772
گفتارِ گاه و بیگاه من در خلوتم و در درستخوانی شعر کهن ارسال پیام: @Saayeash
عبارت قول و غزل ۳بار در دیوان حافظ به کار رفتهاست:
- تا مطربان ز شوق ِ منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا میفرستمت ۹۰
- بلبل از فیض ِ گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش ۲۷۷
- دلم از پرده بشد حافظ خوشگوی کجاست؟
تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم ۳۷۷
- مغنی! نوای طرب ساز کن
به قول و غزل قصه آغاز کن
ساقی نامه
قول: آواز عربی
غزل: آواز پارسی
#قول
#غزل
#واژهها
@Hafez_and_I
🖊 نظر مولانا درباره حجاب* اجباری
🔹"هر چند زن را امر کنی که پنهان شود، او را دغذغهی خود را نمودن بیشتر شود و خلق را، از نهان شدنِ او، رغبت به او بیش گردد. *👇
پس تو نشستهای و رغبت را از دو طرف زیادت کنی، و پنداری که اصلاح میکنی! آن، خود، عینِ فساد است.
🔹اگر او را گوهری باشد که نخواهد که فعل بد کند، اگر منع کنی یا نکنی، او بر طبعِ نیک و سرشتِ پاک خود خواهد رفت و اگر بهعکسِ این باشد، باز همچنان بر طریق خود خواهد رفتن.
منع، جز رغبت افزون نمیکند."
دوستان!
پست بعد را، در ارتباط با پست قبل بدانید و بخوانید. 👆👇
#گزیده_از_دیگران
@Gaahgoft
🔸 دَن: خم، خم قیراندود بزرگ و دراز ولی باریکتر از خم معمولی که در بن آن برآمدگی تیزی است شبیه ناوک که بر زمین نتواند ایستاد تا در زمین حفره میکنند و در آن قرار میدهند.
🔸 کلمهی دن ۱بار در دیوان حافظ به کار رفتهاست:
- دل گشاده دار چون جام ِ شراب
سر گرفته چند چون خُمّ ِ دنی ۴۷۸
سعدی/بوستان/باب چهارم در تواضع:
- به میخانه در سنگ بر دن زدند
کدو را نشاندند و گردن زدند
(معنی دیگر کلمهی دنی پست و فرومایه است.)
#دن
#کدو
#ظروف
#سعدی
@Hafez_and_I
#درست_خوانی
#خوش
/χ̏ɑʃ/ == /خَوش/
/χɑʃ/ == /خَش/
🔅در نهانخانهی عشرت صنمی «خوش» دارم
کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم
#حافظ
🔅نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی،
شامگاهش نگران باش که «سرخوش» باشد
حافظ
#خور
/χ̏ɑɾ/ == /خَور/
/χɑɾ/ == /خَر/
🔅خوش کرد یاوری فلکت روز داوری
تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری
آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست
گو بر تو باد تا غم افتادگان «خوری»
حافظ
🔅مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم
شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستم
رخت میدیدم و جامی هلالی باز«میخوردم»
حافظ
#تولید_دوگانه
(Double Articulation)
#سهیل_قاسمی (کانال ادبی ستیغ)
#پاسخ
#سایه_اش
۲۴ دی ۱۴۰۰
@Gaahgoft
رسالة الطیر، شیخ احمد غزالی
به روایت دکتر نصرالله پورجوادی
#واژگان
لابدّ: ناگزیر، ناچار
هر وقت: همیشه
بِل: بِهِل، بگذار، اجازه بده
حِلَق: ج حلقه
[قدیمی] گوشوارهی ساده که کنیزان و غلامان به گوش میکردند.
[قدیمی، مَجاز] زنجیر
مَلِک: شاه، سلطان
اِدبار: بدبختی، فلاکت
مُحَقَّق شدن: واقعیت یافتن
حَظیرهی قدس: بهشت، فردوس
حظیره: محوطه؛ چهاردیواری
قُدس: پاکی
#گزیده_از_دیگران
#عطار
#منطق_الطیر
@Gaahgoft
«#حافظ و زوال اخلاقی جامعه»
#دکتر_عبدالحمید_ضیایی
#گناه_فقهی
#گناه_اخلاقی
#زهد #زاهد #ریا
#گناه #طرب #شراب
#گزیده_از_دیگران
@Gaahgoft
خواننده: پرواز همای
شاعر: نسيم شمال (سید اشرفالدین حسینی)
👇و نمونهای از «اَحمَدا* سراییِ» نسیمِ شمال:
...
نسیم شمال! خودتو بیا!* اینجا رو طهرونش میگن!
اینجا که ما نشستهایم، دروازهشمرونش میگن!
هیچ نمیترسی مگر ز دزدهای گردنه؟!
یواش بیا! یواش برو! که گربه شاخت نزنه!
ز زارعین رنجبر، بازم حمایت میکنی!
ز ظالمان مفتخور، بازم شکایت میکنی!
ز عهدِ شاهِ وِزوِزَک، بازم حکایت میکنی!
طعنه زنی ز شعر خود به صاحبان طنطنه
یواش بیا! یواش برو! که گربه شاخت نزنه! ...
👈*اَحمَدا:
🔸شعرهای طنزآمیزِ قافیهدارِ متوسطیست که زبانی ساده، شیرین و مردمپسند دارد.
در دوران صفویه و قاجار، هدف از سرودن احمدا، بیشتر، تفریح و وقتگذرانی بود؛ اما در مشروطیت، با کارکرد سیاسی_اجتماعی در نشریات رواج یافت.
🔺فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز، محمدرضا اصلانی، کاروان، ۱۳۸۵، صص ۱۵ -۱۴
*خودتو بیا!:
(در متن به این صورت چاپ شده)
شاید در اصل، «خودتو بپا!» بوده؛ و شاید صورت دیگریست از «به خودت بیا!».
#سایه_اش
#ایرانزمین
#گزیده_از_دیگران
@Gaahgoft
🔅گزیده
آموزش #حافظ_خوانی ۴
مؤسسهی فرهنگی هنری راز و هنر
#حافظ
#درست_خوانی
#شیوا_خوانی
#وزن
#مترونومی
#وزن_شکسته
#آموزشی
#راز_و_هنر
#سایه_اش
۲۳ دی ۱۴۰۰
@Gaahgoft
اگر چیزی بارم باشد، چه نیازی به به رخکشیدن دکتری؟
📝 نامهی خواندنی دکتر #محمدجعفر_محجوب به ناشر دیوان ایرجمیرزا
«بنده معمولاً از عنوان دکتری ِ خود استفاده نمیکنم. دلیلش که روشن است: اگر چیزی بار ِ بنده نباشد، به ضرب عنوان دکتری نمیتوانم خود را وارد و اهل اطلاع جا بزنم. مردم پوزخندی خواهند زد و خواهند گفت: از این دکترهای کوپنی فراوان است! و اگر چیزی بارم باشد (که متأسفانه نیست و خودم این نکته را بهتر از هرکس میدانم)، به رخکشیدن دیپلم دکتری لزومی ندارد.
استادانی که پای دیپلم مرا امضا کردهاند و من همیشه با مباهات از این که شاگرد ایشان بودهام یاد میکنم (امثال بدیعالزمان فروزانفر، جلال همایی، احمد بهمنیار، فاضل تونی، ملکالشعرا بهار)، هیچکدام دیپلم دکتری که سهل است، تصدیق ششم ابتدایی هم نداشتهاند. دانشمند بزرگ و مسلّمی مثل مرحوم محمدعلی فروغی (که در تمام کتابهای درسی در رشتههای مختلف دبیرستانی هفتاد هشتاد سال پیش از این کتاب تألیف کرده است)، یک دیپلم خشک و خالی مدرسهی دارالفنون را داشت و میرزا غلامحسینخان رهنما، که شاید پنجاه سال هندسه و جبر و کتابهای او در دبیرستانها تدریس میشد و خودش رییس دانشکدهی فنی بود، گویا آن دیپلم را هم نداشت و ریاضیات را پیش خودش خوانده بود!
بنا بر این گذاشتن ِ «تیتر»، کسی را بالا نمیبرد و نگذاشتن آن نیز کسی را پایین نمیآورد.
یادم رفت عرض کنم که علامه دهخدا، رییس دانشکدهی حقوق و مؤلف لغتنامه و امثال و حکم، دیپلمهی مدرسهی سیاسی (معادل دبیرستان) بود.
دیگر اینکه وقتی دیدم اسم نحس مرا از اسم خود ِ مرحوم ایرجمیرزا درشتتر نوشتهاید، بهراستی خجالت کشیدم. آخر بنده هرقدر بزرگ باشم، از خود ِ «صاحب ِ علّه» که بزرگتر نیستم! این نان را آن مرحوم توی دامن بنده گذاشته و اسم و آب ِ رو برای من فراهم کرده است.
بیکرداری است که مصحح اسمش را بزرگتر از صاحب دیوان بگذارد و از همه بدتر اینکه هیچکس این حرفها را به حساب ناشر نخواهد نوشت و آن را به حساب «مگالومانیا» یا «جنون خودبزرگپنداری» و یا بنا به ترجمهی مرحوم صادق هدایت، به مرض «گندهگوزی» بنده حمل خواهد کرد.
میبخشید که این لفظ بیتربیتی را به کار بردم...» .
📚@FarhangDoostan
فرزانگان فرهنگ
درباره زندگی و آثار مجتبی مینوی (۲)
پخش از رادیو فرهنگ، ۲۵ دی ۱۳۹۷
تهیه و تالیف: محمدحسینی باغسنگانی
@shekoftandaraftab
دستخط صادق هدایت برای اهداء یک جلد بوف کور به مجتبی مینوی:
"از گوشت سگ حرومترت
بمبئی، ۱۸ آوریل ۱۹۳۷"
دستخط مینوی:
"۱۰ ماه می واصل شد، لندن"
@shekoftandaraftab
.
🟠خانهی وحشی بافقی را در بافق، دستشویی عمومی ساختهاند!!
ما درختافکن نهایم
آنها گروهی دیگرند
با وجود صد تبر
یک شاخ بیبر نشکنیم
# وحشی_بافقی
🔹وحشی بافقی را مهمترین شاعر طرفدار محیط زیست میدانند، آن هم در قرن دهم یعنی زمانی که هنوز طرفداری از محیط زیست مد نبود.
🔹ما شاید بیآنکه بدانیم شعرهایی از او را بارها زیر لب زمزمه کرده و یا به صورت آواز از خوانندههای محبوبمان شنیده باشیم.
🔹اشعار وحشی بافقی مانند "دوستان شرح پریشانی من گوش کنید"/" ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم"/" الهی سینهای ده آتش افروز"/"همخواب رقیبانی و من تاب ندارم" و ... توسط اساتیدی چون شجریان، بنان، عبدالوهاب شهیدی، ... یا خوانندگان نسل جدید چون زند وکیلی، محسن چاووشی و .... خوانده شدهاند.
🔹اما خبر غمانگیز آن است که خانه و مقبرهی این شاعر که میتواند موجب افتخار ایرانیان و همچنین توسعهی گردشگری شهر بافق باشد را بیهیچ نگرانی تخریب کردهاند.
🔹باورتان میشود خانهی وحشی بافقی را برای توسعهی دستشویی حسینیهی شهر تخریب و قبر او را نیز برای توسعه پیادهرو از بین برده باشند!!
@tahlilvarasad
#اماله
#دکتر_خطیبی
برگرفته از جستارهای ابوالفضل خطیبی
جلسهی ۲۰ فروردین ۹۸
از «داستانِ فرود»
👈 اِماله:
میل دادنِ فتحه به کسره، بهطوریکه «الف» صورت «ی» پیدا کند
اصلی مُمال
عِتاب ⬅️ عِتیب جَِهاز ⬅️ جهیز آمِن ⬅️ ایمِن
🔅تا کی کشم «عِتیبت» از چشم دلفریبت
روزی کرشمهای کن ای یار برگزیده
#حافظ
🔅ماییم و نوای بینوایی
بسمالله اگر #حریف مایی
تشنه جگر و غریق آبیم
شب کور و ندیم آفتابیم
بیمهره و دیده، حقّه بازیم
بی پا و «رکیب»، رخش تازیم
#نظامی
لیلی و مجنون
⚠️گاهی، کلمات فارسی را هم بهصورت مُمال بهکار بردهاند.
مانند رَهی (= رها) در این بیت :
🔅آن خلایق بر سر گورش، مَهی*،
کرده خون را از دو چشم خود رهی
#مولانا
*مَهی: به مدّت یک ماه
#گزیده_از_دیگران
#واژگان
#کرشمه
#شاهنامه
#فردوسی
@Gaahgoft
🔅گزیده
آموزش #حافظ_خوانی ۱
مؤسسهی فرهنگی هنری راز و هنر
#حافظ
#درست_خوانی
#شیوا_خوانی
#وزن
#مترونومی
#وزن_شکسته
#آموزشی
#راز_و_هنر
#سایه_اش
۲۵ آذر ۱۴۰۰
@Gaahgoft
🔸عزیزان ادبدوست،
برای دسترسی آسانتر
به پستهای اصلی و دلخواهِ خود،
میتوانید هشتگها را دنبال کنید:
#درست_خوانی #وزن
#آموزشی
#اختلاف_نسخه_ها #اختلاف_چاپ_ها
#اختلاف_خوانش
#شاعرانهیشهر #راز_و_هنر
#واژگان #اصطلاحات
#حافظ #عطار
#حافظ_و_دیگران #یادداشت_های_حافظ
#ترجمه_ها
#گزیده_از_دیگران #پیغام_آشنا
#خلوت_بیغولگی
#سایه_اش
پاینده و پیروز باشید.🌸🌼🌸
@Gaahgoft
🏆بازاندیشی در حق فرزندآوری: گزارشی تحلیلی از اثر Licensing Parents اثر هیو لافولت
🟥در میان هزاران قانونی که دولتها برای حفاظت از جان و روان شهروندان وضع کردهاند، یکی از بزرگترین خلأها و پارادوکسها، سکوت مطلق در برابر مهمترین "فعالیت انسانی" است، یعنی فرزندآوری. در حالی که برای رانندگی، شکار، طبابت، قضاوت و حتی نگهداری حیوانات خانگی به گواهینامه، آموزش و صلاحیت نیاز داریم، اما فرزندآوری، یعنی خلق انسانی دیگر با تمام پیچیدگیهای وجودی و روانیاش، نیازی به کمترین تأیید یا بررسی ندارد. این نقطهی آغاز تفکر هیو لافولت در اثر جنجالی و فلسفیاش به نام Licensing Parents است؛ اثری که نخستین بار در دههی ۱۹۸۰ منتشر شد و همچنان یکی از بنیانهای بحثهای مدرن در حوزهی اخلاق تولیدمثل، حقوق کودک و فلسفهی تربیت به شمار میرود.
او با لحنی آرام اما استدلالی کوبنده، پرسشی بنیادین را طرح میکند، چرا جامعهای که از سلامت شهروندان، نظم اجتماعی و اخلاق عمومی دفاع میکند، هیچ مداخلهای در فرایند پدر و مادر شدن نمیکند؟ چرا جامعه بیهیچ واکنشی اجازه میدهد افرادی با اختلالات روانی، ناتوانی در تنظیم هیجانات، گرایشهای خشونتآمیز، ناآگاهی تربیتی یا فقر شدید فرهنگی، انسانی دیگر را به این جهان بیاورند و با تصمیمات ناآگاهانه یا بیرحمانه، زندگیاش را از همان ابتدا نابود کنند؟
لافولت برای ساختار استدلالی خود از اصل اخلاقیای بهره میگیرد که آن را در سایر حوزهها نیز پذیرفتهایم:
⬅️اگر فعالیتی (۱) اهمیت حیاتی داشته باشد، (۲) در صورت سوءمدیریت منجر به آسیب جدی به دیگران شود، و (۳) میتوان با آموزش و نظارت، از خطرات آن پیشگیری کرد، آنگاه جامعه حق دارد و حتی موظف است آن را مشروط به مجوز کند.
مثالهایی مانند رانندگی، حمل سلاح، پزشکی و حتی نگهداری سگهای خاص در تأیید این اصل آورده میشود. بر این مبنا، لافولت میگوید تربیت کودک در رأس این فهرست قرار میگیرد، چرا که آسیبهای ناشی از بیکفایتی والدین نه تنها کودک را نابود میکند، بلکه نسلی را به فساد، رنج، اختلال روانی و تکرار زنجیرهی آسیب سوق میدهد.
از نظر لافولت، دوستداشتن کودک یا داشتن نیت خیر، برای پدر و مادر شدن کافی نیست. او از هزاران نمونهی واقعی کودکآزاری، بیتوجهیهای مزمن، والدین معتاد، والدین پارانویید، والدین تنبیهگرا و حتی والدین بیش از حد غافل سخن میگوید که اغلب محصول ناآگاهی، بیماری روانی یا عدم آموزش هستند. از همینجا نتیجه میگیرد که «حق والد بودن» نه یک حق طبیعی و بیقید، بلکه یک وظیفهی مشروط به صلاحیت است.
لافولت مخالفان احتمالی را نیز از پیش پاسخ میدهد:
اگر کسی بگوید این طرح نقض آزادی فردی است، پاسخ میدهد که آزادی تا جایی قابلدفاع است که به دیگران آسیب نزند، و در اینجا «دیگری»، موجودی کاملاً بیدفاع است که تمام آیندهاش وابسته به تصمیم و عملکرد والدین است. اگر کسی هشدار دهد که چنین نظمی ممکن است توسط دولتها سوءاستفاده شود، لافولت تأکید میکند که هر نظام نظارتی مستعد انحراف است، اما ما راه نظارت بر آن را بلدیم؛ همانگونه که در صدور گواهینامه رانندگی یا نظارت بر پزشکی و قضاوت نیز ساختارهایی برای عدالت نسبی طراحی کردهایم. اگر منتقدان بپرسند: پس چه کنیم با مردمی که فقیرند، اما میخواهند فرزندی داشته باشند؟ لافولت با تکیه بر وظیفهی دولت در آموزش رایگان و حمایت اجتماعی پاسخ میدهد: «اول آموزش، بعد فرزندآوری».
در بخش پایانی، لافولت پیشنهاداتی برای اجرا میدهد: طراحی دورههای الزامیِ تربیت والدین، آزمونهای ساده ولی اصولی دربارهی رشد کودک، و ایجاد مکانیسمهای بازدارنده برای افرادی که صلاحیت پایه را ندارند. او به هیچوجه خواهان حذف انسانها از چرخهی تولیدمثل نیست، بلکه خواهان آن است که جامعه آگاهانه و با احساس مسئولیت اجازهی خلق انسان دیگری را صادر کند.
اهمیت فلسفی این اثر در آن است که برای اولین بار، حق والد بودن را از مقام یک «حق طبیعی و خدشهناپذیر» به جایگاهی «اخلاقی، مشروط و قابل سنجش» تنزل میدهد. این تغییر زاویه دید، بسیار انقلابی و ریشهای است؛ چرا که ساختارهای دینی، سنتی، حقوقی و حتی روانشناختی قرنها این حق را بدیهی میدانستهاند. لافولت اما بهدرستی نشان میدهد که آنچه بدیهی پنداشته شده، نه تنها فاقد پایهی عقلی و اخلاقی است، بلکه سرچشمهی بسیاری از فاجعههای خانوادگی، اجتماعی و تاریخیست.
این اثر در کنار آثاری چون Better Never to Have Been نوشتهی دیوید بناتار (که قبلا در اینجا به معرفی وی پرداختیم)، یا نظریات جولیان ساوولسکو دربارهی اخلاق ژنتیک، آغازگر موجی از بازاندیشی در مفهوم «تولیدمثل مسئولانه» در قرن بیستویکم شدهاند.
📝مسعود سلطانی
📎این شش فرسته را هم حتما ببینید: در جهانی که تولد با اختیار نیست، مسئولیت والدین بینهایت است
@hekmatvaandishe
حکمتهای اخلاقی صائب تبریزی (ف ۱۰۸۷ ق)
6️⃣ داغ فرزند برای نیاز والِدَین
بیست سال پیش در بَمبئیِ هند، کودکی دیدم در آغوش مادر، مدهوش و چهرهی غبارآلودش از اشک مغشوش. دست مادر به تکدّی دراز. کنار دست خالی مادر، پای کوچک با انگشتان بریده در باند سفید خونآلود پیچیده.
ضعف کردم و سرم گیج رفت. همراهم که دانشجوی ایرانی در دانشگاه بمبئی بود گفت: ترفند گداهاست، بچه را با دارو میخوابانند. در بمبئی بازهم دیدم پاهایِ بریدهیِ خفته در آغوش مادر.
از سه قرن پیش گزارشهایی شبیه این ترفند را داریم. در دیوان صائب تبریزی مضمونِ گدایانی که فرزند خود را کور میکردند و از کوری فرزند خرسند بودند چندبار آمده است. نفسِ حریصِ حیوانی است که چنین قساوت میآورد:
نفس، دل را غوطه در زنگ قساوت ميدهد
چون گدايي کز طمع فرزند خود را کور کرد
چراغ عقل را خاموش سازد نفس ظلماني
گداي دوربين فرزند خود را کور ميسازد
فلک با تنگچشمان گوشهی چشم دگر دارد
که چون فرزند کور آيد، شود چشم گدا روشن
کوري فرزند روشن ميکند چشم گدا
ناز دونان را سپهر سفلهپرور ميکشد
تنها گدایان نیستند که برای طمع خود دیگران را طعمه میکنند. طبیبانی که خلق را رنجور میخواهند همکار آن گدایانند:
طبيب پستفطرت خلق را رنجور ميخواهد
گداي دوربين فرزند خود را کور ميخواهد
سیاستمداران و صاحبمنصبانِ دلالِ گداصفت بسیارند که پای وطن را میبرند و چشمش را کور میکنند تا به سودی رسند.
وقتی فقر اقتصادی و فرهنگی و معنوی تداوم یابد، شهرها پر میشود از چشم کور و پای بریده و قلب سنگ مادران گرسنه.
ز زخمِ بيامان احتياج آگه نهای ور نه
بچندين خون، ديت ميخواهد آبِ روي سائلها
#اخلاقیات_صائب
#کاروندپارسی
#محمودفتوحی
@karvandparsi
👆آوانگارهی /خو/ در /خَوش/ و /خَور/👆
#تولید_دوگانه ی یک صدای «سایشیِ نرمکامی» (/خ/ یا /X/)، و یک نیمواکه (/w/) (صدای واوِ گِرد)
در آوانگاری، به صورت Xw مینویسند. (w به شکل کوچک و بالانویس)
🔹از پاسخ دوست گرامی محمد فرّخی یکتا (دکترای زبانشناسی و مترجم)
#درست_خوانی
#پیغام_آشنا
@Gaahgoft
#آکسان_گذاری
#درست_خوانی
🔅علاجِ ضعفِ دلِ ما، به لب حوالت کن!
که این مفرِّحِ یاقوت، در خزانهی توست
چه جای من؟! که بلغزد سپهرِ شعبدهباز،
از این حیَل که در انبانهی بهانهی توست
#حافظ
سوزِ دل بین! که ز بس آتشِ اشکم، دلِ شمع،حافظ
دوش بر من ز سرِ مِهر، چو پروانه بسوخت
🔸در وجوب مستی
دو بیت از #حافظ
و یک شعر از بودلِر، شاعر فرانسوی
🔅اگر نه باده غم ِ دل ز یاد ِ ما ببرد،
نهیبِ حادثه، بنیادِ ما ز جا ببرد
وگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر،
چگونه کشتی از این ورطهی بلا ببرد؟!
🔻باید همیشه مست بود!اما از چه چیزی؟
مسأله همین است!
برای حس نکردنِ بار سنگینِ زمان،
که شانههایتان را خرد میکند،
و به زمینتان میزند؛
باید مدام مست شوید!
#واژگان
#اصطلاحات
🔅در چینِ طُرّهی تو دلِ بیحفاظِ من،
هرگز نگفت مسکنِ مَألوف یاد باد
#حافظ
🔸 در «تاریخِ آلِ مظفّر» میخوانیم که:
یکی از سردارانِ شاهشجاع، دولتشاهِ کاوُلی، که برای آوردن خزانه، به کرمان فرستاده شده بود، خیانت کرده و خلافِ وفاداری نشانداده است.
👈 مورّخ، دربارهی او، صفتِ «بیحفاظ» را بهکار میبرَد؛ و خوب روشن است که از این کلمه، مفهومِ «بیوفا»، «ناسپاس» و «حقناشناس» اراده میکند.
بنابراین میتوان حدس زد که در شعر حافظ نیز، کلمهی «بیحفاظ» به همین معانی بهکار رفته باشد.
دکتر #خانلری
نقل از:
حافظشناسی ۱، به کوشش سعید نیازکرمانی، ۱۳۶۴، ص۲۹
🔹#بیحفاظ:
۱.بیپروا ۲.بیوفا ۳.ناسپاس، حقناشناس
@Gaahgoft
ـــ دست مزن! ـــ چشم! ببستم دو دست!
ـــ راه مرو! ـــ چشم! دو پایم شکست!
ـــ حرف مزن! ـــ قطع نمودم سخن!
ـــ نطق مکن! ـــ چشم! ببستم دهن!
ـــ هیچ نفهم! ـــ این سخن عنوان مکن!
خواهشِ نافهمیِ انسان مکن!
لال شوم، کور شوم، کر شوم
لیک محال است که من خر شوم
▪️سید اشرفالدین قزوینی (نسیم شمال)، به دلیل نقش مهمش در دوران مشروطیت، مشهورترین احمدا سرایِ ادبیات طنز در ایران است.
تعداد ابیات منتشره در روزنامهی «نسیم شمال» به بیش از بیستهزار رسید.
این شاعر مشروطهخواه، مردمی و محبوب، در اواخر عمر، به جرم دیوانگی، به تیمارستانِ شهرِنو تبعید شد؛ و کمی پس از رهایی از تیمارستان، در تنهایی، زندگی پر فقر و محنتش را وداع گفت. (۲۹ اسفند ۱۳۱۳)
سعید نفیسی در این رابطه میگوید:
«او را به تیمارستان شهر نو که در آن زمان «دارالمجانین» میگفتند بردند. در قسمت عقب تیمارستان جایی به او اختصاص دادند.
من نفهمیدم چه نشانهی جنونی در این مرد بزرگ بود. همان بود که همیشه بود».
#ایران_زمین
@Gaahgoft
🎧 دکتر #محمدجعفر_محجوب
تفسیر غزلی از #حافظ شیرازی
سالها دل طلب ِ جام ِ جم از ما میکرد...
📚@FarhangDoostan
🔅گزیده
آموزش #حافظ_خوانی ۳
مؤسسهی فرهنگی هنری راز و هنر
#حافظ
#درست_خوانی
#شیوا_خوانی
#وزن
#مترونومی
#وزن_شکسته
#آموزشی
#راز_و_هنر
#سایه_اش
۲۳ دی ۱۴۰۰
@Gaahgoft
فرزانگان فرهنگ
درباره زندگی و آثار مجتبی مینوی (۱)
پخش از رادیو فرهنگ، ۱۱ دی ۱۳۹۷
تهیه و تالیف: محمدحسینی باغسنگانی
@shekoftandaraftab
#درست_خوانی
#وزن
قاعدهی #اشباع
🔅عقل، مَس تِ لَع لِ جانافزای توست
دل، غلا مِ نَر گِ سِ رَع نایِ توست
#عطار
توجه:
⚠️میانِ دو هجای /سِ/ در «نرگسِ» و /رَع/ در «رعنا» هم قاعدهی اشباع انجام میگیرد.
در خوانش، مشخص است.
#پاسخ
#سایه_اش
@Gaahgoft
🍃یادآر ز شمعِ مرده یادآر 🍃
ای مرغِ سحر! چو این شبِ تار
بگذاشت ز سر، سیاهکاری
وز نفحهی روحبخشِ اسحار
رفت از سرِ خفتگان، خماری
بگشود گره ز زلفِ زرتار
محبوبهی نیلگونْ عماری
یزدان بهکمال شد پدیدار
و اهریمنِ زشتخو، حصاری
یادآر ز شمعِ مرده! یادآر!
ای مونسِ یوسف اندر این بند!
تعبیرْ عیان چو شد تو را خواب،
دلْ پُر ز شعف، لب از شکرخند
محسودْ عدو، بهکامْ اصحاب
رفتی برِ یار و خویش و پیوند
آزادتر از نسیم و مهتاب
زان کو همهشام با تو یکچند
در آرزوی وصالْ احباب
اختربهسحرشمُرده یادآر!
چون باغ شود دوباره خرّم
ای بلبلِ مستمندِ مسکین!
وز سنبل و سوری و سپرغم
آفاق، نگارخانهی چین
گلْ سرخ و بهرخ، عرق ز شبنم
تو داده ز کف زمامِ تمکین،
زان نوگلِ پیشرس که در غم
ناداده بهنار شوقِ تسکین،
ازسردیِدیفسُرده یادآر!
علیاکبر دهخدا
با صدای ایرج گرگین
کانال موسیقی #خصوصی
🎶 @Khosousi 🎶
#گزیده_از_دیگران
@Gaahgoft
🔅گزیده
آموزش #حافظ_خوانی ۲
مؤسسهی فرهنگی هنری راز و هنر
#حافظ
#درست_خوانی
#شیوا_خوانی
#آموزشی
#وزن
#مترونومی
#وزن_شکسته
#بست_چاکنایی (همزه)
#راز_و_هنر
#سایه_اش
۲۵ آذر ۱۴۰۰
@Gaahgoft
#درست_خوانی
#وزن
غزل 12 #عطار در گنجور
🔅روز و شب چون غافلی از روز و شب،
کِی کُنی از سرِّ روز و شب طرب؟!
روی او چون پرتو افکند اینْت* روز
زلف او چون سایه «انداخت، اینْت*» شب...
👈 میخوانیم: /اَنداخ/
...چون نباشد او، صفت چون باشدش؟
خود همه «اوست اینْت*» کاری بوالعجب!
👈 میخوانیم: /اوس/
#واژگان
#اصطلاحات
*اینْت:
(صوتِ تحسین یا تعجّب)
1. زهی، بهبه، مرحبا، آفرین
2. در مورد تعجب نیز بهکار میرود.
#خوانش
#پاسخ
#ست
#یادداشتک
#سایه_اش
مهر ۹۹
@Gaahgoft