akhalaji | Unsorted

Telegram-канал akhalaji - فراسوی سیاست

2327

همواره در «فراسوی سیاست» می‌توان راهی به سوی آگاهی، اندیشه‌ورزی، روشنگری، رهایی، و معنویت یافت!

Subscribe to a channel

فراسوی سیاست

💠 مغز ایدئولوژیک!

🔸بنیادگرایی مذهبی از کجا می‌آید؟


👈 مصطفی سلیمانی|دکتری فلسفه

✍️ بنیادگرایی مذهبی را نباید فقط با «دینداری شدید» یکی دانست؛ چیزی بسیار عمیق‌تر و روان‌شناختی در میان است.

✍️ مفهوم کلیدی «سرسختی شناختی»، که در کتاب «مغز ایدئولوژیک» نوشتهٔ لئور زمیگراد، روان‌شناس و پژوهشگر شناختی، به تفصیل بررسی شده، هستهٔ اصلی هر ایدئولوژی بسته و سرسخت را تشکیل می‌دهد.

✍️ زمیگراد توضیح می‌دهد که سرسختی شناختی، ناتوانی یا امتناع ذهن از پذیرش ابهام، پیچیدگی و چندگانگی واقعیت است؛ ذهن به جای کاوش در خاکستری‌های زندگی، به یقین‌های سیاه و سفید پناه می‌برد تا اضطراب را مهار کند.

✍️ زمیگراد در کتابش با رویکردی علمی، نشان می‌دهد چگونه مغز انسان در برابر آشوب جهان مدرن، به سمت ایدئولوژی‌های قطعی کشیده می‌شود. او تأکید می‌کند که این سرسختی نه یک انتخاب آگاهانه، بلکه یک مکانیزم بقا است.

✍️ مغز برای حفظ انسجام هویتی، واقعیت را فیلتر می‌کند و هر چیز متضاد را «تهدید» می‌بیند. در بنیادگرایی مذهبی، این مکانیزم به شکل چسبیدن به یک تفسیر واحد از متون مقدس ظاهر می‌شود.

✍️ وقتی انسان با این چهار تجربهٔ طاقت‌فرسا روبه‌رو می‌شود، سرسختی‌شناختی به قول زمیگراد، «مغز ایدئولوژیک» را فعال می‌کند و تنها راه نجات را یک پاسخ یقینی، کامل و تغییرناپذیر می‌بیند:

۱. آشوب و بی‌معنایی زندگی مدرن: همه‌چیز سریع تغییر می‌کند: ارزش‌ها، شغل، روابط، هویت. زمیگراد می‌گوید این سرعت، مدارهای شناختی مغز را مختل می‌کند و اضطراب هویتی را شعله‌ور می‌سازد. مذهب بنیادگرا پاسخ می‌دهد: «همهٔ جواب‌ها در همین کتاب و این قانون است؛ دیگر لازم نیست بگردی.»

۲. تجربهٔ تحقیر و دیده‌نشدن: فقر، مهاجرت، شکست تحصیلی، طرد خانوادگی، تحقیر قومی یا طبقاتی. کتاب «مغز ایدئولوژیک» توضیح می‌دهد که این تحقیرها، حس «من ناکافی‌ام» را در مغز حک می‌کنند و بنیادگرایی عزت کاذب برمی‌گرداند: «تو عضوی از امت برگزیدهٔ خدایی؛ دیگران گمراه‌اند.»

۳. نیاز به پدر یا مادر مطلق: کودکانی با والدین غایب یا غیرقابل‌پیش‌بینی، در بزرگسالی به مرجع مطلق نیاز پیدا می‌کنند. زمیگراد توصیف می‌کند چگونه خدا در روایت بنیادگرا، نقش پدر همه‌چیزدان، همیشه ناظر و حمایت‌کننده/مجازات‌کننده را ایفا می‌کند؛ اشتباهی، خیانت به این مرجع است.

۴. ترس از آزادی: آزادی یعنی مسئولیت انتخاب، و مغز سرسخت از این مسئولیت وحشت دارد. بنیادگرایی می‌گوید: «فقط اطاعت کن؛ فکر کردن با ماست.» زمیگراد این را «آغوش شناختی» می‌نامد: یک پناهگاه موقت برای ذهن مضطرب.

✍️ این چهار عامل چرخه‌ای خودتقویت‌شونده می‌سازند: جهان پیچیده‌تر/ اضطراب بیشتر/ یقین شدیدتر/ چسبیدن به تفسیر واحد/ دشمنی با مخالفان/ تعلق گروهی قوی‌تر/ و تکرار. بنیادگرا با کوچک‌ترین اختلاف، روابط را قطع می‌کند؛ چون ابهام، زخم قدیمی را باز می‌کند.

✍️ در مقابل، زمیگراد در کتابش بر «انعطاف‌پذیری شناختی» تأکید دارد: توانایی مغز برای هم‌زیستی با تضادها، پذیرش «ندانستن» بدون وحشت، و دیدن انسانیت در مخالف. این انعطاف با تمرین‌هایی چون سؤال‌بازی («آیا ممکن است من اشتباه کنم؟») یا درمان شناختی/رفتاری رشد می‌کند.

✍️ راه بیرون آمدن از چرخه، پذیرش تدریجی ابهام است: فهمیدن که «ندانستن» ترسناک نیست، انسان بدون همهٔ جواب‌ها باارزش و امن است، و التیام تحقیرها و تنهایی‌های قدیمی.

✍️ زمیگراد نتیجه می‌گیرد: تا زخم «من کافی نیستم» و «جهان خطرناک است» درمان نشود، مغز به ایدئولوژی بسته پناه می‌برد؛ وعده‌ای کاذب که «اگر دقیقاً همین‌طور باشی، دیگر تنها و تحقیرشده نخواهی بود». التیام واقعی، در انعطاف نهفته است.

@javadrooh
#بنیادگرایی #مغز_ایدئولوژیک
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠 دولت بی‌قدرت یا تنبلی کارمندان؟ مساله این است!

✍🏻 حسین قتیب

گفتن این که «کارمندان دولتی کاری ندارند و بودجه کشور خرج یک تنبل‌خانه می‌شود» تحلیل نیست، فرار از اصل مسئله است. تقریبا در تمام ادبیات توسعه، از شرق آسیا تا آمریکای لاتین و اروپا، یک واقعیت روشن وجود دارد: دیوانسالاری و فن‌سالاری موتور توسعه‌اند، نه دشمن آن. کشورهای موفق همیشه یک دولت حرفه‌ای، برنامه‌ریز، و متکی بر شایسته‌سالاری داشته‌اند؛ دولت اگر توانمند نباشد، نه توسعه اتفاق می‌افتد، نه رفاه و ثبات.

مشکل ایران اندازه دولت نیست، اختگی دولت است؛ دولتی که ابزار، اختیار و قدرت تصمیم‌گیری‌اش را به‌تدریج به نهادهای موازی، شبکه‌های منافع، ساختارهای رانتی، و شوراهای بی‌شمار واگذار کرده و خودش تبدیل شده به یک پوسته‌ی بدون قدرت. وقتی تصمیم‌گیری‌های واقعی بیرون از دستگاه رسمی انجام می‌شود، طبیعی است که وزارتخانه و کارمند نتوانند نقش مؤثری داشته باشند. این نه به‌خاطر «زیادی کارمند» است، بلکه نتیجه‌ی یک معماری سیاسی است که دولت را از کار انداخته است.

به این ساختار فلج، حذف شایسته‌سالاری هم اضافه شده است. سال‌هاست که استخدام و ارتقا در بسیاری از بخش‌ها نه بر اساس رقابت آزاد و امتحان جدی، بلکه بر پایه سهمیه، رابطه، وفاداری سیاسی و رانت انجام شده. وقتی بهترین‌ها وارد سیستم نمی‌شوند و نیروهای خوب هم بی‌انگیزه می‌شوند، خروجی آن می‌شود ناکارآمدی، نه به‌خاطر تنبلی، بلکه به‌دلیل طراحی غلط. سیستمی که عمدا ضعیف شده، طبیعی است ناکارآمد به نظر برسد.

این ادبیات که «کارمند تنبل است» یک کارکرد سیاسی هم دارد: بار ناکارآمدی سیاست‌گذاری کلان را از دوش تصمیم‌گیرندگان اصلی بردارد و گردن کارمند جزء بیندازد؛ یا زمینه ذهنی فراهم کند برای کوچک کردن بخش‌های پاسخ‌گو و منتقل کردن اختیارات و منابع به نهادهای غیرپاسخ‌گو. در چنین ساختاری، حتی کارمند توانمند هم عملا کاری از دستش برنمی‌آید، چون اختیار ندارد، ابزار ندارد و هر تصمیم ساده‌ای باید از هفت‌خوان مجوز و نهادهای موازی عبور کند.

مشکل بوروکراسی ایران نبود کار نیست، نبود اختیار و نبود مأموریت روشن است. ساختار سازمانی بی‌منطق است، مقررات متضاد است، سیستم دیجیتال یکپارچه نداریم و بخش زیادی از انرژی نیروی انسانی صرف دور زدن تناقضات می‌شود. در این شرایط، نیروی انسانی نه توان اجرا دارد نه امنیت تصمیم. این یعنی مشکل از کارمند نیست، از مدل حکمرانی است.

از این بدتر، وقتی مدام بوروکراسی را تحقیر می‌کنند و آن را «تنبل‌خانه» می‌نامند، نتیجه‌اش فراری دادن بهترین جوان‌ها از ورود به دولت است. جوان باهوش می‌بیند که نه احترام هست، نه امکان رشد، نه اختیار؛ بنابراین یا مهاجرت می‌کند یا به بخش‌های رانتی می‌رود. این چرخه باعث می‌شود دولت روزبه‌روز ضعیف‌تر و کم‌کیفیت‌تر شود.

راه‌حل روشن است: نه کوچک‌سازی کور، بلکه بازسازی علمی بوروکراسی. یعنی: جمع‌کردن نهادهای موازی، برگرداندن شایسته‌سالاری واقعی، ایجاد مسیر ارتقای حرفه‌ای، افزایش منزلت و امنیت استخدامی کارمند متخصص، و دادن مأموریت‌های مشخص و قابل ارزیابی. دولت بزرگ نیست؛ دولتِ علمی و جذاب نیست. دولت زمانی پربازده می‌شود که بهترین‌ها وارد آن شوند، بهترین ابزارها در اختیارش باشد، و تصمیم‌گیری‌ اصلی واقعا در درونش انجام شود.

بنابراین، این ادعا که بودجه کشور صرف «تنبل‌خانه» می‌شود، فهم مسئله را وارونه می‌کند. مسئله نه تعداد کارمندان است، نه بزرگی دولت؛ مسئله بی‌قدرت شدن دولت است. دیوانسالاری قوی و فن‌سالار شرط توسعه است، نه مانع آن. تا زمانی که این واقعیت ساده پذیرفته نشود، نقدهای سیاسی جای تحلیل علمی را می‌گیرند و هیچ اصلاحی اتفاق نمی‌افتد.

http://axnegar.fahares.com/axnegar/176a9d3743548924d021b434dff1b9e8AgACAgIAAxkBCPCxYGkitZqoAZPtKV-NrXwjpQeZbeMjAAIuDGsbRDkYSdeMPwW73IblAQADAgADeQADNgQ.jpg

#دولت_بی‌قدرت #تنبلی_کارمندان

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠سیاست به مثابه نمایش و داستان‌گویی!

✍🏻حجت کاظمی

رودریک رودز (R. A. W. Rhodes) استاد علوم سیاسی دانشگاه ساوت‌همپتون، رویکردی را در مطالعات سیاسی گسترش داده که از جهت گشودن راهی برای آگاهی از سازوکارهای درونی «#جعبه_سیاه» دولت جالب‌توجه است. رویکرد او محصول کاربست رویکرد تفسیری و به‌خصوص روش اتنوگرافی برای مطالعه زندگی درونی و روزمره در نهادهای سیاسی (به‌خصوص دستگاه نخست‌وزیری و وزارتخانه‌های بریتانیا) است. پیشروان این رویکرد در علوم اجتماعی افرادی چون ایروینگ گافمن و هارولد گارفینگل بوده‌اند.

بنیان این رویکرد در مطالعات سیاسی براساس این تلقی استوار است که سیاست دولتی باید از رهگذر غوطه‌ورشدن در جریان زندگی روزمره در متن نهادهای سیاسی، تلاش برای درک تجربه زیسته، اعمال، گفتار، ترجیحات و معنایی که بازیگران دولتی به اعمال خود می‌دهند و روایت‌ها و داستان‌هایی که می‌سازند؛ تحلیل شود. این دعوتی است برای فراتر رفتن از تمرکز بر قوانین و نهادهای رسمی، سیاست‌های کلان، جلسات و ادعاهای رسمی. برای رودز جهان درون نهادهای حاکمیتی، دنیایی است آشفته و سرشار از مناسبات شخصی، سنت، معنا، طنز، نمایش و داستان.

رودز در کتاب «زندگی روزمره در حکومت بریتانیا» (۲۰۱۱) با مطالعه مبتنی مشاهده از نزدیک، مصاحبه‌های عمیق با وزرا، معاونان، مشاوران و کارمندان چند وزارتخانه در دولت بلر و تحلیل روایت‌های آنان، کوشیده تا چشم‌اندازی برای درک حکمرانی در بریتانیا ایجاد کند. او دریافت هر وزارتخانه دارای یک سنت و فرهنگ سازمانی و آیین‌های اداری خاص است که از رهگذر نوعی داستان‌گویی و اجرای مداوم به‌صورت مشترک توسط رده‌های مختلف تولید و بازتولید می‌شود. پیرامون وزیر در هر وزارتخانه، یک «دربار وزارتی» شکل گرفته است که متشکل از معاونان، مشاوران، مدیران، روزنامه‌نگاران نزدیک و ابواب‌جمعی شخصی وزیر است. ویژگی این گروه دسترسی شخصی به وزیر و «گوش» اوست. آنها همواره در حال اجرای مجموعه‌ای از آیین‌های درباری در جریان ورود و خروج وزیر به وزارتخانه، بازدیدها، جلسات خبری و ... هستند تا نوعی تقدس و اهمیت برای شخص وزیر خلق کنند.

البته اعضای این دربار، گروه یکدستی نیستند. میان آنها و البته رده‌های دیگر انبوهی از «درام‌های درباری» برای نزدیکی به وزیر، تأثیرگذاری بر تصمیمات او جریان دارد. این درام‌های درباری شامل بازی‌های کمیک و تراژیک رقابت و دشمنی، غیبت، شایعه‌پراکنی، نجوا و درگوشی و ... است.

زندگی روزمره در سطوح مختلف ساختار حکومتی شامل انواع مختلفی از ژانرهای نمایشی است که در هر موقعیت خاص بنا بر ضرورت اجرا می‌شوند. این نمایش‌ها می‌تواند شامل آداب پوشش، الگوهای رفتار و بیان در موقعیت‌های خاص هم باشد. رودز نشان می‌دهد که در جریان زندگی روزمره، انبوهی از داستان‌ها ساخته می‌شود. داستان‌هایی که وزیر و پیرامونیان او درباره اعمال قهرمانانه خودشان می‌سازند، داستان‌هایی که کارکنان در مورد رؤسای خودشان می‌سازند. یافته مهم رودز این است که برخلاف «داستان رسمی» که وست‌مینستر مطرح می‌کند، بسیاری از تصمیمات مهم نه در جلسات تخصصی و «روی صحنه» بلکه در «پشت‌صحنه»، یعنی در جلسه با حضور دربار شخصی، راهروها، اتومبیل شخصی وزیر یا موقعیت غیررسمی دیگر اتخاذ می‌شوند. پس دسترسی و در اختیار داشتن «گوش» وزیر در لحظه‌های حیاتی اهمیت زیادی پیدا می‌کند.

نتیجه آنکه زندگی واقعی در سطوح بالای سیاسی، بسیار آشفته‌تر، اتفاقی‌تر، نمایشی‌تر و شخصی‌تر از روایت شسته‌ورفته رسمی است.

رودز در کتاب «دربار نخست‌وزیری» (۲۰۲۴)این رویکرد را در مطالعه «دربار» سه نخست‌وزیر محافظه‌کار قرن جدید بریتانیا ادامه داده و تصویری تاریک از سیاست واقعی در شماره ۱۰ خیابان داونینگ ارائه می‌دهد.

رویکردهای تفسیری و انتقادی در مطالعات سیاسی کمتر موضوع علاقه من است. ولی همواره تأکید کرده‌ام که هر چشم‌انداز نظری گشاینده افق تحلیلی خاصی است که می‌تواند جنبه‌هایی از واقعیت پیچیده سیاسی را برای ما آشکار کند. رویکرد «مردم‌نگاری سیاسی و اداری» رودز و مفاهیم ابداعی او مانند «دربار وزارتی» و سیاست‌های درباری، کاربست استعاره «نمایش» برای درک عرصه سیاست دولت، تلقی او از دولت به‌عنوان یک ساختار چندپارچه، تمرکز او بر مقوله داستان‌گویی در فرایندهای حکومتی، تحلیل اهمیت روایت‌های رقیب در فرایند سیاست‌گذاری، مفاهیم «شبکه‌های سیاست‌گذاری» و «جوامع سیاستی» و ... می‌تواند راهگشای بحث‌های جالب و طنزآلودی در مورد «جعبه سیاه» دولت و سیاست‌گذاری باشد. علاقه‌مندان به سنت‌های تفسیری و انتقادی می‌توانند با الگوگیری از این رویکرد، از سطح بحث‌های نظری دهان‌پرکن!!! فراتر رفته و مطالعات سودمندی برای درک سازوکار واقعی سیاست دولتی در ایران ارائه کنند.

-R. A. W. Rhodes. Everyday Life in British Government. OUP Oxford. 2011

@kazemi_hojjat
#سیاست
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠موانع ساختاری-نهادی دوراندیشی سیاسی در نظام حکمرانی

✍🏻دکتر علی کریمی‌‌مله | دانش پژوه علوم سیاسی

دوراندیشی نیاز بنیادین حکمرانی کارآمد در عصر پیچیدگی‌ها، عدم قطعیت‌ها و تحولات شتابان و کلید پایداری، کارآمدی و تاب‌آوری نظام‌های سیاسی است و بدون نهادینه شدن آن، نظام حکمرانی‌ دچار روزینگی، پس رویدادی، واکنش‌گرایی و ناپایداری می‌شود و ظرفیت حکومت برای بهره‌گیری از فرصت‌های آینده از کف می رود. این قلم در ادامه یادداشت پیشین با عنوان"فقر دوراندیشی در نظام تصمیم‌گیری و حکمرانی در ایران" به برخی موانع ساختاری-نهادی دوراندیشی سیاسی و راه‌های رفع آن می پردازد:

از زاویه نهادی مهم‌ترین موانع دوراندیشی سیاسی چنین است:

۱. تمرکز قدرت، عدم پاسخگویی و نبود نظام بازخوران: وقتی قدرت سیاسی متمرکز می‌شود، تصمیم‌ها تک ذهنیتی و بدون گفت‌وگوی بین نهادی اتخاذ شده و سازوکار بازخورد مؤثر از سوی جامعه و نخبگان از بین می‌رود. در چنین ساختاری، تصمیم‌گیران از پیامد تصمیم‌های خود آگاه نمی‌شوند و به جای توجه به پیش‌بینی پیامدهای بلندمدت سیاست‌ها، به تصمیم‌های کوتاه‌نگر و محافظه‌کارانه تمایل می‌یابند.
۲. ضعف نهادهای نظارتی و مشورتی: هنگامی که نهادهایی مانند مجلس، شوراها و کمیسیون‌های تخصصی، اندیشکده‌ها و رسانه‌های مستقل کم اثر باشند، سیاست‌گذاران از نقد علمی و ارزیابی کارشناسی بی‌بهره می‌شوند و تصمیم‌ها بیشتر بر پایه شهود شخصی یا مصلحت سنجی‌های لحظه‌ای اتخاذ می‌شود تا تحلیل‌های داده-بنیاد و آینده‌نگر.
۳. نهادهای ناپایدار و چرخه‌های کوتاه‌مدت قدرت و سیاست: وقتی نخبگان سیاسی در بازه‌های زمانی کوتاه تغییر می‌کنند و هر دولت جدیدی بدون چارچوب‌های هنجاری تعریف شده، سیاست‌های پیشین را انکار و کنار می‌گذارد، نوعی کوتاه‌نگری و زمان‌پریشی نهادی شکل می‌گیرد. در این حالت تصمیم‌گیران انگیزه‌ برنامه‌ریزی درازمدت را از دست می‌دهند. به بیان دیگر افق انتخاباتی کوتاه‌مدت سبب می‌شود کارگزاران تصمیم‌هایی بگیرند که در دوره مسئولیت آنان نتیجه دهد، حتی اگر برای آینده زیان‌بار باشد.
۴. وابستگی ساختاری به منابع درآمدی ناپایدار: نظام‌هایی که بودجه و سیاست‌گذاری‌شان بر منابع ناپایدار یا رانتی استوار است، به ذهنیت مصرفی و نامولد دچار می‌شوند و به جای اصلاح ساختار اقتصادی و سرمایه‌گذاری آینده‌نگرانه، به حفظ وضع موجود و توزیع بی‌قاعده و شتابان منافع موجود تمایل می‌یابند.
۵. چرخه مزمن ناامنی و بحران‌زی: جوامعی که به دلیل رویکردهای سیاست‌مداران خود یا کنشگری بازیگران محیط بیرونی، زیست مستمر ناامن و شرایط پرتهدید را تجربه می کنند، ناگزیر از تصمیم‌گیری‌های لحظه‌ای و متناسب با شرایط بحرانی می‌شوند. در چنین ساختاری، از آینده‌نگری معنازدایی می‌شود.
۶. اختلال ارتباطی بین دولت، جامعه مدنی و نظام دانایی: ناتوانی شبکه‌های دانایی و مشورت‌دهی علمی و نبود ارتباط اندام‌وار میان سیاست و پژوهش به تصمیم‌های غیرعلمی می‌انجامد. به علاوه عدم مشارکت جامعه مدنی و غیبت شهروندان در تصمیم‌سازی، موجب می‌شود سیاست‌ها بازتاب نیازهای کوتاه‌مدت گروهی اندک ‌شود. گذشته از آن نظام حکمرانی بسته و فاقد شفافیت، محدودیت جریان اطلاع‌رسانی آزاد و محرمانگی تصمیم‌ها مانع گفت و گوی عمومی می‌شود که به نوبه خود یادگیری نهادی و سیاستی و اصلاح را دشوار می‌سازد. به دیگر سخن، وقتی نهادهای مستقل مثل احزاب، انجمن‌ها، اتحادیه‌ها و رسانه‌ها میان دولت و جامعه نقش‌آفرینی نکنند، گفتمان آینده‌نگرانه شکل نمی‌گیرد و تصمیم‌گیران از چشم‌اندازهای متنوع و نیازهای بلندمدت شهروندان ناآگاه می‌مانند. 
۷. نظام آموزشی و تربیتی پیرو-پرور: ساختارهایی که شیوه آموزشی پیرو-پروری دارند، زیرساخت فرهنگ سیاسی کوتاه‌بین را پی می‌ریزند که خروجی آن فقدان نیروی انسانی توانمند برای تحلیل پیچیدگی‌های آینده و فهم و برآورد هزینه‌های تصمیم‌های امروز است.
۸. نبود سیاست‌گذاری پژوهش‌محور و داده-بنیاد: در نظام‌های سیاسی که تصمیم‌گیری بر اساس شهود یا فشار و لابی‌گری سیاسی و نه بر پایه داده‌ها و مدل‌های پیش‌بینی علمی باشد، سیاست‌ها واکنشی، گذرا و تاکتیکی می‌شوند، نه پیش‌نگر و راهبردی. در چنین ساختی فشار گروه‌های ذی‌نفوذ، لابی‌ها و صاحبان منافع خاص، سیاست‌گذاران را به تصمیم‌های لحظه‌ای و غیرآینده‌نگر سوق می‌دهد.

#دوراندیشی_سیاسی

@akhalaji

ادامه یادداشت

👇👇👇

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠 پایان عصر نظرسنجی!

🔷 دگرگونی پژوهش‌های علوم اجتماعی از طریق تحلیل ردپاهای دیجیتال با کمک هوش مصنوعی

✍️ احمدرضا سازگارنژاد | پژوهشگر دانشگاه LSE

استفاده از هوش مصنوعی می‌تواند رؤیای تحلیلگران کلان‌داده برای جایگزینی کلان‌داده با داده‌های نظرسنجی را محقق سازد. پژوهشی راجع به انتخابات ریاست‌جمهوری 2024 آمریکا نشان می‌دهد که مدل‌های زبانی بزرگ می‌توانند پیش‌بینی‌های انتخاباتی قابل قبولی در مقایسه با نظرسنجی‌های سنتی تولید کنند. محققان برای تست روش خود، انتخابات سال ۲۰۲۴ آمریکا را مورد بررسی قرار دادند.

برآوردهای آگوست-سپتامبر ۲۰۲۴ آنها (هریس: ۴۶.۴-۴۷.۶٪، ترامپ: ۴۶.۸-۴۷.۲٪) نزدیک به نظرسنجی‌های معمول در آن زمان بود. این همگرایی، نشان‌دهنده تحول بالقوه پارادایمی در روش‌شناسی پژوهش علوم اجتماعی است که در آن مدل‌های هوش مصنوعی می‌توانند بینش‌های رفتاری معناداری را از داده‌های دیجیتال طبیعی در مقایسه با پاسخ‌های نظرسنجی‌ها استخراج کنند.

استفاده از مدل‌های زبانی بزرگ در پژوهش‌های علوم اجتماعی پیامدهای روش‌شناختی بسیار عمیقی دارد. مصاحبه‌های سنتی - چه تلفنی، آنلاین یا حضوری - نیازمند این هستند که پاسخ‌دهندگان آگاهانه ترجیحات خود را فرموله و بیان کنند که سوگیری‌های شناخته‌شده‌ای مانند اثرات مطلوبیت اجتماعی (social desirability effects) و خستگی پاسخ‌دهنده (response fatigue) را ایجاد می‌کند. اما مدل‌های زبانی بزرگ با تحلیل ردپاهای دیجیتال افراد، این فرایند را بازتعریف می‌کنند.

به جای پرسیدن "به چه کسی رأی می‌دهید؟"، هوش مصنوعی پست‌های توییتر، اطلاعات پروفایل و الگوهای تعامل کاربر را برای استنباط رفتار رأی‌دهی احتمالی افراد بررسی می‌کند. این رویکرد جنبه نمایشی پاسخ‌های نظرسنجی را حذف کرده و احتمالاً ترجیحات اصیل‌تری را که در تعاملات طبیعی شبکه‌های اجتماعی بیان می‌شوند، ثبت و ارزیابی می‌کند.

این روش تحقیق همزمان ویژگی‌های جمعیت‌شناختی و قصد رأی‌دهی را از این ردپاهای دیجیتال استنباط می‌کند و "امتیاز گمانه‌زنی" (speculation score) را معرفی و محاسبه می‌کند که به طور شفاف سطوح اطمینان بالایی را نشان می‌دهد که نوآوری‌ای حیاتی برای اعتبار پژوهش‌هایی از این دست به شما می‌رود.

این رویکرد چندین چالش مهم نظرسنجی‌ها را حل می‌کند: نرخ‌های پاسخ پایین (اکنون زیر ۱۰٪ برای انتخابات آمریکا)، عدم نمایندگی نمونه تحقیق (sample bias)، و خطاهای اندازه‌گیری ذاتی در پرسش مستقیم. با تحلیل داده‌های موجود، پژوهشگران می‌توانند به جمعیت‌هایی دسترسی یابند که به طور معمول از طریق روش‌های سنتی دست‌نیافتنی هستند و این روش جدید، امکان تعریف تحقیق‌های متنوعی را در اختیار پژوهشگران قرار می‌دهد.

با این حال، محدودیت‌های قابل توجهی نیز هنوز وجود دارند. سوگیری انتخاب پلتفرم (platform selection bias) یکی از مهمترین محدودیت‌هاست: کاربران توییتر یا هر پلتفرمی نماینده جمعیت عمومی نیستند و احتمالاً رأی‌دهندگان مسن‌تر، کم‌تحصیل‌تر یا فاقد ارتباط دیجیتال را نادیده می‌گیرند. ماهیت «جعبه سیاه» تصمیم‌گیری مدل‌های بزرگ زبانی نگرانی‌هایی درباره تکرارپذیری و تقویت بالقوه کلیشه‌ها ایجاد می‌کند. ملاحظات حریم خصوصی و اخلاقی پیرامون تحلیل داده‌های عمومی شبکه‌های اجتماعی نیز نیازمند توجه دقیق‌‌اند.

شاید مهم‌ترین محدودیت بهره‌مندی از این روش، این فرض است که گفته‌های بیان شده در شبکه‌های اجتماعی به طور اصیل ترجیحات خصوصی را منعکس می‌کنند، فرضی که ممکن است با توجه به هنجارهای خاص پلتفرم و الگوهای خودسانسوری صحیح نباشد.

با این وجود، در حالی که نظرسنجی سنتی با چالش‌های وجودی مواجه است، تحلیل ردپاهای دیجیتال با هوش مصنوعی، روش‌شناسی مکملی ارائه می‌دهد که می‌تواند نحوه درک دانشمندان علوم اجتماعی از رفتار انسانی در جوامع فزاینده دیجیتال را متحول کند.

https://www.cambridge.org/core/journals/ps-political-science-and-politics/article/2024-us-presidential-election-possum-poll/89476D06B0055BD8B9E4557F09C9D10A

#فرهیختگان #نظرسنجی #هوش_مصنوعی #پایان_عصر_نظرسنجی #تحلیل_ردپاهای_دیجیتال

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 «تربیت فرزندان و مسأله قدرت و عزت»

✍️ دکتر احمد ایزدی‌طامه

بعد از تولد فرزندان، پرورش آنها مهمترین وظیفه والدین به شمار می آید. این امر مهم، به خصوص در دنیای امروز، بدون تسلط و مجهز بودن والدین به سواد تربیتی امکان پذیر نیست. تقریباً تمام والدین برای تربیت فرزندان خود حسن نیت دارند، اما به تعبیر استاد بزرگوار ما در دانشگاه تهران مرحوم دکتر غلامحسین شکوهی، برای تربیت فرزندان، حسن نیت به هیچ وجه کافی نیست.

زندگی انسان از آغاز تا انجام با چالش و مسأله همراه است و یکی از اهداف تربیت این است که والدین و سایر عناصر موثر در تربیت، فرزندان را به دانش ها، بینش ها، مهارتها و توانمندی هایی مجهز کنند که با اتکاء به آنها، فرزندان بتوانند با این چالش‌ها و مسایل، به شکل سازگارانه ای مواجهه پیدا کنند.

یکی از اشتباهات گروهی از والدین و حتی نظام رسمی تربیت در کشور این است که تصور می کنند اگر اقدامات آنها منجر به قبولی دانش آموزان در یکی از بهترین دانشگاههای کشور و در رشته ای پول‌ساز شود، آنها نقش و وظیفه خود را به صورت کامل انجام داده اند و از این طریق موفقیت و حال خوش فرزندان در آینده تضمین شده است.

خلاصه کردن تربیت به ورود فرزندان به دانشگاه و نادیده گرفتن تأدیب و رشد همه جانبه شخصیت آنها یکی از خطاهای راهبردی بسیاری از والدین و نظام تربیت رسمی در سالهای گذشته بوده است. پذیرفته شدن در یک رشته پول ساز، ممکن است به موفقیت افراد در آینده و کسب درآمد بالای آنها کمک کند، اما همیشه موفقیت با حال خوش همراه نیست و افراد موفق زیادی هستند که از خود و زندگی احساس رضایت ندارند.

خوشحالی و حال خوب انسانها در زندگی بزرگسالی منوط به این است که آنها بتوانند با چالش‌ها و مسایل زندگی به صورت موثری مقابله کنند و یکی از لوازم تحقق این مهم این است که فرزندان در فرآیند تربیت به دو ادراک سالم و واقعی از خود مجهز شوند.

۱- ادراک خود توانمندی:
برای مقابله موثر با چالش‌های زندگی بزرگسالی، فرد باید از خود تصویر فردی قوی داشته باشد که توانایی شناخت، مواجه شدن و حل مسأیل خود را دارد و در غیر این صورت فرد یا خود را تسلیم مشکلات خواهد کرد و یا از آنها فرار می کند. در مقابله با چالش‌های زندگی، این مهم نیست که ما واقعا چقدر توانا هستیم و چه استعدادهایی داریم، بلکه مهم تصویر ذهنی و ادراک ما از توانایی ها و استعدادهای مان است. چه بسیار افرادی که واقعاً از توانایی مقابله با مشکلات زندگی برخوردار اند، اما تصویر ذهنی آنها از خود چیز دیگری است.

۲ـ ادراک خود ارزشمندی:
یکی از زمینه های گرایش افراد به آسیب های روانی و اجتماعی مانند اعتیاد و افسردگی این است که آنها ارزش چندانی برای شخصیت خود قایل نیستند و خویش را فرد ارزشمندی ارزیابی نمی کنند و در نتیجه خود را در معرض تجاربی قرار می دهند که نتیجه آنها می تواند آسیب زا باشد.

مطالعات صورت گرفته نشان می دهد که هر چقدر فرد خود را ارزشمندتر بداند، احتمال گرایش او به رفتارهایی همچون بزهکاری، اعتیاد، همرنگی مزمن با دیگران و رفتارهای ضد اجتماعی کاهش می یابد.

روشن است که دو تصویر «من توانایی مقابله با چالش‌های زندگی را دارم» و «من خود را ارزشمند می‌دانم» ذاتی نیستند و افراد آنها را در فرآیند تربیت خانوادگی، اجتماعی، مدرسه ای و سیاسی و به واسطه تجاربی که در معرض آنها قرار می گیرند، می آموزند.

بنابراین به دخترانم و تمام بانوان کشورم توصیه می شود ابتدا به فرزندان‌تان «من ارزشمندم» و «من می توانم» یاد بدهید، در این صورت ، آنها در زندگی بزرگسالی افرادی خواهند شد که از خود و زندگی شان احساس رضایت دارند و توانایی مقابله با چالش‌های زندگی را در خود می بینند و به دنبال آن کمک کنید تا آنها بر اساس استعداد و علاقه خود دانش و فنی را بیاموزند تا به کمک آنها بتوانند کسب درآمد کرده و موفقیت خود را در آینده تضمین کنند.

برچسب نزدن به فرزندان، پذیرش آنها، عدم مقایسه آنها با دیگران، نظارت و کنترل آنها در کنار حمایت و محبت، اجتناب از وابسته کردن آنها به پول و سایر حمایت های والدین، احترام به شخصیت آنها و انتقاد را متوجه رفتار آنها کردن، آشنایی با ویژگی های مرحله رشدی فرزندان و ایجاد تناسب بین تجارب تربیتی با مرحله‌ی سنی آنها، سبک والدینی قاطعانه و ایجاد زمینه های استقلال و خودکاری در فرزندان، از عواملی هستند که به ایجاد و تقویت «خود توانمندی» و «خود ارزشمندی» فرزندان در بستر خانواده کمک می کند.

@Hastiyadgirandeh

#تربیت_فرزندان #قدرت #عزت #خود_توانمندی #خود_ارزشمندی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

📚 آثار مطالعه کتاب!

🖊"چاک سوییندل" نویسنده و سخنران انگیزشی آمریکایی، به زیبایی تأثیرات ژرف مطالعه راچنین توصیف می‌کنند ."

کتاب خواندن، تار عنکبوت‌های ذهن را پاک می‌کند. قدرت تفکر را تقویت می‌کند. ماهیچه‌های مغز را ورزیده می‌کند. خواندن قدرت تحمل ما را برای حقایق تلخ و راه های جدید بالا میبرد. خواندن ، بزرگ شدن را جایگزین پیرشدن می‌کند. "
بیایید این جمله چاک سوییندل به پاس بزرگداشت * *روز کتاب ، کتابخوانی و کتابدار* * به اجزای مختلفش تجزیه و تحلیل کنیم تا عمق معنا را بیشتر درک کنیم:

1. "تار عنکبوت‌های ذهن را پاک می‌کند."
* منظور: پیش‌داوری‌ها، باورهای غلط، اطلاعات کهنه و افکار راکد و تکراری مانند تار عنکبوت، ذهن ما را فرامی‌گیرند و مانع دیدن واضح حقایق می‌شوند.
* نقش مطالعه: مطالعه با ارائه ایده‌ها، دیدگاه‌ها و اطلاعات جدید، این تارهای ذهنی را می‌زداید و به ما کمک می‌کند دنیا را با وضوح و شفافیت بیشتری ببینیم.

2. "قدرت تفکر را تقویت می‌کند. ماهیچه‌های مغز را ورزیده می‌کند."
* منظور: مغز نیز مانند یک عضله نیاز به ورزش دارد. مطالعه یک ورزش فکری است.
* نقش مطالعه: هنگامی که می‌خوانیم، مغز ما درگیر پردازش اطلاعات، تجزیه و تحلیل مفاهیم، ایجاد ارتباطات جدید و به خاطر سپردن جزئیات می‌شود. این فرآیند، توانایی تفکر انتقادی، تحلیل و تمرکز ما را به طور قابل توجهی افزایش می‌دهد.

3. "خواندن قدرت تحمل ما را برای حقایق تلخ و راه‌های جدید بالا می‌برد."
* منظور: انسان به طور غریزی از تغییر و شنیدن حرف‌های ناخوشایند هراس دارد.
* نقش مطالعه: کتاب‌ها ما را با واقعیت‌های سخت زندگی، تاریخ پراز فرازونشیب بشر و ایده‌های رادیکال آشنا می‌کنند. این آشنایی، "سازگاری شناختی" ما را افزایش می‌دهد و باعث می‌شود در مواجهه با ایده‌های جدید یا حقایق ناخوشایند، کمتر دچار شوک یا انکار شویم و ظرفیت فکری ما برای پذیرش آنها بیشتر شود.

4. "بزرگ شدن را جایگزین پیرشدن می‌کند."
* این بخش، هسته مرکزی و زیباترین بخش جمله است.
* پیر شدن: یک فرآیند کاملاً فیزیولوژیک و غیرقابل اجتناب است.
* بزرگ شدن: یک فرآیند فکری، عاطفی و معنوی است. به معنای کسب خرد، تجربه، بلوغ فکری و گسترش دیدگاه است.
* نقش مطالعه: مطالعه به ما این امکان را می‌دهد که بدون محدودیت در زمان و مکان، از تجربیات دیگران بیاموزیم. ما در طول چند ساعت، درس‌هایی را می‌آموزیم که ممکن است نویسنده یک عمر برای کسب آن زحمت کشیده است. بنابراین، با مطالعه، ما تنها بر تعداد سال‌های زندگی خود نمی‌افزاییم، بلکه بر غنا، عمق و معنای زندگی خود می‌افزاییم. ما "پیر" می‌شویم اما همچنان به "بزرگ" شدن ادامه می‌دهیم.

جمع‌بندی نهایی:

چاک سوییندل به طور خلاصه می‌گوید: مطالعه تنها جمع‌آوری اطلاعات نیست؛ بلکه یک ترمیم‌کننده، تقویت‌کننده و متحول‌کننده قدرتمند ذهن است. مطالعه سلاحی در برابر جمود فکری و ابزاری برای رشد مستمر شخصی است.

#کتاب #مطالعه_کتاب #آثار_مطالعه_کتاب

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠ایران؛ محور استراتژیک غرب‌آسیا!

✍️آرش رئیسی‌نژاد

ایران «محور مرکزی پیوند‌ دهنده استراتژیک» در غرب آسیاست که از دو ویژگی تاریخی «تداوم در عین گسست» و «وحدت در کثرت» برخوردار است!

جمله بالا تعریفی جامع و ژرف از  «ایران» را فراهم می‌کند؛ فهمی برخاسته از جغرافیا، تاریخ و فرهنگ این کشور که بر سیاست خارجی، اقتصادی و اجتماعی نیز تاثیر می‌گذارد.

درک چنین تعریفی از ایران با فهم چهار رکن بنیادین درهم تنیده است: محوریت٬ پیوند دهنگی٬ مرکزیت٬ و استراتژیک.

نخست، ایران «محور» چهار زیر سیستم در غرب آسیاست: خاورمیانه٬ آسیای مرکزی٬ قفقاز جنوبی و آسیای جنوبی. پس نقش ایران همچون یک لولاست; لولایی تاریخی در میانه این چهار منطقه.

دوم، جایگاه پیوندگاهی ایران این چهار منطقه را درهم تنیده کرده است. ایران پیوندگاهی است که در دهانه سه قارهٔ آسیا، اروپا و آفریقا جای گرفته است.

سوم، ایران در مرکز غرب آسیای بزرگ، از مرز هند و چین تا رود نیل و تنگه‌های بسفر-داردانل جای گرفته است; جایگاهی دیرین که در جهان‌بینی اسطوره‌ای ایرانیان و مرکزیت ایران در میان هفت اقلیم اشاره دارد.

این محور پیوند‌دهنده مرکزی اما استراتژیک نیز هست. بدین معنا که فرمانروایان خردمند ایرانی با درک چنین جایگاهی توان اعمال قدرت و به کارگیری استراتژی‌های متوازن برای دستیابی به اهداف ژئوپلیتیکی را داشتند.

چنین فهمی از ایران بر سیاست خارجی ایران نیز تاثیر می‌گذارد؛ چرا که جایگاه ژئواستراتژیک ایران می‌باید زیربنای استراتژی سیاست خارجی باشد. این درک بدین معناست که استراتژی «زندگی در شکاف» و تلاش برای بهره‌مندی از رقابت قدرت‌های بزرگ سیاستی خردمندانه است.

استراتژی اقتصادی و ژئواکونومیک ایران نیز باید بر بهره‌مندی از جایگاه جغرافیایی کشور استوار باشد تا از طریق کریدور‌ها (خطوط انرژی، حمل‌ونقلی و دیجیتال) و اصلاحات مبتنی بر بازار آزاد دگربار ایران را با زنجیره ارزش جهانی پیوند دهد.

خط مشی اجتماعی-فرهنگی نیز باید مبتنی با اصل وحدت در عین کثرت و تداوم در عین گسست تاریخی در ایران باشد؛ اصلی که به تمرکز بر هویت ملی تاریخی ایرانیان و احترام به شیوه‌های زندگی و عقاید ایرانیان اشاره دارد و شیوه‌های یکسان‌ساز اجباری، از عقیده تا پوشش، ره به جایی نمی‌برد.

همان‌گونه که افراد را با ظاهر و جسمانیت، پیشینه و سابقه، و منش و ویژگی‌هایشان می‌شناسیم؛ کشورها را نیز باید با جغرافیا، تاریخ و فرهنگ آنها بشناسیم.

همه این نکات را در کتاب‌ها، مقالات، توییت‌ها و فرسته‌های خود در یک دهه اخیر توضیح داده‌ام.

امید که برای ایران و ایرانیان رهگشا گردد!

@Iran_simorgh

#ایران #تعریف_ایران #تعریف_از_ایران⁩

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠 دلارزدایی یا بورس‌گرایی؟

👈 محمدجواد روح

▪️یادداشت منتشرشده در شماره ۹۳۹ روزنامه هم‌میهن | یکشنبه دوم آذرماه۰۴

▪️بخش نخست

✍️ حدود یک‌ماه پیش به همراه جمعی از مدیران و سردبیران رسانه‌ها مهمان وزارت امور اقتصادی و دارایی بودیم. در آن نشست، مدیر یکی از معتبرترین رسانه‌های اقتصادی کشور با اشاره به شاخص‌های کنونی اقتصاد ایران، از وزیر پرسید ما که نمی‌دانیم با این شرایط قرار است به کجا برویم؛ آیا شما هم نمی‌دانید و یا در پشت صحنه اداره کشور خبری هست که ما نمی‌دانیم؟

✍️ نوبت به من که رسید، با اشاره به صحبت‌های این مدیر مطبوعاتی، گفتم: من اقتصاددان نیستم و حوزه فعالیتم در رسانه هم، اقتصاد نیست. طبیعتا وقتی مدیران رسانه‌های معتبر اقتصادی از وضعیت اداره کشور سر در نمی‌آورند؛ تکلیف از امثال ما ساقط است. بااین وجود، در این حد می‌دانم که مساله اصلی اقتصاد ایران، سیاست است. چه سیاست خارجی که بدون خروج از انزوا، پیوستن به اقتصاد جهانی، رفع تحریم‌ها و جذب سرمایه و تکنولوژی خارجی نمی‌توان انتظار بهبود وضعیت اقتصادی را داشت و چه سیاست داخلی که با تداوم روند حامی‌پروری و خالص‌سازی، نمی‌توان انتظار حل مسائل دولت و بنیادهای اقتصادی را داشت و به ابربحران‌هایی چون کسری بودجه، ورشکستگی صندوق‌های بازنشستگی، ناترازی بانک‌ها، فقدان شفافیت اقتصادی، رانت‌جویی و حتی بحران‌های آب و محیط‌زیست پایان داد.

✍️ در آن دیدار به وزیر جدید اقتصاد یادآور شدم که دلیل اصلی استیضاح و برکناری وزیر سابق (عبدالناصر همتی) این بود که در قبال این مساله اصلی، نه‌ فقط ساکت و منفعل نبود؛ بلکه حتی در روز استیضاح، از تاکید و پافشاری بر این رویکرد که مساله اصلی اقتصاد و به‌ویژه نرخ ارز و طلا، سیاسی (و به‌ویژه سیاست خارجی و تحریم‌ها) است، دست نکشید و البته، هزینه آن را هم پرداخت.

✍️ در کنار این رویکرد اصولی، البته رویکردی نمایشی هم می‌توان به اقتصاد داشت. مشابه رویکرد دولت‌های #احمدی_نژاد و #رئیسی و یا گفتارهای #محمد_باقر_قالیباف که خواستند و می‌خواهند مساله واقعی اقتصاد را زیر سایه اقدامات نمایشی پنهان کنند و در واقع، بیراهه‌هایی را به جای راه بنشانند و زاغ‌هایی رنگ‌شده را جای قناری به خلق‌الله بفروشند.

✍️ پول‌پاشی‌های احمدی‌نژادی، فعال کردن کارخانجات تعطیل‌شده به سبک رئیسی و یا راه انداختن سامانه‌ها در دولت قبل و یا تاکید و پافشاری بر کالابرگ الکترونیکی یا فعالیت جهادی از سوی قالیباف، نمونه‌هایی بارز از این رویکرد نمایشی است.

✍️ رویکردی که متاسفانه بخش‌هایی از دولت چهاردهم نیز با آن همراه شده‌اند و به‌ویژه پس از برکناری همتی، برای بقای خود بر کرسی‌های وزارت و نجات دادن گریبان خود از دست تندروها و پوپولیست‌های پارلمانی، گاه سر به بیراهه می‌نهند و تحت عنوان شرایط جنگی یا محدودیت منابع، اصول اقتصاد را کنار می‌گذارند و همایش و نمایش را جایگزین می‌کنند.

✍️ در آن نشست، از وزیر جدید اقتصاد خواستم که اگر کاری نمی‌تواند بکند؛ دست‌کم همچون وزیر سابق، مواضع روشنی بگیرد و بر مساله اصلی اقتصاد ایران پای فشارد و از افتادن در بیراهه، دوری جوید.

✍️ از جمله بیراهه‌های کنونی که در اقتصاد سیاسی ایران از سوی جریانی ایدئولوژیک و رادیکال مدام مطرح می‌شود و حتی بر پایه آن به تاسیس حزب و خیمه زدن در شبکه‌های صداوسیما و رسانه‌های همسو روی آورده‌اند، شعار و ایده "دلارزدایی" است.

✍️ شعار و ایده‌ای که تحت شرایط تحریم و در سایه انفجار نرخ برابری ریال و دلار به‌ویژه از سال۱۳۹۷ بدین‌سو، بستر طرح پیدا کرده است و در آن، با اتکا و استناد به سازمان‌هایی چون بریکس و شانگهای و ارائه تصویری آگراندیسمان از قطب‌بندی جهانی، چنین عنوان و ادعا می‌شود که دلار در حال از دست دادن جایگاه و اعتبار خود در اقتصاد دنیاست و ازاین‌رو، به سیاستگذاران و تصمیم‌گیرندگان توصیه می‌کند به سمت حذف دلار از مبادلات اقتصادی حرکت کنند.

🔅ادامه یادداشت را در پست بعد بخوانید👇

@javadrooh

#بازار #بازار_آزاد #دلارزدایی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠مویه‌های آماری و غرق‌شدگی

🔺اعتماد ۲۶ آبان ۱۴۰۴

▪️به ضمیمه یادداشت خواندنی دکتر منصوری در باره نتایج فاجعه‌بار سیاست افزایش جمعیت رومانی در سال ۱۹۶۶

✍️عباس عبدی

🔘هر روز که می‌گذرد شکست قاطع قانون فرزندآوری بیش از پیش نمایان می‌شود و این مسأله مهم اجتماعی که با ادامه وضع کنونی آینده مبهمی را برای کشور رقم می‌زند اسیر سیاست‌های نادرست تعدادی نماینده کرده، که درک علمی و واقعی از بحران ندارند و حمایت از این قانون را برای خود هویتی کرده‌اند.

🔘متأسفانه برخی از مسئولین دیگر هم می‌ترسند و جرأت اظهارنظر و نقد ندارند و فقط به ذکر آمار و ارقام فرزندآوری بسنده می‌کنند و حتی کلمه‌ای در این باره نمی‌گویند که چرا این همه هزینه‌های کلان برای فرزندآوری نه تنها گامی رو به جلو نبوده، بلکه با سرعت بیش‌تری در مسیر معکوس اثر گذاشته است. از همه بدتر اینکه مثل یک غریق که به یک حشیش (گیاه خشک کوچک) آویزان می‌شود تا نجات پیدا کند، آنان هم شواهد بی‌ربطی را در موفقیت‌های خود برمی‌شمارند. و پیاپی با ناله و مویه آمار منفی فرزندآوری را می‌دهند بدون این که کلمه‌ای در باره شکست این قانون بگویند.

🔘در اینجا چند نمونه از این زنجموره‌های آماری را مرور می‌کنیم. سخنگوی کمیسیون بهداشت گفت؛ ▪️فرزندآوری در سال ۱۴۰۳ نسبت به سال پیش ۷.۴ درصد کاهش داشته. سه‌ماهه نخست امسال نیز حکایت از تداوم و حتی تشدید این روند دارد. کاهش ۹ درصدی تولد و کاهش ۸ درصدی ازدواج نسبت به مدت مشابه سال قبل ثبت شده است.▪️

🔘دبیر مرکز مطالعات راهبردی جمعیت کشور نیز گفت؛ ▪️نرخ باروری در ایران به حدود ۱.۶ فرزند رسیده و کشور در آستانه رشد منفی جمعیت قرار دارد. نرخ رشد جمعیت کشور به حدود شش دهم درصد کاهش یافته و بر اساس برآوردها، تا سال ۱۴۱۵ به صفر خواهد رسید. در سال‌های گذشته تعداد تولدهای سالانه حدود ۱.۶ میلیون نفر بود که بیش از ۶۰۰ هزار کاهش یافته است. اکنون حدود ۱۴ درصد جمعیت کشور را سالمندان بالای ۶۰ سال تشکیل می‌دهند و پیش‌بینی می‌شود این نسبت طی دو دهه آینده به ۳۳ درصد برسد، و فشارهای سنگینی بر نظام اقتصادی، تأمین اجتماعی، بیمه و امنیت کشور وارد خواهد کرد. وی گفت؛ رهبر معظم انقلاب تاکنون ۷۰ مرتبه در دیدارهای عمومی به مسئله جمعیت تأکید کرده‌اند که نشان از اهمیت و فوریت این موضوع دارد. وی با ابراز امیدواری از رشد تولدهای فرزندان سوم تا پنجم در سال‌های اخیر، گفت؛ این افزایش نشان می‌دهد تابوی فرزندآوری در حال شکستن است. کاهش فاصله ازدواج تا تولد فرزند اول را یکی از نکات مثبت در سال‌های اخیر دانست و گفت: این فاصله از ۵.۵ سال به حدود ۴.۱۴ سال کاهش یافته که حاکی از تغییر نگرش زوج‌های جوان نسبت به فرزندآوری است. وی همچنین از افزایش ۹ درصدی تمایل زوج‌های جوان به داشتن فرزند سوم خبر داد و آن را از راهکارهای مؤثر برای مقابله با کاهش جمعیت عنوان کرد.▪️

https://telegra.ph/مویه%25E2%2580%258Cهای-آماری-و-غرق%25E2%2580%258Cشدگی-11-17

#مویه‌های_آماری #جمعیت #افزایش_جمعیت #غرق‌شدگی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔲⭕️چه‌گوارا یا اسمیت؟ مساله این بود!

✍🏻دكتر عبده تبريزي

به دهه‌ پنجاه، به آن فضای بسته‌ی سیاسی و فرهنگی کشور فکر می ‌کنم که مثل دیگر جوانان فکر و ذکرم جست‌وجوی عدالت بود که همیشه در آن دوران رنگ و بوی چپ داشت. شیفته‌ نام‌ها و کتاب‌هایی بودیم که از رنج مردم سخن می‌گفتند.

رمان‌هایی می‌خواندیم مثل خوشه‌های خشمِ جان اشتاین‌بک، مادرِ ماکسیم گورکی یا بینوایانِ ویکتور هوگو؛ آثاری که در آنها فقر، ستم و نابرابری تصویر می‌شد و دل جوان را به جوش می‌آورد. کار مخفی جوانان آن بود که در حلقه‌های کوچک سلف سرویس یا نمازخانه‌ دانشکده بنشینند و ساعت‌ها از عدالت حرف بزنند. کتاب‌ها دست‌به‌دست می‌چرخید و هر متنی که ادعای عدالت‌جویی و مساوات داشت خوانده می‌شد، حتی به سراغ کتاب سبز قذافی می‌رفتیم.

تصور کنید، در جست‌وجوی عدالت، به کسی پناه برده بودیم که خود نماد بی‌عدالتی و استبداد بود. ذهن ساده و آرمان‌خواه جوان دهه‌ی پنجاه، وقتی فضا برای اندیشیدن آزاد نیست، شنونده‌ هر صدای مدعی عدالت بود، حتی اگر آن صدا از طرابلس می‌آمد.

آن دوران برای من و نسل من دوران شور بود و در جستجوی عدالت شریعتی را در حسینیه‌ ارشاد دنبال می‌کردیم و نوشته‌های دیوید هاروی را در New Left Review . چه‌گوارا و قهرمانان نهضت‌های آزادی‌بخش برای ما نماد عدالت بودند. به دنبال جامعه‌ی بی‌طبقه می‌گشتیم.

وقتی در سال ۴۸ وارد دانشکده شدم و خواندن متون اقتصاد را دنبال کردم، با دنیایی روبه‌رو شدم که نظم و منطق خودش را داشت. مفاهیمی مانند بازار، رقابت، قیمت و انگیزه‌ی انسانی کم‌کم ذهنم را شکل دادند.

آشنایی با اندیشه‌های اقتصاددان اخلاقی آدام اسمیت برایم نقطه‌ی عطف بود. وقتی نخستین بار خواندم که «ما از نانوای محل نان می‌خریم نه از سر دلسوزی‌اش، بلکه از پیِ نفع شخصی اوست که جامعه تغذیه می‌شود»، در ابتدا بسیار دلگیر شدم، چرا که در آن ایام فکر می‌کردم نفع شخصی با عدالت در تضاد است. این جمله برایم سرد و بی‌احساس بود، اما بعدها فهمیدم اسمیت از خودخواهی نمی‌گوید، از نظمی حرف می‌زند که انسان‌ها، آزاد و قانون‌مدار، با آن خیر جمعی می‌آفرینند.

درباره‌ی سیستمی سخن می‌گوید که در آن آزادی و قانون دست به دست هم می‌دهند تا خیر عمومی پدید آید. بازار آزاد به معنای بی‌قانونی نیست، بلکه یعنی قانونی روشن برای همه؛ یعنی رقابت سالم، اطلاعات شفاف و فرصت برابر.

با انقلاب اسلامی، نسلی که من هم در آن بودم، به میدان آمد تا جامعه‌ای عادلانه بسازد. شور انقلابی و نگاه چپ جای علم را گرفت. عدالت با شعار حمایت از مستضعفین آغاز شد و با کنترل و دخالت ادامه یافت.

دولت خواست به جای مردم تصمیم بگیرد و نتیجه‌اش را هم دیدیم: قیمت‌گذاری دستوری، چند‌نرخی‌کردن ارز، دشمن‌پنداشتن بازار و سرمایه‌گذار و نادیده‌گرفتن قانون مالکیت.

دولت‌ها تصور کردند اگر قیمت را پایین نگه دارند عدالت برقرار می‌شود، اما هر بار که قیمت را سرکوب کردند تورم بالاتر رفت و فقر عمیق‌تر شد. به جای آن‌که تورم را مهار کنند، گران‌فروش را مجازات کردند، گویی گناه فقر بر دوش مغازه‌دار و تولیدکننده است. به جای اعتماد به بازار، به بخشنامه پناه بردیم.

وقتی برق و انرژی با قیمت غیرواقعی عرضه می‌شود، مردم و صنعت هر دو در دام کمبود گرفتار می‌شوند.

امروز کشوری هستیم با بالاترین ذخایر نفت و گاز و ظرفیت نیروگاهی منطقه، اما باز هم در گرمای تابستان و سرمای زمستان با بی‌برقی مواجهیم، چون از منطق بازار و قیمت واقعی انرژی فاصله گرفته‌ایم.

بازار، که باید عرصه‌ رقابت و خلاقیت باشد، به میدان رانت و تبعیض تبدیل شد. نظام چند‌نرخی ارز، چند‌قیمتی‌کردن انرژی و کالا و قیمت‌گذاری اداری همه به فساد دامن زدند. به نام دفاع از مستضعفین رانت‌خواری‌ها و خصولتی‌سازی‌ها شکل گرفت.

هنوز هم بخش بزرگی از جامعه، حتی در میان دانشگاهیان، باور ندارند که بازار، اگر درست فهمیده شود، دشمن عدالت نیست. بازار ابزار عدالت است؛ عدالتی که نه با فرمان دولتی بلکه با نظم خودجوش مردم و با حاکمیت قانون به دست می‌آید. در کنار آدام اسمیت، اقتصاددانان دیگری هم بودند که صدایشان شنیدنی بود.

میلتون فریدمن می‌گفت: «دولت اگر بخواهد مردم را خوشبخت کند، نخستین گامش باید این باشد که دست از کار مردم بردارد.» مصداق زنده‌ این سخنان ساده اما عمیق تجربه‌ چند دهه‌ی ما در ایران است. هر جا دولت بیش از اندازه دخالت کرد، هم عدالت آسیب دید و هم آزادی.

متن نزدیک به سخنرانی در رویداد تد در دانشگاه امیرکبیر در اول آبان ۱۴۰۴

@I_D_Network
#چه‌گوارا #اسمیت #آدام_اسمیت #عدالت #بازار
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 معرفی کتاب

📚 48 قانون قدرت


✍🏻 رابرت گرین

🔸 «48 قانون قدرت» نوشته رابرت گرین یکی از معروف‌‌ترین کتاب‌‌های روانشناسی قدرت است

▪️ خلاصه 48 قانون را بخوانید:

1. هرگز از اربابان خود پیشی نگیرید
2. هرگز بیش از حد به دوستان اعتماد نکنید، یاد بگیرید که از دشمنان استفاده کنید
3. اهداف خود را پنهان کنید
4. همیشه کمتر از حد لازم صحبت کنید
5. شهرت خود را با جانتان حفظ کنید
6. توجه دیگران را جلب کنید؛ برجسته باشید
7. دیگران را وادار کنید برای شما کار کنند و همیشه اعتبار را به خودتان بگیرید
8. کاری کنید دیگران به سمت شما بیایند؛ در صورت نیاز از طعمه استفاده کنید
9. با اعمال خود پیروز شوید؛ هرگز به بحث و جدل تکیه نکنید
10. از افراد ناراحت و بدشانس دوری کنید
11. یاد بگیرید چگونه دیگران را وابسته به خود نگه دارید
12. صداقت و سخاوت انتخابی؛ دیگران را خلع‌سلاح کنید
13. با درخواست کردن از منافع شخصی دیگران کمک بگیرید
14. نقش یک دوست را بازی کنید؛ مانند یک جاسوس عمل کنید
15. دشمن خود را کاملاً نابود کنید
16. ارزش خود را با کمبود و نایابی بالا ببرید
17. فضایی از غیرقابل‌پیش‌بینی بودن ایجاد کنید
18. خود را پشت قلعه منزوی نکنید
19. بدانید با چه کسی طرف هستید؛ مراقب باشید که چه کسی را می‌رنجانید
20. هیچ‌گاه کاملاً به هیچ‌کس متعهد نشوید
21. یک احمق را به سمت خود جذب کنید؛ طوری رفتار کنید که احمق‌تر از او به نظر برسید
22. تاکتیک تسلیم را به کار ببرید
23. نیروهای خود را متمرکز کنید
24. نقش پیکار تمام‌عیار را بازی کنید
25. خود را بازآفرینی کنید
26. دستان خود را پاکیزه نگه دارید
27. به نیازهای دیگران برای باور کردن بازی کنید
28. با جسارت وارد عمل شوید
29. همه چیز را تا پایان برنامه‌ریزی کنید
30. موفقیت‌های خود را تلاش‌ناپذیر جلوه دهید
31. گزینه‌ها را کنترل کنید
32. به دیگران همان چیزی را که می‌خواهند بشنوند بگویید
33. ضعف‌ها و ناامنی‌های دشمن خود را پیدا کنید
34. مانند یک پادشاه رفتار کنید تا مانند یک نفر رفتار شود
35. هنر زمان‌بندی را استاد شوید
36. چیزهایی را که نمی‌توانید داشته باشید نادیده بگیرید
37. نمایش‌های جذاب ایجاد کنید
38. هر طور دوست دارید فکر کنید، اما مانند دیگران رفتار کنید
39. آب‌ها را به هم بزنید تا ماهی شکار کنید
40. از دریافت کمک از دیگران دوری کنید
41. از قدم گذاشتن در کفش‌های یک مرد بزرگ خودداری کنید
42. چوپان را بزنید تا گله پراکنده شود
43. بر قلب‌ها و ذهن‌ها حکومت کنید
44. با اثر آینه‌ای خلع سلاح کنید و خشمگین کنید
45. تغییر را تبلیغ کنید، اما هرگز زیاد به آن اشاره نکنید
46. هرگز بیش از حد کامل به نظر نرسید
47. هیچ‌گاه از حد هدف خود عبور نکنید؛ بدانید کی باید متوقف شوید
48. حالت بی‌شکلی و انعطاف‌ پذیری کامل را در پیش بگیرید

@AsreFori

#کتاب #معرفی_کتاب #48_قانون_قدرت #رابرت_گرین

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 توافقِ دو نفره!

✍🏻 سهند ایرانمهر

در دنیای امروز، لحظه‌هایی هست که نه به‌خاطر اتفاقاتی که دیده می‌شوند، بلکه به‌خاطر آن‌چه پنهان باقی می‌ماند مهم می‌شوند. دیدار دوباره محمد بن‌سلمان و دونالد ترامپ دقیقاً از همین جنس است؛ نقطه تلاقی دو پروژه قدرت که هر کدام نیازهای خاص خود را دارد و همین نیازهاست که آینده منطقه را قاب‌بندی می‌کند.

ترامپ از همان روزهای ورودش به سیاست، با شفافیت نشان داده که نگاهش به جهان نه ارزش‌محور است، نه نهادمحور؛ بلکه معامله‌محور است. او در بن‌سلمان نه یک شریک استراتژیک، بلکه یک «اهرم» می‌بیند؛ رهبر جوانی که با سرعتی بی‌سابقه همه پیچ‌های سنتی قدرت در عربستان را از نو بسته و آماده پرداخت نقدی برای هر توافق بزرگ است. از دید ترامپ، بن‌سلمان بهترین شریک برای خلق صحنه‌هایی است که او دوست دارد: قراردادهای عظیم، نمایش‌های رسانه‌ای و اعلام پیروزی‌های سریع.

اما سمت مقابل داستان ساده‌تر نیست. بن‌سلمان در حال اجرای بزرگ‌ترین بازطراحی قدرت در تاریخ معاصر عربستان است؛ پروژه‌ای که هم جسورانه است و هم پرریسک. او برای تثبیت این پروژه ــ از نئوم تا صنایع دفاعی تا گذار انرژی ــ به دو چیز نیاز دارد: امنیت سخت و پوشش بین‌المللی. ترامپ، اگر قدرتمند به نظر برسد، هر دو را می‌تواند در اختیارش بگذارد و مهم‌تر از آن، بدون طرح پرسش‌های اخلاقی، حقوقی یا نهادی که معمولاً فضای سیاسی رسانه‌ای آمریکا مطرح می‌کند.اما نقطه تنش در این رابطه این است که نزدیکی ترامپ-بن‌سلمان، بیش از آن‌که یک «ائتلاف استراتژیک» باشد، یک معاملۀ متقابل برای بقاست.

هر دو رهبر به‌طور غریزی می‌دانند که دیگری می‌تواند در سیاست داخلی‌اش دست‌کم یک پیروزی روایی خلق کند. ترامپ می‌تواند بگوید «با سعودی‌ها توافق تاریخی کردم»؛ بن‌سلمان می‌تواند بگوید «قوی‌ترین مرد آمریکا پشت ماست». مشکل اینجاست که هر دو، در نقطه‌ای، می‌توانند از دیگری عبور کنند؛ چون این رابطه نه بر نهاد استوار است، نه بر ارزش‌های آمریکایی یا عربی، که بر نیاز متکی است.

اگر روزی ورق در واشنگتن به زیان ترامپ برگردد، کسی از این رابطه دفاع نخواهد کرد؛ چون دست‌کم بخشی از آن بر پایه محاسبات کوتاه‌مدت و بی‌ثبات بنا شده است. این همان بخشی است که بر «توافق‌های فردی قائم به شخص» بنا شود، نه‌تنها نظم منطقه‌ای نمی‌سازد، بلکه می‌تواند آن را شکننده‌تر کند.

دیدار اخیر بن‌سلمان و ترامپ، اگرچه در قاب رسانه‌ای‌اش گرم و صمیمی به‌نظر می‌رسد، اما در ژرفایش چیزی کاملاً متفاوت جریان دارد: اتحاد دو پروژه شخصی با هزینه‌ای که در نهایت، نه واشنگتنِ ترامپ می‌پردازد و نه ریاض؛ بلکه از یک سو منطقه می‌پردازد و از سوی دیگر آمریکایی که ترامپ در حال عبور از آن است.

(https://attach.fahares.com/E3JyneCuU3aaOkbWlX893Q==)

@sahandiranmehr
#بن‌سلمان #ترامپ #توافق_ترامپ_و_بن‌سلمان
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠همسایه جدیدمان را بهتر بشناسیم!

✍️حامد پاک‌طینت

مردم عربستان حق دارند دستاوردهای سفر اخیر رهبر جوانشان به آمریکا را بررسی کنند تا امکان برنامه‌ریزی دقیق‌تری برای کار و زندگی خود مهیا نمایند؛

اگر واقع‌بین باشیم برای ما هم که به عنوان همسایه، همیشه رقیب بوده‌ایم یا حداقل چنین حسی داشتیم بررسی چنین سفرها و اقداماتی نه تنها مضر نیست بلکه الزامی است!

📌عربستان امن
توافق جدید بین بن سلمان و ترامپ حاکی از بزرگترین توافق همکاری دفاعی در تاریخ آمریکاست. مدرن‌سازی ارتش عربستان در دستور کار است. حداقل ۴۰ فروند F35 که در این منطقه فقط در اختیار اسرائیل بود به ارزش ۶۰ میلیارد دلار به عربستان فروخته شد، رخدادی که از دیدگاه بسیاری از کارشناسان نظامی و سیاسی بعید بود با تیپ شخصیتی ترامپ و روانشناسی سلمان محقق شد؛ نیروی هوایی و فضایی شامل پهپادها و ماهواره ها، دفاع هوایی و موشکی از جمله تاد، پتریوت، امنیت دریایی، ناوهای جنگی چندمنظوره، مدرن‌سازی نیروهای زمینی و امنیت مرزی، به علاوه ۳۹۰ تانک آبرامز به ارزش ۳۰ میلیارد دلار، ارتقای سیستم های ارتباطی و اطلاعاتی و پشتیبانی و نگهداری توسط ۱۲ شرکت دفاعی آمریکایی جمعا به ارزش ۱۴۲ میلیارد دلار امضا و البته تعهد کامل آمریکا به دفاع از عربستان در برابر هر حمله خارجی به قلمرو، حاکمیت و زیرساختها به عنوان تهدیدی برای امنیت آمریکا تلقی خواهد شد. با این تفاصیل قدری دشوار به نظر میرسد که شاهد تکرار ماجراهای حمله موشکی به آرامکو یا اصولا نگاهی چپ از سوی ایران باشیم!

📌قدرتخانه تکنولوژیک
دومین هاب هوش مصنوعی جهان!
توافق نامه دیروز،عربستان را به کارخانه و صادرکننده هوش مصنوعی مبدل می کند! عربستان به آخرین و پیشرفته ترین تراشه های جهانی مورد مصرف برای هوش مصنوعی دسترسی تا برای ساخت کارخانه های هوش مصنوعی با ظرفیت ۵۰۰ مگاوات، مراکز دیتاسنتر و دوقلوهای دیجیتال استفاده نماید. انودیا، گوگل، آمازون در این پروژه مشارکت دارند و این بخش ۲۰۰ میلیارد دلار برای عربستان آب خورده است. ۲۰.۰۰۰ متخصص آمریکایی به زودی روانه این کشور خواهند شد تا عربستان را به دومین هاب هوش مصنوعی جهان پس از آمریکا و پیش از چین تبدیل کنند!

📌عربستان هسته‌ای:
شرکت جنرال الکتریک و وستینگهاوس نسبت به طراحی و راه اندازی صنعت هسته ای عربستان شروع به کار میکنند. عربستان طبق توافق جامع پادمان با آژانس بین المللی انرژی اتمی عمل خواهد کرد و آمریکا سوخت هسته ای مورد نیاز ۴ راکتور هسته ای به ظرفیت ۸ گیگاوات را تامین خواهد کرد. این بخشی از برنامه عربستان برای ۱۶ گیگاوات برق هسته ای است که معادل یک سوم برق مصرفی مملکت است. عربستان برای بخش انرژی ۸۰ میلیارد دلار در نظر گرفته که بخش هسته ای ۲۵ میلیارد دلار آن را شامل میشود

📌عربستان معدنی
عربستان هاب معدنی خاورمیانه میشود. مس، نیکل، اورانیوم در احجام بسیار بالا و مواد معدنی حیاتی از جمله لیتیوم، کبالت و عناصر نادر خاکی در یک زنجیره کامل استخراج، پردازش و تولید نهایی خواهد شد. تصاویر ماهواره ای جدید گویای دو برابر بودن ذخایر معدنی عربستان نسبت به تخمین های قبل به ارزش ۲۵۰۰ میلیارد دلار است که با یک سرمایه گذاری ۱۰۰ میلیارد دلاری قرار است با فناوری آمریکایی و مشارکت شرکتهای آمریکایی فعال شود. ابعاد این پروژه به قدری است که معدن به عنوان ستون دوم اقتصاد عربستان این کشور را از اقتصاد نفتی خارج میکند؛ از این گذشته آمریکا با این پروژه دست چینی ها را به عنوان تامین کننده اصلی مواد معدنی می بندد و عملا جایگزینی برای بخشی از تسلط چینی ها در مواد معدنی خلق میکند. عربستان با این پروژه در فهرست ۷ کشور اول معدنی جهان قرار میگیرد!

📌عربستان سهامدار
بخشی از توافق ۱۰۰۰ میلیارد دلاری در این سفر، سرمایه گذاری مستقیم عربستان در صندوقهای سرمایه گذاری مشترک با آمریکایی هاست. صندوقهای سرمایه گذاری از خودرو و قطعات گرفته تا هوافضا، ورزش، هوش مصنوعی، انرژی، زیرساخت، فناوری و حتی صنایع دفاعی! در حقیقت عربستان با این مدل مشارکت، منافع خود را به هوشمندانه ترین وجه ممکن به منافع آمریکا گره زده است. چه تضمینی بالاتر از این برای اقتصاد و سیاست یک مملکت؟

عربستان جدید با عربستان سعودی که در ذهن بیات شده بسیاری از اذهان از جمله سیاستمداران ما به عنوانی رقیبی سنتی در همسایگی مان بود، فرسنگها فاصله دارد. عربستان جدید، کشوری است مدرن، پویا، امن، های تک، ثروتمند،با اقتصادی ۱۲۰۰ میلیارد دلاری، متنوع و بدون وابستگی به نفت که تا دو سه سال آینده به ۱۵۰۰ میلیارد دلار می رسد،با در نظر گیری جمعیت کمتر از نصف ایران به معنی اقتصادی ۱۰ برابر ما، و ارتباطی حسنه از شرق تا غرب جهان.

عربستان صعودی شاید حالا نام مناسب‎تری برایش باشد
همسایه جدیدمان را بهتر بشناسیم!

@Iran_economy_online

#عربستان_جدید #عربستان_صعودی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 من ضدحال هستم!

✍️ مریم نصر

✔️ تابحال پیش‌آمده است که مثلاً به سفر گروهی رفته باشید و به جمع اعتراض کنید چرا مردها تمام مدت مشغول استراحت و بازی و تفریح هستند و زن‌ها دارند پذیرایی می‌کنند و به بچه‌ها می‌رسند؟ و حتی خود زن‌ها به شما گفته باشند ضدحال، اوقات مردها را تلخ نکن؟

✔️ پیش‌آمده در میهمانی‌ها به تقسیم‌کار نابرابر و نادیده گرفته شدن حق زن‌ها برای معاشرت اعتراض کرده باشید؟ شده اعتراض کنید چرا زن‌ها باید حرف‌هایشان را پای سینک ظرفشویی بزنند و مردها روی مبل؟ مردها دلخور شده باشند و زن‌ها به شما گفته باشند ضدحال مهمانی را خراب نکن خودمان راحت‌تریم؟

✔️ پیش آمده وزیر و وکیل و متخصصی و حتی راننده‌ای را چون زن است تحقیر کنند و شما اعتراض کرده باشید؟ به شما گفته باشند بی‌جنبه ضدحال؟

✔️ پیش آمده به هم‌کلاس، استاد یا همکاری که از شوخی‌ها یا کنایه‌های جنسی/ قومی استفاده می‌کند اعتراض کنید؟ و به شما گفته باشند ضدحال؟

✔️ شده بعد از خطابۀ غرای مدیر در جلسه اولیا و مربیان مدرسه دخترتان اعتراض کرده باشید که «مگر تمام آموزش مدارس پسرانه حول پدر خوب بودن می‌چرخد که مدام تکرار می‌کنید می‌خواهیم مادران خوبی برای آینده را تربیت کنیم»؟ و باقی مادرها به شما گفته باشند اوه! باز هم این مامانِ ضدحال؟

✔️ آیا شده به جُک‌های جنسی/ قومی نخندیده باشید در حالیکه جمع از خنده ریسه رفته‌اند؟ یا به ناسزا به بستگان زن افراد در کلام روزمره اعتراض کرده باشید؟ یا نقدی بر یکی از ده‌ها فیلم کمدی پرفروشی نوشته باشید که دوگانه زنیکه سلیطه/ بانوی زیبای پولدار احمق را تکرار می‌کند؟ و شنیده باشید امان از زن‌های محتاج توجه و ضدحال!

...

✅ اگر چنین تجربه‌هایی دارید باید بدانید که تنها نیستید. لقبی دارید، درباره شما کتاب نوشته‌اند و آن را به خودتان تقدیم کرده‌اند: به فمینیست‌های ضدحال!

✅ سارا احمد، متفکر فمینیست پاکستانی-بریتانیایی-استرالیایی کتابی دارد با نام دست‌نامه فمینیست ضدحال.

✅ او از ما دعوت می‌کند به چیزهایی که در جمع با آن‌ها «حال می‌کنیم» عمیق‌تر فکر کنیم؛ چون حال‌کردن بیش از آنکه پدیده‌ای فردی باشد فرهنگی و اجتماعی است. اینکه برخی خوشی‌ها ما را ناراحت می‌کند نه تنها چیز بدی نیست، بلکه به این معناست که دربرابر چیزهایی که قرار است به عنوان خوشی به ما تحمیل شود حساسیت پیدا کرده‌ایم. انگار کشف کرده‌ایم که «حال کردن» خیلی وقت‌ها چیزی است متعلق به گروهی از مردان و پر است از دادن احساس حقارت و شرم به دیگران.


✅ از فرهنگ‌های دیگر خبر ندارم، ولی در فرهنگ خود ما «حال کردن» در موارد زیادی با تحقیر دیگران همراه است. هم در رفتار و هم در کلام.

〰️ مثلا حال کردن در مهمانی و سفر همراه است با لم دادن و قلیان کشیدن و از سیاست یا فوتبال گفتن مردها و بهرمندی از خدمات همراهان دیگر که یک‌ دم نیاسودنده‌اند و نادیده گرفتن حق آن‌ها برای استراحت/تفریح/ معاشرت.

〰️ حال کردن همراه است با تحقیر بدن، بدن معلول، بدن هم‌جنس‌خواه، بدن زن که در راس همه آن‌هاست: اندازه اندام زنان، زن جوان، زن پیر، زن تیره، زن روشن، زن مطیع، زن سرکش...

〰️ همراه است با استفاده از ادبیات تجاوز به زنان چه در شب‌نشینی و چه در دعوا.

✅ سارا احمد می‌گوید باید این حال را گرفت! اتفاقاً فمینیست ضدحال نقش مثبت ماجراست که با نظم موجود کنار نمی‌آید. با دستورالعمل خوشی و شادی مشکل دارد و اجازه نمی‌دهد دورهمی‌های خانوادگی، کلاس‌های درس، جلسات کاری و حتی جلسات اولیا و مربیان خوش و خرم پیش برود! فمینیست ضدحال نه عقده‌ای است، نه بی‌ظرفیت، نه فاقد حس طنز و توان معاشرت. این عادت قدرتهاست که «وقتی کسی به مشکلی اشاره کند خود او را به عنوان مشکل معرفی کنند». فمینیست ضدحال این بازی را بلد است و سخن گفتن علیه نژادپرستی و جنس‌پرستی را برای خودش نوعی تعهد اخلاقی می‌داند: «من ضد حال هستم و مشکلی ندارم اگر به من بگویید زن تلخ و افسرده‌ای که موجود غیرقابل تحملی است در مقایسه با زن‌های شاد دوروبرتان که به خوشمزگی‌های جنسی و نژادی شما می‌خندند و از سوءاستفاده لذت می‌برند».
به عقیده سارا احمد نمی‌شود و نباید از فرودستان خواست آرام و مودب و بخشنده باشند تا در جمع باحال‌ها پذیرفته شوند.


✅ ضدحال بودن کنشی اخلاقی در زندگی روزمره است. یعنی استقبال از ناراحتی و اهمیت ندادن به برچسب‌ها و طردها برای برملاکردن مشکلات فرهنگی و رفتن به سوی جهانی عادلانه‌تر. ضدحال‌زن دارد «نکته‌ای» را درباره نظم و ساختار قدرت در جهان مطرح می‌کند. درباره کلیشه‌های فرهنگی که جاافتاده و نامرئی شده‌اند، اما به باورهای تبعیض‌آمیز ما شکل داده‌اند. ضدحال‌زن نکته‌سنج، باهوش، خلاق و بااخلاق است.

🧷 برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به:

📚Ahmed, Sara. The Feminist Killjoy Handbook. London: Allen Lane, 2023.

@neocritic
#سارا_احمد #ضدحال
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🌍 سیر دگرگونی جهان هستی!

💠 تاریخ تحول و دگرگونی طبیعی جهان هستی در طول دو میلیون سال گذشته به طرز هنرمندانه‌ای فقط در دو دقیقه به تصویر کشیده شده است.

#هستی #جهان_هستی #دگرگونی_هستی #دگرگونی_طبیعی_هستی #سیر_دگرگونی_هستی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🎭 سقوط هنر در مسلخ نمایش: از دلقک‌های درباری تا اسنوب‌های فرهنگی

✍🏻 دکتر مسعود ایرانی

📜 مقدمه
حضور توده‌ها در کنسرت‌هایی با بلیط‌های نجومی (۹ تا ۴۰ میلیون تومان) برای اجراهایی فاقد ارزش هنری کلاسیک، نشانگر یک بحران عمیق فرهنگی است. جایی که “تتلو” فحاشی می‌کند و “مدیری” با حداقل دانش موسیقی، از “هایده” می‌خواند. این نوشتار به واکاوی چرایی این پدیده و پیامدهای ویرانگر آن می‌پردازد.
1️⃣ پارادوکس کنسرت‌ها: اقتصادِ منزلت و تخلیه روانی
چرا مردم کیفیت را فدای نام‌ها می‌کنند؟
پدیده امیر تتلو: فریادِ ناخودآگاه جمعی
1.1. کهن‌الگوی سایه (Shadow): او نماینده بخش سرکوب‌شده جامعه است. هواداران (تتلیتی‌ها) برای شنیدن موسیقی نمی‌روند؛ برای تجربه یک “کاتارسیس” (تخلیه هیجانی) و شکستن تابوهایی می‌روند که خود جرأت آن را ندارند.
1.2. قبیله‌گرایی: حضور در این ازدحام، نوعی هویت‌سازی برای طردشدگان اجتماعی است.
پدیده مهران مدیری: دلقکِ درباری و کاسبِ نوستالژی
2.1. دلقکِ درباری (The Court Jester): مدیری نقش تاریخی دلقک دربار را بازی می‌کند؛ کسی که اجازه دارد کمی از خط قرمزها عبور کند (خواندن از هایده)، سوپاپ اطمینان باشد، اما در نهایت در خدمت سیستم و اقتصادِ رانتی باقی بماند.
2.2. کالای وبلن (Veblen Good): بلیط ۴۰ میلیونی برای صدای فالش، هزینه “هنر” نیست؛ هزینه “تمایز” است. این کالا مطلوب است چون گران است.
2.3. شورشِ ایمن: او “حسِ اپوزیسیون بودن” را در بسته‌بندیِ امن و حکومتی به طبقه مرفه می‌فروشد.
2️⃣ روان‌شناسی مخاطبان: ظهور «اسنوب‌های فرهنگی»
چه کسانی این پول‌ها را می‌پردازند؟ نام دقیق این گروه «اسنوب‌های فرهنگی» (Cultural Snobs) یا «شخصیت‌های ویترینی» است.
مصرف تظاهری (Conspicuous Consumption): خرید کالا صرفاً برای نمایش قدرت خرید و پز دادن با حضور در جمع خواص.
فقر سواد هنری: عدم توانایی در تشخیص کیفیت؛ “برند” (اسم مدیری) جایگزین “محتوا” (موسیقی اصیل) شده است.
نوکیسگی و تمایزطلبی: تلاش برای خریدنِ “پرستیژ” با پول و جدا کردن خود از توده مردم.
خودشیفتگی مدرن: اولویتِ “ثبتِ حضور” (استوری اینستاگرام) بر “درکِ حضور”.
3️⃣ کارنامه ۳۵ ساله: فجایعِ تفکر «ویترینی» در ایران
همین طرز تفکر (اولویت ظاهر بر باطن، سود آنی بر کیفیت، و رانت بر مهارت) که در کنسرت‌ها می‌بینیم، در ۳۵ سال اخیر فجایع زیر را رقم زده است:
تخریب معماری و شهرسازی
1.1. جنون مال‌سازی: تبدیل شهرها به ویترین‌های تجاری توخالی به جای مراکز تولیدی.
1.2. تراکم‌فروشی: فروش هویت شهرها و باغ‌ها برای تأمین هزینه‌های ویترینی مدیریت شهری.
فاجعه زیست‌محیطی
2.1. شمالِ بتنی: نابودی جنگل‌های هیرکانی برای ساخت ویلاهای لاکچری توسط همین قشر “اسنوب”.
2.2. بحران آب: حفر چاه‌های غیرمجاز برای پر کردن استخرهای تفریحی در اوج خشکسالی.
نظام آموزشی و مدرک‌گرایی
3.1. کارخانه‌های مدرک: خرید عنوان “دکتر/مهندس” بدون سواد، دقیقاً مثل خرید بلیط کنسرت بدون درک موسیقی.
3.2. فرار نخبگان: وقتی “شومن‌ها” صدرنشین شوند، نخبگان واقعی (اهل کار و نه نمایش) حذف یا مجبور به مهاجرت می‌شوند.
اقتصاد و فرهنگ
4.1. مرگ تولید: سرمایه‌ها به جای کارآفرینی، صرف دلال‌بازی و کالاهای لوکس شد.
4.2. زوال سرمایه اجتماعی: عادی‌سازی ریاکاری و شکاف عمیق طبقاتی، اعتماد عمومی را نابود کرده است.
🔚 نتیجه‌گیری:
آینده جامعه‌ای که در آن “الهه هنر” الناز شاکردوست و “استاد آواز” مهران مدیری باشد، حرکت به سمت سطحی‌نگری مطلق است. این “اسنوبیسم فرهنگی” نه تنها هنر، بلکه زیربنای اخلاق، اقتصاد و محیط‌ز ایران را در سه دهه اخیر جویده و تفاله آن را باقی گذاشته است.

#تحلیل_جامعه_شناختی #اسنوب_فرهنگی #آسیب_شناسی_ایران #اقتصاد_هنر #بحران_هویت #سقوط_هنر #مسلخ_نمایش #دلقک‌های_درباری #اسنوب‌های_فرهنگی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

👆👆👆

ادامه یادداشت

با توجه به موانع بالا، می توان راهکارهای را زیر برای تقویت دوراندیشی در فرآیند تصمیم گیری برشمرد:

۱. ایجاد مراکز تخصصی آینده‌پژوهی مستقل تا امکان انجام مطالعات آینده‌نگر، سناریونویسی، تحلیل روندها و ارائه هشدارهای زودهنگام میسر ‌شود. این نهادها باید به صورت ساختاری با همه نهادهای تصمیم‌گیر پیوند داشته و یافته‌هایشان در دستورکار فرایند تصمیم‌گیری رسمی قرار گیرد.
۲. گنجاندن «ارزیابی پیشینی پیامدهای بلندمدت» در چرخه سیاست‌گذاری یک الزام نهادی ضروری است. این ارزیابی‌ها باید پیش از تصویب و اجرای سیاست‌ها انجام شده و تصمیم‌سازان را ملزم کند پیامدهای بین‌نسلی و آینده‌محور تصمیمات را به طور شفاف بررسی نمایند.
۳. تقویت ظرفیت کارشناسی در نهادهای تصمیم‌ساز با ایجاد شبکه‌ متخصصان آینده‌پژوه، تحلیل‌گران سیستم‌های پیچیده و کارشناسان حوزه‌های فناوری‌های نوظهور، اقتصاد تحول‌آفرین و امنیت چندلایه تا ژرفا و دقت تصمیم‌گیری افزایش یابد. استقلال حرفه‌ای این کارشناسان و ارتباط نظام‌مندشان با ساختار سیاسی، از چگالی نگاه‌های کوتاه‌مدت و ملاحظات جناحی و ایدئولوژیک می‌کاهد.
۴. توسعه سازوکارهای مشارکتی و گفت‌وگوی فراگیر تخصص-محور و گسترش نهادهای مشورتی شامل دانشگاهیان، بخش خصوصی، سازمان‌های مردم‌نهاد تا چشم‌انداز تصمیم‌گیری از محدوداندیشی فراتر رود.
۵. تقویت شفافیت و پاسخگویی در برنامه‌های بلندمدت و ایجاد سازوکارهایی برای گزارش‌دهی دوره‌ای پیشرفت آنها و الزام نهادهای مسئول به پاسخگویی در برابر نتایج چون شفافیت فشار مثبت اجتماعی برای پایداری سیاست‌های آینده‌محور تولید می‌کند.
۶. بهره‌گیری از سامانه‌های داده‌محور و فناوری‌های تحلیل پیشرفته و استفاده از کلان‌داده‌ها، مدل‌سازی‌های پیش‌بینانه تا دقت و گستره تحلیل‌های آینده‌نگر افزایش یابد و نیز ایجاد زیرساخت‌های ملی داده و پیوند آن با نظام تصمیم‌گیری تا امکان رصد دائمی روندها و تحلیل اثرات تصمیم ها فراهم گردد.
7. طراحی «برنامه‌های راهبردی الزام‌آور میان‌مدت» تا با جابجایی دولت‌ها یا مدیران دستخوش تغییر نشود.
۸. تمرکززدایی از قدرت و انحصارزدایی از اطلاعات از راه تقویت نظام‌های تصمیم‌گیری چندسطحی با مشارکت نهادهای محلی، تخصصی و بین‌بخشی، ساختاردهی کمیته‌های تخصصی فرابخشی برای ارزیابی پیامدهای بین‌نسلی سیاست‌ها، توزیع اطلاعات و شفاف‌سازی کامل داده‌ها و نیز وابستگی‌زدایی سیاست‌گذاری از فشار لابی‌های سیاسی و گروه‌های ذی‌نفوذ، تشکیل هیئت‌های نظارتی مستقل برای بررسی تضاد منافع در سیاست‌گذاری و تقویت مشارکت عمومی تا منافع بلندمدت شهروندان و نه فقط گروه‌های کوچک قدرتمند لحاظ شود.
۹. ایجاد سازوکارهای مستندسازی تاریخی سیاست‌ها، ارزیابی پسینی و ثبت درس‌آموخته‌ها و تضمین تداوم دانش و تجربه تا با کاهش خروج جمعی نیروهای متخصص در تغییر مدیریت‌ها، حافظه نهادی و نظام یادگیری سازمانی تقویت شود.
۱۰. کاهش فشارهای مالی تا سیاست‌گذاران به تصمیمات سریع و زودبازده گرایش پیدا نکنند.
۱۱. زدودن شکاف میان علم و تصمیم‌گیری از راه تقویت جایگاه اتاق‌های فکر مستقل در چرخه تصمیم‌سازی و تعریف معیارهای علمی اجباری در سیاست‌ گذاری‌های کلان و مقابله با عدم‌قطعیت‌ها با استفاده از روش‌های سناریونویسی، تحلیل ریسک چندوجهی و آینده‌نگاری تطبیقی و ایجاد واحدهای هشدار سریع و پایش روندهای بلندمدت و اجرای مدل‌های منعطف سیاست‌گذاری برای مواجهه با آینده‌های متفاوت.

عصاره سخن اینکه نهادینه‌سازی دوراندیشی با سخن‌سرایی و دستورپراکنی به دست نمی‌آید بلکه نیازمند تغییرات ساختاری و دگرگونی‌های نهادی چندوجهی در هر دو محیط داخلی و خارجی است؛ تغییراتی که تصمیم‌گیری را از سطح واکنش‌های کوتاه‌مدت به چارچوبی آینده‌نگر، پایدار و مبتنی بر تحلیل‌های واقع‌بینانه علمی ارتقا می‌دهد. تنها از راه تقویت این سازوکارهاست که می‌توان به حکمرانی چابک، هوشمند، پایدار و تاب‌آور در برابر چالش‌های آینده دست یافت.

#دوراندیشی_سیاسی
             
 @akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠 عربستان سعودی و کابوس بازگشت ایرانِ قدرت‌محور

✍🏻 یدالله کریمی‌پور

برای ریاض، خطرناک‌ترین سناریوی ژئوپلیتیک خلیج فارس نه جنگ است و نه بی‌ثباتی ؛ بلند شدن دوباره سایهٔ ایرانِ قدرت‌محور است. ایرانی که (چه در قالب پهلوی‌گونه و چه هر دولت سکولار ناسیونالیست) منطق تاریخیِ قدرت را زنده کند و قواعد بازی را از نو بنویسد.

چنین ایرانی، اگر توانمند و یکپارچه برخیزد، می‌تواند موازنه کنونی را از «دوگانه کنترل‌ شده عربستان–ایران» بیرون کشیده و فضای امنیتی خلیج فارس را از سطح رقابت محدود به سمت هژمونی بالقوه تهران سوق دهد؛ اتفاقی که برای عربستان، چیزی کمتر از زنگ خطر استراتژیک نیست.

این چشم‌انداز با دستورکارهای کلیدی سعودی (از چشم‌انداز ۲۰۳۰ و رویای تبدیل شدن به هاب انرژی و مالی جهان، تا تلاش برای تثبیت رهبری جهان عرب) تعارضی ساختاری دارد. زیرا یک ایران مقتدر، نه‌تنها قواعد اقتصادی و امنیتی خلیج فارس را دوباره فعال می‌کند، بلکه می‌تواند شکاف تاریخی «مرکز-پیرامون» را به نفع خود برگرداند و بار دیگر در موقعیت قدرت برتر منطقه‌ای قرار گیرد.

به همین دلیل، ریاض در پی تقابل مستقیم نیست؛ آنچه برایش مطلوب است ایرانِ محدود، قابل‌پیش‌بینی، کم‌تنش و درون‌گیر است؛ کشوری که انرژی و ظرفیتش را در منازعات خرد و کوچک داخلی بسوزاند، نه در بازتعریف توازن قدرت منطقه‌ای.

از نگاه سعودی، بازگشت «ایرانِ قدرتمندِ دهه های ۶۰ ۷۰» فقط یک خاطره تاریخی نیست؛ یک کابوس ژئوپلیتیکِ همیشه زنده است.

@karimipour_k

#ایران_قدرت‌محور

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠 تغییر، امضای صداقت!

✍🏻 دکتر سید قاسم موسوی

🔸 عباس کیارستمی در یکی از مصاحبه‌هایش گفته بود:

«وقتی دوربین را جلوی من می‌گذارند، می‌ترسم. چرا؟ چون از من می‌خواهند همین حالا، درباره‌ی چیزی نظر بدهم. در آن لحظه وحشت می‌کنم؛ می‌دانم حرفی که امروز می‌زنم، شاید ده روز دیگر با فکرم جور درنیاید، اما این حرف با صدا و تصویرم برای همیشه ثبت می‌شود و مثل یک سند ابدی می‌ماند.

من جایی گفته‌ام آدم در تنهایی مثل درختی است که فقط درخت است. اما شاید یک ماه، یک سال یا ده سال بعد خودم دیگر این‌طور فکر نکنم. انسان صادق در یک روز می‌تواند چهل بار تغییر کند، ولی منافق در چهل سال هم یک بار تغییر نمی‌کند.

اگر صادق باشی، نمی‌توانی همیشه یک حرف را تکرار کنی. چون وقتی صادقانه زندگی می‌کنی، آگاهی‌ات هر روز بیشتر می‌شود، راهت عوض می‌شود، نور عوض می‌شود، جهت عوض می‌شود. نه اینکه دنیا عوض شده باشد؛ این تو هستی که دیگر همان آدم سابق نیستی.»

این حرف کیارستمی، زیباترین توضیح برای آدم‌هایی است که امروز با دیروزشان فرق دارند.

این روزها زیاد می‌بینیم؛ کسانی که سال‌ها پیش در جای دیگری ایستاده بودند و حرف دیگری می‌زدند، حالا ۱۸۰ درجه چرخیده‌اند. همان‌طور که خیلی از ما هم در این سال‌ها از پوست قبلی‌مان بیرون آمده‌ایم و نگاه‌مان عوض شده، بیایید همین حق را برای دیگران هم قائل شویم: حقِ رشد کردن، حقِ فهمیدنِ اشتباهِ گذشته، حقِ انسان بودن.

کسی که سال‌هاست حتی یک بار هم در باورهایش تجدیدنظر نکرده، بیشتر از هر کسی دیگری جای سؤال دارد؛ یا خواب است یا شاید در نقش بازی می‌کند.

تا وقتی بوی نفاق از کسی بلند نشده، تغییرش را با جان و دل بپذیریم. این پذیرش به معنای پاک کردن گذشته نیست؛ اگر با باورهای قدیمی‌اش به کسی ظلم کرده، باید پاسخگو باشد. اما اگر امروز حرف درست می‌زند، اگر از تاریکی بیرون آمده و به نور رسیده، بیایید دستش را بفشاریم و بگوییم: خوش آمدی.

چون تغییر، امضای صداقت است
و یک‌نواخت ماندنِ چهل‌ساله، گاهی فقط امضای یک نقاب

@TahlilZamane

#تغییر #تغییر_انسان #تغییر_صادقانه #امضای_صداقت

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 نابغه دروغگو؛ دانشجویی که همه را فریب داد!

آیدان تونر-راجرز، دانشجوی ۲۷ ساله دکتری اقتصاد دانشگاه MIT، توانست مشهورترین اقتصاددانان جهان را فریب بدهد؛ اما چگونه؟

راجرز اواخر سال ۲۰۲۴ با انتشار یک مقاله توانست به‌یک‌باره به بالاترین سطوح علم اقتصاد برسد؛ اما پژوهشگران در نهایت به واقعیت‌های ناخوشایندی درباره‌ی راجرز پی بردند.

ظهور و سقوط یک نابغه‌ی دروغین

راجرز درحالی که هنوز در دانشگاه MIT مشغول تحصیل بود، مقاله‌ای درباره‌ی تأثیر هوش مصنوعی روی محیط کار نوشت؛ مقاله‌ای تاثیرگذار که حتی در کنگره‌ی آمریکا هم به آن استناد شد.

راجرز به‌حدی مشهور شد که تصویرش به‌عنوان یک نابغه‌ی جوان روی صفحات وال‌استریت ژورنال قرار گرفت. وال‌استریت ژورنال حتی تصویر اساتید راهنمای او از جمله دارون عجم‌اوغلو، برنده‌ی جایزه نوبل، را هم منتشر کرد.

مقاله‌ی راجرز مدعی بود که هوش مصنوعی نوآوری را تحریک می‌کند و بهره‌وری کارگران را افزایش می‌دهد. فقط چند هفته بعد اساتید راجرز از خودشان یک سوال غیرمنتظره پرسیدند: آیا او همه‌ی محتوای مقاله را از خودش ساخته است؟

دانشگاه در نهایت مقاله‌ی او را بدون اعتبار و پشتوانه اعلام کرد. مهم‌ترین سوال این است که چگونه یک تازه‌کار برخی از درخشان‌ترین ذهن‌های دنیای آکادمیک را فریب داد؟

موفقیت راجرز تا حد زیادی به فرهنگ آکادمیک دانشگاه ام‌آی‌تی که در آن سطوح بالایی از اعتماد، صداقت و دقت علمی وجود دارد، مربوط می‌شود. از طرفی، او برای پژوهش خود روی هوش مصنوعی تمرکز کرد؛ حوزه‌ای که عطش سیری‌ناپذیری برای داده‌‌ها و تحقیقاتش وجود دارد.

چیزی که همکاران و اساتید سابق راجرز را شگفت‌زده کرد، گستردگی فریب‌کاری او بود. این دانشجوی به‌ظاهر ساده و مظلوم، صرفا چند متغیر کلیدی را تغییر نداده بود و به‌نظر می‌رسید که کل مقاله را از اساس ابداع کرده است.

در پی این ماجرا، استادان اقتصاد MIT درحال بحث درباره‌ی بالا بردن استانداردها برای مقالات تحقیقاتی دانشجویان، از جمله بررسی دقیق داده‌های خام هستند. دانشجویان نیز به‌صورت مضاعف تلاش می‌کنند تا نشان دهند که کارشان جعلی نیست.

مقاله‌ی جعلی

راجرز در مقاله‌ی خود یک ابزار هوش مصنوعی را توصیف کرد که در اختیار ۱۰۱۸ دانشمند یک آزمایشگاه قرار گرفته بود؛ آزمایشگاه یک شرکت بزرگ آمریکایی که روی تغییر دستورالعمل‌های مولکولی مواد تمرکز دارد.

راجرز به تحقیقات و تکمیل مقاله‌ی خود ادامه داد و نسخه‌های بعدی شامل یک نظرسنجی می‌شدند که نشان می‌داد دانشمندان باوجود افزایش بهره‌وری، به‌طور کلی از ابزار هوش مصنوعی ناراضی هستند.

استادان راجرز دیدگاه‌های متضادی نسبت‌به مقاله‌ داشتند، اما این مقاله در روز‌های ابتدایی توانست به موفقیت‌های چشمگیری دست پیدا کند و حتی مجله‌ی علمی نیچر به آن اشاره کرد.

بی‌اعتبار‌شدن مقاله

مقاله‌ی آیدان تونر-راجرز به‌صورت گسترده منتشر می‌‌شد و سرانجام به‌دست چارلز الکان، دانشمند کامپیوتر دانشگاه کالیفرنیا، رسید. الکان معتقد بود محتوای مقاله‌ی راجرز بیش‌از‌حد خوب به‌نظر می‌رسند و می‌گفت ابزار هوش مصنوعی موجود در مقاله نمی‌تواند تا این حد خوب ظاهر شود.

چارلز الکان قبلاً در شرکت‌هایی نظیر آمازون کار کرده بود و رهبری تیم‌های یادگیری ماشینی را به‌عهده داشت و به‌همین دلیل توانست مشکلات مقاله‌ی راجرز را شناسایی کند.

الکان، 3M و کورنینگ را تنها شرکت‌های آمریکایی می‌دانست که دانشمندان زیادی استخدام کرده‌اند و احتمال می‌داد که مقاله‌ی راجرز مربوط به یکی از آن‌ها باشد؛ اما شرکت‌های نام‌برده چرا باید تحقیقات و دستاورد‌های جدید خود را مخفی نگه دارند؟

الکان یک هفته پس از انتشار مقاله‌ی راجرز، نامه‌ای به دارون عجم‌اوغلو و دیوید اوتور، استادان مطرح دانشگاه MIT، نوشت و «صداقت آکادمیک» مقاله را زیر سوال برد.

استادان دانشگاه راجرز پرونده را به کمیته‌ی انضباطی دانشگاه MIT ارائه دادند و درست از همان زمان راجرز دیگر در دانشگاه حاضر نشد.

دانشگاه MIT در نهایت و پس از کش‌وقوس‌های فراوان، مقاله‌ی راجرز را بی‌اعتبار اعلام کرد و گفت هیچ اعتمادی به منشأ، اطمینان یا اعتبار داده‌های مقاله وجود ندارد. دانشگاه به‌نام راجرز اشاره نکرد، اما گفت: «نویسنده دیگر در MIT نیست.»

شرکت‌های 3M و کورنینگ به وال‌استریت ژورنال گفتند آزمایشی که راجرز توصیف کرده بود را انجام نداده‌اند و هیچ داده‌ای با او به‌اشتراک نگذاشته‌اند.

منبع: زومیت

https://www.entekhab.ir/003lF7

#نابغه_دروغگو #آیدان_تونر_راجرز #دانشگاهMIT

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠 نم نم بارون!

زمینمون ترک ترک، رو زخمامون هزار نمک
بذار بیاد آهای فلک، یه ابر خیس پایین‌ترک

بذار بزنه نم نم بارون بذار تازه شه روح بیابون
بذار بزنه نم نم بارون بذار تازه شه روح بیابون

بارون بیاد درشت و پاک، بیدار بشه دوباره خاک
ز تشنگی نشه هلاک، زمین خشک سینه چاک

بذار بزنه نم نم بارون، بذار تازه شه روح بیابون
بذار بزنه نم نم بارون، بذار تازه شه روح بیابون

دلم می خواد زمینمون، یکی بشه با آسمون
ستاره‌ها بدن نشون، درختا رو به ابرشون

بذار بزنه نم نم بارون، بذار تازه شه روح بیابون
بذار بزنه نم نم بارون بذار تازه شه روح بیابون

بذار بزنه نم نم بارون، بذار تازه شه روح بیابون
بذار بزنه نم نم بارون، بذار تازه شه روح بیابون


🔸 محمدامین مصلایی

#نم_نم_بارون #بارش #میزان_بارش #باران #برف #آب #خشکسالی #بحران_آب #بحران_جهانی_آب


@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠 دلارزدایی یا بورس‌گرایی؟

👈 محمدجواد روح

▪️یادداشت منتشرشده در شماره ۹۳۹ روزنامه هم‌میهن | یکشنبه دوم آذرماه۰۴

▪️بخش دوم و پایانی

✍ دلارزدایان ادعا می‌کنند که در صورت اتخاذ چنین سیاستی، نرخ دلار پایین می‌آید و حتی شعار دلار ۲۰هزار تومانی را هم سر می‌دهند. این جریان ایدئولوژیک و رادیکال، همان جریانی است که در مباحث روابط بین‌الملل از "افول آمریکا" و ظهور قدرت‌های جدید سخن می‌گوید و حتی ایران کنونی را یکی از قدرت‌های جدید تصویر و تصور می‌کنند که با پیوستن به بلوکی که آن را "ضدغرب" معرفی می‌کند (از چین و روسیه تا کره‌شمالی و کوبا و حتی برزیل و آفریقای جنوبی)، می‌توان هرچه سریع‌تر به دوران ابرقدرت بودن آمریکا پایان داد.

✍ این جریان در عرصه اقتصاد هم خواب بی‌اعتباری دلار را می‌بیند و شعار دلارزدایی سر می‌دهد.

✍ در برابر این رویکرد ایدئولوژیک و رادیکال، می‌توان رویکردی واقع‌گرایانه به اقتصاد داشت و به جای دامن زدن به توهمات و معرفی تصورات به جای برنامه و سیاست اقتصادی، رویکردی متکی و مبتنی بر توسعه را در پیش نهاد.

✍ البته، در شرایط کنونی کشور که چشم‌انداز روشنی برای حل مسائل خارجی و رفع تحریم‌ها (دست‌کم در کوتاه‌مدت) دیده نمی‌شود؛ سخن گفتن از توسعه و طرح انتظار بازگشتن به شرایط پیش از ۱۳۸۴ و یا دوران کوتاه دوساله برجام، معنایی ندارد و نوعی دیگر از توهم را به اقتصاد تحمیل می‌کند.

✍ ازاین‌روست که انتظار می‌رود دولت و نیز منتقدان، تداوم روند رشد تورم و کمبود منابع برای سرمایه‌گذاری را تا اطلاع ثانوی به‌عنوان پارامتری واقعی و ناگزیر بپذیرند و با پذیرش این واقعیت، پیشنهاد دهند و نسخه بپیچند.

✍ اگر این رویکرد واقع‌گرایانه حاکم شود، انتظار می‌رود دولت به جای وعده‌های بی‌پایه‌واساس برای کنترل تورم یا تکرار بیراهه‌هایی از قبیل قیمت‌گذاری دستوری و ارز چندنرخی و برخوردهای تنظیم بازار (و در واقع: "تعطیل بازار")، در پی یافتن راهی و ابزاری باشد که با تکیه بر آن بتوان اولا، درآمد بخش گسترده‌ای از مردم را دست‌کم به میزان نرخ تورم افزایش داد و دغدغه از بر باد رفتن سرمایه‌های کوچک آنان را کاست و ثانیا، بخشی از سرمایه لازم برای تداوم فعالیت صنایع و بنگاه‌های اقتصادی را در شرایط محدودیت شدید منابع را تامین کرد و از این طریق، خطر گسترش بیکاری و بحران‌های اجتماعی ناشی از آن را کم کرد.

✍ به نظر می‌رسد بازار سرمایه، مهمترین ابزار دولت برای پیشبرد چنین رویکردی است. بازاری شفاف با ذینفعانی گسترده که با کمترین سرمایه نیز می‌توان به آن وارد شد و بدین‌ترتیب، طبقات متوسط و حتی محروم را نیز در فرآیند کلان اقتصادی کشور همراه و بهره‌مند ساخت.

✍ این رویکردی بود که دولت روحانی نیز در سال‌های آخر دولت خود و در شرایطی که اقتصاد کشور در منگنه دولبه "خروج ترامپ از برجام" و "فراگیری کرونا" در آستانه تعطیل کامل قرار گرفته بود، اتخاذ شد و با رونق بورس در سال‌های ۱۳۹۷ تا تابستان ۱۳۹۹، بخش زیادی از جامعه به بازار سرمایه وارد شدند و سود مناسبی هم از سرمایه‌گذاری خود کسب کردند.

✍ البته، تجربه بورس در دولت روحانی پایان خوشی نداشت و با ریزش شاخص‌ها و ارزش سهام‌ها از مرداد ۱۳۹۹ همراه شد. ولی آن اتفاق نیز دلایل خاص خود را داشت و می‌شد پای نگاه‌های امنیتی و نیز جریان‌های سرمایه ضدتولید را در آن دید.

✍ بااین‌حال، اتفاق۹۹ نباید و نمی‌تواند به‌عنوان بهانه‌ای برای کم‌توجهی دولت به بورس و یا استفاده از مکانیسم‌هایی برای کنترل بازار سرمایه و افزایش ریسک‌ و کاهش بازدهی آن باشد. بالعکس، از دولت چهاردهم انتظار می‌رود از تجربه۹۹ درس بگیرد و با پررنگ کردن نقش و‌ جایگاه بازار سرمایه (چه در سطح اقتصادی و چه در سطح نظام سیاسی و نیز با آموزش‌های لازم به سهامداران خرد در سطح اجتماعی)، بستر تکرار رونق بورس را فراهم سازد.

✍ بدیهی است فراهم کردن بستر رونق بورس نیازمند اقدامات روشنی در زمینه کاهش نرخ  سود بانکی و فاصله‌گرفتن از روند دستوری و غیرشفاف حاکم بر اقتصاد کشور است.

✍ در این صورت است که می‌توان مدعی شد که کشور واقعا برای مقابله با پیامدهای تحریم‌ها، برنامه‌ای عملی و جدی دارد و جز شعار ساختن و توهم بافتن، واقعا کاری در دست اقدام است.

@javadrooh

#بازار #بازار_آزاد #دلارزدایی

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 موردکاوی ژاپن دوره میجی و ایران اواخر دوره قاجار

🔹 مالیه عمومی در دولت‌های چپاولگر و توسعه‌گرا


✍🏻 بهروز ‌هادی‌زنوز

این یادداشت برگرفته از تحقیقات تاریخی نویسنده در زمینه علل عقب‌ماندگی ایران است. در اینجا تفاوت ماهوی عملکرد دولت توسعه‌گرای ژاپن در عصر اصلاحات میجی (۱۹۱۲-۱۸۶۸) و دولت چپاول‌گر قاجار در دوره ۱۹۲۵-۱۸۷۰ در ایران تحلیل شده است.

امروزه باوجود گذشت ۱۰۰سال از عزل آخرین پادشاه قاجار هنوز مصلحان اجتماعی ایران با چراغ به‌دنبال بر پایی مجدد دولت توسعه‌گرایی می‌گردند که بعد از جنگ‌های اول و دوم جهانی و بعد از انقلاب اسلامی در دوره ۱۳۸۳-۱۳۶۸ وظیفه هدایت توسعه اقتصادی کشور را برعهده داشت.

متاسفانه در ۱۰۰ سالی که از سقوط قاجاریه در ایران می‌گذرد تنها ۵۰ سال مردم ایران از موهبت دولت توسعه‌گرا برخوردار بودند. مشابهت معضلات کنونی کشور با ایران عصر قاجار گرچه نمایانگر عمق فاجعه‌ای است که هم‌اکنون تجربه می‌کنیم اما شاید شمعی باشد که مسیر اصلاحات مالی ایران را روشن می‌کند ...

فساد سیستماتیک قاجار تلاش‌های صدر اعظم‌های مصلح را برای مدرن‌سازی و اصلاحات با شکست مواجه کرد. مقامات فاسد که منافع خود را در خطر دیده مانع از پیشرفت اصلاحات می‌شدند.

فساد قاجار از نظر نهادینه‌‌شدن، وابستگی به بیگانگان و تاثیرات مخرب بر استقلال و توسعه کشور ویژگی‌های منحصربه‌فردی داشت که آن را از فساد در دوره‌های دیگر متمایز می‌کند. درحالی که فساد پدیده‌ای تاریخی در ایران بوده اما فساد در دوره قاجار به دلیل ضعف ساختاری شدید حکومت و مواجهه با قدرت‌های استعماری به ابعادی رسید که به تضعیف بی‌سابقه دولت و فروپاشی نهایی آن منجر شد.

▫️ ادامه مقاله

https://jahanesanat.ir/?p=577656

#موردکاوی #ژاپن_میجی #دوران_قاجار #مالیه_عمومی #دولت‌های_چپاول‌گر #دولت‌های_توسعه‌گرا

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠چند جمله و انبوهی غلط از معاون اجرایی‌ی دولت فخیمه!

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱ اذر ۱۴۰۴

این چند جمله‌ی معاون اجرایی‌ی دولت فخیمه اغلاط متعددی دارد:

الف) اغلاط املایی:


علف راز ----------- علف‌زار درست است،
دستگاها ------------ دست‌گاه‌ها درست است.

ب) اغلاط ادبی:


پیگیر آتش‌سوزی ... هستیم --------- به‌دنبال مهار آتش‌سوزی هستیم،
هنوز مهار کامل نشده است (چی؟) ----------- هنوز آتش به‌طور کامل مهار نشده است،
عدم مهار آتش ------------- مهار نشدن آتش،
هماهنگی درخواست کمک ... انجام گرفت ------- درخواست کمک انجام گرفت یا برای درخواست کمک اقدام مقتضی انجام شد.

ج) اغلاط جغرافیایی:
علف‌رازها -------------- جنگل‌های

اگر بخواهم این همه اشتباه را هم‌دلانه تفسیر کنم، باید بگویم که مدیران و مقامات ما سخت در حال تلاش و فداکاری هستند و از این رو، فرصت کافی برای توجه به این‌گونه امور ندارند.

کاش می‌شد این‌گونه تفسیر کرد! اما آن‌چه بیش‌تر به ذهن متبادر می‌شود، فقدان تخصص و شایسته‌گی در اشغال پست‌ها و مناصب است و نتیجه اش می‌شود شرایطی که کشور در آن به‌سر می‌برد و وضعی که ما در آن زیست می‌کنیم.

@NewHasanMohaddesi

#قائم‌پناه #معاون_اجرایی #جنگل‌سوزی #جنگل‌های_هیرکانی #معاون_اجرایی_دولت

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠 تاملی بر "مقدمه‌"ی حکمرانیِ "توسعه" در جهانِ عرب

♨️ بازگشت به آینده با ابنِ‌خلدون


✍🏼دکتر محسن سوهانی

💢وقتی از فراز برج‌ های سر به فلک کشیده برخی کشورهای عربی، به منظره‌ی شهر پیشرفته ای نگاه می‌کنیم که از دل بیابان سر برآورده، اولین پرسشی که به ذهن می رسد این است: "چگونه جامعه‌ای که تا دیروز ساختارهای قبیله‌ای داشت، امروز یکی از پیشرفته‌ ترین و سریع‌ ترین الگوهای توسعه در جهان را تجربه می‌کند؟!" این پرسش، می تواند ما را ریشه کاوانه به سراغ اندیشه‌ای ببرد که شش قرن پیش، معماریِ توسعه را در تمدن اسلامی ترسیم کرد: آراء ابن‌خلدون.

💢عبدالرحمن بن خلدون در سال ۱۳۳۲ میلادی (۷۳۲ هـ) در تونس متولد شد. درست در زمانی که طاعون سیاه، جهان اسلام را درمی‌ نوردید و سلسله‌ های حکومتی یکی پس از دیگری سقوط می‌کردند. این زمینه تاریخی پرآشوب، در قامت سودای تحول و توسعه خواهی، به شکل عجیبی در نگارش شاهکار او، کتاب "مقدمه" (المقدمة) تاثیر گذاشت. ابن‌خلدون که خود سال‌ها در عرصه سیاست و حکومت‌ داری تجربه عملی داشت، در سال ۱۳۷۵ میلادی به عزلتگاه خود در قلعه ابن‌سلامه الجزیره پناه برد و در مدت چهار سال، اثری را خلق کرد که امروزه او را به عنوان بنیان‌ گذار علم جامعه‌شناسی و تاریخ‌ نگاری علمی مطرح کرده است.

💢کتاب "مقدمه" که در واقع دیباچه‌ای بر تاریخ مفصل او "العبر" است، در شش بخش اصلی تنظیم شده است. این اثر تنها یک کتاب تاریخی نیست، بلکه نقشه‌ای جامع برای فهم قوانین حاکم بر تحولات اجتماعی است. ابن‌خلدون در این کتاب برای نخستین بار در تاریخ اندیشه، جامعه را به عنوان موضوعی برای مطالعه علمی معرفی و قوانین عینی حاکم بر رشد و افول تمدن‌ها را کشف می کند.

💢اگر بخواهیم نظریه ابن‌خلدون را به زبان امروزی ترجمه کنیم، باید به سه مفهوم کلانی اشاره کنیم که معماری توسعه او را شکل می‌دهند:

1️⃣عصبـیه: موتور محرک توسعه

عصبیه (همان عصبیت یا تعصب که در فرهنگ عربی مطرح است) در نگاه ابن‌خلدون، تنها همبستگی قبیله‌ای نیست. از این مفهوم که معادل یک چسب اجتماعی قوی (مانند عامل ملیت در فرهنگ و هویت ایرانی) عمل می کند، می‌توان بیش از تهدیدی تضادآفرین به عنوان یک فرصت و سرمایه اجتماعی سازمان‌ یافته برای افزایش پیوند و مشارکت جمعی بهره برد. همان عاملی که:
· توانایی عمل جمعی (همگرایی یا تعاون) را ایجاد می‌کند
· هزینه مبادله را کاهش می‌ دهد
· زمینه‌ساز نهادسازی می‌ شود
· چون ظرفی مستحکم فرهنگ و هویت بومی و ارزش های دینی را حفظ می کند

2️⃣علم العمران (دانش سازندگی): نقشه راه توسعه

ابن خلدون برای اولین بار علم عمران را مطرح کرد؛ علمی که:
· قوانین حاکم بر جامعه را مطالعه می‌کند
· رابطه متغیرهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را تحلیل می‌کند
· مسیر توسعه را بر اساس شناخت علمی ترسیم می‌کند

3️⃣چرخه تمدنی: دینامیک توسعه

مدل چند مرحله‌ ای ابن‌خلدون نشان می‌ دهد که:
· تمدن‌ها متولد می‌شوند، رشد می‌کنند و سپس رو به افول می‌روند. باید همواره این چرخه را پویا نگاه داشت.
· تجمل‌گرایی و فساد، سموم توسعه هستند
· تنها با بازگشت به اصول اولیه می‌توان چرخه را از نو آغاز کرد

💢امروزه و در آغاز قرن بیست و یکم، شاهد بازگشت مجدد به اندیشه‌های ابن‌خلدون در جهان عرب هستیم. بسیاری از کشورهای عربی مانند: امارات، عربستان سعودی و قطر، با الهام ناخودآگاه یا آگاهانه از این نظریه، مسیر توسعه‌ای منحصر به فرد را در پیش گرفته‌اند. امارات با تلفیق هوشمندانه عصبیه قبیله‌ای با مدرنیته جهانی، عربستان با بازتعریف عصبیه ملی در قالب چشم‌انداز ۲۰۳۰، و قطر با استفاده از دیپلماسی فعال به عنوان اهرم توسعه، همگی نمونه‌های عملی از کاربست نظریه خلدونی در عصر حاضر هستند.

💢نکته عمیق‌ تر این جاست که این کشورها نشان داده‌اند چگونه می‌توان از منابع طبیعی نه به عنوان هدف، بلکه به عنوان ابزاری برای ایجاد زیرساخت‌ های توسعه پایدار استفاده کرد. آن ها به خوبی آموخته‌ اند که طبق نظریه ابن خلدون، ثروت بادآورده اگر با عقلانیت مدیریت نشود، می‌تواند به عاملی برای تجمل‌گرایی و فساد تبدیل گردد که در نهایت به افول تمدن می‌انجامد.

💢نظریه ابن‌خلدون به ما یادآوری می‌کند که توسعه:
· ریشه در خرد بومی دارد
· نیازمند عقلانیت علمی است
· تابع قوانین اجتماعی است
در امتدادش امروز تجربه کشورهای خلیج فارس نشان می‌دهد که می‌توان:
· از میراث تمدنی برای ساختن آینده استفاده کرد
· سنت و مدرنیته را با هم تلفیق نمود
· مسیر توسعه‌ ای مبتنی بر هویت فرهنگ بومی و در عین حال فناوری و عقلانیت ابزاری طراحی کرد

/channel/andishgahsohani
#حکمرانی_توسعه
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

🔷 معرفی کتاب

📚 48 قانون قدرت


✍🏻 رابرت گرین

🔸 «48 قانون قدرت» نوشته رابرت گرین یکی از معروف‌‌ترین کتاب‌‌های روانشناسی قدرت است

#کتاب #معرفی_کتاب #48_قانون_قدرت #رابرت_گرین

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠 او بدون تحقیر کردن ترامپ حرفش را زد!

🔹دیدار ممدانی و ترامپ

✍🏻محمدرضا اسلامی

🔵 این میزان پخته رفتار کردن یک جوان در این سن‌و‌سال شگفت‌آور است. بدون استرس، بدون تیک‌های عصبی، بدون هیجان‌های پرخاشگرانه، زبان بدن او توأم با متانت و وزانت بود.

این سوال پیش می‌آید که او چه مشاورینی داشته؟ و چه مشاورینی دارد؟ در قلب ثروت و قدرت و جایی که بسیاری از افراد دچار استرس و تنش‌های رفتاری می‌شوند، این میزان وقار و پختگی فراتر از تصور است. کتاب «اتاقی که در آن اتفاق افتاد» نوشته جان بولتون در ۵۹۲ صفحه به این می‌پردازد که چقدر فضای این اتاق توأم با استرس و تنش است. درباره رفتار دیروز زهران ممدانی ذکر این نکات ضروری است:

🔴۱- به جای “مرگ بر گفتن!

کنشگری ممدانی یک تفاوت اساسی با کنشگری اوباما داراست: از سال ۲۰۱۶ (که بحث بهمن شدنِ گلوله برفی ترامپ در سیاست آمریکا جدی شد) تا به امروز (۲۰۲۵) گفتمان اصلی باراک اوباما و تیم او (نظیر بایدن، میشل و کامالا هریس) پریدن به ترامپ است. عملا اوباما در تمام این سالها هیچ «حرف جدید و جدی»‌ای نداشته/نزده و اوج کنشگری اوباما «کوبیدن ترامپ» بوده است. در حالی که زهران ممدانی در نیویورک (که شهر ترامپ است!) بجای اینکه صرفا کوبیدن ترامپ را «محور» فعالیت‌هایش قرار‌ بدهد، حرفهای جدیدی زد و محورهای دیگری (غیر از دشنام دادن به ترامپ) را برگزید.

عملا ممدانی به جای شعار مرگ بر گفتن، کوشید که «حرفی‌ برای گفتن» داشته باشد. او با اینکه نسبت به ترامپ و اسرائیل موضع جدی داشت، ولی از مسیر دیگری با قلب‌ها و اذهان شهروندان نیویورک ارتباط گرفت. مسیری که اوباما و کامالا هریس از آن عاجز بوده‌اند.

🔴۲- هنر ذهن بشر در تقسیم قدرت

کاخ سفید دیروز یکی از محصولاتِ ذهن «انسان» (در طراحی ساختارهای جوامع) را دید: تقسیم قدرت.

ترامپ می‌داند که نمی‌تواند بر اریکه امپراطوری فعال مایشاء تکیه بزند، و ناچار است که به قدرتِ ممدانی تمکین کند. ممدانی هم می‌داند که برای اداره نیویورک «ناچار است» پنجره گفتگو با ترامپ را گشوده داشته باشد. این «هنرِ انسان» است که سال‌ها پیش فهمید «قدرت» باید «تقسیم» شود.

تصوّر کنید زاکانی به دیدار پزشکیان برود و این گونه متین، وزین و پخته رفتار کند. هرگز زاکانی چنین رفتار نخواهد کرد. چون درک زاکانی از مفهوم قدرت، و تقسیم قدرت درکی بسیط و ساده است.

و چرا فقط زاکانی؟ عملکرد هیجانی فرماندار کالیفرنیا، گوین نیوسام را مقایسه کنیم با عملکرد زهران ممدانی: گوین نیوسام هم در عنفوان جوانی شهردار سانفرانسیسکو شد (و سپس فرماندار کالیفرنیا)، ولی رفتارها و مواضع هیجانی او حتی از زاکانی هم بدتر است.

ممدانی درک روشنی از مفهوم قدرت دارد. او بدون لکنت در قلب کاخ سفید از نسل‌کشی توسط اسرائیل سخن می‌گوید ولی همزمان می‌فهمد که برای پیشبرد اهدافش نباید پرخاشگری پیشه کند. آن گونه پرخاشگری که امثال زاکانی یا گوین نیوسام پیشه کرده‌اند.

🔴 ۳- از سندرز سالخورده تا ممدانی جوان

سال‌های طولانی برنی سندرز در سخنرانی‌های متعدد نسبت به مشکلات ساختاری آمریکا سخن گفت، ولی مسیری که سندرز در نزدیک به ۵۰ سال طی کرد را ممدانی در کمتر از ۳ سال طی کرد.

حرف‌های سندرز همیشه اصولی بوده، ولی پیرمرد در برقراری ارتباط با «جمهورِ جامعه آمریکایی» موفق نبوده است. سندرز با اینکه موفقیت‌هایی داشته، ولی هرگز موج جدی در میان جمهور جامعه ایجاد نکرد. ولی ممدانی در همین مدت کوتاه مسیر سندرز را با ارتفاع موج بلندتر طی کرده است. ممدانی به ظرائفی توجه داشته که سندرز در هشتاد سالگی به آنها بی‌توجه است.

🔴 ۴- ما و آمریکا

سخنان سعید لیلاز درباره آمریکا شنیدنی است! چنان درباره آمریکا سخن می‌گوید که گویی آمریکا روستایی در ضلع شمالی روستای اجدادی‌اش است. مشکل از سعید لیلاز نیست؛ جامعه روشنفکر ایرانی از زمان جلال آل‌احمد نسبت به «مفهوم آمریکا» با ساده‌سازی سخن گفته است. در نگاه روشنفکر/سیاستمدار ایرانی، آمریکا کشوری است که توسط چند نفر پشت پرده! مدیریت می‌شود حال آنکه آمریکا دیگِ جوشانی است که در آن نه نژاد به استقرار رسیده و نه اندیشه. از این دیگ جوشان گاه باراک اوباما بیرون می‌آید و گاه ایلان ماسک. گاه سندرز سخن می‌گوید و گاه ممدانی.

آسیبی که جریان چپ (تحت القاء حزب توده) از زمان پهلوی به جامعه ایرانی زد این بود که باب گفتگوی جامعه ایرانی با نخبگان جامعه آمریکا را بست. بخش مهمی از جریان اندیشه‌ورزی و نوآوری در آمریکا توسط «مهاجرین» شکل می‌گیرد و متاسفانه رسانه‌ها و نخبگان ایرانی هیچ‌گونه گفتگوی فکریِ دامنه‌داری با رسانه‌ها و نخبگان آمریکایی نداشته و ندارند.

جامعه روشنفکری ایرانی سالهای طولانی است که هیچ گفتگوی جدی با «ممدانی‌های آمریکا» نداشته است. و سؤال اینجاست که این روند تا کی ادامه خواهد یافت؟

/channel/solseghalam/2624
#تفاوت_ممدانی_و_اوباما
@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠 شاید فردا دیر شود!

پدرم دیگر پیر شده بود. هنگام راه‌ رفتن، اکثراً به دیوار تکیه می‌داد. به‌تدریج، آثار انگشتانش روی دیوارها نمایان می‌شد؛آثاری که نشانه‌ای از ضعف و ناتوانی‌اش بود.

همسرم از این نشانه‌ها ناراحت می‌شد. او زیاد شکایت می‌کرد که دیوارها کثیف شده‌اند.
روزی پدرم سردرد شدید داشت. روغن به سرش مالید و طبق عادت به دیوار تکیه داد، که باعث شد لکه‌های روغن روی دیوار بیفتد.

زنم از این کار ناراحت شد و با لحنی تند به پدرم گفت:
"لطفاً به دیوار دست نزنید!"

پدرم خاموش شد. در چشمانش اندوه عمیقی دیده می‌شد.
شب گذشته بین من و همسرم مشاجره‌ای صورت گرفته بود، بخاطر همین چیزی نگفتم.
یعنی، از رفتار بی‌ادبانه‌ی همسرم خجالت کشیدم، ولی چیزی نگفتم.

از آن روز به بعد، پدرم دیگر به دیوار تکیه نداد.
تا این‌که یک روز تعادلش را از دست داد و افتاد. استخوان رانش شکست. عمل جراحی انجام شد، اما به‌طور کامل خوب نشد و بعد از چند روز ما را گریان تنها گذاشت.

احساس پشیمانی شدیدی در دلم بود. نگاه خاموش پدرم هنوز هم مرا رها نمی‌کند. نه می‌توانم او را فراموش کنم، نه خودم را ببخشم.

مدتی بعد تصمیم گرفتیم خانه را رنگ کنیم.
وقتی نقاش‌ها آمدند، پسرم که پدربزرگش را بسیار دوست داشت، نگذاشت دیوارهایی که نشانه‌های انگشتان پدربزرگش را داشتند رنگ شوند.

نقاش‌ها آدم‌های فهمیده‌ای بودند. دور آن نشانه‌ها دایره‌های زیبایی کشیدند، طوری‌که گویی دیوارها اثر هنری زیبایی بودند.

به‌تدریج، آن نشانه‌ها به نشانه‌ی خانه‌ی ما تبدیل شدند.
هر که می‌آمد، حتماً از آن دیوار تعریف می‌کرد، اما هیچ‌کس نمی‌دانست که پشت آن زیبایی، یک حقیقت دردناک نهفته است.

زمان گذشت، و من نیز اکنون پیر شده‌ام.
روزی هنگام راه‌رفتن به دیوار تکیه دادم. همان لحظه گذشته به خاطرم آمد؛ برخورد همسرم با پدرم، سکوت او، و رنج او. خواستم بدون تکیه قدم بزنم.

پسرم که همه چیز را می‌دید، فوراً پیش آمد و گفت:
"بابا، لطفاً به دیوار تکیه بدهید، وگرنه ممکن است بیفتید!"

سپس نوه ام دوان‌دوان آمد و گفت:
"ددی، می‌توانید از شانه‌ی من بگیرید!"

با شنیدن این حرف‌ها چشمانم پر از اشک شد.
کاش … کاش من هم با پدرم همین‌گونه مهربانی کرده بودم؛ شاید هنوز چند روزی بیشتر با ما می‌ماند.

پسرم و نوه‌ام مرا به آرامی تا گوشه ای رساندند. بعد نوه ام کتاب رسم خود را آورد. نشانم داد که معلمش از یکی از نقاشی‌هایش زیاد تعریف کرده است؛ آن تصویر، تصویر همان دیواری بود که آثار انگشتان پدرم را داشت.

در پایین آن تصویر، معلم نوشته بود:
"چه خوب است اگر هر کودک با بزرگان خود چنین مهربانی داشته باشد!"

رفتم به اتاقم، و در حالی‌که در یاد پدر مرحومم آهسته آهسته گریه می‌کردم، از خداوند طلب بخشش نمودم.

ما همه روزی پیر خواهیم شد.
بزرگانی که امروز در کنار ما هستند، نماد زنده‌ی زحمت‌ها، قربانی‌ها، و مهربانی‌های گذشته‌اند.
قدم‌های لرزان‌شان تمسخر نمی‌خواهند، بلکه تکیه‌گاه می‌خواهند.
صدای لرزان‌شان خاموشی نمی‌خواهد، بلکه جواب محبت‌آمیز می‌طلبد.

به یاد داشته باشید:
محبتی که امروز به بزرگان‌تان می‌کنید، فردا فرزندان‌تان همان محبت را به شما خواهند کرد.

اگر در خانه‌تان بزرگ‌تری دارید ...
امروز دست‌شان را بگیرید؛شاید فردا دیر شود!

#حرمت_بزرگان

@akhalaji

Читать полностью…

فراسوی سیاست

💠 ایران؛ سرزمین من!

🔹ایران سرای من است …

🔸سرزمین زیبای من

#ایران #ایران_زیبا #ایران_زمین #سرزمین_من #سرزمین_زیبای_من

@akhalaji

Читать полностью…
Subscribe to a channel