mohsenhesammazaheri | Unsorted

Telegram-канал mohsenhesammazaheri - دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

12317

محسن‌حسام مظاهری نویسنده و پژوهشگر مطالعات اجتماعی تشیع و مناسک شیعی عضو حلقه شیعه‌پژوهی سرو کتابها: رسانه شیعه تراژدی جهان اسلام مجالس مذهبی در ایران معاصر ساکن خیابان ایران و... @mohsenhesam توییتر: @mohsenHmazaheri اینستاگرام: @mohsenhesammazaheri

Subscribe to a channel

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔵 از "مطهری و شریعتی" تا "پناهیان و رائفی‌پور"

✅ در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ خورشیدی، در میان گفتمان‌های معطوف به دین، گفتمانی شکل گرفت که بیشتر بر عقلانیت و معرفت عقلانی تکیه داشت. گفتمانی خرافه‌ستیز که با نقد باورداشت‌های ناموجّه تلاش می‌کرد که اسلام را از گوشه‌ی انزوا بیرون آورده و آن را به مثابه یک ایدئولوژی و برنامه‌ی زیست اجتماعی معرفی کند. در میان کنش‌گران حوزوی این گفتمان شهید مطهری عمیقاً برجسته است. امام خمینی(ره) آثارش را بدون استثنا مفید و رهبر معظّم اندیشه‌هایش را مبنای انقلاب می‌دانند.
✅✅ این گفتمان به دلیل تکیه بر عقلانیت و ماهیّت نقادی‌ای که داشت راه را بر اندیشه‌های التقاطی بسته و میدان عمل خرافه را محدود ساخته بود. آثار شهید مطّهری، بویژه کتاب حماسه‌ی حسینی و نیز فلسفه و روش رئالیسم نمونه‌های روشنی از این خصلت هستند. کتاب عدل الهی او نیز تلاش دارد تا اسلامی کاملاً عقلانی را معرفی کند.
✅✅✅ هر چه از آن روزگار فاصله گرفته‌ایم گویا از آن گفتمان دور شده‌ایم. امروز گفتمان مطهری و شریعتی جای خود را به گفتمانی "کرامت‌ساز" و "عاطفه‌باز" داده‌است که نه تنها ماهیّت خرافه‌ستیزی ندارد، بلکه زمین جامعه را برای رویش خرافه و التقاط فراهم‌تر می‌کند. کنش‌گران گفتمان جدید بیش از آن‌که بر عقلانیت تشیع تأكید کنند و هویّت اعتقادی آن را برجسته سازند، در کار رونق دادن به هویّت عاطفی تشیّع‌اند. سخنرانی‌شان نقل خواب است و "تشرّف" و ... جای توضیح نیست که نویسنده در موضع نفی این هویّت نیست؛ ولی تأکید دارد که گذر از عقلانیت و باورداشت‌های اعتقادی و نیز نظام اخلاقی شیعه، و دل‌مشغول گویه‌های عاطفی شدن ممکن است شور و گرما داشته‌ باشد، ولی پایایی و عمق ندارد و خرافه‌خیز است.
✍ مهراب صادق‌نیا
۹۶/۹/۱۴
@sadeghniamehrab

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

متن کامل مقاله‌ی
«واقعیتِ شیعه‌بودن» و اقتضائات هویتی
چگونه شعار «وحدت اسلامی» به رشد اندیشه‌ی تکفیری در بین شیعیان کمک می‌کند؟


✍️محسن حسام مظاهری

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸«واقعیتِ شیعه‌بودن» و اقتضائات هویتی🔸
چگونه شعار «وحدت اسلامی» به رشد اندیشه‌ی تکفیری در بین شیعیان کمک می‌کند؟


✍️محسن حسام مظاهری

[قسمت 3 از 4]


زیرا هرچه پتانسیل یک منسک برای تمایزگذاری و تعمیق شکاف بیش‌تر باشد، هرچه صراحت مذهبی بالاتری داشته باشد، هرچه قدرت تدافعی و برانگیزانندگی‌اش در قبال دیگریِ مذهبی (که به‌طور تاریخی «عامه» یا همان اهل‌سنت بوده‌اند) بیش‌تر باشد، مناسب‌تر وکارآمدتر است و توجه و سرمایه‌گذاری افزون‌تری را می‌طلبد. علت اقبال مضاعف بدنه‌ی حامیان ‌تشیع هویتی (ازجمله جریان موسوم به «شیرازی‌ها») به آیین‌ها و رسوم حساسیت‌برانگیز و با خشونت بالا نظیر قمه‌زنی و نیز اهتمام ویژه‌ی ایشان به توهین و لعن علنی بزرگان اهل‌سنت (نظیر نگاشتن کتاب «[...] الوجه الاخر لعائشه» توسط یاسر الحبیب و برگزاری مجالس لعن و نامگذاری «هفته‌ی برائت» به‌جای «هفته‌‌ی وحدت») همین است. یکی از زمینه‌های رواج مضامین غلوآمیز در مجالس مذهبی و مداحی‌‌ها نیز همین امر است. زیرا به‌طور طبیعی، در شرایط احساس خطر و بحران، سویه‌های هویتی تحریک شده و عواطف مذهبی میل به قطبی‌شدن پیدا می‌کنند. تقویت مرزها و تمرکز بر آن‌ها، طبیعی‌ترین عکس‌العمل جامعه‌ای است که احساس می‌کند مرزهایش در معرض خطر و هجوم دشمن قرار گرفته است. پس هرچه یک آیین برای دشمن گزنده‌تر باشد و حساسیتش را بیش‌تر ‌برانگیزد، قابلیت دفاعی و واکنشی بیش‌تری دارد و مقبول‌تر است. بی‌جهت نیست که جریان تشیع هویتی اهتمام خاصی به توسعه‌ی‌ رسانه‌ای و رسانه‌ای‌کردن مناسک شیعی دارد. تا پیش از یک دهه‌ی اخیر، در هیچ مقطعی جامعه‌ی شیعی تظاهراتی چنین فراگیر نداشته و رسانه‌ای نشده بود.


🔹پنج
کنش‌های هویتی ـ مقاومتی شیعه‌گرانه، طبعاً در عصر رسانه‌ها از دید پیروان دیگر فرق پنهان نمی‌ماند و اصلاً ‌آن‌ها مخاطب اصلیِ این نمایش‌های رسانه‌ای‌اند. به‌طور طبیعی این رفتار، با واکنش رهبران و بدنه‌ی پیروان اهل‌سنت مواجه شده‌ و می‌شود. واکنشی که نمود واقعی آن را در توسعه‌طلبی‌ها و رشد جریان‌های سلفی و اندیشه‌های تکفیری در مناطق ‌سنی‌نشین خصوصاً شمال غربی و جنوب شرقی ایران می‌توان دید. این اقدامات واکنشی نیز متقابلاً با عکس‌العمل توده‌ی شیعه مواجه شده و به تحریک بیش‌تر آن‌ها منجر می‌شود و بدین‌گونه زنجیره‌ی تولید و تکثیر «هویت‌های مرگبار»‌[2] و ترویج نفرت و خشونت‌ فرقه‌ای و مذهبی ادامه می‌یابد.
به‌نظر می‌رسد تغییر تدریجیِ مرجعیت مذهبی جمهوری اسلامی از تهران به قم (به تقریری که در مقاله‌ی «رهبر مذهبی جمهوری اسلامی کیست» گفته شد[3]) و قرارگرفتن نظام سیاسی کشور در مسیر تبدیل از «جمهوری اسلامی» به «جمهوری شیعی» با پررنگ‌شدن ادبیات مذهبی در گفتمان رسمی (چنان‌که در مقاله‌ی «آخرالزمانِ شیعی و الاهیات سیاسی جمهوری اسلامی» گفته شد[4]) نیز همسو با این تقابل بوده و به تشدید آن کمک کرده است.
حالا و در سال‌های پایانی قرن چهاردهم شمسی، می‌توان گفت واقعیت شیعه‌بودن در ایران را بیش از هر چیز، تطابق با شاخصه‌های «تشیع هیئتی»[5] تعریف می‌کند: باورهای غلوآمیز، فربهی مناسک، تراکم انگیزش‌های عاطفی، توسعه‌طلبی فرقه‌ای، نارواداری مذهبی و خشونت. یعنی همه‌ی ابزارهای لازم برای دفاع از خود؛ از هویتِ درخطرِ شیعی. هرکه هیئتی‌تر است، شیعه‌تر است.


🔹شش
ماه محرم گذشته در سخنرانی «بن‌بست‌ها و بیراهه‌های نقد دین‌داری مردم»[6] با ذکر مثال‌های تاریخی از ادوار مختلف، به طرح این فرضیه پرداختم که چگونه پروژه‌های آسیب‌شناسی و اصلاحات دینی ازقضا نتیجه‌ی معکوس داده و به توسعه‌ی همان موارد و رفتارهایی انجامیده است که «آسیب» فرض شده‌اند. پروژه‌ی ناکام وحدت اسلامی را نیز یکی از مصادیق مؤید این فرضیه می‌توان دانست. پروژه‌ای که ناخواسته به یکی از عوامل زمینه‌ساز توسعه‌ و ترویج اندیشه‌های تکفیری در جامعه‌ی شیعه در یکی دو دهه‌ی اخیر بدل شده است. به دیگر سخن، اندیشه‌ی وحدت‌گرا در میدان واقعیت مذهبی، عملاً به ضد خود تبدیل ‌شده و تولید خشونت و تفرقه ‌کرده است. زیرا موجب تحریک سایقه‌های هویتی شده و زمینه را برای احیا، ترویج و مقبولیت گفتمان تشیع هویتی مهیا ساخته است. گفتمانی که به‌نظر می‌رسد در سال‌های اخیر، در بدنه‌ی شیعیان مقبولیت بیش‌تری یافته و آشکارا سلطه‌ی تشیع سیاسی را به چالش کشانده است.
*
پیروز نزاع گفتمانی شیعه چه جریانی خواهد بود؟
زنجیره‌ی تولید و تکثیر هویت‌های مرگبار تا کجا ادامه خواهد یافت؟
واقعیت‌ شیعه‌بودن در سال‌های آینده چه تغییراتی خواهد کرد؟
باید صبر کرد و دید.


[ادامه 👇]

#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_اجتماعی_دین_در_جامعه_ایرانی
#مطالعات_اجتماعی_تشیع
#مساله_وحدت

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸«واقعیتِ شیعه‌بودن» و اقتضائات هویتی🔸
چگونه شعار «وحدت اسلامی» به رشد اندیشه‌ی تکفیری در بین شیعیان کمک می‌کند؟


✍️محسن حسام مظاهری

[قسمت 1 از4]


🔹یک
«واقعیتِ شیعه‌بودن»[1] چیست؟
منظورم تعریف شیعه‌بودن ‌به‌عنوان یک امر پدیداری، عینی، بیرونی، عرفی، محقَّق و زیسته است؛ نه تعریف‌های هنجاری، تجویزی، آرمانی و درونی. به‌عبارت دیگر با شیعه‌ی ایده‌آل کاری ندارم، بلکه به‌دنبال فهمِ بین‌الاذهانیِ متعارف از شیعه‌بودن هستم. میان این دو سنخ تعریف، تفاوت‌های مهمی وجود دارد. تعاریف تجویزی و هنجاری، نسبتاً ثبات دارند. اما تعریفی که من در جستجویش هستم، شیعه‌بودن در زندگی و تجربه‌ی روزمره است. تعریف سیالی که متأثر از عوامل مختلف، جغرافیا، تاریخ و فرهنگ و زمینه‌ی اجتماعی، تغییر می‌کند. با این اوصاف، احتمالاً واقعیت شیعه‌بودن در امروز با آنچه در پنجاه‌سال و صد‌سال پیش بوده یا آنچه در پنجاه‌سال و صدسال بعد خواهد بود، متفاوت است. همچنین واقعیت شیعه‌بودن در ایران یک معنا پیدا می‌کند و در هند یا عراق یا لبنان یا بحرین، معناهای دیگر.
پس لازم است پرسش آغازین را این‌گونه اصلاح ‌کنم:
«واقعیتِ شیعه‌بودن» در جامعه‌ی ایرانیِ معاصر چیست؟ «ما» عرفاً به چه کسی می‌گوییم شیعه؟


🔹دو
برای پاسخ لازم است ابتدا بین «واقعیت دینی» و «واقعیت مذهبی» تفکیک قایل شویم. یعنی، در موضوع بحث ما، میان «مسلمان‌بودن» و «شیعه‌بودن». برخلاف تعاریف تجویزی، به‌نظر می‌رسد این دو واقعیت «کاملاً» برهم منطبق نیستند و نسبت میان آن دو، همیشه و همه‌جا عموم و خصوص مطلق نیست. شیعه‌بودن، لزوماً همان مسلمان‌بودن نیست. یک چیز دیگر است. فرقی نمی‌کند فراتر یا فروتر از آن، اما متفاوت است با آن.
واقعیت شیعه‌بودن باورداشتن به «توحید» و «نبوت» و «معاد» (اصول دینی) نیست، بلکه باورداشتن به «امامت» و «ولایت» است. یعنی اصول مذهبی و فرقه‌ای که مرز فارق شیعه و دیگران است. تشیع یک شاخه‌ی انشعابی از پیکره‌ی اکثریت جهان اسلام است. یک شاخه‌ی اعتراضی که مبنای انشعابش، باور به غصب حق حکومت رهبران اولیه‌ی خود در مدیریت جامعه‌ی اسلامی نخستین و ایجاد انحراف در مسیر جامعه‌ی مذکور است. باور به تاریخ مذهبیِ منحرف‌شده. «إن الناس كلهم ارتدوا بعد رسول الله غير أربعة». این مفهوم، به‌خوبی از تعبیر «فرقه‌ی ناجیه» ـ یکی از تعابیری که در منابع شیعی برای شیعیان به‌کار می‌رود ـ هویداست: شیعیان یگانه قومی‌اند که نجات خواهند یافت. و این فرجامِ انحصاریِ خوشی است که نصیب دیگران نخواهد شد. (دایره‌ی شمول دیگران نه‌تنها مشرکان و کافران و نه‌تنها پیروان یهود و نصارا (دشمنان تاریخی اسلام)، بلکه حتی دیگر مسلمانان را نیز شامل می‌شود.)
تاریخ شیعه، تاریخ حیات یک جامعه‌ی اقلیت و غیررسمی است. اقلیتی‌ که در مقاطع مختلف از جانب اکثریت که قدرت را در دست داشته، تهدید شده است. به‌همین‌جهت ناگزیر از پنهان‌کاری، حیات مخفی، باطن‌گرایی و استفاده از زبان رمزی بوده است. در چنین شرایطی، «تقیه» و «تأویل» به‌مثابه‌ی سازوکارهایی برای بقا، و «تبری» (به شکل آیین‌مندش: لعن) و «تولی» (به شکل آیین‌مندش: عزاداری و زیارت) سازوکارهایی برای مرزگذاری، هویت‌بخشی و حفظ انسجام درونی این جامعه‌ در شرایط اقلیت‌بودگی بوده‌اند.

[ادامه 👇]


توضیح تصویر:
گروهی از شیعیان شرکت‌کننده در پیاده‌روی اربعین (سال 1396) با لباسی منقوش به عبارت: "B.U.L. beshumar"
مختصرشده‌ی: Bar Omar La'nat beshumar


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_اجتماعی_دین_در_جامعه_ایرانی
#مطالعات_اجتماعی_تشیع
#مساله_وحدت

http://uupload.ir/files/8dh5_photo_2017-11-26_06-10-00.jpg
@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

متن کامل مقاله‌ی
«وحدت آمرانه (از نادرشاه تا جمهوری اسلامی)»

محسن حسام مظاهری

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸وحدت آمرانه🔸
(از نادرشاه تا جمهوری اسلامی)


✍️محسن حسام مظاهری


[قسمت 1 از 2]

«عالي‌جاهان صدر عالي‌قدر و حكام و مجتهدين و علماي دارالسلطنه‌ي اصفهان به الطاف ملوكانه مباهي بوده، بدانند كه اوقاتي كه رايت ظفرآيت در صحراي مغان برپا بود، در مجالس متعدده قرار بر اين شد كه چون طريقه‌ي حنفي و جعفري موافق آن‌چه از اسلاف به ما رسيده است متحد بوده، خلفاي راشدين رضي‌الله عنهم را خليفه‌ي سيد المرسلين صلي‌الله‌عليه‌وسلم مي‌دانسته‌اند، من بعد الايام اسامي هر يك از خلفاي اربعه كه ذكر شود با تعظيم تمام ذكر كنند. به علاوه در بعضي از اضلاع ممالك ما، برخلاف اهل سنت در اذان و اقامه لفظ علي ولي الله را بر طريقه‌ي شيعه ذكر مي‌كنند و اين فقره مخالف اهل سنت است و منافي قراري است كه معمول اسلاف بود. گذشته از اين بر تمام اهل عالم هويداست كه اميرالمؤمنين اسدالله الغالب برگزيده و ممدوح و محبوب خداوند متعال است و به‌واسطه‌ي شهادت مخلوق بر جاي‌گاه و رتبت او در درگاه احديت نخواهد افزود و به‌خلاف اين الفاظ هم چيزي از فروغ بدر قدر او نخواهد كاست. ذكر اين عبارت موجب اختلاف و بغض و عداوت مابين اهل تشيع و سنت است كه هر دو در متابعت شريعت مطهره‌ي سيد المرسلين شريك‌اند و خلاف رضاي پيغمبر و اميرالمؤمنين به عمل خواهد آمد. لهذا به مجرد اطلاع از مدلول اين فرمان عالي به تمام مسلمين از اعالي و اداني و بزرگ و كوچك و مأذنين شهرها و توابع و اطراف و اكناف بايد اعلام شود كه از امروز به بعد اين عبارت كه خلاف طريقه‌ي اهل سنت است ذكر نشود ... عموم رعايا و برايا اطاعت اين احكام و اوامر را بر عهده شناسند. هركس از آن تخلف ورزد مورد غضب شاهنشاهي خواهد گرديد».
(برشی از فرمان نادرشاه افشار ـ صفر 1149 قمری)


یک
ایده‌ی وحدت و تقریب مذاهب اسلامی، ایده‌ی نوپدید و متأخری نیست و اجرای فرمایشی و «پروژه‌ای» آن هم تنها به جمهوری اسلامی اختصاص ندارد. اگر سیاست تساهل و رواداری حاکمان مغول را درنظر نگیریم، لااقل در دو مقطع، نهاد قدرت کوشید براساس منافع ملی و سیاسی، مسأله‌ی اختلاف شیعه و سنی را در مرزهای ایران به‌صورت «آمرانه» حل کند: یکی در دوره‌ی نادرشاه و دیگری رضاشاه؛ دو شاهی که در بین شاهان ایرانی از آغاز صفوی تا پایان پهلوی، کم‌ترین تظاهرات و تقیدات مذهبی و پایین‌ترین سطح تعامل با روحانیت شیعه را داشتند.
نادرشاه، سیاست مذهبی کاملاً‌ مخالفی با صفویان درپیش گرفته بود؛ او توهين به خلفاي سه‌گانه را قدغن اعلام کرد، عزاداري و روضه‌خواني را محدود ساخت و اجازه نداد به رسم صفويه حکومت روز غديرخم را جشن بگيرد. هم‌چنين در فرمانی که در ماه صفر سال 1149قمری صادر کرد «مذهب شيعه‌ي جعفري» را مذهبي در رده‌ي مذاهب چهارگانه‌ي تسنن و به عنوان پنجمين مذهب اسلامي اعلام کرده و شهادت ثالثه را از اذان حذف نمود. مشابه این رویکرد را به‌شکلی دیگر، رضاشاه در پیش گرفت. او نیز گرچه در آغاز به‌عنوان «شاه شیعه» تاج سلطنت بر سر نهاد، اما پس از چندی به‌تدریج از ظواهر شیعی حکومت کاست و با استفاده از قوه‌ی قهریه، اجرای مراسم عزاداری و آیین‌های شیعی را روز به روز محدودتر ساخت. در مقابل، کوشید نظر اهل‌سنت را به خود جلب کند و روابط ایران با دولت‌های مسلمان را توسعه دهد.
هم نادرشاه و هم رضاشاه سیاست وحدت‌گرایی آمرانه‌ با شکست مواجه شدند. حکومت شیعه‌گرای قاجاریان میراث‌دار حکومت نادرشاهی شد و از خاکستر جمهوریِ رضاشاهی، یک جمهوری اسلامی ـ شیعی سربرآورد.

دو
با این اوصاف، جمهوری اسلامی را باید سومین دولت ایرانی داعیه‌دار پروژه‌ی وحدت دانست. خاستگاه و انگیزه‌ی وحدت‌گرایی در این دولت، البته برخلاف دو نمونه‌ی قبلی صرفاً ‌اغراض سیاسی و اقتضای حکمرانی عمل‌گرایانه نبود. بنیادگذاران روحانی نظام جدید، از آیت‌الله خمینی تا آیت‌الله منتظری و آیت‌الله مطهری، شاگردان آیت‌الله بروجردی بودند. مرجع تقلیدی که براساس مشی اعتدالی و واقع‌گرایانه‌ی خود، چندان به سیاست‌های فرقه‌ای و شیعی روی خوش نشان نمی‌داد و در مقطعی، با وجود مقاومت‌های داخلی جریان سنت‌گرای حوزه، ایده‌ی گفتگو و تقریب مذاهب اسلامی را دنبال می‌کرد و ازجمله به مکاتبه با شیخ الازهر می‌پرداخت.
اگر بروجردی ایده‌ی وحدت را در لایه‌ای نخبگانی دنبال می‌کرد، شاگردان او، اما با نشستن بر منصب قدرت و دردست‌گرفتن اداره‌ی جامعه، ایده‌ی وحدت را به پروژه‌ای سیاسی و حکومتی تبدیل کردند. پروژه‌ای که با بهره‌مندی از قوه‌ی قهریه‌ی حکومت، لازم‌الاجرا شده و همه‌ی اجزای دولت، از دستگاه‌های فرهنگی و رسانه‌ها تا نیروهای امنیتی و انتظامی بسیج شدند تا آن پروژه محقق شود.

[ادامه👇]


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مساله_وحدت



@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

متن کامل یادداشت
«چرا وحدت شیعه و سنی یک پروژه‌ی شکست‌خورده است؟»

محسن حسام مظاهری


@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸زیارت اربعین از نگاه زائران ایرانی
اینفوگرافی نتایج نظرسنجی ایسپا از زائران اربعین در سال ۱۳۹۶
#نظرسنجی #اربعین #پیاده_روی_اربعین
🌱🌱
@ispa95

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

دکتر حسن محدثی- حکومت و مناسک پیاده روی اربعین- 5آذر 96-پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. @mr_pouyafar

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔹برش هایی کوتاه از سخنرانی ام در نشست 5 آذر 96 در مقایسه پیاده روی اربعین(به کربلا) و پیاده روی آخر صفر (به مشهد):

[محمدرضا پویافر]

🔻ویژگی های کلی پیاده روی های زیارتی- اختصاصاً پیاده روی های زیارتی شیعیان
1.سیال – امکان تجربه زیارت های متنوع با حرکت در مسیرهای متفاوت
2.تجربه دینی در حرکت
3.ترکیبِ ویژه گردشگری و زیارت در تجربه دینی؛ به طور مضاعف بر شکل زیارتِ ایستا (بدون پیاده روی)
4.امکان سفری کم هزینه با حذف بخشی از هزینه حمل و نقل
5.امکان ادغام در یک اجتماعی دینیِ هم سفر- هر چند با روابط موقت در طول پیاده روی- در مقایسه با زیارت های ایستا

🔻برخی ویژگی های مهم پیاده روی اربعین (علاوه بر ویژگی های علم پیاده روی های زیارتی شیعه)
1.تجربه دینی در مسیر و نه در مقصد
2.نمودِ «تحققِ هدف زیارت در تک تکِ گام ها» و نه لزوماً «حضور در حرم»
3.جمعیت بسیار زیاد زایران در قیاس با آیین های پیاده روی در ادیان دیگر و به تَبَع آن پیامدهای مشخصی همچون امکان گم شدگی و پراکندگی گروه، همچنین اختلال در شبکه ارتباطات رادیویی و الکترونیکی.
4.فشردگیِ بسیار زیادِ واقعیتِ مفهومیِ پیش رو با تَبَعِ جمعیت بسیار زیاد
5.چند ملیتی و چند فرهنگی بودنِ میدان؛ حضور فرهنگ های مختلف عراق در حضور زایرانی از سراسر دنیا.
6.ارایه خدمات رایگان در قالب خیرِ دینیِ وسیع و تکثیرشده در انواع مختلف و متنوع آن
7.نقش پر رنگ «پرچم»(عَلَم) به عنوان نماد مهم عرب چه در جنگ و چه در صلح.
8.انگیزش های دینی: از نیتِ تداوم سنتِ مورد اشاره در احادیث نقل شده به خصوص حدیث امام حسن عسگری(ع) تا استمرار سنت علما و اولیای دین.
9.نقش کمرنگ دولت عراق در مقابل نقش گروه های غیر دولتی عراق
10.نمودِ عینیِ نهادی شدن امر دینی در آیین پیاده روی اربعین با ورود مستقیم حاکمیت به رویه های نامتناسب با وظایف خود.
11.پیوند ایرانی- عراقی در خدمات دهی به زایران؛ دشمنان دیروز، دوستان امروز.
12.رسانه ای سازی آیین پیاده روی اربعین از سوی جهوری اسلامی.
13.تنوع در تبلیغات گروه های مذهبی مختلف از سید صادق شیرازی تا منصور هاشمی خراسانی.

🔻برخی ویژگی های مهم پیاده روی آخر ماه صفر به مشهد (علاوه بر ویژگی های علم پیاده روی های زیارتی شیعه)
1.تجربه دینی در مسیر
2.علاوه بر تجربه دینی در سفر هدفِ اصلی، بیشتر رسیدن به حرم و اقامت حداقل دو روزه در مجاورتِ «حرم».
3.چند فرهنگی بودنِ میدان، شامل دیدارِ فرهنگ های مختلفِ درونِ ایران و بدون حضور فرهنگ غیر ایرانی.
4.غلبه الگوی سفر کاروانی به جای سفرهای انفرادی یا با گروه های کوچک
5.ارایه خدمات رایگان در قالب خیرِ دینیِ وسیع در انواع مختلف و متنوع آن
6.انگیزش های سفر: تداوم سنت گذشتگان و نذر(برای خراسانی ها)، جبران جاماندگی از اربعین یا تداوم تجربه اربعین با پیاده روی به مشهد برای اهالی سایر استان های کشور.
7.نقش پر رنگ دولت و نهادهای حاکمیتی و امنیتی ایران به صورت آشکار.
8.رسانه ای سازی آیین پیاده روی اربعین از سوی جهوری اسلامی به ویژه از سال جاری.

🔸شباهت های دو آیین پیاده روی زیارتی شیعیان
1.تجربه دینی در مسیر
2.ارایه خدمات رایگان در قالب خیرِ دینیِ وسیع در انواع مختلف و متنوع آن
3.نقش پر رنگ نهادهای دولتی و غیر دولتی ایران
4.نمودِ عینیِ نهادی شدن امر دینی در آیین پیاده روی اربعین با ورود مستقیم حاکمیت به رویه های نامتناسب با وظایف خود.
5.رسانه ای سازی آیین پیاده روی اربعین از سوی جهوری اسلامی.
6.آمیختگی نمادهای سیاسی- انقلابی جمهوری اسلامی با موکب ها و ایستگاه های خدمات رسانی به زایران؛ نصب عکسها و شعارهای سیاسی به ویژه در مسیر مشهد

🔸مقایسه تفاوت های دو آیین پیاده روی اربعین (به کربلا) و آخر صفر (به مشهد) در قالب دو جدول به صورت مجزا در دو جدول در فایل پیوست آمده است:
/channel/mr_pouyafar/341

@mr_pouyafar

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

متن کامل مقاله «فربگیِ آئین»

نقدی بر وضعِ شعائر و مناسک در ایرانِ امروز به بهانه راهپیمایی اربعین و مناسبت‌های مذهبی ماه محرم و صفر

محمد مهدی میرزایی‌پور
آذر 1396

@dardnameh

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

[بخش 5 از 6 متن]
امام خمینی نیز چه در برابر علم کردن مفهوم ایران در برابر عدالت و چه در برابر علم کردن تشیع و مذهب در برابر عدالت در آن روزگار ایستاد و رفع ظلم را از ایران و جهان تنها ملاک انسانیت و خوبی شعائر معرفی نمود. بعد از این نیز با اعتراض بسیار شدید به این ظاهرگرایان آنان را در منشور روحانیت مقدس‌نمایان بی‌شعور و مارهای خوش خط و خال و مروجان اسلام امریکایی معرفی نمود.

6️⃣[ششم؛ بررسی وضعیت راهپیمایی اربعین و وضعیت مناسک در ایران امروز]
به نظر می‌رسد در ایران امروز نیز سیر افزایش شعائر به نحو بسیار خطرناکی در حال فزونی است و می‌توان نشانه‌های آن را به صورت بسیار واضحی ملاحظه کرد. شعائری که به تدریج در حال غلبه بر متن هستند و معنایی جز فراموشی مسائل اصلی ندارند و مخدرگون دسته‌بندی‌های ظاهری را جایگزین دسته‌بندی‌های سیاسی و واقعی می‌کنند و هر اختلالی در زمینه عدالت و توجه به مردم را هر چقدر هم بزرگ باشد به این عنوان که به اصل شعائر و ظواهر ضربه‌ای وارد نیاید جزئی و استثنائی تلقی می‌نمایند.

در این فضا سیاسیون سعی می‌کنند با خرج کردن گسترده‌ی بیت‌المال در راهِ ترویجِ شعائر در رسانه‌های دیداری و شنیداری و شهری و ... خود را حامی و پایبندِ به آئین‌ها نشان دهند و از این طریق انواع خیانت‌ها به بیت‌المال و مفاسد را به این وسیله پنهان کنند و یا جزئی جلوه دهند و همزمان قشر نیرومندی که اصل را بر ظواهر نهاده به حمایت از خویش تحریک کنند. در این مسیر تقریباً هر شعار و نمادی از معنا ساقط می‌شود و هیچ کلمه و ارزشی دیگر معنای دستمالی نشده‌ای برایش باقی نمی‌ماند که بتوان با استناد به آن قدرت را از دست این شبکه‌های در هم تنیده قدرت و ثروت و مذهب خارج نمود. شعائر در این شرایط تبدیل به چماقی برای کوبیدن بر سر منتقد می‌شوند و فضای امنیتی را تشدید می‌کنند. هر مسئولی بخش مهمی از بودجه‌اش را به ترویج شعائر اختصاص می‌دهد و به این وسیله خودش را تبدیل به نماد ترویج آئین می‌کند و از آن طریق کسب وجهه می‌نماید.

حتی موضوع عاشورا می‌تواند از محتوای خود تهی شود و تبدیل به شعاری پرتکرار گردد و به تدریج برای مخاطب ملال‌آور شده و دلیل مشارکت در این آئین برای او نامعلوم گردد. راهپیمایی اربعین نیز از این حکم استثنا نیست. به عنوان مثال تاسیس موکب‌های مربوط به سازمان اوقاف، آستان قدس و ... در راهپیمایی اربعین، افزایش برنامه‌های عزاداری تلویزیون از دهه محرم به کل دو ماه محرم و صفر، نصب بنرهای بسیار گسترده به هر مناسبتی که به زور سعی دارند ارزش‌ها را در مخ مخاطب فرو کنند و سیستمِ نصب‌کننده بنر را نماد ارزش‌ها معرفی نمایند، افزایش مناسبت‌های آئینی مثل تعطیلی اخیر مربوط به روز تاجگذاری امام زمان و یا عزاداری هر روز مفصل‌تر فاطمیه اول و دوم، مسابقه هیئات در سر و صدا کردن و مشهور شدن و ملودی‌های عجیب و غریب و فربگی هر چه بیشتر مساله هیئت، پا گرفتن گفتمان ظاهرگرایانه‌ی مدافعانِ حرم که در برابر گفتمان دفاع از مردم مظلوم سوریه و عراق جا افتاده است، بزرگداشتِ هفته بسیج و سپاه، اردوهای راهیان نور و بازارِ گرمِ روایتگری، اردوهای جهادی پر هزینه و کم فایده، ابداع و تبلیغ مناسکی همچون راهپیمایی تا حرم عبدالعظیم حسنی در تهران به مناسبت اربعین، برگزاری برنامه استیج مداحی، برگزاری مراسم راهپیمایی تا حرم امام رضا، هزینه‌های گسترده برای ساخت و ساز لوکسِ مکان‌های زیارتی، ترویج فزاینده‌ی مراسم‌هایی مانند اعتکاف و شب‌های قدر، برگزاری دهه محسنیه و ... که عمدتاً ظرف ده سال اخیر بوجود آمده‌اند یا شکل جدید و فربهی به خود گرفته‌اند نشانه‌هایی از افزایش فزاینده و قارچ‌گونه عجیب این آئین‌ها هستند که هم با تمسک بر شعائر دینی و هم با استعانت از شعائر سیاسی و انقلابی محقق شده‌اند.

مهندسی اینگونه فضا باعث می‌شود به تدریج ملاک‌های ظاهری در کنش‌های سیاسی نیز جای ملاک‌های واقعی را بگیرند. نماینده فلان جریان سیاسی باید روحانی سیدی باشد که دو قطبی اصلی انتخابات را بر روی پذیرش یا عدم پذیرش سند آموزشیِ 2030 یونسکو قرار می‌دهد چرا که در این سند مسائل ضد آئینی وجود دارند. همچنین این فضا باعث می‌شود جناح مقابل نیز خیلی ساده بازی را ادامه بدهد و از مفاهیم پوچ شده برای خودش بهره ببرد. به عنوان مثال شهرداریِ کارگزارانی اگر در دورانِ سازندگی دین‌زدایی را در دستور کار قرار داده بود امروز همانند شهردارِ اصولگرا تبلیغاتِ مذهبیِ شهری را جدی می‌گیرد و می‌داند کافی است به این ظواهر بیفزاید تا به هر هدفی که می‌خواهد در زمینه عملکردی برسد.

ادامه در 👇

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

[بخش 3 از 6 متن]
3️⃣[سوم؛ دنیای اسلام و ایران]
🔹فربگی آئین زردشت در حکومت ساسانی و پذیرش ایده اسلام در ایران؛ نفس پذیرش اسلام در ایران به دلیل افول ایده‌ی بسیار پر طمطراق سلسله ساسانی در لزوم بازگشت به شکوهِ دوره هخامنشی -که در جریان اعتراض به افول سلسله‌ی یونانی‌مآبِ اشکانیان شکل گرفته بود- اتفاق افتاد. نظام طبقاتی متشکل از سلاطین، موبَدان، سپاهیان، دهقانان و رعایا که به شدیدترین وجهی بدون پرسش و چالش به عنوان آنچه بر تارک خلقت نوشته شده رعایت می‌شد نمادی از فربگی عظیم آیین زردشت بود که ظواهر را به کلی جایگزین حقایق کرده و تبدیل به سپر دفاعی طبقات ممتاز در برابر درخواست عدالت‌طلبی و برابری‌طلبی عموم مردم گشته بود.

🔹فربگی آئین اسلام و استقلال سیاسی، فکری و زبانی ایرانیان از جهانِ خلافت؛ در ابتدای دوره اسلامی نیز پس از گذشت سه قرن به تدریج متفکران ایرانی متوجه شدند که در مجموع حاصلِ اسلامِ عباسیان چیزی جز فقر و انحطاط برای مردم و تداوم بقای قدرت در دست عده‌ای به نام خدا و رسولش نیست. به همین دلیل متفکران دست به بازگشت به ارزش‌های پیش از اسلام و کنکاش در داشته‌های هویتی دیگر زدند. از جمله فردوسی در قرن چهارم با رجوع به سنتِ ایرانی با سرودن شاهنامه بدون حتی یک کلمه عربی تلاش کرد ارزش‌ها را از اساس به پیش از حاکمیتِ اعراب بازگرداند و تاریخی جدید و سرنوشتی تازه برای جهان تعریف نماید. از سوی دیگر نهضت ترجمه متون یونانی اتفاق افتاد که به ظهور شخصیت‌هایی مثل ابوعلی سینا و فارابی و بعدها سهروردی انجامید. حتی جریان بالندگی شعر فارسی از رودکی تا منوچهری و انوری و بعد هم نظامی گنجوی و سنایی و سعدی و مولوی و حافظ را باید ثمره این واگرایی معرفتی دانست. در حقیقت استقلال سیاسی ایرانیان که در همان قرون به وقوع پیوست نه حاصل نژادگرایی یا ضعف امنیتی و نظامی حکومت مرکزی -که منادی دین و شریعت و خلافت بوده- بلکه ناشی از ایده‌ی انقلابی و اعتراضی ایرانیان به فربگی بی‌معنا و بیجای مقدسات بوده است.

🔹ظهور صفویه و احیاء ایده ایران همزمان با پذیرش ایده تشیع؛ ایرانیان در ادامه اعتراض خود توانستند حتی مقدسات متناسب خویش را در دل آئین اسلام پیدا کنند. شیعه شدن ایرانیان را نباید در اثر پیروزی علمای شیعه در مجادلات کلامی و مذهبی فهمید -که این موضوع اثری فرعی داشته- بلکه حرکتی سیاسی و اعتراضی به آئینِ فربهِ رسمی بوده که در مقاطع مختلف بروز کرده و به تدریج صحنه کل ایران را تغییر داده است. از جمله می‌توان به ظهور سلسله صفویه (یعنی نماینده جریان صوفیه که قرن‌ها منتقد ظاهرگرایی دینی بوده‌اند) به عنوان منادیان همزمان تصوف و تشیع که پس از نُه‌صد سال از سقوط ساسانیان مجدداً ایده ایران را به تمامه احیا کردند در برابر ظاهرگرایی اهل سنت در خلافت عثمانی و نیز در مخالفت با ظاهرگرایی‌های به جا مانده از ایلخانیان اشاره کرد. ملاصدرا به عنوان تئوریسین این دوره نیز با نیازمند اعلام کردن قرآن به برهان و عرفان عملاً دخالت دادن فهم ایرانی و یونانی را ضروری تلقی کرد. به این ترتیب ایده ایران با کمک ایده تشیع و تصوف در دوران صفویه احیا می‌شود تا اعتراضی باشد به دین فربه و رسمی و بی‌خاصیت آن زمان.

🔹ظهور معتزله در برابر اهل حدیث و اشاعره؛ ظهور معتزله در جهان اهل سنت را نیز بر خلاف تعابیر موجود نباید هرگز واقعه‌ای کلامی تلقی کرد بلکه حرکتی سیاسی در اعتراض به فربگی آئین‌ها و استنادهای دست و پاگیر توجیه‌کننده قدرت توسط اشاعره و اهل حدیث دانست. معتزله از سویی به اولویت مطلق عقل در برابر حدیث تاکید می‌کرد و از سوی دیگر حق و عدالت را بالاتر از خدا (یعنی حکومت!) دانسته و بر خلاف اشاعره دست پروردگار را در تعامل با انسان کاملاً باز (بدون هرگونه قیدی برای تعیین عادلانه یا ظالمانه بودنِ آن کنش) تلقی نمی‌کردند. در حقیقت اشاعره از بزرگداشت خدا در پی تطهیر حکومت و اراده مطلق‌العنان آن و تقدس‌بخشی مطلق به آن بوده‌اند و به همین دلیل این ظاهرگرایان با اقبال و پشتیبانی حکومت‌ها نیز مواجه می‌شدند. دلیل همراهی شیعیان -به عنوان گروه اقلیت و انقلابی- با افکار معتزله را نیز باید همینجا جستجو کرد نه در هماهنگی انگاره‌های حدیثی.

4️⃣[چهارم؛ روایات قرآنی و تاریخ اسلام]
اگر به تامل در قرآن نیز بپردازیم به نظر می‌رسد پیامبران بیش از آنکه با صحت یا عدم صحت گزاره‌های متافیزیکیِ مورد ادعای آئین‌ها مشکل داشته باشند با فربگی آیین و غلبه ظواهر بر بطون و توجیه ظلم با تکیه بر حمایت از مناسک مبارزه کرده‌اند. در حقیقت پیامبران عمدتاً نه در جوامعی بدوی و بسیط و بی‌آئین بلکه اتفاقاً در مقاطعی از تاریخ که مقدسات و نهادهای اجتماعی پیچیده‌ی دینی و سیاسی متناسب با آن مستولی هستند ظهور کرده‌اند.

ادامه در 👇

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

📝فربگیِ آئین
(نقدی بر وضعِ شعائر و مناسک در ایرانِ امروز به بهانه راهپیمایی اربعین و مناسبت‌های مذهبی ماه محرم و صفر)

[بخش 1 از 6 متن]
👈[اشاره: موج جدیدی از انتقاد از افزایش بی‌حد مناسک به بهانه راهپیمایی اربعین امروز بوجود آمده است که به نظر می‌رسد هنوز ادبیاتی به اندازه کافی بلیغ برای تبیین خویش نیافته است. محسن حسام مظاهری نمونه‌ای است از چهره‌های علاقمند به انقلاب اسلامی که امروز منتقد وضعیت «فربگی آئین‌ها» شده‌اند. وی علاوه بر سلسله مطالب قابل توجه خود پیرامون نقد افزایش بی‌رویه شعائر دینی و حتی انقلابی اخیراً سلسله مطالبی در نقد راهپیمایی اربعین در کانال خود تحت عنوان «رشد تصاعدی آمار ایرانی‌ها‌ در پیاده‌روی اربعین: دلایل و پیامدها» منتشر کرده که شایسته توجه است (goo.gl/aRV5Ro). بهانه این نوشته مشارکت در ادبیات این موج جدید با رویکرد تاریخی و فلسفی است که در ادامه در 7 بند تقدیم می‌گردد.]

1️⃣[یکم؛ مقدمه]
هر حرکت انقلابی در دورانِ استقرار به تدریج به جایی می‌رسد که در آن توسط بوق‌ها و منابر و تبلیغاتِ وسیع، شعارها و ارزش‌های رسمی به شدت بزرگداشت می‌شوند تا این شعارها را تبدیل به «تنها معیار تشخیص دوست از دشمن» کنند و در سایه‌ی این دسته‌بندیِ خالی از معنا و غیر واقعی، مشروعیتِ حکومت‌ها و طبقات مستولی بر جامعه به صرف اینکه طرفدارِ آن شعائر هستند اثبات شود ولو اینکه به تدریج این حکومت‌ها تبدیل به محلی برای تداوم فساد عده‌ای علیه مردم خویش شده باشند.

در این نقطه حکومت‌ها دست به بزرگداشت هر چه فربه‌تر و شدیدتر شعائر (خدا باشد یا خدایان) می‌زنند تا بتوانند اساسا اهمیت کارآمدی (اهمیت خدمت به خلق و زندگی انسان) را کاملا ناچیز و قابل صرف‌نظر کردن معرفی نمایند تا از یک سو وعده سعادت اخروی را تبدیل به مسکن روانی برای زندگی پر از زجر مردم له شده زیر پای قدرت کنند و از سوی دیگر جایگاه سیاسی‌شان را تقویت نمایند.

در این نقطه‌یِ عطفِ تاریخی به تدریج افکار جامعه از این شعائر -حتی اگر درباره خود خدا باشد- ناامید می‌شود و هر چقدر شدت ترویج شعائر بیشتر باشد سرعت ناامیدی نیز بیشتر خواهد شد چون این شعارها تنها دلیلی برای باقی‌ماندن قدرت در دست حلقه‌های تا ابد بسته و تداوم شرایط انحطاط و بدبختی و جلوگیری از ایجاد آگاهی عمومی تلقی می‌گردند. عجیب اینجاست که معمولاً این شرایط وقتی اتفاق می‌افتد که حافظانِ شعائر در نقطه اوج اقتدار مادی و فیزیکی قرار دارند و ناگهان در تندبادی تاریخی پوکی این بنای عظیم آشکار می‌گردد.

اینجاست که به تدریج زبان اهل فکر و سیاست باز می‌شود و آرمان‌هایی جدید برای سنجش حکومت‌ها ارائه گشته و در زمینه معرفتی تقدس از بت‌های قبلی زدوده می‌شود و در زمینه سیاسی آن سیستم در معرض فروپاشی -چه از درون و چه از بیرون- قرار می‌گیرد که در صورت فروپاشی خود آن سیستم و آرمان‌هایش برای تاریخ تبدیل به عبرت می‌شوند. و البته این چرخه‌ای است که تکرار می‌شود.

در این رابطه به بررسی چند مثال -البته در حوصله این نوشتار- می‌پردازیم.

2️⃣[دوم؛ سرنوشت دنیای غرب از سقراط تا مارکس]
🔹یونان باستان؛ تاریخ غرب به کلی تاریخی در اعتراض به فربگی شعائر است. دین یونانیان باستان که مبتنی بر افتخار و ارزش‌هایی چون توان جسمانی و شجاعت بود توسط سقراط به پرسش کشیده می‌شود. سقراط به عنوان منتقد ظاهرگراییِ یونانیان به جای زیبایی جسم از زیبایی روح می‌پرسد و به این ترتیب چنان به ارزش‌های پوچ جامعه خویش می‌تازد که به اعدام محکوم می‌شود. اما پوچی شعارها نمایان شده بود به نحوی که افلاطون و پس از آن ارسطو بازاندیشی در ارزش‌های جامعه خویش را چنان ادامه دادند که به کلی دل از اساطیر (ارزش‌های فربه کهن) شستند و بنیادی تازه برای خردِ مردمان فراهم آوردند که به انقلابی عظیم در فکر و عمل یونانیان منجر شد.

🔹مسیحی شدن امپراطوری روم؛ مسیحی شدن مردمانِ روم را نیز باید در نتیجه فربگی آئین‌های بسیار پر هزینه و شعارهای بسیار پر آوازه‌ی سنتِ رومی و ناامیدی عموم مردم از ثمربخشی آن مناسک پیشین تحلیل کرد. مردم روم در امید دنیایی جدید و روحانی دل در گرو مسیحیت انقلابی اولیه بستند. البته این انقلاب جدید نیز به نوبه خود دچار زوال شد و پس از گذشت سیصد سال از ابتدای انقلابِ مسیحیت، همین دین نیز تبدیل به آئینی مناسکی و ظاهرگرا و بی‌محتوا گردید تا آنجا که دستگاه امپراطوری حاضر شد این دین را به رسمیت بشناسد و آنچه که تا دیروز تهدیدی برای امپراطوری تلقی می‌گردید و پیروان آن را شایسته‌ی اعدام می‌کرد، به واسطه شدتِ تحریف و ظاهرگرایی ظهور کرده در آن تبدیل به منشا مشروعیت امپراطوری گردد.

ادامه در 👇

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

متن کامل مقاله‌ی
«آخرالزمانِ شیعی و الاهیات سیاسی جمهوری اسلامی»
(برگزاری صبحگاه مشترک نیروهای نظامی و انتظامی در مسجد جمکران و دلالت‌های آن)


✍️محسن حسام مظاهری

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

نشست
«وحدت سیاسی، تقریب فکری و تعایش فرهنگی:
بیم‌ها و امیدهای جهان اسلام»

سیدیحیی دیلمی (از علمای شیعیان زیدی یمن)

سه‌شنبه ساعت 13:30
دانشگاه امام صادق(ع) ـ‌ سالن شهید صدر

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸«واقعیتِ شیعه‌بودن» و اقتضائات هویتی🔸
چگونه شعار «وحدت اسلامی» به رشد اندیشه‌ی تکفیری در بین شیعیان کمک می‌کند؟


✍️محسن حسام مظاهری

[قسمت 4 و پایانی]







پی‌نوشت‌ها:
[1]. این تعبیر را از مارتین بوبر وام گرفته‌ام، در خطابه‌های نخستینش پیرامون یهودیت. در: «در باب یهودیت». ‏ترجمه‌ی علی فلاحیان ‌وادقانی. قم: نشر ادیان، ۱۳۹۳.
[2] به تعبیر امین معلوف، در: «هویت‌های مرگبار». ترجمه‌ی عبدالحسین نیک‌گهر. تهران: نشر نی، 1389.
[3] لینک:
/channel/mohsenhesammazaheri/546
[4] لینک:
/channel/mohsenhesammazaheri/555
[5] شاخصه‌های تشیع هیئتی را در مقاله‌ی «تشیع هیئتی و تشیع معرفتی: از تقابل تا تعامل» آورده‌ام. منتشرشده در: ماهنامه‌ی «ایران فردا»، ش15 (شهریور 1394). قابل دسترسی در:
http://mohsenhesam.blogfa.com/post-148.aspx
[6] لینک:
/channel/mohsenhesammazaheri/464


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_اجتماعی_دین_در_جامعه_ایرانی
#مطالعات_اجتماعی_تشیع
#مساله_وحدت

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸«واقعیتِ شیعه‌بودن» و اقتضائات هویتی🔸
چگونه شعار «وحدت اسلامی» به رشد اندیشه‌ی تکفیری در بین شیعیان کمک می‌کند؟


✍️محسن حسام مظاهری

[قسمت 2 از 4]


🔹سه
این مناسک و مفاهیم، به حکم غریزه‌ی بقا و در روندی عمل‌گرایانه و تدریجی، حول شکاف‌ها و مرزهای جامعه‌ی شیعه با دیگر مسلمان‌ها شکل گرفته‌اند. آنچه شیعه را شیعه می‌کند، ایستادگی بر همین سرحدات است. این ویژگی مشترک همه‌ی جوامع اقلیتی است که امتیازات انحصاری خود را برجسته می‌کنند، و نه مشترکات عمومی را. برای همین است که در شیعه‌گری، مناسک غیررسمیِ غیرتشریعی مانند عزاداری جایگاه واقعیِ به‌مراتب مهم‌تر و بالاتری از مناسک رسمی اسلامی نظیر نماز و روزه دارند. یک شیعه، در تعریف پدیداری، ممکن است در نمازش کاهل باشد یا تقید چندانی به روزه و خمس و حج نداشته باشد، اما حتی یک شیعه‌ی لاابالی هم حرمت محرم و عزاداری را نگه می‌دارد و به زیارت و نذر برای امامان و امامزادگان باورمند است. مشابه این نسبت در ارتباط با مقام قدسی نیز برقرار است: احتمال آن‌که یک شیعه بی‌خدا شود، بیش‌تر از آن است که بی‌حسین یا بی‌علی شود. نخ متصل شیعیان به عالم قدسی، امامان و امامزادگان‌اند و بی‌جهت نیست که حتی در اعتدالی‌ترین گفتمان‌های شیعی نیز رگه‌هایی از «غلو» می‌توان دید. به‌عبارت دیگر، غلو در این‌جا خصلت و کارکرد هویتی دارد و نباید با آن صرفاً به‌مثابه‌ی یک امر اعتقادی برخورد کرد و از منظر راست‌دینی آن را فهمید.
آنچه واقعیتِ شیعه‌بودن را بیش‌تر متبلور می‌سازد، همین تقید به مناسک غیررسمی و فرقه‌ای و اختصاصیِ شیعیان است. کسی که به عبادات رسمی پایبندی و اهتمام خاص دارد، شاید «مسلمان‌تر» محسوب ‌شود، اما لزوماً «شیعه‌تر» نیست. برای شیعه‌بودن، شرط لازم تقید به مناسک شیعی است: کلید ورود به فرقه.


🔹چهار
به‌جهت همین موقعیت اقلیت‌بودگی است که شیعه در مواجهه با ایده‌ی «وحدت» وضعیت به‌مراتب شکننده‌تری دارد. وحدت لاجرم یعنی نفیِ روایت غیررسمی به نفع روایت رسمی. یعنی عقب‌نشینی از مرزهای هویتی. یعنی سرپوش‌گذاشتن بر همه‌ی عوامل تشکیل‌دهنده‌ی «ما»ی شیعی در مقابل «آن‌ها»ی سنی. یعنی پشت‌کردن به خوانش شیعی از تاریخ و درپرانتز‌گذاشتن مقاطع حساسی که ناموس شیعیان است. و به‌عبارت دیگر: یعنی شکست و تسلیم.
بررسی اجمالی تاریخ شیعه نشان می‌دهد ـ مشابه هر جامعه‌ی اقلیتی دیگر ـ نسبت مستقیمی است میان تشدیدِ اقلیت‌بودگی با تقویت مرزهای هویتی. هرگاه و هرجا که جامعه‌ی شیعی در معرض تهدید بیش‌تر و جدی‌تری قرار گرفته، به‌طور طبیعی سایقه‌های هویتی در آن تشدید شده است و بالعکس.
یکی از مهم‌ترین دلایل مؤثر در احیا و بسط گفتمان «تشیع هویتی» در چهار دهه‌ی اخیر و به‌موازات تبلیغ و ترویج ایده‌ی وحدت اسلامی توسط تشیع سیاسی به‌عنوان گفتمان رسمی همین است. تشیع هویتی، محصول موقعیت بیم و اضطراب هویتی است. ترس از ‌هویت‌زدایی. ترس از فروپاشی. ترس از هجوم بیگانه و زیرپاگذاشتن مرزها. ترس از تصرف سرزمین و ازبین‌رفتن حق حاکمیت هویتی. تشیع هویتی، محصول شرایط «مقاومت» است.
با این اوصاف، ابداع مناسک جدید و احیا و توسعه‌ی مناسک قبلی خصوصاً عزاداری‌ها ـ که بن‌مایه‌اش تهییج مذهبی و بسیج توده‌ای است ـ توسط دو جریان تشیع سنتی و تشیع هویتی، درحقیقت مکانیسم‌ دفاعی رهبران و حاملان این دو گفتمان برای بقای جامعه‌ی شیعی است. راز اهتمام فوق‌العاده‌ی مراجع تقلید منتسب به این جریان‌ها بر توسعه و بسط مناسک همین دغدغه‌ی هویتی و مقاومتی است. و درست به‌همین دلیل است که سویه‌های درون‌شیعی و تمایزگذارانه در مناسک نوپدید غلظتی بیش از مناسک پیشین دارد.

[ادامه 👇]


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_اجتماعی_دین_در_جامعه_ایرانی
#مطالعات_اجتماعی_تشیع
#مساله_وحدت

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

در مقاله‌ی «آخرالزمانِ شیعی و الاهیات سیاسی جمهوری اسلامی» نوشتم که یکی از چهره‌های اثرگذار و محل رجوع در تکوین روایت آخرالزمانی در جمهوری اسلامی، شیخ علی کورانی (مولف کتاب مشهور «عصر الظهور») است. در این مصاحبه، وی به تشریح جدیدترین دیدگاه‌های خود در تفسیر آخرالزمانی رخدادهای معاصر پرداخته است.
http://yon.ir/1xjhc
@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸وحدت آمرانه🔸
(از نادرشاه تا جمهوری اسلامی)


✍️محسن حسام مظاهری


[قسمت 2 و پایانی]


سه
برخلاف انتظار انقلابیون، ایده‌ی وحدت، در بدنه‌ی حوزه و روحانیت، هیچ‌گاه به یک گفتمان و جریان جدی مبدل نشد. نه‌تنها قشر سنت‌گرا ـ که از آغاز به این ایده بدبین بود و صراحتاً با آن مخالفت کرد ـ بلکه حتی قشر همراه و حامی جمهوری اسلامی در حوزه نیز با پروژه‌ی وحدت همراهی نشان نداد. در بین وعاظ و سخنرانان مذهبی هم وحدت‌گرایی هیچ‌گاه مضمون رایجی نشد. دلیلش هم روشن است. مبنای مناسک شیعی نوعاً بر تمایزات مذهبی بنا شده است. آبشخور مناسک، روایت شیعی از تاریخ اسلام است که در بسیاری موارد کاملاً با روایت «رسمی» (در اینجا: سنی) تفاوت و تعارض دارد. ایده‌ی وحدت‌گرایی منطقاً مترادف با نفی مناسک مذهبی است. چراکه مناسک مذهبی (برخلاف شعایر دینی) در پیرامون شکاف‌ها و افتراقات پدید آمده‌اند و از آبشخور همین شکاف‌ها سیراب می‌شوند. بی‌جهت نیست که در این چهار دهه، تنها شمار اندکی از روحانیون به ترویج ادبیات وحدت و تقریب اسلامی اهتمام نشان داده‌اند که این شمار اندک نیز اغلب صاحب‌منصبان حکومتی و مدیران سازمان‌های متولی پروژه‌ی وحدت بوده‌اند. یعنی کسانی‌که از نظر منزلتی و معیشتی، از سازمان سنتی حوزه و از بدنه‌ی دینداران مستغنی‌‌اند. و همین استغنای منزلتی و مالی است که برای ایشان امکان طرح آرمانی را فراهم می‌سازد که تحقق آن عملاً مستلزم نفی پاره‌ای منافع طبقاتی و شئون فرقه‌ای است.


چهار
ایماژ ابتدایی و انتزاعیِ «دولت» در منظر بنیادگذاران جمهوری اسلامی، ایماژ قادری بلامنازع بود که احتمالاً ‌با پسوند «اسلامی» وجاهت و صالحیت می‌یافت و رام می‌شد. در نظرپردازی‌های آزمون‌نشده‌ی رهبران انقلاب، دولت اسلامی، عقل برتر و مقتدری فرض می‌شد که موظف (مکلف) است ولو به جبر و با بهره‌گیری از قوه‌ی قهریه‌ رعایای تحت حکومتش را در مسیر صحیح (کلیدواژه‌ی «اسلام ناب») قرار دهد؛ نه آن‌که به آن مسیر «دعوت» و «هدایت» کند. دعوت و هدایت، گویی نسخه‌ی مخصوص دوره‌ی بی‌قدرتی عالمان است که در زمانه‌ی حکومت دینی، محلی از اعراب ندارد. گرچه «علمای سلف دست‌شان بسته بود» اما «امروز روز حاکمیت اسلام و روز جلوه‌ی اسلام است» (سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای. 17 خرداد 1373).
گذشت تنها یک دهه کافی بود تا ایماژ دولت به‌مثابه‌ی «قادرِ صالحِ بلامنازع» در ذهن برخی قایلان آن ترک بردارد. تا دسته‌ای از انقلابیون رادیکال و «خط امامی»، به جبرِ تبعید از متن قدرت و چندسالی حاشیه‌نشینی و تأمل و بازاندیشی، دریابند که گویا با دولت همه‌کاری نمی‌شود کرد. و پسوند «اسلامی» داشتن و نداشتن هم توفیری در این قاعده ایجاد نمی‌کند.
اما بازگشت از مسیر رفته و بازاندیشی در سیاست‌های غلط و ناکارآمد، در یک نظام ایدئولوژیک معنای خوبی ندارد. به‌معنای «تجدیدنظرطلبی» و توبه از انقلابی‌گری است و عقب‌نشینی از سنگر مبارزه. به‌همین‌دلیل، با وجود آشکارشدن نشانه‌های شکست و ناکارآمدی، همچنان بر ادامه‌ی صوری سیاست‌های مذهبیِ شکست‌خورده اصرار شده و می‌شود. سیاست‌هایی که شجاعت و اراده‌ای برای بازنگری در آن‌ها نیست و فهرستی متنوع از حجاب اجباری تا مبارزه با قمه‌زنی و پروژه‌ی وحدت اسلامی را شامل می‌شود.

پنج
فرم‌زدگی و مناسک‌گرایی، محصول همین روند است. محصول اصرار بر اجرای صوری سیاست‌های غلط و ناکارآمد، به‌هرقیمتی که شده. تقلیل آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب اسلامی به شماری ظواهر، نمادها و نشانگانی که به‌روز نشده‌ و به‌مرور از معنا تهی شده‌اند و امروز کاریکاتوری از آن‌ها باقی مانده است.
لطمه‌ای که پروژه‌ی «حجاب اجباری» بر مفهوم دینی «حجاب» زده یا بلایی که تشریفات صوری و بی‌معنای اداری ذیل عنوان هفته‌ی وحدت به آرمان تقریب مذاهب اسلامی وارد ساخته و مثال‌های دیگر، همه و همه مؤید همان واقعیت است که دولت، حتی دولت با پسوند «اسلامی»، نمی‌تواند تولیت شایسته‌ای برای امر دینی باشد. دولت، ماهیتاً نامقدس است و با ابزار نامقدس، نمی‌توان امر مقدس را راهبری کرد. هر تلاشی در این جهت، نتیجه‌ی معکوس می‌دهد.
اگر ایده‌ی تقریب مذاهب اسلامی (و نه «وحدت» که آرمانی ایده‌آلی و غیرقابل تحقق است) به پروژه‌ای حکومتی تبدیل نمی‌شد و حاکمان اسلامی بر میل تولیت حداکثری و مستقیم و قهریِ امر دینی غلبه می‌کردند و اجازه‌ می‌دادند تقریب‌گرایی در استمرار همان الگوی بروجردی ـ شلتوت و در قالب گفتگو و تعامل نخبگان شیعه و سنی ادامه یابد، شاید امروز اندیشه‌های تکفیری در حوزه‌ها و مدارس علمیه‌ی دو مذهب این‌اندازه رواج نداشت. شاید امروز تریبون‌های مذهبی، کم‌تر به محلی برای ترویج خشونت و نفرت فرقه‌ای تبدیل می‌شدند. شاید راهبرد «تقریب» در بین نخبگان دو مذهب و «تعایش» در بین بدنه‌ی عامه‌ی دینداران مسیر طبیعی‌تری را طی می‌کرد.


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مساله_وحدت
@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

♦سفر ِ سامرایی ِ قم♦
(از نجف تا قم، از بیروت تا تهران)

▪ظاهراً آيت الله سيستاني در جمع علماي شركت كننده در كنفرانس وحدت در نجف، سخنانی گفته‌اند که شایسته‌ی توجه و تأمل به ویژه از منظر جامعه‌شناختی است. ابتدا به بخش‌هایی از این مطالب (به نقل از "شبکه اجتهاد") توجه کنید:

▫«من اطمينان دارم كه ريشه تفرقه افكني در خارج است. من [در زمان طلبگي] نزد شيخ احمد الراوي كه از علماي اهل سنت در سامرا بود درس خواندم و به ذهنم خطور نكرد كه ايشان پيرو مذهب ديگري بودند.»

▫«همچنين به برخي از پزشكان كه از اهل سنت بودند مراجعه مي كرديم و چون ما از طلاب علوم ديني بوديم از ما پول ويزيت نمي‌گرفتند و اصلا فكر نمي كردند كه ما شيعه هستيم يا سني...»

▫بايد بر مشتركات تمركز كنيد و دليلي ندارد به مسائل اختلافي بپردازيد. مشاركت كردن در ايجاد تفرقه حتي به اندازه يك كلمه يا نصف كلمه هم جايز نيست. واجب است كه از ادبيات تشنج آفرين پرهيز شود.

از منظر اجتماعی، چندین نکته‌ی قابل تأمل در این سخنان آیت‌الله سیستانی وجود دارد که به طور خلاصه به آن می‌پردازم:

1
▪در این دوره زمانی پرتنش، موضع‌گیری شناخته‌شده‌ترین مرجع تشیع در جهت #تقریب و نزدیکی پیروان دو مذهب سنی و شیعه، اهمیتی دو چندان دارد. تأکید و پیامی که نشان از شناخت صحیح ایشان از این وضعیت و بازنده شدن تمام ساکنان این منطقه از جهان در صورت تداوم این وضعیت و یا شدت‌گیری تنش مذهبی است. شناختی امیدوارکننده.

2
▪دلایل شخصی آیت‌الله برای چنین نزدیکی چیست؟ به تعبیر دیگر، روایت شخصی آیت‌الله از برخورد و تعامل‌شان با اهل سنت حائز چه ویژگی‌هایی است؟ وی به تجربه‌ی شخصی برخوردش با سنی‌ها در دو موقعیت اجتماعی "معلم" و "پزشک" ارجاع می‌دهد. دو تجربه‌ی شخصی که از نظر او، تجربه‌هایی مثبت و ارزشمند بوده‌اند. معلمینی خوب و پزشکانی منصف. در واقع این توصیه به نزدیکی شیعه و سنی، نه - صرفاً - براساس مطالعات و ایده‌ها، که بر اساس "احساس مثبت" از تجربه‌ی مستقیم روبرویی با یک "دیگری" - در اینجا سنی‌ها- در آیت‌الله به وجود آمده‌است. اینجاست که جامعه‌شناسی به ما یادآور می‌شود که برای تقریب و نزدیکی اهل سنت و شیعه، به مباحث کلامی و مباحثات فقهی و ... احتیاج نیست. نیاز به همنشینی اجتماعی، نزدیکی افراد و "ایجاد احساس مثبت" است. همنشینی و تعاملی که «احساس مثبت» را در دو طرف برانگیزد. کاری که دیگر صرفاً از علمای دینی برنمی‌آید و بر عهده دیگر گروه‌های اجتماعی این جوامع، مثل هنرمندان، ورزشکاران، اساتید دانشگاه، پزشکان و ... است. این همان خلائی است که در متنی که قبل‌تر نوشته‌بودم، از آن به عنوان #حفره_اجتماعی_تقریب نام بردم؛ و همان احساسی که محسن حسام مظاهری از آن به عنوان #تعایش به جای #وحدت سنی و شیعه نام می‌برد.

3
▪چرا این صدای #تقریب از قم بلند نمی‌شود و از نجف برمی‌خیزد؟ به لحاظ اجتماعی، پاسخ این سؤال این است: چون در قم ِ تماماً شیعی، فرصتی برای هم‌زیستی و آشنایی مستقیم با اهل سنت وجود ندارد. چون در قم ِ تمام شیعی، اهل سنتی حضور ندارند که زیستن در کنار آنان، احساس مثبت به وجود بیاورد. در تصویری بزرگتر، چون در ایران ِ شیعی، سنی‌ها در حاشیه هستند و تعامل چندانی با آنان نداریم. اما آیت‌الله سیستانی در عراقی زندگی می‌کند که سی درصد جمعیت‌اش، اهل سنت‌اند. این تفاوت سامرا و قم است. تفاوت یزد و زنجان (یزدی که اکثریت مسلمانش به دلیل همزیستی یا زرتشتیان، و تصویر مثبت ناشی از آشنایی و تعامل، به همزیستی، به کاندیدای زرتشتی رأی می‌دهند). تفاوت ایران ِ شیعی با لبنان ِ چند فرهنگی: جایی که امام موسی‌صدر را به وجود می‌آورد. تفاوت ِ مطهری و موسی صدر. شاید در اینجا این ضرب‌المثل صدق کند که: «از دل برود هر آن‌که از دیده برفت»..

4
▪برای تغییر فکرها، باید به احساسات توجه کرد. مسأله صرفاً گزاره‌های عقلی و فقهی و ایده‌ها نیست. به نیروها و احساسات توجه کنیم. برای کاستن از تنش‌ها، برای حیات‌ فردایمان، زمینه‌ی آشنایی را در زمین‌هایی جز مذهب فراهم کنیم. قم، به سفری سامرایی نیاز دارد.

#روشنا
#تقریب
#جامعه‌شناسی_تشیع

اینکجا
ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه
@inkojaa

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸گذار از «وحدت» به «تعایش»🔸
(ضرورت صورت‌بندی جدید در مسأله‌ی تعامل شیعه/سنی)

محسن حسام مظاهری



با گذشت چهار دهه از اجرای پروژه‌ی حکومتی «وحدت اسلامی» امروزه نه تنها مسأله‌ی شیعه/سنی حل نشده، بلکه برعکس شاهد رشد اندیشه‌های تکفیری و منازعات فرقه‌ای هستیم و به‌موازات تهی از معناشدن شعار وحدت و تقلیل آن به فهرستی از تشریفات صوریِ رسانه‌ای و حکومتی، در بدنه‌ی مذهبی جامعه‌ مناسک تازه‌ای با محوریت برجسته‌سازی افتراقات مذهبی بنیان گذاشته می‌شود.
به‌نظر می‌رسد حل مسأله‌ی شیعه و سنی امروز نیازمند صورت‌بندی تازه‌ای است. صورت‌بندی‌ای با توجه به مجموعه‌ی گزاره‌های واقعی و عینی حیات شیعیان و اهل‌سنت اولاً در گستره‌ی ملی ثانیاً در گستره‌ی جهان اسلام و ثالثاً در گستره‌ی نظام بین‌الملل. برای صورت‌بندی جدید این موارد را می‌توان به‌عنوان پیشنهاد درنظر گرفت:


🔹یک. جایگزینی آرمان عملیِ «تعایش اهل سنت و شیعیان» با شعار ایده‌آلیِ‌ «وحدت شیعه و سنی».

مسأله‌ی سنی و شیعه در میدان تاریخ و مذهب حل نمی‌شود. کما آن‌که در این هزار و چهارصد سال و در این سی و هشت سال هم حل نشده. این معضل اگر راه‌حلی داشته باشد باید آن را در جامعه جست. مشکلات و فاصله‌ها و شکاف‌های مذهبی تاریخی و سیاسی این دو شاخه‌ از جهان اسلام لااقل برای بخش عظیمی از باورمندان‌شان جدی‌تر از آن است که قابل مذاکره باشد. اما مشکلات اجتماعی به آن جدیت نیست. در بسیاری حوزه‌های عرفی که ربطی به مذهب ندارند، شیعیان و سنیان ایرانی منافع مشترکی دارند؛ نظیر آسیب‌های اجتماعی که گریبانگیر خانواده‌ی ایرانی (فارغ از هر مذهب) شده است. و یا بسیاری از مقولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دیگر که نیازمند گفتگو و تبادل نظر نخبگان مختلف جامعه است. به‌جای نزاع بی‌حاصل بر سر گذشته‌ای که قابل تغییر نیست، باید درباره‌ی امروز و آینده‌ای همفکر‌ی کرد که قابل برنامه‌ریزی است. به‌جای تمرکز بر اشتراکات مذهبی، باید بر فرصت‌ها و تهدیدهای مشترک اجتماعی انگشت نهاد. در راستای رسیدن به همزیستی مسالمت‌آمیز اجتماعی درعین به‌رسمیت‌شناختن و احترام به تفاوت‌های مذهبی.


🔹دو. گفتگو و تعامل لایه‌های میانی و نخبگان غیردینی

تاکنون حاملان اصلی گفتمان تقریب، به‌صورت واقعی و نمایشی، روحانیت دو مذهب بوده‌اند. یکی از دلایل شکست پروژه‌ی وحدت همین بوده است. زیرا روحانیت در هر مذهب، پاسدار مرزهای آن مذهب است؛ مرزهایی که طبعاً مستلزم تمایزگذاری با دیگران است. چه آیت‌الله‌های شیعه چه مولوی‌های سنی، منافع صنفی و طبقاتی‌شان در حفظ و صیانت از همین مرزهاست. اگر این مرزها نباشد، بودن آنها هم بی‌معنا می‌شود. به‌نظر می‌رسد وقت آن است که روحانیون عرصه‌ی گفتگو در این میدان را به دیگر نخبگان جامعه بسپارند. گفتگویی بیرون از کنترل و مدیریت دولت و با هدف اولاً هم‌فهمی و شناخت دقیق همدیگر و ثانیاً ‌رسیدن به فهرستی از توافق‌های ضمنی آن‌هم در امور عرفی (و نه مذهبی). اشتراکات مذهبی اگر قدرت آن را داشتند که مانع خشونت شوند، این تاریخ سیاهِ دیگری‌ستیزیِ مذهبی را امروز پشت سر نداشتیم. فرجام مسیری که دو مذهب با هدایت روحانیون شیعه و سنی در پیش دارند، تکفیر است و خشونت. آخرش یا شیعه‌کشیِ سلجوقی است یا سنی‌کشیِ صفوی. آنچه ممکن است ما را از چنین فرجام تلخی دور کند، اشتراک بر سر منافعی است که ما را بهم پیوند داده است. طبعاً چنین امری وقتی ممکن است که بدواً پیوند منافعی وجود داشته باشد. و پیوند منافع وقتی وجود خواهد داشت که فرصت‌ها برابر باشند. بنابراین یکی از نخستین گام‌ها، تلاش مشترک نخبگان و فعالان اجتماعی به‌خصوص شیعیان برای مطالبه‌ی همه‌ی حقوق شهروندی اهل‌سنت از حاکمیت است.


🔹سه. برجسته‌سازی دیگر وجوه هویتی اهل سنت، به‌موازات وجه مذهبی

به نظر می‌رسد یکی از موانع دستیابی اهل‌سنت ایران به همه‌ی حقوق شهروندی و قانونی‌ خود همین تأکید بر شخصیتِ متفاوت مذهبی‌اش بوده است؛ حال یا از جانب خودش یا جامعه و حکومت. به‌عبارت دیگر بازنمایی اهل‌سنت در افکار عمومی کشور همواره به‌مثابه‌ی دیگریِ مذهبیِ جامعه‌ی شیعه بوده است. نمایندگان و سخنگویان جامعه‌ی اهل‌سنت ایران علی‌الاغلب شخصیت‌های روحانی و نخبگان مذهبی‌شان بوده‌اند. همین امر زمینه‌ساز بروز حساسیت‌های مذهبی روحانیت شیعه شده است. حال‌آن‌که وجه مذهبیِ شهروندان معمولیِ ‌سنی‌مذهب درست مانند شهروندانِ شیعه‌، هرچند مهم اما تنها یکی از وجوه هویتی آن‌هاست و با تمرکز بیش از اندازه بر آن،‌ دیگر وجوه هویتی ایشان را تحت‌الشعاع قرار داده است. جامعه‌ی ایران نیاز دارد، به‌موازات صدای مذهبی، صداهای دیگری هم از شهروندان اهل‌سنت خود بشنود.

[برشی از مقاله‌ی «چرا وحدت شیعه و سنی یک پروژه‌ی شکست‌خورده است؟»👇]


تصویر:
گفتگویم با مولوی عبادی در دارالعلوم مکی زاهدان

http://uupload.ir/files/22yg_1_(166).jpg
@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

♦ گرگ و میش ِ روزگار ِ دانشگاه♦
(در برآمدن ِ تیپ ِ "بروکرات ِ دانشگاهی" و جوانه‌های "علوم انسانی منتقد")

1
سایه:
شرایط دانشگاه‌ها و نظام آموزش عالی بحرانی است: تنها ده درصد از دانشجویان وزارت آموزش عالی، "رایگان" تحصیل می‌کنند. یعنی 90 درصد از دانشجویان برای تحصیل خود شهریه پرداخت می‌کنند (اگر جمعیت دانشجویان دانشگاه آزاد را هم به این جمعیت اضافه کنیم، درصد دانشجویان ِ مشمول تحصیل رایگان به کمتر از 5 درصد میر‌سد). این یعنی دست فقرا و طبقه‌ی متوسط از دانشگاه کوتاه خواهد شد. میل به "رفتن" به هر قیمت، و "خارجی کردن مدرک" مثل سیل، بخش اعظم دانشگاهیان را با خود برده است. کیفیت تحصیل در دانشگاه‌ها روز به روز رقیق‌تر می‌شود. "#تیپ‌_بروکرات" در اساتید دانشگا‌ه‌ها به تیپ غالب بدل شده است: تیپی بی‌توجه به تخصص، کاسب‌کار، نمایشی، پروژه‌گیر قهار، همه فن حریف، غیر منتقد. تیپ همیشه برنده. همه جا حاضر. «استاد معظم» و «پژوهشگر ارجمند». خالی از معنا. هم‌پیمان با قدرت. و خالی از درد. (در حوزه هم رشد همین تیپ را در قامت طلاب و اساتید بروکرات شاهدیم).

2
روشن:
اما این تصویر ِ سیاه و دردآور، تنها اتفاق در حال رخ دادن در دانشگاه نیست: اتفاقات روشنی هم هست. از این خاکستر، جوانه‌هایی در حال سربرآوردن‌اند. جریانی در بیرون از دانشگاه، از تحصیلکردگان علوم انسانی سربرآورده که نه به میل "هیأت علمی شدن"، که به دنبال یافتن درمان و تغییر وضعیت است. جریانی در حاشیه اما قوی که کار جمعی را بلد است، خوب می‌خواند، از ناملایمات فرار نمی‌کند، عاشق خارج رفتن به هر قیمتی نیست، ایران را دوست دارد، از غالب اعضای هیأت علمی صاحب منصب و عنوان‌دار باسوادتر است، آداب ِ آموختن را می‌داند و می‌آموزد اما تسلیم ِ عنوان‌ها و القاب و سلطه‌ی چهره‌های مشهور و قدرت و اقتصاد نمی‌شود. آزاده است. به "نقد" منصفانه و جسورانه بیش از هر چیز دلبسته است. به منافع شخصی‌اش نمی‌اندیشد. و از همه مهمتر، "درد" را می‌شناسد.

3
سایه - روشن:
من در این تصویر دوگانه، بیش از فاجعه، "امید" می‌بینم. دانشگاه به معنای رسمی آن شاید روزهای خوبی در پیش نداشته‌باشد، شاید همچنان زیر سلطه‌ی "میان‌مایگی" چهره‌های کاسب مسلک باقی بماند، اما جریانی در علوم انسانی ایران در حال شکلگیری است که مرا به آینده‌ی علوم‌انسانی ایران امیدوارم می‌کند. خواهیم دید..

4
اگر می‌خواهید با برخی از این چهره‌ها آشنا شوید و امیدی را که من احساس می‌کنم، لمس کنید، به فایل صوتی زیر گوش کنید: سخنرانی #آرمان_ذاکری در همایش "اکنون، ما و شریعتی"؛ تمام آنچه در #روشنا ی این تصویر گفتم، در این سخنرانی آشکار است؛ یا به تحلیل‌های #محسن_حسام_مظاهری نگاه کنید. این جوانه‌ها، کم نیستند.

5
فردای علوم انسانی ِ منتقد ایران روشن است. گرچه امروز، این روشنی از دانشگاه دریغ شود. ترسی نیست. فردا، نه از آن ِ تیپ‌های بروکرات ِ پرمدعای همیشه برنده، که از آن ِ درد ِ عالمانه‌ی این جوانان ِ امروز است.

#روشنا
#علوم_انسانی_منتقد
#تیپ_بروکرات_دانشگاهی

اینکجا
ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه
@inkojaa

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

دکتر محمدرضا پویافر- مقایسه آیین های پیاده روی زیارتی مشهد و کربلا-5 آذر96- پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. @mr_pouyafar

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔻چالشی‌ترین پرسش جامعه ایرانی
دردرس-گفتگوهای #دین_و_سیاست مدرسه آزادفکری

✅عبدالکریمی،کچویان،آغاجری، نجفی،باقی،رهدار،سروش محلاتی..

+امکان شرکت مجازی

ثبت نام
🌐AzadFekriSchool.ir
🆔 @AzadFekriSchool

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

[بخش 6 از 6 متن]
از سوی دیگر باید بپرسیم آیا اجتماعی که امروز در راهپیمایی اربعین جمع می‌شوند حقیقتاً با آنان که در این راهپیمایی شرکت نمی‌کنند مرزبندی سیاسی روشنی دارند و معنای واحدی از این مناسک مراد می‌کنند یا مصداق «تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتّی» هستند؟ به عنوان مثال مردم عراق اساساً به مساله سیاسی نگاه نمی‌کنند و حتی احساس ضدیت با امریکا در خود ندارند ولی بیشترین هزینه را در این واقعه می‌کنند. و آیا به فرض اگر روزگاری دشمنان بر ایران و عراق مسلط شوند نیاز دارند که این مناسک را تعطیل کنند یا برعکس با دوام آن مشکلی نخواهند داشت؟

از سوی دیگر پمپاژ شدید شعائر و آئین‌ها رابطه گفتمان مرکزی را با تکثرها قطع می‌کند. فهم قومیت‌ها، اهل سنت و جهان اسلام تعطیل می‌شود و نیز به طریق اولی رابطه فرهنگی و فکری با کشورهای دیگر جهان که نه شیعه هستند و نه مسلمان و پایبندی به این ظواهر ندارند منقطع می‌گردد و اقلیت‌ها در برابر بار سنگین این هژمونی رسمی فرهنگی-آئینی احساس منکوب شدگی و تحقیر و بی‌اهمیتی و زوال هویتی می‌کنند و درک متقابل از گفتمان انسانی انقلاب اسلامی در نزد آنان به واسطه بیگانه‌انگاری ما دچار زوال می‌گردد.

همچنین ساختار گزینش ایدئولوژیک به عنوان مثال در استخدام‌ها و هیئات علمی که معمولاً معیارهای مذهبی و دیگر معیارهای ظاهری نقش برجسته‌ای در آن دارند در کنار مفاسد گسترده‌ای که در سطح جامعه هر روزه شنیده می‌شود و مردم را به خیابان کشانده و فاصله طبقاتی شدیدی را باعث شده و طبقاتی فوق‌العاده بهره‌مند ساخته که در پیوندی وثیق با قدرت نیز به سر می‌برند و بسیاری از این موارد باعث شده بیش از هر زمانی در طول تاریخ پس از انقلاب فاصله ادعا تا عمل و فاصله شعائر تا واقعیت افزایش یابد.

7️⃣[هفتم؛ نتیجه‌گیری و تقریرِ نهایی]
اگر نمی‌توان هرگز نقش آئین‌ها و شعائر و بزرگداشت‌ها و اساطیرِ یک ملت را به کلی منکر شد و اهمیت آن را در شکل دادن به ذهنیت آن مردم در مواجهه‌شان با جهان و خویشتنِ خویش در نظر نگرفت اما هماره باید دانست که این آئین‌ها خود می‌توانند سرچشمه سقوط و نابودی یک ملت نیز قرار گیرند. وضع روحانیت نیز در قیاس با حقیقت جوامع تعیین می‌شود. بر عهده گرفتن مسئولیت روحانیت چنان بزرگ است که اگر روزگاری در این قشر از سوی جامعه بی‌مسئولیتی مشاهده شود و یا حاکمیتی به نام اسلام تاسیس گردد اما سعی کند ناتوانی‌اش در خدمت به مردم را با پمپاژ شدید شعائر و فربه کردن آئین جبران کند و به مناسک تعیین‌کنندگی تام بدهد و طبقات اجتماعی را صرفاً بر اساس آن بسازد، جامعه و آئین هر دو در معرض سقوط قرار می‌گیرند و حتی امکان دارد به کلی فکرها عوض شود و چارچوب‌های مفهومی و پارادایم‌ها زیر و رو گردند و دوره‌ی پیشین به کلی تبدیل به عبرت روزگاران گردد.

حتی فربگی آئین را می‌توان یکی از شناخته شده‌ترین راه‌های سیاست‌زدایی و امنیتی‌گرایی دانست که در آن در توافقی نانوشته بین مردم و حاکمیت، هم مردم منفعلانه و بلکه خودآزارانه سر در مناجات‌ها و نیایش‌های شخصی خویش می‌کنند و به این وسیله راه را برای انحصار دولت در امر سیاسی و آزادیِ اراده باز می‌کنند و خود را غیر مسئولانه کنار می‌کشند و هم دولت با ترویج و بزرگداشت هر چه شدیدترِ شعائر ضمن حفظ جایگاه خود پاداش رضایت‌بخشِ روانی لازم به این سکوت را اعطا می‌کند. ولی باید دانست که این حالتی پایدار نیست و موجب سرخوردگی تدریجی و عوض شدن دوران خواهد بود. کما اینکه تمامی گذشتگان در این مسیر دیری نپاییدند...

پایان
@dardnameh

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

[بخش 4 از 6 متن]
🔹داستان حضرت ابراهیم علیه السلام به عنوان پدرِ ایده‌یِ توحید در قرآن کریم در همین زمینه شایسته توجه است. آئین‌ها در جامعه ابراهیم به حدی فربه هستند که توانایی اعطای مشروعیت بی‌حد و حصر به نمرود را دارند. مردم به قربانی کردن و ادای شرائع گسترده برای بتان خویش می‌پردازند و نمرود -پادشاه بابل که به لحاظ تاریخ تمدن جایگاه ویژه‌ای دارد- نیز نمایندگی پادشاهی‌اش از بتان را ابزار مشروعیت تام اراده خویش کرده است. به عنوان مثال در آیه 258 سوره بقره نمرود دلیل ادعای خداوندی‌ش را تسلطش بر جان انسان‌ها عنوان می‌کند. آن جامعه تا هنگامی که دچار چنان دین فربهی است همواره نمرودی برای خود دست و پا خواهد کرد، در نتیجه اگر قرار است مشکل آن جامعه به طور اصولی حل شود باید با این آئینِ مشروعیت‌بخشِ ظاهرگرا مبارزه شود که نتیجه‌اش مبارزه با بتان به جای مبارزه با خود نمرود است.

🔹به عنوان مثالی دیگر در آیه 31 سوره توبه درباره مسیحیان می‌خوانیم که آنان علاوه بر مسیح، علما و راهبان خود را به عنوان خدا برگزیدند. با توجه به اینکه می‌دانیم در تاریخ مسیحیت هرگز صراحتاً علمایِ مسیحیت به عنوان خدا خوانده نشده‌اند به نظر می‌رسد منظور این آیه آن است که اراده و فرمانِ آن علما به کلی معتبر و بلااشکال و غیر قابل نقد تلقی گردیده است. این آسیب‌شناسی اساسی قرآن از دین مسیحیت را می‌توان به فربگیِ آئین مسیحی مربوط دانست که رعایتِ ظواهرِ شرعیِ دین را برای رسیدن به حقیقت مطلق کافی انگاشتند و در نتیجه طبقه ممتازی شکل گرفت که به تدریج دچار فساد شده جامعه مسیحی -و البته دین مسیح- را دچار زوال نمود. به این ترتیب حتی اینکه در قرآن به تصریح و بارها خود مسیح نیز انسانی همانند انسان‌های دیگر شمرده شده جهت بستن باب خداانگاری علمای مسیحیت بوده است که با از تقدس افتادن مطلقِ خود مسیح به طریق اولی از قداست می‌افتادند و به همین دلیل نیز زیر بار آموزه‌های اسلام نرفتند. (همچنین در این رابطه آیه 110 سوره کهف شایسته توجه است.)

🔹دوران حکومت امیرالمومنین علیه السلام نیز از شاخص‌ترین دوره‌های استیلای ظاهرگرایی است. حضرت فرمود تا وقتی شتر عایشه کشته نشود آتش جنگ جمل فرو نمی‌نشیند و این شتر همانند گوساله سامری است و جنگجویانِ پا به رکابِ آن از مدفوع آن شتر تبرک می‌جستند. تا آنجا که حضرت به پرسشگری که ملاکِ قضاوت را قدسیت‌های ظاهری می‌پنداشت فرمودند که اول حق را بشناس بعد اصحاب آن را. همچنین در مساله خوارج فربگی ظواهر به جایی رسید که قرآن در برابر عدالت قرار گرفت و مساله حکمیت تحمیل شد و سرنوشت دنیای اسلام به کلی عوض گردید. حتی قیام امام حسین علیه السلام را شاید باید تنها و تنها زدودن غبار ظاهرپرستی و سطحی‌نگریِ آن روزگار دانست که همینکه در جامعه اسلامی نماز و روزه و شعائر برقرار و بزرگ باشند را کافی می‌پنداشت و ظلم‌ها را جزئی و سطحی و بی‌اهمیت تلقی می‌نمود.

همچنین مثال‌های فراوانِ قرآنی و تاریخی در سطح دنیای اسلام را می‌توان مورد بررسی قرار داد که به همین حد اکتفا می‌کنیم.

5️⃣[پنجم؛ انقلاب 57 به رهبری امام خمینی]
نمونه بسیار مهم دیگر اعتراض مردم عزیز کشورمان به فربگی شعائر ملی‌گرایانه و نیز شعائر مذهبی در زمان پهلوی است. شعائری که عملاً احساس می‌شد تبدیل به سپر دفاعی مشروعیت‌زا برای شاه شده‌اند. برگزاری جشن‌های دو هزار و پانصد ساله و ادعای ایستادن در دروازه‌های تمدن و دعوت از سران کشورهای جهان برای تحسین این ظاهر بی‌محتوا چیزی نبود جز روشی برای پنهان کردن بی‌اعتنایی به شرایط مردم. همچنین وضعیت مذهب به قدری وخیم بود که جریان‌های مبارزه‌کننده با وهابیت و بابیت -مثل انجمن حجتیه- به نحو گسترده‌ای توسط شاه توسعه داده می‌شدند و آنان نیز با مشاهده این پشتیبانی‌ها راضی شده و با شعار «شاه شیعه است» از موجودیت حکومت پهلوی دفاع می‌کردند.

ادامه در 👇

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

[بخش 2 از 6 متن]
🔹رنسانس، اصلاح دینی و ظهور علم مدرن؛ امپراطوری روم و دستگاه کلیسایی با احترام به آئین مسیحی و افکار ارسطویی هزار سال حکومت کردند تا معلوم شد این آئین‌ها جز ظاهری بی‌محتوا که «انسان» در آن‌ها گم شده است و ظلم کلیسا را تداوم می‌دهند چیزی نیستند. اروپائیان با مشاهده فسادِ کلیسا و دم زدن هم‌زمان این نهاد از ارزش‌ها ابتدا دل از روحانیت مسیحی و سپس دل از مسیحیت بریدند چرا که آنان متوجه شده بودند تشخیص و صلاحیت بسیاری از افراد یا طبقاتی که خارج از دایره روحانیت مسیحی هستند به حال ممالک‌شان بیشتر از کلیساست.

همچنین کلیسا به تدریج انبوهی از شرائع و آداب را از جمله زیارت‌ها و پیاده‌روی‌ها و اوقاف و دیگر مناسک ابداع کرده بود و به عنوان راه مغفرت الهی معرفی می‌نمود در حالی که با فربه شدن تدریجی ولی شدید این مناسک روشن شد آن‌ها فایده‌ای حقیقی به حال وضعیت جوامع و مردمان ندارند و بهبودی حاصل نمی‌کنند. کلیسا این مناسک را راه رسیدن به بهشت معرفی می‌کرد و با معرفی کردن خویش به عنوان مدافع این شرائع به وجود خویش مشروعیت می‌بخشید. به همین دلیل نیز پروژه «علم مدرن» به عنوان علمی که در دسترس همگان است نه در انحصار طبقه روحانیون و نیز به عنوان علمی که به عمل توجه دارد و نه شعار و مناسک، هم‌زمان با رنسانس دینی کلید خورد و به تدریج جهان جدید را ساخت و می‌توان به وضوح در افکار امثال کانت و دکارت این توجه عمل‌گرایانه و طبقه‌ستیزانه به علم را مورد توجه قرار داد.

🔹ظهور مارکسیسم؛ نمونه بسیار شاخص دیگر از گریزانی جوامع از شعارها و بزرگداشت‌های ملال‌آور را باید در بوجود آمدن مارکسیسم جستجو کرد. مارکسیسم اعتراضی بود به عدم اهتمام متفکران و البته دین‌داران به اصلاح جوامع‌شان. مارکس نه در حقیقت مخالف اصل فلسفه (مثلاً هگل) بود و نه مخالف اصل دین بلکه به لحاظ جامعه‌شناختی این دو نهاد را در زمان خویش ناتوان از اصلاح شرایط می‌یافت و به همین دلیل علیه آنان می‌شورید. او به شعارهای پرتکرار و ملال‌آور در توصیف جهان اعتراض می‌کرد و ندای لزوم تغییر جهان را سر می‌داد. فارغ از نقدهایی که به جریان اصلاحی مارکسیسم داشته باشیم اما باید سرنوشت منابر ملال‌آور دینی و آئین‌زدگی در دوران او را عبرت خود کنیم و اقبال عجیب به سخنان مارکس در زمان خودش را تصادفی و مربوط به دنیایی به کلی متفاوت نپنداریم. جارویِ ضدِ متافیزیکِ «حلقه وین» در تدوین چارچوب فکری «پوزیتیویسم منطقی» را نیز باید تلاشی سازمان‌یافته جهت زدودن شعارهای پوچ و سخن‌های مهمل و پرتکرار مدعیان و در ادامه پروژه کانت در روشن کردن مرز علم از غیر علم دانست.

🔹افول مارکسیسم و ظهور ایده آزادی و جهان امریکایی؛ حتی خود مارکسیسم نیز به تدریج با نقدناپذیری و ترویج بیش از حد از سوی بوق‌های تبلیغاتی شوروی تبدیل به شعاری پوچ و ملال‌آور و سپری برای حفظ منافع طبقه حاکمانِ فاسد این کشور در دوران پس از انقلاب اکتبر شد. این در حالی بود که همزمان کمیته‌های ممیزی وسیع و گزینش‌های عجیب و غریب و سلسله مراتب طبقاتی برای کسب مقام سیاسی بر اساس این تفکر ایدئولوژیک بوجود آمده بود که هیچ معنایی جز ظاهرگرایی برای عقب نگاه داشتن دست عموم از دسترسی به قدرت نداشت. در نتیجه در اعتراض به این تعظیمِ شعائرِ ایدئولوژیک که هر لحظه پوچی آن بیش از پیش آشکار می‌شد جریان‌های فکری مختلفی در سطح جهان که بر آزادی و نقد تاکید داشتند (از جمله در حوزه فلسفه‌ی علم) بوجود آمدند که در کنار دل‌خستگی عمومی از این نوع تفکر به تدریج تفکر مارکسیسم را در سطح جهانی به کلی از محوریت خارج کرد. به عنوان نمونه ابطال‌گراییِ معرفتی که به هر گونه مطلق‌انگاریِ دانشمندان از یافته‌هایشان بدبین بود علیه فضای ایدئولوژیک مارکسیسم رشد کرد. امریکا نیز امروز نیرومندیِ داخلیِ خویش را از درکِ این نکته می‌گیرد که دوران بزرگداشت‌هایِ پوچ برای فراموشاندن بشر در برابر شعائر و مناسک به پایان رسیده است.

از این نمونه‌ها در تاریخ غرب و جهان بسیار می‌توان یافت که فربگی شعائر و منابر در کنار بی‌عملی و بی‌اعتقادی گویندگان منجر به براندازی کامل یک تفکر و طبقات متصل به آن شده باشد و در اینجا تنها به بررسی بسیار سطحی نمونه‌های معروف‌تر پرداختیم.

ادامه در 👇

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

✔️تعطيل و باز هم تعطيل!🔻

🖋اكبر ثبوت

روزنامه اطلاعات


استاد بزرگوار و دانشمند ذوفنون ابوالحسن شعرايي شخصيتي بود كه در اعصار اخير كسي را به جامعيّت علمي، و تسلّط او بر معقول و منقول و معارف قديم و جديد نمي‌توان يافت.

بسياري از چهره‌هاي ممتاز حوزه و دانشگاه، همچون آيات ميرزا هاشم آملي، حسن‌زادة آملي، جوادي آملي، رضي شيرازي، و استادان دكتر عبدالحسين زرّين‌كوب، دكتر محمد خوانساري، دكتر مهدي محقق، دكتر سادات ناصري، دكتر محسن جهانگيري و اكبر داناسرشت در رشته‌هاي مختلف علمي در محضر او شاگردي كرده‌اند.

درس استاد شعرايي در هيچ يك از روزها و شب‌هاي سال (منهاي عاشورا و 28 صفر رحلت پيامبر صلواه‌الله عليه و آله) تعطيل نمي‌شد و چون به ايشان گفتند: چگونه است كه شما حتي در شب و روز بيست و يكم رمضان درس را تعطيل نمي‌كنيد؟ پاسخ دادند: مگر جز اين است كه به روايت معتبر شيخ صدوق، در دو شب بيست و يكم و بيست و سوم رمضان كه بيش از تمامي شب‌هاي سال احتمال مي‌رود شب قدر باشند؛ مذاكرة علمي از هر عبادت ديگري با فضيلت‌تر است: «من احيي هاتين الليلتين بمذاكرة العلم فهو افضل؟» و مگر جز اين است كه امير مؤمنان(ع) حتي در بستر مرگ و تا ساعتي پيش از آن‌كه چشم از جهان فرو بندد، با سخنان گهربار خود مشغول تعليم خلق بود و از جمله ـ به روايت امام سجاد(ع) از امام حسين(ع) ـ خطاب به فرزند خود فرمود: «اياك و ظلم من لايجد عليك ناصرا الا الله» (زنهار بر كسي كه در برابر تو جز خدا ياوري ندارد ستم نكني).
يك بار ديگر نيز گفتند: من به عنوان عضو شوراي عالي فرهنگ، به شورا پيشنهاد كردم نيمي از تعطيلاتي را كه مربوط به مناسبت‌هاي مذهبي است حذف كنند و به جاي آن، در هر يك از روزهايي كه مصادف با مناسبت‌هاي مزبور است (مثلاً روز وفات امام صادق(ع)) يك برنامة دو ساعته براي مؤسسات آموزشي و ادارات و كارخانه‌ها و... اجرا شود كه در خلال آن، به سخنراني يا مقاله‌خواني و... دربارة مناسبت آن روز بپردازند تا عموم مردم شناخت بيشتري از شخصيت‌ها و مناسبت‌هاي ديني پيدا كنند. استاد مي‌گفتند: من اين پيشنهاد را به شوراي عالي فرهنگ دادم و برخلاف انتظارم خانم فرّخ‌رو پارسا معاون وزير آموزش و پرورش كه بعدها وزير شد (و پدرش فرّخ دين اهل قم و حوزه ديده و از هواخواهان شيخ فضل‌الله نوري بود) از اين پيشنهاد حمايت كرد؛ ولي بعضي ديگر مخالفت كردند و بهانه آوردند كه اجراي اين پيشنهاد يك طرح عملي و جامع مي‌خواهد. من گفتم: طرحش با من. كساني هم كه با هدف پيشنهاد يعني تقويت شناخت مردم از شخصيت‌ها و مناسبت‌هاي ديني مخالف بودند، اينجا و آنجا پشت سر من گفتند: ادامة وضع كنوني (تعطيل و باز هم تعطيل) ضررش كمتر است. استاد مي‌گفتند: من همچنان پيگير اين پيشنهاد هستم. چون اين همه تعطيلات، كه هيچ دستور و حتّي اشاره‌اي از پيشوايان دين در مورد آنها نداريم، تنها نتيجه‌اش اتلاف عمر افراد جامعه است و به بطالت گذراندن وقت و نه تنها توجيه عقلي و شرعي ندارد كه بعضاً زمينه سازِ افزايش كارهاي خلاف هم هست.

نيز به زبان طنز مي‌گفتند: من با تمامي اصحاب مذهب تعطيل شديداً مخالفم و بارها گفته‌ام كه ابوريحان بيروني، در تمامي سال فقط دو روز تعطيل مي‌كرد: نوروز و مهرگان؛ و از متأخّران، حكيم زاهد ملّا محمد كاشي، همه روزه به جز عاشورا برنامة تدريس داشت؛ و من هم در طول سال، بيش از دو روز درس و كار علمي را تعطيل نمي‌كنم. زيرا معتقدم درس گفتن عبادت و اداي امانت است و واجب، و همان طور كه روز عيد غدير يا مبعث، نماز و اداي امانت را نبايد تعطيل كرد، درس گفتن و درس گرفتن و كارهاي غيردرسي را هم اگر به چشم انجام وظيفة الهي و عبادت و خدمت به خلق نگاه كنيم، حكم نماز و اداي امانت را دارد. سپس به من گفتند: پدر شما كه آدم بسيار مقدّسي هم هست، چند روز كامل از سال را تعطيل مي‌كند؟ پاسخ دادم: گمان نمي‌كنم جز سه روز كه دو روزش را شما هم تعطيل مي‌كنيد ـ به اضافة 21 رمضان ـ تعطيل داشته باشد. گفتند: خوب! آيا اين تعطيل نكردن به معني بي‌حرمتي به مقدّسات است؟ نه! چون او مي‌گويد: كاري كه من دارم، تلاش براي برآوردن نيازهاي مردم و به نيّت امتثال امر الهي در خدمت به خلق است.
در درس تفسير نيز وقتي به آية 65 از سورة مباركة بقره رسيديم، استاد گفتند: چنانكه در قرآن آمده است، روز شنبه براي يهود روز تعطيل بود و آنان در آن روز مجاز به فعاليت نبودند. ولي چنانكه نيز در قرآن آمده، روز جمعه براي مسلمانان اين‌گونه نيست؛ بلكه مسلمانان در اين روز، بايد پس از اداي فريضة جمعه، به دنبال فعاليت‌هاي سودمند بروند: فانتشروا في الارض و ابتغوا من فضل‌الله (الجمعة، 10)

و اينك ماييم و تعطيلاتي كه هيچ حاصلي جز هدر دادن وقت جامعه ندارد و كاستن از آنها بي‌توجهي به مقدّسات تلقي مي‌شود و براي افزودن به آنها، از شئون و جايگاه پيشوايان دين به
عنوانِ تعظيم شعائر مايه مي‌گذارند.
@sahandiranmehr

Читать полностью…

دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری

🔸آخرالزمانِ شیعی و الاهیات سیاسی جمهوری اسلامی🔸
برگزاری صبحگاه مشترک نیروهای نظامی و انتظامی در مسجد جمکران و دلالت‌های آن


✍️محسن حسام مظاهری

[قسمت ۵ و پایانی]


🔹نه
همان‌طورکه گفته شد گفتمان آخرالزمان‌گرایی سیاسی، جریان نوپدیدی نیست و لااقل از میانه‌ی دهه‌ی 70 به‌عنوان یکی از ابزارهای تهییج و بسیج توده‌ای حامیان جمهوری اسلامی به‌کار می‌رفته است. اما در سال‌های اخیر، گستره‌ی مخاطبان این گفتمان از دایره‌ی مجالس مذهبی فراتر رفته و در شعاع عمومی‌تری تبلیغ و ترویج می‌شود. نکته‌ی مهم‌تر آن‌که این تبلیغات تاکنون نوعاً‌ در ادبیات غیررسمی هواداران مذهبی نظام و «حزب‌اللهی‌ها» رواج داشت و در قالب تولید آثار ذوقی و ادبی هنری (شعر، نوحه، تجسمی و...) یا نهایتاً اقدامات جزیی و نمادین (مانند نصب روزشمار شمارش معکوس برای نابودی اسراییل در میدان فلسطین تهران) بروز می‌یافت. اما انتشار پوستر برنامه‌ای رسمی با عنوان «صبحگاه مشترک یگان‌های نظامی و انتظامی جهت اعلام آمادگی و بیعت با امام‌زمان(عج)» نشان از سرایت این ادبیات از فضای غیررسمی به ادبیات رسمی نظام دارد. برنامه‌ی مذکور، طبق اعلام قرار است با نام «عهد سربازی» در روز «نهم ربیع» و در «مسجد جمکران» برگزار شود. به‌صورت بی‌سابقه‌ای در آگهی این برنامه، نشان‌ نیروهای نظامی و انتظامی جمهوری اسلامی (ارتش،‌ سپاه و نیروی انتظامی) درج شده است.
صبحگاه نیروهای نظامی و انتظامی، طبق عرف نیروهای نظامی تابع تشریفات رسمی مشخصی است و تا پیش از این، همیشه اولاً در مکان‌های رسمی و نظامی و ثانیاً با حضور مقامات و فرماندهان رده‌بالای کشوری و لشگر‌ی کشور برگزار می‌شد. برگزاری برنامه‌ای مشابه، در مناسبتی مذهبی و غیررسمی (آن‌هم نهم ربیع که جایگاه تاریخی و مناسکی خاصی برای عامه‌ی شیعیان دارد) و نه در حضور مقامات رسمی بلکه در محل مسجد جمکران، نشانه‌ی مهمی است از آغاز رویکرد تازه‌ی آخرالزمان‌گرایی در الاهیات سیاسی جمهوری اسلامی. به گمان من این برنامه را باید در امتداد تغییر و تحولات اخیر در سیاست‌های مذهبی نظام ارزیابی کرد.




🔹ده
پیامد مشترک برگزاری صبحگاه مذکور و رخدادهای مشابه، پررنگ‌شدن سویه‌‌ها و ادبیات مذهبی (شیعی) در زبان رسمی جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی البته از آغاز نظامی مذهبی بوده است؛ اما تفاوت مهم دوره‌ی جدید این است که در آن، مسیر هویت‌یابی مذهبی نه از تهران، که از قم می‌گذرد. تطور تشیع سیاسی (قرائت جمهوری اسلامی) در دو دوره‌‌ی «استقرار» (رهبری آیت‌الله خمینی) و «تثبیت» (رهبری آیت‌الله خامنه‌ای) به‌خوبی نشان می‌دهد، جمهوری اسلامی در روندی محسوس روز به روز در حال تبدیل از یک «نظام اسلامی» به یک «نظام شیعی» است. این تطور، طبعاً تأثیرات مهمی بر ساختار سیاسی نظام و مناسبات حکومت با سازمان رسمی دین (حوزه و روحانیت) برجا خواهد گذاشت که یکی از آن‌ها می‌تواند تفکیک دو ساحت رهبری مذهبی و رهبری عرفی و بازسازی الگوی «خمینی ـ گلپایگانی» در قالب الگوی «خامنه‌ای ـ وحید خراسانی» باشد. (نک: مقاله‌ی «رهبر مذهبی جمهوری اسلامی کیست؟». لینک: /channel/mohsenhesammazaheri/546)
رواج رویکرد آخرالزمانی، تغییرات در الاهیات سیاسی و سیاست‌های مذهبی جمهوری اسلامی، توسعه‌ی سخت‌افزاری سازمان دینی، فربهی مناسکی و ظهور مناسک نوپدید، همه و همه قطعاتی از یک پازل مشترک‌اند که تصویر آینده‌ی تشیع ایرانی را خواهند ساخت.


#نقد_سیاستهای_دینی_جمهوری_اسلامی
#مطالعات_اجتماعی_انقلاب_اسلامی

@mohsenhesammazaheri

Читать полностью…
Subscribe to a channel