شعرِ حافظ در زمانِ آدم اندَر باغِ خُلد دفترِ نسرین و گُل را زینَتِ اوراق بود
میکشان! در فصلِ گل جامِ پیاپی نوش باد
بر شما «می» نوش و بر ما «حسرت می» نوش باد
#طالب_آملی
@ShereHafez
نیاز است ما را به دیدار تو
بدان پُرهنر جانِ بیدارِ تو!
#فردوسی
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد!
#حافظ
@ShereHafez
ترا به سیرِ چمن گر دل و دماغ نماند
چه جایِ شکوه! که اینجا بهار و باغ نماند
چنان شبانه سمومی برین کرانه گذشت
که از شقایقِ این باغ، غیرِ داغ نماند
بهانه بین ! که درین خانه دزدِ دیرین را
رهی به پیش به جز کشتن چراغ نماند
بگو به نوح که در کشتی ِ تو از چه سبب
کبوتران همه رفتند و غیر زاغ نماند ؟
ز داغ لاله عذاران ، درین بهار کبود
به باغ و راغ شدن را دل و دماغ نماند
#شفیعی_کدکنی
مجله بخارا
@ShereHafez
بیا که رونق این کارخانه کم نشود
به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی
#حافظ
@ShereHafez
#Persian_Gulf
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها
#حافظ
به تصحیح محمد قزوینی وقاسم غنی
@ShereHafez
در این وادی به بانگ سیل بشنو
که صد من خون مظلومان به یک جو
پر جبریل را اینجا بسوزند
بدان تا کودکان آتش فروزند
سخن گفتن که را یاراست اینجا؟
تعالی الله چه استغناست اینجا؟
برو حافظ در این معرض مزن دم
سخن کوتاه کن والله اعلم
منتسب به #حافظ
@ShereHafez
درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
#حافظ
@ShereHafez
گفت: سعدی! صبر کن، یا سیم و زر دِه ، یا گریز
عشق را یا مال باید یا صبوری یا سفر
روز آقای #سعدی فرخنده باد
@ShereHafez
درِ سرای مغان رفته بود و آب زده
نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده
سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر
ولی ز تَرک کُله چتر بر سحاب زده
شعاع جام و قدح نور ماه پوشیده
عذار مغبچگان راه آفتاب زده
عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز
شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده
گرفته ساغر عشرت فرشتهٔ رحمت
ز جرعه بر رخ حور و پری گلاب زده
ز شور و عربدهٔ شاهدان شیرینکار
شکر شکسته، سمن ریخته، رباب زده
سلام کردم و با من به روی خندان گفت
که ای خمارکش مفلس شراب زده
که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای؟
ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده
وصال دولت بیدار ترسمت ندهند
که خفتهای تو در آغوش بخت خواب زده
بیا به میکده حافظ که بر تو عرضه کنم
هزار صف ز دعاهای مستجاب زده
فلک جنیبه کش شاه نصرت الدین است
بیا ببین ملکش دست در رکاب زده
خرد که ملهم غیب است بهر کسب شرف
ز بام عرش صدش بوسه بر جناب زده
#حافظ
@ShereHafez
فریبِ جهان قصهٔ روشَن اسْت؛
بِبین تا چِه زایَد، شبْ آبِستَنَ اسْت.
#حافظ
@ShereHafez
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دائم گل این بُستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقتِ توانایی
دیشب گِلهٔ زلفش با باد همی کردم
گفتا «غلطی بگذر زین فکرتِ سودایی»
صد بادِ صبا این جا با سلسله میرقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مَهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایابِ شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهدِ هرجایی
ساقی! چمن گل را بی رویِ تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای دردِ توام درمان در بستر ناکامی
وِی یادِ توام مونس در گوشهٔ تنهایی
در دایرهٔ قسمت ما نقطهٔ تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکرِ خود و رایِ خود در عالم رندی نیست
کُفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایرهٔ مینا خونین جگرم، مِی ده
تا حل کنم این مشکل در ساغرِ مینایی
حافظ! شبِ هجران شد بوی خوشِ وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشقِ شیدایی
#حافظ
@ShereHafez
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
#حافظ
💠@ShereHafez
#نوروزتان_پیروز 🌱🪻🪻🪻🌿
چراغ صاعقهی آن سحاب روشن باد
که زد به خرمن ما آتش محبت او
#حافظ
#چهارشنبه_سوری فرخنده باد
@ShereHafez 🔥
ز تاب آتش دوری، شدم غرق عرق چون گل
بیار ای باد شبگیری نسیمی زآن عرقچینم
#حافظ
بیار ای باد جان پرور نسیمی از عرقچینش
خجل کن نافۀ چین را ز بوی زلف پُرچینش
#نزاری_قهستانی
@ShereHafez
...که #ایران چو باغیست خرم بهار
شکفته همیشه گل کامگار،
پر از نرگس و نار و سیب و بهی؛
چو پالیز گردد ز مردم تهی،
سپرغم یکایک ز بن برکنند
همه شاخ نار و بهی بشکنند!
سپاه و سلیحست دیوار اوی
به پرچینش بر نیزه ها خار اوی!
اگر بفگنی خیره دیوار باغ
چه باغ و چه دشت و چه دریا، چه راغ!
نگر تا تو دیوار او نفگنی
دل و پشت ایرانیان نشکنی!
کزان پس بود غارت و تاختن
خروش سواران و کین آختن!
زن و کودک و بوم ایرانیان
به اندیشه ی بد منه در میان!...
من ایدون شنیدم که جای مهی
همی مردم ناسزا را دهی!
چنان دان که نوشین روان قباد
به اندرزنامه چنین کرد یاد،
که هر کو سلیحش به دشمن دهد
همی خویشتن را به کشتن دهد!
که چون بازخواهد که ش آید به کار
بداندیش با او کند کارزار!
شاهنامه #حکیم_فردوسی،
به تصحیح خالقی مطلق
@ShereHafez
بزرگداشت سرور سخنسرایان فارسیزبان و حماسهپرداز نابغهی ایرانی، #فردوسی_طوسی ، گرامی باد
نی قصه ی آن شمع چگل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت
#حافظ
@ShereHafez
بیا ای ساقی گلرخ
بیاور بادهی رنگین
که فکری در درون ما
از این بهتر نمیگیرد...
#حافظ
@ShereHafez
«غریب را دل سرگشته با وطن باشد...»
#حافظ
#خلیج_فارس
@ShereHafez
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست.
#حافظ
@ShereHafez
کمترین تحریری از یک آرزو این است:
«آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی»
در قناریها نگه کن، در قفس، تا نیک دریابی
کز چه در آن تنگناشان باز شادیهای شیرین است.
کمترین تصویری از یک زندگانی:
«آب، نان، آواز!»
ور فزونتر خواهی از آن، گاهگه پرواز
ور فزونتر خواهی از آن، شادیِ آغاز
ور فزونتر باز هم خواهی، بگویم باز؟
آنچنان بر ما به نان و آب، اینجا تنگسالی شد
که کسی در فکرِ آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد
شوق پروازی نخواهد بود
#شفیعی_کدکنی
@ShereHafez
#ایران🖤
#بندرعباس🖤
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
#سعدی
که حیف باشد از او، غیر او تمنایی
#حافظ
@ShereHafez
عنقا شکار کس نشود دام باز چین
کانجا همیشه باد بدست است دام را
#حافظ
عنقا،همان سیمرغ پرنده افسانه ای است.در برهان قاطع؛پرنده ای افسانه ای که زال پدر رستم را پرورد و بعضی گویند نام حکیمی است که زال در خدمت او کسب کمال کرده است.
@ShereHafez
وصال دولت بیدار ترسمت ندهند
که خفتهای تو در آغوش بخت خواب زده
#حافظ
@ShereHafez
احتراز از قفس و دام، کبوتر میکرد
ساده غافل ز کمینگاه که شهبازی هست
ای کبوتر خبرت کردم و رفتم، هش دار!
باز در دست شه و در پیِ اندازی هست
آسمان را نشکافی و زمین را نکَنی
در پسِ پردهی ما یابی اگر رازی هست
#سنجر_کاشانی
@ShereHafez
صبا خاک وجود ما بدان عالیجناب انداز
بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
#حافظ
@ShereHafez
از حشمت اهل جهل به کیوان رسیدهاند
جز آه اهل فضل به کیوان نمیرسد
#حافظ
@ShereHafez
چو بانگ سبز در سبزش شنیدی
ز باغ زرد سبزه بر دمیدی
چو نوشین باده را در پرده بستی
خمار باده نوشین شکستی
چو کردی رامش جان را روانه
ز رامش جان فدا کردی زمانه
چو در پرده کشیدی ناز نوروز
به نوروزی نشستی دولت آن روز
#نظامی
@ShereHafez 💐
#نوروزتان_پیروز 🌱
ز تندبادِ حوادث نمیتوان دیدن
در این چمن که گلی بوده است یا سمنی
ببین در آینهٔ جام نقشبندی غیب
که کس به یاد ندارد چنین عجب زَمَنی
از این سَموم که بر طرْفِ بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگِ نسترنی
زندگی حافظ در یکی از تاریکترین دورههای تاریخ ما گذشت. تنها در سدههای هفتم و هشتم دستکم هفده خاندان در سرزمین امروزی ایران کمابیش حکومت کردند. آمدن و رفتن اینان همیشه با جنگ و کشتار، با سپاهیانی که جز غارت درآمدی نداشتند و به امید آن خود را به آب و آتش میزدند، همراه بود. سیلوار میآمدند و در برابر سیلابی مهیبتر ریشهکن میشدند.
چیزی که بر جای میماند مشتی غارتگرِ مست بود و انبوهی غارتشدهٔ نیمجان، فقر و بیماری و مرگ بود، زوالِ دین و انحطاطِ اخلاق و سلطنتِ فساد!
آشوب و توفانی پیاپی همه چیز را در هم میپیچید:
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعبروزی بوالعجبکاری پریشانعالمی
در کوی دوست
زندهیاد استاد #شاهرخ_مسکوب
@ShereHafez
.
به همنشینی رندان سری فرود آور
که گنجهاست در این بیسری و سامانی
بیار بادهی رنگین که یک حکایت راست
بگویم و نکنم رخنه در مسلمانی
به خاک پای صبوحیکشان که تا من مست
ستاده بر در میخانهام به دربانی
به هیچ زاهد ظاهرپرست نگذشتم
که زیر خرقه نه زنار داشت پنهانی
#حافظ به سعی سایه
بریدهای از قصیده
@ShereHafez