ارتباط با من @Salahkhadiw اینستاگرام: https://www.instagram.com/salah.khadiw
🔺اقتراح پهلوی: کردستان شمالی ضمیمەی آذربایجان و بخش جنوبی به کرمانشاه ملحق شود!
این نامه که هنگام نخستین تقسیمات مدرن کشوری در سال 1316 نوشته شده، حاوی حقایقی جالب است.
در سال 1316 رضاشاه با تبدیل ایران به ده استان، سنگ بنای تقسیمات امروز را گذاشت.
از نامەی فرهنگستان چنین بر می آید که این نهاد جهت نام گزینی مناطق کردنشین مورد مشورت قرار گرفته است.
فرهنگستان در پاسخ می گوید که مراجعه به منابع تاریخی نشان می دهد که این ولایات [ اردلان به مرکزیت سنندج و مکری به مرکزیت مهاباد ] هرگز جز کردستان نامی نداشته اند.
در پایان پبشنهاد می کند کردستان شمالی به مرکزیت مهاباد ضمیمەی آذربایجان و کردستان جنوبی به مرکزیت سنندج به کرمانشاهان ملحق گردد.
مهاباد در کنار مراغه، بیجار، خوی و ارومیه، استان چهارم را به مرکزیت ارومیه تشکیل داد.
سنندج هم همراه با کرمانشاه، همدان و ایلام بخشی از استان پنجم به مرکزیت کرمانشاه گردید.
دو دهه بعد استان کردستان به مرکزیت سنندج تاسیس شد. اما وضعیت کردستان شمالی به همین منوال باقی ماند و پویایی های ناشی از آن محرک بخشی از ناترازی های امروز آذربایجان غربی گردید.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺مدل لیبی، یا عراق و شوروی؟
مذاکرات ایران و آمریکا رخدادی حساس است و فرجام آن نقشی مهم در آیندەی ایران دارد.
تیم ترامپ و نتانیاهو از مدل لیبی یعنی برچیدن برنامەی هستەای در قبال لغو تحریم ها می گویند.
تندروهای داخلی دانسته و ندانسته به ره عراق می روند؛ انعطاف ناپذیری و پذیرش ریسک مواجهەی نظامی و تاکید بر فرم مذاکره بجای دستور کار آن.
9 ژانویەی 1991، 18 روز قبل از جنگ، عراق و آمریکا در آخرین فرصت دیپلماسی در ژنو رودروی هم نشستند.
بیکر خواهان خروج فوری عراق از کویت شد. طارق عزیز اما آن را به پایان اشغال گری اسرائیل گره زد.
دیدار بی نتیجه ماند و ناقوس جنگ به صدا در آمد.
همان زمان محافل ضد آمریکایی تهران با اشاره به نیم خیز شدن عزیز در مقابل بلند شدن بیکر جهت مصافحه، عزت نفس عراق را می ستودند!
در میانەی جنگ مدل ها، احتمالا مدل مطلوب ترامپ، الگوی مهار شوروی طی مرحلەی آخر جنگ سرد و به زانو درآوردن نهایی آنست.
هرچند نیم نگاهی به دو الگوی دیگر هم دارد.
شاید وظیفەی مبرم ایران این باشد که در وهلەی اول در تلەی عراق نیفتد. اجتناب از تلەی لیبی و شوروی به لحاظ اهمیت در مراتب بعدی قرار دارد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺"عصر ایران" علیه ایران؟
در روزهای گذشته سایت خبری - تحلیلی عصر ایران، گزارشی جهت دار، قومی و تفرقه برانگیز در مورد شهر ارومیه منتشر کرد.
ابن نوشته سرشار از ارقام نادرست و داده های تاریخی برگرفته از الگوی تاریخ نویسی جمهوری ترکیه بود که در تمام دنیا به جعل و تحریف و وارونه نویسی تاریخ شهره است.
نظر به اعتبار و اهمیت عصر ایران به عنوان رسانه ای پرمخاطب و معتبر بلافاصله با مسئولان آن تماس گرفتم و اشتباهشان را گوشزد کردم، اما متاسفانه نتیجەای نبخشید.
این رخداد از بسیاری جهات درس آموز و محل تامل است. در عصر اینترنت و شبکه های اجتماعی، دروازه بانی سنتی خبری کارساز نیست و رسانه به آسانی می تواند طعمەی نفوذ و نردبان تفرقه افکنان و قوم گرایان افراطی شود.
ظهور پدیدەی ترامپ به عنوان نمود ملی گرایی و نژادپرستی افراطی تا حد زیادی وامدار روزنامه نگاری دیجیتال و شبکه های اجتماعی است.
نیک می دانیم در رسانه های چاپی کە تا قبل از انفلاب دیجیتال، جریان اصلی بودند، انتشار مطالب نژادپرستانه، نظریه های توطئه و دروغ های آشکار به آسانی امروز نبود.
محدودیت های فن آوری در کنار معدود بودن نسبی تریبون های سخن پراکنی و انتشار کلمه، به نوعی راست کیشی و استانداردسازی زبان و بیان انجامیده بود که به آسانی نمی شد از آن عدول نمود.
ناسیونالیسم افراطی در سراسر جهان از رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی رها از محدودیت و ویرایش برای نفرت پراکنی و نشر ایده های شرورانه بهره می برد.
زبان پیراسته ای که محصول سده ها روزنامه نگاری فاخر و حرفه ای بود، در معرض زوالی ویرانگر قرار گرفته است.
در اروپا، اسلام هراسی، ضدیت با مهاجران و پروپاگاندا علیه آزادی و دمکراسی عمدتا در استادیوم های فوتبال بیان و سپس توسط ترول های اینترنتی رله می شود.
خطر ترولیسم - اوباش گری اینترنتی - کمتر از تروریسم نیست. بلکه نوعی تروریسم مجازی است.
به فرض مثال دروغ شرم آور اقامت دائمی 650 هزار آوارەی عراقی در سال 1370 در ایران، به هیچ وجه در رسانه های چاپی ماقبل اینترنت امکان انتشار نداشت.
اما اکنون اوباش مجازی و ترولیست های قوم گرا با فراغ بال آن را می پراکنند و شوربختانه از فرط تکرار ممکن است اشباع و باورپذیر هم شود*
مساله این است که عجالتا هیچ امکانی برای دروازه بانی این حجم گسترده از اطلاعات مخدوش و موهن وجود ندارد.
شاید بتوان در آینده از رهگذر نوعی همکاری بین المللی و ابزارهایی چون هوش مصنوعی، به زردهای اینترنت لگام زد.
باید امیدوار بود که در این مسیر محتواهای نادرست، دروغ های عریان، مطالب نژادپرستانه و ضد همزیستی و همبستگی عمومی قبل از انتشار غربال شوند، بدون آنکه به اصل آزادی بیان صدمه ای وارد شود.
*شایان بیان است که در بهار 1370 صدها هزار آوارەی کرد راهی استان های غربی ایران شدند.
سطح زندگی آنان در آن زمان با داشتن خودروهای خارجی بسیار بالاتر از متوسط ایران بود و کمتر از یک ماه بعد با تشکیل دولت اقلیم کردستان به وطن خود بازگشته و به جرات حتی یک نفرشان هم در ایران نماند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺حیوان چموش درونمان را رام کنیم!
به سیاق کودک درون، هر یک از ما حیوانی در کانون هستی مان داریم به نام ناسیونالیسم!
ناسیونالیسم مانند گرگاس ( سگ گرگی) است. یک حیوان نیمه وحشی - نیمه اهلی که تربیتش به اهداف و استعداد صاحبانش بستگی دارد.
اگر آدمهای خوب - در اینجا مقصود مکانیسم های نهادی و هنجارهای دمکراتیک - نباشند، آدمهای بد به اندازەی کافی هستند که نیمەی وحشی آن را بیدار سازند.
ناسیونالیسم مدنی و به تعبیر هابرماس ملی گرایی مبتنی بر قانون اساسی نیمەی اهلی گرگاس است.
خوانش های مبتنی بر خون و خاک و زبان و فرهنگ هم مستعد لغزیدن به دامن توحشند.
800 نفر از اهالی فرهنگ و قلم و بعضا؛ از سرآمدان آن، بیانیەای در خصوص رخدادهای ارومیه و حواشی آن نوشته اند.
متن در توصیف تنش نوروزی بغایت متوازن و راهگشا و حتی ستودنی است. در مرحلەی تجویز اما قدری مبهم است.
مشخصا جایی که می گوید حقوق ایرانیان در چارچوب حقوق شهروندی قابل احصاست، بی تردید حرف درستی است.
اما مشروط به آنکه بهای اعطای شهروندی راستین، دست شستن از سایر تعلق های جمعی نظیر هویت های مذهبی، قومی، فرهنگی و زبانی نباشد.
شاید اشتباه می کنم ولی به تلویح و تصریح چنین اشاره و اماره هایی در بیانیه دیده می شود. اگر چنین باشد به سختی می توان از فضیلت آن بر پان ترکیسم و کردیت هویت طلب افراطی سخن گفت.
فرضا من یک شهروند درجە سوم ساکن استان آذربایجان غربی هستم - در قیاس با شهروندان درجە دوی استان کردستان - و طبیعی است از یک سیاست شهروندی دمکراتیک که برابری راستین را در بر داشته باشد، با جان و دل استقبال کنم.
روشن است که ضمانت و توفیق چنین سیاستی در بازتوزیع حقیقی قدرت نهفته است.
به گونه ای که شهروندی از اسارت مذهب آزاد و صرفا به شمارەی ملی اشخاص مرتبط شود.
اما اگر در قبال این هبه، باقی تعلقات جمعی ام گرفته شود، تنها بخشی از هویتم از کف نمی رود.
بلکه دوباره در بازی قدرت مغبون و دچار فرودستی جدیدی می شوم.
ازاین رو جدایی دین از دستگاه دولتی نباید به بهای انحصاری دیگر بدست آید.
ما هر یک در بهترین وضعیت، صاحب بخشی از حقیقت هستیم و حق نداریم روایت خود از جهان را یگانه و تردید ناپذیر بدانیم.
مای جمعی ایرانی باید چون چتری ملی بالای سر همەی وفاداری های فروملی قرار گیرد.
اما در ذیل آن باید تنوع و تکثر را پاس داشت و دچار وسوسەهای فریبای ژنریک سازی نشد.
تردیدی نیست که برای مردم سالاری و پاسداشت سیاست کرامت و شهروندی برابر، چارجوبی ملی لازم است و ایران این چارچوب است.
برای پر کردن محتوای آن هم می توان به ناسیونالیسم راست بی مدارای ترامپ و پوتین و مودی - نیمەی وحشی گرگاس - نظر داشت و هم در میانه ایستاد و دچار وسوسەهای چپ و راست نشد.
در زمان هایی نه چندان دور چپ های ایرانی برای به اصطلاح پرولتریزه شدن - درک طبقەی کارگر با گوشت و پوست و خون - به کارگری و بیگاری می رفتند.
این الگوی دراماتیک اکنون هم قابل کاربست است! روشنفکران مرکزنشین قدری بیایند در کردستان و بلوچستان زندگی کنند و عینیت را از نزدیک ببینند!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺از وستفالیا بە ایستفالیا: غزه غرق در خون
با انتشار این فیلم، دروغ دو هفته پیش اسرائیل دربارەی کشتار امدادگران رفح برملا شد
5 دستگاه آمبولانس و 1 خودروی آتش نشانی با چراغ های گردان برای کمک به مجروحان در حال حرکتند.
به یکباره سربازان اسرائیلی آتش گشودە و 15 سرنشین آنها را اعدام می کنند.
میزان کشنار در غزه به حدی رسیده که افکار عمومی عملا کرخت و اشباع شده.
آیا با جهان جدیدی مواجهیم؟ مقصر کیست؟
سادەترین پاسخ مقصر قلمداد کردن آمریکا به عنوان حامی اصلی اسرائیل است. اما این کافی نیست.
روسیه، چین، هند، ترکیه، برزیل و تمام قدرت های بزرگ و متوسط تازه هم گناهکارند.
چرا مانند عراق 1991 و یوگسلاوی 1999 اصل مداخلەی بشردوستانە فعال نمی شود؟
چون در مورد دولت وقت سوریه هم که با پشتگرمی حامیان خارجیش صدها هزار غیر نظامی را کشت نیز اعمال نشد!
قدرت های نوظهور بالا با مفاهیم غربی حقوق بشر، آزادی و دمکراسی که مبنای نظری مداخله در امور داخلی کشورها است، چندان سازگار نیستند.
این رویکرد وقتی با منطق ژئوپولتیک جهان غربی مماس می شود، نتیجەاش غزە است!
نظم وستفالیایی دارد ایستفالیایی - شرقی مآب - می شود!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺انترش ماییم و ناسیونالیسمش آنها!
بیش از سی سال از سقوط اتحاد جماهیر شوروی و پایان سیاست خارجی " انترناسیونالیسم سوسیالیستی" اش می گذرد.
در طول حیات هفتاد سالەی این دولت، بسیاری از روشنفکران و جریان های سیاسی در ایران و جهان به مبلغان بی اجر و مواجب سیاست آن تبدیل شده بودند.
اینان با انکار الزامات دولت - ملت در عصر مدرن مدعی بودند که سیاست روسیه مبتنی بر مصالح ملت های جهان سوم و خلق های رزمنده در مسیر انقلاب جهانی است.
هرچه برای این جماعت کور و کر توضیح داده می شد که سیاست خارجی هر کشور برآیند منافع ملی آنست و در جهان متشکل از دولت های ملی امکان پیگیری سیاستی بین الملل گرا وجود ندارد، کمتر به دخلشان می رفت.
هنگامی که شوروی کشوری را اشغال می کرد؛ مانند افغانستان و چکسلواکی، یا قیامی مردمی را به خاک و خون می کشید;؛ مانند لهستان و مجارستان، انترناسیونالیست های وطنی فورا به جواب آمده و بر مشروعیت آن پای می فشردند.
دهەها پس از آن سال ها، اکنون ترکیه نزد برخی امت گرایان مسلمان منزلتی مشابه یافته است.
اینان در هیات اردوغان، سرداری اسلام پناه یافته اند که محض رضای خدا در گوشه و اکناف خاورمیانه مداخله می کند.
درست مانند مورد رفقای حزبی، هیچ استدلالی در این جماعت کارگر نیست و همیشه حاضر و آمادەاند تا سیاست های داخلی و خارجی ترکیه را بر مبنای شرع مقدس توجیه و تفسیر نمایند.
اردوغان، ترامپی مسلمان است و رفیق فابریک ویکتور اوربان حاکم مجارستان.
اوربان هم با نتانیاهو روحی در دو کالبد است و همینک برای این مجرم جنگی در بوداپست فرش قرمز پهن کرده است.
فرضا اینها را بگویی و اضافه کنی که اردوغان برندی جهانی است در میان دولت های راست افراطی اقتدارگرا و پوپولیست، چه می گویند؟
می فرمایند: مسلمان است و قرآن می خواند!
اگر بگویی که خط مشی اساسی او بازگشت به سنت رژیم ترکان جوان در تلفیق اتحاد اسلام و پان ترکیسم است چه؟
پاسخ می دهند: این که بد نیست!
ظاهرا این فضیلت است که تبلیفات پان اسلامی ترکان جوان در چاپخانه های برلین طبع و توسط پلیس مخفی آلمان قیصری - متحد ترکیه در جنگ اول جهانی - در میان مسلمانان توزیع شود!
اینکه کار ترکان جوان در نهایت کارگر نیفتاد و انور و طلعت و جمال دودمان عثمانی را به باد دادند، هم هیچ اهمیتی ندارد!
مسالە خیلی ساده است! سیاست خارجی هر کشوری به خودش مربوط و تابع مصالح و منافع ملت آن است.
طبعا هرچه آن دولت دمکراتیک تر باشد، سیاست خارجی بازتابی از اراده و دیدگاه عمومی ملت آن خواهد بود.
عکس آن هم صادق است، در سیستم های اقتدارگرا سیاست خارجی معمولا متاثر از منافع نخبگان حاکم است.
یادش بخیر اول انقلاب ابوالحسن بنی صدر از فرط بیزاری از واژەی فریبندەی انترناسیونالیسم برای وصف سیاست روسیه می گفت:
آقا جان! مسالە روشن است. انترش ماییم و ناسیونالیسمش آنها، یعنی ما مانند میمون دنبالشان افتادەایم!
سی سال قبل از بنی صدر، صادق چوبک همین تمثیل را در قالب داستانی معروف بکار برده بود: انتری که لوتیش مرده بود!
قصه این بود که انتری، میمون گردانش می میرد. وی آشفته و هراسان زنجیر پاره کرده و در کوچه و خیابان راه می افتد. اما سرانجام راه را پیدا نمی کند و در سرگشتگی اش گم می شود.
مراد چوبک روشنفکران حزبی بودند که زنجیر وابستگی به ایدئولوژی و باید و نباید حزب و برادر بزرگش را پاره می کنند.
اما آثار منفی عمری تعبد، راه تعقل را سد و حیران و ویران بر جایشان می گذارد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺ترکیه و سنبەی پرزور اسرائیل
اسرائیل امشب سوریه را شخم زد. جنگنده های این رژیم به اهدافی در دمشق، حما، حمص، تدمر حمله و پایگاه های هوایی و مراکز نظامی را بمباران کردند.
پیام واضح است: پس از سقوط اسد و خروج ایران از سوریه، ترکیه حق ندارد جای آن را پر کند. تل آویو دقیقا جاهایی را زده که قرار است محل پایگاه های نظامی احتمالی ترکیه باشند.
تجاوز امشب چالشی مستقیم علیه اردوغان است. ظاهرا نتانیاهو تصمیم گرفته که قبل از آنکه ترکیه جایش را گرم کند، از سوریه اخراجش نماید.
نوع پاسخ اردوغان به این مبارزه طلبی عریان، مهم و سرنوشت ساز است.
آیا با استقرار سیستم های پدافندی به حاکمیت بلامنازع اسرائیل بر آسمان شام خاتمه می دهد؟
یا اینکه از ارادەی لازم برای درگیری با اسرائیل برخوردار نیست؟
سوابق وی در این زمینه حاکی از صحت فرضیەی دوم است. پانزده سال پیش هنگام کشته شدن نه امدادگر کشتی آوی مرمره بدست کماندوهای اسرائیلی، وی واکنشی ضعیف نشان داد.
این بار هم احتمالا تاریخ تکرار و ترکیه با دیدن سنبەی پر زور طرف عقب می نشیند.
حملات شدید اسرائیل به سوریه در کنار بمباران های مداوم غزه و لبنان و تهدید علیه ایران به روشنی حاکی از تحول در دکترین امنیتی آن پس از هفت اکتبر است.
این اسرائیل، همان اسرائیل سابق نیست که می کوشید هر ضربه ای را با واکنشی صد مرتبه شدیدتر پاسخ دهد و ارزش افزودەی آن را خرج تقویت بازدارندگی خود نماید.
تل آویو اکنون با تعریفی جدید از جنگ پیش دستانه، پیشاپیش به تهدیدات احتمالی و نه حتی لزوما فوری حمله و ابتدا به ساکن دکترین ضاحیه را در آنها پیاده می نماید.
با تضعیف محور مقاومت در ماه های اخیر، گفته می شد که ارتش ترکیه به عنوان یک نیروی نظامی قوی و بزرگ ترین ارتش ناتو، به رقیب جدید اسرائیل تبدیل خواهد شد.
اما آنچه در سه ماه گذشته دیده شده، احتیاط و انفعال محرز آن بوده است.
جلوی چشم اردوغان، نتانیاهو سوریه را به بدترین شکل ممکن خلع سلاح کرد و وی دم برنیاورد.
اکنون هم رسما به ترکیه هشدار می دهد که پا را از گلیمش درازتر نکند.
اردوغان از چه می ترسد؟
احتمالا بیشترین بیم وی از اتحاد نظامی در حال شکل گیری میان اسرائیل، یونان و قبرس است.
در جهان کنونی که نظام بین المللی در حال گذار است و امکان سقوط بازیگران در سیاهچاله های امنیتی کم نیست، هراس از دست دادن قبرس شمالی، یک فوبیای واقعی است.
با این اوصاف می توان گفت دست کم تا مدتی اسرائیل تنها قدرت منطقەای خاورمیانه خواهد بود.
البته تبعات این شکست برای اردوغان دردناک است. غیر از یک باخت ژئوپولتیک بزرگ در سوریه، به لحاظ ایدئولوژیک هم در مخمصه قرار می گیرد.
در داخل به جهت سرکوب اپوزیسیون و رفتن به سمت دیکتاتوری، بیش از گذشته محتاج یک دستور کار ستیزه جویانەی خارجی و دمیدن در تنور ملی گرایی است.
در خارج هم محبوبیت وی در منطقه و جهان اسلام تحت الشعاع رنگ باختن انگاره های امت گرایانه اش قرار می گیرد.
اسرائیل دارد هر دو کارت را از دستش خارج می کند.
صد البته خود اردوغان یکی از سازندگان جهان ناامن کنونی است که اکنون دامن خودش را گرفته است.
جهانی که رعایت نیم بند قوانین و کنوانسیون های بین المللی و حق حاکمیت کشورها زائل و نوعی رئالیسم خشن مبتنی بر قدرت جای آن را می گیرد.
گویی نظم بین المللی پس از جنگ جهانی دوم یکسره فراموش و با شتاب به قرن نوزده و عصر استعمار باز می گردیم.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺این دو زن چه می گفتند؟ (1)
به سخنان این دو زن تهرانی پس از رفراندوم 12 فروردین توجه کنید!
یکی به جمهوری اسلامی رای داده و دیگری هم نه؛ اما هر دو نگران صیانت از حقوق فردی در نظام جدید هستند.
اینان بدون داشتن آشنایی عمیق با فلسفەی سیاسی لزوم توجه به حقوق شهروندی تثبیت شده را گوشزد می کنند.
46 سال قبل که رفراندوم جمهوری اسلامی برگزار شد، در میان نیروهای اجتماعی و سیاسی اجماع فراگیری بر سر هنجارمندی ایدەی دمکراسی بە عنوان مبنای حکومت وجود نداشت.
جمهوری اسلامی پس از سه گذار دمکراتیک مهم و سرنوشت ساز در اروپا روی کار آمد که البته از دیدەی انقلابیون ایران پنهان ماند.
اسپانیا، پرتغال و یونان کە مدتها تحت حکومت حکومت های نظامی مورد حمایت کلیسا بودند، تازە لنگ لنگان راه خود را به سوی دمکراسی لیبرال آغاز کردە بودند.
واژەی لیبرالیسم اما در ایران انقلابی منحوس بود و کمتر توجه می شد که بدون لیبرالیسم چگونه می توان یک دمکراسی راستین ساخت.
مهم تر از این چگونه از آن در برابر استبداد اکثریت، وسوسەی سیاستمداران مردم انگیز و نیروها و نهادهای ایستاده بر بالای رای مردم صیانت نمود؟
در بهترین حالت پدران بنیادگذار دنبال یک دمکراسی غیرلیبرال بودند. اسلام فقاهتی می بایست جای ایده هایی چون تفکیک قوا، آزادی و اختیار انسان و دادگستری خودبسنده - تضمین های اصلی اندیشەی لیبرال جهت جلوگیری از تعدی دولت به حقوق فرد و اقلیت ها - را بگیرد.
تردیدی نیست کە رفراندومی که با اکثریت مطلق آرا طی آن جمهوری اسلامی پسند شد، صد در صد دمکراتیک بود.
اما دمکراسی بدون حقوق. دلهرەی کردها و اهل سنت و برخی از زنان هم دقیقا به این علت بود که مبادا مغلوب اکثریتی شوند که در آن زمان به طور گسترده سیاست های حکومت را تایید می کرد.
صد البته گسیختن پیوند دمکراسی و لیبرالیسم به عنوان لازم و ملزوم هم، همیشه خطر مسخ تدریجی دمکراسی و برآمدن اقتدارگرایی را به دنبال دارد.
برای ایضاح بهتر مطلب مثالی می زنم.
در روزهای اخیر ترکیه و فرانسه شاهد حذف سیاسی/قضایی دو رهبر اپوزیسیون بودند.
اردوغان رقیب اصلی اش اکرم امام اوغلو را حذف کرد تا با خیال راحت برای بار چندم در منصبش بماند.
اگر ترکیه یک دمکراسی لیبرال بود و قوەی قضائیه پوک نشده بود، حتما دادگاهی عالی در برابر این تصمیم پریزیدنت اردوغان می ایستاد و نمی گذاشت شهردار استانبول از حقوق مسلمش محروم شود.
اما چنین نشد. چون هیچ نهاد مستقل و موثری نمانده بود که در برابر اقتدارگرایی حاکم ایستادگی کند. چە هر بار اردوغان با حذف و بی اثر کردن یک نهاد سیاسی، زمینەی پیروزی خود را فراهم کردە است.
در ظاهر انتخابات وجود دارد، نتایج هم با دقت و درصدهای اعشاری بیان می شود، اما شرایط برگزاری آن عادلانه نیست. سیری که در دو دهەی گذشته دمکراسی نوپای ترکیه طی کرده به این شرح است:
از لیبرال دمکراسی نیم بند به دمکراسی بدون حقوق، سپس به نادمکراسی انتخاباتی و سرانجام اقتدارگرایی.
همزمان با این تحول، در فرانسه مارین لوپن رهبر حزب افراطی اجتماع ملی به جرم اختلاس از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری 2027 باز ماند.
خانم لوپن در راس یک جریان نژادپرست، ضد مهاجرت و اسلام ستیز افراطی قرار دارد که هیچ فرصتی را برای تبدیل شهروندان به خودی و غیر خودی از دست نمی دهد.
وی رابطەی نزدیکی با ترامپ، اوربان، پوتین و نتانیاهو دارد.
در واکنش به محرومیت وی، دولت روسیه که آشکار و پنهان از حذف امام اوغلو حمایت کرده، بیانیه ای صریح صادر کرد.
سخنگوی پوتین ضمن تقبیح محکومیت لوپن، این ماجرا را نشانەی دیگری از فرسایش و ورشکستگی لیبرال دمکراسی نامید.
روشن است که روسیه راه و رسم حکومت داری خود را دمکراسی اما غیرلیبرال می داند.
همان سبک و سیاقی که اردوغان و اوربان و مودی اتخاذ کردەاند و ترامپ و بی بی هم با اشتیاق از آنها می آموزند.
ممکن است پرسیده شود که تفاوت این دو حذف در چیست؟
امام اوغلو آخرین سنگر مقاومت در برابر سقوط ترکیه به ورطەی دیکتاتوری و وداع با دمکراسی بود.
در حالی که لوپن آشکارا در پی حذف نظام حقوق و حاکمیت قانون است. تفاوت لوپن و اردوغان و پوتین با فاشیست های دهەی سی، صرفا در پذیرش سطحی از انتخابات و دمکراسی با حذف نظارت ها و کنترل های نهادی است.
برای روشن شدن پیامدهای ستیز دمکراسی و لیبرالیسم مثالی می زنم.
در سال 2009 یک سوئیسی ترک تبار می خواست با بودجەی شحصی منارەای کوچک بر روی مرکزی فرهنگی قرار دهد.
مردم محلی به سرعت توسط احزاب و جریانات دست راستی تحریک شدند و با ایدەی او مخالفت کردند.
آنها می گفتند که مناره نمادی اسلامی است و هویت فرهنگی شهر را تهدید می کند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺لاریجانی و بازی جوجه!
صحبت های امشب علی لاریجانی در تلویزیون نشان داد که بر خلاف گمانه زنی ها در زمان کنونی هیچ مذاکرەای چه مستقیم و چه غیر مستقیم میان ایران و آمریکا وجود ندارد.
آنچه که عیان است این است که طرفبن از طریق رسانه ها در حال نوعی گفتگو با چاشنی تهدید علیه یکدیگر هستند.
هدف اصلی هم ظاهرا استمزاج و ارزیابی طرف مقابل است تا از میزان آمادگی آن برای ورود به یک گفتگوی جدی مطمئن شوند.
اشکال کار این جاست که این خط و نشان کشیدن ها در یک زمان بسیار کوتاه و بل فشرده و در بستر بی اعتمادی مفرط انجام می شود.
آستانەی گریز هستەای ایران به چند هفته و شاید چند روز رسیده است. در طرف دیگر آمریکا ضرب الاجلی دو ماهه برای ایران تعیین کرده که به سرعت در حال اتمام است.
مهلت منقضی شدن مکانیسم ماشه هم تنها شش ماه است.
مسالەی اصلی این است که پیوست اعمالی سیاست اعلامی پیشگفته چیست؟ آیا این دو سباست بر هم منطبقند و یا سمت و سوهایی جدا دارند؟
کسی به طور قطع جواب این سوال را نمی داند و بازی پیش بینی به سهولت گذشته نیست.
دستکم صعوبت آن به اندازەی روانکاوی عمیق شخص ترامپ است.
مسلم است که;
هر دو طرف جنگ نمی خواهند اما روشن است که تمایل ایران در این زمینه شدیدتر و واضح تر است.
هر دو طرف خواهان توافق اند، اما با تفاسیر متفاوت و حتی جهان بینی و ابزارهای مفهومی کاملا متضاد.
ایران طالب توافقی محدود است، اما آمریکا به نسخەای نزدیک به تسلیم می اندیشد.
این تبصره را هم باید افزود که گرچه ترامپ به دلایل روان شناختی و ذوقی مشتاق توافق است، اما تیم او و متحدان اسرائیلی اش اهداف بلندپروازانەتری در سر می پرورانند.
این وضعیت امکان تصادم را بیشتر می کند.
فایننشال تایمز آن را به بازی جوجه تشبیه کرده است:
دو راننده به سمت هم در یک امتداد با سرعت زیاد حرکت میکنند و یکی باید از مسیر خارج شود وگرنه هر دو با هم برخورد و کشته میشوند. در حالتی که یکی از رانندهها خود را از مسیر خارج کند، آن راننده بازنده است و او را به خاطر ترسو بودن «جوجه» خطاب میکنند؛ و رانندهای که در مسیر باقیمانده بود برنده اعلام میشود.
بدترین حالت این است که هیچ کدام از جاده خارج نشوند و بهترین حالت هم زمانی اتفاق می افتد که هر دو همزمان متوقف شوند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺پاسخ ایران به نامەی ترامپ
سرانجام ایران دو هفته پس از دریافت نامەی ترامپ از طریق " پیام رسان های خارجی " پاسخ آن را داد.
می گویند سیاست خارجی ادامەی سیاست داخلی است، اما دستکم در این مورد اینطور نبود. در داخل "پیام رسان های خارجی" سرکوب و فیلتر می شوند تا فضایی بدون رقابت در اختیار نرم افزارهای مجازی داخلی قرار گیرد.
اما در سیاست خارجی، این کشورهای عمان، عراق، قطر و امارات هستند که به تناوب از مزایای انسداد روابط خارجی ایران بهره می برند!
رمزگشایی از محتوای پاسخ ایران محتاج تقلای چندانی نیست.
از لابلای متن و میان سطور سخنان مقامات ایران در روزهای اخیر و نیز مراسم امروز روز قدس، می توان حدس زد که ایران پیشنهاد ترامپ را به صورت کلی رد کرده است.
در عین حال باب گفتگو را به صورت کامل نبسته و امیدوار است که بر سر یک دستور کار تعدیل شده و محدود به مسالەی هستەای به مذاکره بپردازد.
استراتژی طرف ایرانی در حال حاضر بر ارزیابی اهداف واقعی آمریکایی ها استوار است؛ تهدیدات تیم ترامپ در روی آوردن به گزینەی نظامی چقدر جدی است؟
آیا دولت جدید آمریکا دنبال رژیم چنج است یا مهار به اصطلاح بلندپروازی های هسته ای و منطقە ای ایران؟
آمریکا در راستای برنامه های مذکور تا کجا پیش می رود و پویایی های منتج از شتاب و بی صبری ترامپ برای حل مسالەی ایران چه نقشی خواهد داشت؟
محاسبات دولت ایران بر مبنای بی اعتمادی کامل به طرف مقابل مبتنی است و بر این اساس به هیچ وجه آمادگی گفتگویی فراگیر را با آن ندارد.
پاشنەی آشیل این رویکرد البته مسالەی زمان است و طرف مقابل هم با درک کاهش تاب آوری اقتصادی ایران در حال بازی با کارت آن است.
به صورت مشخص ایران با دو مهلت دو ماهه و شش ماهه متداخل روبروست. اولی مهلت تعیین شده از سوی ترامپ است و دومی فرصت باقیمانده جهت منقضی شدن برجام و فعال شدن مکانیسم ماشه.
لحن مقامات ایرانی در مراسم امروز و رزمایش های برگزار شده در روزهای اخیر نشان از آن داشت که تهران احتمال دست درازی نظامی را منتفی نمی داند.
در متطقه هم تحرکات نظامی به سطح بی سابقه ای رسیده است.
ایران برخی از مهم ترین اهرم های بازدارندگی خود در منطقه را از دست داده و در مقابل تهاجمی احتمالی، تنهاتر از گذشته است.
از چهار پایتخت تحت نفوذ ایران، بیروت و دمشق به نحوی از دست رفته اند و دست بر قضا صنعا امروز و مصادف با روز قدس تحت شدیدترین بمباران های آمریکا قرار داشت.
بمباران بی سابقەی یمن هم نوعی نشان دادن ضرب شست به ایران است و هم اقدامی جدی جهت تضعیف یکی از پایگاه های باقیماندەی محور مقاومت.
می ماند بغداد که اتفاقا انحلال حشد شعبی یکی از خواسته های نامەی ترامپ بوده و ایران امروز از زبان سفیرش در بغداد با آن مخالفت کرد.
مخلص کلام اینکه تهران کوشید با پاسخ مکتوب به نامەی نه چندان دیپلماتیک ترامپ، نگذارد روزنەی دیپلماسی به صورت کامل بسته شود.
هنوز معلوم نیست با اتفاقات امروز روند تحولات به سمت توافق می رود یا درگیری نظامی؟
از فحوای کلام مقامات ایرانی معلوم است که گزینەی دوم را جدی گرفته و می کوشند با بالا بردن هزینەی آن و تهدید کشورهای همسایه به درگیر شدن در تبعات آن، سایەی آن را دورتر کنند.
مطلوب تهران در نهایت رسیدن به یک توافق محدود هستەای با واشنگتن در ازای برخی معافیت های نفتی است.
ایران برای این مقصود روی شخصیت خودشیفتەی رئیس جمهور آمریکا و برخی پیام های متناقض میان همکارانش حساب کرده است.
در مقابل ویژگی های روان شناختی ناشکیبا و نفرت از ایران ترامپ هم وجود دارد که به علت صمیمیت بیش از حد با نتانیاهو ظرفیت فعال شدن دارند.
احنمالا متغیر کلیدی برای تعیین سمت و سوی نهایی این بازی، همین امر است: روان شناسی خاص ترامپ و اینکه در نهایت چه کسی قاپ او را می دزدد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺ارومیه و قطب جنوب و نهج البلاغه!
علیرغم تکذیب دفتر معاون پارلمانی رئیس جمهور، معلوم شد که دبیری معاون پزشکیان هم اکنون در سفر تفریحی قطب جنوب به سر می برد.
ظاهرا در شش ماهی که دولت وفاق بر سر کار است، ایشان چهار بار هم جهت امورات شخصی به اروپا رفته است.
جای تردید نیست که دکتر دبیری که فردی ثروتمند است با هزینەی شخصی به این سفرهای گران قیمت رفته و دستکم از این بابت قصوری متوجه وی نیست.
اما این نقد متوجه پزشکیان است که انتصاب همشهریان مرفه و " ناساده زیست" چقدر با آموزەهای اخلاقی نهج البلاغه همخوان است؟
آیا اینگونه انتصاب ها که بر اساس رفافت و همکاری و آشنایی قبلی صورت می گیرند، با شعار شایسته گزینی رئیس جمهور در ایام انتخابات همخوانی دارد؟
آیا رئیس جمهور محترم می داند که معاون ایشان که اکنون در آن سر دنیا در حال استراحت و تفریحند، با مداخله در روند انتصاب استاندار آذربایجان غربی مانع انتخاب گزینه های ملی اندیش و توانمند و خالی از نگاه های فروملی شد؟
آیا نمی داند که این مداخلە رویەی مستحسن دولت رئیسی و دولت دوم روحانی در این باره را نقض کرد؟
چرا رئیس جمهوری که با نقد رادیکال رویه های ناسالم جاری روی کار آمده، باید اجازه دهد که سرانجام رهیافت متعارف " بده بستان " و تعارض منافع مدیران، تکلیف استان حساس زادگاهش را تعیین کند؟
چرا شخصیتی سالم و صادق مانند رئیس جمهور تحت تاثیر لابی های ناسالم - ترکیبی از منافع مالی و قوم گرایی - به قول قبلی خودش در حفظ مدیر قبلی استان که کارنامه اش موفق بود، وفادار نماند؟
مگر پزشکیان بهتر از هر کس اینجا را نمی شناسد و نمی داند که ایرانی کوچک است و مورد طمع بیگانگان و بدخواهان و بالاخص در این شرایط خطیر باید بیشتر مسئولانه عمل کرد؟
آقای پزشکیان با این گزینه ها می خواهد هر استاندار را رئیس جمهور استان متبوعش کند؟
با این اوضاع اتفاقا معلوم شد که نیاز ارومیه و استان نه خودگردانی کذایی مزبور، بلکه مدیریت مستقیم و بلاواسطه از سوی مرکز کشور است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺ترکیه؛ نفر بعدی کیست؟
با برکناری و بازداشت امام اوغلو، اوضاع ترکیه به سرعت شبیه این سرودەی مارتین نیمولر می شود. کشیش پروتستان ضد نازیسم که سال های هیتلر را با رنج بسیار زیست.
این شعر، الگوی آشنای رژیم های استبدادی برای تسخیر گام به گام قدرت سیاسی است.
در ترکیە اول سراغ کردها آمدند، بعد جنبش خدمت گولن و اینک کمالیست ها و در پایان احتمالا یاران سابق اردوغان و پدران بنیادگذار عدالت و توسعه.
حذف چهره های کلیدی اپوزیسیون و رقبای انتخاباتی اردوغان با صلاح الدین دمیرتاش شروع شد و به امام اوغلو رسید. نفر بعدی احتمالا منصور یاواش شهردار آنکارا خواهد بود.
حزب حرکت ملی باغچه لی هم که نقش شریکی کوچک و فرومایه را بازی می کند، شاید نفر آخر خواهد بود.
در پایان یک جمهوری تک نفره شکل می گیرد که اگر رخدادی ناگهانی پیش نیاید بلال پسر اردوغان یا دامادش سلجوق بیرقدار وارث آن خواهند شد.
بازداشت و برکناری شهردار استانبول و دهها روزنامه نگار و سیاستمدار، چیزی از کودتای نظامی کم ندارد.
یک کودتای پست مدرن که انحراف ترکیه از مسیر دمکراسی و بازگشت به سنت قدیمی کودتاهای متناوب را خاطر نشان می سازد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺روز جهانی مبارزه با نژادپرستی و روز تاریک ارومیه
شنبه دوم فروردین که روز تاریک ارومیه رقم خورد، از قضا مصادف با روز جهانی مبارزه علیه نژادپرستی بود.
در حالیکه در ارومیه اقلیتی علیه همشهریان خود نفرت پراکنی می کردند، دهها هزار نفر در خیابان های اروپا به خیابان آمده بودند تا به نکوهش نژادپرستی، اسلام هراسی و راست افراطی و سیاست های ترامپ بپردازند.
بدون شک این تناقض در شب های مبارک قدر، قدری نیک برای ارومیه نبود.
اما آنچه باعث امیدواری می شود، بازتاب گستردەی حرمت شکنی دیروز و محکومیت یکپارچەی آن از سوی آحاد ملت ایران و همەی طیف های سیاسی است.
آنچه دیروز از پرده برون افتاد، همانی است که در چهل سال گذشته باعث تفرقه و عقب ماندگی این استان بالقوه برخوردار و زیبا شده است.
این امیدواری وجود دارد که عقلای قوم و متولیان امر در مرکز کشور این بار تدبیری عاجل بیندیشند و مانع سوء استفادەی بیشتر بیگانگان و بدخواهان شوند.
ارومیه نه ترکستان است و نه کردستان، بخشی از ایران است و ملک مشاع همەی ایرانیان.
به جرات می گویم که اکثریت قریب به اتفاق مردم شریف ترک به عنوان بزرگ ترین گروه جمعیتی ساکن شهر از آنچه دیروز اتفاق افتاده، ناراضی و دلخورند.
کردهای ارومیه هم با سعەی صدر و تسامح از کنار موضوع گذشته و خوشبختانه کوچک ترین خللی در همزیستی و برادری و دوستی دیرینەی این دو قوم رخ نداده است.
تاریخ پرفراز و نشیب و سرشار از تساهل و مدارای ارومیه هم آنقدر روزهای روشن و افتخار آمیز دارد که به راحتی این نقطەی تاریک را بپوشاند.
حتی این جمعیت برافروخته هم بی آنکه خود بدانند، آلت دست کاسبان سیاسی و رانت خوارانی شده بود که نانشان را از افراط گری و تفرقه می خورند.
ارومیه هیچگاه میانه ای با فضاهای تند و قومی این چنینی نداشته است.
تاریخ را باید خواند و از آن درس گرفت. اما نباید در دام مغالطه و ایدئولوژیک کردن آن افتاد.
صد سال قبل برخی به دیترویت آمریکا، ارومیەی غرب می گفتند. کنایەای بە کثرت آشوری های مهاجرت کرده از ایران به این منطقەی آمریکا.
در سده های میانی بارها سلسله های کرد زمام امور را در این شهر بدست داشته اند.
در دوران معاصر هم که وضعیتی متفاوت با گذشته پیش آمده.
آنچه که مهم است تنوع فرهنگی پیوستەی این شهر در بستر ایرانیت بوده است.
اکنون هم تنها راه چاره بازگشت به ایرانیت بر مبنای حقوق شهروندی برابر است.
در طول سال های گذشته بارها دلسوزان متعدد در مرکز و منطقه، ضرورت مشارکت کردها را در حیات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی استان گوشزد و نسبت به خطرات در حاشیه ماندن نیمی از جمعیت استان هشدار داده اند.
متاسفانه این توصیەی مشفقانە کمتر شنیدە شدە و اگر اقدام نیکی هم صورت گرفته از سوی کاسبان تفرقه و دولت در سایه تحریف و تجمید شده است.
فساد اقتصادی مهار نشدە در برخی مناطق و استان ها راحت با تندروی های سیاسی و هویت طلبی های افراطی گره می خورد و به وفاق ملی و همبستگی اجتماعی آسیب می رساند.
بررسی کارنامەی ناکام دولت اول روحانی در استان از این منظر الگویی قابل تامل بدست می دهد.
لازم است هم دوستان کرد و هم برادران ترک بدانند که با رهیافت های رهزن ناسیونالیستی نمی توان به توسعەی استان پرداخت و وحدت و هم آوایی آن را پاس داشت.
تاکید افراطی روی مولفه های قومی - چه کردی و چه ترکی - به ناکجاآبادی ختم می شود که حوادث اخیر گوشەی کوچکی از آن بود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺نتانیاهو و اردوغان؛ حکایت دوقلوهای همسان!
نتانیاهو رئیس شین بت را برکنار کرد. دیوان عالی اسرائیل این حکم را که با مخالفت عمومی روبرو شد، مخالف قانون تشخیص داد و موقتا آن را تعلیق نمود.
حکم جنجالی نتانیاهو تنها دو روز پس از بازداشت شهردار استانبول توسط دولت اردوغان صادر شد.
هیچ پیوندی میان این دو اقدام وجود ندارد. اما زمینه و انگیزەی هر دو یکسان است و بصیرت ناشی از شباهت آنها به الگوشناسی رژیم های اقتدارگرای انتخاباتی کمک می کند.
هر دو دولت ترکیه و اسرائیل که از قضا در سال های اخیر به قدرت های منطقەای خاورمیانه بدل شده اند، در قیاس با همسایگان خود، از سازوکارهای سیاسی به نسبت دمکراتیک تری برخوردار هستند.
نکتەی اصلی این جاست که در هر دو، روند دمکراتیک در حال اضمحلال است.
این زوال بخشی از یک روند جهانی است که پسرفت دمکراسی نام دارد. در آن حاکمیت قانون به سود شخصی سازی حکمرانی، تضعیف نهادهای دمکراتیک و رشد ایدئولوژی های راست ناسیونالیستی و مذهبی تضعیف می شود.
هم بنیامین نتانیاهو و هم اردوغان بیش از دو دهه است که در راس قدرتند و ساز و کارها را به گونه ای طراحی کرده اند که هرگز از نردبان قدرت پایین نیایند.
هر دو در مواقع مقتضی از سیاست خارجی تهاجمی و عملیات های جنگی برای بقای خود بهره می برند.
همین چند روز پبش نتانیاهو از هراس رسیدگی به پرونده های شخصی و نیز تحقیق دربارەی شکست هفت اکتبر، عملیات نسل کشی در غزه را از سر گرفت.
اردوغان هم بارها هنگام انتخابات کردها را در سوریه و عراق هدف حمله قرار دادهاست.
هر دو در راس ائتلافی از احزاب مذهبی و ملی گرای افراطی قرار دارند و جزو سیاستمداران پوپولیست محسوب می شوند.
هر دو جهت غلبه بر کاستی های مشروعیت سیاسی در داخل، از یک سیاست خارجی امپریالیستی بهره می برند که ویژگی اصلی آن داشتن دست دراز در منطقه و قائل نبودن به مرزهای ملی موجود و داشتن داعیه های تمدنی است.
ویژگی اساسی کسانی چون پوتین، شی، مودی و صد البته ترامپ که الگوی آرمانی آن است.
کنش و رزومەی هر دو دولت در قیاس با تهدیدهای مخالفان به برساختن نوعی دکترین امنیتی جدید انجامیده که در قیاس با الگوهای جهان معاصر بی سابقه به نظر می رسد.
هدف قراردادن جمعیت غیر نظامی، کوچاندن اجباری جمعیت، نابودی خدمات اساسی نظیر آب و برق و اشغال سرزمینی نامحدود ویژگی های اصلی این رهیافت است.
در واقع نوعی بازگشت به سنت های ماقبل مدرن به مدد فن آوری های عصر پسامدرن است.
هم اردوغان و هم نتانیاهو به سوء استفاده از قدرت، داشتن فساد مالی و نقض استقلال نهاد قضایی متهمند.
نتانیاهو به این دلیل رئیس شاباک را برکنار کرد که دنبال تحقیق دربارەی یک پروندەی فساد با محوریت اطرافیان بی بی و دولت قطر بود.
اساسا بخشی از انگیزەی وی برای بقای مادام العمر در قدرت به هراسش از محاکمه اش بر اثر پرونده های متعدد فساد بر می گردد.
این امر در مورد اردوغان و اطرافیانش هم صادق است. یک ربع قرن حضور در قدرت آنها را به مزایای آن معتاد کرده و از هراس برملا شدن موارد متعدد فساد، آمادگی تحویل قدرت را ندارند.
صد البته فساد مالی یکی از ویژگی های دولت های اقتدارگرای نوین است.
به گونه ای که برخی ناظران این دولت ها را کلپتوکراسی یا دزد سالار می نامند. فرض بر این است که فساد مالی جای ایدئولوژی در قرن گذشته را گرفته و پویایی آن محرک اصلی سیاست خارجی تهاجمی و ناسیونالیستی است.
به این فهرست می توان موارد بیش تری افزود. اما هدف بیشتر اشاره به رفتار همزمان و همسان شان در حذف رقبای سیاسی بود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺ترکیه در مسیر استبداد کامل
بیست سال پیش به مخیلەی کسی خطور نمی کرد که روزی زمامداری اسلام گرا روی کار بیاید و رهبر حزب کمال آتاترک را به اتهام همکاری با پ.ک،ک و قندیل روانەی زندان سازد.
این اتفاق امروز افتاد و اکرم امام اوغلو وارث سیاسی آتاترک و به احتمال قوی رهبر آتی ترکیه راهی محبس شد.
تحلیل گران به درستی بازداشت های امروز را سیاسی و قسمی کودتا علیه قانون اساسی توصیف کردەاند.
اکرم امام اوغلو شهردار استانبول یک رقیب سیاسی جدی برای اردوغان است که با چالش هایی از قبیل زوال محبوبیت و رکود و تورم اقتصادی مزمن روبروست.
آقای امام اوغلی نامزد حزب جمهوری خواه خلق در انتخابات ریاست جمهوری است و شکست دادنش برای اردوغان کاری ساده نیست.
حزب حاکم ترکیه با کودتای امروز در قلب سیاسی و اقتصادی کشور، رسما به بزرگ ترین حزب اپوزیسیون اعلام جنگ داد.
روند سرکوب عریان اپوزیسیون که با حذف و منزوی سازی حزب کردی دم پارتی آغاز شده بود، با این اقدام وارد مرحلەای تازه شد.
چندین سال است که با رشد استبداد اردوغان دیگر ترکیه نه تنها یک دمکراسی معیوب تلقی نمی شود، بلکه در عداد حکومت های اقتدارگرا قرار گرفته است.
با این وجود هم هنوز چند پله از روسیه بالاتر قرار داشت که دمکراسی به کلی در آن مرده است.
با حوادث امروز اردوغان نشان داد که کاملا به راه پوتین می رود.
پوتین در سال های 2015 و 2023 به ترتیب جدی ترین رقیبان سیاسی اش بوریس نمتسوف و آلکسی ناوالنی را به قتل رساند و انتخابات ریاست جمهوری را به تانگویی تک نفره تبدیل کرد.
از امروز ترکیه به دولتی شبیه روسیه بدل شده و دستگاه قضایی و نهاد انتخابات کاملا بی اعتبار شده اند.
می توان حدس زد که،روند ادعایی صلح با کردها هم تلاشی برای یارگیری به مقصود مادام العمر کردن حکمرانی اردوغان است.
پشتیبانی شرمگینانه ی حزب افراطی حرکت ملی از کودتای امروز به نحوی موید این ادعاست.
طنز ماجرا این جاست که اردوغان خود با نردبان دمکراسی بالا آمد. اما در دو دهەی گذشته تا توانسته به دستکاری در ساختارهای سیاسی و نهادهای قانونی پرداخته تا امکان شکست خود را به حداقل برساند.
اقدام امروز اما شبیه آن است که کلا به نردبان مذکور لگد بزند و قاعدەی بازی را عوض نماید.
حزب کردها با صدایی بلند اتفاقات امروز را محکوم کرده و خواهان پایان روند کودتا علیه نهادهای سیاسی شده است.
زمانی تصور می شد از رهگذر قسمی هم اتحاد تاکتیکی میان کردها و اسلام گرایان می توان به مصاف ارتش سکولار و مداخله گر ترکیه رفت و دمکراسی را از کمند استبداد سکولار کمالیستی نجات داد.
ظاهرا امروز باید به خلاف این معادله اندیشید. کردها و کمالیست ها در یک جبهه و اسلام گرایان و پان ترک ها هم در جبهەای دیگر قرار گرفته اند و ارتش و دستگاه قضایی هم بازیچه های دست سلطانند.
به زبان دیگر حزب حاکم جای ارتش کودتاگر سابق را گرفته است.
گویی روح اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست در کالبد ترکیەی امروز حلول کردە:
زمانی که طرفداران خلیفه، ترک های جوان اتحاد و ترقی و کردهای هوادار خودمختاری در یک محیط بین المللی سیال و پویا به مصاف هم می رفتند که ناگهان سر و کلەی مصطفی کمال هم پیدا شد.
روزهای خوبی در انتظار آنکارا نیست و ترکیه در حال طی کردن سیری قهقرایی است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺امروز در مسقط چه گذشت؟
خیلی ها می پرسند که مذاکرات امروز چطور بود؟
وقتی از درون اطاق های بسته خبر نداریم ناچار باید از روی اظهارات طرفین گمانه زنی نماییم.
در کنار ابراز خوش بینی محتاطانەی ایران، بیانیەی کاخ سفید به نحوی افراطی امیدوار کننده بود.
واشنگتن این دور از گفتگوها را بسیار مثبت و سازنده خواند.
قید "بسیار " البته شک برانگیز و تا اندازه ای غیر حرفه ای است، آیا پیشرفت بزرگی بدست آمده یا پای خبط رسانه ای در میان است؟ با اینکه به لاقیدی مرسوم تیم ترامپ در سخن پراکنی بر می گردد.
آنچه به تردیدها دامن می زند، شنیدن اظهارات مشابه از سوی ترامپ بدون دستاوردهای عملی است.
مثلا در همین دو سه ماهی که بر سر کار آمده در چند پرونده مداخله کرده و هیچ کدام به صلح یا آتش بس پایدار منتهی نشده است.
بنگرید به وعده هایش برای برقراری یک شبەی صلح میان روسیه و اوکراین که عملا به " هیج " تبدیل شد.
یا ابتکارش جهت برقراری آتش بس در غزه و لبنان، که پس از مدتی وقفه در جنگ هر دو به مرحلەی فروپاشی رسیدند و جنگ از سر گرفته شد.
داستان ملاقات تماشایی و عاشقانه با کیم جونگ ایل در دورەی نخست ریاست جمهوری اش هم روشن است. تبی که زود سرد شد، در حالیکه دمای سیاست در شبه جزیره کره همچنان بالا و نزدیک نقطەی جوش است.
این سخن بدین معنا نیست که بدبینانه هیچ بختی برای توافق قائل نشد. ایران و آمریکا روی لبەی پرتگاە راه می روند و جایی برای اشتباه و فرصتی برای از دست دادن نمانده است.
با این وجود به طرزی دراماتیک در دو نقطەی متضاد قرار گرفته اند و رسیدن به نقطەی وسط آسان نیست.
بدتر از این، ایران دنبال بازی با کارت زمان و کش دادن گفتگوها مطابق منطق فنی آنهاست.
برعکس ترامپ خیلی عجله دارد و محتاج یک نمایش موفقیت است.
مضاف بر نیت و انگیزه و اهداف دو طرف، زمان به عنوان ظرف اصلی این پرونده تنگ، و پنجرەی دیپلماسی در حال بسته شدن است.
ایران در آستانەی تبدیل به قدرتی هسته ای است و کمتر از دو ماه برای آماده کردن مکانیسم ماشه مهلت مانده است.
این سخن بدین معناست که ایران و آمریکا نهایتا مهلتی شصت روزه جهت رسیدن به توافق دارند.
طبعا در این بازەی کوتاە نمی توان پروندەی چنین پیچیده و با ابعاد گوناگون را به سرمنزل مقصود رساند.
راه حل تهران برای این دشواره، توافقی موقت بر مبنای برجام است.
امری که ترامپ از آن گریزان است و اگر نبود، اساسا هفت سال قبل از برجام خارج نمی شد.
نکتەی دیگر این است که ترامپ تنها نیست و نتانیاهو و جناح تندرو دولت آمریکا به اصطلاح توافقات ناقص و ناقض منافع حداکثری اسرائیل را نمی پذیرند.
شاید سرنوشت این داستان به اتفاقات و متغیرهای غیر قابل پیش بینی و به ویژه خلق و خوی خاص ترامپ بستگی خواهد داشت.
ایران مایل است روی نیمەی تاجرماب و منفعت اندیش ترامپ کار کند و احیانا با مشوق های اقتصادی و سرمایه گذاری، سیاستش را از اسرائیل جدا نماید.
اسرائیل هم مصرانه در حال کار روی نیمەی دیوانە و خودشیفتەی رئیس جمهور آمریکاست.
در نهایت اما معلوم نیست ایران موفق می شود یا اسرائیل؟
پاسخ این پرسش ها در هفته ها و ماه های آینده روشن می شود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺نیم قرن قبل در ارومیه انتخابات چگونه بود؟
نتایج دور اول انتخابات مجلس شورای اسلامی در ارومیه در سال 1358 از لحاظ قومیت کاندیداها و درصد آرای آنها، کوچک ترین تفاوتی با دهەهای بعد و سالهای اخیر ندارد.
در دور اول انتخابات مجلس اول که با مشارکت آزادانەی احزاب و جریان های سیاسی در 24 اسفند 1358 برگزار شد، شش نفر واجد اکثریت آرا شدند و به دور دوم راه یافتند.
غلامرضا حسنی و سید علی اکبر قره باغی به ترتیب نفر اول و دوم و عبدالله سمیتقو و رحیم سیف قاضی؛ کاندیداهای حزب دمکرات کردستان با اختلافی ناچیز در ردەی بعدی قرار گرفتند.
علی حقیقت افشار و جعفر صمدی به ترتیب نامزدهای حزب جمهوری اسلامی و مجاهدین خلق ، پنجم و ششم شدند.
دور دوم در 19 اردیبهشت 1359 برگزار و به دلیل منع حضور کاندیداهای کرد، حسنی، قره باغی و حقیقت افشار به مجلس راه یافتند.
آمار فوق از این حیث حائز اهمیت است که بی پایه بودن هر تحول دموگرافیک قابل اعتنا در این حوزه، غیر از کوچ طبیعی از روستا به شهر را خاطرنشان می سازد.
هراس افکنی جمعیت شناختی بە عنوان عنصر اصلی گفتمان های راست افراطی پدیدەای کاملا جدید در ایران و جهان است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺ترامپ و پرده ای تازه از راهبرد دیوانه نمایی
سر درآوردن از زبان آشفته و پرتناقض ترامپ کار ساده ای نیست.
چرا ترامپ گفت: در حال مذاکرەی مستقیم با ایران هستیم. امری که ایران آن را تکذیب می کند.
ترامپ حوصلەی مذاکرات طولانی و فرسایشی از نوع برجام را ندارد و دنبال نتیجه گیری سریع است.
احتمالا گفتگوهایی غیر مستقیم در جریان است و ترامپ مایل است با افشای آن، ایران را برای سرعت بخشیدن به آن تحت فشار بگذارد.
دلیل دوم احتمالا تلاش او برای کسب مشروعیت سیاسی قبل از هر درگیری احتمالی است.
ترامپ امشب مشخصا کوشید که چهره ای صلح طلب از خود به نمایش بگذارد. تا در صورت شکست گفتگوها توجیه لازم را برای درگیری با ایران داشته باشد.
این بازی روانی احتمالا از قبل با نتانیاهو هماهنگ شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺از قطب جنوب تا اختلال دوقطبی!
نمایندەی بوکان که حوزەی انتخابیه اش یکی از محروم ترین مناطق کشور است، بمب اتم می خواهد. حسین شریعتمداری که راست یا دروغ، به قلم نظام ملقب است، در بحبوحەی تلاش برای توفیق دیپلماسی، وعدەی ترور ترامپ را می دهد.
شهرام دبیری پس از بازگشت از قطب جنوب، می گوید او بوده که با تدبیر داهیانه اش، کابینه را از سد ستبر جبهەی پایداری عبور دادە است.
سخت است که سیاست ایران را بر مبنای دوگانه های راست و چپ، اصلاح طلب و اصول گرا و تندرو و میانه رو توضیح داد.
بجای آن بهتر است از مفهومی روان پزشکی بنام اختلال دو قطبی استفاده کرد. سرگردانی میان اقطاب افسردگی و شیدایی، تندروی و کندروی و مسابقەی تملق و ریا و دروغ گویی.
دلربایی از هستەی سخت قدرت به هر قیمت و پشت کردن به منطق و عقلانیت و اخلاق و مصلحت سکەی رایج این روزگار است.
گرچه مسافر قطب به نام دبیری پیوند خورد، اما بسیارند کسانی که میان قطبین در نوسانند و قطب نمای سیاست و جهت گیری شان را بر مبنای منویات قدرت و مصلحت شخصی در پیروی از آن تنظیم می کنند.
هرچه تیغ نظارت استصوابی شورای نگهبان تیزتر می شود، بر تعداد آپاراتچیک های مجلس و دولت افزوده می شود.
آپارتچیک اصطلاحی روسی برای وصف کادرهای بالای حزب و دیوان سالاران عالی مقام است.
کسانی که هیچ خلاقیت و تلاشی به خرج نمی دهند و مسئولیت ناپذیرند، فقط روز را به شب می رسانند و وانمود می کنند که کار می کنند و دستگاه متبوعشان تعطیل نیست.
آپارتچیک ها دست از شعارهای انقلابی بر نمی دارند، اما با شامه ای تیز آن را مظنه و مطابق آخرین ذائقەی رئیس بلافصل شان بیان می کنند.
همانگونه که گفته شد، نتیجەی نظارت ها و حذف های ساختاری، نوعی ژنریک سازی مدیران و مسئولان و نمایندگان است.
همه سخنی واحد می گویند، عملا کاری نمی کنند، در عوض تا می توانند فنون بقا را در میدان تنازع بر سر آن می آموزند.
این حقیقت تلخ دیگر قابل کتمان نیست که دوره به دوره از کیفیت مجلس کاسته و مانند شورای شهرها بیشتر به باری بر دوش نظام سیاسی تیدیل شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺ایران امروز و درس های شهریور 1320
ترامپ بازیگری نامتعارف است که بخش مهمی از روندهای سنتی سیاست آمریکا را دگرگون کرده است.
با پوتین نرد عشق می بازد، اما متحدان اروپایی اش را تحقیر می کند. به چین هم چنگ و دندان نشان می دهد.
این وضعیت نامتعارف برای ایران که همزمان در کانون خصومت آمریکا و اروپا قرار دارد و بیش از پیش به پکن و مسکو متکی است، پیچیده و رهزن به نظر می رسد.
در این زمینه بازخوانی رخداد شهریور 1320 که ایران ناگهان در کانون سیاست جهانی قرار گرفت، خالی از لطف نیست.
در شهریور 1320 بر اثر مداخله خارجی، عملا ایران اشغال و استقلال آن از کف رفت.
معروف است که رضاشاه بر اثر سیاست آلمان خواهی قربانی تهاجم متفقین شد.این داوری خالی از خطا نیست.
آلمان نیمه نخست قرن بیست، بازیگری جدید و یک قدرت تازه نفس اروپایی بود که می کوشید نظم بین المللی را بر اساس اهداف خود، بازتعریف کند.
وضعیتی مشابه چین امروز که در پی جبران گذشته و عقب ماندگی هایش در قرون گذشته است، یا حتی آمریکای ترامپ که طلیعەی ظهور قدرت های جدید جهانی آزارش می دهد.
برخلاف باورهای رایج، رضاشاه که با وسواس مراقب حفظ استقلال کشور بود، همه تخم مرغ هایش را در سبد آلمان نگذاشته بود.
او البته حکومت مستبد آلمان و پیشرفت های خیره کنندەاش را می ستود، اما می دانست که روسیه و انگلیس و در مراتب بعدی آمریکا و فرانسه هم قدرت های درجه اولی هستند که نادیده گرفتنشان ناممکن است.
نوسازی ارتش رکن اصلی سیاست تامین امنیت رضاشاه بود و برای تجهیز نیروی زمینی عمدتا بە آلمان متکی بود.
همزمان با بریتانیا قراردادی برای مونتاژ هواپیماهای جنگنده در ایران بسته و ایتالیا هم گزینە وی برای تقویت نیروی دریایی نوپایش به شمار می رفت.
به عبارت دیگر در حالی که می کوشید از توان فنی آلمان برای صنعتی کردن اقتصاد استفاده کند، به موازات آن در پی قانع کردن بریتانیا برای انعقاد پیمانی دفاعی بود، تا ایران را از حمله احتمالی همسایەی بزرگ شمالی مصون دارد.
این سیاست با آغاز جنگ جهانی دوم با چالش های بغرنجی مواجه شد.
به موازات پیشروی آلمان نازی در شرق و مرکز اروپا، این کشور با روسیه شوروی توافقی ابتدایی برای تقسیم اروپای خاوری امضا کرد.
هیتلر با وجود روابط نسبتا نزدیکش با پهلوی داشت، برای پر کردن طمع شوروی و مهار زیاده خواهی آن در اروپا می کوشید استالین را مجاب کند، مسیر توسعه طلبی اش را بجای غرب در جنوب قرار دهد.
هیتلر می خواست با یک تیر دو نشان بزند: هم با سرگرم کردن شوروی در جنوب، حواس آن را از شرق اروپا پرت کند و هم آن را به جان امپراتوری انگلیس و منابع نفتی اش در خوزستان بیندازد.
شوروی هم که پس از مدتی فترت دوباره به جامه امپریالیسم بازگشته بود، بی میل نبود که بختش را در جنوب بیازماید.
در پاییز 1318 کم مانده بود ایران وجه المصالحه توافق آلمان و شوروی شود.
رادیو برلین که تا قبل از آن رویه ای دوستانه درباره ایران داشت، به یکباره رضاشاه را آماج حملات تبلیغاتی خود قرار داد.
همزمان روس ها با تهدید لفظی ایران بخش بزرگی از ارتش خود را در قفقاز و مرزهای جنوبی مستقر کردند.
تهدید شوروی نسبت به ایران و ترکیه تا جایی بالا گرفت که انگلیس و فرانسه در سطوح بالا برای مقابله با آن چاره اندیشی کردند.
در ادامه ترکیه توانست ضمن حفظ بی طرفی در قبال آلمان، یک پیمان دفاعی با انگلیس و فرانسه ببندد، کوشش های رضاشاه در این باره به جایی نرسید.
صد البته محاسبات فوق با تغییر برنامه هیتلر و حمله ناگهانی به شوروی به هم ریخت.
این بار ایران که تا پیش از آن با تهدید حمله قریب الوقوع شوروی با حمایت ضمنی آلمان روبرو بود، با خطر حمله شوروی و متحد جدید آن یعنی انگلیس روبرو شد.
بهانه هم حضور کارشناسان آلمانی بعنوان ستون پنجم بود.
متفقین با درخواست اخراج کارشناسان آلمانی که در بخش های حساس اقتصادی مشغول بودند، پهلوی را در تنگنا قرار دادند.
آنها با نقض حاکمیت ایران، این استدلال مشروع را نمی پذیرفتند که؛ اخراج آلمانی ها مستلزم نقض بی طرفی ایران در جنگ جاری است.
در واقع ایران بدنبال آن بود که با سیاست بیطرفی، استقلال کشور را حفظ کند، اما مانند جنگ جهانی اول در این زمینه ناموفق بود.
سرانجام کشور از شمال و جنوب مورد تجاوز قرار گرفت و شاه وادار به ترک قدرت شد.
همانگونه که اشاره شد، اگر آلمان به شوروی حمله نمی کرد، باز محتمل بود که استالین به ایران حمله و دستکم وارد نیمه شمالی کشور شود.
اما بخت با ترکیه یار بود و توانست از مهلکه بگریزد. چه هم ارتش آن بهتر از ایران آماده مقابله با روس ها بود و انتخاب های بین المللی آن هم بیشتر بود.
رضاشاه هم با دو عامل ارتش و پشتیبانی مردم می توانست، با چالش فوق روبرو شود.
اما زمان کافی برای تقویت ارتش نوپا در اختیار نداشت و با رویه استبدادی، از حمایت مردم هم برخوردار نبود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺جنگ تجاری جهانی: دزد با چراغ آمد!
دونالد ترامپ جهان را به تعرفه بست. آنچه که او امروز انجام داد، اعلام نوعی جنگ تجاری جهانی از طریق انداختن یک بمب اتمی نمادین روی اقتصاد جهان بود.
فهم ادراک ترامپ در این زمینه دشوار نیست. وی به خواست رای دهندگانی عمل کرده که از اضطراب اقتصادی و ترس های جمعیت شناختی هراسانند.
دستکم دو دهه است که اقتصاد آمریکا و کشورهای لیبرال دمکراسی اروپا از قسمی رکود و ایستایی رنج می برد.
در فاصلەی سال های 1935 تا 1960 سطح زندگی خانواده های متوسط آمریکایی دو برابر شد.
در میانەی سال های 1960 تا 1985 دوباره این میانگین دو برابر گردید. اما از آن زمان و طی 40 سال گذشته، سطح زندگی متوسط آمریکایی ها تغییر چندانی نکرده است.
سکون و ایستایی مزبور زمانی رشک برانگیز می شود که مردمان اروپایی و آمریکایی آن را با رشد خیره کنندەی اقتصادهای آسیایی نظیر چین و هند و کره مقایسه کنند.
صد البته آنها از فقر مطلق آغازیدند و دورنمایی مشابه وضعیت امروز اقتصادهای غربی برای آنها نیز در آینده دور از انتظار نیست.
تودەی مردم اما آن را اینگونه نمی بینند. "مردم" از جهانی شدن، اتوماسیون واقتصاد دیجیتال شاکیند که بسیاری از مشاغل را محو کرده است.
برخی از فرصت های اقتصادی هم قربانی مزیت های برون سپاری و انتقال به اقتصادهای تازه نفس برخوردار از نیروی کار ارزان و جوان شده است.
پیش بینی پاسخی پوپولیستی به این دشواره، دشوار نیست: تجارت جهانی به فقیر شدن " ما " و ثروتمند شدن " آنها " انجامیده است.
جهانی شدن هم در کلیت خود مفهوم ملت را زائل و سیل مهاجران را به سوی کشورهای متروپل راه انداخته، در عین اینکه باعث شده اختیار بسیاری از تصمیم گیری های اساسی سیاسی و اقتصادی به نهادهای بین المللی سپرده شود.
ترامپ قول داده ناجی این بخش از جامعه شود و عظمت آمریکا را بازگرداند!
اما آیا می توان به عقب بازگشت و فرضا عمدەی فعالیت های اقتصادی را درون مرزهای ملی محصور ساخت و تن به رکود و پسرفت اقتصادی هم نداد؟
جواب قطعا نه است! آیا می توان مانع زوال بیشتر نظم بین المللی فعلی شد و فرضا از ظهور قدرت های تازه جلوگیری نمود؟
باز پاسخ خیر است!
ترامپ بهتر از هر کس می داند که نمی شود. وی برای اخلال در روندهای تا حدی ناگزیر کنونی رویکردی خاص انتخاب کرده است.
یک روزنامه نگار غربی وی را در نقش نامتعارف یک سارق ژئوپولتیکی تصویر کرده است.
دزدی یک مبادلەی اقتصادی حاصل جمع صفر است. ترامپ گویی نظام جهانی و اقتصاد آن را قفسه ها و اجناس یک فروشگاه می بیند.
کانادا را بر می دارد ولی پول نمی دهد. غزه و گرونلند و کانال پاناما و معادن کمیاب اوکراین را می خواهد، اما حاضر به پرداختن بهای آنها نیست.
همانگونه که گفته شد این رویکرد متناقض یک انزواگرا- امپریالیست در سدەی بیست و یکم است.
ترامپ مایل است که از مزایای سیاست امپریالیستی بدون کشیدن مخارج لشکر و قشون بهره مند گردد.
از جنگ های بی پایان بیزار است، اما می خواهد با سیاست قدرت، از مزایای جنگ و فتح کشورها برخوردار شود.
مردی لاقید را تصور نمایید که خواهان استفاده از تمامی مواهب زندگی مشترک است، اما نمی خواهد کوچک ترین مسئولیتی بپذیرد.
می توان گفت که در 80 سال گذشته آمریکا در مقام قدرت برتر، قسمی قرارداد اجتماعی با جهان داشت که ستون نظم جهانی امروز بود: آقایی هزینه دارد!
به بیان بهتر در قبال مزایای ابرقدرتی و داشتن قدرت و ثروت بیشتر، از نوعی سخاوت ارباب منشانه بهره می گرفت.
این سیاست اکنون جای خود را به ارائەی صورتحساب حتی به نزدیک ترین متحدان و دوستان داده است.
قبلا غیر مستقیم و مودبانه حساب می شد، اکنون مستقیم و بدون تعارف.
همانگونه که اشاره شد بخشی از این واکنش، غریزی است و ناشی از حس ناخوش عقب افتادن و برخاستن دیگران و ناامن شدن جهانی که دهه ها قرن آمریکا نام داشت.
قرن آمریکایی البته پیش درآمدی بنام رویای آمریکایی داشت: اهل هر کجا هستی، بیا و اینجا با پشتکار و خلاقیت آیندەات را بساز!
این رویا تا حد زیادی برباد رفته است. اقتصاد بین المللی شده و تبعات آن نظیر ترکیب رکود و افزایش نابرابری همراه با پیچیدگی روزافزون واقعیت اجتماعی، به اندازەی گذشته به استعداد و پشتکار پاداش نمی دهد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺این دو زن چه می گفتند؟ (2)
علی به دادگاه متوسل شد و با موافقت آن مناره را ساخت.
اما این پیروزی کوچک پیامدی گزاف داشت. هزاران نفر شروع به جمع آوری امضا کردند تا برای ممنوعیت مناره همه پرسی انجام شود.
رفراندوم مورد نظر برگزار و علیرغم مخالفت قاطع رهبران سیاسی و چهره های جامعەی مدنی، اکثریتی 58 درصدی به ممنوعیت مناره و در واقع کاهش آزادی مذهبی اقلیت ها رای دادند.
در این دعوا دادگاه نمایندەی لیبرالیسم و همه پرسی نمایندەی دمکراسی بود.
پس از آن، اصل مورد نظر قانون اساسی سوئیس به این شکل در آمد: آزادی دین و عقیده تضمین شده است، ساخت مناره ممنوع است!
طنین تضاد موجود در این عبارت پردازی جدید به نحوی اصل دوازده قانون اساسی ایران را تداعی می کند.
به ایران بازگردیم! سیر قهقرایی دمکراسی غیرلیبرال مورد اشاره زودتر از موارد پیشگفته آغاز شد.
علیرغم برخی فراز و نشیب ها در دورەی اصلاحات و بعضا اعتدال، اما کمبود حقوق تضمین شدەی شهروندی کار خود را کرد.
تبعیض های ساختاری مندرج در قانون اساسی ابعادی کارکردی نیز یافت و به تدریج جماعات و گروه های بزرگ تری را در بر گرفت.
اکنون هم هر از گاه لزوم رعایت حقوق شهروندی و تعریف ایرانیت بر مبنای عضویت افراد صرف نظر از زبان و قوم و مذهب در اجتماع ملی مطرح می شود. اما بدون توجه به مقدمات و الزامات آن راه به جایی نمی برد.
انحراف دمکراسی ناقص اولیه از جایی شروع شد که اکثریت نگرانی و بیم های اقلیت ها را نادیده گرفت.
لیبرال دمکراسی نظامی است که هم از حقوق شهروندی محافظت می کند و هم دیدگاه های مردمی را به سیاست عمومی بدل می نماید.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
نظر و دلایل دو خانم در مصاحبه تلویزیونی که در رفراندوم فروردین ۱۳۵۸ آرای متفاوت آری و نه به جمهوری اسلامی داده بودند
Читать полностью…🔺آخرین سنگر نجات آخرین دمکراسی خاورمیانه
امروز استانبول زیر پای صدها هزار معترض لرزید.
ساحل مال تپه که این جمعیت ملیونی را گرد آورده به طرزی نمادین بیانگر آیندەی دشوار ترکیه است: آخرین سنگر مقاومت برای جلوگیری از سقوط نهایی دمکراسی نیمه جان در قعر دریای خودکامگی.
مردم ترکیه ناچارند این نبرد سخت را به تنهایی پیش ببرند.
اردوغان با استفاده از فرصت وجود ترامپ، این تصمیم متهورانه را اتخاذ کرد.
اروپا هم به علت جنگ اوکراین، بحران های خاورمیانه و مزیت های ژئوپلتیک و استراتژیک ترکیه قادر نیست در کنار مردم بایستد.
تازه با ناز و کرشمەی آمریکایی ها برای ناتو، ارتش ترکیه قوی ترین نیروی نظامی این اتحادیه هم شده است.
اردوغان همەی این ها را به دقت محاسبه کرده بود، اما در مورد میزان واکنش مردم دچار اشتباه شد.
آیا وی موفق می شود که از این بحران جان سالم بدر برد؟
در این صورت دیکتاتوری کامل حاکم می شود.
اگر هم شکست بخورد، احتمالا دورەای از هرج و مرج و بی ثباتی در انتظار ترکیه خواهد بود.
سلطان در 20 سال گذشته، اینقدر نهادهای سیاسی و قانونی را شخصی کرده که رمقی به تن حکومت قانون نمانده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔴مصاحبه صلاحالدین خدیو با ایران فردا
🔷اردوغان در مسیر پوتین: بی اعتبار شدن نهاد قضایی و انتخابات در ترکیه
🔻به کوشش: روحالله سوری
@iranfardamag
1️⃣در اقدامی تاریخی ،اوجالان با خلع سلاح پ.ک.ک و واردشدن در یک فرآیند دموکراتیک مواففت کرده است. از نگاه شما چه انگیزه ها و دلایلی اوجالان را به این امر متمایل کرده است؟
🔸پیام اوجالان دو بخش بود. یک بخش دیدگاه جدیدی بود که درباره ی مسئلهی کرد و راهکارهای آن مطرح کرده بود. ایشان بوضوح ضمن نقد کمالیسم و ناسیونالیسم مبتنی بر خاک و خون ترکیه، از راهبرد جنگ رهایی بخش و دیدگاه سوسیالیستی پ.ک.ک هم انتقاد کرد.
حرف اصلی وی بازگویی دیدگاه های لیبرال در زمینه ی مهار و مدیریت تنش در جوامع چند قومی بود. امری که در میان رهبران کرد و ناسیونالیسم کلاسیک کرد تا حدی بی سابقه است.
در بخش دوم خواهان انحلال و خلع سلاح پ.ک.ک شد که به زعم وی یک سازمان کهنه و مخلوق شرایط جنگ سرد است.
این خواسته ها احتمالا محصول مذاکره با دولت ترکیه بر سر مواردی چون تعدیل قانون اساسی و اعطای حقوق بیشتر به کردها و انجام اصلاحات به قول خودش در جمهوری جدید ترکیه است.
2️⃣ دولت ترکیه دهه هاست که با پ.ک.ک درگیر جنگ و رقابت است، در مقطع کنونی اردوغان با خلع سلاح و انحلال این گروه دقیقا به دنبال چه اهدافی است؟ آیا می توان بین تحولات اخیر سوریه (سقوط بشار اسد) و توافق اردوغان با پ.ک.ک ارتباطی برقرار کرد؟
🔹هم با تحولات سوریه در ارتباط است، هم با تحولات داخلی ترکیه.
از دومی آغاز می کنم. اردوغان بدنبال بر هم زدن اتحاد عملی است که میان حزب جمهوریخواه خلق و حزب کردی برابری و دمکراسی یا دم پارتی وجود دارد.
آکپارتی دنبال تصفیه و انهدام اصلی ترین رقیب خود یعنی حزب ج ه پ است. اردوغان برای کاندیداتوری مجدد نیاز به تغییر قانون و ۵۷ رای دم پارتی در پارلمان دارد.
در واقع از طریق دادن برخی امتیازات به کردها می خواهد حکومت خود را مادام العمر کند و نهادهای سیاسی را بی اثر سازد.
مسئلهی دیگر او موجودیت خودمختار کردها در سوریه است. اردوغان دنبال تک خور کردن سوریه و گرفتن جای ایران و روسیه در آن است.
حملهی مستقیم به کردهای سوری، ریسک به خطر افتادن روابط به نسبت نزدیکش با ترامپ را در بر دارد.
از موضع نهایی ترامپ هم دربارهی خروج نیروهای آمریکایی از سوریه مطمئن نیست. در ضمن با هراس حمایت اسرائیل از کردها روبروست.
صلح با پ.ک.ک می تواند به تلطیف رابطهی تنش آمیز فعلی با کردهای سوریه بینجامد.
در یک چشم انداز بلندپروازانه تر بدنبال آن است مانند دوره ی عثمانی کردستانات ترکیه، عراق و سوریه را با خود همراه سازد.
3️⃣تحولات رخ داده در روابط کردهای ترکیه با دولت اردوغان چه تاثیری بر کردهای دیگر کشورهای خاورمیانه یعنی سوریه عراق و ایران خواهد گذاشت؟
🔸بستگی دارد روند آشتی به نتیجه برسد یا خیر. اگر ترکیه بتواند چالش پ.ک.ک را از سر راه بردارد، طبعا به معنی حذف یک مشکل مهم امنیتی در کشور خواهد بود. همانطور که گفته شد خود بخود گره کردستان سوریه هم باز خواهد شد.
در کردستان عراق هم ترکیه با جناح بارزانی ها روابطی نزدیک دارد. در صورت توفیق روند صلح، جناح طالبانی هم که به پ.ک.ک نزدیک هستند، در مدار آنکارا قرار می گیرند.
اما مسائل و روند حوادث همیشه مطابق امیال و آرزوها پیش نمی روند. باید منتظر تحولات و اتفاقات ریز و درشت در منطقه ماند و درصد توفیق روند آشتی را ارزیابی کرد.
به گمانم امور چندان هم وفق مراد نیست و جنگ چه در قندیل و چه سوریه علیرغم آتش بس یک طرفه ی پ.ک.ک متوقف نشده است.
قرار بود در نوروز پیامی ویدیوئی از طرف اوجالان پخش شود که انجام نشد....
🔹متن کامل:
https://cutt.ly/grpXs1vj
#ایران_فردا
#روحالله_سوری
#صلاحالدین_خدیو
#ترکیه #اردوغان #پوتین #اوجالان #پ_ک_ک
http://t.me/iranfardamag
@sharname1
🔺ارومیه و هویت در آئینەی عکسی قدیمی
ارومیه سال 1354، درست نیم قرن قبل تعدادی از جوانان آشوری با شادمانی در کلیسای مارسرگیز می رقصند.
مارسرگیز کلیسایی ساسانی در روستایی بنام کلیسا در سه کیلومتری ارومیه است. اهالی روستا را ترکیبی از کردها و آشوریان تشکیل می دهند.
به گفتەی مارک بلوخ انسان ها پیش از آنکه فرزندان پدرانشان باشند فرزند زمانەی خود هستند.
تعریف هویت از نسلی به نسلی فرق می کند و به یقین جوانان شاداب حاضر در عکس توصیفی متفاوت از امروز از ارومیه و خویشتن داشتند.
قدر مسلم اینکه شکاف های هویتی به اندازەی امروز وجود نداشت. تفاوت ها اما بیشتر از امروز بود; مسیحی و مسلمان، شیعه و سنی و کرد و عجم.
اما تفاوت کمتر به تخاصم تبدیل می شد. امروز تحت تاثیر روندهای گوناگون جهانی شدن و یکسان سازی های ژنریک، بیشتر از گذشته شبیه همیم.
از جمله دین نقش خیلی کم تری در ارزیابی ما از دیگری دارد. خیلی بیشتر از گذشته مانند هم می پوشیم، می خوریم و تفریح می کنیم.
پنداشته هایمان بسیار شبیه هم است و گویی مانند برندی یکسان از کارگاهی واحد آمده ایم.
اما درست در نقطەی همسانی و شباهت بسیار و شاید از عصبانیت ناشی از آن، به یک خرده هویت می چسپیم و پردازشی خصمانه از آن بدست می دهیم.
50 سال قبل سهل است، 20 سال پیش هم ادراک هویتی در ارومیه مثل امروز نبود.
ممکن است ده سال دیگر باز اوضاع تغییر کند.
مهم آنست که پرانتز هویت را هیچوقت نبندیم و هشیارانه با آن مواجهەای دمکراتیک داشته باشیم.
ما فقط کرد و ترک و ... نیستیم: ایرانی، مسلمان، مسیحی، کارگر، متوسط الحال، زن، مرد، سوسیالیست، لیبرال، سبز، اصلاح طلب، سنتی، راست، محافظه کار، چپ، میانه، انقلابی، انسان، سیاره ای و ...هم هستیم.
این دیگ درهم جوشان هویتی که در درون هر کس وجود دارد مانع از برجسته سازی فقط یک سنجه و ایدئولوژیک کردن آن می شود.
بیاد آوریم خود این کلیسا که قدمتش به دوران ساسانی می رسد، نشانەی دیرینگی حضور آشوریان و ارمنی ها در این خاک است.
خیلی های دیگر هم بوده اند و رفته اند. در آینده هم چنین خواهد شد.
ارومیه می تواند پراگ ایران باشد. شهری چند فرهنگی در شمال غربی ترین نقطه ی ایران.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
توضیحی ضروری
همانگونه که در متن یادداشت آمده مقصود از پایتخت نوروزی، سرزمینی به گستردگی تمام فلات ایران است: از شبه قارەی هند تا آناتولی و از آمودریا تا دریای مدیترانه.
در سال های قبل، یونسکو نهاد فرهنگی سازمان ملل این عنوان را به سنندج داده بود.
نوروز میراث مشترک تمام ملت های غرب آسیا و آسیای میانه است و البته ایران در قلب این جغرافیا قرار دارد.
تلاش های اخیر ترکیه برای مصادرەی این میراث معنوی اهمیت این نام گزینی ها و ضرورت هشیاری نهادهای فرهنگی را برای صیانت و پاسداشت آن افزون می سازد.
🔺سر مشعل نوروز را بالا بگیر آقای پریزیدنت!
نسبت اردوغان و نوروز مانند نسبت صدام حسین با این جشن کهن ملت های فلات ایران است.
صدام برای قبض روح تاریخی نوروز آن را به جشن درخت کاری تبدیل کرده بود.
هرچند در پایان کار نه درختی در عراق ماند و جان هورهای جنوب هم گرفته شد
اردوغان هم امروز همین راه را رفت. او نوروز را جشن مشترک جهان ترک نامید و آشکارا به یک میراث تاریخی کهن دستبرد زد.
درست مانند دستبردی که این روزها به حکومت قانون و دمکراسی نیم بند ترکیه زده است!
دوم اینکه با تقلید از نوروز کردی که آتشی بزرگ را با مشعلی فروزان روشن می کنند، مشعل بدست جلو دوربین ها آمد.
اما بجای آنکه سر آتشین چماقش را رو به آسمان بگیرد، آن را رو به زمین گرفت!
کردها مشعل ها را به نشانەی پیروزی روشنی بر تاریکی رو به بالا می گیرند و آتش نوروز را هم بر بلندا می افروزند.
شگفت آور است که آتش افروزترین رهبر منطقه در یک مراسم نمادین آتش بازی اینقدر مبتدی باشد!
همزمان با مراسم دولتی آنکارا، جشن نوروزی یک میلیون نفری دیاربکر برگزار شد و شرکت کنندگان درود و شادباش های بهاری شان را نثار کوبانی و قامیشلو نمودند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺بهار دل انگیز و غم انگیز!
بهاران را با طراوت و شادابی و دل انگیزی می شناسند. اما در روزگاران مغموم، دل انگیزی به طرزی غریب با غم انگیزی همراه می شود.
سایه در شعر نغز بهار غم انگیز شادی و غم، آب و آتش و مرگ و زندگی را بهم می دوزد و با امید چشم براه می ماند:
بهار آمد گل و نسرین نیاورد/ نسیمی بوی فروردین نیاورد/
پرستو آمد و از گل خبر نیست/ چرا گل با پرستو همسفر نیست؟
چه افتاد این گلستان را، چه افتاد/ که آیین بهاران رفتش از یاد؟
بهارا تلخ منشین ! خیز و پیش آی/ گره وا کن ز ابرو ، چهره بگشای
بهارا زنده مانی زندگی بخش/ به فروردین ما فرخندگی بخش
هنوز اینجا جوانی دلنشین است/ هنوز اینجا نفسها آتشین است
بهارا ، شاد بنشین ، شاد بخرام/ بده کام گل و بستان ز گل کام
به نوروز دگر ، هنگام دیدار/ به آیین دگر آیی پدیدار
جشن های نوروزی مردم کردستان ترجمان این احوال متناقض است، شادی در هنگامەی غم، امیدواری در روزگار یاس و ستایش زندگی علیە غریو مرگ و خمودگی!
نوروزتان پیروز، روزگارتان بهاری و دلهایتان سرشار از روشنی و امید باد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺ارومیه پایتخت نوروز جهان
پایتخت نوروز جهان یکی از القاب سنندج است. اما پس از آنکه امروز ارومیه زیر پای دهها هزار دوستدار نوروز لرزید، سنندج باید فروتنانه تاج پادشاهی امپراتوری نوروز را بر سر ارومیه نهد.
بر اساس برخی برآوردها قریب صد هزار نفر از اهالی در نوروزگاه حاضر شدند و رکوردهای قبلی را با فاصلەی بسیار جابجا نمودند.
امپراتوری نوروز سرزمینی نمادین است که از شبه قارەی هند و آسیای مرکزی تا کرانه های مدیترانەی شرقی امتداد دارد.
در شوروی سابق برگزاری جشن نوروز با افت و خیز همراه بود و روسها به ندرت آن را تحمل می کردند.
در دهەی نود میلادی در پرتو روند احیای فرهنگی و بازیابی قومی کردهای ترکیه، نوروز به قسمی هویت سیاسی شده گره خورد.
با وجود ممنوعیت، میتینگ های نوروزی به یک سنت مقاومت تبدیل و کردهای دیگر کشورها را هم تحت تاثیر قرار داد.
الگوی فعلی بزرگداشت آن در کردستان ایران اقتباسی از سنت مذکور است.
اجتماع امروز ارومیه، فرصتی برای یادآوری تنوع زبانی و مذهبی آن است. چهارراهی فرهنگی در شمال غرب ایران که بیش از هر زمان شایستەی رواداری و کثرت گرایی فرهنگی و سیاسی است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1