xatt4 | Unsorted

Telegram-канал xatt4 - چهار خطی

2829

رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی

Subscribe to a channel

چهار خطی

🔸حریف دین فقط عشق بتان است

بسیار خوانده و یا شنیده‌اید که کسی بر سر عشق، دل و دین خود را باخت. دل‌باختن امری طبیعی است اما دین‌باختن چطور؟ اگر فکرتان را از مسائل و محدودیت‌های امروزی دور کنید این پرسش برایتان جدّی‌تر می‌شود. هرچند که عشق فی‌نفسه غارتگر است اما شاید لازم نبوده کسی دینش را هم ببازد تا به وصال برسد. لذا احتمال بدهیم گاه قصّه از لونی دیگر بوده است. مثلا گاه شاید معشوق دین و آیینی متفاوت داشته است.

واقعیت این است که در گذشته ارتباط انسان‌های غیر همکیش بسیار بیشتر از امروز بود. قطعا نیاکان ما به مراتب بیشتر از ما با یهودیان سر و کار داشتند. شاید اکنون در میان تمام خوانندگان این کانال کسی نباشد که در موقعیتی قرار گرفته باشد که دل به دختری یهودی یا مسیحی داده باشد اما در گذشته این اتفاق به کرّات رخ می‌داد و موانعی که بر سر راه عاشق و معشوق غیر همکیش بود هم از حیث احکام فقهی برای وصلت (در صورتی که همجنس نبوده باشند) و هم از حیث اجتماعی و مناسبات افراد، کم نبود. با این مقدّمات عرض می‌کنم دین بر سر عشق باختن آن هم عشق کسی که بیرون از دایرۀ معتقدات شخص است در ادبیات فارسی دستمایۀ مضمون‌آفرینی‌هایی قرار گرفته و توجه به آن سابقه‌ای طولانی دارد. اشهر این دست از عاشقی‌ها عشق شیخ صنعان به دختری ترسا بوده که مَثَل سایر شده است. در دیوانِ عطّار البته این مفهوم به مراتب بیشتر از مثنوی منطق الطیر نمود دارد. یکی از واژه‌های پربسامد دیوان عطار همین ترسا و ترسابچه است که البته قابلیت تاویل عرفانی هم دارد و پرداختن به آن عجالةً ضروری نیست.

و اما موضوع را از این‌جا پی می‌گیرم که چندی پیش در حاشیۀ بیاض خطی هندوشاه رباعیی توجهم را جلب کرد:

بیم است که از عشق تو رسوا گردم
خدمت‌گر ناقوس و چلیپا گردم

دانم که تو بهر من مسلمان نشوی
ترسم که من از بهر تو ترسا گردم

این رباعی به روایتی دیگر در کشف الاسرار نیز آمده است:

بیم است که از عشق تو رسوا گردم
دفتر بنهم، گِردِ چلیپا گردم

گر تو ز پی رهی مسلمان نشوی
من خود ز پی عشق تو ترسا گردم (ج ۹، ص ۳۲)

مرتبط با مضمون رباعی‌های فوق، البته این بار در خصوص پسر جهود، در نزهة المجالس آمده است:

ای روی تو همچون کف پیغمبر تو
پیغمبر من باد به حق داور تو

ترسم که تو دین موسوی نگذاری
من دین محمّد کنم اندر سر تو (ص ۴۴۹)

اما یک رباعی آبرومندانه هم ذکر کنیم که گوینده خوددار است و دین خود را بر سر عشق ترسابچه نمی‌بازد:

ترساپسرا ز حُسنت از سر نشوم
بر بحر غمت بگذرم و تر نشوم

من شیرِ شریعتِ محمّد شده‌ام
از بهر چو تو عیسویی خر نشوم (همان، ص ۴۴۸)

و در مقابل، از ترسایانی نیز سخن رفته که عزت خود را حفظ کرده، دست ردّ به سینۀ عاشق دلسوخته می‌زدند:

ترساپسری که یک‌دمش غم ندهم
مویی ز سرش به هر دو عالم ندهم

گفتمش: یکی بوسه بده، گفت: برو
من بوسه به عیسی و به مریم ندهم (نزهة المجالس، ص ۴۴۹)

در پایان حیف است که در خلال طرح اجمالی این موضوع (در حدّ یادداشتی تلگرامی) ذکری از سرمد شهید نکنیم. از سرمد، این سالک طریق حقیقت، در کتاب‌ها بسیار نوشته‌اند اما غالب این مکتوبات افسانه است. آنچه تقریباً روشن است اینکه او در ادیان مختلف مطالعه داشته و یهودیت و مسیحیت و اسلام را خوب می‌شناخته و در نهایت با هندوپسری آشنا و همدل و همنشین می‌شود به نام ابهی‌چند و به رسم فرقه‌ای از هندوان سرتاپا برهنه می‌شود. این پسر که نزد سرمد کتب مقدس ادیان مختلف را تعلیم دیده همان است که مؤلف دبستان مذاهب صفحات آغازین سِفرِ پیدایش را از ترجمۀ فارسی او نقل کرده است. (رک: دبستان مذاهب، ج ۱، ص ۲۱۵ تا ۲۲۳) تفصیل این حکایات را همراه با سنجش صحت و سقم آن در وقتی دیگر خواهم نوشت. در اینجا همین قدر بگویم که سرمد را به بهانۀ اینکه عریان بود و احتمالا چند عبارت از جنس شطحیات بر زبان رانده بود امّا فی الواقع بنا بر حبّ و بغض‌های سیاسی اعدام کردند. این بیتِ عنایت‌خان آشنا که گزارش وضع و حال سرمد به اورنگ‌زیب عالمگیر است در تعدادی از کتب تاریخ و تذکره نقل شده است:

بر سرمدِ برهنه کرامات تهمت است
کشفی که ظاهرست ازو کشف عورت است (سفینۀ خوشگو، دفتر دوم، ص ۱۴)

رباعیات سرمد چند نوبت در هند چاپ شده است، اگرچه صورت منقّحی ندارد. قوّالان نیز اشعار او را زمزمه می‌کنند. از جمله این رباعی را:

سرمد در دین عجب شکستی کردی
ایمان به فدای چشم مستی کردی

عمری که به آیات و احادیث گذشت
رفتی و نثار بت‌پرستی کردی (سرمد شهید؛ حیات و رباعیات، ص ۱۱۴)

البته مصراع سوم را نگارنده مطابق اجرای مرحوم عزیزمیان (درویش قوّال پاکستانی) نوشت. در کتاب مذکور مصراع سوم چنین است: با عجز و نیاز جمله نقد خود را...

/channel/rezamousavitabari

Читать полностью…

چهار خطی

محصول تلاش آدمی

هم گردش چشم مست ساقی هیچ است
هم زمزمۀ نای عراقی هیچ است
محصول تلاش آدمی در دنیا
یک قبر دو متری است و باقی هیچ است!

علی اکبر یاغی‌تبار
(در من دو آهو، تهران، ۱۳۹۳، ۷۲)
‏..

نگاه یاغی‌تبار به زندگی، اغلب زهردار و تلخ است. بدبینی او نمایشی نیست، ناشی از زیست او در «مقطع حساس کنونی» است که در آن جایی برای خوشباشی خیامانه هم باقی نمانده است. درنگ یاغی در اقلیم رباعی، مثل عبور دو آهو، تند و گذرا بوده، اما ردپای آن محسوس است. رباعی بالا، با ارجاع به یکی از رباعیات منسوب به خیام، به روایت صادق هدایت، سروده شده است (ترانه‌های خیام، ۱۱۰):
دوران جهان بی می و ساقی هیچ است
بی زمزمۀ نای عراقی هیچ است
هر چند در احوال جهان می‌نگرم
حاصل همه عشرت است و باقی هیچ است

و البته، روایت بالا، شکل دگرگشتۀ یکی از رباعیات عبید زاکانی است (کلیات عبید، پرویز اتابکی، ۲۷۴-۲۷۵):
دوران بقا، بی می و ساقی حشو است
بی زمزمۀ نای عراقی حشو است
چندان‌که فذلک جهان می‌نگرم
بارز همه عشرت است و باقی حشو است

عبید در رباعی‌اش با اصلاحات اهل استیفا به طریق ایهام تناسب بازی کرده است: «فذلک» ، «بارز»، «حشو» و «باقی». فذلک به اصطلاح اهل دفتر، جمع نهایی حساب است. اینجا شاید «نتیجه و حاصل»، مفهوم سرراستی برای آن باشد. «در اصطلاح اهل دیوان، حشو عبارت است از کمیتی که که ذکر آن محاسب را به حقیقت غرض نباشد، اما در آن نظری داشته باشد و بارز عبارت است از مبلغی که ذکر آن فی الحقیقة غرض باشد» (کهن‌ترین فرهنگ‌نامۀ فارسی دانش استیفا، ۱۱۳-۱۱۵). از نظر عبید، اصل زندگی، نشاط و عشرت است و مابقی، حشو و هیچ. کسی که رباعی عبید را به شکل خیامانه‌اش تبدیل کرده، یا مثل من چیزی از علم استیفا نمی‌دانسته، یا خوب می‌فهمیده که این اصطلاحات برای عامۀ مخاطبان، «شعر خراب کن» است و در امرِ ارتباط پارازیت می‌اندازد.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

رباعی حالتی در دیوان هاتف

دلدار دگر به دام خویشم فکند
وز نو نمکی بر دل ریشم فکند
ترسم به غلط ربوده باشد دل را
بیند که همان دل است، پیشم فکند!

قاسم بیگ حالتی تهرانی
(درگذشتۀ ۱۰۰۰ ق)
‏..
رباعی بالا که نه ارج و منزل خاصی در بین رباعیات قاسم بیگ حالتی دارد و نه در تاریخ رباعی فارسی شعری ماندگار است، با ضبطی مغلوط در تذکرۀ روشن (ص ۹۱۶) جزو اشعار سید احمد هاتف اصفهانی (د. ۱۱۹۸ ق) درج شده و به همان ضبط نادرست، به دو چاپ دیوان هاتف اصفهانی هم راه یافته است (چاپ انتشارات اساطیر، ۲۶۹؛ چاپ میراث مکتوب، ۱۵۳). در هر دو چاپ قید شده که رباعی در دستنویس‌های دیوان هاتف موجود نیست و برگرفته از تذکرۀ مذکور است.
رباعی قاسم بیگ حالتی در چند تذکرۀ عصر صفوی (حدود ۱۵۰ سال پیش از حیات هاتف) به نام او ضبط شده و امکان ندارد از هاتف اصفهانی باشد: خلاصة الاشعار و زبدة الافکار، بخش ری و استرآباد، ۴۴؛ عرفات العاشقین، ۲: ۱۱۲۲؛ مجمع الخواص، ۱۱۰.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

▫به یاد استاد آزاده‌ام خانم دکتر امیربانو کریمی

🔻جای تو خالی است در وحشت‌سرای آب و گل

◇خانم دکتر امیربانو کریمی (۱۳۱۰-۱۴۰۲ شمسی)،‌ استاد بازنشستۀ رشتۀ ادبیات فارسی در دانشگاه تهران، این جهان پُروحشت را وانهاد و رفت. او نخستین فرزند سیدکریم امیری فیروزکوهی،‌ ادیب و سخن‌دان مشهور دورۀ پهلوی بود که شهرتش، وامدار علاقه و اهتمامی بود که به کار نشر و اشاعۀ اشعار صائب تبریزی داشت و نیز اشعار نغزی که به‌شیوۀ شاعران عصر صفوی و سبک اصفهانی می‌سرود.

◇ امیری فیروزکوهی از زمرۀ نسلی بود که هم دروس قدیم را در محضر دانشمندانی چون سید محمدکاظم عصّار و میرزا خلیل کمره‌ای‌ تا بالاترین مدارج آموخته بود و هم با دانش روز از طریق مدارس جدید آشنایی داشت. دیوان سه‌جلدی امیری فیروزکوهی سال‌ها پیش به اهتمام بانو کریمی منتشر شده است و مقدمه‌ای دلچسب در وصف کمالات و خلقیات پدر دارد.بانو کریمی و همسر‌شان دکتر مظاهر مصفا، از استادان دوست‌داشتنی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بودند.

یادداشت کامل را این‌جا بخوانید.

@payamema

Читать полностью…

چهار خطی

هر شب میِ اشکِ خویشتن نوش کنم
چون مِجمَر از آتشِ جگر جوش کنم
با خاموشیْ در سخن آیم، وآن‌گه
با تنهاییْ دست در آغوش کنم

(#جلال_عضد_یزدی. جُنگِ رباعی: بازیابی و تصحيحِ رباعیاتِ کهنِ پارسی. پژوهش و ویرایشِ #سید_علی_میرافضلی. تهران: سخن. ١٣٩۴. چاپِ ١. صفحه‌ی ۴٩۵.)

خوشه‌گاه

Читать полностью…

چهار خطی

گهوارۀ سماع

درویش به‌رقص دست از آن افشاند
تا گرد هوس به جانبی بنشاند
عاقل داند که دایگان گهواره
از بهر سکونِ طفل می‌جنباند

اوحدالدین کرمانی
(دیوان رباعیات، ۲۷۵)
‏..
حق تعالی در تمام نفوس قوّت استماع نهاده است و به قدر قوّت استماع، ذوق آن می‌باشد. چنان‌که بچۀ شیرخواره که گریه می‌کند و در خواب نمی‌رود، چون دایه به آوازی حزین چیزی بر وی می‌گوید، او گریه ترک می‌گیرد و در خواب می‌رود. و این، سماع طبیعی است.

علاءالدولۀ سمنانی
(مصنّفات فارسی، ۱۱۳)
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

▪️
«بررسی چند رباعی منسوب به رودکی»، سیدعلی میرافضلی، نامۀ فرهنگستان، دورۀ ۲۱، شمارۀ ۲ (پیاپی ۸۲)، تیر ۱۴۰۱،‌ ۳۱-۴۷
‏..
رودکی سمرقندی را مُبدع رباعی فارسی می‌دانند و داستان آن را شمس قیس رازی به نیکی روایت کرده است. متأسفانه از رودکی، دیوانی منسجم که در بردارندۀ اشعار اصلی و صحیح النسب او باشد، به جا نمانده است و آنچه در دست داریم، اشعاری است که توسط دیگران از منابع مختلف گردآوری شده است. کتاب محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی که سعید نفیسی طی دو نوبت ویرایش و تدوین کرده (۱۳۰۹ و ۱۳۳۴ ش)، تا امروز اصلی‌ترین منبع اشعار منسوب به رودکی به شمار می‌رود. اشعاری که به اسم رودکی در این کتاب گردآوری شده، به نام شاعران دیگر هم دیده می‌شود. جدیدترین پژوهش در مورد اشعار رودکی، کتاب سروده‌های رودکی اثر استاد دکتر علی رواقی است (تهران، انتشارات فرهنگستان، ۱۳۹۹). در مقالۀ حاضر، به بهانۀ انتشار این کتاب، چند رباعی منسوب به رودکی را بررسی کرده‌ایم. اغلب این رباعیات نمی‌تواند سرودۀ رودکی باشد.
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

عکس غمم ،از قاب تو بیرون مانده
بیداری ام ،از خواب تو بیرون مانده
آویز به قلاب سوالی تلخم
من-ماهیِ از آبِ تو بیرون مانده-
#واران
@js313

Читать полностью…

چهار خطی

تصویر دستنویس شمارۀ ۲۳۷ کتابخانۀ خوجه مصطفی موغلا (ترکیه)
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4


"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

🔸فی الشّکایة

شمعی‌ست زمان که هیچ پرتو ندهد
جز اهل ضَلال و جهل را ضو ندهد

امروز زمانۀ خَران‌ است، بِدان!
تا خر نشوی کسیت یک جو ندهد


http://t.me/Anjomanara

Читать полностью…

چهار خطی

رباعیات خسروشاه یزدی
(بخش دوم: متن رباعیات)

خسروشاه یزدی در دیباچۀ خلاصة الحساب، شانزده فقره از رباعیات خود را لابه‌لای مطالب نقل کرده که ما آن‌ها را اینجا می‌آوریم. یکی از این رباعیات، همان است که در تحفۀ سامی‌آمده است. نسخۀ مورد استفادۀ ما، دستنویس شمارۀ ۴۷۵۳ کتابخانۀ مجلس است که گویا در زمانی نزدیک به زمان مؤلف کتابت شده است. رباعیات خسروشاه، رباعیاتی متوسط است و به مقتضای درج در دیباچۀ چنین تألیفی، مناسبتی محسوب می‌شود. اینکه سام میرزا فقط یک فقره از رباعیات او را آورده، علتی جز این ندارد. از برخی از این رباعیات و مطالب دیباچه دانسته می‌شود که وی هنگام نگارش خلاصة الحساب، اوضاع روحی چندان مناسبی نداشته است. رباعیی که بلیانی به اسم خسروشاه آورده، رباعی جاندارتر و زیباتری است و مربوط به رسالۀ مورد بحث نیست. از احسان آسایش بابت معرفی رسالۀ خلاصة الحساب و توجه به رباعیات آن ممنونم.

آن کو سبب وجود آدم همه اوست
مقصود ز ایجاد دو عالم همه اوست
سر خیل رُسل، پادشه هر دو سرا
بر جمله پیمبران مقدّم همه اوست

سلطان ممالک ولایت علی است
شاهنشه کشور هدایت علی است
آری، شه دین، کاشف اسرار یقین
از من بشنو، به صد روایت علی است

یارب به حق علی عالی مقدار
یارب به حق ائمۀ لطف آثار
کز روی کرم، به حال «نامی» بنمای
در روز حساب، لطف بی حد و شمار

هر نکته که گفتنی است گفتند ایشان
دُرهای حسابی همه سفتند ایشان
هر مسئله‌ای که حلّ آن مشکل بود
حل کرده، طریقش ننهفتند ایشان

«نامی» تو کجا و دانش و فضل کجا
اظهار کمال، کی بود از تو روا
امروز اگر ز جهل گویی سخنی
فردا چه بود حال تو نزد فضلا

حیرانم و از حد شده حیرانی من
ز اندازه برون بی سر و سامانی من
چندان که به حال خویس در می‌نگرم
جمع آمده اسباب پریشانی من

ماییم که از جملۀ ناکامانیم
چون حیرانان به حال خود حیرانیم
نی پای شدن، نه جای بودن ما را
حیران و سراسیمه و سرگردانیم

حاشا حاشا کسی به ما یار نبود
و اندر غم روزگار، غمخوار نبود
جوری که به ما رسید از یاران بود
این جور و جفا به ما ز اغیار نبود

روزی که فلک بود به غوغا با من
کس مردمیی نکرد اصلا با من
جز مردمک دیده که هر ساعت کرد
از خون دو دیده مردمی‌ها با من

جز حرف نکو مگو به باب دگران
بگذار تو دفتر و کتاب دگران
گر مرد محاسبی، حساب خود را
بنویس و قلم کش به حساب دگران

صد شکر که نه زری نه زوری داریم
نی قوّت آزردن موری داریم
عاقل همه دم ز فکر دنیا غمگین
ما عقل نداریم و حضوری داریم

گر چرخ ستد توانگری را از من
لیکن نستد سخنوری را از من
گیرم همه چیز را ز من بستانند
نتوان ستدن قلندری را از من

روزی که محاسبان ز خیر و شر ما
تنقیح دهند دفتر ابتر ما
امید که مستوفی دیوان حساب
خطی کشد از عفو بدین دفتر ما

اوراق گناهم ار بشویی چه شود
حرفی ز گناهم ار نگویی چه شود
چون معترفم علی سبیل الاجمال
تفصیل گناهم اَر نجویی چه شود

بودیم جمیع عمر در سهو و خطا
جز سهو و خطا سر نزد از ما اصلا
داریم امید آنکه از روی کرم
ما را به خطای ما نسازی رسوا

«نامی» سخن از حساب می‌گو پیوست
زیرا که ز بی حساب کس طرف نبست
هرچند که مقصودْ حساب است، اما
در ضمن حساب نیز مقصودی هست
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

پادشاهیضحّاک از شاهنامهٔ فردوسی (۲)
کاری ازموسسهٔ فرهنگی هنری
نوشت‌آهنگ رفسنجان

                  «تقدیم به علی شاپوران»
@mohsenpourmokhtar

Читать полностью…

چهار خطی

توضیح تکمیلی سوم
(اسپیجاب/ استیجان)

دوست عزیزم احسان آسایش در مورد نسبت کاتب که من آن را «استیجانی» خوانده‌ام، احتمال جدیدی را مطرح کرده است: «نسبت کاتب باید اسپیجابی باشد که شهری است در قزاقستان و امروز نامش سیرام است.دولتشاه اسپیجابی یسوی نویسنده فارسی نویس قرن یازدهم از آنجاست». از آنجا که کاتب، نسبتِ زادگاه خود را بدون هیچ گونه نقطه‌ای کتابت کرده است، احتمال آنکه وی اهل «اسپیجاب» باشد هم هست. «استیجان» که من حدس زده‌ام کاتب اهل آنجا باشد، روستایی است از توابع تویسرکان.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

توضیح تکمیلی:
دوستِ همیشه همراهِ دقیق النظر جناب طاهری (نژند) در مورد مطلب قبلی یادآور شدند که مولانا رباعیی شبیه به آن دارد (کلیات شمس، ۸: ۹۰)؛ با تغییر در ردیف رباعی:

آن دل که به شاهد نهان در نگرد
کی جانب ملکت جهان در نگرد
بیزار شود ز چشم در روز اجل
کان روی رها کند به جان در نگرد
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

رباعی

شيخ بهلول نطنزى


آن‌ها كه به گنج معرفت پى بُردند
نقش خودى از صفحۀ دل بستردند
از بود وجود خويش فارغ گشتند
يعنى غم دنياى دنى كم خوردند

جمال‌الدين مشهدى

اى باد! ببر ز من پيامى بر دوست
گو دشمن تو باد به آن حال كه اوست
گر پرسد او از تو كه: بى من چون است؟
گويى تو: ازو نه استخوان مانْد، نه پوست

مير حسن عسكرى

گيرم كه هزار مسجد آباد كنى
صد مدرسه و صومعه بنياد كنى
گر خرّم ازو غمزده‌اى نيست چه سود؟
جهدى بنما كه خاطرى شاد كنى

رباعیات ذیل خلاصة الاشعار، به انتخاب تقی‌الدین کاشانی، به کوشش سید علی میرافضلی

[به یاد ایرج افشار (دفتر اول)، به کوشش دکتر جواد بشری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۶۰۰ - ۶۰۵]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation

Читать полностью…

چهار خطی

صوفی! به زمانه مردِ هشیار نه‌ای
در وادیِ عشق، مَحرمِ کار نه‌ای
ای زاهدِ شب‌خیز! چو نرگس همه شب
چشمت باز است، لیک بیدار نه‌ای!

(#محمدعلی_صوفی. با من در و دیوار به آواز آید: گزیده‌ی هشتصد سال رباعیِ اقلیمِ کرمان. به کوشش و گزینشِ #سید_علی_میرافضلی. رفسنجان: مسین. ۱۴۰۱. چاپِ ۱. صفحه‌ی ١۵۶.)

خوشه‌گاه

Читать полностью…

چهار خطی

چون بادِ صبا بگردم این عالم را
این عالمِ پُرغریو و پُرماتم را
دانی که چه می‌جویم از این گردیدن؟
کنجی که در او راه نباشد غم را

(#محمد_صوفی_آملی. جُنگِ رباعی: بازیابی و تصحيحِ رباعیاتِ کهنِ پارسی. پژوهش و ویرایشِ #سید_علی_میرافضلی. تهران: سخن. ١٣٩۴. چاپِ ١. صفحهٔ ۷۵۷.)

شعرِ تَر

Читать полностью…

چهار خطی

▫️رباعیات فارسی در پنج دستنویس کهن، سید علی میرافضلی، آینۀ پژوهش، سال سی و چهارم، شمارۀ چهارم (پیاپی ۲۰۲)، مرداد و شهریور ۱۴۰۲، ۲۵-۴۸
‏..

یکی از منابع ارزشمند اشعار کهن پارسی، یادداشت‌هایی است که دارندگان نسخه‌های خطی در اوراق سفید اول و آخر دستنویس‌ها، فواصل رسالات، و هامش اوراق کتابت کرده‌اند. هرچه تاریخ نسخه‌ها و به طریق اولی تاریخ کتابت این یادداشت‌ها قدیمی‌تر باشد، بر ارزشمندی آن‌ها افزوده می‌شود. در مقالۀ پیش رو، ۵۷ رباعی از پنج دستنویس کهن استخراج و با توضیحات لازم عرضه شده است. این رباعیات به نام خیام، مهستی گنجوی، اوحد‌الدین کرمانی، کمال اسماعیل اصفهانی و دیگران ثبت شده و برخی از رباعیات نیز فاقد نام گوینده است. دو رباعی در این منابع، ترجمۀ اشعار عربی ویا بالعکس است و از منظر ادبیات تطبیقی در خور اهمیت و استناد است.
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

تکمیل رباعی سوانح غزالی

در رسالۀ شرح حدیث ارواح المؤمنین نگاشتۀ علاءالدولۀ سمنانی آمده:
«شیخ احمد غزالی ـ قدّس اللّه سرّه ـ در آخر سوانح بدین معنی در صورت نظم اشارتی کرده و گفته:

گر غرّه بدان شدی که دادم به تو دل
صد قافله بیش برده‌ام از منزل

و این بیچاره در اتمام این می‌گوید:

خون شد دل و جان عاشقان مسکین
تا امن نشد به هیچ نوعی حاصل

باید که پیوسته مراقب دم نقد باشد و به ماضی و مستقبل نظر نکنند تا دم نقد ضایع نشود که تو را کار جز با این دم نیست».
(دستنویس دارالکتب قاهره، برگ ۱۳۴پ ـ ۱۳۵ر)
‏..

دو نکته:
فاضل ارجمند جناب نجیب مایل هروی رسالۀ شرح حدیث ارواح المؤمنین را در کتاب مصنفات فارسی علاءالدولۀ سمنانی (ص ۱۷۷-۱۸۰) بر اساس دو نسخۀ دارالکتب قاهره و سپهسالار عرضه داشته‌اند. با اینکه در دستنویس‌های مذکور، کل رساله وجود دارد، معلوم نیست به چه جهت بیش از نصف رساله (در حدود چهار ورق) از چاپ ساقط شده است. البته، نسخۀ سپهسالار به قدر یک ورق از آخر رساله افتادگی دارد و بیت دومی که سرودۀ علاءالدوله است و عبارات بعد از آن، در این نسخه نیست. علاءالدوله در پایان رساله یادآور شده که نگارش آن را روز سه شنبه سوم ذی القعدۀ سال ۷۱۳ ق به پایان بُرده است. به نظرم جا دارد که کل رساله، بار دیگر تصحیح و منتشر شود.
‏..
بیت سوانح با آنچه در رسالۀ سمنانی آمده، یک اختلاف روایت دارد و آن در مصراع دوم است. در سوانح، «بیش برده‌اند» ثبت شده و در رسالۀ سمنانی، هر دو نسخه، «بیش/پیش برده‌ام». جناب مایل هروی، آن را به قرار ضبط سوانح تغییر داده، ولی متذکر آن در گزارش نسخه‌ها نشده و خواننده چنان می‌پندارد که ضبط مختار در یکی از دو نسخۀ مورد استفاد آمده که این طور نیست. ظاهراً علاءالدوله به ذوق خود در بیت سوانح دست بُرده یا در نسخۀ او چنین بوده است.
طبق گزارش جناب صفری آق قلعه (اشعار فارسی پراکنده در متون، ۲: ۸۷۴)، این رباعی تا آخر قرن هفتم، فقط در سوانح غزالی آمده است و دیگر هیچ (رک. سوانح، تصحیح ریتر ـ پورجوادی، ۵۴؛ مجموعۀ آثار فارسی احمد غزالی، ۱۷۲). کلمۀ «امن» در بیت علاءالدوله قابل تأمل است.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

ای نانِ تو گرم از تَفِ دل‌های کباب!
از خجلتِ ظلم بایدت گشتن آب
تا کامِ تو مالیده یک انگشت عسل،
بنیادِ هزار خانه گشته‌ست خراب

(#بیدل_دهلوی. گزیده‌ی رباعیاتِ #بیدل. به‌ کوششِ #محمدکاظم_کاظمی. با مقدمه‌ی #سید_علی_میرافضلی. مشهد: سپیده‌باوران. ١٣٩٨. چاپِ ١. صفحه‌ی ٧۵.)

Читать полностью…

چهار خطی

خسته کردن رباعی

از هجر مه رخ تو ای مایۀ جان
پر دُر کردند چون دهان تو جهان
از ناخن دست خسته کردم دل و جان
فریادرس غمت، نه این بود و نه آن
(سروده‌های رودکی، ۴۱-۴۲)

رباعی بالا را دکتر رواقی جزو اشعار رودکی آورده و منبع نقل خود را مشخص نکرده است. در مورد رباعیات این کتاب، مقالۀ جداگانه‌ای نوشته‌ام که در نامۀ فرهنگستان منتشر شده است. خاطرم نیست چرا بررسی این رباعی از خاطرم رفته است. لاجرم، اکنون و اینجا، به جبران آن می‌کوشم. مرحوم نفیسی با همۀ جست‌وجوهایش، این رباعی را در کتاب محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی نیاورده است. ولی برخی دیگر از منابع شعر رودکی آن را نقل کرده‌اند (دیوان شعر رودکی، شعار، ۶۰؛ دیوان رودکی، احمدنژاد، ۷۴). ایشان نیز منبع خود را قید نفرموده‌اند. طبق جست‌وجوی من، مأخذ این رباعی، تذکرۀ خیرالبیان شاه حسین سیستانی است (رک. تذکرۀ خیرالبیان، ۱: ۸۷). نخستین بار، یکی از محققان تاجیک این رباعی را در مأخذ مذکور یافته و سپس استاد دکتر علی اشرف صادقی در مقالۀ «اشعار تازۀ رودکی» به بازنشر آن پرداخته است (نشر دانش، ۱۳۷۲، شمارۀ ۷۶).
رباعی از سروده‌های عثمان مختاری است و ضبط رباعی در دیوان او، از هر جهت بر تذکرۀ خیرالبیان برتری دارد (دیوان مختاری غزنوی، ۶۲۸):
رنج سفر و هجر تو ای راحت جان
بر من کردند چون دهان تو جهان
از ناخن و دست خسته کردم رخ و ران
فریادرس غمت، نه این بود و نه آن

اوحدی بلیانی نیز رباعی را مطابق ضبط بالا جزو اشعار عثمان مختاری آورده است (عرفات العاشقین، ۵: ۳۳۶۵). «پُر دُر کردند» در خیرالبیان، نامناسب است و پیداست محرّف «بر من کردند» است و منظور شاعر این است که رنج سفر و هجر تو، جهان را چون دهان تو بر من تنگ کردند. مرحوم دکتر جعفر شعار و دکتر احمد نژاد، «پُر دُر کردم» آورده‌اند؛ احتمالاً بر مبنای حدس دکتر صادقی در پانوشت‌ مقالۀ مذکور. ایشان پُر دُر کردن را استعاره از اشک باریدن گرفته‌اند. مصراع سوم مطابق ضبط خیرالبیان، علاوه بر عیب تکرار قافیه، از لحاظ تناسب و تقارن نیز جالب نیست. نه این بود و نه آن، در مصراع چهارم، نشانۀ آن است که ما باید با دو عمل و دو عامل سر و کار داشته باشیم. ناخن دست، هم حشو است و هم عوامل مجروح کردن را به یکی تقلیل می‌دهد. معلوم نیست دل و جان را چگونه می‌شود با ناخن مجروح کرد. منظور شاعر این بوده که از شدت اندوه هجر یار، با ناخن، چهره‌اش را خراشیده و با دست، بر رانش کوفته؛ اما این دو عمل هم چاره‌ساز نبوده است.

‏..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

عاشق باید که تا رود، باده خورد
تا پردۀ عقل و شرم خود را بدرد
من باده کجا خورم، وگر زآنک خورَم
اندر سرِ من عقل نیابد، چه برد؟

کتبه الفقیر الی الله الغنی الکبیر
محمود بن محمد المولوی الملطی جدّه
فی اوائل رجب سنه ... خمسین و سبعمائه

منبع: دستنویس شمارۀ ۱۸۴ کتابخانۀ حضرت خالد، مثنوی معنوی، دفتر سوم و چهارم، کتابت در ۷۱۱ ق، برگ ۱ر
‏..
رباعی فوق در کلیات شمس آمده است (جزو هشتم، ۹۲).
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

قاضی میر حسین میبدی (متوفّی 910 هجری قمری)، در کتاب شرح دیوان منسوب به امیرلمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیهما‌السّلام، تصحیح حسن رحمانی و سیّد ابراهیم اشک شیرین، نشر مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب به سال 1379، (ص421-422)، در ذکر مرثیهٔ امیرالمؤمنین (ع) بر حضرت فاطمهٔ زهرا سلام الله علیها، می‌نگارد:

«مرثیهٔ سیّدهٔ فُخمی، شریفهٔ عُظمی فاطمهٔ زهرا در وقت حُمّی»

و إنّ حیاتی مِنکِ یا بنت احمد
بإظهار ما أخفَیتُهُ لَشدید
و لکن لِأمرِ اللهِ تَعنُو رِقابُنا
و لیس علی أمر الإلهِ جلید
... می‌فرماید:
بدرستی که زندگی من از بعد تو، ای دختر احمد، به آشکار کردن آنچه پنهان می‌کردم، هرآینه سخت است؛ ولیکن مر فرمان خدا را فروتنی می‌کند گردن‌های ما و نیست بر فرمان خدا هیچ سختی.
س:
ای نور دو چشم من چو رفتی ز نظر
در بودن من فایده‌ای نیست دگر
لیکن چه کنم نمی‌توانم مردن
تا پیک اجل نیاورد حکم قدر

أَتَصرَعُنی الحُمّی لَدَیکِ و أشتَکِی
إلیکِ و ما لِی فی الرّجال نَدید
أُصِرُّ علی صبرٍ و أَقوی علی مُنیً
إذا صَبرُ خَوّارِ الرّجالِ بعید
و فی هذهِ الحُمّی دلیل بِأنَّها
لِموتِ البَرایا قائدٌ و بَرید
... می‌فرماید:
آیا می‌اندازد مرا تب نزد تو و می‌نالم به تو و نیست مرا در میان مردان همتا. می‌ایستم بر صبر و نیرومند می‌شوم بر آرزوها، آن زمان که صبر مردانِ سست دورست. و درین تب راهنمایی است به آنکه او مر مرگ مخلوقات را سرهنگی است و پیکی.
س:
من نام وجود از خود انداخته‌ام
هستی مجازی همه درباخته‌ام
در آتش تب هزار پی سوخته‌ام
وین طُرفه که با سوزش خود ساخته‌ام

@mirasmaktoob
.

Читать полностью…

چهار خطی

حل مسئلۀ فقر به روش شیخ الاسلام بلاد روم

دو رباعی زیر را در یکی از جُنگ‌های خطی کتابخانۀ خوجه مصطفی موغلای ترکیه یافتم (شمارۀ ۲۳۷). رباعی اول را یکی از شاعران عثمانی به نام نظیری زاده خطاب به شیخ الاسلام فیض الله افندی نوشته و مشکل فقرش را با او مطرح کرده و از او کمک خواسته است. فیض الله افندی ارزرومی، مشهور به ابوسعید زاده، از مشایخ مشهور دربارِ عثمانی بود و سه بار به مرتبۀ شیخ الاسلامی رسید و به سال ۱۱۱۰ ق در سن ۷۰ سالگی درگذشت (رک. تاریخ عثمانی، ج ۴، ۵۶۸-۵۷۰).

شیخ الاسلام بلاد روم، به جای حل مشکل شکم خالی شاعر، او را به نور معرفت بشارت داده و گفته: فقر وقتی به نهایت خود برسد، مرحلۀ غنا آغاز می‌شود. غنی‌سازی شیخ، به اینجا ختم می‌شود که مشکل فقر، امر تازه‌ای نیست و به زبان محترمانه می‌خواهد بگوید که گرسنگی تو به من ربطی ندارد و شاید هم تقدیر الهی در آن دخیل باشد!
«مجاعه» به معنی گرسنگی شدید است. «اذا تمّ الفقر» ناظر است به قول مشهوری که در متون عرفانی بدان زیاد استناد شده است: اذا تمّ الفقر فهو الله (رک. فرهنگ مأثورات متون عرفانی، ۲۶). «جرت علیه العاده» نیز اصطلاح رایجی است: رسم بر این است (طبق معمول).

نظیری زاده محمد آقا
ای خاک درت ملاذ هر افتاده
وی دست و دلت به لطف و جود آماده
اطعمنی قبل أن یقول القائل
قد مات من الجوع نظیری زاده

شیخ الاسلام فیض الله افندی
ای آنکه شده ز نقش هستی ساده
وز فقر و مَجاعه هم ز پا افتاده
ها ابتدأ الغنی اذا تمّ الفقر
هذا شیء جَرَت علیه العاده
(برگ ۹۸پ)

نکتۀ جالب در این مکالمه آن است که هر دو نفر با اینکه ترک بوده‌اند، مطلب خود را به شعر فارسی آمیخته به عربی (ملمّع) بیان کرده‌اند. نظیری زاده در درج نام خود در رباعی ابتکار جالبی به خرج داده و تلاش او ما را به یاد رباعی‌سرایان امروز خودمان می‌اندازد که در گنجاندن نام خود در رباعی، شگردهای جالبی دارند و ما قبلاً همین‌جا در یادداشتی به آن پرداخته‌ایم.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

چند ترانهٔ نویافته در برگهٔ نخست دست‌نویسی از الیمینی*

۱. ............................ دارم
............................... دارم
بهرِ قدِ یار سرو در بر دارم
مانندِ چنار دست بر سر دارم

۲. وله
عمریست که من ز عشقِ سیمین تنِ تو
می رشک بَرَم بر زهِ پیراهنِ تو
گر بگذاری دستِ من و گردنِ تو
ور نگذاری دستِ من و دامنِ تو

۳. ای شاد به هر خزان و هر نوروزی
نابوده تو را ز عقلْ [پندآموزی]
آگاه نه‌ای مگر؟ که از عمرْ تو را
هرّوز شبی کم [است و هر شب روزی]

۴. گفتم که: شبی با تو توانم دم زد؟
ابرو ز رَهِ شر[م خم اندر خم زد]
گفتم که: چَشَم شرابِ وصلت روزی؟
لعلی بگَزید و نر[گسی بر هم زد]

۵. لملک القضاة نظام‌الدّین محمّد بن اسحاق
جانا ز قفص پرید می‌نتوانم
واندر قفص آرمید می‌نتوانم
یکباره ز خود بُرید می‌نتوانم
........................ می‌نتوانم

۶. مولانا عمادالدّین
آن کس که ز رُخ شکفته باغی دارد
از وی دلِ من چشم و چراغی دارد
نامم نَبَرَد به خیر و شر تا دانی
............................. فراغی دارد

توضیحات رباعی‌پژوه ارجمند، استاد سیّدعلی میرافضلی
۱. دو رباعی بالای صفحه ظاهراً سرودهٔ یک شخص است. سراینده‌اش را نیافتم. مصرع چهارمِ برجای‌مانده از رباعی نخست، شبیه یکی از رباعیات خواجوست:
مانند چنار دست بر سر دارم (دیوان خواجو، ۵۴۴)؛ البتّه این رباعی دیگری است و باید خیلی قدیمی‌تر باشد.
۲. این رباعی از لحاظ قافیه و مضمون شبیه چند رباعی دیگر است (رک. نزهةالمجالس، ۳۶۶-۳۶۷)؛ البتّه هیچ‌کدام از آن‌ها نیست. قافیه‌های چهارگانۀ هر دو رباعی نشان می‌دهد که باید سرودهٔ سدهٔ پنجم یا ششم هجری باشند.
۳. سرایندهٔ این رباعی را نیافتم. در بیاض اسعد افندی (شمارۀ ۳۴۳۲، برگ ۳۴۲ر) نیز بی ذکرِ نام سَراینده نقل شده‌است.
۴. این رباعی به سیّد اشرف غزنوی (نزهةالمجالس، ۴۳۰)، اوحدالدّین کرمانی (دیوان رباعیات، ۲۸۸) و محرّمی (سفینۀ کهن رباعیات، ۲۰۵) منسوب است. همچنین در مونس‌الاحرار (۲: ۱۱۸۵) بی یادکردِ نام گوینده نقل شده‌است. این رباعی در دیوان سیّدحسن غزنوی (بگ‌جانی، ۳۳۹) به اعتبار درج در نزهةالمجالس آمده‌است.
۵. این رباعی در منبع دیگری رؤیت نشد. خواست از «لملک القضاة نظام الدین محمد بن اسحق» قاضی نظام‌الدّین اصفهانی شاعر ذواللّسانین سدهٔ هفتم هجری است. او سرایندۀ حدود ۵۰۰ رباعی عربی و ۵۰ رباعی ملمّع است و رباعی فارسی از او بسیار کم نقل شده‌است.
۶. دربارهٔ مولانا عمادالدّین آشکار نیست که به کدام عمادالدّینِ شاعر اشاره دارد. قطعاً منظورش عماد فقیه کرمانی نیست؛ زیرا این رباعی در دیوان او نیامده‌است.

پی‌نوشت
* کتابخانه و موزهٔ آستان قدس رضوی؛ به شمارهٔ ۴۱۶۵؛ خط: نسخ؛ کاتب: احمد بن ابی المعالی بن الحسن الجرباذقانی؛ تاریخ کتابت: ۱۵ رمضان ۶۲۴ هجری؛ ۱۳۱ برگ؛ ۱۹ سطر
/channel/mr_moshtaqian

Читать полностью…

چهار خطی

رباعیات خسروشاه یزدی
(بخش اول: مقدمه)

خواجه قطب‌الدین خسروشاه یزدی از شاعران و نویسندگان دورۀ صفوی است. شرح حال او را سام میرزا صفوی در تذکرۀ خود آورده است: «از بزرگ‌زاده‌های یزد است و جوانی پاکیزه‌روزگار و متقی است. با وجود آنکه علم حساب را نکو می‌داند، در مهمّات دیوانی دخل نمی‌کند. به اندک زراعتی که دارد، می‌گذراند. بیانی تخلص اوست و این رباعی مشهور از اوست:
حیرانم و از حد شده حیرانی من
ز اندازه برون بی سر و سامانی من
چندان که به حال خویش در می‌نگرم
جمع آمده اسباب پریشانی من» (تحفۀ سامی، ۱۱۲).

اوحدی بلیانی، اطلاعات اضافه‌تری در مورد او آورده: «او از چقماقیۀ دارالعباده است، به غایت عالی‌شان... از بقیۀ آل مظفر است» (عرفات العاشقین، ۵: ۳۰۴۲). بلیانی علاوه بر رباعی موجود در تحفۀ سامی، این رباعی را نیز جزو اشعار او آورده که توصیف زیبایی از حالات دف و مشابهت آن با حالات یک عاشق است:
چون دایره آن ماه‌وشم می‌دارد
گاهی به طپانچه دلخوشم می‌دارد
فریاد کنم، بر رُخَم افشانَد آب
خاموشم شوم، بر آتشم می‌دارد

محمد مفید مستوفی بافقی، در ذکر مستوفیان یزد، اول از همه به او اشاره داشته و او را اهل میبد یزد دانسته است: «سلسلۀ نسب او به امیرکبیر اعظم امیر جلال‌الدین چقماق شامی می‌پیوندد. و آن جناب در علم سیاق به مرتبۀ کمال رسیده بود. در زمان سلطنت شاه جنّت‌مکان ابوالفتح شاه طهماسب بهادرخان، قرار مال و منال دارالعبادۀ یزد داده و نسخۀ قانون بر آن درست داشته و در علم سیاق و تعلیم حساب، تألیفی مرتب نموده موسوم به خلاصة الحساب و الحق در آن رساله کمال فصاحت و بلاغت به کار بُرده... تولیت مسجد جامع میر چقماق، حسب الشرط واقف، متعلّق به آن جناب بوده و الحال نسبت به اولاد او دارد... آن جناب گاهی به نظم اشعار زبان می‌گشاید و بیانی تخلّص می‌نموده، این رباعی از منظومات اوست: حیرانم و از حد شده حیرانی من» (جامع مفیدی، ۲: ۲۶۵-۲۶۶).

تخلّص خسروشاه بر خلاف آنچه در تحفۀ سامی و جامع مفیدی آمده، «بیانی» نیست، و چنان‌که در رباعیات او خواهیم دید، تخلّصش «نامی» است و این اشتباه ظاهراً ناشی از بدخوانیِ سام میرزاست. در نسخ خطی تحفۀ سامی که من دیده‌ام، همه جا بیانی ذکر شده است. دیگران هم قول او را تکرار کرده‌اند. بنابراین، ما شاعری با تخلّص بیانی یزدی یا میبدی نداریم و درست آن، نامی یزدی یا میبدی است. در اغلب تذکره‌های مربوط به سخنوران یزد، جای این شاعر خالی است.

علاوه بر خلاصة الحساب، در فهرست‌ها دو رسالۀ دیگر هم به نام خسروشاه یزدی آمده است، یکی خلاصة النجوم (فنخا، ۱۳: ۹۹۸) و دیگری رسالۀ شطرنجیه (فهرست مجلس، ۳۰: ۱۷۵). خسروشاه رسالۀ خلاصة الحساب را در سال ۹۴۶ ق تألیف و آن را به شاه نورالدین باقی از نوادگان شاه نعمت الله ولی که در یزد ساکن بود، تقدیم کرده است. در فهرستگان نسخه‌های خطی ایران (فنخا) یازده نسخه از این اثر معرفی شده است (۱۳: ۸۶۲-۸۶۳).

شیخ بهایی در کشکول خود رباعی خسروشاه را با رباعی دیگری به هم در آمیخته و رباعی جدیدی با قافیه‌های ناهماهنگ خلق کرده است. گویندۀ رباعی در کشکول «لاأدری» است (الکشکول، ۲: ۸۸۸):
از بخت بد است بی سرانجامی من
وز سستی طالع است ناکامی من
هر چند به حال خویشتن می‌نگرم
جمع آمده اسباب پریشانی من
از این اشارت، می‌توان احتمال داد که شیخ بهایی در تألیف خلاصة الحساب خود که اثری به مراتب مشهورتر از خلاصة الحساب خسروشاه است، رسالۀ این مؤلف یزدی را پیش رو داشته است.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

توضیح تکمیلی چهارم
(اسپنجان/ اسپیجاب)

دکتر شاپوران در مورد شهرت کاتب یادداشت قبلی، توضیح مهمی مرقوم کرده‌اند:
حالا که بحث خواندن اسم این کاتب شد، خواستم عرض کنم همیشه باید مراقب خلط اسپیجابی با اسپنجانی هم بود. اسپنجان روستایی در جنوب تبریز و نزدیک اسکو است و من حدس می‌زنم در نسخ ترکیه احتمال دیده شدن منتسبان به آن بیشتر هم باشد. این قریه به هیچ‌یک از اشکال اسپنجان و اسفنجان (شکل کنونی) در لغتنامه هم نیست و خیلی راحت احتمال دارد از نظر بیفتد.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

توضیح تکمیلی دوم
دوست فاضل جناب شهرابی در پیامی یادآور شدند که:
رباعی به شکلی بسیار نزدیک‌تر به آنچه شما در آن نسخۀ خطی دیده بودید در آتشکدۀ آذر (ج۲، ص ۲۸۱) به مولانا منتسب شده. در نسخه‌بدل «خیال خوبان» آمده.

‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

▫️زیبایی‌پرستی

هر دیده که در عارض خوبان نگرد
شک نیست که در قدرت یزدان نگرد
بیزارم از آن دیده که در وقت اجل
از یار فرو مانَد و بر جان نگرد
(شاعر ناشناس)
‏..
منبع: دستنویس شمارۀ ۷۴۳ کتابخانۀ حاجی سلیم آقا، یادداشت اسدالله استیجانی حنفی در سنۀ ۷۷۲ ق، برگ ۲۴۴ر
‏..

گویندۀ رباعی، از طایفۀ جمال‌پرستان بوده و در چهرۀ زیبارویان، مشاهدۀ صنع الهی می‌کرده است! رباعی بالا را در منبع دیگری نیافتم.
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

تقدیم به روح بلند دکتر اسلامی ندوشن :
با وسعت بیکرانۀ خود برگشت
با روح پر از ترانۀ خود برگشت
پیچید صفیر صبح در مشرق قاف:
«سیمرغ به آشیانۀ خود برگشت»
۱۴۰۲/۸/۲۹
احمدرضا قدیریان

Читать полностью…
Subscribe to a channel