sherehafez | Unsorted

Telegram-канал sherehafez - شعر حافظ

5260

شعرِ حافظ در زمانِ آدم اندَر باغِ خُلد دفترِ نسرین و گُل را زینَتِ اوراق بود

Subscribe to a channel

شعر حافظ

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته‌ست
این گرگ سال‌هاست که با گله آشناست!

#پروین_اعتصامی
#اشک_یتیم
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

بهارِ عارضش خطی، به خونِ ارغوان دارد

#حافظ
@SherHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

بیابان و زمینِ خشک شادمان خواهد شد و صحرا به وجد آمده، مثل گُلِ سرخ خواهد شکفت.
اِشَعيا 1: 35

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد

#حافظ
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

🗒 دعای تحویل سال

🎤 عالیجناب #محمدرضا_شجریان

🌱 @ShereHafez

🖋 #نوروزتان_پیروز

Читать полностью…

شعر حافظ

باز عید آمد بغل‌گیری بِمینا میکنم
از کجا یاری چو او خون‌گرم پیدا میکنم

#کلیم
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

خمیازه کشیدیم به جای قدح مِی
ویران شود این شهر که میخانه ندارد

#نجیب_کاشانی
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

تا آب زندگانی تو دیده‌ام ز دور
«دور از رخ تو» مرگ خود آسان گرفته‌ام

#عطار

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم
«دور از رخ تو» چشم مرا نور نماندست

#حافظ
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

شرممان باد ز پشمينه آلودهٔ خويش
گربدين فصل و هنر نام كرامات بريم

#حافظ
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

الا ای یوسفِ مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی

#حافظ

چه حیله کرد زلیخا به کار یوسف مصر
که این پسر به سراغ پدر نمی‌آید

#عارف_قزوینی
@ShereHafez
روز پدر گرامی باد

Читать полностью…

شعر حافظ

زلف تو که آفتاب در سایه‌ی اوست
دیوی است که جبرئیل هم پایه‌ی اوست

وآن چشم پلنگ خویت آهو بره است
خونخواره که شیر آسمان دایه‌ی اوست

#نجیب_جرفاذقانی
اواخرقرن ششم و آغاز قرن هفتم
رباعی و رباعی سرایان

پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن
بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

#حافظ
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد

#حافظ
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست
نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر
نهادم آینه‌ها در مقابل رخ دوست
صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد
که چون شکنج ورقهای غنچه تو بر توست
نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس
بسا سرا که در این کارخانه سنگ و سبوست
مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را
که باد غالیه سا گشت و خاک عنبربوست
نثار روی تو هر برگ گل که در چمنست
فدای قدّ تو هر سروبن که بر لب جوست
زبان ناطقه در وصف شوق نالانست
چه جای کلک بریده زبان بیهده گوست
رخ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت
چرا که حال نکو در قفای فال نکوست
نه این زمان دل حافظ در آتش هوسست
که داغ‌دار ازل همچو لاله خودروست

#حافظ
به تصحیح محمد قزوینی و قاسم غنی، چاپ دهم، انتشارات زوار: ۱۳۹۰، ص۴۱ و ۴۲
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

غیرتم بین که بر آرَندهٔ حاجات هنوز
از لبم نامِ تو هنگامِ دعا نشنیده است

#عرفی_شیرازی
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

سبحه‌ی دیگر به ذکرِ مغفرت، درکار نیست
تا نفس باقی‌ست هستی در شمارِ رحمت است

#بیدل‌
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

‌چشمش برون کشم ز سرش آنکه بینَدَت
صدق است این مَثل که "گدا دشمنِ گداست"

#امیرخسرو_دهلوی

بنما به من که منکر حسن رخ تو کیست
تا دیده‌اش به گَزلَکِ غیرت برآورم

#حافظ
@ShereHafez
گَزلَک:خنجر

Читать полностью…

شعر حافظ

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است؟
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است...

#حافظ
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

به تو گفتم: «گنجشکِ کوچکِ من باش
تا در بهارِ تو ، من درختی پُرشکوفه شوم»

#احمد_شاملو
@Sherehafez

Читать полностью…

شعر حافظ

ابرِ آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجهِ می می‌خواهم و مطرب که می‌گويد رسید

شاهدان در جلوه و من شرمسارِ کيسه‌ام
بارِ عشق و مفلسی صعب‌است و می‌بايد کشيد

قحطِ جود است آبرویِ خود نمی‌بايد فروخت
باده و گل از بهایِ خرقه می‌بايد خريد

گوييا خواهد گشود از دولتم کاری که دوش
من همی کردم دعا و صبحِ صادق می‌دميد

با لبیّ و صدهزاران خنده آمد گل به‌باغ
از کريمی گوييا در گوشه‌ای بویی شنيد

دامنی گر چاک شد در عالمِ رندی چه‌باک
جامه‌ای در نيکنامی نيز می‌بايد دريد

آن لطايف کز لبِ لعلِ تو من گفتم که گفت
وين تطاول کز سرِ زلفِ تو من ديدم که ديد

تيرِ عاشق‌کش ندانم بر دلِ «حافظ» که زد
اين‌قدَر دانم که از شعرِ ترش خون می‌چکيد

عدلِ سلطان گر نپرسد حالِ مظلومانِ عشق
گوشه‌گيران را ز آسايش طمع بايد بريد.

#حافظ به سعی سایه
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

نوروز بمانید که ایّام شمایید
آغاز شمایید و سرانجام شمایید

آن صبح نخستین بهاری که به شادی
می آورد از چلچله پیغام شمایید

آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردننده ی آرام شمایید

خورشید گر از بام فلک عشق فشاند
خورشیدشما،عشق شما،بام شمایید

نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید

عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید

هم آینه ی مهر هم آتشکده ی عشق
هم صاعقه ی خشم بهنگام شمایید

امروز اگر می چمد ابلیس ،غمی نیست
در فّن کمین حوصله ی دام شمایید

گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است
در کوچه ی خاموشِ زمان،گام شمایید

ایّام به دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید

#پیرایه_یغمایی
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

هرمنوتیک و حافظ ( با تلخیص )

یکی از روش های مدرن نقد ادبی هرمنوتیک یا علم تفسیر و تأویل متن است . این روش دارای دو دوره کاملأ مجزا از هم است :
1. هرمنوتیک سنتی که درآن از اصل قطعیت معنی سخن گفته می شود.معروفترین فرداین دسته ‘شلایر ماخر است.
2. هرمنوتیک جدیدکه معنارا همان چیزی میداند که خواننده درک می کند . از این گروه نیز گادامر و آیزر معروف هستند.
هر چند می توان شعرهای حافظ را از دید مکاتب مختلف نقد ادبی مثل نقد فرمالیستی و اسطوره گرا بررسی کرد ‘ اما یکی از بهترین روشهای تحلیل شعر او هنوز هم روش هرمنوتیکی است .

ولفگانگ آیزر آلمانی از دیگر فیلسوفان هرمنوتیک است که نظرات جالبی دارد. وی کتابی نوشته به نام «عمل قرائت » ( The act Of reading). به نظر وی خواننده نیز در ساختن معنا به اندازهٔ شاعر تلاش می کند؛ پس او هم در ساختن معنی شریک مؤلف محسوب می شود.

از دیدگاه آیزر می توان ایهام های دوگانه خوانی حافظ را مورد بررسی قرار داد. در بین ابیات حافظ، بیت هایی هستند که به دو شکل خوانده می شوند و در نتیجه معانی مختلف دارند؛ به طور مثال در بیت زیر :

آن کیست کز روی کرم با من وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند

نتیجه : با توجه به اینکه خواننده در کجا درنگ داشته باشد ، معنای شعر تفاوت می کند؛ به این ترتیب که اگر خواننده چنین بخواند : ( به جای ویرگول دقت کنید.) :

« بر جای بدکاری، چو من یک دم نکوکاری کند» ؛ شاعر نکوکار می شود و دیگران بدکار .

اما اگر چنین بخواند :

« بر جای بدکاری چو من ، یک دم نکوکاری کند» ؛ آنگاه شاعر بدکار است و دیگران نیکوکار .

مثال دیگر این بیت از حافظ است که :

به جان دوست که غم پرده بر شما نَدَرَد
گر التفات بر الطاف کارساز کنید

حافظ شعر را به همین شکل سروده ؛ اما با توجه به اینکه خواننده ، مصراع دوم را در ذهن خود چگونه تقطیع کند و برش دهد ، معنا تفاوت می کند : اگر کارساز را صفت جانشین موصوف فرض کند، چنین خواهد شد : « الطاف خدای کارساز» ؛ و اگر کارساز را صفت برای الطاف بداند ، این گونه می شود : « الطافی که خود ، کارساز هستند» .

بنابراین می بینیم که به نظر آیزر خواننده نیز در ساختن معنی و آفرینش آن با مؤلف شریک است.

#محمد_حسین_محمدی ؛ #حمیرا_زمردی
#نقد_ادبی
منبع : مجله ی دانشکده ادبیات و علوم انسانی ( دانشگاه تهران ) | دوره 56، شماره 4 - شماره پیاپی 1006 | زمستان 1384 | مقاله ی 6 ( هرمنوتیک و حافظ ) | صفحه 107 تا 116
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

موقعی که اوضاع بر وفق مراد نیست، اغلب اشخاص فکر می کنند همیشه به همین منوال خواهد بود
اما شاید بتوانید از تمثیل بهتری هم استفاده کنید، مثلا زندگی هم دارای فصلهایی است و من اکنون در فصل زمستانم
در زمستان بعضیها یخ می زنند و بعضی دیگر اسکی بازی می کنند!
بعلاوه در پس هر زمستانی بهاری است!
همچنان که در پی هر روزی شبی است .
خورشید طلوع می کند و می توان دانه های تازه ای کاشت. آنگاه تابستان و سپس پائیز و فصل برداشت فرامی رسد.
#آنتونی_رابینز

رسيد مژده كه ايام غم نخواهد ماند
چنان نماندو چنين نيز نخواهد ماند

#حافظ
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
بخواه جان و دل از بنده و روان بستان
که حکم بر سر آزادگان روان داری
میان نداری و دارم عجب که هر ساعت
میان مجمع خوبان کنی میان‌داری
بیاض روی ترا نیست نقش درخور از آنک
سوادی از خط مشکین بر ارغوان داری
بنوش می که سبک روحی و لطیف مدام
علی الخصوص در آندم که سر گران داری
مکن عتاب ازین بیش و جور بر دل ما
مکن هر آنچه توانی که جای آن داری
به اختیارت اگر صد هزار تیر جفاست
بقصد جان من خسته در کمان داری
بکش جفای رقیبان مدام و جور حسود
که سهل باشد اگر یار مهربان داری
بوصل دوست گرت دست میدهد یکدم
برو که هر چه مرادست در جهان داری
چو گل بدامن ازین باغ می‌بری حافظ
چه غم ز ناله و فریاد باغبان داری

دیوان #حافظ ، به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، چاپ دهم، انتشارات زوار:۱۳۹۰، ص ۳۱۰ و ۳۱۱
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

باید ز شرمِ دیدهٔ بی‌نم،‌ گریستن

#بیدل
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

خونِ ما آن پسر چنان پنداشت
که ز مالِ پدر حلال‌تر است

#کمال_خجندی

ای نازنین‌پسر‌ تو چه مذهب گرفته‌ای
کت خونِ ما حلال‌تر ز شیرِ مادر است

#حافظ
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

هر چه بگفتم کژ و مژ راست کن
چونک مهندس تویی و من مشاق

#مولانا
مشاق:کارگر

در پسِ آینه طوطی صفتم داشته‌اند
آنچه استادِ ازل گفت بگو! میگویم!

#حافظ
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

گره ز دل بگشا وز سپهر یاد مکن
که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد

#حافظ
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

خارم، ولی گلاب ز من می‌توان گرفت
از بس‌که بویِ همدمیِ گل گرفته‌ام

#لطفی_نیشابوری
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

تو و طوبی و ما و قامتِ یار
فکرِ هر کس به قدرِ همّتِ اوست
گر من آلوده دامنم چه عجب
همه عالم، گواهِ عصمتِ اوست

#حافظ
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

چرا چون نافه‌ی آهو ، نگردد خون دلِ دانا
در آن کشور که پِشک ارزان کند مُشکِ تتاری را

#فرخی_یزدی
پشک: پِشکِل

جایِ آن است که خون موج زند در دلِ لعل
زاین تغابن که خَزَف می‌شکند بازارش

#حافظ
خزف:سفال
@ShereHafez

Читать полностью…

شعر حافظ

خونم بخور که هیچ ملَک با چنان جمال
از دل نیایَدش که نویسد گناهِ تو

#حافظ

تو مستِ جور و من از رشک غرقِ خون که مباد
به‌نامِ خویش نویسد ملَک گناهِ تو را

#فصیحی_هروی
@ShereHafez

Читать полностью…
Subscribe to a channel