جامعه شناسی ادبیات، سینما مسایل اجتماعی و مباحث روزمره @Saeed_Maadani سعید معدنی (هیات علمی گروه جامعه شناسی تهران مرکز) ارتباط: @SaeedMaadani
تاوان کشتن دختر بیپناه
✍سعید معدنی
قتل دختر بیپناه آرامش را از شما میگیرد. زنده هستید اما زندگی نمیکنید. به خاطر تعصب، آبرو، غیرت، ناموس و.... و هر چه که باشد، دختر را که بکشید، دودمانتان را به باد میدهد.
این برداشتی از فیلم " خانه پدری" ساختهی کیانوش عیاری در سال ۱۳۸۹ است.
در فیلم سینمایی "خانه پدری" داستان در یک بازهی زمانی ۷۰ ساله میگذرد. پس از کشته شدن دختر توسط پدرش ( با بازی مهران رجبی) و برادر کوچکتر از خودش، در سال ۱۳۰۸ تا سال ۱۳۷۹، این خاندان با ناآرامی وچالش دایمی روبرو میشود. سایهی مرگ دختر نسل به نسل بر سرشان ایستاده و رهایشان نمیکند. در این چند دهه خانواده دیگر روی آسایش را به خود نمیبیند.
داستان اینچنین است که در دهه اول ۱۳۰۰ شمسی پدری به دخترش سوءظن پیدا می کند. آبرو و غیرت و تعصب مردانه مرگ دختر را رقم میزند. قبری در زیرزمین منزل میکَنَند و با دستهی هاون بر سر دختر میکوبند و خونش را بر زمین جاری میکنند و در وسط اطاق پنهان از چشم دیگران دفناش میکنند. این اتفاق بصورت راز میماند، پدر و پسر به خود میبالند که با این قتل غیرت خود را نشان داده، آبروی خانواده را حفظ کردهاند.
ده دقیقه نخست فیلم که با تعقیب و گریز همراه است و در نهایت مرگ و دفن دختر را رقم میزند، نفسها را در سینه حبس میکند. بقیه فیلم که ریتم کندتری دارد، با زندگی چند نسل خانواده کسل و بینشاط همراه است. گاهی اتفاقی رخ می دهد و راز مرگ افشا میشود و روزگارشان را تیره و تار میکند. در باره این فیلم نقدها و تحلیل های زیادی نوشتهاند. در اینجا قصد نقد یا تحلیل فیلم را ندارم.
بیننده با دیدن این فیلم سینمایی مستند گونه، با خود میگوید انسان چه موجودی است که به خود اجازه میدهد چنین بی رحمانه مرگ دیگری، مرگ دختری تنها و بیکس، را رقم میزند و حتی به عمل خود میبالد که مثلا آبروی خانوادگی را حفظ کرده است.
ساختار مستند گونهی فیلم کیانوش عیاری به ما یادآور می شود؛ اگر دختر بیپناهی را کشتید، دیگر منتظر آرامش نباشید. ذره ذره طوفان به پا میشود و آیندهتان را تلخ و نابود میکند.
فیلم سینمایی خانه پدری سه بار از سوی دستگاه ممیزی وزارت ارشاد توقیف شد و در نهایت با اصلاحاتی اجازه اکران یافت. این فیلم یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است.
@Saeed_Maadani
گزارش خبرگزاری ایلنا از:
مرگِ خاموشِ تختجمشید و بیستون
مرگِ خاموشِ تختجمشید و بیستون در اثر تصاعد ترکیباتِ نیتروژنی شرکتهای پتروشیمی
https://www.ilna.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%87%D9%86%D8%B1-6/1474117-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4-%D8%AA%D8%AE%D8%AA-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%88%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%B9%D8%AF-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D9%86%DB%8C%D8%AA%D8%B1%D9%88%DA%98%D9%86%DB%8C-%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B4%DB%8C%D9%85%DB%8C
@Saeed_Maadani
در تاریخ میخوانیم:
سنگ بنای کشور پاکستان
مورخان انگليسي كه درباره گسترش اسلام در قرن 11 ميلادي در شبه قاره هند تحقيق كرده اند؛ درگذشت سلطان محمود غزنوي را 30 آوريل [۱۰ اردیبهشت ] 1030 نوشته اند. سلطان محمود به نام گسترش اسلام، چند حمله نظامي به هند برد و از سوي خليفه عباسي وقت مورد تقدير قرار گرفت. وي با اين اقدام خود نخستين سنگ بناي كشوري را گذارد كه 9 قرن پس از او به نام پاكستان مركب از مسلمانان هند پا به عرصه وجود گذارد.
منبع:iranianshistoryonthisday.com
@Saeed_Maadani
سرانجام شوم دیکتاتور
29 آوريل 1945 ( ۹ اردیبهشت ۱۳۲۲) يك روز پس از آويزان كردن اجساد موسوليني (همپیمان هیتلر)، كلارتا ( معشوفهی موسولینی) و ديگران در شهر میلان ایتالیا.
زماني كه ارتش شوروی بيشتر نقاط شهر برلين را به تصرف خود درآورده بود، هيتلر در پناهگاه خود با «اوا براون» كه بيش از يك دهه معشوقه او بود قرارداد ازدواج امضاء كرد و چند ساعت بعد، اين دو خودكشی كردند. زندگی مشترک آنها به ۴۰ ساعت هم نکشید. اوا براون که زمان مرگ ۳۲ سال داشت. حرفهاش عکاسی بود و بیشتر عکس های هیتلر را وی گرفته است.
افراد مورد وثوق هیتلر که حلقهی نزدیک او را تشکیل می دادند اجساد آنها را به باغ پشتی برده و سوزاندند. بعدها جسم نیمه سوخته آنها پیدا شد و متخصصان روسی از روی دندانها مطمئن شدن که جسد به آدلف هیتلر تعلق دارد.
هیتلر خودرای جنگی را رقم زد که هم کشور خود را به فنا داد و هم بیش از ۷۰ میلیون نفر در جنگ جهانی دوم کشته شدند. در نهایت خود نیز پس از رسیدن صدای چکمههای سربازان دشمن به نزدیکی خانهاش حقیرانه خودکشی کرد. تا یکبار دیگر سرنوشت شوم دیکتاتوری و خودکامگی را به نمایش بگذارد.
@Saeed_Maadani
✴️❇️تربیتِ گلخانهای مدرسه
✍مهراب صادقنیا
♈️اینجا قم است ... جلوی مدرسهی (ابتدایی) دخترم ایستادهام تا او را به خانه برگردانم. پدرها و مادرهای دیگری هم هستند. پوشش مادرهای دخترانِ دانشآموز بسیار متنوع است؛ در میانشان یکی دو نفر چادری هست و باقی، جوری دیگر هستند.
کلانتری کنار مدرسه اگر میخواست سختگیری کند، احتمالا باید به بسیاری از این مادرها "تذکر حجاب" میداد.
♈️پس از کمی انتظار، درِ مدرسه باز میشود و دانشآموزان با لباسهای متّحدالشکلِ مانتو شلوار و مقنعه از مدرسه بیرون میآیند. هوا قدری گرم است و برخی از مادرها، همان دمِ در مدرسه لباس دخترها را تغییر میدهند و برخی از بچهها خودشان دست به کار میشوند و پوششِ اجباری مدرسه را از تن به در کرده و در کولهی خود میگذارند. جلوی مدرسه شبیه رختکن شده است.
♈️پس از چند دقیقه دخترانِ یکسانپوش مدرسه، در دنیای متنوع و پوشش رنگارنگ مادرانشان غرق میشوند. این تنها، حکایت پوشش آنهاست؛ منزل که میروند احتمالا آنچه معلم دینی و تربیتی به آنها آموخته است نیز، از دست خواهد رفت. گویا بچهها یاد گرفتهاند که پوشش و "حرفهای معلم" فقط مالِ مدرسه است و بیرونِ از آن خریداری ندارد.
♈️دست نیکا را میگیرم و به منزل میآئیم. بین راه نیکا به من میگوید "بابا، فاطمه (همکلاسیاش) میگوید پیمان معادی (در سریال افعی تهران) روی سحر دولتشاهی (روانشناس همان سریال) کِراش دارد."
چشمانم از تعجب گرد میشود و میپرسم "کِراش دیگه چی هست؟!! میگوید یعنی عاشقش شده است.
♈️تربیتِ گُلخانهای مدارس یک پروژهی شکستخورده است. اساسا تربیت محصول یک تعامل نهادی است. از خانواده آغاز میشود و در مدرسه و جامعه و خیابان و سازمان و مسجد و دانشگاه پیگرفته و تکمیل میشود. تربیت یک نظمِ پادگانی نیست یک مراقبت، پذیرش، و همدلی است. و دیگر این که، تربیت مسری است.
✅ #سیاست_شناسی
🆔 @Politicology
نسخه الکترونیکی
*هفته نامه نسیم جنوب*
سال بیست و هفتم
شماره ۱۰۷۹
🌺🌺🌺🌺
*نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر*
زبادِ جنوبی در آمد نسیم
دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی)
تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب:
۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹
@Saeed_Maadani
🔴بارندگیهای زاهدان به کجا میروند؟
حسین سرگزی، رئیس اداره آبخیزداری و حفاظت خاک اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان سیستان و بلوچستان
شهر زاهدان بهعنوان بزرگترین مرکز جمعیتی و اداری در شرق کشور، از اهمیت ویژهای برخوردار است. آمار غیررسمی، جمعیت زاهدان را تا حدود یک میلیون نفر برآورد میکند؛ بنابراین، تأمین نیازهای ضروری این جمعیت، از حساسیت زیادی برخوردار است، چرا که کمبود منابع حیاتی مثل آب، میتواند ابعاد سیاسی و امنیتی به موضوع ببخشد.
نیاز آبی کل شهر، ۵۲ میلیون مترمکعب در سال است که تا پیش از این از چاهنیمههای سیستان تأمین میشد؛ اما در حال حاضر، با توجه به کمبود آب در سیستان برداشت آب از چاهنیمهها کاهس یافته و کمبود نیاز از آبهای زیرزمینی شهر و حوضههای اطراف تأمین میگردد.
تغییر سبک زندگی، گسترش شهر و افزایش جمعیت، نیازهای رو به تزایدی را در بخش آب در زاهدان به وجود آورده است. از سوی دیگر، پدیده گرمایش جهانی، تغییرات الگوی بارش و تغییر اقلیم نیز شرایطی را ایجاد کردهاند که موضوع آب بایستی با بهکارگیری عقل محاسبهگر و صرفه و صلاح اقتصادی و زیستمحیطی مدیریت شود.
برای جبران کمبود و پاسخ به نیازهای آبی آینده شهر، پروژههای متعدد و هزینهبری چون: تامین آب ازحرمک، دشتک و شیله در جنوب هامون، تهلاب در میرجاوه، دریای عمان و حفر چاههای متعدد در سطح دشت زاهدان در دستور کار است که هر یک هزینه های ریالی و ارزی بسیار هنگفت و آثار زیست محیطی و اجتماعی متعددی خواهد داشت.
پس از بارندگیهای رگباری بهار امسال در زاهدان، سوال بسیاری از شهروندان این است که این آب کجا میرود و برای استفاده مطلوب از آن چه میتوان کرد؟
برای پاسخ به این سوال، باید اشاره شود که خروجی روانابها، پساب و بارندگیهای شهرستان زاهدان به سمت دره لار در شمال شرق شهر است. میزان مساحت حوضههای منتهی به دره لار شامل امامآباد، غریبآباد، منزلاب، ارتفاعات غربی و حوضه شهر بیش از ۴۵۰ هزار هکتار است که با بارندگی ۱۰۰ میلیمتری، حجم نزولات آن به ۴۵۰ میلیون مترمکعب میرسد و با توجه به میزان و شدت بارندگی، حجم زیادی از آن تبدیل به رواناب میشود.
رواناب حاصله بههمراه پساب تصفیهشده تصفیهخانه شهر (بهمیزان حداقل ۱۰ هزار مترمکعب در شبانهروز) مشابه بیش از ۲۰ خروجی دیگر (در حوزه شهرستان زاهدان) تماماً وارد کشور پاکستان شده و نهایتاً به گودال معروف گودزره در افغانستان زهکش میشود.
برآوردها و تجارب گذشته نشان میدهند که با برنامهریزی درست سالانه بخش زیادی از این آب قابل استحصال و استفاده مطلوب خواهد بود و چه بسا زاهدان را از پروژه های پرهزینه انتقال آب بی نیاز کند.
خوب است اشاره شود، با توجه به تزریق آب انتقالی از سیستان طی بیش از دو دهه گذشته، آب زیرزمینی شهر غنی است و حتی در چاههای نزدیک به انتهای حوضه، سرریز چاهها را شاهدیم.
بنابراین، ضروری است بهجای پروژههای پرخرج و نامطمئن فعلی، ادارات مرتبط (آب منطقهای، آبفا، شهرداری، محیط زیست، جهاد کشاورزی، منابع طبیعی و غیره) با مدیریت استانداری و سازمان برنامه و بودجه برای مهار این روانابها و استفاده مطلوب از پساب اقدام فوری انجام دهند.
طبعاً این اقدامات در سه بخش می تواند به انجام برسد؛
1️⃣ بخشی از اقدامات شامل مدیریت آب در بالادست خواهد بود چنانکه سه حوضه ابخیز منتهی به شهر زاهدان به نامهای امامآباد، غریبآباد و منزلآب در سالهای گذشته توسط آبخیزداری مطالعه و پروژههای اجرایی آن احصا گردیده است.
2️⃣ بخش دوم اقدامات مدیریتی مربوط به سطح شهر شامل مهندسی و مدیریت آبراههها و رودخانهها، ذخیره و استفاده مطلوب و غیره می شود و
3️⃣ نهایتا اقدامات مهمی شامل فراهم کردن امکان تصفیه، شیرینسازی، پمپاژ و بازچرخانی آب و غیره بایستی در خروجی حوضه به انجام برسد.
@iran_times
سنجرخان
✍️سعید معدنی
اخیرا سریالی از زندگی سنجرخان و مبارزاتش به کارگردانی محمد حسین لطیفی از تلویزیون پخش شد. از آنجا که تهیه کننده سریال، آقای حسین جلالی، قبلا دانشجوی دانشکده ما در رشته جامعه شناسی بود، کنجکاو شدم سریال را ببینم. در کل سریال خوبی بود. یادم هست آقای جلالی حدود ۱۵ سال قبل گفته بود که میخواهند چنین سریالی بسازند، اما احتمالا به دلیل کمبود بودجه و یا سایر مشکلات ساخت آن به درازا کشید .
سنجرخان وزیری نرانی یک مبارز کُرد بود که در دوره احمدشاه قاجار به مبارزه با بیعدالتیهای پیرامون خود برخاست. او با اشغالگران روس و انگلیس جنگید و همچنین در مقابل خوانین مستبد و زورگوی محلی که توسط نماینده حکومت، حمایت میشدند و به مردم محروم ظلم میکردند، ایستاد و مبارزه کرد. آنطور که در داستان سریال آمده بود سرانجام سنجرخان با خیانت خوانین محلی در روز عاشورا - اول مهرماه ۱۲۹۹ خورشیدی- کشته می شود.
در طول تماشای قسمت های سریال همیشه با خودم میگفتم کاش در این سریال هم مثل سریال «سوران» و یا «نون خ» نقشها و شخصیتهای بومی ته لهجهی شیرین کردی داشتند. در این صورت به نظرم هم صداها دلنشینتر میشد و هم نقش های بومی باور پذیرتر میشدند. بخصوص اینکه نقش سنجرخان را یک هنرمند بومی اهل سنندج، آقای فرشید گویلی بازی کرده بود که بازیاش قوی و بسیار خوب بود.
برای من یکی دیگر از جذابیتهای سریال ترانهی تیتراژ به زبان کُردی بود. با اینکه زبان کردی نمیدانم ولی لحن، صدا و موسیقیاش به دلم نشست. البته سعی کردم ترجمه ترانه را پیدا کنم و به همراه متن کردی بیاورم. نمیدانم این ترجمه تا چه حد منظور، محتوا و حس و حال شعر را انتقال میدهد؟ در ادامه، ترانهی این سریال را به اشتراک می گذارم. امیدوارم شما هم مثل من از صدا، لحن و موسیقی آن لذت ببرید.👇
۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#سنجرخان
#سریال
#موسیقی
#ترانه
@Saeed_Maadani
از کتاب گلستان سعدی :
درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد حجاج یوسف را خبر کردند بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن. گفت خدایا جانش بستان گفت از بهر خدای این چه دعاست گفت این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را
ای زبردست زیردست آزار
گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری
مردنت به که مردم آزاری
●اول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی
@Saeed_Maadani
هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره ۱۰۷۸
@Saeed_Maadani
«جامعه شناسی علم شناخت واقعیت اجتماعی است»
🌎اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در حوزه های گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیده است. با انتشار آن در کانال های مختلف، به ترویج بینش جامعه شناختی کمک کنیم.
✍💌پنج شنبه ۱۴۰۳/۰۱/۳۰✍💌
✍ح.ا.تنهایی
💌جامعه شناسی تفسیری و نظری و درمانی ایران
🆔 @hatanhai
✍احمد فعال
💌تحلیل های نظری در جامعه شناسی و سیاست
🆔 @bayane_azadi
✍هادی خانیکی
💌مجله رسانه فرهنگ
🆔 @resanefarhang
✍کاوه فرهادی
💌انسانشناسی یاریگری، توسعه پایدار و زیستبومداری
🆔 @kaveh_farhadi
✍اصغر ایزدی جیران
💌آکادمی مردمشناسی
🆔 @IzadiJeiran
✍مسعود زمانی مقدم
💌پژوهش کیفی
🆔 @qualitative_methodology
✍فاطمه موسوی ویایه
💌کانال علمی مطالعات زنان
🆔 @womenstudiesisaorg
✍مسعود زمانی مقدم
💌نوشتهها، مقالات و دورههای آموزشی
🆔 @masoudzamanimoghadam
✍مهران صولتی
💌نقد رادیکال جامعه ایران
🆔 @solati_mehran
✍علی نوری
💌خانواده ایرانی و مسائل اجتماعی
🆔 @iranian_familyy
✍فاطمه موسوی ویایه
💌زنان و مسائل اجتماعی
🆔 @women_socialproblems
✍سعید معدنی
💌هفت اقلیم
🆔 @Saeed_Maadani
✍محمدحسن علایی
💌آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعهشناختی
🆔 @sociologicalperspectives
✍حسین شیران
💌جامعهشناسی شرقی
🆔 @OrientalSociology
✍حسین پرويز اجلالی
💌جامعه شناس ایرانی
🆔 @iransociologista
✍زهره دودانگه
💌شهر و نظریه اجتماعی
🆔 @urbansocialtheory
✍مینا شیروانی ناغانی
💌جامعهشناسی اقتصادی و توسعه
🆔 @sociology_development_economic
✍سیامک زندرضوی
💌جامعه شناسی مردم مدار
🆔 @szandrazavi
✍رضا تسلیمی طهرانی
💌جامعه شناسی عمومی
🆔 @taslimi_tehrani
✍امیر رزاقی
💌جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
🆔 @sociology_economic_development
✍آرش احدی مطلق
💌جامعهشناسی و اخلاق
🆔 @Sociology_of_Ethics
✍بیتا مدنی
💌مطالعات فمینیستی تفسیری پرگمتیستی
🆔 @sociology_of_sport
✍سودابه حیدری
💌رادیولوگ؛ پادکستِ اجتماعی، علمی و فلسفی
🆔 @Radio_Log
✍حجت اله عباسی
💌مطالعات رسانه و ارتباطات
🆔 @mediaresearches
✍مصلح فتاح پور
💌تحلیل آسیبهای اجتماعی
🆔 @Analysisisocialproblems
✍نعمت الله فاضلی
💌تحلیل فرهنگی جامعه ایران
🆔 @Drnematallahfazeli
✍فریبا نظری
💌جامعهشناسی گروههای اجتماعی
🆔 @Sociologyofsocialgroups
✍عادل سجودی
💌جستاری در جامعه شناسی
🆔 @GILsociologist
✍شیرین ولی پوری
💌جامعه شناسی جنایی،فقه الاجتماع
🆔 @criminalsociology
✍💌✍💌✍💌✍💌
🔗Click here to join us:
🆔 @madanibita
🆔 @dr_shirinvalipouri
🆔 @Mohamadzeinaliun
مفهوم ملیت و ایران در ادب فارسی
🔹 دریغ است ایران که ویران شود...
✍ دکتر سیروس شمیسا
مفهوم ملیت و ایران را در آثار هیچیک از شاعران کهن از جمله مولانا و سعدی و حافظ نمیتوانیم حس کنیم، تنها شاهنامه است که در آن مفهوم یکپارچگی، قدمت تاریخی، هویت ایرانی و از این قبیل را میبینیم. یکی از نمونههای درخشان آن وقتی است که رستم میخواهد اسبی برای خود برگزیند (رخش)، وقتی بهای آن را از چوپان میپرسد، چوپان (رمز نگاهبان ایران) به او میگوید قیمت آن تمام ایران است:
ز چوپان بپرسید کاین اژدها
به چندست و این را که خواهد بها؟
چنین داد پاسخ که گر رستمی
برو راست کن روی ایران زمی
مر این را بر و بوم ایران بهاست
بدین بر، تو خواهی جهان کرد راست
حتی در زمان خود فردوسی هم ایران یکپارچه نداشتیم، خراسان در دست محمود بود، ری در دست دیلمیان، اصفهان را بعدها مسعود پسر محمود گرفت. وقتی فردوسی از مازندران و اصفهان و سیستان سخن میگفت حس میکرد که وقتی همهٔ آنجاها ایران بوده است و دیگر نیست. شاید اینگونه افکار در نزد شعوبیه رایج بوده است. اما در شاعران و نویسندگان آن دوره و ادوار بعد مرسوم نبود. مثلاً از نظر سعدی ایران مُلک فارس است و اتابک شاه فارس شاه ایران است. از نظر مولانا اساساً...
این وطن مصر و عراق و شام نیست
این وطن جایی است کان را نام نیست
حافظ ایران را یزد و شیراز و اصفهان و کرمان میدانست. اساساً واژهٔ ایران در این متون جز به ندرت به کار نرفته است. تنها فردوسی است که با این وسعت از ایران و ایرانیان و شاه ایران سخن میگوید چنان که در مرگ یزدگرد آخرین شاه ایران باستان میگوید:
فکنده تن شاه ایران به خاک
پر از خون و پهلو به شمشیر چاک
این اشعار فردوسی هنوز هم مو بر تن ایرانی راست میکند مخصوصاً اگر ایرانی - مانند بیشتر ادوار تاریخی _ ایرانی و ایران را در لبهٔ پرتگاههای خطرناک ببیند:
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
همه جای جنگی سواران بدی
نشستنگه شهریاران بدی
کنون جای سختی و رنج و بلاست
نشستنگه تیز چنگ اژدهاست
برداشت از کانال تلگرامی مجله سیاست نامه
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
✍ ما قوم و قبیله نیستیم، ما ملتیم
🔗 البرز پژوهی @alborzology
▫️وبلاگ ۱▫️وبلاگ ۲▫️اینستاگرام▫️آپارات
@zohrereporter
در تقابل سنت و مدرنتیه، کدام پیروز می شود؟
با سپاس فراوان از استاد تاج الدین و استاد معدنی دو جامعه شناس عزیز و گرامی که این موضوع را واکاوی کردند.
لینک گزارش👇
https://ettelaat.com/fa/publication/content/496/10082
✔️جنگ، داستان همیشه دلفریب الهه مرگ
✍️سهند ایرانمهر
🔸جنگ از نگاه برخی سیاستمداران و شاید قاطبه نظامیان به جز جنبههای سیاسیاش، موضوعی هیجانانگیز هم میتواند باشد زیرا کمتر کسی میتواند جنگ را از منظر قربانیان اصلی آن تصور کند.
مکس هاستینگ درصفحه ۶۲ کتاب Bomber Command جمله قابل تاملی دارد:«فکر می کردم چه خوب است آن هایی که دستور بمباران را میدهند و کسانی که بمباران میکنند گاهی بر روی زمین قدم بزنند و ببینند این پایین چطور است».
این پایین، جنگ یعنی تباهی زیرساختهای یک کشور، جابجایی های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی بنیانبرافکن ، سال های سال زخم ناسور مجروحان، چشم های همیشه منتظر پدران و مادران که یا به تکه استخوانی گره زده میشود یا به نابود شدن خانوادهها میانجامد.
این همه تلخی در سالهای آغازین هیچ جنگ برای طیف وسیعی از مردم به این اندازه ملموس نیست زیرا در همه جنگها، صنعتی به موازات شبح شوم جنگ شکل میگیرد که کارش« بَزَک کردن» است، صنعت متبرک کردن سیاستمداران با نمادهای باستانی یا آرمانهای به ظاهر ملی یا نژادی یا حتی دینی، به قول مارتین بل، خبرنگار بیبیسی در کتاب
In Harms Way: Reflections of a War Zone Thugun :
« برای اینکه مبادا مردم ناراحت شوند، جنگ را بهداشتی و تزیین میکردیم . انگار که جنگ شیوه عاقلانه حل اختلاف بود و قربانیانش به جای اینکه خونریزی کنند یا تکه پاره شوند با شکوه و وقار از صحنه نمایش خارج میشدند. در حقیقت اما جنگ هولناک بود. جنگ تجارت چندشآوری است».
«پيش از هر جنگی بايد خشم عليه دشمن را برانگيزيد اول ميان مردم و سپس در ميان سربازانتان» این بخشی از کتاب«قواعد رزم سون تزو»ست.
به قول«دبلیو بی ییتس»در کتاب«تاملات جنگ داخلی»: «دلهایمان پر بود از اشتیاق کشتن و کشتهشدن و ذهنمان پر از رویاء و قلبمان، سخت و دشمنیها، مایهدارتر از عشقمان».
🔸این از خصایص پیش از شروع هرجنگی است که اغراق ها زیاد میشوند، تحلیلها به سمتی میروند که هرگونه مذاکره و تعامل و یا حتی تلاش برای متوقف کردن جنگ، معادل خیانت و بلاهت معرفی میشود و گاه این جریان در سالهای بعد از جنگ نیز به این شیوه تمسک میجوید، از همه اینها ناگوارتر«سندرمی» است که پیش از جنگ عود میکند و چنان هیجانی را برمیانگیزاند که بیاعتنایی بدان دشوار به نظر میرسد و دراین چارچوب، تفاوتی میان نخبگان و مردم کوچه و بازار نیست چنانکه پرفسور «پیتر گودهیو» Peter Goodhew در ۱۷ ژانویه ۱۹۹۱ و پیش از آغاز جنگ اول خلیجفارس در ایندیپندنت نوشت:
«با جنگ در خلیج فارس مخالفم ولی چشم اندازش مرا هیجان زده میکند نکند بیمارم؟ یا شاید هزاران نفر دیگر هم به درد من مبتلا هستند؟ چه باید کرد؟».
جالب آنکه سیاستمدار خونسرد و زیرکی همچون چرچیل هم به چنین وضعیتی مبتلاست او در آستانه جنگ اول جهانی در نامهای به همسرش مینویسد:«همه چیزبه سمت فاجعه پیش میرود و من خوشحالم؟! این احساسات به نظرت وحشتناک نیست؟ خدا مرا بخاطر این احساسات سبکسرانه ببخشاید».
(نامه ۲۸ جولای ۱۹۱۴ از کتاب Letters to Venetia Stanley).
هم او در پایان این جنگ نوشت:
«هر دستاوردی هم که به دست آورده باشیم چه برای ما و چه برای طرف بازنده، جبران بهایی نیست که ملتمان پرداختند».
🔸پیش از هرجنگی همه ناممکنها ممکن نمایانده میشود، قدرتها از توان نظامی و موافقین دخالت نظامی از روزهای گل و سبزه که لاجرم برای رسیدن به آن باید به خون و ویرانی رضا داد خلاصه همه چیز آسان و جنگ، راه رستگاری است به قول «باربارا تاکمن» در کتاب ارزشمند:«توپ های ماه اوت»:
به سربازها میگفتند که :«مردان بزرگ! پیش بروید و مطمئن باشید که قبل از زرد شدن برگها پیروزمندانه به خانه بر می گردید».از همان جنگها که به قول «زیگفرید ساسون» در کتاب :
«Memoris of an Infantry Officer»:
«آنچه قبلا ستونهای پر افتخار داوطلبان بود، اکنون دستههای قربانیان است».
🔸با این همه تاریخ هیچگاه در بیان تلخی جنگها و آثار شومشان تسلیم این هیجانات نشده است. جنگ تلخ است. جنگ نیستی است، جنگ راهی به سوی دوزخ است و هیچ بهشتی با فراهم کردن آتش دوزخ بنا نشده است.
#بازنشر
@sahandiranmehr
از مرگ....
✍احمد شاملو
هرگز از مرگ نهراسیدهام
اگرچه دستانش از ابتذال شکنندهتر بود.
هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینیست
که مزدِ گورکن
از بهای آزادیِ آدمی
افزون باشد.
□
جُستن
یافتن
و آنگاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتنِ خویش
بارویی پیافکندن ــ
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.
دیِ ۱۳۴۱
از کتاب آیدا در آینه
@Saeed_Maadani
مرگ خانوادگی رئیس تبلیغات هیتلر
در ادامه حوادث شخصیتر و خانوادگی دیکتاتورها در جریان جنگ جهانی دوم، از جمله: قتل موسولینی و همسرش ، خودکشی هیتلر و همسرش، روز بعد مرگ هیتلر گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر مرگ خود، همسر و فرزندانش را رقم زد.
در تاریخ می خوانیم؛ اول ماه مه سال 1945 میلادی [ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۲۲خورشیدی] دكتر جوزف گوبلز رئيس تبليغات رايش سوم (دولت حزب ناسيونال سوسياليست) كه تنها يك روز صدراعظم آلمان شده بود در پناهگاهش در برلين، نخست با كمك همسرش ابتدا شش فرزندشان را مسموم كردند و کشتند، سپس هر دو دست به خودكشي زدند و به پيشوا (هيتلر) كه شب پيش از آن خودكشي كرده بود پيوستند.
هيتلر چند دقيقه پيش از خودكشي، درياسالار دونتيس را به رياست كشور (رئيس جمهوري) و گوبلز را به رياست دولت (مقام صدر اعظمي) منصوب كرده بود، دو سمتي كه قبلا خود او داشت. بدین ترتیب پس از شکست دیکتاتورها مرگ دومینووار همراهانشان یکی پس از دیگری ادامه پیدا کرد.
منبع:iranianshistoryonthisday.com
#دیکتاتوری
'#سقوط
#مرگ
#خودکشی
@Saeed_Maadani
♦️دروغی به نام روز معلم
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دعوت شده ام برای روز معلم، برای بزرگداشت معلم. اما در این کشور چیزی به نام بزرگداشت معلم دروغ است. انگار میخواهند مرا و ما را خر بکنند و دل ام میخواهد از فرط عصبانیت و اعتراض فریاد کنم ...!
معلمی را که یک عمر استثمار میشود، چهطور بزرگ اش میداری؟ با یک مراسم و مناسک و با یک شام؟ معلمی که حقوق اش تا نیمهی ماه کفاف هزینههای جاریی زندهگیی خود و خانواده اش را نمیدهد، با ضیافت شام بزرگ میداری؟!
معلمی که پاس قلم و سخن اش داشته نمیشود، چهطور بزرگ میدارید؟ معلمی که از هیچ مزایایی بهرهمند نمیشود و حتا نمیتواند زندهگیی آبرومندانهای داشته باشد و ناگزیر است کارهای مختلفی انجام دهد و به کار دوم و سوم بپردازد، چهطور بزرگ میدارید و محترم میشمارید؟ با یک جلسه و اعلام یک روز؟
معلمی که پول کافی برای خریدن کتاب ندارد و اگر هم کتابی بخرد، وقت مطالعهی آن را ندارد و باید به انواع مشغلهها بپردازد تا زندهگیاش را نصفه نیمه اداره کند، چهطور بزرگ میدارید؟!
معلم در این کشور خوار و خفیف و ذلیل شده است. کدام بزرگداشت؟ کدام روز معلم؟
چرا ما باید چنین بزرگداشت دروغینی را باور کنیم؟ من بزرگداشت خود را از شاگردانی میگیرم که کار و سخن ام را جدی میگیرند و آن را در منش و رفتار و گفتارشان نمایان میسازند. نمیشود در طول سال معلم را در شرایط خفت و خواری قرار دهید، ولی در یک مناسک از بزرگی و اهمیت معلم و معلمی سخن بگویید. این دروغ است و دروغی بزرگ است و با عرض معذرت، من نمیتوانم چنین دروغی را باور کنم!
#معلم
#روز_معلم
@NewHasanMohaddesi
👆اجساد آویزان موسولینی و همراهانش
( از راست نفر دوم موسولینی و نفر سوم معشوقهاش)
برای تاریخ: خشم مردم
۲۸ آوريل سال 1945( ۸ اردیبهشت ۱۳۲۲ خورشیدی) پارتيزانهاي ايتاليايي و عمدتا كمونيست اجساد بنيتو موسوليني(متحد هیتلر در جنگ جهانی دوم)، معشوقه 33 ساله اش كلارتا پتاچي و يازده مرد ديگر را كه در نقطه اي دور دست تيرباران كرده بودند به ميلان منتقل و از بالكن يك ساختمان به صورت وارونه آويزان كردند تا مردم تماشا كنند.
موسوليني و همراهانش با كارواني مركب از هشت كاميون نظامي آلمان عازم خروج از ايتاليا بودند و در زير پتو و پالتوها و لباسهاي اضافي سربازان كه از انبار خارج و به آلمان باز گردانده مي شدند پنهان شده بودند. پارتيزانها طبق يك روال عادي بار كاميونها را بازرسي مي كردند كه رهبر سابق ايتاليا كه مردم او را «دوچه» مي ناميدند يافتند. روايت است كه احتمالا نظاميان آلماني كه مامور خارج ساختن اين عده از ايتاليا بودند انان را «لو» داده بودند.
#سعید_معدنی
#جنگجهانیدوم
#ایتالیا
#موسولینی
#فاشیسم
@Saeed_Maadani
🔲اعتراض دانشگاههای بزرگ جهان به آپارتاید و نسلکشی اسرائیل و سکوت دانشگاههای ایران
🖋عباس آخوندی، اردیبهشتماه 1403
🔻بیگمان برترین دلیل ناهمراهی بخش بزرگی از جامعهی ایران از جمله نخبگان دانشگاهی با اعتراضهای جهانی در برابر جنایات نظام آپارتایدی و نسلکشی وحشتناک اسرائیل به سیاست داخلی ایران بازمیگردد. متاسفانه نظام حکمرانی بهقدری دور از عدل و انصاف با شهروندان خود رفتار کرده و زندگی را بر آنان از هر حیث تنگ کرده که آنان حتی در چنین وضعیتهایی که وجدان هر انسان آزادهای بهدرد میآید از هر اقدامی که نشان از همراهی با حکومت باشد پرهیز میکنند. لیکن افزون بر این که بسیار مهم هم هست، به زعم من، فهم نسل جوان در ایران و جهان و همچنین جریان روشنفکری مدرن از مساله فلسطین با سیاست رسمی ایران تفاوت بنیادین دارد. ایران همچنان در چنبرهی رویکرد ایدئولوژیک به مساله فلسطین درگیر است، حال آنکه مساله نسل جدید زندگی انسانی است.
🔻در باره بحث فلسطین و مواجههی نسل جوان غربی با آن بسیار مهم است که فهم دقیقی از مفهوم "زمانه" در قالب فلسفه زمان و تاریخی اندیشی و مفهوم "مکان" به مفهوم تمدن و یا معرفت غالب در ارتباطات بینالاذهانی آدمیان در جهان داشته باشیم. وقتی آنان در آمریکا اعتراض میکنند، تصور ما این است که دلیل و نحوه رویکرد آنان به موضوع اعتراضی همان نگاهی است که حکومت در ایران دارد. باید بدانیم که اینگونه نیست.
🔻نکتههای کانونی اعتراضی آنها سلب حق زندگی از فلسطینیان، مفهوم نژادپرستی، پاکسازی نژادی و حق تعیین سرنوشت است. اساسا، آنان تفاوت زیادی میان جوان یهودی اسرائیلی و مسلمان فلسطینی حس نمیکنند و در دوگانه یهودی/صهیونیست-مسلمان باقی نمیمانند.چون آنان از مفهوم هویت دینی عبور کردهاند. حال آنکه برای ما انتفاضه بیداری مسلمانان علیه صهیونیستها است.
🔻در ایران نیز، در گفته فعالان حوزهی سیاست فلسطین نقد آپارتایدی را میبینیم. لیکن، نقد آنان از این منظر بیشتر جنبه سلبی و در جهت نشان دادن جنایات اسرائیل را دارد. در حوزهی سیاستگذاری، بلافاصله جمهوری اسلامی وارد همان گفتمان دوگانهی صهیونیزم/اسلام و جنبش مسلمانان علیه یهودیان صهیونیست و حرکتهای ایدئولوژیکی اسلامی میشود و با جریانهای مدرن ضد آپارتاید همسو و همموضع نمیشود.
در هر صورت مهم است که فهم دقیقی از آنچه در دانشگاههای آمریکا در حال وقوع است داشته باشیم و بدانیم که ضرورتا آن با فهم دولت ایران یکی نیست. من مقالهای بسیار طولانی در این باره اخیرا نوشتهام که در نشریه آگاهی نو انتشار یافته و لینک آن را نیز اینجا قرار میدهم تا صورت تمایل به آن مراجعه شود. راهبردی که من پیشنهاد میکنم پیگیری راهبرد زمانه پسند است تا امکان همگرایی جهانی بیشتری فراهم آورد.
/channel/AbbasAkhoundi/1142
هفته نامه نسیم جنوب، سال بیست و هفتم، شماره ۱۰۷۹
@Saeed_Maadani
هاتم
(ترانه تیتراژ سریال سنجرخان)
خواننده: رضا صلواتی
دیسان هەتاۆ داێ لە لووتکەێ سەرشاخەکان
دوبارە آفتاب بر قلەکوهها تابید
گەرماێ گزنگ کەوتەسێبەری باخەکان
پرتوهایش بر سایەسار باغها خزید
بەدڵ وەکوو هەڵۆێ بەرزی سەر کێوەکان
عقاب بلند پرواز کوهستان پر دل و شجاع
بە هێمنی گەراێە وەبۆ لاێ خەلکی بەر خێوەکان
با آرامش بە سوی مردمش بازگشت
هاتم هاتم دیسانەوە بوومەتیرۆژی خۆرهەڵات
بازگشتم آمدم همانند پرتوهای گرمابخش آفتاب میهنم
هاتم هاتم زۆر بە تەۆەژم و لە سەرخۆ بەرەۆ ئاسۆێ روونی وڵات
آمدم, آمدم و بازگشتی قدرتمندانەبەسوی آیندە روشن میهنم
بەسۆزی کۆنی حەێران و سەێدەوان و کاکی رێبوار
آهنگ سوزناک حیران و بیت و کاکی ریبوار را زمزمەمیکرد
دەکەوێتە رێ سەربەستی دژی بێگانەو شەوی تار
درراەسربلندی و آزادی مردمش گام بر می داشت
هاوار ئەکات هۆ هۆ لالۆێ هەمووگەلانی وڵاتم
او بانگ بر آورد کەای برادرانم ای مردم عزیز میهنم
لەدەڕدو داۆی دۆژمنی نەیاری رژد قەت نەترسام
از مکر و حیلەی دشمن غدار هیچ گاەهراسی نداشتم
هاتم هاتم دیسانەوەبوومەتیرۆژی خۆر هەڵات
بازگشتم آمدم همانندپرتوهای گرمابخش آفتاب میهنم
هاتم هاتم زۆر....
@Saeed_Maadani
قتل بزرگمهر
و سنت وزیر کشی در تاریخ ایران
✍سعید معدنی
برخی مورخان براین باورند که ماه اردیبهشت 590 میلادی آعاز متلاشی شدن حکومت ساسانیان است. زیرا دراین ماه و سال بسیاری از مدیران مجرب و ایراندوست کشوری و لشکری توسط شاه ساسانی برکنار، بازداشت و به قتل می رسند.همچنین در این ماه از آن سال برخی تاریخ نویسان قتل بزرگمهر حکیم را نیز به دستور خسرو پرویز یادآور می شوند. البته تاریخ دانان می دانند که شخصیت بزرگمهر آمیخته با واقعیت و افسانه و اسطوره است، اما به باور برخی مورخان شخصی به نام بزرگمهر وجود داشته است.
قتل بزرگمهر یادآور سنت وزیر کشی است که در تاریخ این سرزمین به دفعات تکرار شده است. در این مقال کوتاه به چند مورد از وزیرکشی، که خوانندگان این متن کم و بیش با سرنوشت آنها آشنایند، اشاره می شود. سنت وزیرکشی بعد از ورود اسلام به ایران هم ادامه می یابد. برای مثال جعفر برمکی وزیر ایرانی به دست هارون عباسی کشته می شود. در دوره سلطان مسعود غزنوی، نوبت به دار آویختن حسنک وزیر است که به او اتهام گرایش به قرمطیان و اسماعیلیه می زنند و ریختن خونش را مجاز و مباح می دانند. ترس پادشاهان و خلفا و حاکمان از اینکه مبادا قدرت مطلقه و یا بخشی از آن را از دست بدهند یا وزرا را می کشتند و یا آنها را به انزوای کامل می کشیدند.
در دوران معاصر امیرکبیر وزیر لایق و کاردان ناصرالدین شاه نیز ابتدا برکنار، سپس تبعید و به خدعه درباریان رگ دستش در حمام فین کاشان زده میشود و به قتل می رسد. داستان دکتر محمد مصدق نیز از آن وزیر کشی های تاریخ اخیر است. اگر چه وی ظاهرا کشته نشد اما پس از مدتی تحمل زندان، تبعید شد و در روستای احمد آباد - شهرستان ساوجبلاغ، استان البرز - تا آخر عمر دور از دوستان و یارانش به حصر خانگی و انزوا گذراند.
هویدا نیز از این رهگذر بی نصیب نماند. امیر عباس هویدا به ظاهر طولانی ترین نخست وزیری را در تاریخ معاصر ایران دارد، و بیش از دوازده سال در این مقام ماند و از کرنش گران درگاه اعلیضرت محمدرضا شاه بود!. شاه پهلوی در آستانه سقوط حکومتش برای ساکت کردن انقلابیون هویدا را زندانی کرد اما پس از مدتی خودش به همراه خانواده و درباریانش از کشور گریختند و هویدای در بند را دو دستی به انقلابیون خشمگین سپردند و آنها نیز به باور خود نخست وزیر نظام فاسد را بدون محاکمه درست و حسابی ، بدون وکیل مدافع و تشریفات، در مسیر انتقال از دادگاه به بازداشتگاه گلوله ای به سرش شلیک کردند و کشتند، تا سنت وزیر کشی در این سرزمین ادامه پیدا کند. به عبارتی می توان گفت قاتل اصلی هویدا محمدرضا شاه و سردمداران پهلوی بودند.
درباره لیست وزیر کشی در تاریخ طولانی ایران بسیار می توان گفت و نوشت. دلایل این مرگ ها متعدد و متنوع هستند اما در یک چیز اشتراک وجود دارد، و آن اینکه حاکمان مستبد می ترسیدند که مبادا قدرت کامل خود را از دست بدهند، لذا بهترین راه فرستاندن وزیران به سوی زندان و حصر و تبعید و چوبه دار بود.
جالب آنکه در اغلب اوقات زمانی طول نمی کشید، و پس از کشتن وزرای لایق توسط حاکمان نادان، حکومت شان در مسیر تزلزل و سقوط قرار می گرفت. 30 سال پس از کشته شدن بزرگمهر، با حمله اعراب مسلمان به ایران حکومت 400 ساله ساسانیان سقوط می کند و برای همیشه به تاریخ می پیوندد.
#سعید_معدنی
#ساسانیان
#بزرگمهر
#حسنک_وزیر
#امیرکبیر
#محمد_مصدق
#هویدا
@Saeed_Maadani
خانم تذکّر دهنده!
✍سعید معدنی
دیروز در یکی از ایستگاههای مترو تهران خسته و کوفته از میان انبوه مسافر رد میشدم. دیدم یک خانم چادری به دختر نوجوانی گفت: "خانمم حجابت رو مراعات کن!". من و بسیاری نگاهمان به سوی آندو برگشت. دختر که روسریاش بر شانههایش افتاده بود انگار در گوشاش هدفون بود و فارغ از هر چیز در دنیای خود سیر میکرد و صدای تذکّر دهنده را نشنید. دوباره خانم تذکّر دهنده داد زد. دختر دهه هشتادی و شاید هم دهه نودی همچنان به راه خود ادامه داد. تا آخر خانم "حجاببان" بر روی شانهی دختر نوجوان دست گذاشت گفت: "خانم با تو هستم". دختر هاج و واج به او نگاه کرد. همه ما خیره بودیم که چه میشود. از نگاه دختر میشد خواند که او نمیداند چرا باید حجاب مورد نظر تذکر دهنده را مراعات کند؟!
بخشی از نسل امروز که شاید اکثریت جامعه را دربر بگیرد، بسیار متفاوت از نسلهای گذشته است. فرهنگاش جهانی است و بیش از مدرسه و صدا و سیما و خانواده، از جهان پیرامونش تأثیر میپذیرد و مذهب هزار سالهی پدراناش را هم مشتی ریاکار سودجو با ظاهر مذهبی به باد حراج دادهاند. او نمیداند چرا باید آن روسری که بر دوشش افتاده را بر روی سر بیاورد. من از نگاه دختر نوجوان این را فهمیدم. به فرض، دختر روسری را سر میکرد. باز دوباره چهار قدم آنطرفتر آن را بر روی شانه میانداخت. چون او از درون اعتقادی به پوشاندن موی سر ندارد و اجبار ۴۵ ساله هم جواب نداده و نمیدهد.
در مقابل بانوی تذکّر دهنده هم نمیداند آیا پوشاندن سر با پارچه، اعتقادی است یا قانونی. اگر اعتقادی است که نیاز به اجبار نیست و اگر قانونی است باید ابتدا قانون را ترویج کرد و در صورت پذیرش از سوی اکثریت مردم، آن را اجرایی کرد. ولی ظاهراً از اول انقلاب به اینطرف، اکثریت زنان و به ویژه دختران جوان نسبت به این قانون - حداقل در شهرها - بیاعتنا و بیاعتناتر شدهاند.
من فقط این را میفهمم که برای دینی کردن جامعه چاره و راهکار این نیست. دیندار کردن جامعه با زور و تنبیه و بازداشت نتیجهی کاملاً برعکس دارد.
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#تذکر
#پوشش
#حجاب
#دین
#اعتقاد
#قانون
@Saeed_Maadani
nasim1078.pdf
نسخه الکترونیکی
*هفته نامه نسیم جنوب*
سال بیست و هفتم
شماره ۱۰۷۸
🌺🌺🌺🌺
*نسیم جنوب، دیرپاترین نشریه تاریخ بوشهر*
زبادِ جنوبی در آمد نسیم
دل رهروان رست زاندوه و بیم (نظامی)
تلفن تماس و ارسال مطلب از طریق واتساب:
۰۹۱۷۷۷۲۳۹۰۹
@Saeed_Maadani
🎧 لیلی گلستان دربارهی خودش و پدرش ابراهیم گلستان و از جمله ترجمهی کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ نوشتهی اوریانا فالاچی ترجمه لیلی (۱۳۵۰) و نیز شوهرش ( نعمت حقیقی فیلمبردار معروف و پدر مانی حقیقی) و طلاقاش و اشتغالاَش در کتاب فروشی و تاسیس گالری نقاشی گفته است.
این سخنرانی در سال ۱۳۸۱ انجام شده. گلستان متولد ۱۳۲۳ است..
@uniartplus
@Saeed_Maadani
☸️من التماسِ یک زندگی معمولی را در چشمان و گفتار و رفتار اینان دیدم
✍️محمدباقر تاج الدین
✅امروز که سوار قطار شهری تهران(مترو) شدم جوانی در سالن های قطار با دفی که در دست داشت می نواخت و با صدایی زیبا به زبان دل نشین کردی می خواند و در آخر از مسافرین خواهش می کرد که به ایشان کمک کنند تا نیازهای اولیۀ زندگی را برآورده کند!!! در صحنه ای دیگر فردی میانسال با کلامی جانکاه می گفت که من بازنشسته ام و توان تامین هزینه های زندگی ام را ندارم و از شهروندان التماس می کرد که به او کمک کنند!1 اندکی بعد زنی به نسبت جوان به همراه فرزند بیمارش از شهروندان درخواست می کرد برای درمان فرزندش به او کمک کنند!!! موارد زیاد بود که البته همۀ ما هر روزه در کلان شهر تهران آن ها را مشاهده می کنیم و صد البته بر درد و رنج های مان نیز افزوده می شود!!!
✳️در یکی از ایستگاه ها از قطار شهری پیاده شدم که در خروجی مترو چندین جوان در حال نواختن موسیقی بودند که بسیار هم زیبا و دل نشین می نواختند و سبب شد تعدادی از شهروندان به تماشای این صحنه بایستند. این جوانان هنرمند به احتمال زیاد به دلیل بیکاری تن به چنین کاری داده بودند و با زبان بی زبانی به رهگذران می گفتند به ما کمک کنید تا اندکی از مشکلات زندگی خود را برطرف کنیم و شاید به یک زندگی معمولی دست یابیم!! در مسیری که پیاده می رفتم بیمارستانی قرار داشت که در محوطۀ آن همراهان بیماران نگران و دردمند التماس زندگی می کردند چرا که از شهرستان های دور برای درمان بیماران خود به تهران آمده بودند!!!
❇️به میدانی رسیدم که در کنارۀ میدان مردی دستفروش بساط کالاهای خود را پهن کرده بود و از رهگذران درخواست می کرد که از او خرید کنند تا او هم بتواند زندگی خود را سامان دهد!! با به گفتگو پرداختم و از زندگی دردناک خود و خانواده اش می گفت!!از یکی از شهرستان های استان لرستان به تهران آمده بود تا بلکه شغلی بیابد اما پس از مدتی کوشش و تقلّا و بی نتیجه ماندن این کوشش ها به ناچار به دستفروشی روی آورده بود!!!
✅اما چه فایده؟!! آنان که باید این التماس ها و خواهش های شهروندان فقیر و محروم و دردمند را ببینند شوربختانه فعلا گرفتار انجام امور دیگری هستند و فرصت دیدن و پرداختن به این مشکلات و مسائل را ندارند!!! تلخ تر و بدتر این که این گروه از شهروندان چقدر دچار تحقیر و درد و رنج می شوند تا بلکه به یک زندگی بسیار معمولی دست یابند!!تو گویی که به دست آوردن یک زندگی معمولی نیز برای اینان به آرزویی بزرگ و بس دور و دراز بدل شده است!!!! آه ای زندگی معمولی!! آه ای زندگی معمولی!!!
#زندگی_معمولی
#فقر
#محرومیت
#صدای_خاموش
@tajeddin_mohammadbagher
https://ettelaat.com/fa/publication/content/496/10082
.....سعید معدنی دکترای جامعه شناسی هم تحولات جامعه ایرانی را نتیجه مدرنتیه میداند و در واکاوی موضوع میگوید: مدرنیته به باور من سرنوشت محتوم همه جوامع است و هر کشوری برای پیشرفت باید آن را بپذیرد. توجه داشته باشید که موضوعاتی همچون تفکیک قوا، پزشکی نوین، صنعت نوین، دانش نوین و علوم نوین همه محصول مدرنیته هستند که ما اکنون با آنها زندگی می کنیم، پس کاملا طبیعی است که ما نمیتوانیم جلوی مدرنیته را بگیریم.
به گفته این استاد دانشگاه، مشکلی که اکنون ما در جامعه با آن مواجه هستیم این است که در مدرنیته، فرد اولویت پیدا میکند.
وی در توضیح سخنانش میگوید: در جامعه سنتی، جمع اهمیت دارد. خانواده، طایفه یا ایل برای فرد شغل و همسر انتخاب میکنند، جمع تعیین میکند که فرد کجا زندگی کند و سبک زندگیاش چگونه باشد و در واقع تصمیم کلی را جمع میگیرد، اما در عصر مدرنیته، فرد مهمتر از جامعه میشود و خودش برای خودش تصمیم می گیرد. اساسا در تقابل سنت و مدرنیته، فردگرایی چه در سطح خانواده، چه در سطح جامعه و چه در سطح حکومت موضع چالش میشود.
غربزدگی یا مدرنتیه؟
به گفته معدنی ، ته ماندههای ذهنیِ ترس از غرب و غربزدگی هنوز باقی است. او میگوید: در دهههای 30 و 40 شمسی، عدهای تصور میکردند که غرب قرار است بیاید و ما را نابود کند. این ترس به مدرنیته هم چسبید، عدهای میگفتند که که اگر این مدرنیته از راه برسد، زندگی ما نابود میشود. بعد از انقلاب اسلامی که حکومت دینی حاکم شد، در تقابل با دستاوردهای مدرنیته ایستاد و تصور کرد که در مقابل غرب قرار گرفته است، در حالی که مدرنیته غرب نیست. مدرنیته در غرب به وجود آمد، اما در جهان رها شد و همه در حال بهرهمندی از مزایای آن
هستند.
اکنون کره جنوبی با استفاده از ابزار تلویزیون و ماهواره در حال تحمیل فرهنگ خود به جهان است. تعداد زیادی از جوانان ما علاقهمند به یادگیری زبان کرهای شدهاند. هند از این تکنولوژی برای صدور فرهنگ، سنت، موسیقی، لباس و زبان هندی استفاده میکند.
متاسفانه در ایران برخی هنوز مدرنیته را با غرب یکی میدانند و به تقابل با آن میپردازند. مثلا در دورهای جلوی استفاده از ویدئو را میگرفتند، در دوره دیگر ماهواره را ممنوع کردند و در عصر دیگری برای اینترنت فیلترینگ در نظر میگیرند، در حالیکه هماکنون تمامی جهان از دستاوردهای مدرنتیه برای صدور فرهنگ خود بهره میبرد. آن زمان که ویدئو برای ما ممنوع بود، کشورهایی مثل ژاپن از این وسیله برای تدریس به دانشآموزان و دانشجویانشان استفاده میکردند.
نسل ما در دهه 60هزینههای زیادی را برای تقابل با مدرنیته پرداخت که باعث عقب ماندگیمان شد و این قصه همچنان ادامه دارد. اکنون که اینجا حضور داریم، ماهواره هنوز ممنوع است در حالیکه جوان امروزی به ندرت ماهواره نگاه میکند. همه آنچه که میخواهد از فیلم و موسیقی تا اخبار در پلتفرمهای تلفن همراهش موجود
است.
داستان امروز متفاوت شده است، اما هنوز برخی از تصمیمگیران جامعه ما در دهه سی و چهل یا حداکثر دهه 60 ماندهاند. همینها آب در هاون کوبیدن است.
با سنتها چه کنیم؟
اینکه در دنیای مدرن، تکلیفمان با سنتها چیست، پرسش بجایی است. معدنی، استاد دانشگاه میگوید: برخی از سنتها مثل فرهنگ ملی و دینیمان، ارزش حفظ و ماندگاری دارند. لازم است از فضای مدرنیته برای تبلیغ این ارزشها استفاده کنیم و باید برخی دیگر که ارزش ماندن ندارند را به فراموشی بسپاریم.
ایستادن جلوی مدرنیته مثل پاروزدن در مسیر مخالف رودخانه است. مدرنیته در جامعه ما حضور و نفوذ دارد و مخصوصا نسل جوان ما در حال زندگی با آن است.
ما باید مثل سایر کشورها به اصطلاح از مدرنیته استقبال کنیم و در مسیر احیای فرهنگ و سنت خودمان از آن بهره ببریم.
روزنامه اطلاعات . ۲۶ فروردین ۱۴۰۳
@Saeed_Maadani
تصویری تلخ و فراگیر شده از سرباز روس که لحظاتی پیش از مرگ توسط پهپاد ضدنفر اوکراینی برای نجات جان خود التماس میکند.
@sahandiranmehr
تولد و آغاز یک سفر
✍سعید معدنی
روز جمعه ۲۱ فروردین ۱۳۴۳ نویسنده شهیر جلال آل احمد سفری را آغاز میکند که بعدها گزارش این سفر را مینویسد و نامش را میگذارد « خسی در میقات». اما بنا به کتاب جدیدی که توسط محمد حسین دانایی (خواهر زاده آل احمد) در سال ۱۴۰۲ چاپ شده، با توجه به دست نوشته های آل احمد وی اشاره می کند نام کتاب ابتدا عنوان گزندهی «گذری به بدویّت - بدویت موتوریزه» بوده، ولی در مرحله چاپ کتاب به نام زیبا و دلربای « خسی در میقات» ختم میشود.
جالب آنکه روز ۲۱ فروردین ۱۳۴۳ روز تولد نگارنده این سطور نیز هست! یعنی روزی که آل احمد وارد فرودگاه مهرآباد شده، عزم سفر می کند و قلم در دست میگیرد و گزارشش از حجاج در حال سوار شدن به هواپیما را آغاز میکند من در یکی از روستاهای ساوجبلاغ به نام هیو( heev) در استان البرز متولد شدهام!
۶۰ سال پیش جلال سفری آغاز میکند که حاصل آن به باور نگارنده برای تاریخ سفرنامه نویسی ایران و تاریخ ادبیات فارسی ارزشمند است و از جمله آثاری است که در آینده این سرزمین به یک اثر کلاسیک تبدیل شده و نسل های پیاپی این اثر را خوانده و درک و برداشت دقیق تری از حج زمان آل احمد خواهند داشت. آنچنانکه ما امروز توصیفات ناصرخسرو را در هزار سال پیش از حج را میخوانیم و زندگی اجتماعی آن زمان را درک میکنیم و لذت میبریم. البته به باور اینجانب طبعا اثر آلاحمد قویتر و ماندگارتر است. به قول دکتر شریعتی آدم حیرت میکند چگونه یک فرد راهی و مسافر اینگونه دقیق و روز به روز و حتی گاهی ساعت به ساعت تمامی جزئیات را یادداشت و توصیف کرده است. با توجه به توضیحات محمد حسین دانایی، بخشهایی از این کتابِ چاپ شده و در دسترس ما،حذف شده تا از اداره سانسور پهلوی رد شود. ولی باز هم دستگاه تفتیش عقاید حکومت به آن اتهام " ضاله" میزند!
۶۰ سال قبل از این روزها که جنگ حماس و جنایتهای حیرت انگیز اسرائیل بر مردمان بی پناه غزه را شاهد هستیم، جلال آل احمد در مکه با جوانان عربی گفتگو میکند که علاقه مند به جمال عبدالناصر هستند و روزهای اوج اقتدار و محبوبیت جمال عبدالناصر در جهان عرب است. جوانان عرب امید فراوانی به رهبری ناصر دارند تا شر اسرائیل را دفع کند. اما درست ۴ سال بعد از آن تاریخ در سال ۱۹۶۷ میلادی در جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل پایگاههای هوایی و هواپیماهای جنگی مصر توسط اسرائیل بمباران می شود و اعراب شکست سختی می خورند.
آل احمد همه چیز را با قلم سختگیرانه، دقیق و گاهی گزنده خود توصیف می کند. به باور اینجانب شاید برخی از آثار آل احمد مشمول زمان شود اما کتاب «خسی در میقات» در کنار آثار تک نگاری های وی از منظر علوم اجتماعی و جامعه شناسی میماند و از منابع مفید برای محققان مردم شناس و جامعه شناس خواهد بود.
به جوانان علاقه مند و کسانی که هنوز کتاب «خسی در میقات» را نخوانده اند توصیه میکنم کتاب «راز حج جلال» نوشته محمد حسین دانایی که توسط انتشارات رشدیه چاپ شده، تهیه کنند که هم متن کامل کتاب آل احمد و هم توضیحات و توصیفات روشنگرانه و ارزشمند آقای دانایی از روی دستنوشته های ال احمد را به همراه دارد.
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#جلال_آلاحمد
#محمدحسین_دانایی
#خسی_در_میقات
#راز_حج_جلال
@Saeed_Maadani