تکهای از رمان «ثریا در اغما»/ نوشته: اسماعیل فصیح/ با اجرای حسین دهباشی
@dastane_jomeh
@Iranoralhistory
ما
«ما» سالِ سختی داشتیم. «ما» سالِ سختتری داریم. میدانستی راستی؟ که در سختیها و سختتریها است که ما، «ما» شدیم! «ما» مردمِ دلِ خونین و لبِ خندان. «ما» مردمِ به ضربِ تازیانه جمعمان پاشیده شد از هم. راهِ گریزی نیست؟ هست! پناه بگیریم در آغوشِ یکدیگر... بهارانِ «ما» خجسته باد!
لطفاً بیایید و لطفاً دوستانتان را هم با ارسال این پوستر خبر کنید. آثار عمدتا حاصل دست زنان سرپرست خانوار کرمان و دختران سوزندوز بلوچستان است و قول میدهیم که همهی عواید به خود ایشان میرسد...
Читать полностью…چهارشنبهسوری
رسمی که کسی را بترساند و هوا را آلوده کند و دیوار را سیاه و دشت را تُهی از بوته، مُزخرف است.
Channel | @Iranoralhistory
پرانتز
تجدید روابط ج.ا و سعودی، تنها پرانتز کوچکی است میان دو دوره از قطع روابط. عزیزان به انزوا زندهاند و تنشان برای تنش میخارد و روزی که در آن فحش ندهند و فحش نخورند برایشان شب نمیشود.
Channel | @Iranoralhistory
کدام
سالگرد میلاد با سعادت منجی موعود مبارک باشد و راستی یک سئوال، که اگر همین جمعه ظهور و قدمرنجه کنند کدام کشورها برای جان نازنینشان امنتر است و کدامها ناامنتر؟ و درکدام بلاد در اظهار سخن حقشان رها و راحتاند؟ و در کدامها -خدای ناکرده- مزاحم و ممیز و تحریفگر حرفشان میشوند؟
Channel | @Iranoralhistory
رشدیه
۱. در یکی از نخستین مستندهای گروه تلویزیونی جهاد سازندگی -که بعدا مجموعهی روایت فتح را میساخت- صحنهی تکاندهندهای است: خرمشهر محاصره شده و به شدت زیر آتش دشمن است. و پیرمردی نشسته بر در درمانی در خیابانی خالی و خراب، با شنیدن هر انفجار، به وضوح از ترس میلرزد. فیلمبردار از او میپرسد: این صداها چیه؟ و پیرمرد با تعجب میگوید: جنگ است باباجان! جنگ...! شما نمیدونی جنگ چیه؟! فیلمبردار: پس چرا شما هم از شهر بیرون نرفتی؟ پیرمرد: شهرمه! خونهمه! شما میدونی خونه چیه؟!
۲. حالا هم جنگ است! و من هم میترسم که بلایی سر دختربچه دبستانیام بیاید. اما هردوی ما میدانیم کسانی که سمپاشی میکنند میخواهند که ندا مدرسه نرود! و میدانیم اگه مدرسه نرود، اوضاع بدتر میشود! و من نمیتوانم اسم کتابفروشیمان «میرزاحسن رشدیه» باشد و دخترم از ترس مدرسه نرود!
۳. البته سخت است. ولی تنها باطل السحرِ ترس و تنش و تعطیلی، یگانه پادزهرِ جهل و جنون و جنایت، آرامش و شکیبایی و هشیاری است. و آدمی در گریز از مرگ، نباید خودکشی کند!
Channel | @Iranoralhistory
لیاقت
همسایگان افغانستانی ما ببخشند. ج.ا لیاقت نداشت که عکس احمدشاه مسعود روی دیوار سفارت شما در تهران باشد. راستاش این است که در توصیف لیاقت این مملکت همین بس که از وحوشی که حتی سیلابهای هیرمند را بر روی هامون بستهاند، بترسد. شما تقصیری ندارید، ماییم که ذلیل و خفتکش شدهایم...
Channel | @Iranoralhistory
عقاب
تیمسار سرتیپ خلبان منوچهر محققی (متولد ۱۳۲۲ و درگذشتهٔ ۹ مهر ۱۴۰۰) از خلبانان جنگنده فانتوم اف۴ در جنگ ایران و عراق و با ۱۸۴ عملیات برونمرزی و صدها عملیات گشت هوایی در داخل کشور، از رکوردداران پرواز با این هواپیمای شکاری بود. محققی به پروازهای جسورانه و چسبیده به کف زمین معروف بود و با هواپیمای فانتوم، حرکات محیرالعقول مختلفی ازجمله تیراندازی در حالت وارونه را در کارنامه داشت. او بهدلیل فشار جسمی شدید ناشی از ساعات بالای پروازی با بیماریهای بسیاری دست و پنجه نرم میکرد.
Channel | @Iranoralhistory
هُل
۱. به گمانم میزان مشارکت در تظاهرات ۲۲بهمن امسال و انتخابات آتی افزایش یابد! به اتکای بازگشت آن بخش از حامیان دلخور از ج.ا که در مراسم قبلی قهر کرده بودند. و این را باید به حساب کسانی که گذاشت که عمامه پراندند، پرچم پاره کردند، سنگ پرانده و توهین نموده یا سکوت کردند.
۲. سوای معتقدین به ج.ا که از پس جنبش اخیر احساس خطر و مسئولیت کرده و حضورشان در میادین سیاسی بیشتر خواهد بود، حتی آن خانم محجبه یا آقای پیشنمازی که خودشان از رفتار دینگریزانه مقامات عصبانی بودند یا آن بازاری که بازارش کساد یا مجبور به اعتصاب شد، حالا هل داده شدند به سوی نظام!
۳. و برخلاف واژهی مرکزی در شعار «زن، زندگی، آزادی» این جریان به سرعت زندگیستیزنده شد و مظاهر زندگی نرمال را مزاحم اهداف خود فهمید! از جام جهانی و شب یلدا گرفته تا مهمانی و موسیقی و سینما و کاسبی و تدریس و تحصیل و غیره و غیره. و ج.ا با فرصتطلبی صاحب انحصاری همهی آنها شد! خسته نباشید!
Channel | @Iranoralhistory
جواهرات سلطنتی کجا است؟
۱. تنها باری که بخشی جواهرات سلطنتی توسط شاهی از کشور خارج شد، زمان خروج محمدعلیشاه بود که آن هم به کشور برگشت، سال۱۳۰۸زمان رضاشاه باتصویب مجلس جواهرات به عنوان"سرمایه ملی"و"پشتوانه پول ملی"ثبت و سیاهه شد و تعلق شخصی آن از خاندان سلطنتی سلب شد و از ۱۳۲۲ درخزانه بانک ملی نگهداری شد. (به نقل از آقای مهدی شادکام)
۲. تقریباً همه میدانند که «جواهرات سلطنتی» و از جمله تاج شاه و فرح در «گنجینهی جواهرات ملی ایران» واقع در مخزن بانک مرکزی در خ فردوسی نگهداری میشد و بسیاری تا همین دوسال پیش آن را دیده بودند. اما اکنون با توئیت دروغ خروج آنها همراه با شاه، از علی جهرمی (سخنگوی دولت فعلی) جای نگرانی است که چرا این موزه بر روی عموم بسته شده.
۳. فیلم حاضر به نقل از روزنامه اینترنتی فراز به همین دغدغه پرداخته و از مقامات مسئول میخواهد درباره سرنوشت این ثروت ملی، بررسی نمایند.
۴. کاش دیگر افراد تاثیرگذار در فضای مجازی و نیز رسانهها و روزنامههای مستقل نیز به این شایعهی مطروحه واکنش نشان داده و خصوصا از وزیر میراث فرهنگی، ر. جمهور و ق.ق سوال پیگیری نمایند.
Channel | @Iranoralhistory
هیزم
- حالا اگر گفتی چرا روبروی سفارت ایران در برلین -به مسخرگی- هیزم نمیگذارند؟
+ چون آلمانیها دانشگاه امام صادق ندارند! به جای تمسخر دیگران، مشکلات خودشان را حل میکنند!
Channel @Iranoralhistory
دو درسگفتار از دکتر احمدزیدآبادی:
۱- تاریخ تحلیلی مشروطیت (سهشنبهها) ۲- مسائل خاورمیانه (چهارشنبهها)
جهت ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر، لطفاً به شماره ۰۹۹۴۴۹۲۱۲۶۷ در واتساپ یا تلگرام پیامی بفرستید.
توئیتر
اخبار مربوط به «موزه تصاویر معاصر» و «کتابسرای رشدیه» (کتابفروشی تخصصی تاریخ) از طریق نشانی:
https://twitter.com/cafetarikh/status/1612021011880222720?t=F8qlNiBuqqyzmGPxQ76JZg&s=19
اطلاعرسانی میشود.
افتخار میدهید اگر آن را دنبال نمایید.
نوروز، درمانِ افغانستان/ حسین دهباشی/ بخش اول
به نام خداوند جان و خرد
و به نام خداوند رنگینکمان
آندره مالرو -نویسندهی فقید فرانسوی- در تکهی درخشانی که برای دیباچهی اساسنامهی یونسکو نوشته، قریب به این مضمون را آورده است: «آنچنانکه جنگ قبل از آنکه در میدان رزم بروز کند در اذهانِ جنگاوران تدارک شده و شکل میگیرد، برای ایجاد صلح نیز، نخست باید باور به آشتی و دوستی را در میات آدمیان ترویج کرد» و حضار محترم دهمین کنفرانس امنیتی هرات که در نازنین شهرِ زیبای دوشنبه در تاجیکستانِ عزیز، مخاطب این عرایض هستید، باور بفرمایید که برای فرونشاندن آتش جنگ و جهل در افغانستان، بیش و پیش از همهی این سخنرانیهای سیاسی که این دوروزه شاهدش بودیم و پیش از همهی ساز و برگهایی که این چندساله قراضه کرده و میکنیم، باید -در ذهن جنگزدهی جنگسالاران- طرحی نو دراندازیم و آنها را به همزیستی مشتاق سازیم. آنگونه که به قول بانو گلرخسار:
گوييد به نوروز که هرسال بيايد. هرسال بيايد در غمخانه گشايد. گويید به نوروز که هرروز بيايد، گوييد به نوروز، شب و روز بيايد، گوييد به نوروز، المسوز بيايد!
لذا مایلم در آغاز این بخش، هشدار دهم که با تسلط طالبان بر افغانستان، زبان فارسی و آیینها و مراسم ملی و منطقهای، در خطر جدی انزوا و نابودی است!
البته ممکن است بعضی از شما و خصوصاً حضار غیرایرانی، غیرافغانستانی و غیرتاجیکستانی -که طبعاً فارسیزبان نیستند- از خود بپرسند که «چه اهمیتی دارد؟» یا بگویند «نابودی فارسی و مراسم ملی نظیر نوروز -که به مناسبت آغاز سال در نخستین روز بهار در این منطقه برگزار میشود- مسئله منطقهای است و برای باقی دنیا اهمیتی ندارد» لذا میخواهم روشن کنم که نه و نه و نه!
لطفا ظاهربین نباشید! فارسی و ادبیات و مراسم جای گرفته در دل آن، در شمال آخرین پلهای ارتباطی صلح جویانه میانقومیو منطقهای برای آشتی و گفتگو است و در غیاب آن جایش با گفتمانی به شدت ستیزنده پر خواهد شد. گفتمانی براساس قومگرایی افراطی و مذهبگرایی سلفی و تکفیری از نوع خودخواهانه، تجددستیز و غیرقابلانعطاف که تجلی آن در احکامی تند چون زنستیزی، دگراندیشزدایی، تعطیلی علومانسانی، منع تحصیل دختران، ممیزی رسانههای آزاد، مخالفت با تحصیلات غیرمذهبی و در نهایت عملیاتهای تروریستی و انتحاری همراه خواهد بود عملیاتهای تروریستی نه فقط در کابل، نه فقط در افغانستان و حتی نه فقط در خاورمیانه، که یادآوری میکنم حتی در لندن، پاریس، مادرید، مسکو، و نیویورک.
صریح باشیم سازمانهای پرادعای امنیتی -در کشورهای ما و شما- نشان دادند که در مقابله با تهدیدات تروریستی ناشی از افراط گرایی -از جنس طالبان، داعش، القاعده و جیشالعدل- گرچه پرمدعا ولی عملاً بیعرضه اگر نگوییم، کمعرضهاند.
رویکرد سیاسی نیز خصوصاً پس از مذاکرات به اصطلاح صلح دوحه که مایلم آن را مذاکرات تسلیم افغانستان به طالبان بنامام ونیز خروج عجیب، عجولانه و مفتضحانه ایالات متحده از افغانستان و نیز مسابقه شرمآور مقامات وقت آن مملکت برای فرار از کابل و از جمله جاخالی دادن آقای غنی -به عنوان رئیسجمهور و فرمانده کل قوای مسلح جمهوری اسلامی افغانستان- در برابر دمپاییپوشان بدوی طالب، نشان داد که از سیاستمداران نیز آبی جز در حمام خون، فساد، نخوت، فامیلبازی و عافیتجویی، گرم نمیشود.
باری، در شرایطی که به قول حافظ «از هر طرف که رفتم، جز وحشتام نیفزود!»، اکنون توپ در میدان تلاشهای فرهنگی است. فرهنگی که –در خاورمیانه و خصوصا در افغانستان- اگر رو راست باشیم، تاکنون هرگز جز برای تزیین مجالس جدی گرفته نشده است! تا بدان حد که همیشه بیشترین توجه و امکانات و بودجه و بهترین مدیران، سهم چاههای بیانتهای امنیت و امور نظامی و اقتصادی و سیاسی و امثالهم شده و تهاش، خوشهچینی از تتمهی خرمن بر بادرفتهی انبوه کمکهای خارجی، چیزکی به فرهنگ و هنر رسیده، از بابِ خالی نبودن عریضه و نه به جهت آنکه فرهنگ زیربنا است. حتی زیربنای همان قوای مسلحی که اگر در دورهی دکتر نجیب دستم سه سال در مقابل مجاهدین تاب آورد، در نوبت اخیر و باوجود صدها برابر جنگاور و جنگافزار بیشتر، سهروزه -چون برف- در برابر طالبان آب شد و بخار و به هوا رفت، آنسان که انگار افغانستان هرگز اردوی ملی نداشت!
/channel/iranoralhistory/3448
نوروز
اگر دوست داشتید، به دوستانتان هدیه بدهید:
https://qoqnoosp.com/product/detail/268794/%D8%AE%D8%B4%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D9%85
وقیح
وقیح: [وَ] (عص) سختروی/ کمشرم/ بیشرم (المنجد) پُررو/ حالا ما گفتیم زدیم، شما هم بگویید زده/ آنکه به جای پذیرش خطا، سینهخیز میرود/ آنکه مخاطب را بیحافظه فرض کرده/ کیهان!/ آن خدایی که تو را بدبخت کرد، روی زشتات را وقیح و سخت کرد!
Channel | @Iranoralhistory
ناخوشی
در نخستین ۸مارس پس از انقلاب ۵۷، تعبیری وارد ادبیات سیاسی ایران شد که تاکنون -به ناخوشی- جا خوش کرده است: «مقطع/ برهه حساس کنونی»! امروز فرصتی است که روشنفکران سازندهی آن عبارت، روشنفکرانی -غالبا زن- که آنروز پشت زنان را خالی کردند، بروند داخل اتاق و به کارهای بدشان فکر کنند!
«کتابسرای رشدیه» با همکاری «کارگاه بلوچدوزی دختران مهتاب» نمایشگاه کوچکی برای فروش زیورآلاتِ بلوچدوزی قاسمآباد بمپور را از امروز و به مدت ده روز برگزار کرده و کلیه عواید را به دختران ارجمند بلوچستانِ ایران تقدیم مینماید. قدمتان روی چشم و لطف میکنید اگر دوستانتان را نیز مطلع فرمایید.
و نیز پیشنهاد میشود که اگر شما هم گوشهای دارید که میتوانید چندروزی میزبان آثارشان شوید، دریغ نفرمایید.
بیبرگشت
قدم همهی آنها که این چندروز آزاد شدند و میشوند، مبارک. چشم خانوادهها و دوستانشان روشن. جای همهی آنها که در محبس میمانند، خالی. و صدالبته، آه از آن رفتگانِ بیبرگشت...
پهلوی
آموزش خط، زبان پهلوی و آشنایی با فرهنگ ایران باستان/ دکتر شهرزاد مشایخی/ ۸جلسه/ ساعت ۷ تا ۹ شب یکشنبهها/ جهت جزئیات بیشتر لطفاً به واتساپ ۰۹۰۵۴۴۸۴۳۲۸ پیام دهید و باعث نهایت امتنان است اگر با بازنشر این مطلب دوستان علاقمند خود را مطلع نمایید.
Channel | @Iranoralhistory
✳️ منتظر باشید خرمقدسهای خشکمغز شروع کنند به اعتراض که «به چه حقی گروه کر دختران جلوی آیتالله خامنهای شعر و آواز خواندند؟»
@tdejakam
🔸امامزاده قاسم🔸
نمونهی از فرایند تولید و تکثیر مناسک مذهبی
مطالعهی موردی پدیدهی «سردار سلیمانی» برای محققان دینپژوهی و مطالعات اجتماعی دین میتواند مفید باشد. بررسی مجموعه تبلیغات و ادبیات و مناسکی که در این سه سال با موضوع وی تولید و تکثیر شده است، بهخوبی میتواند نمونهای عینی و معاصر از روندهای تاریخی تولید و تثبیت قدیسان و مناسک را در گروههای دینی و شبهدینی توضیح دهد. و بالاتر از آن، روند پیدایش خود گروههای دینی بهویژه کالتها را. برای کسانی که میخواهند بدانند فهرست پرشمار مناسک مذهبیای که امروزه سراغ داریم، چگونه ساخته شده و اساساً فرایند خلق مناسک چگونه است یا کسانی که به آمار بالای امامزادهها و بقاع متبرک و زیارتی به دیدهی تردید مینگرند، بررسی مسیری که تنها در همین سه سال اخیر دربارهی سردار سلیمانی طی شده، راهگشا است.
*
در نخستین سالگرد (دی ۱۳۹۹)، در یادداشت «شمایلپردازی یک قدیس در الاهیات سیاسی جمهوری اسلامی» نوشتم که شاهد نمونهای از تولید اسطوره در گفتمان تشیع سیاسی هستیم؛ روندی که طی آن قاسم سلیمانی فراتر از قامت یک «شهید» و «سرادر شهید» قرار گرفته و ابتدا «قهرمان ملی» و «اسطورهی سیاسی» خوانده شد و در ادامه به شمایل یک «انسان کامل» و یک «قدیس» رسیده است. و نوشتم که این رویداد «فصل تازهای را در الاهیات سیاسی جمهوری اسلامی رقم خواهد زد».
در سالگرد دوم (دی ۱۴۰۰) نیز در یادداشت «صنعت قدیسسازی» بااشاره به برخی برنامههای خاص گرامیداشت وی با تم مقدسسازی چنین نوشتم که «باید در سالهای آتی انتظار پدیدههای شگفتتر و تبدیل ابتکارات ذوقی امروز به آیین را هم داشت. منطق آیینی میگوید که در سالهای بعد باید منتظر ظهور آیینهایی سیاسی ـ مذهبی با محوریت سردار سلیمانی باشیم».
حالا و در سومین سالگرد، به نظر میرسد این پیشبینیها زودتر از زمانی که انتظار میرفت تحقق یافته است. تنها در عرض سه سال، ابتدا فرایند قدیسسازی و سپس مناسکسازی حول محور سردار سلیمانی انجام شده است. بهگونهای که درست مشابه یک معصوم یا امامزادهی عالیرتبه، میتوان از «مناسکِ زیارتی سردار سلیمانی» سخن گفت:
🔻هرساله، سالگرد «شهادت»اش و روزهای قبل و بعد آن با تشریفات بسیار و تبلیغات خیابانی و رسانهای فراگیر و گسترده و برنامههای متنوع در سراسر کشور گرامی داشته میشود (مشابه ایام عزای معصومین)؛
🔻 و هر سال تعداد زیادی «زائر» دارد، زن و مرد و پیر و جوان، که بهصورت انفرادی یا با خانوادگی یا در قالب «کاروانهای زیارتی» از شهرهای مختلف برای «زیارت» او سفر میکنند (مشابه سفرهای زیارتی مذهبی)؛
🔻و حتی عدهای برای زیارت او با پای پیاده و در قالب آیین «پیادهروی» میروند (مشابه پیادهروی اربعین)؛
🔻و در مسیر زایران، ایستگاههای صلواتی و «موکب»های ارایهی خدمات (از پذیرایی با خوراکیها تا واکس کفش!) برپا میگردد؛
🔻 و شبکههای مختلف صداوسیما، از چند روز قبل، بهصورت زنده تصاویر مزار وی و جمعیت زایرانش را پخش میکنند؛
🔻 و جادهی مسیر مزارش را به نام او و به عربی (که برای مخاطب مذهبی ایرانی معنادار است) «طریق القاسم» نامیدهاند (مشابه «طریق الحسین»)؛
🔻و برایش «نذری» میدهند و به سنگ قبر و خاک مزارش «تبرک» میکنند و از آنها کالای تبرکی (انگشتر، مهر و...) تولید میکنند؛
🔻و...
با این روند دور از انتظار نیست که در سالهای بعد، حرم و بارگاه و ضریح و آستان مقدسی نیز تدارک دیده شود. گرچه اگر موانع طبیعی نظیر واقعشدن مزار سردار سلیمانی در گلزار شهدای کرمان و مابین دیگر قبور و مجاورت گلزار مذکور با کوههای پیرامون نبود، منطقاً این حرمسازی تا بهحال انجام شده بود.
*
نکتهی مهم اینجاست که بسیاری از مناسک پیشین و زیارتگاههای پیشین و گروههای دینی پیشین نیز با روندهایی مشابه همینها که شاهدیم، گاه با تدریجی بیشتر و شتابی کمتر، ساخته و پرداخته شده و استمرار یافته و تثبیت شده و با انتقال به نسلهای بعد به "سنت" دینی مذهبی تبدیل شدهاند.
@mohsenhesammazaheri
📝جمهوری اسلامی نیازی به فعال سیاسی زن ندارد
🔻من در فضای عمومی، تقریباً هیچوقت فعالیت زنانه نداشتهام. در حوزه زنان مطالعه و کار خاصی نکردهام و اغراق نیست اگر بگویم فقط جنسیتم زن بوده که آن را هم طبعاً دخیل در کارم نکردهام. حوزهی کار من در رسانه، تحلیل سیاسیست و نگاه منطقی این است که چه فرقی میکند نویسنده تحلیل، زن است یا مرد، قرار است فکرش شنیده و خوانده شود دیگر. برای خودم هم واقعاً فرقی نمیکرد.
🔻با این همه، وقتی رهبر با بانوان دیدار دارد، هیجان دارم، منتظر میمانم ببینم کجای این دیدار به شغل من ارتباطی مییابد و کجا رهبر از فعالیت سیاسی زنان برای دفاع از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی میگوید. جمله جملهی دیدار برایم مهمتر میشود انگار. منتظر میمانم جملات آقا کمکم بیاید و ببینم در مورد ما چه گفتهاند. کارمان را دیدهاند؟ نقدی و نکتهای دارند و کجای کار را باید همانطور که بوده و کجا را با اصلاح پیش ببریم و ... همه دیدارها البته همین است؛ اما دیدار با بانوان برای من که زنم حساستر میشود، هر قدر هم کارم ربطی به جنسیتم نداشته باشد.
🔻چهارشنبهای هم که گذشت (۱۴ دی)، اوضاع من همین بود. نشستم منتظر؛ از تک جملههایی که میآمد تا فیلم و متن کامل دیدار. خواندم و دیدم و شنیدم و استفاده کردم. اما هیچ جای این دیدار زنان با ولیفقیه، حرفی از فعالیت سیاسی زنان نشد. حس سرخوردگی داشتم!
🔻خیلی فکر کردم، به خودم، به همهی مطالب سیاسیام، به همه کسانی که آن اوایل کارم، از سیاسی نویسی یک زن تعجب میکردند. میدانید، بدون تعارف اینکه اول و آخر فکرهایم رسیدم به اینکه جمهوری اسلامی نیازی به فعال سیاسی زن در رسانه ندارد، امثال من خودمان را ناخوانده به این ضیافت دعوت کردیم. ضیافت که البته چه عرض کنم، جنگ و دعوا! معرکهی دفاع مقدس از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی.
🔻فقط نه اینکه مهمانان ناخواندهی این میدان شدیم، بلکه خودمان را تا جایی که زورمان رسید، تحمیل کردیم و زورمان زیاد نبود! خدا رحمت کند مرضیه دباغ را، الگوی ما -بی انکه حتی انگشت کوچک او شده باشیم- شاید همچون اویی بود که خودش را به جمهوری اسلامی تحمیل کرد، نه اینکه کسی او را خواسته باشد. وگرنه که در مخیلهی هیچ یک از مردان جمهوری اسلامی، محافظ زن یا فرمانده سپاه زن نمیگنجید و هنوز هم نمیگنجد. او همه جوره یک استثناء بود.
🔻حالا هم توصیهام به خواهرانی که شاید کلام من نزدشان اندک اعتباری داشته باشد، همین است که دنبال کار سیاسی نروید یا آنقدر قوی باشید که سرخورده نشوید و منتظر تقدیر و تحسین نمانید و آنقدر قویتر که نتوانند نادیدهتان بگیرند و بتوانید خودتان را تحمیل کنید. وگرنه جمهوری اسلامی به خودی خود نیازی به زن فعال سیاسی احساس نمیکند. ما اما دوستش داریم و پای آن میمانیم...
۱۷ دی ۴۰۱
@asoupar