✍تصاویر گلها، گیاهان، ستارگان، ابزار جنگی، شخصیتهای ادبی و ... همرا با توضیحات و نمونههای از شعر و نثر. ✍فیلمها و کلیپهای ادبی https://t.me/joinchat/AAAAAE_PKsBjBFtvmZ9XNg ارتباط با ادمین جهت ارسال تصاویر: @MaryamBehvandi
اا═.🌸.═════════╔
گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚
بخش شصت و نُهم:
💢 خانِ دوم
💠 گوینده: آرش نعلچگر
💠 کانالِیوتوپ: persian poetry
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
** ۲۷ اردیبهشت زاد روز عباس معروفی
خالق سمفونی مردگان
برف شاخه ها را خم کرده بود و در بارشِ بعد حتما می شکستشان. آدم ها هم مثل درخت ها بودند. یک برف سنگین همیشه وجود داشت و سنگینی اش تا بهار دیگر حس می شد. بدیش این بود که آدم ها فقط یک بار می مردند و همین یک بار چه فاجعه دردناکی بود...
#سمفونی_مردگان
#عباسمعروفی
****
راهش را کشید و رفت....
یکباره دیدم دیگر نیست....
نمیدانستم به این روز میافتم...
آخرین حرفش بدجوری توی ذهنم مانده.
. گفت بیمعرفت!
چهجوری عواطف و خاطرات را ...
قورت دادی؟
هستهی آلبالو که نبود!
#عباسمعروفی
#تماما_مخصوص
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
خانهی #فئودور_داستایفسکی
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚
بخش شصت و هفتم:
💢 به بند کشیدهشدنِ کیکاووس به دستِ دیو سپید
💠گوینده: آرش نعلچگر
💠کانالِیوتوپ: persian poetry
آمیختن مطالب جعلی با مطالب اصلی برای باورپذیر کردن جعلیات به نام بزرگان روش تازه ای است که در فضای مجازی رواج یافته است؛ به گونه ای که جاعلان سخن خود را با سخن بزرگان می آمیزند تا اندیشه و احساسات خود را به مخاطب القا کنند.
نمونه این شیوه جعل سروده زیر است که به فردوسی نسبت داده اند، در حالیکه تنها دو بیت آن از فردوسی است ؛ دو بیت دیگر از افزوده ها به شاهنامه و باقی ابیات جعلی اند.
۱-چو بخت عرب بر عجم چیره گشت،
همه روز ایرانیان تیره گشت!
۲- جهان را دگرگونه شد رسم و راه؛
تو گویی نتابد دگر مهر و ماه.
۳- ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت؛
ز گُل عطر و معنی ز فرهنگ رفت!
۴- ادب خوار گشت و هنر شد وبال؛
ببستند اندیشه را پرّ و بال!
۵- جهان پر شد از خوی اهریمنی؛
زبان مهر ورزیده و دل دشمنی!
۶- کنون بی غمان را چه حاجت به می؟!
کران را چه سودی از آوای نی ؟!
۷- که در بزم این هرزه گَردانِ خام ،
گناه است در گردش آریم جام .
۸- به جایی که خشکیده باشد گیاه،
هدر دادن آب باشد گناه!
۹- چو باتخت منبر برابر شود،
همه نام بوبکر و عمّر شود!
۱۰- ز شیر شتر خوردن و سوسمار،
عرب را به جایی رسیده است کار،
۱۱- که تاج کیانی کند آرزو!
تفو بر تو ای چرخ گردان! تفو!
۱۲- عرب هر که باشد مرا دشمن است؛
کج اندیش و بدخوی و اهریمن است!
۱۳- دریغ است ایران که ویران شود؛
کنام پلنگان و شیران شود!
از بیت نخست تا بیت نُهم به دو دلیل مهم از فردوسی نیست؛ نخست دلیلِ نسخه شناسانه است؛ با نگاهی به دست نویس های کهن و چاپ های شاهنامه فردوسی، هیچ یک از این ابیات را در نسخه ها و چاپ های شاهنامه نخواهیم یافت . دوم دلیل سبک شناسانه است؛ با اندکی دقت در می یابیم که برخی از این ابیات، به ویژه بیتِ آغازین و بیت دوازدهم ، نه تنها از اندیشه فردوسی و روح حاکم بر شاهنامه به دور است، بلکه با زبان ادبی و سبک فردوسی نیز بیگانه است. برای نمونه مصرع دوم بیت پنجم اشکال وزنی دارد و واژگانی همچون: نشئه، عطر، ادب و هدر نیز کاربردی در شاهنامه ندارند.
اما بیت های نُهم و سیزدهم از ابیاتِ اصلی شاهنامه اند.
بیت "چو باتخت منبر برابر کنند،
همه نام بوبکر و عمّر کنند"
از نامه رستمِ فرخزاد به برادرش انتخاب شده است.
(شاهنامه فردوسی، خالقی مطلق، هشتم، ۴۱۷).
بیت "دریغ است ایران که ویران شود؛
کنام پلنگان و شیران شود "
از داستان جنگ هاماوران انتخاب شده است.
(شاهنامه فردوسی، خالقی مطلق، دوم، ۸۲).
بیت های دهُم و یازدهم را هیچ یک از مصحّحان شاهنامه در تصحیح علمی - انتقادیِ خود درون متن نبرده اند؛
از جمله در شاهنامه چاپ مسکو، مصحّحان این ابیات را به حاشیه برده اند .
(شاهنامه فردوسی، چاپ مسکو ، نهم ، ح ۳۲۲).
دکتر جلال خالقی مطلق نیز در تصحیح خود از شاهنامه فردوسی دو بیت یاد شده را برافزوده دانسته و به حاشیه برده اند.
(شاهنامه فردوسی، خالقی مطلق، هشتم ، ح ۴۲۳) .
دکترحیدر زندی
عضو کمپین مبارزه با نشر جعلیات
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
بیست و پنجم اردیبهشتماه زادروز دکتر علیاشرف صادقی، منتخب بیست و پنجمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
آشنایی من و دکتر صادقی به بیش از نیم قرن پیش و به سالهای آغازین دهۀ چهل خورشیدی بازمیگردد. در محوطۀ دانشگاه سوربن، در جوار دیوارها و مجسمۀ سنگی آن، جوان لاغراندامی را دیدم. گفتند فلانی است، جزء دانشجویان بورسیۀ شاگردان اول است، بسیار جدی است و شدیداً طالب علم. غالباً در کتابخانههاست و به دنبال منابع برای رشتۀ زبانشناسی که برگزیده است، از این کلاس به آن کلاس میرود و هیچ فرصتی را برای پیشبرد اهداف تحصیلیاش از دست نمیدهد. در کلاسهای بنونیست همدیگر را میدیدیم و در همان سالها کلاسی را به همراهی او و فیلیپ ژینیو و زندهیاد احمد تفضّلی در محضر دومناش استاد راهنمای دکتری من، متون پهلوی و دینکرد خواندیم.
او با موفقیت از رسالۀ دکتری خود با راهنمایی آندره مارتینه در سال ۱۳۴۶ دفاع کرد و به ایران بازگشت. از آن پس آشنایی من و دکتر صادقی به دوستی انجامید. در گروه زبانشناسی و زبانهای باستانی دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران همکار شدیم؛ گروهی که در دانشکدۀ ادبیات به دلیل استادان ارزندهاش بسیار خوش درخشید. دکتر صادقی از آن پس از مسیری که از جوانی در پیش گرفته بود، منحرف نشد و همیشه پژوهشگری ماند وفادار و در خدمت مسائل زبان فارسی.
دوستان ما به خاطر دارند که او همیشه با مدادی کوچک که در جیب دارد نکتههای جالب را با نکتهسنجیهای خاص خودش میبیند، یادداشت میکند و همۀ اینها تبدیل به مقالاتی سودمند میشوند که فهرست بالابلند آن در دسترس همگان قرار دارد.
او زبانشناسی است که ارتباط تنگاتنگ با ادبیات فارسی و ادبیات و زبانهای باستانی ایران دارد و از این نظر در میان زبانشناسان ایران از برتری خاصی برخوردار است و او همۀ این اطلاعات خود را در خدمت زبان فارسی قرار داده است و از این رو در این رشته فرد بسیار موفقی است.
دکتر ژاله آموزگار، عضو شورای تولیت و هیئت گزینش کتاب و جایزۀ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
[دفترچۀ بیست و پنجمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار، اهداشده به دکتر علیاشرف صادقی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۷، ص ۴۴-۴۵]
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
🎧 سخنرانی دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
در بارهی سعدی و فردوسی
سال ۱۳۸۰
زاد روز دکتر ابوالفضل خطیبی فرخنده باد
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
یک نفس
بی یادِ جانان
بر نمیآید مرا
#فیضکاشانی
یادِ عزیزانِ رفته به خیر🖤
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
جاودانْ خِرَد
درستایشِ حکیم فردوسی
[متنِ کامل]
بزرگا! جاودانْمردا! هُشیواری و دانایی
نه دیروزی که امروزی، نه امروزی که فردایی
همه دیروزِ ما از تو، همه امروزِ ما با تو
همه فردایِ ما در تو، که بالایی و والایی
چو زینجا بنگرم، زانسوی دَه قرنت همیبینم
که میگویی و میرویی و میبالی و میآیی
به گِردت شاعرانْ انبوه و هر یک قُلّهای بِشْکوه
تو امّا در میان گویی دماوندی که تنهایی:
سر اندر ابرِ اسطوره، به ژرفاژرفِ اندیشه
به زیرِ پرتوِ خورشیدِ دانایی چه زیبایی!
هزاران ماه و کوکب از مدارِ جانِ تو تابان
که در منظومۀ ایران، تو خورشیدی و یکتایی
ز دیگرْشاعران خواندم مَدیحِ مستی و دیدم
خرد مستی کند آن جا که در نظمش تو بستایی
اگر سرْنامۀ کارِ هنرها دانش و داد است
تویی رأسِ فضیلتها که آغازِ هنرهایی
سخنها را همه، زیباییِ لفظ است در معنی
تو را زیبد که معنی را به لفظِ خود بیارایی
گهی در گونۀ ابر و گَهی در گونۀ باران
همه از تو به تو پویند جوباران که دریایی
چو دستِ حرب بگشایند مردان در صفِ میدان
به سانِ تُندَر و تِنّیِن همه تن بانگ و هَرّایی
چو جایِ بزم بگزینند خوبان در گلستانها
همه جان، چون نسیم، آرامشی وَ بْریشمآوایی
بدان روشنروان، قانونِ اشراقی که در حکمت
شفایِ پور سینایی و نورِ طورِ سینایی
پناهِ رستم و سیمرغ و افریدون و کیخسرو
دلیری، بخردی، رادی، توانایی و دانایی
اگر سُهراب، اگر رستم، اگر اسفندیارِ یَل
به هَیجا و هجومِ هر یکیشان صحنهآرایی
پناه آرند سوی تو، همه، در تنگناییها
تویی سیمرغ فرزانه که در هر جایْ ملجایی
اگر آن جاودانان در غبارِ کوچِ تاریخاند
توشان در کالبَد جانی که سُتواری و برجایی
ز بهرِ خیزشِ میهن دمیدی جانشان در تن
همه چون عازَرند آنان و تو همچون مسیحایی
اگر جاویدیِ ایران، به گیتی در، معماییست
مرا بگذار تا گویم که رمز این معمایی:
اگر خوزی، اگر رازی، وگر آتورْپاتانیم
تویی آن کیمیایِ جان که در ترکیبِ اجزایی
طخارستان و خوارزم و خراسان و ری و گیلان
به یک پیکر همه عضویم و تو اندیشهٔ مایی
تو گویی قصه بهر کودکِ کُرد و بلوچ و لُر
گر از کاووس میگویی ور از سهراب فرمایی
خِرَدآموز و مهرآمیز و دادآیین و دینپرور
هُشیوار و خِرَدمردی، به هر اندیشه بینایی
یکی کاخ از زمین افراشته در آسمانها سر
گزند از باد و از باران نداری کوهِ خارایی
اگر در غارتِ غُزها، وگر در فتنۀ تاتار
وگر در عصرِ تیمور و اگر در عهدِ اینهایی،
هَماره از تو گرم و روشنیم، ای پیرِ فرزانه!
اگر در صبحِ خرداد و اگر در شامِ یلدایی
حکیمان گفتهاند: «آنجا که زیباییست، بِشْکوهیست»
چو دانستم تو را، دیدم که بِشْکوهی که زیبایی
چو از دانایی و داد و خِرَد، دادِ سخن دادی
مرنج اَر در چنین عهدی، فراموشِ بِعَمدایی
ندانیم و ندانستند قَدرت را و میدانند،
هنرسنجانِ فرداها، که تو فردی و فردایی
بزرگا! بخردا! رادا! به دانایی که میشاید
اگر بر ناتوانیهای این خُردان ببخشایی
استاددکترمحمدرضا شفیعی کدکنی
از دفترِ «مرثیههای سروِ کاشمر»
پینوشت:
تِنّین: اژدها / هَرّا: بانگ و فریاد هراسآور و مهیب / عازَر: در انجیل به صورت «الیعازر» آمده است و نام مردی است که مسیح بر سرِ گور او آمد و او را، چهار روز پس از مرگِ وی، زنده کرد. حضرت مولانا فرموده است:
به جهانیان نماید تنِ مرده زنده کردن
چو مسیحِ خوبیِ تو سرِ گورِ عازَر آمد
خوزی: خوزستانی / آتورپات: آذربایجان
#حکیم_فردوسی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
گریه های بعدِ تو
استادحسین زمان
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
**یادی از
#استادپرویزمشکاتیان
به مناسبت زاد روزش
و آلبوم «وطن من»
«وطن من» آلبومی با آهنگسازی پرویز مشکاتیان و خوانندگی زندهیاد ایرج بسطامی است که در سال ۱۳۷۳ منتشر شد. سبک این آلبوم سنتی و دارای ۵ قطعه است. «وطن من» چهارمین آلبوم مشترک مشکاتیان و بسطامی است. این آلبوم به همراه «افشاری مرکب» معروفترین آلبومهای حاصل همکاری آن دو هستند.
نخستین قطعه آلبوم «وطن من»، تصنیفی است همنام آلبوم، با شعری از ملکالشعرای بهار. بسطامی دو بیت آغازین این تصنیف را ابتدا پایین و غمآلود میخواند و بعد دوباره همان ابیات را در اوجی سوزناک اجرا میکند. مشکاتیان درباره آواز بسطامی در این قطعه گفته است: «ایرج قطعه وطن من را به بهترین شکل خواند که از آن زیباتر نمیشد. چیزی که در نهانخانه هر ایرانی است، ایران است که برایش اشک میریزیم، شعر میگوییم، آهنگ میسازیم و ... درک عظمت و شکوه یک مقوله است و اجرای آن مقولهای دیگر و ایرج این قدرت را داشت.»
یاد و خاطره هر دو استاد گرامی باد.
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
به احترام استاد حبیب یغمایی ( ۱۲۸۰ درخور-۲۴ اردیبشت۱۳۶۳ش)موَسس ومدیر مجله یغما. شاعری رند و ظریف گو، نویسنده ای بی پروا و ایجاز پیشه ،دوستی شیرین سخن، پُر از خاطره های تازه ونشنیده از بزرگان زمانه.
قبلا عرض کردم در سال۱۳۵۲ ،دوران دانشجویی ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان به پایمردی و راهنمایی استادی عزیز-که تربت اوباد عنبرین- دکترفرهاد آبادانی، مشترک سه مجله معتبر روز شدم، راهنمای کتاب، یغما و سخن، هرسه را با تخفیف ۵۰٪ دانشجویی ( آن زمان رتبه استادی و دانشجویی و معلمی، درهرساحتش فرّوشکوهی داشت) - هر سه مجله معتبر را تا آخرین شماره انتشار، به گونه مجلّد،الان درکتابخانه ام دارم.
مجله یغما را بسیاردوست می داشتم به احترام نویسندگان بزرگی چون مجتبی مینوی،اسلامی ندوشن، ایرج افشار، باستانی پاریزی، سعیدی سیرجانی،غلامحسین یوسفی و... واشعاری که حبیب یغمایی برمی گزید ومی دانستم رازی در این انتخاب است، خواه آن شعر از ،حسن وثوق یاوثوق الدوله یدالله بهزاد ،حمیدی شیرازی، امیری فیروزکوهی و سعیدی سیرجانی باشد.یا دیگری.
جاذبه دیگر، نمک پاشی شاعرانه استادحبیب یغمایی بود،موجز امایک جهان معنی ونکته رندانه یا به قول امیری فیروزکوهی " تک مضراب حبیب" باخود داشت، درست برهدف می زد هم شیرین هم نمکین. چنانکه روزی مقاله ای از امیری فیروز کوهی را ، که حبیب باچهارپنج کلمه دوستانه نواخت اما کفر امیری را در آورد، ومقاله آتشینی زیر " امان از تک مضراب های حبیب" دریغما نوشت وحبیب هم بدون حذفی، آن را چاپ کرده بود بدون این هیچکدام ره کینه ودشمنی وقهری پیشه کرده باشند
حبیب یغمایی درشاعری هم به فتوای استاد یوسفی و اخوان ثالث از استادان گزیده گو بود که درتصحیح کلیات سعدی مخصوصاً غزلیات وقصاید سعدی یار توانای ذکاء الملک محمدعلی فروغی بود. کتاب گرشاسب نامه اسدی که درسال ۱۳۱۵ تصحیح وچاپ کرد هنوز چاپ معتبر زمانه است و ایضاً منتخب شاهنامه اش.
شعر روباه وکلاغ او در کتاب های دبستان که هنوز کسی با دید نقد ننگریسته که بگوید یک واژه اضافی یاحشو در آن مثنوی راهی ندارد
حبیب ۳۱ سال مجله یغمارا باایثار جوانی وتندرستی خویش منتشر کرد، اما سرمقاله آخرین شماره مجله که وداع باخوانندگان ومجله اش بود و چشمانش و پاهایش به قول فردوسی " آهو گرفته بود" اشک هر خواننده وداننده اهل ادبی را در می آورد.
چند شعر او سرمشق دیگر شاعران قرار گرفت از جمله:
تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را
چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را...
که
استاد شهریار و رعدی آدرخشی را برانگیخت به نظیره گویی با او روی آورند
غزل زیبا وشیوای دیگر او:
نه نماز بامدادی، نه دعای شامگاهی
نه زچشم توبه اشکی، نه زسوز سینه آهی
وصیت نامه منظوم وطنز آمیز او با مطلع:
من نمی خواهم که بعد ازمرگ من افغان کنند
دوستان گریان شوند ودیگران گریان کنند...
قطعه ای سوزناک که برای نابینایی آخر عمر سرود بامطع:
نازنین چشم من،کجا رفتی
بی وفا بی وفا،چرا رفتی
محرم آشنای من بودی
از چه ای محرم آشنا رفتی...؟
روانش شاد باد که از خدمتگزاران صدِّیق روزگار مابود.
#استادمسعودتاکی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا.═.🌸.═════════╔
همیشه خِرَد پاسبانِ تو باد
همه نیکی اندر گمانِ تو باد
اا.═════════.🌸.═╚
🔶 دکتر علیرضا قیامتی
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
.
طالبان، جلال آلاحمد را هم ممنوع کرد
فهرست نویسندههای ممنوعه جدید در حکومت طالبان؛ از جلال آلاحمد تا غلامحسین ساعدی هم ممنوع شد
لیست کتب و نویسندههای ایرانی ممنوعه در حکومت طالبان طولانیتر شده است. براساس اطلاعات رسیده به «فرهیختگان»، در لیست جدید نام نویسندگانی مانند جبران خلیل جبران، علی صفایی حائری، علامه طباطبایی، محمدعلی جمالزاده، جلال آل احمد، غلامحسین ساعدی و هوشنگ گلشیری به چشم میخورد که کتابهایشان در افغانستان ممنوع شده. البته به گفته کتابفروشان هنوز لیست رسمی به آنها اعلام نشده اما کتابهای این نویسندگان در بازدیدهای مکرر از کتابفروشیها جمعآوری میشود.
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
"یکی از کاملترین رمانهای ایرانی" (سمفونی مردگان)
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
من هیچگاه رمانخوان و داستانِکوتاهخوانِ حرفهای نبوده و نیستم؛ یعنی چندان در جریانِ انتشارِ داستانها و پیگیرِ نقدها و تفسیرها و جویای نام ربایندگانِ جوائز این عرصه نبودهام؛ اما سه دهه است که داستانِ امروز را دنبالمیکنم. دانهدرشتهای این عرصه را خواندهام و کموبیش آثارِ شاخص را، حتی آثارِ کمترشناختهشده را، میشناسم و میخوانم.
سمفونیِ مردگان را در همان سالهای نخستِ انتشارش خواندم. خوب بهیاددارم اولین چیزی که پساز خواندنش در ذهنم شکلگرفت این بود: اثری شاخص که از منظر تبارشناسی از زیرِ قبای هدایت یعنی بوفِ کور بیرونآمده. همانطور که دهها داستان بلند را میتوانبرشمرد که وامدارِ بوف کور اند. معروفی در نگاهم همواره هدایتی روزآمد بوده. بعدها با خواندنِ پیکرِ فرهاد دیدم نويسنده علناً در این اثر به گفتگو با هدایت نیز پرداخته. گویا او قصدداشته با خلقِ این اثر، ثنویّتِ زنِ اثیری و زنِ لکّاتهی موجود در بوف کور را به وحدتی واقعگرایانه بدلکند. درحقیقت نویسنده این اثرش را با تکیه و تاکید بر جانِ رنجورِ زنانِ ایرانی و از دریچهی روانِ آزردهی آنان آفریده؛ البته با نثری بهمراتب شستهرفتهتر از اثرِ هدایت.
سمفونی مردگان اثری است پروپیمان و چندلایه. دارای نثری شاعرانه و درخشان. همه چیزِ آن پیمانهزده و بهمیزان طراحی شده؛ همانطور که سووشون و همسایهها و جای خالیِ سلوچ آثاری یکه و کامل اند.
سمفونی مردگان از آن جنس آثاری است که هرازچندسالی بهصرافتمیافتم و با خود میگویم حالا دیگر زمانش فرارسیده بارِ دیگر آن را بخوانم. هم تجدید خاطرهای است، هم تماشای جهان از دریچهها و زوایایی است که گویا بهتازگی به روی آدمی گشودهمیشود.
گمانمیکنم تا داستانِ ایرانی زنده است، سمفونیِ مردگان نیز زندهخواهدماند؛ چراکه نويسندهی کاردانَش، دستگذاشته بر آلامِ ازلی-ابدی و خراشهای همیشگیِ روحِ آدمی. معروفی در سمفونیِ مردگان روانِ زخمخوردهی ایرانیان و بلکه آدمی را بامهارتی تمام بهتصویرکشیدهاست. او نویسندهای است که اعماقِ جانِ آدمی را میکاود و در آثارش با امروزیترین ماجراها و آدمها، دیرینهترین دردها را بازتابمیدهد.
یادش گرامی!
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚
بخش شصت و نُهم:
💢 خانِ دوم
💠 گوینده: آرش نعلچگر
💠 کانالِیوتوپ: persian poetry
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
گزارشِ شاهنامۀ فردوسی
اا═════════.🌸.═╚
بخش شصت و هشتم:
💢 خانِ نخست
💠گوینده: آرش نعلچگر
💠کانالِیوتوپ: persian poetry
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
شاهنامه و هویتِ ملی
اا═════════.🌸.═╚
🔶 دکتر قیامتی
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
یادمان
#دکترحسناحمدیگیوی
سال ها در لغت نامه دهخدا خدمت کردند. شعر زیر با عنوان " خدمت عاشقانه " از ایشان است:
نیم قرن است در لغت نامه
با لغت نرد عشق می بازیم
در ره اعتلای نام وطن
رخش تحقیق و علم می تازیم
بی ریا و تظاهر و دعوی
واژه پیرا و واژه پردازیم
عاشقانیم دور از آز و نیاز
با کم و بیش دهر دمسازیم
از ثبات و تلاش و پویه خویش
پیش وجدان خود سر افرازیم
چو سواران ز خیل ما رفتند
ما هنوز اسب عشق می تازیم
خلق بر مال و جاه می نازند
ما بدین بزم علم می نازیم
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
🔊فایل صوتی
حکیم ابوالقاسم فردوسی: میراث دار هویت ملی ایران
فردوسی
زندگی فردوسی
در باره شاهنامه فردوسی
رستم
ترتیب و وزن بخشهای شاهنامه
ابیات الحاقی
رستم و تهمینه
زن در شاهنامه
تصویر در شعر فردوسی
ایرانگرایی در شعر فردوسی
تاثیرپذیری خیام و حافظ و نظامی و... از اندیشه و شعر فردوسی
شوکت بر باد رفته ایران
آرامگاه فردوسی و تاریخچه ساخت و تخریب آن
مدح و تجلیل فردوسی به قلم شاعران پس از فردوسی
تجلیل فردوسی به قلم شاعران ماصر
شاهنامه فردوسی🌹
🌹❤️🌹🌺🦋🌴
بهمناسبت زادروز
#محمدامین_ریاحی
💥آن جوانبخت که میزد رقم خیر و قبول
بندۀ پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
گاهی در شعر حافظ به تعبیری میرسیم که با تحول وضع زندگی بهکلی فراموش شده یا معنی آن تغییر کردهاست... مثلاً وقتی سائلی از کسی چیزی طلب میکرد، از گفتنِ «نه» اکراه داشتند، میگفتند: «خیر»، یعنی خدا خیرت دهد، ما چیزی نداریم بدهیم. از بیت حافظ چنین برمیآید که وقتی خواجهای میخواست غلامانی را آزاد کند، فهرستی از نامهای آنان را به نزدش میبردند. او در برابر اسم آنان که میخواست نگه دارد رقم قبول میزد، و آن عده پیران و ازکارافتادگان را که میخواست آزاد کند، مینوشت خیر؛ یعنی خدا خیرشان دهد.
(برگرفته از: #محمدامین_ریاحی، گلگشت در شعر و اندیشۀ #حافظ، تهران: علمی، چاپ دوم، بهار ۱۳۷۴، ص ۱۰۳ و ۱۰۴)
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
انسان ِ خوب در شاهنامه چهگونه کسی است؟
انسانی است که به زحمت میشود گفت که با امروز مناسبت دارد، کما آنکه حتی در آن زمانها هم کسانی که در شاهنامه بهخوبی شناخته شدهاند، جای محکمی در زندگی نیافتهاند، تقریباً همهی آنها خیلی زود مردهاند و آن تعداد کسانی هم که زندگی کردهاند، زندگی آنها با کشمکش و رنج همراه بوده است.
به هر حال برای ما که در کار ِ وداعکردن با گذشته هستیم، خالی از فایده نیست که ببینیم گذشتگان نسبت به انسان ِ خوب و انسان بد چه نظری داشتهاند، زیرا شاهنامه چکیدهی فرهنگ و فرزانگی ایران پیش از اسلام است و تنها در این کتاب است که ما میتوانیم به ذخیرهای از تجربهها و آموختههای پدران خود در طی سالیان ِ دراز دست یابیم.
بهطور کلی انسان ِ خوب ِ شاهنامه دارای این صفات است:
۱- خردمندی
هیچ صفتی برای مرد و زن بالاتر از خردمندی نیست. کسی که از خرد برخوردار است میداند که چهگونه باید زندگی کند. هرگز زیان نمیبیند و به راه کژ نمیافتد. خرد، گوهر زندگی است، چون آن را یافتی رستگاری این جهان و آن جهان با توست.
۲- فرهنگ
پس از خرد، فرهنگ میآید. در واقع این دو به هم وابستهاند. خردمند به فرهنگ روی میبرد، و با فرهنگ از خرد نصیب مییابد. خاصیت فرهنگ آن است که به ما راه و رسم زندگی میآموزد و انسانیت ما را میشکفاند. فرهنگ، اکتسابی است، هرچند برای دستیافتن به آن، آمادگی ذاتی لازم است.
مرد با فرهنگ از اعتدال و آهستگی و رفتار برخوردار است.
۳- صلحطلبی
با آنکه شاهنامه کتاب جنگهاست، با اینحال مرد خوب کسی است که صلحطلب باشد. تنها در یک مورد جنگ رواست، و آن جنگ بر ضد بدی است. جنگهای کینخواهی نیز از اینجهت واجب است که برای مجازات ِ گناهکار است.
۴- بیآزاری
انسان خوب به کسی آزار نمیرساند. مصراع معروف «میازار موری که دانهکش است»، همهی حکمت ِ شاهنامه را در خود خلاصه کرده است. فریدون به پسرش ایرج میگوید:
نباید ز گیتی تو را یار جُست
بیآزاری و راستی یار ِ توست
بیآزاری جنبهی خودداری دارد، جنبهی مثبت آن خدمتگزاری است و همهی مردان ِ خوب ِ شاهنامه سعی داشتهاند که خدمتگزار مردم باشند.
۵- نام ِ نیک
این درست نیست که انسان به هر قیمتی شد زندگی کند، باید با نیکنامی و سربلندی، عمر بهسر برد. در نظر ِ پهلوانان ِ خوب ِ شاهنامه، مرگ بهتر از بدنامی است، چنانکه در این بیت آمده است:
به نام ار بریزی مرا گفت خون
به از زندگانی به ننگ اندرون
برگرفته از کتاب «نوشتههای بیسرنوشت» #استادمحمدعلیاسلامیندوشن، صص ۶۶-۵۴
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
**یادمان
#استادحسینزمان
زندونی
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
"حسین زمان"
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
موسیقی و ترانه و آواز همیشه در حاشیهی زندگیام حضوردارد. اگرچه هیچگاه اهلِ مجموعهکردنِ نوار و سی دی و فلش نبودم و نیستم و اغلب سعیمیکنم از فرصتهای پیشآمده درویشانه بهرهببرم. در خودرو، خیابان یا خانه، همواره گوشبهزنگ شنیدن ام.
ازهمان خردسالی در شنیدنِ صداها و نواهای تازه گوشِ حساسی داشتم و دارم.
یادممیآید چهارپنج ساله بودم و عمهام که چندماهی بود مادرشدهبود میخواست جایی برود. به من گفت بنشینم و پاهایم را درازکنم. و بچه را خواباند روی پایم. برای آنکه حوصلهام سرنرود نواری را گذاشت و رفت: "اگه عشق همینه اگه زندگی اینه ...".
چندسال بعد داشتم با روسریِ مادرم در جوی پشتِ خانهمان ماهی میگرفتم که کاسِتی پیداکردم. گفتم حتماً آب خرابشکرده. بردم با ضبطِ همسایه و بچهاش گوشدادیم: "آمِنه! آمِنه! عشقِ تو ...".
بعدها اغلبِ آهنگهای غیرِ مجازِ قبل و بعد انقلاب را از رادیو کویت میشنیدم.
اما دانشجو که شدم درست در سالهای پایانی دورهی کارشناسی اینجا و آنجا صداهای تازه بهگوشمیرسید. تا آنجا که بهیاددارم اغلب خودِ صداوسیما آنها را پخشمیکرد. و ناگفته نماند اینها چندان هم "صِدا"های تازهای نبودند. بیشترشان "صَدا"های "صِدا"های آنور آب بودند.
هرچه بود در "آن کویرِ وحشت" غنیمتی بود؛ و ما هم نسلی، اگرچه کمتر خوشحال، اما بسیار "خرسند" بودیم.
دههی هفتاد، دههی انفجارِ صداها بود؛ صداهایی که بعدها به فریادها هم کشیدهشد. قاسمِ افشار، محمد اصفهانی، ناصر عبداالهی، خشایارِ اعتمادی و دیگران. اما من قبل از همهی اینها سالِ هفتاد و دو، در حیاطِ دانشکدهی ادبیاتِ حصارکِ کرج، طیّ مراسمی صدایی تازه شنیدم که آن سالها این آهنگش مشهور بود: گل میروید ز باغ گل میروید ... .
همزمان بهویژه در برنامههایی نظیرِ "ساعت خوش" خاوری و گودرزی و دیگرانی هم آمدند و تابوها ترکبرداشت.
حسین زمان حنجرهای زخمی و صدایی شکسته داشت. آهنگِ "مسافر"ش نمونهوار این حالات را در خود دارد. در فضای دوم خردادی گلکرد و در انتخاب شعرهایش هم گرایشی به شاعران و ترانهسرایانِ میانهرو داشت. اعتراضهایش همچون شعرهای قیصر بیشتر گلهگزارانه و ازسرِ خیرخواهی بود.
بعدها که درها بسته و دریچهها تنگتر شد، کنارگذاشتهشد. و سالها خبری و صدایی از او نمیشنیدم تا یکیدو ماه پیش که جایی گفتهبود دخترم که بازداشتاشکردهاند از من پرستاریمیکرد. پس بیمار بود. و دیروز هم، چه زود رفت. یادش گرامی!
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
مجمع خوبان دو عالم:
ایستاده از چپ:
شفیعی کدکنی، جلال خالقی مطلق، ایرج افشار، بهرام بیضایی
نشسته از چپ: سایه، پرویز مشکاتیان
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
اا═.🌸.═════════╔
باز باران با ترانه ...
اا═════════.🌸.═╚
🔶 شعری به یادماندنی از گلچینِ گیلانی
🔶 دکتر رشید کاکاوند
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
✨هو✨
واعظ كه مواعظش به جز نيش نبود
صوفي كه دمي به حالت خويش نبود
افسوس كه مردان قلندر رفتند
گشتيم بسي اثر ز درويش نبود...
🍃جناب صفی علیشاه اصفهانی🍃
رسم درویشان بر این است که اگر به تشنه رسند آب دهند و سر به زیر دارند و نظاره میکنند، پس ازین طایفه هر که خود را انگشت نمای خلق میکند بیقين بدان که نه ولى و نه عارف است، مالدوست و یا جاه دوست است و به دنبال دنیاست، درویش نه همچون اهل دنیا باشد از آن جهت که اهل دنیا به ضرورت دنیا، دنیا را حاصل میکنند و درویش نه در دنیاست بلکه در عقباست.
🍃انسان کامل
عزیز الدین نسفی🍃
سفرگاه عرفان شرق
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
مرثیه
مرگِ او، زندگیِ دوّم او بود،
که گردید آغاز.
شیشهٔ عطری،
سربسته،
سرانجام شکست.
همگان بو بُردند،
که چه چیزی را دادند از دست.
#دکترمحمدرضاشفیعیکدکنی
#مریممیرزاخانی
[۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۶ – ۲۳ تیر ۱۳۹۶]
به مینو روانش همی شاد باد🖤
🪷🪷
♧▬▬▬❄️
• @GaleryeTasavireAdabi
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧