گیلگمش مصمم به رفتن شد . او گفت : اگر شکست هم بخورم ، حداقل مرابه عنوان کسی به خاطر خواهند آورد که کوشش خود را کرده است.
این عکسهای ارزشمند و کمیاب توسط یک مامور سابق جنگلبانی ایالات متحده، که پس از بازنشستگی به شکار در مناطق دورافتاده روی آورده، ثبت شدهاند. او ترجیح داده ناشناس باقی بماند. با اتکا به بیش از سه دهه تجربه حضور در مناطق بکر و دور از دسترس، مدعی است که این نخستین تجربه او در مواجهه با موجودی افسانهای و گریزان به نام ساسکواچ نیست.او شرح داد که صداهای بم و خشن شنیده و برای ساعتها حس کرده که تحت نظر است. سرانجام، توانست موجودی را که باور دارد ساسکواچ است، در حالیکه از میان بوته های انبوه نگاه می کرد، ببیند و این عکس ها را از آن لحظه ثبت کند.او برای دههها سکوت اختیار کرده، اما اکنون میگوید: «من شواهد کافی دیدهام که ثابت میکند موجوداتی وجود دارند... و تمایلی به آشکار شدن ندارند.»
/channel/thelostbook
دریافتی که از طریق تلهپاتی داشتم این بود که قطر درونی سیاره ما، در بُعدی غیرمادی و لطیف، تقریباً معادل قطر سیاره زهره است. این قطر زهره هم به طرز قابل توجهی به قطر فیزیکی سیاره زمین نزدیک است . نمایندهی آپلوس به من گفت که در محافل علمی، اختلاف نظرهای جدی وجود دارد. استدلال آنها این است که فرضیهی ورود به "حفرهی مرکزی زمین" فاقد پشتوانهی علمی است و هیچ مجموعهای از عوامل، قوانین فیزیکی یا دادههای تجربی، این ایده را تایید نمیکنند.
قوانین، عوامل و اندازهگیریهایی که در این مورد استفاده میشوند، به سطح فیزیکی تعلق دارند، در حالی که در داخل سیاره، فراتر از عمق معینی، وارد بُعد اتری ظریف میشویم و سپس به ابعاد حتی ظریفتری میرویم که در آنجا نوع اندازهگیریهای مربوط به سطح زمین دیگر قابل اعمال نیستند. یکی از دغدغه های موجود در این زمینه این است که اظهارات افرادی که مدعی سفر به اعماق زمین هستند،حاکی از وسعت بسیار زیاد این مناطق است. این امر، با توجه به دانش کنونی ما از ساختار زمین،این فرضیه را مطرح میکند که پوسته زمین باید به طرز غیرقابل تصوری نازک باشد تا چنین فضایی در زیر آن وجود داشته باشد.
در جریان بررسی این مسئله، برای من روشن شد که انتقاداتی که دانشمندان در این زمینه مطرح میکنند، در صورتی معتبر و قابل دفاع خواهد بود که مبنای سنجش، متر و معیارهای حاکم بر سطح سیاره، یعنی همان قوانین فیزیکی و مادی، باشد. انرژیها و واقعیتهای دیگری نیز در درون زمین تجلی مییابند که خاص قلمرو اثیری بوده و دارای مقیاس، فضایی متفاوت و نمود دیگری از زمان هستند. در نتیجه، نمیتوانیم صرفاً یک برداشت از واقعیت را که برای ما مأنوس شده است - به عنوان مثال، همان سطحی که در آن زندگی میکنیم - بدون توجه به مقتضیات و شرایط گوناگون، به هر موقعیتی تعمیم دهیم و اعمال کنیم.
بنابراین، دستیابی به ساحت اثیری مستلزم انطباق با ماهیت و مقیاسهای سنجش آن قلمرو است. در این زمینه، تقویم تمدن مایا به عنوان نمادی از این مقیاسها به من ارائه شد. اگرچه طول سال در تمدن آنها ۲۶۰ روز بوده، که تقریباً معادل یک سال در سیاره زهره است، اما تقویم آنها بر اساس این دوره زمانی تنظیم نشده و ارتباطی با آن ندارد. بلکه، این [مفهوم] در حقیقت مبتنی بر طول یک سال در سیارهی زمینی است که حفرهی داخلی آن دارای "قطر اثیری" است که تقریباً برابر با قطر فیزیکی سیارهی زهره میباشد. مدت زمان گردش سیاره زهره به دور خورشید، که معادل یک سال در این سیاره است، تقریباً برابر با ۲۲۵ روز زمینی است. با توجه به اینکه پیشتر در اوتکالا حضور داشتم و با خاندانی که نسبشان به تمدن کهن و بسیار ممتاز مایاها میرسید، ملاقات کرده بودم اینکه آنها داشتند تقویم خودشان را با محاسبات دقیق تنظیم میکردند و سعی میکردند با ریتمهای درونی زمین همگامش کنند، اصلا برایم عجیب نبود. این کارشان مثل شرکتهای بزرگ، بانکها و هتلهای امروزی بود که زمان را در مناطق مختلف دنیا مدیریت میکنند .
پیدایش فراموش شده ( جلد ششم ترانسیلوانیا )
رادوسینامار
ترجمه : مهر
@thelostbook
پوست نگاره سری ( جلد چهارم مجموعه ترانسیلوانیا )
@nibiru01
@Buyingbook
هخامنشیها سنگهای غولآسا را چگونه جابهجا میکردند؟
باستانشناسان جمعه گذشته (۲۲ فروردین ماه ۱۴۰۴) از شناسایی سه معدن در دامنه کبیرکوه در زاگرس در منطقه آبادانان استان ایلام خبر دادند.
فاصله این معادن تا شوش، حدود ۱۵۰ کیلومترِ ناهموار است .این پرسش مطرح میشود که حدود دو هزار سال پیش، این سنگها چگونه تا شوش منتقل شدهاند؟
پی نوشت :
ایشون شرح میده که هخامنشیان با استفاده از لوله های فولادی و طناب و قرقره این سنگ غول آسا را جابجا می کردند . اینکه اون زمان فولادی وجود داشته که بتونه چنین وزنی را تحمل کنه جای بحث داره . این سنگ تراش خورده حدود چهارده تن وزن داره و شما حساب کنید یک مسیر 150 کیلومتری را اینها باید برای انتقال چنین حجم عظیمی طی می کردند . در اینکه همین کار تراش دادن چنین سنگی چقدر سخت هست شکی نیست ولی احتمالا از روش های مهندسی پیچیده تری برای انتقال این اجسام استفاده می شده .
کشف چنین معدنی خودش یک جاذبه توریستی فوق العاده هست و مستند سازان خارجی برای چنین چیزی بال در می آورند
@thelostbook
«بربرلنگ»ها (Barbalang یا Barbalan) از موجودات افسانهای در فولکلور برخی از جزایر فیلیپین هستند، بهخصوص در ناحیهی جنوبی فیلیپین، مانند جزیرهی میدناو (Mindanao). آنها ترکیبی از مفاهیم شمنگرایی، جادوی سیاه، و موجودات متافیزیکی هستند و روایتهایی دربارهشان گاه ترسناک، و گاه رمزآلود است.
آنها ظاهری انسانی دارند اما با چشمانی با دندانههای شبیه به گربه و بالهایی که در تاریکی قابل مشاهده هستند.رفتار: وقتی جسد تازه کمیاب است، به حالت ترانس درمیآیند و بدن روحیشان را از بدن فیزیکی جدا میکنند تا به صورت پرنده به دنبال طعمه برود. آنها صدایی شبیه به ناله میدهند که از راه دور بلند است اما نزدیک شدنشان صدا کمرنگ میشود. نور چشمانشان در تاریکی شبیه به چراغدانههای پروانه قابل مشاهده است .
ویژگیهای اصلی بربرلنگها:
دو زندگی دارند: بربرلنگها بهصورت ظاهر انسان زندگی میکنند، اما در مواقع خاص (اغلب شبها)، روح یا بدنشان بهشکل ماورایی درمیآید و به شکار انسانها یا انجام کارهای جادویی میپردازند.
توانایی ترک بدن فیزیکی: یکی از ویژگیهای برجستهشان، ترک بدن فیزیکی و پرواز با روح یا بدن اثیری به مکانهای دیگر است. برخی منابع میگویند که این موجودات میتوانند از طریق نوعی خلسه یا جادو، روحشان را از بدن جدا کنند.
آدمخوار هستند: در برخی روایتها، بربرلنگها بهدنبال گوشت انسان، بهخصوص گوشت زنان باردار یا نوزادان هستند.
شباهت به آسوآنگ (Aswang): آنها شباهت زیادی به موجودات دیگر فولکلور فیلیپینی مثل آسوآنگ دارند که آنها هم در شب ظاهر هیولایی پیدا میکنند و دنبال قربانی میگردند.
پنهانکاری و زندگی میان مردم: گفته میشود بربرلنگها میتوانند بین انسانها زندگی کنند بدون اینکه کسی متوجه شود چه هستند. برخی داستانها میگویند حتی رهبران قبیله یا جادوگران دهکدهها ممکن است بربرلنگ باشند.
منابع:
بربرلنگها اغلب در منابع شفاهی و سنتهای داستانگویی در قبایل دیده میشوند. نویسندگان غربی مثل E. M. Grant Watson در قرن بیستم داستانهایی درباره این موجودات منتشر کردهاند که باعث شناخته شدنشان در دنیای خارج شد.
@thelostbook
باستانشناسان در حال کاوش در سایت باستانی هوآکا پوکلانا در لیما، پرو، مومیایی زنی ۱۳۰۰ ساله را کشف کردند که چشمان آبی برجستهای در ماسک تدفینیاش تعبیه شده بود. این ماسک بهعنوان برجستهترین یافته در این هرم شناخته شده و در کنار بقایای دو بزرگسال و یک کودک - که احتمالاً قربانیهایی برای دفن فردی با جایگاه بالا بودند - کشف شد.
این زن که گمان میرود از طبقه اشرافی بوده، در حالت نشسته روی زانوهایش یافت شد و اطرافش را ظروف سرامیکی و سبدهایی با پارچههای تزئینی پیچیده احاطه کرده بود. کارشناسان معتقدند این کشف میتواند بینشهای جدیدی درباره سنتهای تدفین و شیوههای اجتماعی فرهنگ واری، تمدنی باستانی که پیش از امپراتوری اینکا وجود داشت، ارائه دهد.
همین کاروحشتناک در میان رودان هم انجام می شد . خب این هم بخشی از سنت خدایان بوده که کمتر مطرح می شود .
@thelostbook
حافظه کیهانی
ماقبل تاریخ زمین و انسان
رودولف اشتاینر
ترجمه:
محمدحسین لشکری
سفارش از
@nibiru01
/channel/Buyingbook
فهرست مطالب و بخش های اولیه کتاب عدن
اثر: آنتون پارکس
@Buyingbook
حقیقت، از تخیل هم وحشتناکتر است.
از نظر من، تغییر واقعی آگاهی فقط زمانی ممکن خواهد شد که بشریت بداند از کجا آمده است و درک بهتری از جایگاه خود در جهان و همچنین منبع تمام چیزهایی که آن را "خدا" مینامیم، داشته باشد. بشر از سپیدهدم تاریخ از این نگرش جدا افتاده است.
آنتون پارکس
کتاب عدن
ترجمه تات
بازبینی : مهر
@Buyingbook
تهیه از :
@nibiru01
فهرست مطالب و بخش های اولیه کتاب عدن
اثر: آنتون پارکس
@Buyingbook
تصویر سمت راست اثر مُهر استوانهای کاسی بر روی گل، مربوط به دوره بابلی، نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد.
تصویر خورشید در نزدیکی فرمانروا بسیار معماگونه است، زیرا همراه با نشانههایی از نظام نوشتاری سومری یا اکدی نیست. چون در واقع این خورشید نیست . امروزه میتوان آن را بهعنوان یک «چرخ کیهانی )Gigir – ارابه( شناسایی کرد، مشابه آنچه در متون سومری آمده که خدایان را به زمین آورده و به آنها امکان سفر در سیاره ما را داده است.آیا مردمان میانرودان پیش از زمان خود، داستان های علمی-تخیلی را ابداع کردند، یا اینکه واقعاً با چنین سفینههایی تماس داشتهاند؟
خدایان آنونا ظاهراً بر فراز کوهی کمارتفاع که بهعنوان یک خاکریز یا تپه توصیف شده بود، سکنی گزیدند. گمان میرود که آنها این کوه را به همان نام زادگاه کیهانی خود نامگذاری کردند: دوکّوگ (Dukug)، به معنی «تپه مقدس»، «تپه الهی» یا «ستاره مقدس در آسمانها». طبق لوحهای گلی ارائه شده در این کتاب( کتاب عدن ) این تپه زمینی بر دشت بزرگ میانرودان مشرف بود و در منطقه شمالی سرزمین باستانی کلام (سومر)، یعنی رشتهکوههای توروس (در شمال غربی کردستان امروزی) قرار داشت.
آنتون پارکس کتاب عدن
پی نوشت :
علیرضا شاپور شهبازی در کتاب خود : جستاری درباره یک نماد هخامنشی می نویسد :
به سختی میتوان در این زمینه چون و چرا داشت که شکل های گوناگون این بن مایه بازنمایی و تجسم یک نیروی ویژه می باشد که بیش از همه با پادشاهان بزرگ ارتباط و پیوستگی دارد. هیچ گونه سند و مدرک روشنی درباره مفهوم و وظیفه این نماد وجود ندارد.( در واقع نزدیک به UAP پدیده ناهنجارناشناخته . مفهوم و کارکرد این پدیده ها هم بدرستی مشخص نیست ) تفسیر پیکره بالدار به عنوان فروهر پادشاه اگرچه تفسیری گیرا و جذاب است با این وجود قانع کننده نیست . نخست از آن رو که واژه فروشی ریخت کهنتر آن فرارتی (fraorti) یک اسم مؤنث است و این خود نشان دهنده آن میباشد که فروشی همچون موجودی مادینه تجسم می شده است در حالی که پیکره های بالدار هخامنشی، نیم تنه مردی را که از درون یک دایره بیرون آمده نشان می دهند. البته آقای شهبازی چون متخصص دوره سومری نیست در کتاب خود هیچ اشاره ای به دوره سومری ندارد ولی سیرتکاملی این نماد معمایی را بخوبی شرح می دهد .
اما تفسیر ما :
تصویر سمت چپ بالا یک شیء پرنده را بر یک سکه ساسانی نشان می دهد . یک نام دیگر این نماد دایره بالدار است و به وضوح پرنده است چون در بالای بستر سکه در آسمان حک شده و به تعبیر امروزی نماد فروهر را نشان می دهد والبته که به همه چیز شبیه است جز خورشید یا نماد رایجی که از فروهر در ذهن داریم وهیچ فردی درون آن نیست . تصویر پایین اثر مهر استوانه ای ساسانی است که نماد فروهر را با ظاهری عجیب که گویا می خواهد شتاب آن را نشان بدهد با موجودی با کلاهی دو شاخ یا جمجمه ای دوشاخ ( ذوالقرنین ) به تصویر کشیده که چیزی نیست جزکسی که توانایی هدایت این وسیله پرنده را داشته و به احترام خدایان و آن ماجرای فرود تاریخی آنها بر زمین برآنجا حک شده . تاریخ شاهنشاهی در ایران گسسته از تاریخ میان رودان نیست بلکه در امتداد آن است . به این نکته دقت داشته باشید که حکاکان این مهرها و سکه ها دقیقاً می دانستند که شکل این ارابه پرنده در حالت های گوناگونش چطور باید حک شود . البته به این معنا نیست که آنها دقیقاً می دانستند که به مفهوم امروزی ، یوفو چیست ؟ ولی دقیقاً به این معنا هم هست که آنها می دانستند که این وسیله آسمانی و حامل خدایان بوده یا به آنها ربط دارد . به این هم دقت داشته باشید که نامگذاری های امروزی ما نفی کننده وجود این اشیاء پرنده در دوران باستان نیست اگر آنها امروزه رویت می شوند چرا نباید در گذشته رویت شده باشند ؟.حالا سوال اینجا است که تصویر حک شده بر نسخه قدیمی تر یعنی نسخه کاسی دردوره بابلی برمهرهای استوانه ای قدیمی تر در اصل چه شکلی بوده ؟ چون گاهی الواح از روی نسخه های قدیمی از خود کپی می شده اند .آیا این سه تصویرهمه بر یک معنا تاکید دارند ؟ اگر هم سه تصویر از سه ارابه پرنده مختلف باشند در یک چیز مشترک هستند که آنها در واقع همان Gigir یا چرخ کیهانی یا سفینه خدایان هستند که به مرورزمان تعریف اولیه و مادی خود را از دست داده و حالتی فرامادی و نمادین پیدا کرده ودر کشاکش تفسیرهای امروزی از داستان اصلی کنده و بربستر دیگری قرار داده شده .
تمام این اطلاعات، همانگونه که از طریق یک درک تلهپاتیک عمیق به من منتقل شد، به طور کامل با کل جهان هستی که در آن قرار داریم، و با چرخههای کیهانی و انرژیهای پیرامون ما، در ارتباط و هماهنگی کامل است. سپس، چگونگی عبور از لایه اثیری به لایه اختری، با نمایش یک برش فرضی از کره زمین، برایم تبیین گردید. این عبور، فاصلهای معادل قطر سیاره مریخ را در بر میگیرد. قطر سیاره زمین تقریباً معادل ۱۲۷۰۰ کیلومتر است، در حالی که قطر مریخ در حدود ۶۸۰۰ کیلومتر قرار دارد، که تقریباً نصف اندازه سیاره ما محسوب میشود. بدیهی است که این تمثیلها با هدف ایجاد یک تصویر ذهنی شفافتر از ابعاد درونی و ناپیدای موضوع مورد بحث ارائه شدهاند. با این حال، نباید از این نکته غافل شد که در هر یک از این موارد، نظام سنجش و ارزیابی خاص خود حاکم است.
به طور مثال، در بررسی قطر سیاره زهره، این مشابهت با میزان ظرفیت ابعادی کره زمین درونی در سطح اثیری، مرتبط و همراستا در نظر گرفته میشد. در مقابل، تشبیه به قطر مریخ برای این انجام شده که مخاطب بتواند وسعت و ابعاد ناحیه فضایی موجود در زمینِ "درونی" رو بهتر درک کند و تصوری از بزرگی آن داشته باشه. به بیان دیگه، اگر از مقیاسهای فیزیکی که در آن زندگی میکنیم استفاده کنیم، بُعد اثیری درونی زمین تقریباً معادل اندازه سیاره زهره خواهد بود، و بُعد اختری تقریباً هماندازه مریخ خواهد شد. ]این مقایسه به درک بهتر ابعاد غیرفیزیکی کمک میکند.[
به نظرم خیلی جالب آمد که با مطالعهی مقطع عرضی زمین، میشود اینطور برداشت کرد که سطح علّی درونی سیارهی ما، با در نظر گرفتن مقیاسهای فیزیکی خودمان، تقریباً با اندازهی ماه برابری میکند. در این زمینه این فرضیه نیز مطرح شده است که اندازه کره ماه به هیچ وجه تصادفی نبوده و احتمالاً عوامل خاصی در تعیین این ابعاد نقش داشتهاند.
اگرچه اکنون از ماهیت حقیقی ماه، خاستگاه آن، معانی نمادین و فلسفه وجودیاش در جوار سیارهمان آگاه هستم، اما در آن زمان از این دانش بیبهره بودم. در جلد هفتم، به تفصیل به جوانب مختلف این مسائل پرداخته خواهد شد. با این حال، تفسیری که از ماجرا به من ارائه شد این بود که گویی جان سیاره ما در پی آن بود تا "بازتابی آینهگون" از ذات خویش را به نظاره بنشیند و از همان لحظه طلوع ماه در پهنه آسمان، آن جرم آسمانی، نقش "آینه" را ایفا میکرد، خاصه به سبب سرشت لطیف و زنانهاش.
بر این اساس، میتوان برداشت کرد که جریان اطلاعات به سوی زمین به نحوی از طریق سطح ماه تنظیم و هدایت میشود. این تجربه ای بینظیراست، یک جور اتصال در سطحی وسیع و آسمانی، که تمام این عناصر، هم عناصری که از فضای بیرون به زمین رسیدن و هم عناصری که از درون خود زمین نشأت گرفتن، با هم ترکیب میشوند و این سیاره را به وجود می آورند. این تجربه به من درک شهودی عمیقی بخشید مبنی بر اینکه پیامدهای این رویداد برای سیاره ما بسیار گستردهتر و پیچیدهتر از صرفاً پیدایش یک جرم آسمانی یا ظهور حیات سطحی است. این موضوع ابعاد و لایههای پنهان بسیاری دارد که نیازمند بررسی دقیقتر است.
پیدایش فراموش شده ( جلد ششم ترانسیلوانیا )
رادوسینامار
ترجمه : مهر
@thelostbook
پوست نگاره سری ( جلد چهارم مجموعه ترانسیلوانیا )
@nibiru01
@Buyingbook
در اعماق غارهای دورافتاده تاسیلی در الجزایر، اثری هنری پیش از تاریخ به چشم میخورد—نقاشی شگفتانگیزی که تخمین زده میشود بیش از ۹۰۰۰ سال قدمت داشته باشد و به طور گسترده به عنوان تصویری از یک شمن در حال انجام آیینی خلسهوار، احتمالاً ناشی از مصرف قارچهای روانگردان، تفسیر میشود. اندامهای کشیده، الگوهای تابناک و حالت ماورایی این چهره، حالتی مرزی بین دنیای مادی و معنوی را نشان میدهد. این ترکیب مرموز، پنجرهای نادر و جذاب به سوی آگاهی اولیه انسان ارائه میدهد و نقش عمیق حالات تغییر یافته را در زندگی مذهبی یا آیینی باستانی آشکار میکند. این تصویر که پلی بین باستانشناسی و عرفان ایجاد میکند، پرسشهای ماندگاری درباره تجارب رویایی جویندگان اولیه بشریت برمیانگیزد.
/channel/thelostbook
تمدنهای کهن فصل چهارم قسمت هفتم
لایه های ماچو پیچو
ترجمه : مهر
مهمانان این قسمت :
گرگ بریدن، بیلی کارسون، آرماندو می، هیو نیومن، کایدریچ اولسن، ریتا لوئیز، متیو لاکرا، اندرو کالینز، ویلیام هنری، فردی سیلوا، ماتیاس دی استفانو
تهیه از :
@nibiru01
@Buyingbook
اینکار در نسخه های محدود بصورت پرینت روی مقوا کتد با کیفیت بالا موجود هست.
تهیه از :
@nibiru01
تمدنهای کهن
فصل چهارم قسمت ششم
مجسمه های غول آسای جزیره ایستر
ترجمه مهر
تهیه از :
@nibiru01
@Buyingbook
ترانسیلوانیا ( جلد چهارم )
پوست نگاره سری
پنج تکنیک تشرف تبتی
رادوسینامار
ترجمه : مهر
@Buyingbook
تهیه از :
@nibiru01
ترانسیلوانیا ( جلد چهارم )
پوست نگاره سری
پنج تکنیک تشرف تبتی
رادوسینامار
ترجمه : مهر
@Buyingbook
تهیه از :
@nibiru01
حقیقت، از تخیل هم وحشتناکتر است.
از نظر من، تغییر واقعی آگاهی فقط زمانی ممکن خواهد شد که بشریت بداند از کجا آمده است و درک بهتری از جایگاه خود در جهان و همچنین منبع تمام چیزهایی که آن را "خدا" مینامیم، داشته باشد. بشر از سپیدهدم تاریخ از این نگرش جدا افتاده است.
آنتون پارکس
کتاب عدن
@Buyingbook
تهیه از :
@nibiru01