sharname1 | Unsorted

Telegram-канал sharname1 - شارنامه| صلاح الدین خدیو

13811

ارتباط با من @Salahkhadiw اینستاگرام: https://www.instagram.com/salah.khadiw

Subscribe to a channel

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺سخنی با حسن محدثی!

آقای حسن محدثی در یادداشتی به ستایش مفهومی ابداعی بنام برون ریختگی فرهنگی جمعی پرداختە است.
ظاهرا تم اصلی، مسالەی مهاجران افغان است که افکار عمومی و جامعەی مدنی و دستجات روشنفکری را به دو اردوگاه مخالف تقسیم نموده است.
آنچه این قلم را وادار به نوشتن این سطور نمود، بازگویی یک دروغ رسوای پانترکی در یادداشت ایشان است. پیداست که از نادرستی آن مطلع نیست و بی قصد و غرض آن را نوشته است.

به صورت کلی کنار هم قرار دادن موضوع مهاجران افغانستانی با جنگ زدگان کرد عراقی که در بهار سال 1370 به مدت دو ماه مهمان خواهران و برادران کرد خود در ایران بودند، از نیتی شریرانه سرچشمه می گیرد.
پانترک ها و ترک الهی ها در ده دوازده سال اخیر جهدی بلیغ برای تبلیغ این جعل قبیح کردەاند.
من تحدی می کنم مبلغان ابن دروغ بزرگ، نام یک نفر - صرفا یک نفر - را از این چند صد هزار نفر فرضی را بیاورند که به وطن خود برنگشته و در ایران رحل اقامت افکنده باشد.
قطعا دستشان خالی است و در هیچ محکمه و محضر و مجلسی معتبر ناتوان از ارائەی حتی یک مورد مستدل خواهند بود.

اساسا همیشه روند مهاجرت از مناطق فقیر و کم برخوردار به سوی مقاصد مرفه تر است.
وقتی نیروی کار ایرانی اعم از ساده و متخصص برای فعلگی راهی اقلیم کردستان می شود، چطور عکس آن ممکن است؟
آیا می توان تصور کرد که مردمان امارات، قطر، کویت و عمان، با بلم و قایق جانشان را به خطر انداخته و در جستجوی نان و پناهگاه از سواحل جنوبی خلیج فارس روانەی کنارەهای شمالی شوند و دزدانه در بندر عباس و بوشهر بیتوته نمایند؟

خاطرم هست سال 1393 معاون قوم گرای استانداری آذربایجان غربی، بی ربط و ناشیانه عقب ماندگی مفرط و مزمن استان را که محصول دهەها انباشت تبعیض و ناشایستگی مدیران است را به پذیرایی کوتاه مدت پیشگفته از آوارگان کرد در سال 1370 نسبت داد.
همین کافی بود تا بلندگوهای تفرقه افکن و قوم گرای همسو با مدیریت وقت محلی، جمهوری اسلامی را به تغییر در بافت دموگرافیک استان متهم و از کاه کوه بسازند.

امثال من که آن زمان از این دروغ بزرگ مقیاس گوبلزی چشمانمان گرد شده بود، نمی دانستیم که زمانه عوض شده و ملی گرایی راست گرای افراطی در پهنەی گیتی در حال گسترش است و امواج آن به اینجا هم رسیده!
آگاه نبودیم که هراس افکنی جمعیتی بر مبنای دروغ پردازی های سازمان یافته بخشی از پروپاگاندای آن به شمار می رود.

در واقع دروغ مذکور که از جانب دستگاه های امنیتی و تبلیغاتی باکو و آنکارا بزرگ نمایی می شد، بخش محلی و ایرانی یک کارزار دروغ پراکنی جهانی بود.
سه چهار سال بعد ترامپ با وعدەی اخراج مهاجران و مقابله با اشغال آمریکا توسط لاتین تباران بر سر کار آمد.
در اروپا همزمان و پس از آن، احزاب راست نژادپرست با شعار مبارزه با مسلمان سازی اروپا و حفظ میراث مسیحی و یونانی - رومی آن به میدان آمدند و دل رای دهندگان ناراضی را ربودند.
شرح این داستان در هند و برمه و اسرائیل آنقدر روشن است که نیازی به گفتن ندارد.

باز می گردم به مفهوم خودساختەی و البته تا حدی درست جناب محدثی، یعنی برون ریختگی فرهنگی جمعی!
یحتمل مراد ایشان نوعی تحول در پارادایم ها و دگرگونی ریشه ای و بلندمدت در افکار عمومی است.
از قضا این فقره با تحول در الگوهای جمعیتی و تنزل شدید نرخ زاد و ولد مرتبط است. کما اینکه ایشان نیز جسته و گریخته به آن ارجاع دادەاند.
تحدید موالید از این منظر، همزمان نشانه و اهرم یک تغییر و تحول انسان شناختی گسنرده است.
این مساله البته ابعاد گوناگون و و پیامدهای گسترده و درازدامن و عوامل مادی و معنوی مختلف دارد.

نمی توان یکسره به سرزنش یا ستایش آن پرداخت. محدثی راست می گوید ایران یگانه کشور مسلمان است که پای در این وادی نهاده.
اما آیا پیر شدن کشوری که هنوز فقیر است و توسعه نیافته، حتما مثبت است؟
دستکم از منظر اقتصادی، انقراض جمعیتی تلقی نمی شود؟
شاید بشود گفت که این تحولی چند وجهی است و متضمن تهدید و فرصت.
مطالعات جمعیت شناختی نشان می دهد که میان تحدید موالد و افزایش نرخ شهرنشینی و گسترش آموزش و زوال دین شریعت مدار، پیوندهایی روشن برقرار است.
از مجموعەی اینها به اضافەی دلالت ها و تبعات همبستەی دیگر تقریبا همان مفهوم برون دادگی فرهنگی جمعی بیرون می آید.
از این نگاه، وی به درستی نرخ زاد و ولد بالاتر مهاجران افغان را روندی خلاف عادت آمد می داند.
بدون قصد ارزش گذاری در مقام توصیف صرفا می گویم که تدقیق در این بحث محتاج تاملات جامعه شناختی و جمعیت شناختی بیشتری است.
اگر از دروغ سیاسی مهاجران عراقی بگذریم، با قاطعیت می گویم که نرخ باروری یک زن سنندجی و مهابادی درست به اندازەی یک زن تبریزی و تهرانی است.
حساب مناطق روستایی با کمی پس و پیش اندکی جداست. در آذربایجان غربی هیچ تحول جمعیتی غیر عادی رخ نداده و شاخص ها درست مطابق گذشته است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺انقلاب جمعیتی و گذار از اسلام گرایی!

سقوط نرخ باروری در ایران به میزان 1/4 مهم تر از هر انقلاب سیاسی و فرهنگی است. این آمار پایین تر از هر کشور اسلامی و درست با نرخ باروری زنان اروپایی در سال 2023 برابر است.
اروپا طی چند سده به ورطەی این تحدید موالید نگران کننده افتاد. " ایران اسلامی " اما در چند دهه ره چند صد ساله پیموده است!

این دگرگونی مستلزم زمینه های فکری، فرهنگی و اجتماعی گوناگون است.
همچنین بروز آن نشانەی تحول در توازن های سنتی است. از روابط مبتنی بر اقتدار گرفته تا ساختارهای خانوادگی و آمرانگی یک نظام سیاسی پدرسالار، همه آماج پیامدها و برون دادهای آن قرار گرفتەاند.

برای تحلیل پدیدەی انقلاب اسلامی در نیمەی قرن شمسی گذشته، رهیافت های گوناگون به میان آمده است.
یک تحلیل تکراری و آشنا، واکنش خشم آلود نهاد سنت به مدرنیزاسیون شتابان دهەی چهل و پنجاە  است. این الگو در کنار نوسازی تک بعدی و بی توجه به گشودن فضاهای سیاسی و فرهنگی ضروری، رهیافت اصلی را در میان توصیف های جامعه شاسانه از این پدیده بدست می دهند.

در دل تحلیل های جامعه شناختی البته باید به جستجوی علل جمعیت شناختی هم پرداخت.
ایران در  نیمەی دهەی چهل تازه به آستانەی متعارف باسوادی مردان رسیده بود.
در کنار آن با ظهور گروه های اجتماعی جدید و طبقات متوسط فرهنگی، تحدید موالید هم به هنجارهای تازه اضافه شده بود.
آمارهای سرشماری سال 1355 در قیاس با سال 1345 حاکی از کاهشی معنادار در روندهای جمعیتی است.
هم افزایی این دو عامل، نقطەی کلیدی در مطالعات مرتبط به رابطەی ایدئولوژی و نظام خانواده است.

در آن زمان طبقەی متوسط ایران مانند همتای آلمانی اش در دوران جمهوری وایمار، از نوعی مرض ناهمزمانی رنج می برد؛
به تعبیر ارنست بلوخ آمیزشی از تجربەی مدرن، سرمایەدارانە و صنعتی با زندگی سنتی، روستایی و پیشا سرمایەداری.

فراموش نکنیم که ایران قبل از انقلاب هنوز عمدتا روستانشین بود و روشنفکران و سرآمدان طبقەی متوسط خاطراتی مستقیم و متصل از زندگی روستایی و آرامش جهان سنتی داشتند.
این خصیصه تخته پرشی شد که بومی گرایی، بازگشت به خویشتن، سرزنش غرب و جهان سوم گرایی از آن به سپهر سیاست و اندیشه راه یافتند.
با این تفاصیل در یک توصیف نزدیک بین، اسلام گرایی دهەی پنجاە واکنشی بود به زوال خانوادەی پدرتبار پدرمکان و درون همسر ایرانی.
واکنشی پاستورال به امواج بنیان برافکن مدرنیتەی شاهنشاهی و آغوشی گشوده به روی آمیزش صنعت و سنت و فرار از خرد مدرن و پذیرش تکنولوژی در عالی ترین وجه آن.

بلافاصله پس از انقلاب سیاست کنترل جمعیت کنار نهاده شد و دهەی شصت شاهد انفجاری جمعیتی شد.
در حقیقت انقلاب ایران مانند انقلاب های روسیه و چین و مانند آنها با دعاوی جهان شمول، شورشی علیه نظم غربی در نقطەی فروپاشی نهایی نظام قبلی بود.
انقلاب اما این روند را با وجود برخی دستکاری ها متوقف نکرد. زنان ایرانی حدود سی سال پس از مردان از آستانەی باسوادی گذشتند و دیوار بلند سنت ترک های بزرگ تری برداشت.
فن آوری های جلوگیری از بارداری  کە ‌امکان کنترل زنان بر بدن خویش را فراهم می آورد، به موازات آن توسعه یافتند.

ایران اکنون با این ویژگی های جمعیتی تافتەای جدابافته در جهان اسلام است. زوال رعایت فرائض و مناسک دینی که در نمونه گیری ها دیده می شود، پژواکی دیگر از تحول پیشگفته است.
اگر در جوامع اسلامی دیگر، اسلام گرایی هنوز ایدئولوژی محبوب و اصلی است، به دلیل تاخیر زمانی جمعیت شناختی مذکور است.

زن ایرانی که در طول زندگی کمتر از  1/5 بچه می زاید، دارای آن درجه از استقلال نهادی است که در برابر الگوهای سنتی اقتدار اعم از خانواده و دولت سر فرود نیاورد.
این همان ایدەای است که فرانسیس فوکویاما در سال 2012 از آن رونمایی کرد. ایران جامعەای است با شکافی بزرگ؛ میان ساخت روستایی حکومت و جمعیت متجدد و نوخواه با محوریت زنان و جوانان.
این معادله قبل از انقلاب برعکس بود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺قندیل و ترک سلاح: آدینەی نیک یا سراب تاریک!

امروز جمعه گروهی از اعضای پ.ک.ک در غاری در  سلیمانیە جلو چشم جمعی از سیاستمداران کرد و ترک سلاح های خود را زمین گذاشتند.
این مراسم نمادین یادآور پیمان آدینەی نیک است که در جمعەای بهاری در سال 1998 در شهر بلفاست میان هواداران بریتانیا و ارتش جمهوری خواه ایرلند امضا شد.
جمعەی نیک  خاتمه بخش سی سال خشونت میان طرفین بود.
آنچه امروز در کردستان گذشت، آغاز روندی مشابه است یا به سرنوشت ابتکارهای ناکام قبل دچار می شود؟

روند صلح پاییز گذشته آغاز شد. زمانی که منطقه بر اثر درگیری های ناشی از حملەی هفت اکتبر در آستانەی تغییر بود و اندکی بعد رژیم بشار اسد به طور ناگهانی فرو ریخت.
آن زمان ناظران بر این اعتقاد بودند که غیر از پویایی های سیاست داخلی ترکیه و نیاز اردوغان به اتحاد با کردها در مقابل قدرت فزایندەی حزب اپوزیسیون جمهوری خواه خلق، این عامل هم موثر بود:
گسترش نفوذ و هژمونی اسرائیل در منطقه و جنگ قریب الوقوع با ایران و بدل شدن آن به رقیب استراتژیک ترکیه.
فرض اردوغان این بود: پس از چهل سال جنگ  پ.ک.ک از میان نرفته و علیرغم فرسوده شدن توان نظامی آن بر اثر پیشرفت های ترکیه در جنگ هوایی، هنوز قادر است به تهدیدی ژئوپولتیک در بازی های منطقەای تبدیل شود.

نگرانی اصلی،  نزدیک شدن کردها و اسرائیل در سوریه بود. جایی که پس از دو دهه رقابت، ترک ها آن را از چنگ ایران در آورده و چالش اصلی تسلط کردها بر شمال شرق و شرق آن بود.
این  نقطه ای بود که بر اساس منطق ژئوپولتیک می توانست قامیشلو و تل آویو را با اهداف متفاوت بهم نزدیک کند.

روند صلح با ارزیابی فوق و نیز افول جایگاه ممتاز قبلی اردوغان در میان رای دهندگان آغاز شد.
ترکیە از هراس مخالفت های داخلی و احتیاط های روان شناختی آن را ترکیەی بدون ترور می نامد. کردها اما آن را روند صلح و جامعەی دمکراتیک می نامند.
محتوا یکسان است. کردها قرار نیست هیچ دستاورد ارضی در قالب خودمختاری دریافت کنند. اما بناست جمهوری ترکیه از نو و بر اساس شراکت برابر کردها و ترک ها ساخت یابی شود.

هرچند مبهم بودن روند و لنگ لنگان راه رفتن دو طرف امکان ارزیابی پیشرفتی راستین را دشوار کرده است.
اردوغان دو روز قبل با هدف اعمال فشار به پ.ک.ک که با تردید به روند مصالحه می نگرد، اجازەی انتشار پیام ویدئویی اوجالان را داد.
پس از 27 سال این نخستین بار بود که رهبر زندانی پ.ک.ک که کیش شخصیت پررنگی دارد، امکان انتشار پیام تصویری می یافت.
اوجالان خطاب به همرزمان سابقش گفت، اسیر بازی اول تو، بعد من نشوند و روی صداقت دولت حساب کنند.
با اقدام امروز پ.ک،ک نشان داد که به صورت کجدار و مریز و نمادین به فراخوان رهبر کاریزماتیک خود پاسخ داده است.
گروهی سی نفره سلاح های عمدتا سبک خود را در مکانی سمبلیک در تاریخ مبارزات مسلحانەی کردها بر زمین نهاده و توپ را به زمین دولت شوت کردند.
غار جاسنه در 50 کیلومتری سلیمانیه جایی است که شیخ محمود حفید رهبر استقلال طلب کردهای عراق پس از شکست ڵز قوای انگلیس در سال 1923 به آن پناه برد و تشکیلات حکومتی خود را در آن مستقر کرد.
از آن زمان و بعدا در دوران بعث این غار به سمبل رستاخیز و خیزش دوبارەی کردها پس از دورەهای شکست و فترت تبدیل شد.
اشارەی تلویحی به آغاز دوباره در صورت شکست گفتگوها!

مراسم امروز با شکست دور دوم گفت گوهای دولت موقت دمشق و کردها هم مصادف شد.
کردهای متحد پ.ک.ک در سوریه علیرغم افول حمایت آمریکا، حاضر نیستند از دستور کار خودمختاری و فدرالیسم کوتاه بیایند.
چالش اصلی هم اینجاست. پ.ک.ک بر اساس دو دستور کار مجزا به روند ‌آشتی پیوسته است.
دمکراتیزاسیون و اصلاحات لیبرالی در ترکیه و ایجاد اقلیمی مشابه اقلیم کردستان عراق در سوریه.
در ماه های اخیر لحن مقامات ترکیه نسبت به موجودیت خودمختار کردهای شام تا حدی تعدیل شده و خطر یک حملەی بزرگ مقیاس فوری از میان رفته است.
تنش زدایی مذکور محصول روند کنونی است.

پرسش اصلی این است که به فرض تداوم این روند و موفقیت نهایی آن، آیا ترکیه حاضر به بازنویسی قانون اساسی و به رسمیت شناختن اقلیم خودمختار سوریه می شود؟
پاسخ قطعی به این پرسش در گرو مسائل بسیاری است. از روند پیچیده و چند وجهی سیاست داخلی گرفته تا آیندەی رقابت راهبردی با اسرائیل و حتی نحوەی حل و فصل منازعات تهران و تل آویو.
به صورت کلی اسرائیل بر آن است که اجازه ندهد دگربار حاکمیتی متمرکز و قدرتمند در دمشق پا بگیرد و در این مسیر به کردها به چشم متحدی باالقوه می نگرد.
احتمالا تنها راه ترکیه برای مقابله با این چالش، برقراری روابط نزدیک با کردهای سوریه مشابه اقلیم کردستان و موازنه سازی علیه نفوذ اسرائیل است.
اابته اصلاحات در ساخت حقوقی ترکیه را باید به میان مدت واگذار نمود. اما در کوتاه مدت برخی گشایش های سیاسی در ساختار حقیقی قابل انتظار است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺ارومیه و جایزه برای سر ترامپ!

شیخ منصور امامی رئیس سازمان تیلیغات اسلامی آذربایجان غربی، صد میلیارد تومان جایزه برای سر ترامپ تعیین کرده است!
البته بخاطر تنزل ارزش ریال، صد میلیارد تومان پول درشتی نیست و حدود یک میلیون دلار می شود.
اما هزینه های بیان این سخنان نامسئولانه گزاف است و سر به فلک می کشد.
هرچه می اندیشم دلیلی برای این مواضع خالی از تدبیر و حکمت بیابم، عقلم فقط به یک جا می رسد:
اینکه نکند ایشان جهان و نظام بین الملی و چه بسا ایران را با استان هر که به هر که و از هفت دولت آزاد آذربایجان غربی اشتباه گرفته باشد!
لازم است به عرض ایشان رسانده شود این استان تافته ای جدا بافته است و نباید به صرف زندگی در آن به این گمان افتاد که همه جا مثل آن شهر هرت است!
البته در مقام انصاف باید گفت که یک جای استان آذربایجان غربی احتمالا به دارودستەی حاکم بر کاخ سفید می خورد.
ترامپ اوانجلیست است و به بیان ساده تر یک مسیحی صهیونیست می باشد. تلفیق مسیحیت و صهیونیسم به نوعی مشابه ملغمەی سیاسی عجیبی بنام پانترک الهی است که سر همه از درک کردار و گفتارشان گیج می رود!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺فردو و جمکران و یوتوپیای محافظه کاری انقلابی! (1)

انقلاب اسلامی به مثابەی رخدادی تاریخ ساز از دل شهر قم و حوزەی آن جوشید، اما در تطورات بعدی نام دو روستای گمنام پیرامون قم را جهانی کرد: فردو و جمکران؛ اولی به نماد عقلانیت فن آوری تبدیل شد و دیگری سمبل رستگاری نهایی و باورهای آخرالزمانی در الهیات شیعەی دوازده امامی.

این رجعت از مرکز به پیرامون، حکایت پوست اندازی و دگردیسی های گفتمان رسمی طی دهەهای اخیر است.
شهر قم در طول تاریخ همواره یک قلعەی تسخیر ناپذیر تشیع بوده است.
به روایت حمدالله مستوفی کاتب کتاب دانشنامەگون نزهةالقلوب، قم در ایران ایلخانی هشت سدە پیش در کنار کاشان جزیرەای از شیعیان باورمند و ثابت قدم در میان دریای اهالی سنی مذهب بوده است.
تا قبل از اشغال عراق توسط آمریکا و برانداختن سنت حکمرانی حاکمان سنی، قم در مرکزیت جهان تشیع، شانه به شانەی حوزەی هزار سالەی نجف پیش می رفت.
حتی به مدد پرستیژ انقلابی و افتخار پروراندن اسلام انقلابی در دامن خود، کمبود اعتبار و سابقەی تاریخی اش را در مقابل حوزەی قدیمی و غیر سیاسی نجف تهاتر می کرد.
شاپور بختیار آخرین نخست وزیر پهلوی، در تلاشی ناکام برای مقابله با امواج خروشان انقلاب پیشنهاد کرد که قم واتیکان جهان تشیع شود و آیت الله خمینی از آنجا مقام زعامت شیعیان جهان را عهده دار گردد.
بختیار که سکولار و درس خواندەی غرب بود، بیهوده می کوشید سیر تطور چند صد سالەی جدایی کلیسا از دولت را یک شبه در ایران پیاده و  قیصر و پاپ را هر کدام سهم مقتضی خود بدهد.

کار اما اینگونه پیش نرفت و قم و تهران در وحدتی ارگانیک پرچمدار عصری تازه در تاریخ رابطەی دین و  دولت  در ایران معاصر شدند.
این همگونگی به مدد انقلاب اسلامی و اندیشەی ولایت فقیه انجام گرفت که رهبری دنیوی و مینوی را ممزوج و نهاد دولت و نهاد دین را مخلوط نمود.

مقصود این یادداشت کوتاه البته نە توضیح این واضحات بل از اساس چیزی دیگر است و تمرکز آن نه روی شهر قم بلکه پیرامون آنست.
اگر بگویبم نام فردو، روستایی کوچک در حومەی قم به واسطەی وجود تاسیسات هستەای و حملات اخیر آمریکا و اسرائیل پس از تهران معروف ترین مکان ایران است، سخن به گراف نگفته ایم.
جمکران هم چنین است. روستا و مسجدی متروک و منزوی تا چند دهه قبل که اکنون به قلب اسلام مناسکی و رهیافت های هیاتی راه یافته است.
هم فردو و هم جمکران بدون آنکه ربطی معنادار بهم داشته باشند، راوی و چه بسا برسازندەی بخشی از تطور ایدئولوژی حاکم در دو دهەی اخیرند.

در دهەی اول انقلاب البته خبری از هیچ کدام نبود. دولت پساانقلابی با نگاه برگرفته از نظریەی امپریالیسم و وابستگی، ابدا میانەای با انرژی هسته ای و به زیر فرمان درآوردن آن نداشت.
از سوی دیگر فربگی اسلام فقاهتی و شریعت محوری آن در کنار قدرت اقناع سازی اسلام روشنفکرانەی شریعتی، جای چندانی برای مداحان و هیات های عزاداری و مناسک گرایی دینی باقی نمی گذاشت.

می توان گفت هر دوی اینها از موضع قسمی منطق ژئوپولتیک وارد ایدئولوژی در حال فرسایش حاکم شدند.
ضرورت بقا در جهانی متخاصم و در برابر دشمنانی تا دندان مسلح و از سوی دیگر نونوار کردن امر دینی در عصر انقلاب ارتباطات و پرچمداری رسانه و خارج شدن انحصار پروپاگاندا از بنگاه های تبلیغاتی دولتی دال فردو و جمکران را در گفتمان حاکم برجسته ساخت.
فردو و جمکران به ترتیب نمادهای این دگردیسی اند. صد البته این تطور بدون مدد نوعی انقلاب محافظه کارانه و سرلوحه قرار دادن قسمی مدرنیسم ارتجاعی ممکن نبود.

ارج نهادن به عقلانیت تکنولوژیک بدون بها دادن به ارزش های روشنگری و هنجارهایی چون لیبرالیسم و آزادی و اختیار انسان و حق ذاتی آن در تعیین سرنوشت و انتخاب الگوی ساماندهی جامعه در قلب رهیافت مذکور قرار دارد.
فردو در عمق صد متری زمین و در دل صخره های نفوذناپذیر نمودی از ترقی فن آوری در ایران جمهوری اسلامی است.
انرژی هسته ای در ایران اسلامی والاترین نمونەی تبدیل تکنولوژی به فضیلت و انقطاع آن از حوزەی تمدن غربی و انتقال بە فرهنگ اسلام انقلابی است.
فردو دژی  مستحکم است که گرچه در حملەی آمریکا آسیب دید اما همچنان نماد ایستادگی در برابر جهان غرب محور و تجدیدنطر خواهی در قبال نظم بین المللی است.

تقدیس تکنولوژی در این سیاق این امکان را فراهم می آورد که آن را از زمینەی عقل باور غربی آن جدا و به گونه ای با امر سنتی و جهان بینی دینی پیوند زد.
این پیوند نه از ره ایدئولوژی دهەی اول انقلاب، بلکه از طریق برجسته ساختن دال مهدویت در گفتمان حاکم صورت می گیرد.
در این مسیر جمکران بارزترین نشانەی بازسازی ایدئولوژی انقلابی بر مبنای مهدویت و باور به رستگاری نهایی در آخرالزمان موعود است.
از طریق گنبد و مناره های جمکران می توان لاهوت را به ناسوت آورد و به دوگانگی عوالم مادی و معنوی در فرجامی پیروزمندانه خاتمه داد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

صورت منطقی مواجهه با مسئله؛
دربارۀ ساماندهی مهاجران افغان

راه رسیدن به دفتر روزنامۀ هم‌میهن از سربالایی خیابان پاکستان در منطقۀ عباس‌آباد می‌گذرد. در ابتدای خیابان، سفارت افغانستان واقع است. سفارتی که ظاهراً توسط نمایندگان «امارت اسلامی» طالبان اداره می‌شود. در روزهای کاری هفته، صدها مهاجر و پناهندۀ افغان از زن و مرد و کوچک و بزرگ، برای دریافت خدمات کنسولی در پیاده‌رو و کوچه‌های اطراف خیابان ازدحام می‌کنند. روند رسیدگی به امورشان ظاهراً بسیار کُند است اما من تاکنون کمترین بی‌تابی و یا نزاعی بر سر نوبت‌گیری در بین آنها ندیده‌ام.
این روزها از آسمان تهران آتش می‌بارد. در این گرمای کشنده، سالخوردگان و کودکانی که در جای جای خیابان با پهن کردن پارچه‌ای بیتوته کرده‌اند، دل سنگ را می‌سوزاند. ما ایرانی‌ها خود از مشکلات بسیاری رنج می‌بریم اما مشاهدۀ وضع مهاجرانی که غم و اندوه از پهنای صورت‌شان می‌بارد، دل هر رهگذر باوجدانی را کباب می‌کند. به راستی این مردم زحمتکش و رنجدیده به تقاص گناه چه کسی، این‌طور آواره و در به در و بی‌پناه شده‌اند که نه در غربت دل‌شان شاد است و نه جایی در وطن خود دارند؟
کشور افغانستان از دهۀ 1350 زمین بازی انواع و اقسام گروه‌های اسلامگرا و چپ ستیزه‌جو و افراطی شد و بعد بلافاصله به محیطی برای رقابت و تصفیه‌حساب دو قدرت جهانی و هم‌پیمانان منطقه‌ای آن درآمد. قصه‌اش تلخ و دراز است. بعد از کشمکش‌ها و خونریزی‌ها و دخالت‌های خارجی بسیار، نهایتاً همه این کشور جنگ‌زده را به حال خود رها کردند و در پرتو آن، گروهی بر افغانستان حاکم شدند که تعصبات قبیله‌ای و خشک‌اندیشانۀ خود را به نام اسلام و فقه حنفی بر مردم آن سرزمین تحمیل کرده‌اند.
نتیجۀ این تحمیل‌گری از یک سو، انزوای بین‌المللی افغانستان و از سوی دیگر، فرار مردمش برای رهایی از احجاف روزانه و به دست آوردن لقمه‌ای نان را در پی داشته است. به محض سلطۀ دوبارۀ طالبان بر افغانستان، بسیاری از مردم این کشور راه مهاجرت در پیش گرفتند و بخصوص شمار زیادی از آنان بدون هرگونه کنترل قانونی و برنامه‌ریزی مرسوم، دسته دسته به ایران و پاکستان، دو کشور همجوار خود سرازیر شدند. شمار جمعیت مهاجر یا پناهنده در هر کشوری وقتی از حد منطقی خود بگذرد، بدون شک آسیب‌هایی به دنبال دارد و بخصوص اسباب نارضایتی بخشی از جمعیت بومی آن کشور می‌شود. این موضوع اکنون در مورد مهاجران افغان در کشور ما مصداق پیدا کرده است.
مهاجران افغان در ایران اغلب به کارهای سخت و زیان‌آور مشغولند اما درآمد آنان بر مبنای نرخ دلار بسیار پایین است. بسیاری از نوجوانان افغان که در بنگاه‌های کوچک و خرد مثل سوپرمارکت‌ها و اغذیه‌فروشی‌ها و رستوران‌ها به کار گرفته می‌شوند، درآمد ماهیانه‌شان نزدیک به صد دلار است! این نوجوانان که به دلیل وجدان کار و سخت‌کوشی‌شان، بیش از جمعیت بومی مورد اقبال صاحبان بنگاه‌ها قرار می‌گیرند، برای پس‌انداز درآمد ماهیانۀ خود، تغذیه‌ای ضعیف دارند و قوت غالب‌شان نان است.
نان در ایران کالایی سوبسیدی است......(ادامۀ یادداشت در لینک زیر)
@ahmadzeidabad
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-41985

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

میهن سوسیالیستی، میهن اسلامی و میهن ایرانی

🔺این روزها که بحث ملت گرایی و امت گرایی گرم است، بی مناسبت ندانستم این یادداشت قدیمی را بازنشر کنم.
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺جامعەی سالم و دشمنان آن

جواد لاریجانی باز به میدان آمده و خواهان قطع دسترسی به شبکەی جهانی اینترنت و ادامەی محدودیت های فعلی شده است. وی افزوده که نباید از شعارهایی چون گردش آزادانەی اطلاعات ترسید و باید بی محابا به قلع و قمع ارتباطات پرداخت.
گرچه شنیدن چنین سخنانی از ایشان قابل انتظار است ولی پس از رخدادهای تلخ اخیر بیان آن مستلزم جرات و جسارتی مضاعف است.
چه از هر کسی ساخته نیست که در ملاء عام جای متهم و شاکی را عوض نماید.

در سال های اخیر سخن گفتن الیگارشی های مالی و سیاسی و کارتل های خانوادگی و فرق سیاسی از تریبون منافع ملی به تاکتیکی آشنا بدل شده ست.
اینان اغلب به منظور پوشاتدن تضاد منافع خود با ملت، دیگری خارجی را بیش از حد برجسته می سازند و در تنور خودی و عیرخودی می دمند.
اما سخن این است که در ایران پس از سوم تیر
باید با آسیب شناسی جدی و تشخیص دقیق دوست و دشمن، این صداها را مسکوت و صاحبان آن را به پاسخ گویی واداشت.

پس از برملا شدن میزان نفوذ و عمق شبکه های جاسوسی رژیم اسرائیل و آفریدن فجایع فراوان، عاقلانه ترین کار نشاندن فساد ساختاری و انسداد سیاسی بر جایگاه متهم است، نه اینترنت و شفافیت و مراودات عادی.
تصور این میران از رخنه بدون وجود حفره های بزرگی که فساد فراگیر بر تن نظام سیاسی بر جای گذاشته، غیر ممکن است.
فسادی که حاکمیت قانون را تضعیف، رابطه را جای ضابطه نشانده و راه را بر شایسته گزینی بسته و به روی فرومایگان تملق گو و منفعت طلب گشوده است.

اسب تروای دشمن، کتاب و روزنامه و فیلم و نمایش و محصولات فکری و فرهنگی نیست، بلکه می تواند مزارع پرورش مرغ و شترمرغ و کارخانه های خصولتی شده و شرکت های ظاهرا دانش بنیان و اراضی تصرف شده باشد.

بدون خشکاندن ریشەی فساد و بی عدالتی، نمی توان جلوی رخنه های اطلاعاتی و جاسوسی بیگانه را گرفت.
کارزارهای نمایشی با اهداف تبلیغاتی و با جهت گیری های سیاسی و جناحی پررنگ را نمی توان فساد ستیزی راستین قلمداد کرد.

بدون اصلاحات سیاسی و سیاستی جدی و تن دادن به ارادەی ملی و تنفیذ آن از طریق حاکمیت مطلق و بلامنازع قانون، نمی شود به مصاف اژدهای هفت سر فساد رفت.
کسانی که از موضع انقلابی گری با جامعەی باز و گردش آزادانەی اطلاعات و شفافیت دشمنی می ورزند، حتما ریگی به کفش دارند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺نهمین روز جنگ و احتمالات پیش رو

ضرب الاجل دیشب ترامپ تردید اندکی دربارەی ورود مستقیم آمریکا به جنگ علیه ایران باقی گذاشته است.
این چالشی مستقیم علیه استراتژی ایران برای فرسایشی کردن جنگ به قصد کاستن از تاب آوری اسرائیل است.
ایران در مواجهه با برتری فناوری و تفوق هوایی اسرائیل، در پی آنست که با طولانی کردن نبرد، بیشترین حس ناامنی را به دشمن تحمیل کند.
نگه داشتن جمعیت در پناهگاه ها، بالا بردن هزینه های اقتصادی و در نهایت امید به ته کشیدن تیرهای گنبد آهنین رئوس اصلی راهبرد دفاعی تهران را تشکیل می دهد.

به ظن قوی ایران دنبال حصول نتیجەای چون جنگ 33 روزەی اسرائیل با حزب الله است.
جنگی که در پایان آن نه تنها حزب الله جان سالم بدر برد، بلکه توانست در شرایطی نسبتا مساوی، آتش بس را به خصم تحمیل کند.
در مقابل اسرائیل برای اجتناب از این مسیر، مجدانه در پی کشاندن پای آمریکا به جنگ است.

با این تفاصیل، موضع نهایی آمریکا تعیین کننده است.
برای شخص ترامپ ورود مستقیم به جنگ گزینەی مطلوبی نیست. ترجیح او برون سپاری جنگ به پیمانکار امنیتی خود در منطقه یعنی اسرائیل است.
از سوی دیگر به لحاظ روان شناختی، شکیبایی رئیس جمهور جنجالی آمریکا مانند تاب آوری اسرائیل محدود و قابل تخمین است.
ترامپ برخلاف اسلاف خود تمایلی به مذاکرات دشوار و پیچیده ندارد و در پی نتایج آنی و ملموس است.
به طور مثال سر باز کردن دوبارەی بحران کنونی فرضا در شش ماه یا یک سال دیگر برای وی کابوسی شخصی و فاجعەای سیاسی است.
از این رو وی حملات اسرائیل را اهرم فشاری جهت کوتاه آمدن ایران از خواستەی اصلی خود مبنی بر حفظ حق غنی سازی می بیند.
می توان احتمال داد که مهلت دو هفتەای وی به ایران بر اساس ترکیبی از این نگرانی ها و انگیزه ها اتخاذ شده است:
این دو هفته زمانی تقریبی برای اتمام ذخایر سیستم گنبد آهنین اسرائیل و اجبار آمریکا برای ورود به جنگ است.
اگر موشک های رهگیر اسرائیل تمام شوند ایران به راحتی می تواند حتی با موشک های نسل اول عمق آن را هدف قرار دهد.
امری که می تواند واکنش طبیعی آمریکا را برانگیزد. خاطرنشان می شود در جنگ اکتبر 1973 هنگامی که در سه روز اول نشانه های شکست نسبی اسرائیل پدیدار شد، آمریکا با پل هوایی معروف خود، ورق را برگرداند.

همچنین این مهلت می تواند زمان مورد نیاز برای آوردن ناوها و کشتی های جنگی به خلیج فارس جهت آماده سازی برای حمله به ایران باشد.
این تمهیدات برای مقابله با بستن تنگەی هرمز توسط ایران و حملات به پایگاه های آمریکایی در منطقه، حیاتی است.

بعید است که ایران با چشم پوشی از غنی سازی و در شرایط جنگی به روند سیاسی مردەی کنونی بپیوندد.
افزون بر بی اعتمادی شدید به تمهیدات سیاسی به عنوان تاکتیک های فریب و غافلگیری، دست شستن از حق غنی سازی، آخرین ابزارهای چانه زنی و کسب امتیاز را از دستش خارج خواهد کرد.
این امر در شرایط کنونی که آسمان ایران محل تاخت و تاز پرنده و ریزپرنده های متخاصم شده، در حکم یک خودزنی استراتژیک خواهد بود.
تاکتیک کنونی تهران کسب آتش بس و اجتناب از بده بستان زیر آتش است.
ایران در پی ترغیب ترامپ جهت فشار آوردن به اسرائیل جهت پایان عملیات نظامی و سپس آغاز گفتگوهاست. احتمالا مشوقی که در این زمینه ارائه می دهد، پذیرش برخی محدودیت ها فراتر از توافق برجام است.
روزهای آینده سرنوشت ساز و تعیین کننده است. اسرائیل تصمیم خود را گرفته و وارد ماجرایی خطرناک شده است.
اما وضع در تهران و واشنگتن فرق می کند. ترامپ به وضوح امیدوار بود که تحولات نظامی فراتر و سریع تر از روند سیاسی عمل کند و محتاج تصمیم کبری نباشد. امری که تاکنون محقق نشده است.
ایران هم که با جنگی همه جانبه و نیابتی از سوی دنیای غرب روبروست.
اکنون تصمیم ترامپ تعیین کننده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺تصویری غم انگیز از رایان قاسمیان نوزاد دوماهه، کوچکترین قربانی حملات اسرائیل به تهران

طبق قواعد حقوق بین‌الملل بشردوستانه، طرف‌های درگیر باید بین اهداف نظامی و غیرنظامی تمایز قائل شوند. حمله به غیرنظامیان یا اماکن غیرنظامی ممنوع است.
حمله مستقیم به غیرنظامیان یا استفاده از آنها به عنوان هدف، نقض قوانین جنگ است و به عنوان جنایت جنگی شناخته می‌شود.

@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺جنگ چندم خلیج فارس؟!

در حالیکه خاورمیانه از بیم آغاز جنگی تازه، نفس هایش را در سینه حبس کرده، شوخی های سوررئال ترامپ با واقعیت و دیپلماسی و جنگ تمامی ندارد.
زبان بدون چاک و آکنده از لیچار ترامپ، مرزهای واقعیت و بازنمایی آن را درنوردیده و مخاطب را در مغاک ابهام و تردید رها می سازد.

رئیس جمهور آمریکا گویی پیامبری پست مدرن است. پیام آوری که آمده تا ماموریت فیلسوفان پست مدرن فرانسوی را کامل و فراواقعیت را جای واقعیت عینی و امر ملموس بنشاند.
ممکن است حملات اسرائیل به مذاکره با ایران ضربه بزند، احتمال دارد کمک هم کند...
به توافق با ایران بسیار نزدیک هستیم، به کمک اسرائیل یا بدون آن، امیدوارم حملەی اسرائیل آن را بهم نزند.
امیدم را به توافق از دست دادەام، ایران چیزی که باید بدهد، نمی دهد...
اینها بخشی از سخنان ترامپ در دو روز اخیر است. اگر بیشتر به گذشته برگردیم، داستان از این هم پیچیده تر می شود.

34 سال قبل ژان بودریار جامعه شناس و فیلسوف فرانسوی مقالەای جنجالی در گاردین نوشت: جنگ خلیج فارس رخ نداده است!
این مقاله به اندازەی مقالەی پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما که همان زمان نوشته شده بود، بحث برانگیز و معروف شد.
بودریار می گفت که این جنگ نه در عالم واقعیت، بلکه در شبکەی C.N.N روی داده است!
مقصود آن بود که بازنمایی یک واقعه با اصل رخداد متفاوت است.  ما در عصر اطلاعات که با انفجار و تکثیر بازنمایی مواجهیم، شاید هرگز اصل رخداد را دریافت نکنیم. بلکه بجای واقعیت با فراواقعیت سر و کار داریم.
ظاهرا امروز رئیس جمهور راستگرای آمریکا، مجری و پیرو اصلی این پندار فلسفی شده است.
سخنان وی شباهتی حیرت انگیز با برخی از معروف ترین " چرندیات پست مدرن " دارد.

آیا این بخشی از راهبرد دیوانه نمایی به قصد مرعوب کردن طرف مقابل است؟
یا تاکتیکی روانی به منظور ترغیب و واداشتن آن  است؟
اگر عملیاتی روانی در کار است، احیانا پیوست مذاکرات در جریان است یا بخشی از عملیات جنگی آتی؟

احتمالا همەی اینها به نحوی درست هستند.
می توان با اطمینانی بالا گفت، که برخورد نظامی میان ایران و اسرائیل اجتناب ناپذیر است و صرفا مسالەی زمان مطرح است. آنهم بازەی زمانی کوتاه  و بحث چند روز و چند هفته.

با این تفاصیل هدف ترامپ چیست؟ می خواهد در وهلەی اول از طریق دیپلماسی قایق های توپدار، ارادەاش را بر ایران تحمیل کند.
شاید تنها تفاوت با نسخەی کلاسیک این راهبرد، این است که ترامپ مدل نیابتی آن را برگزیده است. یعنی تهدید طرف مقابل با ابزار اسرائیل!
با این روش می تواند ادعا کند که آمریکا را از جنگ های بی پایان دور نگه داشته است.
اما اگر جنگی واقعی در بگیرد، ناچار می شود که در سطوح گوناگون به یاری متحد خود بشتابد:
هم در تسلیح اسرائیل و تامین تدارکات آن و اشتراک گذاری اطلاعات نظامی با آن و هم کمک به تل آویو در رهگیری تلافی جویی موشکی ایران.
یکشنبەی آینده که احتمالا آخرین دور گفتگوهای ایران و آمریکا برگزار می شود، نقطه عطفی مهم است.
در این روز معلوم می شود که ادراک ایران چقدر و چگونه تحت تاثیر مانورهای سیاسی و نظامی موصوف قرار گرفته و چطور به آن واکنش نشان می دهد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺بگو به میهن که " قلم " بیژن...

بیژن اشتری مترجم نام آور معاصر به مرگی ناگهانی و غیر منتظره درگذشت. میزان تاثیرگذاری او بر نسل کتابخوان دو دهەی اخیر محل چون و چرا نیست.
کتاب های جلد قرمز اشتری دربارەی کمونیسم اردوگاهی، چهره های سیاسی تاریخ معاصر، مطالعەی تطبیقی شوروی و چین و دولت های ایدئولوژیک و نظام های اندک سالار، که به چاپ های متعدد رسیدند و در تیراژهای بالا منتشر شدند، گواه این داوری است.

بیراه نیست اگر بگوییم که اشتری بخش عمدەی آگاهی جهان فارسی زبان و فارسی خوان را در این زمینه ساخته است.
اشتری رنگ جلد کتاب هایش را اغلب قرمز انتخاب می کرد. جدای از علائق ذوقی و سلیقەی خاص مترجم، احتمالا این امر ارجاعی بود به زیباشناختی ایدئولوژی کمونیستی و وجود رنگ قرمز در کانون آن با پرچینی از داس و چکش و ستاره.

گل انداختن کتاب های قرمز اشتری در سراسر دهەی نود و نصف دهەی 1400 مناسبتی تام و تمام با تولد یک لحظەی تاریخی ناب در آگاهی جمعی ایرانیان داشت:
بیداری از خلسه و سرخوشی ایدئولوژیک دهه های پیش و ورود به دوران بازبینی و بازاندیشی. عمدتا از رهگذر به گل نشستن کشتی ایدئولوژی اسلامی در سواحل بحران و ناکارامدی  و مواجهەی ژئوپولتیک با نظام جهانی و سرخوردگی ملی از ناکامی های پی در پی تکاپوهای اصلاح طلبی.
مخاطبان کتاب های اشتری با نوعی حس همدلی و احساس همذات پنداری به خواندن سرگذشت دولت ها و رهبران اقتدارگرا می پرداختند.
دولت هایی که با پیشفرض صغارت نوع بشر، به طمع ساختن جامعەی نیک و خلق انسان طراز نوین به آزمایشگاه اندیشه و ایدئولوژی های سیاسی تبدیل شدند.. اما بدون استثنا همگان چند دهه بعد، سر از دوزخ های اقتصادی و سیاسی درآوردند.

استعارەی کتاب های جلد قرمز، به نحوی یادآور خاطرەی کتاب های جلد سفید است که سبک اصلی مطالعەی عمومی  در دهەی پنجاە بود.
زمانی که مارکسیسم دل و جان روشنفکران و طبقات متوسط جدید را ربوده بود و از بیم ساواک آثار دسته چپی و کتاب های ممنوعه را در جلد سفید می پیچیدند.
کتاب هایی که تخیل و آگاهی چند نسل را مبتلا و پیشران فکری انقلاب 57 و رویکردهای ضد غربی پس از آن را فراهم آورد.
محتوای این کتاب ها، صحیح و سقیم و راست یا ناراست، چیزی نبود جز گم کردن سرمشق مشروطه و اندیشەی تحقق راستین خودمختاری فردی و جمعی در پرتو رژیم قانون و حاکمیت جمهور.

یک درەی ژرف معرفتی کتاب های جلد سفید کمونیستی و ترجمه های جلد قرمز ضد کمونیستی اشتری را از هم جدا می کرد.
اواخر دهەی شصت و اوایل دهەی هفتاد از رهگذر فروپاشی شوروی این شکاف به مرور سر باز کرد و ناکامی دولت پسانقلابی در تحقق دمکراسی و توسعه بر عمق آن افزود.
در این فاصله ذائقەی عمومی مخاطب ایرانی چندی با آثار عامه پسند و زرد چون کتاب های ذبیح الله منصوری سر کرد و چندی هم با " چرندیات پست مدرن " مشغول شد.

درست در این وانفسا، اشتری از راه رسید و امکان مواجهەی صحیح و بدون رتوش خوانندەی ایرانی با عبرت ها و سرگذشت های تاریخی و تجارب سیاسی مشابه را فراهم کرد.
فرصتی گرانبها که نه تنها امکان نگاه کردن خود در آئینەای بدون زنگار را فراهم آورد، بلکه بصیرتی مضاعف برای بررسی و رصد اقتدارگرایی های جدید در حال ظهور را نیز پدید آورد.

احتمالا معروف ترین بیژن دهەی پنجاه، بیژن جزنی بود. تئوریسین و عضو بنیانگذار سازمان چریک های فدایی خلق ایران که فروردین گذشته،  درست نیم قرن از قتل او بدست پهلوی دوم گذشت.
ازقضا اشتری که احتمالا معروف ترین بیژن دهەی نود بود، روزگاری دل در گرو او داشت. اما گذر زمان وی را به سنت فکری متضاد رهنمون کرد.
جزنی آنقدر عمر نکرد که فروپاشی شوروی و تحقق یک جمهوری انقلابی در ایران را ببیند.
اشتری اما این بخت را یافت که بر شانه های زمان بایستد و زوال و سقوط ایدئولوژی ها را به تماشا بنشیند.
صد البته دیگران را هم در این دیدن سهیم و با قلمی شیرین و فهیم آن را روایت کرد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺"نە"ی محتاطانەی ایران و آیندەی مذاکرات!

سخنان امروز مقام رهبری پاسخی پیشاپیش به طرح پیشنهادی دولت آمریکا جهت خروج از بن بست در مذاکرات هسته ای محسوب می شود.
تهران دوباره روی خطوط قرمز خود تاکید کرد و حق غنی سازی را غیر قابل مذاکره دانست.
با این وصف درهای مذاکره را باز گذاشت و با یک "نه محتاطانه" کوشید بند نازک گفتگوها پاره نشود.
اکنون توپ در زمین آمریکاست و اینکه چگونه با پاسخ منفی تهران به ابتکار عمل پیشنهادی خود مواجه می شود.
مسالەی اصلی البته زمان است و ساعت های مختلفی که تهران، واشنگتن، تل آویو و تروئیکای اروپایی با آن کار می کنند.
روشن است که عقربەی ساعت تهران از همه کندتر حرکت می کند. علیرغم نیاز مبرم ایران به لغو تحریم ها و بهبود اقتصاد آشفته، ترجیح تهران داشتن زمانی ابدی برای کش دادن موضوع و حل و فصل زمانبر پروندەی هسته ای است.
معیار زمان برای اسرائیل اما ثانیه و دقیقه و ساعت است. این کشور نه تنها نگران رسیدن ایران به نقطەی گریز هسته ای است، بلکه دلواپس  بسته شدن فرصت اقدام استراتژیک برای ضربه به تاسیسات ایران است.
ساعت آمریکا و اروپا هم بر اساس ماه کار می کند. نگاه آمریکا و سه کشور اروپایی بر یکی دو ماه آینده دوخته شده؛ هم ایران به نقطەی گریز نرسد و،هم مهلت فعال سازی مکانیسم ماشه منقضی نشود.
این ناهمخوانی ساعت ها، زمینه ساز افزایش تنش و بحرانی شدن موضوع است. بسته به اینکه کدام بازیگر دانسته یا ندانسته زودتر شکیبایی خود را از دست می دهد.
در این بین موضع نهایی آمریکا تعیین کننده است. بدون آنکه در دام این داوری کلیشه ای افتاد که نقش آدم خوب را به ترامپ و آدم بده را به نتانیاهو می دهد باید گفت رئیس جمهور آمریکا با یکی از مهم ترین و البته مخاطره آمیزترین تصمیمات حیات سیاسی خود روبروست.
زبان متناقض و پیچیدە و گاه کمیک وی دربارەی پروندەی هسته ای، گرچه به قصد برساختن قسمی سیاست ابهام استراتژیک بکار می رود، در نظر ناظران داخلی و خارجی با مخاطرەی تبدیل به بزدلی دراماتیک روبروست.
به احتمال قریب به یقین دور ششم مذاکرات هم برگزار می شود، اما در نبود ارادەای روشن و راه حلی ولو موقت برای خروج از بن بست فعلی، باید منتظر آغاز فعال سازی مکانیسم ماشه از اوایل تابستان آینده بود.
حمایت احتمالی آمریکا از قطعنامەی پیشنهادی اروپا به شورای حکام آژانس می تواند قرینەای روشن باشد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺رفوزه شدن " ایران"

میانگبن پایین نمرات دانش آموزان در امتحانات نهایی خرداد 1403 موجی از بهت و نگرانی با خود آورد. آنچه این تاثر را دوچندان کرد "معدل نهایی کل ایران" بود: 9/96
این نمرەی پایین که با ارفاق 10 می شود،کیفرخواستی علیه نظام آموزشی کشورمان است.

چرا به اینجا رسیدیم؟
عوامل بسیاری در این امر دخیلند. اما تمرکز این یادداشت کوتاه روی علل ساختاری است.
150 سال قبل آموزش و پرورش همگانی در کنار احداث خط آهن در کانون مطالبات منورالفکران و اصلاح طلبان عهد قاجار قرار داشت.
احداث مدارس ابتدایی عملا تا زمان انقلاب مشروطه عقب افتاد و تازه در دوران پهلوی اول به طور جدی اجرا شد.
آموزش و پرورش نوین بر مبنای دو اصل بنیادین پا گرفت: هیچ کودکی از تحصیل نماند و رقابت بر مبنای استعداد و شایستگی باشد.
این یک دستور کار جهانی بود که راهی ساده جلو اهالی کشور قرار داد:
با ترکیبی از استعداد و پشتکار می توانید پیشرفت کنید و به موفقیت برسید!
دستور کاری جادویی که به موازات سیاست های اقتصادی و تحولات اجتماعی مربوطەی دیگر در قرن بیستم در تمام جهان، به شمول ایران انقلابی اجتماعی  پدید آورد.
تکوین طبقەی متوسط و گذار از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی مبتنی بر خون و اشرافیت و منزلت های اجتماعی کهنه به سوی نظمی عادلانه و فراگیرتر از گذشته.
صدها میلیون نفر در ایران و جهان از رهگذر این نردبان به سرآمدان طبقەی متوسطی تبدیل شدند که موتور محرکه و راهبر سایر تحولات در این زمینه گردید.

کار از کجا خراب شد؟
یحتمل از دهەی هفتاد شمسی کە زمزمەی مدارس خصوصی و غیرانتفاعی به میان آمد.
صد البته باز پای یک دستور کار جهانی در میان بود. زمان موصوف لحظەی تاریخی انفتاح نئولیبرالیسم جهانی و اعلام کاهش تصدی گری دولت و ایمان مطلق به عقل خودبنیاد بازار بود.
با هزیمت فکری و سیاسی سوسیالیسم واقعا موجود، اردوگاه پیروز جنگ سرد، دیگر احتیاجی به سپر بلاهایی چون دولت رفاه و مداخلات ضروری دولت در اقتصاد نمی دید.
این نگاه که دیری نپایید نادرستی آن به اثبات رسید، مانند هر پدیدار غربی دیگر به صورت کج و کوله و تحریف شده بدست ما رسید و سیاست تعدیل اقتصادی نام گرفت.
البته تاسیس مدارس خصوصی پیشینەای دراز در تخیل فرهنگی نگاه مذهبی حاکم داشت و پذیرش آن را آسان تر کرد.
در رژیم گذشته مدارس خصوصی چون رفاه، علوی و نیکان و ...بخشی از تقلای طبقەی متوسط سنتی برای در امان ماندن از چالش هنجاری و فرهنگی آموزش و پرورش عمدتا سکولار و آمیخته با هنجارهای غربی بود.
پیشینەی پیشگفته که هنوز در ذهن و عمل کارگزاران فرهنگی و آموزشی حی و حاضر بود، زمینەای مناسب برای همراهی با جنبش خصوصی سازی جهانی فراهم آورد.
به زودی کار به جایی رسید که انگارەی رستگاری و پرهیزکاری نخست به طاق نسیان نهاده شد و منطقی ساده و سرراست جای آن را گرفت:
مدرسه بنگاهی اقتصادی است و باید بر اساس منطق سود و زیان و هزینه و فایده تاسیس و مدیریت شود.

این درست لحظەای بود که منطق بازار حاکم و نطفەی نابرابری بسته شد.
به موازات کاستن از تخصیص اعتبار و بودجه به بخش دولتی، رقابتی بی پایان میان مدارس خصوصی راه افتاد و عملا به طبقاتی شدن نظام آموزش و پرورش انجامید.
کار به جایی رسید که محیط آموزش، تفریح و حتی فضاهای ورزشی و فرهنگی دانش آموزان دارا و ندار تفکیک و از اساس در دو محیط اجتماعی مجزا جای گرفتند.
داستان دراز فساد و رانت و تنعم برخی از مدیران و صاحب منصبان آموزش و پرورش در این میان مسالەی جداگانه است و در این مقال نمی گنجد.
اما آنچه مهم است، سویه های نابرابری ساز و تشدید شوندەی مساله است.

غیر از نابراری عمودی که در ایران امروز اظهر من الشمس است و به آسانی با ضریب جینی ردیابی می شود، نابرابری افقی که اغلب نادیده گرفته می شود، وجهی به مراتب بدتر و مخرب تر دارد.
نابرابری افقی وضعیتی است که در غیاب حاکمیت قانون و تسلط رابطه بر ضابطه، فرودستان به قربانی مضاعف ساختارهای نابرابری ساز تبدیل می شوند.
فقدان دسترسی برابر به فرصت های اقتصادی و شغلی، تسهیلات بانکی، معافیت و فرارهای مالیاتی و رانت ها و ارتباطاتی که عمدتا در دسترس توانگران مالی و سیاسی است، بخشی از نابرابری افقی شمرده می شود.
آموزش و پرورش طبقاتی سهمی بزرگ در تکوین و تشدید این نوع نابرابری دارد.

به طور ساده در نظام کنونی مانند گذشته آسان نیست که فرزندان دهک های پایین با استعداد و سخت کوشی بتوانند دست به تحرک اجتماعی و اقتصادی بزنند.
تمام رشته های دانشگاهی لوکس و پرطرفدار قابل خرید و فروش هستند. انواع و اقسام سهمیه ها و راه های میانبر برای دور زدن قانون تلاش و شایستگی وجود دارد و با تحصیل در یک دانشگاه نامعتبر خارجی می توان محدودیت کنکور را دور زد.
باید به سوگ میلیون ها استعدادی نشست که در این وانفسا هدر می روند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺خانم استاندار حجابت را رعایت کن!

حسین علا اولین سفیر ایران در آمریکا در سال 1922 در واشنگتن هر جا که می رفت با زبانی آکنده از مطایبه و طنز به مستمعان خود می گفت:
وقت آن رسیده که بدانیم ایران چیزی بیش از گربه و قالی است!
صد سال پس از آن سخن نغز، گویی چرخ زمان به عقب برگشته است. کیهان و فارس و ...هر جا که می روند می گویند ایران چیزی جز چادر و حجاب اجباری نیست.
نمونەاش انتقاد فارس از کشف حجاب استاندار حلبچه در رستورانی در دربند در تهران است.
دیدار خانم ناصح و دیگر استانداران اقلیم کردستان از ایران در چارچوب شکوفایی روابط اقتصادی و سیاسی طرفین در دو سال اخیر صورت می گیرد.
در حالیکه کشورهای منطقه نظیر ترکیه، امارات و عربستان برای حضور در بازار اقلیم کزدستان، جذابیت های اقتصادی خود را با پیوست های فرهنگی تلفیق می کنند، مرغ سیاست خارجی تندروها در ایران همچنان یک پا دارد:
ترجیح حجاب بر اقتصاد و ایدئولوژی بر عمل گرایی و کلیشه بر اندیشه!
نام حلبچه که خانم ناصح استاندار آنست، احتمالا بیش از هر نامی با تاریخ معاصر ایران گره خورده است.
حلبچه که در اواخر جنگ به تصرف نیروهای ایرانی درآمد، نمود بیش ترین پیشروی ایران در خاک عراق در طول هشت سال جنگ بود.
صدام در یک انتقام جویی سبعانه آن را بمباران شیمیایی کرد.
ایران در رسانه ای کردن این جنایت کم نگذاشت و نام حلبچه جهانی شد.
این شهر به تازگی نوزدهمین استان عراق شده، جالب این جاست که صدام این عنوان را به کویت داده بود.
طرفه آنکه بمباران حلبچه و اشغال کویت دو رخدادی بودند که زوال دیکتاتوری در عراق را تسریع کردند.
احتمالا هیچ کشوری در دنیا به اندازەی ایران امروز استاد هدر دادن فرصت ها نمی باشد.
بجای سخن گفتن از پیوند دیرین ایران و حلبچه و استفاده از ظرفیت های گوناگون آن، حواشی کوچک را بزرگ کردن کار هر کسی نیست!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

ترامپ و بی بی: آتش نشان و آتش فشان در یک تیم!

اسرائیل باز سوریه را شخم زد. از سویدا در جنوب تا دمشق مراکز دولتی، نیروهای مسلح، کاخ ریاست جمهوری، وزارت دفاع و ...هدف حملات ویرانگر هوایی قرار گرفتند.
منظرەی ویرانی ساحتمان های دولتی در دمشق تمثیلی از فروریختن یکی از ستون های ژئوپولتیک خاورمیانه بنام سوریه است.
بعد از دو روز خونبن و پرتلفات، طبق الگویی آشنا، ترامپ به صحنه آمد و گفت از نتانیاهو خواسته به حملات پایان دهد و اکنون موقع صلح است.
تکرار این الگو در ایران، لبنان و یمن تردیدی باقی نمی گذارد که هماهنگی کامل در عالی ترین سطوح میان دو رهبر وجود دارد و این صرفا نمایشی از راهبردی مشترک است.
راهبرد چمن زنی، صلح از طریق قدرت، دکترین حاکمیت محدود و یا هر اسم دیگر، چیزی نیست جز بازتعریف ترتیبات امنیتی و سیاسی منطقه بر اساس تعریفی موسع از منافع و امنیت اسرائیل.
بهانەی ‌حملەی اخیر پیشروی ارتش سوریه در استان دروزی نشین سویدا بود.
پس از درگیری دروزی ها و بادیه نشینان عرب، نیروهای دولتی به قصد اعادەی نظم و در واقع به منظور بسط حاکمیت مرکز وارد این استان شدند.
پیشتر اسرائیل این منطقه و دو استان جنوبی دیگر را جزو محرمات و حیاط خلوت خود تعریف و به دمشق دربارەی ورود نظامی به آن هشدار داده بود.
دولت الشرع احتمالا با اشاره و پشتگرمی ترکیه این خطوط قرمز را زیر پا گذاشت و ناچار به پرداخت بهایی گزاف شد.
یحتمل آنکارا با این تصور که تام باراک نمایندەی ترامپ، صحبت های مثبتی به سود تحکیم قدرت در دمشق کرده بود، دولت الشرع با اندکی استقامت می توانست از پس چالش اسرائیل بر بیاید.
محاسبەای که غلط بود و به نمایشی دیگر از مواضع سیال و لحظەی آخری ترامپ و انفعال ترکیه در صحنەی سوریە تبدیل شد.
ظاهرا ترک ها فقط به این بسنده کردند که به جولانی دربارەی ترک سریع کاخ ریاست جمهوری جهت پیشگیری از ترور هشدار دهند.
اسرائیلی ها امروز آشکارا جولانی را به ترور تهدید کردند. ترور سران و مقامات ارشد کشورهای منطقه بخشی از راهبرد جدید اسرائیل است.
تل آویو با ترکیبی از نفوذ، ترور و حملات هوایی می کوشد دولت های مخالف را به تسلیم و تغییر ماهیت وادار کند.
این پرده از سیاست که پس از هفت اکتبر هویدا شد، آشکارا تل آویو را در جایگاه یک قدرت جدید امپریالیستی می نشاند.
دولتی که با یکجانبه گرایی و اعمال سیاست قدرت، گامی فراتر از دکترین جنگ های پیش دستانەی بوش پسر پیش می نهد.
نتانیاهو هفت اکتبر را یازده سپتامبر اسرائیل می داند و بر آنست که با مدد از فرصت آن نظم امنیتی جدیدی حاکم کند.
نظمی که حتی امکان مخالفت با اسرائیل در سطح تئوری هم وجود نداشته باشد.
هنگام حملەی اسرائیل به ایران صدر اعظم آلمان بابت انجام "کار کثیف" اسرائیل را ستایش کرد.
کار کثیف استعارەای برای نظامی گری اسرائیل در خاورمیانه به نیابت از آمریکا و ناتوست.
این پیمان کاری به ترامپ اجازه می دهد پایش را وارد جنگ های بی پایان نکند. در واقع راهبرد فوق به طرزی دراماتیک محصول تلفیق دو نقش متضاد آتش فشان و آتش نشان است.
اسرائیل آتش به پا می کند و آمریکا پس از سوزاندن حسابی، شعلەاش را کم و زیاد می نماید.
در حال حاضر سیاست قدرت اسرائیل صرفا دولت های رسما متخاصم را هدف قرار می دهد..
اما منطقا می تواند زنگ خطر را در کاخ های پادشاهان و رووسای جمهور منطقه به صدا در آورد.
این عامل در درازمدت می تواند منجر به تشکیل بلوک های جدید و بازآرایی ائتلاف ها و اتحادهای موجود شود. هرچند تا آن زمان ممکن است منطقه شخمی اساسی بخورد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺لحظەی حزین، درد زایمان خاورمیانەی تازه!

برای کسانی که دل در گرو آرمان گرایی انقلابی دارند و سیاست را جز ستیز بی امان و خالی از سازش نمی دانند، بی گمان این لحظەای غم انگیز است.
لحظەی تاریخی وداع با اسلحه و هبوط از کوهستان به منزلەی قلعەی تسخیر ناپذیر جنبش های کردستان!

اما فراتر از حزن و اندوەهای معمول، این صحنه بیانگر پایان یک دوران و آغاز عصری جدید است.
دورانی تازه در خاورمیانه آغاز شده و توازن قوا به نحوی دراماتیک دگرگون شده است.

به جرات می توان گفت میان آنچه در مخروبەهای غزه و خیابان های متراکم ضاحیەی جنوبی بیروت می گذرد با تحولات کوه های کردستان قسمی همزمانی منطقی و کارکردی وجود دارد.
پ.ک.ک، حماس و حزب الله احتمالا آخرین جنبش های کلاسیک مسلح قرن ما هستند که از نسل اول جنبش های گریلایی در نیمەی نخست قرن بیست نسب می برند.
همزمانی مسالەی خلع سلاح حماس، حزب الله و پ.ک.ک به هیچ وجه اتفاقی نیست. پیش درآمد خاورمیانەی نوینی است که نتانیاهو پس از تهاجم هفت اکتبر وعدەی آن را داد.

البته نخست وزیر تحت تعقیب اسرائیل خالق خاورمیانەی جدید نیست. صرفا از آن رونمایی کرد. بهتر است بگویم؛ حملەی هفت اکتبر پرده از آن برداشت.
مدت هاست که توازن قدرت در مفهوم سخت افزاری آن بر اثر ورود هوش مصنوعی، تعمیق انقلاب دیجیتال و فضایی شدن تسلیحات - نوعی جنگ ستارگان جدید- دگرگون شده است.
مقایسەی جنگ های بیست سال و سی سال پیش آمریکا با عراق که علیرغم تلاش بسیار حتی یک بار هم موفق به زدن سران و فرماندهی عراق نشد، با ترورهای موفق دو سال گذشتەی اسرائیل، پرده از گسست مزبور بر می دارد.
برای ارتش های پیشرفته نیروی زمینی اهمیت و حتی مفهوم گذشتەی خود را از دست داده و نیروی هوایی فصل فیصله بخش و سرنوشت ساز نبردهای قرن جاری را تشکیل می دهد.

جنبش های چریکی علیرغم رنج و ایثار فراوان عمدتا متشکل از جنگاورانی زمین - پایەاند و به لحاظ تسلیحات و تجهیزات دستکم یک قرن از دولت های هدف عقب ماندەاند.
اسرائیل و تا اندازەای ترکیه؛ قدرت های نوظهور منطقەای که سودای تبدیل به بازیگران فرامنطقەای را در سر دارند، در نوک پیکان تحول مذکور قرار دارند.

صد البته این به معنای فرادستی آنها در وجوه نرم و هنجاری قدرت نیست.
به موازات تحول در کیفیت و کمیت جنگ افزارها، انقلابی بزرگ در ساحت افکار عمومی و تکوین نوعی جامعەی مدنی جهانی آنلاین پدید آمده است.
تکنولوژی به همان اندازه مردم را هم نیرومند کرده و کمتر از گذشته اجازەی پنهان کاری و زورگویی بدون هزینه را به حکومت ها می دهد.

کردها به بخش مهمی از سیاست نهادی ترکیه بدل شده و مقاومت مدنی و حضور خیابانی و انتخاباتی شان بیش از شلیک کلاشینکف ها در پیشبرد مسالەی کرد موثر است.
بی گمان دیر یا زود از ققنوس غزه هم دولت مستقل فلسطینی بوجود می آید.

اسرائیل قوی ترین دولت خاورمیانه است، اما در عرصەی جهانی نبرد را به افکار عمومی باخته و حتی نزد دولت های اروپایی جایگاهی نازل تر از سابق دارد.
دولتی فاوستی که با فروش روحش به شیطان از نیرویی ماورایی برخوردار است. اما پاشنەی آشیل آن شری است که قدرتش از آن بر می خیزد.
این شر حتی دولت های غربی را هم می ترساند.
مخلص کلام اینکه لحظەی حزین وداع با اسلحه، مترادف انقلابی در عرصەی ژئوپولتیک است.
کسانی کە زودتر منطق ژئوپولتیک را می فهمند برندگان راستین روزگارند.
فرصتی برای دیدگاه های الهیاتی و خارج از مدار واقع بینی باقی نمانده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺از لاف زنی تا ناف زنی!

الف: جواد لاریجانی برای نخستین بار " ناف " را به کانون مباحث سیاسی و راهبردی کشاند.
ناف در طب سنتی مرکز بدن و گرانیگاه تن نامیده شده و مراقبت از آن مساوی سلامت و درمان بسیاری از بیماری ها پنداشته می شود.
جدا از این پیشینەی تاریخی، نمونه های معاصر و جدیدتری از پرداختن به ناف وجود دارد.
اخیرا در صنعت فشن ایران، ناف و بالای ناف و ناف نما  عباراتی پرکاربرد هستند و پس از دهەها باعث عریانی ناف و بازگشت آن به خیابان به مثابەی نماد سپهر عمومی در شهر اسلامی شدەاند.
دقیقا مشخص نیست که ناف پردازی جناب لاریجانی متاثر از کدام الگوست. اشارەی وی به اماکن تفریحی نظیر دیسکو و مارلاگو مبین نوعی معاصریت است.
اما ترفیع ناف و ترجبح آن بر اعضا و جوارحی نظیر قلب و مغز - جهت هدف قرار دادن به قصد کشت -، احتمالا حاکی از تداوم سنت قدمایی در نگاه اوست.

ب: خاطرم هست در اوان جنگ کویت لاریجانی مقاومت عراق در برابر زورگویی آمریکا را تحسین و خواهی نخواهی این باور را تقویت می نمود که جمهوری اسلامی در کنار بغداد و علیه واشنگتن ایستاده است.
سال ها بعد گفته شد که موضع مزبور، تاکتیکی سیاسی جهت گمراه کردن عراق و تشویق آن برای ماندن در کویت بود؛ با این مقصود که عراق زیر ضرب آمریکا برود و خیال ایران از دشمن توانمند همسایه به کلی آسوده گردد.
اگر این طور باشد، می توان گفت از جهاتی  موضعی هوشمندانه و استراتژیک بوده و فراست و خوشه چینی لاریجانی از این بابت قابل تحسین است.

باز یادم است که در سال 1370 پس از شکست سهمگین عراق از آمریکا و نابودی بیشتر ظرفیت های ملی و راهبردی آن، لاریجانی طی مصاحبه ای سرشار از سرزنش صدام، و این بار خلاف مواضع قبلی گفت:
کار تمام نشده و فهرست خواسته های آمریکا از عراق لایتناهی است. وی افزود: از رژیم بغداد خواسته می شود اسرائیل را به رسمیت بشناسد و این شرط بقای ذلت بار اوست!

صد البته تحلیلگر و استراتژیست اصول گرا اینجا را اشتباه می گفت. نه آمریکا از عراق چنین درخواستی کرد و نه صدام به آسانی زیر بار آن می رفت.
تازه چند سال پس از آن دولت بعث به انتفاضەی الاقصی پیوست و به خانوادەی هر یک از عاملان حملات انتحاری 25000 دلار جایزه می داد.
شایان ذکر است که در انتفاضەی دوم بر خلاف انقلاب سنگ سال 1987 دهها و بل صدها حملەی انتحاری انجام شد و صدام حسابی سر کبسه را شل کرد.
احتمالا همین مساله به یکی از دلایل حمله و اشغال عراق در دو سال بعد تبدیل شد. کاری که امروز لاریجانی و شریعتمداری و امثال آنها نکرده آن را می گویند!

پ: مراد از فقرەی بالا یادآوری اصول تحلیل سیاسی و نگاه دوربین و استراتژیک به لاریجانی سرد و گرم چشیدەی روزگار است.
صدام در تلەی کویت افتاد، اما ایران نیفتاد و در تمام این سال ها کوشید از طریق نیابتی و به اصطلاح حضور مستشاری، سیاست منطقەای و اهداف راهبردی خود را پیش ببرد.
چیزی که احتمالا از آن غفلت شد و از چشم کسانی چون لاریجانی پنهان ماند، این است که طرف غربی می تواند از حضور نیابتی و پروندەی هستەای هم تلەی سیاسی - امنیتی در طراز دام کویت بسازد.

در بسیاری موارد آرزوباوری و خام اندیشی مانع می شود که منطق درونی رخدادها را کشف و تعمیم های ضروری را انجام داد.
خصیصەی اصلی نظام بین الملل غرب محور کنونی سلسله مراتبی بودن آن است. اینکه نظمی عادلانه نیست سخنی درست است.
اما به معنای آن نیست که باید با آن درافتاد و به سرنوشت عراق و لیبی دچار شد.
یک تحلیل گر استراتژیست باید قادر به کشف منطق درونی رخ دادها باشد و در دام آرزوباوری و خام اندیشی نیفتد.

150 سال قبل از آنکه عراق توسط یک ائتلاف غربی تحقیر و خلع سلاح شود، مصر محمد علی این تجربەی تلخ را از سر گذراند.
مصر در سایەی نوسازی های مترقی ملهم از انقلاب فرانسه، می رفت که نخستین نمونەی توسعه در جهان غیر غربی شود، که البته اسیر کشورگشایی و مطامع زودهنگام ژئوپولتیک گردید.
فرانسه و بریتانیا در راس ائتلافی بزرگ سراغش رفتند، کارخانه های اسلحه سازی اش را برچیدند و  ارتش ظفرمند آن را تا حد یک نیروی پلیس محلی فروکاستند.
این منطق هنوز کار می کند و غرب علیرغم ظهور قدرت های تازه همچنان کدخدای جهان است.

صد البته آن شر مطلقی که لاریجانی می گفت بوش پدر از صدام می خواهد و چنین نبود، اکنون ترامپ خواهان آن از ایران است، دستکم در حد ترک مخاصمه با اسرائیل.
این همان نکتەی ریزی است که لاریجانی متوجه آن نیست.
بوش دنبال تغییر رژیم در عراق بود، اما ترامپ اصطلاحا خواهان عادی سازی نظام ایران است.
بوش عراق را محاصرەی اقتصادی کرده بود، اما ترامپ ایران را تحریم کرده؛ میان محاصره و تحریم تفاوت بسیار است، حتی اگر مکانیسم ماشه برگردد.
در عراق دهەی 90 نه تنها ترابری هوایی عراق کلا ممنوع شده بود، بلکه حمل و نقل دریایی هم تحت نظارت بود.
لذا نکتەی اصلی در تلەی عراق نیفتادن است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺فردو و جمکران و یوتوپیای محافظه کاری انقلابی! (2)

همانگونه که اشاره شد، به زحمت می توان در نسخه های دهەی پنجاە و شصت گفتمان حاکم، ردی پررنگ از این باورها و نمادهایشان یافت.
فردو و جمکران در بازتعریف و صورت بندی های هویتی و نظم بخشی به گفتمان رسمی کارکردهایی مجزا دارند.
به زبان ساده جمکران متولی داخل و فردو مسئول خارج است و البته سیاست خارجی همیشه ادامەی سیاست داخلی است.

دین هیاتی و مناسکی شده بر خلاف عطمت طلبی اتمی، نگاهش به داخل است. حکومت دینی نیم قرن پس از استقرار از پاسخ به بسیاری از چالش ها و مسائل جدید و قدیم ناکام مانده است.
راه چاره مدرن کردن امر معنوی و خالی کردن آن از روح راستین است.
در مواردی پوسته سنتی است و هسته مدرن و مواردی هم یافت می شود که روبنا مدرن است و زیربنا دینی و سنتی.
تلفیق فردو و جمکران نوعی بازسازی اندیشەی دینی است که حوزه به اندازەی سابق در کانون آن قرار ندارد.

آیا این تطور و انقلاب محافظه کارانه، تداوم منطقی انقلاب 57 است؟
هم بله و هم نه!
برخی ناظران انقلاب 57 را بخشی از روند مقاومت در برابر مدرنیتەی غربی می دانند که در کشورهای گوناگون بسته به سنن و فرهنگ و تجارب تاریخی و میزان توسعه یافتگی، پدیدارهایی گوناگون یافت.
روسیه، چین، ایران و برخی دولت های اقتدارگرای اروپا در فاصلەی دو جنگ نمونه هایی از این پدیده و تلاش های کامیاب و ناکام برای دستکاری مدرنیتەاند.
این روایت های جایگزین علیرغم تفاوت های بسیار در یک نکته شریکند:
سرزنش تمدن غربی در عین اشتیاق به تکنولوژی و بریدن تکنولوژی از جهان بینی عقل باور آن و بردنش به ساحت ایدئولوژی.

در این ساحت کیش تکنولوژی به تناسب با رمانتیسیسم، ستایش گذشته و نوید آیندەای بهتر، آخرالزمان باوری و ارادەی معطوف به قدرت ترکیب می شود.
انقلابیون روس و چین هر دو خود را در نوک پیکان تکامل تاریخ پنداشته و غیر خود را محکوم به ارتجاع و واپس گرایی می کردند.
اسلام گراهای ایران پا را از این هم فراتر گذاشته و شرق و غرب عالم را تحقیر و مدعی راهی سوم و بدیل بجای کمونیسم و سرمایه داری بودند.
پس از گذشت دهه ها از این تجارب، مجال ارزیابی آنها آسان تر و منصفانه تر است.

اگر این نمونه ها را به عنوان راه های میانبر و بدیل های تحریف شده جهت نوسازی جوامع و نیل به مدرنیته تلقی کنیم، جهت پیکانشان رو به عقب است یا جلو؟
پاسخ چندان آسان نیست. اما یک نکته مسلم است. انقلاب روسیه و چین با توجه به جمیع جهات نمی توانست در تواریخی غیر از ابتدای سدەی بیست و میانەی آن به وقوع بپیوندد.
طبعا در ایران نود و پنج درصد روستایی سال 1906 - سال پیروزی مشروطه - مجالی برای انقلاب اسلامی سال 1979 وجود نداشت.
زیرا از حیث حضور تودەای مردم هنوز سیاست به اندازەی کافی دمکراتیک نشده و خیزش هایی چون جنبش ملی شدن نفت و اصلاحات ارضی و نقاط عطفی چون برقراری آموزش همگانی مانده بود که زمینەی آن را فراهم کند.
با این اوصاف انقلاب محافظه کارانەی زیرپوستی و آهستەی دو دهەی اخیر نیز به عنوان تداوم منطقی و کارکردی انقلاب 57 در نیم قرن قبل امری ممتنع بود.

در سال های قبل از انقلاب جلال الدین فارسی کتابی بنام انقلاب تکاملی اسلام نوشته بود که علیرغم ناروشمندی و ضعف اسناد و منابع تاثیری شگرف بر مبارزان ضد پهلوی گذاشت.
حتی تاثیر آن را در تکوین نهادهای پس از انقلاب نمی توان نادیده گرفت.
فارسی با اقتباسی ناقص از آرای قطب و مودودی  کوشیده بود نوعی تفکر انتقادی اسلامی را جایگزین ایده و برنامەهای نوسازی شاه کند.
اکنون معلوم شده نسل اول ایدئولوگ های اسلام گرا در مصر و پاکستان از تاثیر اندیشه های ضد مدرن متفکران غربی برکنار نبوده اند.
انقلاب تکاملی اسلام در حقیقت مانیفستی ضد غربی بود و با نگاه امروز می توان آن را در قالب مدرنیسم ارتجاعی جای داد.
در این چارچوب رسیدن آن به انقلاب محافظه کارانەی دوم فاقد اشکال منطقی و مبنایی و دارای فواید روشن کارکردی است.
آیا محافظه کاری تکنولوژیک می تواند ناجی ایده ها و آرمان های انقلاب از کهنگی و بعضا تحقق ناپذیری شود؟
این چالش فکری پاسخی فنی دارد! باید منتظر ارزیابی های تازه و بی طرفانه از آسیب های سایت فردو ماند.
چه در طرف مقابل یک ستایشگر بی پروای تکنولوژی و ارادەی معطوف به قدرت وجود دارد که به غلط می پندارد جهان را در مشت خود گرفته و B2 از حکومت قانون و دمکراسی و آزادی و اختیار انسان مهم تر است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺بی بی و استالین و بمباران اوین!

نام اوین کە دیرباز با برخی از فرازهای دراماتیک تاریخ معاصر گره خورده، با بمباران توسط اسرائیل با تراژدی تازەای عجین شد.
اسرائیلی ها به قصد ایجاد هرج و مرج و آزادی محبوسان به بمباران هدفمند اوین دست زدند.
اما نه تنها به مقصود خود نرسیدند، بلکه با کشتار دهها نفر محکومیت بین المللی را به جان خریدند.

این ماجرای تلخ ابعادی عبرت آموزتر داشت:
رهبر اسرائیل و فرماندەی به اصطلاح عملیات جنگی آزادی اوین، خود مجرم جنگی است و از طرف دیوان بین المللی کیفری تحت تعقیب است.
این بدان معناست که بی بی خود اکنون باید بجای صدارت باید در محبسی مانند اوبن روزهای محکومیتش را بگذراند.

همین امر خود پرده از تناقض های نظام بین الملل و ریاکاری های اخلاقی آن بر می دارد.
قوای استالین در ژانویەی 1945 به زندان مرگ آشویتس در لهستان رسیده و افتخار آزادی آن از دست ارتش نازی را در تاریخ از آن خود کردند.
این در حالی بود که همزمان در کشور خودشان صدها هزار نفر در گولاک ها محبوس بودند. همچنین به موازات پیشرفت در جبهەی اروپا، پردەی آهنین را هم گسترانیده و ملت های بیش تری را در زندان های بزرگی بنام سوسیاایسم محبوس می نمودند.

نام اوین که در تناقضی غریب در کردی به معنای عشق است، در ایران مدرن با سرکوب و شکنجەی دگراندیشان و مخالفان آمیخته است.
اوین نماد تکامل نهاد زندان و حتی تولد مفهوم زندان به معنای فوکویی آن در ایران معاصر است.
قبل از اوین هم در ایران زندان و سیاهچال و کیفر و شکنجه وجود داشت، اما زایش زندان در معنای نظارت و مراقبت دائم و تسخیر جان و جسم و تخیل زندانی به تمامی مدیون آغاز عصر اوین از ابتدای سال 1350 است.

زندان میزان الحرارەی نظام سیاسی از حیث پایبندی به حاکمیت قانون، امنیت مخالفان و پاسداشت آزادی های مصرح در قانون است.
شوربختانه نام اوین از این حیث زیبندەی هیچ نظام سیاسی نیست.
بدتر از آن این نام با دو فراز تاریخی تلخ گره خورده است؛ انتقام از زندانیان در فروردین 54 و تابستان 67 به دلیل آنچه که در خارج می گذشت و از اساس ارتباطی با داخل نداشت.
سومین فراز تاریخ آن بمباران وحشیانەی آن توسط رژیم دست راستی و افراطی اسرائیل است.
رخدادی تراژیک که زندان را به قلب منازعات سیاسی میان دولت ها آورده و زندانیان بی پناه را به قربانیان مضاعف تبدیل می سازد.

دشوار می توان در پروندەی زندان بە دولت ها حتی در نظام های دمکراتیک نمرەی قبولی داد.
مثال گوانتانامو و زندان فرودگاه بغداد هنوز حاضر است.

#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺وضعیت نارنجی در تابستان داغ پروندەی هستەای

بر خلاف دیدگاهی که معتقد است که ایران گام به گام دارد وارد دوران ابهام هسته ای می شود، معتقدم که قانون تعلیق همکاری ها با آژانس صرفا تاکتیکی مذاکراتی است، نه راهبردی قطعی و برگشت ناپذیر.

اولویت اصلی تهران در حال حاضر جلوگیری از هجوم مجدد آمریکا و اسرائیل با وسائل سیاسی و از طریق احیای یک چارچوب مذاکراتی بر اساس حسن نیت و احترام متقابل است.
قانون مزبور به اندازەی کافی واضح است: تعلیق همکاری ها تا زمان تامین امنیت تاسیسات و دانشمندان اتمی.

در واقع جمهوری اسلامی دنبال تضمین عدم حملەی مجدد از سوی ترامپ به عنوان پیش شرط  آغاز دوبارەی گفتگوهاست.
در این زمینه عراقچی با اذعان به آسیب جدی سایت فردو در صدد تاثیرگذاری بر سیاست داخلی آمریکا و ارضای حس تظاهر و خودنمایی ترامپ است.
احتمالا با این نگاه؛ که فرصتی جهت خرید زمان و نجات باقیماندەی ظرفیت های هسته ای فراهم آید و از آن به عنوان اهرم فشار در چانه زنی ها استفاده شود.

مشکل اما این جاست که علیرغم نرمش نسبی ایران ممکن است گام امروز، کمکی به پایین آمدن از نردبان تنش نکند و از جانب طرف مقابل به عنوان قسمی ستیزه جویی دیده شود.
به نظر می رسد علیرغم برخی تفاوت های بعضا مهم در اهداف، میان اسرائیل، اروپا و آمریکا اجماعی مهم بر سر پایان دادن به قابلیت هسته ای ایران وجود دارد.
این همسویی پس از جنگ اخیر و موازنه های شکل گرفته پس از آن بیش از قبل تقویت شده است.

از این رو بعید نیست پی آمد اجرای بدون انعطاف  تصمیم امروز ایران، فعال شدن مکانیسم ماشه و حتی آغاز مجدد جنگ باشد.
هرچند به نظر می رسد که دولت ایران تصمیم مذکور را صرفا به قصد شکستن بن بست سیاسی فعلی اتخاذ کرده و در موقع مقتضی انعطاف لازم را نشان خواهد داد.

با این تفاصیل مخاطرەی بستە شدن پنجرەی نیمه باز دیپلماسی وجود دارد و آتش بس کنونی تنها وقفەای کوتاه در تنشی است که به صورت تصاعدی بالا می رود.
تخمین دقیق زمان این وقفه آسان نیست. اما می توان گفت که به عواملی چون برطرف شدن نقاط کور گنبد آهنین، پر شدن دوبارەی زرادخانەی اسرائیل توسط آمریکا و تهمیدات سیاسی نظیر فعال سازی مکانیسم ماشه بستگی دارد.
تا زمانی که غنی سازی در کانون اختلافات قرار دارد و از سوی دو طرف به مسالەای حیثیتی تبدیل شده، امکان شعله ور شدن بحران دور از ذهن نیست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺خاورمیانەی ابراهیمی میان افسانه و خیال!

هنوز گرد و خاک جنگ دوازده روزەی ایران و اسرائیل فرو ننشسته، که بحث از گسترش طرح صلح ابراهیم بالا گرفته است.
بیلبوردی که بلافاصله پس از توقف جنگ در تل آویو آویخته شد، تصاویر روسای عربستان، سوریه، لبنان، و دولت خودگردان فلسطین را در کنار رهبران آمریکا و اسرائیل نشان می دهد.
بالای آن نوشته شده: اکنون وقت خاورمیانەی جدید است!

نام سوریه به عنوان جدیدترین و محتمل ترین نامزد صلح با اسرائیل مطرح است.
گفته می شود اسلام گرایان حاکم بر دمشق در ماه های اخیر درگیر مذاکرات مستقیم و غیر مستقیم با اسرائیل بوده و حتی از خواستەی کلیدی خود مبنی بر بازگرداندن بلندی های اشغال شدەی جولان کوتاه آمدەاند.
ورود سوریه به جرگەی صلح ابراهیم به معنای پیوستن خود به خودی لبنان به آن خواهد بود.
بیروت البتە برای عادی سازی روابط با اسرائیل با چالش خلع سلاح حزب الله روبروست. امری که امیدوار است از مسیری کم هزینه و با حفظ غرور و وجهەی نمادین حزب الله انجام شود.

از نگاه زوج سیاسی ترامپ - نتانیاهو شرایط مانند بهار سال 1991 است.
زمانی که در نتیجەی جنگ کویت ماشین جنگی عراق تضعیف و به اصطلاح جبهەی شرقی اعراب علیه اسرائیل فروپاشید.
کنفرانس صلح مادرید که برای نخستین بار دولت های عرب متخاصم و اسرائیل را دور میزی مشترک نشاند، فراوردەی سیاسی این تحول و تبدیل روسیه به بازیگری فرعی در خاورمیانه بر اثر سقوط شوروی بود.
جرج بوش پدر با بوالهوسی از نظم نوین جهانی می گفت و بازتعریف ساختار امنیتی خاورمیانه برایش چون خوردن قهوه در مزرعەی شخصی اش آسان می نمود.

در عمل اما کار اینگونه پیش نرفت. ایران که از کنفرانس مادرید کنار گذاشته شده بود، سنگ بنای مخالفت را گذاشت و بلافاصله با برگزاری کنفرانسی در تهران با شرکت تمام جناح های فلسطینی و کشورهای مخالف فرایند سازش واکنش نشان داد.
روند اسلو میان اسرائیل و ساف هم به تدریج گره خورد و با شعله ور شدن انتفاضەی دوم در سال 2000 فرجامی تلخ و خونبار یافت.
این تحولات به تدریج ایران را در راس محوری منطقه ای بنام محور مقاومت گذاشت و جبهەی جدیدی علیه اسرائیل باز شد.

تبعات و تحولات پس از عملیات هفت اکتبر که به تضعیف و فرسایش جدی محور موسوم به مقاومت انجامید، واشنگتن و تل آویو را به قسمی خوش بینی تازه دچار کرده است.
آنها بر این پندارند که فرصتی که دهەها در پی آن بودند برای تسویەی مساله و دگرگونی منطقه بدست آمده است.حتی ترامپ با شعفی کودکانه ایران را هم کاندیدای پیوستن به طرح صلح ایراهیم کرده و در مخیلەاش به توافقی فراگیر با آن می اندیشد!

در روی زمین واقعیت، آتش جنگ در غزه هنوز زبانه می کشد و ترامپ امیدوار است که در اسرع وقت با توقف جنگ در آنجا، برنامەی خود را پیش ببرد.
گویا راه حل جادویی وی این است که پس از تبعید رهبران حماس، ادارەی غزه به کنسرسیومی عربی سپرده و دولت فلسطین تشکیل شود.
دولتی فاقد اختیارات امنیتی و حاکمیت مطلق سیاسی که می بایست از بخش هایی از کرانەی باختری صرف نظر نماید.
روشن است که مانند سه دهە قبل طرح های روی کاغذ در عمل به آسانی پیش نمی روند.
چالش اصلی بر خلاف دهەی نود ظهور یک قدرت منطقەای تازە نفس ضد صلح مانند ایران و بی میلی جامعەی راست گرای اسرائیل به آن نیست.

بلکه مسالەی اصلی ظهور اسرائیل به عنوان قدرتی هژمونیک در شرایط جدید است. در جریان جنگ اخیر مقامات اسرائیلی بارها بدون پرده پوشی گفتند اکنون هیچ شهری در خاورمیانه نیست که دست ما به آن نرسد!
این تهدیدی است که زنگ خطر را قبل از تهران در ریاض و آنکارا و قاهره به صدا در می آورد.
چه این همان اسرائیلی نیست که سه کشور یاد شده در جستجوی صلح یا مناسبات نزدیک تر با آن بودند.
کشوری که به سیاق قدرتی افسارگسیخته از دست دراز خود و ظرفیت عملیات در دوردست ها و حتی تغییر رژیم سخن می گوید.
این ناهمسنگی و فقدان توازن ممکن است اولویت های راهبردی و جهت گیری های امنیتی قدرت های منطقه ای خاورمیانه را دستخوش تغییر کند و به رقابت های تازه دامن بزند.
اکنون این بیم وجود دارد که خاورمیانەی ابراهیمی نام دیگر خاورمیانەی اسرائیلی باشد و پایتخت های منطقه به آن روی خوش نشان  ندهند.
کشورهایی که زمانی از بیم خطر ایران و گسترش نفوذ آن به اسرائیل نزدیک شدند، حالا نگران یکه تازی تل آویو هستند.

به احتمال قوی پیش شرط عربستان برای گره زدن عادی سازی با تشکیل دولت مستقل فلسطین بازتابی از این نظرگاه استراتژیک است.
دیدگاه دولت مصر از این هم پیچیده تر و علنا در موارد متعدد با ایران هم سویی و هم ذات پنداری می کند.
ترکیه هم که آشکار و پنهان خود را هدف بعدی اسرائیل می داند و در اندیشەی برابرسازی با آن است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺صلح مسلح چگونه بدست می آید؟

مقایسەی درگیری چهار روزەی هند و پاکستان با جنگ دوازده روزەی ایران و اسرائیل که به فاصلەی کوتاهی از یکدیگر رخ دادند، قابل تامل و درس آموز است.
در مورد اول دو قدرت اتمی با ملاحظەی کسب دستاوردهای سیاسی و احیا و بسط توان بازدارندگی و البته با ملاحظەی حد زیادی از خویشتن داری به مصاف یکدیگر رفتند.
در حالیکە هدف اسرائیل کسب یک امتیاز استراتژیک از طریق امحا یا به عقب راندن برنامه و ظرفیت های هسته ای ایران بود.

علیرغم این تفاوت ها، هواپایه بودن جنگ ویژگی مشترک هر دو درگیری بود. امری که خصیصەی اصلی نبردهای کنونی و آینده است.
نکتەی کانونی جنگ اول، موفقیت پاکستان در حفاظت از آسمان و سرنگونی چهار الی 6 فروند جنگندەی پیشرفتەی رافائل فرانسوی و تعدادی هواگرد روسی بود.
این موفقیت که به یمن جنگندەی j-10  پنهانکار ساخت چین بدست آمد، پاکستان را قادر ساخت تا به موازنەی هوایی در برابر ارتش بزرگ و قوی تر هند دست یابد.
هند همکاری های تنگاتنگ دفاعی با اسرائیل دارد و از این رهگذر به فن آوری های نظامی پیشرفته دسترسی دارد.

موفقیت پاکستان دو حقیقت مهم نظامی و سیاسی را برملا ساخت.
از حیث نظامی دهه هاست که دفاع از آسمان کشور و ایجاد بازدارندگی صرفا متکی به دفاع زمین پایه نیست. بلکه نیروی هوایی سهم مهم تری در مقابله با پرنده ها و ریزپرنده ها اعم از جنگنده و پهپاد بر عهده دارد.
نتیجه گیری سیاسی از این هم مهم تر است. چرا روسیه و چین به عنوان اصلی ترین متحدان ایران در صحنەی جهانی تاکنون حاضر نشدەاند جنگندە های سوخو و یا اژدهای پرندەی چینی را به ایران بدهند.
به ظن قوی دخالت ایران در جنگ اوکراین که هزینه های زیادی بر دوش آن گذاشت و در بحرانی شدن پروندەی هسته ای موثر بود، به امید دریافت جنگنده های سوخو و احیای نیروی هوایی قدیمی ایران صورت گرفت.
امری که روسیه از آن خودداری کرد و احتمالا چین هم به همین سیاق عمل نموده است.

پاسخ این معما در سیاست خارجی ایران و رهیافت های آرمانی و ایدئولوژیک آن نهفته است.
سیاستی که بر مبنای دیدگاه های جنگ سرد و ایدئولوژی های سیاسی محبوب دهەی شصت و هفتاد میلادی، نگاهی الهیاتی به استقلال و عدم وابستگی و تعهد به آرمان فلسطین دارد.
اقتصاد و ارتباطات سیاسی در جهان امروز بسیار بیشتر از گذشته در هم تنیده و بهم مرتبط است.
چین و روسیه هر دو روابطی پیجیده و متنوع با اسرائیل دارند.
برای چین که با نوعی سردی روابط با آمریکا و اروپا دست و پنجه نرم می کند، روابط حسنه با تل آویو به معنای حفظ سرپل تماس با فن آوری فوق پیشرفتەی غربی و تداوم جهت گیری اقتصاد محور آن  در جهان است.

روابط روسیه و اسرائیل از این هم پیچیده تر و نزدیک تر است. توصیف اسرائیل به عنوان کشوری روس زبان در اثنای جنگ با ایران، پرده از پیوند صمیمانەی دو کشور برداشت.
روسیه که با انزوا و تحریم از سوی جهان غربی روبروست، بیش از پیش به بازماندن پنجرەی اسرائیل به روی خود چشم دوخته و از تهاتر سیاسی با آن در پزونده های گوناگون سود می برد.

با این اوصاف سیاست خارجی منزوی ایران که گروگان تجدیدنظر خواهی رمانتیک در نظم بین المللی شده، ظرفیت های اندکی برای بهره گیری از فرصت های سیاسی جهان متنوع و درهم تنیدەی کنونی در اختیار دارد.
چین و روسیه و هند و ترکیه و برزیل و ... و ...قدرت های نوطهوری هستند که در مواردی نظم غربی را به چالش می کشند ولی ناتوان از دگرگونی در یک واقعیت ژئوپلتیک پانصد ساله هستند.
دیدگاه های آرمانی و خالی از منطق ژئوپولتیک اغلب به صخرەی سخت واقعیت می خورد. در جهان امروز به زحمت می توان پدیدەای ناب، خالص و احیانا مطهر یافت.

پس از درگیری اخیر هند و پاکستان، دهلی نو بلافاصلە از روسیه خواست از تحویل موتور جنگندەی j به پاکستان خودداری کند. نسخەی پاکستانی این هواگرد بر خلاف برخی نسخه های چینی دارای موتور روسی است.
اصل این جنگندەی چینی چند منظوره از این هم " حرامزاده تر " است! چه گفته می شود که کپی کاری از یک جنگندەی اسرائیلی بنام لاوی است و فناوری آن در دهەی نود از اسرائیل خریده شده است.
اسرائیل که در دهەی هشتاد اقتصادی کوچک و ارتشی ضعیف تر از اکنون داشت، به قصد صرفه جویی دنبال یک پرندەی مقرون به صرفه در کنار هواپیماهای پیشرفتەی خود بود.
به این منظور پشتیبانی مالی آمریکا را جلب کرد. پروژه در ادامه شاهد شکوفایی تکنولوژیک شد و آمریکا نگران از رقابت لاوی با F16 و حتی F18 فاند خود را قطع کرد. اسرائیل هم ناتوان از پشتیبانی مالی پروژه را متوقف و طرح اولیه را به چین فروخت.
با این تفاصیل چگونه می توان از چین و حتی پاکستان که در جنگ اخیر به لحاظ سیاسی جانب ایران را گرفت، انتظار کمکی موثر و عملی داشت؟
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺در ستایش صلح و دمکراسی

این روزها برای فعالان دمکراسی خواه و صلح طلب و ملی اندیش دلسوز و راستین، ایامی بغایت تلخ و دشوار است. شرایطی سخت و حساس بر میهنمان می گذرد.
روزهایی به مراتب سخت تر از جنگ هشت ساله و شهریور بیست و قابل قیاس با جنگ های ایران و روس در دویست سال پیش!
هیچ انسان آزاداندیش و شرافتمندی نباید در محکوم کردن جنگ تجاوزکارانه و خلاف قانون اسرائیل لکنت زبان داشته باشد.

کارنامەی بلوک راست افراطی حاکم بر تل آویو در غزه، کرانەی باختری و لبنان و سوریه روشن تر از آنست که داوری در این مورد را دشوار کند.
دلبستگی برخی از اپوزیسیون خارج و جریان سلطنت خواه به قصاب غزه مایەی شرمساری است.
در تاریخ افغانستان شاه شجاع درانی نماد سرسپردگی به بیگانه است.
شاهی که به یاری قوای انگلیس و کمپانی هند شرقی، تاج پادشاهی در کابل به سر گذاشت.
اما چندی بعد در سال 1838 با قیامی مردمی، انگلیسی ها از کابل اخراج و شاه بیگانه آورده توسط شجاعی واقعی بنام شجاع الدوله کشته شد.

جریان پهلوی بهتر است از سرنوشت شاه شجاع افغان عبرت بگیرند. اگر حوصلەی خواندن متون قدیمی را ندارند، نمونه های نزدیک و دم دست تری نیز هست.
ببرک کارمل رئیس جمهور کمونیستی افغانستان را حتما می شناسید. کسی که سوار بر تانک های ارتش سرخ ارگ ریاست جمهوری را فتح و بر سفرەی خون رفیق سابقش حفیظ الله امین نشست.
نقل است که طی هشت سال حکومت پدرش سپهبد محمد حسین - استاندار هرات در رژیم داود  - یکبار هم با او حرف نزد.
پدر شرمسار از سرسپردگی پسر، همیشه می گفت: این شاه شجاع امروز است و به سرنوشت او هم دچار می شود.
همینطور هم شد. همان دستی که او را آورده بود، برش داشت و به اقامت اجباری در مسکو فرستاد.
ببرک در غربت و گمنامی درگذشت و البته افغانستان جنگ زده و اشغالی هم سرنوشتی بد یافت.

اپوزیسیون وابسته و سوپر انقلابی های مقدس نما که احتمالا بخشی از آنها محمل نفوذ و جاسوسی اسرائیل شدند، دو تیغەی یک قیچی اند و ایران و مردم و آیندەی آن را می برند.
تندروهایی که در شیپور جنگ می دمند و منافذ و مجاری دیپلماتیک را می بندند اگر خائن نباشند، دستکم ساده لوح و فاقد فهم و منطق استراتژیک اند.
درست مانند وعاظ و خطیبانی که دویست سال قبل در تنور انتقام از روسیەی تزازی می دمیدند.

هیچ زمانی به اندازەی امروز میان دو مفهوم کلیدی صلح و دمکراسی همبستگی عینی و اخلاقی وجود نداشته است.
این ارتباط زنده و ارگانیک مانند دوگانه سازی " صلح و سوسیالیسم " نیست که زمانی توسط امپراتوری شوروی تبلیغ و تئوریزه می شد.
نقطه عزیمت کرملین در آن زمان قسمی عمل گرایی برخاسته از واقعیت موازنه نیروها بود که به سود آمریکا و به زیان شوروی بود.

پیوند دمکراسی و صلح اما از جنس دیگری است و میان آنها ربطی منطقی و هنجاری وجود دارد. کانت راست می گفت که دمکراسی ها با هم نمی جنگند. البته دنیای بین الملل که مبتنی بر رهیافتی لخت از قدرت است، مناسبتی فوری با این ساده سازی ها ندارد.
اما در همین ساختار ناقص و معیوب هم به زحمت می توان کشور متجاوزی را شناخت که دارای نظام دمکراتیک باشد.
تصور کنید صد سال پس از پایان عهد استعمار، امروز هلند، سوئد، بلژیک و ایتالیا بیایند و خاک آفریقا را به توبره بکشند!
حتی تصورش هم سخت است. اما این کاری است که اسرائیل هر روز در غزه و منطقه انجام می دهد. اسرائیل به سهولت تاریخ را به عقب برگردانده است.
زنده باد صلح، زنده باد دمکراسی!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

درخواست ستاد مدیریت بحران از شهروندان

🔹 ۱- آرامش خود را حفظ کنند.
🔹۲- به منظور حفظ نظم عمومی، از هرگونه اقدام شتابزده که موجب اضطراب عمومی می‌شود، خودداری کنند.
🔹۳- فقط به اطلاعات رسمی و معتبر توجه شود. اخبار و دستورالعمل‌های رسمی را فقط از رسانه ملی، کانال‌های ارتباطی معتبر و رسانه‌های رسمی دریافت کنند و فعالان فضای مجازی نیز امنیت روانی جامعه را اولویت اول در نظر بگیرند.
🔹۴- از ترددهای غیرضروری حتی‌الامکان خودداری شود.
🔹۵- در صورت نیاز با کادر امدادی همکاری شود.
✅ @Khabar_Fouri

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺بە یاد داروساز ارمنی تبار ایرانی؛ آرسن میناسیان

دکتر آرسن خاچاطوری میناسیان، یکی از اسطورەهای نامیرای صنعت داروسازی ایران است.
داروساز ارمنی اهل رشت، موسس نخستین داروخانەی شبانه روزی و اولین خانەی سالمندان ایران و یار و غمخوار خستگی ناپذیر دردمندان و نداران، تنها گوشەای از اوصاف این مرد نیک است.

وی را مسیح گیلان نیز نامیدەاند. نامی پر مسما برای نیکوکاری که در سال های سخت جنگ جهانی دوم که ایران با فقر و اشغال و بیماری دست و پنجه نرم می کرد، یک تنه بار خدمت رسانی در صفحات شمالی کشور را به دوش کشید.
آرسن در لابراتوارش داروها را می ساخت و با کم ترین بها و گاه رایگان بدست بیماران و نیازمندان می رساند.

رقبایش در بدگویی از وی به قصد از میدان بدر بردنش از چیزی فروگذار نکردند، اما آرسن در قلب مردم جای داشت، بی هیچ ریا و نمایش و رفتار مردم انگیز!
وقتی در فروردین 1356 درگذشت، رشت یکپارچه سیاهپوش شد. غیر از مسیحیان، سایر اهالی زنجیر زنان در خیابان ها به راه افتادند و مسیح خود را تا آرامگاه ابدی بدرقه نمودند.
روش و منش و اخلاق و عملکرد آرسن، گنجی فناناپذیر است. جا دارد هر سال در روز داروساز در کنار تکریم زکریای رازی از آرسن هم باد شود.
کسی به حق مبلغ و مبدع داروسازی اجتماع نگر بود.

اگر اغراق و زیاده روی نباشد، در سیمای مسیو آرسن باید بدنبال " داروسازی با سیمای انسانی " گشت و آن را در تقابل با داروسازی سرمایه دارانه گذاشت.
در دورانی که این صنعت از کارخانه تا داروخانه به رانت و منفعت آلوده شده و از تجاری سازی مفرط رنج می برد، رجوع به نمونەی آرسن ضرورتی حیاتی است.

داروسازی سرمایه دارانه الگویی است که در آن بدن انسان و مکانبسم های شناختی و روانی آن به مثابەی بازاری سیری ناپذیر تلقی و هدف  بازاریابی های پیچیده قرار می گیرند.
داستان معاونت غذا و دارو و امضاهای طلایی و پولساز آن معروف تر از آنست که نیازی به تکرار داشته باشد.
همچنین مکمل محوری این صنعت و رانت های افسانه ای ناشی از زنجیرەی واردات و مشتری یابی و توزیع و فروش آن.

باید از روزی ترسید که یکی از شرکت های طماع سازنده و توزیع کنندەی دارو به جای رجوع به سلوک آرسن، نام وی را بخرد و آن را روی خط تولید خود بگذارد. امری که این روزها مرسوم است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺مرگ الهه در دهلیز فساد و نابرابری

اندوه ملی برای مرگ الهه حسین نژاد آن را به رخدادی جمعی تبدیل کرده است، از آن نوع مرگ های تراژیک که لحظاتی جامعه را کرخت و نفس آن را در سینه حبس می کند.
این مرگ تلخ یادآور وایرال شدن سکانس پایانی زندگی مهسا امینی، امیر محمد خالقی، سما سمیران و لیانا حسینیان و ...است که در هر یک وجدان جمعی تکانی بزرگ خورد.

الهه ساکن اسلامشهر بود و در آرایشگاهی در شمال مرفه تهران کار می کرد.
قاتل هم جوانی بیکار که از اردبیل راهی تهران شده و با خودروی  متعلق به برادرش مسافرکشی می نمود.
قاتل و مقتول هر دو به نحوی در داخل طبقات کم برخوردار و دهک های پایین اقتصادی قرار می گیرند.
الهه اما علائق طبقەی متوسط داشت و برخی از پست های اینستاگرامیش مواضعی اعتراضی از وی به نمایش می گذارد.
شمایلی از نسل تازەی زنان ایرانی عمدتا متولد دهەهای هفتاد و هشتاد که اعتماد به نفس و استقلال شخصیت ممیزەی اصلی شان است. در اعراض از هنجارهای رسمی و الگوهای سنتی بی باک تر از مادران و مادر بزرگ هایند و در جریان خیزش اعتراضی مهسا، رد پایی پاک نشدنی از خود بر جای گذاشتند.
اما معدود پست های قاتل حاکی از دلبستگی وی به قهوه خانه و جلسات مداحی است. در غیاب زندگینامەای قابل قبول اگر بتوان از این زاویه به استنتاجی دست یافت، باید گفت بهمن فرزانه در عداد فرودستان فرهنگی و اقتصادی قرار می گیرد.
کسانی که بالقوه مستعد تاثیرپذیری از گفتارهای مردم انگیز راست روانه و اطوارهای استادیومی می باشند.

آنچه این دو سرگذشت متفاوت را در یک تصادف ساده بهم رسانده، فقر است. به بیانی دقیق تر نابرابری!
گزارش های اولیه حاکیست که فرزانه، به طمع موبابل آیفون الهه، او را به قتل رسانده است.
الهه هم مانند امیر محمد خالقی دانشجوی دانشگاه تهران که به قیمت جانش در برابر سرقت لب تابش مقاومت کرد، از دادن گوشی همراهش که حاصل دسترنج خویش بود، خودداری کرد.
صد البته زن بودن وی و درک مردانەی قاتل از فرودستی جنسی الهه، در ایجاد انگیزه برای بزه و ادامەی آن عاملی مهم به شمار می رود.
همچنین منزلت فرهنگی متمایز که احیانا قاتل را برای دست درازی ترغیب کرده است.

همانطور که گفته شد همگان به درستی فقر روزافزون و اقتصاد هلاک و نابسامان را در جایگاه متهم اصلی نشاندەاند.
بدون شک این سخن خالی از حقیقت نمی باشد. در کنار آن نباید از دلایل و عوامل دیگر غفلت کرد.
ایران امروز از گونه های متعدد و درهم تنیدەی نابرابری رنج می برد.
مساله فقط نابرابری عمودی و درشتی ضریب جینی نیست. نابرابری افقی یا نابرابری اجتماعی سهم مهلک تری است که سوار بر ارابەی فساد، شکاف های اقتصادی را ژرف تر می کند.

مسالەی اصلی احتکار قدرت است. فرادست راستین کسی است که در سلسله مراتب قدرت دستش به نحوی به جایی بند است.
نمایندەای انقلابی که به وزیر نفت نامه می نویسد و لیست اعوان و اقوامش را برای استخدام می فرستد.
نمایندگان مجلس انقلابی که با اخاذی از وزیر اقتصاد در ازای عضویت در هیات های مدیرەی شرکت های پول ساز راضی می شوند استیضاحش را مسکوت بگذراند.
ورود به جرگەی قدرت به هر شیوه به منزلەی دریافت کارتی طلایی جهت استخدام، دریافت تسهیلات بانکی، زمین خواری، بهره مندی از سفرەی رنگین انواع رانت ها و احیانا مصونیت آهنین در محاکم قضایی است.
در سایەی نبود حاکمیت قانون، رشوه و رابطه و بده بستان سیاسی حرف اول را می زند و عملا "هزار فامیلی انقلابی " آفریده است!
نه شایستگی اهمیت دارد و نه مهارت و صداقت. تحصیلات جدی و دانش مندی هم کالایی بی خریدار است و مدرک دانشگاهی را مانند محیط زیست و کوه و جنگل و رودخانه و بانک و مدرسه به آسانی می توان خرید.

صد البته این آیندەی ایران است که به ثمن بخس فروخته و الهه های علم و فرهنگ و اخلاق و شایستگی آن به مسلخ فساد و تحریم و ناکارامدی و سوء مدیریت می روند.
بدون اغراق ماحصل این روند شکل گیری یک دو قطبی متراکم میان فرادستان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با فرودستان از هر لحاظ تهیدست است.
پدیده ای مشابه نظام ارباب و رعیتی قبل از سال 1341 که ماحصل انباشت زمین و ثروت، منزلت اجتماعی ناشی از مالکیت زمین و پیوندهای خونی و همبستگی و وابستگی با مراکز قدرت طی قرون متمادی بود.
در اقتصاد سرمایه داری که آهنگ رشد آن از اقتصاد وابسته به تولید کشاورزی سریع تر است، در غیاب مکانیزم های اصلاح گر و بازتوزیع کننده، نابرابری با نرخی سریعتر از گذشته شکل می گیرد.
شاه از بیم تبعات اجتماعی موضوع و بروز ستیز طبقاتی کوشید با رفرم ارضی، نابرابری مزمن موصوف را تعدیل کند که البته نصفه و ناقص انجام و مهم تر از آن دچار پیامدهای قانون عواقب ناخواسته گردید.
پیکار با نابرابری نیاز اصلی امروز است. این مهم البته از معبر توسعەی اقتصادی، کثرت گرایی سیاسی، مبارزه با فساد، حذف سهمیه و رانت و پیگیری شایسته سالاری می گذرد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺تار عنکبوت در یونجەی مرطوب!

حملەی پهپادی اوکراین در عمق خاک روسیه و آسیب زدن به نیروی هوایی آن نقطه عطفی در جنگ سه سالەی دو کشور است.
انهدام هواپیماهای فوق استراتژیکی که قابلیت حمل موشک های دوربرد را دارند در عملیات تار عنکبوت ضربەای کاری بە توان تهاجمی روسیه محسوب می شود.
همزمان قابلیت های دفاع هوایی و تمهیدات پدافندی مسکو را به طرزی دردناک زیر سوال می برد.

فراتر از آن موفقیت عظیم اطلاعاتی اوکراین در قاچاق پهپادها از طریق کانتینر به نقاط دوردست روسیه، ضربه ای ویرانگر به موقعیت شخصی ولادیمیر پوتین و اسطورەی است که از وی بنام مرد امنیت ساختەاند.
برای ارزیابی تبعات سیاسی و نظامی این عملیات هنوز زود است، اما قدر مسلم موقعیت اوکراین را در گفتگوهای صلح آتی بهبود می بخشد و دولت های غربی را برای ادامەی کمک به آن ترغیب می کند.
اگر دولت اوکراین بتواند با این درجه از دقت، به اهدافی در فاصلەی دو هزار کیلومتری حمله کند، چرا نخواهد این موفقیت را با زدن اهداف حساس و نمادین در قلب مسکو و مراکز مهم تکرار نماید؟
خاصه اینکه حامیان غربی محدودیت های گذشته در زمینەی سلاح های اهدایی را بردارند.
آیا این به معنی سخت تر شدن وضع برای پوتین و  مواضع سازش ناپذیر کنونی اش نیست؟

شکست سازمان های اطلاعاتی روس در پیش بینی، کشف و پیش گیری از این حملەی بزرگ مقیاس فاجعه ای تمام عیار است.
این مساله به اندازەی اشتباهات و ضعف دومین ارتش بزرگ جهان در میدان نبرد اهمیت دارد.
مقصر اصلی این کوررنگی در درجەی اول نظام سیاسی شخصی شده و غیردمکراتیک روسیه است.
جایی که ترفیع و ترقی بر مبنای وفاداری های شخصی صورت می گیرد و فساد گسترده و عضویت و وابستگی در شبکه های مالی و سیاسی در هم تنیده، فضایی برای شایستگی و رقابت سالم بر جای نمی گذارد.
پیش بینی پاسخ روسیه به حملەی دیشب دشوار نیست و انتقامی سخت در انتظار کییف است.
اما معلوم نیست نظام روسیه با مقصران داخلی چگونه رفتار می کند.

در ژانویەی 1939 در دوران تصفیه های استالینی، خروشچف جانشین بعدی استالین، مسئول اوکراین شد.
ورود وی همزمان بود با بروز بیماری ناشناخته میان اسب های غرب اوکراین و گله گله مردن آنها.
هنگامی که خروشچف به بررسی موضوع می پردازد می بیند که مقامات محلی با دستگیری تعدادی دامپزشک و کارشناس آنها را متهم کرده اند که به عنوان ستون پنجم آلمان ها، اسب ها را زهرخورد کرده اند.
اهمیت ترابری اسب در آن زمان برای ارتش سرخ که در بیم حملەی رایش بە سر می برد، معادل تانک و زرهپوش و حتی هواپیما بود.

خروشچف به داستان مشکوک می شود. متهمان را احضار و دوباره بازجویی می کند.
سپس دو کمیسیون موازی برای بررسی دوباره پدید می آورد. هر دو کمیسیون به یک نتیجه می رسند: قارچی سمی که در یونجەی تر می روید، عامل کشتار جمعی اسب هاست.
گزارش به استالین می رسد و با دستور خشک کردن مزارع یونجه مشکل حل می شود.
اما مشکل متهمان باقی می ماند که با وجود کشف علت اصلی و تصمیم نظام برای آزادی آنها، اعترافات اجباری را تکرار و حاضر به عدول از تلقینات بازجویان پلیس مخفی نبودند!
اگر در دیکتاتوری استالین هنوز چند تا آدم اصلاح طلب و پیگیر حقیقت وجود داشت، احتمالا دست دم و دستگاه الیگارشیک و رفاقتی پوتین حتی از رژیم وحشت "دایی یوسف" هم خالی تر است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺جعفرخان از فرنگ برگشت!

جعفر پناهی پس از دریافت نخل طلای کن بامداد امروز به ایران بازگشت.
فیلم یک تصادف ساده که موفق به دریافت جایزەی پیشگفتە گردید، مانند سایر آثار این سینماگر مستعد و پرآوازه به نمایش برش هایی از زندگی معمولی مردمان معمولی می پردازد.
زندگی اغلب توام با ملال و رنج و البته تضادهای عرفی و هنجاری متعدد که دوربین با موشکافی آنها را به تصویر می کشد.

بازگشت پناهی به وطن که خود به نمایشی از شجاعت و اراده بدل شد، ناخودآگاه فیلم درام و کمدی جعفرخان از وطن برگشته را بیادم آورد.
ساختەی زنده یاد علی حاتمی بر اساس نمایشی به همین نام که توسط حسن مقدم نوشته شده بود.

تاریخ نگارش نمایش مقدم به اواخر دورەی قاجار باز می گردد. در حالیکه حاتمی به روایت اواخر دوران پهلوی می پردازد.
مضاف بر این حاتمی شخصیت های مثبت و منفی را هم دستکاری کرده، در نمایشنامەی اولیه جعفر خان خردمندی است فرنگ دیده که از مهد دانش و تمدن به وطن محروم و عقب مانده بر می گردد.
جعفرخان حاتمی اما این گونه نیست. شخصی است بی هویت و بدون ریشه که با بلغور چند اصطلاح قلمبه سلمبه می کوشد دانایی اش را به رخ مصاحبان و اقوامش در ایران بکشاند.
کسانی که از او داناتر و فرهیخته ترند و تعلقاتی قابل تحسین به رگ و ریشەی ایرانی و اسلامی خویش دارند.
مخلص کلام علی حاتمی حدیث آدم غرب زدەی آل احمد را به روایت دوربین درآورده است، در حالیکه مقدم در فضای شیدایی مفرط به فرنگ در ایران مفلوک قاجاری، به ستایش جعفرخان پرداخته است.

اینها را گفتم تا مدخلی بزنم به حرف و حدیث هایی که پیرامون جعفر پناهی راه افتاده است.
عده ای او را به غرب گرایی و غریبه گرایی و سیاه نمایی تعمدی متهم می کنند.
از دید آنان در پشت جشنواره های غربی و کلا هر پدیدەی اروپایی حتما غرض و مرضی سیاسی وجود دارد. اگر فیلمی ایرانی در آنها برنده شد، حتما دارای مضامین سیاسی ضد ایرانی است، اگر کسی به هر مناسبتی جایزه ای گرفت، لابد کلکی در کارش بوده است.
از این نگاه، فیلمسیاسی - فیلم های جشنواره پسند - مانند فیلمفارسی سزاوار نقد و سرزنش است.
فیلمارسی نوعی بازنمایی تحریف شده بر مبنای گیشه و سلیقەی مخاطب عامه پسند است. فیلمسیاسی اما قسمی نشان دادن بر اساس سلیقه و نظر بینندەی غربی است.

منتقدان می گویند فیلم سازانی چون پناهی و کیارستمی و رسول اف و ... ایرانی شرقی شده و اگزوتیک را به روی پرده می آورند تا به به و چه چه داوران و ارزیابان غربی را دریافت کنند.
آیا به راستی چنین است؟ بازنمایی پیجیدگی های زندگی طبقەی متوسط و واقعیت اجتماعی و الگوهای ساماندهی حیات جمعی و جامعه پذیری را در دوران عالمگیر شدن مدرنیته چقدر می توان در چارچوب شرقی و غربی قرار داد؟
سلائق مردمان متوسط در کرەی جنوبی و ژاپن و هنک کنگ چقدر با اسپانیا و فرانسه و کانادا متفاوت است؟

اساسا این نگاه چقدر درست است؟
شاه هم خوش داشت ایران را واحەای مدرن در کویر خاورمیانه بنامد و از درک علاقه و اشتیاق هنرمندان و نویسندگان غربی به سنت و کاشی و قالی و باغ ایرانی عاجز بود.
تغییر فیلمنامەی  مستند باد صبا که با مرگ تراژیک کارگردان آن به غمنامەای پر آب چشم تبدیل شد، معروف است.
آلبر لاموریس فرانسوی از جانب دولت ایران ماموریت یافت تا مستندی از ایران در حال توسعەی اواخر دهەی چهل تهیه کند.
نسخەی نهایی که بدست شاه رسید آن را نپسندید. چه معتقد بود که علائق شرق شناسانەی آلبر، تصویری کهنه و عقب مانده از ایران نوین آفریده است.
کارگردان برای اصلاح فیلم تصمیم گرفت که صحنه هایی از سد کرج را به عنوان نمودی از ایران مدرن به فیلم بیفزاید.
بالگرد حامل او در حین فیلم برداری به کابل برق برخورد و لاموریس نگون بخت کشته شد.

شش‌ دهه پس از سقوط ویار مدرنیستی پهلوی در سد کرج، صورت بندی مجدد آن در قالب ایدئولوژی و تقابل فرهنگ ها از هر زمانی زمان پریشانه تر است.
جعفر پناهی نه جعفرخان تهران سال 1304 است که در اشتیاق نظم و قانون غربی می سوخت و نه جعفرخان مطرود علی حاتمی که در تهران انقلابی سال 1364 به نمود لودگی و زندگی تهی از معنویت غربی تبدیل شده بود.
به همان میزان ایران هم دگرگون شده است. تجلیات زندگی مدرن در بستر تناقضات و اعوجاج و ناخرسندی های مدرنیتەی ارتجاعی وقتی در کادر دوربین می رود، نمی تواند مضامینی غیر از آنچه کارگردانان سینمای پیشروی ایران خلق می کنند، بیافریند.
سینمای ایران که در سطح جهان بحث برانگیز شده، صدای طبقەی متوسط است. در این غوغای ناترازی ها و کمبودها و توقف چرخ اقتصاد و توسعه، سینما احتمالا تنها وجه ممیزەای است که ایران را از همسایگان جنوبی اش متمایز می سازد.
ممالکی که با ترکیبی از ثروت نفت و فراست کشورداری و مدیریت مدرن، موفق شدند جامعه را از بالا نوسازی کنند. اما هنوز به اندازەی ایران دارای جامعەی مدنی، گروه های متوسط و نخبگان گوناگون نیستند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…

شارنامه| صلاح الدین خدیو

🔺گرسنگی جمعی و استقلال ملی!

ویدئوی تکان دهندە و تراژیک فوق ترجمان این پند قدیمی است: آزادی بدون بها نیست و مردمی که آن را می خواهند باید نرخ آن را بپردازند.
ظاهرا این سخن امروز ببش از همه دربارەی فلسطینی ها صدق می کند.

ملتی که آزادی ملی آنها در قرن بیستم که عصر شکوفایی جنبش های ناسیونالیستی و تشکیل دولت های ملی بود، میسر  نشد و اکنون ناچارند بهای آن را به قیمت روز بپردازند.
به نرخ قرن بیست و یکم و از دست یکی از قدرت های خاورمیانه که حامیانی پروپاقرص در شمال جهانی دارد.

اما نکتەی مهم آنست که به نظر می رسد دیوار بلند این حمایت ترک خورده است.
دولت های اروپایی و در راس آنها بریتانیا و فرانسه، از نسل کشی و سیاست قحطی عمدی اسرائیل در غزه به ستوه آمدەاند.
این دو دولت به رسمیت شناختن دولت فلسطین را در دستور کار گذاشته و با صدای بلند خواهان خاتمەی فجایع جاری هستند.
زوال حمایت سنتی بریتانیا و فرانسه از دولت یهود تحولی بغایت مهم است.
اسرائیل استقلالش را از دست انگلیس گرفت و تا سال 1967 که آمریکا متحد استراتژیکش شد، فرانسه اصلی ترین حامی آن به شمار می رفت.
ناگفتە پیداست کە دولت های غربی و از جمله آمریکا از افکار عمومی شان بیشتر از دولت های غیردمکراتیک حساب می برند.
اکنون در میان نسل جوانتر جوامع غربی اسرائیل موجودیتی متجاوز و سفاک تلقی و همدردی با آرمان فلسطینیان رو به فزونی است.

گویی به مرور شرمساری ناشی از گناه هولوکاست به تلخکامی روزافزونی بدل می شود:
سرخوردگی از عملکرد فاجعه بار دولت و ارتش اسرائیل و تداوم کشتار آنلاین علیه جمعیت غیرنظامی.
" کر آوایی " بلوک حاکم بر اسرائیل که از درکی از جهان در حال دگرگونی ندارد، مزید بر علت شده و به روند موصوف سرعت بخشیده است.
کر آوایی به عنوان نوعی اختلال روانی که فرد مبتلا از شنیدن نغمه ها و آواهای موسیقی ناتوان می شود، شایستەی ائنلاف حاکم بر تل آویو است.
ترکیبی از راست مذهبی و ناسیونالیست های افراطی که نمایندگی شهرک نشینان و مهاجران روس و محافظه کاران ارتدوکس را بر عهده دارد

جدا از پیشامد سلبی موصوف تحولی دیگر فرادستی اسرائیل را تهدید می کند. تغییر در پیکرەبندی نظام جهانی و ظهور قدرت های جدیدی چون چین، هند، روسیه، برزیل، ترکیه و ...که نظم غرب محور کنونی را به چالش می کشند.
در جهان آینده دور از انتظار نیست که آمریکا رهبر جهان و منطق آن فصل الخطاب نباشد.
درست است که اسرائیل با تنوع بخشی به شرکای خارجی خود، دیگر جزیرەای منزوی و کشوری کاملا متکی بر غرب نیست.
اما پویایی های ناشی از جهان بین الملل در حال تغییر، پیچیدگی های تازه ای می آفریند که لزوما به سود آن نیست.
در جریان سفر اخیر ترامپ به خلیج فارس که در جریان آن اسرائیل تا حد زیادی نادیده گرفته شد، گوشه هایی از فرایند فوق رخ نمود.
ترامپ با اهداف سیاسی و اقتصادی معینی به منطقه آمد. اما بستر استراتژیک آن چیزی نبود جز بازآرایی ترتیبات سیاسی و امنیتی منطقه به منظور مقابله با نفوذ روزافزون چین در خاورمیانه.

با این وصف نباید اهمیت تحولات مورد بحث را دستکم گرفت.
اسرائیل قدرتی هسته ای با توانایی های نظامی و مهارت های اطلاعاتی کم نظیر است. اما قدرت نرم آن با شتابی زیاد در حال تنزل است.
در سایەی حکومت بیست سالەی نتانیاهو به سختی می توان دمکراسی معیوب و شکنندەی آن را به رخ حکومت های غیردمکراتیک منطقه کشید.
قساوت بی حد و حصر و آمیخته با نسل کشی آن در غزه، مشروعیت اخلاقی محصول هولوکاست را با خود برده است.

در شرایطی که مسیر دیپلماتیک ساف و جنگ مسلحانەی حماس هر دو عملا شکست خورده اند، می توان پیش بینی کرد که دو تحول کفەی موازنه را در آینده به سود فلسطینیان آواره برگرداند:
وارونگی افکار عمومی جوامع غربی و تغییر در مناسبات قدرت جهانی!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1

Читать полностью…
Subscribe to a channel