7.7.2017 🌷دلنوشته های من و آموزه های دیگران🌷 🌱 تغییر را از خودم شروع می کنم🌱 ⚘️تحول فردی مقدمه ی توسعه ی جمعی⚘️ @pepinoo_DIY #سپیده_شفیعی #سپیده_شین Sepideh.Sh
شبهای طولانی برای آن است که بیشتر به خودمان فکر کنیم؛ برای صبحی که خواهد آمد...
#فئودور_داستایفسکی
🪩 @sin_shin_daily_notes 🪩
به سمت هنر بروید. نه لزوما به عنوان شغل و با هدف پول درآوردن.
انواع هنرها راهی بسیار انسانی هستند برای تحمل پذیر کردن زندگی.
به سمت هنر بروید فارغ از اینکه چقدر در آن خوب یا بد هستید.
براي دوستتان شعر بنویسد حتی شکسته بسته. با آهنگ رادیو برقصید، زیر دوش آواز بخوانید.
صرف احساس خلق کردن مزایای بیشماری با خود به زندگی می آورد.
#کورت_ونه_گات
😊 /channel/AuntySepidooDIY 😊
👆اگر به هنر علاقمندید این کانال دیگه ی منه، با من همراه بشید دوستای عزیزم❤️
ولی قبول دارید لذتِ گوش دادن به موسیقی بیکلام به مراتب از بقیه بیشتره...
🌱 @sin_shin_daily_notes 🌱
لطفا آدم امنی باشید!
برای عشق، برای رفاقت، برای زندگی آدما،
به آدما احساس امنیت بدين؛
مراقب تصوری که ازتون دارن باشید؛
مراقب اعتبارتون تو قلب و ذهن آدما باشید؛
بذر بدبینی رو تو دل آدما نكارید؛
خوب باشید؛ خوب بودن و موندن سخته؛
قلب آدما مهم ترین داراییه که دارن، پس مراقب قلب آدما باشید!
کاری نکنید که آرامش روح کسی تو این دنیا توسط شما سلب بشه!
شما میون این همه تاریکی، نور زندگی آدما باشید...
🌤 @sin_shin_daily_notes 🌤
#کتاب_الکترونیک
کاتیا
اثـر #لئو_تولستوی
⚜ @sin_shin_daily_notes ⚜
بر میگردم به عقب نگاه میکنم و میبینم که چقدر قوی بودهام تا امروز و چقدر حق دارم خسته باشم و چقدر حق دارم دلم شانهای برای تکیه دادن بخواهد و چقدر حق دارم مدتی از همه چیز و همهکس فاصله بگیرم تا شاید کمی حالم خوب شود.
بر میگردم به عقب نگاه میکنم و متعجب میشوم که این مسیرِ سختِ سنگلاخِ ناهموار را من بودهام که با گامهای کوچک و طاقتِ تمام شدهام پیمودهام و این من بودهام که تمام مصیبتهای راه را تاب آورده و با تمام مشکلات جنگیدهام!
به عقب نگاه میکنم و خودم را میبینم که در مسیری تاریک و سرد زانو زده، با دستان لرزانش اشکهای خودش را پاک میکند، زخمهای خودش را میبندد، به خودش دلداری میدهد، نفس عمیقی میکشد و دوباره بلند میشود و با تمام درد و خستگیاش ادامه میدهد و همچنان امید دارد. خودم را میبینم که خودش برای آرزوهای خودش آستین بالا زده و خودش، خودش را در آغوش میکشد و خودش، حفرههای خالی جهانش را پر میکند.
به عقب نگاه میکنم و به خودِ خسته اما جسور و ادامهدهندهای که میبینم افتخار میکنم و دلم میخواهد در نهایتِ بیپناهی، در آغوشش بگیرم و بگویم: بهقدر کفایت تلاش کرده و به قدر کفایت جنگیده و حتی تلاشهای محکوم به شکستی که داشته هم ستودنیست!
به خودم و به زخمها و شکستگیهای ترمیم شدهی وجودم نگاه میکنم و سرم را بالا میگیرم که خوب یا بد، کم یا زیاد و به هر نقطهای که رسیدهام از تلاشهای خودم بوده و همراهیِ پروردگاری که پدرانه هوای منی که در تاریکترین لحظات جهانم روی حضورش حساب کردهام را داشته و برایم به غیرممکنترین صورتهای ممکن، نور فرستاده.
به عقب نگاه میکنم و به خودم لبخند میزنم و زیر لب میگویم: بجنگ جنگجوی من! بجنگ و دست از تلاش برای بهبود برندار که تو لایق بهترینهای جهانی! بجنگ و فراموش نکن که تو درحال تلاش، از همیشه دوست داشتنیتری، حتی اگر خسته، تکیده و غمگین باشی...
#نرگس_صرافیان_طوفان
🫧 @sin_shin_daily_notes 🫧
قفلی جدیدم از این لحظه😊
🪩 @sin_shin_daily_notes 🪩
گاهی به تنها چیزی که احتیاج داریم یک حضورِ عمیق است!
حضور شخصی با قلبی وسیع که با فروتنی همراه با لبخندی از سر مهر به چشمهای خستهمان نگاه کند و بگوید: خوب آمدهای. خسته نباشی...
و چه کسی بیشتر از خودِ ما میتواند شاهدِ تمام خستگیها و تلاشها باشد؟
شاید امشب، شبِ نگاه کردن به چشمهایمان است.
شاید امشب، شبِ یادآوری باشد...
#پونه_مقیمی
و #شب_بخیر
⭐️ @sin_shin_daily_notes ⭐️
محمود درویش تعریف جالبی از عشق کرده:
"کسانی که در ما چیزی رو دوست داشتن
که خودمون ندیدیم و دوست نداشتیم"
یعنی در طرف مقابل چیزهایی رو پیدا کنی و دوست داشته باشی، که خودش هم از شنیدنش متعجب بشه؛ اثرش بینظیره!
یاد بگیریم آدمای دورمون رو با دقت تر تماشا کنیم...تمرین کنیم نذاریم غرق بشن توی حال خرابشون...دیدن و ابراز ویژگی های آدما، هرچند کوچیک، یه جوری حالشون رو تغییر میده که گاهی حتی منجر به تغییر مسیر زندگیشون میشه!
دریغ نکنیم...
🌤 @sin_shin_daily_notes 🌤
بوی تعفن اخبار این روزها، یک لحظه هم از سلولهای مغز من بیرون نمی ره...
قرن ها از زنده به گور کرده جنس مونث گذشته و ما همچنان درگیر این ماجراییم...
چرا تموم نمیشه این کابوس لعنتی😔
که تهش هم یه بی ناموسی بیاد بگه
طرف خودش "بی حیا" بود، خودش "کرم ریخت" من که گناهی نداشتم...
تهش یه بی ناموسی بیاد بگه
"زنمه، دلم نمیخواد بره مسابقات"
"دخترمه، غلط کرده با بقال سر کوچه حرف زده"
خفه کردین زنان و دخترانمون رو با لیبل "غیرت" و "ناموس"
بیچاره کردین دخترامون رو از بس دغدغه ی "تحریک نکردن" یه مشت "شل اراده ی حرومزاده" رو به دوش کشیدن
زنان و دخترای ما، چیزی به اسم یه روز معمولی و هوای آفتابی دل انگیز رو تجربه نمی کنن چون با هزار و یک ترس و دغدغه باید از خونه خارج بشن!
دخترای ما به جای فریاد زدن خوشحالی و موفقیت هاشون، مجبورن در خفا فقط لبخند بزنن تا مبادا شوهراشون، پدراشون، برادراشون، دیگه اجازه ی ادامه ی راه دیده شدن رو ندن، تا برای خنک شدن دلشون از حسادت مانع خروجشون از کشور نشن، تا خیلی راحت با توجیه "غیرت" اونا رو زیر مشت و لگد و چاقو نگیرن و راهی چاه و بیابون نکنن...
هیچ مادری بچه ای رو به این دنیا نمیاره که بعد سالها جگرگوشگی، یا تیکه هاشو از تو بیابون جمع کنه، یا جسم و روح داغونشو از توی بیمارستانا😔
اون مادر، با این اتفاقت برای همیشه تموم میشه...
درسته که بوی تعفنِ حرومزادگی امثال شما نرها، عرصه رو برای دخترانمون تنگ کرده؛
اما می دونین چیه؟ دختران ما عادت کردن به بقا در فشار و سختی، اگه قرار باشه اتفاق قشنگی در این دنیای کثافت بیفته، فقط همین دخترکان مان که باعثش خواهند بود،
با قدرت و با اراده...شک نکنید و نظاره گر باشید💪
متن: #سپیده_شین #سپیده_شفیعی
🍃🍋 /channel/sin_shin_daily_notes 🍋🍃
آدما همیشه فکر میکنن
میشه برگشت،
میشه جبران کرد،
میشه معذرت خواست،
میشه توضیح داد،
اما چیزی که آدما بهش فکر نمیکنن اینه که هرچیزی یه زمانی داره، از زمانش که گذشت، دیگه بود و نبودش فرقی نداره،
وقتی از زمانِ درستِ یه چیزی بگذره، دیگه هرکاری هم بکنی قابلِ جبران نیست...
آدما اینو اشتباه فکر میکنن!!
⚜ @sin_shin_daily_notes ⚜
ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ:
ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮒ، ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﯽکشند ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺭﻧﺪ! ﺍﻣﺎ ﺧﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻪ ﻣﯽکشند ﻭ ﻧﻪ ﻫﯿﭻ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺭﻧﺪ!
ﯾﻌﻨﯽ ﻭاقعا آنها ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ؟ ﭼﺮﺍ این همه اختلاف؟!
ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮒ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ:
ﭘﺴﺮﻡ، خرها ﺑﻪ «ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺩﺍﺭﻫﺎ» ﺳﻮﺍﺭﯼ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ، ﭘﺲ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯽﻣﺎﻧﻨﺪ!
ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ، ﺭﺍﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺍﯾﻦ ﺍست!
✍🏼 #بزرگمهر_حسینپور
📗 #من_گوسالهام
⚜ @sin_shin_daily_notes ⚜
#حکایت_آشنا
برخی گمان میکنند با تغییر محل سکونت، آدمهای تازه دور خود جمع کردن، تغییر شغل یا مسافرت؛ میتوانند از شرّ مشکلاتشان خلاص شوند!
فراموش میکنند که هر جا بروند خودشان را همراه میبرند!
ما نمیتوانیم از آنچه که هستیم فرار کنیم، اگر در شیکاگو افسرده باشیم، در لوس آنجلس هم احساس افسردگی خواهیم کرد. با تغییر صحنه ممکن است مدتی اوضاع بهتر بنماید، با این حال رفته رفته همان رفتارهای پیشین را در پیش خواهیم گرفت، همان کمبودها، همان روحیّه، همان احساسها باز به سراغمان خواهد آمد!
این امر در عشق هم صادق است!
به زعم خودمان انتخابمان نادرست بوده است، بنابراین توقّف میکنیم و با کس دیگری همسفر میشویم. روز از نو روزی از نو! باز هم چندی احساس خوشبختی میکنیم و با کسی دیگر همسفر میشویم. دیری نمیگذرد که در مییابیم هنوز اندر خم همان کوچه اوّلیم، مضطرب، ناخوشبخت و زیاده خواه!
دگرگونیها را باید در درون محقّق کنیم نه در بیرون.
همین است و بس!
میتوان انتخاب کرد، اما نمیتوان از رنج حاصل از انتخاب در امان ماند...
✍🏽 #لئو_بوسکالیا
📕 زاده برای عشق
🫧 @sin_shin_daily_notes 🫧
زمان نگارش جملات پایانی این کتاب مصادف است با آغاز پاندمی کشندهٔ سدهٔ بیست و یکم که دنیا را بیش از هر زمانی با اضطراب از دست دادن و اضطراب مرگ رویاروی کرد.
کتاب اما به مرور زندگی و رویارویی با فرآیند مرگ در زوج عاشق مشهور و توانایی میپردازد که کوشیدهاند آگاهانه زندگی را به تمامی زندگی کنند. لحظهای فرامیرسد که هردو درمییابند یکی قرار است به حکم طبیعت برود و آن دیگری بماند و در سوگ بنشیند.
و از این لحظه کتاب موضوع مرگ و زندگی زاده میشود. دو نویسنده تصمیم میگیرند آنچه قرار است در این فرآیند از سر بگذرانند را با صداقت تمام به تصویر بکشند و به این ترتیب اروین یالوم – روانپزشک، رواندرمانگر اگزیستانسیال و نویسندهٔ برجسته – و مریلین یالوم – مورخ، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه – با تکیه بر دانش و چیرهدستیشان در نوشتن، چنان ما را با خود همراه میکنند که نهتنها خود را کنار آنها و در خانهشان حس میکنیم که تا پنهانترین پستوهای ذهن خلاقشان راه میبریم و با ژرفترین ترسها، حسرتها و آرزوهای بشری چشم در چشم میشویم.
#با_من_کتاب_بخوان #معرفی_کتاب#کتابخوانی_با_سین_شین #کتاب_جدید
📘 @sin.shin.daily.notes 📗
درخشش در جای اشتباه؛ چرا نباید برتری خود را در محیطهای منفی آشکار کرد؟
بسیاری از افراد موفق، در ابتدای مسیر خود با محیطهایی روبهرو هستند که بهجای حمایت و تشویق، پر از حسادت، قضاوت و انرژی منفیست. تجربه نشان میدهد که نمایش موفقیت، تمایز یا هوشمندی در میان جمعی که از نظر روانی، مالی یا فکری در تنگنا هستند، نهتنها کمکی به رشد فرد نمیکند، بلکه او را به هدفی برای حسادت و حتی تخریب تبدیل میسازد.
افرادی که در چنین محیطهایی زندگی میکنند، اغلب دچار درگیریهای ذهنی مداوم با مسائل روزمرهاند؛ از گلایه درباره موفقیت دیگران گرفته تا غرق شدن در اخبار حاشیهای، سریالها، مسابقات ورزشی و مقایسههای بیثمر. در چنین فضاهایی، برتری یک فرد نه بهعنوان الگو، بلکه بهعنوان تهدید تلقی میشود. جایی که حتی نزدیکترین دوستان ممکن است با آغاز مسیر رشد تو، به بزرگترین دشمنانت بدل شوند.
در چنین شرایطی، پنهان کردن هوشمندی، سکوت در برنامهریزی، حفظ تواضع و کنترل میل به دیده شدن از مهمترین توصیههای عملی است. هدف اصلی نباید درخشش در جایی باشد که ظرفیت دیدن یا تحمل آن وجود ندارد؛ بلکه باید انتقال آرام و تدریجی به محیطهای سالمتر و پیشروندهتر انجام شود.
در مقابل، نمایش تواناییها و جذب توجه در محیطهای حرفهای، مثبت و با انرژی کاری بالا، نهتنها میتواند مفید باشد، بلکه باعث شکلگیری فرصتهای شغلی، همکاریهای کلان و ارتباط با افراد تاثیرگذار نیز خواهد شد. این نوع توجه، اگر با مهارت هدایت شود، میتواند ابزار رشد باشد.
نتیجهگیری: اگر میخواهی بدرخشی، جایی را انتخاب کن که نور تو را بفهمد، نه خاموش کند. هوش، تلاش و موفقیت، سرمایههایی هستند که باید در جای مناسب استفاده شوند؛ جایی که افراد دیگر نیز اهل پیشرفتاند، نه توقف و تخریب!
⚜ @sin_shin_daily_notes ⚜
🎙 خسرو شکیبایی و همایون شجریان
🎼 صدا کن مرا
چون عهده نمیشود کسی فردا را
حالی خوش کن تو این دل شیدا را
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت...
🌱 @sin_shin_daily_notes 🌱
کنار ساحل بادخیز شهر رایدینگ هوس، زنی به نام آلیس لیک متوجه مرد غریبه ای در بیرون از خانه اش می شود که لباس خانه به تن دارد و خودش هم نمی داند چگونه سر از آن ساحل درآورده است. آلیس با آنکه می داند کارش عقلانی نیست، مرد را به خانه اش دعوت می کند. درست در همین زمان، در حومه ی شهر لندن، تازه عروسی به نام لیلی مونروز از اینکه همسرش هنوز از محل کار به خانه برنگشته دلواپس و نگران است. او به زودی خبر بدتری هم دریافت می کند: براساس گفته های پلیس، مردی که لیلی با وی ازدواج کرده اصلا وجود خارجی ندارد
این دو حادثه پیوند دارد با اتفاقاتی که بیست و سه سال قبل برای یک خواهر و برادر نوجوان، به نام های گری و کرستی راس پیش آمده است. آنها که تعطیلات تابستانی را همراه پدر و مادرشان در رایدینگ هوس می گذرانند با مرد جوان مرموزی آشنا می شوند که مجذوب کرستی می شود؛ اما چیزی در شخصیت مرد جوان وجود دارد که گری را آزار می دهد!
مرد کنار ساحل کیست؟
همسر ناپدید شده ی لیلی کجاست؟
و سرنوشت مردی که تاثیری منفی و ناراحت کننده بر روی گری گذاشته، چه می شود؟
#کتابخوانی_با_سین_شین
📕📘 @sin.shin.daily.notes 📗📙
حسین پناهی چقدر قشنگ نوشته که:
اگر وقت نداری حالم را بپرسی درک میکنم!
اگر وقت نداری با من صحبت کنی درک میکنم!
اگر وقت نداری مرا ببینی درک میکنم!
اما بعد از تمام اینها، دیگر دوستت نداشتم؛ اینبار نوبت توست که درکم کنی...
🌱 @sin_shin_daily_notes 🌱