whynationsfail2019 | Unsorted

Telegram-канал whynationsfail2019 - چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

11163

2016///۱۳۹۵ شروع مجدد: 9March2019/// اسفند ماه ۱۳۹۷ زندگی👨‍👩‍👧 مالکیت🚧 آزادی🗽 پُست آغازین کانال👇 https://t.me/whynationsfail2019/2

Subscribe to a channel

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

ایران اما نیازی به چنین غلط‌کاری‌های روشنفکرانه نداشت. همانطور که به دیکتاتوری منور نیازمند نبود. ایران کشوری جدیدالتاسیس نبود که پروژهٔ «ملت‌سازی» بخواهد. آلمان نبود که با سرکوب ایالات غیرپروسی و تحمیلی سراسری در پی تاسیس خود باشد. ترکیهٔ آتاتورکی نبود که از دل جنگ اول سربرآرد و با رویکردی وحشیانه به دنبال سرکوب اقوام غیرترک امپراتوری عثمانی باشد تا «ملت ترک» بسازد. تمام این اقوام جزو قدیمی ایران بودند و سرحدات را پاسداری می‌کردند. زبان فارسی هم چیز نویی نبود. گنجینهٔ ادبی این زبان که شهرهٔ آفاق است و نقش مهم دیوانی و نقش زبان میانجی بودن، سابق بر این هم برقرار بود. وقتی این حماقت روشنفکرانه توسط عده‌ای ایدئولوگ نامتعادل با زور دولت رضاخانی بر سر کسر بزرگی از ایرانیان فرود آمد دستاوردی جزو ستم‌های سیستماتیک و تحقیر اقوام نداشت. بطوریکه ایالت‌های بزرگی مانند آذربایجان، کردستان و خوزستان را براستی آزار داد که عواقب آن هنوز هم کشور را رها نمی‌کند. تبدیل صاحبان طبیعی ایران به جماعتی «غریبه» و تبدیل تهران به خصم و سرور آنها موجب غلط‌کاری بسیاری گشت که هنوز هم عده‌ای آن را عین صواب می‌دانند! این مهم نه تنها در عرصه «زبانی» بلکه در کارزار دینی هم توسط این قماش پی‌جویی شد بطوریکه دین اسلام بعنوان بخش طبیعی تاریخ ایران را نوعی «غریبه» و «تحمیل اعراب» جلوه دادند و با ردیف کردن لاطائلاتی بی سر و ته بر تشدید دوقطبی‌های من‌درآوردی افزودند. امید که این خطاها تکرار نشود.

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

منتشر شد:

⚜️فردگرایی و فلسفهٔ علوم‌اجتماعی⚜️

نویسنده: موری نیوتن راتبارد

مترجم: مهران خسروزاده

انتشارات: دنیای اقتصاد

تعداد صفحات: ۱۴۲

قطع: پالتویی

قیمت: ۱۵۰ هزار تومان

با وجود کمرنگ شدن ظاهری بحث بر سر «روش» در علم اقتصاد، این موضوع همچنان در کانون مهم‌ترین اختلاف‌نظرهای اقتصاددانان قرار دارد و پیگیری جدی تازه‌ترین اختلافات علمی مطرح شده نیز ما را به همین نقطه کانونی باز می‌گرداند. موری راتبارد در این کتاب ضمن برشمردن ایرادات روش‌ علمی متداول در علوم ‌اجتماعی، نشان ‌می‌دهد که روش ‌علمی «مناسب» این حوزه نمی‌تواند به طرفداری از کل‌های اجتماعی در مقابل «وجود معنادار فرد» بایستد و وجود خودآگاهی و اراده آزاد انسان را نادیده بگیرد. در غیاب توجه به مطالعه روش در آموزش عالی، اثری کوتاه و جامع درمورد روش‌شناسی می‌تواند نقطه شروع مناسبی برای علاقه‌مندان و دانشجویان این حوزه فراهم کند.

📌برای تهیهٔ کتاب به‌صورت آنلاین از طریق تارنمای انتشارات دنیای اقتصاد (لینک خرید) اقدام نمایید.

▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬

🟡➣ @IIFOM_CO

⚫️➣ instagram.com/iifom.co

🌐➣ iifom.com

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

نشست‌های گفتار و اندیشه | جلسه ۸۲

با موضوع:
آزادی در اندیشه مدرن

با حضور:
دکتر موسی غنی‌نژاد

زمان: سه‌شنبه ۱۴۰۴/۰۲/۰۹ ، ساعت ۱۸
شیراز، میدان معلم، خیابان همت (ایمان) جنوبی، کوچه ۱۷، نبش فرعی ۱۷/۲

@goftar_andisheh

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

مسجد نصیرالملک-شیراز

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

من همیشه در برابر دوستانی که این مسئله را مطرح می‌کنند که مثلاً سینمای دولتی این مواهب و فواید را داشته است مانند سینمای اکسپرسیونیسم آلمان و سینمای نئوفرمالیستهای روسی در آغاز سینما، گفته‌ام حرف شما درست! ولی این را بگذارید در برابر آنچه هالیوود خلق کرده است و آنچه در تمام این سالها بزرگان سینمای امریکا، با خلق محصولات بسیار متنوع و با کیفیت‌های متفاوت انجام داده‌اند.

امیر قادری

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

فتیش راه‌آهن!

عده‌ای گمان می‌کنند که تاسیس مگاپروژه‌های دولتی بهترین نشانهٔ پیشرفت یک کشور است و اگر ملّتی از قافلهٔ آن عقب افتد حتماً وامانده و صد جای کارش می‌لنگد. البته یکزمانی روند طبیعی اقتصاد یک کشور و رشد آن چنین تجلیّاتی دارد که در آن حرفی نیست. مثلاً در آمریکا که روند طبیعی اقتصادش با آن عمق و حجم تولید ثروت و البته نیازهای خرد و کلان دیگر چنین سازه‌های عظیمی را هم می‌طلبد که عمدتاً توسط خود فعالان اقتصادی طراحی و اجرا شده است. اما در جهان سوم مانند ایران که هنوز در خم کوچهٔ اول صنعت باقی مانده و به زور انواع و اقسام انحصار و رانت تحت لوای «حمایت از تولید ملّی» بنگاه‌های اقتصادی خود را سرپا نگه‌میدارد، به گواه مجریان و سیاسیّون دست‌اندرکار بیشتر جبران‌کنندهٔ «عقده‌»‌های تاریخی بوده است تا طبیعت پیشرفت اقتصادی، و هیچ ارتباطی هم با صرفه‌های بازاری و نبوغ کارآفرینی ندارد.

نمونهٔ تام و تمام چنین مایهٔ غلطی، «راه‌آهن سراسری» در ایران معاصر است که در زمان پهلوی اول احداث شد. ایران البته قبل از آن، خطوط راه‌آهن داشت که در مسیرهایی کوتاه و بین‌شهری ایجاد شد اما راه‌آهن سراسری با سازهٔ مدرن و پیچیده و پرهزینهٔ خاص خود هیچ توجیه اقتصادی نداشته و اگر هم در عهد قاجار میلی به ایجاد آن در میان بود، سرمایهٔ کافی برای احداث آن در دسترس نبوده است. فارغ از این مطلب، ایران نیازی هم به خطوط ریلی گسترده که نیازمند سرمایه‌گذاری هنگفت است، نداشت. جاده‌های زمینی بسیار کم‌خرج‌تر، مناسب‌تر و به‌صرفه‌تر بود و به اقلیم سخت ایران هم بیشتر می‌آمد.

جالب اینکه با وجود گذشت قریب صد سال از تاسیس مگاپروژهٔ پرهزینه و کم‌فایدهٔ راه‌آهن سراسری، که انواع و اقسام منابع، ثابت کرده است که این پروژهٔ عظیم در طراحی خطوط خود آشکارا ابلهانه و غیراقتصادی، در تامین سرمایهٔ خود وابسته به مالیات‌گیری شدید و انحصارات دولتی، و در جریان جنگ دوم عامل تحریک‌کنندهٔ اشغال کشور بوده است، اما برخی از لیبرال‌های ایرانی[!] دخیل این امامزاده‌ای که شفا هم نمی‌دهد را رها نمی‌کنند و از دیدن چند ایستگاه راه‌آهن-با معماری سرد و ساده-به خلسه‌ای عمیق فرو می‌روند که نه توجیه خاصی برای چنین فتیشی وجود دارد و نه به لحاظ تاریخی دیگر در خور اهمیت است.

اگر کسانی به دنبال پروژه‌های بزرگ در شکل ساختمان‌های سنگی مرتفع یا دودکش‌های کارخانه‌های ذوب‌آهن هستند و اینها را نشانه پیشرفت و ترقی تصور می‌کنند بد نیست سری هم به ممالک کمونیستی موجود بزنند. یا در بلوک شرق سابق جست و خیز کنند و ببیند عاقبت کسانی را که چنین تحفه‌های صنعتی در کشکول خود داشته و عاقبت هم منقرض و مدفون شدند. این فتیش مگاپروژه‌ در سابق و اکنون بیشتر ابزار عقده‌گشایی سیاسیّون ایرانی است و به درد تحمیق توده‌های نادان می‌خورد اما هیچ مبنایی در اقتصادآزاد و تولید ثروت طبیعی ایران ندارد. البته تغییری در این مسیر رخ داده و آن این است که اگر سابقاً راه‌آهن و فولاد را نشانه می‌گرفتند، مدتی است به فکر فتح فضا افتاده و میمون به آسمان پرتاب می‌کنند!

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

خرم آن بقعه که آرامگه یار آنجاست
راحت جان و شفای دل بیمار آنجاست

من در این جایْ همین صورت بی‌جانم و بس
دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست

تنم اینجاست سَقیم و دلم آنجاست مُقیم
فلک اینجاست ولی کوکب سیار آنجاست

آخر ای باد صبا بویی اگر می‌آری
سوی شیراز گذر کن که مرا یار آنجاست

درد دل پیش که گویم؟ غم دل با که خورم؟
روم آنجا که مرا مَحرم اسرار آنجاست

نکند میلْ دل من به تماشای چمن
که تماشای دل آنجاست که دلدار آنجاست

سعدی این منزل ویران چه کنی؟ جای تو نیست
رخت بربند که منزلگه احرار آنجاست


⚜️یکم اردیبشهت روز بزرگداشت پادشاه سخن، افصح المتکلمّین، ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف شیرازی متخلّص به «سعدی» گرامی‌باد.⚜️

▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬

🟡➣ @IIFOM_CO

⚫️➣ instagram.com/iifom.co

🌐➣ iifom.com

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

شنیده‌ای که مقالات سعدی از شیراز
همی برند به عالم، چو نافهٔ خُتنی

یکم اردی‌بهشت، روز بزرگداشت افصح‌المتکلمین، شیخ اجل سعدی شیرازی گرامی باد.


#سعدی

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

نکاتی جالب از پیامدهای اصلاحات ارضی به روایت پژوهشگر برجسته «اریک هوگلاند»


*نتایج اصلاحات ارضی عامل مهمی در رکود کشاورزی پس از سال ۱۳۵۰ بود.


*زمانی که سیاست اصلاحات ارضی مدون شد، مقامات حکومتی از نقش «بنه‌ها» در مدیریت تولید کشاورزی بی‌خبر و کاملاً بی‌اطلاع بودند.

*تعاونی‌های کشاورزی قبل از آنکه کمکی به کشاورزان باشند با سرعت تبدیل به وسیله‌ای برای حکومت شدند که از سال ۱۳۴۱ به بعد کنترل خود بر روستاها را گسترش دهد.

*در دورهٔ ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۳، میانگین وام‌های تعاونی به کشاورزان، ۶۰۰ تومان برای هر عضو بود.

*برای همهٔ روستاها، میانگین وام‌های گرفته شده از طریق تعاونی‌ها در اواخر دههٔ ۱۳۵۰ به زحمت به ۳۵٪ می‌رسید.

*پرگویی دربارهٔ اهمیت رفاه طبقهٔ کشاورز کار همیشگی شاه و مشاورانش بود.

*سیاست‌های اعتباری بلندمدت حکومت، تاثیری منفی بر تولید کلی کشاورزی گذاشت.

*گندم حدود ۷۵٪ از کل محصولی را تشکیل می‌داد که کشاورزان مالک در ایران تولید می‌کردند.

*در سال ۱۳۵۳ فقط ۸۵ تن گندم از کشاورزان ایرانی خریداری شد اما دولت ۱/۲۵ میلیون تن گندم-با قیمت بیشتر از گندم داخلی- از خارج وارد نمود.

*تقسیم اراضی به بخش اعظم زارعان نفع مادی نرساند.

*تقریباً نیمی از جمعیت روستانشین یعنی کارگران کشاورزی، اصلاً زمینی بدست نیاوردند.

*اکثریت قریب به اتفاق روستانشینان نسبت به قبل از اجرای برنامه، شرایط اقتصادی بهتری نداشتند.

*موقعیت هزاران خانوادهٔ روستانشین در طول دههٔ انقلابی چهل، عملاً بدتر شد.

*تا اواسط دههٔ پنجاه مهاجرت به شهرها ابعاد دسته‌جمعی به خود گرفت. در همهٔ شهرها محله‌های کثیف و بی‌قواره‌ای برای سکان تازه‌واردان روستایی سربرآورد.

*دست‌کم ۲ میلیون روستایی در فاصلهٔ سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ به شهرها مهاجرت کردند.

*حدود ۷۰٪ مردان جوان روستاها تا سال ۱۳۵۷ به مراکز شهری مهاجرت کرده بودند.

*تا سال ۱۳۵۶، هزینهٔ واردات مواد غذایی، ۲/۶ میلیارد دلار در سال بود.

*فروش زمینی که طبق برنامهٔ اصلاحات ارضی نصیب زارع شده بود از لحاظ قانونی ممنوع بود.

*برای حکومت مهم‌ترین دستاورد اصلاحات ارضی، تغییرات اجتماعی-اقتصادی در وضع روستاها نبود، بلکه گسترش سلطهٔ خویش در روستاها بود.

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

ایدئولوگ‌ها معمولاً بسیار منافق و ریاکارند. نمونه‌اش همین جناب برنی ساندرز که در جریان تور سخنرانی‌هایش بر علیه «الیگارشی» در طی فقط یک ماه ۲۲۱هزار دلار خرج پروازهایش با جت خصوصی شده است.

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

کدام یک از پادشاهان قاجاریه را می‌پسندید؟

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

✍️ریشه تمامیت خواهی، مهندسی اجتماعی است
جایی که هایک با آیزیا برلین به اتفاق نظر می‌رسند

📝مانی بشرزاد
منتشر شده در American Institute for Economic Research

https://thedailyeconomy.org/article/the-root-of-totalitarianism-is-social-engineering/

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

Art - Timelapse

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

اختراع چرخ و اخلاق از نو!

بلاهت انسان انقلابی-که غالباً فردی است مفتون شدهٔ ایدئولوژی‌ها و حتی مدفون شده در زیر آنها- این است که می‌خواهد «اخلاق» یا «جامعه» را از نو اختراع کند. اینرا به عینه می‌توان در اغلب ایدئولوژی‌های مدرن یافت. شاید با تسامح، لیبرالیسم را بتوان از این غلظت معاف نمود. لیبرالیسم این خاصیت را دارد که با آهنگی آرام و طبیعی سربرآورد لاجرم تغییراتی در دنیای قدیم ایجاد کند، اما باقی می‌خواهند کن‌فیکون کنند و انسانی نو بسازند.

مثلی است در سرمایه‌داری که یک کنشگر اقتصادی چرا باید تمام ابزار تولید یا حتی قطعات ساخت یک کالا را خود از صفر بسازد. دستاوردهای پیشینیان پیش‌روی اوست. عاقلانه نیست که هر چه از گذشته باقی مانده را به دور انداخته و خود مدعی تولید همه چیز شود. تا حد زیادی احمقانه است که یک فعال بازاری حتی خیال کند باید خود همه چیز را تهیه یا ابداع نماید و الا یک جای کارش می‌لنگد. تجربه، یا آزمون و خطای دیگران کلاس درس رایگانی است که او در اختیار دارد.

باری وقتی انسان نمی‌تواند در اقتصاد مدعی اختراع چرخ از نو شود چرا باید چنین توهمی را در عرصهٔ بسیار حساس و پیچیده‌تر اخلاق یا نظم اجتماعی در ذهن خود بپرواند. با اخلاقیات ادیان عناد ورزد و شرارت و فضائل بشری را تغییر دهد. چنین خبط دهشتناکی نخستین بار در انقلاب فرانسه-این دستاورد شیطان- رخ داد و به چنان مضحکه‌ای بدل شد که زانو زدن در برابر صلیب هم کفارهٔ چنین گناه کبیره‌ای را نمی‌دهد. رهبران کلیسا تا اندازه‌ای فاسد بودند اما اصول مسیحی فاسد نبود. اخلاقیات آن از پسِ قرن‌ها تثبیت شده و هیچ عاقلی لاطائلات ولتر و هلوسیوس را به آن ترجیح نمی‌داد، یا به دنبال فیلوزوف‌های نادان راه نمی‌افتد که چرخ اخلاق یا جامعه را از نو اختراع کند.

این موهومات مدرن وقتی در کمونیسم به اعلی درجه رسید، انسان را از سگ کمتر نمود. سگ در جامعهٔ انسانی حقوق و احترامی دارد که انسان در کمونیسم-این افیون روشنفکران- نداشت. این نتیجهٔ ایدهٔ اختراع اخلاق و جامعه از نو است. انسانی بسازیم در طراز نوین انقلاب ما. جامعه‌ای بسازیم با مالکیت عمومی و تنها مبتنی بر «نیاز»! همه‌اش موهومات بود و اباطیل. انسان قرار نیست در اخلاقیات کشف جدیدی کند و بیش از توان خود کاغذ سیاه نماید. باید به دستاورد قدما احترام بگذارد و آرام بگیرد و الا سیلاب گندش، همه را خفه خواهد کرد.

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

ایران باید به جناح غرب ملحق شود

«موازنه» در سیاست خارجی معجزه نمی‌کند اما پادزهری مهم برای زهر‌ قدرتهای بین‌المللی است. ایران هیچگاه به تنهایی نتوانسته و نمی‌تواند گلیم‌اش را از آب بیرون بکشد. هیچ کشوری نمی‌تواند البته. حتی پس از انقلاب ۱۳۵۷ که ادعای «استقلال» نظام جدید گوش هفت فلک را کر می‌کرد، و تمام خشم و غضب‌ها نثار غرب و در راس آن آمریکا می‌شد و گهگاهی برای حفظ ظاهر، شعار مرگ بر شوروی را هم به آن می‌افزود، همیشه دل در گرو شرق کمونیست داشت. روابط دوستانه و نزدیک با رژیم‌هایی مانند کوبا، کره‌شمالی و آلبانی از یکطرف و از سویی دیگر اتحاد با سوریه بعثی و لیبی از طرف دیگر نشانهٔ بارز بازی در زمین شرق انقلابی بود. نباید فراموش کرد که در تابستان ۱۳۶۸ هاشمی رفسنجانی در سفری محرمانه راهی شوروی شد و توافق تسلیحاتی با رژیم رو به زوال آن امضا کرد. گورباچف رهبر شوروی در همین رابطه اظهار داشت که «حزب[کمونیست] تصویب کرده هر چه ایران می‌خواهد بدهند؛ میگ، تانک، موشک.»

بنابراین «نه غربی» بدل به هویت سیاسی پر قدرتی شد که تودهٔ عوام را هم با خود به این طرف و آن طرف می‌کشاند، و بازار مکارهٔ سیاست داخلی را قبضه کرد. و اما «نه شرقی» مضحکه‌ای که تنها در حد لفظ و شعار باقی ماند. وابستگی فکری و استراتژیک به شرق کمونیست اظهر من الشمس بود. ایران از راهبرد موازنه خود در قبل از انقلاب و اتحاد با غرب-ولو اینکه شاه پس از گرانی نفت متکبر و تا اندازه‌ای بی‌پروا شده بود و بیش از توان حقیقی‌اش اظهار وجود می‌کرد- سود بسیار برد. حتی در بحبوحهٔ انقلاب با اینکه روابط نسبتاً خوبی با غرب داشت اما چین و شوروی نیز با دولت وقت ایران روابطی نزدیک داشتند. اما انقلاب همه چیز را دگرگون کرد. غرب بدل به شیطان شد و شرق راه خود را به ایران باز کرد. بعدها روسیه و سپس چین بدل به نزدیکترین دولت‌ها در سیاست خارجی و اقتصاد به ایران شدند و بجای اینکه بدل به متحدی قابل اعتماد شوند، همیشه دولت ایران را وجه‌المصالحه خود با غرب نموده و نهایت سؤاستفاده را هم نمودند. ایران متوهم و شرق‌زده بجای اینکه به راهبرد موازنه خود برگردد و از شرق و غرب در جهت منافع خود استفاده کند چنان به هویت آمریکاستیزانه و احمقانهٔ خود خو گرفته بود که حاضر شد منافع بلندمدت اقتصادی و ژئوپلتیک خود را قربانی نماید اما اتفاق با غرب را نپذیرد.

اینسان که حوادثی مسلسل‌وار و بزرگ منجر به نوعی استیصال عریان سیاسی و اقتصادی در کشور شده راه معقول این است که ایران با آغوش باز فرصت اتحاد با غرب(اروپا و آمریکا) را غنیمت شمرد و از توهمات انقلابی دست بردارد. اگر توده، سابقاً با این توهمات مبارزه‌جویانه همراهی می‌کرد اینروزها پشیمان شده و آرزویی جز ثبات و آرامش اقتصادی در ذهن ندارد. دولت هم برای بقای خود دیگر راهی جز اتحاد اقتصادی و سیاسی با غرب ندارد. درهای کشور بروی سرمایه‌گذران غربی باید گشوده شده و از ورود آنها به شایستگی استقبال گردد. در غیر این صورت سایهٔ جنگ روز به روز گسترده‌تر، و عاقبت به واقعیتی تلخ بدل خواهد شد.

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

ایران و ایرانی بودن

ایران بعنوان یک قلمرو سیاسی با مرکزیت‌های مختلف از جمله تبریز، قزوین، اصفهان، مشهد، شیراز و در نهایت طهران سابقه‌ای بس طولانی دارد. نظمی که در ترکیب «ممالک محروسه» به روشنی قابل فهم است. مرزهایش کم و زیاد شده اما از عهد قاجار توانسته(و تا حدی هم خوش‌شانس بوده) که قلمرو اصلی خود را حفظ نماید. سرزمینی جدید‌التاسیس نیست و مرزهایش را دیگران ترسیم نکرده‌اند. وجود دولت مرکزی نیز در آن جدید نیست هر چند ماهیت، گستردگی و سبعیت آن در پسامشروطه و خصوصاً با روی کار آمدن دیکتاتوری رضاخانی بشدت تغییر کرده است. اما غرض اصلی در این مجال، توضیح «ایرانی بودن» است. اینکه ایرانی بودن اصولاً به چه معناست.

در زمان پیشامشروطه ایرانی بودن در سطح سیاسی آن تعریف واضحی داشت: رعایا، اشراف، علما، اهل دیوان و رجال طراز اولی که تبعهٔ شاه ایران هستند. یعنی اصولاً وقتی شخصی به دنبال معرفی هویت سرزمینی خود بود آنرا با محوریت «پادشاه» تعیین می‌کرد. این هویت سیاسی ارتباطی هم به زبان، قومیت، حتی دین و محل سکونت او نداشت. هر چند برای کسر بزرگی از مردم در دنیای قدیم، وطن اصولاً محل زندگی و کسب‌وکارشان بود. حوادث پسامشروطه خاصه وقوع جنگ اول و جلوداری طیفی از روشنفکران رادیکال، چپ‌گرا و سپس ملی‌گرا، مفاهیم جدیدی را در سطح کلان، وارد ادبیات سیاسی ایران می‌کند. کسانیکه در مشروطه گند زدند، بعدها در برلین-شهرآشوب اروپا- سکنی گزیده و همچون مقلدی ناشی هر چه در آلمان می‌بینند را برای ایران در سر می‌پرورانند. در فکر ملت‌سازی می‌افتند که نه ایران بدان نیاز داشت و نه اصولاً کمبودی حس میشد. مانند دستپختی که بعدها در پی‌ریزی «دیکتاتوری منوّر» در سر داشتند در حالیکه ایران به چنین بلیه‌ای هیچ احتیاجی نداشت. روشنفکر چون غرق در انتزاع و تقلید‌های ناشیانه است، سراب را همیشه آب تصور می‌کند.

از توضیح و پیامدهای دیکتاتوری منوّر عبور می‌کنیم و مختصراً به ایدئولوژی «ملت‌سازی» آنها می‌پردازیم. اندک زمانی از مشروطه و جنگ اول نگذشته بود که در برلین به این فکر افتادند که باید هویت ملّی تعریف کنیم، ملّت بسازیم! عده‌ای هم آشکارا می‌گفتند این ملت را باید آدم کنیم! کارخانهٔ آدم‌سازی راه بیاندازیم. البته عاقبت سرشان را در همان کارخانه، زیر آب کردند و در اوج نکبت جان دادند. خود کرده را تدبیر نیست! باری گفتند حالا ایرانی بودن را چطور تعریف کنیم؟ وقتی پادشاه را تحقیر و حتی عزل کردیم، مشروطه را به گند کشیدیم و کشور را به هرج و مرج، بیاییم یک ایرانی انتزاعی درست کنیم و دم از زبان ملی، فرهنگ ملی، دولت ملی و غیره بزنیم. ایرانی یعنی کسی که زبان فارسی صحبت می‌کند، به فرهنگ ملّی[دولتی] برساختهٔ ما باور دارد و عبد ذلیل و ناچیز دولت ملّی قائد اعظم ماست. آن تعریف قدمایی و متکثر و طبیعی را از بین ببریم و مهملی انتزاعی را به زور آموزش و پرورش و دشنهٔ آژان به این و آن فرو کنیم.

البته روشن است که زبان فارسی، زبانی مهم از زبان‌های قلمرو سیاسی ایران، دارای گنجینهٔ ادبی گرانبها و زبان نوشتار اهل دیوان بوده و است اما ایرانی بودن با زبان فارسی تعریف نمی‌شود. شما ایرانی هستید چون در قلمرو سیاسی مشخصی زندگی می‌کنید، سابقاً (قبل از ۱۳۰۴) تبعهٔ پادشاه و سپس ملتزم به قانون اساسی مشروطه بودید، ولو که ترک، کرد، لر، عرب، بلوچ، ترکمن، و یا از هر مذهب و قومی دیگری باشید. نه اینکه زبان فارسی باید بدانید یا به یک فرهنگ ملّی پایبند باشید یا حتی از هر ارعاب دولتی تبعیت کنید. دستکاری (مهندسی) ایرانیان از جهات مختلف در کنار تحمیل دیکتاتوری سیاسی بر کشور، یکی دیگر از غلط‌های بزرگ روشنفکران کج‌اندیش بوده است. همان‌ها که هر ظلم و ستمی را در جهت دستیابی به انتزاعیات ذهنی خود واجب و لازم می‌دانستند. سرکوب وحشیانه ایلات و عشایر، تحمیل ناصواب زبان فارسی به کسر بزرگی از ایرانیان غیرفارسی زبان و سپس تربیت پادگانی و تحمیل دروغ‌های تاریخی در پروژهٔ ناموجه ملت‌سازی که پیامدهای آن بعضاً با سؤ استفاده جریانات چپ موجب بلواهای سیاسی در مناطقی از کشور شد و حس «غریبه‌بودن» یا «دیگری‌بودن» در اقوام کشور و کسری از ایرانیان را ایجاد کرد.

ادامه دارد…

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

نقاشی قاجاری «شاهدخت»


رقم کمترین سیدمحمد الحسینی الامامی الاصفهانی

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

♦️چرا چپ‌گرایی از میان نمی‌رود؟
✍🏻فاضل غیبی

🔻بخش هایی از مطلب:
▪️در طول بیش از یک سده از زمان انتشار «کاپیتال» مارکس تا فروپاشی بلوک کمونیستی یکی از باورهای چپ‌ها این بود که مارکسیسم تئوری علمی است و پیروزی سوسیالیسم و کمونیسم جبر تاریخ! بنابراین با فروپاشی شوروی انتظار می‌رفت تا حزب‌ها و جریان‌های کمونیستی خود را منحل کنند، زیرا فروپاشی امپراتوری کمونیستی روشنگر این نیز بود که مارکسیسم نه تنها نظریه‌ای علمی نیست، بلکه مجموعه‌ای از توهمات بیگانه با واقعیت‌های اجتماعی و اقتصادی را در برمی‌گیرد.

▪️تأیید تاریخی دیگر آنکه بساط آن‌همه دانشگاه و نهادهای تحقیقی و تبلیغی برای مارکسیسم در کشورهای کمونیستی و هزاران کتابی که هرساله در همه جای دنیا در این‌باره منتشر می‌شد، به یک‌باره برچیده شد و اثری از «متخصصان عالی‌قدر تئوری جهان‌شمول» بر جای نماند!

▪️با این‌همه نه تنها شاهدیم که سازمان‌های چپ همچنان پابرجا هستند بلکه حتی امروزه نیز به شکلی چشمگیر در بسیاری فعالیت‌ها (مانند تظاهرات ضداسرائیلی) حضور دارند....

▪️البته پدیدۀ احیای جریان چپ نه تنها در میان ایرانیان بلکه در دیگر کشورها نیز مشاهده می‌شود و این واقعیت باعث شده است تا در دهۀ گذشته شماری از اندیشمندان دیگربار دربارۀ ماهیت مارکسیسم به ژرف‌اندیشی بپردازند. از جمله فیلسوف انگلیسی راجر اسکروتن که در آخرین کتاب خود به نام «ابلهان، کلاه‌برداران و آتش‌افروزان» (۲۰۱۵ م.) درونمایۀ «اندیشمندان» چپ را در دو سدۀ گذشته موردبررسی نوینی قرار داده است.

▪️او در پاسخ بدین پرسش که «”چپ” چیست؟» می‌نویسد، ‌چپ‌ها باور دارند که تفاوت دارایی‌ها و نابرابری در میزان ثروت‌، به ضرب‌وزور طبقۀ حاکم برقرارشده است. بدین سبب چپ‌ها در مخالفت با نظام حاکم خود را پیشاهنگان مبارزه برای برقراری عدالت اجتماعی می‌بینند. در این میان کوشش برای تحقق عدالت اجتماعی به مبارزه با همۀ نهادها و سنت‌هایی بدل شده است که از نگاه چپ‌ها پایه‌های چیرگی «بورژوازی» را تشکیل می‌دهند....

▪️راجر اسکروتن در کتاب خود همۀ سویه‌های جریان چپ را، از نقد تئوری اقتصادی مارکس تا نظریات فیلسوفان چپ‌گرای اروپایی، به‌نقد می‌کشد، چنان‌که در اینجا حتی به اشاره‌ای نیز به همۀ جوانب کتاب مزبور نمی‌توان پرداخت. از این‌رو تنها به دو سه نکته از دیدگاه یک ایرانی بسنده می‌کنم.

▪️نویسندۀ کتاب برای بررسی بنیادین مارکسیسم چنین آغاز می‌کند که مارکس در «کاپیتال» این پرسش را مطرح کرد که چه پدیدۀ مشترکی در مثلاً یک کیلوگرم آهن و مقدار مشخصی گندم وجود دارد که این دو باهم مبادله می‌شوند؟ و پاسخ می‌دهد که در هر کالایی میزان مشخصی «ارزش مبادله» وجود دارد. بدین معنی، مارکس «ماتریالیست»، مفهومی ذهنی را بنیان نقد خود از نظام سرمایه‌داری قرار می‌دهد و اصل «عرضه و تقاضا» را که برای هزاران سال با اتکا به شیوۀ «آزمون‌وخطا» با واقعیت زندگی پیوند نزدیک داشت نادیده می‌گیرد و فراتر از آن، بر پایۀ این مفهوم ذهنی، نظامی فکری را طرح‌ریزی می‌کند که به وسیلۀ پیروان او «تکامل» می‌یابد و از همان خشت نخست تا ثریای آن یعنی «تئوری امپریالیسم» بر تصورهای ذهنی استوار است و هدفی جز توجیه سرنگونی «سرمایه‌داری» ندارد؛ اما از آنجا که این نظریه با واقعیت‌های اقتصادی بیگانه بود در هیچ جامعه‌ای باعث تحولی مثبت نشد. از سوی دیگر، «سرمایه‌داری» که به تصور مارکس از بدو پیدایش در حال کندن گور خود بود، به‌طور واقعی پیوسته تواناتر گشت و «امپریالیسم» که بازهم بر مبنای توهم چپ‌ها باید از بحرانی به بحران دیگر فرومی‌‌غلتید، با چیرگی بر «بحران‌های رشد» با شتاب به پیش می‌رود.

▪️مارکسیست‌ها با الهام از مارکس که انتقاد ایدئولوژیک خود به اقتصاد آزاد را علمی قلمداد می‌کرد و تمامی دیگر تئوری‌ها را ایدئولوژی می‌نامید، از یک‌سو همۀ جنایت‌های تاریخی کمونیست‌ها، از شوروی دوران لنین و استالین تا کامبوج و کشتارهای میلیونی در چین را به سکوت وامی‌گذارند، و از سوی دیگر همۀ جنگ‌ها و تدبیرها برای پیشگیری از گسترش کمونیسم، از ویتنام تا آنگولا و از اسپانیا تا ایران، را به عنوان چنگ‌اندازی امپریالیستی جلوه می‌دهند، تا به حدی که ایالات متحد آمریکا را نه به عنوان رهایی‌بخش بشریت از تسلط کمونیسم بلکه عامل عمدۀ درگرفتن جنگ‌ها و خونریزی‌های پُرشمار سدۀ گذشته وانمود می‌کنند.

◾️تأیید دیگر بر واقع‌گریزی در عین کوشش مداوم تبلیغی این است که در «ادبیات چپ» هیچ‌گاه سخنی دربارۀ جریانات «راست‌گرا»، «ملی‌گرا» و یا لیبرال به میان نمی‌آید، بلکه تنها با «راست‌گرایی افراطی»، «ملی‌گرایی افراطی» و یا «لیبرالیسم افراطی» روبروییم!

#مقاله #چپ_گرایی #روشنفکران #مارکسیسم #کمونیسم #عدالت_اجتماعی #بورژوازی #سرمایه‌_داری
♟ #liberty
🗞 @andishee_noo 🍃

🔻ادامه مطلب را از اینجا بخوانید🔻

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

اصل این ترتیب و قانون اساسی و اعتبار به اکثریت آرا، اگر چه در امور مباحهٔ بالاصل هم باشد چون بر وجه قانون‌ْ التزام شده، و می‌شود، حرام تشریعی و بدعت در دین است. مباح را هم، اگر التزام به آن نمایند و لازم بدانند و بر مخالفت آن، جزا مرتب نمایند، حرام است. مطالب دولتی و دستورات آن، همه وقت بود، لکن مّسَلّم بود که این قواعد، خارج از دین است.

رسالهٔ حرمت مشروطه
فضل‌الله نوری

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

آدمی نوزاد متولد می‌شود، به نوجوانی می‌رسد، از مرز جوانی می‌گذرد، زندگی مستقلش را آغاز می‌کند و سرانجام قبل از آن که دفتر زندگی‌‌اش بسته شود به کودکی باز می‌گردد.

آکیرا کوروساوا

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

اگر دیدید اقتصاددانان «ارزشی» یا بقیه برادران «ارزشی» طرفدار اقتصاد آزاد شدند، حتی یک لحظه هم فکر نکنید که اینها به خاطر احترام به حقوق مالکیت (یا به خاطر شرع و مذهب، با به خاطر آزادی، یا به خاطر رفاه مردمان) است که چنین شده‌اند. خیر! فهمیده‌اند که قدرت اقتصادی یک کشور در گرو مقداری آزادی اقتصادی است. اینها در حقیقت دنبال دولت قوی‌ترند و دولت قوی‌تر اقتصاد قوی‌تر می‌طلبد، و اقتصاد قوی‌تر آزادی اقتصادی در درجاتی را نیاز دارد!

همین نکته در مورد بسیاری دیگر از روشنفکران (از جمله خیلی ملی‌گراها) که اکنون طرفدار آزادی اقتصادی‌اند صادق است. دم خروس‌شان در «ولی» و «اما»های آنها خودش را نشان می‌دهد.

آنچه که برای همه اینها اصل است آخر کار پرستش دولت است: دیروز در لوای سوسیالیسم، امروز در لوای «اقتصاد آزاد، اما...»!

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

دوران پنجاه سالۀ سلطنت ناصرالدین شاه، نسبتاً دوران امن و آرامی بود و امکان پرداختن به امور هنری و تجمل ذوقی برای درباریان، شاهزادگان و اشراف و ثروتمندان تا حدی وجود داشت. خود شاه هم از ذوق بی‌بهره نبود یا لااقل به داشتن آن و علاقه به هنر تظاهر می‌کرد. چند طرح و سفرنامه از او باقی مانده است. تحول اجتماع ایران در رابطه با غرب، آرامش نسبی اما طولانی، و هنردوستی شاه و به تقلید از او تظاهر درباریان و اشراف به هنردوستی، مجموعهٔ این عوامل سبب شد که هنر و صنایع ظریف در عهد قاجار رونق پیدا کند. معماری، حجاری، نقاشی، تذهیب، خوشنویسی، کاشیکاری، گچ‌بری، خاتم‌سازی، زرگری و میناکاری جانی تازه گرفت.

شاهرخ مسکوب

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

چرا ایرانی درک درستی ندارد؟

وجود افکار عمومی در ایران مانند اغلب مناطق دنیا عمر چندان زیادی ندارد. اوج آن را می‌توان در انقلاب ۱۳۵۷ دانست که جمعیت عظیمی، در ماه‌های پایانی به خیابان ریخته و خواستار تغییرات بزرگ شدند. چنین حضور توده‌ای گسترده، در ایران سابقه‌ای نداشته است. خصوصاً که مطالبات سیاسی و حتی ایدئولوژیک هم داشته باشد. البته دنیای قدیم از اعتراضات کوچک و بزرگ رعایا پُر بود. اما این اعتراضات، عمدتاً یا ناشی از کمبود نان و مایحتاج اصلی بوده است یا شکایت از ظلم گماشتهٔ حکومت که باید توسط شاه عزل میشد و تغییر می‌کرد. جنگ بر سر قدرت از دایرهٔ مطالبات رعایا خارج بود.

بنابراین افکار عمومی در عصر مدرن خصوصاً قرن بیستم بدل به قدرتی سیاسی شد. رهبران پوپولیست و فرصت‌طلب از ضعف درایت و سیاست‌های ناکارآمد حکومت مستقر استفاده کرده، و با کمک توده‌های معترض، تغییرات سیاسی بزرگ را مطالبه کردند. در ایران همچنین حادثه‌ای رخ داد و کشور با انقلابی همه‌جانبه مواجه شد. اما با وجود گذشت دهه‌ها و دسترسی به منابع بسیار، عامهٔ مردم هنوز هیچ درک درستی نه از حکومت سابق و نه وضع فعلی کشور دارند، و تنها نوعی خشم فروخفته در آنها دیده می‌شود. البته باید اعتراف کرد که رسیدن به یک فهم درست از تاریخ و راه‌حل‌های مطلوب، کاری بسیار سخت و نیازمند بهره‌مندی از تجربه و دانش کافی است و روشن است که تودهٔ مردم از آن برخوردار نیستند و تنها در میان فرقه‌های سیاسی وامانده‌اند.

ایران اصولاً تهی شده است و مانند یک دیوانه تنها نهادهای خود را ویران می‌کند بدون اینکه برای آن جایگزینی بهتر داشته باشد. از طرفی ساخت سنتی خود را کاملاً از بین برده و جز قدرت ِ دولتی نفتی چیزی برای خود باقی نگذاشته است. یعنی نتوانسته نظم سنتی را با تغییرات تدریجی ترکیب کند و ضمن همسویی آرام با تجدد و بهره‌مندی از درآمدهای نفتی، به کشوری نسبتاً متوسط در جهان بدل شود. از طرف دیگر فاقد هر گونه رژیم دموکراتیک ولو با انتخابات دو حزبی است و در طول صد سال اخیر حتی نتوانسته چند حزب قدیمی و نسبتاً نرمال تشکیل دهد. فرقه‌های سیاسی‌اش بیشتر شبیه لات‌های چاله‌میدانی (با کروات یا ریش) و یا چریک‌های کلمبیایی قدری معتدل شده‌اند. هیچ سابقه‌ای هم از رواداری در انتخابات و رقابت دموکراتیک وجود ندارد. تنها دستاورد تاسیس نوعی دیکتاتوری مرکزگرا بوده است.

باری تودهٔ ایرانی در چنین وضعیتی روشن است که نمی‌تواند نسبتاً درست و معتدل فکر کند. همیشه میل به بازگشت به گذشته[توهمی همیشگی] در آن وجود دارد بدون اینکه درکی درست از گذشته و حال خود داشته باشد. بی‌تردید تجربهٔ صد سال اخیر کلکسیونی از بلاهت ایرانی از هر نوع آن است که به هیچ جای مثبتی نیانجامیده و همیشه یک دو قطبی شدید را در جامعه حفظ کرده است. مسئله اصلی-در حقیقت باگ اصلی- در اندیشهٔ ایرانی و فهم او از راه ترقی و پیشرفت نهفته است. از همان اوان مشروطه به جاده‌ای غلط افتاد و هیچگاه از آن مسیر خارج نشد. وقتی ایرانی فهم خود از گذشته(مثلا اوضاع حکومت پهلوی) را از شبکه منتو بگیرد، مثل این می‌ماند که فهم خود از وضع واقعی کشور را از صداوسیما دریافته باشد! این نحوهٔ آشنایی با تاریخ مثل دو روی یک سکه‌‌اند و علاج کار را نمی‌کند.

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

اصلاحات ارضی از نگاه هوش مصنوعی

تحلیل «اصلاحات ارضی» با رویکرد فون میزس، اقتصاددان مکتب اتریشی که بر بازار آزاد، حقوق مالکیت خصوصی و محدودیت مداخلهٔ دولت تأکید داشت، نشان‌دهندهٔ تضادهای اساسی این سیاست با اصول لیبرالیسم کلاسیک است. در ادامه، این موضوع از جنبه‌های مختلف بررسی می‌شود:

-——————————

۱. نقض حقوق مالکیّت و اجبار دولتی 

فون میزس در کتاب «Human Action (1966)» تأکید می‌کند که «حقوق مالکیت، پیش شرط ضروری برای همکاری صلح‌آمیز در جامعه است». او هرگونه سلب مالکیّت دولتی را نقض آزادی‌های فردی می‌داند. اصلاحات ارضی ایران، با الهام از مدل‌های سوسیالیستیِ برنامه‌ریزی شده (مشابه تجربهٔ شوروی)، مالکان زمین‌ها را مجبور به فروش اجباری کرد. این اقدام با مطالعات جیمز اسکات در کتاب *Seeing Like a State* (1998) همسو است که نشان می‌دهد پروژه‌های مدرنیزاسیون دولتی اغلب به جای بهبود زندگی روستاییان، به فروپاشی ساختارهای سنتی می‌انجامند. 

---

۲. شکست برنامه‌ریزی متمرکز 

مطابق نظریه میزس در *Economic Calculation in the Socialist Commonwealth* (1920)، دولتها قادر به محاسبهٔ اقتصادی کارآمد بدون قیمت‌های بازار نیستند. مؤسسات کشت و صنعت در ایران (مانند شرکت‌های تحت حمایت بانک‌های خارجی) نمونه‌ای از این ناکارآمدی بودند. پیتر بوئتکه، اقتصاددان مکتب اتریشی، در مقاله *Calculation and Coordination* (1996) نشان می‌دهد که چنین نهادهای دولتی، با ایجاد رانت، به فساد و اتلاف منابع منجر می‌شوند. 

---

۳. تحریف قیمتها و پیامدهای آن 

میزس در *Liberalism* (1927) کنترل قیمت‌ها را «سمّی برای تولید» می‌نامد. در ایران، سیاست تعیین قیمت گندم توسط دولت، مشابه تجربهٔ آمریکا در قانون کشاورزی ۱۹۳۳ (New Deal) بود که به گفته مورای روتبارد در *America’s Great Depression* (1963)، کشاورزان را به سمت وابستگی به یارانه‌ها سوق داد. این سیاست‌ها در ایران نیز به کاهش تولید داخلی و افزایش واردات انجامید. 

---

۴. وابستگی به نفت و پیامدهای کلان 

فون میزس در *Bureaucracy* (1944) هشدار می‌دهد که درآمدهای نفتی، دولتها را به سمت گسترش بوروکراسی و مداخله‌گری سوق می‌دهد. تجربهٔ ایران با نظریهٔ تری لین کارل در *Paradox of Plenty* (1997) همخوانی دارد که نشان می‌دهد کشورهای نفتی با تضعیف بخش خصوصی، به اقتصادهای شکننده تبدیل می‌شوند. 

---

۵. مهاجرت و فروپاشی اجتماعی 

مهاجرت روستاییان به شهرها پس از اصلاحات ارضی، بازتاب نظریه هرناندو د سوتو در *The Mystery of Capital* (2000) است: هنگامی که دولت‌ها، حقوق مالکیت را نقض می‌کنند، سرمایه‌های غیررسمی (مانند زمین‌های کشاورزی) به جای تولید ثروت، به حاشیه‌نشینی می‌انجامند. 

---

جمع‌بندی نهایی 

با استناد به منابع فوق، اصلاحات ارضی محمدرضا پهلوی، از منظر مکتب اتریشی، یک «شکست برنامه‌ریزی شده» بود که با تحمیل مدل‌های سوسیالیستی [مشابه تجربهٔ هندِ جواهر لعل نهرو]، حقوق مالکیّت و مکانیسم بازار را نادیده گرفت.

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

اصلاحات ارضی خصلت اصلی نظام کشاورزی قبلی را تغییر نداد. کشاورزان در آغاز امیدوار بودند که اصلاحات ارضی وضع‌شان را بهبود ببخشد، امّا برای اکثر آنان فقر بی‌پایان همراه با عدم امنیت اقتصادی، سرنوشتی تغییرناپذیر بود.

اریک هوگلاند

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

تهران از بالا

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

صادقانه می‌گویم روزنامه‌ای در کوبا نمی‌تواند منتشر شود که علیه سوسیالیسم باشد.

فیدل کاسترو-۱۹۷۷

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

چرا تحریم‌ها برکت است؟

تحریم‌های اقتصادی موجب انزوای کشور شده و گویی برای نظام حاکم این «انزوا» و جداافتادگی از اقتصادجهانی نه تنها بد نیست بلکه از جهاتی منشا «برکت» است. تحریم‌ها، آزادی اقتصادی را در ایران خفه کرده و اقتصادی که در ذات خود رانتیر هست را بدل به اقیانوسی از رانت و فساد نموده است. چرا سد تحریم شکسته نمی‌شود و ایران از این انزوای خودخواسته خارج نمی‌گردد؟ دلایل متعددی وجود دارد و بخش مهمی از آن ناشی از عقاید ایدئولوژیک، منافع سیاسی، رانت اقتصادی و ممانعت از آزادی‌های سیاسی است. اما در این مجال تنها جنبهٔ اقتصادی آن را بررسی می‌کنیم.

پشت پردهٔ برکت‌نامیدن تحریم‌ها یا عدم‌پذیرش برخی قواعد بین‌المللی مانند FATF، و حتی مانع‌تراشی بر سر افرادی که توان و میل حل این مسائل را دارند، خروارها منافع و رانت اقتصادی خوابیده است. هر چند انزوای ایران در اقتصادجهانی و دشمنی ستیزه‌جویانه با غرب و در رأس آن آمریکا به ضرر عامهٔ مردم تمام شده باشد-چه آنها خود به این مهم آگاه باشند چه نباشد. ضرری که جبران آن دیگر امکان‌پذیر نیست اما از ادامهٔ آن می‌توان جلوگیری نمود. امنیتی‌نمودن هر نوع سرمایه‌گذاری خصوصی و مستقل، ترساندن سرمایه‌گذاران خارجی، ممانعت از حضور غربی‌ها در ایران و در مقابل بستن قراردادهای جامع با چین و روسیه نشان می‌دهد که «کاسبان تحریم» دقیقاً در حال حصار کشیدن به دور ایران هستند و هیچ چیز جز محکم نمودن موقعیت، برایشان اهمیتی ندارد.

تحریم‌ها، موجب شده که دولت بسیاری از پروژه‌ها را بعنوان «سهم» در اختیار ستادها، بنیادها، جهادی‌ها و غیره قرار دهد. البته خود دولتی‌ها نیز در این توزیع رانت شریک هستند. اگر سرمایه‌گذار خارجی با خود سرمایهٔ مالی یا فیزیکی به کشور می‌آورد یا تکنیک فنی و مدیریتی جدیدی را وارد کشور می‌کند، این سهم‌خواهان اقتصاد رانتی، تنها به دنبال نقد کردن بودجه‌های تخصیصی به پروژه‌های بزرگ هستند. یعنی برای اقتصاد کشور، تنها خرج دارند بدون اینکه کیفیت و کمیت رقبای خارجی را داشته باشند. آنها چنان به پروژه‌ها چسبیده‌اند که جدایی از آن برایشان عذاب‌آور است. اینان از مذاکرات تنها کم شدن فشار بین‌المللی را می‌خواهند نه اینکه ایران صاحب آزادی اقتصادی شود بطوریکه نظم رانتی داخل را بر هم بزند.

لغو تحریم‌ها و تزریق آزادی اقتصادی در کشور شاید نتواند در کوتاه‌زمان نظم رانتی و دورهمی «خودی‌ها» را بر هم بزند اما فرشتهٔ عذاب آنها خواهد شد. دست دولت را در کنار زدن آنها از اقتصاد باز خواهد کرد و غربی‌ها را با ایران آشتی می‌دهد. هر چند این امیدها، خوشبینانه بنظر می‌رسد ولی می‌توان از این راه مکانیزم عمل سیستم فعلی را درک کرد. آزادی برای آنها مانند بسم‌الله برای جن است.

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

هر کس ارز ۲۸ هزار تومانی می‌گیرد، رانت گرفته است. وقتی دلار آزاد ۱۰۰ هزار تومان است، دولت دلار ۲۸ هزار تومانی می‌دهد چه معنایی دارد؟ یعنی بدون اینکه کاری کند چشم بسته ۷۰ هزار تومان کاسب شده است.

مسعود پزشکیان

Читать полностью…

چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟

وظیفهٔ فهم انسان این است که بفهمد چیزهایی وجود دارد که نمی‌تواند بفهمد.

سورن کیرکگارد

Читать полностью…
Subscribe to a channel