thelostbook | Unsorted

Telegram-канал thelostbook - کتاب گمشده

8464

گیلگمش مصمم به رفتن شد . او گفت : اگر شکست هم بخورم ، حداقل مرابه عنوان کسی به خاطر خواهند آورد که کوشش خود را کرده است.

Subscribe to a channel

کتاب گمشده

اسناد تاریخی و کاوش‌های باستان‌شناسی تأیید می‌کنند که دسترسی اصلی عمومی به سکوهای معبد از جنوب بود، جایی که پله‌های باشکوه به پنج دروازه منتهی می‌شدند؛ گذرگاه‌های روباز و زیرزمینی زائران را به حیاط‌های مختلف معبد هدایت می‌کردند. در آن منطقه بود که صرافان—نه رباخواران، برخلاف باور رایج—غرفه‌های خود را داشتند، زیرا سکه‌های خارجی با تصاویر امپراتوران روم باید با سکه‌های محلی که هیچ تصویر حکاکی‌شده‌ای از افراد نداشتند، تعویض می‌شدند. در همان‌جا بود که عیسی، واعظ اهل ناصره، طبق آنچه در عهد جدید شرح داده شده، میزهای صرافان را واژگون کرد.
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

رازهای صخره مقدس ( فصل پانزدهم کتاب سفرهایی به تاریخچه زمین )
نوشته : زکریا سیچین
ترجمه مهر
گروه ما پس از پشت سرگذاشتن تونلها و دیگر شگفتیهای زیرزمینی اورشلیم باستانی بسیار مشتاق بود آنچه آن بالا است را ببیند . تختگاه معبدی که زیرنور خورشید قرار داشت . در واقع چیزهای زیادی برای اقناع حس کنجکاوی وجود داشت . جستجویی در تاریخ و کندوکاوی برای خاستگاه معنوی . ما درآستانه به چشم خویش دیدن و تجربه تمام آنچه جایگاه مقدس معبد یا صخره مقدس پنداشته می شد بودیم . جایی که تاریخ ، ادیان و ملی گرایی و به عقیده من حضورآنوناکی را یکجا در خود دارد .
اما در اعماق ذهنم برای گروه خودم هدف کشف نشده دیگری را در نظر گرفته بودم :
جستجوی بخش زیرزمینی صخره مقدس و یافتن سرنخی از راز صندوق عهد ناپدید شده . تلاشی که شرایط بی باکانه ای را می طلبید و حس کردم نیازی نیست که کل گروه را درگیر کنم . البته بالارفتن از کوه معبد هم مشکلات خاص خودش را داشت . بعد از اینکه اسرائیل در جریان جنگ شش روزه در سال 1967 کنترل شهر قدیمی را بدست گرفت برای اداره تختگاه معبد و سازه های اسلامی به مسلمانان استقلال زیادی داد . هر جمعه و در سایر تعطیلات اسلامی ، مسلمانان از سمت دروازه های شمالی دسترسی نامحدودی به کوه معبد دارند ، جایی که تختگاه به سطح محله های مسلمان نشین شهر قدیمی می رسد . دسترسی برای سایر افراد ، در درجه اول یهودیان و مسیحیان ، از طریق سطح شیب دار دیوار غربی امکان پذیر است . گاهی شورش اعراب روی کوه معبد یا درگیریهای بین اعراب و اسرائیل در جای دیگری باعث می شود که دسترسی غیر مسلمانان بطور موقت یا برای مدتی طولانی متوقف شود . زمانی که ما به سرزمین مقدس رفته بودیم دوره آرامش و صلح بود . ( سال انتشار این کتاب 2004 میلادی است )
برای درک اینکه دسترسی یا صعود به کوه معبد به چه معنا است و برای درک آنچه شخص می بیند یا انتظاردیدنش را دارد هرکس به شرح مختصری از تاریخچه اینجا نیازمند است . من در جلسات مختصر توجیهی به هرشرکت کننده ای پوشه قطوری می دهم که حاوی اطلاعاتی است که در این جلسات توجیهی روزانه در مورد آنها به تفصیل بحث شده .
برج کوه معبد، که از همه طرف به جز شمال بر اطراف خود مشرف است، برای رسیدن به سکوهای مقدس کنونی و گذشته‌اش نیازمند صعود است. همان‌طور که خداوند در کتاب خروج فرمان داده بود، مردان یهودی موظف بودند سه بار در سال، در جشن‌های سوکوت (خیمه‌ها)، شاووعوت (پنطیکاست)، و پسح (پاسور)، به اورشلیم صعود کنند. موقعیت شهر داوود و گسترش اورشلیم تحت حاکمیت پادشاهان یهودا هیچ شکی باقی نمی‌گذارد که دسترسی برای زائران صعودکننده از جنوب بوده است؛ در واقع، خاک‌ریزی‌هایی که در تورات با نام‌های میلوه («پر کردن») و عوفل («برآمدن، صعود») ذکر شده‌اند، ممکن است برای امکان‌پذیر ساختن دسترسی انبوه زائران به معبدی که سلیمان ساخته بود، ایجاد شده باشند. این دسترسی جنوبی در دوران معبد دوم گسترش یافت و شکوهمندتر شد .
معبد اول توسط نبوکدنصر، پادشاه بابل، در سال ۵۸۷ قبل از میلاد ویران شد. هفتاد سال بعد، کوروش، پادشاه پارسی که بابل را فتح کرد و امپراتوری عظیم آن را پایان داد، به تبعیدیان یهودی اجازه داد بازگردند و معبد اورشلیم را بازسازی کنند. اینکه آیا معبد دقیقاً همان‌گونه که قبلاً بود بازسازی شد یا مطابق با نقشه‌هایی که در رؤیای هولوگرافیک به حزقیال نبی نشان داده شده بود، هیچ‌کس نمی‌تواند با اطمینان بگوید. معبد دوم بارها مرمت شد، آلوده شد و پاکسازی شد، زمانی که یونانیان پس از پارسیان بر خاور نزدیک مسلط شدند. پاکسازی معبد و ازسرگیری پادشاهی یهودی تحت هشمونائیان در سال ۱۶۴ قبل از میلاد، مقدمه‌ای بود برای بازسازی‌های عمده‌ای که توسط پادشاه هیرودس (۳۷ تا ۴ قبل از میلاد) انجام شد. شهر و معبد دوم باشکوه، همان‌طور که توسط مورخان آن زمان -زمان عیسی و حاکمیت روم—توصیف شده، تا آن زمان صحنه حضور ده‌ها هزار زائر در سه جشن صعود، و به‌ویژه در طول پسح بود.
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

هیو سی. هاوی (Hugh C. Howey) نویسنده‌ی آمریکایی متولد سال ۱۹۷۵ در شارلوت، کارولینای شمالی است که به خاطر مجموعه داستان‌های علمی-تخیلی خود، به‌ویژه سری سایلو (Silo) که با نام وول (Wool) شناخته می‌شود و سری شن (Sand) به شهرت جهانی رسیده است. او نویسنده مشهور ادبیات دیستوپیایی است .
ادبیات دیستوپیایی (Dystopian Literature) یکی از زیرشاخه‌های ژانر علمی-تخیلی و گمانه‌زن (Speculative Fiction) است که دنیاهایی خیالی را به تصویر می‌کشد که در آن‌ها جامعه به شکلی نامطلوب، سرکوبگر، یا فاجعه‌بار اداره می‌شود. این ژانر اغلب در تضاد با اتوپیایی (Utopian) قرار می‌گیرد که دنیایی ایده‌آل و آرمانی را نشان می‌دهد. ادبیات دیستوپیایی معمولاً به‌عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، یا زیست‌محیطی عمل می‌کند و به خوانندگان هشدار می‌دهد که مسیرهای خاصی در جامعه ممکن است به نتایج ناخوشایندی منجر شود.
تعریف و ویژگی‌های اصلی
دیستوپیا (Dystopia) از ترکیب دو واژه‌ی یونانی dys (به معنای بد یا غیرعادی) و topos (به معنای مکان) ساخته شده و به معنای مکان بد است .
شن روایت مهیج آخرالزمانی است که جهان فعلی ما همچون ابوالهول دوران باستان به زیر شن فرو رفته و انسانها در جدال قدرت و قلمرو و ثروت با هم می ستیزید. ‌برخلاف رمان سیلو اینبار انسانها روی زمین هستند اما چیزی که در تمنای آن هستند زیر زمین دفن شده . رمان شن آنقدر هیجان انگیز هست که به سختی می توانید کتاب را زمین بگذارید . این کتاب در واقع جلد اول از سه گانه شن هست .
/channel/Buyingbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

حقیقت، از تخیل هم وحشتناک‌تر است.
از نظر من، تغییر واقعی آگاهی فقط زمانی ممکن خواهد شد که بشریت بداند از کجا آمده است و درک بهتری از جایگاه خود در جهان و همچنین منبع تمام چیزهایی که آن را "خدا" می‌نامیم، داشته باشد. بشر از سپیده‌دم تاریخ از این نگرش جدا افتاده است.
آنتون پارکس
کتاب عدن
ترجمه تات
بازبینی : مهر
@Buyingbook
تهیه از :
@nibiru01

Читать полностью…

کتاب گمشده

رضا جورجانی اظهار داشت: «هنگامی که مک‌مونگل در حال انجام این جلسه مشاهده از راه دور بود، توصیف کرد که در میان ویرانه‌های یک شهر عظیم با اهرام غول‌پیکر قرار دارد.»
او افزود: «مک‌مونگل گفت که این اهرام به نظر می‌رسید شاید سه برابر اندازه هرم بزرگ جیزه باشند.»
مک‌مونگل اخیراً در ماه گذشته در پادکست «American Alchemy» از این تجربه سخن گفت و اظهار داشت: «شروع به دریافت تصویری از انسان‌هایی کردم که در مکانی گرفتار شده بودند که جو آن در حال بدتر شدن بود.»
او ادامه داد: «مشخص بود که این افراد به دلایلی در حال مرگ بودند، اما انسان بودند. فقط دو برابر اندازه ما بودند.»
مک‌مونگل نگاتیوهایی از منظره مریخ به دست آورد که ساختاری به شکل هرم را در لبه یک دهانه برخوردی عظیم نشان می‌داد، همان‌جایی که او در آزمایش سیا آن را دیده بود.
او همچنین تصاویری یافت که ادعا کرد یک استخوان انسانی است که روی سطح مریخ قرار دارد.
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

ناسا تصاویری از منطقه‌ای که مک‌مونگل به آن اشاره کرده دارد، که نشان‌دهنده چیزی است که این مشاهده‌گر از راه دور ادعا کرده یک استخوان در یکی از تصاویر است
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

سال‌ها بعد دریافتم که این تنوع شگفت‌انگیز زیستی، زیرگونه‌های مختلفی را در یک نژاد فرازمینی/بین‌بُعدی نشان می‌داد که عمدتاً در منظومه ستاره‌ای اوریون مستقر بودند. در تعاملاتشان با زمین، آن‌ها به‌عنوان زتا رتیکولی شناخته می‌شوند، که نژاد اصلی آن‌ها زفلیوم با چهره آبی است، مدیرانی که زیرگونه‌های پایین‌رتبه زتا را هدایت و اداره می‌کنند. در دوران اخیر، نژادهای زتا از حدود جنگ جهانی اول با زمین تعامل داشتند و تا جنگ جهانی دوم، معاهدات مخفیانه‌ای با دولت‌های نازی و متفقین برقرار کرده بودند، که از طریق آن‌ها در ازای ارائه فناوری‌های تسلیحاتی، حق آزمایش‌های ربایشی بر روی مردم ناآگاه را به دست آوردند. از دهه 1980، زتا با دشمنان باستانی خود، دراکوس، یک نژاد ترکیبی خزنده‌مانند که تبار آن نیز به منظومه ستاره‌ای اوریون بازمی‌گردد، متحد شده‌اند. هر دو نژاد زتا و دراکوس هدف پنهان مشترکی برای ادعای حاکمیت بر قلمروهای زمین دارند. من به‌طور جمعی به لژیون‌های اتحاد زتا-دراکوس و هر بازدیدکننده دیگری از جایی دیگر که اهدافی زیان‌بار برای تکامل انسان‌ها دارند، به‌عنوان «نفوذگران» اشاره می‌کنم. بین سنین چهار تا هفت سال، من چنین چیزهایی را درک نمی‌کردم، و نمی‌فهمیدم چرا این گروه بدخواه از موجودات به زندگی‌ام هجوم آورده و وحشت را به قلبم وارد کرده بودند. اگر مداخله گروه دیگری از بازدیدکنندگان خیرخواه، که به‌صورت جمعی خود را اتحاد نگهبانان می‌نامند، نبود هرگز این رویدادها را درک نمی‌کردم.
نگهبانان
نخستین بار در سن هفت‌سالگی با نمایندگان اتحاد نگهبانان دیدار کردم. یک بعدازظهر، هنگامی که در حیاط مادربزرگم تنها بازی می‌کردم، موجود خاکستری دیگری به‌صورت فیزیکی به من نزدیک شد، اما این یکی برخلاف خاکستری‌های چشم‌سیاه استانداردی که طی سه سال ربایش‌های مکرر نفوذگران با آن‌ها مواجه شده بودم، چشمان آبی درخشانی داشت. برخلاف دیگر خاکستری‌ها، این موجود مهربانی نشان داد و به من گفته شد که دیگر نیازی به ترس از ربایندگان بدخواه خود ندارم، زیرا گروه دیگری از بازدیدکنندگان از این پس از من محافظت خواهند کرد. پس از این رویداد، ربایش‌های شبانه توسط بازدیدکنندگان افزایش یافت، زیرا گروه مداخله‌گر شروع به بردن من به حلقه‌های کودکان در سفینه فضایی خود کردند، جایی که آموزش من به دنیای خارق‌العاده آغاز شد.
زتا خاکستری‌ها مسئول سازمانی به نام اتحاد نگهبانان نبودند. بسیاری از اعضای اتحاد نگهبانان به نظر کاملاً انسانی می‌آمدند، اما دانش و توانایی‌هایی بسیار فراتر از پیشرفت‌های متداول انسانی داشتند. دیگر اعضای اتحاد نگهبانان شامل موارد زیر بودند:
سفیدپوستان لیران-سیریانی باشکوه، یک نژاد سیریانی همینوئیدی ( انسان گونه ) سالخورده با پوست روشن که اغلب به‌عنوان بنیان‌گذاران شناخته می‌شوند.
آئتیئن‌ها، موجودات سفید و برازنده‌ای با پیشرفت معنوی بالا که شبیه آخوندک‌های ایستاده بودند.
رانثونکینا، موجودات بلند و نازک با پوست سفید شفاف و درخشان، چشمان بادامی‌شکل با رنگ‌های متنوع و موهای سفید مجعد؛ تغییرشکل‌دهندگان ماهر و از نظر معنوی بسیار پیشرفته.
برنوها، موجودات پیشرفته‌ای از بالاترین جهان‌های بُعدی که هنگام تجلی فیزیکی به‌صورت چهره‌های بلند و درخشان با سرهای کشیده و چشمان بزرگ ظاهر می‌شوند.
کوئونتلورها، موجودات بزرگ و میمون‌مانند با موهای بلند، دارای هوش و حساسیت بالا، که گاهی برای اهداف نگهبانی و نظارت بر محیط زیست زمین دیده می‌شوند .( احتمالاً منظور نویسنده ساسکوآچ ها هستند )
تورانوزیام‌ها، انسان‌های بلند و زیبا با سرهای کشیده و رنگ پوست/موهایی که شامل تمام رنگ‌های ظاهری روی زمین به‌علاوه برخی رنگ‌های پاستلی است. تبار انسانی از تورانوزیام‌ها، نژاد سالخورده‌ای که عمدتاً نامیرا هستند، تکامل یافته است.
گونه‌های متعدد دیگری نیز در اتحاد نگهبانان دخیل بودند، از هیبریدهای مختلفی که از طریق آمیختگی این گونه‌ها ایجاد شده بودند، تا موجودات آگاه و بی‌شکل عظیمی که اتحاد نگهبانان را هدایت می‌کردند، موجوداتی که فراتر از قلمرو بُعدبندی وجود داشتند.
مسافران : ربوده‌شدگان خفته ( جلد اول )
نویسنده: آشایانا دین
ترجمه : مهر
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

💢فریدون و فراماسونری و آیین مهرپرستی

آیین‌های رازآمیز مهرپرستی از دیرباز در اروپا رواج داشته‌اند. فریدون، پیام‌آور این آیین، با سازمان‌دهی‌های بنیادین و تشکیل انجمن‌های نهانی، موفق به سرنگونی ضحاک اهریمن‌خو شد و میراثی استوار برجای گذاشت. ایرانیانی که به اروپا مهاجرت کردند یا در همسایگی آن ساکن بودند، نقش مهمی در گسترش این آیین ایفا کردند. یونانیان و رومیان مهرپرست، و سپس اروپای مسیحی، درس‌های فراوانی از آیین‌های محرمانه‌ی مغان آموختند و آن‌ها را با نام و کالبدی جدید، به‌ویژه تحت عنوان فراماسونری، ارائه کردند.

نمادهایی چون پرگار، پیش‌بند چرمی، درجات تشرف و بسیاری از آداب نهان‌خانه‌ها، ریشه در آیین‌های فریدون و دستورات او دارد.

دانشنامه‌های فراماسونری به نقش بنیادین ایران در شکل‌گیری این جنبش اشاره کرده‌اند و وام‌گیری‌های نهایی آن را به فرقه‌ی باستان‌گرای اسماعیلیه نسبت می‌دهند که در دوران جنگ‌های صلیبی به اروپا راه یافت.فریدون پیش از نبرد با ضحاک، با استفاده از پرگار، گرز گاوسر را طراحی و ساخت. کاوه‌ی آهنگر نیز پیش‌بند چرمی خود را بر سر نیزه نشاند و آن را به نمادی از مقاومت تبدیل کرد. فراماسون‌ها نیز از پیش‌بند چرمی استفاده می‌کنند و نمادهای گونیا و پرگار را به کار می‌برند. روش‌های تشرف و عضویت در این آیین‌ها نیز از آیین‌های پیر مغان الهام گرفته شده است، با این تفاوت که فراماسون‌ها به‌جای آهنگر، نماد بنّا را برگزیده‌اند. بااین‌حال، امروزه فراماسونری از آرمان‌های بنیادین و انسانی خود فاصله گرفته و به ابزاری برای نیروهای اهریمنی تبدیل شده است.


📖 رازهای ایران زمین
امید عطایی
ص۶۸

/channel/thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

نماد فراماسونری سمت راست سکه بلاش دوم اشکانی
این نماد در الفبا و اعداد یونانی وجود ندارد که شکل آنها روی سکه های اشکانی دیده می شود . اینکه حرف ما این است که تاریخ ایران باستان جدا از تاریخ جهان نیست برای این موارد هست .
/channel/thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

https://zarinp.al/lostbook
دوستانی که مایل به کمک به کانال کتاب گمشده و روند ترجمه کتاب ها و مستند ها هستند می توانند با استفاده از لینک درگاه زرین پال این کار را انجام بدهند .
با تشکر

Читать полностью…

کتاب گمشده

کشیش‌های معروف پیوریتن مانند کاتن ماتر از این شیفتگی خشمگین بودند، آن را «الهام‌شده از شیطان» می‌دانستند و معتقد بودند که قطعاً به «بزرگ‌ترین ضرر، یعنی از دست دادن روح منجر می‌شود. ماتر بعدها نقش کلیدی در محاکمات جادوگری آمریکا ایفا کرد.
اما با وجود همه‌ی هشدارها، مردم ایالت‌های نیوانگلند هرگز تمایل خود را برای دانستن بیشتر درباره‌ی ممنوعه‌ها و ناشناخته‌ها از دست ندادند.
با این پیش‌زمینه، من و لورین چند دهه پیش تصمیم گرفتیم ایالت کانتیکت، و به‌ویژه منطقه‌ی اطراف مونرو، جایی که زندگی می‌کنیم، را مطالعه کنیم.
بسیاری از مردم ایالت ما را به‌عنوان یک منطقه‌ی صنعتی بزرگ می‌شناسند، و حق دارند. ما همچنین به خاطر شرکت‌های بیمه شناخته می‌شویم، بیش از پنجاه شرکت که فقط در هارتفورد مستقر هستند.
اما کانتیکت دیگری هم وجود دارد، کانتیکتی قدیمی‌تر و باوقارتر، سرزمینی از پل‌های سرپوشیده و معماری استعماری، و شهرهای کوچک. در این کانتیکت قدیمی‌تر، شهرها دارای فضای سبز، تالارهای ملاقات، و کلیساهای سفید کلاسیک هستند که مناره‌هایشان انگار آسمان را لمس می‌کنند.
این همان کانتیکتی است که من و لورین عاشقش هستیم، به‌ویژه شهر مونرو.
بر اساس کتاب ارزشمند ادوارد نیکلاس کافی به نام نگاهی به مونروی قدیمی، این شهر در ابتدا بخشی از مستعمره‌ی استراتفورد بود و سال‌ها تحت قلمرو آن قرار داشت. بنابراین، ریشه‌های باستانی استراتفورد را به ارث برده است، ریشه‌هایی که به سال ۱۶۳۹ بازمی‌گردد، کمتر از دو دهه پس از آنکه پدران زائر برای اولین بار پای به ساحل نیوانگلند گذاشتند.
تا زمانی که استراتفورد سکنی گزیده شد، مسئله‌ی به‌اصطلاح «تهدید گرگ‌ها» مدت‌ها بود که حل شده بود.
زائران نگران بودند که آیا این سرزمین قابل سکونت است یا نه، به خاطر گله‌های گرگ‌هایی که در جنگل‌ها پرسه می‌زدند و تعداد زیادی از حیوانات مزرعه را نابود می‌کردند. اگرچه گرگ‌ها به‌طور معمول به انسان‌ها حمله نمی‌کنند، اما این گرگ‌ها مدام مردانی را که سعی داشتند زمین را کشاورزی کنند، تعقیب می‌کردند.
کافی می‌نویسد: حتی یک مرد هم در امان نبود. در یک مورد، جوزف کرتیس از استراتفورد گروهی از مردان را برای جمع‌آوری غلات به نیوتون برد. در راه بازگشت، هنگام عبور از این منطقه‌ی شمالی، گرگ‌ها آن‌قدر وحشیانه به آن‌ها حمله کردند که آن‌ها کیسه‌های غلاتشان را انداختند و با تمام سرعت با اسب‌هایشان به خانه فرار کردند تا خودشان و اسب‌هایشان را نجات دهند.
در سال‌های بعد، محققان مسائل غیبی درباره‌ی ماهیت این گرگ‌ها کنجکاو شدند؛اینکه چرا این‌قدر وحشیانه و برخلاف گرگ‌های «عادی» رفتار می‌کردند.
به گفته‌ی کافی، مونروی اولیه حتی جادوگر خودش را داشت، زنی به نام هانا کرانا (هرچند به نظر می‌رسد نام خانوادگی واقعی‌اش هووی بوده باشد).
در حالی که کافی چندان به توانایی‌های ماورایی او اعتقاد نداشت، بسیاری از مردم شهر این‌گونه فکر می‌کردند.
آن‌ها باور داشتند که خانه‌ی قدیمی و خرابه‌ی او توسط «مارهایی از هر نوع و اندازه» محافظت می‌شود. به‌ندرت کسی به خانه‌ی او نزدیک می‌شد.
هانا هیچ منبع درآمد آشکاری نداشت.اما نیازی هم به نگرانی نداشت. مردم شهر آن‌قدر از نفرین‌های او می‌ترسیدند که به‌راحتی به او غذا، هیزم و تقریباً هر چیزی که می‌خواست می‌دادند.
گروهی از کشاورزان که او را خشمگین کرده بودند، محصولاتشان از خشکسالی رنج بردو هانا را برای نفرین کردنشان مقصر دانستند.
ماهیگیری که معمولاً با چند قزل‌آلا به خانه بازمی‌گشت، بعد از اینکه هانا او را نفرین کرد شانسش تمام شد.
زنی که به خاطر کیک‌هایش معروف بود، توانایی پخت خوبش را از دست داد—بعد از اینکه، درست حدس زدید—هانا تصمیم گرفت او را نفرین کند.
هانا پایانی بسیار عجیب داشت.
همان‌طور که کافی توصیف می‌کند: «در یک صبح ژانویه، پس از یکی از سنگین‌ترین برف‌های زمستان، همسایه‌ای که از آنجا رد می‌شد، صدای ناله‌ی خفیفی از خانه‌ی جادوگر شنید. او در برف‌های عمیق دست‌وپا زد و به سمت در رفت. صدا فروکش کرد و در باز شد. هانا آنجا ایستاده بود، چهره‌اش رنگ‌پریده. او مرد را به داخل دعوت کرد و گفت: ارواح مرا فراخوانده‌اند و زمان زیادی طول نمی‌کشد تا به دنیای دیگر بروم. آرزویی دارم که باید اجرا شود. من نباید تا بعد از غروب آفتاب دفن شوم و باید تعداد کافی تابوت‌کش باشند تا تابوتم را از خانه به گور ببرند.
او با لحنی تهدیدآمیز به پایان رساند:
اگر نمی‌خواهید دچار دردسر و ناراحتی شوید، به خواسته‌هایم عمل کنید.
در مرگ، همان احترامی را که در زندگی دریافت کرده بود، به او دادند.مردم شهر دقیقاً همان‌طور که او خواسته بود، او را دفن کردند.
برخی از کسانی که در واگنی که تابوت او را حمل می‌کرد سوار بودند، گفتند که جعبه‌ی چوبی آن‌قدر بی‌قرار تکان می‌خورد که آن‌ها را به زمین انداخت.
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

سرتاسر خاک عراق پر است از دروازه‌های ستاره‌ای که جیناآبول و اجداد موشیدیم‌شان، که در این کتاب به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته‌اند، آن‌ها را دیرّانا می‌نامیدند.جینا آبول تنها به این دلیل این بخش از کره زمین را برای سکونت انتخاب کردند. بر اساس اطلاعاتی که توانسته‌ام به‌دست بیاورم و در کتاب "تاریخچه ژیرکو" گسترش خواهد یافت، سرزمین سابق سومر حدود 25 دروازه ستاره ای در اندازه‌های مختلف دارد که بسیار بزرگ و کاملاً استثنایی برای سیاره زمین است.
همانطور که افسانه اکدی "آتراهسیس" تأیید می‌کند، تعدادی از جیناآبول (نونگال‌ها) مجبور شدند دجله و به‌ویژه فرات را ایجاد کنند تا آب شُرب برای این محوطه های کلیدی که بیشتر آن‌ها به شهرهای برجسته‌ای تبدیل شدند که اصول سلطنت جیناآبول در آن‌ها پیاده شد، فراهم کنند. این بیست و پنج دروازه همچنین شامل هفت دروازه ستاره‌ای در منطقه خلیج فارس است که اکنون زیر دریاغرق شده و بخشی از منطقه نظامی تحت کنترل نیروهای مسلح ایالات متحده است.
دروازه‌های دیرّانا در شهرها یا جاهایی مانند بغداد، ابوشهرین (نونکیگا-اریدو)، نیفار (نیپور)، تل المقیر (اور) و بابل اقتباس شده. Babylon از کلمه آشوری " Bâbili " (یا " Bâbilu " در فرم مفرد) می‌آید که معادل سومری آن " KÁ-DIĞIR " است که به معنای "دروازه خدا" و " ŠU-AN- NA " یعنی "قدرت (یا کنترل) آسمان‌ها" است. با این حال، هنگامی که واژه " Bâbili " به سومری رمزگشایی می‌شود، جزء BÁ( زندگی، موجود زنده، نشانه‌ها) AB( باز شدن، پنجره) ILI (حمل و نقل، بلند کردن...) یا BÁ'AB-ILI به معنای اصلی اش می شود " روزنه ی حیات ". در این زمینه جالب است که اشاره کنیم که در عربی، ترجمه دقیق واژه "بابل" همان "دروازه خدا" است. دروازه ستاره‌ای بابل یکی از مهم‌ترین‌ها در این منطقه است و همچنین آخرین دروازه‌ای است که به‌طور مکرر توسط "خدایان" باستان استفاده می‌شده است.
برای استفاده از دیرّانا، لازم است که یک سفینه فضایی مناسب به کار برده شود. سپس باید بدانید که چگونه مقصد را از طریق شکاف فضایی که دو منطقه مختلف از پیوستار زمان-فضا را به هم متصل می‌کند برنامه‌ریزی کنید: یک دروازه دیگر در همان سیاره، سیاره‌ای دیگر، یا دروازه‌ای در فضای دوردست. به علاوه، عبور از دیرانا مستلزم سرعتی فوق‌العاده بالاست، در غیر این صورت، مسافر نه تنها بهره‌ای نخواهد برد، بلکه احتمال گم شدن او در یکی از جهان‌های موازی نیز وجود دارد. دستیابی به سرعت مطلوب، به ناچار با یک انفجار صوتی مافوق صوت همراه خواهد بود.
این همان روشی است که "خدایان" باستانی در بابل باستان انجام می‌دادند، همانطور که از دو نقل قول زیر مشخص است که به انفجارهای مافوق صوتی ناشی از سفینه های پرنده‌ای که به‌عنوان اژدهایان پرنده توصیف شده‌اند، اشاره می‌کند.
روایت است که در اطراف برج بابل و در صحرای بابل کهن، منظور بقایای آن شهر باستانی است، اژدهایان عظیمی منزل دارند؛ صداهای مهیب و غرش‌های هولناکشان، دل مردمان را به وحشت می‌اندازد.
دانشنامه‌ی طبیعت، اثر ونسان دو بووه
از بابل غوغایی برمی‌خیزد، غوغایی به سان زلزله‌ای که از باد شمال سر برآورده؛ ساکنان یهودیه را به کام مرگ فرستاده، شهرها را به ویرانه بدل کرده و جای آدمیان را به جولانگاه اژدهایان تبدیل نموده...
تفسیر جروم بر کتاب اشعیا
هر سیاره دارای چندین دیرّانا است. دیرّانا‌ها روزنه‌هایی هستند که به‌طور مستقیم به تونل‌های زمانی منتهی می‌شوند که به هر کسی در این کیهان امکان سفر از یک نقطه به نقطه دیگر را با سرعتی بسیار بیشتر از سرعت نور می‌دهند. این تونل‌ها – یا کرم‌چاله‌ها – به‌عنوان میان‌بری از فضا و زمان عمل می‌کنند. این گرداب‌ها که در آن‌ها مفهوم زمان دیگر وجود ندارد، اساساً بزرگراه‌هایی در فضا هستند و زمان سفر بین دو نقطه را به‌طور قابل توجهی کاهش می‌دهند، در مقایسه با سفرهای سنتی. همانطور که در تاریخچه ژیرکو خواهید دید، این دروازه‌های ستاره‌ای این امکان را می‌دهند که مسافت‌های طولانی در سراسر کیهان، از یک سیاره به سیاره دیگر، و همچنین در سطوح وسیع روی زمین در چشم به هم زدنی طی شوند.
رویای انوشه زمان
آنتون پارکس
ترجمه : مهر
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

شن روایت مهیج آخرالزمانی است که جهان فعلی ما همچون ابوالهول به زیر شن فرو رفته و انسانها در جدال قدرت و قلمرو و ثروت با هم می ستیزید. ‌برخلاف رمان سیلو اینبار انسانها روی زمین هستند اما چیزی که در تمنای آن هستند زیر زمین دفن شده . رمان شن آنقدر هیجان انگیز هست که به سختی می توانید کتاب را زمین بگذارید . این کتاب در واقع جلد اول از سه گانه شن هست
تهیه از :
@nibiru01
/channel/Buyingbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

شن روایت مهیج آخرالزمانی است که جهان فعلی ما همچون ابوالهول به زیر شن فرو رفته و انسانها در جدال قدرت و قلمرو و ثروت با هم می ستیزید. ‌برخلاف رمان سیلو اینبار انسانها روی زمین هستند اما چیزی که در تمنای آن هستند زیر زمین دفن شده . رمان شن آنقدر هیجان انگیز هست که به سختی می توانید کتاب را زمین بگذارید . این کتاب در واقع جلد اول از سه گانه شن هست
تهیه از :
@nibiru01
/channel/Buyingbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

ترانسیلوانیا ( جلد چهارم )
پوست نگاره سری
پنج تکنیک تشرف تبتی
رادوسینامار
ترجمه : مهر
@Buyingbook
تهیه از :
@nibiru01

Читать полностью…

کتاب گمشده

یافته‌های دکتر براندنبورگ با گزارش سیا همخوانی دارد که جزئیات زندگی یک تمدن باستانی در مریخ را شرح می‌دهد، تمدنی که به دلیل فساد محیطی سیاره در حال نابودی بود. جو مک‌مونگل، که به عنوان مشاهده‌گر از راه دور شماره یک سیا شناخته می‌شود، ادعا کرد که این تمدن در حال مرگ را مشاهده کرده است.
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

جیسون رضا جورجانی، فیلسوف، اظهار داشت که یافته‌های دکتر براندنبورگ با گزارش سیا که جزئیات زندگی یک تمدن باستانی در مریخ را شرح می‌دهد، همخوانی دارد؛ تمدنی که به دلیل فساد محیطی سیاره در حال نابودی بود.
با این حال، آژانس دولتی هرگز وجود تمدنی در مریخ را تأیید نکرده است.
جورجانی گفت: «وقتی داده‌های [سیا] را در کنار تز براندنبورگ قرار می‌دهید، این رویداد هسته‌ای شاید صد میلیون سال پیش رخ داده باشد.»
او افزود: «جو مک‌مونگل در سال ۱۹۸۴ مأموریت مشاهده از راه دور مریخ را بر عهده داشت. این یک عملیات سیا بود که در مؤسسه مونرو انجام شد. بنابراین، او تحت قرارداد با سیا کار می‌کرد و این کار در مؤسسه مونرو انجام شد.»
این پروژه محرمانه در فورت مید، مریلند، اجرا شد و افرادی را که ادعا می‌کردند دارای ادراک فراحسی (ESP) هستند، برای کمک به کشف اسرار اطلاعاتی نظامی و داخلی استخدام کرد.
یکی از آخرین اقدامات این پروژه پیش از تعطیلی، سندی با عنوان «کاوش مریخ، ۲۲ مه ۱۹۸۴» بود که در سال ۲۰۱۷ از طبقه‌بندی خارج شد و اخیراً دوباره در فضای آنلاین مورد توجه قرار گرفته است.
به مک‌مونگل تنها مختصات به‌عنوان هدف داده شد و او با استفاده از ذهن خود آنچه در آنجا بود را «دید»
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

دکتر براندنبورگ معتقد است که این عناصر شیمیایی بقایای انفجارهای هسته‌ای روی سطح مریخ هستند.
جورجانی در گفت‌وگو با جونز اظهار داشت: «وقتی یک بمب ترمونوکلئار منفجر می‌شود، اثری از زنون-۱۲۹ در آن منطقه به جا می‌ماند که غیرعادی است.» او افزود که یافته‌های دکتر براندنبورگ «شواهد نگران‌کننده‌ای» از وجود حیات در مریخ ارائه می‌دهد.
او گفت: «و به گفته دکتر براندنبورگ، این یک نشانه بسیار متمایز است. غیرقابل‌ اشتباه است و به‌طور خاص با انفجار تسلیحات ترمونوکلئار مرتبط است.»
منظور از «غیرعادی» این است که سطوح بالاتر از حد انتظار این ایزوتوپ یافت شده است.
دکتر براندنبورگ همچنین استدلال کرد که مریخ زمانی دارای اقلیمی شبیه به زمین بوده که میزبان حیات جانوری و گیاهی بود، و هرگونه حیات هوشمند در آن احتمالاً در سطح پیشرفت تمدن مصر باستان روی زمین بوده است.
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

پژوهش دکتر براندنبورگ بر «غلظت بالای» زنون-۱۲۹ در جو مریخ و وجود اورانیوم و توریوم در سطح این سیاره متمرکز است.
زنون-۱۲۹ گازی پایدار و غیررادیواکتیو است که یکی از اشکال طبیعی عنصر زنون، گازی بی‌رنگ، بی‌بو و بی‌مزه، محسوب می‌شود که به مقدار ناچیز در جو زمین یافت می‌شود.
اگرچه زنون-۱۲۹ به‌صورت طبیعی وجود دارد، اما این گاز همچنین طی فرآیند همجوشی هسته‌ای آزاد می‌شود.
ناسا سطوح بالاتر از حد انتظار ایزوتوپ زنون-۱۲۶ را در منطقه سیدونیا مریخ شناسایی کرده است.
به گفته جورجانی، این منطقه در نیمکره شمالی سیاره به دلیل «ساختارهای عظیم ظاهراً دست‌ساز» مشهور است که نظریه‌پردازان توطئه معتقدند شامل ساختاری شبیه به چهره و دیگر ساختارهایی به شکل اهرام بزرگ است.
دانشمندان ناسا اظهار کرده‌اند که این پدیده یک توهم نوری ناشی از سایه‌ها و مورفولوژی سطحی است.
همچنین، این آژانس فضایی اعلام کرده است که عناصر شیمیایی «ممکن است از طریق برخوردهای سطحی یا خروج گاز از مواد سنگی، که خاک و سنگ‌های شکسته سطح هستند، به جو آزاد شده باشند.»
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

تمدنی باستانی در مریخ به دلیل حمله هسته‌ای از سوی یک نژاد بیگانه دیگر نابود شد.
این موضوع ممکن است مانند طرح یک رمان علمی-تخیلی به نظر برسد، اما دکتر جان براندنبورگ، Dr John Brandenburgدانشمند دانشگاه هاروارد، معتقد است که این رویداد فاجعه‌بار واقعاً رخ داده است.
بر اساس نظریه غیرمعمول او، دکتر براندنبورگ می‌گوید مریخی‌های باستانی معروف به سیدونی‌ها و یوتوپیایی‌ها در این حمله قتل‌عام شدند و شواهد این نسل‌کشی هنوز هم امروز قابل مشاهده است.
در سال ۲۰۱۱، این دانشمند برای اولین بار پیشنهاد کرد که رنگ قرمز مریخ می‌تواند ناشی از یک انفجار ترمونوکلئار طبیعی باشد و ادعا کرد که عناصر شیمیایی موجود در سطح سیاره سرخ با عناصری در اطراف سایت‌های آزمایش هسته‌ای روی زمین مطابقت دارد.
دانشمندان جریان اصلی استدلال کرده‌اند که هیچ شواهد فیزیکی معتبری مانند دهانه یا نشانه‌های پرتوهای رادیواکتیو وجود ندارد که به انفجار هسته‌ای مصنوعی یا ناگهانی اشاره کند و تأکید کرده‌اند که این مقاله در یک مجله علمی با سطح نسبتاً پایین منتشر شده است.
اما اکنون، این نظریه بار دیگر توجه‌ها را به خود جلب کرده است.
در پادکست دنی جونز، که بیش از یک میلیون مشترک دارد، جیسون رضا جورجانی، مهمان برنامه که دارای مدرک دکتری در فلسفه و نویسنده داستان‌های علمی-تخیلی است، مطالعه دکتر براندنبورگ را بازگو کرد و آن را «شواهد نگران‌کننده‌ای» دانست که نشان می‌دهد زمانی حیات در مریخ وجود داشته است.
او گفت: «هر سیاره مقدار مشخصی از ایزوتوپ‌های مواد مختلف دارد و ظاهراً نسبت ایزوتوپی زنون ۱۲۹ در کل منظومه شمسی یکسان است، به جز در مریخ.»
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

تماس
نفوذگران

در سال 1969، در سن چهارسالگی، اولین تجربه آگاهانه‌ام از دنیای معاصر رویدادهای خارق‌العاده را داشتم، زمانی که در روز روشن از مسیر ورودی خانه‌ام به‌صورت فیزیکی توسط موجودی کوچک و خاکستری با چشمان بزرگ سیاه ربوده شدم. به‌زودی برایم آشکار شد که آنها بازدیدکنندگانی از جایی دیگر، بسیار فراتر از تجلیات خلاقانه تخیل هستند. به دنبال آن واقعه، من سه سال تحت تجربه‌ی ربایش‌های آیینی قرار گرفتم؛ به این صورت که شب‌ها به زور از بستر خود جدا شده و به یک سفینه‌ی فضایی خاموش منتقل می‌شدم، در حالی که سه موجود خاکستری یکسان مرا همراهی می‌کردند.
در طول مواجه هایم با خاکستری‌ها، تحت تجربیات ترسناک و اقدامات پزشکی قرار گرفتم که آن‌ها را درک نمی‌کردم. در داخل سفینه بیگانه دریافتم که خاکستری‌ها تحت فرمان انواع دیگری از موجودات غیرانسانی کار می‌کنند. از جایگاهی مقتدرانه، موجودات تهدیدآمیزی حضور داشتند که شبیه حشرات بزرگ و ایستاده بودند، با ساختاری مشابه عنکبوت‌ها و پروانه‌های بدون بال. مدیرانی که فعالیت‌های این مجموعه را هدایت می‌کردند، موجوداتی بلندقامت با ردای سیاه، چهره‌های استخوانی سنگین و پوست آبی تیره بودند.

Читать полностью…

کتاب گمشده

باستان شناسی ممنوعه جلد هشتم
تعداد صفحات : 603 صفحه
مجموعه ای از مقالات به همراه بررسی سکه ها و مهرهای استوانه ای و الواح باستانی
تهیه از :
@nibiru01
@Buyingbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

نقوش صخره ای به سبک دره باریر که در ناحیه سن رافائل سوِل یافت شده اند، نمونه ای برجسته از هنر بومیان باستانی این منطقه هستند.
سَن رافائل سْوِل (San Rafael Swell) یک ویژگی زمین‌شناختی بزرگ در جنوب مرکزی ایالت یوتا، ایالات متحده آمریکا است
نکته جالب این هنر صخره ای آن حیوانات بالا سمت چپ تصویر هستند که به حالت طبیعی خود نقاشی شده اند . اما در مقایسه با آنها پنج موجود دراز قامت مرکز تصویر هیچ نسبتی با مفهوم انسان حتی انسان بدوی غار نشین هم ندارند . کاملاً موجودات متفاوتی هستند . بعضی ها سه شاخ دارند یکی از آنها پاهای متفاوتی دارد که این نشان دهنده دقت نقاش هست که سعی کرده جزئیاتی را که دیده یا برایش روایت کرده اند به تصویر بکشد .
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

پس از مراسم خاکسپاری، خانه‌ی هانا به‌طور غیرقابل‌توضیحی سوخت و خاکستر شد.
تا به امروز، برخی از مردم شهر اصرار دارند که در اواخر شب، ناله‌ها و زوزه‌هایی از محل خانه‌ی هانا می‌شنوند.
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

گورستان
مقدمه
اد وارن
ترجمه : مهر
سال‌ها پیش، زمانی که من و لورین تازه شروع به تحقیق درباره‌ی پدیده‌های ماورایی و غیبی کرده بودیم، تصمیم گرفتیم تاریخ ایالتی را که بسیار دوستش داریم و با افتخار آن را خانه‌ی خود می‌نامیم، یعنی کانتیکت، بررسی کنیم.
نمی‌توانید مدت زیادی اینجا باشید بدون اینکه حس کنید تاریخ این مکان چقدر شگفت‌انگیز است.شگفت‌انگیز از دو منظر.
برای مثال، در جنگ انقلابی آمریکا، کانتیکت نه‌تنها سربازانی قوی و مشتاق فراهم کرد، بلکه مقادیر عظیمی از غذا، لباس و تسلیحات نیز تأمین کرد. در واقع، کانتیکت نقش بسیار مهمی در پشتیبانی از نیروهای آمریکایی ایفا کرد، به‌طوری که خود جرج واشنگتن این ایالت را «ایالت تأمین» نامید.
اما کانتیکت از منظری دیگر نیز شگفت‌انگیز است. از زمان تأسیسش در اوایل دهه‌ی ۱۶۰۰، زمانی که مهاجران با سرخ‌پوستان شجاع و ستیزه‌جوی پکوات جنگیدند، این ایالت غرق در افسانه‌های ماورایی و نهانی شده است.
حتی پیش از آنکه واشنگتن و سربازانش راهپیمایی کنند، ساکنان دهکده‌های مختلف از وقوع اتفاقات عجیب خبر می‌دادند.
مردی گزارش داد که دخترش «شیطان‌زده» شده و در نه سالگی می‌توانست با خیره شدن به اشیاء، آن‌ها را به آتش بکشد.چیزی که امروزه ما آن را روان‌جنبشی (psychokinesis) می‌نامیم.
مدت کوتاهی پس از آن، زنی به همسایگانش اعتراف کرد که «موجوداتی» خانه‌اش را تسخیر کرده‌اند. او مدام شب ها صداهای کوبیدن در دیوارها، زنگ زدن در اتاق کناری و قدم‌های سنگین نزدیک تختش را می‌شنید. اما وقتی نگاه می‌کرد، کسی را نمی‌دید. این به وضوح یک مورد اولیه (و نسبتاً خفیف) از فعالیت پولترگایست بود.
چند دهه بعد، پسر نوجوانی به یک کشیش پیوریتن اعتراف کرد که مرتباً دختری را می‌بیند و با او صحبت می‌کند که والدینش او را از دیدار با او منع کرده بودند.دختری که دو سال پیش با غرق کردن خودش خودکشی کرده بود. آن پسر دیوانه تشخیص داده شد.
سپس نوبت به جادوگران رسید. هیچ منطقه‌ای در ایالات متحده دوره‌ای مشابه وسواس نیوانگلند اولیه نسبت به جادوگران و جادوگری را تجربه نکرده بود.
جادوگر، شخصی است که ظاهراً قدرت‌های جادویی را از ارواح شیطانی دریافت کرده است.
در نیوانگلند اولیه، جادوگران به دلایل بسیاری ترسناک بودند. برای مثال، اعتقاد بر این بود که یک جادوگر می‌توانست نه‌تنها شما یا یکی از اعضای خانواده‌تان را نفرین کند، بلکه محصولات کشاورزی‌تان را نابود کند یا ناگهان شیر گاوهایتان را خشک کند. برخی ماماها قسم می‌خوردند که خودشان دیده‌اند جادوگران هیولاهایی به دنیا آورده‌اند. در آن زمان، همچنین به‌طور گسترده‌ای باور داشتند که جادوگران با جارو در هوا پرواز می‌کنند. کافی بود تا نیمه‌شب صبر کنید و به ماه نگاه کنید، آن‌جا، در سایه‌ای که از مقابلش عبور می‌کرد، یک جادوگر را می‌دیدید.
امروزه ما همه‌ی این‌ها را تا حدی مضحک می‌دانیم. در حالی که واقعاً ارواح شیطانی وجود دارند و مردم گاهی تسخیر شیطانی می‌شوند، تصاویر قدیمی از جادوگران برای اکثر مردم جذابیت زیادی ندارد.
شاید اگر می‌دانستیم که با افرادی که به‌عنوان جادوگر شناخته می‌شدند چگونه رفتار می‌شد، جادوگران برایمان کمی ترسناک‌تر می‌شدند.
در اروپا، جادوگران تا هزاران نفر محاکمه و اعدام شدند. در برخی از محاکمات معروف جادوگری، کودکان علیه والدین خود شهادت می‌دادند و سپس بر اعدام همان والدین نظارت می‌کردند. در یک مورد، مردی بانفوذ که به زنی دست‌نیافتنی هوس کرده بود، به‌سادگی به دادگاه گفت که شوهر آن زن یک وارلاک (جادوگر مرد) است. شوهر به‌زودی محاکمه و در آتش سوزانده شد.
اوضاع در نیوانگلند هم چندان بهتر نبود. مردم همسایگان خود را برای یافتن «علامت‌های شیطان» به‌دقت زیر نظر داشتند. این علامت‌ها می‌توانستند هر چیزی باشند، از یک خال که با سوزن زدن به آن دردی حس نمی‌شد تا یک علامت تولد عجیب‌الشکل. همسایگان واقعاً با چنین «شواهدی» دیگران را به‌عنوان جادوگر گزارش می‌دادند.
در یک سال، یعنی ۱۶۹۲، فقط ایالت ماساچوست ۱۹ نفر را به‌عنوان جادوگر اعدام کرد.
در اوایل دهه‌ی ۱۷۰۰، آزمایش جدیدی برای جادوگران ابداع شد. اگر زنی که مشکوک به جادوگری بود به جریان تند رودخانه‌ی کانتیکت انداخته می‌شد و غرق می‌شد، به‌وضوح جادوگر بود. اما اگر زنده می‌ماند—یعنی اگر شنا بلد بود—پس جادوگر نبود.
از همان ابتدا، مردم نیوانگلند شیفتگی خاصی به ماورالطبیعه داشتند.
در شب‌های طوفانی، دور شومینه‌ی گرم جمع می‌شدند و مردم نیوانگلند عاشق تعریف کردن داستان‌های ارواح بودند، می‌خواستند ببینند چقدر می‌توانند دوستانشان را بترسانند. پیش از آنکه از داستان‌های ارواحشان خسته شوند سایه‌ها بلند می‌شدند و آتش به اخگر تبدیل می‌شد.
@thelostbook

Читать полностью…
Subscribe to a channel