8443
گیلگمش مصمم به رفتن شد . او گفت : اگر شکست هم بخورم ، حداقل مرابه عنوان کسی به خاطر خواهند آورد که کوشش خود را کرده است.
در تاریخ 28 نوامبر 2025 (روز 1697 مریخ)، مریخنورد پدیدهای نامتعارف را در حال گذر از آسمان مریخ رصد کرد. در تصویر دیگری این شیء سیاهرنگ در موقعیت متفاوتی قرار دارد .شیء متحرک به نظر می رسد زیرا در زمان های گوناگون در مکان های متفاوتی به تصویر کشیده شده است .یعنی در حالیکه ما با یک مریخ نورد مثل یک حلزون روی مریخ می خزیم یک شی پرنده تیره غول آسا در آسمان مریخ با خیال راحت مشغول رصد کردن ما است؟ ظاهرا تکنولوژی ما نیست . پس یک ماشین پرنده ای ورای تمدن انسانی است و آنقدر توانایی دارد که به راحتی در آسمان مریخ شناور باشد .
گرچه فضاپیماهایی مانند Perseverance بهطور موفقیتآمیز در مریخ فرود آمدهاند، اما فرود در جو مریخ هنوز یک چالش بزرگ است. جو رقیق مریخ، برای کاهش سرعت فضاپیما هنگام ورود به جو مناسب نیست. ترکیب چتر نجات با موتورهای بازگشتی برای کاهش سرعت و فرود ایمن همچنان یکی از پیچیدهترین بخشهای طراحی است.
مریخ نورد در تصویر:
NASA’s Perseverance Rover
هست .
/channel/thelostbook
الهههای سفالی قبرسی را نشان میدهد که قدمتشان به ۱۴۵۰ تا ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد بازمیگردد.
دقت کنید که این الهه ها انسان نما هستند منتهی ویژگی های سر آنها کاملا متفاوت از سر یک انسان عادی هست . موجودی که بلند قامت تر هست ارشد تر هست . چرا باید این الهه ها را با این چهره های عجیب ترسیم می کردند ؟ برای تندیس سازان راحت تر نبود که اینها چهره هایی انسانی داشته باشند ؟ نه . چون اینها به همین شکل از نژاد دیگری بودند . نژادی که اکنون اثری از آن در روی زمین وجود ندارد . این فقط جانوران نیستند که نژادشان از زمین منقرض شده . انسان نماهای دیگری هم روی زمین می زیستند که یا منقرض شده اند یا از زمین رفته اند یا به زندگی در اعماق زمین خود کرده اند .
@thelostbook
پرش به ماه: پایگاههای انسانی و بیگانه
داخل دستگاه آنها رفتم و روی صندلی نشستم؛ قصد داشتم فوراً نوعی ارتباط و هماهنگی با میدان انرژی خاص دستگاه برقرار کنم؛ میدانی که انگار خودش را با من «هماهنگ» میکرد و با نیّت من همراه میشد. کمتر از یک دقیقه طول کشید تا از بدن فیزیکی جدا شوم و این موضوع برایم روشن کرد که تیم تحقیقاتی تقریباً تمام مشکلات مربوط به هوش مصنوعی متصل به دستگاه را حل کردهاند.
وقتی از جسم بیرون آمدم و وارد بُعد اثیری شدم، «کرمچاله»های بیشتری دیدم؛ گذرگاههایی که بعضی از آنها از بخشهایی از زمین عبور میکردند و برخی دیگر رو به فضا داشتند، مخصوصاً رو به ماه.
فکر کردم فرصت خوبی است که چند پرش انجام بدهم. بهطور ویژه به ماه کشیده میشدم، بنابراین در یکی از آن گذرگاهها شیرجه رفتم. تقریباً بیدرنگ سطح روشن ماه را از چند متری دیدم و همچنین یک پایگاه نظامی را که حدود نیم کیلومتر آنطرفتر، در کف دهانهای نهچندان بزرگ قرار داشت. پایگاه دقیقاً در مرکز دهانه نبود؛ کمی متمایل به لبه بود.
ترانسیلوانیا :کریستال اتری ( جلد هفتم )
رادوسینامار
ترجمه : مهر
متن کامل در کانال ویژه کتاب گمشده
@nibiru01
@thelostbook
داستان پریان اسکاتلندی...
روزی روزگاری در نیثزدیل زنی زندگی میکرد که با یاری پریان قادر شده بود ارواح مردگان را در جهان دیگر ببیند. این ماجرا چنین رخ داد.
یک روز او در خانهاش نشسته بود و پشم میریسید. نوزادش در گهوارهای کنار او خفته بود و به صدای نرم زمزمه چرخ ریسندگی و آواز شیرین مادرش گوش میسپرد. ناگهان صدایی چون خشخش برگهای خشک در باد، از در به گوش رسید. زن سر برداشت و بانویی زیبا را دید که جامهای سبز بر تن داشت و نوزادی در آغوش. بانو داخل شد و با لبخندی شیرین سخن گفت و گفت: «آیا نوزاد زیبای مرا تا بازگشت من شیر خواهی داد؟»
زن پاسخ داد: «آری، چنین خواهم کرد.» نوزاد را در آغوش گرفت و بانو رفت و وعده بازگشت داد. اما روز گذشت و شب فرارسید و هنوز بازنگشته بود تا کودکش را ببرد. زن بسیار در شگفت شد، اما صبح روز بعد بیش از پیش شگفتزده شد هنگامی که کنار بسترش لباسهای نو و زیبا برای فرزندانش یافت و نیز کیکهایی خوشطعم. او که بسیار فقیر بود، شادمان شد که فرزندانش را در لباسهای نو پوشاند و دید که به خوبی بر تنشان مینشیند. کیکها از آرد گندم بودند و طعمی عسلی داشتند. خوردنشان برای کودکان لذتی بزرگ بود.
هنر گمشده رستاخیز
آغاز، فراموشی و کشف دوباره آموزههای باستانی
درباره باززایی روح
فردی سیلوا
ترجمه : روزبه آزادسرو
متن کامل در کانال ویژه کتاب گمشده
@nibiru01
@thelostbook
#پرتال ایستگاه تماسی با معجزه است ؛
جزیرهای از ثبات در میان چشماندازی از تصادف.
این پرتالها کجا هستند؟ چگونه آنها را پیدا کنیم؟ نیاکان ما چگونه با آنها کار میکردند؟ رابطهشان با معابد باستانی ، مکانهای مقدس و دیگر مراکز قدرت چیست؟
در این قرن مدرن و گسسته ، چه سود عملیای میتوانند داشته باشند؟
کتاب در دست ترجمه :
پُرتال ها ( دروازههای انرژیکی بهسوی تجربههای عرفانی میان جهانها )
سال انتشار : 2024 میلادی
نویسنده : فردی سیلوا
مترجم : روزبه آزادسرو
/channel/spiritual_ancient_persian
/channel/thelostbook
طلوع اژدها
از کتاب : پیدایش پادشاهان جام
لارنس گاردنر
ترجمه : مهر
در کتاب Bloodline of the Holy Grail (نژادنامهٔ جام مقدّس)، تبار و ریشهٔ پادشاهی مسیحایی را بررسی کردیم؛ همان دودمانی که از خاندان Jesus (عیسی) سرچشمه میگرفت و بعدها به عنوان Sangréal (Sang Real – «تبار شاهانه») شناخته شد. این همان تبار پادشاه داوود یهودا بود؛ خانوادهای که وارثانشان از زمان عیسی تا سدهها بعد، همواره از سوی مقامات کلیسای مسیحی تحت تعقیب قرار داشتند.
اما چه چیزی این دودمان سلطنتی را در آغاز، چنین ویژه و استثنایی میکرد؟
میراث اصلی پادشاهی مسیحایی آنان چه بود.همان میراثی که نهادهای مذهبی ارتدوکس از آن وحشت داشتند؟
متن کامل در کانال ویژه کتاب گمشده
@nibiru01
@thelostbook
هیتلر و چشم سوم
جالب است که رهبران اکولتی ( علوم غریبه ) آلمان—که چند دهه پس از مرگ باک و پایک به قدرت رسیدند—با وجود پذیرش بسیاری از ایدههای بلاواتسکی، به چشم سوم نیز اذعان داشتند و حتی توضیح بلاواتسکی درباره منشاء کهن آن در آتلانتیس را باور میکردند. توصیفهایی از این چشم را میتوان در نوشتههای چندین رهبر نازی یافت.
هیتلر به طور غیرمستقیم به آن در کتاب «نبرد من» اشاره کرده است.
«تمام فرهنگ بشری، تمام دستاوردهای هنر، علم و فناوری که امروزه میبینیم، تقریباً منحصراً محصول خلاقیت آریاییهاست… تنها او بنیانگذار همه بشریت عالی بود… او پرومته انسانیت است که از پیشانی روشنش همواره جرقه الهی نبوغ به وجود آمده است…»
اعتقاد هیتلر به چشم سوم توسط هرمان راوشنینگ، رئیس سابق مجلس ملیگرایان سوسیالیست دانزیگ، تأیید شده است. در کتاب هیتلر سخن میگوید (لندن، ۱۹۳۹)، راوشنینگ نوشت:
داشتن «بینش جادویی» ظاهراً هدف هیتلر از پیشرفت انسانی بود… چشم سیکلوپس، یا چشم میانی، عضو درک جادویی بینهایت است که اکنون به غده صنوبری ابتدایی کاهش یافته است. نظریهپردازی درباره این چشم هیتلر را مجذوب خود کرده بود و گاهی او کاملاً درگیر آن میشد.»
متن کامل در کانال ویژه کتاب گمشده
@nibiru01
@thelostbook
فصل چهارم تمدنهای کهن
ده قسمت
تمدنهای پیش از طوفان
زپ تپی :تاریخ گمشده مصر
تمدنهای گمشده هلال حاصلخیز
شهرهای زیر زمینی کاپادوکیا
پادشاهی غرق شده کریشنا
مجسمه های غول آسای جزیره ایستر
لایه های ماچو پیچو
رازهای بناهای سنگی دریاچه تی تی کاکا
سازندگان پالنکه در دوران پیش از طوفان بزرگ
یادمانهای سنگی ژاپن و تمدن گمشده مو
تهیه از :
@nibiru01
فصل های یک تا سه رو هم می تونید از همین آیدی تهیه کنید .
برخی معابد باستانی همچون نشانههایِ پیچیده زمان طراحی شدهاند ؛ زاویهها ، هندسه ، جهتگیری و جایگاهِ ژئودتیکِ آنها بازتابدهنده شیفتگی به اخترشناسی ، ستارهبینی ، چرخههایِ بیشینه و کمینه خورشید و ماه ، و حتی چرخه دشوارِ تقدیمیِ زمین است که آسیابِ آسمان را هر ۲۵٬۹۲۰ سال میگرداند.
دیگر معابد باستانی همچون ماشینهایِ هوشمند ساخته شدهاند تا سفر و بازگشتِ روان را بینقص تضمین کنند.
همانگونه که خورشیدِ فرونشسته دروازهای بهسویِ شب را نشان میدهد ، معبد افقِ ورود به جهانِ روح را نمایندگی میکند . فروبردنِ فردِ مُتشرف در تالاری که هرگونه نورِ بیرونی از آن حذف شده است، بازآفرینیِ آشکارِ رحمِ مادرِ زمین است ؛ تاریکی بازتابدهنده سیاهیِ جوهریِ کیهان در حالتِ آغازینِ خود. این همان سکونِ پیش از ورود به جهانِ دیگر است . تنها روشنایی از فروغِ درونیِ معنویِ خودِ مُتشرف برمیخیزد.
این مشاهدات بهدور از خرافاتِ رازآلود ، ارزشِ علمی دارند . نبودِ نور غده صنوبری را فعالتر میسازد و موادِ شیمیاییِ ملاتونین و پینولین را تولید میکند ، که امکانِ آفرینشِ روانگردانِ DMT را فراهم میآورند؛ ترکیبی که راه را برای حالتِ دگرگونِ آگاهی و سفرِ شَمَنی هموار میسازد . تولیدِ شیمیایی پس از غروب آغاز میشود و میانِ ساعتِ ۳ تا ۴ بامداد به اوجِ فعالیت میرسد . تصادفاً این همان ساعتی است که بوداییان برای مراقبه برمیگزینند و راهبانِ قرونِ وسطی برای نمازِ صبحگاهی ؛ همچنین همان ساعتی است که اکثریتِ مرگهایِ ثبتشده در بیمارستانها رخ میدهد و بیشترِ نوزادان زاده میشوند. شاید این وضعیتها بههم پیوند دارند، زیرا این بازهٔ زمانی هنگامی است که دورترین نواحیِ زمین از میدانِ ژئومغناطیسیِ خورشید (GMF) پوشیده میشوند . دگرگونیهایِ GMF غدهٔ صنوبری را تحریک میکنند، زیرا بر تولیدِ سروتونین و ملاتونین اثر میگذارند، و تواناییِ پدیدههایِ روانی و فعالیتهایِ روشنبینانه را بیشتر میسازند. این همان ساعتی است که پرده میانِ جهانها نازکتر است.
ترکیبِ شیمی و محیطهایِ محروم از حس ، همچون دولمنها ، تپههایِ نوسنگی ، تالارهایِ هرم و غارها ، حالتِ آگاهیِ نامزدِ آیین تشرف را دگرگون میسازد ، زیرا او در پیِ گذر به جهانِ دیگر است . اما عناصرِ بیشتری در این فناوریِ معنوی در کارند ، گویی معمارانِ معابد هیچ چیز را به تصادف واننهادهاند . همه مکانهایِ مقدس ، بیاستثنا ، بر چهارراههایِ مسیرهایِ الکترومغناطیسیِ زمین جای دارند ؛ و چون GMF با این خطوطِ نیرویِ زمینی و نیز با غده صنوبری تعامل دارد ، مکانهایِ مقدس به ارابههایِ کامل برای سفر بدل میشوند .
برگرفته از کتاب : هنر گمشده رستاخیز
نویسنده : فردی سیلوا
مترجم : روزبه آزادسرو
/channel/spiritual_ancient_persian
مطالعه ای تازه نشان می دهد که بومیان قاره آمریکا، طی بیش از چهار هزاره، در گستره ای که اکنون جنوب غربی تگزاس و شمال مکزیک را در بر می گیرد، هنر صخره ای را برای بازنمایی درک خود از کیهان نقاشی می کردند.
تکنیکهای تاریخگذاری نوآورانه نشان داد که هنر صخرهای، که به سنت سبک رودخانه پکوس معروف است، احتمالاً حدود ۶۰۰۰ سال پیش برای اولین بار ظهور کرده و تا تقریباً ۱۴۰۰ تا ۱۰۰۰ سال پیش ادامه داشته است، که این دوره تقریباً ۱۷۵ نسل را شامل می شود .
چرخ روزگار همچنان میچرخد: "نقاشان، شکارچی-گردآورندگانی کوچنشین بودند، اما هویتشان در پرده ابهام باقی مانده است...آنها حلکنندگان مسائل بسیار توانمندی بودند با کیهانشناسیای پیچیده و نظامی نمادین و نیرومند برای انتقال آن کیهانشناسی."
به دست های خرچنگی این موجود دقت کنید که در مهرهای استوانه ای خاورمیانه ای چون ایران و میان رودان بسیار دیده می شود .
/channel/Buyingbook
مستندیوفوی خدا
ماجرای شگفت انگیز کریس بلدسو
زیرنویس فارسی هاردساب
ترجمه : مهر
تعداد خطوط ترجمه شده ۲۲۲۲خط
مدت زمان : یکساعت و چهل و دو دقیقه
تهیه از :
@nibiru01
#یوفوی خدا
/channel/Buyingbook
گودِئا، پادشاه لاگاش، یکی از مشتاقترین سازندگان معابد بود؛ او نهتنها معبدهای زیادی ساخت، بلکه بسیاری را بازسازی هم کرد. روی این میخ یا میخلوح سفالی، او توضیح میدهد که چگونه معبد اِنّینو (E-Ninnu) را که در شهر گیرسو قرار داشت و به خدای آن شهر، نینگیرسو تقدیم شده بود، مرمت کرده است.
در کتیبه نوشته شده است:
«برای نینگیرسو، جنگاور نیرومند انلیل، گودئا، فرمانروای لاگاش، کارها را بهدرستی سامان داد و برای او معبدش، اِنّینو، مرغطوفانِ سفید را ساخت و بازسازی کرد.»
A1129، سفال پخته، عراق، دودمان دوم لاگاش (۲۱۴۴ تا ۲۱۲۴ پیش از میلاد)
نکته جالب اینجا است که چرا اینها باید این مطالب را روی چنین مخروط هایی می نوشتند ؟
@thelostbook
در سال ۲۰۰۸ ، دانشمندان ناسا جهان را شگفتزده کردند ، وقتی اعلام کردند که شبکهای از پرتالها را کشف کردهاند که هر هشت دقیقه یکبار بالای زمین باز میشوند و این سیاره را به خورشید و شاید فراتر از آن پیوند میدهند . با جسارتِ بهکار بردن واژه « پُرتالها » در اطلاعیه مطبوعاتی ، خودِ سازمان فضایی به تنهایی یک نقطه عطف رقم زد.
این نواحیِ پیشتر ناشناختة پخش الکترون یا نقاط X ، مکانهایی هستند که میدان مغناطیسی زمین با میدان خورشید اتصال مییابد و جریانی بیوقفه از ذرات میان دو جرم آسمانی پدید میآورد . برخی نقاط X کوچک و گذرا هستند ، برخی دیگر وسیع و پایدار ؛ معمولاً چند هزار مایل بالاتر از جو ، جایی که میدان ژئومغناطیسی با باد خورشیدی برخورد میکند.
آنها را همچون لولههای نامرئی تصور کنید که یکدیگر را بهصورت مغناطیسی جذب میکنند و بزرگراههایی در فضا میسازند. تنها چیزی که برای یافتنشان لازم بود ، فضاپیمایی مجهز بود . بهیُمن پیشرفتهای سریع فناوری ، سرانجام ابزارهایی در دست داریم که پدیدههای نامرئی را مرئی میسازند و ناگهان آنچه زمانی داستان علمی-تخیلی یا حتی افسانه پنداشته میشد ، به واقعیت علمی بدل شده است.
و با این حال ، ساکنان جنوب هند بیش از دههزار سال پیش به این مفهوم رسیده بودند . وداها (دانش) اثری عظیم ادبیاند شامل چهار جلد و زیرمجموعههای آن . سرشار از تمثیل و استعاره ، گاه برای ذهن مدرن گیجکننده ، وداها هزاران سال کپی شده ، دوباره کپی شده و گسترش یافتهاند ، اما منشأ دورشان با توصیف سانگامها یا آکادمیهایی که متون در آنها تدوین شده بود اثبات میگردد. چون هر سانگام حدود چهار هزار سال دوام میآورد و سپس با تجاوز اقیانوس نابود میشد ، نخستین سانگام هندی حدود شانزده هزار سال پیش وجود داشته است . سانگام کنونی یا پنجم ، امروز در مادورای ، در ساحل جنوب هند ، وجود دارد.
اهمیت کشف ناسا این است که همان چیزی را با زبان مدرن تکرار میکند که تدوینکنندگان یجورودا درباره جریان انرژی لطیف میان زمین و کیهان توصیف کرده بودند:
«هر ماری که بر زمین میخزد ، هر ماری که در آسمان و در بهشت است… تیرهای جادوگراناند.»
هرگاه نویسندگان باستان میخواستند مفهومی دشوار را برای مردم عادی یا بیسواد قابل فهم کنند ، اغلب از استعاره بهره میبردند ؛ بهویژه تصاویری که از مشاهده طبیعت وام گرفته بودند. مارها، اژدهایان یا افعیها معمولاً برای توصیف انرژی زمین به خدمت گرفته میشدند ، زیرا حرکت این خزندگان بهخوبی پیچش و جریانِ روانِ جریان الکترومغناطیسی را به نمایش میگذارد. بدینترتیب نویسندگان یجورودا آشکار کردند که بهخوبی از جریانهای تِلوریک آگاه بودند و میدانستند این جریانها به سطح سیاره محدود نیستند ، بلکه بهسوی جو و فراتر از آن جاری میشوند. و این را بدون پشتیبانی میلیونها دلار یا فناوری سخت انجام دادند ؛ با پرورش توانایی ذاتیشان در حسکردن نامرئی ، یا با هر تعداد امکان دیگر ، از جمله علمی ارثی که از دیرباز فراموش شده است.
بخش دیگر نقل قول ( تیرهای جادوگران ) نیز بسیار گویاست ؛ زیرا جادوگر کسی است که نیروهای طبیعی را مهار میکند تا با سرچشمه طبیعت پیوند خورد. چنین افرادی در ایران باستان «مُغ» نامیده میشدند ؛ همان ریشهای که واژه «مجییشن» (جادوگر) از آن پدید آمد. کسانی که این تواناییهای نهان را پرورش میدادند ، قادر بودند جریانهای تلوریک را برای انواع مقاصد هدایت کنند : شفا ، هماهنگسازی شخصی ، آیین شَمَنی ، معلقسازی مگالیتها و غیره . این جادوی عملی به شمار میرفت ، که جادو چیزی جز دستکاری قوانین طبیعت نیست . امروز ما به آن میگوییم علم.
برگرفته از کتاب : پُرتال ها
( دروازههای انرژیکی بهسوی تجربههای عرفانی میان جهانها)
مترجم : روزبه آزادسرو 🔱
/channel/spiritual_ancient_persian
از آنجا که #پرتال نقطه ورودی انرژیِ ساطعشده از واقعیتهای دیگر است ، به صحنهای تبدیل میشود که هر بازیگری که تاکنون وجود داشته ، وجود دارد یا در آینده به وجود خواهد آمد ، میتواند برای یک لحظه یا یک عمر در محیطی مشترک همزیستی کند.
سنتهای باستانی در اینباره بسیار سخن گفتهاند . آنها پرتالها را اقامتگاههای ثابت ارواح مینامند؛ چیزی که پژوهشگران بهاشتباه «خدایان» تفسیر میکنند ، هرچند چندان از حقیقت دور نیستند ؛ زیرا درک سنتی از خدا ، نیرویی از طبیعت است ، میدان انرژی یا روحی که یک قطره آب ، تیغه علف ، سنگ ، حیوان یا انسان را دربرمیگیرد و در آن ساکن است . برای نیاکان ما و شمنهای زنده امروز ، پرتالها با فراهمآوردن مجرایی مستقیمتر به کتابخانه مرجع اختری یا وسیلهای برای ارتباط با موجودات دیگر (چه زنده باشند و چه از مدتها پیش حلشده) به روشنبینی فرد یاری میرسانند. و هنگامی که بهعنوان مکانهای قدرت بهکار گرفته شوند ، پرتالها قادرند اطلاعات را ذخیره کنند و آن را به جایی که باید بهکار گرفته شود هدایت نمایند.
💢بهطور خلاصه ، پورتال شکافی ماورایی در فضا و زمان است که اندیشهها ، رویاها و احتمالاً اشیا و انسانها را به بیشمار نقاط در کیهان (حتی تا چندین سطحِ واقعیت) متصل میکند.
🌀پرتال ایستگاه تماسی با معجزه است ؛ جزیرهای از ثبات در میان چشماندازی از تصادف.
درگاهها از نظر اندازه بسیار متفاوتاند : از بسیار عظیم (هرم بزرگ جیزه) تا کاملاً فشرده ، مانند آنکه در آپارتمان من است و قطرش سه فوت است ؛ هر سگی که وارد اتاق شود ، بهطور طبیعی بهسوی آن کشیده میشود ، گویی در مهمانی بهدنبال همفکری میگردد.
و با وجود موقعیتهای خاصشان در سراسر چشمانداز زمین ، درگاهها بهاندازهای که تصور میشود نادر نیستند و همیشه هم در مناظر روستایی دلانگیز یا مقدسترین اتاق معابد باستانی یافت نمیشوند . وقتی برای نخستینبار به پورتلندِ ایالتِ مین آمدم ، در این شهر فشرده به گشتوگذاری رفتم تا فعالترین درگاههایش را بیابم و خود را با روحِ مکان هماهنگ کنم . توانستم پنج کانون داغ پیدا کنم ؛ همه در پارکها ، چمنزارها یا جاهایی که هنوز تسلیم توسعه نشده بودند ( شاهکاری شگفتانگیز با توجه به سرعت شهرنشینی ) بهجز یکی که درون آپارتمان من بود . بهنظر میرسد ساختمانم روی یک مکان مقدس باستانی قبیله آبِناکی بنا شده و انواع آدمهای معنوی را جذب میکند .......
بر گرفته از کتاب : پرتال ها ( دروازههای انرژیکی بهسوی تجربههای عرفانی میان جهانها )
مترجم : روزبه آزادسرو 🔱
/channel/spiritual_ancient_persian
/channel/thelostbook
انسانها از مریخاند و مارها از زهره( ونوس )( بخش اول )
(Men are from Mars and Snakes are from Venus)
قتل واقعیت: نمادگرایی پنهان اژدها
اثر : پیرساباک
ترجمه : مهر
ما انسان را از عصارهای از گِل [خون] آفریدیم. سپس او را به صورت نطفهای در جایگاهی استوار قرار دادیم.
آنگاه نطفه را به عَلَقه (لخته / زالوگون) تبدیل کردیم، سپس عَلقه را به مُضغه (تودهای از گوشت) بدل ساختیم، و بعد مُضغه را استخوانها قرار دادیم، سپس بر آن استخوانها گوشت پوشاندیم…
پس پُر برکت است خداوند، بهترینِ آفرینندگان.
سوره المؤمنون، آیات ۱۲–۱۴
ای مردم! اگر دربارهی رستاخیز در شک هستید، بدانید که ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، آنگاه از عَلَقه (چیزی زالوگونه / پردهمانند)، و سپس از مُضغه (پارهگوشتی) که برخی شکل یافته و برخی شکل نیافته بود، تا برای شما حقیقت را آشکار کنیم.
سوره الحج، آیه
نام آم (Aam) در ریشهی آغازینِ زبانِ آکدی (Akkadian) بهصورت اَدَماتو (adamatu /خاک سرخِ تیره) دیده میشود؛ واژهای که در سومری با واژهی دومو (dumu پسر) و دام (dam همسر / زن) همخوان است.
واژهی دام (dam) در عبریِ نو بهصورت اسمِ خون درآمده است، و این پیوستگیِ زبانی در زبانهای اروپایی در واژههایی چون dame (بانو) و damnation (لعنت، محکومیت) نیز دیده میشود.
در آرامیِ باستان ، واژههای خون بهشکل ادَمو (adamu) و دام (dam) آمدهاند، و همین دو واژه برای زمین یا خاک بهصورت اداما (adama) به کار رفتهاند.
این همانندی با گلِ سرخ (red clay، که شکل اولیهاش آدماتو adamatu بوده) یادآور باورِ آفرینش انسان از لختهی خون است؛ باوری که بعدها در بازیهای زبانیِ بابِلی بیشتر بسط یافته است.
در واژگان سومری، نام آدام (Adam) بهعنوان یک وامواژهی سامی ظاهر میشود و معنای مردم / بشر دارد. این واژه بهصورتِ لقب برای خدای بزرگ کنعانی (Canaanite) یعنی اِل (El) به کار میرفت؛ لقبی به نام آب-آدام (Ab-Adam پدرِ انسان).
متن کامل در کانال ویژه کتاب گمشده
@nibiru01
@thelostbook
در دهۀ ۱۹۲۰، لئونارد وولی، باستانشناس بریتانیایی، مجموعهای از کاوشها را در اُور، شهری با اهمیت فراوان در تاریخ میانرودان، هدایت کرد. هنگامی که وولی و تیمش با دقت بقایای این تمدن باستانی را از دل خاک بیرون میکشیدند، به کشفی چشمگیر در زیر خیابانهای شهر رسیدند: شبکهای از فاضلابهای ۴۰۰۰ ساله که شگفتآورانه سالم مانده بودند.
این فاضلابهای باستانی فقط کانالهایی معمولی برای انتقال آبهای زائد نبودند؛ بلکه نظام پیشرفتهای از زیرساختهای شهری را نمایان میساختند که توانمندیهای شگفتانگیز مهندسی و معماری سومریان را نشان میداد. ساختوساز دقیق و نگهداری حسابشدۀ این کانالها، تصویری روشن از سطح بالای پیشرفت تمدن باستانی اور ارائه میکرد.
وولی با ثبت و بررسی دقیق این فاضلابها توانست بینشهای ارزشمندی دربارهٔ زندگی روزمره و شهرسازی سومریان ارائه دهد. وجود چنین سامانهٔ پیچیدهای از دفع آب، نشاندهندۀ آگاهی سومریان از بهداشت و سلامت عمومی و همچنین تسلط آنان بر روشهای مدیریت آب بود.
/channel/thelostbook
تا جایی که یادم میآید، خواهر دوقلویم همیشه کنارم بوده.همیشه آماده محافظت از من. برای خیلیها باورکردنی نیست. میگویند او توهم است، و من فقط دچار خیالپردازیام. وقتی بچه بودم، بهخاطر اینکه مدام با «هوا» حرف میزدم، هم روانپزشک و هم روانشناس مرا معاینه کردند و والدینم نگران شدند.
من تردید مردم را میفهمم.واقعاً میفهمم. اما باور کنید. خواهر من وجود دارد. من با هوا حرف نمیزنم. او را همانقدر واضح میبینم که شما دوستانتان را میبینید. وقتی حرف میزنیم، مکالمهای آرام بین دو آدم جداگانه است. نه مثل گفتوگوهای درهم و منفیِ یک فرد مبتلا به اسکیزوفرنی. نه مثل اختلال چندشخصیتی که یک شخصیت جای شخصیت دیگر را میگیرد.
من وجود خواهرم را «اختراع» نکردهام. مادرم برایم تعریف کرده وقتی در شکمش بودم، یک دوقلو داشتم. اما مشکلی پیش آمد و خواهرم نتوانست به اندازه کافی از بدن مادرم تغذیه کند. او قبل از تولد از دنیا رفت.
متن کامل در کانال ویژه کتاب گمشده
@nibiru01
@Buyingbook
معابد باستانی همچون ماشینهایِ هوشمند ساخته شدهاند تا سفر و بازگشتِ روان را بینقص تضمین کنند .
هنر گمشده رستاخیز
/channel/spiritual_ancient_persian
در مصاحبه ای که دکترسالا با جان ویوانکو انجام داده به مباحث زیادی پرداخته شده از فاجعه در منظومه شمسی و انفجار اسرارآمیز یک سیاره .نژاد بذرافشان ، خدایان هندو در منظومه وگا ، آنوناکی، شخصیت وحشی انلیل ، مهاجرت نژادهایی از مریخ ، کوه ُشستا ، ناپديد شدن انسانها در معادن چین ، چرخه های دوازده هزار ساله ، آفرینش آدم و حوا در نیبیرو بعنوان سفینه مادر بر فراز زمین ، دستگاههایی که در نقاط مختلف زمین توسط بیگانگان برای رصد فجایع بر زمین نصب شده . وقایع مهابهاراتا که پیش از طوفان بزرگ رخ داده. ویوانکو در موسسه خودش مشاهده از راه دور را هم آموزش می دهد . هر کدام از مباحثی که ویوانکو در مصاحبه خودش ذکر می کند شما را با جنبه ناشناخته ای تاریخچه زمین و باستان شناسی ممنوعه آشنا می کند . اینکه تاریخ زمین فقط چند تکه سفال و لوح گلی نیست و ردپای تمدن هایی پیشرفته تر با فن آوری حیرت انگیز بر زمین وجود دارد .
برای تهیه این مصاحبه لطفا به آیدی تلگرام :
@nibiru01
پیام بدهید ... با تشکر .
/channel/Buyingbook
تندیس الهه مادر از هاسکوفو
یک تندیس شگفتانگیز ۴۰۰۰ ساله از الهه مادر با چشمان بزرگ و سبکپردازیشده در بلغارستان کشف شده است که به عنوان قدیمیترین نمونه از این نوع در منطقه شناخته میشود.
این تندیس در جریان کاوشهای روستای نُوُا هادژدا نزدیک هاسکوفو، در مسیر پلوودیف–سوویلنگراد به دست آمده است.
این اثر که ۱۸.۵ سانتیمتر ارتفاع دارد، به عصر کالکولیتیک متأخر یا اوایل هزاره چهارم پیش از میلاد نسبت داده میشود. باستانشناسان تأکید میکنند که نقشمایه چشمهای منحصربهفرد آن از ویژگیهای رایج همان دوره است . این مجسمه هم ویژگی های مجسمه های دوره عبید در میان رودان را دارد .
این یافته اکنون در موزه ملی باستانشناسی بلغارستان در صوفیه نگهداری میشود.
@thelostbook
این تصویر یک عضو سالخورده از قبیله کونیَک را نشان میدهد؛ قبیلهای که به خاطر خالکوبیهای خاص روی صورت و زیورآلات سنتی مشهور است.
کونیَکها یکی از گروههای بزرگ قوم ناگا هستند که در ناگالند هند و میانمار زندگی میکنند.
در گذشته، کونیَکها بهعنوان شکارچیان سر شناخته میشدند؛ رسمی که امروز ممنوع شده است.
خالکوبیهای صورت ــ مانند آنچه در تصویر دیده میشود ــ در سنت قدیم، نشان افتخار جنگجویانی بود که سر دشمنی را به دست آورده بودند.
زیورآلات بزرگ شاخمانند در گوشها و گردنبندهای رنگارنگ مهرهای نیز بخشی از پوشش سنتی آنهاست و معمولاً جایگاه اجتماعی فرد را نشان میدهد.
@thelostbook
در این تصویر هم که میشه انعکاس عکاس را در تصویر دید دو موجود سمت راست و یک موجود سمت چپ سر حشره ای دارند . نفر وسط سرو بدنش انسان هست اما آن موجودات آمیزتبار یا هیبریدی هستند . بازهم آنها مشغول همکاری با یک استادکار مصری برای انجام کاری هستند و روی چیزی شبیه سیم کار می کنند .
@thelostbook