﷽ ★. ★. ★. وحشی بافقی مَرد سوز و درد، عشق و تنهایی... شاعر شماره یک ترکیب بند پارسی و غزلسرای بزرگ غزلهای عاشقانه ★. دل و طبعی که من دارم اگر دریا و کان باشد یکی جوهر نثار آید یکی گوهر فشان باشد #وحشیبافقی @P_A_R_Si
دل و طبع خویش را گو که شوند نرم خوتر
که دلم بهانه جو شد من از او بهانه جوتر
گله گر کنم ز خویت به جز اینقدر نباشد
که شوند اگر تو خواهی قدری ازین نکوتر
همه رنگ حیله بینم پس پردهی فریبت
برو ای دو رو که هستی ز گل دور و دو رو تر
تو نه مرغ این شکاری پی صید دیگری رو
که عقاب دیگر آمد به شکار این کبوتر
نه خوش آمدهست وحشی تو غریب خوشادایی
همه طرز تازه گویی، ز تو کیست تازه گوتر؟
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
که جان بَرد اگر آن مست سرگران بدر آید؟
کلاه کج نهد و بر سر گذر بدر آید !!!
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
پرسیـــــــدن حال دل ریشم بگذارید
یک دم به غم و محنت خویشم بگذارید
یاران به میان من و آن مست میایید
گر میکشد آن عربده کیشم بگذارید
روزی که بُرید از ره این کشته عشقش
آنچه از دو سه روز از همه پیشم بگذارید
وحشی صفتم جامهی سد پاره بدوزند
چسبیده به زخم دل ریشم بگذارید
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
🍁🌿🍃🌾🌱🍂
🍀🥀💐🌾🍁
🌾🌺🍂🌿
🍃🍂🌱
🌾🌺
🍂
#عاشقانهترین_غزل:
ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
بجز رویت نمیخواهم که روی هیچکس بینم
من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
تو را من دوست میدارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنهست در عقلم اگر رخنهست در دینم
و گر شمشیر برگیری سپر پیشت بیندازم
که بیشمشیر خود کشتی به ساعدهای سیمینم
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
کنون امید بخشایش همیدارم که مسکینم
دلی چون شمع میباید که بر جانم ببخشاید
که جز وی کس نمیبینم که میسوزد به بالینم
تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمیآید
روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم
رقیب انگشت میخاید که سعدی چشم برهم نه
مترس ای باغبان از گل که میبینم نمیچینم
#استاد_سخن
#استاد_پندواندزر
#بلبل_عاشقانهها
#گلستانوبوستان
#خواجهیشیـراز
#سعـدیشیـــرازی
@Molana_EqbalLahori
🌺
🍂🍃
🌾🍁🍀
🌸🌾🍁🍃
🍂🌿🍀🥀🌾
🌺🍁🌱🍃☘🥀
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
تو خون به کاسهی من کُن که غیر تاب ندارد
تُنُک شراب ستم ظرف این شراب ندارد
چه دیدهای و درین چیست مصلحت که نگاهت
تمام خشم شد و رخصت عتاب ندارد
تو زود رنج تغافل پرست، وه چه بلندی!
چه گفتهام که سلامم دگر جواب ندارد
به خشکسال وفا رستی ای گیاه محبت
بریــــــز برگ که ابر امید آب ندارد
دل بلاکش وحشی که خو به داغ تو کرده
اگر به آتــــش دوزخ رود عذاب ندارد
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
سرت از غرور خوبی به کسی فرو نیاید
سر این غرور کردم که کمی در او نیاید
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
از لالهی جگر خون احوال کوهکن پرس
کان داغدار با او در بیستـــــون بر آمد
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
نوازشـــم به جواب سلام اگر چه نداد
تبسمی ز لب نـــوشخند کرد و گذشت
که بود این؟ که ز چشم بدش گزند مباد
که جان بر آتش شوقم سپند کرد و گذشت
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
چو نیک درنگری عشق ما مجازی نیست
حقیقتی پس هر پردهی مجازی هست
میان عاشق و معشوق کی دویی گنجد
برو برو که تو پنداری امتیازی هست
وداع خویش کن اول اگر رفیق منی
که این رهیست خطرناک و ترکتازی هست
نه احتراز از آن جانب است همواره
گهی ز جانب وحشی هم احترازی هست
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
تو جفا کن که از این سوی وفاداری هست
طاقت و صبر مرا حوصلهی خواری هست
با دلم هر چه توان کرد ، بکن تا بِکشد
کز من و جان منش نیز مددکاری هست
میخرم مایهی هر شکوه به سد شکر ز تو
من خریدار، گرت جنس دل آزاری هست
گرد زنجیر به مژگان ادب پاک کند
آنکه در قید کسش ذوق گرفتاری هست
ما به دامان تو نازیم که پاکست چو گل
ورنه در شهر بسی لعبت بازاری هست
شکر جورش کن و خشنودی او جو وحشی
که درازست شب حسرت و بیداری هست
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
میتوانم بود بی تو ، تاب تنهاییم هست
امتحان صبر خود کردم شکیبایم هست
حفظ ناموس تو منظور است میدانی تو هم
ورنه سد تقریب خوب از بهر رسواییم هست
سوی تو گویم نخواهد آمد اما میشنو
ایستاده بر در دل سد تقاضاییم هست
نی همین داد تغافل میدهد خود رای من
اندکی هم در مقام رشک فرماییم هست
گر شراب اینست کاندر کاسهی من میرود
پرخماری در پی این باده پیماییم هست
گرچه هیچم نیستم همچون رقیبان در به در
امتیازی از هوسناکان هر جاییم هست
وحشیم من کی مرا وحشت گذارد پیش تو
گر چه میدانم که در بزم تو گنجاییم هست
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
کی گریزم از درت؟ اما ز من غافل مباش
گر توام خواهی که بفروشی خریداریم هست
حرمت من گر نداری حرمت عشقم بدار
خود اگر هیچم دل و طبع وفا داریم هست
کوری چشم رقیبان زان گلستان امید
نیست گر دامان پر گل، چشم پرخاریم هست
وحشی اظهار وفا کردست خون او مریز
ور مدد خواهی به خون، دست آشنا یاریم هست
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست
نامحــرم راز است زبانی که مرا هست
با کس نتوان گفتن و پنهان نتوان داشت
از درد همین است فغانی که مرا هست
ای دل سپری ساز ز پولاد صبــــوری
با عربدهی سخت کمانی که مرا هست
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
تا به آخر نفســم تَرک تو در خاطر نیست
عشق خود نیست اگر تا نفس آخر نیست
اثر شیــــــــوهی منظور کند هر چه کند
میل این فتنه نخست از طرف ناظر نیست
عیب مجنون مکن ای منکر لیلی که ز دور
حالتی هست که آن بر همه کس ظاهر نیست
دیده گستاخ نگاهست بر آن مست غرور
در کمینگاه نظر غمزه مگر حاضر نیست
همه جا جلوه حسن تو و مشتاق وصال
همه تن دیده و بر نیم نظر قادر نیست
وحشی آن چشم کزو نیست ترا پای گریز
بست چون پای تو بیسلسله گر ساحر نیست
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
به هرکه خواه نشین گرچه این نه شیوه توست
که از تو در دل ما راه بدگمانی نیست
مرا ز کیش محبت همین پسند افتاد
که گرچه هست سد آواز سرگرانی نیست
تو خون مردهی وحشی چرا نمیریزی؟
بریز تا برود ، آب زندگانی نیست !
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر
هـــــوای یار دگر دارم و دیار دگر
به دیگری دهم این دل که خوار کردهی توست
چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر
میان ما و تو ناز و نیاز بر طرف است
به خود تو نیز بده بعد از این قرار دگر
خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
به فکر صید دگر باشد و شکار دگر
خموش وحشی از انکار عشق او کاین حرف
حکایتیست که گفتی هزار بار دگر
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
آیین دستگیری ز اهل جهان نیاید
بانگ درای همت زین کاروان نیاید
ای عندلیب خو کن با خار غم که هرگز
بوی گل مروت زین بوستان نیاید
بر حرف اهل حاجت گوش قبول بگشا
کاین حرف را نگوید کس تا به جان نیاید
ناچار گشته غربت دل را و گرنه هرگز
مرغی بود که یادش از آشیان نیاید
کم آیدم به خاطر همصحبتان جانی
کاتش به جان نگیرد دل در فغان نیاید
تیر دعا چه خوبست گر بر نشان توان زد
اما چه چاره سازم گر بر نشان نیاید
وحشی دگر نیاید سویم عروس دولت
روزی بیاید آخر گر این زمان نیاید
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
چرا ستمگر من با کسی جفا نکند؟؟؟
جفای او همه کس میکشد چرا نکند؟
فغان ز سنگدل من که خون سد مظلوم
به ظلم ریزد و اندیشه از خدا نکند
چه غصهها که نخوردم ز آشنایی تو
خدا تو را به کسی یارب آشنا نکند
کدام سنگدل از درد من خبر دارد؟
که با وجود دل سخت گریهها نکند
کشیده جام و سر بیگنه کشی دارد
عجب که بر نکشد تیغ و قصد ما نکند
به جای خویش نیامد مرا چو وحشی دل
اگر ز تیر تو پیکان به سینه جا نکند
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
به لب بگوی که آن خندهی نهان نکند
مرا به لطف نهان تـــو بد گمان نکند
تو خود مرا چه کنی لیک چشم را فرمای
که آن نگه که تو کردی زمان زمان نکند
تو رنجهای زمن و میل من ولی چکنم
بگو که ناز توام دست در میان نکند
گرم مجال نگاهی بود زمان چه کنم؟
حکایتی که نگه میکـــند زبان نکند
هزار سود در این بیع هست خواهی دید
مرا بخر که خریــــدار من زیان نکند
جفا و هر چه کند گو به من خداوند است
ولیک نسبت ما را به این و آن نکند
بس است جور ز صبر آزمود وحشی را
هزار بار کسی را کس امتحان نکند
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
روزها شد تا کسم پیـــــرامن این در ندید
تا تو گفتی دور شو زین در کسم دیگر ندید
سوخت ما را آنچنان حرمان عاشق سوز ما
کز تنم آن کو نشان میجست خاکستر ندید
الوداع ای سر که ما را میبرد سودای عشق
بر سر راهی که هر کس رفت آنجا سر ندید
مرد عشق است آنکه گر عالم سپاه غم گرفت
تاخت در مـــــیدان و بر بسیاری لشکر ندید
گر چه وحشی ناخوشیها دید و سختیها ولی
سخت تر از روزگار هجر و ناخوشتر ندید
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
کی اهل دل به کام خود از دوستان برند
تا کار شان به جان نرسد کی ز جان برند
از ما بُـــــــرید یار به اندک حکایتی
چندان نبود این که ز هم دوستان برند
شد گرم تا شنید ز ما سوز دل چو شمع
آه این چه حرف بود که ما را زبان برند
آن کس که گشت باعث سوز فراق ما
یارب سرش به مجلس او شمعسان برند
وحشی مبر به تیغ ز جانان که اهل دل
از هم نمیبــــــــرند اگر از جهان برند
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد
مرا تا چون برون آرد که پر غوغا درون آمد
که دارد باطل السحری که بر بازوی جان بندم
که جادوی قدیمی بر سر سحر و فسون آمد
ندانم چون شود انجام مجلس کان حریف افکن
میای افکند در ساغر کزان می بوی خون آمد
سپر انداختیم این هست اگر چین خم ابرو
که زور این کمان از بازوی طاقت فزون آمد
مرا خوانی و من دوری کنم با یک جهان رغبت
چنین باشد بلیآن کس که بختش واژگون آمد
مگو وحشی چگونه آمدت این مهر در سینه
همیدانم که خوب آمد نمیدانم که چون آمد
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت !!!
هر که شد بیمار درد عشق بهبودی نداشت
بود روزی آن عنایتها که با ما مینمود
خوش نمودی داشت اما آنچنان بودی نداشت
دوش کآمد با رقیبان مست و خنجر میکشید
غیر قصد کشتن ما هیچ مقصودی نداشت
عشق غالب گشت اگر در بزم او آهی زدم
کی فروزان گشت جایی کاشتی دودی نداشت
جای خود در بزم خوبان شمعسان چون گرم کرد
آن که اشک گرم و آه آتش آلودی نداشت
داشت سودای رخش وحشی به سر در هرنفس
لیک از آن سودا چه حاصل یکدمش سودی نداشت
وحشی از درد محبت لذتی چندان نیافت
هرکه جسمی ریش و جان درد فرسودی نداشت
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
🍁🌿🍃🌾🌱🍂
🍀🥀💐🌾🍁
🌾🌺🍂🌿
🍃🍂🌱
🌾🌺
🍂
به طوف شمع چو پروانه زیستن تا کی؟
ز خویش این همه بیگانه زیستن تا کی؟
#اسرار_خودی
#رموز_بیخودی
#شاعر_شرق
#پیام_مشرق
#دانای_خرد
#گلشنراز_نو
#ایمرد_فرزانهوگوهرشناس
#زنده_رُود
#فیلسوفاسلام
#بازسازیاندیشهیدینیدراسلام
#حکیماقبالتجلیگاهروحمولانا
#حکیم_محمد_اقبال
#علامهاقبال_لاهــــــوری
@Molana_EqbalLahori
🌺
🍂🍃
🌾🍁🍀
🌸🌾🍁🍃
🍂🌿🍀🥀🌾
🌺🍁🌱🍃☘🥀
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
به بوستان تو گر مرغ ما نمیگنجــــد
گرش ز بال درستی شکسته بالی هست
تو بد مزاج چه بیاعتدال و بد خویی!
طبیعتی و مزاجی و اعتدالی هست
سفارش دل خود با تو این زمان گفتم
ز گریه روز وداع توام مجالی هست
چو قصد رفتن آن کوی کرد وحشی گفت
که فکر باطل و اندیشهی محالی است
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
حال نکو بگذرد ، بخت مددها کند
طالع خود دیدهام، شاهد این حال هست
بخت ز دنبال چشم اشک مرا پاک کرد
مژده که این گریه را خنده ز دنبال هست
وحشی و اقصای دیر کز طرف میکده
دردسر قال نیست، سرخوشی حال هست
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
مینُماید چند روزی شد که آزاریت هست
غالبا دل در کف چون خود ستمکاریت هست
عشقبازان رازداران همند از من مپـــــوش!
همچو من بیعزتی یا قدر و مقداریت هست؟
در طلسم دوستی کاندر تواش تأثیر نیست
نسخهها دارم اشارت کن اگر کاریت هست؟
چاره خود کن اگر بیچاره سوزی همچو توست
وای بر جان تو گر مانند تو یاریت هست !!!
بار حرمــــــان برنتابد خاطر نازک دلان
عمر من بر جان وحشی نه اگر باریت هست
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
عاشق یک رنگ را یار وفادار هست
بنده شایسته نیست ورنه خریدار هست
میرسدت ای پسر بر همه کس ناز کن
حُسن و جمال ترا ناز تو در کار هست
گر چه لبت میدهد مژدهی حلوای صبح
مانده همان زهر چشم تلخی گفتار هست
لازمهی عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
ورنه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست
وحشی اگر رحم نیست در دل او گو مباش
شکر که جان تو را طاقت آزار هست
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
در بیان حال خود وحشی سخن سربسته گفت
نکته دان داند که هر کس محرم این راز نیست
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi
خلاف عادت پروانه خواهد از من شمع
و گرنه ز آتش سوزنده احترازم نیست
حدیث ترک وفا گو زبان به صرفه بگو
که اعتماد بر این صبر حیله سازم نیست
#وحشی_بافقی
@Wahshi_Bafghi