xatt4 | Unsorted

Telegram-канал xatt4 - چهار خطی

2829

رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی

Subscribe to a channel

چهار خطی

افسوس که افسوس نمی‌دارد سود
(تبارشناسی یک رباعی، بخش دوم)

در یادداشت قبل به زمین مشترک رباعی هلالی و دو تن از شاعران هم‌عصرش و احتمال متأثر شدن او از آن‌ها اشاره کردیم. اگر بخواهیم از فُرم رباعی هلالی سخن بگوییم، علاوه بر شکل بیرونی و طرح ردیف و قافیۀ آن، از تقارن و توازن مصراع سوم و چهارم هم باید یاد کنیم که در شکل‌گیری فرم رباعی او بسیار مؤثر بوده است. البته این هم یک شگرد رایج بین رباعی‌سرایان قدیم بوده و جنبۀ ابتکاری ندارد: افسوس که افسوس/ فریاد که فریاد.
همچنین اگر مصراع سوم رباعی هلالی را مجزّا در نظر بگیریم: «افسوس که افسوس مرا سود نداشت»؛ شاید این رباعی جامی به عنوان یکی از الگوهای ذهنی هلالی قابل ذکر باشد (دیوان، ۱: ۸۵۷):
با طبل اجل، کوس نمی‌دارد سود
صیت کی و کاوس نمی‌دارد سود
زین غم همه انفاس من افسوس شده‌ست
افسوس که افسوس نمی‌دارد سود
اما به نظر می‌رسد که هلالی بیش از همه، وام‌دار این رباعی سلطان مسعود میرزا بوده باشد (لطایف‌نامه، ۳۸۳):
نوری که عیار دیدۀ روشن بود
چشم بد ایّام ز چشمم بربود
فریاد که فریاد به جایی نرسید
افسوس که افسوس نمی‌دارد سود
یعنی هم الفاظ را از او گرفته، و هم شگرد موازنه را. کاری که هلالی کرده، جابه‌جایی دو مصراع بوده است و بس! این سلطان مسعود، برادرزادۀ سلطان حسین بایقرا بود و به دو زبان فارسی و ترکی شعر می‌گفت. تخلّص او در شعر ترکی «شاهی» بود و در شعر فارسی، «غازی». رباعی مذکور را «بعد از آنکه امیر خسروشاه نیشتر به چشم او آورده گفته» است. به احتمال زیاد، هنگامی که هلالی از استرآباد به هرات آمده بود، رباعی سلطان مسعود در محافل ادبی هرات، بر سر زبان‌ها بود. در یکی‌ از جُنگ‌های عصر صفوی (مجموعۀ اشعار، نسخۀ ۲۴۴۶ دانشگاه تهران، ۷۴۰) رباعی را به شیخ نجم‌الدین کبری (د. ۶۱۸ ق) نسبت داده‌اند، بی آنکه ربطی به احوالات شخصی او داشته باشد.
شگفت آنکه رباعی سلطان مسعود نیز بی شباهت به یکی از رباعیات علاءالدولۀ سمنانی (د. ۷۳۶ ق) نیست (دیوان اشعار، ۳۴۷):
افسوس که افسوس نمی‌دارد سود
فریاد که فریاد مرا ره ننمود
گر می‌خواهی که تا برآید مقصود
بر آتش غم گداز خود را چون عود
از متوسط بودن رباعی سمنانی و عدم مهارت او در ایجاد تعلیق مناسب در رباعی که بگذریم، می‌توان به شباهت دو رباعی حکم داد. اما بیشتر از شباهت کلمات، فُرم رباعی است که در شکل‌گیری متن اثرگذار است. اگر به این رباعی عاشقانۀ زیر که مربوط به سدۀ ششم یا هفتم هجری است توجه شود (نزهة المجالس، ۵۸۸):
بر درگه او بار نمی‌یارم خواست
بوسی ز لب یار نمی‌یارم خواست
فریاد که فریاد نمی‌یارم کرد
زنهار که زنهار نمی‌یارم خواست
می‌بینیم که در چنین فُرم آماده‌ای، راحت می‌شود جای کلمات را عوض کرد و به جای «زنهار» گذاشت «افسوس» و به جای «نمی‌یارم خواست» گذاشت «نمی‌دارد سود». اینجاست که فُرم تبدیل به فرمول می‌شود و طبق این فرمول، می‌توان متن‌های متعدد تولید کرد. در نزهة المجالس، قبل از رباعی مورد اشاره، این رباعی آمده است:
بی یاد تو دل شاد نمی‌یارم کرد
وز بیم، تو را یاد نمی‌یارم کرد
زنهار که زنهار نمی‌شاید خواست
فریاد که فریاد نمی‌یارم کرد
هرکه رباعی بالا را سروده، مایۀ کار خود را از سید حسن غزنوی گرفته است (دیوان، ۳۳۸):
دل را به دمی یاد نمی‌یارم کرد
چون خاک شدم، باد نمی‌یارم کرد
دارم سخنان، یاد نمی‌یارم کرد
فریاد که فریاد نمی‌یارم کرد
به رغم شباهت دو رباعی و روشن بودن امر اقتباس، به نظر من، فُرم دو رباعی متفاوت است و اصولاً رباعیات چهار قافیه‌ای جایی برای موازنه مصراع سوم و چهارم ندارد و این از موهبات حذف قافیۀ سوم رباعی است که امکان ایجاد فرم‌های تازه‌تر و از همه مهم‌تر امکان تعلیق را به شاعر رباعی‌سرای عطا کرده است.

باری، با واکاوی یک رباعی هلالی، دیدیم که در پوشۀ رباعی او، چه پیشینۀ پُر برگی نهفته است. و البته، از این نکته هم نباید غافل بود که فرم‌هایی که تبدیل به فرمول می‌شوند، همان قدر که دست شاعر را برای سخنوری باز می‌گذارند، امکان خلاقیت و ابتکار را از او می‌ستانند.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

یادداشت آقای هادی بیدکی
دوست فاضل جناب هادی بیدکی مصحّح دانشور تذکره‌های لطایف‌نامه، هشت بهشت و مجلس‌آرای، نکاتی را در مورد یادداشت پیشین یادآور شدند که با اجازۀ ایشان، برای بهره‌مندی مخاطبان کانال، درج می‌شود:

عرض اول اینکه علاوه بر فخری در مجلس آرای و لطایف نامه، سام میرزا نیز رباعی مذکور را به میرم سیاه نسبت داده است و اگر تذکره های بعدی دیده شوند، بعید نیست که چنین انتسابی تکرار شده باشد. همچنین، از دیوان میرم سیاه غیر از دو نسخه مذکور، چندنسخه دیگر هم وجود دارد و چه بسا این رباعی در آن‌ها ثبت شده باشد خصوصاً که نسخۀ تهران مورخ ۹۱۱ است و تا زمان مرگ میرم قطعا اشعار دیگری سروده و در نسخ دیگر ثبت شده است؛ آن هم قالب رباعی که شما در آن تخصص دارید و بیان کرده‌اید که کمتر قالبی مثل آن در انتساب بین شاعران و استنساخ در نسخ متفاوت سراغ داریم. سوای این، انتساب کننده‌ای از قدما را هم سراغ نداریم که رباعی را به خواجه میرم نسبت داده باشد و کفۀ انتساب رباعی به میرم سیاه فعلاً نسبت به خواجه میرم سنگین‌تر است.

عرض دوم اینکه، در نسخه خطی بین دو کلمه میرم و خواجه هیچ فاصله‌ای نیست که بیاض مانده باشد، یا کلمه‌ای مخدوش شده باشد و هر دو کلمه مذکور هم بدون هیچ دستکاری‌ای کتابت شده‌اند. پس از یادداشت شما بنده به این شک افتادم که این خواجه میرم خواجه افضل دیوان (میرم بن خواجه افضل) ممکن است هیچ‌کدام از همنام‌هایی که ذکر کردید، نباشند. خصوصاً که طبق منابعی که قبلاً دیدم و الان دقیقا خاطرم نیست، خواجه میرم و خواجه افضل دیوان دیگری هم داریم که اتفاقاً در سند بوده‌اند، یعنی دقیقاً همانجایی که فخری زمان تالیف مجلس آرای در آنجا بوده و تصادفاً حیدر کلوچ هم زمان کوچ از هرات گذرش به آنجا افتاده است! البته این موضوع در حد گمان است و نگارش یک مقاله دقیق درباره این میرم ها و خواجه افضل ها قطعاً نتایج خوبی در پی خواهد داشت.

ناگفته نماند که طبق گفته خواندمیر در حبیب السیر (۴/۳۶۰) ضیاءالدین میرم پسر خواجه علاءالدین است که این خواجه علاء برادر بزرگتر خواجه افضل کرمانی بوده. یا اینکه خواجه میرم، برادرزاده خواجه افضل بوده، نه اینکه خواجه میرم و خواجه افضل برادر باشند: «خواجه ضیا ءالدین میرم پدر عالی گهرش خواجه علاءالدین برادر بزرگتر خواجه افضل الدین محمد کرمانی بود». همان‌طورکه نوایی و فخری نیز به برادری آنها اشاره نکرده‌اند.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

خوش‌است/ چو شست

(تذکّری به‌جا و ارزشمند از دانشور گرامی، جناب آقای میرافضلی، دربارهٔ خوانش درست بیتی از عطّار که در مقالهٔ نگارنده، «بررسی آوایی زبان عطار در مختارنامه»، به خطا به عنوان شاهد تلفّظ «اَست» آمده است و باید به صورتی که فرموده‌اند، اصلاح شود)

•••••••••••••
«...در رباعیِ «تا کی شوم از زمانه پست ای ساقی/ زین پس من و آن زلف خوش است ای ساقی» که از جهت حرکت «اَست» مورد استناد قرار گرفته، یادم هست که سال ۷۵ که چاپ جدید مختارنامه استاد شفیعی کدکنی را خریداری کردم، هنگام مرور و مطالعۀ کتاب، به ذهنم رسید که «خوش‌است» اینجا درست نیست و به احتمال زیاد «چو شست» درست است. صفت شست برای زلف، جزو تشبیهات رایج است. طرز نگارش خوشست/چوشست هم یکسان است و احتمال اشتباه گرفتنِ آن‌ها وجود دارد. این احتمال را از همان موقع برای خودم نگه داشتم و در حاشیۀ کتاب یادداشت کردم. امروز که مقالۀ شما را خواندم، یاد آن حدس افتادم و به ذهنم رسید که نسخه‌های خطی را وارسی کنم.
دستنویس کتابخانۀ دانشگاه استانبول مورخ  ۸۲۶ ق که نسخۀ اساس تصحیح دکتر شفیعی کدکنی است (برگ ۴۴۶ ر) صراحتاً در این موضع «جوشست» آورده و می‌دانیم که ج همان چ  است. دستنویس کتابخانۀ سلطنتی که در حال حاضر قدیمی‌ترین نسخۀ مختارنامه محسوب می‌شود و در ۷۳۱ ق کتابت شده است، مصراع مذکور را چنین ضبط کرده: «زین پس من و زلف همچو شست ای ساقی» (صفحۀ ۶۰۵ عکسی). متأسفانه، با اینکه نسخۀ مذکور دومین نسخۀ مورد استفادۀ مصحح دانشمند کتاب بوده، اختلاف ضبط آن در بخش گزارش نسخه‌بدل‌های کتاب ثبت نشده است. فکر می‌کنم همین دو مورد برای آنکه از ضبط درست مصراع یقین حاصل کنیم، کافی باشد. با این حال، چند نسخۀ دیگر مختارنامه را نیز وارسی کردم و همۀ آن‌ها یکی از این دو ضبط را دارند. و کلمات «چو» و«شست» در آن‌ها قطعی است  و حتی یکی از نسخ کتاب، از صورت «شصت» استفاده کرده که صورتِ دیگرِ شست به معنای دام است. در هر صورت، ضبط «خوش است» برای تأیید تلفظ «اَست» کمکی نمی‌کند و بلکه می‌تواند باعث برداشت خطا شود...»
(علی میرافضلی)

@vahididgah

Читать полностью…

چهار خطی

مقالهٔ «بررسی آوایی زبان عطّار در مختارنامه»، وحید عیدگاه طرقبه‌ای، کهن‌نامهٔ ادب پارسی، پاییز و زمستان ۱۴۰۱.

◽️ وحید عیدگاه

#مقاله
#عطار

@vahididgah

Читать полностью…

چهار خطی

یادداشت آقای محسن شریفی صحی

فاضل گرانمایه جناب آقای محسن شریفی صحی، در پیامی، یادداشت زیر را در تکمیل یادداشت قبلی مرحمت فرمودند. با اجازۀ ایشان یادداشت‌تان را برای استفادۀ دوستان در اینجا درج می‌کنم.
به نظر بنده چنین می‌رسد که ملک مجدالدین محمود، رباعی خویش را متأثر از رشید وطواط سروده باشد؛ البته اگر بتوانیم اصالت رباعی منسوب به وی را که در دیوان شعر او به تصحیح نفیسی آمده (دیوان رشیدالدین وطواط، ۶۱۶)، بپذیریم:
بس شب به دعا دو دست برداشته‌ام
بس روز به راه تو نظر داشته‌ام
از خویشتنم خیر (خبر؟) مبادا همه عمر
گر بی تو ز خویشتن خبر داشته‌ام
بیت دوم رباعی بالا، در رباعی ملک مجدالدین محمود، رونویسی شده است.
به زعم حقیر، وطواط و انوری، متأثر از یکدیگر (کدام یک مقدم است؟) به سرودن رباعی پرداخته‌اند و ملک مجدالدین محمود به پیروی از وطواط، رباعی خویش را منظوم کرده است. عرض می‌کنم که رباعی انوری، در نزهة‌المجالس (چاپ دوم، ۵۳۳) ذیل لغیره آمده و مصحح محترم در پانویس به دیوان انوری ارجاع داده‌اند.
‏..

توضیح نگارنده:
دیوانی که مرحوم نفیسی مرتب ساخته، بر اساس نسخه‌های متأخر است. از نسخه‌های قدیمی دیوان او که نفیسی بدان دسترسی نداشته، یکی مجموعه دواوین مورّخ ۶۹۹ ق کتابخانۀ چستربیتی است، و دیگر مجموعۀ منشآت و اشعار رشید متعلّق به کتابخانۀ توپقاپوسرای ترکیه (احمد ثالث) که در ۷۲۸ ق کتابت شده و عکس آن در کتابخانۀ مینوی موجود است. در این دو نسخه، رباعی مذکور نبود. با این حال، نمی‌توان به قطع گفت که رباعی از رشید وطواط نیست. تقی کاشانی رباعی را جزو منتخب اشعار رشید وطواط آورده (تذکرۀ خلاصة الاشعار، دستنویس فیروز، ۳۸۸ر) و من حدس می‌زنم که منشأ انتساب رباعی به رشید وطواط، تذکرۀ کاشانی باشد.

رباعی انوری، همان طور که فرموده‌اند بی ذکر نام گوینده در نزهة المجالس نقل شده است. ولی ابوالمجد تبریزی که نسخه‌ای از نزهة المجالس را در اختیار داشته که غیر از نسخۀ موجود فعلی است، نام گوینده را «اوحدالدین انوری» ذکر کرده است (خلاصة الاشعار فی الرباعیات، ۵۰). همان طور که در تعلیقات آن کتاب آمده (ص ۱۳۸)، رباعی انوری در دیوان اشرفی سمرقندی هم دیده می‌شود (ص ۲۶۷) و همانجا توضیح داده‌ام که چندین رباعی انوری، در دیوان اشرفی هم هست و بر عکس آن را نیز می‌توان گفت. تنها تفاوتش این است که رباعیات انوری مستند به چندین نسخۀ خطی کهن است و از دیوان اشرفی سمرقندی، آنچه در دست داریم اغلب متکی به تذکرۀ خلاصة الاشعار تقی‌الدین کاشانی است.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

ایّام بر آن است

ایّام بر آن است که تا بتواند
یک روز مرا به کام دل ننشاند
عهدی دارد جهان که تا گرد جهان
خود می‌گردد، مرا همی‌گرداند

کمال اسماعیل اصفهانی
(دیوان کمال، محمدرضا ضیاء، ۳۲۹)
رباعی کمال در ده نویس دیوان او نقل شده است: دستنویس چستربیتی، ۶۹۹ ق؛ دو دستنویس کاخ گلستان، ۷۲۲ ق و ۷۳۲ ق؛ دو دستنویس مجلس، ۷۲۱ ق، ۷۲۵ ق؛ دستنویس دانشگاه (نفیسی)، سدۀ هفتم و هشتم ق؛ دستنویس ملک، سدۀ هشتم ق؛ و چهار دستنویس دیگر از قرن دهم و یازدهم.
‏..

عهدی دارد جهان که تا بتواند
در دور فلک مرا به جان رنجاند
نذری دارد فلک که در گرد جهان
تا می‌گردد، مرا همی‌گرداند
مجدالدین همگر
(دیوان مجد همگر، ۷۴۲)
رباعی را اسحاق بن قوام بن همگر (نوۀ شاعر) به سال ۶۹۷ هجری قمری جزو رباعیات جدّش نوشته (دستنویس موزۀ بریتانیا، برگ ۱۲۵ر) و در آنکه مجد همگر سرایندۀ آن است، تردیدی نیست. به نظر می‌رسد مجد همگر رباعی کمال اسماعیل را در ذهنش داشته و بر مبنای آن، با تغییراتی، رباعی جدیدی ساخته است. در رباعیات او، چنین مواردی کم نیست.
‏..

آذر بیگدلی، رباعی کمال اسماعیل را به عین عبارت به مهستی گنجوی بخشیده و تقریباً همۀ مهستی‌پژوهان آن را به نقل از آذر در کتاب‌های خود آورده‌اند: مهدی دهقان (رباعیات مهستی دبیر گنجوی، ۱۱۷)؛ احمد سهیلی خوانساری (رباعیات حکیمه مهستی دبیر، ۹۱)؛ فریدون نوزاد (مهستی‌نامه، ۱۰۱)؛ معین‌الدین محرابی (مسهتی گنجه‌ای، ۱۵۲). نقل آذر در برابر نسخه‌های کهن دیوان کمال هیچ وزنی ندارد.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

چراغ برق!

موسی! دگرت کار به دیدن افتاد
جانت، به کنار آرمیدن افتاد
تا چند بر این نیمْ نفس می‌لرزی؟
انگار نسیمی ز وزیدن افتاد!
‏..

ای‌خواجه! بکوش هر دَم از بیش‌ و‌ کمی
تا برداری ز خاطری بار غمی
تو می‌روی از غرور و، ممکن نبود
رفتن به چراغ برق، بیش از قدمی!

موسی رضای نقّاش همدانی
کشته شده در ۱۰۱۳ ق.
‏..

چراغ برق در رباعی دوم، کژتابی دارد و ممکن است باعث این توهّم شود که منظور شاعر، همین چراغ‌های امروزی است. چراغ برق گویا همان «چراغ صاعقه» شعر حافظ است و شاعر می‌گوید چراغ صاعقه فقط می‌تواند پیش پای آدم را روشن کند؛ غرور هم همین حالت را دارد.
‏..

منبع:
جُنگ اشعار، دستنویس ش ۹۵۵۹ مجلس، برگ ۱۰۵؛ عرفات العاشقین، ج ۶، ص ۳۷۵۴
‏..


"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

روزه گرفتن گل و سرو

در مورد نحوۀ انعکاس ماه رمضان در شعر فارسی، پرونده قطوری می‌توان ترتیب داد. اما مجال این یادداشت‌، به اندازۀ نقل چند رباعی طنزآمیز از شاعران قدیم بیش نیست.
راغب اصفهانی در محاضرات خود آورده است: گبری بر زبان نام اسلام آورد و ماه رمضان برسید. به گوشه‌ای تاریک پنهان شد و روزه می‌خورد. یکی از یارانش او را بدید، گفت: آری در چه کاری؟ گفت: کسی را این روز مباد که مراست؛ از شومی و بدبختی، نان خود پنهان می‌خورم (نوادر، ۳۴۸). حکایت این تازه مسلمان، مرا به یاد رباعیی از سراج‌الدین قمری شاعر خوش‌مشرب آملی، متوفی ۶۲۵ هجری، انداخت (دیوان سراج‌الدین قمری، ۵۸۰):
خیل رمضان گرفت پیرامَن ما
و افکند کمند روزه در گردن ما
می خوردن ما بُد آشکارا دیروز
و امروز، نهان شده‌ست نان خوردن ما!

ازرقی هروی، شاعر قرن پنجم هجری (۴۶۵ ق)، به معشوق خود توصیه کرده که روزه نگیرد. زیرا روزه بر گُل و سرو واجب نیست (دیوان ازرقی، ۲۶۷):
ای گل‌رخ سرو قامت، ای مایۀ ناز
بر تو ز نماز و روزه، رنجی است دراز
چندین به نماز و روزه تن را مگداز
بر گُل نبود روزه و بر سرو نماز!

فتوای شاعرانه ازرقی، فاقد وجاهت شرعی است. فلذا، شاعر ناشناسی که هم نگران روزه گرفتن معشوق خود بوده و هم معتقد به مبانی شرع، کفاره روزه نگرفتن معشوق را بر گردن گرفته است (سفینۀ کهن رباعیات، ۱۴۹):
شرح غم تو به صد عبارت بدهم
ور جان خواهی، به یک اشارت بدهم
از روزه اگر تن ترا رنج رسد
تو روزه بخور که من کفارت بدهم!

اما روزه علاوه بر همه دستاوردهای معنوی برای مؤمنین، باعث تناسب اندام و حُسن مهتابی پری‌رویان هم می‌شود. به همین خاطر، یکی از شاعران قدیم ما، بر خلاف اغلب هم‌صنفان خود، سپاسگزار ماه رمضان هم هست (نزهة المجالس، ۴۴۲):
رخ را ز برای دل‌فروزی داری
غمزه ز برای سینه‌سوزی داری
تا روزه گرفته‌ای، نکوتر شده‌ای
ای ماه! ز روزه نیز روزی داری!

البته، دست و دلبازی شاعران در روزه گرفتن، بیشتر شامل حال دیگران می‌شود تا خودشان. میزان اشتیاق شاعران را به روزه‌داری، از این رباعی شمس گنجه‌ای می‌توان دانست (سفینۀ کهن رباعیات، ۱۴۹):
ای روزه! اگر عمر عزیزی، به سر آی
وی قدر! اگر مرگ تویی، زودتر آی
گر خود اجلی مرا، تو ای عید برس
ور جان تویی، ای هلال شوّال، بر آی!

این یادداشت را با مطایبَ دیگری از راغب اصفهانی به پایان می‌بریم: روز دوم شوّال، قلندری را دیدند دلتنگ نشسته. گفتند: چرا دلتنگی؟ گفت: اینک به ماه رمضان آینده، یک روز نزدیک شدیم! (نوادر، ۳۴۶).

●●


"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

گویند که ماه روزه نزدیک رسید
مِنْ بَعد، به گرد باده نتوان گردید
در آخر شعبان، بخورم چندان می
کاندر رمضان، مَست بخُسبم تا عید!

جلال عضد یزدی
درگذشته ۷۳۹ ق
..

این رباعی که بیت دومش با تغییراتی در شبکه‌های اجتماعی به اسم خیام آمده، از جلال عضد یزدی شاعر قرن هشتم است. از دیوان جلال عضد، نسخه‌های خطی زیادی باقی است؛ از جمله دستنویسی که در سال ۸۱۱ ق فراهم آمده و در کتابخانه حمیدیه ترکیه نگهداری می‌شود و دستنویس مورخ ۸۲۳ ق کتابخانه خدیوی مصر. این رباعی، در هر دو دستنویس‌ هست.
در بعضی مجموعه رباعیات منسوب به خیام، از جمله طربخانه رشیدی تبریزی (تألیف در ۸۶۷ ق)، رباعی به اسم خیام درج شده که همچون بسیاری دیگر از رباعیات این مجموعه‌ها، از عمر خیام نیشابوری نیست و موجب وهن شخصیت این حکیم شاعر است. همه این مجموعه‌ها، بعد از دستنویس‌هایی که بدان اشاره کردیم، فراهم آمده‌اند.
مرحوم همایی، با اینکه گوینده اصلی رباعی را نمی‌شناخته، در حاشیه این رباعی نوشته‌ است: «این رباعی در اکثر نسخ طربخانه درج شده و به اعتقاد نگارنده جزو رباعی‌های مشکوک بلکه مطرود است. برای اینکه غیر از دعوی افراط در شراب‌خواری هیچ مضمون لطیف و فکر حکیمانه‌ای که متناسب با حکیم خیام باشد، در آن وجود ندارد. قاعده قافیه دال و ذال فارسی و عربی هم در آن رعایت نشده است؛ اگرچه کلمه عید را بعض اساتید جایز الوجهین شمرده و آن را با دال عربی و ذال فارسی هر دو قافیه کرده‌اند».
..

جلال عضد یزدی شاعری غزل‌سراست و در دیوانش ۴۷ رباعی هم هست که اغلب آنها رباعیاتی متوسط و فاقد شور و حال و حادثه و هیجان است.
..

منبع:
جُنگ رباعی، ۴۸۸، ۴۹۴؛ طربخانه، ۱۰۵
●●


"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

کس لب ز طرب به خنده نگشود امسال
از فتنه جهان دمی نیاسود امسال

در خونِ گلم که چهره بنمود امسال
با وقتِ چنین، چه وقتِ گل بود امسال؟!
(کمال اسماعیل، قرن ۶ و۷)

«در خون چیزی یا کسی بودن» اصطلاحی‌ست شبیه به این که امروز می‌گوییم: «به خونش تشنه‌ام». شاعر می‌گوید در چنین اوضاعی چه وقتِ خودنمایی گل بود؟


پی نوشت:
پی‌نوشت:
برایم عجیب بود که چرا کمال در مصراع چهارم دو بار «وقت» را تکرار کرده و مثلاً نگفته «چه جای گل بود امسال». بعداً متوجه شدم که ظاهراً «وقت» اول به معنای «حال، موقعیت، شرایط و...» است و با «وقت» دوم به معنی «زمان و...» نوعی جناس برقرار کرده.

/channel/oragheparishan

Читать полностью…

چهار خطی

https://www.instagram.com/p/Cp1xKSQuPlO/?igshid=MDJmNzVkMjY=

Читать полностью…

چهار خطی

سندی در باب: اعضای یکدیگر بودن!

در مورد شعر مشهور سعدی: «بنی آدم اعضای یکدیگرند/ یک پیکرند» مباحثه‌های زیادی بین اهل نظر در پیوسته و به صورت یادداشت و جُستار و مقاله و تعلیقه چاپ شده است. برخی از پژوهندگان معتقدند که آدم‌ها نمی‌توانند اعضای یکدیگر باشند، اما می‌توانند اعضای یک پیکر باشند. حتی بابت چاپ شعر سعدی بر روی اسکناس‌ها با ضبط «اعضای یکدیگرند»، از خجالت اعضای بانک مرکزی هم حسابی در آمده‌اند. یکی از مشکلات اصلی، آن است که دستنویس‌های کهن گلستان سعدی با نظر این پژوهشگران همراهی نمی‌کند.
‏..
و اما موضوع یادداشت امروز. ندیدم که در همۀ این مباحثات، کسی نظر عزیز نسفی مؤلف کشف الحقایق (تألیف در ۶۸۰ ق) و نویسندۀ هم‌عصر سعدی را پُرسیده باشد. عزیز نسفی هم مثل سعدی معتقد بوده که انسان‌ها می‌توانند اعضای یکدیگر باشند. نسفی در بیان ویژگی‌های اهل وحدت، پیش از هر چیز تذکر می‌دهد که «وحدت، مقام است نه مقال تا تو به فصاحت و بلاغت بر خود بندی. در این مقام، فصاحت و بلاغت در نمی‌گنجد. مشک آنجا که باشد خود بوی دهد. مشک را پنهان نتوان داشت و آفتاب را در انبان نتوان کرد». سپس، به قول روزنامه‌نگاران، می‌افزاید: «بدان که یک خاصیت اهل وحدت آن است که هیچ چیز و هیچ کس را دشمن ندارند. بلکه همه چیز و همه کس را دوست دارند که به یقین دانند که جمله، اعضای یکدیگرند» (ص ۲۴۰ - ۲۴۱). از این گفتار نسفی دانسته می‌شود که لااقل در قرن هفتم هجری، بنی آدم از این امکان برخوردار بودند که اعضای یکدیگر باشند.
‏●

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

کتاب «خلاصه الاشعارفی الرباعیات»منتشرشد

نویسنده: ابوالمجد تبریزی
مترجم: سید محمد عبادی حائری
ناشر: نشرهرمس

ابوالمجد محمد‌بن‌مسعودبن‌مظفر تبریزی از فضلای نیمه نخست قرن هشتم است که در حدیث و تاریخ و ادب و ریاضی نزد استادان برجسته تبریز که در آن عصر مهم‌ترین مرکز فرهنگی ایران و محل آمد و شد دانشمندان نامدار بود درس خواند. رساله‌های مجموعه سفینه تبریز که به همت او گردآوری و کتابت شده گویای آگاهی او از علوم گوناگون است. خلاصة الأشعار فی الرباعیات از زمره رباعی‌نامه‌های موضوعی است که ابوالمجد تبریزی آن را در پنجاه باب و مشتمل بر پانصد رباعی در نیمه نخست قرن هشتم هجری تألیف و تدوین کرده است. نقل رباعیات بزرگان معاصر ابوالمجد در آذربایجان و اران مانند امین‌الدین حاجی و جلال‌الدين عتیق در کنار درج رباعیات کسانی مانند اثیر الدین امری و خواجه نصیرالدین طوسی گویای گرایش‌های محیط ادبی و عرفانی تبریز در آن عصراست.
@Bookcitycc

Читать полностью…

چهار خطی

▫️
«درنگی بر رباعیات خیّام و خیّامانه‌های پارسی»، وحید عیدگاه طرقبه‌ای، فصل‌کتاب (فصلنامۀ نقد کتاب)، سال اول، شمارۀ ۱، تابستان ۱۴۰۰، ۵-۱۸
‏..
نویسندۀ دانشور در مقالۀ حاضر، ضمن توصیف محتوای کتاب و نکات برجستۀ آن، چند نکتۀ‌ اصلاحی یا تکمیلی در سه بخش عرضه داشته است: حرکت‌گذاری و خوانش، نکات مربوط به تاریخ زبان و ضبط چند بیت. در سخن پایانی، پیشنهادی در مورد ادغام این کتاب با کتاب رباعیات خیّام در منابع کهن، همراه با فصل‌بندی تازه ارائه شده است.

‏●●
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

سخنان سیدعلی میرافضلی خیام پژوه درباره‌ی کتاب« خیام نیشابوری، زندگی، افکار ورباعیات» نوشته حسین دانش و رضا توفیق با ترجمه و توضیح شیخ ابراهیم زنجانی.تصحیح و تدوین از مسعود جعفری جزی.این کتاب به همت انتشارات نیلوفر منتشر شده است.
@Bookcitycc

Читать полностью…

چهار خطی

فریاد که فریاد به جایی نرسید
(تبارشناسی یک رباعی، بخش نخست)

افسوس که دردم به دوایی نرسید
فریاد که هرگزم نوایی نرسید
افسوس که افسوس مرا سود نداشت
فریاد که فریاد به جایی نرسید!
هلالی جغتایی (د. ۹۳۶ ق)

رباعی بالا، جزو ۵۰ رباعی نویافتۀ هلالی است که به زودی مقالۀ آن منتشر خواهد شد. در مقدمۀ آن مقاله توضیح داده‌ام که شگرد اصلیِ هلالی و شاعران عصر او در رباعی‌سرایی، بازسراییِ رباعیات قدیم یا حتی رباعیات شاعران نسل پیش از خود بود. در آن مقاله، به دو مورد از سرچشمه‌های الهام یا الگوهای ذهنی هلالی در سرایش رباعی فوق اشاره کرده‌ام. به دلیل محدودیت مقاله، آن بحث را اینجا کامل‌تر عرضه می‌کنم.

همان‌طور که در مطلب قبل گفتم، هر متنی، انباشته از متن‌های پیشین و در حال مکالمۀ مداوم با آن‌هاست. هلالی جغتایی در جوانی از استرآباد به هرات رفت و در محافل ادبی آنجا برای خود اسم و رسمی پیدا کرد. یکی از محافل ادبی هرات که شاعران به آن رفت و آمد داشتند، خانۀ خواجه عبدالله مروارید کرمانی (د. ۹۲۲ ق) بود که از رجال طراز اول دربار سلطان حسین بایقرا به شمار می‌آمد. واصفی، توصیف جالبی از یکی از جلسات ادبی خانۀ مروارید کرمانی به دست داده و نام هلالی را نیز جزو حاضران در آن محفل بُرده است (رک. بدایع الوقایع، ۲: ۱۸۶). مروارید، دفتری از رباعیات دارد به نام مونس الاحباب که رباعی زیر هم در آن دیده می‌شود (ص ۸۱):
دیری است کز آن چمن نوایی نرسید
وز کلک نوازشت صدایی نرسید
گفتم که رسد ناله به آنجا که تویی
فریاد که ناله هم به جایی نرسید

شاید یکی از شعرهایی که در سرودن رباعی هلالی نقش داشته است، همین رباعی باشد. البته این طرح قافیه و ردیف، برای شاعران آن عصر آشنا بود و آصفی هروی (د. ۹۲۳ ق) نیز رباعیی در همین زمین دارد (دیوان آصفی، ۲۴۳):
دردا که دل من به دوایی نرسید
وز دانۀ خالت، به نوایی نرسید
هر چند شرار دلم امشب چو سپند
برجَست و فرو جَست، به جایی نرسید!

اینکه آدم احساس کند نه فردایی دارد و نه فریادش به جایی می‌رسد، حسّ مشترک بسیاری از انسان‌هاست. بهرام سقای بخارایی که از شاعران عهد اکبرشاه بود، نیز همین حس را داشت (دیوان، ۱۹۵):
دل ناله چو نی زد، به نوایی نرسید
جز درد بدین خسته دوایی نرسید
گفتم که مگر به داد صقّا برسد
فریاد بسی زدم، به جایی نرسید

همچنین است حزین لاهیجی که مثل هلالی بازسازی اشعار کهن شگرد مورد علاقۀ او بود (دیوان، ۵۰۸):
از رهگذر دوست، صبایی نرسید
چشمم به وصال خاک پایی نرسید
دردا که ز درد ما کس آگاه نشد
فریاد که فریاد به جایی نرسید!

اگر میراث رباعی فارسی را زیر و رو کنیم، ممکن است به رباعیات دیگری با همین طرح قافیه و ردیف برسیم. در شعر کهن، دو فقرۀ دیگر یافتم، ولی این‌ دو رباعی، فضای دهنی کاملاً متفاوتی دارد و نمی‌توان به رباعی هلالی ربطشان داد:
- از بی ادبی کسی به جایی نرسید (رباعیات خواجه عبدالله انصاری، ۳۲)
- چشمم به ادب به توتیایی نرسید (دیوان افضل کاشانی، ۷۶)
بنابراین، می‌توان گفت که هلالی جغتایی در فضای ادبی هرات (عبدالله مروارید و آصفی هروی)، با این طرح قافیه و ردیف و حال و هوای آن، مواجه بوده و آن را در ذهن داشته و هنگام سرایش رباعی، ناخودآگاه بدان گرایش یافته است. یکی دیگر از شاعران هم‌عصر او که احتمالاً در هرات به سر می‌بُرده و گویا خودش را خیلی قبول داشته، صدر ابهری بوده که امیرعلیشیر نوایی این مطلع زیبا را به نام او نقل کرده است (لطایف‌نامه، ۳۴۷):
دردا که درد ما به دوایی نمی‌رسد
فریاد می‌کنیم و به جایی نمی‌رسد
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

مثل الف در میان جان
(میرم سیاه، ضیاءالدین، ضیاءالدین میرم)

میرم سیاه، از شاعران معروف هزل‌گوی در هراتِ عصر تیموری بوده است. فخری هروی در وصف او آورده (مجلس‌آرای، ۱۲۳):«در این شیوه شهرت تمام دارد و غیر هجو چیزی دیگر کم گفته است و از نظم او که ملایمت دارد، این رباعی است:
هر سرو قدی که قدّ رعنا دارد
مانند الف میان جان جا دارد
بالای بتان بلای جان است مرا
جان باد فدای آنکه بالا دارد».

وی در ترجمۀ مجالس النفائس نیز رباعی مذکور را به نام میرم سیاه نقل کرده است (لطایف‌نامه، ۳۷۲). همین رباعی را اوحدی بلیانی جزو رباعیات شاه ضیاءالدین محمد کرمانی (د. ۹۸۴ ق) وزیر اصفهان در دورۀ سلطنت سلطان محمد صفوی آورده است (عرفات العاشقین، ۴: ۲۱۹۹).
بر خلاف آنچه فخری آورده، اشعار جدی میرم سیاه کم نیست. اما رباعی مورد اشاره در دو نسخه از دیوان این شاعر که در دسترس بود (دستنویس دانشگاه تهران و دستنویس خدابخش) موجود نیست. نکته‌ای که هنگام مرور این رباعی و مطالعۀ‌ تذکرۀ مجلس آرای به ذهنم رسید این است که در همان عصر تیموری، شاعری کرمانی بوده است به نام ضیاءالدین میرم که برادرش خواجه افضل‌الدین محمد کرمانی، در زمان سلطنت سلطان حسین بایقرا مدتی به امر وزارت مشغول بود (رک. رجال حبیب السیر، ۲۴۴). به نوشتۀ خواند میر، «اشعار آبدار خواجه میرم با سلاست الفاظ و دقت معانی» مشهور است. خواند میر قصیده‌ای از او در رثای سلطان حسین بایقرا نقل کرده است (همانجا، ۲۴۴، ۲۶۰-۲۶۲). وی در ابتدای کار شاعری، فغانی تخلّص می‌کرد. امیر علیشیر در مجالس النفائس آورده: «مولانا فغانی خویش نزدیک خواجه افضل است و طبع پاکیزه دارد». فخری هروی در تکمیل سخن امیر علیشیر آورده: «ذوفنون عالم است و اشعار خوب دارد. در ماده تاریخ پیدا کردن و گفتن، مثل او کم است، بلکه حالا نیست. اول تخلّص فغانی می‌کرد و در این اوقات ضیاء تخلّص می‌کند» (لطایف‌نامه، ۲۳۰).
فخری هروی، در مجلس‌آرای نیز به این شخص اشاره‌ای کرده، ولی به دلیل مخدوش بودن نسخۀ خطی، عبارات او دچار ابهام و دست‌انداز شده است. در شرح حال حیدر کلوچ گوید: «از برای خواجه میرم، [برادر] خواجه افضل دیوان که میرم کل شهرت دارد، هجو خوب گفته است و خواجه صله داده است» (ص ۱۳۷). کلمۀ برادر را ما افزودیم و بی آن، عبارت نویسنده مبهم می‌ماند. بنابراین، شهرت ضیاءالدین میرم کرمانی، در بین شاعران هرات «میرم کَل» بوده است و از هجو او دریغ نکرده‌اند. اما خواجۀ مذکور به واسطۀ وسعت مشرب، یا پرهیز از رویارویی با تیغ زبان شاعران، ایشان را صله نیز می‌داده است!

غرض از این همه مقدمات آن است که به حدس من، رباعی نه از میرم سیاه قزوینی است و نه از شاه ضیاء الدین محمد کرمانی. بلکه سرودۀ ضیاءالدین میرم کرمانی متخلّص به ضیاء است. به دلیل اشتراک لفظیِ برخی از اجزای نام او با شاعر مشهورتر، فخری هروی پنداشته که رباعی از میرم سیاه است. در حالی که در دیوان میرم سیاه چنین رباعیی نیست. اوحدی بلیانی هم رباعی را جایی به نام ضیاءالدین کرمانی دیده، و پنداشته وی همان شاه ضیاءالدین وزیر اصفهان است و اشعار او را به نام فرد مشهورِ دوران خود ثبت کرده است.

این نکته را نیز بیفزایم و بگذرم. مضمون مصراع دوم رباعی: «مانند الف میان جان جا دارد» از یک رباعی کهن اقتباس شده است:
از خط تو دیده را گهرسای کنم
وز لفظ تو نطق را شکرخای کنم
هر حرفی را ز نامۀ میمونت
مانند «الف» میان «جان» جای کنم!
رباعی را شمس قیس رازی در بحث سرقات شعری بی ذکر نام گوینده نقل کرده (رک. المعجم، ۴۷۵) و قاعدتاً از اشعار شاعران قرن ششم هجری است.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

پیمان و پشت

پشت من بشکن و پیمان مشکن
خون من می‌خور و زنهار مخور!
کمال اسماعیل اصفهانی
(دیوان، تصحیح ضیاء، ۱۴۷)

در دست توام، به پای هجرم مفکن
مجروح توام، به تیغ دوریم مزن
جانم بگسل به تیر و مهرم مگسل
پشتم بشکن به گرز و عهدم مشکن!
مجد همگر
(دیوان، دستنویس بادلیان آکسفورد، برگ ۱۶۷پ)
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

با من در و دیوار به آواز آید / گزیده هشتصد سال رباعی اقلیم کرمان
به‌کوشش سیدعلی میرافضلی
چاپ اول ۱۴۰۱، نشر مسین
قطع رقعی، ۳۲۶صفحه، جلد شومیز
قیمت: ۲۰۰۰۰۰تومان
خرید اینترنتی:
toosbook.ir/p/در-دیوار

Читать полностью…

چهار خطی

سفر شباهت‌ها

بر دیده خیال دوست بنگاشته‌ام
دیدار بر آن خیال بگماشته‌ام
هر مرحله‌ای که رَخت بر داشته‌ام
صد حوض به آب دیده بگذاشته‌ام
مسعود سعد سلمان (دیوان، ۷۹۹)

هر ناله که بر سر شتر می‌کردم
در پای شتر، نثار دُر می‌کردم
هر چاه که کاروان تهی کرد ز آب
من باز به آب دیده پُر می‌کردم!
مهستی گنجوی (نزهة المجالس، ۴۷۱)

رباعی منسوب به مهستی، در دو سفینۀ قدیمی به نام جمال الدینِ عبدالرزاق اصفهانی است: سفینۀ کهن رباعیات (ص ۲۶۳) و جُنگ اشعار و مراسلات کتابخانۀ لالا اسماعیل (برگ ۲۰۲پ)؛ بدین روایت:
از ناله که بر پشت شتر می‌کردم
در پای شتر، نثار دُر می‌کردم
هر چشمه که کاروان همی‌کرد تهی
از آب دو دیده باز پُر می‌کردم!

رباعی از هر کدام که باشد، گویندۀ آن، به رباعی مسعود سعد نظر داشته است. مرحله، در رباعی مسعود سعد، توقف‌گاه بین راهی است. نمی‌توانم دقیق بگویم که رباعی، تصویرگرِ اشتیاق مسافری است که دارد به محبوب خود می‌رسد یا بازتاب اندوه کسی است که از عزیزانِ خود جدا شده است. مصراع سوم رباعی مسعود سعد، به‌عینه در این رباعی انوری دیده می‌شود (دیوان انوری، مدرس رضوی، ۲: ۱۰۰۷):
هر مرحله‌ای که رخت برداشته‌ام
از خون جگر مرحله تر داشته‌ام
از تو خبر وصل مبادم هرگز
گر بی تو ز خویشتن خبر داشته‌ام

ملک مجدالدین محمود، عموی ابوالمجد تبریزی (گردآورندۀ سفینۀ تبریز)، رباعی زیر را تحت تأثیر رباعی انوری گفته است (خلاصةالاشعار فی الرباعیات، ۲۹):
در هجر تو دیده پُر گهر داشته‌ام
رخساره به خون دیده، تر داشته‌ام
از خویشتنم خبر مبادا هرگز
گر بی تو ز خویشتن خبر داشته‌ام!

می‌توان گفت که نقطۀ پایان هر شعر، آغاز عزیمت شعر دیگری است؛ ولو آنکه مراحل این پیوندها، ردّپای این گفت‌وگوها و نقطۀ شروع هر سفر، بر ما هویدا نباشد. ولی می‌دانیم که هر متنی، انباشته از متن‌های پیشین است.
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

▫️«نقد انتساب رباعیات ناصر بخارایی»، سید علی میرافضلی، آینۀ پژوهش، سال سی و سوم، شمارۀ دوم (پیاپی ۱۹۵)، مرداد و شهریور ۱۴۰۱، ۱۱۷-۱۳۵
‏..
ناصر بخارایی، از غزلسرایان سرشناس قرن هشتم هجری و از هم‌عصران حافظ و سلمان ساوجی است. او فردی درویش بود و سفرهای بسیار کرد. از نکات جالب زندگی ناصر، دیدارش با سلمان ساوجی در بغداد است که راه شاعر را به دربار سلطان اویس (حک. ۷۵۷-۷۷۶ ق) باز کرد. دیوان ناصر بخارایی مشتمل بر ۸۵۰۰ بیت شعر است که بخش عمدۀ آن را غزل‌ها و قصاید او تشکیل می‌دهد. مرحوم دکتر مهدی درخشان دیوان اشعار ناصر بخارایی را تصحیح و در سال ۱۳۵۳ شمسی منتشر کرد. این کتاب، دربردارندۀ ۲۴ رباعی کامل و یک رباعی ناقص است که اغلب آن‌ها در منابع معتبر به نام شاعران دیگر یافت می‌شود و به دلیل تقدّم زمانیِ منابع، نمی‌توان آن‌ها را سرودۀ ناصر دانست. موضوع مقالۀ حاضر، نقد و بررسی رباعیات منسوب به ناصر بخارایی است. در این نوشتار، رباعیات مشترک میان ناصر بخارایی و شرف‌الدین شفروه، نزهة الارواح امیر حسینی هروی و حافظ نقد و بررسی شده است.
‏..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

رمضان در رباعی - ۱

مرور دواوین شعر فارسی به ما می‌گوید که کمتر شاعری را می‌شناسیم که از آمدن ماه رمضان اظهار خوشحالی کرده باشد! همۀ آن‌ها به نحوی، از خجالت این ماه در آمده‌اند. اگر حوصله‌ای باشد، شواهد آن را از رباعی فارسی، اینجا به تدریج خواهم گذاشت.
عجالتاً این دو رباعی آصفی هروی (درگذشتۀ ۹۲۳ ق) را بخوانید:

آمد رمضان، مرا ره توبه نمود
بیمار شدم که بادۀ ناب نبود
بگرفت طبیب حاذقی نبض مرا
می‌گفت: تو را شراب می‌دارد سود!

شاها! رمضان رسید و من در به‌درم
وز کشور بلخ است هوای سفرم
شد قحط امید و خوردنی چیزی نیست
باری، به بهانۀ سفر، روزه خورَم
‏..
منبع:
دیوان آصفی هروی، ۲۴۵، ۲۴۷
●●

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

ترا خواهم خورد!

آمد رمضان، نه صاف داريم و نه دُرد
از چهرۀ ما، گرسنگی رنگ ببُرد
در خانۀ ما، ز خوردنی چيزی نيست
اي روزه! برو، ورنه ترا خواهم خورد!

عبدی شوشتری
سدۀ یازدهم ق.
‏..

در فیلم جویندگان طلا، ساخته چارلی چاپلین (۱۹۲۵م)، وقتی مک سوین و چارلی به کلبه کوهستانی می‌رسند و چیزی برای خوردن نمی‌یابند، مک سوین از شدت گرسنگی، چارلی را به شکل مرغ می‌بیند و به او حمله می‌کند تا بخوردش! این صحنه، یکی از خنده‌دارترین و دردناک‌ترین صحنه‌های فیلم است. کسانی که به سودای یافتن طلا و آرزوهای دور و دراز، راهی سرزمین‌های دور شده‌اند، نان‌پاره‌ای هم برای خوردن ندارند.
رباعی طنزآمیز عبدی شوشتری، یکی از نمونه‌های موفق طنز کلامی است. روزه‌داری و شاید هم روزه‌خواری شاعر، در عین طنزآمیز بودن، تراژیک هم هست. شاعر گرسنه، روزه را تهديد می‌کند که دور و بر او پيدايش نشود، وگرنه از شدت گرسنگي به روزه نيز رحم نخواهد کرد.
‏..

منبع:
عرفات العاشقين، ج ۴، ص ۲۵۷۹
●●


کانال "چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

گویی زبان حال امسال هم هست.

Читать полностью…

چهار خطی

خسته کردن رباعی

از هجر مه رخ تو ای مایۀ جان
پر دُر کردند چون دهان تو جهان
از ناخن دست خسته کردم دل و جان
فریادرس غمت، نه این بود و نه آن
(سروده‌های رودکی، ۴۱-۴۲)

رباعی بالا را دکتر رواقی جزو اشعار رودکی آورده و منبع نقل خود را مشخص نکرده است. در مورد رباعیات این کتاب، مقالۀ جداگانه‌ای نوشته‌ام که در نامۀ فرهنگستان منتشر شده است. خاطرم نیست چرا بررسی این رباعی از خاطرم رفته است. لاجرم، اکنون و اینجا، به جبران آن می‌کوشم. مرحوم نفیسی با همۀ جست‌وجوهایش، این رباعی را در کتاب محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی نیاورده است. ولی برخی دیگر از منابع شعر رودکی آن را نقل کرده‌اند (دیوان شعر رودکی، شعار، ۶۰؛ دیوان رودکی، احمدنژاد، ۷۴). ایشان نیز منبع خود را قید نفرموده‌اند. طبق جست‌وجوی من، مأخذ این رباعی، تذکرۀ خیرالبیان شاه حسین سیستانی است (رک. تذکرۀ خیرالبیان، ۱: ۸۷). نخستین بار، یکی از محققان تاجیک این رباعی را در مأخذ مذکور یافته و سپس استاد دکتر علی اشرف صادقی در مقالۀ «اشعار تازۀ رودکی» به بازنشر آن پرداخته است (نشر دانش، ۱۳۷۲، شمارۀ ۷۶).
رباعی از سروده‌های عثمان مختاری است و ضبط رباعی در دیوان او، از هر جهت بر تذکرۀ خیرالبیان برتری دارد (دیوان مختاری غزنوی، ۶۲۸):
رنج سفر و هجر تو ای راحت جان
بر من کردند چون دهان تو جهان
از ناخن و دست خسته کردم رخ و ران
فریادرس غمت، نه این بود و نه آن

اوحدی بلیانی نیز رباعی را مطابق ضبط بالا جزو اشعار عثمان مختاری آمده است (عرفات العاشقین، ۵: ۳۳۶۵). «پُر دُر کردند» در خیرالبیان، نامناسب است و پیداست محرّف «بر من کردند» است و منظور شاعر این است که رنج سفر و هجر تو، جهان را چون دهان تو بر من تنگ کردند. مرحوم دکتر جعفر شعار و دکتر احمد نژاد، «پُر دُر کردم» آورده‌اند؛ احتمالاً بر مبنای حدس دکتر صادقی در پانوشت‌ مقالۀ مذکور. ایشان پُر دُر کردن را استعاره از اشک باریدن گرفته‌اند. مصراع سوم مطابق ضبط خیرالبیان، علاوه بر عیب تکرار قافیه، از لحاظ تناسب و تقارن نیز جالب نیست. نه این بود و نه آن، در مصراع چهارم، نشانۀ آن است که ما باید با دو عمل و دو عامل سر و کار داشته باشیم. ناخن دست، هم حشو است و هم عوامل مجروح کردن را به یکی تقلیل می‌دهد. معلوم نیست دل و جان را چگونه می‌شود با ناخن مجروح کرد. منظور شاعر این بوده که از شدت اندوه هجر یار، با ناخن، چهره‌اش را خراشیده و با دست، بر رانش کوفته؛ اما این دو عمل هم چاره‌ساز نبوده است.

‏..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی


‏..
▫️رو در رو با رباعی

رباعی، یکی از قالب‌های جاودانه و جادوانۀ زبان فارسی است و شاهکارهای ارزنده‌ای را به جهان اندیشه و ادب معرفی کرده است. این تازگیِ کهنسال، همچون اخگری ریشه‌دار، در زمان و زبان درخشیده است و درخشش لحظه‌ها و واژه‌ها را با روح بی‌کرانِ خود، ماندگار کرده است. اندیشه‌ورزان بزرگی همچون حکیم عمر خیّام، عطار نیشابوری، مولانا جلال‌الدین، افضل کاشانی، اوحد کرمانی و بیدل دهلوی، با رباعیات خود، سرمایه‌ای گرانمایه برای تاریخ فکر بشری فراهم آورده‌اند که بازخوانی و بازنگریِ آن،‌ کاری ضروری است. مجموعۀ «میراث رباعی فارسی» بدین نیّت منتشر می‌شود که کتابخوانانِ پیگیر را با دستاوردهای هزارسالۀ تاریخ رباعی فارسی رو در رو کند. این مجموعه، در پیِ احیا و عرضۀ دفترهای رباعی، منتخبِ رباعیاتِ شاعران بزرگ و اثرگذار، رباعیات متعلّق به جریان‌هایِ دوران‌ساز و مقاطع تاریخی، و گزیدۀ آثار رباعی‌سرایانِ اقلیم‌های زبان فارسی است.
‏..‌‌‏

با من در و دیوار به آواز آید
گزیدۀ هشتصد سال رباعی اقلیم کرمان
به کوشش و گزینش سید علی میرافضلی
نشر مسین، ۳۲۶ صفحه

‏..
«نشر مسین»
/channel/mesinpub

Читать полностью…

چهار خطی

نشر مسین منتشر کرد:

▫️با من در و دیوار به آواز آید
گزیدۀ هشتصد سال رباعی اقلیم کرمان
به کوشش و گزینش سید علی میرافضلی
نشر مسین، ۳۲۶ صفحه، بهاء ۲۰۰ هزار تومان
‏..
این مجموعه دربردارندۀ بیش از ۵۰۰ رباعی از ۷۰ شاعر است که از قرن ششم هجری تا یک صد سال پیش در سرزمین پهناور کرمان می‌زیسته‌اند. این گزیده، با اتکا به منابع دست اولی خطی و چاپی فراهم آمده و نموداری از تلاش شاعران کرمانی در بالندگی جریان رباعی فارسی است.
کتاب، مقدمه‌ای در معرفی پیشینۀ رباعی در کرمان دارد و در انتهای کتاب نیز، علاوه بر یادداشت‌های مربوط به رباعیات، فهرست رباعیات متن، نمایۀ نام‌ها و فهرست منابع، تک تک شاعران متن، معرفی شده‌اند. این بخش کتاب، به تنهایی، تذکرۀ کوچکی از شرح احوال و ‌آثار رباعی‌سرایان اقلیم کرمان است.
‏..
برای تهیه کتاب در صفحۀ نشر مسین پیام بگذارید.
‏..


«نشر مسین»
/channel/mesinpub

Читать полностью…

چهار خطی

▫️در همین حدود و حوالی

ماییم که اصل شادی و کان غمیم
سرمایۀ دادیم و نهاد ستمیم
پَستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم
آیینۀ زنگ‌خورده و جام جمیم.

حکیم عمر خیام نیشابوری
‏..

"چهار خطی"
/channel/Xatt4

Читать полностью…

چهار خطی

داستان‌ِ خیام‌پژوهی

نشست هفتگی شهرکتاب در روز سه‌شنبه ششم مهر به نقد و بررسی کتاب «زندگی، افکار و رباعیات خیام نیشابوری» اختصاص داشت که با حضور رحیم رئیس‌نیا، حسین معصومی‌همدانی، سیدعلی میرافضلی و مسعود جعفری‌جزی به صورت مجازی برگزار شد.

 در ابتدای این نشست علی اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: بدون شک خیام از مشهورترین شاعران ودانشمندان ایران در سطح جهانی است. رباعیات او تقریباً به اکثر زبان‌های دنیا چندین‌بار ترجمه شده است. نزدیک به نود ترجمه‌ی مختلف به عربی، چهار ترجمه به رمانیایی و شماری ترجمه در روسی، انگلیسی و آلمانی دارد و حتی در کشور لتونی نیز ترجمه‌ی رباعیات را دیدم. شاید کمتر شاعری در ایران چنین شهرتی در جهان داشته باشد. با این حال، کمتر نوشته‌ی مستقلی درباره‌ی زندگی و اندیشه‌های خیام وجود دارد.
او ادامه داد: کتاب رضا توفیق و حسین دانش حدود صد سال پیش در ترکیه منتشر شده است و شیخ‌ابراهیم زنجانی، از علمای دوران مشروطه، این کتاب را ترجمه و به همراه توضیح به صورت خطی منتشر می‌کند.

ادامه گزارش رادرسایت بخوانید:

http://www.bookcity.org/detail/25505/root/meetings

Читать полностью…

چهار خطی

سخنان دکتر مسعود جعفری جزی درباره کتاب«خیام نیشابوری، زندگی، افکار ورباعیات» نوشته حسین دانش و رضا توفیق با ترجمه و توضیح شیخ ابراهیم زنجانی. تصحیح و تدوین از مسعود جعفری جزی.این کتاب به همت انتشارات نیلوفر منتشر شده است.
@Bookcitycc

Читать полностью…
Subscribe to a channel