thelostbook | Unsorted

Telegram-канал thelostbook - کتاب گمشده

8527

گیلگمش مصمم به رفتن شد . او گفت : اگر شکست هم بخورم ، حداقل مرابه عنوان کسی به خاطر خواهند آورد که کوشش خود را کرده است.

Subscribe to a channel

کتاب گمشده

بخش اول پاسخ :
روح چیزی شبیه اطلاعات بایوس هست رابط بین سخت افزار و نرم افزار که این بایوس بپره سیستم عامل کار نمیکنه و دچار مرگ میشه . این بایوس یه مهندسی داره و این خودش یک جور فن آوری هست و بارگذاری اطلاعات بایوس نیاز به دستگاه و مهارت داره .
حالا به زبان ساده :
بدون کوچک‌ترین تردید، چیزی وجود دارد که از طریق آن انرژی مادی و معنوی به هم پیوند خورده و مکمل یکدیگرند. در تحلیل نهایی، به نحوی، باید یک انرژی واحد در جهان فعال باشد. و اولین ایده‌ای که به ذهنمان می‌رسد این است که «روح» باید به نوعی نقطه کانونی تحول باشد که در آن، از همه نقاط طبیعت، نیروهای اجسام همگرا می‌شوند
گفته شده که روح میتونه به بایگانی آکاشیک دسترسی پیدا کنه .
حالا اینکه مهندسان ژنتیکی دوران باستان چقدر روی این کا یا موناد تسلط داشتند ؟
مصریان باستان معتقد بودند که کا توسط خدای خنوم (Khnum) همزمان با بدن فیزیکی (خات یا khet) روی چرخ کوزه‌گری خلق می‌شد
کا گاهی به‌عنوان «همزاد» فرد توصیف می‌شد، یک کپی روحانی که ویژگی‌های فرد را منعکس می‌کرد. این همزاد می‌توانست در مجسمه‌های کا (Ka statues) که در مقبره‌ها قرار می‌گرفتند، ساکن شود تا محلی برای بازگشت کا پس از مرگ فراهم باشد
حالا از توضیحات پیشرفته تر متوجه می شویم که مصریان باستان از تقسیم بندی های بیشتری آگاه بودند :
با (Ba): با به‌عنوان شخصیت یا هویت فرد، که اغلب به شکل پرنده‌ای با سر انسان نشان داده می‌شد، می‌توانست بین دنیای زندگان و مردگان حرکت کند. در مقابل، کا بیشتر به بدن وابسته بود و در مقبره باقی می‌ماند.
اخ (Akh): اخ روح متعالی و جاودانه‌ای بود که از اتحاد کا و با پس از قضاوت در جهان زیرین به وجود می‌آمد. اخ حالتی متعالی‌تر از کا بود و تنها برای کسانی که زندگی درستکارانه‌ای داشتند، قابل دستیابی بود.
رن (Ren): نام فرد، که بخشی از هویت او بود و برای بقای کا و با در زندگی پس از مرگ ضروری بود.
شویت (Shuyet): سایه فرد، که به‌عنوان محافظ و راهنما در زندگی پس از مرگ عمل می‌کرد
با این توضیحات بصورت مقدماتی می شود به این سوال پاسخ داد که خالقان با مفهوم روح و بایوس آشنا بوده اند . آیا آن را خلق می کردند ؟ شاید آیا شکارش می کردند ؟ بازهم شاید
آیا نیروهای عظیم تری قادر به کنترل روح هستند ؟ گنوسی ها می گویند که هستند .
به این توضیح دقت کنید :
یادتان هست که خیام یک ریاضی دان بود و با اعداد و محاسبه ها آشنا بود و شعر جالبی داره :
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
جهان در واقع از هیچ سرچشمه می‌گیرد، اما این «هیچ» تعریف بسیار دقیقی دارد: صفر ریاضی. هیچ، تنها یک صفر نیست، بلکه تعداد بی‌نهایتی از صفرهاست. برای روشن شدن موضوع: وجود به تعداد بی‌نهایتی از صفرها تقلیل می‌یابد که موجودیت‌هایی واقعی، تقسیم‌ناپذیر، تخریب‌ناپذیر و جاودانه هستند. لایب‌نیتس، یکی از بزرگ‌ترین استادان بزرگ ایلومیناتی و شاید باهوش‌ترین انسان در تاریخ بشریت، آن‌ها را مونادها («واحدها») نامید. او نام دیگری نیز به آن‌ها داد: ارواح (SOULS).
حالا نتیجه گیری نهایی آیا مهندسان ژنتیک باستانی با مفهوم موناد ها و واحد ها و کنترل آنها آشنا بوده اند ؟ بله آشنا بوده اند . آیا می توانستند یک جور کپی برای آن بسازند ؟ شاید
آنها برای فعال کردن جسم به موناد احتیاح داشتند اما اینکه چطور باید آن را سازگار کرده و تحت کنترل در می آوردند به آزمایش های زیادی نیاز داشت .
به این نکته مهم توجه کنید ما کاملا تحت کنترل هستیم . هرکس که ما را خلق کرده ریموت کنترل ما دستش هست . در فرصت مناسب این پدیده را هم شرح میدم
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

سمت چپ اثر مهر استوانه ای کاسی مربوط به دوره بابلی، نیمه دوم هزاره دوم قبل از میلاد، بر روی خاک رس.  امروزه، می توانیم آن را به عنوان یک "چرخ کیهانی" - گیگیر ("ارابه") - از نوعی که متون می گویند خدایان را به زمین آورد و به آنها اجازه داد در سیاره ما سفر کنند، شناسایی کنیم. آیا میان رودانی ها هزاره ها قبل تر داستان های علمی تخیلی را اختراع کردند یا واقعاً با این نوع فضاپیماها در تماس بودند؟ این الواح به ندرت توسط جریان کلاسیک باستان شناسی مورد بررسی قرار می گیرند .
تصویر سمت راست عکس یک پدیده ناهنجار ناشناخته که در مکزیک گرفته شده . شباهتش به تصویر روی مهر استوانه ای مربوط به هزاره دوم قبل از میلاد جالب است .
/channel/thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

سفینه کیهانی نیبرا
با نمایش تصویر یک نخستی در مراحل مختلف تکامل، همراه با نمادهای مرتبط، مجموعه فایل های پیچیده روی صفحه نمایش به شکلی قابل توجه و گویا ارائه شده بود. در بالای صفحه، بار دیگر شمایلی از آن مجموعه‌ی ستارگانِ کهکشان را مشاهده کردم که به واسطه‌ی خطوط و نمادهایی خاص، به یکدیگر پیوند خورده بودند؛ با این تفاوت که این بار، در انتهای یکی از این خطوط، دایره‌ای کوچک‌تر از سایر دایره‌ها به چشمم خورد،دایره‌ای کوچکتر، در قیاس با دایره‌هایی که نمایانگر دیگر ستارگان بودند.
علاوه بر نماد اصلی، نماد دومی هم رویت کردم که احساسات شدیدی را در من برانگیخت. بلافاصله پس از آن، نماد بر روی صفحه نمایش بزرگتر شد و به تصویر واضح و بزرگی تبدیل گشت که نمایانگر سفینه فضایی عظیم‌الجثه کروی شکلی بود که پیشتر به آن اشاره کرده بودم. بلافاصله، از طریق درهم‌آمیختگی امواج و حالات ذهنی‌ام، به این دریافت رسیدم که نام آن سفینه "نیبرائو" است. با این حال، یک تفاوت جزئی نیز وجود دارد، زیرا متوجه شدم نام مشابه دیگری نیز با عنوان "نیبرئا" وجود دارد.
بلافاصله دریافتم که می توان ارتباطی بین این موضوع و یک مضمون رایج برقرار کرد، مضمونی که امروزه به طور گسترده مطرح می شود اما درک صحیحی از آن وجود ندارد. با توجه به ساختار آوایی اسامی، به نظر می‌رسد که صامت‌ها نقش برجسته‌تری داشته‌اند؛ و از این رو، می‌توان استنباط کرد که اسامی به تدریج تغییر کرده و به شکل "N I B I R U" درآمده‌اند، که به عنوان یک اصطلاح یا نام‌گذاری جدیدتر در این زمینه به کار می‌رود.
علاوه بر این، عدم تغییر وضوح یا محو شدن تصاویر از صفحه هولوگرافی در هنگام تمرکز بر این جنبه‌ها، به من اطمینان بیشتری داد که این ارتباط فرضی صحیح است و مستقیماً به وجود یک سفینه فضایی بزرگ بیگانه مرتبط می‌شود.
نکته‌ای که مرا به شدت تحت تاثیر قرار داد، این بود که سفینه مورد نظر، در موقعیت‌های متفاوتی در سطح کهکشان استقرار می‌یافت و در آن ساختارهای بنیادینی که به من ارائه شده بود، جای خالی ستارگان دیگر را پر می‌کرد؛ به این معنا که گویی در آن منظومه، نقش و جایگاه آن ستارگان را ایفا می‌نمود. آن زمان متوجه شدم که آن فناوری در موقعیتی استراتژیک در کهکشان قرار داده شده تا شرایط لازم برای فعال‌سازی گام به گام یک فرکانس خاص را فراهم کند؛ فرکانسی که هدف آن ایجاد تغییرات ژنتیکی در ساختار دی ان ای جمعیت نخستی‌های ساکن زمین، به منظور پیشبرد یک برنامه تکاملی از پیش تعیین شده است.
در ادامه، این سوال در ذهنم شکل گرفت که اساساً چه ضرورتی به این سطح از تعامل پیچیده وجود دارد و چگونه ممکن است این عوامل موثر، با چنین دقتی از مقیاس‌های کلان به مقیاس‌های خُرد انتقال یابند؟به علاوه، این سوال مطرح میشه که چرا انرژی‌های کیهانی حاصل از این آرایش ویژه ستارگان، در آن زمان تاثیر فراگیری نداشت؟ چرا این تاثیر محدود به یک نخستی خاص از آن دوره شد و شامل حال تمام نخستی‌ها یا سایر موجودات زنده ساکن زمین در آن زمان نشد؟
بلافاصله صفحه نمایش "واکنش نشان داد" و این نکته را برجسته کرد که این گروه از نخستی‌ها تنها گروهی بودند که یک تغییر مشخص در آن‌ها اعمال شده بود، در حالی که سایر نخستی‌ها نسبت به همان تاثیر ظریف "هیچ واکنشی نشان ندادند" و تغییری در آن‌ها ایجاد نشد.
بلافاصله منظور را متوجه شدم و حتی به این فکر افتادم که این گفته‌ی قدیمی به خوبی در این مورد مصداق پیدا می‌کند که :
"ارزش یک چیز به این نیست که متعلق به چه کسی است، بلکه به این است که برای چه کسی مناسب است."
آفرینش فراموش شده
رادوسینامار
ترجمه : مهر
/channel/thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

تمدنهای کهن قسمت اول از فصل پنجم
قاره مو ، تمدن مادر
ترجمه : مهر

Читать полностью…

کتاب گمشده

تمدنهای کهن قسمت اول از فصل پنجم
قاره مو ، تمدن مادر
ترجمه : مهر

Читать полностью…

کتاب گمشده

تمدنهای کهن قسمت اول از فصل پنجم
قاره مو ، تمدن مادر
ترجمه : مهر

Читать полностью…

کتاب گمشده

اسطوره ها و اسرار مصر
مجموعه دوازده سخنرانی رودولف اشتاینر بنیانگذار آنتروپوسوفی (Anthroposophy)
ترجمه : محمد حسین لشگری
آنتروپوسوفی تلاش می‌کند علم، هنر و معنویت را با هم تلفیق کند. اشتاینر معتقد بود که انسان می‌تواند از طریق تفکر آگاهانه و شهود معنوی به حقایق عمیق‌تری درباره جهان دست یابد.
تهیه از آیدی تلگرام :
@nibiru01
@Buyingbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

مستندیوفوی خدا
ماجرای شگفت انگیز کریس بلدسو
پیمانکارساختمانی که پس از واقعه یازده سپتامبر ورشکسته ،به بیماری روده دچار و اسیر ناامیدی و افسردگی شد. روزی در جنگل کنار تپه ای با اورب ها مواجه ، ربوده و به درون سفینه ای برده شد . شفا پیدا کرد . جامعه و حلقه فامیلی اش او را مرتدی می پنداشتند که با شیاطین دیدارکرده و او و خانواده اش را طی پنج سال بعد از مواجهه اول طرد کردند . در اتفاقی شگفت انگیز و در مواجهه دوم زمانی که به شدت درمانده شده بود و حاضر بود جانش را بدهد تا از این درد رها شود با بانویی دیدار کرد که در واقع الهه هاتور بود او جریان انرژی مونث خلقت را درک و توانایی شفادهی پیدا کرد . مهمترین سازمان های امنیتی آمریکا از ناسا تا سیا و سازمان امنیت ملی و پنتاگون او را زیر نظر گرفتند. توجه وزارت دفاع انگلستان به او جلب شد .واتیکان این مواجهه را ادامه و تکمیل کننده ماجرای فاطیما توصیف کرد و به شدت مشتاق رازهایی بود که الهه با کریس بلدو در میان گذاشته . با نفوذترین و قدرتمند ترین ماموران ایالات متحده در زمینه تماس پیشرفته با هوش بیگانه با او دیدار و زندگی اش را رصد کردند .

/channel/Buyingbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

آیا دخالت بازدیدکنندگان فرازمینی می‌تواند علت برخی از معماهای حل‌نشده‌ی ما باشد؟ حضور این بازدیدکنندگان می‌تواند توضیحی برای برخی از معماهای باستانی و معاصر ارائه دهد که هنوز پاسخی برای آن‌ها نیافته‌ایم.مثل شکل‌گیری و توسعه‌ی تمدن پیشرفته‌ی سومری‌های اولیه. قبیله‌ی بدوی دوگون در آفریقا، دانش قابل توجهی در زمینه ستاره‌شناسی داشتند. نوادگان امروزی آن‌ها بر این باورند که این دانش، هدیه‌ای از سوی موجودات فرازمینی بوده که از منظومه ستاره‌ای سیریوس به زمین آمده‌اند. دستاورد های برجسته ریاضی و معماری که در ساختار هرم بزرگ جیزه در مصر تجسم یافته اند، به وضوح قابل مشاهده هستند.
آیا واقعاً انسان‌های بدوی روابط ریاضی پیچیده‌ای را برای شکل‌دهی به ساخت اهرام ابداع کرده اند؟ آیا آن‌ها قادر بودند اندازه‌گیری‌ها را با چنان دقتی محاسبه کنند که سنگ‌ها به‌قدری محکم در کنار هم قرار گیرند که با توانایی‌های فناوری مدرن رقابت کنند؟ آیا واقعاً آن‌ها آن بلوک‌های عظیم سنگی را با دست تراشیده و با استفاده از فناوری‌هایی ابتدایی حمل کرده اند؟
نقوش نازکا در پرو . در هر یک از این معماها، شواهدی از دانش و فناوری پیشرفته نهفته است؛ دانشی که با فرضیات ما در مورد سطح تکامل و پیشرفت جوامع باستانی در تضاد است. فرهنگ‌های باستانی چگونه به این سطح از آگاهی دست یافتند؟ چه عاملی سبب می‌شود که برخی از جوامع بومی امروزی، از جمله برخی قبایل بومی آمریکای شمالی، ادعا کنند که همواره از تبار آسمانی خود آگاه بوده‌اند؟ کدام تمدن‌های باستانی از فناوری‌های پروازی پیشرفته‌ای برخوردار بودند که امکان خلق آثار هنری هوایی نظیر نقوش نازکا را برای آن‌ها فراهم می‌کرد؟ خاستگاه پدیده‌هایی همچون دایره‌های اسرارآمیز مزارع و اشیاء ناشناس پرنده (یوفوها) در دوران معاصر به چه عواملی بازمی‌گردد؟ چه عاملی باعث افزایش گزارش‌های امروزی درباره‌ی ارتباط با موجودات فرازمینی و فرشتگان شده است؟ این پدیده‌ها و بسیاری از اسرار دیگر، احتمالاً در یک عنصر مشترک ریشه دارند: حضور بازدیدکنندگانی از جهان های دیگر.
نتیجه گیری 9 :
با در نظر گرفتن پدیدار شدنِ آثار باستانیِ شگفت‌انگیزِ نامتعارف یا نابهنجار در کنار مسئله‌یِ تلاش برای فهم حقیقتِ داستانِ بشریت وآثاری که نمایانگرِ پیشرفت‌هایِ تکاملیِ ناهمگون و دستاوردهایِ معمارانه‌یِ رازآلود هستند، عامل تعیین کننده دیگری به این معادله افزوده می شود. معادله‌ی تکاملی ما، از همان ابتدا، شامل انبوهی از اسناد و مدارک باستانی است که از ملاقات با موجودات فرازمینی یا سفر به دنیاهای دیگر خبرمی دهند (مثل نقاشی‌های قدیمی در غارها که ظاهراً وسایل پرنده و افرادی با کلاه ایمنی را به تصویر کشیده اند). بر اساس شواهد موجود، جوامع و فرهنگ‌های متعددی بر پایه باور راسخ به وجود جهان های دیگر شکل گرفته اند .اطلاعات قطعی و کامل و یقینی درباره منشا گونه ما و یا واقعیت پیشرفت تکاملی آن وجود ندارد.
گزارش‌ها و داستان‌هایی از ارتباط با جهان‌های دیگر - مثل ملاقات با فرشته‌ها، تجربه‌های نزدیک به مرگ، ارتباط با ارواح، تسخیر شدن توسط ارواح خبیث و ربوده شدن توسط موجودات بیگانه - همیشه بخشی از فرهنگ و باورهای عامیانه ما بوده‌اند. اما نکته قابل توجه اینه که تعداد این گزارش‌ها در ۵۰ سال گذشته به شکل قابل ملاحظه‌ای بیشتر شده. مجموعه مستندات، شامل گزارش‌های ثبت‌شده و تصاویر مربوط به مشاهده اشیاء ناشناس پرنده در دوران معاصر، پدیده‌های دایره‌های ایجاد شده در مزارع کشاورزی و نیز موارد غیرقابل توضیح مثله‌شدن دام‌ها، به طور پیوسته در حال افزایش و گسترش است. ادیان مختلف، چه سنتی و چه نوظهور، با وجود تضادهای آشکار در اصول اعتقادی، همگی بر وجود جهان‌های پنهان و دارای سکنه اذعان دارند. در فرهنگ‌های بومی آمریکایی، جوامع بومی استرالیا و دیگر فرهنگ‌های قبیله‌ای، همواره به جهان‌های نادیدنی اعتبار بخشیده شده است و بسیاری از این فرهنگ‌ها، «مردم ستاره‌ای» را به عنوان نیاکان و سرآغاز نسل بشر پذیرفته‌اند.
مسافران : ربوده‌شدگان خفته ( جلد اول )
نویسنده: آشایانا دین
ترجمه : مهر
/channel/thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

Thermal UFO Footage – 3 Orbs Over Pacifica, CA
Date/Time: Dec 1st, 2024 at 11:04 PM
Location: Pacifica, California
Captured with: Pulsar Axion 2 XG35 Thermal Imaging, 10x Zoom, Inverted Color
This is such a good video!
فیلم حرارتی یوفو – سه گوی در آسمان پاسیفیکا، کالیفرنیا
تاریخ/زمان: ۱ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۰۴
مکان: پاسیفیکا، کالیفرنیا
ضبط شده با: دستگاه تصویربرداری حرارتی پولسار آکسیون ۲ ایکس‌جی۳۵، زوم ۱۰ برابر، رنگ معکوس
این ویدئو واقعاً عالی است!
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

قرار گرفتن در نزدیکی پاچیتا، تجربه‌ای منحصربه‌فرد بود؛ لحظاتی که در آن، قدرت ذهن او نه تنها احساس، بلکه درک می‌شد و تاثیری عمیق بر جای می‌گذاشت. ذهنی که قادر است افکار، نیات و عمیق‌ترین احساسات و تجربیات همراهان و بیماران خود را چنان درک کند که گویی کتابی باز در برابرش قرار دارد و تمام صفحات آن را به وضوح می‌بیند. گویا میدان عصبی او، در تعامل با شبکه فضا-زمان، این توانایی را داشت که ساختار زمانی واقعیت را رمزگشایی کرده و در صورت لزوم، آن را تغییر دهد. با در نظر گرفتن این فرضیه که میدان عصبی پاچیتا، از طریق ایجاد تغییرات بنیادین در ساختار شبکه‌ای فضا-زمان، قادر به ایجاد پیکربندی‌هایی مشابه با اشیاء فیزیکی بوده است، می‌توان تمامی این پدیده‌های شگفت‌انگیز را همانندِ فرآیندهایی که برای اشیاء رخ می‌دهند (در فرآیند تجسم) و بازگرداندن اشیاء به ساختار شبکه‌ای (در فرآیند حذف تجسم) در چارچوب یک مدل نظری منسجم توضیح داد.
پاچیتا توانایی خارق‌العاده‌ای در کنترل و دستکاری میدان عصبی خود داشت؛ او می‌توانست با تغییر این میدان، ساختار شبکه‌ای مغز را به نحوی مطلوب بازسازی و ترمیم کند. با وجود اینکه نتایج حاصل از عملکرد او، به طرز شگفت‌انگیزی خارق‌العاده به نظر می‌رسید، این فرضیه بر آن است که این نتایج، ریشه در همان فرایندی دارند که ما به طور معمول در شکل‌گیری تصورات و اندیشه‌های خود از آن بهره می‌بریم.
پاچیتا مدعی بود که روح آخرین امپراتور آزتک در کالبد او تجلی یافته و از طریق او عمل می‌کند. او در حالتی خلسه‌مانند فرو می‌رفت، به گونه‌ای که گویی تمام شخصیتش دگرگون می‌شد و در این وضعیت، اعمالی را که پیشتر به آن‌ها اشاره کرده‌ام و شرح مفصل آن‌ها در این کتاب آمده است، به انجام می‌رساند.
توضیح وجود و عملکرد پاچیتا برای من مقدور نیست، مگر آنکه اذعان نمایم که وی به مرتبه ای از آگاهی یکپارچه دست یافته بود. پاچیتا مدعی بود که توانایی خروج از بدن خود را دارد و می تواند آگاهی و تجربه خود را در نقاطی خارج از جسم فیزیکی اش متجلی سازد. این قابلیت، به ویژه، دلالت بر این داشت که او قادر است تمام تمرکز ذهنی خود را بر بخش های گوناگون این ساختار شبکه ای معطوف کند. با توجه به شواهد موجود، پاچیتا احتمالاً از یک استعداد غیرمعمول برای دریافت و تفسیر اطلاعات از یک ساختار انرژی پیچیده و فراگیر بهره مند بود که به او اجازه می داد از سطح هوشیاری و آگاهی در مقیاس کل سیاره آگاه شود. این استعدادِ رمزگشایی، یک فرایندِ صرفاً دریافت‌کننده و غیرفعال تلقی نمی‌شد؛ زیرا او تصریح نمود که به واسطهٔ ارتباط و همکاری با برادر کواتموک، ماموریت‌های فرازمینی را به انجام رسانده که مستلزم هدایت و اعمال تغییرات در ساختارِ میدانِ فراماده بوده است. یکی از شگفت‌انگیزترین ابعاد وجودی پاچیتا، به طور مشخص فعالیت او در عرصه فراآگاهی و آرمان والای او برای به کارگیری این عرصه در راستای بهبود و تعالی نوع بشر بود.
کتاب پاچیتا در دست ترجمه هست
از حذف آدرس کانال اکولتیسم باستانی در نقل قول خود داری کنید .این مطالب را به نام خودتان منتشر نکنید و از صوتی کردن بدون اجازه بپرهیزید.
@AncientOccultism

Читать полностью…

کتاب گمشده

@AncientOccultism

Читать полностью…

کتاب گمشده

سومین وجه فعالیت‌های پاچیتا معطوف به تعامل و مداخله در ریشه‌ها و پیامدهای نفرین‌های روانی(طلسم و جادو) – که او آن‌ها را تحت عنوان 'آسیب‌ها' می‌شناخت – بود. مراجعه‌کنندگان با هدف بهبودی از بیماری‌های ناشناخته و غیرمعمول به نزد وی می‌آمدند. برادر متوجه شد که برخی از این علائم و نشانه‌ها، ناشی از اعمال جادوگران و ساحران است. در این موارد خاص، پس از انجام مناسک و عملیات درمانی، و گاهی حتی پیش از شروع آن‌ها، ارتباطی مستقیم و رو در رو با جادوگر برقرار می‌کرد و یک نبرد روانی و ذهنی بین آن‌ها شکل می‌گرفت. در این مواجهه های هولناک و طاقت‌فرسا، برادر با ابطال توانایی‌های جادوگر، مانع از استمرار و گسترش آسیب‌های ناشی از اعمال او شد. کواتموک درک کرد که در یک مسیر رشد و تعالی، یک وجود معنوی است. او همکاری خود با پاچیتا را به منزله‌ی تداوم آموزش‌هایش به عنوان یک پادشاه-درمانگر تلقی می‌کرد و آن را فرصتی مغتنم برای یاری رساندن به انسان‌ها و نیز پیشرفت شخصی خود در این فرایند یادگیری می‌دانست.
در این کتاب تلاش خواهم کرد تا به توصیف آثار خارق‌العاده پاچیتا و کواتموک بپردازم. برای چندین ماه این فرصت را داشتم که با ایشان همکاری کنم. تجربه‌ای که در طول هر یک از این جلسات کسب کردم به قدری فراگیر و عمیق بود که تصمیم گرفتم پس از هر بار مواجهه با موضوع، شرحی جامع و کامل از آن بنویسم تا بتوانم به طور کامل تاثیرها و برداشت‌هایم را روشن سازم. به این ترتیب بود که این کتاب به وجود آمد. حتی یک جمله هم در این اثر وجود ندارد که ساختگی یا خلاف واقع باشد. این روایت مستقیمی است از مشاهدات و تجربیات شخصی من. امید است که این اثر بتواند به ایجاد اعتماد بیشتر به قدرت آگاهی کمک کند.
سطح آگاهی پاچیتا فراتر از درک معمول و تجربه‌های روزمره بوده و ابعادی خارق‌العاده داشته است. در طول فرایندهای جراحی که او انجام می‌داد، توانایی خارق‌العاده‌ای داشت که به واسطه آن می‌توانست اشیاء، اندام‌ها و بافت‌های بدن را به دلخواه خود ظاهر و یا ناپدید کند؛ گویی که آن‌ها را از هیچ به وجود آورده و یا به نیستی بازمی‌گرداند. به واسطه درک عمیق و تسلط بی‌نظیرش بر پیچیدگی‌های ساختار ارگانیک، او این توانایی را داشت که نه تنها در صورت نیاز، پیوند اعضا را با کمترین ریسک و بالاترین احتمال موفقیت به انجام برساند، بلکه قادر بود با بهره‌گیری از روش‌های درمانی متنوع و متناسب با شرایط بیمار، به التیام بخشیدن به دردهای او بپردازد و با تکیه بر قدرت تشخیص فوق‌العاده‌اش، حتی از فواصل دور نیز، با دقتی مثال‌زدنی و اطمینانی راسخ، به شناسایی و تشخیص دقیق بیماری‌ها مبادرت ورزد.
@AncientOccultism

Читать полностью…

کتاب گمشده

پاچیتا بر این باور بود که در طول عمل های جراحی، نیرویی ماورایی او را تسخیر می کند. او این نیرو را روح کواتموک، آخرین پادشاه آزتک می دانست. پاچیتا و همراهانش، کواتموک را با عنوان "برادر" یاد می‌کردند. در طول مدتی که با پاچیتا بودم،این امکان برایم فراهم شد تا با "برادر" به گفتگو بنشینم و در مورد چیستی هویت، واقعیت وجود و نحوه ارتباطش با پاچیتا پرسش کنم.به گفته او، پیش از ورود استعمارگران اسپانیایی به تنوچتی‌تلان (Tenochtitlan)(این شهر پایتخت امپراتوری آزتک‌ها در مکزیک بود)، تمدن آزتک در حال تکامل روش‌های درمانی بسیار پیشرفته، پیچیده و خارق‌العاده بوده است؛شیوه‌هایی که او در کار با پاچیتا به کار می‌گرفت. او همچنین تاکید داشت که تنها نیست، بلکه ارواح متحدان سلطنتی سابقش او را یاری می‌رسانند. دستیاران پاچیتا پیوسته از فضایی که جراحی‌ها در آن انجام می‌شد، به مثابه یک اتاق عمل بسیار مدرن و پیشرفته یاد می‌کردند که مملو از تجهیزات پیچیده، لوله‌ها و ابزارهای جراحی بود. این منظره فقط برای افراد با استعداد روانی قابل دسترسی بود. تنها چیزی که من می دیدم فقط یک اتاق تاریک و آلوده بود، مملو از بوی نامطبوع بدن انسان و حضور فیزیکی آدم‌ها. با این حال، در همان فضای محدود و ناخوشایند، شاهد پدیده‌هایی شگفت‌انگیز وغیرقابل‌توضیح بودم.
@AncientOccultism

Читать полностью…

کتاب گمشده

پرسش :
با این فرض که انسانها محصول ژنتیکی موجودات فرازمینی و به قول معروف آنوناکی ها هستند که با ترکیب و مهندسی ژنتیک ، در زمین پدیدار گشته اند و میلیاردها از این موجود مخلوق ، آمده اند ، هستند و خواهند آمد ... پرسشی شکل میگیرد که آیا ساختار و ترکیب ژنتیکی این موجود ، موجب تعالی روح اون جاندار شده ؟! ... به معنای دیگر ، روح انسانی که در کالبد این موجود جا گرفته ، آن هم توسط خالقین کالبد بشر ، خلق شده ؟! اگر خیر ، این روح کجا بوده و چگونه وارد کالبد موجود ژنتیکی جدید اونها شده ؟! ... آیا میتوان گفت که حدوث روح از ماده صورت گرفته و با ترقی و تعالی کالبد مادی ، روح هم به تناسب تعالی یافته و موجودی که امروزه انسان مینامیم ، به لحاظ روحی اونقدر پتانسیل و توانمندی پیدا کرده که بر این عالم چیره بشه و حتی بتونه ابعاد بالاتر رو درک کنه ؟!
خالق روح کیست؟ ارواح چگونه و با چه مکانیسمی در یک کالبد انسانی قرار گرفته اند ؟
آیا این ارواح تا پیش از خلق مخلوق جدید در صدها هزار سال پیش ، جایی ساکن بوده اند؟
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

سفینه کیهانی نیبرا قسمت دوم
به نظر می‌رسد این انتخاب هدفمند، نقشی اساسی ایفا کرده است. با در نظر گرفتن سطح بالای پیشرفت‌های فناوری و معنوی موجودات فرازمینی که آغازگر فرآیند تغییرات ژنتیکی در آن نخستی بودند،این یافته نشان داد که یک عامل یا فرآیند خاص، زنجیره‌ای از تغییرات تدریجی اما نسبتاً سریع را در ساختار دی‌ان‌ای سایر پستانداران نخستی ایجاد کرده است. مورد اخیر، نقش مخازنی را ایفا می‌کرد که حاوی اطلاعات دقیقی بودند و در نهایت به پیدایش انسان انجامید. در آن لحظه متوجه شدم که تمامی وقایع، نتیجه‌ی یک برنامه‌ریزی و مهندسی ژنتیک خارق‌العاده در بالاترین سطح ممکن بود؛ امری که در زمان حاضر، نه تنها به دلیل محدودیت‌های مفهومی دانش نوین، بلکه به علت فقدان فناوری مورد نیاز، حتی در قالب مشابه نیز قابل تصور نیست. در این منظومه کیهانی و طرح عظیم آفرینش انسان، که ستارگان در آن نقشی اساسی ایفا می‌کردند، همواره این برداشت وجود داشت که موجودات فضایی پیشرفته نیز در این فرآیند دخیل بوده‌اند و مسیر آن را هدایت می‌کردند.
روی صفحه دیدم که کنار هر ستاره یک نشانه بود که اون آپلوسی بهم گفت نشون دهنده ی طرح کلی زمان بندی و تاثیرگذاری موجودات خیلی پیشرفته از سطوح لطیف بود که ستاره رو قادر می ساخت یه جور خاصی و تو یه زمان مشخص با یه ستاره دیگه که با یه خط به هم وصل بودن، تعامل داشته باشه . با درک این موضوع، تصویر نمایشگر تغییر کرد و من قادر شدم همه چیز را از منظری بالاتر مشاهده کنم. این تحول، ظاهراً نمایانگر دستیابی من به سطحی برتر از فهم و نگرشی متعالی نسبت به آن واقعیت بود.
دیگر اثری از ستارگان در آسمان نبود، اما گویی رشته‌هایی نامرئی یا «ردی از نور» بین مکان‌هایی که زمانی ستارگان در آن می‌درخشیدند، باقی مانده بود. شبکه‌ای ظریف و درهم‌تنیده از ارتباطات پیچیده بین این نقاط کانونی، یعنی همان ستارگانی که به نوعی با یکدیگر پیوند داشتند، به چشم می‌خورد. همان‌گونه که در ابتدا متوجه پیوندهای نامحسوس و ظریف بین دو الکترون شدم، به همین ترتیب نیز ارتباط اثیری و نامحسوسی را در سطح ستارگان درک کردم.
تازه در آن لحظه بود که به درک عمیقی از حقیقتی دست یافتم که در مورد پیوندهای کوانتومی بین الکترون‌ها بر من مکشوف شده بود. به این نتیجه رسیده‌ام که درک پدیده درهم‌تنیدگی کوانتومی، تنها گام کوچکی در مسیر فهمیدن شبکه پیچیده‌ای است که بین ستارگان عالم وجود دارد. این پیوندها، به مراتب شگفت‌انگیزتر و چشمگیرتر از پیوندهای ناشی از نیروهای گرانشی هستند و ابعاد وسیع‌تری را در بر می‌گیرند .
روی صفحه، همچنان شاهد دو برهه متمایز از سیر تکاملی پستانداران نخستین بودم،که به موازات یکدیگر ارائه می‌شدند، همراه با دو پیکربندی ستاره‌ای مجزا که موقعیت آن‌ها را در کهکشان ما مشخص می‌کرد. در "ارتباط"ی که بین سفینه نیبرائو و ستارگان برقرار شده بود، جرم آسمانی همواره نقش محوری داشت و تحت تاثیر انرژی های نامحسوس قرار می گرفت. در ابتدا متوجه شدم که سیاره‌ی ما جایگاه اصلی خود را اشغال کرده است، و سپس دریافتم که آن نقطه‌ی مرکزی، توسط خورشید در منظومه‌ی شمسی ما تسخیر شده است.
نِیبِرو در فضایی فراتر از مدار ماه واقع شده بود، کره‌ای کاملاً مدور و اندکی کوچک‌تر از آن.نوری خیره‌کننده از خود ساطع می‌کرد و در آسمان می‌درخشید، اما وجه تمایز آن با ماه، رنگ آبیِ روشن و متمایزش بود که از سطح زمین قابل رؤیت بود. نقطه آغازین این برهه زمانی حیاتی، به صورت گام به گام و پیوسته برای من آشکار شد.
در ابتدا، من اتاق فرمان مرکزی را در سفینه عظیم نیبرائو مشاهده کردم، جایی که فرمانده آن مشغول محاسبه دقیق‌ترین آرایش یا شبکه‌ای از ستارگان بود که بتواند به طور هدفمند بر ساختار دی‌ان‌ای گونه‌های خاصی از نخستی‌سانان ساکن زمین تاثیر بگذارد. دریافتم که او علاقه خاصی به تعیین لحظه‌ای داشت که بتوان با حداکثر کارایی، نفوذ مورد نظر را اعمال کرد. لبخندی زدم، چون آنچه مشاهده کردم شباهت بسیاری به علم نجوم داشت،البته در سطحی بسیار پیشرفته‌تر و این برای من، دلالت بر دانشی شگرف داشت.
آفرینش فراموش شده
رادوسینامار
ترجمه : مهر
/channel/thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

تمدنهای کهن قسمت اول از فصل پنجم
قاره مو ، تمدن مادر
ترجمه : مهر
مهمانان این قسمت :
گرگ بریدن، اندرو کالینز، ویلیام هنری، متیو لاکروا، ماریا ویتلی، فردی سیلوا، کایدریچ اولسن، برایان فورستر، ریتا لوئیز -و اریک فون دنیکن
تهیه از :
@nibiru01
@Buyingbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

تمدنهای کهن قسمت اول از فصل پنجم
قاره مو ، تمدن مادر
ترجمه : مهر

Читать полностью…

کتاب گمشده

تمدنهای کهن قسمت اول از فصل پنجم
قاره مو ، تمدن مادر
ترجمه : مهر

Читать полностью…

کتاب گمشده

اسطوره ها و اسرار مصر
مجموعه دوازده سخنرانی رودولف اشتاینر بنیانگذار آنتروپوسوفی (Anthroposophy)
ترجمه : محمد حسین لشگری
آنتروپوسوفی تلاش می‌کند علم، هنر و معنویت را با هم تلفیق کند. اشتاینر معتقد بود که انسان می‌تواند از طریق تفکر آگاهانه و شهود معنوی به حقایق عمیق‌تری درباره جهان دست یابد.
عناوین دوازده سخنرانی
👈بازتاب رویدادهای کیهانی در دیدگاه‌های مذهبی انسان‌ها
👈مراکز کهن رازآموزی (تشرف به جرگه باطن‌بینان): شکل انسان به عنوان موضوع مراقبه
👈تجربیات رازآموزی.اسرار سیارات.نزول کلام نخستین
👈پیدایش تثلیث خورشید، ماه و زمین.اوزیریس و تایفون
👈تأثیر اوزیریس و ایزیس.حقایقی از کالبدشناسی و فیزیولوژی اکولتی
👈رویدادهای تکاملی در ارگانیسم انسان تا زمان جدایی ماه.اوزیریس و ایزیس به عنوان سازندگان شکل والاتر انسان
👈مراحل تکامل شکل انسانی.اخراج موجودات حیوانی.چهار گونه‌ی انسانی
👈تأثیر ارواح خورشید و ماه، نیروهای ایزیس و اوزیریس.تغییر در آگاهی.تسخیر سطح فیزیکی
👈اسطوره‌های باستان به مثابه تصاویری از حقایق کیهانی.تیره و مبهم شدن آگاهی معنوی انسان.اصل باطن‌بینی در آیین‌های رازآمیز.
👈دکترین تکامل مصر باستان.نگاه کیهانی به اندام‌ها و زمخت شدن آن‌ها در دوران مدرن
👈انگیزه‌ی مسیح به عنوان تسخیر ماده
👈پیوندهای معنوی میان جریان‌های فرهنگی دوران باستان و دوران مدرن
تهیه از آیدی تلگرام :
@nibiru01
@Buyingbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

مستندیوفوی خدا
ماجرای شگفت انگیز کریس بلدسو
زیرنویس فارسی هاردساب
ترجمه : مهر
تعداد خطوط ترجمه شده ۲۲۲۲خط
مدت زمان : یکساعت و چهل و دو دقیقه
تهیه از :
@nibiru01

/channel/Buyingbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

اشتاینر در کتاب اسرار و رازهای مصرمی نویسد :
.سپس زمانی آغاز شد که از طریق نیروهای ماه، رشته‌های عصبی در ناحیه‌ای که اکنون ستون فقرات است، ظاهر شدند. ساختار بالای ستون فقرات، ناحیه‌ی سر کنونی، متراکم شده و خود را به مغز انسان تغییر داده بود و آن، اندام نورانی کاملاً دگرگون شده بود. ستون فقرات به آن متصل بود که اعصاب از آن منشعب می‌شدند، و به این نیز انسان پایین‌تری که توصیف کردیم متصل بود. این بر شاگرد مصری آشکار شد، و برای او روشن شد که هر موجودی که بخواهد در زمین تجسم یابد، باید شکل انسانی مربوطه را به خود بگیرد. اوزیریس، به عنوان روح، اغلب به زمین می‌آمد و به عنوان انسان تجسم می‌یافت. مردم احساس می‌کردند که یک خدا فرود آمده است، اما او شکل انسانی داشت. هر موجود والایی که به زمین می‌آمد، به شکلی ظاهر می‌شد که انسان در آن زمان داشت. این شکل در آن زمان چنان بود که هنوز آن بدن نورانی، آن زینتِ سر قابل توجه، فانوس اوزیریس، که به صورت تصویری به عنوان چشم «پولیفموس» توصیف شده است، دیده می‌شد. این همان اندام، همان فانوس است که در ابتدا خارج از بدن انسان بود و سپس در مغز به یک اندام داخلی تبدیل شد. همه چیز در هنر اولیه نمادی از اشکال واقعی است.
پی نوشت :
این اندام همان چشم سوم یا غده صنوبری است که به شکل یک جور توده به نشانه آگاهی و معرفت پادشاه روی تاج شاهان ساسانی هم هست . می توان از آن به تخم کیهانی هم تعبیرکرد . اما نکته جالب اینجا است که این اندام روی تاج شاهان ساسانی دیده می شود ولی روی سر شاهان اشکانی نیست . به جای آن در سکه های اشکانی در کنار هلال ماه نماد ستاره هفت پرخوشه پروین دیده می شود که در برخی نظریه ها زیستگاه بخشی از آنوناکی و پلیادیانها است. در سومری MUL.MUL به معنی خوشه ستارگان یا خوشه پروین است و نماد آن با هفت نقطه یا هفت ستاره نشان داده می شود .
ویلیام هنری می گوید که این هفت ستاره لقب سیب های آبی را هم داشتند . با شنیدن خاطرات و یادآوری‌های ادفو درباره نخستین‌ها (Primeval Ones) بسیار شگفت‌زده شدم. به‌ویژه از آن‌رو که سنت شفاهی باستانی آمریکایی از تنسی، جایی که در آن زندگی می‌کنم، که توسط نگهبان حکمت چروکی، دیانی یواهو، بازگو شده، می‌گوید موجودات بی‌شکل «اندیشه‌وار» به نام موجودات تلا (TLA beings) بر موجی صوتی از خوشه ستاره‌ای پروین از طریق سوراخی در فضا در شرق تنسی سفر کردند و قوم چروکی را آفریدند. همه انسان‌ها فرزندان رؤیایی این فرشتگان یا نیروهای عنصری هستند که از ستارگان آمده‌اند. هنرمندان مصری، الهه مادر ایزیس را با سربندی هلالی‌شکل که شبیه شاخ‌های گاو بود، به تصویر کشیدند. او «شاخ‌دار» نامیده می‌شد و بخشی از گروهی از الهه‌های مادر گاو به نام هاتورها، پروین یا کبوترها (دیوها یا دیواها) بود که ارواح را به انسان‌ها اعطا می‌کردند. بابلی‌ها خوشه پروین را گله کبوترها می‌نامیدند. یونانی‌ها آن‌ها را آتلانتیدها می‌خواندند . برای همین در نمادگرایی داستان نوح او یک کبوتر را برای پیدا کردن خشکی از کشتی به بیرون می فرستند . اینجا کبوتر نماد نجات است که بازهم با خوشه پروین درارتباط است .
وجود نماد خوشه پروین ( ستاره ای با هفت پر ) روی سکه پادشاهان اشکانی نشان می دهد که تمدن باستانی ایران هم جدا از بقیه جهان و نمادها نیست . در زبان پارسی، پروین به نام‌های ثریا (به معنای «چراغ آسمانی» یا «خوشه درخشان» از ریشه عربی) و گاهی پرویز شناخته می‌شود. واژه «پروین» خود از ریشه پارسی به معنای «خوشه» یا «گروه درخشان» است و به مجموعه ستارگان این خوشه اشاره دارد. پروین در فرهنگ ایرانی نمادی از زیبایی، نور، و نظم کیهانی است. به دلیل ظاهر خوشه‌ای و درخشندگی‌اش، اغلب با جواهرات، زنان زیبا، یا موجودات آسمانی مقایسه شده است
@thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

سکه شاپور سوم ساسانی
زیر هلال ماه چه نمادی هست ؟ انگار شکل یک جور جانور ناشناخته هست ؟
/channel/thelostbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

لوئیس الیزوندو در کتاب گریز ناپذیر : در بطن برنامه شکاریوفوهای پنتاگون می نویسد دوستم استیو جاستیس مدیر سابق توسعه سیستم های پیشرفته در بخش مرموز سونگ ورکس شرکت عظیم صنایع هوایی لاکهید مارتین همیشه می گوید :
هیچ چیزغیرممکنی وجودندارد ؛ غیر ممکن چیزی است که شما هنوز ندیده اید .
حالا در کتاب پاچیتا شما چیزهایی را می خوانید که جزء غیرممکن ها هستند همان غیرممکنی که ما هنوز ندیده ایم بخشی از هستی که برای انسانهای خاصی گشوده است وبرای بقیه قفل

به یادماندنی‌ترین و در عین حال تکان‌دهنده‌ترین تجربه‌ام، که به من نشان داد هیچ‌گونه محدودیتی در توانایی‌های بالقوه وجود ندارد، مربوط به دختری خردسال بود که در حین یک عمل جراحی روتین، به دلیل تجویز بیش از حد داروی بیهوشی و متعاقباً نرسیدن اکسیژن کافی به مغز، دچار مرگ مغزی شد. والدین او، که پس از مراجعه به دوازده متخصص مغز و اعصاب و ناامیدی از بهبودی فرزندشان، نام پاچیتا را شنیدند و از او تقاضای کمک کردند. پاچیتا پذیرفت و دومین عمل جراحی که در آن شب مشاهده کردم، پیوند قشر مغز در آن دختر خردسال بود. درک آن موضوع برای من فراتر از توانایی‌هایم بود. بیش از یک دهه از عمرم را صرف پژوهش در زمینه فیزیولوژی مغز کرده‌ام و با وجود اینکه خود را در قیاس با همکارانم، صاحب دیدگاه‌هایی بسیار نوآورانه می‌دانم،هرگز تصور نمی‌کردم، و حتی نمی‌تونستم بپذیرم، که امکان پیوند زدن بخشی از مغز یک انسان به انسان دیگر وجود داشته باشه. هرگز آن را نمی‌پذیرفتم اگر شخصاً شاهدش نبودم، اما متاسفانه دیدم و این تجربه چنان بنیان‌های فکری مرا متزلزل کرد که از آن پس، تمام درک و برداشت من از ارتباط ذهن و بدن دستخوش تغییر شد. دخترک خردسال در وضعیتی نباتی به سر می‌برد؛ فاقد هرگونه تحرک، تکلم و کنترل ارادی بر دفع. در جریان آن عمل جراحی و چهار عمل متعاقب، 'پاچیتا' با چاقوی شکاری برش‌هایی بر پوست سر او ایجاد کرده و سپس با قطعه‌ای از اره لوله‌بری، استخوان جمجمه‌اش را شکافته بود. با دیدن اون اتفاق، یه حس تردید بهم دست داد و با خودم گفتم امکان نداره این واقعیت داشته باشه. اما در عین حال، یه حس قوی بهم میگفت که این اتفاق داره دقیقا جلوی چشمام میفته و کاملا واقعیه.
در ادامه، «پاچیتا» قسمتی از قشر مغز یک انسان را به شکل معجزه‌آسایی پدیدار کرد. او آن قطعه را در دستان خود جای داد، با دمیدن نفس خود در آن، به آن امر کرد که زنده شود و با فریادی رسا گفت: «زنده شو! زنده شو!» سپس با کمک چاقو، قطعه‌ای از کورتکس را به دقت وارد جمجمه بیمار کرد و با حرکاتی عجیب و غیرمعمول، آن را در محل مورد نظر تثبیت نمود. در پایان، فرایند ترمیم زخم آغاز شد، و پس از آنکه از من خواسته شد دستانم را روی آن بگذارم و به نوعی در التیام آن سهیم باشم،زخم بسته شد. این فرایند رو اشباع سازی می نامیدند. دختربچه پس از پانسمان به آغوش خانواده بازگردانده شد.جراحی مورد نظر، بدون بیهوشی و رعایت استانداردهای ضدعفونی انجام پذیرفت.
با در نظر گرفتن وسعت و جدیت عمل، بروز مننژیت حاد و مرگبار، محتمل ترین پیامد به نظر می رسید، اما با این حال، کودک خردسال، پانزده روز بعد، برای جراحی ترمیمی دیگری برگشت، بررسی‌ها نشان می‌داد که هیچ اثری از عفونت وجود ندارد، خطر ناشی از شوک بعد از عمل به طور کامل برطرف شده و نشانه‌هایی از بهبودی نسبی در وضعیت بیمار مشاهده میشد. در واقع، پس از انجام چهار عمل جراحی مشابه همان عمل قبلی، شاهد بودم که آن دختربچه به تدریج شروع به انجام حرکات ارادی کرد، کلماتی را بر زبان آورد، از درد و ناراحتی ناشی از عمل نالید و لبخند زد، بله، لبخند زد!
وقتی لبخند اون دخترک رو دیدم و تونستم دلیل خوشحالیش رو بفهمم، به این دریافت رسیدم که جوهر اصلی زندگی، همان روحیه است؛ مفهومی که همگان قادر به درک وجود آن هستند و می توانند آن را در تمامی سطوح به صورت یک یقین و احساس یگانگی تجربه کنند.
پاچیتا
جاکوبو گرینبرگ-زیلبرباوم
ترجمه : اُمگا
@AncientOccultism

Читать полностью…

کتاب گمشده

فصل چهارم تمدنهای کهن
ده قسمت
تمدنهای پیش از طوفان
زپ تپی :تاریخ گمشده مصر
تمدن‌های گمشده هلال حاصلخیز
شهرهای زیر زمینی کاپادوکیا
پادشاهی غرق شده کریشنا
مجسمه های غول آسای جزیره ایستر
لایه های ماچو پیچو
رازهای بناهای سنگی دریاچه تی تی کاکا
سازندگان پالنکه در دوران پیش از طوفان بزرگ
یادمان‌های سنگی ژاپن و تمدن گمشده مو

تهیه از :
@nibiru01
@Buyingbook

Читать полностью…

کتاب گمشده

@AncientOccultism

Читать полностью…

کتاب گمشده

@AncientOccultism

Читать полностью…

کتاب گمشده

@AncientOccultism

Читать полностью…

کتاب گمشده

دومین روش استعداد شفابخشی پاچیتا، درمان اختلالات ارگانیکی بود که از طریق این تشخیص شناسایی می‌شد. در اینجا از یک روش بسیار عجیب استفاده می‌شد. ابتدا، پاچیتا بعد از پوشیدن یک شنل روی یک صندلی می‌نشست. چشمانش را می‌بست، شروع به یک تمرین تنفسی ریتمیک می‌کرد و ناگهان بدنش شروع به لرزیدن می‌کرد. این حرکات غیرارادی چند ثانیه طول می‌کشید و وقتی متوقف می‌شد، پاچیتا دست راستش را بلند می‌کرد و با این کلمات به هر کسی که آنجا بود سلام می‌کرد: 'به نام پدر به شما سلام می‌کنم'. به نظر می‌رسید شخصیت عادی پاچیتا ناپدید شده و به جای آن یک حضور بسیار قوی، و قدرتمند ظاهر می‌شد. در طول این خلسه، پاچیتا معجزات باورنکردنی با بدن بیماران انجام می‌داد. در ادامه این اثر، این پدیده‌های خارق‌العاده به تفصیل مورد بحث قرار خواهند گرفت. در این مقطع، صرفاً به ذکر این نکته بسنده می‌شود که این رویدادها شامل جنبه‌هایی نظیر تجسم و ناپدیدسازی اشیاء و مواد ارگانیک، پیوند اعضای بدن و بازسازی ساختارهای زیستی بودند.وقتی خلسه تمام می‌شد، پاچیتا قادر به درک یا به خاطر آوردن آنچه اتفاق افتاده بود نبود، چنین به نظر می‌رسید که گویی یک آگاهی بیگانه او را به تصرف خود درآورده بود.
|@AncientOccultism

Читать полностью…
Subscribe to a channel