انجمن پاردان فضایی برای روشنگریهای اجتماعی و سیاسی بلوچستان، بر محوریت ملیگرایی ایرانی. سگالیده جنگ و بهمیدان دلیر چو اشکش که صید آورَد نرّهشیر
📎خانواده بلوچ در تخت جمشید بارانی؛ پیوندی ابدی با خاک و خون و تاریخ
تاکنون پارسه را چنین زیبا و باشکوه دیده بودید ؟
@iranban_kord
زمینههای روانشناختی گرایش به قومگرایی (با تأکید بر تمامیتخواهیِ آن)
۳) زمینههای گرایش به تمامیتخواهی در جامعه سنتی / ۲
🔹 کنار گذاشتن تفکر، پیروی از جمع، پایبندی به سنتها، محدودیت آزادی و نگرش و انتخاب فردی؛ همهٔ مواردی هستند که منجر به ظهور توتالیتاریسم (تمامیتگرایی) میشوند. بنابراین، این توتالیتاریسم نیست که منجر به محدودیت اندیشهها میشود بلکه در حقیقت، این کنار گذاشتن اندیشیدن است که جامعه را به سوی توتالیتاریسم جهت میدهد.
🔹 در نتیجه، تمامیتگرایان هم برای حفظ نظام خویش، همان روندی را ادامه میدهند که منجر به ظهور آنها شده است. از این جهت، در نظامهای تمامیتگرا، تمامی درهای گفتگو بسته میشود و هیچ اجازهای برای پرسشهای صادقانه، قضاوتهای مستدل و انتقادهای سازنده وجود ندارد.
🔹 ما به صورت معکوس و با بررسی ریشههای گرایش به تمامیتخواهی، توضیح دادیم که چگونه تفکرات تمامیتگرا همچون نازیسم، فاشیسم، بلشویسم، بنیادگرایی مذهبی و موارد بسیار دیگری سربرمیآورند. قومگرایی نیز مانند سایر ایدئولوژیهای تمامیتخواه، در اثر عدم حضور فردگرایی پدید آمده است.
🔹 هنگامی که مردم با بحران روبهرو میشوند واکنشها نسبت به وضعیت جامعه متفاوت است. جایی که فردگرایی از بین رفته و مردم پیرو جمع و سنت هستند، بهجای این که آزادی واقعی خود را با اندیشیدن و مسئولیتپذیری و وظیفهشناسی و حقخواهی به دست بیاورند، منتظر و تشنهٔ ظهور رهبران آرمانی و ایدئولوژیهای نجاتبخش و البته اقتدارگرا میمانند.
🔹 به هنگام مواجهت جوامع غیرفردگرا با بحرانهای سیاسی و بیثباتیها و مشکلات ناشی از آن، تعلق به زبان و فرهنگ مشترک ممکن است تنها یقین در جامعه باشد. و همین یقین هم تبدیل به ابزاری میشود برای ایدئولوژیهای تمامیتخواه که در نقش منجی برای یک جامعه منفعل و غیرعملگرا ظهور مییابند.
🔹 اینگونه است که دگرستیزی و نفرت از دیگران، مایهٔ اتحاد خودیها میشود و جامعه از درون درگیر تعصبها و نفرتها و تسلیم انگیزههای انتقامجویانه و تمایل به قدرت و اقتدار میشود. و چنین است که ملت یک کشور بحرانزده بهجای اتحاد و همبستگی برای رسیدن به اهداف خود، درگیر قومگرایی و کشمکشهای قومیتی میشود. کینهورزی قومگرایان، چرخهای از نفرتپراکنیها، خشونتها و خرابکاریها را در یک ملت پدید میآورد که میتواند آن ملت را به مرز فروپاشی و تجزیه هم برساند و یک کشتی را با تمام سرنشینانش غرق کند.
🟡 @pardanshah
زمینههای روانشناختی گرایش به قومگرایی (با تأکید بر تمامیتخواهیِ آن)
۲) سنّتگرایی به مثابه ابزاری برای قومگرایان
قومگرایی برآمده از احساس خطر اعضای یک قوم نسبت به بقای هویت فرهنگی و قومی خویش است. همانگونه که در فرستههای «بحران تقابل سنّت و مدرنیته» سخن گفتیم، در جوامعی که با چالشهای توسعهای روبهرو بودهاند، مدرنیته جا نیفتاده و این سنّتها هستند تداوم حیات اجتماعی و سیاسی جامعه را ضمانت بخشیدهاند.
سنّتها که مجموعهای از نگرشها و ارزشها و شیوههای بهجایمانده از گذشتگاناند و مبنای عمل و رفتار یک فرد در جامعه قرار میگیرند، پایه و اساس فرهنگ آن جامعه را تشکیل میدهند. در جوامع قومی، فرهنگ در پیوند با سنّت است و اگر سنّتها توسط مدرنیته تهدید شوند، اعضای جامعه آن را به عنوان خطری برای هویت فرهنگی خویش شناسایی میکنند.
اگر یک فرد که دارای تعلقات قومی است، احساس کند حقوقش ضایع شده و هویت فرهنگیاش متزلزل شده، این امر منجر به تلاش وی برای حفظ آنچه طی نسلها به دست آورده، خواهد شد. در اینجا قومگرایی به مثابه ابزاری تدافعی و حتی تهاجمی، برای بسیج افکار عمومی و برانگیختن احساسات، به ویژه ایثار و فداکاری در راستای پاسداری از هویت فرهنگی و ساخت آن، پدیدار میشود.
بنابراین قومگرایی بیارتباط با «بحران تقابل سنّت و مدرنیته» نیست و میتوان آن را به نتیجهٔ برداشتی غلط از مدرنیته و عدم توانایی نوگرایی در زمینهٔ فرهنگ، با استفاده از امکانات مدرن -از جمله تکنولوژی- تعبیر کرد. قومگرایان با بهکارگیری سنّتگرایی، برای برونرفت از بحرانهای ناشی از مدرنیته میکوشند و در نقدِ رهاوردهای مدرن، قائل به این مسئله هستند که گسترش تکنولوژی، سبب تغییر و حتّی نابودی ساختارهای اجتماهی و فرهنگی میشود.
سنّتگرایی با رفتارها و کنشهای انزواطلبانه، گریز از بیگانگان، دوری از هرگونه ارتباط با دنیای خارج، بدبینی نسبت به جوامع و فرهنگهای غیرخودی، دور انداختن و عدم بهکارگیریِ امکانات مدرن برای بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی، و عدم نوگرایی و نوسازی در زمینهٔ فرهنگ در پیوند است. سنتگرایان کمتر گرایش به تفکر و یا راهجویی مدبرانه دارند، بلکه بیشتر منفعلانه، تسلیم محیط میشوند. فرد سنتگرا فاقد روحیهٔ فایدهمندی و کوششگری است و از نوآوری و تغییرات، اعم از فرهنگی و سیاسی میهراسد. در نتیجه، سنتگرایان با حذف صورت مسئله، از حل آن خودداری میکنند و هویتهای فرهنگی را همراه با مسائلی حل نشده به لبهٔ پرتگاه میفرستند.
🟣 @PardanShah
زمینههای روانشناختی گرایش به قومگرایی (با تأکید بر تمامیتخواهیِ آن)
۱) بحران تقابل سنت و مدرنیته / ۱
انسان مدرن توانست پس از قرنها کشمکش در نهایت به هدف دیرینهاش یعنی «استقلال و آزادیِ فردی» برسد که حاصلِ فروپاشیدن و گسستن برخی روابط جمعی سنتی است که انسان را در قید و بند یک سری باورهای سیاسی و اجتماعی محدود میکرد و هرگونه گرایشات فردی در تضاد با جمع را سرکوب و در نتیجه، آزادی فرد را از او میگرفت. انسان با پیروی از جمع و ارزشهای نهادینه شده در آن، میتوانست مجوز ورود و ماندگاری خود را در جامعهای سازمانیافته دریافت کند که به او اجازهٔ برخورداری از مواهب جامعه را میداد. از جملهٔ این مواهب میتوان به کسب همدلی و همکاریِ افراد زیادی در قالب یک جامعه اشاره کرد که بهتنهایی، در بر دارندهٔ امتیازات بسیاری است. امّا لازمهٔ برخورداری از این مواهب، پیروی بی چون و چرا از سنّتها بود که آزادیِ فردیِ انسان را محدود میکرد و به او اجازهٔ مانور کمی در نگرشها و انتخابهای فردی میداد.
در یک جامعهٔ سنتی، قانون همان سنتهای دیرینه است و افراد محلی دارای مشروعیت از سوی جامعه، بر اساس سنتها دادگری و قضاوت میکردند و اجرای قانون هم بر عهدهٔ جمع بود. همچنین یک فرد در صورت نیاز -مثلاً در برخی کارها همچون کاشت، داشت و برداشت محصولات یا ساخت خانه یا ازدواج و تشکیل خانواده- میتوانست از نیروی کار رایگان و حتی امکانات مالی -به صورت هدایای جمعی- برخوردار شود که توسط جمع به او اهدا میشد. به طور کلی، انسان پیشامدرن برای گذران زندگی، نیازمند و وابستهٔ جمع بود.
با ظهور دنیای مدرن، بخش زیادی از امتیازات و مواهبی که جوامع سنتی در اختیار اعضای خود گذاشته بودند و به این جوامع اقتدار بخشیده بودند، به شیوههای دیگری در دسترس مردم قرار گرفت که آنها را از جوامع سنتی بینیاز میساخت.
🔴 @PardanShah
نابرابریهای جنسیتی و ریشههای آن
🔹 خانوادههای بلوچ نسبت به فرزندان خود از همان دوران کودکی، در شیوهٔ تربیت جنسیتزدهای را در پیش میگیرند. خانوادهها با چنین تربیتی، سنگ بنای جنسیتزدگی، زنستیزی و مردسالاری را میگذارند. به دیگر بیان، تبعیض و نابرابریِ جنسیتی از خانواده ریشه میگیرد و در جامعه به ثمر مینشیند. مرد بلوچ در خانواده، سرور و سالار زن است و زن مجبور به اطاعت بیچونوچرا از اوست. به دنبال آن، در جامعهٔ بلوچ زنان حق و حقوق کافی ندارند و بالعکس، مردان از آزادی عمل بدون مرزی برخوردار هستند.
🔹 از همان دوران کودکی، پسران خود را در جایگاه بالاتری از دختران میبینند و برتری آنها به سبب جنسیتشان، توسط خانواده به آنها القا میشود. کمی بعدتر، به هنگام زناشویی و ازدواج نیز اکثر مردان بلوچ به سبب همین شیوهٔ تربیت در خانواده، احترام کمی برای شریک عاطفی خود قائل هستند و زن را نه به عنوان شریک زندگی، بلکه دارایی و بردهٔ خود میدانند که باید در خانه بنشیند و کارهای خانهٔ مرد را انجام بدهد و بچههای او را بزرگ کند. مردان معمولاً به سبب آزادی عملی که از سوی خانواده و جامعه به آنها داده میشود، خاطرجمع هستند که میتوانند کمتر متعهد باشند و اگر مرتکب خطایی هم بشوند، کردهٔ آنها بخشودنی است. مثلاً اگر مرد با همسر خود بدخلق و کجرفتار باشد، اطرافیان بهجای نصیحت و اصلاح مرد، سعی در بالا بردن آستانهٔ صبر زن نسبت به بدرفتاریها دارند. از این جهت مردان نهتنها در رفتار خود بازنگری نمیکنند بلکه آن را شدت هم میبخشند.
🔹 بلوچها در جامعهٔ خود عدالت را به صورت برابر رعایت نمیکنند و دادگاههای جامعه همواره برای زنان برپا میشوند. منظور از دادگاههای جامعه قضاوتها و غیبتها و بهاصطلاح همان "حرف مردم" است که فقط و فقط زنان را نشانه میگیرد؛ افسوس که پای ثابت این قضاوتها و غیبتها هم خود زنان هستند که علیه همجنس خود لشکرآرایی میکنند. جامعهٔ بلوچ به هیچ وجه نمیتواند گناه زنان را ببخشد و به سادگی آنها را طرد و حذف میکند ولی در برابر مردان بسیار بخشنده و مهربان است.
🔹 بدینترتیب، جنسیتزدگی و مردسالاری و زنستیزی در جامعه از خانواده و شیوهٔ تربیت آن نشئت میگیرد. در چنین جامعهای، وزن گناه زن با مرد یکی نیست و این دو را اگر بر ترازو بنهیم، دو کفهٔ ترازو برابر نخواهد بود. مسئله تبعیض و نابرابری جنسیتی علیه جنس زن در جامعهٔ بلوچ (یا هر جامعهٔ دیگری) در شیوهٔ برقراری عدالت تعریف میشود. میدانیم که قانون باید برای همهٔ افراد برابر باشد و حق را باید بدون در نظر گرفتن جنسیت یا هر چیز دیگری، داد یا گرفت. نباید اعمال و خطاهای غیرقانونیِ یک فرد را به علت مرد بودن یا زن بودنش نادیده گرفت و نیز نباید ارتکاب به خطا یا عمل غیرقانونی را برای جنس مرد عادیسازی و برای جنس زن بزرگنمایی کرد. آنچه مهم است، شیوهٔ برقراری عدالت و رعایت برابری است.
🟡 @pardanshah
در سوگ کانی عبدالهی، باید آبروی نداشتهٔ جامعهای که در آن «برای حفظ آبرو، خون میریزند» را بُرد؛ زیرا قاتل او، جامعهٔ اوست. فرهنگهای ضدّانسانی و زنستیزی که زمینهساز قتلهای ناموسی هستند را باید از پایه و اساس نابود کرد.
🟣 @PardanShah
قومگرایی و دگرستیزی / ۲
🔹 قومگرایان مانند سایر تمامیتخواهان از طریق بهکارگیری و ترویج ناواقعیتها، توطئهانگاری، ایجاد وحشت و ترس؛ و تلقین آنها به مردم، بر آن است تا با از بین بردن فردیت و روح انسانها و همچنین تبدیل شهروند به ناشهروند (برده و دشمن) با ساختن تصویری اهریمنگونه و دشمنانه از "دیگران" و ساختن بردگانی فرمانبردار و بلاتفکر از "خودیها' و انسانیتزدایی از آنان، انسجام اجتماعی را حول اهداف سیاسی و ایدئولوژیک خود حفظ و آنها را آمادهٔ شکلپذیری در راه آرمانهای تمامیتخواهانه و مخرب خود کنند.
🔹 قومگرایی یا به بیانی دیگر، ناسیونالیسم قومی و ناسیونالیسم خونبنیاد (نژادی) از دیگر تفکرات توتالیتر و تمامیتخواهی است که هانا آرنت آن را به دلیل تلقین و ترویج این امر که مردم در محاصرهٔ دشمنان دائمی خویش قرار گرفته و همچنین ایجاد تمایز بین "خود" با "دیگری" بر اساس تضاد و تقابل و برتر دانستن خود نسبت به غیر، مستعد تخریب ذات انسانی و هرگونه تفکر سامانبخش سیاسی میداند. مطابق دیدگاه آرنت: «ویژگی ناسیونالیسم قومی این است که اصرار ورزد مردم خودی در احاطهٔ یک دنیا دشمن در موقعیتِ یکی در برابر همه به سر میبرند و در نتیجه در این دنیا تنها یک تمایز وجود دارد که معتبر است، همانا تمایز میان "خود و" "تمامی دیگران". ناسیونالیسم قومی همواره ادعا می کند قوم خودی منحصربهفرد است و موجودیتش با موجودیت دیگر اقوامی که حقوق برابر با قوم خودی دارند، جمعناشدنی است. مدتها پیش از آن که از آن آگاهی قومی برای نابود کردن ذات انسانی یا به معنایی سوءاستفاده شود، به لحاظ نظری و در منش امکان بشریت را به منزلهٔ نوعی ایدهٔ سامانبخش در هر نوع سیاست انکار کرد [1]».
1- هانا آرنت، امپریالیسم، ترجمهٔ مهدی تدینی، (تهران، نشر ثالث ۱۳۹۹)، ص ۲۳۷.
🔴 @PardanShah
پایداری و فداکاریِ اجداد شما در راه میهن، بسیار ستودنیست اما هیچ منطقی نیست که کسی منت کارهای دیگران را، یا به دیگر عبارت، کارهای نکردهٔ خود را بر دیگران بگذارد. گذشتهٔ درخشان و پرشکوه شما آنجا کارآمد است که به شما درس میهنپرستی داده باشد؛ فخر فروختن و الگو نگرفتن، نشانهٔ گمراهی شماست.
🟡 @pardanshah
افسار دریدن جماعت قومگرای موسوم به سیستانی از فضای مجازی هم فراتر رفته و حال بساط نفرتپراکنی و تفرقهافکنی خویش را در کوچهخیابانهای شهر نیز گسترانیدهاند. رسانه خبری که این گزارش را کار کرده، بر این گمان است که چنین اقدامی از نیروهای نظامی ساکن در این محله برآمده است. اما نیازی نیست که بیهوده برای شناسایی عوامل این اقدام، یا که برخوردی از سوی مراجع قانونی و قضایی با ایشان، منتظر بمانیم. چرا که همان مراجع قانونی و همان مراجع قضایی خود چنین تفکرات ضد بلوچ و ضد اهل سنتی دارند و اکثر نیروهایشان نیز از همین قشر شیعهٔ فارسیزبان ساکن سیستان است.
جمهوری اسلامی همانطور که پیداست حکومتی بر پایهٔ اسلام شیعی است و پایههای آن هم بر مردمان شیعه چه در ایران و چه در خارج از ایران استوار است. آن دسته از شیعیانی که در خارجاند با مفتخوری از مالیات و منابع مالی ایرانیان، منافع این حکومت را در خارج از ایران تأمین میکنند. در ایران هم بدنهٔ نظام را آخوند و پیرو آخوند تشکیل میدهد. جماعات ساکن شهرهای کوچک و متوسط و دهاتهای شیعه نشین که اغلب فارسیزبان هم هستند، پیروان اصلی آخوند و تشکیلات سیاسی و نظامی آنند. منطقهٔ سیستان در شمال استان سیستان و بلوچستان، جماعت قابل توجهای از شیعیان فارسی زبان دارد که به خوبی از آنها عضوگیری شده و اکثریت این جامعه، پیرو این حکومت هستند و منافع آن را، حداقل در کل استان سیستان و بلوچستان، تأمین میکنند. حکومت در ازای جذب نیرو از این جامعه در مشاغل نظامی، قضایی دولتی، اداری و غیره به آنها امتیازات گوناگونی اعطا میکند که همین صاحب شغل شدن نخستین بهرهمندی آنان از این سفره است. از دیگر جانب، اگر اعتراضاتی در کار باشد همین سیستانیها هستند که میشوند عامل سرکوب و اگر جمهوری اسلامی نیاز به حمایت داشته باشد، در همهٔ مراسمات آن شرکت میکنند و هیچوقت پشت حکومت را در انتخابات، مراسم مذهبی و مراسم سیاسی خالی نکردهاند.
فلذا اینها در ازای چنین خدماتی، از هفت دولت آزادند و اگر امروز میبینید جریانی به نام پانسیستانی در فضای مجازی تشکیل شده که به راحتی با هویتهای مشخص و محرز خودشان دم از کشور سیستان و پرچم سیستان و ملت سیستان میزنند و به سایر اقوام [بهخصوص به بلوچها] انواع اهانتها را روا میدارند، بدانید که قضیه از کجا آب میخورد. اگر امروزه در زاهدان اجازه دارند پرچم جعلی سیستان را بالا ببرند و در خاش به سرداران بلوچ توهین کنند، فردا از تندرویهای دیگرشان هم رونمایی خواهند کرد؛ اگرچه قبلاً هم جنایاتی مانند قتلعامهای ۱۴۰۱ در بلوچستان را همین جماعت رقم زدهاند.
🟣 @PardanShah
اهداف دستاندرکاران کتاب «پیوند نژادی کُرد و بلوچ» از تألیف آن، به نقل از خودشان:
◽️با نگاهی به پیشگفتار هیوا محمد زندی (برگردانندهٔ کتاب از اردو به کُردی) و معرفینامهای که نصیرخان احمدزئی (نویسندهٔ کتاب) در باب این مترجم نوشته است، درمییابیم که این دو، با یکدیگر از نزدیک در ارتباط بودهاند و اهداف مشترکی داشتهاند.
◽️هیوا زندی در مقدمهٔ خویش به روشنی بلوچها را کرد خوانده و پس از معرفیِ نویسندهٔ کتاب، میگوید که ایشان با تحقیقات خود بر مبنای کتابهای «کوردگال نامه» و «تاریخ مردوخ» توانسته است ثابت کند که: {«بلوچ» در اصل و نسب «کُرد» میباشد.} و در ادامه امیرنشین براهویی در کلات را در زمرهٔ امیرنشینهای کُرد به شمار میآورد.
◽️از معرفینامهای که نویسندهٔ کتاب برای مترجم نوشته است چنین برمیآید که این دو از نزدیک در پاکستان با یکدیگر ارتباط بودهاند و گفتگوهایی که هیوامحمد با نصیرخان احمدزئی در روزنامههای کُردی ثبت و ضبط شدهاند نیز این را تأیید میکند. لذا نمیتوان گفت که آقای احمدزئی از اهداف پانکردهایی که با وی همکاری کردهاند بیاطلاع بوده است. بهخصوص در جایی که خودش بلوچها را کُردهای بلوچی میداند که پس از فروپاشیِ دودمان کُردهای ماد، به بلوچستان مهاجرت کردهاند و در واقع بلوچها و کُردها از یک ریشه نژادی مشترک برخوردار هستند. خلاصهٔ کلام این است که کتابهای «کورد گال نامه»، «پیوند نژادی کرد و بلوچ» و «تاریخ بلوچ و بلوچستان» نوشتهٔ نصیرخان احمدزئی، با هدف کُرد خواندن بلوچها نوشته شدهاند.
🔴 @PardanShah
⚫️ خودسوزی و جان باختن یک دختر ۱۷ سالهٔ بلوچ که قربانیِ ازدواج اجباری شده بود.
⬛️ خلاصهٔ خبر:
خانوادهٔ این دختر او را برخلاف رضایتش، به اجبار و با زور به عقد پسرخالهٔ او درآورده بودند و مراسم ازدواج آنان انجام شده بود. او که قربانی ازدواج اجباری و رسومات و باورهای غلط شده بود در حمام منزل والدین خود با استفاده از نفت اقدام به خودسوزی کرد و بر اثر سوختگی شدید و جراحتهای دلخراش، پس از هشت روز جان باخت.
ردّپای پانکردها در شبهتاریخ قومگرایانهٔ پانبلوچیسم
⬜️ پانکردها در ساختن و پرداختنِ شبهتاریخ (تاریخ افسانهای و اغراقآمیز) استعداد خاصی داشتهاند و از گذشتههای دور دست به دستکاریِ تاریخ در راستای دستیابی به آرمانها و زدودن کمبودهای تاریخی خود زدهاند. از دیرباز کسانی همچون زکی بیگ، مردوخ کردستانی، رشید یاسمی، مهرداد ایزدی، سوران حمهرش و دیگران در حال جعل تاریخ بودهاند. شبهتاریخ مانند هر شاخهٔ شبهعلمی دیگری برای مردم عامه جذابیّت خاصی دارد چونکه عاری از واقعیتهای تلخ و سرشار از دروغهای شیرین است. به همین سبب شبهتاریخنگاران در جلب توجهٔ مردم از تاریخنگاران موفقتر عمل کردهاند و توانستهاند افکار مردم را برای پیشبرد اهداف خود در کنترل بگیرند.
🟦 پانکردها تجربهٔ حدوداً صدوپنجاه سالهٔ خود در نگارش شبهتاریخ را در اختیار دیگر قومگرایان هم گذاشتهاند که با شیطنتهایی هم همراه بوده است. در باب تاریخ ایران باستان، تصور رایج و اشتباهی بین بسیاریها جا افتاده بود که پنداشته میشد فارسیزبانان، تنها میراثدارانِ ساسانیان و هخامنشیان هستند. این تصور باعث شد سایرین به فکر دستوپا کردن یک پادشاهیِ باستانی به عنوان نیاکان خود بیفتند. این تقسیم پادشاهیهای ایران باستان که میراث مشترک همهٔ ایرانیانند، هم توسط قومگرایان و هم توسط پانایرانیستها و ایرانشهریهای سنّتگرا انجام میگرفت. به عنوان مثال میراثداریِ پادشاهی ماد توسط پانایرانیستها و پانکردها به مردم کُرد اعطا شد.
⬜️ پانکردها از طریق همکاری و در میان گذاشتن شگردهای جعل و تحریف تاریخ خود با پانبلوچها، پا به عرصهٔ تاریخ بلوچ هم گذاشتند. مثلاً یکی از نویسندگان بلوچ به نام آغا نصیرخان احمدزئی، در زمینهٔ تاریخ بلوچان بهویژه براهوییها، کتابی به نام کوردگالنامک جعل کرد که یک پانکرد به نام هیوا محمد کُرد نقش مهمی در به سرانجام رسیدن آن داشت. این کتاب طوایف براهویی را به عنوان یک قوم مستقل از بلوچها اما متحدی با جایگاه برتر مینمایاند که از ادوار باستان حاکمان بلوچستان بودهاند؛ روایاتی جعلی که بر گرایشهای تمایزطلبانهٔ براهوییها و آغاز دودستگی بین بلوچها تاثیر مهمی گذاشته است. این دو جاعل حتی پس از جعل این کتاب هم دست روی دست نگذاشته و کتابی دیگر با عنوان پیوند نژادی کرد و بلوچ نگاشتهاند که در آن صراحتاً بلوچها و براهوییها را کُردهایی معرفی میکند که در گذشتههای دور از اصل خود جدا شده و به بلوچستان کوچیدهاند. این روایات برساخته، مکرراً توسط سایر پانبلوچها و پانکردها بازگو میشوند.
🟦 در این روایات جعلی و شبهتاریخی نکتهای درخور توجه وجود دارد و آن هم تراشیدن تبار و پیشینهٔ مادی برای براهوییها و بالتبع بلوچها است. میدانیم مادها طبق خیالات پانکردها، کُرد یا اجداد کُردها بودهاند. اینکه کتاب مذکور بلوچها را نیز از بازماندگان ماد برشمرده است هدفی غیر از این ندارد که بلوچها را در ظاهر خویشاوند و در حقیقت، زیرمجموعهٔ ملت خیالیِ کُرد معرفی کنند. اگر در اینجا پانکردها هدفشان بازنمایاندن خویشاوندی خود با بلوچها بود، ایرانی بودن هر دو گروه مذکور صحه بر این خویشاوندی میگذارد. اما پانکردیسم زیرکانه خواسته که این خویشاوندی را بر بستر هویت کُردی تعریف کند. پدیدار شدن احساس خویشاوندی مبتنی بر هویت کُردی مابین کُرد و بلوچ، میتواند بلوچها را به متحدان درجه دومی برای پانکردها تبدیل کند که آرمانهای آنان را احقاق کنند. آرمانهایی که قصد محاصرهٔ داخلیِ ایران را دارند و میخواهد بلوچها هم بخشی از این حلقهٔ محاصره باشند. اما برای خود بلوچها غیر از ایجاد دودستگی بین آنان و دستدرازیِ پانکردیسم به هویتشان، چیز دیگری به ثمر نخواهد رساند.
🔴 @PardanShah
پانکُردیسم؛ پدرخواندهٔ پانبلوچیسم و بلای جان مردم بلوچ
⬜️ پانکردیسم در پیش بردن اهداف خود در راستای تجزیهٔ ایران و تشکیل کردستان خیالی از دل آن، نیازمند فروریزاندن هویتِ ایرانی است. مادامیکه هویت ایرانی به عنوان مادرِ تمام تیرههای ایرانی از میان برداشته شود، پانکُردها میتوانند هویت فرهنگی تمام تیرههای ایرانی را بر بستر هویت کُردی قرار دهند و داشتههای آنان را به نفع خود مصادره کنند.
🟦 این رویکرد پانکُردیسم نسبت به سایر تیرههای ایرانی دو ثمرهٔ بزرگ برای آنها دارد:
🔹 یک، با ترویج تجزیهطلبی و قومگرایی در سرتاسر ایران زمینهٔ کشمکشها و درگیریها طولانیِ قومی-منطقهای در سراسر ایران را میسازند که این سبب حواسپرتی نیروهای میهنپرست و میهنخواه و عدم تواناییِ تمرکز آنها بر تجزیهطلبان حقیقیِ ایران یعنی پانکردها میشود. به زبان ساده، آنها با کاشتن تخمِ تجزیهطلبی در یکایک استانهای ایران دامنهٔ اندیشههای ضدّایرانی را در همه جا میگسترانند و پس از کشاندن جنگهای داخلی به سراسر ایران، کردستان خیالیِ خود را از دل خاکستر به جای مانده از ویرانیهای جنگ برپا میکنند.
🔹 دو، پانکردها بسیاری از تیرههای ایرانی در همسایگی خود را به آغوش تجزیهطلبانِ دستآموزِ خود میاندازند تا هویت ایرانی آنان را ازشان بستانند و جامهٔ هویت کُردی بهشان بپوشانند. به بیانی دیگر، هویتهای زبانی و فرهنگی غیرکُرد را بهسان قلمههایی جدا شده از درخت مادر (هویت ایرانی) در خاک خود (کردستان خیالی) میکارند. مسلماً بر خلاف چربزبانی و چاپلوسیهایی که از پانکُردها میبینید، هویت شما به هیچ جای آنان نیست، بلکه شما را به عنوان اقوام درجه دوم تابع ملت خیالی کرد میبینند تا به منابع و سرزمینهای بیشتری دسترسی داشته باشند و هم مرزهای خود را به خلیج فارس برسانند.
⬜️ پانکردها در برخورد با مردم بلوچ، همانند دیگران (لُر، لَک، تات، تالش، گیلک، مازنی، فارسیزبان و...) از درِ چاپلوسی و چربزبانی وارد شدهاند و متاسفانه چون مردم بلوچ حساب پانکردها را با مردم کُرد یکی میدانند و نیز برخلاف لرها و لکها و دیگر همسایگان کُردها، شناختی از پانکردیسم ندارند به سادگی مغزشویی میشوند. آنانی که توانستهاند به ماهیّت خبیث پانکردیسم و اهداف شوم آن پی ببرند با تمام وجود در حال دفاع از هویت خود در برابر شگردهای پانکردها هستند. پانکردها هم چون کوچکترین مقاومتی از دیگران ببینند دیگر چاپلوسی و پاچهخاری را کنار گذاشته و بدترین دشنامها و توهینها را نثارشان میکنند.
🟦 پانکُردها همواره بلوچ را زیرشاخه کُرد و زبان بلوچی را زیرشاخه کُردی برشمردهاند و در روز روشن هویت بلوچ را مصادره کردهاند و این از سادگی مردم بلوچ و بیوجودیِ پانبلوچها است. امّا بزرگترین رهآورد پانکرد جماعت برای مردم بلوچ، تجزیهٔ هویت مردم بلوچ بوده است. براهوییها به عنوان طوایفی بلوچتبار با زبانی متفاوت امّا جزئی از هویت بلوچ، در حال جدا شدن توسط پانکُردها و پانبلوچها (فرزندخواندگان پانکُردها) از بلوچ هستند. اگر نگاهی به صفحات زبانی، فرهنگی و اجتماعی براهویی بیندازیم متوجهٔ احساسات تمایزطلبانه و جداییخواهانه برخی از این صفحات میشویم که خود را به عنوان قوم و حتی ملّتی جدا از بلوچ معرفی مینمایند. و این چیزی نیست جز ثمرهٔ آموزههای پانکُردیسم که در بلوچستان توسط پانکُردها و فرزندخواندگانِ پانبلوچ آنان گسترانده شدهاند و همواره سعی داشتهاند براهویی را از نظر تاریخ و ریشه، متمایز از بلوچ بشمارند. این تنها یک مورد از ضربات مهلک پانکردیسم و پانبلوچیسم به مردم بلوچ است. باشد که سادهلوح نباشیم و خود را آغوش پانکُردیسم نیندازیم و هویتمان را به چربزبانیِ آنان نبازیم.
🟡 @PardanShah
ارتباط «فرهنگ» با «خشونت علیه زنان»
🟦 گرچه در این نوشتار نسبت به ریشههای فرهنگی و اجتماعی «خشونت علیه زنان در بلوچستان» مقاومت صورت گرفته است اما میتوان آنرا گامی مثبت از سوی مجموعههای فعال حقوق زنان در بلوچستان در نظر گرفت. مجموعههای مذکور عمدتاً در راستای تبلیغ اندیشههای سیاسی خویش فعال هستند و از موضوع اصلی فعالیت خود دور شدهاند؛ لذا لازم است ضمن سپاسگزاری از آنان، اشتباهات و کمکاریها گوشزد و وظایف اصلیِ آنان یادآوری بشوند. از ایشان انتظار میرود اگر واقعاً دغدغهٔ حقوق زنان را دارند، بهجای مقاومت در برابر پذیرفتن اشتباهات، آنها را اصلاح نمایند.
🟦 مهمترین عامل و زمینهٔ خشونت علیه زنان در یک جامعه به ارزشها، باورها، قوانین و رسوم آن جامعه بازمیگردد. جمع این عوامل، همان «فرهنگ» است. همانگونه که ادوارد برنت تیلور، بنیانگذار دانش «انسانشناسی فرهنگی» تشریح میکند:
«[فرهنگ]، کلّ پیچیدهای شامل دانش، باور، هنر، اخلاقیات، قانون، رسوم و هر توانایی و عادت دیگری است که توسط انسان بهمثابهٔ عضوی از جامعه، فراگرفته میشود.»
🟦 مهمترین عامل و زمینهٔ خشونت علیه زنان در یک جامعه به ارزشها، باورها، قوانین و رسوم آن جامعه بازمیگردد. جمع این عوامل، همان «فرهنگ» است. همانگونه که ادوارد برنت تیلور، بنیانگذار دانش «انسانشناسی فرهنگی» تشریح میکند:
«[فرهنگ]، کلّ پیچیدهای شامل دانش، باور، هنر، اخلاقیات، قانون، رسوم و هر توانایی و عادت دیگری است که توسط انسان بهمثابهٔ عضوی از جامعه، فراگرفته میشود.»
🟦 منکر این نیستیم که فرهنگ بلوچ دارای ارزشهای زیبا و پسندیدهای است که باید روی آنها تاکید بشود. اما طبیعتاً در هر جامعهای ارزشها و قوانین ناپسندیده و بَد هم وجود دارد. همانگونه که خودِ شما اعتراف کردید «این جنایات ناشی از جهل، خرافات و مردسالاری است» که در واقع همگیِ این موارد بخشی از اجزای اصلی تشکیلدهندهٔ فرهنگ محسوب میشوند که در بند پیشین آن را شرح دادیم. با بخشودن عناوین کلیشهای چون «اصیل» و «غنی» به فرهنگ یک جامعه، نمیتوانیم آن فرهنگ را عاری از هر زشتی و بدی بدانیم و آن را از هرگونه اصلاحی بینیاز بشماریم. بنا به داشتن غنای فرهنگی و اصالت فرهنگی، نمیتوان گفت یک فرهنگ کامل است. بلکه فرهنگی کامل است که اصلاح بشود و ارزشهای خوب حفظ بشوند و ارزشهای بد (از جمله جهل، خرافات و مردسالاری) دور ریخته بشوند.
🟦 در این راستا، خیانت واقعی را کسانی مرتکب میشوند که به دفاع کورکورانه از فرهنگها میپردازند و با اندیشههای قومگرایانه همهٔ ارزشهای فرهنگی یک جامعه را بدون ارزیابی سازندگی یا ویرانگریِ آن ارزشها، غیرقابل نقد میدانند. (...و هرگونه انتقادی را خیانت به فرهنگ بلوچ محسوب میکنند!).
🔹 نیز بخوانید:
◽️رابطه دوسویهٔ قومگرایی و قتلهای ناموسی
◽️فرهنگ قومی-قبیلهای عامل اصلی خشونت علیه زنان بلوچ
🟣 @PardanShah
ارمغان تجزیهطلبان برای خودشان
🔹 قدرتهای استعمارگر برای تجزیهٔ این حوزهٔ تمدنی، قدرتمندترین سلاحی که در دست داشتند، احساسات مردم بود.
🔹 آنها از طریق بازی با احساساتی نظیر ترس، نفرت، رضایت، غرور و نفرت؛ سیاست تجزیه و جداسازی را نه تنها در ایران بزرگ بلکه در سراسر قلمروهای استعماری خود از آسیا و خاورمیانه تا آفریقا پیش بردند.
🔹 با ایجاد «دشمن خیالی» از همسایگان و ترساندن مردم از این «دشمنان خیالی» و افکندن نفرت از آن «دشمن خیالی» در دلها، بهزودی این دشمنان خیالی به دشمنان واقعی تبدیل شدند و دشمنیهای حقیقی بین یک به یک مردمان این سرزمینها ریشه گرفت.
🔹 آنها به همه میگفتند شما از دیگران برتر هستید و در هیچ زمینهای رقیب و نظیر ندارید و هیچکس در حدّ و اندازهٔ شما نیست. هرگونه تنوع فرهنگی را تبدیل به اختلاف سیاسی کردند و اینگونه با القای حس برتری، دست به جداسازی و تجزیه زدند. این احساسات به قدری قوی هستند که بدون نیاز به هیچ دخالتی، میتوانند تا قرنها دوام آورده و قوّت روزافزونی بگیرند.
🔹 مسلماً چنین احساساتی نمیتوانند سازندهٔ برادری و برابری باشند. از زمانی که به وجود آمدهاند، سازندهٔ هیچگونه دوستی و اتحادّی نبودهاند و تنها محصولشان فقط و فقط کینه و نفرت و دشمنی و نفاق بوده است.
🔹 تجزیهطلبان باید بدانند چنین احساساتی نه فنا نمیپذیرند و نه ارضا میشوند؛ در نهایت دامن خودشان را هم میگیرد. همانگونه که شما سعی دارید ایران را که یک کشور کهن و تاریخی است و مردمان آن دارای چند هزار سال هویت مشترک هستند را به سادگی و توسط کوچکترین تنوعی از نوع فرهنگی، زبانی، منطقهای، مذهبی و غیره تجزیه کنید. در صورتی که موفق شوید؛ با وجود چنین تنوعهایی در میان مردم مدّنظر شما، کاردستیهای (ملّتهای ساختگی) شما نیز بر این اساس میتوانند به حدّ فروپاشی و تجزیه برسند. همانگونه که در پاکستان و افغانستان آن را مشاهدهگر هستیم، با وجود گذشت زمان طولانی، این دو کشور همچنان در آتش چنین سیاستها و احساساتی میسوزند و دوستی و برابری و برادری از دلهایشان رخت بر بسته است.
🔹 اگرچه در ایران نیز قومگرایی به چنین ثمرهای رسیده است و تجزیهطلبان بهجای دستیابی به اتحاد بین مردم مدّنظر خود و ایجاد ملیّتی نوساخته از آنها، فقط و فقط تفرقه و چنددستگی و جدایی به میان آوردهاند. در نهایت نتیجهٔ این همه سال قومگرایی این بود که بین همگان بر اساس کوچکترین تنوعی، شکاف و اختلاف افتاده است.
🔴 @PardanShah
تجزیهطلبان از پیشنهاد اجرای فدرالیسم استانی برای ایران و گزینش استانداران بر اساس قومیّت، ایران را در موضع ضعف دیده و چنین سیاستهایی را هم به مثابهٔ تسلیم در برابر تجزیهطلبی پنداشتهاند.
در تقابل با تجزیهطلبان هر گامی که به عقب بردارید، به آنان اجازهٔ برداشتن یک گام به سوی جلو را دادهاید. در شرایطی که تجزیهطلبان نه پشتوانهٔ مردم را دارند و نه قدرت سیاسی یا نظامی قابل توجهای، این همه ضعف نشان دادن در برابر آنها غیرعقلانی است.
کسانی که با خود میپندارند فدرالیسم برای ایران به معنی ریشهکن شدن تجزیهطلبی است چون دیگر بهانهای ندارند؛ از خواب خوش بیدار شوند و با حماقت و نادانی خود به ایران خیانت نکنند. تجزیهطلبان به عنوان حامیان اصلیِ فدرالیسم، به اجرای آن بسنده نمیکنند و آن را راهی برای رسیدن به هدف نهایی خود، یعنی تجزیهٔ ایران میدانند. تجزیهطلبان با تمامی حکومتهای گذشته و حال و آیندهٔ ایران دشمنی دارند، مگر آن حکومتی که تسلیم و باجگزار آنان شود.
🟣 @PardanShah
زمینههای روانشناختی گرایش به قومگرایی (با تأکید بر تمامیتخواهیِ آن)
۳) زمینههای گرایش به تمامیتخواهی در جامعه سنتی / ۱
🔹 مکاتب تمامیتگرا یا توتالیتر، همانگونه که از عنوانشان برمیآید، میل به در بر گرفتن همهٔ ابعاد زندگی انسان و جامعه دارند بدینمعنا که از حیث اعمال اقتدار، حیطهای وسیع را هدف سیاستهای خود قرار میدهند که به آنها اجازهٔ دخالت در تمامی مسائل را میدهد، و از این رو، تمامیتخواهان تفاوتی در حوزه خصوصی و عمومی نمیگذارند.
🔹 تمامیتگرایی که برای پیشبرد اهداف خود، نیازمند بردگانی فرمانبردار و بلاتفکر است و میکوشد تا با فردیتزدایی از افراد آنها را تابع خویش سازد. میتوان گفت تمامیتخواهی با آزادیهای فردی و به دنبال آن با فردگرایی در تضاد است و بیشتر بر آن است که انسجام اجتماعی را حول ایدئولوژی خود شکل بدهد و حفظ کند.
🔹 جمعگرایی نسبت به فردگرایی، بستر مناسبتری برای ظهور و رشد تمامیتخواهی دارد. انسان امروزی خود را در مقابل دنیایی از مسئولیتها میبیند که در گذشته، توسط جمع و نهادهای وابسته به جمع مدیریت میشدند و بیشتر مسائل یا به طور گروهی حل میشد یا این که افرادی در جامعه با مسئولیتهای ویژهٔ اجتماعی حضور داشتند که مسائل مختلف را بر اساس سنتهای دیرینه، حل و فصل میکردند. همچنین در مناطقی که با چالشهای توسعهای روبهرو هستند همچنان سنتها کارآمد هستند و این خود دلیل دیگری برای گرایش به آنهاست.
🔹 تداوم این سنتها و شیوههای سنتی، اجازهٔ تبیین فردگرایی در جامعه را نمیدهد و خواهان حفظ جمعگرایی است. چرا که لازمهٔ اجرا شدنِ سنتها، پیرویِ بیچونوچرا از آنهاست که آزادیِ فردیِ انسان را محدود میکند و به او اجازهٔ مانور کمی در نگرشها و انتخابهای فردی میدهد.
🔴 @PardanShah
زمینههای روانشناختی گرایش به قومگرایی (با تأکید بر تمامیتخواهیِ آن)
۱) بحران تقابل سنت و مدرنیته / ۲
انسان با پا گذاشتن به دنیای مدرن، از امکانات پیشرفتهای برخوردار شد که او را از جوامع سنتی بینیاز میساخت و در نهایت، مدرنیته منجر به بازتولید یا حتی فروپاشی برخی روابط جمعی شد و بهجای آن، جامعهای پیچیدهتر و روابطی ساختارمندتر سر بر آورد. این دگرگونیها منجر به کنار گذاشتن سنتها و بالتبع، تغییرات فرهنگی هم شد.
در مناطقی که با چالشهای توسعه روبهرو هستند، روند پیشرفت کند بوده و مردم از بسیاری از امکانات مدرن محروم هستند. این محرومیت منجر به پویایی و تداوم سنتهایی میشود که در نبود شیوهها و روشهای مدرن، در برابر نیازهای اجتماعی اعضای جامعه پاسخگو هستند. در نتیجهٔ حفظ سنتها، روابط جمعی پیشامدرن هم پابرجا میمانند که به دنبال آن، شاهد یک جامعهٔ سنتی و پیشامدرن در دنیای مدرن خواهیم بود. بنابراین توسعهٔ کند و توسعهنیافتگی یک منطقه باعث میشود افراد جامعه به سنتها روی بیاورند و آنها را حفظ کنند.
از سویی دیگر، این دوگانگی و تضاد بین سنت و مدرنیته، باعث میشود سنتگرایان در برابر مدرنیته مقاومت هم بکنند چرا که شکستن سنتهای خود توسط مدرنیته را حملهای همهجانبه به جامعه و ساختار آن از جمله هویت اجتماعی خود میدانند و تلاش میکنند تا هرطور که شده، با حفظ انزوا و دورافتادگی، بقای خود را تضمین کنند.
دنیای مدرن با امکانات پیشرفته و بیشماری که دارد، میتواند به حفظ فرهنگها و هویتهای فرهنگی کمک بسیاری بکند. بنابراین نباید فرهنگ را بهانهٔ ایستادگی در برابر مدرنیته دانست و یک جامعهٔ پیشامدرن بهجای تلاش برای حفظ سنتها و رویارویی با مدرنیته؛ به استقبال مدرنیته برود و زمینههای توسعهٔ منطقهٔ خود را مهیا سازد و پس از آن، به بازتولید فرهنگ خود بپردازد. این روند منجر به یک رنسانس خواهد شد که فرهنگ یک جامعه را با دنیای مدرن تطبیق میدهد و بقای آن را هم ضمانت میکند.
🟡 @pardanshah
زن جوان در شوشتر به ضرب ۱۶ گلوله پدر و برادرش کشته شد
🔹زن جوانی به نام عاطفه زغیبی، صبح روز چهارشنبه دهم بهمن، در حالیکه فرزند نوزادش را در آغوش داشت، به ضرب ۱۶ گلوله که پدر و برادرش شلیک کردند، کشته شد. عاطفه که ۱۷ سال داشت، دو سال قبل با مرد جوانی که قصد ازدواج با او را داشت فرار کرده بود.
🔹به گفته منابع نزدیک به خانواده، همسر عاطفه یک سال قبل طی یک نشست عشایری مبلغ ۶۰۰ میلیون تومان به خانواده او پرداخت کرده بود تا اختلافات خاتمه یابد و خانواده زغیبی، ازدواج آنها را به رسمیت بشناسند.
🔹 با اینوجود، این منابع گفتند که پدر عاطفه، علیرغم دریافت وجه که مطابق سنت عشایری «فصل» انجام شده بود، به حل و فصل ماجرا رضایت نداده و گفته بود که دخترش را خواهد کشت.
🔹پدر و برادر عاطفه، روز حادثه با لباس مبدل نظامی وارد خانه او شدند. همسر عاطفه که فکر کرده بود ماموران برای بازداشتش آمدهاند، از خانه فرار کرد اما عاطفه ۱۷ ساله، در حالی که نوزادش را در آغوش داشت، به ضرب گلوله پدر و برادر کشته شد.
🟣 @PardanShah
تجاوز به دختر ۲۵ ساله مبتلا به بیماری ژنتیکی اعصاب و روان در نیکشهر؛ بارداری، وضع حمل و تهدید به قتل توسط نزدیکان
به گزارش کمپین فعالین بلوچ/ یک دختر ۲۵ ساله بلوچ که از مشکل اعصاب و روان رنج میبرد، توسط یک فرد معلومالحال مورد تجاوز جنسی قرار گرفته، حامله شده و وضع حمل کرده است. این دختر توسط نزدیکانش تهدید به مرگ شده است. این دختر که به بیماری اعصاب و روان مبتلاست و همواره دچار تشنج میشود، در پی حامله شدن در شرایطی آسیبپذیر قرار داشت و هم اکنون با وضع حمل شرایط بدتری پیدا کرده است. خانوادهٔ او از قشر مستضعف هستند و زمانی که خانواده دختر به دنبال اثبات این موضوع به دادگاه نیکشهر مراجعه کردند، پاسخی دریافت نکردند. در پی این ناکامی، آنها به دادگاه چابهار مراجعه کردند، ولی متأسفانه مسئولان آنجا نیز توجهی به این پرونده نکردند. برخی از نزدیکان این دختر او را تهدید به قتل کرده بودند و نگرانی اهالی روستا مبنی بر قتل او توسط این افراد شدت یافته است.
🔴 @PardanShah
قومگرایی و دگرستیزی / ۳
🔹 در برداشتهای افراطی از ناسیونالیسم، بهویژه در ناسیونالیسم قومی و خونبنیاد که بر پایهٔ خلوص و اصالت نژاد و فرهنگ دستنخورده تعریف میشود و دارای وجوهی از اصالتگرایی، گذشتهگرایی و تمامیتخواهی است با شکلگیری «گفتمان خودشیفتگی و خودستایی» که بر برتری نژادی و تاریخی و فرهنگی نسبت به "دیگری" اصرار دارد، منجر به تقدیس "خود" میشوند که در تقابل با خود، هر موجودیتی که به عنوان "دیگری" تعریف میشود را امری نامقدس و فرومایه میدانند. لذا در قومگرایی هیچگونه امکان تعامل، گفتوگو، گشودگی و اشتراک با دیگران وجود ندارد. فقط اجازه خواهند داد تا دیگران، آنها را ستایش کنند و تحمل شنیدن غیر از «تحسین و آفرین» را ندارند. این رابطه به صورت عکس هم وجود دارد، بدینمعنا که اگر دیگران یک گروه را بیش از حد ستایش کنند، منجر به شکلگیری و رشد خودشیفتگی در آن گروه میشود.
🔹 تمامی خشونتهایی که به صورت جمعی علیه "دیگری" انجام میگیرند از جمله پاکسازی، نسلکشی، مهاجرت اجباری و قتلعامهای وحشیانه مبنی بر نژاد و مذهب و زبان؛ برخاسته از تفکرات ناسیونالیسم افراطی یا دیگر گفتمانهای غیرمداراگرایانه همچون بنیادگرایی دینی با تلفیقی از نگرشهای خودشیفتگی، نفرت، کینتوزی نژادی و مذهبی، بیگانهستیزی و بیگانههراسی، و دشمنانگاری پارانوئید نسبت به "دیگری" صورت پذیرفته است.
🔹 اگر در رویارویی با "دیگری" احساس تمایز و دوگانگی بیش از حد نداشته باشیم و تفاوتها را صرفاً "تفاوت محض" بدانیم، این احساس به صورت اعتدال و معقول بروز مییابد که میتواند به صورت نیرویی برای همیاری و اعتلای فرهنگی ظاهر شود که منجر به شکلگیری همکاریهای ارزشمند و سازنده میشود. مرز بین دوستی و دشمنی بین ما و دیگران بر پایهٔ نگرش ما به دیگران شکل خواهد گرفت و بستگی دارد آنها را با خود برابر بدانیم یا اینکه برتر و کمتر از خود.
🟡 @pardanshah
قومگرایی و دگرستیزی / ۱
🔹 از دیدگاه هگل (فیلسوف برجستهٔ غربی): «"دیگری" است که "من" را تعریف میکند[1]». آگاهی به خود و کسب خودآگاهی، در نتیجهٔ رویارویی با "دیگری" است که منجر به کسب خودآگاهی میشود. سارتر (فیلسوف اگزیستانسیالیست) بر این باور است که، "ما" نیازمند "دیگری" جهت بازتعریف خود هستیم و دیگری بخشی از وجود ماست. زیرا در جهانی زندگی میکنیم که بودن با دیگری یکی از اولویتهای ماست و انسان پیوسته با دیگری زندگی میکند: «وجود "دیگری" به همان اندازه برای "ما" مسلم است که وجود خود ما[2]».
🔹 در تقابل با دیگری، نخست باید بدانیم که او هم فارغ از هر نوع دستهبندی، انسانی است همچون ما. دیگری نه برتر از ما است و کمتر از ما. اگر این را بپذیریم، دیگران را افرادی همچون خود میدانیم و اینجاست که متوجه خواهیم شد دیگران بازتابی از ما هستند و همانند ما حق و حقوقی دارند. پدیدار شدن این نگرش باعث میشود تا در ذهن ما، انسانهای دیگر، بیچهره نباشند و از آنان غافل نشویم. مادامی که با دیگران چهرهبهچهره بشویم آنگاه درمییابیم که شناخت و دورنمای ذهنیِ اولیهای که از او داشتهایم چهقدر اشتباه بوده، و این چهرهبهچهره شدن و دگراندیشی و همذاتپنداری، ما را به صلح و عدم خشونتورزی فرا میخواند.
🔹 تمامی ساختارهای تمامیتخواه و دگرستیز همچون فاشیسم، نازیسم، بنیادگرایی مذهبی، ناسیونالیسم افراطی و بلشویسم برآمده از نگرشهای دگرستیزانهای هستند که دیگران را دشمن و اهریمن میپندارند و با این عقیده، هرگونه جنایتی علیه دیگران را برای خود آسان میسازند. حتی شکلگیری چنین جنبشهایی هم بر پایهٔ ایجاد نفرت و ترس از دیگران است که در گام بعدی، افراد متنفر و هراسان را برای محافظت از دشمن خیالی، به سوی خود میکشاند و آنان را در زیر سایهٔ افکار شوم خود متحد میکند. چرا که داشتن دشمن، زمینهای برای اتحاد است و اگر دشمنی در کار نباشد، کافیست آنرا در ذهن مردم ایجاد کنید.
🔹 همانگونه که روشن شد، تمامیتخواهان از دیگران انسانیتزدایی میکنند و آنان را افرادی پست و فرومایه میدانند. یعنی روحزدایی، شخصیتزدایی و انسانیتزدایی از دیگران تا زمینهٔ هرگونه خشونتورزی علیه این دشمنان خیالی و اهریمنان ناواقعی را بسازند. افراد و مردمی که در دام تمامیتخواهان میافتند، خود از دیگر قربانیان این نگرشها هستند. چرا که نظامهای توتالیتر آنها را وادار به پیروی بی چون و چرا میکنند که لازمهٔ آن، فرمانبرداری بدون تفکر است. اگر از آنان فرمان نبرید، شما را افرادی نافرمان و خائن به ارزشهای مقدس میشمارند که بدترین مجازات را علیه شما در پی دارد. بنابراین در حالی که اراده و تفکر شما را نابود میکنند، از "شما" نیز مانند "دیگران" انسانیتزدایی میشود و در نهایت تبدیل به بردگانی دیگر برای آنها میشوید.
1- عبدالاله بلقزیز، عرب و مدرنیته، ترجمهٔ سیدمحمد آل مهدی، (تهران، نشر علمی و فرهنگی، ۱۳۹۶)، ص۴۷.
2- ژان پل سارتر، گوشهنشینان آلتونا، ترجمهٔ ابوالحسن نجفی، (تهران، نشر نیلوفر، ۱۳۸۶)، ص۵۷.
🟣 @PardanShah
صفحه اینستاگرامی که دم از کشور باستانی سیستان و ملیت سیستانی و پرچم سیستان و نژاد سکایی میزند و آن در تقابل با ایرانشهر و ملت ایران قرار میدهد!
آنجایش جذاب است که گردانندهٔ آن، که در داخل کشور هم زندگی میکند، عکس خود را هایلایت کرده و مانند سایر تجزیهطلبان پانسیستانی با هویت خود فعالیت میکند و هیچکس هم جلودارشان نیست. خواب دستگاههای مجری قانون را درک میکنیم؛ ولی خواب ملیگرایان ایرانی که ادعای میهنپرستی دارند اما جز قومگرایی و فحش دادن به ترکها چیز دیگری بلد نیستند، قابل بخشش نیست. در حالی که شما به اقشار میهنپرست ایران به خاطر زبانشان فحش میدهید، قومگرایان سیستانی و کُرد که همزبان و همتبار خودتانند، به ریش شما خندیدهاند و میخندند. خود دانید!
🔴 @PardanShah
⬛️ #نه_به_ناامنی_بلوچستان
◼️ پسر جوان بلوچ به نام «حکمت نورزهی» توسط افراد ناشناس به گروگان گرفته شد و طی اسارت به بدترین شکل ممکن شکنجه و در نهایت کشته شد. کوردلانِ حرامزادهای که مرتکب این جنایت شدند، فقط و فقط قصد اخاذی و باجگیری هنگفت از خانوادهٔ وی را داشتهاند.
◼️ در بلوچستان میزان جرایمی مانند قتل، آدمربایی، گروگانگیری، اخاذی، زورگیری، سرقت مسلحانه، آسیب به اموال و اماکن به شدت بالاست و کسی غیر از مردم بلوچ که از زندگی فقط اندکی آرامش و امنیت میخواهند، قربانیِ این تبهکاران نشده است.
◼️ ریشهکنیِ این تباهی و زدودن این سیاهی که بر روزگار مردم بلوچ سایه انداخته است، نیازمند اتحادی واقعی و همگانی است.
◼️ ملتمسانه از همه درخواست دارم نسبت به این جنایات یکصدا شویم و تا روزی که امنیت و آرامش به بلوچستان بازنگشته است دست از تلاش برنداریم. ما باید همهٔ افرادی که میتوانند صدای ما را بهجایی برسانند و یا کاری برایمان بکنند را وادار و مجبور به آن کنیم. رسانهای کردن این مسائل حیاتیترین کاری است که میتوانیم انجام بدهیم و در کنار آن، از صاحبان رسانهها خواهشمندم نسبت به ناامنیهای بلوچستان، بیتفاوت و بیخیال نباشید.
🟡 @pardanshah
اهداف دستاندرکاران کتاب «پیوند نژادی کُرد و بلوچ» از تألیف آن، به نقل از خودشان:
◽️ آنچه پیشروی شماست، پیشگفتار بازگردانندهٔ این کتاب به فارسی، آقای محمد سابق نصری است. وی پس از اندکی حماسهسرایی در باب تاریخ بلوچها و تعریف و تمجید از آنان، به صراحت بیان، بلوچها را کُرد خوانده است: «استاد میر نصیر خان (نویسندهٔ کتاب مزبور) با قاطعیت هر چه تمامتر و با افتخار و مباهات «کُرد و بلوچ» را از یک نژاد و نهاد میداند...».
در ادامه پس از اشاره به منابع اصلی این کتاب، یعنی «کورد گال نامه ک» و «تاریخ مردوخ»، میآورد که: «...آنچنان که کُرد گال نامه با صراحت و اطمینان بلوچها را از نژاد کُردها میداند و تاریخ مردوخ نیز به این حقایق مهر تأیید زده است».
◽️ به همین سادگی، پانکُردها با اندکی چربزبانی و چاپلوسی، دار و ندار دیگران را میدزدند و به نام تاریخ کُرد مصادره میکنند. انتخاب صفت مناسب برای پانبلوچهایی که با قماش پانکرد در راستای ملّتسازیِ کُردی همکاری میکنند تا هویت تاریخیِ بلوچ را به نام ملّت خیالیِ کُرد بزنند، بهعهدهٔ مخاطبین آگاه پاردان گذاشته شده است.
🟣 @PardanShah
نقش پانکردیسم در جداسازی «بلوچ» و «براهویی»
🟦 زبان براهویی یک زبان از خانوادهٔ زبانهای دراویدی است که در بلوچستان رایج است. اغلب گویشوران این زبان در بلوچستان پاکستان زندگی میکنند اما بین بلوچهای افغانستان و ایران هم میتوان آنان را مشاهده کرد با این تفاوت که در ایران کمتر به براهویی و بیشتر به بلوچی و گاهی فارسی (براهوییهای سیستان) و رودباری (براهوییهای کرمان) صحبت میکنند. برخی از طوایف براهویی شمال بلوچستان به علت همجواری با ایلات پشتوزبان جذب زبان پشتو شدهاند. تعدادی از براهوییها در کشورهای حاشیهٔ خلیج فارس ساکناند و نسل جدید آنان عربزبان شدهاند. از طرف دیگر طوایف اصالتاً پشتوزبان (که جذب هویت بلوچ شدهاند)، دهواریزبان (که بلوچ هستند) و بلوچیزبان در مناطقی که اکثریت آنجا را براهوییزبانان تشکیل میدهد، در جامعه و حتی خانه، به زبان براهویی سخن میگویند.
⬜️ در طول تاریخ این روابط پیچیده و گستردهٔ زبانی و طایفهای درون جامعهٔ بلوچ، به وحدت درونی بیشتر بلوچها انجامیده است. اما امروزه سودجویانی سربرآوردهاند که بر مبنای اهداف سیاسی خود در حال دستکاری این روابط اَند تا از بلوچها، بر مبنای تنوع زبانیِ آنها، هویتهای مستقل و نوپایی بیرون بکشانند. پانکردها و پانبلوچها دو گروه عمدهای هستند که با سود جستن از این تنوع زبانی درون جامعهٔ بلوچ، نقش ویژهای در بروز یافتن تمایزطلبی براهوییها و جداسازی آنان از بلوچها داشتهاند.
🟦 همانطور که میدانیم، هدف کلی پانکردیسم تجزیهٔ ایران و فروپاشاندن هویتِ ایرانی است تا بتوانند کشور خیالی کردستان را تأسیس کنند. برای این کار لازم است تا حدّ زیادی قومگرایی را در بین همهٔ ایرانیان را ترویج داد و تمایزهایی [بیشتر از نوع تمایز زبانی] که بین آنان وجود دارد را برجسته کرد تا بین آنان جدایی بیُفتد. این شگرد پانکردیسم برای فتنهافروزی و برپایی آشوب جنگهای قومی در درون ایران برای احقاق رویای تجزیهٔ ایران است.
⬜️ در راستای به سرانجام رسانیدن این هدف، پانکردها به هیچکس رحم نکردهاند، حتی به بلوچها...!
همانطور که پانکردیسم در سراسر ایران سعی داشته است هرگونه تنوع زبانی را به شکاف هویتی و اختلاف تبدیل کند، در حیطهٔ بلوچستان نیز بر این بوده است که براهوییها را از بلوچها جدا سازد و در فضای مجازی از طریق همکاری با پانسیستانیها و حتی ادارهٔ برخی از صفحات پانسیستانی، به اختلافات بین بلوچ و سیستانی بیشتر دامن بزنند.
با این اوصاف، پانبلوچهای خوشخیال که میپندارند پانکردها متحدین و دوستانِ آنان هستند، به قدری تحت تاثیر چربزبانی و چاپلوسیِ پانکردها قرار گرفتهاند که چشم بر این اعمال حیلهگرانهٔ پانکردیسم بستهاند و بهجای مقابله، با آنان همکاری هم میکنند. ناگفته نماند که پانکردها هم با ایجاد و معرفیِ دشمنان خیالی، خوب سرِ همه را گرم کردهاند.
🟦 دربارهٔ چگونگیِ جداسازی بلوچ و براهویی توسط پانکردیسم باید بیش از همه روی نقش آنان در نگاشته شدن کتابهای «کوردگالنامک» و «پیوند نژادی کُرد و بلوچ» و نیز بازتاباندن محتوای این کتابها در صفحات مختلف پانکردها اشاره کرد. به طور خلاصه، این دو کتاب تأکید ویژهای روی براهوییها به عنوان یک هویت مستقل از بلوچها دارند. از طرفی دیگر، نگارندهٔ کتب مذکور، براهوییها را از تبار ماد و کُرد میشناساند و حتی آنان را «کردهای براهویی» مینامد. به بیانی دیگر، تلاش میشود که براهوییها را نه بلوچ، بلکه کُرد معرفی کنند. مشکل اصلی آنجاست که محتوای این کتاب تبدیل به بستر شبهتاریخنگاری قومگرایان پانبلوچ و پانبراهویی تبدیل شده و همواره بازگو شده و روزبهروز این دودستگی بین جامعهٔ بلوچ با سیاستهای نرم و مخملی امّا حیلهگرانهٔ پانکردها و فرزندخواندگان آنان در حال قوّت گرفتن است.
🟡 @PardanShah
نقش پانکُردها در نشر ایرانستیزی
⬜️ در واقع پیریزیِ قومگرایی و تجزیهطلبی برای بسیاری از مناطق، کارِ پانکردیسم بوده است. آنان چون دریافته بودند بهتنهایی نمیتوانند اهداف خود را پیش ببرند، شروع کردند به تقویت قومگرایی و ترویج اندیشههای ضدّایرانی و تجزیهطلبانه بین قومگرایانِ نونهال و دستآموختهٔ خویش.
🟦 علت اصلی مزاحمتهای پانکردیسم برای دیگران، تلاش آنان برای ترویج و گسترش اندیشههای ضدّایرانی خود است. میدانیم که برای ایجاد کردستان خیالی، نیازمند به فروپاشی و تجزیه ایران هستند، چونکه ایران و هویت ایرانی مانع اصلی توسعهطلبی پانکردیسم و نگهبان اصلی تیرههای ایرانی از بدخواهیِ پانکردهاست. پانکرد برای برداشتن این مانع بزرگ و نیرومند از سر راه خود، میخواهد ایران را به شدت درگیر تنشها و کشمکشهای داخلی از نوع قومی-زبانی کند تا بتواند آن را به فروپاشی بکشاند و کردستان خیالی را ایجاد کند. مهمترین لازمهٔ چنین چیزی، کاشتن تخمِ کینه بین ایرانیان است.
⬜️ قربانیان اصلیِ این شگرد پانکردیسم برای کاشت بذر دشمنی در ایران، فارسیزبانان بودهاند. اینکه چرا پانکردها دست روی فارسیزبانان گذاشتند و آنان را به عنوان دشمن خیالی برگزیدند چند علت قابل توجه دارد:
▫️ یک، دشمنی دیرینه پانکُردها با فارسیزبانان همچون دشمنی آنان با ترک آذری و ارمنی و آشوری ریشه در تفاوتهای دینی و مذهبی دارد.
▫️ دو، زبان فارسی به عنوان زبان پیونددهندهٔ ملّت ایران خاری در چشم پانکردهاست که چشم دیدن ایران متحد را ندارند.
▫️ سه، گویشوران زبان فارسی بخش عمدهای از جمعیت ایران را تشکیل میدهند و انتخاب آنان به عنوان «دشمن خیالی»، دامنهٔ کشمکشهای قومی-زبانی را به سرتاسر ایران میکشاند.
🟦 بدینترتیب فارسیزبانان توسط پانکُردها به عنوان دشمن خیالی انتخاب شده و به سایر قومگرایان به عنوان دشمن معرفی شدند. میتوان گفت کارگردان اصلیِ ایرانستیزی -و به دنبال آن، فارسیستیزی و حتّی فارسیزبانستیزی- و نشردهندهٔ این اندیشهها، پانکردها بودهاند.
🟣 @PardanShah
◽️ اینفلوئنسر ونزوئلایی:
”میدونی چی بیشتر از همه آزارم میده؟
اینکه یه مشت عشق کمونیست از کشورهای مرفه بدون اینکه یک روز در ونزوئلا یا نیکاراگوئه (کشورهایی با دولتهای کمونیست) زندگی کرده باشن میگن کمونیسم خوبه…”
⚪️ پینوشت:
▫️اکثر مبلغان و مروجان قومگرایی و مذهبگرایی در ایران، خودشان در کشورهای مرفهای زندگی میکنند که رفاه و پیشرفتشان ناشی از کنار گذاشتن تعصبات قومی، نژادی و مذهبی است.
▫️رهآورد چنین اندیشههای تاریکی که در حال نسخه پیچیدن برای ایران و ملّت ایراناَند، در سرزمینهایی که به هر نحوی درگیر مناقشات خونینِ دینی و مذهبی و قومی و نژادی بودهاند، بر همگان آشکار و روشن است.
▫️عاقبت ایران با این نسخهپیچیها میشود همچون سرگذشت کشورهایی چون سوریه، لبنان، عراق، ترکیه (در اواخر عثمانی و پس از آن)، افغانستان، هندوستان، میانمار، پاکستان، سریلانکا، بنگلادش، یوگسلاوی و چکسلواکی به هنگام تجزیه، سومالی، آفریقای مرکزی و موارد بسیار دیگری که بررسی و مطالعهٔ تاریخچه و وضعیت کنونی تنها یکی از اینها، برای آگاه شدن کافی است.
🔴 @PardanShah
ارتباط «فرهنگ» با «خشونت علیه زنان»
🔹 گرچه در این نوشتار نسبت به ریشههای فرهنگی و اجتماعی «خشونت علیه زنان در بلوچستان» مقاومت صورت گرفته است اما میتوان آنرا گامی مثبت از سوی مجموعههای فعال حقوق زنان در بلوچستان در نظر گرفت. مجموعههای مذکور عمدتاً در راستای تبلیغ اندیشههای سیاسی خویش فعال هستند و از موضوع اصلی فعالیت خود دور شدهاند؛ لذا لازم است ضمن سپاسگزاری از آنان، اشتباهات و کمکاریها گوشزد و وظایف اصلیِ آنان یادآوری بشوند. از ایشان انتظار میرود اگر واقعاً دغدغهٔ حقوق زنان را دارند، بهجای مقاومت در برابر پذیرفتن اشتباهات، آنها را اصلاح و برطرف نمایند.
بررسی صحت این گزاره را در 🔗فرستهٔ پیوستشده بخوانید.
🟡 @PardanShah
برگ برندهای به نام جعل تاریخ
◻️اکنون دیگر تاریخ را فاتحان نمینویسند؛ بلکه تاریخ را کسانی مینویسند که رسانهها را در دست دارند؛ زیرا رسانهها بهترین گزینه برای آشناسازی مردم با تاریخ هستند.
◻️دشمنان ایران و ایرانی از چنین فرصتی بهره جستهاند و با در دست داشتن تریبون رسانههای بزرگ، تاریخ را آنگونه که خود میپسندند، به مخاطبین ارائه میدهند.
◽️به واسطهٔ نبود آموزش و مطالعهٔ عمومی در باب تاریخ و رشتههای مربوطه، اکثر مردم به سادگی آنچه که از رسانهها دریافت میکنند، را میپذیرند.
◽️مطلبی که بارها و بارها توسط افراد مختلفی با جایگاههای گوناگون، از طریق رسانهها و تریبونهایشان تکرار و بازگو شده است توسط مردم پذیرفته میشود.
◽️بدینصورت جاعلان تاریخ با تکرار مطالب دلخواه خود در رسانههای کوچک و بزرگ، هرچند که آن مطالب جعلی، متناقض، بیاساس و فاقد استدلال و روش علمی باشند؛ به اهداف شوم خود دست مییابند.
◽️افراد آگاه و هوشیار، بدانند که همهٔ کسانی که به بهانههای مختلف، مطالب جعلی و بیاساس در راستای انکار تاریخ و موجودیّت ایران و هویت ایرانی مردمان این سرزمین، میپراکنند، با وجود داشتن نقابهای مختلف همگی با یکدیگر در پروژهٔ فروپاشاندن ایران همراستا هستند.
◻️تنها راه مقابله با این سیاست شومی که سالهاست بر ایران و ایرانی سایه انداخته است؛ مطالعه و آگاهسازی میباشد.
چگونه باید با این سیاست شوم مقابله کنیم؟
▫️مطالعه: بهترین شیوهٔ کسب اطلاعات، مطالعه کردن است. با دسترسیِ آسان به منابع پژوهشی از جمله کتاب و مقاله و مجلههای علمی و دانشگاهی معتبر، بهراحتی میتوانیم به مطالب مورد نظر دست یابیم و آنها را شخصاً مطالعه کنیم.
▫️استفاده از منابع و مراجع معتبر: باید در انتخاب منابع و مراجع دقّت به خرج دهیم و پای سخنان کسانی بنشینیم که دارای علم و تجربه در این زمینه میباشند.
▫️نشر مطالب صحیح: باید مطالبی را بازگو کرد و نشر داد که از اعتبار و صحت آن مطمئن هستیم. در غیر این صورت مرتکب خیانت شدهایم.
▫️صحتسنجی: با بررسی منابع و شیوهٔ استدلال و تحقیق هر مطلبی، به راحتی میتوانیم از میزان صحت و اعتبار آن آگاه شویم.
▫️آگاهسازی: باید در راستای نشر حقایق و مبارزه با جعلیات کوشا باشیم و مطالب صحیح و معتبر را تا حد امکان بازگو کنیم و نشر بدهیم.
🟣 @PardanShah