ارتباط با من @Salahkhadiw اینستاگرام: https://www.instagram.com/salah.khadiw
🔺سخن پراکنی و عکس یادگاری در نیویورک
✅ برای رهبران بسیاری از کشورهای فقیر یا کوچک جهان، سفر سالیانه به نیویورک و شرکت در نشست سران کشورهای جهان، ممکن است فریبنده و وسوسه انگیز باشد.
دیدن بزرگترین متروپل جهان و پایتخت مدرنیته، هم فال است و هم تماشا. گرفتن عکس یادگاری در مجمع الجزایر ملل و سخنرانی در مجمع عمومی هم می تواند اعتبار آور و خاطره انگیز باشد.
مثل آنست که اکثریت روسای جمهور و نخست وزیران 192 کشور جهان هر سال شهریور به یک اردوی تفریحی چند روزه بروند.
✅ اما واقعیت آنست که علیرغم بازتاب رسانەای فوق العادە، نیویورک و شهریور ماه و مجمع عمومی، رخدادی عمدتا تشریفاتی است.
اهمیتی اگر داشته باشد در حاشیەهای آن است؛ از دید و بازدیدها با سران جهان گرفته تا دم نمایندگان غول های رسانه ای را دیدن و از ابزار تبلیغات بهره بردن!
خطابەهایی که سران کشورها بر اساس نوبت در مجمع عمومی سازمان ملل ایراد می کنند، در حقیقت چیزی در مایەی نطق های هفت دقیقەای نمایندگان مجلس ایران است.
بر اساس قانون، نمایندگان مجلس حق دارند در طول چهار سال، سه بار به مدت هفت دقیقه پیش از دستور نطق کنند.
تجارب گذشته نشان می دهد که این 21 دقیقه عمدتا به لفاظی، انشاخوانی و جلب توجه رسانه ها و مردم حوزەی انتخابیه می گذرد و خالی از وجوه کاربردی و سویه های عینی مشخص است.
نقاط ثقل مجلس شورای اسلامی مشخص است و مرکز قدرت در ایران هم از آن عیان تر،
✅ داستان اجلاس سران سالانەی ملل متحد هم غالبا از این قماش است،
از کفش کوبیدن خروشچف بر روی تریبون گرفته تا منشور پاره کردن قذافی و رجز خوانی های کاسترو و احمدی نژاد، همه و همه فراتر از نمایش های رسانەای گذرا نیستند.
قدرت سازمان ملل نه در مجمع عمومی بلکه در شورای امنیت و ریش و قیچی اش هم در دست کسانی دیگر است.
از این مهم تر، مراکز قدرت مهم تری مانند گروه هفت کشور صنعتی به عنوان رقیب سازمان ملل وجود دارند که مانند مجلس ایران، اساسا در راس امور نیست.
در یک مقایسەی تا حدی مشابە، تمام تقلای قدرت های نوظهور برای تاسیس سازمان های سیاسی و اقتصادی مثل شانگهای و گروه بریکس، دست یافتن به قسمی حاکمیت دوگانه در نظام جهانی است.
که از قضا به تلاش اصلاح طلبان و تحول خواهان ایران در دورەهای قوت برای اصلاح ساختار حاکمیت شباهت می برد.
اما دمکراتیک سازی نظام جهانی و غلبه بر نابرابری و ناترازی های بزرگ موجود، مانند رویای اصلاح طلبان ایران، دستکم اکنون خام و نورس است.
✅ درخشان ترین فراز حضور یک رئیس جمهور ایران در سازمان ملل مربوط به محمد خاتمی است.
زمانی که چهرەای گشاده و دمکراتیک از دولت و ملت ایران به نمایش گذاشت و پیشنهاد گفت و گوی تمدن ها را وارد اسناد سازمان ملل کرد.
اما کوته زمانی بعد سخنان خاتمی با سخنرانی معروف " محور شرارت " بوش پسر که بوی جنگ می داد، مثل برف در برابر آفتاب تموز آب شد!
سخنان ضد اسرائیلی امروز رهبران برزیل، ترکیه، ایران، اردن، قطر و .... هم خالی از این قاعده نیست و کوچک ترین تغییری در وضعیت غزه و لبنان بر جای نمی گذارد.
اما کلید واژەهایی چون خطر گسترش تنش در منطقه و تشدید وضعیت فعلی که مکرر در سخنان بایدن و استارمر تکرار می شود، مهم است.
✅ واژەهایی کلیدی کە از قضا کشورهای منتقد سیاست اسرائیل هم مرتبا آن را بازگو می کنند.
رهبران غربی در حالی که چشمشان را به روی ماشین جنگی اسرائیل و حملات ویرانگر آن می بندند، با ابراز نگرانی از گسترش تنش، عملا طرف مقابل را به خویشتن داری فرا می خوانند.
ترجمان این سیاست، آزادی ویژەی اسرائیل و گردن نهادن طرف ضعیف تر به منطق زور است.
این وضعیت، بازتابی از نابرابری های عظیم موجود در جهان و تقسیم آن در امتداد خطوط ژئوپولتیک معین است.
هر زمان رهبران غربی موضع خود دربارەی بحران خاورمیانه را از ابراز نگرانی دربارەی گسترش درگیری به موضعی صادقانه و کابردی دربارەی لزوم پایان سریع اشغال گری اسرائیل تغییر دادند، می توان گفت کشتیبان را سیاستی دگز آمده است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺آزادترین کشورهای جهان
نقشەی آزادی جهان در سال 2024 یادآور پندی هگلی است.
در شرق تنها یک نفر - زمامدار - آزاد است، در جهان یونانی و رومی بعصی ها، و در دنیای ژرمنی همه آزادند.
آبی فیروزەای به شمول لیبرال دمکراسی های غربی به شمول ببرهای شرق آسیا، آفریقای جنوبی و کشورهای آمریکای لاتین، جهان آزاد محسوب می شود.
زردها کمی تا قسمتی آزادند.
رنگ بنفش که بخش اعظم آسیا و آفریقا را در برگرفته، جهان فاقد آزادی را نشان می دهد.
اگر دمکراسی جوان مغولستان مثل واحەای در کویر، قلب آسیا را فیروزەای نمی کرد و هند و پاکستان به مثابەی میراث خواران استعمار، برخی نهادهای سیاسی انگلیسی را به ارث نمی بردند، قارەی کهن سرتاسر به رنگ تیره در می آمد.
سازمان خانەی آزادی در اندکس امسال خود رتبەی اول را با نمرەی 100 بر اساس دو شاخص حقوق شهروندی و آزادی های مدنی به فنلاند داده است.
پس از آن، نیوزیلند و سوئد با نمرەی 99 آزادترین کشورهای جهان محسوب می شوند.
سودان جنوبی، ترکمنستان و کره شمالی با نمرات 1، 2 و 3 در قعر جدولند.
آذربایجان و عربستان نمرەی 7 و چین و ایران و روسیه نیز به ترتیب 9 و 11 و 13 گرفته اند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺از لانچرها تا پیجرها؛ روز طوفانی لبنان
حملەی امروز اسرائیل به سیستم ارتباطی حزب الله، بار دیگر دست برتر آن را در نبرد اطلاعاتی نشان داد.
حزب الله به دلیل هراس از هک مدتهاست که استفاده از تلفن های هوشمند را برای اعضای خود ممنوع کرده است.
این حزب بجای آن از سیستم قدیمی پیجر استفاده می کند که تا قبل از اختراع تلفن های هوشمند رواج بسیار داشت.
در حملات امروز، هزاران دستگاه پیجر از دره بقاع تا ضاحیەی جنوبی بیروت منفجر شدند.
دامنەی انفجارها به سوریه هم رسید و افراد مرتبط با حزب الله را در مغازه ها، خانه ها، خودروها و آرایشگاه ها و اماکن ورزشی هدف قرار داد.
این حملەی بی سابقه و بزرگ مقیاس چیزی جز اعلان جنگ تمام عیار به حزب الله نیست.
امری که این سازمان به شدت از آن اجتناب می کند و مایل به ادامەی جنگ فرسایشی موجود در یک محدودەی معین بە قصد کمک به حماس است.
در حالی که به نظر می رسد، طرف اسرائیلی به دلایل سیاسی و استراتژیک خواهان فرا رفتن از قاعدەی فعلی و گشودن جبهەی شمالی است.
از نقطه نظر راهبردی، اسرائیل در ماه های گذشته مرحله به مرحله از خطوط قرمز حزب الله عبور کرده و با واکنشی بازدارنده مواجه نشده است.
این امر باعث شده که هر بار اندکی نسبت به قبل پیش روی کند.
پس از یک سلسله ترور هدفمند فرماندهان کلیدی، هنگامی که نوبت به فواد شکر مهم ترین چهرەی نظامی حزب الله رسید، پاسخ آن کوتاه، تلگرافی و محدود بود و عملا بازدارندگی لازم را ایجاد ننمود.
این روند و پیامدهای آن استراتژیست های اسرائیلی را به این نتیجه رسانده که ضاحیه بیش تر از تل آویو نگران گسترش نامحدود جنگ است.
از منظری دیگر، دولت کنونی اسرائیل و نخست وزیر آن که به لحاظ سیاسی مرده محسوب می شوند، محتاج جنگی دیگر به منظور نجات خود هستند.
آتش بس در غزه و مبادلەی اسیران با حماس، معنایی جز جان بدر بردن این جنبش و پیروزی نمادین آن نخواهد داشت.
همچنین تداوم بن بست فعلی و باقیماندن گروگان ها در غزه هم مطلوب دولت نتانیاهو نیست و چه بسا غیر ممکن هم هست.
فشارهای داخلی و بین المللی هم به اوج خود رسیده و چیزی از اعتبار سیاسی و اخلاقی اسرائیل باقی نگذاشته است.
از این رو تل آویو به جنگ لبنان به عنوان مفری برای نجات خود و ادامەی جنگ در غزه می نگرد.
گسترش درگیری البته مطلوب دولت آمریکا و تیم کامالا هریس نیست.
اما معلوم نیست که نوعی هدیەی تبلیغاتی ارزشمند برای تیم ترامپ محسوب نشود و آتش بس در غزه هم عملا تا نوامبر و پس از آن به تعویق بیفتد.
دشوارەی اصلی اما واکنش حزب الله است و این آچمز استراتژیک که بعد از حملەی بزرگ مقیاس امروز، چگونه می خواهد از پاسخ دادن اجتناب کند؟!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺شرق آلمان؛ ظهور فاشیسم بر ویرانەهای سوسیالیسم
افزایش محبوبیت راست افراطی در شرق آلمان، مصداقی از این ضرب المثل معروف فارسی است؛
گهی پشت به زین و گهی زین به پشت!
45 سال قبل احسان طبری نظریە پرداز مارکسیست ایرانی نشسته بر اسب زین کردەی امپراتوری شوروی این گونه در ستایش آلمان شرقی کمونیست می نوشت:
پیروزی نظام سوسیالیستی بر ویرانه های رایش هیتلری از معجزات تاریخ است.
کمونیست ها جهد بسیار کردند تا خودآگاهی انترناسیونالیستی را در دماغ آلمانی هایی فاشیستی فرو کنند که از زمان بیسمارک، با ترنم سرود؛ آلمان والاتر از هر چیز پرورده شدەاند.
طبری اگر امروز زنده باد با مشاهدەی پیروزی خیره کنندەی حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان در ایالت های شرقی و شکست خرد کنندەی حزب چپ آلمان - خلف حزب سوسیالیست متحدەی حاکم بر آلمان شرقی سابق - یقینا سرخورده می شد!
رشد فزایندەی افراط گرایی راست در شرق آلمان که به طور معمول استانداردهای زندگی و درآمد خانوار پایین تر از غرب آنست، معلول خشم انباشته از مسائلی چون مهاجرت و کمک های دولت فدرال به اوکراین است.
با وجود آنکه پس از اتحاد مجدد دو آلمان، تلاش بسیاری برای کاهش شکاف های اقتصادی و اجتماعی میان شرق و غرب کشور از طریق اعمال تبعیض مثبت و برنامەهای توانمند سازی صورت گرفته، هنوز سرزمین های آلمان شرقی سابق به نحوی محسوس از ایالت های غربی عقب مانده تر است.
با این وصف فاشیسم نوپدید در شرق آلمان، کاملا فرزند ناکس سرمایه داری و محصول بحران های ادواری بورژوازی نیست؛ آن گونه که چپ های ارتدکس خوش دارند بگویند!
برعکس یکی از پیامدهای درازدامن و دیرپای دولتی است که بنام سوسیالیسم چهل سال بر شرق آلمان حکمرانی کرد.
حکومتی که ارمغانی جز سرکوب سیاسی و رکود اقتصادی نداشت و سرانجام نیز مقهور اقتصاد نابسامان و نارضایتی های عمیق مردمی گردید که از هر لحظەای برای فرار به غرب و رهایی از جهنم سوسیالیستی سود می بردند.
هم رایش سوم هیتلر و هم سوسیالیسم اولبریشت و هونکر، بنا را بر این گذاشته بودند که دستکم هزار سال بمانند و لحظەی پایان تاریخ و آخر الزمان موعود را در آغوش بگیرند.
میل به جاودانگی به مثابەی اشتیاق عمومی و بی چون و چرای نظام های غیر دمکراتیک ریشه در روان شناسی ویژه و ترس ذاتی و مزمن از سقوط و تغییر اوضاع دارد.
آرزویی که البته چندان هم پربیراه نیست.
نظام های غیردموکراتیک به علت ناترازی های فزاینده و بهم خوردن ناگزیر تعادل های زیستی، همیشه طول عمر کمتری از نظام های دمکراتیک و توسعه گرا دارند.
درست مانند بیماری که از درک مشکل خود عاجز است و به توصیەی پزشکان وقعی نمی نهد.
بە یقین مرگ حق است و مانند انسان ها دامن نظام های سیاسی را هم می گیرد.
مسالەی اصلی اما زندگی پس از مرگ آنها و قسمی بازگشت به عرصه در سایەی اشتباهات نظام های جانشین و برخی زمینه های عینی است که تغییرات در آنها آهسته، تدریجی و زمان بر است.
ظهور داعش چیزی نبود جز مرحلەی پس از مرگ رژیم سفاک صدام.
روسیەی پوتین، نسخەی به روز شده و قرن بیست و یکمی ترور استالینی و شوروی فروپاشیده است.
شرق آلمان هم که از گذشتەی نازیستی و فاشیستی خود کاملا رها نمی شود، دلیلی روشن برای این ادعاست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺بارزانی و پزشکیان؛ یک بستر و سه رویا!
مسعود بارزانی و مسعود پزشکیان هر دو متولد مهابادند. محل تولد آنها در مرکز تاریخی شهر، تنها چند صد متر با یکدیگر فاصله دارد.
محلاتی کهنه با کوچه پس کوچه هایی تو در تو و مساجد و خانقاه های چسپیده کە یادگار چهار صد سال تاریخ خونین و پرفراز و نشیب شهرند.
از مقاومت خونین ساکنان در برابر اجبار سفاکانەی صفویان به تغییر مذهب تا کشتار و تحریق شهر در عهد ناصری در سال 1880 به دلیل پیوستن اهالی به نخستین قیام ملی گرایانەی کردی بە رهبری شیخی نقشبندی که از کردستان عثمانی آمده بود.
همچنین از نسل کشی تمام عیار بدست سپاه روسیەی تزاری به تاوان پشتیبانی از عثمانی و اندیشەی اتحاد اسلام آن در سال 1915 تا تشکیل جمهوری کردستان در سال 1946 با حمایت ارتش سرخ و حکومت کمونیستی وارث روسیەی تزاری.
همچنین رخدادهای پس از انقلاب اسلامی که شهر را به کانون ناسیونالیسم این بار چپ گرای کرد و پناهگاه تمام گروه های چپ ایران تبدیل کرد. نوعی کارگاه عملی و ترجمان سیاسی ایدەی لنینی همکاری کمونیست ها با دمکرات های انقلابی در مرحلەی انقلاب دمکراتیک ملی که گویا پیش نیاز تحقق سوسیالیسم و رسیدن به مراحل عالی تر انقلاب است!
سخت است تصور کرد تجربەی زیستەی بارزانی و پزشکیان که به فاصلەی هشت سال از هم در مهاباد متولد شدند، سهمی در تکوین دیدگاه های سیاسی و جهان بینی آنها در دوران حساس کودکی و جوانی نداشته است.
صرف نظر از شباهت هایی که از این نظر به یکدیگر می برند، موقعیت کنونی شان هم از حیث الگوهای حاکم بر مدیریت جوامع چند قومی، خالی از معنا و دلالت نیست.
بارزانی که پدرش نخستین تجربەی سیاسی جدی اش در مهاباد خلق شد، سرنمون سنت مقاومت در برابر الحاق و ادغام غیر دمکراتیک کردها در جوامع ملی محصول خاورمیانەی سایس پیکوست.
کسی که تاسیس نهادهای خودگردان و احیانا مستقل را فرضا بر ادغام دمکراتیک کردها و راه حل های لیبرالی چون تحقق شهروندی برابر ترجیح می دهد.
فرصتی که اشتباه استراتژیک عراق در حمله به کویت در لحظەی پایان جهان دو قطبی و آغاز دنیای تک قطبی به سرکردگی آمریکا، دودستی در اختیارش گذاشت.
در حالی که مسعود پزشکیان اصالتا آذری و ترک زبان اما مستغرق در فرهنگ و زبان کردی، نماد تضادها و ناترازی های روند ملت سازی مدرن در یک کهنه دولت تاریخی بنام ایران - متفاوت با عراق بی تاریخ و استعمار ساخته - است.
پزشکیان به لطف تجانس مذهبی با اکثریت و هویت سیاسی برگزیدەی حکومت، توانسته در شهری که مدیرانش حتی امکان مدیر کل شدن در ارومیه را ندارند، رئیس جمهور و مقام دوم مملکت شود.
صد البته هر دو تجربه و کمبودها و ناخرسندی هایشان، بیانگر ضرورت ناگزیر گردن نهادن به هنجارهای دیدگاه لیبرالی در این زمینه است:
ضرورت اصلاحات سیاسی به منظور تحقق برابری سیاسی از رهگذر تحقق حقوق شهروندی و شایسته سالاری مجزا از مذهب، زبان، تبار، خون و نژاد و ترجیح سیاست کرامت بر سیاست شرافت و در یک کلام ادغام دمکراتیک!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
رخدادهای فرهنگی قلب تپنده حیات فرهنگی شهرند. شهر هم، جز فرهنگ نیست و هر فضای فیزیکی مدرن را بدون روح مدنیت، نمی توان شهر خواند.
شوری که شب های جشنوارەی فیلم آسمان مهاباد به شهر بخشیده، تنها با شبهای شعر گوته تهران قابل قیاس است.
پاییز 1356 تهران که کابوس سانسور لحظاتی از سینەی خستەی شهر کنار رفت و نبض آزادی شروع بە زدن کرد.
و هزاران نفر زیر شر شر باران می ابستادند و شعرخوانی شاعران و نویسندگان محبوب را می نیوشیدند.
اینجا هم همینطور است؛ صدها و هزاران نفر ایستاده و نشسته، زیر گرمای تابستانی که گویی صدای پای پاییز ایستاده بر آستان را نمی شنود، بهار را می خوانند؛ بهار فرهنگ و هنر با شکوفەهایی بر سینەی آسمان.
#صلاح_الدین_خدیو
#مهاباد
#جشنواره_فیلم_آسمان
https://www.instagram.com/reel/C_vJsv_otdP/?igsh=M251ajl4cDBkbWYz
🔺شاه در جشن عروسی روستا!
اول مهر 1341 شاه به مناسبت جشن روز دهقان در روستای ورجوی مراغه حاضر شد و به صورت سر زده در یک عروسی روستایی شرکت کرد.
هدیەی شاە بە عروس و داماد 46 سکەی نیم پهلوی بود.
پاسداشت روز دهقان از دو سال قبل به مناسبت اصلاحات ارضی در دستور کار قرار گرفته بود.
مراغه پایلوت رفرم ارضی شاه بود که از آن به عنوان انقلاب شاه و ملت یاد می شد.
شاه که از این پس خود را رهبر انقلاب می نامید، امیدوار بود با پایان دادن به اتحاد سنتی حکومت با طبقەی مالکان و اریستوکرات های شهری و روستایی، پایگاه اجتماعی خویش را در میان روستائیان که آن زمان اکثریت جمعیت را تشکیل می دادند، گسترش دهد.
اما در عمل کار اینگونه پیش نرفت. حکومت در ادامە، تن به نوعی محافظه کاری داد و پس از ده سال که رسما پایان اجرای آن اعلام شد، موقعیت روستائیان عملا بهبود نیافته بود.
به بخشی از زارعان اساسا زمین تعلق نگرفت و تقسیم مابقی به قطعات کوچک تر، رکود بخش کشاورزی و کاهش تولید را به دنبال داشت.
این امر در کنار رشد شتابان اقتصاد شهری و افزایش درآمدهای نفت، به موج عظیم کوچ روستائیان به شهرها انجامید.
مردمان روستایی در جستجوی کار و نان به شهرها سرازیر شدند و با سکونت در حومه ها و حاشیه های شهرها، الگوهای تازه ای از جامعه پذیری را تجربه کردند.
شاه گام اول را در رهایی روستائیان از چنبرەی قدرت زمین داران و مالکان برداشته بود و آنها را وارد تاریخ کرد.
اما این او نبود که الگوهای عاملیت سیاسی آنها را تعیین می کرد.
طنز تاریخ اینجا بود، شاهی که از انقلابی تودەای علیه خود می ترسید، برنامەی اصلاحاتش را انقلاب و خودش را رهبر انقلاب می نامید!
پانزده سال بعد حاشیه نشینان شهری به پیاده نظام انقلاب ضد سلطنتی تبدیل شدند.
در حالی که روشنفکران چپ در مخالفت با حکومت، طبقه ی متوسط را مخاطب قرار داده بودند، اسلام گرایان به مدد شبکەی گستردەی اماکن مذهبی و مناسک دینی به مثابەی رسانه، موفق شدند جنبش ضد شاه را به حرکتی تودەای و فراگیر تبدیل کنند.
کمتر از بیست سال پس از آنکه شاه در روستای ورجوی مراغه حضور یافت تا به زعم خود متحدی جدید و تازه نفس در میان گروه های اجتماعی بیابد، روند جان فشانی اهالی آن در جریان جنگ هشت ساله آغاز شد.
مردم ورجوی با هدایت روحانی محلی که نفوذ کلام و جذبەی بیشتری از شاه برایشان داشت، دسته دسته راهی جنگ شده و با حدود هفتاد شهید، عنوان شهید پرورترین روستای ایران را در اختیار گرفتند.
ناگفته نماند که نخستین مداخلەی مدرن برای دستکاری در حیات سنتی ورجوی و روستاهای اطراف از جانب کمونیست های فرقەی دمکرات آذربایجان صورت گرفت.
آنان پانزده سال زودتر از شاه، برای نخستین بار دست به نوعی رفرم ارضی ناقص و تحریف شده زدند که از زمان مشروطه رویای برخی از روشنفکران و اصلاح گران ایران به شمار می رفت.
اما به قول معروف؛ کار را که کرد؟ آنکه تمام کرد!
روستایی که به نوعی عرصەی کشمکش چند نیروی سیاسی و اجتماعی ایران از قبیل چپ گرایان، حکومت سلطنتی و اسلام گرایان بود، در نهایت در آغوش جریانی آرامید که توان گفتمان سازی و اقناع بیشتری داشت.
جنبەای مهم در کشمکش افکار و ایدەها کە رژیم گذشته کمترین استعداد را در آن دارا بود.
شاهی که به امید رهایی از شر طبقەی متوسط سنتی و نگرەهای مصدقی و مذهبی آنان به نیروی لایزال روستائیان آزاد شده از ستم مالکان امید بسته بود، پایان بازی را به همانها باخت.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔴از این کریم تا آن کریم
به بهانه انتخاب عبدالکریم حسینزاده به معاونت ریاستجمهوری
✍ اسماعیل شمس
"خلاصه امروز ریاست نظمیه که به غلط آن را وزارت نظمیه گفتهاند با کریم آقا مختارالسلطنه است، اما مختارالسلطنه طوری کفایت و درستی به خرج داده که این ریاست را بالاتر از رتبه وزارت ساخته و خود او مستقل شده اعتنا به امر و نهی حکومت[آصفالدوله، حاکم تهران] ندارد. خود او در امر نرخ بازار و گرفتن اشرار و رسیدگی به تنازع اهل شهر در هر ملک رسیدگی میکند و خوب هم از عهده برمیآید"(افضلالملک، ۲۹۴).
🔺انتخاب عبدالکریم حسین زاده به معاونتی که گویا قبای آن برای نخستین بار به خاطر او دوخته شده بود، واکنشهای مختلفی را در جامعه برانگیخت. گروهی آن را نشاندهنده وفای به عهد رئیسجمهور در گزینش اهل سنت به مشاغل کلان کشوری دانستند و ستودند. برخی نیز با ذکر خلقالساعه بودن این معاونت و تبدیل آن از دفتر مناطق محروم در نهاد ریاستجمهوری به معاونت، بدون حق رٲی در کابینه، آن را اقدامی سمبلیک و ناکافی پنداشتند. نگارنده در این یادداشت کاری به سویههای سیاسی این انتصاب ندارد، بلکه میخواهد با رویکردی تاریخی به آن بپردازد، اما پیش از آن سه نکته مهم را متذکر میشود: نخست؛ توزیع مناصب بر اساس قومیت و مذهب هیچ جایگاهی در دولتمداری مدرن ندارد و ای کاش روزی برسد که در این کشور هم افراد به مثابه شهروندان صاحبحق و بر اساس شایستگیهای ذاتی و نه تعلقات مذهبی و ... صاحب مناصب شوند. دوم؛ نگارنده پیش از انتخابات در این کانال نوشته بود که اگر قرار است رفع تبعیض یا تبعیض مثبت در مورد مناطق محروم اهل سنت صورت گیرد، ای کاش در گام نخست، نه در قالب انتخاب افرادی از آنان در پستهای کلان، بلکه به صورت انجام حداقل سه کار اورژانسی در این مناطق تحقق پذیرد. سوم؛ ترکیب "کرد سنی "یا "کرد و اهل سنت" نادرست است و ای کاش دیگر به این شکل در ادبیات رسمی به کار نرود.
🔺بحث را با این کریم(عبدالکریم حسینزاده) شروع کردم تا به آن کریم(کریم خان مختارالسلطنه) برسم.
مختارالسلطنه از کردهای بانه و به قولی پاوه در سال ۱۲٨۲ق/١٨٦٥ و در زمان ناصرالدینشاه با لقب میرپنج وارد نظام شد و به سبب انتظام بخشیدن به قشون نظمیه(پلیس) و به ویژه در دوره خدمتش در اصفهان به منظمالسلطنه معروف گردید. ورود مختارالسلطنه به دستگاه سیاسی و اداری قاجاریه در زمانی صورت گرفت که عزیزخان مکری سالهای آخر خدمت خود را در مقام حاکم آذربایجان و در سمت پیشکار و مربی مظفرالدین ولیعهد در تبریز سپری میکرد. عزیزخان در زمان قدرت خود شخص دوم مملکت پس از ناصرالدین شاه و فرمانده کل قشون شاهی و رئیس دارالفنون(نخستین دانشگاه جدید ایران) و بسیاری مناصب دیگر بود. حضور رجال کرد در مناصب بالای حکومت قاجار تنها محدود به این دو نفر نبود، بلکه شمار زیادی از آنان بدون توجه به مذهبشان وارد سیستم شده بودند. پولاک در سفرنامهاش درباره علل اصرار ناصرالدین شاه به حضور کردها در حکومتش مینویسد:
«آنها [مردم کرد]، در کارهایشان به صراحت و شرافت شهرهاند، به همین دلیل شاه فعلی [ناصرالدینشاه]، حفاظت شخص خود و خانوادهاش را به یک سپاهی کُرد به نام آجودانباشی عزیزخان سپرده است، زیرا دیگر میتواند اطمینان کامل داشته باشد که وی در هر احوالی در کنارش خواهد بود.» (سفرنامه پولاک، ص24).
🔺نقشی را که عزیزخان مکری برای ناصرالدین شاه ایفا کرد، مختارالسلطنه هم برای مظفرالدین شاه تکرار نمود. او که در اواخر حکومت ناصری به همراه هیٲتی برای تسلیت فوت امپراتور روسیه و تهنیت جلوس نیکلای دوم عازم روسیه شده بود، پس از برگشت حاکم گرگان و سپس سمنان و دامغان شد. در دوران حکومت مظفرالدین شاه در سال ١٣١٥ق/١٨٩٧م برای تبریک شصتمین سال سلطنت ملکه ویکتوریا به لندن رفت و پس از بازگشت، همزمان به وزارت نظمیه(شهربانی) و بلدیه(شهرداری) تهران منصوب گردید. کار استقبال از مقامات خارجی در سفر به تهران هم به عهده او بود. حکومت او در تهران با استقبال مردم و تعریف و تمجید تاریخنگاران همراه شد و نامش به فولکلور مردم تهران راه یافت. ضربالمثل "ماست را کیسه کردن" یادگار برخورد مختارالسلطنه با کمفروشان و متقلبان بود. سرانجام او در مقام وزیر نظمیه و شهردار تهران در وبای بزرگ ۱۳۲۱ق/ ۱۲٨۲ش در حالی که همه مسئولان از تهران فرار کرده بودند، در شهر ماند و در حال خدمت به بیماران وبایی درگذشت. در یکی از اسناد موجود آمده که او "لازمه اهتمام و مراقبت را نموده است و تا سالها اسمش باقی خواهد ماند". نام یک پارک و خیابان مختاری در محله امیریه تهران به یاد مختارالسلطنه است. قبر او هم در گورستان ابن بابویه شهر ری قرار دارد.
@kurdistanname
🔺اسب آزادی یا اسب تروای شوروی!
امروز 12 شهریور، هشت دهه از اعلام موجودیت فرقەی دمکرات آذربایجان در تبریز گذشت.
روزی که رادیوی فرقه، سرمست از پیروزی زودهنگام و تشکیل آسان " حکومت ملی " در آذربایجان وعدەی فتح تمام ایران را داد؛
اسب آزادی را که در ساحل ارس جو دادەایم، در ساحل خلیج فارس آب خواهیم داد!
رجز خوانی رادیو تبریز دو وجه متفاوت و البته متضاد داشت. در آن زمان نیروهای دست راستی و بخش زیادی از مردم عادی، آشکارا با آلمان همدلی و مسحور تاکتیک جنگ برق آسای آن بودند.
کارنامەی سیاە روس و انگلیس و فقدان سابقەی استعماری آلمان در این داوری بی تاثیر نبود.
اسطورەی جنگ برق آسای آلمان نازی این چنین در میان مردم بازتاب یافته بود؛
هیتلر صبحانه اش را در ورشو، نهارش را در آلمان خورده و عنقریب شامش را در مسکو صرف خواهد کرد!
یحتمل ترکتازی میان شمال و جنوب ایران و دوختن ساحل ارس و خلیج فارس، گونە ای گرته برداری از اسطورەی فتح برق آسای اروپا و تاختن میان شرق و غرب آن بدست نازی ها بود.
اندیشەی بنیادین این شعار اما، ایدەای مارکسیستی دربارەی مرحله بندی مفهوم انقلاب به منزلەی تحولی کمی و کیفی بود.
حزب توده که رسما از جریانات اواسط دهەی بیست تبریز و مهاباد جانب داری می کرد، در رسانەهای خود غالبا از کاربرد عناوین اصلی آنها احتراز می نمود.
در عوض بجای حکومت ملی آذربایجان و جمهوری کردستان از آنها به عنوان نهضت دمکراتیک آذربایجان و کردستان یاد می کرد.
این اصطلاح شناختی خاص، ریشه در مرحله بندی انقلاب سوسیالیستی در تعالیم مارکسیسم داشت.
مطابق این نظرگاه، ایران که در وضعیت نیمه مستعمره - نیمه فئودال قرار داشت، نه تنها مهیای انقلاب سوسیالیستی به عنوان عالی ترین مرحلەی انقلاب نبود، بلکه برخی از پیش نیازهای مهم را هم نگذرانده بود!
لذا نهضت های دمکراتیک در آذربایجان و کردستان می بایست رهبری انقلاب ملی - دمکراتیک ایران را عهده دار شوند.
تضادهای اصلی این مرحله؛ مبارزه با امپریالیسم به منظور کسب استقلال راستین ایران از مداخلات استعماری و نیز پیکار با استبداد سلطنتی و نیروهای حامی آن یعنی سرمایه داری بزرگ و فئودالیسم بود.
مرحلەای انتقالی که پس از تکمیل آن، حزب توده به عنوان پیشاهنگ طبقەی کارگر، رهبری آن را در ورود به فاز نهایی که انقلاب سوسیالیستی بود بر عهده می گرفت و ایران را به کشوری شبیه اتحاد شوروی تبدیل می نمود.
از دید جناح چپ ایران، برنامەی اصلاحات ارضی فرقه و برخی اصلاحات رادیکال دیگر، آن را شایستەی اطلاق عنوان دمکرات می کرد.
همزمان تکیەی آن بر اتحاد شوروی و تخاصمش با آمریکا و انگلیس، لقب نیروی ملی و مترقی را برای آن به ارمغان می آورد.
از ترکیب این دو، جنبش ملی - دمکراتیک در می آمد که بنا بود از تبریز به تمام ایران تسری یابد و از ارس به خلیج فارس برود!
این مفهوم پردازی گرچه سنخیتی با نقش کانونی تبریز در انقلاب مشروطه نداشت، اما در بازنمایی به مثابەی تکرار تاریخی آن وانمود می شد.
نگاهی گذرا به مطبوعات دسته چپی دهەی بیست حاکی از بسامد بالای تعابیر پیش گفته است.
هرچند عینیت کاملا مطابق ذهنیت نبود و در عمل اختلافاتی اساسی میان نیروهای حاضر در صحنه وجود داشت و منطق ژئوپولتیک بی توجه به گزافه گویی های ایدئولوژیک، هر از گاهی سر بر می آورد.
بخشی از رهبری حزب توده از نیات تجزیه طلبانەی فرقه نگران و از انفکاک اجباری سازمان ایالتی خود و پیوستن آن به فرقه خشمگین و ناامید بودند.
تعدادی از افسران چپ گرای ارتش و خلبانان نیروی هوایی هم که به تبریز رفته و نیروی هوایی کوچک فرقه را بوجود آوردند، از اتمسفر قومی شدید و دعوای روزمرەی ترک - فارس به ستوه آمده بودند.
در مرزهای نامشخص میان دولت های خودمختار آذربایجان و کردستان هم به صورت روزمره تنش و درگیری وجود داشت و حجاب ایدئولوژی به زحمت می توانست پرده روی آن بکشد.
این سخن بدین معنا نیست که لفاظی های حزب توده و فرقەی دمکرات و حزب دمکرات کردستان، مشتی شطحیات بی معنا و لاف زدن های تبلیغاتی بود.
خیر! مقبولیت شوروی پس از پیروزی در جنگ استالین گراد بر مشروعیت مارکسیسم به منزلەی یک جهان بینی جهان روا افزود.
این موفقیت فکری و موقعیت فرهنگی مشخص در ترکیب با منطق ژئوپولتیک محصول جنگ سرد، یک زمینەی ژئوکالچر مناسب آفرید که تا فروپاشی شوروی دوام آورد.
در طی این مدت، میان چپ های مرکز نشین و ناسیونالیست های چپ گرای کرد و آذربایجانی، قسمی وحدت گفتمانی برقرار بود که از دل آن همکاری سیاسی و اتحاد عمل بیرون می آمد.
اتحادی که پس از دهەی هفتاد شمسی به سرعت از بین رفت.
با زوال اندیشەی چپ و بر آمدن سیاست هویت، اساسا امکان گفت و گو و مفاهمه میان طرفین هم تضعیف شد.
از این رو نگاهی که نیروهای سیاسی و اجتماعی امروز ایران به ظهور و سقوط فرقەی دمکرات دارند، لزوما همان دیدی نیست که در گذشته وجود داشت.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺مدارس دولتی؛ قربانیان اصلی سرمایه داری رفاقتی
احتمالا مهم ترین فراز گفتگوی تلویزیونی امشب رئیس جمهور این نکته بود:
من در زمان شاه با داشتن خانوادەای فقیر راحت رفتم، درس خواندم و دکتر شدم، اگر امروز بود لابد با همان دیپلم می بایست در روستا می ماندم!
اذعان پزشکیان به بهتر و عادلانه تر بودن بخش دولتی در گذشته، در روزی که با اعلام نتایج کنکور سراسری بار دیگر بحث دربارەی طبقاتی شدن آموزش در ایران بالا گرفته، دلالت های پراهمیتی دارد.
صد البته او راست می گوید. عدالت آموزشی و شایسته گزینی در دوران قبل از انقلاب بیشتر بود و این گونه نبود که بالای نود درصد نفرات اول کنکور سراسری از مدارس خاص و غیرانتفاعی آمده و سهم مدارس دولتی تنها هفت درصد باشد.
در واقع مقصر اصلی نگاهی است که از ابتدای دهەی هفتاد بە تدریج غالب شد: مدارس و دانشگاه ها باید مانند بنگاه های تجاری مدیریت شوند.
بر اساس این دیدگاه، آموزش و پرورش و آموزش عالی، فعالیتی اقتصادی است که باید قابل ارزیابی باشد و بازدهی سود به دنبال داشته باشد.
نئولیبرالیسم اسلامی که در خصولتی سازی و سرمایەداری رفاقتی، نهادمند شد، مدارس را به عنوان سوژەهای تجارت و کسب و کار بازکشف نمود.
نهادهایی که در گذشته صرفا به عنوان مکان های تعلیم و تربیت دیده می شدند، به سوژەهای جذاب سرمایەگذاری و سوددهی تبدیل شدند.
در حالی که در گذشته صرفا با پدیدەای سراسر آسیب بنام صنعت کنکور روبرو بودیم، این بیماری در قالب فروش آزمون، سخت افزار، نرم افزار، برنامەی درسی، پیشرفت حرفەای و شرکت در اردو و همایش تا پایەی پیش دبستانی بە آموزش و پرورش سرایت کرد.
حتی زمین و ملکیت مدارس غیر دولتی به عرصەی تازەای از زمین خواری، بورس بازی و استفاده از رانت و نفوذ تبدیل شد.
تعجب آور نیست که در این فضای فکری و بستر اقتصادی، دانشگاه های معتبر به فروش صندلی روی آورند و شبه دانشگاه ها هم رسما به دکان مدرک فروش بدل شوند.
این فجایع که پیامدهای آنها احتمالا تا دهەها جبران نمی شود، بە جد اهمیت وجود یک بخش دولتی خوب و با کیفیت را خاطرنشان می سازد.
نه تنها هیچ کودکی بخاطر فقر و محرومیت نباید از رفتن به مدرسه باز بماند، بلکه باید مانند یک کودک پایتخت نشین متعلق به طبقات بالا، امکان ترقی شغلی و تحرک اجتماعی را دارا باشد.
همانطور که هیچ کس بخاطر فقر و حاشیه نشینی نباید از بیماری بمیرد و دولت اخلاقا و قانونا حق ندارد با افزایش تصدی گری بخش خصوصی، از کیفیت و کمیت بیمارستان های دولتی و شمولیت آنها بکاهد.
آموزش طبقاتی و درمان طبقاتی مانند اینترنت طبقاتی نافی اصل کرامت ذاتی انسان و ارزش هایی چون آزادی و عدالتند.
دولت حداکثری و تمامیت خواهی که در عرصەهای سیاسی و فرهنگی به صورت مطلق دخالت و حتی ساحت خصوصی از گزند آن در امان نمی ماند، اخلاقا و منطقا حق ندارد هنگام رسیدن به خدمات عمومی و مسائل اساسی چون درمان، آموزش و اشتغال به یکباره لیبرال شود و از مزایای "حداقلی بودن" سخن بگوید.
باید دوباره به سراغ مدارس دولتی رفت و با بهینه سازی آنها، عدالت آموزشی را سرلوحه قرار داد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺زندگی این روزها
زندگی این روزها با فیلترینگ و سرعت لاک پشتی اینترنت و روزانه پنج ساعت قطعی برق به ملغمەای سوررئال از قرون ماضی و قسمی سفر در اعماق تاریخ تبدیل شده است؛
با فیلترینگ به اواسط قرن بیستم بازگشته ایم و با نبود برق به میانەهای قرن نوزده!
صد البته با کمبود اتوبوس و قطار و هواپیما هم عملا به وسط قرن هیجده پرتاب شدەایم!
با لختی درنگ و به مدد برخی نگره و ایدەهای ضد روشنگری، می توان از سد سدەی هفده هم عبور و تا کرانەهای فکری سدەهای میانی رفت!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺لحظەی نفسگیر خاورمیانه!
1⃣ظاهرا تاریخ بحران خاورمیانە به طرزی غریب در حال تکرار شدن است. در میانەی اخبار ضد و نقیض امروز که حاکی از آغاز حملەی حزب الله در انتقام خون فرماندەی ارشد خود است، اخبار دقیق تر بیانگر پیشدستی اسرائیل است.
تل آویو پس از کسب هشدارهای اطلاعاتی مبنی بر حملەی قریب الوقوع حزب الله، پیشاپیش با صد فروند جنگنده، سکوهای پرتاب موشک و پایگاه های این گروه را در جنوب لبنان بمباران کرده است.
2⃣با این وصف حملەی بامداد امروز یادآور جنگ شش روزەی اعراب و اسرائیل است.
در آن زمان جهانیان پس از نطق های آتشین جمال عبدالناصر رهبر وقت مصر و تهدید وی به ریختن یهودیان به داخل دریای مدیترانه و اقدام او به اخراج ناظران ملل متحد از تنگه های تیران، در انتظار حملەای بزرگ به اسرائیل بودند.
حتی فضا به گونه ای شده بود که در جوامع غربی سخن از نابودی دولت یهود می رفت و یهودیان دیاسپورا و لابی های طرفدار اسرائیل سخت به تکاپو افتاده بودد.
در این وانفسا، اسرائیل پیشدستی کرد و با نابودی نیروی هوایی مصر و سوریه و اردن بر روی زمین، ابتکار عمل را به دست گرفت و در عرض شش روز مساحت خود را سه برابر و شکستی خرد کننده به دولت های عرب تحمیل نمود.
3⃣ طرفه این جاست که حماس در اکتبر گذشته با غافل گیر کردن کامل اسرائیل، جنگ اکتبر 1973 را به نحوی تکرار کرد.
جنگ اکتبر یا رمضان که انتقام جنگ شش روزه محسوب می شد، در سه روز اول با پیروزی غیر مترقبەی مصر و سوریه همراه بود.
اما در روزهای بعد با حمایت تمام قد آمریکا و برخی اشتباهات جنگی اعراب، ورق برگشت و با پیش روی متقابل اسرائیل، شهرهای دمشق و قاهره در خطر اشغال قرار گرفتند.
4⃣ اکنون که تاریخ خاورمیانه با دور تند و به صورت معکوس در حال تکرار شدن است، آیا باید منتظر تکرار دراماتیک جنگ 1948 هم بود؟
جنگی چند ماهه کە عرب ها آن را روز نکبت و یهودیان نیرد استقلال می خوانند.
در این مقطع ارتش های مصر، سوریه، اردن و عراق پس از اعلام موجودیت اسرائیل بر اساس قطعنامەی سازمان ملل دربارەی تقسیم فلسطین به دو دولت یهودی و فلسطینی متفقا به آن هجوم بردند.
عرب ها سرانجام پس از جنگی چند ماهه ناکام ماندند و در مجموع اسرائیل زمین های بیش تری از آنچه مقرر بود، به دست آورد.
تکرار این جنگ و بازگشت خاورمیانه به لحظەی آغاز بحران به رفتار ایران بستگی دارد.
ظاهرا ایران هم که احتمال می رفت با همراهی حزب الله در ساعات یا روزهای آتی به انتقام از اسرائیل بپردازد، از حملات امروز غافلگیر شده است.
اکنون باید منتظر ماند و مخصوصا به ارزیابی واکنش حزب الله پرداخت. این که توانایی های هجومی آن بر اثر حمله ی امروز واقعا آسیب دیده است؟
همچنین به لحاظ سیاسی آیا تصمیم گرفته با اسرائیل وارد جنگی تمام عیار شبیه ژوئیەی 2006 شود؟
قرائن و شواهد نشان می دهد دستکم یک طرف ماجرا یعنی اسرائیل به دلایل مشخص نظامی و سیاسی که بخشی از آنها به سیاست داخلی مربوط است، تضمیم نهایی خود را اتخاذ کرده است!
البته احتمالا حملەی امروز به جنگی یک روزه تبدیل و فعلا در این نقطه متوقف خواهد شد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
آدرس حساب اینستاگرام صلاح الدین خدیو
https://www.instagram.com/salah.khadiw
🔺روز پزشک و تلنگری به دولت پزشکیان!
روز پزشک امسال مصادف است با نخستین روز کابینەای که در راس آن یک پزشک قرار دارد.
پزشکی که در ایام انتخابات " طبیب ایران " خوانده می شد و ماموریت وی درمان انبوهی از دردهای بی درمان وطن!
دست بر قضا یکی از این دردهای جانکاه، زوال تدریجی نظام سلامت بر اثر آسیب های گوناگون است؛
از مهاجرت گستردەی پزشکان و پرستاران گرفتە تا " زیبایی محور " شدن پزشکی ایران و انحراف آن از اهداف اولیه، و مهم تر از همه به حاشیه رفتن نظام شایسته سالارانه در تربیت و پروردن پزشکان تازه.
مسغود پزشکیان به عنوان یک متخصص پزشکی و سپس دولتمرد، در اصل محصول نظام شایسته گزینی است که در دهەهای چهل و پنجاه بخش عمدەی شاکللە های طبقەی متوسط امروز را بنیان نهاد.
این نظام که در دهەهای شصت و هفتاد هم دوام پیدا کرد، از رهگذر یک بخش دولتی خوب در هر دو سطح تحصیلات متوسطه و آموزش عالی، دسترسی و فرصت برابر برای همگان را جهت ترقی شغلی و تعالی اجتماعی فراهم نمود.
چند نسل از پزشکان خبره، مهندسان چیره دست و معلمان با کیفیت محصولات این دوران طلایی را تشکیل می دهند.
سوگمندانه در دو دهەی گذشته خصوصی سازی بی رویه، همان بلایی را سر مدرسه و دانشگاه آورده که خصولتی سازی سر اقتصاد و سیاست.
ایران دارای بیش نرین دانشگاه در سراسر جهان است، در حالی که به ندرت نام یکی از این صدها و هزاران واحد آموزش عالی در ردەبندی های جهانی بە چشم می خورد.
اگر در گذشته ترکیبی از استعداد و پشتکار، مجوز ورود به دانشگاه های معتبر و رشته های پرطرفدار مانند پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی بود، امروز پول، رانت و نفوذ جای آن را گرفته است.
این سخن بدین معناست که امروزه در قیاس با گذشته امکان بسیار کم تری وجود دارد که فرزندان طبقات پایین و فرودستان اقتصادی بتوانند با اهرم شایستگی و تلاش از پلەهای موفقیت بالا بروند.
به سخن دیگر تکرار تجربەی دکتر پزشکیان در دهەی 50 در ذیل ساختار تبعیض آمیز کنونی، چندان آسان نیست.
شایسته سالاری و مردم سالاری دو نیروی پیشرانی هستند که بخش اعظم پویایی های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قرن گذشته مدیون آنهاست.
در دهەهای اخیر در تمام جهان به اسم تعدیل و آزادسازی اقتصادی، آسیب های فراوانی به بخش های دولتی آموزش و درمان و سلامت وارد شد.
این آسیب ها در ساختارهای غیردمکراتیک که نئولیبرالیسم به طرزی مضاعف تحریف شد، پیامدهایی ویرانگر به جای گذاشت.
ایران ما در زمرەی این گروه قرار دارد.
حتی در دل یک ساختار سیاسی اندک سالار هم می توان به رویه ها و الزامات شایسته گزینی وفادار ماند و مانع انحطاط قابلیت های و توانایی های منابع انسانی گشت.
مثلا در چین و کرەی شمالی هنوز امتحانات علمی سخت گیرانه حرف اول را می زند و مانند ایران امکان دور زدن کنکور با تحصیل در دانشگاه های کم اعتبار خارجی وجود ندارد.
به عبارت دیگر، رانت سالاری بلای اصلی امروز ایران است. پدیدەای که کشور را به دوران ماقبل قرن بیست برگردانده؛ زوال ساختارهای برابری ساز و رواج امتیاز و سهمیه و رانت!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
28 مرداد؛ لحظەای ناب اتحاد اوباش و نخبگان
لمپن ها همیشه در سیاست ایران حضور داشته اند، اما نقش آفرینی موثر آنان وابسته به اتحاد تاکتیکی با نخبگان بوده است.
جدا از این، به صورت سنتی، ترجیح سیاسی اوباش در بیش تر کشورها، جناح راست است.
در 28 مرداد موج اصلی از جنوب تهران برخواست و به مرکز امروز شهر رسید؛ مسقط الراس بازاریان و روحانیون مخالف مصدق و بخشی از سران ارتش و اراذل و اوباش معروف شهر.
گرایش سیاسی دستەی اخیر نامعلوم و تابعی از سیاست روز و ابتکار عمل دستەی اول یعنی نخبگان و دخالت خارجی بود.
بخشی از بازاریان محافظه کار از زد و خوردهای روزمره و بی ثباتی سیاسی و شغلی سرخورده بودند.
برخی از روحانیون هم از نفوذ فزایندەی حزب کمونیست توده نگران و هراسان.
این مثلث با جمعی از سران ارتش کامل می شد که دارای گرایشات پررنگ سلطنت طلبانه و اریستوکراتیک بودند.
اتحاد موصوف موقت بود و ده سال بعد جمعی از لوطیان معروف شهر در جریان قیام 15 خرداد به صف مخالفان شاه پیوستند.
با مهاجرت های گستردەی روستایی و افزایش شدید جمعیت شهرها، از اهمیت سابق الواط کاسته و کنترل حکومت هم بر آنها کاهش یافت.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺حزب الله زیر آتش!
در حالی که همگان ناظر حذف هدفمند و یک به یک گارد قدیمی تشکیل دهندەی شاخەی نـظامی حزب الله هستند، کسی به یک ضایعەی مهم تر توجە نمی کند؛
از دست رفتن هالەی پویای موفڤی کە این جنبش از سال 2000 تاکنون حفظ کرده است.
در واقع اسطورەی شکست ناپذیری و توانایی آن در ضربه زدن به اسرائیل در هر شرایط. آن هم بر اثر یک رخنەی امنیتی مرگبار از سوی موساد و شکست اطلاعاتی در برابر آن.
درخشش حزب الله در سیاست لبنان و خاورمیانه از آن سال با خروج نیروهای اسرائیل از جنوب لبنان آغاز شد و با ایستادگی بی سابقه در جنگ 33 روزەی 2006 به اوج رسید.
علیرغم ویرانی گستردەی حومەی جنوبی بیروت کە اصطلاح دکترین ضاحیه - به معنای پاسخ عظیم و نامتقارن اسرائیل به هر منبع تهدید - از پی آن سر بر آورد، حزب الله سالم و پابرجا ماند و به مرور قوی تر و مسلح تر گردید.
سرمایەی معنوی ناشی از جنگ 2006 سال ها به کار این حزب آمد و دستکم به صورت موقت روی یک نقیصەی بزرگ سرپوش گذاشت:
حل نسبی و موقت بحران راهبرد مناسب در قبال اسرائیل!
در این زمینه این حزب قسمی راهبرد جایگزین نسبتا موفق پس از دو شکست تحقیرآمیز به شماز می رود:
شکست مبارزەی چریکی علیه اسرائیل و اخراج تمام سازمان های فلسطینی از لبنان در سال 1982 و نیز شکست مسیر دیپلماتیک ساف و به بن بست رسیدن روند اسلو.
راهبردی که اصطلاح محور مقاومت از دل آن بیرون آمد و حزب الله هم عملا قلب تپندەی ائتلاف نیمه رسمی مزبور شد.
استراتژی اقناع ساز حزب الله عملا از سوی حماس، جهاد اسلامی، حشد شعبی و انصارالله الگوبرداری شد.
به گونەای کە مناطق و اقلیم های غیر رسمی اما موثر و عملا موجود، به متغیرهایی مهم و پذیرفته شده در سیاست منطقه تبدیل شدند و دستکم مدتی این تصور پدید آمد که اسرائیل از هر سو محاصره شده است.
اکنون به نظر می رسد موازنەی فرضی محصول جنگ 33 روزه با اسرائیل در حال از دست رفتن است.
تل آویو که با نفوذ اطلاعاتی بی نظیرش توانسته ضربات مرگباری به چهره های ارشد این سازمان بزند، به طمع از بین بردن زرادخانەی موشکی بزرگ آن بدون تن دادن به جنگی بزرگ مقیاس افتاده است.
تهدیدی بزرگ علیه اسرائیل که سالها منطقەی شمالی آن زیر سایەی آن زیسته است.
اگر حزب الله نتواند به نحوی از طریق چشاندن طعم تلخ تلفات بالا به دشمن، ورق را برگرداند، تبعات ضربات اخیر به صورت آبشاری ادامه می یابد.
از جمله ضایعەی خلاء گفتمان و بحران راهبرد جایگزین که پر کردن آن آسان نخواهد بود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺لبنان بر روی آتشفشان
✅پس از پیجرها، امروز بی سیمها هم منفجر شدند و ظاهرا هر وسیلەی الکترونیک و باطری دار در لبنان به سلاحی انفجاری تبدیل شده است.
75 سال قبل محمد حسنین هیکل روزنامەنگار نام آور عرب برای پوشش رویدادهای سیاسی ایران در بحبوحەی نهضت ملی مصدق به ایران آمد.
ماحصل گزلرشات و مشاهدات او در سال 1330 در کتابی بنام ایران بر روی آتشفشان منتشر شد.
عنوانی که امروز کاملا زیبندەی لبنان است!
✅یک فناوری پیشرفتەی نفوذ و خرابکاری که منحصرا در اختیار چند کشور محدود است، از عروس سابق خاورمیانه کوهی آتشفشانی ساخته که گدازەهای آن هر دم به جایی سرازیر می شود!
آیا این مقدمەی جنگ گستردەی حزب الله و اسرائیل است؟
آیا اسرائیل با هدف قرار دادن شبکەی ارتباطات حزب الله از راه های نامتعارف و فن آوری های نوین، حملەی پیش دستانەای را آغاز کرده است؟
اگر این فرضیه بیراه نباشد، به معنای تغییر کلی قواعد جنگ در هر دو سطح تاکتیک و استراتژی از جانب تل آویو است.
✅در تاریخ منازعەی 75 سالەی اعراب و اسرائیل، حزب الله تنها گروهی است که به مدد ارتقای توانایی های نرم افزاری و سخت افزاری و بهره گیری از تاکتیک جنگ نامتقارن، قسمی توازن ناقص با اسرائیل برقرار کرده است.
با اتفاقات اخیر اما ورق در حال برگشتن است و هر چیزی که مربوط به فناوری دیجیتال و ابزارهای ارتباطی مدرن است، ظاهرا دارد به پاشنه آشیل حزب الله تبدیل می شود.
✅فراموش نکنیم که برخلاف تصور عمومی که جنگ آزادی کویت در سال 1991 را لحظەی تاریخی آغاز انقلاب دیجیتال در عرصەی فناوری نظامی می داند، این تحول اساسا از لبنان آغاز شد.
مقصود جنگ ژوئن 1982 است که اسرائیل از رهگذر کاربرد فناوری ای پیشرفتەی دیجیتال که کشورهای بلوک شوروی تا آن زمان از آن بی بهره بودند، توانست شکستی خرد کننده به سوریه و ساف تحمیل کند.
در حالی که نه سال قبل از آن در جریان جنگ اکتبر 1973 دهها فروند جنگندەی اسرائیلی قربانی آتش موشک های سام 6 ساخت شوروی شدند، اسرائیل در جنگ 82 حتی یک هواپیما هم از دست نداد!
از طریق ابزارهای جنگ الکترونیک، سیستم دفاع هوایی سوریه در درەی بقاع خنثی شد و دهها هواپیمای سوری هم در جریان جنگ های هوایی از بین رفتند.
✅می توان گفت عقب ماندگی شوروی از انقلاب دیجیتال به علت رکود اقتصادی و ماهیت ارتباط محور این تکنولوژی ها که با انسداد و استبداد سیاسی متناقض بود، از عوامل اصلی فروپاشی آن به شمار می رود.
امری که باعث افزایش شکاف عظیم نظامی و اقتصادی کشورهای عرب با اسرائیل شد و آنها را به سمت سازش و به رسمیت ساختن آن سوق داد.
✅اگر از این منظر شباهتی میان لبنان 2024 و 1982 وجود داشته باشد، باید منتظر زوال توازن قدیمی میان حزب الله و اسرائیل ماند.
صد البته این به معنای پیروزی نهایی اسرائیل و رهایی آن از چالش مقاومت نیست.
تجربه نشان داده برتری هایی که با زور اسلحه و از رهگذر ارعاب بدست می آید، ماهیتا ناپایدار و زوال پذیرند.
✅هویت هایی سیاسی که به صورت طبیعی در قبال آن شکل می گیرد، مقاومت بیش تر و سرسختانه تری از خود به نمایش می گذارند.
نابودی و تبعید ساف در سال 1982 به پیدایش حزب الله انجامید که به مراتب از آن خطرناک تر بود.
همچنان که اخراج های مکرر سازمان های مقاومت فلسطین از اردن و لبنان و تبعید آنها به شاخ آفریقا، مبارزه را به درون سرزمین های فلسطینی کشاند.
امری که هویت ملی فلسطین را احیا و پرچم مقاومت را در اختیار جناح های رادیکال و سازش ناپذیرتر مانند حماس گذاشت.
پیروزی تکنولوژیک اسرائیل بر حزب الله هر قدر قاطع و تحقیر کننده باشد، خارج از قاعدەی کلی بالا نیست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺تاملی دربارەی مولودی خوانی نیچیروان بارزانی
✅ وایرال شدن ویدئویی قدیمی از مولودی خوانی نیچیروان بارزانی باب تاملاتی تازه دربارەی سیاست مذهبی حکومت اقلیم کردستان و احزاب حاکم بر آن را می گشاید.
به ویژه با این ملاحظه که فیلم مزبور در آستانەی انتخابات پارلمانی و با هدف جلب نظر رای دهندگان از آرشیوهای حزبی بیرون آمده است.
همزمان با این رخداد، در سلیمانیه پایتخت اتحادیەی میهنی کردستان یک همایش بین المللی قرائت قرآن با مشارکت مقامات عالی این حزب در حال برگزاری است.
علاوه بر آن در روزها و هفته های اخیر مقامات دو حزب عمده به طور مکرر با روحانیان و علمای دینی کرد دیدار و جلسه داشته اند.
✅ به طور مثال در دیداری که دهها نفر از علمای اربیل در روز 31 اوت با مسعود بارزانی داشتند، یکی از حضار با ستایش از عملیات مشترک حزب دمکرات و ارتش عراق در اوت 1996 و اخراج اتحادیەی میهنی از اربیل خطاب به بارزانی گفت؛
این رخداد مصداق دفع افسد - اتحادیه - بدست فاسد - صدام - بود و اگر اتفاق نمی افتاد، اربیل امروز مملو از حسینیه و اماکن مذهبی شیعه می شد!
اشارەی این ماموستا به وجود حسینیەی سلیمانیه است که نمادی از نفوذ فرهنگی و سیاسی ایران به شمار می رود.
اشارەای کە از یک زمینەی تبلیغاتی و گفتمانی معین می آید؛ حزب دمکرات کردستان در سال های اخیر بر خلاف اتحادیەی میهنی کە روابط نزدیکی با جریانات شیعی عراق و ایران داشته، عمدتا به کشورهای سنی نظیر ترکیه، عربستان و امارات و دستجات سنی داخل عراق متکی بوده است.
پویایی حاصل از این دو اردوکشی متفاوت آن را قادر می سازد تا نزد کردهای غالبا سنی مذهب، خود را مدافع راست آیینی و پاسدار هویت سیاسی غالبا سنی محور کردی بنمایاند.
✅با این اوصاف عوامل و دلایل برجسته شدن هویت و عناصر دینی در گفتمان سیاسی دو حزب اصلی، پرسشی پراهمیت است،
حزب دمکرات از دیرباز به علت خاستگاه اجتماعی و عقبەی روحانی خانوادەی بارزانی، بیش تر از اتحادیەی میهنی به جلب رای و نظر اقشار سنتی و محافظه کار جامعه توجه داشته است.
حزب مزبور همیشه در بیان خود از دو گفتمان به موارات هم بهره می برد:
گفتاری سکولار، ملی گرا و معطوف به نوسازی برای خطاب قرار دادن اقشار میانی و متوسط جامعه.
و گفتاری سنتی و آغشته به مفاهیم مذهبی که یادآور لحظات ابتدایی زایش ناسیونالیسم کرد در فضای روحانی و سرشار از معنویت آغاز سدەی گذشته است.
گفتمان دوم تا پس از قیام 1991 و رخ نمودن الزامات حکمرانی در زبان و ادبیات اتحادیەی میهنی غائب بود.
اکنون اما به نظر می رسد که اتحادیەی میهنی بر خلاف مرام سکولار و مشی ظاهرا سوسیال دمکرات خود به سرعت در حال جبران مافات است.
این حزب به منظور عقب نماندن از قافله در حال نردیک شدن به جماعات و دستجات مذهبی است و شعائر و عناصر اسلامی بیش از گذشته در ادبیات رسمی و بیان سران آن به چشم می خورد.
✅بر مبنای یک سیاست مشخص، هر دو حزب تلاش کردەاند، رویکردی رسمی و بروکراتیک را جایگزین رویه های شخصی و غیر رسمی سابق در تعامل با اشخاص و نهادهای مذهبی نمایند.
امری که در فضای عمدتا سنتی و عرفی نهاد مذهب در کردستان که چندان پذیرای رویه های دیوان سالاری نیست، خالی از چالش و تنش نبوده است.
فارغ از موارد پیش گفته، یک علت مهم دیگر، مذهبی شدن فزایندەی جامعەی کردستان، یحتمل بر اثر کژکارکردی احزاب حاکم و انسداد مفهوم سکولاریسم در سایەی عملکرد بد آنهاست.
بر خلاف ایران که به دلیلی مشابه، حرکت عمومی به سمت دین گریزی است، در اقلیم کردستان مطابق الگوی عمومی خاورمیانه، جامعەی ناراضی از سکولاریسم تحریف شده روز به روز بیش تر به سمت پناه گاههای دینی و معنوی می خزد.
در حقیقت بخشی از سیاست مذهبی جدید دولت اقلیم و احزاب حاکم، معلول این پویایی است.
آنها می خواهند قبل از آن که دیر شود و کسان و جریاناتی از بیرون سوار این موج شوند، خود فرمان آن را بدست گیرند.
✅با این وصف، اکنون پرسش این است؛ سیاست مذهب اقلیم کردستان چه اندازه به لحظەی تاریخی عربستان سعودی در سال 1979 نزدیک است.
زمانی که ریاض از هراس سرایت پیامدهای انقلاب اسلامی در ایران و حادثەی خونین اشغال مسجد الحرام توسط موعود گرایان، سیاست انفتاح و نوسازی فرهنگی و اجتماعی را رها کرد. و عملا چند دهه به دولتی اسلام گرا با رویکردی خشکه مقدس و محافظه کار تبدیل شد؟
این وقفه عملا تا سال 2016 و آغاز اصلاحات بن سلمان به طول انجامید.
هر چه باشد در سال های آتی باید منتظر صورت بندی جدیدی از سیاست مذهبی اقلیم کردستان بود. امری که بارقه های آن از اکنون دیده می شود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺تور عراق گردی پزشکیان و چند نکته
ابتدا به تصویر پایین نگاه کنید! دیدار پزشکیان از عراق از جهاتی شبیه سفر بهار گذشتەی اردوغان به این کشور است،
عکس بالایی دیدار پزشکیان با سیاستمداران شیعه در منزل عمار حکیم را نشان می دهد.
تصویر پایین تر هم مربوط به دیدار اردوغان با بزرگان سنی عراق در سفارت ترکیه است.
نشانه شنناسی این دو تصویر از حیث مکان، شیوەی نشستن مهمان و میزبان و وجود پرچم عراق، حاکی از تواضع سیاسی بیشتر ایران است،
اما در اصل منطق استراتژیک هر دو کشور در قبال همسایەی ضعیف تر خود یکسان است.
شیعیان متحدان اصلی ایران و سنی ها هم پیمان ترکیه هستند. در میان کردها هم به ترتیب اتحادیەی میهنی و حزب دمکرات متحد تهران و آنکارا می باشند.
از جهاتی عراق پس از صدام شبیه آلمان پس از جنگ جهانی دوم است. کشوری منهزم که به چهار منطقەی نفوذ میان شوروی، آمریکا، بریتانیا و فرانسه تقسیم شده بود.
عراق بعد از 2003 هم عملا میان ایران و آمریکا و ترکیه تقسیم شده است.
مناطق اشغالی سه قدرت غربی در آلمان به تدریج به هم پیوستند و جمهوری فدرال آلمان را بنیان نهادند.
در منطقەی تحت کنترل شوروی هم جمهوری دمکراتیک آلمان یا اصطلاحا آلمان شرقی پدید آمد.
در شرایطی که جهان دوران جنگ سرد بر اساس رقابت ایدئولوژی های سیاسی عملا دوپاره شده بود، دو آلمان و به ویژه پایتخت منقسم آن؛ شهر برلین به خط تماس شرق و غرب، سرمایه داری و کمونیسم و لیبرال دمکراسی و اقتدارگرایی بدل شد.
آلمان دمکراتیک و برلین شرقی که در برابر آلمان فدرال و برلین غربی سخت فقیر و محقر می نمود، ویترین سیاسی و اقصادی اصلی امپراتوری شوروی و نماد حقانیت کمونیسم و معجزەی اقتصاد برنامه ریزی شده محسوب می شد!
اما طولی نکشید که آلمان غربی از خاکستر جنگ دوم جهانی ققنوس وار برخاست و معجزەی اقتصادی دهەی پنجاه و شصت را رقم زد.
در همان حال آلمان شرقی که وارث فن آوری و زیرساخت های مرغوب رایش و آلمان قیصری بود و به همین جهت سر و گردنی از اقمار اروپایی روسیه بالاتر به شمار می رفت، به تدریج در سراشیبی رکود و سقوط افتاد.
عراق کنونی بر خلاف آلمان پس از جنگ به لحاظ جغرافیایی کشوری تقسیم شده محسوب نمی شود، اما عمیقا آن در امتداد خطوط قومی، مذهبی و طائفی تقسیم شده است.
انقسامی که وقتی با منطق استراتژیک و رهیافت های سیاسی کشورهای ذینفوذ ترکیب می شود، عملا مجمع الجزایری ژئوپولتیک بوجود می آورد.
سفر رسمی پزشکیان به عراق که علاوه بر بازدید از پایتخت، شهرهای اربیل و سلیمانیه را هم در برگرفت، عملا به یک تور عراق گردی تبدیل شد.
سفر اردوغان نیز از این قاعده مستثنی نبود.
رئیس جمهور ترکیه از بغداد یکراست به اربیل پایتخت اقلیم کردستان رفت،.
در حالی که به سلیمانیه رسما اعلام جنگ داده و حتی در طول سفرش، عملیات نظامی را قطع نکرد.
موقعیت و موضع آمریکا هم مشخص است. این کشور در مقام قدرتی فرامنطقەای همزمان با بغداد، بصره، اربیل، سلیمانیه و شیوخ و عشایر استان های سنی روابطی تنگاتنگ دارد.
گرچه در سال های اخیر عراق قدری از توان ملی خود را بازیافته اما انقسام پیش گفته در کنار اخنلافات درونی هر یک از شیعیان، کردها و سنی ها مانع انسجام کافی و نهایی می شود.
بازگردیم به مفایسەی آن با آلمان؛ بخش عمدەی پویایی رقابت سیاسی و ژئوپولتیک میان دو آلمان و در اصل میان دو قطب شرق و غرب، ناشی از هم آوردی اقتصادی آنها بود.
حوزەای که شوروی و رژیم وابسته به آن در شرق آلمان، بهرە و استعداد چندانی در آن نداشت و به همین منوال فاقد بخت برنده شدن بود.
رهیافت سیاسی، امنیتی و ایدئولوژیک ایران در عراق هم خالی از این تناقض نیست. ترکیه، آمریکا و برخی کشورهای عربی و اروپایی نبض اقتصاد عراق به میزان زیادی در دست گرفته و اگر ایران را سیاستی دیگر نیاید، دچار شدن به سرنوشت شرق آلمان دور از انتظار نیست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺تحریم "ایران ایر " در میانەی جنگ بر سر دالانها
تحریم ایران ایر توسط چهار قدرت عمدەی غربی؛ آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان نشانەای جدید از وخامت روزافزون و خطرناک در روابط آنها با ایران می باشد.
با توجه به مقاصد محدود بین المللی خطوط هوایی ایران پس از انقلاب، بسته شدن حریم هوایی سه قدرت برتر اروپا بر روی هما، عملا به معنای انسداد یک کریدور هوایی مهم است.
این تحول در میانەی جنگ بر سر دالان ها و کریدورها معنایی بیش تر از نمادین دارد.
کشورهای غربی پس از متهم کردن ایران به ارسال موشک های بالستیک به روسیه، دست به تحریم ایران ایر زدند.
با این اوصاف فارغ از صحت و سقم این دعاوی، ایران بهایی سنگین به خاطر هم سویی نسبی با سیاست روسیه در شرق اروپا پرداخته است.
روسیه ای که از قضا همین روزها به صراحت در مسالەی دالان زنگزور دغدغەها و خطوط قرمز ایران را نادیده گرفت و خاطرەی دستکم دویست سال بدعهدی و خنجر از پشت زدن را در حافظەی جمعی ایرانیان زنده کرد.
ترکیه و روسیه به عنوان دو قدرت نو امپریالیستی در پشت آذربایجان برای مطالبەی دالان فراسرزمینی زنگزور قرار دارند.
خواستەای کە در صورت تحقق لطمەای بزرگ به نظم وستفالیایی موجود و یک صد سال دوام و پایداری آن خواهد زد.
چه از رهگذر آن نقص تمامیت ارضی کشورها را از رهگذر جنگ های کوچک و برق آسا به رویەای عادی مبدل خواهد نمود.
به زحمت می توان تفاوتی میان دالان فراسرزمینی زنگزور و دالان زاپوریژژیای پوتین که کریمه را به متصرفات غیر قانونی روسیه در اوکراین متصل می کند،، قائل شد.
همچنین دالان چهارده کیلومنری فیلادلفیای غزه که اسرائیل بر خلاف قوانین بین المللی و مفاد قرارداد صلح کمپ دیوید با مصر، مصر است به کنترل آن ادامه دهد.
در همەی اینها یک منطق نو امپریالیستی وجود دارد که مبنای یک سیاست واقعی و درکی جدید از نظم جهانی است که مرزهای بین المللی را عملا به رسمیت نمی شناسد.
نظرگاهی که در پی آمال تمدنی و فرهنگی و رمانتیسیسم تاریخی فراتر از هنجارهای وستفالیایی است.
سیاست خارجی ایران بدون سابقەی استعمار ملت های دیگر و بدون آمال امپریالیستی در گذشته و محکوم به قسمی تنهایی استراتژیک در روابط بین الملل، منطقا و اخلاقا می بایست در دفاع از مرزهای ملی و هنجارهای نظام دولت - ملت صریح و روشن باشد.
کشورگشایی پوتین در اوکراین نه تنها نباید این طمع را برانگیزد که دوران نظم غربی مسلط بر جهان به پایان رسیده، بلکه منطقا باید نگران کننده و هول انگیز باشد.
هم کابوس دالان زمینی زنگزور و هم بسته شدن کریدور هوایی به سمت اروپا، به نحوی ماحصل چرخش بیش از حد به سمت شرق و قرار دادن همەی تخم مرغ ها در سبد آنست.
حتی اگر روسیه جنگندەی سوخو 35 و سامانەی دفاعی S400 در اختیار ایران قرار دهد، که البته نمی دهد باز در برابر هزینەهای ایجاد شده بی ارزش است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺رفتار "کریمانه" با مردم کردستان و درس های آن
تا زمانی که عبدالکریم قاسم در بغداد باشد، عبدالکریم ورهرام هم در مهاباد خواهد بود.
✔️تیمسار عبدالکریم ورهرام روز 24 تیر 1337، یک روز پس از کودتای ضد سلطنتی عراق، در اجتماع مردم در میدان شهرداری مهاباد سخن فوق را بیان داشت.
سقوط ملک فیصل و روی کار آمدن رژیم جمهوری در عراق با گرایشات ضد غربی و زمزمەی بازگشت پیروزمندانه ملا مصطفی بارزانی پس از 12 سال تبعید در شوروی، شور و شوقی کم نظیر در فضای سیاسی کردستان برانگیخته بود.
کاربدستان حکومت شاه و در راس آنها ورهرام به عنوان فرماندار نظامی مهاباد - به شمول تمام شهرهای جنوب استان آذربایجان غربی - نگران این موضوع و بازگشت شهر به فضای سیاسی سال های 1320 تا 1332 بودند.
سال هایی که طی آن احزاب و جریانات سیاسی نظیر جمعیت احیای کرد، حزب دمکرات و جمهوری کردستان شکل گرفتند.
با وجود سرکوب های سال 1326، در دوران مصدق دوباره سازمان های حزبی به صورت موقت احیا و شور و نشاط سیاسی مجددی پدید آمد.
با مشاهدەی این احوال شاه در سال 1334، یک نظامی عالیرتبه را در مقام فرماندار نظامی یا استاندار دوفاکتوی مهاباد و حومه منصوب کرد.
ورهرام پس از یک دورەی سرکوب و خفقان شدید و مخصوصا دستکاری وقیحانه در نتایج انتخابات مجلس هفدهم آمد که بجای صارم الدین صادق وزیری کاندیدای حزب دمکرات و توده، سید حسن امامی امام جمعەی دربار از صندوق درآمد.
اما وی علیرغم خوی نظامی و طبیعت خشن و وابستگی به دستگاه، سربازی به معنای واقعی کلمه؛ وطن پرست بود.
نه آمده بود به رسم معمول جیب خود را پر کند و نه این که کار کارمندی معمول خویش را بکند و سپس پی کار خود برود.
وطن پرست و ملی اندیش به این معنا؛ که کسب رضایت مردم کردستان را سرلوحه قرار داده و می دانست رضایت مردم به معنای تقویت حکومت و ترقی و تعالی ایران است.
مهاباد ورهرام ظرف پنج سال زیر و رو شد، هفت خیابان جدید ساخته و تمام استعداد نیروی رزمی پادگان بجای سرکوب مردم برای عمران شهری بکار رفت.
ورهرام گورستان های قدیمی را انتقال داد و در زمینه بهداشت و درمان و دسترسی به آب شرب سالم گام هایی بزرگ برداشت.
در روزهایی که فرماندار نظامی تهران - سلف ساواک بدنام - به ریاست سپهبد بختیار لرزه بر قلب ها می انداخت، فرماندار نظامی مهاباد علیرغم برخی اشتباهات، در قلب مردم جای گرفته بود،
رفتنش هم اینطور شد که در سال 1339 شاهپور غلامرضا برادر شاه که ارتشی بود به مهاباد آمد. غلامرضا از بی توجهی مردم به خودش و " اعلیحضرت " در عین عنایت به ورهرام خشمگین شد و در بازگشت ترتیب برکناری و انتقال تیمسار را داد.
✔️این روزها که بحث انتصاب استاندار آذربایجان غربی مطرح شده، داستان فوق سخت خواندنی و عبرت آموز است.
گویا مسئولان ستادهای پزشکیان نامەای نوشته و خواهان معرفی یک "استاندار ترجیحا بومی " برای آذربایجان غربی شده اند.
کیست که نداند مقصود چیست! مقصود انتخاب گزینه ای قوم گرا و ضد ملی بر خلاف رضایت و خواستەی عموم است،
تازه اگر مصداقی تر بنگریم، مراد چند اسم خاص است که در گذشته در جاهای مختلف استان مسئولیت داشته و کارنامەای ضعیف و تفرقه انگیز بر جای گذاشته اند و اکثریت مردم خاطرەای خوش از آنان ندارند.
اکثریتی اعم از کرد و ترک و آشوری و ارمنی که از بحث های سیاسی و کنش های قومی خسته و دنبال کار و تلاش و آبادانیند.
✔️کسانی که این نوع کارزارها را راه می اندازند، خودپرستانی جاه طلبند که توسعه و ترقی استان مد نظرشان نیست، بلکه به منافع شخصی و دیدگاه های تنگ نظرانەی قومی و قبیلەای می اندیشند.
در خارج از مرزها عبدالکریم قاسم ها هستند و مردم به آسانی شرایط زندگی خود را با آنها مقایسه می کنند. از این رو جایی برای بازگشت به گذشته و اشتباه و آزمون و خطا نمانده است.
مسعود پزشکیان که در هنگام والی گری ورهرام در مهاباد خردسال بود، لابد وصف رفتار کریمانەی عبدالکریم را از پدر و مادر و بزرگان دیگر شنیده است؛
باشد که با الهام از این تجربەی موفق، مدیری شایسته، کاردان و مقتدر را از مرکز کشور راهی ارومیه سازد و برای همیشه به این مباحث مبتذل خاتمه دهد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺"احضار" سفیر استرالیا و "دیدار" سفیر روسیه!
وزارت امور خارجه امروز سفیر استرالیا را احضار و بابت انتشار یک پست اینستاگرامی به وی شدیدا تذکر داد.
بر اساس اخبار سایت رسمی این وزارتخانه، دیروز هم سفیر روسیه "دعوت" شد و طی "دیدار" با دستیار عراقچی، مواضع ایران دربارەی لزوم حفظ تمامیت ارضی کشورهای منطقه یادآوری گردید.
میان احضار با دعوت و دیدار تفاوت بسیاری هست. دعوت و دیدار واژگانی هستند که عمدتا در روابط صمیمی و دوستانه بکار می روند.
در حالیکه احضار در عرف دیپلماتیک هنگام وجود تنش در روابط به منظور بیان نارضایتی و ارسال پیام نقد و اعتراض بکار می رود.
سفیر استرالیا به مناسبت اول سپتامبر که در تقویم آن کشور روز جوانان دگرباش جنسی نام نهاده شده، در اینستاگرام پستی منتشر کرده است.
وزارت خارجه با احضار وی، مطلب منتشره را مغایر ارزش های فرهنگی و هنجارها و عرف جامعەی ایران خوانده و خواستار جبران مافات شده است.
دعوت از سفیر روسیه اما پس از سفر پوتین به باکو و جانب داری آشکار و مکرر مسکو از ایجاد کریدور زنگزور انجام شد.
روسیه علیرغم مخالفت قاطعانەی ایران با قطع اتصال سرزمینی آن با ارمنستان که بارها در عالی ترین سطوح بیان شده، دست در دست باکو و آنکارا گذاشته و ظاهرا به دغدغەهای ایران - دوست روزهای سخت کرملین - وقعی نمی نهد.
اما با وجود لطمەی جبران ناپذیر موضع روسیه که عملا به خفگی ژئوپولتیک ایران در مرزهای شمالی می انجامد، واکنش وزارت خارجه به اندازەی کافی قاطع و بازدارنده نیست.
دستکم از تندی و قاطعیت واکنش به پست اینستاگرامی سفیر استرالیا برخوردار نیست که اساسا ارتباطی هم با ایران نداشت.
استرالیا یک کشور غربی است و دارای رابطەی گرم و مستحکمی با ایران نیست. در ترتیبات سیاسی و امنیتی آمریکا به منظور مهار چین در شرق آسیا و اقیانوسیه نقشی کانونی عهده دار است.
چین هم در کنار روسیه دیگر متحد جمهوری اسلامی است و نام آنها به عنوان باشگاه دولت های اقتدارگرا و مدافعان جهان چند قطبی به گوش می رسد.
مساله صرفا این نیست که روابط خارجی ایران از یک ناترازی عمیق رنج می برد و به شیوەای افراطی به غرب پشت و به شرق رو کرده است.
بلکه این است که اساسا جایگاه ایران در کنار غول های بین المللی چون چین و روسیه هم نیست.
لی کوان یو معمار سنگاپور مدرن و پیشرفتەی امروز در این باره تمثیلی زیبا داشت:
چه فیل ها دعوایشان شود و چه با هم معاشقه کنند، علف ها له می شوند!
ایران برای حفظ خود در برابر جنگ و مصالحەی فیل ها - چین و روسیه و آمریکا - و نیز همسایگان طماع و مکار چون ترکیه و آذربایجان و امارات و ...نیازمند سیاست خارجی زیرکانه است.
در دهەی گذشته که فیل های جهان بین الملل همسوتر از حالا بودند، ایران بیشتر از هر زمانی در شورای امنیت قطعنامه می گرفت.
امروز هم که قسمی جنگ سرد کم رمق وجود دارد، تنهاتر از همیشه است و راحت تر تحریم می شود.
مضاف بر آن، شمشیر داموکلس وجه المصالحه شدن نیز بالای سرش است و از موضع روسیه در قفقاز جنوبی بوی آن به مشام می رسد.
یک سیاست خارجی عمل گرا و در پی فرصت، باید در میانەی آمریکا و چین بایستد. در شرق اروپا اندازە نگە دارد و فرضا بیشتر از ترکیه از روسیه حمایت نکند.
هیج سیاست خارجی، خالی از ارزش های فرهنگی و تعلقات ایدئولوژیک نیست، اما نه آنقدر که ایران به تنهایی پرچمدار مبارزه با لیبرالیسم در جهان شود و اقتصاد و نفوذ و ژئوپولتیک را به پای آن قربانی کند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺دوئل سنوار و رولت بی بی؛ بازی اصلی چیست؟
با قتل شش گروگان اسرائیلی تل آویو زیر پای صدها هزار معترض مخالف نتانیاهو به لرزه در آمد، دریایی از انسان ها که خواهان آتش بس فوری و توافق مبادلەی اسرا با حماس هستند.
با اعتصاب سراسری فردا که توسط بزرگترین اتحادیەی کارگری اسرائیل و شهرداری تل آویو اعلام شده اقتصاد اسرائیل موقتا فلج و نتانیاهو مخمصه می افتد.
از یک جهت موقعیت امروز نتانیاهو بر روی زمین مشابه وضع سنوار در زیر زمین است؛ هر دو در دام قسمی تنهایی استراتژیک گرفتار و منتظر گشایشی اتفاقی هستند.
پس از آن که سنوار نوعی دوئل مرگبار را با نتانیاهو آغاز کرد، رهبر فاسد و جاه طلب اسرائیل در جستجوی نجات خود، آن را به نوعی رولت روسی خطرناک تبدیل نمود.
بی بی ششلولی بدست گرفته که در آن تنها یک فشنگ وجود دارد و تخمین نجات در آن وابسته به قانون احتمالات است. با هر بار چرخاندن سیلندر به میزانی قابل توجه احتمال زنده ماندن بازیکنان کم می شود.
منتقدان اما می گویند که وی ششلول فرضی را نه روی شقیقەی خود بلکە روی سر گروگان ها گرفته است و به بهای مرگ آنان از مرگ سیاسی حتمی خویش می گریزد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺شهریور ماه و آسمان باز مهاباد
18 تا 21 شهریور جشنوارەی سینمایی آسمان با مشارکت ده استان غرب و شمالغرب در مهاباد برگزار می شود.
رخدادی یگانه در شهری بدون سینما اما سرشار از غرور فرهنگی و پبشینەای معتبر از ادبیات و سیاست و هنر و خلاقیت.
همزمان با آن، کار احداث یک پردیس سینمایی هم آغاز شده که انتظار می رود تا پایان سال به اتمام برسد و در کنار دبیرخانەی دائمی جشنواره، مقدمەای باشد بر نوعی عدالت فرهنگی و اجتماعی؛ بیشتر در معنای انصاف در توزیع کالاها و محصولات فرهنگی و خلق فرصت های برابر جهت پرورش استعدادها و قابلیت های کشف نشده و جلوگیری از هرز رفتن و تلف شدن آنها.
برای کسانی که کردستان را عمدتا با طعم سیاست چشیدەاند، رخدادهای فرهنگی از این دست، فرصتی است برای بیشتر دیدن و بهتر دیدن، آشنا شدن با ظرفیت های فرهنگی نهفته در این مناطق و با زبان فرامحلی هنر و سینما با هم سخن گفتن.
مهاباد در بهار امسال میزبان یک سمپوزیوم معتبر مجسمه سازی نیز بود که در فضای باز و یک پلازای شهری برگزار شد.
بناست جشنوارەی آسمان هم بیشتر در فضاهای عمومی برگزار شود.
در این زمینه لازم است به تلاش ها و تکاپوهای خستگی ناپذیر دو مرد اشاره شود˸
ابراهیم سعیدی کارگردان خلاق و شایستەی مهابادی و بابک رستم پور شهردار پرتلاش و آبادگر شهر!
رستم پور جدا از اینکه شهر را عملا به یک کارگاه بزرگ شهرسازی تبدیل کرده، از امور فرهنگی هم غافل نیست و در پشت هر رخدادی، سرانگشت ایده و ارادەی وی نمایان است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺صدای پای "جوجه فاشیسم " امت گرا
✔️ روزی که علی انتظاری جامعه شناس اصولگرا از تعبیر نفله شدن "دختر کرد سنی" برای یادآوری رخداد مهسا امینی استفاده کرد، پزشکیان یک "مرد کرد سنی" را به معاونت خود منصوب نمود.
بازنمایی رسانەای این دو رخداد به دلیل برجستگی شناسەهای هویتی اقلیت مآب آنها، وجە مشترک این دو مسالەی اساسا متضاد است.
توسعەی سیاسی زمانی به سامان می رسد که هر ایرانی به صرف شایستگی و با صرف نظر از زبان و مذهبش، فرصت عرض اندام در جامعەی ملی را دارا و کسی ابتدا به ساکن مشخصات سجلی اش را بازگو نکند.
✔️"نفله شدن دختر کرد سنی" تعبیری فاشیستی است؛ از نوع همان نژادپرستی و فاشیسمی که در غرب هست و بوی گند آن مانند اروپای دهەی سی بە مشام می رسد.
شاید تنها تفاوت از نوع فرق یک نوجوان با فردی بالغ است. فاشیسم امت گرا، بیش فعال و احساساتی است و به اندازەی کافی از درایت و قابلیت کنترل خود برخوردار نیست. ماجراجو و ساده لوح و در خواسته های خود مطلق گراست.
در حالی که فاشیسم بالغ و پختەی غربی، منهای موجوداتی مانند ترامپ و برلوسکونی، خوددار و دوراندیش است و بیشتر با "زبان نزاکت سیاسی " آشناست!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺هلال شیعه بدون آفتاب نوروز!
150 سال پس از مارکس که می گفت؛ کارگران جهان وطن ندارند، امت گرایان ایران در عمل آن را نشان دادند!
اگر می خواهید بدانید؛ چرا ایرانیان سنی علیرغم وعدەهای مکرر پزشکیان، نتوانستند وارد کابینه شوند، به این تصویر نگاه کنید!
سعید جلیلی با پرچم صدام روی دوش، شمایلی از یک انترناسیونالیست افراطی است.
شرط برابری همەی ایرانیان فارغ از مذهب، زبان و نژاد، وجود ناسیونالیسم مدنی در شاکلەی دولت است.
این مهم اما پس از انقلاب از دو سو مورد حمله قرار گرفت؛ از سمت راست توسط هویت گرایان که مذهب را تنها و مهم ترین مولفەی ایرانیت می دانند
و نیز امت گرایانی که از سوی چپ به مصاف ملی گرایی مبتنی بر قانون اساسی می روند.
کسانی که وطن را در کلیتی بنام جهان اسلام می بینند و ایران را متروپل و ام القرای آن.
آنچه امروز می بیینیم ترکیب عجیب خاص گرایی فرهنگی و امت گرایی در جریاناتی چون پایداری است.
معجونی که به فقر فزایندەی ملی گرایی مدنی و تناقضات کارکردی مهم منجر می شود؛ اسماعیل هنیه تا مرتبەی قدیسی بر کشیده می شود، اما هم کیشانش در داخل باید برای تحقق حقوق شهروندی خویش بکوشند!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺ترکیه و " ترور آسمانی" روزنامه نگاان زن کرد!
یک پهپاد ترکی امروز خودروی گلستان تارا و هیرو بهاءالدین، دو روزنامه نگار زن را در جادەای پر تردد در اقلیم کردستان هدف قرار داد و هر دو را کشت.
بر سر این ترور، جنگی تبلیغاتی میان حزب دمکرات و اتحادیەی میهنی درگرفتە؛ اولی که روابط نزدیکی با ترکیه دارد، تلاش می کند مقتولان را جنگجویان عضو پ.ک.ک بنامد.
در حالی که دومی در آستانەی انتخابات
نمی خواهد این فرصت ناب را از کف بدهد و رقیبش را متهم به " خون شویی " برای آنکارا می کند!
ضلع سوم این رخداد خونین دولت ترکیه است. یک قدرت نظامی نوظهور که مانند آمریکا و اسرائیل، قابلیت منفجر کردن اهداف را از راه دور دارد.
روزی نیست که آنکارا با پرندەهایی جنگی به اهداف کردی در کردستان های ترکیه، عراق و سوریه حمله نکند؛ همەی بخش های کردنشین خاورمیانه به استثنای ایران، عرصەی عملیات ترک ها هستند.
دست برتر نظامی ترکیه در برابر کردها اما از یک تناقض بزرگ رنج می برد؛
برتری هوایی ممکن است دشمن را مغلوب کند، اما پیروزی سیاسی و راهبردی به ارمغان نمی آورد.
تجربه نشان داده بمباران هوایی به تقویت ملی گرایی های مخالف می انجامد؛ بمباران های آمریکا در ویتنام، شوروی در افغانستان و اسرائیل در غزه، هویت های سیاسی مخالف را مستحکم کرد و در نهایت دشمن قوی تر متحمل شکست گردید.
با هر " ترور " هوایی و منفجر کردن های از راه دور، " هویت کردی " متصلب تر و مستحکم تر می شود.
ناسیونالیسم مانند گلوله برفی است که از ستیغ کوه راه می افتد و به دامنه که رسید به بهمنی عظیم تبدیل می شود.
این همان نبرویی است که زیرآب امپراتوری های بزرگ تاریخ را زد؛ از امپراتوری عثمانی و اتریش مجار گرفته تا بریتانیای کبیر و شوروی سوسیالیستی!
ترکیه که یک بار طعم تلخ تجزیه را چشیده، بیشتر از دیگران باید به فکر خویش باشد.
یک رابطەی مستقیم میان ناسیونالیسم و نیروی هوایی برقرار است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺کردهای دیپلمات علیه کردهای میلیتانت!
وزرای خارجەی عراق و ترکیه که اتفاقا هر دو کردند، در آنکارا گرد آمدەاند تا علیه یک گروه کرد - پ.ک.ک - همکاری نمایند.
هاکان فیدان سر جاسوس سابق، یک کرد ذوب شده در فرهنگ رسمی ترکیه و عضو حزب حاکم است.
فیدان به نوعی نمودی از سیاست ادغام غیردمکراتیک کردها در ملت سازی ترکی است.
فواد حسین اما عضو حزب هویت طلب دمکرات کردستان و نمادی از عراق بازسازی شدەی پس از صدام بر مبنای شراکت برابر کردها و عرب هاست.
موضوع گفتگو پ.ک.ک است؛ دشمن اصلی آنکارا و رقیب عمدە و درون گفتمانی اربیل که در کوهستان قندیل پناه گرفته است.
پ.ک.ک یک نیروی ضد سیستمی عمده در منطقه و هوادار ادغام دمکراتیک کردها در جوامع ملی موجود بر اساس دستور کارهای مقبول خود است.
بغداد به اندازەی اربیل و آنکارا مخالف پ.ک.ک نیست. اما با وجود یک عضو پارتی در مسند وزارت خارجه، فرصتی برای حزب دمکرات کردستان پدید آمده تا مثلث پیشگفته را بیشتر از گذشته علیه قندیل همسو کند.
ناسیونالیسم منقسم کرد از منظری شبیە ملی گرایی عربی است که زمانی میان قطب های متخاصم قاهره، دمشق، بغداد و تریپولی تقسیم شده بود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
قدرت کلمات؛ از کردستان تا هندوستان
تصویری از معترضان در شهر کلکته که در زمینەی آن شعار معروف زن، زندگی آزادی دیده می شود.
پزشکان و کادر درمان هند به علت تجاوز و قتل یک همکار زن در بیمارستانی دولتی، امروز در اعتصاب بودند.
شعار موصوف نخستین بار در ابتدای سدەی جدید در جنبش کردهای ترکیه سر داده شد. سال 2011 در جریان جنگ داخلی سوریه سر از آنجا درآورد و به مانیفست مقاومت زنان کوبانی علیه بربریت و مرد سالاری افراطی داعش تبدیل شد.
ده سال بعد هم به ایران رسید و اکنون در هند است تا قدرت کلمات و عبور آن از مرزهای سیاسی، فرهنگی و فکری را به رخ بکشد.
تجاوز به زنان یکی از مسائل عمدەی هند است. اعتراضات امروز که مصادف با هفتاد و هفتمین سالگرد استقلال این کشور است، معانی نمادین خاصی دارد.
هند یک قدرت پیشروی اقتصادی است که به زودی پا جای پای چین می گذارد.
اما این بزرگترین دمکراسی دنیا، کشوری عمیقا مردسالار و دارای فرهنگی محافظه کار است.
فرودستی زنان در شبه قارەی هند تضادی غریب با سنت های سیاسی آن دارد.
همین چند روز پیش بود که در بنگلادش یک حاکم خودکامەی زن بر اثر اعتراضات مردم سرنگون شد.
در هند هم که زنان هنوز از بسیاری از حقوق ابتدایی نظیر حق مالکیت محرومند و با مشکلات عدیده در زمینەی بهداشت و درآمد و استقلال فردی دست و پنجه نرم می کنند،
خانم ایندیرا گاندی حدود دو دهه با اقتدار رهبری کشور را بر عهده داشت.
جالب این جاست که نخستین نخست وزیر زن جهان هم خانم باندرانیکه از سریلانکا بود که دو سال زودتر از بانو گاندی به این مقام رسید.
نام پاکستان نیز با رهبران زن و خانم بی نظیر بوتو گره خورده که حیاتش مانند رقیب هندی اش خانم گاندی فرجامی تراژیک یافت و با ترور به پایان رسید.
همانطور که گفته شد نمونه های گفته شده نسبتی با فرهنگ مردسالار و بعضا سیاست غیردمکراتیک و اقتدارگرای این کشورها ندارد.
تمامی زنان ذکر شده عضو خانواده های اشرافی و زمیندار بزرگند و ترقی شان در سیاست، تا حد زیادی مرهون میراث خانوادگی است.
امری که مانع می شود این موفقیت های نادر را پدیده ای عمومی قلمداد کرد و از مشارکت درونزا و دائمی زنان سخن گفت.
در حقیقت در این موارد با نوعی "زن مرد شده" یا زنانی مرد سالار سر و کار داریم که قاعدەی کلی اجتماع را نقض نمی کنند.
حزب حاکم بهاراتیاجاناتا هم به عنوان یک جریان راست مذهبی، عمیقا مرد سالار است، هر چند نارندرا مودی رهبر فرهمند آن توانسته در میان زنان طبقات پایین محبوب شود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1