ارتباط با من @Salahkhadiw اینستاگرام: https://www.instagram.com/salah.khadiw
🔺اسرائیل و استراتژی جنگ جنگ تا پیروزی!
با تهدیدهای امشب اسرائیل مبنی بر حمله به تمام زیر ساخت های اقتصادی حزب الله و شعبات بانک قرض الحسنه، جنگ لبنان وارد فازی متفاوت می شود.
ظاهرا تل آویو که از روند جنگ ناراضی است، تصمیم به غزه سازی لبنان گرفته است.
مقاومت غیر منتظرەی حزب الله در جنگ زمینی و تداوم حملات موشکی و پهپادی آن به عمق اسرائیل، عامل اصلی این تغییر تاکتیک است.
در شمال غزه هم دولت نتانیاهو با اجرای طرح موسوم به ژنرال ها در پی غیر مسکوتی کردن دائمی این ناحیه، گرسنگی دادن به ساکنان آن و اجبارشان به ترک همیشگی زادگاهشان است.
اسرائیل از این رهگذر می خواهد با روند تجدید قوای حماس در شمال غزه مقابله کرده و با از بین بردن زیست گاه انسانی و نابودی اکوسیستم، حماس را به زانو در بیاورد.
اجرای این برنامه در لبنان می تواند ابعادی دیگر نیز داشته باشد؛ با ادامەی فشارها بە حزب اللە و تشدید اقدامات غزه سازی نظیر بمباران احتمالی فرودگاه بیروت، حزب الله را زیر فشار رقبای سیاسی در دولت لبنان قرار دهد.
از طرف دیگر با مرعوب ساختن جامعەی شیعە به عنوان پایگاه اجتماعی اصلی حزب الله، از قدرت و اعتماد به نفس آنها را در رقابت با مسیحیان مارونی و سنی های لبنان می کاهد.
یحتمل آمال نهایی اسرائیل در این زمینه لبنانی کردن جنگ از طریق راه انداختن نوعی جنگ داخلی مطابق الگوی دهەهای هفتاد و هشتاد این کشور است.
شرایط لبنان کثیرالمله تا حدی با غزەی همگن و یکدست متفاوت است و متغیرهای بیش تری در آن فعالند.
اما از سوی دیگر حزب الله در قیاس با حماس از مزیت هایی چون در محاصره نبودن و داشتن زرادخانەی مجهزتر برخوردار است.
در یک سال گذشته جنگ غزه به نوعی بن بست رسیده و اسرائیل از آزادی گروگان ها و دست یابی به یک پیروزی پایدار و راهبردی باز مانده است.
خوش بینی هایی که پس از مرگ سنوار پدید آمد، تنها سه روز بعد با نبردهای سخت در جبالیا و کشته شدن یک ژنرال عالی رتبەی اسرائیلی رنگ باخت.
با این وصف آیا اسرائیل می تواند در لبنان حزب الله را از مرزها دور و به حملات راکتی آن به شمال کشور پایان دهد؟
نگاهی به تجربەی غزه نشان می دهد که این هدفی دست نیافتنی است.
آتش بس تنها راهی است که هم باعث آزادی گروگان ها می شود و هم ایمن شدن دوبارەی مناطق شمالی.
امری که نتانیاهو نشان داده که به هیچ وجه آمادگی پذیرش آن را ندارد.
با این وضع باید منتظر ادامەی بن بست، گسترش بحران و مواجهە با پیامدهای ناشناخته و ویرانگر جنگ با ایران بود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺حمله به خانەی نتانیاهو و پیامدهای آن
حملەی پهپادی حزب الله به اقامتگاه نتانیاهو در قیصریه تحولی در جنگ جاری ایجاد نمی کند.
اما می تواند بسته به ادراک اسرائیلی ها، پیامدهایی استراتژبک داشته باشد.
یک پرتابەی حزب الله با مخفی شدن از دید رادارها هفتاد کیلومتر در اسرائیل پرواز کرده و به محلی معین اصابت کرده است.
پس از حمله به مقر لشکر گولانی در اطراف حیفا، این دومین مورد موفق در عبور از گنبد آهنین است.
ضمنا حاکی از اشراف اطلاعاتی حزب الله بر مکان های استراتژیک دستکم در استان شمالی اسرائیل است.
لذا نمی توان آن را تصادفی قلمداد کرد و،حتما ذهن استراتژیست های اسرائیلی را مشغول می سازد.
نکتەی مهم دیگر اصابت به اقامتگاه نخست وزیر اسرائیل است.
گرچه در زمان حمله، نخست وزیر اسرائیل در آن حضور نداشته، اما نفس اقدام حزب الله در هدف قرار دادن محل اقامت رهبر اسرائیل، خالی از پیامدهای استراتژیک نیست.
به احتمال قوی حمله کنندگان می دانستند که اقامتگاه خالی است و با علم به آن اقدام به پرتاب پهپاد کردەاند.
بدین معنا که صرفا دنبال دستاوردی بزرگ در میدان جنگ روانی و سیاسی بودە تا از مزیت بازدارندگی آن در جریان جنگ جاری بهره ببرند.
پرواضح است که دریافت استراتژیک اسرائیل در این زمینه مهم تر از انگیزەی اصلی حزب الله است.
پیداست که با علم به ناترازی عظیم قدرت نظامی طرفین، اسرائیل آن را به عنوان رخدادی تعیین کننده قلمداد نخواهد کرد.
اما ممکن است با تفسیر آن به منزلەی نوعی عبور بی پروا از خطوط قرمز درصدد تلافی بر بیاید و بکوشد معادلەی جدیدی وضع کند.
در دوران معاصر هدف قرار دادن رهبران سیاسی و سران کشورها در میانەی کارزارهای نظامی سنتی عمدتا غربی بوده است.
طرف مقابل به دلیل ناتوانی نظامی و بیم مواجهه با عواقب ویرانگر کم تر به صرافت انجام آن افتاده است.
در سال 1986 آمریکا به هدف کشتن قذافی کاخ او را بمباران کرد.
در فاصلەی سال های 1991 تا 2003 هم بارها به اماکنی که فکر می کرد صدام حسین در آنها حضور دارد، حملەی نظامی نمود.
در نهایت هم هر دو رهبر مستقیم و غیر مستقیم توسط دولت های غربی به قتل رسیدند.
در اقدامی نامتعارف صدام حسین کوشید به انتقام جنگ کویت، بوش پدر را در سال 1993 در زمان ریاست بیل کلینتون در کویت ترور کند.
گفته می شود ده سال بعد از آن یکی از انگیزه های بوش پسر در حمله به عراق انتقام تلاش برای ترور پدرش بود!
در واقع صدام بهای آن را با سرنگون کردن حکومتش داد.
اخیرا هم آمریکا پس از گزارش هایی دال بر انگیزەی ایران برای گرفتن انتقام ترور سپهبد سلیمانی از ترامپ، صراحتا هشدار داد که آن را به عنوان عمل نظامی در نظر می گیرد.
مشخص نیست اسرائیل چگونه با حملەی امروز کنار می آید؟
آن را کم اهمیت دانسته و نادیده می گیرد، یا بر اساس رهیافت های استراتژیک پیش گفته عمل می نماید.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺مرگ سنوار و معمای جنگ گستردەتر
مرگ طراح حملەی هفت اکتبر لزوما تغییری فوری و معنادار در وضعیت منطقه به وجود نمی آورد.
سنوار گلولەی برفی را از قلەی کوە به سمت پایین پرتاب کرد.
گلولەی مزبور در طول مسیر بزرگ و بزرگ تر شد و اینک فارغ از اختیار پرتاب کنندەی اولیه، چون بهمنی سهمگین در حال فرود آمدن بر چهرەی خاورمیانه است.
اسرائیل، سرزمین های اشغالی 1967، لبنان، ایران، یمن و سوریه همگی به درجاتی با پیامدهای مستقیم این حادثه درگیر شدەاند.
در صورت حملەی قابل انتظار اسرائیل به ایران، بسته به اندازه و شدت و حدت آن، تبدیل منطقه به گویی آتشین دور از انتظار نیست.
حتی اگر مرگ سنوار به فروکش کردن آتش جنگ در نوار غزه منتهی شود، آرامش در سایر جبهەها دور از ذهن به نظر می رسد.
ترکیب "خشم توراتی" اسرائیل با دینامیزم سیاست داخلی و جناح بندی های متلاطم آن جای هیچ گونه خوش بینی بر جای نمی گذلرد.
اسرائیل به هر بهایی دنبال احیای بازدارندگی از دست رفته ای است که در دو اکتبر متوالی - 7 اکتبر پارسال و اول اکتبر امسال - توسط حماس و ایران لکه دار شد.
بازدارندگی برای دولت ها مانند قسمی بکارت سیاسی است که لکه دار شدن آن را بر نمی تابند و بسته به قدرتشان، واکنش های جبرانی اتخاذ می نمایند.
اسرائیل امروز همان مرد هتک حیثیت شدەی خاورمیانە است.
حذف سنوار به لیست پیروزی های تاکتیکی نتانیاهو می افزاید و مشوقی می شود تا در سایەی محبوبیت نسبی داخلی، سیاست جنگی را با قدرت بیش تری ادامه دهد.
اگر تا همین اواخر حزب الله لبنان و انصارالله یمن، توقف حملاتشان به اسرائیل را مشروط به آتش بس در غزه می کردند، این معادله اکنون برعکس شده است.
به فرض مثال اگر رهبری حماس در غزه در فقدان سنوار قدری منعطف تر شود و اسرائیل هم جهت نجات جان گروگان هایش، حذف سنوار را نماد تضعیف حماس قلمداد و از خواسته های حداکثری خود کوتاه بیاید، باز آتش سلاح ها در لبنان خاموش نخواهد شد.
به طریق اولی احتمال حملەی تلافی جویانەی آن علیه ایران هم کاهش نمی یابد.
شادباش های مقامات غربی به اسرائیل بابت حذف سنوار، چیزی بیش از لفاظی های توخالی نیست.
نه سنوار بن لادن است و نه نصرالله ایمن الظواهری!
حماس و حزب الله هم القاعدەی بدون سرزمین نیستند که با حذف رهبران اصلی، تشکیلاتشان از هم بپاشد.
ایدئولوژی، سیاست و سازمان سیاسی و فکری آنها ریشه در خاک و بافتار اجتماعی زادگاهشان دارد.
تنش میان ایران و اسرائیل به نهایت خود رسیده و پنجرەی دیپلماسی هم تا حد زیادی بسته شده است.
تصاد پیشگفته تعین بخش خاورمیانەی جدیدی است که از فردای جنگ ایران و اسرائیل، صورت اصلی آن کم کم رخ می نمایاند.
مرگ سنوار اگر مواجهەی مستقیم و بیش تر ایران و اسرائیل را تسریع و تشدید نکند، از سرعت آن نخواهد کاست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺اتحادیەی اروپا و اقدام علیه تمامیت ارضی ایران!
1⃣در یک اقدام نامتعارف، اتحادیەی اروپا با شورای همکاری خلیج فارس بیانیەای مشترک صادر و بر تعلق سه جزیرەی ایرانی مورد اختلاف به امارات متحدەی عربی تاکید کرده است.
از این غریب تر، استفاده از اصطلاح "ضرورت پایان اشغال از سوی ایران " در بیانیەی مزبور است.
اقدام اخیر اتحادیەی اروپا پس از تغییر موضع آشکار چین و روسیه و تندتر شدن موضع آمریکا در این بارە معنادار و مهم است و تحولی خطرناک به شمار می رود.
اخیرا چین و روسیه هم علیرغم اعتراضات مکرر ایران، در یک همسویی آشکار با ابوظبی خواهان ارجاع مساله به نهادهای بین المللی شدند.
2⃣مخلص کلام این که در سطح بین المللی نوعی تغییر کفەی ترازو به سود امارات پدید آمده است.
انزوای روزافزون ایران در پهنەی جهانی و تخریب روزافزون روابط آن با دنیای غرب در کنار شکوفایی اقتصادی و سیاسی امارات به عنوان قدرتی نوظهور، عوامل اصلی تغییر فضای بین المللی به زیان ایران است.
در این گیر و دار زلنسکی رئیس جمهور اوکراین دیروز به شدت به ایران حمله کرد.
زلنسکی ادعا کرد که کشورش صرفا با روسیه نمی جنگد بلکه در حال نبرد با ایران و کره شمالی نیز هست.
وی افزود؛ اتحاد ایران، چین، روسیه و کرەی شمالی ائتلاف جنایتکاران است!
شکی نیست که هم سویی ایران با روسیه، یکی از دلایل تعرض اتحادیەی اروپا بە تمامیت ارضی ایران در مسالەی جزایر است.
اما مهم تر از آن کلیشه شدن اتحاد چهارگانەی ایران، روسیه، چین و کره است.
این مساله در کنار پروژەی امنیتی سازی ایران که پس از جنگ غزه شدت گرفته، می تواند تبعاتی نامطلوب داشته باشد.
کلیشەی اتحاد چهارگانه که مکررا از زبان مسئولان غربی و روزنامەهای معتبر آمریکا و اروپا بیان می شود، بیش از آن که مابه ازایی واقعی و برخاسته از عینیت داشته باشد، قسمی فضاسازی سیاسی و پروپاگاندای ایدئولوژیک به منظور مهار چین است.
میان چهار کشور موصوف قسمی هم سویی وجود دارد، اما هیچ رشتەی محکمی آن ها را به هم پیوند نمی زند.
نه میان آنها پیمان های دو جانبەی دفاعی وجود دارد و نه احیانا در یک سازمان مشترک نظامی و امنیتی عضویت دارند.
چین بر خلاف ایران و کرەی شمالی و تا حدی روسیه، کاملا در اقتصاد جهانی ادغام شده و صرفا منتقد برخی رویه های حاکم بر محیط بین المللی است.
موقعیت چین چیزی در مایەهای آلمان اواخر قرن نوزده است که خواهان بازتوزیع قدرت جهانی و گرفتن سهمی در خور از کیک مستعمرات بود.
3⃣جالب این جاست که دیروز همزمان با بیانیەی اتحادیەی اروپا و سخنرانی زلنسکی، بیانیەی پایانی اجلاس شانگهای در پاکستان صادر شد.
اجلاس سران شانگهای که ظاهرا یکی از امیدهای ایران در زمینەی حلول جهان چند قطبی و پیدایش نظمی عادلانه تر است، اشارەای به جنگ غزه و لبنان و تهدید قریب الوقوع اسرائیل علیه ایران نکرد.
چرا که در شانگهای قدرت های نوظهوری چون چین و هند حضور دارند که به هیچ وجه مایل نیستند روابط گستردەی سیاسی و مراودات پرحجم تجاری خود را با غرب و متحدان منطقەای آن به خطر بیندازند.
4⃣اصولا جهان آیندەای که جمهوری اسلامی به آن چشم دوخته، بیش تر آمیخته با خطر است تا فرصت، دستکم در دوران گذار نسبتا طولانی آن به نظمی تازه.
مساله فقط این نیست که کشورهای کوچک و متوسط باید مراقب باشند که در میانەی دعوای فیل ها له و وجه المصالحه نشوند.
بلکه مهم تر آن اولویت محافظت از خود در دوران آنارشی و بی نظمی نسبی کنونی است.
گردن کشی اسرائیل در برابر خواست جامعەی جهانی پس از یک سال نسل کشی در غزه، بارقەهای تضعیف نظام وستفالیایی موجود و تضعیف نقش جهانی آمریکاست.
اسرائیل که خود قدرتی نوظهور است از رهگذر موازنه سازی با قدرت های جدید نظیر چین، روسیه، هند و تا حدی امارات و عربستان توانسته عاملیت خود را افزایش و آن را از وابستگی تام به ارادەی سیاسی آمریکا منفصل نماید.
یا امارات در مقام یک قدرت نوظهور اقتصادی حاضر نیست به صراحت از اسرائیل انتقاد و در روابط خود با آن تجدید نظر نماید.
حمله روسیه به اوکراین و آشکارتر شدن عزم چین برای انضمام تایوان و لغو خودمختاری کشمیر هند که تحولاتی بی سابقه در 80 سال گذشته به شمار می روند، نشانەی غلبەی بی نظمی و گذار به تعادلی تازه در جهان است.
پیوستن تدریجی غالب کشورهای مهم جهان به امارات در مناقشەی آن با ایران، نشانەی دیگری از تغییر توازن های قدیمی و ورود به دورانی جدید است.
عصری که گرچه ایران در رویای آن به سر می برد، اما لزوما به معنای بهتر بودن و امن تر بودن آن نیست. خاصه آن که تهران بدون تمهیدات سیاسی و اقتصادی لازم و میزان کافی " حضور در جهان " خود را مهیای پیشوازی از آن کرده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺ایران با اسرائیلی جدید طرف است!
یک سال پیش در چنین روزهایی کسی پیش بینی نمی کرد که جنگ غزه بیش از چند هفته یا چند ماه طول بکشد.
برای بدبین ترین ناظران هم رسیدن به یک سالگی هفت اکتبر، فرضی دور از ذهن و غیر منطقی می نمود.
بنیان تحلیل اکثریت قریب به اتفاق ناظران دو متغیر شناحته شده بود:
پنجرەی مشروعیت تهاجم متقابل اسرائیل و تاب آوری داخل آن در قبال جنگی درازمدت.
اولی ناظر به مهلت و مجوزی است که متحدان غربی اسرائیل و در راس آنها آمریکا هر بار به تل آویو می دهند.
از جنگ 1956 گرفته تا آخرین درگیری بزرگ با مصر و سوریه در سال 1973 و سپس جنگ های لبنان و غزه، پس از چند هفته کاسەی صبر آمریکا لبریز و متحد کوچک ترش را برای توقف جنگ تحت فشار می گذارد.
تاب آوری داخلی هم متغیری است که بیش تر ناظر بر محدودیت های جغرافیایی اسرائیل و کوچک بودن سرزمین آن و ادراک خاص ساکنانش از مقولەی تهدید با استانداردهای اروپایی است.
امری که باعث می شود تحمل درگیری های روزمره و ناامنی های متنوع متعاقب آن و کلا توان زیست در بحران آن از جوامع آسیایی همسایه پایین تر باشد.
بە نظر می رسد این بار هر دو مولفەی پیش گفتە، دچار دگرگونی عمیقی شدەاند.
پس از بیش از یک سال پنجرەی مشروعیت اسرائیل هنوز باز است و به جنگ ویرانگرش در غزه ادامه می دهد.
رقم درشت 45000 کشتەای که از فلسطینی ها گرفت و نابودی دستکم نیمی از نوار غزه، نتوانسته به فشاری بین المللی علیه اسرائیل تبدیل شود.
درگیر نشدن عمیق جامعەی اسرائیل در نبرد جاری از رهگذر خاموشی نسبی راکت های قسام و عملکرد مطلوب سپر گنید آهنین، مزیت دیگری است که بر افسانەی بی تابی آن در جنگ های طولانی مهر ابطال زد.
عوامل متعددی در این دگرگونی موثرند: از بی میلی و ناتوانی آمریکا در اعمال فشاری راستین بر اسرائیل گرفته تا استفادەی تل آویو از وضعیت خاص کاخ سفید در سال انتخابات و شبح جنگ اوکراین و تهدید تایوان توسط چین روی غرب.
همچنین تغییر ادراک اسرائیل پس از حملەی ناگهانی هفتم اکتبر و شدت و خشونت همراە آن که باعث شد دریافت کلی دولت و مردم آن از امر تهدید دگرگون شود.
به گونەای که حتی نجات جان صدها گروگان به مسالەای فرعی بدل شده است.
واقعیت آن است که اسرائیل امروز همان دولت منزوی دهەهای گذشته نیست که کاملا گوش به فرمان واشنگتن باشد.
تنوع بخشی تل آویو به شرکای خارجی و موازنه سازی های آن در سطح منطقه و جهان باعث شده عاملیت سیاسی اش افزایش پیدا کند.
از این نظر، سیاست خارجی آن مانند ترکیه، عربستان و امارات تحت تاثیر پویایی های جهان در حال تغییر، با همەی قدرت های قدیم و نوظهور مراوده دارد.
این مزیت از قضا اهمیت آن را نزد شرکای غربی افزایش می دهد.
هاآرتص دیروز نوشته بود که اسرائیل کنونی نان سلاح منحصر بفردش را در اتحاد غربی می خورد؛
سامانەی گنبد آهنین!
نمادی از پیشرفت، ذکاوت و پیشتازی اسرائیل در دانش روز و تصویری که این سلاح از دولت یهود می سازد.
برای دولت های غربی که چالش ایران را در اتحاد فرضی مربع آن با چبن و روسیه و کره شمالی، دردسری بزرگ می پندارند، اسرائیل می تواند تجربه و تکنولوژی و اشراف اطلاعاتی فراهم کند.
ناگفته نماند که این همان منطق جنگ سرد است.
در آن دوران ایالات متحده با پیش فرض های ژئوپولتیک در متن رقابت با شوروی، چشم بر روی جباریت حکومت های خودکامه و دیکتاتوری های خون ریز می بست.
ظاهرا در این جا هم گنبد آهنین و بدافزار پگاسوس - که اوج خلاقیت در زمینەی شنود و کنترل و جاسوسی به شمار می رود- مشروعیت سیاسی لازم را برای اسرائیل فراهم ساخته است.
مشروعیتی که باعث خلق فرصتی نامحدود برای نابودی غزه و جنگ در لبنان شده است.
چند روز قبل برنار هانری لوی فیلسوف لیبرال فرانسوی گفته بود:
اسرائیل به لبنان حمله نمیکند، آن را آزاد میکند. لوی زیر غرش تانک ها و جنگندەهای اسرائیلی این گونه به تقدیس جنگ پرداخت:
در تاریخ لحظاتی وجود دارد که خشونت به یک ضرورت و فضیلت تبدیل میشود.این تنها لبنان نیست که اسرائیل در حال آزادسازی آن است، بلکه بخش بزرگی از خاورمیانه را نیز آزاد می کند!
منطق لوی دقیقا همان چیزی است که روزنامەی چپ گرای هاآراتص به نقد آن پرداخت:
اخلاقی سازی جنگ با انگیزه های سیاسی و ژئوپولتیک معین و با نگره های آخر الزمانی!
در هر صورت گنبد آهنین و بدافزار پگاسوس تنها تاب آوری جنگی جامعەی اسرائیل را افزایش ندادەاند، بلکە پنجرەی مشروعیت محدود بین المللی اقدامات جنگی آن را هم تا حد ممکن باز کردەاند.
در بحبوحەی افزایش تنش با ایران، نباید از اهمیت این دو عامل غفلت کرد.
اسرائیلی جدید با رهبری نامحبوب که درجەی ریسک پذیری و دریافت های امنیتی و رهیافت های سیاسی آن دگرگون شده و بیش از هر زمان مهیای افزایش تنش و تغییر قواعد بازی با تهران است.
تازه اگر ماموریتی معین از سوی اتحاد غربی بر دوشش نباشد!!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺صندوق کمیتەی امداد در زیر آوار بیروت
تصویری سوررئال از ویرانی ضاحیەی بیروت و صندوق کمیتەی امداد و حدیث صدقه بلا را دفع می کند.
ظاهرا کمیتەی امداد نتوانستە بلای بمباران اسرائیل را دفع کند، اما وجود آن نمادی از نفوذ همه جانبه و فراگیر ایران در لبنان است.
پیوند ایران و شیعیان لبنان به قبل از 1357 باز می گردد. زمانی که شاه متوجه اهمیت استراتژیک آنان در پیکار علیه پان عربیسم ، مارکسیزم و ایدئولوژی های رادیکال دیگر شد.
در فقدان یک ایدئولوژی بسیج گر و تسلط نوعی واقع گرایی مفرط که جهان را صرفا در دولت ملت ها می دید، پهلوی دوم نتوانست به نفوذی پایدار در شام دست یابد.
جمهوری اسلامی اما در احیای این روابط دیریته کامیاب و به نحوی به عهد صفویه بازگشت.
با این تفاوت که در آن زمان علمای جبل عامل بر پادشاهان ایران، دستکم به لحاظ نظری ولایت داشتند.
اما اکنون تهران ولی امر، پدرخوانده و فرماندەی شیعیان لبنان است.
پیوندی گسترده با داشتن ابعادی گوناگون که بعید است با بمباران از هم بگسلد.
ایران صرفا موشک و پهپاد به لبنان نفرستاده، نهادهای ایرانی بنیاد شهید و کمیتەی امداد و ایدئولوژی صادرات دیگر آنند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺رمزگشایی از تلفن نتانیاهو و بایدن
نه فقط خاورمیانه، بلکه به نحوی تمام جهان به انتظار پاسخ اسرائیل به حملات موشکی ایران نشسته است.
گویی تاریخ جهان در نقطەی بحران موشکی کوبا بە نوعی در حال تکرار است؛ یک مبارزه جویی 13 روزه میان آمریکا و شوروی در اکتبر 1962 که تصویر هولناک آخرالزمانی هستەای فراروی جهان گذاشت.
بحران کوبا به وسیلەی دیپلماسی حل شد و جهان از یک جنگ ویرانگر جان سالم بدر برد. در حالی که به نظر نمی رسد اکتبر 2024 همانند اکتبر 62 سال قبل خوش اقبال باشد.
گرچه جزئیات مکالمەی رهبران اسرائیل و آمریکا فاش نشده، اما از لابلای اظهارات مقامات دو کشور پیش و پس از انجام آن, می توان به مفاد آن پی برد.
تشدید لحن گالانت وزیر دفاع اسرائیل و تهدید ایران به انجام حملەای مرگبار، دقیق و غافلگیر کننده پس از انجام این گفتگو، بیانگر باز گذاشته شدن دست اسرائیل از سوی آمریکاست.
اسرائیل بر این گمان است که پس از چهل سال فرصتی نادر برای ضربه زدن به دشمن دیرینەاش بدست آورده است.
فرصتی که به هیچ قیمتی نمی خواهد آن را از کف بدهد.
در مقابل آمریکا در آستانەی انتخابات آشکارا از یک جنگ گسترده و غیر ضروری که پای آن کشور را هم به وسط بکشد هراسان است.
از این رو در پی تعدیل واکنش اسرائیل و محدود کردن آن به حمله به مراکز نظامی است.
این اشتیاق وافر اسرائیل و نیز بی میلی آمریکا، تحت تاثیر انتحابات ریاست جمهوری آتی سمت و سوی متفاوتی به خود گرفته است.
نتانیاهو با درک این موضوع در پی گروکشی است. رای یهودیان متنفذ آمریکایی و مسیحیان انجیلی دلباختەی صهیونیسم، عاملی است که بایدن و تیم کامالا هریس نمی توانند آن را نادیده بگیرند.
دونالد ترامپ خواهان شدت عمل و واکنش حداکثری اسرائیل علیه ایران است و بایدن و هریس از این منظر، محدودیت های جدی برای تحت فشار قرار دادن اسرائیل دارند.
از این رو می توان فرض کرد بر خلاف آوریل گذشته، آمریکا مخالف حملەی اسرائیل به ایران نیست، بلکه نگران شدت و وسعت آن و پیامدهای ورود به یک درگیری حساب نشده می باشد.
با این اوصاف گفتگوی دیشب می تواند شامل چک کردن نهایی و کلی لیست اهداف و هماهنگی های اطلاعاتی و نظامی با سنتکام و حمایت سیاسی و دیپلماتیک پس از آن باشد.
از متظر سیاست داخلی اسرائیل، یک حملەی مۆثر علیه ایران مانند جنگ لبنان می تواند آثار روانی و سیاسی ناخوشایند جنگ فرسایشی و نافرجام غزه را دستکم به صورت موقت زایل کند.
هم نتانیاهو و هم رقیبان سیاسی اش این را فرصت تنفسی برای اسرائیل و ابزاری برای متحد ساختن نیروهای اجتماعی منقسم کشور می دانند.
می توان گفت این نخستین بار است که حملەی احتمالی به ایران عمیقا با سیاست داخلی اسرائیل و آمریکا؛ هر دو گره خورده است.
داو اصلی البته نوع و سطح پاسخ ایران است که کسی آن را نمی داند. متغیری که طرف های مقابل را به درنگ و تامل بیشتر وا می دارد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺 سجدەی شکری کە بە نماز " شهادت " رسید!
یک سال پیش صبح روز هفتم اکتبر، اسماعیل هنیه و معاونش عاروری به پاس عبور موفق سربازان حماس از حصار مرزی غزه، سجدەی شکر بە جای آوردند.
امروز هیچ کدام از آنها زنده نیستند، اما این تصویر به عنوان نمادی از یک دوران در اذهان خواهد ماند؛
عصر یکه تازی اسلام سیاسی در سیاست خاورمیانه!
این دوران پس از جنگ 6 روزەی 1967 آغاز شد، نقطه عطفی تاریخی که به نماد ورشکستگی گفتمان های ملی گرای سکولاری تبدیل شد که در بیشتر قرن بیستم بر سیاست خاورمیانه مسلط بودند.
درست 50 سال قبل از حملەی حماس در 6 اکتبر 1973 سربازان مصری با فریاد الله اکبر خطوط جبهەی اسرائیلی ها را در هم شکستند.
غریوی که در بهار عربی هم شنیده می شد و هنوز در ترکیه و جهان عرب بانگی رساست.
خاورمیانه در رسیدن به دمکراسی ناکام مانده و اصلی ترین امیدهایش برای توسعه، استبدادهای نفتی خلیج فارسند.
عوامل درونزا مقصرند یا برونزا؟ هر دو!
اما نباید گناهان غرب و نقش اسرائیل را هم دستکم گرفت.
همراهی دمکراسی های غربی با جباریت دیکتاتوری های سازگار با منافع آنها، به تضعیف بدیل های دمکرات می انجامد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺ساعت صفر جنگ و ادراک ایران و اسرائیل
اسرائیل یک ابرقدرت منطقه ای است و قابلیت های نیروی هوایی آن در جهان کم نظیر است.
این کشور تا کنون پایتخت های هشت کشور همسایه را بمباران کرده و تقریبا از هر مجازاتی مصون مانده است.
بیروت، قاهره، بغداد، دمشق، خارطوم، تونس، امان، و اخیرا هم بندر الحدیدەی یمن شهرهایی هستند که دستکم یک بار آماج جنگندەهای اسرائیلی واقع شدەاند.
در صورت حملەی احتمالی به تهران، نهمین پایتخت منطقه و اولین شهر غیر عربی خواهد بود که نیروی هوایی اسرائیل به آن حمله می کند.
در تمام موارد یاد شده، طرف مورد حمله واقع گرفته، توانایی بازدارندگی کم تری داشته و از قدرت لازم برای وارد کردن ضربەی دوم برخوردار نبوده است.
در دکترین هستەای داشتن قابلیت وارد کردن ضربەی دوم و متقاعد کردن دشمن به وجود آن، جهت بازدارندگی ضروری است.
برتری قاطع نیروی هوایی اسرائیل به گونه ای بوده که معمولا توان اندیشیدن به ضربەی دوم را از کشور زیر حمله سلب کرده است.
این مزیت باعث شده تا تل آویو بدون هراس از ضربەی متقابل، در سطح جنگ افزارهای متعارف، قسمی بازدارندگی قوی بدست آورد و کاری کند که کشورهای همسایه فکر حمله به آن را از سر بیرون کنند.
ظاهرا رهیافت اسرائیلی ها دربارەی حملەی تلافی جویانه به ایران بر اصول پیشگفته استوار است. پیوست رسانەای حملەی احتمالی به ایران در روزهای اخیر دو محور مشخص داشته؛
تعدد و تنوع اهداف احتمالی از زیرساخت های اقتصادی و نظامی گرفته تا احیانا سایت های هستەای و شدت و میزان ضربەای که قرار است به آنها وارد شود.
روشن است که هدف نهایی، متقاعد کردن ایران به خودداری از تلافی جویی مجدد است.
هدف این است که هزینەهای حملەی موصوف چنان سر به فلک بکشد که تهران به ماندن توپ در زمین خود رضایت دهد و پذیرای نوعی آتش بس شود.
تفاوت مهم ایران با موارد قبلی در این است که تهران کوشیده قبلا از طریق دو موج حملەی موشکی که بار دوم به وضوح قدرتمندتر بود، قسمی دکترین دفاعی تخریب متقابل را به طرف اسرائیلی بقبولاند.
گذشتن تعداد قابل توجهی از موشک ها از تور دفاعی اسرائیل در حملەی شش روز قبل، حاوی این پیام بود که ایران قادر است مثلا سر موشک ها را اندکی کج و مناطق مسکونی را هدف قرار دهد.
موشک های ایران گرچه تلفات انسانی به بار نیاوردند، اما بازدارندگی اسرائیل را مخدوش و تصویر قدر قدرتی آن را لکه دار کرد.
از این رو تل آویو به هر بهایی به دنبال احیای موازنەی وحشت پیشگفته است.
اما پرسش اصلی این است که این بازدارندگی به چه بهایی احیا می شود؟
اگر احیانا صدمات ضربەی احتمالی وارد شدە بە ایران بالا باشد، آیا ایران به جوابی سخت تر نمی اندیشد؟
هر قدر اسرائیل برای ارعاب ایران سطح و شدت درگیری را بالا ببرد، ایران هنوز از توانایی موشکی لازم برای مقابله به مثل برخوردار خواهد بود.
قابلیتی که توان کافی برای تهدید عمق استراتژیک یک سرزمین کوچک و در پناهگاه حصر کردن ساکنان آن را دارد.
با این اوصاف چیزی مشابه جنگ فرسایشی با مصر اتفاق می افتد.
گرچه اسرائیل ضربات بیش تر و دردناک تری به مصر وارد کرد، اما خود هم روئین تن نبود و نهایتا داستان با مداخلەی راجرز وزیر خارجەی وقت آمریکا فیصله یافت.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺ایران و شبح سرگردان جنگ
✅جنگ ماتحت خود را لای در گذاشته است! جنگ و نیمه جنگ یکی هستند!
دو ضرب المثل کردی بالا به شکلی دقیق ناظر به وضعیت ایجاد شده میان ایران و اسرائیل هستند.
روشن است که ایران جنگ نمی خواهد، اما اسرائیل مشخصا از تشدید وضعیت ایجاد شده و سرایت آن به ایران سود می برد.
✅یک سال پس از حملەی هفت اکتبر حماس، بحران ناشی از آن در حال متاستاز است.
جنگ ابتدا به لبنان کشیده شد، سپس حوثی های یمن خود را درگیر آن کردند و از بهار امسال کم و بیش دامن ایران را هم گرفت.
شش سال پیش که ترامپ با راهنمایی نتانیاهو و بن سلمان سیاست فشار حداکثری علیه ایران را در پیش گرفت، خویشتن داری استراتژیک ایران مبتنی بر دو اصل بود: نه مذاکره می کنیم و نه جنگ!
✅با رخدادهای کنونی به نظر می رسد یک ضلع این سیاست فرو ریخته و جلوگیری از وقوع جنگ دشوارتر از هر زمانی است.
احتمالا اصلاحیەی تهران بر سیاست گذشته، پرهیز از جنگ بزرگ مقیاس و فراگیر و محدود نگه داشتن آن است.
به عبارت دیگر اگر جنگ، گزینەای گریز ناپذیر است، از منوی " رستوران خاورمیانه " بجای جنگ تمام عیار " نیمه جنگ " را باید برگزید!
✅صد البته تجربەی حزب الله لبنان در یک سال گذشته ضرب المثل کردی جنگ و نیمه جنگ یکیند، را تصدیق می کند.
حزب الله به منظور کمک به حماس از هشت اکتبر، وارد نبردی محدود و کنترل شده با اسرائیل گردید.
رهیافت استراتژیک آن مبتنی بر توازن وحشت ناشی از جنگ 2006 و معادلەی بیروت در برابر تل آویو بود.
تا مدتها به نظر می رسید - احتمالا بر اساس یک عملیات فریب - که اسرائیل معادلەی حزب الله را پذیرفته و کم و بیش خطوط قرمز 2006 را مراعات می کند.
تا این که تل آویو جنگ محدود لبنان را به نبردی تمام عیار تبدیل و از خطوط قرمز 2006، سهل است، بلکه از تمام هنجارهای شناختەی شدە و استاتداردهای متغارف منازعەی 80 سالەاش با اعراب هم گذشت.
✅اسرائیل نیک آگاه بود که حزب الله آمادەی جنگی دوبارە در مقیاس سال 2006 نیست و واکنش های ضعیفش به ترور سریالی فرماندهانش اسرائیل را در پندارش بیشتر جسور می کرد.
این امر می تواند دربارەی ایران هم صادق باشد.
واکنش اخیر ایران از عملیات وعدەی صادق یک، جدی تر و مخرب تر بود، اما هنوز خویشتن دارانه و بدون تلفات انسانی بود.
امری که در ارزیابی اسرائیلی ها معمولا فراتر از تخریب های معمول ابنیه و اماکن است.
ا✅کنون نوبت اسرائیل است، آیا واکنشی هم سطح نشان می دهد، یا با تبدیل نیمه جنگ به جنگ در پی کسب دستاوردهای استراتژیک است.
از هفت اکتبر با اسرائیل جدیدی روبرو هستیم که به هر قیمت در فکر بازگشت به شش اکتبر 2023 است؛
از کاربست بی حد و حصر توان نظامی گرفته، تا بازی های آتش بس - عمدتا با اهداف پنهان نظامی - و عملیات های سیاسی و " مسافرت" های فریب کارانه، مانند مسافرت دیرهنگام و لحظەی آخری نتانیاهو به نیویورک به قصد اغفال رهبر فقید حزب الله.
✅بخش مهمی از عملیات سیاسی مشترک آمریکا و اسرائیل در یک سال اخیر، ترجیع بند تکراری جلوگیری از سرایت تنش و پیش گیری از یک جنگ فراگیر منطقه ای بوده است.
اما هر زمان که اسرائیل دامنەی عملیات و اهداف خود را منجمله به ایران گسترش داده، نه تنها بازخواست نشده، بلکه دوباره همان جمله تکرار شده است!
با این اوصاف ساعات و روزهای آینده بغایت حساس و مهم است و حتی متغیرهایی چون نگرانی از تلاطم بازار جهانی نفت را هم نباید چندان جدی گرفت.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺 آمریکا و تلافی جویی احتمالی اسرائیل
در حالی که بازار گمانه زنی دربارەی نوع و سطح پاسخ اسرائیل به حملەی موشکی ایران داغ است، یک اظهار نظر بایدن به تلاطمی قابل توجه در قیمت انرژی انجامید.
داستان این است که خبرنگاری از بایدن پرسید⁏ به اسرائیل اجازه می دهید که حملەی ایران را تلافی کند؟
بایدن در پاسخ گفت؛ ما به اسرائیل اجازه نمی دهیم، فقط توصیه می کنیم.
میان سطور این پاسح به اضافه.ی عدم مخالفت صریح با قرار گرفتن مراکز اقتصادی در لیست احتمالی، این گمانه را ایجاد کرد˸ که آمریکا دست اسرائیل را باز گذاشته است.
خاصه این که در روزهای گذشته به صراحت با بمباران سایت های هسته ای مخالفت کرده بود.
واکنش بازارهای مالی و مجامع دیپلماتیک به این موضع گیری مبهم، مثبت نبود و کاخ سفید در طول امروز ناچار شد به نحوی آن را اصلاح نماید.
در موضع گیری های بعدی آمریکایی ها تلاش کردند بر رئوس سیاست رسمی خود مبنی بر لزوم پیش گیری از افزایش تنش در منطقه تاکید کنند.
همچنین به صراحت مخالفت خود را با گسترش درگیری به اهداف اقتصادی اعلام نمایند.
یحتمل از بیم پاسخ گسترده تر ایران و پیامدهای آن روی بهای نفت.
مناظرەی امروز، تداعی گر خاطرەی یک دشوارەی سیاسی خاص اصول گرایان ایران است.
بحث قدبمی مولوی و ارشادی و تقسیم اوامر ولی فقیه به دو دستەی تکلیف آور و توصیه آمیز در ابتدای دهەی شصت.
محافظه کاران آن روزگار از رهگذر این پروبلماتیک، راهی برای رهایی از احکامی می جستند که با منویات سیاسی و دیدگاه های جناحی شان سازگار نبود.
ظاهرا برای خوانش رابطەی ویژەی اسرائیل و آمریکا هم قسمی هرمنوتیک لازم است.
شکی نیست که آمریکا بر اسرائیل ولایت و چه بسا حق حیات دارد و تل آویو در نوعی هماهنگی کامل با آن قرار دارد.
اما این مساله به معنای نفی مطلق عاملیت آن نیست. ظاهرا دولت یهود احکام واشنگتن را به دو دستەی مولوی و ارشادی تقسیم می کند.
"مولوی ها " را که کاملا باب طبعش است به اجرا می گذارد و بقیه را در ردەی " ارشادی " قرار می دهد;؛ مانند آتش بس در غزه و کمی عقب نشینی از کرانەی باختری و مهار افراط گری شهرک نشینان و ...
معمای اصلی اما مولوی یا ارشادی بودن سخنان بایدن و دیگر مقامات آمریکایی دربارەی تلافی حملەی ایران است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺یک جنگ فرسایشی جدید
درست ده سال قبل در چنین روزهایی برخی مقامات میانی در تهران، " تسخیر سیاسی " یک بە یک پایتخت خاورمبانەی عربی را جشن می گرفتند.
با سقوط دولت وقت یمن، صنعا پس از بیروت و بغداد و دمشق چهارمین پایتختی بود که زیر نفوذ سیاسی و ژئوپولتیک تهران قرار گرفت و به بخشی از محور مقاومت تبدیل شد.
شگفت انگیز این جاست که اکنون اسرائیل به صورت روزمره در حال بمباران هر چهار کشور است و جنگ مستقیم و غیر مستقیم آن با تهران عملا به درون مرزهای ایران و اسرائیل هم کشیده شده است.
جنگ جاری در واقع نبردی بر سر آیندەی خاورمیانە و ترسیم معادلات جدید امنیتی و سیاسی برای آن است.
به بیانی دیگر مبارزه بر سر دستاوردها و پیامدهای انقلاب های بهار عربی و اشغال عراق توسط آمریکاست.
رخدادهایی آشوبناک که چهرەی خاورمیانه را تغییر دادند و ایران را دستکم به صورت موقت به قدرت منطقه ای و نیروی برتر آن تبدیل کردند.
اسرائیل از روزی که عملیات ترور نصرالله را نظم نوین نامید، هیچ فرصتی را برای بیان این نکته که هدفش تغییر خاورمیانه است، را از دست نداده است.
خاورمیانەی کنونی در اصل مولود توافق نامەی استعماری سایس و پیکو در صد سال قبل است که مرزهای فعلی را ترسیم کرد.
جنگ 6 روزەی 1967 که اسرائیل را به قدرتی منطقه ای تبدیل کرد، نقطه عطفی مهم در تاریخ منطقه است.
سومین ایستگاه؛ همانطور که گفته شد بهار عربی بود که ایران را وارد مشرق عربی کرد و ترکیه را هم پس از یک قرن دوری، دگربار به منطقه بازگرداند.
پس از دو دهەی داغ که منطقه در آتش رقابت و تنش میان قدرت های پیش گفته و بازیگران جدید نظیر عربستان و امارات می سوخت، ناگهان با بهبودی غیر قابل انتظار در روابط متغیرهای اصلی وارد دورەای آرامش نسبی شد.
صدای سلاح ها در سوریه و یمن به مرور خاموش و ترکیه و ایران و اعراب به قسمی تنش زدایی روی آوردند.
مناقشەی ایران و اسرائیل اما پا برجا ماند و با افزایش اصطکاک دو طرف در سوریه، نهایتا در غزه و لبنان به نقطەی جوش رسید.
در پرتو اوضاع اخیر به سختی می توان قائل به بی طرفی دولت های عربی شد.
به ظن قوی اسرائیل که از تغییر خاورمیانه سخن می گوید، عقل و دل رقبای قدیمی ایران در منطقه منهای ترکیه را با خود دارد.
کشورهای عرب یاد شده با برون سپاری امنیت خود، روی اقتصاد تمرکز کرده و به انتظار به عقب رانده شدن ایران از منطقه و مقابله با برنامەی هستە ای آن دست به دعا شدە ند.
ده سال قبل هنگام امضای توافق برجام آمریکا در این اندیشه بود که از رهگذر برجام دو و سه، زمینەی مدیریت تنش در خاورمیانه و تقسیم مسالمت آمیز آن به حوزەهای نفوذ میان بازیگران اصلی اقدام نماید.
با شکست برجام و بن بست دیپلماسی، رسیدن به نقطەی امروز و انفجار ستیزهای موجود دور از انتظار نبود.
صد البته در شرایط کنونی منطقی نیست شکاف عمیق میان ایران و اسرائیل را به تضاهای ایدئولوژیک فروکاست.
این مساله وجود دارد، اما با ترکیب با انگیزه های ژئوپولتیک و استراتژیک از هر زمانی پررنگ و برجسته تر شده است.
ده دوازده سال قبل اوباما در دفاع از مصالحه و تعامل با ایران می گفت؛
ایران بازیگری جدی است و روی زمین وجود دارد.
مقصود وی تکیەی تهران بر شبکەای از نیروهای نیابتی و بازیگران غیر دولتی از دریای سرخ تا بحر مدیترانه بود.
حضور زمینی ایران امروز با سیادت اسرائیلی ها بر آسمان با چالش مواجه شده: در حقیقت دعوای پادشاه زمین و سلطان آسمان!
اسرائیل از این رهگذر، جنگ نیابتی را به مستقیم تبدیل کرده و با تضعیف بازوهای منطقه ای ایران بنا دارد راهبرد جنگ نامتقارن ایران را بی ارزش نماید.
حملات دیشب ایران که پس از یک دورەی سخت خویشتن داری انجام شد، بیانگر تن نهادن اجباری به تغییر قواعد جنگ است.
با تلافی محتمل اسرائیل می توان قسمی جنگ فرسایشی میان طرفین را تجسم کرد.
مشابه جنگ فرسایشی مصر و اسرائیل در فاصلەی مارس 1969 تا اوت 1970.
در این 18 ماه ضمن تبادل آتش روزمره میان طرفین و نیردهای هوایی و دریایی، بارها اسرائیل زیر ساخت های حیاتی مصر را در عمق سرزمینی آن مورد هجوم قرار داد.
جنگ فرسایشی صرفا میان پردەای خونین بین دو جنگ بزرگ و گسترده تر بود˸ شکست ویرانگر 1967 و پیروزی نسبی و ابتدایی در جنگ 1973.
ماحصل آخری، پیمان صلح کمپ دیوید و خروج مصر از دایرەی منازعە با اسرائیل و رها کردن عملی داعیەی رهبری جهان عرب و خاورمیانه بود.
با توجه به فاصلەی جغرافیایی ایران و اسرائیل، قسمی جنگ فرسایشی میان آنان که می تواند ماه ها و سال ها به طول بینجامد، دور از ذهن نیست.
اما نه لزوما با نتایج و پیامدهایی همسان.
ایران آخرین کشور بزرگ منطقه است که هنوز مواضع ضد اسرائیلی اش را حفظ کرده است.
جنگ آن با اسرائیل هم احتمالا آخرین جنگ دولت یهود با یک کشور خاورمیانه خواهد بود.
به هر طریق پیامدهای آن، بخشی از روندهای آیندە را تعیین می کند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺ایران بدون نصرالله
اسرائیل نام عملیات ویرانگر و پرتلفات ترور سید حسن نصرالله را نظم نوین نهاده است. اشارەای بە تحمیل ترتیبات جدید امنیتی و سیاسی مورد نظر اسرائیل پس از تضعیف حزب الله.
نظم نوین نتنایاهو چیزی نیست جز پایان دادن به عصر جنگ های نامتقارن از طریق کاربست غیر متعارف و حداکثری قدرت نظامی و از حیز انتفاع انداختن نیروهای نیابتی، احیانا با حملەی مستقیم بە کشور مرکز.
توفیق اسرائیل در این زمینه به واکنش ایران بستگی دارد. شکی نیست که تهران با اندوه بسیار شاهد سلاخی ارزشمندترین دارایی استراتژیک خود در منطقه است.
حزب الله اصلی ترین متحد ایران در خاورمیانه است و نصرالله هم زمامدار راستین لبنان بود.
ایران بیش از چهار دهه روی این متحد ارزشمند خود سرمایه گذاری کرده و تصور خاورمیانەی بدون حزب الله برایش هولناک است.
زرادخانەی موشکی حزب الله که قسمتی از آن در روزهای اخیر از دست رفت، بخشی از توان بازدارندگی ایران در رقابت استراتژیک و ژئوپولتیک با اسرائیل محسوب می شود.
خود حزب الله نیز به عنوان برندی سیاسی و نیرویی دارای جایگاه و نام و اعتبار، ویترین قدرت نرم ایران در خاورمیانه و سرنمون اقمار آن در منطقه است.
با این اوصاف جدی ترین چالش کنونی برای تهران، چگونگی دفاع از آنست.
آن هم در برابر دشمنی که به نظر می رسد قصد توقف ندارد.
و به هر قیمتی می خواهد از فرصت ناب پیش آمده برای حذف تهدید چند دهەای در مرزهای شمالی بهره ببرد.
اگر ایران نخواهد مستقیما به اسرائیل حمله کند، از رهگذر باقیمااندەی زرادخانەی حزب الله و موشک های نقطه زن آن می تواند مراکز جمعیتی و اقتصادی اسرائیل را آماج قرار دهد.
امری که می تواند واکنش شدید اسرائیل را در پی داشته باشد و به ویرانی اماکنی نظیر فرودگاه بیروت و حتی حمله به اهدافی در داخل ایران منجر شود.
گزینەی مطلوب برای ایران، برقراری آتش بس در غزه و لبنان است. تجربەی یک سال گذشته نشان داده که نتانیاهو که بقای سیاسی خود را در خطر می بیند با آن موافقت نخواهد کرد.
گزینەی کمتر بد دیگر ورود زمینی اسرائیل به لبنان و گیر افتادن در باتلاقی مشابه غزه است.
این سناریو دارای دورنمایی مبهم است و به منزلەی بازگشت به 42 سال قبل و آغازی از نو برای همەی طرف های دیگر است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺زیر دود و آوار بیروت
✅در حالی که نگرانی و گمانه زنی دربارەی سرنوشت رهبر حزب الله لبنان ادامه دارد، نمی توان از گفتن این حقیقت چشم پوشید که اسرائیل بر خلاف جنگ سال 2006 لبنان، کاملا ابتکار عمل را در دست گرفته است.
✅هم حزب الله و هم متحد اصلی آن ایران و هم اسرائیل در هیجده سالی که از جنگ 33 روزه می گذرد، هر روز خود را برای جنگی دیگر آماده می کردند.
حوادث روزهای گذشته اما نشان داد که تمهیدات و اساسا نگرش این دو با هم متفاوت بوده است.
لبنانی ها و ایرانی ها با بهره گیری از مزیت حزب الله در جنگ گذشته، عمدتا به فکر افزایش دقت، برد و کمیت زرادخانەی موشکی حزب الله بودند.
بدین منظور که از رهگذر آن معادلەی وحشت جدیدی خلق و توازن بهتری به اسرائیل تحمیل کنند.
✅طرف مقابل اما همانگونه که عادت عقل محاسبه گر و نقاد غربی است، در صدد جبران ضعف ها و اشتباهات بر آمد.
آنها ناکامی 2006 را به مساله تبدیل کرده و در صدد چاره جویی و آسیب شناسی آن برآمدند.
طراحی و نصب یک سیستم پدافندی پیچیده و چند لایه تنها یکی از تمهیداتشان بود.
بهره گیری از فن آوری های جدید مثل هوش مصنوعی و ابزارهای دیجیتال و سایبری و بکار گرفتن آن در حوزه های جاسوسی و اطلاعاتی، در کانون استراتژی های نظامی آنها قرار داشته است.
✅می توان گفت که حزب الله در هم آوردی با اسرائیل از یک تحول بزرگ و چە بسا انقلابی تازە در حوزەی صنایع دفاعی و ارتباطی عقب ماند.
به عنوان مثال آمریکا در جریان جنگ ویتنام هزاران فروند جنگنده را از دست داد.
آسیب شناسی این مساله منجر به یک بازبینی کلی در استراتژی های آن شد و در جمیع جنگ های بعدی یک هزارم تلفات جنگ ویتنام را نداشت.
گوشه ای از این تحول خود را در جریان جنگ 1982 لبنان و مصاف دو ارتش سوریه و اسرائیل نشان داد؛
جنگی کوتاه که نیروی هوایی سوریه را فلج و عملا به عرصەی هم آوردی دو نیروی نظامی تبدیل شد، که یکی زودتر از موقع وارد قرن 21 شده و دیگری در نیمەی قرن 20 مانده بود.
جنگ نظامی و اطلاعاتی اخیر هم حاکی از سبقتی مشابه است.
✅حزب الله و متحدان آن خود را برای جنگی متعارف آماده کرده بودند، دشمن اما جلوتر از زمان حرکت می کرد.
این ناترازی که بخشی از آن محصول تحریم های ایران در دهەی نود و انقطاع از اقتصاد جهانی و فن آوری پیشرو است، به معنای پایان داستان نیست.
در یک مناقشەی همه جانبه، جنگ نظامی و فتح و عدم فتح در آن تنها بخشی از معادله است.
بخش مهم تر توانایی در ترسیم ترتیبات نهادی و سیاسی است که وجه راهبردی و پایانی آن را تشکیل می دهد.
✅به فرض موفق بودن اسرائیل در هدف قرار دادن رهبری عالی حزب الله، این به معنای شکست نهایی آن نیست.
در کوتاه مدت این امر به اسطوره سازی از آنان منجر و حمایت مردمی از حزب الله را به شدت افزایش و پایگاه اجتماعی آن را تقویت می کند.
مهم تر از آن بدون حملەی زمینی، سخن گفتن از پیروزی برای اسرائیل بی معنا خواهد بود.
نتایج و تبعات گوناگون حملەی زمینی و بی نتیجه بودن آن هم روشن است..
کم ترین پیامد یک تهاجم نظامی ویرانگر، تحکیم هویت های سیاسی مخالف و معطوف به مقاومت است.
تابلوی غزه و جنگ های قبلی لبنان پیش چشم همگان است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺راه قدس از قرەباغ می گذرد!
آیت الله عاملی امام جمعەی اردبیل در نامەای پرشور از دبیرکل حزب الله لبنان خواسته؛ اجازه دهد جوانان تبریز، ارومیه، اردبیل و زنجان و "حتی باکو " برای جنگ با اسرائیل در لبنان حاضر شوند!
اگر بپذیریم که ایشان به علت همشهری و هم وطن بودن بر جوانان مراکز استان های آذری نشین وکالت دارد، معلوم نیست چگونه نمایندگی مردم باکو را گرفته است!
آیا از الهام علیف اذن گرفته که فرصا تودەهای میلیونی مردم مسلمان باکو را به جنگ اسرائیل ببرد؟
این امام جمعه که سابقەی موضع گیری های شاذ و مداخلات عجیب در سیاست خارجی را دارد، از مدافعان اصلی جمهوری آذربایجان در نبرد چهار سال پیش بر سر قرەباغ بود.
بیانیەی معروف چهار امام جمعەی استانهای شمالغرب در حمایت از "آزادسازی قرەباغ" و بازگشت آن به "دامن اسلام"، در اصل ریشه در مواضع رسانه ای و سیاسی گذشتەی وی داشت.
طرفه این جاست که این تحول و تبعات بعدی آن که آقای امام جمعه بابت آن مشعوف بود، از سویی ایران را در تنگنای ژئوپولتیک گذاشت و از سوی دیگر اسرائیلی ها را به مرزهای ایران نزدیک تر کرد.
در واقع عاملی که امروز مکتوبی سراپا شور و احساس و خون و جهاد علیه اسرائیل خطاب به نصرالله نوشته، چهار سال قبل خطابەهایی آتشین به مناسبت پیروزی اردوی ظفرنمون باکو به مدد اسلحه و اطلاعات اسرائیل می خواند!
این تناقض ها که از پایبند نبودن به لوازم منطقی سخن و برخورد " انشا نویسانه" با رخدادهای عینی ناشی می شود، عیان تر از آنست که بیش تر به آن پرداخته شود.
محض ایضاح بیش تر به نقل داستان و شعاری معروف در این زمینه می پردازم.
42 سال قبل کوته زمانی پس از فتح بزرگ ایران در خرمشهر، اسرائیل از زمین و هوا و دریا به لبنان حمله برد و پس از یک هفته به دروازه های بیروت رسید.
دولت وقت ایران در این گیر و دار برای کمک به جبهەی مخالفان اسرائیل نیروهایی به لبنان فرستاد.
آیت الله خمبنی که ظاهرا به صورت کامل در جریان این تصمیم قرار نگرفته بود، برآشفت و دستور بازگشت سریع سربازان ایرانی را داد.
بنیانگذار جمهوری اسلامی با طرح شعار راه قدس از کربلا می گذرد، بر اولویت جنگ با عراق و پرهیز از افتادن در تلەی ماجراجویی های خارجی انگشت نهاد.
سخن آیت الله خمینی مبتنی بر قسمی واقع گرایی سیاسی، عقلانیت استراتژیک و دوراندیشی مبتنی بر الزامات نظم دولت - ملت بود.
جالب این جاست که آن زمان در عراق هم مانند ایران حکومتی ضد اسرائیلی بر سر کار بود و از قضا رسما در وضعیت جنگی با اسرائیل به سر می برد.
دولت بعث برای رهایی از مخمصەی جنگ با ایران، تهاجم اسرائیل به لبنان را فرصتی برای آتش بس و اتحاد با ایران به منظور جنگ با اسرائیل می دید.
تلەای که ایران در آن نیفتاد و از همراهی با صدام خودداری کرد.
پس از بیش از چهار دهه برخی مورخان بر این باورند که ترور سفیر اسرائیل در لندن که بهانەی اسرائیل برای حمله به لبنان شد، توسط سازمان های اطلاعاتی صدام طراحی شده بود.
این در حالیست که امروز شرایط در مرزهای شمالی ایران متفاوت است.
دولت آذربایجان که عاملی بارها به ستایش سیاست جنگی آن در قفقاز جنوبی پرداخته، عملا شانی فراتر از یک متحد نزدیک اسرائیل دارد.
صمیمیت و درهم تنیدگی باکو و تل آویو به حدی است که صرفا می توان آن را با رابطەی ایران و حزب الله مقایسه کرد.
با این اوصاف بهتر نیست به آقای امام جمعه یادآور شد؛
راه قدس از قرەباغ می گذرد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺موضع ایران واقعا چیست؟
عباس عراقچی گفته که راه حل دو دولت، صلح پایدار به ارمغان نمی آورد و صلح در منطقه و حل مسالەی فلسطین تنها از رهگذر " دمکراسی در سرزمین های فلسطینی " بدست می آید.
هر چند دقیقا مقصود وزیر خارجه از این عبارت پردازی تازه مشخص نیست، اما یحتمل تکرار موضع کلی ایران دربارەی رفراندوم است.
صد البته در موضع موصوف هم هیچگاه چندان به جزئیات پرداخته نشده و معلوم نیست چه کسانی می توانند در رفراندوم موصوف شرکت کنند.
مثلا مقصود از "فلسطینیان اصیل" مورد نظر ایران چیست؟
و شامل کدام دسته از یهودیان می شود؟
چیزی که عباس عراقچی امروز بر زبان آورده - شاید بی آنکه خود بداند - تکرار موضع سااف در فاصلەی سال های 1968 تا 1988 است.
ساف پس از اینکه توسط فتح و گروه های چپ گرای فلسطینی تسخیر شد، منشور ملی سابق را کنار گذاشت و از ایدەی فلسطین دمکراتیک واحد سخن بە میان آورد.
بر اساس آن، تمام یهودیان ساکن در فلسطین صرف نظر از تاریخ مهاجرت، در کنار عرب ها به شهروندان برابر کشور تبدیل و دولت دمکراتیک سکولار آن را می ساختند.
این طرح جایگزین منشور ملی 1964 شد که می گفت فلسطین کشوری عربی است و شهروندی آن از آن کسانی است که قبل از سال 1917 در آن سکونت داشته اند.
به عبارت دیگر وعدەی بالفور به عنوان مبدا محسوب و یهودیان پس از آن مشمول اخراج می شدند.
البته سند 1968 از آنچه منشور 1964 می گفت واقع بینانه تر بود.
چه اولی مستلزم برگشت تاریخ به عقب و بازگرداندن مسیر به مقطع عثمانی بود.
اما سند دوم هم با انکار یهودیان به عنوان اجتماعی ملی در پی انحلال اسرائیل و تشکیل دولتی تازه به جای آن بود.
اقدامی غیرممکن که مستلزم تغییری انقلابی در توازن قوا در هر دو سطح منطقه و بین الملل به شمار می رفت.
فلسطینی ها به مرور زمان و متناسب با محدودیت های خویش، دیدگاه خود را تعدیل کردند.
در سال 1988 سازمان آزادیبخش فلسطین، رسما قطعنامەی 242 را پذیرفت و عملا به راه حل دو دولتی گردن نهاد.
پذیرش این قطعنامه به معنای قبول تشکیل دولت فلسطین در خطوط آتش بس سال 1949 بود.
یعنی پذیرش قطعنامەی 181 سازمان ملل که در سال 1947 به تصویب رسید و پیشنهاد کرد فلسطین به دو دولت یهودی و عرب تقسیم شود،
صد البته با قبول متصرفات بعدی اسرائیل در جنگ های موسوم به استقلال.
با این اوصاف، نگرش فلسطینی های مبارز سه ایستگاه را پشت سر گذاشته است؛
پلتفرم اخراج یهودیان، تشکیل دولت دمکراتیک مشترک و راه حل دو دولت.
حتی حماس در مقام جناح تندروتر جنبش فلسطین نیز راه حل دو دولت را عملا پذیرفته است.
به دو دلیل:
شرکت در انتخابات سال 2006 که محصول روند اسلو بود و مشروعیت خود را از پیمان صلح سال 1993 ساف و اسرائیل می گرفت.
و دوم، سند دفتر سیاسی حماس که در قبال تشکیل دولت فلسطین در سرزمین های قبل از جنگ 1967 به اسرائیل پیشنهاد آتش بس نامحدود می دهد:
نوعی حفظ ظاهر و عمل گرایی شرمسارانه و معطوف به اهداف راهبردی.
در این میان به نظر می رسد موضع ایران چیزی در میانەی ایستگاه اول و دوم است.
منشور 1964 که از بازگرداندن یهودیان قبل از 1917 می گوید و سند 1968 که خواستار تشکیل دولت دمکراتیک سکولار در سرزمین تاریخی فلسطین است.
مساله اما این است که خود فلسطینی ها به انضمام تمام دولت های عرب دهه هاست که از هر دو عبور کردەاند!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺آیت الله میرباقری و گفتگوهای کنار استخر!
در فضای پرتنش خاورمیانه و در زمانی که بوی جنگ بیش از هر زمانی به مشام می رسد، یک عضو مجلس خبرگان رهبری گفته است:
خدا یک طرح بزرگ برای مردم جهان دارد و آن عبارت از جنگ میان کافران و مؤمنان است که از آغاز خلقت تا پایان جهان ادامه دارد.
پیروزی نهایی در این جنگ برای مؤمنان است و این پیروزی هم قطعی است.
جنگ میان کافران و مؤمنان برای خالصسازی است تا صف مؤمنان از کافران جدا شود. مقصد این جنگ .قرب خداست.
برای رسیدن به مقصد قرب الهی حتی اگر نصف مردم جهان کشته شوند، میارزد.
در ساعاتی که از بیان این سخنان می گذرد، صاحب نظرانی ارجمند مبدا و مقصد " غیر دینی " این گفتار را به درستی برجسته کردەاند.
اما ندیدەام بە خاستگاە مدرن این بیان فارغ از روکش الهیاتی آن اشاره شود.
آنچه میرباقری گفته، یحتمل بدون آنکه خود بداند چیزی جز نظریەی مارکسیستی "اجتناب ناپذیری جنگ ها" نیست.
مطابق این نظر، تضاد میان سرمایه و کار و جنگ طبقاتی بین المللی جز از طریق نبرد نهایی میان نظام های اجتماعی متفاوت حل نمی شود.
جنگی که با شکست سرمایه داری غرب و پیروزی نهایی سوسیالیسم مغلوبه می شود.
پرواضح است که نگرەی آخر الزمانی موصوف به مثابەی قسمی مدرنیتەی تحریف شده می تواند آبشخورهایی دینی نیز داشته باشد.
اما تنها در صورت بندی های ایدئولوژیک و مدرن توانست به مثابەی یک پیوستار مدون ظاهر شود.
صد البته برای جریان های سیاسی نـظیر جبهەی پایداری با خاستگاه اجتماعی معین و آبشخورهای فکری متناظر با آن رهیافت مزبور از طریق نوعی مائوئیسم اسلامی قابل استحصال است.
در مقطعی بر سر تز همزیستی مسالمت آمیز خروشچف رهبر وقت شوروی میان او و کمونیست های چینی مناقشاتی درازدامن و تلخ در گرفت.
خروشچف پس از مرگ استالین بدنبال بازسازی اقتصادی روسیه و جبران عقب ماندگی های فنی و علمی آن از غرب بود.
لذا با این استدلال که در عصر اتم و هراس نابودی همگانی، دیگر جنگ پدیدەای اجتناب ناپذیر نیست، تز همریستی مسالمت آمیز را پیش کشید.
بر مبنای این ایده کشورهای جهان با داشتن نظام های سیاسی و اجتماعی گوناگون می توانند در صلح به سر ببرند.
خروشچف ضمن پذیرش مصالحه و پرهیز از جنگ، بر تداوم جنگ ایدئولوژیک و تبلیغ برتری نظام کمونیستی بر لیبرال دمکراسی تاکید داشت.
امروز هم نوعی تز همزیستی مسالمت آمیز بن مایەی فکری و سیاسی دولت هایی چون چین، ایران، روسیه، کوبا و ...است.
کشورهایی که بر به رسمیت شناختن تنوع نظام های ارزشی و سیاسی متفاوت در پهنەی بین المللی انگشت می نهند و تاکید جهان غربی بر جهان شمولی ارزش هایی چون آزادی و دمکراسی را مداخلات استعماری و زیاده خواهانه می دانند.
قصه اما این جاست که در دهەی پنجاە میلادی مائو رهبر انقلاب چین و "خورشید سرخ خاور"، این تفسیر به اصطلاح مماشات طلبانه را بر نتابید و همتای روسش را متهم کرد در اصول مسلم مارکسیزم تجدید نظر و بدعت آوری کرده است.
یک گفتگوی میان آنها در جریان آخرین سفر خروشچف به پکن در آگوست 1958 با لباس شنا و در کنار استخر هنوز زبانزد است.
مائو: رفیق خروشچف! آمریکا ببر کاغذی است و نظریەی شما دال بر پرهیز از رویارویی با آن زیادی مماشات طلبانه و غیر مارکسیستی است!
خروشچف: ولی رفیق مائو، توجه داشته باشید که این ببر کاغذی دندان های اتمی دارد!
مائو: چه باک! به فرض که جنگ اتمی شود و کشتاری بزرگ صورت بگیرد. از هر دو طرف صدها میلیون نفر کشته می شوند. اما عطف به جمعیت بسیار بیشتر جهان کمونیسم، اگر از 600 میلیون نفوس چین، 300 میلیون نفر هم بمیرد، باز 300 میلیون نفر می ماند که پیروزی سوسیالیسم را جشن بگیرد!
معروف است که رهبر شوروی از این اظهارات وحشت زده شد. در ادامە اختلافات چین و روسیه بالا گرفت و چهار سال بعد به جدایی کامل انجامید.
چینی ها روس ها را مرتد و وسوسیال امپریالیست می نامیدند.
دشنامی ایدئولوژیک که مابەازای ایرانی آن چیزی در مایه های " اسلام آمریکایی " است.
چرخ روزگار گذشت و در میانەی جنگ سرد در حال تشدید، واشنگتن به اندیشەی استفاده از خصومت میان دو غول کمونیست افتاد و کوشید به پکن نزدیک شود.
چین فقیر و متزوی ابتدای دهەی 70 که از توسعه طلبی همسایەی روس بیشتر از آمریکا می ترسید، مصالح ژئوپولتیک را بر پندارهای ایدئولوژیک ترجیح داد.
پاداش آمریکا در برابر عمل گرایی چینی ها گشایش اقتصادی و ولرد کردن چین به جریان اصلی اقتصاد بین المللی بود.
کاری که شوروی نخواست یا نتوانست انجام دهد و فرجامش هم فروپاشی بود.
امروز که دوباره روس ها و چینی ها با هم نرد عشق می بازند و گاه و بیگاه ایران را هم به ضیافت خود می خوانند، خواندن این سرگذشت های فکری و سیاسی خالی از عبرت نیست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺مرگ سنوار و آیندەی خاورمیانه
✅منابع اسرائیلی ادعا می کنند که در جریان یک عملیات، به احتمال قوی یحیی سنوار رهبر حماس را کشته اند.
سنوار طراح عملیات طوفان الاقصی است که عملا به طولانی ترین نبرد ارتش اسرائیل و درگیری آن در جبهەهای مختلف منجر شد.
سنوار گرچه قدرتمندترین چهرەی حماس در غزه بود، اما پس از ترور اسماعیل هنیه رسما به ریاست دفتر سیاسی این جنبش رسید.
✅بدون شک مرگ سنوار ضربەای مرگبار بە حماس و یک موفقیت تاکتیکی بزرگ برای اسرائیل است.
اما بعید است به فروپاشی ساختارهای فرماندهی حماس در غزه منجر شود و تحولاتی مانند آزادی گروگان های اسرائیلی را در پی داشته باشد.
در مقام مقایسه، ساختار رهبری حماس از رهبری هرمی و متمرکز حزب الله که باز توانست مرگ نصرالله را تاب بیاورد، پراکنده و شبکه ای تر است.
مضاف بر آن برای رهبران جنبش های مقاومت ضد اسرائیل، کشته شدن تقدیری محتوم و تنها وابسته به زمان است.
از این رو انجام تمهیدات لازم و نحوەی رسیدگی بە مسالەی خلاء رهبری و تعیین جانشین در شرایط اضطرار بخشی از ساز و کارهای ضروری آنها است.
از صد سال پیش که به نحوی جنگ بر سر فلسطین میان یهودیان و اعراب آغاز شده، اسرائیل دستکم صد رهبر متنفذ فلسطینی را کشته است.
این رهبر کشی سازمان یافته اما باعث سرکوب مقاومت فلسطینی ها و حذف مساله از دستور کار نشده است.
✅از منظری کلی اما حذف سنوار به پیچیدگی بیشتر بحران خاورمیانه و مسالەی فلسطین می انجامد.
وقتی هم مسیر دیپلماتیک جنبش فتح و هم راهبرد مسلحانەی حماس شکست می خورند، نتیجەای جز بحرانی تر شدن شرایط و ظهور اشکال تازەی مقاومت متصور نیست.
ابوایاد نظریه پرداز ترور شدەی ساف که برخی او را تروتسکی فلسطین می نامیدند در سال 1979 خطاب به اریک رولو خبرنگار فرانسوی گفت:
شکی نیست که در مقطع فعلی مبارزەی ما شکست خورده و هیچ چشم انداز امیدبخشی وجود ندارد.
اما این به معنای پایان کار نیست. نسلی از رهبران ظهور می کنند که به مراتب از ما رادیکال تر و برای اسرائیل خطرناک تر خواهند بود.
پیش گویی ابوایاد کمتر از ده سال بعد با ظهور حماس محقق شد. همچنین با اخراج ساف از لبنان و پایان جنگ های چریکی در آن خطه، کانون مبارزه از اردوگاه های سوریه و لبنان و اردن به داخل سرزمین های اشغالی منتقل شد.
✅راه حل اساسی این بحران خونین تشکیل دو دولت بر اساس قطعنامه های سازمان ملل است.
یگانه راهکار اجرای آن هم فشار راستین آمریکا بر تل آویو برای تن دادن به آن است.
امری که سوگمندانه در افق دیده نمی شود.
حتی در جهان احتمالا چند قطبی تر آینده که از عاملیت بلامنازع آمریکا کاسته می شود، به سختی می توان بارقەی امیدی به سود پایان اشفال گری اسرائیل و تاسیس دولت مستقل فلسطین دید.
چرخەی سرکوب و جنگ و مقاومت فعلا ادامه خواهد داشت و با جنگ احتمالی ایران و اسرائیل پویایی های تازەای هم خواهد یافت.
صد البته احتمال ظهور رهبرانی تندروتر از سنوار و سازمان هایی ستیزەجوتر از حماس دور از ذهن نیست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺پرواز را بخاطر بسپار، پرنده مردنیست!
پایان پرواز هواپیماهای ایرانی به اروپا، نماد آغاز فصلی تازه است که اصلی ترین نمود آن انزوای فزاینده و انقطاع از جهان است.
حتی قبل از تحریم های اخیر نیز، ناوگان فرسوده و مستهلک هوایی ایران به خاطر مسائل ایمنی از ورود به برخی از شهرهای مهم اروپایی منع شده بود.
نگاهی به لیست پروازهای خروجی شهر فرودگاهی امام خمینی در شبانه روز اخیر نشان می دهد که مسکو و استانبول تنها "مقاصد اروپایی" خطوط هوایی ایران هستند.
در طول قرن نوزده، این دو شهر عمده ترین صادر کنندگان افکار و ایدەهای مدرن بە ایران بودند.
دو شهری که خود با واسطه، مدرنیتەی غربی را دریافت و در ذهن دولتمردان قاجار و منورالفکران اصلاح طلب آن زمان، سرنمون اصلاحات و نوسازی آمرانه به شمار می رفتند.
گویی دست تاریخ و چرخ روزگار دوباره ما را به گذشته برده و مسکو و استانبول را به جایگاه کانونی شان در تخیل " خارجه اندیش " ما باز گردانده است.
طرفه این جاست که هر دو شهر درست مانند گذشتەی پیش گفته، مرکز مدرنیتەی آمرانه و اقتدارگرایی های قرن بیست و یکمیند.
ما در گذشته از مسکو افکار انقلابی، سیاست رادیکال و سوسیال دمکراسی را آموختیم و از ترکیه ناسیونالیسم و ملت سازی و غرب گرایی را.
بعید می دانم امروز این دو متروپل بخت برگشته که زمانی شهرهایی جهانی بودند، چیز زیادی در چنته داشته باشند.
هر دو مقهور دولتمردانی هستند که زبان جهانی اقتصاد را چندان نمی فهمند.
جهانی بودن و جهان روایی در سدەی جاری بیشتر به معنای ادغام در اقتصاد جهانی است. به معنای آشتی با جهان از رهگذر داشتن سهم بزرگ تری از اقتصاد جهان در رده بندی بر اساس تولید ناخالص ملی است.
در جهانی که اقتصاد بر سیاست اولویت دارد، بزرگی نه به سال بلکه به عقل است.
ممکن است جایگاه و شان اقتصادی کشور کوچک و پنجاه سالەی امارات متحدەی عربی از امپراتوری های کهن و چند صد سالەی روسیە و ترکیه بیشتر باشد.
اما یک نکته روشن است؛ هیچ کشوری بدون داشتن روابط گسترده و متقابل با جهان رشد نمی کند.
سوگمندانه با وجود درخشش چین و هند و کره و سنگاپور و ...غرب هنوز مرکز جهان است و همەی راهها بە واشنگن و بروکسل ختم می شود.
اگر در دورەی قاجار در شرق یک ژاپن وجود داشت که چشم روشن اندیشان و اصلاح گران ما را به خود خیره می کرد، امروز در همین آسیا بیش از ده ژاپن وجود دارد.
اما هیچ کدامشان بدون ادغام در اقتصاد جهانی و گردن نهادن به ساز و کارهای عمدتا غرب ساختەی آن پیشرفت نکردەاند
حتی چین که علی الظاهر ضد سیستمی ترین نظام حکومتی را در میان قدرت های نوظهور دارد.
از این رو قطع پروازها به اروپا را نمی توان به فال نیک گرفت، اما می توان به این پند شاعرانه دلخوش بود که گرچه پرنده مردنی است، اما پرواز را می توان به خاطر سپرد.
پرواز توسعه و نوسازی و پیشرفت را نمی توان از یاد برد و ملت ایران به درازای دو قرن زمین افتادن و بلند شدن، این درس را خوب آموخته است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺نیویورک تایمز و زمینه سازی برای جنگ
نیویورک تایمز ادعا کرده به اسنادی دست یافته که نشان می دهد، ایران از چند ماه قبل، از عملیات هفت اکتبر مطلع بوده و برای هماهنگی و تدارکات آن تلاش می کرده است.
به احتمال قوی گزارش نیویورک تایمز نوعی پرونده سازی است. از قسم پرونده سازی هایی که قبلا در مورد عراق انجام شد.
پس از انجام حملات یازده سپتامبر، دولت وقت آمریکا کوشید میان القاعده به عنوان عامل حمله و دولت صدام پیوندی بیابد.
تنها مدرک هم اظهار خوشحالی بغداد از انجام حمله و تایید کلی آن به مثابەی " تقاص جنایت های آمریکا " بود.
ظاهرا اکنون هم تلاش می شود با نخ تسبیحی مشابه میان یازده سپتامبر اسرائیل و جمهوری اسلامی ربطی پیدا شود.
ایران بلافاصله پس از هفت اکتبر به ستایش آن پرداخت و از طریق متحدان غیر دولتی خود در لبنان و یمن و عراق کوشید به کمک حماس بشتابد.
این امر به معنای دخالت ایران و حتی اطلاع آن از عملیات هفت اکتبر نیست.
غافل گیری بزرگ اسرائیل که به یک شکست بزرگ سیاسی، اطلاعاتی و نظامی انجامید، بدون یک رازداری بی سابقه امکان پذیر نبود.
نه تنها ایران و حزب الله، بلکه دفتر سیاسی حماس مستقر در دوحه هم از آنچه در سر یحیی سنوار و محمد ضیف می گذشت بی خبر بودند.
اگر غیر از این بود با نفوذی که اسرائیل در تهران و بیروت و دمشق دارد، حمله پیش از انجام لو می رفت.
ممکن است ماه ها و حتی شاید از چند سال قبل، ایدەای کلی برای انجام حملەای بزرگ میان اجزای جبهەی مقاومت و از جمله ایران وجود داشتە باشد،
بدین منظور که جلوی روند عادی سازی روابط کشورهای عرب با اسرائیل گرفته و دستور کار جدیدی به منطقه تحمیل شود.
اما این به هیچ وجه به معنای داشتن یک نقشەی پیشینی برای جنگی در مقیاس امروز غزه نبوده است.
به احتمال قوی خبرسازی این روزنامه تلاشی آگاهانه یا ناآگاهانه جهت توجیه حملەی احتمالی علیه ایران است. مشابه آنچه علیه عراق اتفاق افتاد.
طبعا حملەی بزرگ مقیاس بدون هماهنگی و همراهی آمریکا انجام نخواهد شد.
ادراک امنیتی و استراتژیک این دو کشور در خاورمیانه پس از هغت اکتبر دگرگون شده و طولانی شدن جنگ در غزه و پرهیز از آتش بس موید این ادعاست.
آمریکا و اسرائیل به بازگرداندن خاورمیانه به قبل از هفت اکتبر می اندیشند، علی الظاهر از طریق ایجاد موازنه های جدید، عبور از خطوط قرمز سابق و تضعیف حماس و حزب الله و احتمالا حوثی ها به گونه ای که اررش راهبردی شان را برای ایران از دست بدهند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺آتش بس دور از دسترس در لبنان
معادلات سیاسی و نظامی منطقه به سرعت در حال تغییر است. در حالی که ایران و حزب الله به تلویح و تصریح خواهان آتش بس در لبنان هستند، اسرائیل آن را به آزادی گروگان هایش در غزه گره زده است.
تا یک ماه قبل، این اسرائیل بود که مشتاقانه خواستار آرامش در مرزهای شمالی و بازگشت ساکنان نوار مرزی به خانه هایشان بود.
دبیرکل فقید حزب الله اما در آخرین سخنرانیش که ده روز قبل از ترور انجام شد، آشکارا با آتش بس بدون خاموش شدن سلاح ها در غزه مخالفت کرد.
تغییر موضع اسرائیل ناشی از دو عامل است: احساس سرخوشی از برخی پیروزی های تاکتیکی بر حزب الله و قصد ادامەی تضعیف آن به منظور رفع خطر استراتژیک آن.
تل آویو در این مسیر امیدوار است که خلاء ناشی از تضعیف حزب الله و حذف فرماندهان آن توسط رقبای لبنانیش پر و نقش کلیدی این حزب در لبنان مختومه شود.
عامل دوم اما فشار بر حماس از رهگذر ایران و حزب الله است.
اسرائیل بر آن است با ادامەی جنگ در لبنان و حملەی احتمالی به ایران، آتش بس در سایر جبهه ها را منوط بر فشار بر سنوار نماید.
با این هدف که بیروت و تهران سنوار را تحت فشار قرار داده و او را وادار به نرمش نمایند.
کاری که مصر و قطر تاکنون از عهدەی آن برنیامدەاند.
در هر صورت تصور آتش بس در لبنان تا زمان فیصلەی حملات رفت و برگشتی با ایران دور از ذهن است.
مساله اکنون نه فقط پیوند ضاحیه و غزه، بلکه به طریق اولی تهران هم هست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺سوگواری باکو در سالگرد هفت اکتبر
جمهوری آذربایجان نزدیک ترین متحد اسرائیل در جهان غیر غربی است.
در نخستین سالگرد هفت اکتبر که رهبران و سازمان های عمدتا غربی به ستایش " رنج یهودیان " در این روز پرداختند، باکو تنها کشور مسلمان جهان بود که رسما به پاسداشت این یادبود پرداخت.
شایان یادآوری است که سایر کشورهای مسلمانی که اسرائیل را به رسمیت می شناسند در میانەی کشتار فلسطینی ها و لبنانی ها ترجیح دادند در این زمینه سکوت کنند.
حتی بسیاری از دولت های غربی هم تنها با اشاره به ضرورت آتش بس و پایان دادن به رنج مردم غزه، حاضر شدند در "ذکر مصیبت" هفت اکتبر حاضر شوند.
اسرائیل به صورت سنتی خود را بخشی از جهان غرب و پایبند به ارزش هایی چون آزادی و دمکراسی می داند.
اما این دریافت، باعث نشده که در طول تاریخ نسبتا کوتاه خود با جبارترین دیکتاتوری های دست راستی جهان وارد دوستی و مغازله نشود.
این کشور در سال های ابتدایی حیات خود که همزمان با عصر استعمار زدایی در آسیا و آفریقا بود و کشورهای سابقا مستعمره یکی پس از دیگری مستقل می شدند، سعی در نوعی هم ذات پنداری با آنها داشت.
به عبارت دیگر خود را بخشی از جهان جنوب می پنداشت که پس از هزاران سال آزاد و مستقل شده است.
این تصور با تجاوز سه گانه به مصر در کنار بریتانیا و فرانسه در سال 1956 به سرعت رنگ باخت.
فرانسه و انگلیس دو کشور استعماری بودند که منافعی مشترک در مقابله با روند استعمار زدایی در جهان، آنها را به هم نزدیک می کرد.
جنگ 1956 فقط جهان سوم را از این نظر بیدار نکرد، بلکه به رویای خام دستانەی شوروی هم در این زمینه خاتمه داد.
شوروی سابق از نخستین کشورهایی بود که اسرائیل را به رسمیت شناخت و برخی از نیازهای تسلیحاتی آن را در جنگ 1948 با عرب ها تامین کرد.
کرملین بر این گمان بود که عطف به برخی جهت گیری های سوسیالیستی جنبش صهیونیسم و وجود حزب کارگر در راس قدرت، اسرائیل طی جنگ سرد به بلوک شرق می پیوندد!
توهمی که غلط درآمد و اسرائیل نه تنها به بخشی از بلوک غرب تبدیل شد، بلکه به نوعی مسئول انجام "کارهای کثیف" آن نظیر حمایت از دیکتاتورهایی چون پینوشه در شیلی، رژیم ژنرال ها در آرژانتین و نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی گردید.
برای رژیم های دیکتاتور که با مخالفت داخلی قوی دست و پنجه نرم می کنند، اسرائیل یکی از جذاب ترین گزینه ها برای همکاری و پشتیبانی است.
تل آویو با توانایی های رشک برانگیز در امور اطلاعاتی و دارا بودن برخی فن آوری های منحصر بفرد نظامی و سایبری یک پیمان کار درجەی یک امنیتی است و می تواند به حفظ این دسته از دولت ها کمک کند.
روابط امنیتی و نظامی گستردەی آن با خونتاهای میانمار پس از تعلیق دمکراسی و کودتا علیه آنگ سان سوچی و کشتار اقلیت مسلمان روهینگا نمونەای از این امر است.
جمهوری آذربایجان هم به عنوان یکی از بسته ترین سیستم های سیاسی جهان، سوگلی اسرائیل در قفقاز و مجاورت مرزهای شمالی ایران است.
اسرائیل نیازهای امنیتی، نظامی و اطلاعاتی باکو را تامین می کند و متقابلا از جریان نفت و امکانات تدارکاتی و لجستیکی آن در جوار ایران سود می برد.
اغراق نیست اگر بگوییم اتحاد آذربایجان و اسرائیل حتی از روابط ویژەی آن با ترکیه هم مستحکم تر است.
روابط باکو و آنکارا که از حیث صمیمیت تزلزل ناپذیر با استعارەی " یک ملت و دو دولت " توصیف می شود، راهگشا و تسهیل گر روابط اسرائیل و آذربایجان است که عملا به هیات " دو ملت و یک دولت " در آمده است.
بر خلاف لفاظی های اردوغان علیه اسرائیل که جدا از مصرف داخلی آن، احتمالا به روابط شخصی وخیم و ناپایدار با نتانیاهو بر می گردد، ترکیه دارای روابط اقتصادی شکوفا و تنگاتنگی با تل آویو است.
به صورت کلی جهان ترک مورد ادعای رئیس جمهور ترکیه که شامل جماهیر آسیای مرکزی می شود، به علت تجربەی حدود یک سده عرفی سازی و مدرنیتەی ضد مذهب، اشتراکات فرهنگی و معنوی کم تری با مجموعەی جهان اسلام دارد.
این کشورها که عموما توسط اولیگارشی های خانوادگی اداره می شوند، منافع معینی در نزدیکی با اسرائیل دارند.
اما هیچ کدام به اندازەی آذربایجان جانب احتیاط را از کف نمی دهند و دست و دل را با هم نمی بازند!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺درنگ اسرائیل بر اثر وسوسه انگیزی آمریکا!
ظاهرا حملەی قابل انتظار اسرائیل به ایران پس از دریافت یک بستەی پیشنهادی سخاوتمندانە از جانب آمریکا، در دقیقەی نود به تعویق افتاده است.
مفاد پیشنهاد مذکور دقیقا معلوم نیست، اما گویا شامل معاملەای وسوسە انگیز است:
اسرائیل در ازای دریافت حمایت های دیپلماتیک - که به شدت به آن محتاج است - و تسلیحات نظامی - احتمالا از نوعی که تاکنون از داشتن آن محروم بوده است - باید از حمله به اهدافی خاص در ایران خودداری کند.
با گمانه زنی می توان گفت در راس اهداف ممنوعەی احتمالی آمریکا، سایت های هسته ای و در مرحلەی بعد مراکز اقتصادی قرار دارند.
بر اساس خبرها، وزیر دفاع اسرائیل قرار است به زودی به واشنگتن برود؛ احتمالا برای چانه زنی و چکش کاری و جرح و تعدیل های بیش تر و هماهنگی کامل با آمریکا.
این رخداد نشان می دهد با وجود سرپیچی های مکرر نتنایاهو در یک سال اخیر، نقش آمریکا در این بحران هنوز حیاتی است.
تنها کشوری که می تواند اسرائیل را تحت فشار قرار دهد و از بیم گسترش جنگ و مواجه با پیامدهای ناشناخته و ویرانگر آن، حدی از ممنوعیت بر سیاست تهاجمی آن اعمال کند.
سویەی دیگر این ماجرا ایران است که تنهایی استراتژیک آن بیش از هر زمان به چشم می خورد.
ایران عضو هیچ پیمان امنیتی دسته جمعی کارا نیست و روابط راهبردی با قطب های بین المللی نظیر چین و روسیه ندارد.
ایران در دهه های اخیر در غیاب مولفه های فوق، بر شبکه ای از بازیگران غیر دولتی و نیروهای نیابتی تکیه نموده که اکنون همگی زیر آتش قرار دارند.
سکوت و بی عملی چین و روسیه در روزهای اخیر نه تنها ناشی از بی میلی آنان برای بهم نخوردن سیاست موازنه گرایشان در خاورمیانه، بلکه به ناتوانی اساسی در هر گونه تاثیرگذاری بر رفتار اسرائیل هم بر می گردد.
با هر نگاهی معاملەی پیشگفته به سود اسرائیل است. گالانت با دست پر از آمریکا بر می گردد و حمایت استراتژیک کاخ سفید در درگیری با ایران را با خود می آورد.
فارغ از هر نتیجەای بە نظر می رسد، بحران کنونی به بازنگری های جدی در استراتژی دفاعی ایران منجر شود: از دکترین هسته ای گرفته تا تجدید نظر در جهت گیری های کلان منطقه ای و بین المللی.
توازن بخشی به سیاست خارجی، دشوارەی اصلی ایران در دویست سال گذشته بوده، از زمانی که کشور در معرض نفوذ و هجوم امپریالیسم غربی قرار گرفت و توان ملی کافی برای مقابله با آن وجود نداشت.
سیاست خارجی ایران در دهەهای 40 و 50 که بیش تر از هر دورەای واجد عناصر موازنه بخش بود، درس آموز به نظر می رسد؛
با هر دو قطب بین المللی آن روزگار روابطی نزدیک وجود داشت؛
چیزی در مایەهای سیاست خارجی امروز کشورهای عرب خلیج فارس که هم زمان با چین و روسیه و آمریکا نرد عشق می بازند.
آن زمان هم ایران صنایع سنگین را با کمک شوروی ساخت و نیروهای مسلح را از طریق آمریکا تجهیز و نونوار کرد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺سه پیامد سیاسی مهم حادثەی هفت اکتبر
عملیات طوفان اقصی که یک سال قبل توسط یک رهبر سرسخت و منزوی محلی در باریکەی کوچک و محاصرە شدە غزه انجام شد، به سرعت پیامدهای منطقه ای و جهانی یافت.
فارغ از ارزیابی تاثیرات ژئوپولتیک و راهبردی این عملیات که هنوز ادامه دارد و احتمالا با حملەی قریب الوقوع به ایران وارد فازی تازه می شود، می توان از سه پیامد مهم سیاسی و معنوی در سطح بین المللی سخن گفت.
✅نخست: با تبدیل شدن جنگ اسرائیل علیه غزه و اخیرا لبنان به فاجعەی انسانی و در موارد متعدد نسل کشی، وجدان جهانی تکانی بزرگ خورد.
دفاع تمام عیار آمریکا از اسرائیل و تامین بدون وقفەی احتیاجات نظامی آن در بحبوحەی یک کارزار آشکار نسل کشی، پرسش های پیشین دربارەی عادلانه بودن نظام جهانی و وجود استانداردهای دوگانه را برجسته کرد.
به جرات می توان گفت که در هشتاد سالی که از پایان جنگ دوم جهانی می گذرد، چیزی به اندازەی جنگ غزه، نظم جهانی پس از جنگ را مخدوش نکرده است؛
نظم مبتنی بر اصول نورنبرگ که به دقت مقولەی جنایت جنگی را کلاسه بندی کرده و نظام عمدتا غربی حاکم بر جهان بر شانه های آن استوار است.
ماهیت آپارتایدی این نظام در پرتو برخورد دوگانەی آمریکا برملا شد و وجوه ریاکارانه و دروغین آن آشکار گردید.
برندەی اصلی این چالش چین و روسیه هستند که خواهان تجدید نظر در نظام جهانی و رهایی از جبر استاتداردهایی چون دمکراسی و حقوق بشر می باشند.
بازندەی اصلی هم ایالات متحده است که با کاهش روزافزون قدرت نرم خود مواجه شده است.
در حقیقت معافیت اسرائیل از مجازات می تواند به یک اپیدمی در سراسر جهان بینجامد.
همچنین شکاف میان جنوب و شمال جهانی را افزایش دهد.
با فرسایش فزایندەی نظم موجود که به علت دروغین و ریاکارانه بودن آسیب دیده، احتمالا در دهه های آتی بحران ها و خلا های بیش تری پدید آید.
✅دوم: پیامد دوم این بحران عمدتا روی خاورمیانه است.
پس از آنکه هرج و مرج ناشی از اشغال عراق و تحولات بهار عربی، منطقه را در امتداد خطوط فرقه ای و بالاخص شکاف شیعه و سنی تقسیم کرد، تهاجم همزمان اسرائیل علیه فلسطین و لبنان به مثابەی یک نقطه عطف است.
حذف تقریبا تمام رهبران درجه یک حماس و حزب الله در یک سنگر و کشتار هم زمان شیعیان و سنی ها توسط اسرائیل، به نوعی ورق افکار عمومی را برگردانده است.
آنچه که در جنگ های داخلی عراق، سوریه و یمن میان شیعه و سنی رخ داد در مقابل خشونت و ویران گری بی حد و حصر اسرائیل، نوعی میان پردەی گذرا به نظر می رسد.
می توان ادعا کرد ماشین جنگی اسرائیل و بربریت نمونه وار آن، افکار عمومی متفرق منطقه پس از بهار عربی را دگربار یکپارچه نمود.
✅سوم: کشتار غزه که با استانداردهای خود اسرائیل هم بی سابقه است، یک همدردی جهانی را با فلسطینیان برانگیخت.
دولت های غربی بیش تری دولت مستقل فلسطینی را به رسمیت شناختند و نسل جوان کشورهای غربی به مدافعان جدید و پرشور آرمان فلسطین تبدیل شدند.
مضاف بر آن دولت های چپ گرا و منتقد وضع موجود نظیر روسیه و چین و آفریقای جنوبی و ... بیش از پیش به سیاست سنتی خود در این زمینه رجوع نمودند.
کشتار جمعی موصوف دوباره توجه جهان را به ریشەی اصلی مشکل یعنی تداوم اشغال گری اسرائیل جلب نمود.
امری که دهه ها اسرائیل با موفقیت آن را کم رنگ کرده بود. پیمان صلح ابراهیم که اساس آن صلح با دولت های عرب با نادیده گرفتن فلسطینیان است، قلەی موفقیت تل آویو در این زمینه بود.
اکنون عربستان سعودی مهم ترین کشور اسلامی و عربی می گوید بدون تشکیل کشور فلسطین، صلحی با اسرائیل در کار نخواهد بود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺ترور دولتی روی دور تند
کمتر از یک هفته پس از ترور دبیرکل حزب الله، اسرائیل با بمباران شدید مناطق مسکونی بیروت، می گوید مقر سید هاشم صفی الدین اصلی ترین گزینەی جانشینی وی را هدف قرار داده است.
این اقدام اسرائیل تشدیدی بی سابقه در جنگ کنونی و نشانەای از عدم تمایل آن به هر نوع توقفی در آن است.
ترور رهبران فلسطینی مخالف اسرائیل، سنتی صد ساله در تاریخ جنبش صهیونیسم است و احتمالا نخستین مورد آن به سال 1930 بر می گردد
در طول زمان اسرائیل تقریبا تمام رهبران جنبش فتح را ترور کرد و گروه های دیگر فلسطینی و لبنانی هم از گزند آن در امان نماندند.
با وجود این تفاصیل آنچه در یک سال اخیر رخ داده، بی سابقه است.
اسرائیل در چند ماه رهبران اصلی حماس و حزب الله را ترور کرده است و با شدت تمام در حال بروز رسانی لیست ترورها و افزون نفرات دوم و سوم به آن است.
بدون شک این نوعی تحول در راهبرد قدیمی آن و چه بسا بیانگر تطوری اساسی در قواعد جنگ است.
قسمی پارادایم نظامی جدید که اسرائیل سرنمون آن است و به مدد نیروی هوایی و فناوری های اطلاعاتی پیشرفته احتمالا در آینده فراگیر می شود.
به عبارت دیگر در حالی که در جنگ کلاسیک، رهبران سیاسی و فرماندهان ارشد، آخرین نفراتی هستند که وارد رویارویی مستقیم می شوند، اسرائیل بجای شروع از پیاده نظام، از راس هرم آغاز کرده است.
دولت یهود به مدد این تاکتیک توانسته جنگ نامتقارن مورد علاقەی جنبش های غیر دولتی را به نبردی نامتعارف و فاقد قانون و هنجار تبدیل نماید.
تاکتیک مزبور که معادل نوعی استراتژی است، در دل یک نظریەی جدید جنگ قرار دارد که از قضا برخاسته از جنگ قبلی لبنان است؛ دکترین ضاحیه!
این دکترین ناظر به وضعیت هایی در جنگ های نامتقارن شهری است که طرف ضعیف تر از مزیت هایی چون زیستن میان مردم غیر نظامی و جمعیت بومی و فضاهای شهری خودی بهره می برد.
نیروی قوی تر برای غلبه بر این مزیت، با کاربست بی حد و حصر نیروی نظامی، به مجازات دسته جمعی مردم غیر نظامی و تخریب گستردەی ابنیەی شهری روی می آورد.
آنچه اسرائیل در غزه و ضاحیه انجام می دهد، نسخەی بە روز شدە و افراطی دکترین ضاحیه است.
در نسخەی تازە قتل هدفمند سران سیاسی و فرماندهان ستادی در کانون آن قرار دارد.
به اضافەی تاراندن و جابجا کردن تمام جمعیت غیر نظامی از رهگذر هدف قرار دادن آنها و ویرانی اماکن عمومی از خانه ها گرفته تا منازل و بیمارستان ها.
گفته می شود موج آوارگان اخیر لبنان با بیش از یک میلیون و دویست هزار نفر در تاریخ این کشور بی سابقه است.
امری که عینا در غزه نیز اتفاق افتاد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺عروس هزار داماد خاورمیانه!
تصویر احتمالا فوتوشاپی منسوب به عروسی یک زوج لبنانی با پس زمینەی موشک های ایران؛
عروسی در شبی پر از موشک و در شهری که زمانی عروس خاورمیانه نام داشت، استعارەای از وضعیت منطقه است:
ایران که دیشب آسمان منطقه را نورافشانی کرد، آخرین داماد آن است!
خاورمیانه قرن 19 را با ناپلئون و پیام های مترقی انقلاب فرانسه آغاز کرد.
شکوفایی لیبرالیسم در حوزەهای فرهنگی قاهره
و بیروت در ابتدای سدەی بیست برگردانی از تاثیرات این انقلاب بود.
در طول قرن بیست، به ترتیب دلباختەی ناسیونالیسم، مارکسبسم و اسلام گرایی شد.
شورانگیزترین سال هایش را در عصر جمال عبدالناصر گذراند که تسلطی مسحور کننده بر تخیل مردم عرب داشت.
صدام، قذافی، اسد پدر و بومدین، مردانی از جنس ناصر بودند، با قابلیت اسطوره سازی از سیاست و پوشاندن دستکم موقت واقعیت های ناخوشایند زندگی.
نصر الله در مقام یکی از تاثیر گذارترین چهره های خاورمیانه، بدیل مذهبی این نسل بود.
سخنوری فرهمند با قابلیتی بی همتا برای اسطوره سازی از سیاست.
مردی که مرگش نه پایان او بلکه پایان یک عصر بود؛ عصر نصرالله، درست مانند عصر ناصر!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺شب طولانی اسرائیل
امشب خاورمیانه یک گام دیگر به یک جنگ فراگیر منطقەای نزدیک شد.
خطری که در یک سال گذشته و از زمان حملەی حماس مانند شبح بر سر منطقه در پرواز بوده است.
حملەی امشب ایران پس از یک دورەی خویشتن داری به نسبت طولانی و دردناک رخ داد.
دورەای که با ترور اسماعیل هنیه در تهران آغاز شد و با ترور سید حسن نصرالله به نقطەی جوش خود رسید.
اسرائیل با تغییر تمام قواعد بازی چارەای جز تلافی جویی برای ایران باقی نگذاشت و باعث شد صبر راهبردی و خویشتن داری تهران به محافظه کاری و مماشات ترجمه شود.
ارزیابی های ابتدایی حاکیست حملەی جدید ایران در قیاس با حملەی گذشته با غافل گیری بیش تری همراه بوده.
همچنین با استفاده از پرتابەهایی جدید موفقیت بیش تری در عبور از پدافند هوایی مستحکم و چند لایەی اسرائیل داشته است.
هر چند به نظر می رسد ایران تعمدا از هدف گرفتن مراکز جمعیتی و مناطق شهری اجتناب کرده است.
با این امید که نفس عبور بخشی از پرتابه ها بازدارندگی لازم را ایجاد کرده و طرف مقابل را از بیم حملە به مراکز غیر نظامی، از واکنش غیر متعارف و انتقام جویی شدید باز دارد.
اکنون همه چیز به پاسخ اسرائیل و نوع واکنش آن بستگی دارد.
در بهار گذشته پاسخ اسرائیل تحت فشار آمریکا و متحدان غربیش محدود و نمادین بود.
آیا اکنون هم این اتفاق می افتد؟
پاسخ این سوال در گرو دو مساله است.
هر گونه حملەی گسترده به ایران جدا از تبعات سیاسی سهمگین و غیر قابل محاسبه، با فرض هدف قرار دادن پالایشگاه ها و مراکز اقتصادی، به بالا رفتن تصاعدی قیمت نفت می انجامد و یک بحران بزرگ اقتصادی در مقیاس بین المللی به وجود می آورد.
با این وصف به نظر نمی رسد اسرائیل بدون یک اجماع بزرگ تر در سطح جهانی قادر به کشیدن ماشەی جنگی بزرگ و قراگیر باشد.
مسالەی دوم دولت تندروی اسرائیل است که با برخی موفقیت ها در لبنان، ناکامی در رسیدن به اهداف اصلی در جنگ غزه را جبران کرده و به اصطلاح سیاست "دست پیش گرفتن " را در پیش گرفته است.
این محرک باعث می شود که نتانیاهو فرصت مذکور را مغتنم شمرده و ضربه زدن به ایران را در راستای بهبود وجهەی داخلی خود ببیند.
پویایی محصول امتزاج دو متغیر فوق نوع پاسخ اسرائیل را تعیین می کند.
هنوز منطقه روزنەای باریک برای فرار از یک جنگ بزرگ را داراست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺11 سپتامبر خاورمیانه
بمباران ستاد مرکزی حزب الله که دستکم 300 کشته از غیرنظامیان گرفته، لحظەای سرنوشت ساز در تاریخ منطقه است.
از زیر این غبار سنگین و آوارهای آن، خاورمیانەی دیگر سر بر می آورد با یک زمین بازی تازه و قواعد جدید!
حملەی امشب بیروت نقطەی پایانی بر راهبردهایی نظیر جنگ نامتقارن و نیروهای نیابتی نهاد.
متغیرهایی که بیش از دو دهه تعین بخش رابطەی ایران و اسرائیل بودند.
اسرائیل در پی خلق توازنی تازه با ایران و متحدانش است. توازن قبلی پس از 7 اکتبر آسیب دید و این بار تل آویو آشکارا به دنبال به جنگ کشاندن ایران است.
در حقیقت 27 سپتامبر 2024،
11 سپتامبر ایران و حزب الله است.
از سپتامبر 1970 که با اخراج فلسطینی ها از اردن و آمدن به لبنان، سرنوشت این کشور با مسالەی فلسطین گره خورد، هیچ روزی به اندازەی امروز سرنوشت ساز نبوده است.
دولت افراطی و زخم خوردەی نتانیاهو با هدف قرار دادن نصرالله، نه تنها از همەی خطوط قرمز عبور کرد، بلکه کوس پایان جنگ غیر مستقیم و ورود به جنگ فراگیر را به صدا در آورده است.
نتانیاهو برای آیندەی سیاسی خود می جنگد، حتی به قیمت گشودن درهای جهنم به روی منطقه!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺روزهای تاریک خاورمیانه
سخنرانی نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل همزمان با بمباران سنگین ستاد مرکزی حزب الله در بیروت، حقیقتی خطرناک را برملا کرد؛ جهان امروز به یمن وجود رهبران فاسد و تبهکار به مراتب خطرناک تر از گذشته است.
خطر حکومت تک نفرەی نتانیاهو در راس یک ائتلاف راست افراطی که روز به روز بیش تر به روسیه تبدیل می شود، تنها برای فلسطینیان و مردم خاورمیانه نیست.
بلکه مخاطرەی اصلی فراروی قوم یهود است که آنها را به قهقرا و سرگردانی بر گرداند.
نتانیاهو حتی نیاز ندید که مانند رئیس جمهور ایران ژست صلح طلبانه بگیرد، بلکه تا توانست از جنگ و مرگ و ویرانی و کشتار گفت.
گویی افتادن حزب الله در گوشەی رینگ و ضربه خوردن های متوالی آن، بی بی را بیش از اندازه جسور کرده است.
سازمان ملل را مرداب تاریکی خواند، پیمان از نفس افتادەی صلح ابراهیم را نعمت نامید و محور مقاومت تحت رهبری ایران را لعنت کرد.
نتانیاهو از همه چیز و همه کس سخن گفت، الا از فلسطینیان!
مردمانی آواره و نگون بخت که در صد سال گذشته حتی یک روز را بدون اشغال و از دست دادن زمین هایشان سپری نکردەاند.
اصلی ترین کارکرد نتانیاهو و ائنلاف مذهبی و ملی گرای افراطیش در صحنەی سیاسی اسرائیل، دفن راه حل دو دولت و جلوگیری از تشکیل دولت مستقل فلسطینی در اراضی باقیمانده است.
کارویژەای که ارتباطی مستقیم با بقای سیاسی دزدسالاری بی سابقەی حاکم بر اسرائیل دارد.
بمباران غیر متعارف ضاحیەی جنوبی بیروت در حالی که نتانیاهو هنوز از سن مجمع عمومی پایین نیامده بود، پردەای دهشتناک از این مخاطرەی بزرگ است.
یک رهبر فاسد و جاه طلب مسلح به بمب هسته ای و آخرین فناوری های جاسوسی و ارتباطی جهان و مستظهر به حمایت بی تزلزل بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی جهان.
رهبری که به منظور نیل به آرمان غایی خود یعنی از بین بردن جغرافیای فلسطین و پایان دادن به موجودیت آن از هیچ اقدامی ابا نمی کند.
نسل کشی، خانه کشی و سیاسی کشی - ترور هدفمند رهبران سیاسی - بخشی از یک روند منظم و برنامه ریزی شده در راه هدف مذکور هستند.
روزهایی تاریک در انتظار خاورمیانه است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺کارت زرد بە رئیس جمهور یا کارت قرمز به کردها؟!
✅مجلس شورای اسلامی در اقدامی غیره منتظره با استعفای عبدالکریم حسین زاده نمایندەی نقده از نمایندگی مجلس، جهت تصدی پست معاونت توسعەی روستایی رئیس جمهور مخالفت کرد.
روشن نیست که مخالفت نمایندگان با رفتن حسین زاده از مجلس، به معنای ابراز ناخرسندی از دادن مناصب عالی به کارگزاران سنی مذهب است یا دلایل دیگری دارد.
✅همچنین در صورت درستی فرض اول، معلوم نیست که مخالفت مذکور دارای سویه های استراتژیک است، یا صرفا به دلایل تاکتیکی انجام شده است.
بدین معنا که این موضع مجلس چقدر به سیاست سنتی و اصیل حاکمیت در این زمینه بر می گردد.
راهبردی که دارای درونمایەهایی چون مقاومت های محافظه کارانه و مذهبی دال بر ضرورت پاسداری از سیادت شیعیان و حساسیت های امنیتی و سیاسی نسبت به گروه های قومی و مذهبی است.
✅فرضیەی دیگر احیانا عصبانیت محافظه کاران و تندروها از برخی مواضع اعلامی پزشکیان در روزها و هفته های اخیر است.
در این صورت می توان مخالفت امروز مجلس را نوعی کارت زرد به پزشکیان و هشدار نسبت به تجدید نظر در رویەی کلی آنها نسبت به همراهی با دولت دانست.
مخالفتی که ماهیت تاکتیکی دارد و بر اساس سیاست روز و جرح و تعدیل های جناحی می توان بر آن فائق آمد.
✅پاسخ این سوالات تنها با مشخص شدن گزینەی جایگزین روشن می شود. اینکه پزشکیان که بر خلاف وعده ها از اهل سنت در کابینه استفاده نکرد، چه کسی را بجای حسین زاده معرفی می کند.
به ویژه اینکه کسانی چون سلیمان پاک سرشت و جلال محمودزاده روی میز رئیس جمهور هستند و از قضا تناسب و تخصص بیش تری برای تصدی پست مزبور دارند.
✅در هر حال مخالفت مجلس چه ماهیت راهبردی و چه تاکتیکی داشته باشد به نوعی دچار قانون عواقب ناخواسته شده است.
عطف به اهمیت بیش تر نمایندگی مجلس از یک معاونت خلق الساعه و ناشناخته، و حساسیت مضاعف حوزەی انتخابیەی نقده و اشنویه و استان آذربایجان غربی، می توان اقدام مجلس را تصحیح کننده دانست.
اقدامی تصحیح گر که در صورت وجود حسن نیت می تواند راهگشای انتخاب هایی سنجیده تر شود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1