امروز یه شروع تازست پروانه شو بگذار روزگار هرچقدر میخواهدپیله کند🍒
.
در بارش نمنم باران
لبانش ڪَل سرخی بود
ڪه بر پوستم جوانه میزد
و چشمانش افق ممتدی،
از دیروزم به فردایم...
#محمود_درویش
ترجمه:سعید_هلیچی
@payunn
.
با لبهام
روی چشمهات
علامت تعجب بگذارم
که هر وقت علامت خطر دید
دلش بوسه بخواهد؟
میبوسمت
و ماه میشوم
بر سینهی تو
آویخته به زنجیری که
دستهای من است.
با خیالت
زندگی میکنم
و با خودت
عاشقی
#عباس_معوفی
@payunn
.
صدف ها
با دامن های پلیسه
از آب تنی برگشته
در آرامش ساحل، آفتاب می گیرند
من اما فکر می کنم
که چرا دست های دریا آنقدر کوچکند
که نمی توانند
همه ی ماهی ها را
با هم در آغوش بگیرند؟
مرگ
قطاری ست با واگن های بی شمار
بی توقف
بی بازگشت
با مسافرانی که هر روز به آن اضافه می شوند
صدف ها بی دلهره در ساحل،
آفتاب می گیرند
و نمی دانند قطار در آرام ترین نقطه هم
مسافری را سوار می کند
به ساحل نگاه می کنم
و می بینم دست هایش
به خون ماهیان زیادی آلوده است
#رویا_فخاریان
@payunn
.
هر صبح
که چشمهایت
عاشقانه طلوع می کند ،
زندگی هم در قلب من
شروع به تپیدن می کند ؛
حالا تو بگو
تا آخرِ شب
کدام اندوه می تواند
زندگی را در من از پا در بیاوَرَد؟!
#مینا_آقازاده
@payunn
.
و از ما
چه می ماند؟
جز تکه ای فراموشی
در همهمه ای پنهان
برای لبخندی که
همیشه می گرید
#زیور_غلامی
@payunn
.
چشم به راه توام
در چنان هوایی بیا
که دست کشیدن از تو غیر ممکن باشد.
#اورهان_ولی
ترجمه:مجتبی نهانی
@payunn
.
آن روزها من به سلیقه کسی که دوستم داشت
و دوستش داشتم
سر تا پایِ زندگیم را آبی کرده بودم
آبی آبی
آبی به رنگ دریا
و ناگهان یک روز او را دست در دست کسی دیدم که
سر تا پایش زرد بود
زرد ، مثل نور
من شنا نمی دانستم
دلم فرصت نداد تا شنا یاد بگیرم
و غرق شدم
در دریایِ آبی بیکران رویاها
و کابوسها
#حسین_پناهی
@payunn
.
چگونه آگاه شوم
تا کدامین صبح بهانهی بیداریم هستی
چگونه آگاه شوم تا کدامین روز،
عشقمان پایدار میماند
ای کاش همیشه در سفر باشیم
که این رشتهی پیوستهی احساس باز نشود
که ما دوباره تنها نشویم
من هربار به روزهای بعد فکر میکنم،
دلم میگیرد
راستی، بگو سفر به انتهای جو گندمیِ
موهای تو از کدامین جاده است
#شیما_سبحانی
@payunn
.
آرام باش عزیز من، آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب،
برق و بوی نمک، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو میرویم،
چشمهایمان را میبندیم
همه جا تاریکی است
آرام باش عزیز من، آرام باش
دوباره سر از آب بیرون میآوریم
و تلألو آفتاب را میبینیم
زیر بوتهای از برف
که این دفعه
درست از جایی که
تو دوست داری، طالع می شود
#محمد_شمس_لنگرودی
@payunn
.
به ظرافت
بر خوابت دست میکشم
نام تو، رؤیای من است
بخواب
شب، درختانش را رو میپوشاند و
بر زمینش، با زبردستی یک استاد در غیب شدن
چرت کوتاهی میزند
بخواب
تا در قطرههای نوری شناور شوم
که از ماه آغوش گرفتهام میچکد
گیسوانِ تو بر فراز مرمر
خیمۀ اوست که بیحواس خوابش برده و رؤیاییاش نیست
تو را دو کبوتر روشناست
از شانههایت تا بابونۀ خواب
بخواب
بر و در خودت
یک به یک بر تو در میگشایند،
آرام آسمان و زمین بر تو!
در تو میپیچم، به خواب
نه فرشتهای بر دوش میبرد سریر را
نه شبحی خواب یاسمن را آشفته میکند
تو زنیّت منی
بخواب…
تو، رؤیای تویی
تابستان سرزمین شمالی
هزار جنگلت را به یک اشارت خواب کن
بخواب
من هشیارش نمیدارم در خواب
تنی را که در حسرت تنی دیگر است…
#محمود_درویش
@payunn
.
دلبرا! پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر در سودای تو خاک قدمند
شهری اندر هوَست سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقهٔ دریای غمند
خون صاحبنظران ریختی، ای کعبهٔ حسن
قتل اینان که روا داشت که صید حرمند؟
صنم اندر بلد کفر پرستند و صلیب
زلف و روی تو در اسلام صلیب و صنمند
گاه گاهی بگذر در صف دلسوختگان
تا ثناییت بگویند و دعایی بدمند
#سعدی_شیرازی
@payunn
.
میخواهی دلتنگت نباشم
انگار كه بخواهی شيروانیهای رشت خيس نباشند
انگار كه بخواهی زمستانهای الموت سرد نباشند
انگار كه بخواهی پاييزهای چنار كاشان زرد نباشند
دنيا اما كاری به خواستن هيچكس ندارد
من هم سالهاست میخواهم کنارم باشی...
#لیلا_کردبچه
@payunn
.
بانوی من!
در دفتر شعرهایم
که برگ برگش در شعله می سوزد
هزاران واژه به رقص درآمده اند
یکی در جامه ای زرد
یکی در جامه ای سرخ
من در دنیا تنها و بی کس نیستم
خانواده من …
دسته ای از کلماتند
من شاعر عشقی در به درم
شاعری که همه مهتابی ها
و همه زیبارویان می شناسندش
من تعابیری در باره عشق دارم
که به خاطر هیچ مرکّبی خطور نکرده است
خورشید که پنجره هایش را گشود
لنگر کشیدم
و دریاها و دریاها را پس پشت نهادم
و در اعماق موجها
و در دل صدفها
به جستجوی واژه ای برآمدم
به سبزی ماه
تا به چشمان محبوبم پیشکش کنم
بانوی من!
در این دفتر
هزاران واژه می یابی
برخی سپید…
برخی سرخ
کبود
و زرد
با این همه، تو ای ماه سبزگون
شیرین ترین
و عظیم ترین واژه منی!
#نزار_قبانی
@payunn
.
با نسیم به گفتگوی تو نشستم
در راه به جستجوی تو رفتم
فصل حوصلهام پاییز بود
و هوای خیالم بارانی
ای تمام شعرهایم فدای آمدنت
پس برامدم چون ستارهای
که سالها گم کرده بود
مسیر رسیدن به شب را
آنگاه خویش را یافتم
در گسترهی بی مرز اغوش زنی
که جای نفسهایش
شکوفه میداد بر کاغذهایی
که مقرر بود ببوسند شعرهایم را
با قلم به گفتگوی تو نشستم
در شعر به جستجوی تو رفتم
دو قدم راه برو
چند جام شعر بنوش
دو قدم راه برو
دست راه را رها کن!
راه را گم کن!
بازگرد!
#حامد_نیازی
@payunn
.
قلبِ آدم مثل برگ پاییزیه!
همون برگی که تا دیروز
با هزار دلبری، خودش رو محکم
به یه شاخه وصل کرده بود
ممکنه با یه سردی دیگه کم بیاره و بمیره…
#نسرین_هداوندی
@payunn
.
آهسته
آرام، دستات را بر من بگذار
و همچون روزگارت
مرا سخت مفشار
که در میان انگشتانات درهم میشکنم
بیش از این نزدیک میا
بیش از این دور مرو.
#غاده_السمان
مترجم:عبدالحسین فرزاد
@payunn
#امید🎙
حقیقت دارد
تو را دوست دارم
در این باران
میخواستم تو
در انتهای خیابان نشسته
باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران
میخواستم
میخواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم
#احمدرضا_احمدی
@payunn