با هنر ، ادبیات، فلسفه و روانشناسی مجموعه ای ساخته شده و خواهد شد برای اندیشیدنی کیفی تر ، و زیستنی شادتر . لطفا با نشر لینک کانال ، این اهداف را سهیم شوید.
(قطعه همساز)
از آلبوم: در سایه ی باد
به آهنگسازی و نوازندگی: مسعود شعاری
این آلبوم زیبا حاصل همکاری مسعود شعاری و آرش متیویی (پسر بانو سیما بینا) و گروه همساز می باشد
@khialatesarzadeh
غیاب عزیز
میل به نوشتن نامه در مواقعی خاص رخ می دهد. وقتی من و تو در دو سوی یک دیوار ابدی ایستاده ایم. جنس آجرهای این دیوار مهم نیست ، ارتفاعش هم ...آنچه مهم است میل به گفتن است از این سوی دیوار ، با کلماتی به زلالی قطره ی شبنم که خود به اندازه ی اشک، زلال است و راستگو. مگر نه قطره ی شبنم، زیبایی گل سرخی را در سحرگاهی اردیبهشتی صد چندان می کند؟ گویی همان قطره ی اشکی است که بر طراوت گونه ی فرشته ای عاشق می افزاید.
به هیچ حضور بی شائبه ای نمی توان از اینها گفت و انتظار ادراک داشت. حضور زمانمند است و مکانمند. حال آنکه غیاب می تواند بر بال های خیال نشیند و به بیکران پرواز کند.
وسعت ادراک این غیاب در هر دلی متفاوت است.دل را عمدا از ذهن مجزا کردم و تو می دانی چرا.
باید از تبسم ابدی بودا فهمید که دارایی هر کسی نه به اندازه ی داشته هایش هست بلکه به اندازه ی توانی است که برای رستن دارد، همان رستنی که او را متصف به صفت " وارستگی" می کند.
رستن اتفاقی است آگاهانه که منجر به وارستگی می شود. و از این وارستگی جز با غیاب نمی توان دم زد، او که حتی خود را از قید حضور رهانده...
#خطاب_به_غیاب
#افسانه_نجاتی
@Khialatesarzadeh
دنیا برای رنجهای بیشمار و اندوههای بیامان، پنجرهها و درهایی دارد ...
برونرفتهایی دارد که حوالی شهر جاریست ...
شکوفه و بارانی دارد، رنگارنگ،
که هم سبز است،
هم صورتی،
و رگههایی از رنگ سرخ،
و حجم بسیاری از سپیدی ...
کافیست اندکی از روزمرگیها فاصله بگیریم،
صدای آب و رایحهی شکوفههای گیلاس و بادام و آلبالو را ببوییم ...
کافیست، نتهای آب روان را بفهمیم ...
رد سنگچینهای کنار جویبار را بگیریم و حواسمان را به زلالی نرم آب و برگ و اردیبهشت بسپاریم ...
@khialatesarzadeh
دوست دارم چشمانم را وقتی به تو می نگرند ببینم...
#رولان_بارت
@khialatesarzadeh
عشق یا دوستی ...؟ از خودش میپرسد و خودش به خودش میگوید: من نمیتوانم جواب این سوال را بدهم، او باید انتخاب کند ... میگوید: من حاضرم زندگیام را به او تقدیم کنم، ولی اوست که باید به تنهایی تصمیم بگیرد بین این دو، اوست که به نظر سرگردان میآید بین این دو: عشق، یا دوستی ...؟ Amour یا Amitie؟ تو بخوان ماندن یا رفتن ...؟
#حسین_وحدانی
دال دوست داشتن
@konjedenjefarhang
#انقلاب_فرانسه_دوره_۳_جلدی
#ژرژ_لوفور
برگردان #عبدالعلی_براتی
نشر #صدای_معاصر
@konjedenjefarhang
ترجمه:
> Le soleil brille à pleins feux
> خورشید با تمام درخشش میتابد
> Mais je ne vois que tes yeux
> اما من فقط چشمان تو را میبینم
> La blancheur de ton corps nu
> سپیدی بدن برهنهات
> Devant mes mains éperdues
> در برابر دستان سرگشتهام
> Viens, ne laisse pas s’enfuir
> بیا، نگذار بگریزد
> Les matins brodés d’amour
> صبحهایی که با عشق آراستهاند
> Viens, ne laisse pas mourir
> بیا، نگذار بمیرد
> Les printemps, nos plaisirs
> بهارها، لذتهای ما
> L’amour c’est comme un jour
> عشق مانند یک روز است
> Ça s’en va, ça s’en va l’amour
> میرود، میرود عشق
> C’est comme un jour de soleil en ripaille
> مانند روزی آفتابی در جشن و سرور
> Et de lune en chamaille
> و ماهی در نزاع
> Et de pluie en bataille
> و بارانی در نبرد
> L’amour c’est comme un jour
> عشق مانند یک روز است
> Ça s’en va, ça s’en va l’amour
> میرود، میرود عشق
> C’est comme un jour d’un infini sourire
> مانند روزی با لبخندی بیپایان
> Une infinie tendresse
> نرمی بیپایان
> Une infinie caresse
> نوازشی بیپایان
> L’amour c’est comme un jour
> عشق مانند یک روز است
> Ça s’en va mon amour
> میرود، عشق من
> Notre été s’en est allé
> تابستان ما گذشته است
> Et tes yeux m’ont oublié
> و چشمانت مرا فراموش کردهاند
> Te souviens-tu de ces jours
> آیا آن روزها را به یاد داری؟
> Où nos cœurs parlaient d’amour
> زمانی که قلبهایمان از عشق سخن میگفتند
> Nous n’avons pu retenir
> نتوانستیم نگه داریم
> Que des lambeaux de bonheur
> جز تکههایی از خوشبختی
> S’il n’y a plus d’avenir
> اگر دیگر آیندهای نیست
> Il nous reste un souvenir
> تنها یک خاطره برایمان باقی مانده است
> L’amour c’est comme un jour
> عشق مانند یک روز است
> Ça s’en va, ça s’en va l’amour
> میرود، میرود عشق
> C’est comme un jour de soleil en ripaille
> مانند روزی آفتابی در جشن و سرور
> Et de lune en chamaille
> و ماهی در نزاع
> Et de pluie en bataille
> و بارانی در نبرد
> L’amour c’est comme un jour
> عشق مانند یک روز است
> Ça s’en va, ça s’en va l’amour
> میرود، میرود عشق
> C’est comme un jour d’un infini sourire
> مانند روزی با لبخندی بیپایان
> D’une infinie tendresse
> نرمی بیپایان
> D’une infinie caresse
> نوازشی بیپایان
> L’amour c’est comme un jour
> عشق مانند یک روز است
> Ça s’en va mon amour
> میرود، عشق من
@Khialatesarzadeh
چه غریب ...!
دیگر صدایش را که آنقدر خوب میشناختم، نمیشنوم ... همان چیزی که میگویند تاروپود خاطره است ...
#رولان_بارت
@khialatesarzadeh
چیزی که همسر یک نویسنده هرگز درک نمی کند،
این است که وقتی همسرش
از پنجره به بیرون خیره شده است،
دارد کار می کند ...!
#بورتون_راسکوئه
@khialatesarzadeh
باورم نمی شد
روزی به جرم
کاشت شمعدانی...
و کشیدن ساقه ی نسترن،
روی دیوار ها...
و تکثیر یاس برای چشمان غمگین مادران منتظر...
وآب دادن به کبوتران تشنه
در کنار رودهای خشکیده
و حتی بیرون زدن خیال از روزن سقف
کسی را روانه حبس کنند...
#افسانه_نجاتی
@khialatesarzadeh
اجرای کارمینا بورانا (ای الهه بخت) به رهبری آندره ریو
André Rieu - O Fortuna (Carmina Burana - Carl Orff)
به بهانه تولد کارل ارف ۱۰ ژوئیه (۱۸۹۵-۱۹۸۲) آهنگساز بزرگ آلمانی
مشهورترین کار او کارمینا بورانا است. او همچنین مبتکر شیوه خاصی برای آموزش موسیقی به کودکان بود که به کلاسهای موسیقی ارف معروف است.
ترجمه فارسی: کارمینا بورانا
ای الهه ی بخت،
تو چون ماه
ناپایداری؛
دائم رو به تکامل،
دائم رو به نیستی؛
زندگیِ منفور
می پریشاند نخست
و پس تسلی می دهد،
آن گونه که رغبت کند؛
تنگدستی
و توانگری،
و سپس چون یخ ذوب می کند هر دو را.
بخت _ای دهشتناک
و پوچ،
ای چرخ چرخنده،
تو شروری!
و خوشی ناپایدار است
و به نیستی می رود؛
نهان
و در خفا
مرا مبتلا می کنی؛
اکنون در این ریاضت
تنم را عریان می کنم
برای شرارت تو.
در سلامتی
و در توانایی
بخت علیه من است؛
و زیر بار
و همیشه در زنجیر،
او می راندم.
اکنون
بی درنگ
چنگ را بنواز؛
که بخت
تازیانه می زند دلیران را.
@khialatesarzadeh
در نبرد ابدی میان بینش و امید، دومی پیروز میشود ... زیرا بینش و آگاهی را با خود یکی کردن هزینههای زیادی برمی دارد، اما امید زندگی را آسانتر میکند ...
#لنا_آندرشون
تصرف عدوانی
@khialatesarzadeh
من در چشمان تو، پیدایش روز را میخوانم ...
#محمود_درویش
@khialatesarzadeh
#انقلاب_فرانسه_دوره_۳_جلدی
#ژرژ_لوفور
برگردان #عبدالعلی_براتی
نشر #صدای_معاصر
@konjedenjefarhang
🔰کتابی فراتر از تاریخ انقلاب فرانسه
گفتوگو با عبدالعلی براتی، مترجم؛
🔸عبدالعلی براتی، مترجم کتاب سه جلدی «انقلاب فرانسه» گفت: بسیاری از مفاهیم سیاسی که امروز با آنها آشناییم مانند لیبرالیسم، سوسیالیزم، جناح راست و چپ، حقوق انسان و شهروند و... طی سالهای انقلاب فرانسه پا به عرصه حیات سیاسی نهادهاند و طی جنگهای ناپلئونی به دیگر کشورهای اروپایی بسط یافتهاند، حتی امروز شناخت عمیقتر انقلاب فرانسه میتواند راهگشای بسیاری از مفاهیم اجتماعی و سیاسی باشد.
🔸سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): سرچشمههای انقلاب سال ۱۷۸۹ فرانسه را باید در عمق تاریخ فرانسه جستوجو کرد، ماحصل بنیادی انقلاب توسعه ملی را شتاب بخشید بیآنکه موجب انحراف در سمت و سوی تاریخی کشور شود. به قول شاتوبریان، گرچه انقلاب را نجیبزادگان آغاز کردند، چنین مینمود که انقلاب آخرین پرده نمایش مبارزه بین اشرافیت ونظام پادشاهی کاپتی باشد و بدینترتیب نقطه پایانی شد بر تاریخ طولانی پادشاهی در کشور.
🔻 باعبدالعلی براتی، مترجم کتاب سه جلدی «انقلاب فرانسه»،تالیف ژرژ لوفور به گفتوگو نشستیم که درادامه میخوانید:
ibna.ir/x6wV6
@ibna_official
تو چنان نیلوفری در آب و گل،
کز حقارت مانده ای مات و خجل
سر برآور از گِل ای نیلوفری،
تا عیان بینی مّقامِ سروری
تا ببینی ساجدانِ باده نوش،
جمله در رقص و سماع اند و خروش
عشقِ شادی پرور و شادی فروش
می زند بر کاسه ء سرها که نوش
ای خوشا آنان که بی پا و سرَند
روز و شب اندر سماعِ دلبرند
سوزِ سازِ جانشان افسونگر است
ناله های این # نیستان دیگر است
بگذر از جان در مقامِ عاشقی
تا توانی برد نامِ عاشقی...❤️
بخشی کوتاه از مثنوی بلندِ "کوچه های عاشقی"
سرایش و آوا # هما ارژنگی
@khialatesarzadeh
غیابِ عزیز،
امشب سکوت، آهستهتر از همیشه، بر لبهی پنجرهام نشسته است. هر چه گوش میدهم، صدایی نمیآید جز ضربانِ مبهمِ دلی که نمیداند چرا هنوز چشم به راه است… شاید نه به انتظار کسی، بلکه به گشوده شدن روزنی در دیوارِ سنگیِ این زمان.
مدتیست میپندارم عشق، اگر واقعاً عشق باشد، دیر یا زود، به شعر تبدیل میشود. به استعارهای ظریف از زخمی عمیق. گویی واژهها، تنها راه تنفس اویند در جهانی که مجال زیستنِ بیپرده نمیدهد.
میدانی؟ آدمی به مرور میآموزد که هر عشقی، خودش را در سکوت پنهان میکند… گاه در یک نگاهِ نینداخته، گاه در پیامی که هرگز نوشته نمیشود. و در پایان، همین ناگفتهها، شاعرانهترین فصلهای زندگی ما میشوند. آنچه نگفتیم، آنچه نکردیم، آنچه در خیالمان پروردیم و به واقعیت نسپردیم… همه ی اینها، ای غیابِ عزیز، به شعر بدل میشوند.
امشب، تو را نمینویسم…
تو، خودْ شعری هستی که من تنها لحنش را یافتهام، نه واژههایش را.
با تو هستم...
در سکوتی که به نرمی باران است...
#خطاب_به_غیاب
#افسانه_نجاتی
@khialatesarzadeh
نیلوفر آبی بزرگ یا ویکتوریا رگیا نام یک گونه از نیلوفرآبیان است
. این گونه دارای برگهایی بسیار بزرگ به قطر ۳ متر است. هر گیاه بیش از ۴ تا ۵ برگ دارد.
@khialatesarzadeh