خوابیدن یا نشستن؟ مسئله این است!
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی، خیال خود را بفرست
تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت!
کمال اسماعیل اصفهانی
(درگذشتۀ ۶۳۵ ق)
●
هر شب ز غمت میان خون بنشینم
وز عالم عافیت برون بنشینم
هر دم گویی به طعنه: جایی بنشین
چون نگذارد غم تو چون بنشینم؟
مجد همگر
(درگذشتۀ ۶۸۶ ق)
●
نکتۀ ادبی: این وصلهها به مجد همگر نمیچسبد! خوابیدن کجا و نشستن کجا؟ به نظر شما،آدم عاشق، بنشیند بهتر است یا بخوابد؟! حضرت سعدی فرموده: عاشقی کار سری نیست که بر بالین است. استاد بُلقاسم بشر یاسین هم به شیخ ابوسعید ابوالخیر تعلیم فرموده: ای بیخبران! چه جای خواب است مرا! فلذا، با اینکه حق تقدّم با کمال اسماعیل است؛ ولی در اینجا به مجد همگر به خاطر پیشنهاد نشستن به جای خوابیدن، دو چراغ روشن تعلق میگیرد!
نکتۀ تاریخی: بعضیها میگویند مجد همگر شیرازی بوده و بعضی معتقدند اصل آن جناب از خاک پاک یزد بوده! ما از این رباعی، به عنوان یک قرینۀ بسیار محکم نتیجه میگیریم که ایشان همه جوره یزدی بوده و یکجا بند نمیشده است! الآن شیرازیها را بنگرید که همگی سر جای خودشان نشستهاند؛ ولی یزدیها هنوز به رفت و آمد ادامه میدهند.
نکتۀ اجتماعی: اینکه به بعضیها میگویی: پدر! عزیز دل! برادر! جایی بنشین؛ ولی نمینشینند، تقصیر خودشان نیست! غمی، دردی، چیزی وجودشان را احاطه کرده و نمیگذارد بنشینند. مشکل این آدمها با عوارض و جریمه حل نمیشود. باید بروند به معشوق خودشان برسند، شد در سواحل شمال، نشد در سواحل جنوب؛ بلکه حالشان خوب شد. شاعر فرموده: عاشقان را بگذارید بنالند همه/ مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید! لابد دولت مصلحتی دیده که نمیگذارد این زمزمه خاموش شود.
نکتۀ پژوهشی: معروف است که یکی از عوامل اصلی مرگ، تولد است و یکی از دلایل عمدۀ طلاق، ازدواج. به عقیدۀ بنده، هرچه ما دواوین شعرا را بیشتر تصحیح کنیم، احتمال شیوع «رباعیات سرگردان»، بیشتر میشود؛ مثل همین ویروس کرونا. ما اگر دیوان سید حسن غزنوی را تصحیح مجدد نکرده بودیم و به چاپ مرحوم مدرس رضوی بسنده میکردیم، الآن سید حسن غزنوی هم نمیآمد که مدعی رباعی کمال اسماعیل اصفهانی بشود! بیچاره کمال اسماعیل، تا حالا باید جواب دوستداران حافظ را میداد که: به پیر، به پیغمبر! این رباعی «امشب ز غمت میان خون خواهم خفت» مال من است؛ نه خواجه حافظ شیرازی! حالا، باید این مسئله را برای خوانندگان سید حسن هم اثبات کند! بگذریم از اینکه کمال اسماعیل، سالهاست مبارزۀ سختی با سینهچاکانِ خیّام و مهستی گنجوی بابت اشتراک برخی رباعیات دارد و هنوز دستش به جایی بنده نشده است!
نکتۀ تطبیقی: شیخ اجل سعدی فرموده:
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالۀ کار خویش گیرم
سید اشرف کاشی که فضیلت برخاستن را میدانسته، گفته :
سعدی که نشست و صبر میکرد
بود از سرِ عجز و سستحالی
من اشرف ثانیام نه صابر
و اندر سرم آن هوس که حالی
برخیزم و دست یار گیرم
بی یار چرا قرار گیرم!
●●
🔻برای انبساط خاطر دوستان در این روزهای عبوس🔺
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
با دریغ علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، پژوهشگر، مترجم و استاد دانشگاه، درگذشت.
علیرضا ذکاوتی قراگوزلو (۱۳۲۲ - ۲۰ فروردین ۱۴۰۴) استاد دانشگاه آزاد همدان و عضو هیئت مؤلفان دائرةالمعارف تشیع بود و با بنیاد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و مرکز نشر دانشگاهی نیز همکاری علمی داشت.
زندهیاد ذکاوتی در ادب فارسی و عربی، عرفان، مذاهب و عقاید اسلامی و تاریخ اجتماعی ایران بعد از اسلام مطالعات پیوسته و گسترده داشت و تألیفات و ترجمههای پرشماری را از خود بر جای گذاشت.
او به سبب چاپ مقالات متعدد در نقد کتاب در سال ۱۳۷۷ به عنوان منتقد نمونه و در سال ۱۳۸۵ به عنوان منتقد پیشکسوت موفق به دریافت جایزه شد.
از آثار او میتوان به قرآنیات، قصههای عامیانۀ ایرانی، مجموعۀ خیال در سبک هندی، بدیعالزمان همدانی و مقاماتنویسی، زندگی و آثار جاحظ، عمر خیام، تصحیح اسکندرنامه و ترجمۀ تلبیس ابلیس، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری و تاریخ ادبی عرب (عصر جاهلی) اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار خدمات علمی شادروان علیرضا ذکاوتی قراگوزلو را ارج مینهد و درگذشت آن پژوهشگر فقید را به خانوادۀ ذکاوتی قراگوزلو، جامعۀ دانشگاهی و علمی کشور و مردم شریف ایران تسلیت میگوید. یاد و نامش گرامی باد.
@AfsharFoundation
به زودی از نشر سخن منتشر خواهد شد ...
کتاب رباعیات افضل کاشانی | پژوهش سیدعلی میرافضلی .
www.sokhanpub.net
فهرست برخی کانالهای تلگرامی سودمند در زمینۀ زبان و ادبیات
فهرست زیر بهصورت الفبایی و براساس نام کانال مرتب شدهاست. نام گردانندۀ کانال نیز پس از نشانۀ | آمدهاست. این فهرست بهروز خواهد شد.
آرخش | آرش اکبری مفاخر
آواز سرخ | سلمان ساکت
ادبآموز | رضا خبازها
از روسی | محمدمهدی یزدانی
از ویرایش | فرهاد قربانزاده
انجمن زبانشناسی ایران
انجمن مبارزه با نشر جعلیات
اوراق پریشان | محمدرضا ضیاء
ایران فهرست
بزمآورد | سید سعید میرمحمدصادق
بنیاد پژوهشهای ایران باستان آژیار | میثم محمدی و نیما آصفی
پارسیشناسی | منوچهر فروزنده فرد و همکاران
تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیات ایرانزمین | ج. ط. نژند
تالار آینه | منیرهالسادات قریشی امیری و جویا جهانبخش
تعلیق | علی پیرحیاتی
جستارهای ابوالفضل خطیبی | فریبا شکوهی
چشموچراغ | سمانه ملکخانی و همکاران
چهارخطی | سید علی میرافضلی
دقایق زبانی | ع. پارسازاده
دهخدا
راوی | رضا خبازها و بابک سلمانی
سایهسار | سایه اقتصادینیا
شعر، فرهنگ و ادبیات | محسن احمدوندی
صراحی | منوچهر فروزنده فرد
علیاکبر یاغیتبار
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
فصلنامۀ قلم | محسن احمدوندی و همکاران
فقهاللغه | میثم محمدی
فن ادبیات | علی شاپوران
قصۀ ارباب معرفت | محمد سوری
قلمانداز | مسعود راستیپور
کتاب عیلام (کتابستان) | سعید مهدویفر
کتابخانۀ تخصصی ادبیات | اسماعیل مهدوی راد
کتابخانۀ فرهنگ و زبانهای باستانی | میثم محمدی و نیما آصفی
کتابهای مجاز | منوچهر فروزنده فرد
گاهنامۀ ادبی | محسن شریفی صحی
گزیده | همایون شکری
گنجینۀ زبانهای ایرانی | اسفندیار طاهری
گویشور (وابسته به پارسیشناسی) | منوچهر فروزنده فرد و همکاران
مالیخولیا | آرش عبداللهنژاد
مجمع پریشانی | سهیل یاری گلدره
معیننامک | معین پایدار
مقالات دکتر علیاشرف صادقی | علیاشرف صادقی و همکاران
مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب
مهدی نوریان
میناوش | میثم موسوی
نخبۀ شاهنامه | علی شاپوران
نوشتگان | میلاد بیگدلو
واریانی | علی رحیمی واریانی
والایش | بهمن بنیهاشمی
ویر ویرایش | محمد یوسفیشیرازی
هفت شهر عشق | علی کاملی
🌐 پارسیشناسی: دانشنامۀ برخط زبان و ادبیات 🌐
@parsishenasi
یواقیت العلوم و دراری النجوم، دستنویس ۳۱۱۷ کتابخانۀ حسنپاشا (شهر چورم ترکیه)، کتابت علی بن ابراهیم ارزنالرومی در ۱۹ رجب ۶۵۸ ق، برگ ۱۰۶پ، تصویر حرز اکبر (مربوط به یادداشت بالا)
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4..
نام خدای اکبر
صفر و سه الف کشیده مدّی بر سر
میم کج و کور و نردباری همبر
چار است الف به هاء و واوِ کج دُم
این است یقین نام خذای اکبر
..
میگویند آدمهایی بودهاند که پیدا کردن «اسم اعظم» خدا از نان شب هم برایشان واجبتر بود. بعداً روزگاری آمد که به قول عطار، نام مهینِ خداوند «نان» بود و کسی را بدان دسترسی نه! ما همچنین، با کسانی سر و کار داریم که با «اسم اعظم» نان میخورند.
رباعی بالا، نمیدانم که سرودۀ یکی از خوشباوران گروه اول است یا یکی از کلاهبرداران گروه سوم. منبع رباعی، مجموعه رسایل شمارۀ ۲۲۹ کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران از مجموعۀ اهدایی مشکات است. دستنویس، دربردارندۀ مجموعهای از منشآت، آداب نامهنگاری، اختیارات، و موارد دیگر است. رباعی در اوراق سفید بین دو رساله (برگ ۲۷۳ر) همراه با یادداشتهای دیگر، در اواخر سدۀ دهم هجری قمری کتابت شده است. تاریخ رباعی، خالی از این سرگرمیها و طرفهکاریها نیست.
نردبار در مصراع دوم، گویا همان نردبان است.
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
رباعیّات حکیم عمر خیّام، با مقدمه راجع به اشعار و شرح حال حکیم، فریدرخ روزن، برلین، چاپخانه کاویانی، نوروز ۱۳۰۴
Читать полностью… *رباعی حافظ در دوران زندگانی وی
- نسخۀ ش 328 نافذپاشا، حاوی کتبی چون خردنامه است که استاد مجتبی مینوی به معرفی آن پرداخته و دکتر ثروت آن را تصحیح نموده است. تاریخ کتابت نسخه را، مینوی 574ق و ثروت 504ق دانسته و هر دو در موضعی دیگر به 510ق نیز اشارتی نمودهاند. در حاشیۀ این دستنویس، رباعی زیر بدون ذکر نام شاعر، کتابت شده است:
چون جامه ز تن برکند آن مشکینخال
آن بت که نظیر خود ندارد به جمال
در سینه معاینه دلش بتوان دید
مانندۀ [اصل: مانندی] سنگ خاره در آب زلال
قلم تحریر این رباعی و چند شعر دیگر، با آنچه کاتب اول، خردنامه و متون دیگر را در سدۀ ششم کتابت کرده متفاوت است. نکتۀ جالب توجه این است که کاتب دوم، در حاشیۀ یکی از اوراق، تاریخ کتابت و نام خویش را به ثبت رسانیده است؛ آنچه من توانستم بخوانم و مبتنی بر حدس بنده است، چنین است:
«تحریراً فی غره ذیلقعده سنه ست سبعین سبعمائه العبد ... ضعیف نظامالدین ...[؟]»
هیچ یک از جنابان، مینوی و ثروت که دستنویس نافذپاشا را در اختیار داشتهاند، به بررسی این رباعی نپرداختهاند. این شعر در دواوین چاپی حافظ به ثبت رسیده و در نسخ دستنویس دیوان وی در اوایل سدۀ نهم درج شده است. نسخ هندوستان مورخ 818ق و 824ق، نورعثمانیه مورخ 825ق و خلخالی مورخ 827ق از جمله منابع درج این رباعی به نام حافظاند.
اگر خوانش راقم این کلمات از متن تاریخ کتابت کاتب دوم، صحیح باشد -و در سبعمائه کمتر میتوان شک کرد- این رباعی در سال 776ق و شانزده سال پیش از درگذشت حافظ روایت و کتابت شده است. بنابراین، این متن اقدم منابعی است که به واسطۀ شخصی به نام نظامالدین، رباعی منسوب به حافظ را در زمان حیات وی در خود حفظ کرده است.
شعر مذکور، با استناد به همین منابع در دواوین چاپی حافظ به تصحیح خلخلالی، قزوینی، خانلری و نذیر احمد به ثبت رسیده است. نیساری نیز با استناد به نسخۀ بادلیان مورخ 843ق و نسخ دیگر -که مشخص نیستند- به ثبت رباعی به نام حافظ پرداخته است. اختلاف ضبط این رباعی در نسخ چاپی در مقایسه با حاشیۀ دستنویس مذکور جالب توجه است:
چون جامه ز تن برکشد آن مشکینخال
ماهی که نظیر خود ندارد به کمال
در سینه ز نازکی دلش بتوان دید
مانندۀ سنگ خاره در آب زلال (خانلری: 1102)
نیساری رباعی را بر اساس نسخۀ بادلیان آورده و چنین ضبط کرده است:
چون جامه ز تن برکشد آن مشکینخال
حقّا که نظیر خود ندارد به جمال
در سینه ز نازکی دلش بتوان دید
مانندۀ سنگ خاره در آب زلال (560)
این رباعی از جمله اشعاری است که مدعی دیگری جز حافظ ندارد و در انتساب آن به شخصی جز حافظ سخنی نرفته و مثلاً جزو رباعیاتی که جناب دکتر امینریاحی در کتاب گلگشت در شعر و اندیشۀ حافظ بدانها پرداخته و نسبت آنها را به حافظ رد نموده، نیست. هرچند ایشان، سخنی افراطی مبنی بر این دارند که نسبت هیچ رباعیای به حافظ صحیح نیست و حافظ که غزلیاتی آسمانی دارد، شعر متوسط ندارد و رباعیات مندرج در دواوین خواجه، که به شاعران دیگر نیز منسوب نیست، اشعاری متوسطاند؛ لذا حافظ رباعی ندارد.
* خیامیاتی از سدۀ هشتم
- در همان صفحه از دستنویس نافذپاشا که تاریخ احتمالیِ 776ق ثبت شده، کاتب رباعی دیگری به ثبت رسانیده است:
یاران موافق همه از دست شدند ... این شعر در رباعیاتی که هدایت به نام خیام گردآورده، مشاهده میشود.
- در برگ پایانی دستنویس نیز رباعی دیگری به ثبت رسیده است:
در دهر کسی به گلعذاری نرسید
تا بر دلش از زمانه خاری [اصل: خواری] نرسید
چون شانه که تا سرش به صد پاره نشد
دستش به سر زلف نگاری نرسید
این رباعی در سدۀ نهم در متونی چون دستنویس ش 3892 نورعثمانیه مورخ 865ق -که اقدم مجموعهرباعیات منسوب به خیام است- به نام خیام آمده است و یکانی با استناد به منابع متأخر آن را به نام خیام ذکر کرده است.
زیر این رباعی در دستنویس نافذپاشا نیز تاریخی به شکل محو و ناخوانا مشاهده میگردد که سبعمائۀ آن خواناتر و محتملتر است. رباعیِ منسوب به خیام در سدۀ نهم، یک قرن پیشتر در دستنویس نافذپاشا به ثبت رسیده و پیشتر از آن، بی ذکر نام در اوامرالعلائیه (ص 19) و با ذکر نام سید مرتضی، در نزهةالمجالس (چ2، ص 328) آمده است.
*
/channel/gahnameyeadabi
|بهاریه|
در صحبت یک دو دوست هنگام بهار
روزی سه چهار پنج خود را خوش دار
می نوش که شد شش جهتِ هفت اقلیم
از هشت بهشت و نُه فلک بِهْ ده بار
شاعر ناشناس/ سدۀ هفتم ق
در این بهاریه، شاعر اعداد یک تا ده را با مهارت در رباعی گنجانده است.
منبع: مجموعه رباعیات شمارۀ ۱۷۰۶۳ کتابخانۀ مجلس، گردآوردۀ سعدالدین آلهی، برگ ۱۵۲پ
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
توضیح ضروری در مورد مقالۀ «رباعیات مولانا»
تابستان امسال سرکار خانم دکتر مشرف پیشنهاد دادند برای همایشی که قرار است در ارتباط با شعر و اندیشۀ مولانا در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شود، مقالهای مرتبط با رباعیات مولانا آماده کنم. پیشنهاد من، «بررسی روابط بینامتنی در رباعیات مولانا» بود که با اقبال ایشان نیز مواجه شد. طبق جستوجویی که کردم، رباعیات مولانا از این منظر بررسی نشده بود. در موعد مقرر متن مقاله را در اختیار دبیرخانۀ همایش دادم و آذرماه امسال در قالب گفتاری در «همایش مولانا در مرکز اندیشۀ فعال» در دانشگاه شهید بهشتی ارائه شد. همچنین پذیرفتند که مقاله در دوفصلنامۀ تاریخ ادبیات به چاپ برسد. هفتۀ گذشته متوجه شدم که مقالهای با همین موضوع و با عنوان «بررسی رباعیات مولانا براساس نظریۀ بینامتنیت ژنت با تکیه بر رباعیات شعرای متقدم» به قلم سرکارخانم مهناز نظامی عنبران و دکتر رحمان مشتاق مهر در مجلۀ زبان و ادب فارسی (دورۀ ۷۷، شمارۀ ۲۴۹، شهریور ۱۴۰۳، ص ۹۸-۱۲۵) به چاپ رسیده است که نظرگاه نسبتاً یکسانی را در مورد شیوۀ تأثیرپذیری مولانا از شاعران ماقبل مولانا عرضه میدارد. بلافاصله خانم دکتر مشرّف را در جریان این موضوع گذاشتم و از ایشان خواستم که نشر مقالۀ مرا متوقف کنند. چرا که مقالۀ این دو بزرگوار بیش از یکسال در نوبت بررسی و پذیرش بوده و حق تقدّم با نویسندگان مذکور است. فرمودند که مجله در آستانۀ انتشار است و حذف مقاله امکانپذیر نیست.
بنده در مقالهام، به پایاننامۀ درخشان سرکارخانم نظامی عنبران با عنوان «بررسی اصالت رباعیات مولانا» که با راهنمایی دکتر مشتاقمهر در دانشگاه شهید مدنی آذربایجان به پایان رسیده است، در بخش پیشینۀ تحقیق اشاره کردهام. در پایان نامه، موضوع اصالت رباعیات مولانا از منظر بینامتنیت بررسی نشده است.
شواهدی که از سرچشمههای الهام یا نقطۀ عزیمت رباعیات مولانا در مقاله آوردهام، اغلب شواهدی هستند که یا در پایاننامۀ مذکور نیست و یا پیش از آن، در یادداشتهای چهارخطی آمده است. امیدوارم این توضیح برای اهل فضل و نویسندگان سختکوش مقاله، روشنگر علت این مشابهت باشد.
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
▫️
نمایۀ تطبیقی رباعیاتِ
جواهرالخیال، دقایقالخیال، معارجالخیال
(تألیف: محمدصالح رضوی/ در حدود ۱۱۰۰ هجری قمری)
به کوشش: سیدعلی میرافضلی
(اسفند ۱۴۰۳ شمسی)
..
متن پیوست، نمایۀ تطبیقی رباعیات سه رباعینامۀ محمدصالح رضوی است که یک بار بر اساس حروف تهجی قافیۀ رباعیات، و بار دیگر بر مبنای حروف آغازین رباعیات تنظیم شده است. این سه رباعینامه هنوز به چاپ نرسیده است و نمایۀ تهیه شده میتواند پژوهندگان و دلبستگانِ شعر فارسی را در یافتن رباعیات مورد نظر یاری برساند. در آغاز متن، مقالهای مستقل در معرفی این سه رباعینامه و مؤلف آنها درج شده است. این مقاله، پیشتر در جشننامۀ دکتر سیروس شمیسا به چاپ رسیده و اینک، به شکلی پیراستهتر با رفع خطاهای آن عرضه میگردد. جواهرالخیال و دو رباعینامۀ دیگر، منبع ارزشمندی برای شناخت رباعیسرایان عصر صفوی است. اما رباعیاتی که از شاعران قدیم آورده، ارزش استنادی کمی دارد.
این نمایه، پیشکش نوروزی من به مخاطبان چهارخطی و دوستداران تاریخ رباعی است.
..
#نمایه_رباعیات
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
شاد آنکه غمی دارد و بتواند گفت
دوست فاضل جناب آقای علی عشایری توضیحی در مورد یکی از رباعیات کهن فارسی مرقوم کردهاند که آن را در فرستۀ قبلی به اشتراک گذاشتم. در مورد یادداشت ایشان نظری دارم که به اجمال عرضه میشود. امیدوارم دوستان خواننده نیز دیدگاههای خود را بیان کنند.
همان طور که ذکر کردهاند، رباعی مذکور در در روضةالناظر عزیز کاشانی (برگ ۲۹۸پ) بی نام گوینده نقل شده است. کاشانی، رباعی را به روایت زیر آورده است:
شاد آنکه غمی دارد و بتواند گفت
غم از دل خود به گفت بتواند رُفت
این طرفهگلی نگر که ما را بشکفت
نی رنگ توان نمود و نی بوی نهفت
همزمان با او، وصّاف شیرازی نیز مصراع «شاد آنکه غمی دارد و بتواند گفت» را به عنوان شاهد سخن در رسالۀ بدیع الربیع (چاپ دکتر قوجهزاده، ۳۴) نقل کرده است. همین مصراع را قاضی نظامالدین اصفهانی در رباعیی ـ گویا به صورت تضمین ـ جای داده است (بیاض تاجالدین، چاپ عکسی، ۶۹۰):
دی بلبلکی بر سر شاخی با جفت
میگفت غمی که در دلش بود نهفت
بیخود شدم از رشکش و با خود گفتم:
شاد آنکه غمی دارد و بتواند گفت!
رباعی مذکور، یادآور یک رباعی کهنِ دیگر است که وراوینی در مرزباننامه (چاپ روشن، ۴۹۵) ثبت کرده است:
نالنده کبوتری چو من طاق از جفت
کز نالهٔ او دوش نخفتیم و نخفت؛
او ناله همیکرد و منش میگفتم:
او را چه غمی بود که بتواند گفت؟
غرض از یادآوری این رباعیات این بود که از نظر گویندگان سه رباعی بالا، درد دل کردن با دوست، یکی از راههای فرونشاندن اندوه است و کسی که چنین موقعیتی دارد، برای او موهبتی است؛ طبق این رباعی منسوب به حافظ (دیوان حافظ، چاپ قزوینی، ۳۷۸؛ نزهةالمجالس، ۵۷۱):
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت.
در رباعی مورد بحث، اگر ضبط مصراع دوم، «نتواند رُفت» باشد، عملاً بین چنین کسی که از درد دل کردنِ با یار خود طرفی نبسته، با کسی که وصفش در بیت بعدی آمده و چنین امکانی نداشته (این طرفه گلی نگر که ما را بشکفت)، تمایزی وجود نخواهد داشت! ضبط روضةالناظر هم ناظر به همین مسئله است و او از عبارت «شاد آنکه» برای بیان مزیت آنکه امکان درد دل کردن و رفع اندوه دارد، استفاده کرده است. بنابراین، من با نظر آقای ضیاء موافقم که در رباعی مورد اشاره، «بتواند رُفت» ضبط درست است، نه «نتواند رفت». اما اینکه ایشان باید ضبط نسخه را تغییر میدادند یا خیر، بحث دیگری است.
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
خامیِ خیّام؛ پختگیِ میردوست محمد
خامی خیّام! پختگی میبایست
کز جهل نگویی سخن ناشایست
کی علم خدا علّت می خوردن توست
چون میخوردی تو مَی، خدا میدانست!
میر دوست محمد کتابدار (قرن ۱۱-۱۲ ق)
..
میردوست محمد، کتابدار آستان قدس رضوی بود و گردآورندۀ جواهرالخیال دو رباعی از او در کتاب خود نقل کرده که یکی از آنها همین رباعی است (دستنویس ۴۵۱۸ آستان قدس رضوی، ۶۶). میر دوست محمد کتابدار، رباعی را در پاسخ یکی از رباعیات منسوب به خیّام سروده که محمدصالح رضوی آن را در جوار همین رباعی نقل کرده است:
من می خورم و هرکه چو من اهل بود
می خوردن من به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست
گر می نخورم، علم خدا جهل بود!
رباعی، همان گونه که حمد مستوفی نوشته، سرودۀ سراجالدین قمری آملی است (تاریخ گزیده، ۷۳۵) و چند شاعر از جمله خواجه نصیر طوسی به آن پاسخ گفتهاند که مبادا این شبهه پایدار بماند و در ایمان خلایق خللی اندازد. مسئلۀ خیّام، مسئلۀ چند نسل از شاعران فارسی زبان بوده است.
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
داستان چراغ و خورشید
گر با دگری مجلس میسازم و باغ
آخر ننهم ز مهر کس بر دل داغ
لیکن چو فرو شود کسی را خورشید
در پیش نهد به جای خورشید چراغ
(نامههای عینالقضات همدانی، ۱: ۲۲)
..
آزرده مشو گرم کسی آمد و رفت
در سر ز محالم هوسی آمد و رفت
اندر دل من، غمِ مقیمی، غم توست
ورنه غم از این دست بسی آمد و رفت!
(پوربهاء جامی، جُنگ رباعی، ۴۵۰)
..
هر دو رباعی، مفهوم واحدی دارند با دو بیان متفاوت. شاعر به معشوقش میگوید: «نگران ازدحام آدمهای دور و برِ من نباش، عشق اصلی من تویی! این شلوغبازیهای من، عشق نیستند، بازی هستند و سرگرمی. زودگذرند و میروند. چراغیاند که هنگام غروبِ خورشید، روشن میکنم. وقتی خورشید وجود تو طلوع کند، خاموششان میکنم». مُخزنی است یا عذر بدتر از گناه؟ نمیدانم! بیان واقعیتی است که عاشقان دیگر جرئت گفتنش را ندارند.
رباعی نخست، به مولوی هم منسوب است (کلیات شمس، ۸: ۱۷۸)، این رباعی که عین القضات در نامههای خودآورده، حداقل صد سال پیش از تولد مولانا بر سرِ زبانها بوده است. شمس تبریزی نیز به رباعی استناد کرده است. معلوم است که در مورد این رباعی بین او و آن دیگریِ ناشناس، مکالمهای در جریان بوده است. شمس، بعد از نقل رباعی گوید: «با خود گفتم که او میگوید شب است، خورشید فرو رفت. من میبینم که فرو نرفت. خورشید برجای است» (مقالات شمس، ۲۳۴).
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
▫️«رباعیات صرفی کشمیری در دیوان خاقانی»، سیدعلی میرافضلی، آینۀ پژوهش، سال سیوپنجم، شمارۀ ششم (پیاپی ۲۱۰)، بهمن و اسفند ۱۴۰۳، ۳۱۵-۳۳۴
..
دیوان خاقانی نخستین بار در ۱۲۹۳ و ۱۲۹۵ ق در دو جلد در شهر لکهنو به چاپ رسید. این چاپ با شرح اشعار خاقانی به قلم سید محمد صادقعلی رضوی لکهنوی متخلّص به «غالب» همراه است و طبق یادداشتی که او در انتهای بخش رباعیات نوشته، تحشیه و حلّ مشکلات کلیات خاقانی از جانب منشی نولکشور به او محول شده است. متأسفانه اشعار خاقانی در این چاپ درآمیخته با اشعار دیگران است و این مسئله، در بخش رباعیات نمودِ بیشتری دارد. پیشتر در مقالۀ «رباعیات اسیر در دیوان خاقانی» که در همین نشریه به چاپ رسید، موفق به شناسایی و معرفی ۲۲ رباعی اسیر شهرستانی در این چاپ شدم. برخی از رباعیات الحاقیِ چاپ لکهنو، به سایر چاپهای دیوان خاقانی نیز رسوخ کرده است. در مقالۀ حاضر به معرفی ۳۹ رباعی دیگرِ این چاپ که سرودۀ صرفی کشمیری شاعر قرن دهم هجری است، پرداختهام. در برخی از این رباعیات، تخلّص «صرفی» به خاقانی و خاقان تبدیل شده است.
..
#خاقانی
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
▫️
«رباعیّات خاقانی در سه رباعینامۀ کهن»، سیدعلی میرافضلی، نامۀ فرهنگستان، دورۀ ۲۴، شمارۀ اول (پیاپی ۹۵)، فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴، صفحۀ ۶۱-۸۹
..
خاقانی شروانی در تاریخ شعر فارسی با چکامههایش پُرآوازه است. زبان سخته و پُر از اشارتهای پیدا و پنهان، قصایدش را شایستۀ شرح کرده است. امّا آنچه در این گفتار در موردِ آن سخن گفتهایم، رباعیات اوست. قالبی که کمتر مورد بررسی پژوهشگرانِ اشعار خاقانی قرار گرفته است. موضوع مقالۀ حاضر بررسیِ رباعیات خاقانی در سه رباعینامۀ کهن است: نزهةالمجالسِ جمال خلیل شروانی (اواسطِ قرن هفتم ق)، خلاصةالاشعار فی الرباعیاتِ ابوالمجد تبریزی (اوایلِ قرن هشتم ق) و سفینۀ رباعیاتِ کتابخانۀ دانشگاه استانبول (اواخرِ قرن هشتم ق). در این بررسی نظری نیز به دیگر جُنگها و سفینههای شعر افکنده و رباعیاتِ موجود در آنها را با آنچه در سه منبع مذکور آمده، سنجیدهایم.
در پیوست مقاله، ۲۱ رباعیِ نویافتۀ خاقانی را آوردهایم.
..
ـ رباعیات اسیر شهرستانی در دیوان خاقانی، اینجا
ـ رباعیات صرفی کشمیری در دیوان خاقانی، اینجا
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
جوابش مدهید
اول)
«یولقی بیک انیسی از اویماق شاملوست و در زمان ایالت خان عالیمکان علیقلیخان شاملو در دارالسلطنۀ هرات کتابدار بوده و مستعدان هرات از وجود فایض الجودش بهرهمند بودند . در ریاضی متبحّر و در موسیقی بقانون بوده و الحق شیرینگوی و خوشکلام است. ربط و انشای سخن آن هنرور، خالی از خلل است. در آن ولایت، مثنوی محمود و ایاز را پیشنهاد همت عالی ساخت و در حینی که والی توران عبدالله خان هرات را مسخّر نموده، به ماوراء النهر افتاد و از آنجا عزیمت هندوستان نمود و به خدمت نوّاب میرزا عبدالرحیم مشهور به خان خانان استعداد یافته، به مراتب بلند و مناصب ارجمند مخصوص گشت و مدت پانزده سال در آن دیار بود و با مولانا شکیبی و مولانا ملک قمی و میرحسین کفری و مولانا ظهوری و جمعی دیگر از اهل دانش که در ظلّ ظلیل آن خان بلندپایه مجتمع بودند، جلیس بود و با یکدیگر اشعار در میان میآوردند و از بحر افاضت یکیدیگر افادت مییافتند. بالاخره در شهور سنۀ عشر و الف (۱۰۱۰ ق) از صحبت یاران کناره جسته، انیس مقیمان خطّۀ خاک گشت.
و له:
من مست محبّتم، شرابم مدهید
در آتشم افکنید و آبم مدهید
گر شکوه کنم، وَگر عتاب آغازم
با اوست حدیث من، جوابم مدهید».
(تذکرۀ خیرالبیان، ۲: ۷۸۲ و بعد)
دوم)
«اسماعیل بیک انسی خواهرزاده یا برادرزادۀ یولقی بیک انیسی است. به هر تقدیر، میان ایشان نسبت کلّی است و طبع بلند و فهم ارجمند دارد و او نیز در دیار همیشه بهار هند نشو و نما یافته، به گفتن اشعار قیام مینماید. رباعیه:
دل مرغ سحرگهی است، خوابش مدهید
همطبعِ سمندر است، آبش مدهید
گر قاصد دوست پُرسد احوال مرا
آهی به لب آرید و جوابش مدهید!».
(تذکرۀ خیرالبیان، ۲: ۱۲۸۱)
سوم)
هر دیده که عاشق است، خوابش مدهید
هر دل که در آتش است، آبش مدهید
دل از بر من رمیده، از بهر خدا
گر آید و در زند، جوابش مدهید!
منسوب به استاد شهابالدین عمعق بخارایی
(عرفاتالعاشقین، ۴: ۲۴۰۴)
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
چون سبزه دلا میلِ صفایی نکنی!
یا آرزوی کسبِ هوایی نکنی!
گر سربهدرآوری ز بیخت بکنند
خوشباش اگر نشوونمایی نکنی!
(دیوانِ شاپورِ تهرانی، تصحیحِ دکتر یحیی کاردگر، کتابخانهٔ موزه و مرکزِ اسناد و مجلس شورای اسلامی، ۱۳۸۲، ص ۶۳۹).
@azgozashtevaaknoon
🟡برای خیّام
▫️شعرِ شفیعیکدکنی
▫️ موسیقیِ النی کارایندرو
▫️خواندنِ سعید رضادوست
هشتمِ فروردینِ هزاروچهارصدوچهار
به آفتاب صبح نیشابور بپیوندید:
@Aftabenishabur
@aftabeneyshabur
دو توضیح تکمیلی در مورد یادداشت پیشین
اول)
دوست گرامی جناب آقای منوچهر فروزنده فرد اطلاع دادند که در یواقیتالعلوم (چاپ محمدتقی دانشپژوه، ۲۰۳-۲۰۴) همین طلسم همراه با شعری عربی برای بهیادسپاریاش آمده است. یواقیتالعلوم را مرحوم دانشپژوه بر اساس سه نسخه که قدیمیترینشان نسخۀ مورخ ۷۷۱ ق ایاصوفیاست، بی ذکر نام مصنّف منتشر کرد. بعداً آقای بهروز نوروز زادۀ چگینی در مقالهای، نسخهای کهن از این کتاب معرفی کرد که متعلّق به کتابخانۀ حسنپاشاست و در ۶۵۸ ق کتابت شده و در آنجا نام مؤلف شهابالدین ابومحمد قزوینی قید شده و وی به احتمال بسیار کتاب را در ۵۷۳ ق ساخته است (شمارۀ ۳۱۱۷). قزوینی، تصویر حرز مذکور را آورده و دو قطعه شعر عربی برای حفظ آن، نقل کرده است. ما تصویر این تعویذ را آنچنان که در نسخۀ حسنپاشا مرقوم است، برای علاقهمندانش میآوریم. در حاشیۀ دستنویس، بیتی فارسی در همین موضوع نقل شده که متن آن را در توضیح بعدی خواهید خواند.
دوم)
دوست عزیز آقای علی رحیمی واریانی نیز یادآور شدند که رباعی مذکور با تغییراتی در الفاظ در جُنگ پسر حاجی که در قرن نهم گردآوری و کتابت شده موجود است (برگ ۶۴پ). گردآورنده، نخست ابیاتی عربی در «صفت اسم الله الاعظم» آورده و دنبالۀ آن سه بیت فارسی نیز نقل کرده است. بنابراین، سابقۀ رباعی فارسی به قرن نهم میرسد. ولی گویندۀ آن همچنان ناشناس است. اشعار فارسی جُنگ مذکور را آقای رحیمی واریانی در دفتر دوم «به یاد افشار» معرفی کرده است. و اما اشعار مذکور چنین است (همانجا، ۴۵۹):
بالفارسیة
صفر و مدّی بر سه خط با نیم میمی کورکون
نردبان و چار الف با هاء و واوی سرنگون
نوعی دیگر در وزن رباعی:
صفری سه الف کشیده مدّی بر سر
میمی کو راست نردبانی همبر
پس چار الف و هایی و واوی دُم بر
این نام بود نام خدای اکبر
..
"چهار خطی"
/channel/Xatt4
این مطلب نوشتۀ آقای دکتر محمد پورابراهیم است و از کانال «عمر خیّام و رباعیات» نقل شده است.
Читать полностью…یکصدمین سالگرد چاپ رباعیات حکیم عمر خیام در چاپخانۀ کاویانی برلین
چاپخانۀ کاویانی درست یک قرن پیش و در نوروز ۱۳۰۴، رباعیّات حکیم عمر خیّام را با مقدمهای راجع به اشعار و شرح حال حکیم از فریدرخ روزن آلمانی در برلین به چاپ رساند (۱).
مطبعه (چاپخانه) کاویانی به رواج افکار جدید و تلاش برای ترویج توسعه براساس معیارهای جهان متجدد نامبردار است. این چاپخانه یکی از دستاوردهای فرهنگی کمیته ملیون ایرانی در برلین بود. اعضای این کمیته که شاید بتوان آن را از تاثیرگذارترین گروههای روشنفکری تاریخ معاصر ایران دانست در کوران جنگ جهانی اول به برلین رفتند تا با مددگرفتن از دولت ملیگرای آلمان به پایهگذاری تجدد ایرانگرایانه بپردازند. سیدحسن تقیزاده ریاست این کمیته را بر عهده داشت و تعداد زیادی از ایرانیان سراسر اروپا را به برلین دعوت کرد که علامه محمد قزوینی، سيد محمد علي جمالزاده، حسين كاظمزاده ايرانشهر، ابراهيم پورداود، رضا و محمد علي تربيت از جمله شاخصترین افرادی بودند که به این دعوت پاسخ مثبت دادند (۲).
چاپ رباعیات خیام در چاپخانۀ کاویانی با رویکرد ملیگرایی کمیته ملیون ایرانی برلین هماهنگی داشت و یکی از نمودگارهای فضای فرهنگی ویژۀ آن دوران است. این چاپ از دیدگاه خیامپژوهی هم اهمیت بسیاری دارد. دستنویس رباعیّات خیّام متعلّق به یک بانوی آلمانی به نام کاترین فناهایم که اساس چاپ فریدرخ روزن قرار گرفت به خط نستعلیق است و تاریخ آن در ترقیمۀ نسخه به عدد، ۷۲۱ق قید شده است و ۳۳۰ رباعی دارد. خود روزن احتمال داده نسخه از روی متنی که در سال ۷۲۱ کتابت شده، نقل یافته باشد. کریستنسن نسخه را مربوط به حدود ۹۰۰ هجری دانسته و آربری گفته است که پس از انتشار این نسخه، بلافاصله در قدمت آن تردید پیدا شد و شک نیست که از قرن دهم و حتی یازدهم هجری است (۳).
فریدرخ روزن در مقدمۀ خود نظریۀ «رباعیّات کلیدی» را که ظاهراً ریشه در گزینش کریستنسن از رباعیّات دارای تخلص خیّام و دو رباعی مرصاد العباد داشته است، یک گام به پیش برد و با توجه به دیدگاه کریستنسن، شش رباعی تخلّصدار، ۲۳ رباعی متون کهن و پنج قطعه شعر عربی منسوب به خیّام را به عنوان سرودههای اصیل و کلیدی خیّام معرفی کرد (۳). گرچه روزن، اشعار کلیدی را ملاک انتخاب ثانویه رباعیات در چاپ خود قرار نداد و اهتمام او بر چاپ دستنویس مورّخ ۷۲۱ ق بود لیکن در پیشبرد این تحقیقات موثر بود.
وی همچنین به تتبع ژوکوفسکی در مورد «رباعیات سرگردان» یا به عبارت دیگر «رباعیات چرخنده» هم تحقیقاتی انجام داد و اذعان داشت که طریق ژوکوفسکی اگرچه کمک زیادی برای پیش بردن این مقصود نموده، ولی اعتماد را نشاید و آن را نمیتوان اساس تحقیقات رباعیّات خیّام قرار داد.
روزن برای نخستین بار در این چاپ از رباعیات اعلام کرد که یک رباعی خیام در تاریخ جهانگشای جوینی نقل شده است. سیدعلی میرافضلی به اهمیت استشهاد به این رباعی خیام در اشتهار و اهمیت کتاب تاریخ جهانگشای جوینی اشاره میکند و تأکید دارد که «از ۱۳۰۴ که فریدرخ روزن آلمانی، به رباعی خیّام در این کتاب توجه کرد، تا امروز، این اثر همواره به عنوان یکی از منابع مهم رباعیّات خیّام شمرده میشود.»(۳)
چندین نسخه از چاپ مطبعۀ کاویانی در کتابخانههای کشور از جمله مجلس و دانشگاه تهران وجود دارند. نسخه رقومی این چاپ هم از طریق این کتابخانهها در دسترس قرار گرفته است که متاسفانه اغلب به نحو مطلوب اسکن نشده و دارای افتادگی هستند. چند نمونه از تصاویر و فایل این چاپ در ادامه برای مراجعۀ مستقیم پژوهشگران آورده شده است.
منابع:
۱- رباعیّات حکیم عمر خیّام، با مقدمه راجع به اشعار و شرح حال حکیم، فریدرخ روزن، برلین، چاپخانه کاویانی، نوروز ۱۳۰۴
۲- چاپخانه کاویانی، راضیه محب، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، مرداد ۱۳۸۹ شماره ۱۴۷
۳- رباعیات خیام و خیامانههای پارسی، سید علی میرافضلی، انتشارات سخن، چاپ اول، ۱۳۹۹
#نسخ_چاپی #رباعیات_خیام #چاپخانه_کاویانی #فریدرخ_روزن
/channel/khayyam_rubaiyat
|بهاریه|
بهار از پس اسفند
بهای رنج زمین است.
و جان ما به گدازِ هزار رنج و شکنج
گرهگشای کدامین بهار خواهد بود؟
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
▫️
«بررسی رباعیات مولانا براساس نظریۀ بینامتنیت ژنت با تکیه بر رباعیات شعرای متقدم»، مهناز نظامی عنبران و رحمان مشتاق مهر، مجلۀ زبان و ادب فارسی، دورۀ ۷۷، شمارۀ ۲۴۹، شهریور ۱۴۰۳، ص ۹۸-۱۲۵
..
چکیده: علاوه بر وجود تعداد قابل ملاحظهای از رباعیات شعرای متقدم در میان رباعیات منسوب به مولانا، رباعیاتی نیز در دیوان او یافت میشود که مولانا در سرودن آنها به رباعیات دیگران توجه داشته و از آنها الهام گرفتهاست. او گاه بیت یا مصرعی را از یک رباعی تضمین کرده و در موارد بسیاری نیز به تتبع از ساختار رباعیات شعرای پیش از خود پرداختهاست. در این پژوهش با بررسی و مقایسۀ رباعیات مولانا با رباعیات موجود و در دسترس شعرای پیشین، تا حدودی سرچشمهها و منابع الهامگیری و تأثیرپذیری مولانا از رباعیات پیشینیان مشخص شد. در نقد ادبی معاصر، در زمینۀ رابطۀ یک متن با متون دیگر، این مقوله از رباعیات مولانا در نظریۀ بینامتنیت ژنت در دو حوزۀ بینامتنیت غیرصریح و ضمنی قرار گرفته و با آن قابل انطباق است.
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
▫️
«بررسی روابط بینامتنی در رباعیات مولانا»، سیدعلی میرافضلی، دوفصلنامۀ تاریخ ادبیات، دورۀ ۱۷، شماره ۲ (پیاپی ۸۸)، پاییز و زمستان ۱۴۰۳، ص ۵-۱۷
..
دیوان مولوی، شاعر نامدار ایرانی، بیش از دو هزار رباعی دارد که سرشار از صداهای متنوع و دلالتهای بینامتنی است. بازشناختن این صداها و پیدا کردنِ متون پیشین در متن موجود، افق درک ما را از آثار مولانا وسیعتر میکند. رباعیات موجود در کلیات شمس نشان میدهد که مولانا پیوسته در کارِ بازخوانی رباعیات متقدّم بوده و در این مواجهه، شگردهای متنوّعی از ارجاع و اقتباس تا نفی و مقابله را به کار میگرفته است تا روایت ویژۀ خود را عرضه دارد. در این مقاله، شیوۀ گشودگیِ رباعیات مولانا را به روی متون پیشین بررسی کردهایم. دامنۀ بررسی ما، منحصر به قالب رباعی است و شامل تأثیرپذیری از دیگر قالبها نمیشود. از آنجا که این اتفاق بارها در رباعیات مولانا اتفاق افتاده و پُر بسامد شده، آن را نه یک اقتباس ساده، بلکه باید یک عامل مهم سبکشناختی به مثابۀ روش برخورد نقّادانۀ مولانا با متون پیشین در نظر گرفت.
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4
چندی پیش دوست گرامی آقای حامد اشراقی پیشنهاد کردند که با پیگیری و کسب اجازه از محضر استاد رباعیات اصیل و محتمل خیام را از نظر آقای میرافضلی از روی کتاب ایشان استخراج کنند و آن را در گنجور در دسترس قرار دهند و هماکنون حاصل زحمت آقای اشراقی در گنجور در دسترس است.
توضیحات بیشتر را اینجا بخوانید:
https://blog.ganjoor.net/1403/12/25/khayyam-mirafzali/
آن را که غمی بُوَد که بتواند گفت
غم از دلِ خود به گفت نتواند رُفت
این طرفهگلیست کز تو ما را بشکفت
نه رنگ توان نمود و نه بوی نهفت
(رسائل العشاق: گ ۱۳۸ر)
این رباعی در چندین متن کهن (با اختلافاتی) آمده و در اغلب آنها نام گویندهٔ رباعی ذکر نشده است. رباعی در نسخهٔ شمارهٔ ۶۵۱ کتابخانهٔ مجلس سنا (تصحیح محمدرضا ضیاء با عنوان «سفینهٔ شاعران قدیم» در جلد سوم متون ایرانی) نیز نقل شده است. مصحح سفینهٔ مذکور، واژهٔ «نتواند» در مصراع دوم را به «بتواند» تغییر داده و در حاشیه نوشته است: «در نسخهٔ ما «نتواند» آمده بود.» (متون ایرانی، دفتر سوم: ۴۷۶).
گفتنی است که ضبط «نتواند» هیچ خللی در معنای بیت وارد نمیکند و مصحح بدون توجه به نص نسخه و احتمالاً به پیروی از چندین متن مصحَح، آن را به «بتواند» تصحیح کرده است. حال به گواهی دستنویس رسائل العشاق و نظر به قدمت آن، ضبط «نتواند» نیز اعتبار مییابد. «نتواند» معنای رباعی را نهتنها مختل نمیکند، که اغراق شاعرانهای دارد: «آنکس که غمی در دلش هست و توانایی بیان آن را دارد، با ابراز و آشکار ساختن آن، نمیتواند دلش را از غم پاک کند. طرفه آنکه ما از تو غمی داریم (که از بیم رسوایی) ذرهای از آن را نمیتوان بیان کرد؛ هرچند در نهایت پنهان نمیماند و رسوا خواهیم شد.»
بعید نیست که کاتبان یا برخی مصححان دیگر هم «نتواند» را به «بتواند» تغییر داده باشند. باید نسخ تمامی آن متنها را دید که از حوصلهٔ این یادداشت خارج است.
مآخذی که متن آنها «بتواند» است: کلیات شمس، ج ۸، ص ۷۱؛ نزهة المجالس، ص ۵۲۹ (بدون نام گوینده)؛ خلاصة الاشعار فی الرباعیات، ص ۳۸ (به نام کمالالدّین اسماعیل)؛ روضة الناظر، گ ۲۹۸پ (بدون نام گوینده)؛ مکتوبات مولانا، ص ۱۲۵؛ نامههای عینالقضات، ج ۲، ص ۳۲۳؛ جامع الستین، ص ۱۳۵؛ همان، ص ۴۸۲؛ لمعة السراج، ص ۲۱۶؛ رَوح الارواح، ص ۵۹۹. نیز بیت نخست بهتنهایی در سندبادنامه (آتش)، ص ۵۳؛ سندبادنامه (کمالالدینی)، ص ۳۹ آمده است.
مآخذی که متن آنها «نتواند» است: رسائل العشاق: گ ۱۳۸ر (بدون نام گوینده)؛ متون ایرانی، دفتر سوم، «سفینۀ شاعران قدیم»، ص ۴۷۶ (بدون نام گوینده)؛ جُنگ رباعیات سعد الهی، گ ۷۵ر (بدون نام گوینده)؛ راحة الارواح، ص ۱۸۲؛ سفینۀ صائب، گ ۳۶پ (به نام مولوی)؛ همان، گ ۱۹۷ر-۱۹۷پ (بدون نام گوینده).
ضمناً بیت دوم این رباعی بهتنهایی در مرزباننامه، ص ۴۷۳؛ معارف بهاءِ ولد، ج ۱، ص ۱۰ نقل شده است.
/channel/PersianManuscripts
« بادهٔ محبّت»
ادهم[ آرتیمانی]
ای ساقی بادهٔ محبّت جامی
ای قاصد منزل وفا پیغامی
تاکی هدف تیر تغافل باشم
لطفی قهری ترحّمی دشنامی
💐💐@rahearwah
چون یوز گرسنه گشته ام دریوزه
از شدت ضعف غرّشم شد زوزه
ماه رمضان برای من یک سال است
هر سیصد و شصت و پنج روزم روزه
#واران
..
"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
/channel/Xatt4