2016///۱۳۹۵ شروع مجدد: 9March2019/// اسفند ماه ۱۳۹۷ زندگی👨👩👧 مالکیت🚧 آزادی🗽 پُست آغازین کانال👇 https://t.me/whynationsfail2019/2
سه نفرینی که، به لطف ایدهفروشان دغلکار، بیش از صد سال است گرفتارمان کرده و انگار، به لطف روشنفکران و ازمابهتران، بنا نیست دست از سرمان بردارد:
نفرین اول: خواست عدالت اجتماعی
نفرین دوم: خواست توسعه آمرانه و دولتی
نفرین سوم: ملیگرایی و خواست «دولت قدرتمند ملی» (که معمولاً هم به نحوی با دو خواست قبلی ترکیب میشود).
از اینها جز استبداد نزاید!
فتحعلی آخوندزاده خدمتگزار وفادار دولت روس بود. وی ترجیح میداد هرگز اعتراضی به ضمیمه شدن خاک ایران به روسیه نکند. او برای نایبالسلطنهای کار میکرده که رئیس هیئت [روسی] امضاکنندهٔ عهدنامهٔ ترکمنچای بود. او از زورگیریهای روسها در جنگهای قفقاز نیز غیرمستقیم حمایت میکرد.
ضیا ابراهیمیЧитать полностью…
فرشاد مومنی همواره بهدنبال مامنی برای فرار از حقایق اقتصاد است. برای او فرق نمیکند روزی در پناه واژه اقتصاد اسلامی پناه میگیرد و آن را مصادره به مطلوب میکند و روزی دیگر اقتصاد توسعه، اقتصاد انسانی یا نهادگرایی!
داود سوریЧитать полностью…
جزم ناسیونالیستی
ایران پس از دههها حاکمیت اسلامگرایی که نوعی مکتب تودهگرای مدرن، ستیزهجو و مروّج مبارزه برای تصرف قدرت است و با دین سنتی دشمنی آشکار دارد، اینسان به سمت مردابی قدیمی بنام ناسیونالیسم برمیگردد؛ ناسیونالیسمی که همانند خلف خود بیپایه، متوهمانه و شبهدینی است. تودههای ایرانی که یک روز مایل به عنادی بیدلیل با آمریکا و اسرائیل بودند اینروزها فیلشان یاد هندوستان کرده و از اسلامگرایی خسته شده و حالا از صاحب همان سفارت، انتظار فرج دارند. جلالخالق! پیشرفت بیشتر از این؟ از سفارتنوردی ظرف چند دهه برسی به چشم امید داشتن به مستاجر اتاق بیضی!
حالا از شدت پوچی و سردرگمی مدتی است به افغانها پیله نموده یا به عربها داغ و درفش نشان میدهند و تازه کشف بزرگی هم کرده، فهمیدهاند «عرب نمیپرستند» و تافتهٔ جدابافته و نژاد خالص آریاییِ صحاری خاورمیانه هستند که اینجا[!] حیف و میل شدهاند! چه خوب میشد اگر کاوهای در بساط پیدا نمیشود اسکندری بیاید و برای این ملت بزرگ کاری بکند. خوب است که در عصر حجر زندگی نمیکنیم و از بلاهت ایرانی آنقدر فیلم و عکس موجود است که اینبار نتواند داستانی جدید سرهم کند و دروغ ببافد و هر گند سیاسی خود را به اسم مغول و تاتار و انگلیس بنویسد.
باری دیوانهوار به دنبال «دیگری» جدید میگردد تا عقدههای خود را خالی کرده و علت عقبماندگی یا وضع بدش را به گردن آن بیاندازد. اسلامگرایی اگر آن «دیگری» را آمریکا و یک دو جین کشور دیگر تعریف میکند، حالا ایرانشهری-ایدئولوژی که نرم نرمک سربرمیآورد- میخواهد ایرانی را از سوراخی جدید باد کند که باز گُر بگیرد و مثل مرحوم آریامهر انگلیسها را به غار برگرداند! گروه اول اگر به جان مذهب افتاده و چنان شیرهٔ آنرا کشیدند که دیگر چیزی باقی نمانده، ایرانشهری میخواهد به جان ادیبان بزرگ تاریخ ایران بیافتد و حکیم طوس را مضحکهٔ خود نماید. شاهنامه را بدست گرفته و هر چه مقتضی میداند را از آن بیرون بکشد. البته اسلامگرایی هم در درون خود ناسیونالیسم پرآتشی دارد که به جا از آن سود میبرد. اگر در انبار رسانهٔ ملی[!] بگردید، چند گونی آهنگ حماسی با مطلع «ای ایران…» پیدا خواهید کرد که از واردات، کشور را بینیاز میکند.
ناسیونالیسم ایرانی مانند اسلامیسم ایرانی همه چیز را برای قدرت میخواهد و اصولاً با همین بهانه آیینهای مذهبی و وطنی را مبتذل میکند. دیر زمانی نگذشته که همه چیز را به اسلام نسبت میدادند و پسوند «اسلامی» را به همه چیز میافزودند؛ از بانکداری و دولت و سیاست گرفته تا اقتصاد و خیابان و غیره. چنان همه چیز را درو کردند که محصولی باقی نگذاشتهاند. ایرانشهری نیز سعی جمیل دارد تا وطندوستی مدنی را بدل به نوعی عقدهگشایی سیاسی، و هتک رقیب خود کند و اینبار بجای «اسلام»، «ایران» را با تعریف و تفسیر انحصاری، چماق کرده، بر سر این و آن بکوبد. قرار است بلاهت ایرانی باز تکرار شود چرا که علیالظاهر درمانی ندارد.
ادامه دارد…
وقتی اصلاحات ارضی شد، شاه دسته دسته از این لولهها که سند مالکیت بود، به هر کدام از روستاییها میداد و یک کاغذی هم دادند به مالکین که دولت پول زمین شما را هشت ساله از زارع میگیرد و به شما پرداخت میکند. مالکین رفتند و مملکت ماند با عدهای زارع. فصل کشت رسید، و دولت گفت، خب زارعین! بروید و بکارید. زارعین گفتند، ما بذری نداریم. دولت گفت، پس سالهای قبل چه میکردید؟ گفتند، سالهای قبل ارباب انباری برای بذر داشت، از او میگرفتیم. لاجرم دولت سراغ وزارت کشاورزی آمریکا رفت تا بذر قرض کند. بعد آمدند گفتند، حالا چگونه محصولات را بفروشیم؟ دولت مامورین وزارت کشاورزی را که هیچوقت کشاورزی نکرده بودند، میفرستد تا به روستاییان آموزش بدهند! آخر سال هم یک دهم سال قبل گندم برداشت نشد. ناچار دولت ایران دست به دامن دولت آمریکا شد که به ما گندم بفروشید! آمریکا هم نه گندم سال جاری یا پارسال خود را بلکه از سیلوی چهارم به ما گندم فروخت. ایران تا قبل از اصلاحات ارضی تولیدکننده گندم مورد نیاز خود بود اما با اصلاحات ارضی همه چیز از بین رفت.
رضا نیازمند؛ معاون وزیر اقتصاد در دههٔ ۱۳۴۰Читать полностью…
چماقکشیهای خیابانی و اتهامزنی ناجوانمردانه به مخالفان سیاسی بعنوان مزدوران بیگانه از ابتکارات جبههٔ ملی بود. آنها این کار را شروع کردند و پس از آن، تودهایها و طرفداران شاه هم بطور گستردهای به کار بستند. شما وقتی عکسها و نوشتههای آنزمان را میبینید فقط شعبان بیمخ و دار و دستهاش را میبینید اما طرفداران جبههٔ ملی را نمیبینید. این یک سانسور شصت ساله است که طرفداران جبهه ملی، مصدقیها و تودهایها در افکار عمومی اعمال کردند.
موسی غنینژادЧитать полностью…
ماجراجوییهای مهندسان اجمتاعی در علوم انسانی؛ مدرسه پلی تکنیک پاریس
📝منتشر شده در
American Institute for Economic Research
✍️مانی بشرزاد
لینک مقاله
مسئله جامعه آزاد
باید درک کرد که مشکلاتی که یک جامعهی آزاد با آن مواجه است، ماهیت فنی ندارند و نمیتوان آنها را با کمک کارشناسان فنی که دانش و دادهی کافی دارند، حل کرد.
به دلیل این محدودیتها، آنچه نیاز داریم همان چیزی است که فرانک نایت—که هایک او را "ممتازترین اقتصاددان-فیلسوف زنده" مینامید—"حکمرانی از طریق گفت و گو" توصیف کرد. نهادهای سیاسی و اقتصادی باید به گونهای طراحی شوند که دانش غیرمتمرکز را به کار گیرند و به افراد اجازه دهند تا هر یک سهم منحصربهفرد خود از اطلاعات را ارائه دهند.
یک جامعهی آزاد، جامعهای است که همواره در حال کشف، تطبیق و کسب دانش جدید است.
همانطور که هایک استدلال کرد: "مسئلهی علوم اجتماعی اساساً این است که انسان چگونه با این جهل بنیادین کنار میآید."
در باب سیاست خارجی(۳)
جنگ اعراب و اسرائیل در راستای ناسیونالیسم عربی-صهیونی بود و ایران میبایست تنها منافع خود را در اولویت قرار میداد نه اینکه دچار احساساتگرایی شده و خود را درگیر جنگ کند. ضمن اینکه ظاهر کار را هم حفظ میکرد. از اینرو اسدالله علم، در عید فطر سال ۱۳۵۲ از مراسم سلامی یاد میکند که در حضور شاه برقرار شده است. در این سلام که در جریان جنگ کیپور برگزار شده، رئیس مجلس ایران در نطق تبریک خود از اعراب جانبداری میکند. این مسئله سبب میشود که شاه برآشفته شود و درگوشی به وی تذکر دهد:
این برادران(اعراب) بزرگترین دشمنان شما هستند خودتان نمیدانید.
من خودم مسلمانم ولی این عرببازی خطرناک است. چنانکه میدانی من مسلمان فناتیک هم هستم ولی این چه کار به عرببازی دارد؟
در باب سیاست خارجی(۱)
پر واضح است که سیاست خارجی انقلابی و ناکارآمد در طول چند دههٔ اخیر چنان ضربهٔ اقتصادی-سیاسی و حتی حیثیتی به ایران و موقعیت اتباعش در منطقه و جهان وارد کرده که جبران آن اولاً سخت، و ثانیاً در صورت تغییر رویکرد، سالها زمان میبرد. دشمنی نابخردانه، بیپروا و ستیزهجویانه با غرب و در راس آن آمریکا اصولاً برخلاف سنت ایرانی در مراودات بینالمللی بود و راهبرد همیشگی «موازنه» که در ایام قاجاریه و پهلوی رعایت میشد را از بیخ و بن برهم زد. آمریکا بعنوان رهبر بلوک غرب و قویترین دولت خارجی، لقب پرطمطراق «شیطان بزرگ» گرفت و کاملاً از دایرهٔ سیاست خارجی ایران حذف شد. به این حد هم اکتفا نگردید و «مبارزه با استکبار» که نماد آن آمریکا بود، بعنوان یک راهبرد خارجی برای کشور در نظر گرفته شد. در واقع ایران-بعنوان دولتی نسبتاً ضعیف- خود را به میدان جنگ با غرب کشاند و البته دست شرق را برخلاف ادعایش رها نکرد و دستاوردی جز شکستهای پیدا و پنهان هم بدست نیاورد. برآورد ضرری که این خطمشی به بار آورد البته مجالی دیگر میطلبد.
اما نگاه به سیاست خارجی ایران در قبل از انقلاب، و مقایسه آن با وضعیت کنونی میتواند رویکرد مناسبتر را تعیین کند. دنیای عهد قاجاریه با دنیای عصر پهلوی تفاوتهای اساسی داشت اما راهبرد «موازنه» در هر دو عهد به کار میآمد. شاید در این بین عهد رضاخان و مصدق، ایام متفاوتی لقب بگیرد که دولت ایران سعی داشت خود را از زمین «موازنه» خارج کرده و بیش از ظرفیت و توان واقعیاش، اظهار وجود کند. رضاخان فردی کاملاً تندرو و نابلد در تعامل با غرب بود و در تنها برخورد خود با بحرانی خارجی، تصمیم غلطی گرفته و بسمت نازیها غش کرد و موجبات خسران و اشغال کشور را فراهم آورد. قبل از آن، برهم زدن احمقانه قرارداد نفت دارسی و سپس تمدید عجولانه و از سر ناچاری آن بلاهت دیگری از اوست که در تاریخ ثبت شده است. عهد مصدق نیز به همین شکل. یک قرارداد اقتصادی-فنی بدل به محشر سیاسی شد و مصدق-پدر دماگوژی ایران- سرآخر در همه چیز ناکام ماند و ایران را به مرز فروپاشی کامل کشاند. او سقوط کرد اما فرهنگ و منش مصدقی همچنان زنده ماند.
برخی نومحافظهکاران شهیر، که کم هم نیستند، انگار تلآویو را با پایتخت ایالاتمتحده اشتباه گرفتهاند!
راسل کرکЧитать полностью…
اهمیت افکار دوراندیشانه
چرا افکار دوراندیشانه مهمتر از افکار عمومی است، هر چند که در دنیای ما افکار عامه، قدرت قابل ملاحظه و تاثیر بالایی هم داشته باشند. افکار دوراندیشانه همیشه به سیاستمداران درجهٔ اول کمک میکند تا عمیقتر از مردم کوچه و بازار یا دانشجویان احمق بیاندیشند و منافع بلندمدت را قربانی محبوبیتهای کوتاهمدت نکنند. دموکراسی تودهای و رژیمهای انقلابی مانعی بزرگ بر سر راه رسیدن رجال دوراندیش به کرسی قدرت هستند چرا که تودهٔ مردم میل دارند اشخاصی را به قدرت برساند که در فریب دادن ماهرترند و وعدههای سرخرمن بیشتری هم میدهند. تودههای نادان ممکن است با دست خود، خودشان را به مهلکه انداخته و دچار مصائبی کنند که از فهم چرایی رخدادنش عاجز باشند.
دفاع از آزادی مردم در برابر خودشان کاری دشوار اما ممکن است. هوسهای زودگذر تودهها میتواند افرادی را به قدرت برساند که در نابودی حقوق و آزادی همان مردم سنگ تمام بگذارند. افکار دوراندیشانه و رجال دوراندیش به بلاهت توده، افسار زده و بر رعایت اصولی ثابت و امتحانشده تاکید میکنند. شاید افکار عمومی زمانی از دشمنی با آمریکا، حمایت کند یا به نابودی اسرائیل عقیده داشته باشد اما رجال دوراندیش به این افکار عمومی حتیالمقدور بها نداده و بر اصول همزیستی مسالمتآمیز تکیه میکنند. شاید تودهها اهمیت و تقدس مالکیت خصوصی را درک ننمایند و دنبال مصادره اموال و کارخانهها باشند، افکار دوراندیشانه اما این موارد را به شدت طرد و نفی میکند. بنابراین آنچه به تصمیمات دوراندیشانه میانجامد، رجال دوراندیش است و چنین رجالی برآمده از نهادهایی باثبات هستند که در عین صلبنبودن و میل به تغییرات طبیعی، از هوسهای توده یا برآمدن سیاستمداران فرصتطلب جلوگیری میکنند.
ما انسانهای مدرن، نمیتوانیم نکتهٔ کاملاً تازهای در اخلاقیات یا سیاست یا هنر کشف کنیم. سنجیدن همهچیز با قضاوت شخصی یا خرد شخصی کاری خطیر است.
جان پافوردЧитать полностью…
میزس، هایک، رتبارد و ناگهان رضاخان!
اگر یک مارکسیست بگوید من لنین و استالین را تمجید میکنم چرا که در راه برپایی مکتب ما کوشش نمودند یا از سویی دیگر یک فاشیست بگوید موسولینی یا هیتلر را بعنوان پیشوا و قائدی بزرگ ستایش میکنم نه تنها مطلب عجیبی نگفته بلکه یک اعتقاد بدیهی و مکتبی را بیان کرده است. مارکسیستها و فاشیستها میبایست سران شوروی، ایتالیای فاشیست و آلمان نازی را ستایش و یا سیاستهای آنان را تایید و تبلیغ کنند اما یک لیبرال و بعضاً یک لیبرتارین چطور میتواند چنین مَنشی را با رضاخان داشته باشد؟ برای او پروپاگاندا برود و کلیشههای تاریخی را تکرار کند؟ نسبت اصول لیبرالیسم با ماهیت حکومت رضاخانی چیست؟ چگونه میتواند خود را لیبرال بداند -یعنی شخصی که به اصول حقوق فردی، بازار آزاد و حکومت نمایندگی باور دارد و هر دولت مدرنی را با چنین سنجهای ارزیابی میکند-اما سعی نظری و عملی او توجیه حکومتی باشد که تحقیقاً ضد تمام این اصول است؟! اسناد، منابع متقن، خاطرات سیاسی و عواقب آن حکومت را نادیده بگیرد و از آن دفاع سیاسی کند و بعد از هایک و میزس و روتبارد دم بزند! روشن است که چنین رویکردی نه تنها اصول لیبرالیسم را نادیده خواهد گرفت بلکه منجر به افتادن در تلهٔ ناسیونالیسم بیجاساز و النهایه سوسیالیسم ملّی خواهد شد. یعنی میل آن بیشتر به سیاستهایی است که تمام بزرگان اقتصاد اتریشی سعی در رد و نقد آن داشتهاند. اصول اتریشی دو چیز را بطور مطلق نفی میکند: ناسیونالیسم و سوسیالیسم را. دو مکتبی که ترجیعبند حکومت رضاخانی بودند و نزدیکی به دولتین شوروی و آلمان نازی گواه این مسئله است. بنابراین با رویکرد جدید عدهای اکتیویست لیبرال[!] که بعضاً حالتی مبتذل و بولتننویسانه بخود میگیرد-مانند توجیه اصلاحات ارضی- جوانمرگ شدن لیبرالیسم کلاسیک در ایران هیچ بعید نیست.
برنامهٔ شاه یک سوسیالیسم تند و عدالت اجتماعی مطلق است.
⚜️امیر اسدالله علم⚜️▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
🟡➣ @IIFOM_CO
⚫️➣ instagram.com/iifom.co
🌐➣ iifom.com
ایران در زندان ایدئولوژی
دههها میگذرد و تکراری مضحک و مایوسکننده در سطح کلان خارجی و داخلی آدمی را مضطر میکند. سقوط آزاد اقتصاد، بیاعتباری بینالمللی، فساد سیستمی و ایضاً پروپاگاندای حداکثری، کشور را در منجلاب فرو برده و اوضاع را روز به روز بدتر و بدتر میکند. در مقابل هم جامعهای ضعیف، اتمیزه، دورو و تا حد زیادی وابسته به دولت قرار دارد که تنها آموخته هر مرتبه از کسی بُت بسازد و همه چیز را پای آن قربانی کند، و به پلیدترین ایدئولوژیها، فرصت عرض اندام دهد. هر چند در تحلیلهای مختلف سعی میشود از «مردم» یا «ملت» قدیسانی مظلوم و مبدایی برای حمله به رقیب سیاسی ساخته شود اما پر واضح است که فرهنگ و طبع همین توده، در شکلگیری، و قبضه کردن قدرت توسط چنین اشخاصی، نقش بسزا و بسیار تعیینکننده داشته است. وقتی صحبت از کشوری بنام ایران میشود منظور همان دولت و مردمی است که عاملانی کنشگر هستند. اگر ایران را چیزی جز از این دو عامل بدانیم دچار خیالات شدهایم. این دو عامل همپوشانیهایی دارند و تحقیقاً تمام مراکز و نهادهای مستقل از دولت-ملت را از بین بردهاند. یک دولت ناکارآمد، ایدئولوژیک و فربه بهمراه جامعهای ضعیف، وابسته، دورو، با افکاری مشوّش ترکیبی است که میتواند هر کشوری را به نابودی بکشاند. براستی آیا راه علاجی هست؟
ناسیونالیسم مضحک؛ از پهلوی تا احمدینژاد
ضیا ابراهیمی
در نمونهی شگفتانگیزی از جابهجایی تاریخی که تنها از ایدئولوژیهای ناسیونالیستی ساخته است، محمدرضا پهلوی و ناسیونالیستهای بیجاساز استوانهٔ کورش را «اولین منشور حقوق بشر» نامیدند (نخستین بار در ۱۳۵۰). اینکه اعلامیهای از سدهٔ ششم پیش از میلاد دربارهٔ حقوق بشر باشد، در حالی که این مفهوم را فیلوزوفهای دورهی روشنگری اروپا تازه در قرن هجدهم ساخته بودند به راستی حیرتانگیز است. تحلیلگران هوشمندتری ادعا کردهاند اعلامیهی کورش در واقع نه اعلامیهی حقوق بشر بلکه مصداق سیاسی زیرکانهای برای جلب حمایت نخبگان مذهبی و اقتصادی بابل بود. مگر نه این که کوروش اگر ایجاب میکرد به استفاده از زور هم متوسل میشد. دوران باستان التفاتی به حقوق بشر نداشت و کوروش هم مستثنا نبود.
به هر روی انتقال موقت استوانه به تهران در سال ۲۰۱۰ مصداق دیگری از ناسیونالیسم بیجاساز و جابهجایی تاریخی به دنبال آورد. رئیسجمهور وقت محمود احمدینژاد فرصت را مغتنم شمرد و آغاز به بهرهبرداری از تب سرسپردگی به ایران پیش از اسلام کرد که هنوز در ایران زنده است. به ویژه در میان کسانی که جمهوری اسلامی را نمیپسندند. احمدینژاد با جسارتی که در جمهوریاسلامی تقریباً سابقه نداشت کوشید تلفیقی از مؤلفههای ایرانی و اسلامی هویت ایرانی که از آغاز پیدایش ناسیونالیسم بیجاساز با هم ناساز شمرده شدهاند پدید آورد. هنگام پردهبرداری از منشور کورش در مراسمی باشکوه، او کورش را «شاه جهان» خواند و رئیس دفترش اسفندیار رحیم مشانی کورش را پیامبر نامید. آنگاه مراسم به مضحکهای واقعی بدل شد و احمدینژاد چفیهای بر شانهی بازیگری که همانند کورش کبیر لباس پوشیده بود انداخت. نمایش طوفانی از اعتراض در پی آورد، از جانب هر دو دستهی طرفداران هویت اسلامی و دوستداران هویت پیشا اسلامی ایران.
پیدایش و گسترش حوزهٔ مطالعات ناسیونالیسم از دههٔ ۱۹۶۰ به بعد سبب اسطورهزدایی از ملتها شده و تا حدود زیادی، هر چند نه تماماً، دربارهٔ ماهیت مدرن و ساختگی آنها اتفاقنظر وجود دارد.
ضیا ابراهیمیЧитать полностью…
یازده میلیارد دلار از قلمافتادگی به روایت مسعود نیلی
Читать полностью…سارتر پس از خواندن «پدیدارشناسی روح» هگل:
بهدشواری میتوانستم از آن سر دربیاورم!Читать полностью…
سوگلی سینمای رانتی
فیلم «موسی» ساختهٔ ابراهیم حاتمیکیا با وجود برخورداری از طلاییترین زمان اکران، تبلیغات گستردهٔ صداوسیما و در اختیار داشتن ۱۹۰ سالن سینما و انواع رانتهای دیگر، تابحال تنها ۲۲ میلیارد تومان فروش داشته است. مخاطبان در مورد آخرین ساختهٔ حاتمیکیا میگویند:
این فیلم از نظر سناریو، کارگردانی و بازیهای اگزجره یک فاجعهٔ سینمایی است.
وقتی قیمت نفت بالا رفت، شاه اصلاً نمیدانست داشت چه کار میکرد.
علینقی عالیخانیЧитать полностью…
کتاب تفسیر «پرتوی از قرآن» طالقانی، سخنرانیهای بهشتی، کتابهای مطهری و یا کتاب «اقتصادنا» سیدمحمد صدر، همه در نگاه اقتصادی به نوعی همسو با دیدگاه چپها هستند. یا سیدقطب بعنوان نظریهپرداز اسلامگرای مصری که تاثیر مهمی بر جهتگیریها داشت.
مسعود نیلیЧитать полностью…
در باب سیاست خارجی(۲)
تحلیل سیاست خارجی قاجاریه فرصتی دیگر میطلبد اما پرداخت به سیاست خارجی پهلوی دوم غرض اصلی است چرا که به عصر ما نزدیکتر، و برای مقایسه مناسبتر است. روش بد حکومت محمدرضا پهلوی که تلفیقی از ناسیونالیسم بیجاساز و سوسیالیسمی تند بود برای هر اهل تحقیقی روشن است. وی شخصیتی متزلزل و پا به گریز داشت و اصولاً برای سلطنت ساخته نشده بود. شاید در بهترین حالت، حد او یک وزیرخارجه عالی بود و نه بیشتر. با وجود این اما سیاست خارجی عصر او در خور توجه و قابل ستایش است. اگر قرار است که از او یاد کنیم بیتردید این بعد حکومت او شایسته تمجید است نه دیکتاتوری، اصلاحات ارضی یا تبختر سطحی او. ایران در عهد پهلوی دوم با اینکه در جنگ سرد و در همسایگی رهبر بلوک شرق، و عهد پساجنگ دوم جهانی، قرار داشت سیاست خارجی در مجموع مقبول و در جهت منافع کشور را پی گرفت. ایران خود را به میدان جنگ سرد نیافکند و توانست توازنی مطلوب میان همسایهٔ کمونیست و متحدان غربی خود ایجاد کند. در دعوای اعراب و اسرائیل کاسهٔ داغتر از آش نشده و ضمن حمایت از قدس شریف، ایران را از عرصهٔ درگیریها دور نگه داشت. این راهبرد موجب شد که ایران موقعیت ویژهای در منطقه پیدا کند و بدل به قدرتی واقعی در خاورمیانه شود.
ذکر بخشهایی از خاطرات اسدالله علم-وزیر دربار- در باب جنگ اعراب و اسرائیل معروف به «جنگ کیپور» (که در ادامه میآید) به فهم ما از سیاست خارجی کارآمد در راستای تامین منافع ملّی کمک خواهد کرد. جنگی که در سال ۱۹۷۳ میان اعراب به رهبری مصر و سوریه و البته با مشارکت اندک سایر ممالک عربی در مقابل اسرائیل درگرفت و دو رهبر بلوک شرق و غرب نیز بصورت نیابتی در آن مشارکت داشتند. شوروی سلاح اعراب را تامین میکرد و آمریکا، سلاح اسرائیل را. این جنگ البته عملکرد بهتری از اعراب را به یادگار گذاشت و آنها توانستند به اسرائیل صدمات بیشتری وارد کنند اما در پایان طرفین به آتشبس رضایت دادند. تحریم نفتی غرب توسط اعراب نیز از پیامدهای این جنگ بود و موجب شوک اول نفتی و پرش قیمت نفت در بازارهای جهانی شد. البته اسرائیل نیز عملکرد متوازنی در جنگ داشت و در نهایت توانست سوریها و مصریها را متوقف نماید.
حافظ منشین بیمِی و معشوق زمانی
کهایّامِ گل و یاسمن و عیدِ صیام است
#حافظ
چـپگـراتـر از همه اعـلـیحـضـرت بود که اصلاحات ارضی کرد.
⚜️فرح پهلوی⚜️▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
🟡➣ @IIFOM_CO
⚫️➣ instagram.com/iifom.co
🌐➣ iifom.com
🥇خوشحالم که توانستم رتبه اول مسابقه سیاست پولی موسسه iea به ارزش ۲۵۰۰ پوند را به دست بیاورم
♦️این مسابقه برای دانشجوهای لیسانس هست و دانشجوها از سراسرانگلیس و بعضی از کشورهای دیگر در این مسابقه شرکت کرده بودند.
موضوع من اقتصاد کلان دوره لنین بود، زمانی که بلشویکها تلاش کردند به اقتصاد بدون پول دست پیدا کنند اما تنها دستاوردشان ابرتورمی بود که اقتصاد شوروی را نابود کرد، این فاجعه نه تنها در دادههای اقتصادی قابل مشاهده است، بلکه رمانهایی به مانند دکتر ژیواگو این نابسامانی اقتصادی را به تصویر میکشند.
داورهای مسابقه از اقتصاددانهای مورد علاقه من بودند که ارائه مقاله و دریافت جایزه مسابقه از آنها تجربهای رویایی بود.
درسگفتارهای عباس امانت دربارهی تاریخ ایران ــ سخن آخر
🔸 در این سلسله درسگفتارها، عباس امانت، استاد بازنشستهی تاریخ در دانشگاه ییل، درباره ساختارهایی در تاریخ ایران صحبت میکند که به باور او از قرنها پیش تا امروز پایدار مانده و زندگی ایرانیان را شکل داده است.
🔸 پیشگفتار
🔸 درس اول: بوم و بر
🔸 درس دوم، ایران و انیران
🔸 درس سوم، درگاه و دیوان
🔸 درس چهارم، دین و دولت
🔸 درس پنجم، بازار و میدان
🔸 درس ششم، بیرون و اندرون
🔸 درس هفتم، رزم و بزم
🔸 درس هشتم، دنیا و آخرت
🔸 پادکست درسگفتارها در اپهای پادگیر با شناسهی NashrAasoo در دسترس هستند.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
سوسیالیسم فقط مسئله کارگر یا طبقهٔ چهارم نیست بلکه بیشتر از هر چیز مسئلهٔ الحاد است، مسئلهٔ تجسد امروزین الحاد است، مسئله برج بابل است که دقیقاً بیخداوند بنا شده، نه از زمین به بهشت رفتن بلکه آوردن بهشت به زمین است.
داستایوفسکیЧитать полностью…
علم نمیتواند همه چیز را توضیح دهد.
نباید دچار علمگرایی شد.
🎬دیدن ویدئو لازم استЧитать полностью…
درود خداوند بر روانی بادЧитать полностью…
که او را خاک برگرفت
و عدل نیز با وی مدفون گشت؛
با حق پیمان بسته بود
که به جای آن بدلی نگزیند،
پس با حق و با ایمان مقرون گشت.