♨️ پیشخوان نبض ۱۵۶
💢 برای شانزدهم آذرماه
◾️ مام وطن
▫️ دانشجو یا دانشجو؟
◾️ از شیر مرغ تا جان آدمیزاد
▫️خدای سال ۶۰
◾️چرا این اعتراضات مردمی نیست
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
👥 نشست چهارم
موضوع گفتوگو: سرنگونی ره به کجا میبرد؟
📚نشریه دژ؛ شماره اول
✍️ حسین ارشادی
🕓 سهشنبه ساعت ۱۶
📍 کتابخانه بسیج دانشکده فنی مرکزی
🆔 کافه نبض | گپ، قهوه، کتاب
#روایت_دانشگاه
سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱
پرده اول: فنی امیرآباد
از صبح کاغذهای دستنویس کوچکی با نام #نیما_انصاری دانشجوی زندانی ورودی ۹۹ کامپیوتر، در دانشکده برقوکامپیوتر دیده میشود. در کلاسهای دانشکده برق و کامپیوتر، بر در ورودی ساختمان جدید آن و روی پایهی آفتابگیرهای جلوی بوفه. روی برگه نوشته شده: "نیما انصاری در ماجراهای ۷ آبان دستگیر شده و به اوین منتقل شده است."
ساعت ۱۱: فراخوانِ داده شده برای ساعت ۱۱ است اما در موعد قرار، خبری نیست. جلوی سلف خلوت است و هنوز تجمعی شکل نگرفته است.
ساعت ۱۱:۵۳: جمعیت، ناهار خورده و آماده تجمع شده است! جلوی سلف جمع میشوند و با شعارهای "آزادی، آزادی، آزادی" شروع میکنند و با "دانشجو میمیرد ذلت نمیپذیرد" و "ما تماشاگر نمیخواهیم به ما ملحق شوید" ادامه میدهند. در ابتدا، جمعیت حدود سی نفر است؛ به سمت بوفه حرکت میکنند.
ساعت ۱۲:۰۴ : جمعیت دانشجویان با عدهای از نیروهای حراست شروع به بحث میکنند. سه، چهارنفر از نیروهای حراست در وسط جمعیت تلاش میکنند جمعیت را متفرق کنند. بحث و جدلی شکل میگیرد. دانشجویان از همکاری حراست با نیروهای امنیتی در روز شنبه ۷ آبان عصبانیاند و حراست را به تخلف محکوم میکنند. حراست میگوید سختگیری هایش برای این است که به فکر دانشجویان است. صدای اعتراض بلند میشود که اگر به فکر ما بودید اینطور نمیشد. بحث میان حراست و دانشجویان ادامه دارد و هر از چندگاهی یکی صدایش را این وسط بالا میبرد. دانشجویی از یکی از ماموران حراست میپرسد که کیست، و کارت شناسایی او را طلب میکند.
ساعت ۱۲:۱۲: با شعار "آزادی، آزادی، آزادی" به سمت سلف برمیگردند. به تعداد جمعیت حالا افزوده شده است، عدهای هم تماشا میکنند. حراست باز به میان آنها میرود. سعی میکنند صحبت کنند. میان صحبتها دختری شعار میدهد؛ باقی تکرار میکنند. حراست به او تذکر میدهد"بسه خانوم!" تلاشها برای صحبت اثری نمیکند و در برابر نیروهای حراست که به معترضین میگویند کارشان درست نیست، دانشجویان مدام حراست را به بیقانونی محکوم میکنند و عملکردشان در حفظ امنیت دانشجویان را زیر سوال میبرند و شعار میدهند:
"دانشجو تعلیق بشه دانشگاه تعطیل میشه"
"ما منتظر آزادی هستیم هیچجا نمیریم همینجا هستیم"
"دانشجوی زندانی آزاد باید گردد"
"۱۵۰۰ نفر کشته آبان ماست"
"کشته شده خدانور به دست چندتا مزدور"
ساعت ۱۲:۳۰: این بار معترضین سرود زن را میخوانند. جمعیت کمتر شده اما حراست همچنان روبهرو و بین آنها ایستاده است.
ساعت ۱۲:۴۵: بیشتر از معترضین، تماشاچیان تجمع هستند. معترضین شعار "ما تماشاگر نمیخواهیم به ما ملحق شوید" سر میدهند. از جلوی سلف دوباره به سمت بالا حرکت کردهاند اما جلوی بوفه متوقف میشوند. باز هم حراست سعی میکند آنها را پراکنده کند.
ساعت ۱۲:۵۵: جمعیت متفرق شده است و تجمع به پایان رسیده است.
◀️این روایت ادامه دارد...
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
🔰 عکسنوشت | برای تو...
چقدر روضه جلوی چشمم میآید! چقدر از #شاهچراغ، به کوچه پسکوچههای مدینه، به کربلا میپرد ذهن آشفتهی خستهام!
📕 مطالعهی متن کامل در pdf نشریه
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
🔻 نبض شماره ۱۵۵، آبان ۱۴۰۱
🔺ویژهنامه اعتراضات ۰۱
▪️چه کسی به شما گفت دانشجو؟! | #نخبه_فحاش #تجمع
▪️کدام جریان؟! | #جنبش_دانشجویی #اعتراضات_سرگردان
▪️برای تو... | #شاهچراغ #حادثه_شیراز #آرتین
▪️بیانیه بسیج دانشجویی دانشکدگان فنی دانشگاه تهران در خصوص اتفاقات روز چهارشنبه ۴ آبان
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
#روایت_دانشگاه
شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱
پرده دوم: تجمع پس از ناهار، بخش ۲
ساعت ۱۶: گروه دوم که بعد از رفتارهای خشنشان از تعدادشان کم شده و به تماشاگران افزوده شده، خسته شده و مینشینند و با خواندن «سرود زن» ادامه میدهند. گروه عزاداران اما همچنان ایستاده است و با برافراشتن پرچمها، نوحههایی برای شهدای شیراز و شعر «ای ایران ای مرز پرگهر» میخواند. اما پس از آن دوباره شعارها شروع میشود. یکی از میان جمعیت حالش بد شده، فشارش میافتد. به سرعت او را به سمت ساختمان مرکزی میبرند تا کمکهای اولیه صورت بگیرد.
ساعت ۱۶:۱۵: معترضین به مادر دانشجوها توهین میکنند. دوتا از دانشجویانی که عقب صف عزاداران ایستادهاند بعد از ادامه فحاشیها عصبانی میشوند. باقی عزاداران سعی میکنند آنها را آرام کنند. در همین نه تنها حین هتاکی از طرف مقابل جدیتر شده که حالا سنگ و سنگریزه هم به اقلام پرتابی پیشین اضافه میشود. دکتر وجهی و اساتید هنوز بین دانشجویان قرار دارند، صحبتهای او برای دعوت به پایان تجمع هیچ تاثیری نمیگذارد. دکتر نیلی پیشنهاد میدهد زنجیرهای از حراست و اساتید تشکیل شود تا بچهها بدوننگرانی و درگیری از دانشگاه خارج شوند. اما گروه معترضین حاضر به خروج نیستند و کار به نتیجهای نمیرسد.
ساعت ۱۶:۴۰: هوا کمکم تاریک میشود، قریب به ۶ ساعت است که تجمع به طول انجامیده، چیزی که در دانشگاه تقریبا بیسابقه بوده است. حالا معترضین دوباره ایستادهاند، چپوراست انگشتشان را با فحاشی در هوا تکان میدهند. در جواب «آزادیه شعارتون/فحاشی افتخارتون» میشنوند. هرچه میگذرد خشونت معترضین هتاک بیشتر شده و سنگها درشتودرشتتر و لبههای آنها تیز و تیزتر میشود. سنگ درشتی در این میان سر یکی از عزاداران را زخمی و خونآلود میکند، بطری هایی پر از آب محکم به چشم چند نفر دیگر از عزاداران میخورد، عینک فردی زیر دست و پا خرد میشود و دستهاش میشکند، سنگ های ریز و درشت به صورت بچهها کوبیده میشود. در عوض این همه وقاحت صدای «به اسم زن میزنند، میشکنند، میکشند»، «دانشجو ادبت کو»، «کی بهتون ادب داد؟/حیا کنید از استاد»، «هنجارشکن حیا کن/دانشگاهو رها کن» بلند میشود. در مقابل این همه بیحرمتی یک نفر در پاسخ بطری خالی پرت میکند که از طرف جمعیت عزادار با او به تندی برخورد میشود و او را عقب میکشند، که به هیچ وجه مانند خودشان مقابله نکن.
ساعت ۱۷: دوباره گفتوگوها شکل میگیرد. ظاهرا طرفین به توافق رسیدهاند که تجمع تمام شود، در حد فاصل بین دوجمع عدهای از عزاداران و عدهای از معترضین مشغول صحبت هستند. پس از حدود یک ربع نهایتا توافق میشود که صفی برای جلوگیری از درگیری مجدد دانشجویان تشکیل شود و هرکس که قصد خروج از دانشگاه را دارد عبور کند. صف شکل میگیرد اما یکی از لیدرهای معترضین جلو آمده و میگوید بچههای ما در حال متفرقشدن هستند و نیازی به صف نیست. بعد از این اتفاق تجمعات پایین مییابد و گروه دوم با دستزدن و گروه اول با فرستادن صلواتی پایان تجمع را اعلام میکنند و افراد کمکم خارج یا متفرق میشوند.
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
#روایت_دانشگاه
شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱
#تکمله پرده سوم: ساعتی پس از تجمعات
🔰بنا به گزارشهای رسیده از دانشجویان مختلفی که روایتهایشان را از دیروز، پس از انتشار روایت رسمی نبض با ما به اشتراک گذاشتند و گفتوگوهایی که با مسئولین آزمایشگاهها، اساتید دانشکدهها و کادر آموزش در دانشکده مواد و متالورژی از سوی اعضای خود نشریهی نبض صورت گرفت، در مورد وقایع پس از ساعت ۱۸ چیزی که تا به اینجا مشخص شده از این قرار است:
🔸شب گذشته، حراست با موتور در تمام دانشکده گشت زده و با مشاهده هر دانشجویی، اصرار کرده که از دانشکده خارج شوند.
🔸در سایت دانشکده برق و کامپیوتر نیروهای حراست ورود کردهاند که چنانچه اشاره شد برخوردهای تندی داشتهاند اما با همراهی اساتید و خانواده دانشجویان، دانشجویانی که در سایت ساختمان جدید برق و کامپیوتر نگران و منتظر آرام شدن اوضاع برای خروج بودهاند به سلامت خارج میشوند. در دانشکده مواد و متالورژی هم با ورود و بررسی برخی کلاسها و آزمایشگاهها، به دنبال دانشجویان مشخصی میگشتند. حتی گوشی تعدادی از دانشجویان را هم بررسی کردند اما نهایتا با متوجه شدن اینکه افراد مدنظر نیستند، اصرار کردند سریعتر از دانشکده خارج شده و با ماشین دانشجوها را تا سردر بردند.
🔸هیچ اثری از تخریب آزمایشگاه دکتر نیلی در دانشکده مواد و متالورژی که بعضا به آن اشاره میشد دیده نشده اما پیگیریهای بیشتر ما برای مشخص شدن روایت کامل و قطعی ماجرا ادامه دارد.
📩از دانشجویان درخواست داریم مجددا چنانچه روایت مستندی در این زمینه دارند، برای ما ارسال کنند.
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
#روایت_دانشگاه
شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱
پرده اول: تجمع پیش از ناهار، بخش ۱
از صبح، هنگام ورود کارتها به دقت چک میشوند و حراست لیستی را هم در دست دارد که به نظر میرسد عدهای ممنوعالورود شده باشند.
ساعت ۱۱: عدهای درحالیکه تعدادی پلاکارد در تسلیت شهدای شاهچراغ آماده کردهاند به سمت قسمت روبرویی ساختمان مکانیک جدید میروند. از قبل قرار گذاشتهاند روز شنبه جلوی ساختمان مکانیک نماز بخوانند و دستهی عزاداری راه بیندازند و برای شهدای شاهچراغ سوگواری کنند. تا اذان ظهر کمکم جمعیت آماده برپایی نماز میشوند. صدای اذان از مساجد محله بلند میشود و جماعت قامت میبندند.
ساعت ۱۱:۳۰: عدهی دیگری کم کم جلوی سلف تجمع کرده و به سمت در شرقی دانشکده حرکت میکنند. شعارها در مسیر همان شعارهای همیشگی «زن، زندگی، آزادی» است.
ساعت ۱۱:۴۰: به محض اینکه به سردر میرسند شعارهایشان هم رادیکال میشود. بر خلاف ادعایشان که میگفتند تا گاردیها نباشند شعارها مسالمتآمیز خواهد بود از همان ابتدا برای عدهای آرزوی مرگ میکنند، عامل حادثهی شاهچراغ را نظام و رهبری و سپاه میدانند و تندتر و توهین آمیزتر هم میشوند. مودبانه ترین شعارشان میشود «جمهوری اسلامی، نمیخوایم، نمیخوایم» اشاره کرد.
ساعت ۱۱:۵۵: با واردشدن پیشنماز برای اقامه نماز حرمت، جمعیتِ سمتِ سردر، هو کنان به استقبالش میروند و علیه او و باقی روحانیون (به قول خودشان آخوندها) شعار میدهند. ظاهرا بین لیدرها بر سر انتخاب شعارها دعوای مختصری صورت میگیرد اما در ادامه شعارهایی رکیکتر از قبل سرداده میشوند.
ساعت ۱۲:۲۰: حراست در را برای ماشینهای اساتید و کارکنان باز میکند اما بعد فقط به بستن میله اکتفا میکند و درها را نمیبندد. دانشجویان بیشرفگویان به سمت در میروند و بعد از بستن در کف زنان به عقب بازمیگردند. چندین و چند بار این اتفاق میافتد و حراست قصد کوتاهآمدن ندارد. هر دفعه دانشجویان خود درها را میبندند. بیرون درها اما خبری نیست و رهگذران توجه خاصی به «ایرانی با غیرت حمایت حمایت» نشان نمیدهند.
از آن سو در همین لحظه، پس از اتمام نماز حرمت، به رسم هیئات مذهبی سخنران مذهبی برای صف نمازگزاران نطق میکند. سلام و عرض ادبی دارد به محضر ولی عصر و بعد شهدای شاهچراغ. بعد از سخنرانی جمعیت دسته عزاداری را از همان جلوی مکانیک شروع میکند. خود دسته دو گروه شدهاست، میخواند و بر سینه میزنند و میخوانند "کشتند خدا زائر مظلوم به شیراز، دگر وقت جهاد است"، " با چادر زهرا شده پرپر گل این خاک، دگر وقت جهاد است" .
جمعیت در حال سوگواری به سمت درب شرقی حرکت میکنند. گروه قبلی که از سلف شروع کرده بودند و جلوی در ایستاده بودند به شعارهای ساختارشکنانهی خود ادامه میدهند. شعارهایی همچون "امسال سال خونه، نظام سرنگونه" هم به شعارهای قبلی اضافه میشود. همچنین آخرین «ما تماشاگر نمیخواهیم به ما ملحق شوید» ها را روانه افرادی که در اطراف ایستادهاند میکند که اگر تا الان تصمیم همراهی نگرفتهاند، از هیجان تقابل دلیکدله کنند.
ساعت ۱۲:۴۰: عدهای با لباس سپاه سوار بر موتور جلوی سردر میرسند و جمعیت انگشتهای وسطشان را بالا میآورند و شعار میدهند. یک نفر از دانشجویان مسئول برگزاری دسته عزاداریست سریعا از دانشکده خارج میشود و از آنهها خواهش میکند از سردر دور شوند تا جو دانشکده متشنج نشود و درگیری پیش نیاید. حتی برخی از آنها قصد فیلمبرداری داشتند که درخواست میکند این کار را نکنند. بعد از اصرار فراوان موتوریها آنجا را ترک میکنند؛ اما وقتی این دانشجو به داخل دانشکده برمیگردد جمعیت معترضین جلوی سردر شروع به توهین و فحاشی به او میکنند.
◀️این روایت ادامه دارد...
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
#روایت_دانشگاه
🗓فنی بالا؛ شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱
🔰پرده اول: تجمع پیش از ناهار
به زودی...
🔰پرده دوم: تجمع پس از ناهار
به زودی...
🔰پرده سوم: ساعتی پس از تجمعات:
#روایت_دانشگاه
چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱
شب قبل اطلاعیهای به مناسبت چهلم مرحومه مهسا امینی منتشر شده، و در حالی که کسی نمیگوید مرحومه سنیمذهب بوده و سنت عزاداری چهلم در آیینشان نیست، جمعیتی که تا دیروز انواع توهینها به دین را کردهاند حالا یاد آداب دینی میافتند.
در دانشکده فنی بالاِ تجمع از جلوی برقوکامپیوتر شروع میشود. شعار "زن، زندگی، آزادی" سر میدهند. پس از آن کمکم به سمت سردر حرکت میکنند. هرچه جلوتر میروند، شعارها تندتر و توهین آمیزتر میشود.
جمعیتی که چهار هفته است اعتصابات، تهدیدها و توهینهایشان به جایی نرسیده و حتی رئیس و استاد و معاون را که در تلاش برای یافتن سازوکارهایی برای پیگیری مطالبههایشان بودهاند هو کردهاند؛ دیگر بنا را به فحاشی گذاشتهاند.
الفاظ رکیک و فحشهای ناموسی و جنسی و شعارهای حرمتشکنانه است که به سوی اعتقادات و ارزشهای مردم این سرزمین روانه میشود. روسریها و شالها را میچرخانند و فحش میدهند.
کلماتی که گوش از شنیدنشان و قلم از بیانشان شرم میکند... دیگر چیزی نمانده که بر زبان جاری نکرده باشند. انگشتهایشان را به نشانه توهین بالا میبرند و عربده میکشند.
در همین حین بوی تند اشکآور و دود آن از عقب جمعیتی که جلوی سردر ایستادهاند در فضا پخش میشود. عدهای مجددا به گاردیها فحش میدهند اما عدهای دیگر از دختری از میان همان جمع در بلوار جلوی دانشکده مکانیک میگویند که دیدهاند گاز اشکآور از دست او افتاده؛ کسی نمیداند دقیقا چه شده اما جمعیت برای لحظهای ساکت شده، بعد شعارها ادامه پیدا میکنند. به دانشجوها و کارکنانی که از بیرون داخل میشوند هم رحم نمیکنند و آنها را به رگبار فحش میبندند.
دیگر فضا چنان توهینآمیز میشود که استاد از دانشجویش میترسد تا قدم جلو بگذارد، چه آنکه بخواهد دعوت به آرامش کند... عدهای از ایشان فقط از دور نظارهگر هستند، تعدادی هم که برای سخنگفتن جلو رفتند بیآنکه نتیجه و کوچکترین تغییری حاصل شود برگشتند.
کمکم جمعیت به سمت سلف حرکت میکند؛ سلفی که چندروزی است به بهانه مختلط نشستن با زور و فشار اینان شاهد انواع فحشها و رفتارهایی به دور از شان دانشجو است. جمعیت اصطلاحا عزادار با پایکوبی و سردادن شعارها در قسمت پسران غذایشان را میخورند.
دوباره بعد از ناهار حرکتشان را شروع میکنند. به سمت سردر میروند و به حراست که اجازه ورود ماشین کارکنان و اساتید را به دانشکده داده فحش میدهند و به سمت در هجوم میبرند. از بیرون یگان ویژه شروع به شلیک گلولههای پینتبال میکند. جمعیتی که تا لحظه پیش فحش میداده چنان پراکنده میشود که گویی تا قبل از این اصلا تجمعی شکل نگرفته بوده است...
دوباره از عقب با صدای "نترسید نترسید ما همه با هم هستیم" جمع میشوند و شعارهای قبلی را سر میدهند.
باز هم گلولههای پینتبال شلیک میشود. جمعیت به سمت مکانیک میرود. در کانالهای خبری اینور و آنور پخش میشود که دانشجویان خونین و مالین شدهاند، عده ای چشمشان تیر خورده، امنیتیها وارد دانشگاه شدهاند و ... جلوی سردر اما صحنه چیز دیگری است و تیر به گونهی یکی از دانشجوها اصابت کرده و ویدیو آن به سرعت دست به دست میشود. عکسی هم از بازوی دانشجوی دیگری منتشر میشود که بر اثر اصابت گلوله زخمی شده است. جمعیت همچنان فحش میدهد. یکی آن عقب سریع لباسش را عوض میکند.
اساتید برای پراکندهکردن بچهها میآیند و از هر دانشجویی، چه آنکه وسط جمعیت ایستاده و توهین میکند و چه آنکه فقط تماشاچی است و چه آن که از فاصلهی امن و دور فقط هو میکند، میخواهد که پراکنده شوند و جمعیت همچنان فحاشیکنان به شعار دادن ادامه میدهند تا اینکه کمکم از عدهشان کم میشود و پراکنده میشوند.
فنی میماند و بهت از حرفهای رکیکی که شاهدش بوده...
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
👥 نشست دوم
📚شازده کوچولو
✍️آنتوان دوسنت اگزوپهری
🕓 سه شنبه ساعت 17
📍جلوف
🆔 کافه نبض | گپ، قهوه، کتاب
[هفته چهارم التهاب]
-پرده دوم، یکشنبه، ۱۷ مهر، بعدازظهر، پردیس مرکزی:
این بار دیرتر از روزهای گذشته پردیس مرکزی شلوغ میشود. مشابه روزهای گذشته جمعیتی در حالیکه شعارهایی با ادعای آزادی سر میدهد شروع به حرکت در محوطه دانشگاه میکند و به سمت دانشکده هنرهای زیبا میرود. روز قبل در همین جا، تعدادی از دخترهای همراه با این جمعیت، به گروه دومی که از مسجد راه افتاده بود میگوید "بیاید گفتگو کنیم"! عدهای از جمعیت برای صحبت میآیند. ناگهان کسی از بین گروه اول داد میزند "مرگ بر دیکتاتور" و پس از او همین دوستان مدعیِ گفتگویشان، به گروه دوم حمله میکنند. دختری با مشت بر سر پسر دیگری میکوبد. بطری پرت میکنند. فحش میدهند! حراست تلاش میکند جدایشان کند. موفق نمیشود و درگیری بیشتر میشود تا اینکه کمکم دو گروه از هم فاصله میگیرند.
امروز اما اوضاع خندهدارتر است! یکی از دخترها با قیچی جلو میآید! یکی از اساتید که از کنار دانشکده حقوق شاهد قضیه بوده، نگران از اینکه او به دانشجوها حمله کند، سریع به سمتش میرود. سعی میکند او را آرام کند. دختر هم موهایش را قیچی میکند و روی سر یکی از پسرهای گروه دوم میریزد! گروه اول همچنان شعار میدهد و در حالیکه چهرهشان را پوشاندهاند، گروه دوم را متهم میکند که دانشجو نیستند و نظامیاند! گروه دوم که حتی تکوتوک بینشان کسی ماسک زده، همه کارتهایشان را بالا میآورند! گروه اول به دنبال بهانهی دیگری برای تهمت میگردد و در حالی که عدهای از خودشان در حال فیلمگرفتن از تجمع بوده، با تندی و بدبینی متوهمانهای به هرکس دیگری که به نظرشان به طرز مشکوکی گوشی در دست دارد حمله میکند! جالب اینکه دکتر وجهی که بین جمعیت حضور پیداکرده بجای گروه اول به گروه دوم تذکر میدهد و میگوید جلو نیاید، گویا صدای فحشدهندگان را نمیشنود و جمعیت عظیم تماشاگران خارج از صف تجمع که فیلم میگیرند را نمیبیند!
نهایتاً گروه اول مثل روزهای قبل پراکنده میشود. تجمع جلوی دانشکده حقوق ادامه پیدا میکند. گروه اول فحش میدهد، گروه دوم با اینکه خشونت این دو روز گروه اول را عملا دیده، اما همچنان در تلاش برای گفتگوست. نهایتاً جلوی سر در بیانیهای توسط آنها خوانده میشود که در آن، حاضر نبودن معترضین به گفتگوی منطقی و مستدل را مطرح میکنند. همچنین دور شدن از فضای گفتگو در شرایط رخ داده را ناشی از نگرانی سردمداران این آشوبها و تلاشهایشان برای دور کردن دانشگاه از اصالت خود دانسته در نهایت برای بار چندم از ریاست دانشگاه دعوت میکنند بین دانشجوها حاضرشود.
❗️ منتظر انتشار روایت کامل اتفاقات این مدت در ویژه نامه نبض باشید!
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
#روایت_دانشگاه
[هفته چهارم التهاب]
-پرده اول، شنبه، ۱۶ مهر، ظهر، دانشکده فنی امیرآباد:
مثل هفته قبل عدهای جلوی دانشکده برق و کامپیوتر تحصن کردهاند. تعدادشان به ۲۰ نفر نمیرسد. اساتید ایستادهاند و با گروهی از بچهها حرف میزنند. عدهای میگویند همراهی کنید کلاس برگزار نشود. عدهای اعتراض میکنند که مطالبات را که دانشگاه پیگیری میکند، کلاسها را چرا برگزار نمیکنید؟ از بین جمعیت پسری فریاد میزند "راه افتادیم داریم میریم بچههای متال رو بگیریم، هرکس میخواد بیاد الان بهمون بپیونده... رفتیمها!!". تقریبا ۱۵ نفر به سمت دانشکده مواد و متالورژی میروند. عدهای دیگر به آنها میپیوندند و به سمت دانشکده مکانیک و بعد سردر حرکت میکنند. شعارهای مختلفی میدهند؛ از آزادی میگویند و بعد شروع میکنند به توهین کردن! از هرکس به جمعشان نپیوندد با شعار "ما تماشاچی نمیخواهیم" پذیرایی میکنند یا متوهمانه او را لباس شخصی میبینند. جلوی ساختمان مرکزی که میرسند، حراست شروع به پراکنده کردن جمعیت به اصطلاح تماشاچی میکند و میگویند یا باید در تجمع باشید یا سر کلاس! کمی بعد دانشجوها برمیگردند و به سمت سلف حرکت میکنند؛ به دنبال اعتراض مدنیشان برای مختلط کردن سلف. عدهای از دخترها به سلف پسرها میروند. سلف بسیار شلوغ میشود. دکتر حسنلو برای صحبت بین دانشجوها حاضر میشود اما به نظر نمیآید حرفها تاثیری داشته باشد. نهایتا عده زیادی غذایشان را میبرند تا بیرون از سلف بخورند.
-پرده دوم، شنبه، ۱۶مهر، بعدازظهر، سردر دانشگاه تهران:
به روال روزهای قبل عدهای در دانشگاه شروع به تجمع میکنند. شعارها از "آزادی" شروع میشود و به توهین میرسد. عدهای دیگر از دانشجویان دختر و پسر از مسجد الله اکبر گویان راه میافتند؛ دو گروه رو به روی هم شعار میدهند! برخلاف گروه اول که نگاه ابزاریاش به زن در شعارهایش مشخص است، گروه دوم به سردر که میرسد، با توجه به تجربهای که از تندخویی و لگدپرانی و فحاشی گروه اول داشته است، از دخترها میخواهد عقبتر بایستند و در پاسخ به ادعای "زن، زندگی، آزادی"، شروع میکند به سر دادنِ "به نام زن میزنند، میشکنند میکشند!". دو گروه مدتی در برابر هم شعار میدهند. تا اینکه گروه اول تصمیم میگیرد به سمت دانشکدههای دیگر حرکت کند. گروه دوم همچنان جلوی سردر شعار میدهد "ای در رگانم خون وطن، جانم وطن، جانم وطن". نهایتا آنها هم به سمت دانشکدههای دیگر حرکت میکنند و در طی مسیر "ای ایران"، "یار دبستانی من" و سرود ملی را میخوانند.
-پرده سوم، شنبه، ۱۶ مهر، بعدازظهر، دانشکده فنی انقلاب:
عدهای از دانشجویان روی پلههای دانشکده فنی نشستهاند. دکتر وجهی گوشهای ایستاده و در حال صحبت با جمعی از آنهاست. عدهای با عصبانیت میگویند چرا درهای دیگر جز درب حقوق باز نیست؟ دکتر با آزردگی جواب میدهد وقتی شعارهای تند و توهینآمیز میدهید، از دست من هم کاری برنمیآید! دیگری از عقبتر داد میزند بگویید درها را باز کنند. دختری در حال صحبت با دکتر است. فردی از حراست خطاب به او میپرسد چرا به آنها وعده دادهاید؟ جواب میدهد گفتیم با حراست معامله میکنیم!! مامور حراست عصبانی میشود و میپرسد معاملهی چه؟ جواب میدهد ما فحش نمیدهیم شما هم بگذارید راحت خارج شویم. با هم بحثشان میشود. پسر دیگری به دکتر وجهی میگوید باید تضمین دهید به سلامت خارج شویم. دکتر وجهی با عصبانیت پاسخ میدهد از من تضمین نخواه! من جانم را این وسط گذاشتهام! دیگر چه کاری باید بکنم؟ دارم حرف میزنم درهای دیگر را باز کنند. هرکسی میخواهد پشت سر من بیاید! عدهای پراکنده میشوند.
کمی بعدتر حراست برخورد تندی با خانمی دارد، عدهای از دانشجوها به یکی از مامورهای دیگری که میبینند معترض میشوند که این چه رفتاری بوده؟ این لباس شخصیها که بودند؟ مامور حراست هم میگوید لباس شخصی دیدید اطلاع دهید!! بعدا معلوم میشود خانمی که حراست نهایتا او را میگیرد اصلا دانشجو نبوده است!
❗️ منتظر انتشار روایت کامل اتفاقات این مدت در ویژه نامه نبض باشید!
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
🔻 نبض شماره ۱۵۲، اسفند ۱۴۰۰
🔺 ویژهنامه روز مهندس
📕 پیدیاف تعاملی نبض ۱۵۲
◾️ رهاوردی از گذشته| #مهندس_تراز #انقلاب_اسلامی
◾️ در دست این یا در دست آن| #تکنولوژی
◾️مهندس سیاسی | #تاریخچه_سیاسی #دانشکده_فنی
◾️ هندسه آموزش مهندسی در جهان| #مهندسی #دانشگاه
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
📍 مکان جلسه کتابخانه بسیج دانشکده فنی مرکزی واقع در راهروی سمت چپ دانشکده، اتاق ۱۵۸ میباشد.
🆔 کافه نبض | گپ، قهوه، کتاب
#روایت_دانشگاه
سهشنبه، ۲۴ آبان ۱۴۰۱
پرده دوم: فنی پایین
حوالی ساعت ۱۳:۳۰: جلوف شلوغ است؛ عدهای ایستاده، عدهای نشسته و تحصنکرده. نیروهای حراست بین بچهها حضور دارند و در تلاشند پراکنده شان کنند: "برید سر کلاساتون" جمعیت از جلوی فنی به سمت چهارراه فنی حرکت میکند.
ساعت ۱۴: حراست همچنان در تلاش برای پراکندهکردن دانشجویان است؛ از کسانی که مقاومت میکنند کارت میخواهد و عدهای را که کارت دانشجویی نشان نمیدهند یا به همراه ندارند را با خشونت میبرد.
گوشی هر کس که عکس و فیلم میگیرد را ضبط میکنند. دکتر وجهی، معاون دانشجویی دانشگاه، هم بین جمعیت است، تکتک بین بچهها میرود و میخواهد سرکلاسشان بروند یا اگر کلاسی ندارند به خانه برگردند و اصرار میکند که فیلم و عکسها پاک شوند.
فضا ملتهب است، بین حراست و دانشجویان بحث و جدل شکل میگیرد. گاهی لفظی، گاهی هم فیزیکی. "چرا میگید بریم نمیخوایم بریم...". گفته میشود پس از فحشدادن دانشجوها به یکی از مامورین حراست، او با خشمی عجیب کلاه کاسکت بر سر دانشجویی کوبیده؛ فیلمی از آن لحظه هم به سرعت دستبهدست میشود.
دکتر وجهی سعی میکند در درگیری ها افراد را جدا کند. عده از دانشجویان با او بحث میکنند و او صرفا سعی در پراکندهکردن بچهها دارد.
عدهای در چهارراه فنی کنار پایه تبلیغاتی نشستهاند، یکی از مامورین یقهی یکی دانشجویان را گرفته و هل میدهد که آنجا را ترک کنند.
ساعت ۱۴:۱۴: یکی دیگر از مامورین حراست از دانشجویان خواهش میکند سر کلاسهایشان برگردند: "توروخدا برید سر کلاساتون، ما هم خسته شدیم از این وضع!" دانشجویان هم کمکم پراکنده میشدند اما تا دوباره درگیری بر سر کارتنشاندادنها و برخوردها بالا میگیرد، صدای دادوفریاد بلند میشود: "بیشرف بیشرف" و دوباره جمع میشوند.
تا ۱۴:۳۰ اوضاع بر همین منوال است، عده ای جمع میشوند، حراست سعی میکند پراکنده کند، درگیر میشوند.عدهای شعار آزادی آزادی سر میدهند، حراست با گفتن اینکه "تجمع غیرقانونی است و..." سعی در پراکندهکردن بچهها دارد.
ساعت ۱۵: تجمع تمام شده، عدهای از چهارراه فنی به سمت مسجد و عدهای به سمت دانشکدهی حقوق رفتهاند. در همین حوالی، دانشجویان گروهگروه در چهارراه فنی باهم صحبت میکنند: "شما ساندیسخورید! شما مارو گرفتید، زندان بردید، لو میدید، پول میگیرید، با حراستید ..." از آن طرف هم گفته میشود که: "این شمایید که دوماه دانشگاه رو به هم ریختید و درس و کلاس رو مختل کردید، به ما هر تهمتی زدید و هر کاری هم با ادعای آزادی کردید، اتفاقا ما هم دانشجوییم و ما هم حرف داریم ..."
مدتی بر سر این موضوعات بحث میشود. عده ای رد میشوند و میگویند گفتگو نکنید! جمعیت همچنان مشغول صحبت است و بحثها به لایه هایی مبناییتر وارد میشود و تا دو ساعت بعد طول میکشد.
پردهسوم: عصر، پردیس مرکزی
ساعت ۱۵:۳۵: تجمع حدودا نیم ساعت است که تمام شده، اما از درهای ورودی پردیس مرکزی حتی با کارت هم راه نمیدهند. حراست از دانشجویان میخواهد اجازه دهند فضا آرام و پایدار شود تا بعد بتوانند داخل شوند. تعدادی از نیروهای حراست هم با موتور در دانشگاه گشت میزنند.
ساعت ۱۶:۴۵: داخل دانشگاه تا حد خوبی آرام است، اما شلوغیهای خیابانهای اطراف دانشگاه ادامه دارد.
از گعدههایی که پیشتر در چهارراه فنی شکل گرفته، عدهی زیادی پراکنده شدهاند اما باقی افراد همچنان مشغول گفتوگواند. از مدتی پیش، حاج آقا رنجبر و خانم رضوی از نهاد رهبری هم بین جمعیت حضور دارند و با دانشجوها صحبت میکنند.
ساعت ۱۷:۴۵: در ۱۶ آذر به شدت شلوغ است. بین حراست و آدمهای بیرون و درون دانشگاه بحث و جدل شکل گرفته، از داخل کارت تعدادی از دانشجوها ضبط شده، به تعدادی هم اجازه خروج داده نمیشود. از بیرون و در خیابانها شعار داده میشود و همچنان سعی بر آن است که دانشجوهای داخل دانشگاه را تحریک کنند اما داخل دانشگاه رفتهرفته خلوت میشود.
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
🔰 عکسنوشت | کدام جریان؟!
پا به پای آنچه در خیابانها در جریان بود، دانشگاه نیز بستر اعتراض مستمر بوده است؛ احتمالا جدیترین و طولانیترین اعتراض دانشجویی در ده سال اخیر. اما محور این اعتراض چیست؟
📕 مطالعهی متن کامل در pdf نشریه
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
🔰 عکسنوشت | چه کسی به شما گفت دانشجو؟!
همواره و از زمانی که تاریخ یادش میآید، در جریانات مختلف اجتماعی، فضای نخبگانی با ادبیات و ابزارهای نخبگانی ظاهر شدهاست...
📕 مطالعهی متن کامل در pdf نشریه
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
👥 نشست سوم
موضوع گفتوگو: آزادی
📚گریز از آزادی
✍️اریک فروم
🕓 سه شنبه ساعت ۱۶
📍کافه کراسه
🆔 کافه نبض | گپ، قهوه، کتاب
#روایت_دانشگاه
شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱
پرده دوم: تجمع پس از ناهار، بخش ۱
ساعت ۱۴: پس از ناهار، جمعیت معترض جلوی سلف ابتدا با شعار «دانشجوی باغیرت، حمایت حمایت» جمعیت را دعوت به همراهی با خودشان میکنند و سپس با شعار «زن، زندگی، آزادی» و «چهلم مهسا شده، کمر نظام تا شده» از سلف به سمت سردر روانه میشوند. دستهی عزاداری اما از پیش جلوی سردر قرار دارند و با تکاندادن پرچمهای ایران و امام حسین ع ندای اللهاکبر سر میدهند.
پس از رسیدن جمعیت معترض، دو گروه مقابل هم قرار میگیرند و شعارها ردوبدل میشود. برخلاف دفعه قبل که دسته عزادار با نزدیک شدن به سردر با فاصله از گروه جلوی سر در ایستاده بود که درگیری پیش نیاید، جمع معترضین اما چنان جلو می آیند که مماس با عزاداران میشوند و درگیری اتفاق میافتد که با تشکیل دو صف از هر گروه که پشت به پشت هم قرار گرفتهاند از درگیری بیشتر جلوگیری میشود.
ساعت ۱۴:۳۰: معترضان به هر فردی از طرف مقابل که صرفا گوشی دست گرفته باشد مظنون میشوند و او را متهم میکنند اما خودشان مکررا از صورت بچههای سمت سردر عکس میگیرند. عکسهایی که شب در کانالها و گروههای مختلف پخش میکنند، اطلاعاتشان را فاش میکنند، میگویند ریموو کنید، اگر دیدید چنین و چنان کنید! فحشهای رکیک میدهند و نهایتا قهرکنان اعلام میکنند دیگر با اینها ارتباط نداشته باشید. حال آنکه خود جرئت ندارند صرف حرفها، شعارها و فحشهایی که برای چندین ساعت در روز تجمع سر دادهاند را عیناً برای همگان منتشر و روایت کنند.
ساعت ۱۵: شعارها همچنان ردوبدل میشوند، هیچکدام از طرفین قصدی برای دست کشیدن از تجمعشان ندارند. معترضین که ره صدساله دوستانشان در پردیس مرکزی را یکشبه طی کردهاند، بطریهای پر از آب و ساندیسهای خوردهشدهی خودشان را به سمت جمعیت سمت سردر پرتاب میکنند. مامورین حراست اطراف سردر جمع شدهاند و فقط نظارهگر هستند، جمعیت عظیم و قابل توجهی از دانشجوها، کارکنان و اساتید هم روبهروی ساختمان مرکزی تقابل را مشاهده میکنند و عدهی قابلتوجهی از معترضین که با این رفتارهای خشن موافق نیستند دیگر خودشان را از جمعیت جدا کردهاند و صرفا در کنار آنها تماشا میکنند.
ساعت ۱۵:۳۰: استاد اسدپور، استاد یزدانی، استاد مهاجرزاده، استاد نیلی از دانشکده برق و کامپیوتر بین دانشجوها دیده میشوند. برخی از آنا سعی میکنند با دانشجویان صحبت کنند تا تشنج کم شده و تجمع تمام شود. گروه دوم در حضور اساتید هم به از گفتن فحشهای جنسی و رکیک دست برنمیدارد و با دستزدن سعی میکند شعارهای حیدر حیدر و اللهاکبر عزاداران را خاموش کنند که با جواب «حرمت استادامونو شکستن، فحش میدن و میزنن و میرقصن» مواجه میشوند.
◀️این روایت ادامه دارد...
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
#روایت_دانشگاه
شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱
پرده اول: تجمع پیش از ناهار، بخش ۲
ساعت ۱۲:۴۵: جمعیت پشت به سر در میکند و رو به دسته عزاداران، شعارها و توهینهایشان را به سمت بسیجیها روانه میکند و دستانشان را در هوا تکان میدهند. انگشتهایشان را به نشانه توهین بالا می آورند و فحش های رکیک جنسی میدهند. بالاخره دستهی عزاداری هم به این گروه میرسد. شعرها و نوحهها تمام شده و شعارهای تقابلی شروع میشود. گروه جلوی سردر شعارهای قبلی را سر میدهد و گروه دیگر شعارهایی همچون : «زن، زندگی، شهادت/ شیراز ما تسلیت»، «ما لشگر امامیم آمادهی قیامیم»، «دیکتاتورِ دانشگاه، بی ادبی تا کجا؟» «دانشجو ادبت کو؟»، «از زاهدان تا شیراز جواب بده برانداز» «مقابل جنایت داعشی، ساکتی و حامی کشتارشی». و وقتی با سوت و کفهای طرف مقابل مواجه میشوند شعار سر میدهند که «ایران شده غرق خون، دست میزنن تو میدون»، «عزادار بیغیرت دست نزن دست نزن!» هر دو گروه یک زنجیره جلوی صف تشکیل داده است که بین گروهها برخوردی شکل نگیرد و اوضاع از کنترل دانشجویان خارج نشود. شعارهای طرف مقابل که توهین و تهدید بسیجیهاست با «بسیجی با غیرته، خادم این ملته» و «از صف مردم همیشه جدایید، موقع سیل و زلزله کجایید؟» پاسخ داده میشود. باز هم فحاشی میشود.
ساعت ۱۲:۵۰: یکی از دخترهای گروه جلوی سردر؛ از دانشجو بودن یکی از دانشجوهای چادری که نظارهگر آنهاست سوال میکند. دقایقی بعد، او را که گوشی در دست داشته، با داد و هوار متهم به نوشتن اسم بچهها میکند و جماعت پشتسرش بیخبر از همهجا «بیشرف بیشرف» سر میدهند.
ساعت ۱۲:۵۵: لیدرها جلوتر میروند و از دانشجوهایی که اطراف ایستادهاند و تماشا میکنند میخواهند که همراهی کند. حراست چتر جلوی در را به گوشهای میبرد تا جلوی دستوپا نباشد. در همان حین پیش نماز که قصد خروج را دارد کمافیالسابق مورد هجمه شعارهای توهینآمیز قرار میگیرد.
ساعت ۱۳:۰۵: گروه جلوی سردر تصمیم میگیرد برود سلف و ناهار بخورد، از سمت دیگر بلوار شروع به خارج شدن میکند. در همین میان دقیقا داخل بلوار وسط دانشکده، درگیری ای بین چند نفر شکل میگیرد. سریعا زنجیره انسانی از دوگروه تشکیل میشود تا اتفاقی نیفتد. پس از رفتن گروه اول، دسته عزاداری جلوی در میایستد و شروع به سینه زنی میکند. جمعیت با هم سرود میخوانند «از خون جوانان حرم، لاله، خدا لاله، خدا لاله دمیده ...»
ساعت ۱۳:۲۰: در همان جا که ایستادهاند یکی از دانشجویان دختر، کارت دانشجویی در دست، نطق میکند. از این میگوید که چطور هربار ایرادی به نیروهای مسلح وارد بوده سکوت نکردهاند و هزینه دادهاند. از سربازی تا ترور شهید فخریزاده. چطور زمانی که حقوباطل اینقدر واضح خودش را به شکل ترور نشان داده است صدایشان برای انتقاد نلرزیده. چه رسد به حالا که از هر طرف شود کشته درد این سرزمین است. چطور حتی زمانی که دانشگاه مجازی بوده مردم را فراموش نکردهاند و در اردوی جهادی و هپکو و هفت تپه و امیدیه به دنبال حل مشکلات مردم دویدهاند. بعد میگوید که " به ما میگویید حیا کنیم؟ شما که فقط چون گفتیم حالا که به آزادی معتقدید دیکتاتور نباشید، به تمام خانوادهی ما فحشهای رکیک نسبت دادید و ریمو کردید و تهدید کردید شما باید حیا کنید". در آخر هم میگوید "باید صفتان را از تروریست و تجزیهطلب جدا کنید. شما دیدید در برلین چه پرچمهایی در حمایت بلند شد. باید از اینها اعلام برائت کنید و جامعه را بیش از این به سمت ناامنی نبرید." بعد از او یکی از پسرها بیانیه اخیر بسیج فنی را قرائت میکند.
ساعت ۱۳:۳۰: همان جمعیت در حالیکه شعار میدهد به سمت در غربی به راه میافتد و در میدان جلوی مکانیک شروع به سینهزنی و خواندن اشعار در محکومیت حادثه تروریستی شیراز میکند و تا یک ربع بعد عزاداری ادامه دارد.
◀️این روایت ادامه دارد...
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
#روایت_دانشگاه
شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱
پرده سوم: ساعتی پس از تجمعات
ساعت ۱۷:۲۰: تجمع هر دو گروه تمام شده است، دکتر وجهی، معاون دانشجویی دانشگاه، از همه دانشجویان حاضر در دانشگاه میخواهد هرچه سریعتر آنجا را ترک کنند. بعضی میگویند کولههایشان در کتابخانه یا آزمایشگاه است، منتظر دوستانشان اند؛ میگوید کیف اصلا مهم نیست و بیرون منتظر دوستانتان بمانید. حتی اگر پول نیاز است برای رفتن من میدهم، فقط نمانید.
ساعت ۱۸: هوا تاریک شده. دانشجوها در حال خروج از دانشکده هستند. حراست با تعداد زیاد و بسیار سفت و سخت کارت چک میکند و کارت عدهای گرفته میشود و کارت عدهای نه. دو نفر بدون لباس حراست بیرون سر در و طاق خروجی ایستادهاند. تعدادی دیگر جلوی پل ایستاده اند. یک ون هم حضور دارد. پیشتر دانشجویی را دستگیر کرده و سوار ون کردهاند.
ساعت ۱۸:۲۰: جو جلوی سردر متنشج است، دانشجویی را با برخورد تند و زنندهای گرفتهاند و به سمت ون بردهاند، در حدی که تعدادی از گاردیها سعی کردهاند از این نوع برخورد جلوگیری کنند. تعدادی از دانشجویان با دیدن تعداد زیاد حراستیها و سروصدایی که از بیرون میآید، تصمیم میگیرند برگردند.
ساعت ۱۹: تعدادی از دانشجویان به صورت گروهی در دانشکدههای مکانیک و نقشه و برق خود را محصور کردهاند تا با نیروهای امنیتی که گفته شده وارد دانشگاه شدهاند مواجه نشوند. (حضور این نیروها فعلا نه تایید و نه تکذیب میشود، صرفا به عنوان علت روایت شده است.) نیروهای حراست به صورت گروهی در دانشکده فنی گشت میزدند تا به دانشجویان هشدار دهند زودتر خارج شوند. برخوردهای تندی هم شکل میگیرد که یکی از تندترینشان در سایت دانشکده برق و کامپیوتر است.
اساتید این دانشکده به صحبت با دانشجویان میپردازند که یکی از دانشجویان پیشنهاد میدهد اساتید بیانیهای دهند تا فضای متشنج دانشگاه کنترل شود؛ درباره هتک حرمت امروز، به خصوص فحاشیها، برخوردها و رفتارهایی مانند پرتاب سنگ و بطری. سکوت نکنند که امروز اگر چنین کردند، با اعتصابات همراهی کردند و عدهای به بیاحترامیهایشان ادامه دادند، پسفردا هیچ بعید نیست که اطلاعات شخصی این اساتید نیز همانند اطلاعات دانشجویانی که مقابل معترضین ایستادند -توسط برخی افراد هتاک- منتشر شود.
ساعت ۱۹:۴۰: خانوادههای تعدادی از دانشجویان جلوی دانشکده ایستادهاند. دانشجوهایی از هر دو طرف تجمع امروز هم حضور دارند. اعضای خانواده یکی از دانشجویان میگوید که "انگار تعدادی که در تجمع امروز نقش اصلی داشتهاند را گرفتهاند". حراست به خانوادهها میگوید زنگ بزنید و به بچهها بگویید از دانشگاه زودتر خارج شوند، کسی با آنها کاری ندارد. اما عدهای از دانشجوها که در دانشکده نقشهبرداری ماندهاند اعلام میکنند از دستگیرشدن واهمه دارند و خارج نمیشوند. در همین حین چند نفر از دخترها اما از دانشگاه پس از بررسی کارتهایشان خارج میشوند. به خانوادهها اجازه میدهند وارد دانشگاه شوند، البته تا همان نزدیکی سردر. طرف دیگر خیابان، یک ون بزرگ حضور دارد که با انداختن نور لیزر در چشم، سعی در پراکندهکردن مردم دارند. تعدادی موتوری از راه میرسند و دانشجوهای جلوی سردر را متفرق میکنند. خانواده دانشجوها اما هنوز منتظرند.
ساعت ۲۰: تعدادی از اساتید به دنبال دانشجویانی که در دانشکده ماندهاند و میترسند خارج شوند، رفتهاند تا بدون ترس از دانشگاه خارج شوند. تا این زمان تعدادی از دانشجویان که کارت دانشجویی نداشتند، پس از اینکه مشخص شد فرد مدنظرحراست هستند دستگیر شدهاند. دو نفر از نردههای دانشگاه در حال فرار بودهاند که این افراد هم دستگیر شدند.
ساعت ۲۱:۳۰: فیلمی از دکتر وجهی منتشر شده که در آن پس از گفتن ساعت ۲۰:۵۹، اعلام میکند در حال حاضر برخلاف اخباری که منتشر شده پردیس فنی آرام است؛ همچنین تعدادی از اساتید را نشان میدهد و میگوید همکاران حضور دارند تا اگر تعدادی از دانشجویان همچنان ماندهاند، با راحتی و آرامش خارج شوند.
◀️این روایت ادامه دارد...
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
#روایت_دانشگاه
🕙سه ساعتونیم در فنیِ چهارم آبانماه...
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
🔹اطلاعیه
به علت مشکلات پیش آمده برای محل برگزاری، نشست دوم کافه نبض در کافه کراسه واقع در خیابان پورسینا نبش بنبست عنایت برگزار خواهد شد.
👥 نشست اول
📚ما چگونه ما شدیم؟
✍️صادق زیبا کلام
🕓 سه شنبه ساعت 16
📍جلوف
🆔 کافه نبض | گپ، قهوه، کتاب
🌐 @nabzfanni
#روایت_دانشگاه
[هفته چهارم التهاب]
-پرده اول، یکشنبه، ۱۷ مهر، ظهر، دانشکده فنی امیرآباد:
کلاسها یکی در میان تشکیل میشوند. تعداد دانشجوهایی که کلاسها را شرکت میکنند بیشتر شده است. عدهای تجمع کردهاند و شعار میدهند. تعدادشان از دیروز کمتر است و شعارهایشان تکرار روز قبل.
ساعت ناهار که میرسد به سمت سلف حرکت میکنند. امروز سلف شلوغتر است و دانشجویان علوم و فنون هم از این به بعد غذایشان را اینجا دریافت میکنند. تعدادی از پسرهای این دانشکده به سلف دخترها میروند. جمعی از دخترها، ناراحت از این موضوع سعی میکنند با آنها صحبت کنند و میگویند اینجا فضایی است که برای دخترها در نظر گرفته شده و حضور پسرها در اینجا مخّل راحتی آنها و بی احترامی به حقوقشان است. جواب میدهند از اینکه این بخش برای خانمها در نظر گرفته شده اطلاعی نداشتهاند اما بقیه سلف پر شدهاست! دخترهای دیگری به سلف پسرها رفتهاند و جایی برای نشستن نمانده. تعدادی از دخترها بعد از دیدن حضور این جمع پسران، به پسرهای دیگری میگویند به سلف دخترها بیایند که باز هم با اعتراض جمعی از دخترها روبه رو میشود. نهایتا حراست از پسرها میخواهد آنجا خارج شوند.
در پایین و جلوی سلف اما فضا کمی متفاوت است. عدهای سعی میکنند تا گفتگویی شکل بدهند. چیزی که مدتهاست برای آن تلاش میکنند.
چند نفر از افراد اصلی تجمع چند روز گذشته جلو میآیند، گفتوگویی پر کنایه و نه چندان منطقی شروع میشود؛ اما به تدریج گروههایی کوچکتر شکل میگیرد که در آن، بعضا اگر منطق هم نیست، فضای صحبت هنوز آرام است! عدهای تلاش میکنند باقی را از گفتوگو منع کنند، اما بحثها با فراز و فرودهای زیادی جلو میرود و حرفهای جالبی در این میان زده میشود!
نهایتا پس از حدود یک ساعت جمعیت پراکنده میشود.
ادامه دارد...
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
🔻 نبض شماره ۱۵۴، شهریور ۱۴۰۱
🔺 ویژه نامه بررسی انتخاب آقای تاج به عنوان رییس فدراسیون فوتبال
◾️ در انحصار تاج | #فدراسیون #فساد #ویلموتس #فولادمبارکه
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
🔻 نبض ۱۵۳، اردیبهشت ۱۴۰۱
🔺 ویژهنامه اختتامیه دوره استغلال
◾️ فراموشی را فراموش کنیم| #تاریخ حقیقت است.
◾️ استقلال از نوع اقتصادی| آیا واقعا #استقلال داریم؟
◾️در طلب قدرت| #آمریکا از مستعمره تا استعمارگر
◾️ شکلاتهای تلخ| داستانِ #دستهای قطعشده
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz
♨️ پیشخوان نبض ۱۵۲
💢 روز کدام مهندس؟
◾️ رهاوردی از گذشته
▫️ در دست این یا در دست آن
◾️ هندسه آموزشی مهندسی در جهان
▫️مهندس سیاسی
✅ نبض دانشگاه در دستانت!
🆔 @utnabz