست روز. آرزویم این بوده‌است که این دو، یعنی ایران و مبانی فرهنگی، روزی به هم برسند، زیرا تا بنیادها در متن توجه قرار نگیرند، کشور سامان نخواهد گرفت.‌همواره بدنهٔ اصلی کشور را جوانانش شناخته‌ام. خواه ناخواه آیندهٔ این کشور را باید جوانان امروز تشکیل دهند و چگونگی این آینده بستگی به کفایت و هوشمندی آنان دارد. ایران بیش از یک راه در پیش ندارد و آن این است که به «محوریّت» خود بازگردد.


@shahnamehpajohan

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

ـــــــــــــــــــــــ
خودکامگی موجب تباهی‌ است.


▪️از نظر فردوسی قدرت مطلقه به ظلم و تباهی می‌انجامد.
چارهٔ دفع بلای خودکامگی تقسیم قدرت است. این را در سراسر شاهنامه می‌توان دید. از دورهٔ اساطیری پیشدادیان، که پادشاه خود پهلوان و رهبر قوم بود چون بگذریم، در ادوار بعدی قدرت مطلق به دست پادشاه نیست. در دورهٔ کیانی تا پایانِ عصرِ کیخسرو، پهلوانان شریکِ قدرتِ پادشاه‌اند و از گشتاسب تا یزدگرد، موبدان.

پادشاهان آسایش این جهانی ایرانیان را تأمین می‌کردند و موبدان راهِ رستگاری آن‌جهانی را به مردم نشان می‌دادند و هردو نیرو در خدمت بهروزی و نیک‌سرانجامی ایرانیان بود.

در شاهنامه پادشاه مظهر استقلال کشور و حافظ ایران در برابر هجوم خارجی است. اعلام جنگ و صلح با اوست. پهلوانان در جنگ با دشمن فرمانبردار او هستند، اما نوکر چشم و گوش بستهٔ او نیستند. پهلوانان در عین وفاداری به شاه وجدان بیدار ملت و مظهر آزادگی و گردن‌فرازی هستند و اگر پادشاه از اصول صحیح شهریاری و دادگری پای فراتر گذارد در برابر او مردانه می‌ایستند.

نمونه‌های ایستادگی پهلوانان مخصوصاً رستم را در برابر شاهانی چون کاوس و گشتاسب و سخنان تند پهلوانان را خطاب به آن شاهان می‌بینیم.

وقتی کیکاوس با سبکسری و به فریب ابلیس چهار عقاب را به تخت بست و به نیروی آنها به آسمان رفت و در بیشه‌ای در آمل به زمین افتاد، گودرز او را چنین سرزنش کرد:

بدو گفت گودرز بیمارْسْتان
تو را جای زیباتر از شارْسْتان
به دشمن دهی هر زمان جای خویش
نگویی به کس، بیهده رای خویش
سه بارت چنین رنج و سختی فتاد
سرت ز آزمایش نگشت اوستاد
کشیدی سپه را به مازندران
نگر تا چه سختی رسید اندر آن
دگرباره مهمان دشمن شدی
صنم بودی، اکنون برهمن شدی!
به جنگ زمین سربه‌سر تاختی
کنون بآسمان نیز پرداختی!
خالقی، ۲، ص ۹۸

کاوس جوابی ندارد. شرمسار می‌شود و از کاخ بیرون می‌رود.

یک بار دیگر هنگامی که رستم خبر کشته شدن دست‌پرورده‌اش سیاوش شاهزادهٔ بی‌گناه را می‌شنود، به آهنگ کین‌خواهی از تورانیان از نیمروز حرکت می‌کند. ابتدا به درگاه کاوس می‌رود و با خشم و خروش او را خوار می‌سازد:

چو آمد برِ تختِ کاوسِ کی
سرش بود پرخاک و پرخاک پی
بدو گفت خوی بد، ای شهریار
پراگندی و‌ تخمت آمد به بار
تو را مهرِ سودابه و بدخُوی
ز سر برگرفت افسر خسروی
کنون آشکارا ببینی همی
که بر موج دریا نشینی همی

کاوس با شرمساری در برابر سخنان جهان‌پهلوان خشمگین جز اشک ریختن چاره‌ای ندارد. رستم از آنجا به سراغ سودابه می‌رود و او را می‌کشد و‌ کاوس از جای خود نمی‌جنبد:

به خنجر به دو نیمه کردش به راه
نجنبید بر تخت کاوس‌شاه
خالقی، ۲، ص ۳۸۲

با این نمونه‌ها می‌بینید که شاهنامه ستایش شاهان نیست، ستایش ایران و ایرانیان و پهلوانان ایران است. هیچ پادشاهی در شاهنامه از رستم که نماد یک ایرانی آرمانی است بزرگتر نیست و این نکته در همان عصر فردوسی هم بر همگان روشن بوده است. از اینجاست که در حکایت تاریخ سیستان می‌خوانیم که محمود به فردوسی می‌گوید: «همهٔ شاهنامه خود هیچ نیست، مگر حدیث رستم». و نیز افسانه‌ای از همان روزگاران بر سر زبان‌ها بوده و در منابع متعدد قدیمی نقل شده که رستم به خواب فردوسی آمد و گفت در فلان‌جا من گنجی نهفته‌ام، برو، بردار و منتِ محمود را مکش. فردوسی آن گنج را برداشت و میان شاعران قسمت کرد و خود دیناری برنداشت.

زنده‌یاد استاد محمدامین ریاحی
فردوسی
زندگی، اندیشه و‌ شعرِ او
صص۲۲۱–۲۱۳

🔹نقل از کانال تلگرامی: شفیعی کدکنی

/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

📚 📚 📚

🔷 ۱۶ آذر زادروز زنده‌نام دکتر #احمد_تفضلی
ستاره‌ی درخشان آسمان ایران‌شناسی
( ۱۳۱۶ اصفهان – ۱۳۷۵ تهران)


دکتر احمد تفضلی از برجسته‌ترین ایران‌شناسان و زبان‌شناسان معاصر ایران بود که به پشتوانه پژوهش‌های گسترده و ژرفش در زمینه زبان‌ها و ادبیات باستانی ایران، به ویژه زبان پهلوی، شهرت جهانی یافت.


زندگی و فعالیت‌های علمی

تولد و تحصیلات:
دکتر تفضلی در اصفهان زاده شد. پس از پایان تحصیلات مقدماتی در ایران، برای ادامه تحصیل در رشته زبان‌های باستانی به انگلستان و فرانسه رفت و در دانشگاه‌های لندن و سوربن به تحصیل پرداخت.

استاد دانشگاه تهران:
پس از بازگشت به ایران، در دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد و به یکی از استادان برجسته زبان‌های باستانی ایرانی تبدیل شد.

پژوهش‌های گسترده:
دکتر تفضلی -با همراهی و همکاری پروفسور ژاله_آموزگار- پژوهش‌های گسترده‌ای در زمینه زبان‌های باستانی ایران، به ویژه زبان پهلوی، انجام داد و آثار ارزشمندی در این زمینه از خود به یادگار گذاشت.

آثار ارزشمند:
از آثار مهم دکتر تفضلی می‌توان "تاریخ ادبیات ایران قبل از اسلام" و "واژه نامه مینوی خرد" را نام برد.

قتل فجیع:
متأسفانه، دکتر تفضلی ۲۴ دی سال ۱۳۷۵ در جریان قتل‌های زنجیره‌ای کشته شد که جامعه علمی ایران را به شدت متأثر کرد.


اهمیت علمی و فرهنگی

احیای میراث فرهنگی:
دکتر تفضلی با پژوهش‌های خود، به احیای میراث فرهنگی ایران و معرفی آن به جهانیان کمک شایانی کرده‌اند.

ترویج زبان‌های باستانی: ایشان با زبانی ساده و روان، مباحث پیچیده زبان‌های باستانی را برای عموم مردم قابل فهم کرده‌اند.

تربیت نسل‌های جدید ایران‌شناسان:
دکتر تفضلی با تدریس در دانشگاه و راهنمایی دانشجویان، نسل‌های جدیدی از ایران‌شناسان را تربیت کرده‌اند.

تأثیرگذاری بر فرهنگ عمومی: آثار دکتر تفضلی در شکل‌گیری دیدگاه مردم نسبت به تاریخ و فرهنگ ایران تأثیر بسزایی داشته است.

عضویت در مجامع:

عضویت در انجمن آسیایی پاریس از سال ۱۳۵۰
عضویت در انجمن بین‌المللی کتیبه‌های ایرانی (انگلستان) از سال ۱۳۵۱
عضویت در کمیته بین‌المللی آکتا ایرانیکا (بلژیک) از سال ۱۳۶۰
عضویت در هیئت مؤسس انجمن آثار ملی از سال ۱۳۵۹
عضویت در شورای علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی از سال ۱۳۶۶
عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی از سال ۱۳۷۰.
روز ۲۲ شهریور ۱۳۷۵ دانشگاه دولتی سن‌پترزبورگ طی مراسمی درجه دکترای افتخاری ایران شناسی را به احمد تفضلی اهدا کرد.

کتاب‌ها:

واژه‌نامه مینوی خرد، بنیاد فرهنگ ایران ۱۳۴۸
ترجمه مینوی خرد چاپ اول بنیاد فرهنگ ایران ۱۳۵۴ چاپ دوم، انتشارات توس ۱۳۶۴
نمونه‌های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه‌ای ایران (کتاب) جلد ۱ از آرتور کریستن سن با همکاری ژاله آموزگار (ترجمه و تحقیق) تهران، نشرنو ۱۳۶۴
نمونه‌های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه‌ای ایران (کتاب) جلد ۲ از آرتور کریستن سن با همکاری ژاله آموزگار (ترجمه و تحقیق) تهران، نشر نو ۱۳۶۸
شناخت اساطیر ایران (کتاب) از جان هینلز (ترجمه) با همکاری ژاله آموزگار، تهران، نشر چشمه و فرهنگسرای بابل، چاپ اول ۱۳۶۸
اسطوره زندگی زرتشت با همکاری ژاله آموزگار، تهران، نشر چشمه و فرهنگسرای بابل، چاپ اول ۱۳۷۰
زبان پهلوی ادبیات و دستور آن (کتاب) با همکاری ژاله آموزگار، تهران، نشر معین، چاپ اول ۱۳۷۳



ویژگی‌های بارز شخصیت علمی دکتر تفضلی

تسلط بر زبان‌های باستانی:
ایشان به زبان‌های فارسی باستان، اوستایی، پهلوی و زبان‌های دیگر مسلط بودند.

باریک‌بینی و وسواس علمی:
در پژوهش‌های خود بسیار دقیق و وسواس بودند و از منابع معتبر استفاده می‌کردند.

علاقه به فرهنگ و تمدن ایران:
عشق و علاقه عمیقی به تاریخ و فرهنگ ایران داشتند و تمام تلاش خود را برای معرفی آن به جهانیان انجام دادند.

توانایی انتقال مفاهیم پیچیده به زبان ساده:
ایشان می‌توانستند مفاهیم پیچیده زبان‌های باستانی را به زبانی ساده و روان برای عموم مردم توضیح دهند.
درگذشت زودهنگام دکتر تفضلی ضایعه‌ای بزرگ برای ایران و جامعه علمی بود. اما میراث علمی و فرهنگی ایشان همچنان الهام‌بخش پژوهشگران و علاقه‌مندان به تاریخ و فرهنگ ایران است.

روانش شاد!
یاد و نام درخشانش جاوید!

🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd

/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

هله عاشقان بشارت که <نمانْد آن> جدایی

بیش از دو سال از زمانی که مؤسّسۀ لغت‌نامۀ دهخدا به تصرّف بیگانگان با فرهنگ و ادب درآمد و تألیف «لغت‌نامۀ فارسی» متوقّف شد می‌گذرد. آن روز که قلم را بر این مصیبت می‌گریاندم و لغت‌نامه را شمعی که مردنش را به نظاره نشسته‌ایم وصف می‌کردم، دیدنِ امروز بسیار دور از انتظار بود؛ آن روز می‌پنداشتم که این شب هیچ گاه سیاه‌کاری از سر نخواهد نهاد. امروز اما بشارت می‌رسد که استاد حسن انوری به لغت‌نامه بازمی‌گردند و دیگر مؤلّفان دانشمند لغت‌نامه نیز همراه ایشان خواهند بود. بشارت می‌رسد که روزگار فترت سپری شده‌است. بشارت می‌رسد که تألیف لغت‌نامۀ فارسی از سر گرفته خواهد شد، و مرا که در این دو سال و اندی یکی از بزرگ‌ترین حسرت‌هایم توقّف تألیف آن فرهنگ گرامی بوده‌است -اگرچه بر سر راه آغاز دوبارۀ تألیف عوایق بسیار است- «بدین بشارت فرخنده شاد باید بود».
اما نکته‌ای که ممکن است برای بعضی محلّ پرسش باشد آن است که 'با وجود فرهنگ جامع زبان فارسی دیگر چه نیازی به تألیف لغت‌نامۀ فارسی هست؟'. مقایسۀ گذرای شیوه‌های این دو فرهنگ نشان می‌دهد که این‌ها، با وجود هم‌پوشانی، نه رقیب یکدیگر که مکمّل هم‌اند. بعضی شیوه‌های روزآمد در تألیف لغت‌نامۀ فارسی پذیرفته نشده و این از قضا نقطۀ قوّت آن نسبت به فرهنگ جامع است؛ هرچند نقطۀ قوّت فرهنگ جامع روزآمد بودن و قاعده‌مداری آن است. لغت‌نامۀ فارسی گذشته از آن‌که معانی دقیق و تفکیک‌های جزئی را به دست می‌دهد، یک پیکرۀ بزرگ، گزیده و پیراسته از واژگان زبان فارسی است که بر خلاف فرهنگ جامع، بنای آن در نقل شواهد بر تفصیل است. فواید چنین فرهنگی را نه از "فرهنگ‌نویس" که از متن‌پژوه باید پرسید. مقایسۀ این دو فرهنگ ارزشمند نوعی قیاس مع‌الفارق است.

باری آن‌چه بر لغت‌نامه رفت تجربه‌ای بود که بهروزیِ بعضی کسان را به محک زد و آن را که در او غش بود سیه‌روی ساخت؛ و نعوذ بالله من الخذلان. اگر بخت یاری کند و بزرگان و دلسوزانِ زبان و فرهنگ ایرانی به حمایت خود از لغت‌نامه ادامه دهند، امید است که تألیف این فرهنگ عظیم ادامه یابد و این سند عظمت زبان و فرهنگ ایرانی، مانند بسیاری کارهای دیگر، ناقص نماند. نمی‌دانم که آیا به سرانجام رسیدن تألیف لغت‌نامۀ فارسی را خواهم دید یا باز هم کسانی آن را متوقّف خواهند ساخت؛ در این هنگامۀ بشارت چاره‌ای جز امیدواری نیست و از این‌جا که منم در دست ما هیچ نیست جز دعا.

@QalamAndaz

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🌟    🌟    🌟    🌟

‍ دوازدهم آذر - زادروز پروفسور #ژاله_آموزگار
(ستاره‌ درخشان آسمان ایران‌شناسی)


دکتر ژاله آموزگار  از برجسته‌ترین ایران‌شناسان معاصر و از چهره‌های ماندگار علم و فرهنگ ایران است. ایشان با تسلط بر زبان‌های باستانی، پژوهش‌های گسترده و نگارش آثار ارزشمند، سهم بسزایی در شناخت و معرفی میراث فرهنگی ایران داشته‌اند.


زندگی و فعالیت‌های علمی

تولد و تحصیلات: دکتر آموزگار در سال ۱۳۱۸ در خوی متولد شدند. پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی، برای ادامه تحصیل در رشته زبان‌های باستانی به فرانسه رفتند و دکترای خود را از دانشگاه سوربن دریافت کردند.

استاد دانشگاه تهران: پس از بازگشت به ایران، به عنوان استاد در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران مشغول به تدریس شدند و سال‌ها دانشجویان بسیاری را تربیت کردند.

پژوهش‌های گسترده: دکتر آموزگار پژوهش‌های گسترده‌ای در زمینه زبان‌های باستانی، اساطیر ایران، ادبیات پهلوی و تاریخ فرهنگ ایران انجام داده‌اند.

آثار ارزشمند: ایشان آثار متعددی از جمله "شناخت اساطیر ایران"، "زبان، فرهنگ، اسطوره"، "از گذشته‌های ایران" و "مقالات احمد تفضلی" را تالیف کرده‌اند که به منابع مهمی برای پژوهشگران و علاقه‌مندان به تاریخ و فرهنگ ایران تبدیل شده‌اند.

عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی: دکتر آموزگار عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده‌ و هستند و در ارتقای زبان و ادبیات فارسی نقش بسزایی داشته‌اند.


دستاوردهای علمی و فرهنگی

احیای میراث فرهنگی: دکتر آموزگار با پژوهش‌های خود، به احیای میراث فرهنگی ایران و معرفی آن به جهانیان کمک شایانی کرده‌اند.

شناساندن فرهنگ ایران باستان: ایشان با زبانی ساده و روان، مباحث پیچیده زبان‌های باستانی و اساطیر ایران را برای عموم مردم قابل فهم کرده‌اند.

تربیت ایران‌شناسان: دکتر آموزگار با تدریس در دانشگاه و راهنمایی دانشجویان، نسل‌های جدیدی از ایران‌شناسان را تربیت کرده‌اند.

تأثیرگذاری بر فرهنگ عمومی: آثار دکتر آموزگار در شکل‌گیری دیدگاه مردم نسبت به تاریخ و فرهنگ ایران تأثیر بسزایی داشته است.

جایزه لژیون دونور از وزارت فرهنگ فرانسه و جایزه سرو ایرانی "در زمینه میراث فرهنگی" به ایشان تعلق گرفت.


اهمیت جایگاه علمی دکتر آموزگار
دکتر ژاله آموزگار به عنوان یکی از برجسته‌ترین ایران‌شناسان معاصر، جایگاهی والا در عرصه علم و فرهنگ ایران دارد. ایشان با تسلط بر زبان‌های باستانی، دقت نظر در پژوهش و توانایی انتقال مفاهیم پیچیده به زبان ساده، الگویی برای پژوهشگران جوان هستند.


برخی از ویژگی‌های بارز شخصیت علمی دکتر آموزگار عبارتند از:

تسلط بر زبان‌های باستانی: ایشان به زبان‌های فارسی باستان، اوستایی، پهلوی و زبان‌های دیگر مسلطند.

دقت نظر و وسواس علمی: در پژوهش‌های خود بسیار دقیق و وسواس بودند و از منابع معتبر استفاده کردند.

علاقه به فرهنگ و تمدن ایران: عشق و علاقه عمیقی به تاریخ و فرهنگ ایران دارند و تمام تلاش خود را برای معرفی آن به جهانیان انجام داده و می‌دهند.

توانایی انتقال مفاهیم پیچیده به زبان ساده: ایشان می‌توانند مفاهیم پیچیده زبان‌های باستانی و اساطیر ایران را به زبانی ساده و روان برای عموم مردم توضیح دهند.

زندگی پربارشان دراز باد

🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#علیرضا_قیامتی:
هنوز مردم تاجیک، رنگین‌کمان ‌را کمان رستم می‌خوانند

هنوز مردم تاجیک، رنگین‌کمان ‌را کمان رستم می‌خوانند. به‌جرأت می‌توان گفت که  ۴۰ تا ۵۰ درصد موضوع نمایش‌ها و تئاترهایی که در این کشور برگزار می‌شود، شاهنامه است. از آن طرف مردم تاجیکستان زمانی که می‌خواهند چیزی را تکان دهند می‌گویند «هی رستم» یا زمانی که کسی کار پهلوانانه‌ای می‌کند، می‌گویند «کارِ رستمانه‌ای کردی» و یا کسی خیلی بخشنده باشد، می‌گویند «فریدون‌وار کار کردی یا کار فریدونانه کردی». پس این همسویی را در میان مردم و دولت می‌بینیم. در ایران اما نیاز است هماهنگی و تعامل بیشتری انجام شود تا شاهنامه وارد زندگی مردم شود.

@shahnamehpajohan
#علیرضا_قیامتی:
از هر چهار تاجیکی یک نفر نام شاهنامه ای دارد


بزرگ‌ترین پارک‌ها و بوستان‌های تاجیکستان به نام مفاخری چون فردوسی و دیگر نمادهای ملی و هویتی است. نام جایها و  مکان‌هایی که در جغرافیای شاهنامه هست در تاجیکستان و در باور مردم حضوری چشمگیر دارد. از هر چهار تاجیکی یک نفر نام شاهنامه‌ای دارد. در ارادت آنان به شاهنامه همین بس که نخستین اقدام مردم تاجیکستان پس از فروپاشی شوروی آن بود که تندیس لنین را از میدان مهم شهر دوشنبه پایین آوردند و به‌جای آن تندیس فردوسی بزرگ را برافراشتند. شاعری چون بازار صابر در هنگام جان سپردن با بیتی از شاهنامه شهادتین خود را بر زبان جاری ساخت.

@shahnamehpajohan

🔸/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

👁‍🗨 یازدهم اردیبهشت زادروز پرویز ورجاوند باستان‌شناس سرشناس ایرانی

🔸میراث فرهنگی یک ملت، نشانه‌هایی از تاریخ یک فرهنگ و یک ملت به شمار می‌رود که روح آن ملت در وجود آنها جنبۀ ابدیت و نوینی به خود می‌گیرد. میراث فرهنگی یک ملت بیانگر هویت فراموش‌نشدنی آن مردم است و عامل مؤثری در جهت شناختن خویش و شناساندن خود به دیگران به شمار می‌رود.

📕ارج ورجاوند یادنامۀ پرویز ورجاوند

🔸ارج ورجاوند یادنامه‌ای است که به پاس بیش از پنجاه سال خدمت میهنی، علمی و فرهنگی زنده‌یاد دکتر پرویز ورجاوند به کوشش شاهین آریامنش تهیه شده است. کسی که دلبستگی به ایران و ایرانیان و آرزوی سربلندی آنان، شاه‌بیت غزل زندگی‌اش بود. میهن برای ورجاوند آب و خاک نبود، بلکه گِل سرشت او بود. او فرزند پرویز ورجاوندِ ایران بود و دلش یکپارچه نه تنها برای ایران و ایرانیان بلکه برای مردمان جهان ایرانی می‌تپید؛ چراکه عشق به ایران و جهان ایرانی در دل او خیمه زده بود.

کتاب را از وبگاه ایران ورجاوند دریافت کنید:

http://iranvarjavand.ir/?p=944

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‌💠 ایران‌شناسی | باستان‌شناسی | تازه‌های نشر

💠 نخستین شماره مجلۀ خلیج فارس (Sinus Persicus) منتشر شد

💠 نخستین شماره مجلۀ بین‌المللی Sinus Persicus (خلیج فارس) همزمان با ۱۰ اردیبهشت‌ماه روز ملی خلیج فارس، در زمینۀ باستان‌شناسی و تاریخ و فرهنگ خلیج فارس به زبان انگلیسی منتشر شد.

به گزارش ایران ورجاوند به نقل از گروه پژوهشی باستان‌کاوی تیسافرن، خلیج فارس از دیرباز نقش پر رنگی در تاریخ پر فراز و فرود ایران داشته است و مردمان این سرزمین از کهن‌روزگار تا امروز همواره دل و دین به این دریای پهناور سپرده‌اند و از کرانه‌ها و بندرها و جزیره‌های خلیج فارس همچون بوشهر و دلوار، خمیر و گواتر، خارگ و خارگو، هنگام و نَجیرم، لاوان و مهروبان، سیراف و سیری و تمب بزرگ و کوچک و ابوموسی و جاهای دیگر با سرزمین‌های آن سوی دریا همچون زنگبار و چين و ماچین و هندوستان در پیوند و دادوستد فرهنگی و اقتصادی بوده‌اند و اگر نه همۀ راه‌ها بلکه بخشی از راه‌ها به این دریای تنیده شده در تار و پود ایرانیان می‌رسیده است چنانکه سراسر کرانه‌ها و پس‌کرانه‌های شمالی و جنوبی خلیج فارس و دریای عمان آکنده است از آثار فرهنگی و تمدنیِ بشکوه ایرانی.

بطلمیوس از جغرافی‌دانان جهان کهن در سدۀ دوم میلادی از خلیج فارس با نام «سینوس پرسیکوس» یاد کرده است که این نام در نقشه‌های جغرافیایی سده‌های سپسین نیز به کار رفته است. ازهمین‌رو گروه پژوهشی باستان‌کاوی تیسافرن با برگزیدن نام Sinus Persicus برای مجلۀ علمی خود بر آن است تا در هنگامۀ هجمه‌ها و کارزارهای ایران‌ستیزانۀ برخی کشورها، با انتشار مقاله‌‌های پژوهشی در سطح جهانی، گوشه‌هایی از فرهنگ و تمدن ایرانی پیرامون خلیج فارس و تنگۀ هرمز و دریای مکران را از دیروز تا امروز نشان دهد.

پژوهشگران گرامی می‌توانند مقاله‌‌های پژوهشی خود را به زبان فارسی یا انگلیسی برای انتشار در شماره‌های آیندۀ این مجله، از وبگاه مجله به نشانی https://www.caspianjournal.ir/ بفرستند.

گفتنی است روند ثبت این مجله در نمایه‌های جهانی اسکوپوس و…

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

نهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت ذبیح‌الله صفا

زبان فارسی، حافظ فرهنگ ایرانی


✅زبان نماینده و نشان‌دهندۀ نوع تفکر انسان است. یک ملّت که دارای آداب و رسوم و عقاید خاصی است، ناچار فرهنگ خاصی دارد و اگر زبان واحدی نباشد که آن فرهنگ و آن نوع تفکر و همچنین آداب و رسوم و امثال اینها را نشان دهد، طبعاً اجزاء آن ملّت کم‌کم از یکدیگر دور می‌شوند و تحت تأثیر عوامل محیط و اقالیم و احتیاجات خاص هر ناحیه، فرهنگی خاص می‌یابند.
❇️بازگردیم به ایران؛ اگر زبان فارسی نبود که بنده و سعدی و حافظ را به هم ارتباط بدهد، من در مازندران نشان‌دهندۀ فرهنگ خاصّ خود می‌شدم به زبان مازندرانی و بعدها در مازندران بنابر مقتضیات اقلیمی آنجا و احتیاجات آنجا ما یک رسوم خاصی پیدا می‌کردیم که آن رسوم خاص را فارسی‌ها نداشتند. نتیجه آن بود که ما روزبه‌روز از فارس و فارسی‌ها دورتر می‌شدیم و فارسی‌ها روزبه‌روز دورتر از ما می‌شدند چنان‌که بعداً خوارزمی‌ها از ما بسیار دور شدند و یا همین امروز اقوام آریایی ایرانی که هنوز در پامیر و اطراف آنجا پراکنده‌اند، از ما بسیار دورند چون تحت تأثیر زبان‌های دیگر رفته‌اند.
چیزی که در این میان توانست فکر یک شرقی ایرانی را با یک غربی ایرانی پیوند بدهد و یا یک خاقانی را با یک جامی در دو دورۀ متمایز از یکدیگر ارتباط دهد، زبان فارسی است.
✅زبان فارسی درحقیقت حافظ فرهنگ ایرانی شد و بار فرهنگ ملّی ما روی دوش زبان فارسی قرار گرفت؛ چه در مکان‌های مختلف و چه در طول زمان‌های متفاوت، یعنی اندیشه‌های ایرانی پیش از اسلام و آغاز دورۀ اسلامی را شاهنامه به ما رسانده و در طول زمان اساطیر ایرانی و حماسۀ ایرانی را زبان فارسی حمل کرده و به ما داده است.
🍃اگر زبان فارسی وجود نمی‌داشت و امروزه می‌خواستیم دنبال حماسه‌ها و اساطیر ایرانی برویم اولاً چیز زیادی به دست ما نمی‌رسید برای اینکه در لهجه‌ها پراکنده بود و احیاناً ربطی به یکدیگر نداشت و ثانیاً اگر می‌خواستیم چیزی بدانیم می‌بایست که پنجاه لهجه و زبان را یاد بگیریم تا مطلبی از آنها دربیاوریم، درحالی‌که اینها جمعاً و یکجا در ادب فارسی و در آثار فردوسی و دقیقی و امثال آنان آمده است.

ذبیح‌الله صفا

[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۳، ۴۶۹-۴۷۰]

.
💎
🆔 @maneshparsi

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‍ نهم اردیبهشت‌ماه زادروز محمّد معین

... در همین اوقات به مکتبم فرستادند. شاگردی چند در آنجا نشسته بود. معلم به هریک درسی می‌داد. اکنون نمی‌دانم چه کتاب را تدریس می‌کرد. فقط می‌دانم که ما از حضرت استادی اطاعت صرف می‌کردیم و او نیز تا حدی برای اینکه پول بیشتری می‌گرفت نسبت به من بیشتر رعایت می‌کرد.
درست به خاطر دارم متکایی را که به‌جهت خوابیدنم به مکتب فرستاده بودند حضرت استاد با اثاثیۀ دیگر برداشته و غایب شد. هرچند تفحص کردند نیافتندش. ناچار به مکتب دیگرم سپردند. هنوز چوب‌ها را در این مکتب به یاد می‌آورم که بر کف دست‌ها آشنا می‌شد و پاها به فلکه‌ها بسته می‌شد. به خاطر دارم معلم چوبی را برای تنبیه به دهان شاگردی فروبرد و نتوانست بیرون آرد. بیچاره را بیم مرگ می‌رفت. پدرش مبلغ هنگفتی خرج اطباء کرد تا پسر را نجات بخشید. اینها برای چه بود؟ تربیت!!! باری در جهنمستان فوق که مؤسسش هم سابقۀ آشنایی با ما داشت می‌سوختم تا انقلاب گیلان فرارسید و بلشویکان روس وارد رشت شدند.
یک شب را در نظر دارم که به‌واسطۀ اصوات مختلف و غوغاهای متفاوت یکباره از خواب پریدم. گفتند بلشویکان وارد رشت می‌شوند و مردم فرار می‌کنند. یکی از رفقای جدم وارد شد. با جدم مشورت کرد. او معتقد بود باید از شهر بیرون رفت. باید فرار کرد. جدم حاضر نمی‌شد. بالأخره پس از اصرار بسیار قرار حرکت داده، منزل را به دست عمویم سپردند و ما به صوب یکی از دهات مجاور حرکت کردیم.
ساعت مقارن نصف‌شب بود. یکی از اقوامم مرا بر دوش خود گرفت. در بین راه زنان پابرهنه، مردان سربرهنه، اطفال سه‌ساله و چهارساله ضجه‌کنان و شتابان دیده می‌شدند. چه کودکان معصومی که در این بین زیر پای دیگران لگدکوب شدند. چقدر از همین بی‌نوایان در رودخانه‌های بین راه غرق شدند.
یک روز خبر کردند مهمانان عزیزتر از میزبان متجاسرین روس وارد ده شده‌اند. شتابان وارد جنگل شدیم. پاسی چند در آنجا بودیم. سپس وارد رشت شدیم. اهالی رشت دربسته به روی خود از مردم به سر می‌بردند و کمتر پای از خانه بیرون می‌نهادند. من نیز ناچار خانه را ترک نمی‌گفتم. اخبار وحشتناک از قتل و غارت و چپاول هردم شنیده می‌شد. صدای گلوله‌های تفنگ، مسلسل، توپ دم‌به‌دم در فضا طنین‌انداز بود. چندین‌بار گلوله‌ها به دیوار و پنجره‌های اتاق ما اصابت کرده، وحشتی زیاد در ما تولید نموده بود.
در همین ایام بود که نخستین‌بار طیارات خارجیان را در فراز هوا به پرواز دیدم. چقدر از دیدنشان محظوظ می‌شدم و نیز چقدر وحشت داشتم. خلاصه این دوره به پایان رسید. نظامیان دولتی به رشت وارد شدند. امنیت برقرار شد، آری، خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود؛ زیرا بار دیگر انقلاب زبانه کشید، منتهی ما دیگر از رشت بیرون شتافتیم و با هر خون دلی بود سوختیم و ساختیم. دورۀ فترت به انتها رسید. سپاهیان بی‌روح جانی به خود گرفتند و با فتح و ظفر وارد گیلان شدند. امنیت حکمفرما شد.

دکتر محمّد معین

«شرح حال دکتر معین به قلم خودش»، وحید، شمارۀ ۷۲، آذر ۱۳۴۸، ص ۱۰۷۳-۱۰۷۸

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#جواد_طباطبایی:
🔹شاهنامه داشتن مستلزم ملت بودن است


🔹عرب‌ها جایی عنوان کرده‌اند که عرب، نمی‌تواند شاهنامه داشته باشد. می‌بایست بیان کرد که، شاهنامه نوشتن مستلزم ملت داشتن است و اگر ملّت به اُمت مبدل شود؛ آن زمان دیگر نمی‌شود؛ شاهنامه داشت. اعراب نه تنها نمی‌توانند شاهنامه داشته باشند، بلکه حافظ و سعدی هم نخواهند داشت. حافظ، بیان اسطوره ملی ما است. ما ملت غیبیم و حافظ لسان الغیب است چون لسان یک ملت است. مفهوم ایرانشهری و اندیشه ایرانشهری، در واقع کوششی است برای توضیح اینکه ملت ایران، ملت متفاوتی است. منطق ما، متفاوت از منطق امت است و ما ملتی هستیم، با تاریخی خاص و تنوع اقوام و گویش‌های متفاوت. ایران همیشه یک کشور بوده است و کشور نیز، یک ملت واحد است.
@shahnamehpajohan

#فردوسی نماینده بارز «دریافت» نوآئینی بود که ایرانیان به دگرگونی تاریخ خود پیدا کرده، ازین‌رو وی سقوط ساسانیان را از مرتبه نازل خدای‌نامه‌ها، به تأمّلی فلسفی درباره دوره‌ای نو در تاریخ ایران تبدیل کرد.

#جواد_طباطبایی

@shahnamehpajohan
🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

💠تپه سارویه اصفهان کتابخانه بزرگ باستانی ایران💠



🔴ابن رسته می نویسد در شهر جی(اصفهان) بنای کهنه ای به شکل قلعه وجود داشته است موسوم به سارویه و گوید چون این بنا بسیار کهنه است نمیتوان بانی آن را معلوم کرد و گویند قبل از طوفان نوح ساخته شده است.(۱)ابن الندیم و حمزه اصفهانی و ابوریحان بیرونی بدان اشاره کرده و از آثاری که در آنجا پیدا شده سخن گفته اند. حمزه اصفهانی آن را همسنگ اهرام مصر و یکی از عجائب شرق دانسته است، این بنا تا عصر این نویسندگان همچنان بر پا بوده، و بنام سارویه خـوانـده می شده.


🟠شرحی که ابن الندیم و حمزه اصفهانی و همچنین ابوریحان بیرونی راجع به کیفیت و تاریخ بنای این محل ذکر کرده اند از کتاب اختلاف الزيجات ابومعشر فلکی گرفته شده نوشته ابومعشر تاحدی مفصل است و ابن الندیم و حمزه هر دو آن را به تفصیل ذکر کرده اند خلاصه کلام ابومعشر این است که پادشاهان ایران به واسطه توجهی که به علم و دانش داشته اند برای آنکه کتب و آثار علمی خود را از دستبرد روزگار محفوظ دارند بهترین محلها را برای آنها برگزیده اند.(۲)


🟢در این کتابخانه انبوهی از کتاب های پهلوی نگهداری میشد و به گزارش ابن ندیم در سال ۳۵۰ ه.ق  در ویرانه های آن شمار زیادی از کتاب های دوره ساسانی یافت شد‌.(۳)یکی از کتاب هایی که بنا به گفته ابومعشر از این محل پیدا شده کتاب زیج شهریار است که تاثیر فراوان در نجوم اسلامی داشته است.(۴)


📚منابع

📗۱.گنجینه آثار تاریخی اصفهان، دکتر لطف الله هنرفر، ۱۳۵۹، ص ۲۰

📕۲.الفهرست، ابن ندیم، ۱۳۸۱، ص ۴۴۰

📘۳.فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمد محمدی ملایری، ۱۳۹۶، ص ۶۲، ۶۳ و ۶۴

🌹@Historiumclub🌹

/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

‍ چرا فردوسی به فکر سرودن شاهنامه افتاد؟
 
#نیاز_ملی
هر ملت بزرگ باستانی، برای دوران تکوین خود حماسه‌ای دارد که باید به دست شاعر زبردستی زایانده و پرورده شود. تاریخ مضبوط، از روح و آب و رنگ بی بهره است، گرد و خاک قرون بر خود دارد، به عالم مردگان متعلق است، اما حماسه، تاریخ زنده است، نمایندۀ روح ملتی است که هنوز نمرده است. پهلوانان حماسه، شعلۀ مرموز حیات جاودان یک قوم را در خود دارند.

اگر مقاومت‌های جنگی شکست خورد، جنبش های روحی فرو ننشستنی بود، و حماسه ملی ایران، و یادبود شکوهمندی گذشته، می‌بایست جوهر خود را در کتابی چون شاهنامه فرو چکاند. جسم ایران پایمال شده بود، اما روح او از پشت خاکستر حوادث زبانه می‌کشید، و بدین‌گونه، شاهنامه، کتاب اخگرها و خاکسترها، پدید آمد.

می‌بینیم که همهٔ زمینه‌ها برای سروده شدن چنین کتابی فراهم بود؛ تنها شاعر بزرگی می‌بایست که آن را از آرزو به عمل درآورد. این شاعر، از سرزمین خراسان که کانون جنبش‌ها بود برخاست. فردوسی، درست در همان زمان که می‌بایست، سربرآورد. اگر از او می‌گذشت، شاید حماسۀ ملی ایران هرگز سروده نمی‌شد؛ چه، اندکی بعد تسلط سلسله‌های ترک نژاد غزنوی و سلجوقی و خوارزمشاهی، چنان روح ایران را آلوده به عرب‌زدگی و ترک‌زدگی کرد که دیگر وجدان حماسی ایران نمی‌توانست سر برافرازد؛ چنانکه بعد از این دوره می‌بینیم که تنها عرفان ایران توانست در برابر این آلودگی روحی که باد را بر بیرق ظاهربینی و تملق و زبونی می‌وزاند، کانون مقاومتی ایجاد کند.
دوران فردوسی، دوران حماسه بود، و بعد از او دوران عرفان فرا رسید. این هر دو، نشانۀ عصیان و ایستادگی قوم ایرانی در برابر ظلم و خشونت بود.

فردوسی درست در زمانی که می‌بایست بیاید، مهلتی بایست تا خون شیر شد ! در زمان او دیگر نزدیک صد سال از عمر شعر فارسی می‌گذشت، گویندگانی چون رودکی و شهید بلخی و دقیقی آن را پرورده و بالنده کرده بودند. زبان فارسی به آن درجه از بلوغ و قوام رسیده بود که بتواند اثر بزرگی چون شاهنامه را در خود بگنجاند.

تلاش‌های جنگی و سیاسی، به قصد احیاء استقلال و شخصیت ایران به کار برده شده و به ثمر نرسیده بود. فساد و ظلم دستگاه خلافت عباسی بقدر کافی بروز کرده و همه امیدها را از این سو فرو پژمرانده بود. داستانهای ملی ایران ترجمه و گردآوری شده و بر سرزبانها بود و شاعرانی چند نیز در آن طبع آزمایی کرده بودند. به طور کلی، نیاز ملّی برای ایجاد حماسۀ بزرگ ایران فراهم شده بود، و آنگاه بود که فردوسی پای به میان نهاد.

#دکتر_محمدعلی_اسلامی_ندوشن
برگرفته از کتاب «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه»، صفحه ۲۹ تا ۳۴.

@kheradsarayefedowsi

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔸کلینیکی شدن‌ فرهنگ در ایران!

✍علیرضا حسن‌زاده
انسان‌شناس

🔸یکی از الگوهای برخورد با گر‌وه‌هایی که راه و شکل متفاوتی از فرهنگ را نسبت به فرهنگ رسمی انتخاب می‌کنند، برچسب زدن به آنها به‌عنوان افراد بیمار است. شاید بیش از هر اندیشمند دیگری میشل فوکو در تبارشناسی تاریخ تیمارستان این الگو را به ما نشان داده است. در این حالت، با برچسب بیماری و دیوانگی، تفاوت فرهنگی به بیماری تنزل یافته و فرد به‌عنوان یک بیمار محکوم می‌شود. طرح کلینیک حجاب نمونه‌ای از کلینیکی کردن فرهنگ است. اصولا انتخاب پوشش یک امر فرهنگی است و نه یک امر کلینیکی و موضوع بیماری. ترویج یک الگوی فرهنگی چون پوشش به موفقیت مروجان فرهنگ مذکور (در اینجا دولت) در معرفی الگوی مد نظرشان بازمی‌گردد. آنان می‌باید منطق، جذابیت و درستی الگوی فرهنگی خویش را نشان دهند. در حالی که در کشورهای همسایه چون ترکیه الگوی سنتی پوشش حفظ شده و زنان بدون هیچگونه اجباری از پوشش اسلامی استفاده می‌کنند و دولت نیز به کلینیکی کردن فرهنگ روی نیاورده است، کلینیکی شدن‌ فرهنگ در ایران نشان دهنده رویکرد ناموفق در زمینه ترویج فرهنگ پوشش مد نظر دولت است. از ابتدایی‌ترین تعاریف فرهنگ، امکان انتخاب آزاد الگوهای فرهنگی در میان انسان‌ها است. نسل‌های پیشین زنان ایرانی پوشش سنتی را بر اساس اعتقاد قلبی خود انتخاب کردند و دلیل دیرپایی آن هم همین موضوع بوده است، نه اجبار و فشار. در این رویکرد از فهم فرهنگ که فرهنگ رسمی خود را طبیب بیماران معرفی می‌کند، ویژگی‌های علمی فرهنگ کاملا نادیده مانده است و آن را باید در قالب سیاست‌های نظم و کنترل بدن اجتماعی مشاهده کرد تا کوشش در فرهنگ‌سازی. از سوی دیگر قانون عفاف و حجاب، نمونه‌ای آشکار از پولی/کالایی شدن قانون است که به‌احتمال زیاد نتایجی عکس آنچه طراحان آن تصور می‌کنند خواهد داشت. این قانون مخصوصا در شرایط سخت اقتصادی کشور، اعمال گونه‌ای از خشونت اقتصادی است. فرهنگ و از جمله پوشش امری اختیاری است و نه اجباری و‌ تنها به یاری فرهنگ می‌توان به ترویج الگوی مد نظر خویش دست یافت.

🔸نقل از کانال تلگرامی انسان شناسی ایرانی
/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

.

به بزرگداشت ۲۱ آذر
روز نجات آذربایجان



۲۱ آذر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


به روزگار گذشته و تا پیش از سال ۱۳۵۷ دو دسته جشن در کشور برپا می­‌شد.

یک دسته جشن­‌های حکومتی بود که در مناسبت­‌هایی چون زادروز محمدرضاشاه، رضاشاه و برخی از دیگر سران حکومت برگزار می­‌شد. متولی این جشن­‌ها خود دستگاه حاکمه بود.

دسته دیگر جشن­‌های مذهبی بود، در مناسبت­‌هایی چون غدیرخم، روز پانزدهم شعبان و ....
آن جشن­‌ها به آهنگ برکشیدن آیین شیعه و گستراندنش برپا می‌شد. شیعیان سیاسی در لوای برپا کردن جشن‌های اعتقادی بر آن بودند تا گزینه شادمانی جمعی در برابر شادمانی دستوری برپا بدارند و با این کار پیام بیزاری از حکومت شاهنشاهی را به مخاطبان خویش برسانند.

سوای این دو دسته جشن­‌ها، جشنی ویژه در هر سال یک بار برپا می­‌شد و آن جشن روز ۲۱ آذر بود که نام غرورانگیز «روز نجات آذربایجان» بر آن نهاده بودند.

جشن روز ۲۱ آذر از دسته­‌بندی‌های بالا برکنار  مانده و به معنای راستین خود جشنی ملی بود. دست حکومت در آن جشن هم آشکار بود. در عین حال، شیعیان سیاسی هم به سود و صلاح خود نمی‌دیدند که چنان جشنی را نفی کنند که بزرگداشت یکپارچگی ایران بود.

روز ۲۱ آذر تا سال ۱۳۵۷ گرامی داشته می­‌شد. پس از آن خطایی در کار آمد. در جریان کین‌خواهی از حکومت محمدرضا شاه، نجات آذربایجان از چنگال بیگانه پرستان با کارنامه شخص شاه یکی انگاشته شد. زان پس چنین مناسبتی مقدس، به عمد، از نظرها افتاد.

چیزی که ماند آن بود که خیانت و جنایت آن کسان که همکار متجاوزان به میهن بودند از خاطره­‌ها و نظرها دور شد. و هم خاطره‌های پرارج فداکاری به راه میهن دیگر بازگو نشد.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#جلال_خالقی_مطلق:
شاهنامه در واقع ترجمۀ لفظ به لفظ خداینامه است

شاهنامه در واقع ترجمۀ لفظ به لفظ خداینامه است. چون خداینامه در زمان فردوسی معنی خداینامه می داد و معنی شاه را از دست داده بود. عنوان کتاب شاهنامه بوده و درمقدمۀ ابومنصوری، در پایان می گوید و این کتاب را شاهنامه نامیدم و پیش از مقدمۀ ابومنصوری هم شاهنامۀ ابوالموید بلخی هم به نام شاهنامه بود و پیش از او هم شاهنامۀ مسعودی مروزی را داشته ایم که نامش شاهنامه بود. بنابراین «شاهنامه» نام کهن تری است.

در پاسخ به این پرسش که چگونه شد که «نامۀ نامور» به «شاهنامه» تغییر نام داد؟

@shahnamehpajohan⁣⁣⁣⁣

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#جلال_خالقی_مطلق :


من معتقدم هر کسی که در شاهنامه مطالعۀ دقیق چند ساله بکند امکان ندارد که بگوید مأخذ شاهنامه شفاهی است. این از کجا آمد؟ ما در بسیاری از حماسه های جهان مأخذ شفاهی داریم. بعد تئوری پری و لورد دو محقق آمریکایی و حماسه های شفاهی حاضر را بررسی کردند گفتند که حماسه های کهن هم مأخذ شفاهی داشته است و این یک مکتبی شد و بعدها تبدیل به یک مذهب شد. این ها بدون اینکه شاهنامه را بررسی کرده باشند گفتند این ها همه شفاهی است. و حتی چون حماسه سرایان آدم های نابینایی بودند و با یک تار و سه تاری حماسه سرایی می کردند و حتی گفتند فردوسی در کوچه ها آواز می خوانده و یک نفر اشعارش را یادداشت می کرد! برای ما که با شاهنامه آشنا هستیم می دانیم چنین چیزی امکان پذیر نیست. متأسفانه در ایران چند تن از دوستان عزیز ما این تئوری را منتشر کردند در حالی که چنین چیزی وجود ندارد. حتی گفتند شاهنامۀ ابومنصوری هم وجود نداشته در حالیکه این شاهنامه هم در دیباچه سخن از او می گوید و ابوریحان بیرونی دوبار از شاهنامۀ ابومنصوری صحبت می کند. اطلاعات دقیقی که در مورد فرهنگ گذشتۀ ایران و تاریخ داده می شود در حماسه های شفاهی نیست. این ها اطلاعاتی است که از یک ماخذ نوشتاری به وجود می آید. شاهنامه یک منبع بزرگ فرهنگ تاریخ و فرهنگ تاریخ ایران پیش از اسلام است. چون از راه خداینامه و چند اثر نوشتاری دیگر به این دوره بازمی گردد. اصلا چگونه می شود که در داستان کاووس کشانی، در پایان، فردوسی از درازی داستان شکایت کند و این داستان شفاهی باشد؟!

@shahnamehpajohan

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

چون مجلس برای فردوسی است...
.
کتاب این دفتر بی‌معنی را کم‌کم و بریده‌بریده می‌خوانم که تمام نشود. بخصوص یادداشت‌های روزانهٔ ایرج افشار را. در این چندین ساعت که کتاب کنار دستم است،  بیشتر خیال‌بازی کرده‌ام. کوشیده‌ام چهره و صدا و حضور و محضر افشار را در ذهنم بازسازی کنم. افشار،  افشار سالهای آخر، خیلی در این کتاب زنده است.
دربارهٔ فوائد فرهنگی و اطلاعات قیمتی این کتاب باید یادداشت‌های دیگری بنویسم. آنچه اکنون نظرم را جلب کرد یادداشت‌ روز ۲۶ فروردین ۱۳۸۶ است. نوشته است:

«احمد وکیلیان، مدیر مجلهٔ فرهنگ و مردم، زنگ زد که برگزارکنندگان جلسات شاهنامه‌خوانی در درود خواسته‌اند که چند کلمه پیغام بنویسم (زیرا از رفتن عذر خواسته بودم).
چون مجلس برای فردوسی است یک صفحه‌ای نوشتم که به وکیلیان بدهم تا بخواند» (این دفتر بی‌معنی؛ یادگارنمای فرهنگی از ایرج افشار، به کوشش بهرام، کوشیار، آرش افشار، سخن، ۱۴۰۲، ص ۴۳۲-۴۳۳).
این جمله: «چون مجلس برای فردوسی است یک صفحه‌ای نوشتم…».
 
افشار می‌گفت من شاهنامه‌شناس نیستم «شاهنامه‌شمار» هستم. اما او در وهلهٔ نخست بسیار عاشق فردوسی و شاهنامه بود و این عشق و احترام بیشتر جنبهٔ ملی داشت. مقالات و یادداشت‌هایی دربارهٔ شاهنامه و فردوسی نوشته بود که در کتابشناسی او فهرست کرده‌ام. تتبعات و مکتوباتی درباب آرامگاه فردوسی داشت. وقتی ۱۳۶۹ را سال شاهنامه نامیدند، در مجله آینده یاد شاهنامه را به‌طور خاص گرامی داشت. در معرفی و نشر برخی نسخ کهن شاهنامه کار کرده بود. همچنین او مؤلف کتاب‌شناسی شاهنامه و فردوسی است؛ کتابی مرجع در پژوهش‌های مربوط به فردوسی و شاهنامه. کتابی که بسیار به آن مراجعه و از آن استفاده می‌شود اما کمتر نامی از ایرج افشار برده می‌شود و چه باک! نبرند!
نام ما گو ننگارند به دیباچهٔ عقل
هرکجا نامهٔ عشق است نشان من و تست

دل افشار به این خوش بود که این کتاب کمکی به استوارتر شدن پایه‌های تحقیقی مباحث شاهنامه‌پژوهی خواهد بود.

ایرج افشار از توجه به شاهنامه در هر سطحی و به هر شکلی شاد می‌شد. شاهنامه را «واسطة‌العقد افکار عمومی ملّی» می‌دانست. رونق بایسته و بسزای «شاهنامه‌خوانی، شاهنامه‌شناسی، شاهنامه‌پردازی (چاپ شاهنامه)، شاهنامه‌‌آرایی، شاهنامه‌‌نویسی، شاهنامه‌‌جویی و شاهنامه‌‌خوانی و حتی شاهنامه‌‌خری» را مغتنم می‌شمرد و ارج می‌نهاد. اعتقاد داشت هرچه با شاهنامه پیوند دارد، ملّی است و «هر کدام از این عوالم ملّی، گوشه‌ای و نشانه‌ای است از شاهنامه‌دوستی که با ذات و شخصیت ایرانی بودن ما همراه است» (بخارا، ش ۹-۱۰، ص ۳۲۲).
برای همین به احترام فردوسی و برای تکریم خادمان شاهنامه، هم در مراسم رونمایی شاهنامه تصحیح استاد خالقی‌مطلق که سالها با او دوست بود، سخن می‌گفت (همان،ص ۴۳۶ و ۴۶۲-۴۶۳ نیز نک: بخارا، ش۶۴، صص ۱۲۱-۱۲۷) و هم به شاهنامه‌خوانان ناشناختهٔ درود، درود می‌فرستاد (بخارا، ش۶۲، ص۲۱۲و ۲۱۴). هر کس بازار فردوسی و شاهنامه را گرم می‌کرد، دوست افشار بود و نزد او حرمت داشت.  

این جملات روشن را در«پیغام» به شاهنامه‌خوانان درود نوشت: 
«فردوسی تنها شاعر حماسی ما نیست؛ شاعر اصیل و هنرمند و خردورز ماست. نمونهٔ ایرانی درست‌اندیش تاریخ ماست. حكيم على‌الاطلاق برای بینش فرهنگی ماست. نگاه‌دارنده زبان ماست. بی‌گمان رشتهٔ ناگسستنی پیوند است میان همهٔ فارسی‌گویان همهٔ قرون»… 

سزاوار است دوستان فردوسی این جملات را بپراکنند. مثل نور. مثل عطر.

#میلاد_عظیمی

@shahnamehpajohan

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#دکتر_ژاله_آموزگار

🔹چرا شاهنامه در میان آثار همانندش این چنین خوش درخشیده است و آثار دیگری از این قبیل وشعرهای شعرای نامدار دیگر، چنین پایگاهی نیافته‎اند؟

در تاریخ ادبیات جهان و ایران، فهرست بلندبالایی از نویسندگان و سرایندگان نامدار می‎توان یافت. ولی از میان آنها، تعداد معدودی هستند که از استقبال بیشتری برخوردار می‎شوند، درحالی‌که بن‌مایۀ گفتار در بیشتر این آثار همانند است.
همۀ شعرای پیشین ما از یار و دلدار و می و معشوق و وصل و هجران سخن گفته‎اند، ولی هیچ کدام حافظ نشده‎اند.
در زمینۀ شاهنامه‎سرایی،نگارش تاریخ اساطیری و حماسی هم از دیرباز طبع‎آزمایی بسیاری  شده است. هم به نظم و هم به نثر. ولی هیچ‎کدام در میان مردم مقبولیت شاهنامه فردوسی را نیافته‎اند.
سخن سنجان براین باورند که در یک اثر ادبی و هنری،نحوۀ گفتن بیش از محتوای آن نقش بازی می‎کند و بیش از آنچه به آنچه گفته می‎شود، توجه شود، چگونه گفتن مدنظر قرار می‎گیرد.
فردوسی نیز،با زبان سهل و ممتنعی که ما هنوز پس از گذشته ده قرن با آن بیگانه نیستیم،این مهارت را به بهترین صورت به نمایش درآورده است.

دکتر ژاله آموزگار

@kheradsarayeferdowsi

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🔹به مناسبت ۱۲ آذر زادروز استاد عالیرتبه دانشگاه تهران ، بنیانگذار موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران و دانش جامعه شناسی در ایران زنده یاد دکتر #غلامحسین_صدیقی.

‍ 📚 دکتر صدیقی، با شناخت وسیعی که از متون تاریخی و ادبی داشت، در کار واژه‌شناسی و تهیۀ فیش توجه بسیار به‌کار می‌برد. او، با کنجکاوی و نکته‌سنجی‌های خاص خود، بر آن بود تا با بهره گرفتن از همۀ ضوابط علمی بتوان در برابر واژه‌های بسیاری که با پیشرفت دانش در جهان کاربرد یافته و می‌یابند، واژه‌های مناسبی در زبان فارسی برگزید و به‌کار بست. با توجه به این زمینه، به دهخدا نزدیک گردید و از سوی ایشان به‌عنوان عضو هیئت پنج‌نفری علمی ناظر بر کار تدوین و چاپ لغت‌نامه برگزیده شد... چنانکه تألیف قسمت اول حرف «پ» در لغت‌نامه کار مستقیم ایشان است.
دکتر صدیقی، با توجه به نیاز مبرم جامعۀ علمی ایران به گزینش واژه‌های جدید، در سال ۱۳۴۸، با فراخوندن جمعی از استادان و صاحبنظران علوم اجتماعی، «انجمن وضع و قبول اصطلاحات علمی علوم اجتماعی» را پایه گذارد و در توجیه گزینش این عنوان چنین می‌گفت: «واژه‌های بسیاری هستند که باید برای آن‌ها در زبان فارسی برابرهایی وضع بگردد. از سوی دیگر، بعضی از مترجمان و نویسندگان و استادان در برابر برخی واژه‌های انگلیسی و فرانسه به وضع واژه‌هایی اقدام کرده‌اند که باید آن‌ها را مورد بررسی قرار داد و نسبت به رد یا قبول آن‌ها اقدام کرد». دکتر صدیقی با تشکیل انجمن مزبور، که از آن با نام «انجمن لغات و اصطلاحات علوم اجتماعی» نیز یاد شده‌است، طی دو سال توفیق آن یافت تا واژه‌های بسیاری را در زمینۀ علوم اجتماعی به تصویب برساند. نمونه‌هایی از واژه‌های برگزیدۀ این انجمن را می‌بینیم:
anthropologie: انسان‌شناسی
anthroarchéologie: باستان‌شناسی انسانی
anthropogenic: تکوین انسان
anthropométrique: انسان‌سنجی
anthropoïde: انسان‌نما
acculturation: فرهنگ‌پذیری
adaptation culturelle: سازگاری فرهنگی
approach*: روال، اسلوب
aristocratie: حکومت اشراف
anthropologie physique: انسان‌شناسی جسمانی
contact culturel: برخورد فرهنگی

* واژۀ approach در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در حوزه‌های گوناگون علمی، با برابرهای «رویکرد»، «رهیافت»، «گرایش»، «روش» و «تقرب» به‌تصویب رسیده‌است.

منابع: دکتر پرویز ورجاوند، همۀ هستی‌ام نثار ایران؛ یادنامۀ دکتر غلامحسین صدیقی، تهران، شرکت انتشاراتی چاپخش: ۱۳۷۲، ص ۶۹–۷۱؛ فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

دکتر #غلامحسین_صدیقی، #جامعه_شناسی
#تاریخچه_واژه_گزینی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh

🔹/channel/eshtadan

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

یازدهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت محمّد بهمن‌بیگی

بهمن‌بیگی از زمانی که دیگر دستی در کار آموزش عشایری نداشت به مطالعۀ درونی نسبت به ایل و عشیره پرداخت و به آنچه خو کرده و موجب دگرگونی زندگی نسل جوان ایلی شده بود می‌اندیشید. پس فرصت یافت که یادداشت‌های دلپذیری را به قلم تابناک خود بنویسد. ولی دلیری برای چاپ آنها نداشت. نوعی احتیاط را پسند خاطر خود کرده بود، نمی‌خواست نابهنگام برایش زبانزدی به وجود آورده شود.
در آن ایام مجلۀ آینده منتشر می‌شد. یکی از روزها که از شیراز به تهران آمده بود لطف کرد و به خانه‌ام آمد. مقداری نوشته همراهش بود. گفت این نوشته‌ها حاصل زندگی نوین من است از گذشته. داستان‌هایی است حقیقی مربوط به آنچه بر ایل گذشته است. گفتم چرا چاپ نمی‌کنی؟ گفت: شاید بی‌موقع باشد، چون نمی‌دانم از آن چه برخاسته خواهد شد. گفتم یکی را بخوان. قصۀ «آل» را خواند. چون برایم بسیار دل‌انگیز و جذاب بود گفتم بده تا در آینده چاپ کنم. با ناراحتی و کم‌رغبتی رضایت داد. چون در آینده (۱۳۶۶) چاپ شد مورد تحسین بسیار قرار گرفت. پس دو قصۀ دیگر: «ترلان» و «کرزاکنون» هم به چاپ رسید. پس از آن کتاب بخارای من، ایل من ظهور کرد که بسیار مطلوب قرار گرفت و به قدرت او در نویسندگی و بینایی او در مباحث اجتماعی به‌طور شاخص زبانزد شد. پس از آن هم دو مجموعۀ دیگر منتشر کرد که یکی از آنها نوشته‌هایی گویا بود از آنچه او در راه سوادآموزی به ایلات انجام داد. همه درس‌های تاریخ بود.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۵۴۴-۱۵۴۵]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

نام‌ها، نخست با خون نوشته شد بر جای‌ها « نام خلیج فارس»
@iranboom_ir

عبدالله مرادعلی بیگی

ايرانيان چون در فلات ايران مستقر گشتند، جاي‌ جاي اين پهن‌ دشت فراز آمده (فلات بزرگ ايران)، كوه‌ها،‌دشت‌ها ، رودها ، دره‌ها و درياهاي آن، در همه‌جا ، نام دوده‌ها و تيره‌هاي قوم بزرگ ايراني را بر خود گرفت و قلمروي جغرافيايي زيست ‌بوم هر دودماني از اين قوم ، با نام‌ ورجاوند همان دودمان شناخته گشت .
از همان هنگام نيز تاريخ، گستره‌ي بزرگ قلمروي جغرافيايي زيست بوم مشترك همه‌ي اين دوده‌ها و تيره‌ها را يك ‌جا «‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ايران» نام كرد. اين نام‌ گذاري ممكن نشد، مگر با ايثار خون‌هاي بسيار از سوي همه‌ي دوده‌ها و تيره‌هاي قوم بزرگ ايراني .
بعدها ، به دوران جهان‌ سالاري دودمان هخامنشي، ‌يعني در دوران وحدت و يگانگي جامعه‌ي بزرگ دودمان‌هاي ايراني، آن نام‌هاي بايسته ، بر سنگ ‌نوشته ‌ها جاودانه گرديد. تا پهنه ی قلمروي نياخاك ايرانيان از ديگران شناخته گردد و مرزهاي آن از هر سو، مرز « ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ايران » باشد با « ‌‌‌‌‌‌‌‌‌انيران».
آن نام‌ هاي بر سنگ ‌نبشته كه ثبت دفتر تاريخ است ، سند مالكيت ملت ايران است بر گوشه‌ گوشه‌ي نياخاكي كه نام دوده‌هاي ايراني , از؛ اراني، آذري، كرد، فارس، پشتون، تاجيك، كوچ، بلوچ، … را بر خود دارد .
از جمله‌ي آن نام‌هاي ورجاوند كه بر سنگ‌ نوشته‌ها، جاودانه گشته تا هر زمان سند زنده‌ي تاريخ باشد بر حقانيت حضور تاريخي و حاكميت کهن ملي ايرانيان، نام پرشكوه‌ي «‌‌‌‌‌ درياي پارس » و «‌‌‌‌‌‌‌ خليج فارس » است.
داريوش بزرگ، شاهنشاه هخامنشي، پس از كندن آبراهه‌ (ترعه) ای كه درياي سرخ را از طريق رود نيل به درياي مديترانه متصل مي‌ساخت، در سنگ نبشته‌اي كه به فرمان او در كنار اين آبراه نصب گرديده بود (1)، در بند سوم اين سنگ‌ نبشته، از درياي پارس اين‌ گونه ياد مي‌كند: «‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ داريوش شاه مي‌گويد؛‌ من پارسي هستم ، از پارس ، مصر را گرفتم. فرمان كندن اين ترعه را دادم، از رودخانه‌اي به نام نيل كه در مصر جاري است تا دريايي كه از پارس مي‌آيد ( درايه : تيه : هچا : پارسا : آيي‌تي ). پس اين ترعه كنده شد. چنان‌كه فرمان دادم و كشتي‌ها از مصر، از وسط اين ترعه به سوي پارس روانه شدند، چنان‌كه ميل من بود.»(2)
به‌جز شاهنشاه هخامنشي،‌ تمام مورخان، جغرافي‌دانان و نقشه‌ نگاران باستان، از يوناني و رومي (انيراني)، ‌هنگام نام بردن از درياي جنوبي ايران، آن را با نام درياي پارس ياد كرده‌اند .
از جمله ؛ « ‌‌‌هكاتوس ميلتي» (/ 473-549 پ‌م) ، اراتوستن (Eratosthenes / 195-347 پ‌م) ،« استرابون »(
(Strabon
/ نيمه نخست قرن اول ميلادي)، معروف به پدر جغرافيا، « كلوديوس پتوله مااوس» (Claudius Ptole Maeus/ قرن دوم ميلادي)، معروف به« بطلميوس» معروف‌ترين جغرافي‌دان عصر باستان و ديگر جغرافي‌دانان آن دوران، همه در نقشه‌هاي جهان‌نماي خود، اين دريا را با نام « ‌‌‌‌سينوس پرسيكوس» (Sinus Persicus) مشخص ساخته‌اند.(3)
در زبان لاتين «‌‌‌‌ سينوس پرسيكوس» يعني « ‌‌‌‌خليج فارس ». باز در زبان لاتين گاه نام درياي جنوبي ايران را «‌‌‌‌ ماره پرسيكوم» (Mare Persicum) ثبت كرده‌اند كه به معناي «‌‌‌‌ درياي پارس » مي‌باشد.(4)
در عصر شاهنشاهان اشكاني و سپس ساساني ، سراسر سرزمين‌هاي ساحلي دوسوی کرانه ی خليج‌فارس و جزاير آن، از سوي دولت مركزي در قلمروي فرماندهي و اداري فرمانداران پارس قرار داشته است . از اين‌رو گاه مورخان رومي و يوناني درياي جنوبي ايران را يك درياچه داخلي پارسي قلمداد مي‌كرده اند.
چنان‌كه: «‌‌‌‌كوين توس كورسيوس روفوس» مورخ رومي كه در قرن اول ميلادي مي‌زيست،‌اين دريا را به زبان لاتين « اكواروم پرسيكو»؛ يعني « ‌‌‌آبگير پارس » خوانده است.(5)
« ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فلاويوس آريانوس» معروف به « آريان» مورخ يوناني كه در قرن دوم ميلادي مي‌زيست در كتاب تاريخ خود « ‌‌‌آنابازيس» نام درياي جنوبي ايران را «‌‌‌‌ّپرسيكون كااي تاس» نوشته است كه به معني «‌‌‌‌خليج فارس»‌ است.
در دوران اسلامي، تمام مورخان و جغرافي‌نگاران مسلمان، چه ايراني و چه عرب و عرب زبان ، در آثار تاريخي و جغرافيايي خود، نام درياي جنوبي ايران را « ‌‌‌‌‌بحر فارس» ‌و « ‌‌‌‌‌خليج فارس» نوشته‌اند.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/khalij-fars/1108-namha-khon-khalijfars.html


@iranboom_ir

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

🌊 به‌مناسبت روز #خلیج_فارس

کهنه‌ترین نامی که از خلیج فارس به جای مانده‌است، نامی است که در کتیبه‌های کهن آسوری و پیش از ورود نژاد آریا به فلات ایران آمده و از این دریا به نام «نارمرتو»، به‌معنی رود تلخ یاد شده‌است. در کتیبه‌ای از داریوش کبیر در تنگهٔ سوئز آن را «دریایی که از پارس آید» ذکر کرده‌اند. در روزگار ساسانیان این خلیج را «دریای پارس» می‌گفتند. بطلمیوس در کتاب معروف جغرافیای خویش، که به زبان لاتین نوشته‌است، از این دریا به نام «پرسیکوس سینوس» یاد کرده‌است که درست به‌معنای خلیج فارس است.

(متن برگرفته از: مقالهٔ زنده‌یاد دکتر #احمد_اقتداری در کانال تلگرامیِ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، به نشانی @AfsharFoundation)
@cheshmocheragh

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

استاد ذبیح‌الله صفا (۱۶ اردیبهشت۱۲۹۰ - ۹ اردیبهشت ۱۳۷۸) پژوهشگر، مترجم، مصحّح متون، استاد ممتاز دانشگاه تهران، حماسه پژوه و شخصیّت برجستهٔ ادبی بود. از تألیفات مشهور او کتاب‌های تاریخ ادبیات در ایران و حماسه‌سرائی در ایران است.
یادش گرامی باد.


سال‌شمار مشاغل

    از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ ریاست ادارهٔ دانشسرای مقدماتی در وزارت فرهنگ را به عهده داشت.
    از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ ریاست تعلیمات عالیه در وزارت فرهنگ را داشت.
    از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۱ بنیانگذار و مدیر مجله سخن بود.
    از ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۱ ریاست ادارهٔ کل انتشارات و روابط دانشگاهی در دانشگاه تهران را به عهده داشت.
    از ۱۳۲۵ تا ۱۳۴۷ مدیر مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیات تهران بود.
    از ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۶ عضو هیئت مدیره جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران بود.
    از ۱۳۲۵ تا ۱۳۴۳ دبیر کمیسیون ملی یونسکو در ایران بود.
    از ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۷ نایب رئیس کمیسیون ملی یونسکو در ایران بود.
    از ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۵ عضویت در همایش‌های عمومی یونسکو را در بیروت، پاریس، فلورانس، مونته‌ویدئو، دهلی نو و چندین محل دیگر را بر عهده داشت.
    از ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ عضویت شورای عالی فرهنگ و هنر را داشت.
    از ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ دبیر شورای عالی فرهنگ و هنر بود.

آثار:

تألیف

    گاه‌شماری و جشن‌های ملی ایرانیان، ۱۳۵۵–۱۳۱۲
    آموزشگاه‌ها و آموزش‌ها در ایران، ۱۳۱۵–۱۳۵۴
    حماسه‌سرایی در ایران، ۱۳۲۴
    دانش‌های یونانی در شاهنشاهی ساسانی، ۱۳۳۱
    تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم، ۱۳۳۱
    آیین سخن در معانی و بیان، ۱۳۳۱
    تاریخ تحول نظم و نثر فارسی، ۱۳۳۱
    تاریخ ادبیات در ایران (۵ جلد در ۸ مجلد)، ۱۳۳۲–۱۳۶۲
    مزداپرستی در ایران قدیم، ۱۳۳۶
    آیین شاهنشاهی ایران، ۱۳۴۶
    نثر فارسی از آغاز تا عهد نظام‌الملک، ۱۳۴۷
    گنج سخن، شاعران پارسی‌گوی و منتخب آثار آنان (از رودکی تا بهار)، ۳ جلد، ۱۳۳۹
    گنجینهٔ سخن، پارسی‌نویسان بزرگ و منتخب آثار آنان، ۶ جلد، ۱۳۴۸–۱۳۶۳
    دورنمایی از فرهنگ ایرانی و عصر جهانی آن، ۱۳۵۰
    نیکی‌نامه، ۱۳۵۰
    تاریخ ادبیات ایران، ۱۳۵۵
    تاریخ علوم و ادبیات ایرانی، ۱۳۴۷
    مقدمه‌ای بر تصوف، ۱۳۵۴
    سیری در تاریخ زبان‌ها و ادب ایرانی، ۱۳۵۵
    نظری به تاریخ حکمت و علوم در ایران، ۱۳۵۵

تصحیح

    دیوان سیف‌الدین محمد فرغانی در ۳ جلد، ۱۳۴۱–۱۳۴۴
    بختیارنامهٔ دقایقی مروزی، ۱۳۴۵
    داراب‌نامهٔ بیغمی (فیروزشاه‌نامه)، ۱۳۳۹–۱۳۴۱
    داراب‌نامهٔ طرسوسی، ۱۳۴۴–۱۳۴۶
    دیوان عبدالواسع جبلی

ترجمه

    مرگ سقراط، لامارتین (ترجمه)، ۱۳۱۴
    رافائل، لامارتین (ترجمه)، ۱۳۱۷
    کیانیان (نوشتهٔ کریستین‌سن)، ۱۳۴۳


سعدی - دکتر #ذبیح_الله_صفا
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/4699-sadi-zabihollah-safa.html

#نوروز - شادروان #دکتر_ذبیح_الله_صفا
https://www.iranboom.ir/etehadie-nouroz/nouroz/16277-noroz-zabihollah-safa-9412.html

ایرانیان و علوم ریاضی - #دکتر_ذبیح‌الله_صفا
https://www.iranboom.ir/iranshahr/jostar/10153-iranian-olum-riazi.html

@iranboom_ir

Читать полностью…

اشتادان Eshtadan

#محمد_علی_اسلامی_ندوشن :
شاهنامه تبلور مبارزه بین آزادی و بندگی است



شاهنامه تبلور مبارزه بین آزادی و بندگی است و خطاب این کتاب به تمام جهانیان است.تاریخ بعد از اسلام را باید به پیش و پس از سرایش شاهنامه تقسیم کنیم، چون ایران پیش از شاهنامه مانند لخته‌ای بود که شکل نگرفته بود و فردوسی مانند یک پیکرتراش آن را شکل داد. این هزار ساله ترکیبش را از شاهنامه گرفته است. باید قبول کنیم که چه خوب و چه بد، پروردهٔ این کتاب هستیم که راهنما و نشانهٔ هویت ماست.



@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir⁣⁣⁣⁣#محمد_علی_اسلامی_ندوشن  :
شاهنامه زاییده طبع و آمال یک ملت است



شاهنامه نبرد خوبی و بدی است و این سرنوشت بشر است و سازندگان این داستان که تفکر ایرانی دارند، خواسته‌اند بگویند نیکی و بدی با هم روبه‌رو می‌شود. شاهنامه زاییده طبع یک نفر نیست؛ بلکه زاییده طبع و آمال یک ملت است. تمامی جنبه‌های انسانی در شاهنامه مورد توجه قرار گرفته و این کتاب مختص شاهان ایرانی نیست؛ بلکه جهانی است. شاهنامه به نام خداوند جان و خرد شروع می‌شود؛ یعنی خداوند سراسر جهان و این نشان دهنده جهانی بودن شاهنامه است.


@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir

Читать полностью…
Subscribe to a channel