گیلگمش مصمم به رفتن شد . او گفت : اگر شکست هم بخورم ، حداقل مرابه عنوان کسی به خاطر خواهند آورد که کوشش خود را کرده است.
با این حال، پادشاه، اشراف و کاهنان، ورودی ویژه خود را به سکوهای معبد از سمت غرب داشتند، جایی که بخشهای جدیدتر قرار گرفته بودند . یک پلکان بزرگ ساخته شد که ابتدا از جنوب به شمال امتداد داشت و سپس، با پشتیبانی از یک طاق عظیم، مجموعهای از پلههای غرب به شرق را برای ورود به کوه معبد از طریق یک دروازه ستوندار باشکوه فراهم میکرد. تنها بخش بالایی طاق آن، که هنوز به دیوار غربی متصل است، باقی مانده و به افتخار کاشف آن در قرن نوزدهم به نام طاق رابینسون شناخته میشود.
کمی به سمت شمال آن، همچنان در دیوار غربی، یک دروازه کمتر باشکوه و احتمالاً بسیار قدیمیتر وجود داشت که از طریق تعدادی پله کاربردی، که اکنون دروازه بارکلی نامیده میشود، قابل دسترسی بود؛ این دروازه نیز در قرن نوزدهم توسط کاشفش کشف شد. این دروازه که مسدود شده، اکنون تقریباً بهطور کامل توسط مسیر کنونی صعود به سکوهای معبد، که از طرح معماری پلکان دوران معبد دوم پیروی میکند، پنهان شده است. در واقع، این مسیر یک خاکریز ساده است که با پلههایی بهبود یافته و از سطح میدان دیوار غربی تا سطح سکوهای معبد از طریق آنچه بهسادگی و بهصورت معمولی «در سبز» نامیده میشود، امتداد دارد. و اینگونه بود که من و طرفدارانم در آن روز به کوه معبد صعود کردیم.
@thelostbook
اسناد تاریخی و کاوشهای باستانشناسی تأیید میکنند که دسترسی اصلی عمومی به سکوهای معبد از جنوب بود، جایی که پلههای باشکوه به پنج دروازه منتهی میشدند؛ گذرگاههای روباز و زیرزمینی زائران را به حیاطهای مختلف معبد هدایت میکردند. در آن منطقه بود که صرافان—نه رباخواران، برخلاف باور رایج—غرفههای خود را داشتند، زیرا سکههای خارجی با تصاویر امپراتوران روم باید با سکههای محلی که هیچ تصویر حکاکیشدهای از افراد نداشتند، تعویض میشدند. در همانجا بود که عیسی، واعظ اهل ناصره، طبق آنچه در عهد جدید شرح داده شده، میزهای صرافان را واژگون کرد.
@thelostbook
رازهای صخره مقدس ( فصل پانزدهم کتاب سفرهایی به تاریخچه زمین )
نوشته : زکریا سیچین
ترجمه مهر
گروه ما پس از پشت سرگذاشتن تونلها و دیگر شگفتیهای زیرزمینی اورشلیم باستانی بسیار مشتاق بود آنچه آن بالا است را ببیند . تختگاه معبدی که زیرنور خورشید قرار داشت . در واقع چیزهای زیادی برای اقناع حس کنجکاوی وجود داشت . جستجویی در تاریخ و کندوکاوی برای خاستگاه معنوی . ما درآستانه به چشم خویش دیدن و تجربه تمام آنچه جایگاه مقدس معبد یا صخره مقدس پنداشته می شد بودیم . جایی که تاریخ ، ادیان و ملی گرایی و به عقیده من حضورآنوناکی را یکجا در خود دارد .
اما در اعماق ذهنم برای گروه خودم هدف کشف نشده دیگری را در نظر گرفته بودم :
جستجوی بخش زیرزمینی صخره مقدس و یافتن سرنخی از راز صندوق عهد ناپدید شده . تلاشی که شرایط بی باکانه ای را می طلبید و حس کردم نیازی نیست که کل گروه را درگیر کنم . البته بالارفتن از کوه معبد هم مشکلات خاص خودش را داشت . بعد از اینکه اسرائیل در جریان جنگ شش روزه در سال 1967 کنترل شهر قدیمی را بدست گرفت برای اداره تختگاه معبد و سازه های اسلامی به مسلمانان استقلال زیادی داد . هر جمعه و در سایر تعطیلات اسلامی ، مسلمانان از سمت دروازه های شمالی دسترسی نامحدودی به کوه معبد دارند ، جایی که تختگاه به سطح محله های مسلمان نشین شهر قدیمی می رسد . دسترسی برای سایر افراد ، در درجه اول یهودیان و مسیحیان ، از طریق سطح شیب دار دیوار غربی امکان پذیر است . گاهی شورش اعراب روی کوه معبد یا درگیریهای بین اعراب و اسرائیل در جای دیگری باعث می شود که دسترسی غیر مسلمانان بطور موقت یا برای مدتی طولانی متوقف شود . زمانی که ما به سرزمین مقدس رفته بودیم دوره آرامش و صلح بود . ( سال انتشار این کتاب 2004 میلادی است )
برای درک اینکه دسترسی یا صعود به کوه معبد به چه معنا است و برای درک آنچه شخص می بیند یا انتظاردیدنش را دارد هرکس به شرح مختصری از تاریخچه اینجا نیازمند است . من در جلسات مختصر توجیهی به هرشرکت کننده ای پوشه قطوری می دهم که حاوی اطلاعاتی است که در این جلسات توجیهی روزانه در مورد آنها به تفصیل بحث شده .
برج کوه معبد، که از همه طرف به جز شمال بر اطراف خود مشرف است، برای رسیدن به سکوهای مقدس کنونی و گذشتهاش نیازمند صعود است. همانطور که خداوند در کتاب خروج فرمان داده بود، مردان یهودی موظف بودند سه بار در سال، در جشنهای سوکوت (خیمهها)، شاووعوت (پنطیکاست)، و پسح (پاسور)، به اورشلیم صعود کنند. موقعیت شهر داوود و گسترش اورشلیم تحت حاکمیت پادشاهان یهودا هیچ شکی باقی نمیگذارد که دسترسی برای زائران صعودکننده از جنوب بوده است؛ در واقع، خاکریزیهایی که در تورات با نامهای میلوه («پر کردن») و عوفل («برآمدن، صعود») ذکر شدهاند، ممکن است برای امکانپذیر ساختن دسترسی انبوه زائران به معبدی که سلیمان ساخته بود، ایجاد شده باشند. این دسترسی جنوبی در دوران معبد دوم گسترش یافت و شکوهمندتر شد .
معبد اول توسط نبوکدنصر، پادشاه بابل، در سال ۵۸۷ قبل از میلاد ویران شد. هفتاد سال بعد، کوروش، پادشاه پارسی که بابل را فتح کرد و امپراتوری عظیم آن را پایان داد، به تبعیدیان یهودی اجازه داد بازگردند و معبد اورشلیم را بازسازی کنند. اینکه آیا معبد دقیقاً همانگونه که قبلاً بود بازسازی شد یا مطابق با نقشههایی که در رؤیای هولوگرافیک به حزقیال نبی نشان داده شده بود، هیچکس نمیتواند با اطمینان بگوید. معبد دوم بارها مرمت شد، آلوده شد و پاکسازی شد، زمانی که یونانیان پس از پارسیان بر خاور نزدیک مسلط شدند. پاکسازی معبد و ازسرگیری پادشاهی یهودی تحت هشمونائیان در سال ۱۶۴ قبل از میلاد، مقدمهای بود برای بازسازیهای عمدهای که توسط پادشاه هیرودس (۳۷ تا ۴ قبل از میلاد) انجام شد. شهر و معبد دوم باشکوه، همانطور که توسط مورخان آن زمان -زمان عیسی و حاکمیت روم—توصیف شده، تا آن زمان صحنه حضور دهها هزار زائر در سه جشن صعود، و بهویژه در طول پسح بود.
@thelostbook
هیو سی. هاوی (Hugh C. Howey) نویسندهی آمریکایی متولد سال ۱۹۷۵ در شارلوت، کارولینای شمالی است که به خاطر مجموعه داستانهای علمی-تخیلی خود، بهویژه سری سایلو (Silo) که با نام وول (Wool) شناخته میشود و سری شن (Sand) به شهرت جهانی رسیده است. او نویسنده مشهور ادبیات دیستوپیایی است .
ادبیات دیستوپیایی (Dystopian Literature) یکی از زیرشاخههای ژانر علمی-تخیلی و گمانهزن (Speculative Fiction) است که دنیاهایی خیالی را به تصویر میکشد که در آنها جامعه به شکلی نامطلوب، سرکوبگر، یا فاجعهبار اداره میشود. این ژانر اغلب در تضاد با اتوپیایی (Utopian) قرار میگیرد که دنیایی ایدهآل و آرمانی را نشان میدهد. ادبیات دیستوپیایی معمولاً بهعنوان ابزاری برای نقد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، یا زیستمحیطی عمل میکند و به خوانندگان هشدار میدهد که مسیرهای خاصی در جامعه ممکن است به نتایج ناخوشایندی منجر شود.
تعریف و ویژگیهای اصلی
دیستوپیا (Dystopia) از ترکیب دو واژهی یونانی dys (به معنای بد یا غیرعادی) و topos (به معنای مکان) ساخته شده و به معنای مکان بد است .
شن روایت مهیج آخرالزمانی است که جهان فعلی ما همچون ابوالهول دوران باستان به زیر شن فرو رفته و انسانها در جدال قدرت و قلمرو و ثروت با هم می ستیزید. برخلاف رمان سیلو اینبار انسانها روی زمین هستند اما چیزی که در تمنای آن هستند زیر زمین دفن شده . رمان شن آنقدر هیجان انگیز هست که به سختی می توانید کتاب را زمین بگذارید . این کتاب در واقع جلد اول از سه گانه شن هست .
/channel/Buyingbook
حقیقت، از تخیل هم وحشتناکتر است.
از نظر من، تغییر واقعی آگاهی فقط زمانی ممکن خواهد شد که بشریت بداند از کجا آمده است و درک بهتری از جایگاه خود در جهان و همچنین منبع تمام چیزهایی که آن را "خدا" مینامیم، داشته باشد. بشر از سپیدهدم تاریخ از این نگرش جدا افتاده است.
آنتون پارکس
کتاب عدن
ترجمه تات
بازبینی : مهر
@Buyingbook
تهیه از :
@nibiru01
رضا جورجانی اظهار داشت: «هنگامی که مکمونگل در حال انجام این جلسه مشاهده از راه دور بود، توصیف کرد که در میان ویرانههای یک شهر عظیم با اهرام غولپیکر قرار دارد.»
او افزود: «مکمونگل گفت که این اهرام به نظر میرسید شاید سه برابر اندازه هرم بزرگ جیزه باشند.»
مکمونگل اخیراً در ماه گذشته در پادکست «American Alchemy» از این تجربه سخن گفت و اظهار داشت: «شروع به دریافت تصویری از انسانهایی کردم که در مکانی گرفتار شده بودند که جو آن در حال بدتر شدن بود.»
او ادامه داد: «مشخص بود که این افراد به دلایلی در حال مرگ بودند، اما انسان بودند. فقط دو برابر اندازه ما بودند.»
مکمونگل نگاتیوهایی از منظره مریخ به دست آورد که ساختاری به شکل هرم را در لبه یک دهانه برخوردی عظیم نشان میداد، همانجایی که او در آزمایش سیا آن را دیده بود.
او همچنین تصاویری یافت که ادعا کرد یک استخوان انسانی است که روی سطح مریخ قرار دارد.
@thelostbook
ناسا تصاویری از منطقهای که مکمونگل به آن اشاره کرده دارد، که نشاندهنده چیزی است که این مشاهدهگر از راه دور ادعا کرده یک استخوان در یکی از تصاویر است
@thelostbook
سالها بعد دریافتم که این تنوع شگفتانگیز زیستی، زیرگونههای مختلفی را در یک نژاد فرازمینی/بینبُعدی نشان میداد که عمدتاً در منظومه ستارهای اوریون مستقر بودند. در تعاملاتشان با زمین، آنها بهعنوان زتا رتیکولی شناخته میشوند، که نژاد اصلی آنها زفلیوم با چهره آبی است، مدیرانی که زیرگونههای پایینرتبه زتا را هدایت و اداره میکنند. در دوران اخیر، نژادهای زتا از حدود جنگ جهانی اول با زمین تعامل داشتند و تا جنگ جهانی دوم، معاهدات مخفیانهای با دولتهای نازی و متفقین برقرار کرده بودند، که از طریق آنها در ازای ارائه فناوریهای تسلیحاتی، حق آزمایشهای ربایشی بر روی مردم ناآگاه را به دست آوردند. از دهه 1980، زتا با دشمنان باستانی خود، دراکوس، یک نژاد ترکیبی خزندهمانند که تبار آن نیز به منظومه ستارهای اوریون بازمیگردد، متحد شدهاند. هر دو نژاد زتا و دراکوس هدف پنهان مشترکی برای ادعای حاکمیت بر قلمروهای زمین دارند. من بهطور جمعی به لژیونهای اتحاد زتا-دراکوس و هر بازدیدکننده دیگری از جایی دیگر که اهدافی زیانبار برای تکامل انسانها دارند، بهعنوان «نفوذگران» اشاره میکنم. بین سنین چهار تا هفت سال، من چنین چیزهایی را درک نمیکردم، و نمیفهمیدم چرا این گروه بدخواه از موجودات به زندگیام هجوم آورده و وحشت را به قلبم وارد کرده بودند. اگر مداخله گروه دیگری از بازدیدکنندگان خیرخواه، که بهصورت جمعی خود را اتحاد نگهبانان مینامند، نبود هرگز این رویدادها را درک نمیکردم.
نگهبانان
نخستین بار در سن هفتسالگی با نمایندگان اتحاد نگهبانان دیدار کردم. یک بعدازظهر، هنگامی که در حیاط مادربزرگم تنها بازی میکردم، موجود خاکستری دیگری بهصورت فیزیکی به من نزدیک شد، اما این یکی برخلاف خاکستریهای چشمسیاه استانداردی که طی سه سال ربایشهای مکرر نفوذگران با آنها مواجه شده بودم، چشمان آبی درخشانی داشت. برخلاف دیگر خاکستریها، این موجود مهربانی نشان داد و به من گفته شد که دیگر نیازی به ترس از ربایندگان بدخواه خود ندارم، زیرا گروه دیگری از بازدیدکنندگان از این پس از من محافظت خواهند کرد. پس از این رویداد، ربایشهای شبانه توسط بازدیدکنندگان افزایش یافت، زیرا گروه مداخلهگر شروع به بردن من به حلقههای کودکان در سفینه فضایی خود کردند، جایی که آموزش من به دنیای خارقالعاده آغاز شد.
زتا خاکستریها مسئول سازمانی به نام اتحاد نگهبانان نبودند. بسیاری از اعضای اتحاد نگهبانان به نظر کاملاً انسانی میآمدند، اما دانش و تواناییهایی بسیار فراتر از پیشرفتهای متداول انسانی داشتند. دیگر اعضای اتحاد نگهبانان شامل موارد زیر بودند:
سفیدپوستان لیران-سیریانی باشکوه، یک نژاد سیریانی همینوئیدی ( انسان گونه ) سالخورده با پوست روشن که اغلب بهعنوان بنیانگذاران شناخته میشوند.
آئتیئنها، موجودات سفید و برازندهای با پیشرفت معنوی بالا که شبیه آخوندکهای ایستاده بودند.
رانثونکینا، موجودات بلند و نازک با پوست سفید شفاف و درخشان، چشمان بادامیشکل با رنگهای متنوع و موهای سفید مجعد؛ تغییرشکلدهندگان ماهر و از نظر معنوی بسیار پیشرفته.
برنوها، موجودات پیشرفتهای از بالاترین جهانهای بُعدی که هنگام تجلی فیزیکی بهصورت چهرههای بلند و درخشان با سرهای کشیده و چشمان بزرگ ظاهر میشوند.
کوئونتلورها، موجودات بزرگ و میمونمانند با موهای بلند، دارای هوش و حساسیت بالا، که گاهی برای اهداف نگهبانی و نظارت بر محیط زیست زمین دیده میشوند .( احتمالاً منظور نویسنده ساسکوآچ ها هستند )
تورانوزیامها، انسانهای بلند و زیبا با سرهای کشیده و رنگ پوست/موهایی که شامل تمام رنگهای ظاهری روی زمین بهعلاوه برخی رنگهای پاستلی است. تبار انسانی از تورانوزیامها، نژاد سالخوردهای که عمدتاً نامیرا هستند، تکامل یافته است.
گونههای متعدد دیگری نیز در اتحاد نگهبانان دخیل بودند، از هیبریدهای مختلفی که از طریق آمیختگی این گونهها ایجاد شده بودند، تا موجودات آگاه و بیشکل عظیمی که اتحاد نگهبانان را هدایت میکردند، موجوداتی که فراتر از قلمرو بُعدبندی وجود داشتند.
مسافران : ربودهشدگان خفته ( جلد اول )
نویسنده: آشایانا دین
ترجمه : مهر
@thelostbook
💢فریدون و فراماسونری و آیین مهرپرستی
آیینهای رازآمیز مهرپرستی از دیرباز در اروپا رواج داشتهاند. فریدون، پیامآور این آیین، با سازماندهیهای بنیادین و تشکیل انجمنهای نهانی، موفق به سرنگونی ضحاک اهریمنخو شد و میراثی استوار برجای گذاشت. ایرانیانی که به اروپا مهاجرت کردند یا در همسایگی آن ساکن بودند، نقش مهمی در گسترش این آیین ایفا کردند. یونانیان و رومیان مهرپرست، و سپس اروپای مسیحی، درسهای فراوانی از آیینهای محرمانهی مغان آموختند و آنها را با نام و کالبدی جدید، بهویژه تحت عنوان فراماسونری، ارائه کردند.
نمادهایی چون پرگار، پیشبند چرمی، درجات تشرف و بسیاری از آداب نهانخانهها، ریشه در آیینهای فریدون و دستورات او دارد.
دانشنامههای فراماسونری به نقش بنیادین ایران در شکلگیری این جنبش اشاره کردهاند و وامگیریهای نهایی آن را به فرقهی باستانگرای اسماعیلیه نسبت میدهند که در دوران جنگهای صلیبی به اروپا راه یافت.فریدون پیش از نبرد با ضحاک، با استفاده از پرگار، گرز گاوسر را طراحی و ساخت. کاوهی آهنگر نیز پیشبند چرمی خود را بر سر نیزه نشاند و آن را به نمادی از مقاومت تبدیل کرد. فراماسونها نیز از پیشبند چرمی استفاده میکنند و نمادهای گونیا و پرگار را به کار میبرند. روشهای تشرف و عضویت در این آیینها نیز از آیینهای پیر مغان الهام گرفته شده است، با این تفاوت که فراماسونها بهجای آهنگر، نماد بنّا را برگزیدهاند. بااینحال، امروزه فراماسونری از آرمانهای بنیادین و انسانی خود فاصله گرفته و به ابزاری برای نیروهای اهریمنی تبدیل شده است.
📖 رازهای ایران زمین
امید عطایی
ص۶۸
/channel/thelostbook
نماد فراماسونری سمت راست سکه بلاش دوم اشکانی
این نماد در الفبا و اعداد یونانی وجود ندارد که شکل آنها روی سکه های اشکانی دیده می شود . اینکه حرف ما این است که تاریخ ایران باستان جدا از تاریخ جهان نیست برای این موارد هست .
/channel/thelostbook
سرتاسر خاک عراق پر است از دروازههای ستارهای که جیناآبول و اجداد موشیدیمشان، که در این کتاب به تفصیل مورد بررسی قرار گرفتهاند، آنها را دیرّانا مینامیدند.جینا آبول تنها به این دلیل این بخش از کره زمین را برای سکونت انتخاب کردند. بر اساس اطلاعاتی که توانستهام بهدست بیاورم و در کتاب "تاریخچه ژیرکو" گسترش خواهد یافت، سرزمین سابق سومر حدود 25 دروازه ستاره ای در اندازههای مختلف دارد که بسیار بزرگ و کاملاً استثنایی برای سیاره زمین است.
همانطور که افسانه اکدی "آتراهسیس" تأیید میکند، تعدادی از جیناآبول (نونگالها) مجبور شدند دجله و بهویژه فرات را ایجاد کنند تا آب شُرب برای این محوطه های کلیدی که بیشتر آنها به شهرهای برجستهای تبدیل شدند که اصول سلطنت جیناآبول در آنها پیاده شد، فراهم کنند. این بیست و پنج دروازه همچنین شامل هفت دروازه ستارهای در منطقه خلیج فارس است که اکنون زیر دریاغرق شده و بخشی از منطقه نظامی تحت کنترل نیروهای مسلح ایالات متحده است.
دروازههای دیرّانا در شهرها یا جاهایی مانند بغداد، ابوشهرین (نونکیگا-اریدو)، نیفار (نیپور)، تل المقیر (اور) و بابل اقتباس شده. Babylon از کلمه آشوری " Bâbili " (یا " Bâbilu " در فرم مفرد) میآید که معادل سومری آن " KÁ-DIĞIR " است که به معنای "دروازه خدا" و " ŠU-AN- NA " یعنی "قدرت (یا کنترل) آسمانها" است. با این حال، هنگامی که واژه " Bâbili " به سومری رمزگشایی میشود، جزء BÁ( زندگی، موجود زنده، نشانهها) AB( باز شدن، پنجره) ILI (حمل و نقل، بلند کردن...) یا BÁ'AB-ILI به معنای اصلی اش می شود " روزنه ی حیات ". در این زمینه جالب است که اشاره کنیم که در عربی، ترجمه دقیق واژه "بابل" همان "دروازه خدا" است. دروازه ستارهای بابل یکی از مهمترینها در این منطقه است و همچنین آخرین دروازهای است که بهطور مکرر توسط "خدایان" باستان استفاده میشده است.
برای استفاده از دیرّانا، لازم است که یک سفینه فضایی مناسب به کار برده شود. سپس باید بدانید که چگونه مقصد را از طریق شکاف فضایی که دو منطقه مختلف از پیوستار زمان-فضا را به هم متصل میکند برنامهریزی کنید: یک دروازه دیگر در همان سیاره، سیارهای دیگر، یا دروازهای در فضای دوردست. به علاوه، عبور از دیرانا مستلزم سرعتی فوقالعاده بالاست، در غیر این صورت، مسافر نه تنها بهرهای نخواهد برد، بلکه احتمال گم شدن او در یکی از جهانهای موازی نیز وجود دارد. دستیابی به سرعت مطلوب، به ناچار با یک انفجار صوتی مافوق صوت همراه خواهد بود.
این همان روشی است که "خدایان" باستانی در بابل باستان انجام میدادند، همانطور که از دو نقل قول زیر مشخص است که به انفجارهای مافوق صوتی ناشی از سفینه های پرندهای که بهعنوان اژدهایان پرنده توصیف شدهاند، اشاره میکند.
روایت است که در اطراف برج بابل و در صحرای بابل کهن، منظور بقایای آن شهر باستانی است، اژدهایان عظیمی منزل دارند؛ صداهای مهیب و غرشهای هولناکشان، دل مردمان را به وحشت میاندازد.
دانشنامهی طبیعت، اثر ونسان دو بووه
از بابل غوغایی برمیخیزد، غوغایی به سان زلزلهای که از باد شمال سر برآورده؛ ساکنان یهودیه را به کام مرگ فرستاده، شهرها را به ویرانه بدل کرده و جای آدمیان را به جولانگاه اژدهایان تبدیل نموده...
تفسیر جروم بر کتاب اشعیا
هر سیاره دارای چندین دیرّانا است. دیرّاناها روزنههایی هستند که بهطور مستقیم به تونلهای زمانی منتهی میشوند که به هر کسی در این کیهان امکان سفر از یک نقطه به نقطه دیگر را با سرعتی بسیار بیشتر از سرعت نور میدهند. این تونلها – یا کرمچالهها – بهعنوان میانبری از فضا و زمان عمل میکنند. این گردابها که در آنها مفهوم زمان دیگر وجود ندارد، اساساً بزرگراههایی در فضا هستند و زمان سفر بین دو نقطه را بهطور قابل توجهی کاهش میدهند، در مقایسه با سفرهای سنتی. همانطور که در تاریخچه ژیرکو خواهید دید، این دروازههای ستارهای این امکان را میدهند که مسافتهای طولانی در سراسر کیهان، از یک سیاره به سیاره دیگر، و همچنین در سطوح وسیع روی زمین در چشم به هم زدنی طی شوند.
رویای انوشه زمان
آنتون پارکس
ترجمه : مهر
@thelostbook
شن روایت مهیج آخرالزمانی است که جهان فعلی ما همچون ابوالهول به زیر شن فرو رفته و انسانها در جدال قدرت و قلمرو و ثروت با هم می ستیزید. برخلاف رمان سیلو اینبار انسانها روی زمین هستند اما چیزی که در تمنای آن هستند زیر زمین دفن شده . رمان شن آنقدر هیجان انگیز هست که به سختی می توانید کتاب را زمین بگذارید . این کتاب در واقع جلد اول از سه گانه شن هست
تهیه از :
@nibiru01
/channel/Buyingbook
شن روایت مهیج آخرالزمانی است که جهان فعلی ما همچون ابوالهول به زیر شن فرو رفته و انسانها در جدال قدرت و قلمرو و ثروت با هم می ستیزید. برخلاف رمان سیلو اینبار انسانها روی زمین هستند اما چیزی که در تمنای آن هستند زیر زمین دفن شده . رمان شن آنقدر هیجان انگیز هست که به سختی می توانید کتاب را زمین بگذارید . این کتاب در واقع جلد اول از سه گانه شن هست
تهیه از :
@nibiru01
/channel/Buyingbook
ترانسیلوانیا ( جلد چهارم )
پوست نگاره سری
پنج تکنیک تشرف تبتی
رادوسینامار
ترجمه : مهر
@Buyingbook
تهیه از :
@nibiru01
یافتههای دکتر براندنبورگ با گزارش سیا همخوانی دارد که جزئیات زندگی یک تمدن باستانی در مریخ را شرح میدهد، تمدنی که به دلیل فساد محیطی سیاره در حال نابودی بود. جو مکمونگل، که به عنوان مشاهدهگر از راه دور شماره یک سیا شناخته میشود، ادعا کرد که این تمدن در حال مرگ را مشاهده کرده است.
@thelostbook
جیسون رضا جورجانی، فیلسوف، اظهار داشت که یافتههای دکتر براندنبورگ با گزارش سیا که جزئیات زندگی یک تمدن باستانی در مریخ را شرح میدهد، همخوانی دارد؛ تمدنی که به دلیل فساد محیطی سیاره در حال نابودی بود.
با این حال، آژانس دولتی هرگز وجود تمدنی در مریخ را تأیید نکرده است.
جورجانی گفت: «وقتی دادههای [سیا] را در کنار تز براندنبورگ قرار میدهید، این رویداد هستهای شاید صد میلیون سال پیش رخ داده باشد.»
او افزود: «جو مکمونگل در سال ۱۹۸۴ مأموریت مشاهده از راه دور مریخ را بر عهده داشت. این یک عملیات سیا بود که در مؤسسه مونرو انجام شد. بنابراین، او تحت قرارداد با سیا کار میکرد و این کار در مؤسسه مونرو انجام شد.»
این پروژه محرمانه در فورت مید، مریلند، اجرا شد و افرادی را که ادعا میکردند دارای ادراک فراحسی (ESP) هستند، برای کمک به کشف اسرار اطلاعاتی نظامی و داخلی استخدام کرد.
یکی از آخرین اقدامات این پروژه پیش از تعطیلی، سندی با عنوان «کاوش مریخ، ۲۲ مه ۱۹۸۴» بود که در سال ۲۰۱۷ از طبقهبندی خارج شد و اخیراً دوباره در فضای آنلاین مورد توجه قرار گرفته است.
به مکمونگل تنها مختصات بهعنوان هدف داده شد و او با استفاده از ذهن خود آنچه در آنجا بود را «دید»
@thelostbook
دکتر براندنبورگ معتقد است که این عناصر شیمیایی بقایای انفجارهای هستهای روی سطح مریخ هستند.
جورجانی در گفتوگو با جونز اظهار داشت: «وقتی یک بمب ترمونوکلئار منفجر میشود، اثری از زنون-۱۲۹ در آن منطقه به جا میماند که غیرعادی است.» او افزود که یافتههای دکتر براندنبورگ «شواهد نگرانکنندهای» از وجود حیات در مریخ ارائه میدهد.
او گفت: «و به گفته دکتر براندنبورگ، این یک نشانه بسیار متمایز است. غیرقابل اشتباه است و بهطور خاص با انفجار تسلیحات ترمونوکلئار مرتبط است.»
منظور از «غیرعادی» این است که سطوح بالاتر از حد انتظار این ایزوتوپ یافت شده است.
دکتر براندنبورگ همچنین استدلال کرد که مریخ زمانی دارای اقلیمی شبیه به زمین بوده که میزبان حیات جانوری و گیاهی بود، و هرگونه حیات هوشمند در آن احتمالاً در سطح پیشرفت تمدن مصر باستان روی زمین بوده است.
@thelostbook
پژوهش دکتر براندنبورگ بر «غلظت بالای» زنون-۱۲۹ در جو مریخ و وجود اورانیوم و توریوم در سطح این سیاره متمرکز است.
زنون-۱۲۹ گازی پایدار و غیررادیواکتیو است که یکی از اشکال طبیعی عنصر زنون، گازی بیرنگ، بیبو و بیمزه، محسوب میشود که به مقدار ناچیز در جو زمین یافت میشود.
اگرچه زنون-۱۲۹ بهصورت طبیعی وجود دارد، اما این گاز همچنین طی فرآیند همجوشی هستهای آزاد میشود.
ناسا سطوح بالاتر از حد انتظار ایزوتوپ زنون-۱۲۶ را در منطقه سیدونیا مریخ شناسایی کرده است.
به گفته جورجانی، این منطقه در نیمکره شمالی سیاره به دلیل «ساختارهای عظیم ظاهراً دستساز» مشهور است که نظریهپردازان توطئه معتقدند شامل ساختاری شبیه به چهره و دیگر ساختارهایی به شکل اهرام بزرگ است.
دانشمندان ناسا اظهار کردهاند که این پدیده یک توهم نوری ناشی از سایهها و مورفولوژی سطحی است.
همچنین، این آژانس فضایی اعلام کرده است که عناصر شیمیایی «ممکن است از طریق برخوردهای سطحی یا خروج گاز از مواد سنگی، که خاک و سنگهای شکسته سطح هستند، به جو آزاد شده باشند.»
@thelostbook
تمدنی باستانی در مریخ به دلیل حمله هستهای از سوی یک نژاد بیگانه دیگر نابود شد.
این موضوع ممکن است مانند طرح یک رمان علمی-تخیلی به نظر برسد، اما دکتر جان براندنبورگ، Dr John Brandenburgدانشمند دانشگاه هاروارد، معتقد است که این رویداد فاجعهبار واقعاً رخ داده است.
بر اساس نظریه غیرمعمول او، دکتر براندنبورگ میگوید مریخیهای باستانی معروف به سیدونیها و یوتوپیاییها در این حمله قتلعام شدند و شواهد این نسلکشی هنوز هم امروز قابل مشاهده است.
در سال ۲۰۱۱، این دانشمند برای اولین بار پیشنهاد کرد که رنگ قرمز مریخ میتواند ناشی از یک انفجار ترمونوکلئار طبیعی باشد و ادعا کرد که عناصر شیمیایی موجود در سطح سیاره سرخ با عناصری در اطراف سایتهای آزمایش هستهای روی زمین مطابقت دارد.
دانشمندان جریان اصلی استدلال کردهاند که هیچ شواهد فیزیکی معتبری مانند دهانه یا نشانههای پرتوهای رادیواکتیو وجود ندارد که به انفجار هستهای مصنوعی یا ناگهانی اشاره کند و تأکید کردهاند که این مقاله در یک مجله علمی با سطح نسبتاً پایین منتشر شده است.
اما اکنون، این نظریه بار دیگر توجهها را به خود جلب کرده است.
در پادکست دنی جونز، که بیش از یک میلیون مشترک دارد، جیسون رضا جورجانی، مهمان برنامه که دارای مدرک دکتری در فلسفه و نویسنده داستانهای علمی-تخیلی است، مطالعه دکتر براندنبورگ را بازگو کرد و آن را «شواهد نگرانکنندهای» دانست که نشان میدهد زمانی حیات در مریخ وجود داشته است.
او گفت: «هر سیاره مقدار مشخصی از ایزوتوپهای مواد مختلف دارد و ظاهراً نسبت ایزوتوپی زنون ۱۲۹ در کل منظومه شمسی یکسان است، به جز در مریخ.»
@thelostbook
تماس
نفوذگران
در سال 1969، در سن چهارسالگی، اولین تجربه آگاهانهام از دنیای معاصر رویدادهای خارقالعاده را داشتم، زمانی که در روز روشن از مسیر ورودی خانهام بهصورت فیزیکی توسط موجودی کوچک و خاکستری با چشمان بزرگ سیاه ربوده شدم. بهزودی برایم آشکار شد که آنها بازدیدکنندگانی از جایی دیگر، بسیار فراتر از تجلیات خلاقانه تخیل هستند. به دنبال آن واقعه، من سه سال تحت تجربهی ربایشهای آیینی قرار گرفتم؛ به این صورت که شبها به زور از بستر خود جدا شده و به یک سفینهی فضایی خاموش منتقل میشدم، در حالی که سه موجود خاکستری یکسان مرا همراهی میکردند.
در طول مواجه هایم با خاکستریها، تحت تجربیات ترسناک و اقدامات پزشکی قرار گرفتم که آنها را درک نمیکردم. در داخل سفینه بیگانه دریافتم که خاکستریها تحت فرمان انواع دیگری از موجودات غیرانسانی کار میکنند. از جایگاهی مقتدرانه، موجودات تهدیدآمیزی حضور داشتند که شبیه حشرات بزرگ و ایستاده بودند، با ساختاری مشابه عنکبوتها و پروانههای بدون بال. مدیرانی که فعالیتهای این مجموعه را هدایت میکردند، موجوداتی بلندقامت با ردای سیاه، چهرههای استخوانی سنگین و پوست آبی تیره بودند.
باستان شناسی ممنوعه جلد هشتم
تعداد صفحات : 603 صفحه
مجموعه ای از مقالات به همراه بررسی سکه ها و مهرهای استوانه ای و الواح باستانی
تهیه از :
@nibiru01
@Buyingbook
نقوش صخره ای به سبک دره باریر که در ناحیه سن رافائل سوِل یافت شده اند، نمونه ای برجسته از هنر بومیان باستانی این منطقه هستند.
سَن رافائل سْوِل (San Rafael Swell) یک ویژگی زمینشناختی بزرگ در جنوب مرکزی ایالت یوتا، ایالات متحده آمریکا است
نکته جالب این هنر صخره ای آن حیوانات بالا سمت چپ تصویر هستند که به حالت طبیعی خود نقاشی شده اند . اما در مقایسه با آنها پنج موجود دراز قامت مرکز تصویر هیچ نسبتی با مفهوم انسان حتی انسان بدوی غار نشین هم ندارند . کاملاً موجودات متفاوتی هستند . بعضی ها سه شاخ دارند یکی از آنها پاهای متفاوتی دارد که این نشان دهنده دقت نقاش هست که سعی کرده جزئیاتی را که دیده یا برایش روایت کرده اند به تصویر بکشد .
@thelostbook