🍂🌾
کوتاه ترین قصه ی شب را
به من بگو ...
با یک " شب بخیر "
از زبان تو
میشود خدا را هم در خواب دید.
شبتون آرام
در جهانی که عشق از دروغ زاییده میشود و تمنای وصال تنها برای رهایی از رنج است، چگونه میتوان شهامت زندگی کردن داشت، چگونه میتوان از مرگ رست؟
#در_سایه_مارسل_پروست
#شهلا_حائری
هُنرهای دیگر تنها از سایه سخن میگویند امّا موسیقی از ذات
#آرتور_شوپنهاور
آدم به مثابه نتهای موسیقی
هارولد فاینشتاین ۱۹۵۰
✍️🌺درود مهربان یاران صبح زیبایتان بخیر وشادی روزتان بر پرندی از شادمانی خوشدلی وکامیابی .انسان موجودی است اجتماعی و خردگرا
و هرگز نمیتواند خود را بهطور کامل از اطرافیانش جدا بداند. پس عبارتی چون زندگی خصوصی نیز تا حد بسیار زیادی در ارتباط با سایرین معنا پیدا میکند. هرکس میتواند در چهارچوب ملاکهای تربیتی و اعتقادیاش تصمیم بگیرد، اما هر تصمیمی - هرچند شخصی و خصوصی - قطعا بر طیف مشخصی از اطرافیانش مؤثر خواهد بود. توجه به این امر مهم باعث می شود که درکنار یکدیگر آسوده تر وباخیالی مجموع به سرکنیم.احترام به حریم خصوصی دیگران و رعایت اصول اخلاقی در مراودات هم باعث ارآمش شخص وهم کسانی است که با آنها مراوده دارد.
🖋️🌿میان کوچه میهمان است پاییز
پر از رنگ قشنگ است و دلاویز
دهان ادمی تلخ است بی عشق
تو هم لبریز شو از عشق لبریز
🖋️🌿چنان شور است در سر فصل پاییز
که نقاشی کند چون فرش تبریز
هزاران رنگ دلکش پرده برکش
بزن لبخند و با مهرش در آمیز
🖋️🌿به سهره ها گفتم
به فنج ها نگاه کنید
که از بهار می خوانند
به زاغها که خبرچین پاییزند
و به دم جنبانکها
که زمستان را بر پشت دارند
وقتی کلاغهای خسته
برتیرک برق به چرت مشغول اند
به آدمها که می توانند
هر فصلی باشند
و دستهایشان که خرابی هارا
رقم می زنند
وبه دلهره های خود می خندند
وقتی بمب زیر پایشان منفجر می شود
وآش ولاش گوشت کف خیابانند
وبه موشهایی که از سوراخ خود
به رصد جهان مشغول اند
وبه تو که خود جهانی را
با خود داری
ونمیدانی
که واژه ها پیش تو کم اورده اند
وشعر از شانه هایت می ریزد
وقت قدم زدن میان دفتر شعرم
وان نگاه که زبان گفتگوی ماست
تا خیال بلغزد به شوق شعر
وتو شاعرانه شانه بالا بیندازی
بوقت رفتن
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒به زبان سوزان نایمن، اندیشوران قدیم در برابر حادثهای مانند زلزله میپرسیدند چگونه خدایی قادر مطلق و عادل میتواند چنین نظامی طبیعی بیافریند که درآن بیگناهان رنج ببرند؟ ولی در عصر جدید، پرسش فیلسوفان پس از وقوع شر نامتصوری مانند هولوکاست این بود چگونه انسانها میتوانند این چنین سنگدلانه و در چنان ابعاد هولناکی، بر هنجارهای عقلانیت و معقولیت هردو پانهند؟! این پرسش، نشانه تحول نگرش انسان مدرن به شر از واقعیتی طبیعی به صفتی اخلاقی است.
سوزان نایمن میگوید که فیلسوفان پیشامدرن درباره سرشت چیزها، کیهان، انسان و طبیعت میاندیشیدند ولی فیلسوفان مدرن، از دکارت و کانت گرفته تا دیگران، با شکاف انداختن میان پدیدار و واقعیت، در توانایی ما برای فهم سرشت چیزها تردید کردند.
نایمن میگوید که تردید فیلسوفان در امکان واقعیت نداشتن یا واقعنما نبودن
پدیدارها نبود، بلکه از قضا به عکس آنها میترسیدند جهانی بدین زشتی، زمختی و زخم زنندگی واقعیت داشته باشد.
از اینرو، آنان میکوشیدند در پس این پدیدارها چیزی زیباتر، حقیقیتر و پایدارتر بیابند تا مگر جهان را جایی زیستنیتر کنند.
✍🏻 #هانا_آرنت
📚 #انسانها_در_عصر_ظلمت
درود داشتن روزی دل انگیز بستگی به خواست شما دارد شمایید که می توانید ان را زیبا بسازید
Читать полностью…«دردِ دل
ناصرالدین
شاه»
🗣️ناصرالدین شاه به حاجی سیّاح گفت:
«جلوتر بیا. بیا اینجا بنشین میخواهم قدری با تو که میدانم آدم دنیادیدهای هستی صحبت کنم.»
حاجی گفت:
«شاه اگر لطف بیعدد راند
بنده باید که حد خود داند»
شاه گفت: «حاجی، امروز میخواهم قدری بیپرده حرف بزنم و عقدههای دلم را خالی کنم. میدانم این حرفها که میگویی عقیدهی قلبی تو نیست، تو هم گول حرفهای سید جمال را خوردهای ولی باشد من هم از این تعارفها و تملقها بدم نمیآید. معذلک بیا جلوتر اینجا بنشین.»
حاجی جلوتر رفت دوزانو روی چمن نشست. من هم گوشهای ایستاده بودم. شاه گفت:
«حاجی من ۳ سفر اروپا رفتم همهی ترقیات اروپا را به چشم خود دیدم. خیلی بیش از آنکه تو و امثال تو یا سیدجمال که مرشد تو است از اسرار ترقیات اروپا فهمیده باشد درک کردهام. باور کن این مشاهدات برای من خیلی تاثرآور بود. تو از سیاست خارجهی ما درست آگاه نیستی که بدانی با چه مشکلاتی روبهرو هستیم و هر روز چه گربهرقصانیها برای ما میشود. ولی داخله را میبینی. چرا راه دور برویم، همین راهآهن دوفرسخی حضرت عبدالعظیم کشیده شد دیدی چهها کردند؟ علنا گفتند چون فرنگی تلمبه میزند نجس است. گفتند چون بخار دیگ ماشنی بر روی لباس مردم مینشیند لباسشان نجس میشود و با این لباس نمیشود زیارت رفت. روی این حرفها تا حالا سه دفعه ریختند صندلیهای ترن را خراب کردند که حالا هم مردم را گوسفندوار سوار میکنند.
امینالدوله کارخانهی قند دایر کرد و قندش هیچ تفاوتی با قند خارجی نداشت، روسها تحریک کردند و گفتند علت سفیدی قند این است که استخوان مرده به قند میزنند که امینالدوله یک روز عصبانی شده در حضور جمعیت گفته بود: کارخانه، کارخانه است، اگر اینجا استخوان مرده میزنند در روسیه هم میزنند ولی مردهی مسلمان هرچه باشد از مردهی فرنگی پاکتر است.
بالاخره هم روسها آنقدر تحریک کردند که کسی قند ایران را نخرید و کارخانه تعطیل شد و آهنها در زمین کهریزک مدفون گردید.
گفتیم ادارهی ثبت اسناد تاسیس شود که مثل ممالک اروپا مردم املاک خودشان را ثبت بدهند و مرافعات ملکی اینطور دستخوش اعمال نفوذ نباشد ولی دیدی چه کردند و چطور جلوی این کار را با هو و جنجال گرفتند. گفتند مهر فرنگی پای قبالهی عقد و نکاح میخورد. آخر ثبت اسناد چه کار به مهر فرنگی دارد؟!
خواستم چهار خیابان طرح کنم مانع شدند. به هر کاری دست زدم یا مردم دست زدند فورا روس و انگلیس تحریک کردند مردم هم نسنجیده هرچه را شنیدند باور نمودند. با این جهالت عمومی مردم و با این تحریکات دائمی روس و انگلیس حالا سیدجمال آمده میگوید تو را پادشاه مشرقزمین میکنم. پدر روس و انگلیس را درمیآورم. میخواهد بهانه به دست این همسایههای ماجراجو بدهد که هزار بلای دیگر سرِ ما بیاورند.»
📌 شاه کمکم عصبانی شده بود، برخاسته بود قدم میزد. وقتی حرفش به اینجا رسید با لحن خاصی گفت: «پادشاه مشرقزمین، پادشاه مشرقزمین، بله، تو را پادشاه مشرقزمین میکنم!»
بدون آنکه دیگر حرفی بزند همانطور با حال عصبانیت به طرف اندرون رفت. حاجی سیاح مات و مبهوت بود...
✍️:مجله اطلاعات هفتگی
شمارهی ۷۷۹، سال شانزدهم، ۱۹ مرداد ۱۳۳۵، ص ۹ و ۳۳، به نقل از خاطرات امیر گیلانشاه (اعتمادهمایون)🌙⭐️🌙
🖋️🌿از حافظه ی شعر پاکنمی شود
خاطرات بوسه ها یی
که در میان راه ماند
ودوستت دارم های نگفته
تو هنوز هم در شعرم قدکشیده ای
وخبری از رفتن نیست
بیهوده تلاش نکن
🖋️🌿پاییز مهرش را گم کرده بود
و آبان
آب به آسیاب دشمن می ریخت
اگر آذر آتش افروزی کند
چه زمستانی خواهد شد
🔺
🖋️🌿خواب های پریشان جهان
اخبار رسانه ها
رسالت گم شده
اجتماع شروران
و جنگلی انسانی
که همچنان می سوزد
آیا خورشید رسالتش را
از یاد برده است
که این شب و ویرانی را پایانی نیست
مگر قرار است
با اخم هر تروریست
چه اتفاقی بیفتد
وین مارها که زائیده اند
جهانی را ببلعند
چه زلزله ها که در راه است
با بانیان نظم جهانی
وآنچه ویران می شود
ارزوی کودکانی است
که روزی شادمانانه می رقصیدند
وجنگ خنجر کشیده ی مکبثی است
که رویاهایش تمامی ندارند
#ایرج_جمشیدی_بینا
شبتان مملو از عشق وآرامش❣
فیلمی که کیمبال ماسک برادر ایلان ماسک از لحظه فرود سوپرهوی ثبت کرد 🔥
🆔 @big_bangpage
فیلمی تاریخی از زمانیکه ایران ریاست شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی رابه دست آورد !
در دهه پنجاه....
چیزی که سالهاست بخاطرش تحریمیم ...
#تاریخ_معاصرایران
کتاب سخنگو
گشتیم به هر کوچه و بازار بسی
در دهر نیافتیم یک همنفسی
سرخوش! چو کتاب، هر کرا میبینم
گوید از خویش و نشنَود حرف کسی
محمد افضل سرخوش
(درگذشتۀ ۱۱۲۷ ق)
..
منبع: تذکرۀ مجمعالنفائس، جلد دوم، صفحۀ ۶۸۷
..
"چهار خطی"
🎥 ببینید/ نماهنگ بنی آدم با صدای «علیرضا قربانی» و همراهی خوانندگان و نوازندگانی از فرانسه، آرژانتین، کره جنوبی، سنگال، آلمان، اسپانیا، هندوستان و استرالیا
#علیرضا_قربانی
۱۲ آبان عزل اميركبير از صدارت
اميركبير، پس از به سلطنت رسیدن ناصرالدينشاه، بهعنوان صدراعظم برگزيده شد. در ابتدا استفاده از القاب و تعارفات بیمعنا را در نامههای اداری حذف كرد و مانع گرفتن رشوه از مردم شد و جلوی اختيارات بیحساب و نامشروع درباريان را گرفت. وی برای سر و سامان دادن دخل و خرج کشور، بيشتر مستمریهايى كه اشخاص با نفوذ مانند شاهزادگان و اُمرای لشكر، بدون استحقاق از خزانه دولت دريافت ميكردند، قطع کرد. گرفتن مالياتها را بر اساس صحيحی قرار داد، چنان كه در اندك مدتی، خزانه خالی مملكت از درآمد ماليات پُر شد. بر گسترش كشاورزی همت ورزيد و مدرسه عالی دارالفنون را تاسيس كرد. همچنين دست سفيران روس و انگليس را از دخالت در امور داخلی ايران كوتاه ساخت و بَست نشستن در محل سفارت آنان را ممنوع اعلام کرد. لياقت و تدبير و پاکی اخلاق او موجب وحشت درباريان ناپاك و حسودان شد آنچنان که شاه بیتجربه را با تحريكات فراوان بهعزل وی تشويق كردند.
سرانجام بر اثر دسيسههای اطرافيان بهويژه مهدعُليا مادر ناصرالدينشاه، اميركبير در ۱۲ آبان ۱۲۶۸ از صدارت عزل شد و ميرزا آقاخان نوری بهجای او بهصدارت رسيد.
وارد کردن ایران به مهلکه جنگ خیانت به ملت ایران است..
یادداشتی از احسان سلطانی
زیرساختهای انرژی ایران به شدت فرسوده شدهاند و نیاز فوری به دستکم ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی دارند..
اگر نه، ممکن است در آینده نزدیک به یکی از بزرگترین وارد کنندگان انرژی تبدیل شویم.
وارد کردن ایران به مهلکه جنگ خیانت به آیندگان و ملت ایران است...
مملکتی که دو دهه زیر سنگینترین تحریمها بوده و صادرات نفتی رسمی آن به صفر رسیده و دیگر هیچ نقش تعیین کنندهای در بازار انرژی دنیا ندارد را وارد مهلکه جنگ نکنید...
آسیب احتمالی به همین زیرساختهای فرسوده برای دههها غیرقابل جبران خواهد شد.
اسرائیل امروز در حدیده نشان داد به لطف نیروی هوایی به روز و کارآمدش چطور در مسافتی دوبرابر ایران به اهدافش ضربه میزند...
سلسله حوادث ۱۴ روز گذشته بیروت، از انفجار پیجرها و اجرای بزرگترین عملیات خرابکاری همزمان که ۳۶۰۰ عضو حزبالله را زمینگیر کرد و با نشان دادن قدرت نفوذش در شبکه تامین تجهیزات ارتباطی حزبالله همه را حیرتزده کرد..
با ترور سریالی تمامی فرماندهان عالیرتبه و نهایتا ترور نصرالله اشراف اطلاعاتیاش را به رخ کشید، همه در ایران در ابعاد وسیعتری اتفاق خواهد افتاد...
نفوذ و رخنه اطلاعاتی به وضوح در نهادهای اطلاعاتی و نظامی جمهوری اسلامی عمیقتر از حزب الله است.
چند موشک شلیک میکنید و اسرائیل هم کمی ضربه خواهد دید؟
تمام خرابیهای احتمالی آن در عرض چند ماه با کمک آمریکا و اروپا جبران خواهد شد.
چه کسی در جنگ ۸ ساله با صدام به کمک ایران آمد که حالا در این مادر جنگها با اسرائیل به کمک شما بیاید؟؟؟؟
همین کشورهایی که از ۸ سال جنگ ایران و عراق و سالها تحریم ایران، اقتصادشان پویاتر و توانمندتر شد با آغوش باز به استقبال جنگ ایران با اسرائیل خواهند رفت...
به فکر ایران باشید...
آیندگان به خاطر چنین سفاهت و بلاهتی هرگز شما را نخواهند بخشید.
#تاریخ_معاصرایران
👨🚀🚀🚀
آرمسترانگ از اولین فضانوردان تاریخ بشر می گوید :
من آدم حساسی نيستم ؛
وقتی خانهی والدينم را ترک كردم گريه نكردم !
وقتی گربهام مرد گريه نكردم !
وقتی در ناسا كار پيدا كردم گريه نكردم !
و حتی وقتی روی ماه پا گذاشتم گريه نكردم ..!؟
اما وقتی از روی ماه به زمين نگاه كردم ؛ بغضم گرفت ؛
با ترديد با پرچمی كه بنا بود روی ماه نصب كنم بازی میکردم ؛ از آن فاصله رنگ و نژاد و مليتی نبود ؛
ما بوديم و یک خانه ی گرد آبی...
با خودم گفتم : انسانها برای چه
می جنگند ..؟
انگشت شستم را به سمت زمین گرفتم ؛
کره زمین با آن عظمت پشت انگشت شستم پنهان شد ؛
من با تمام وجود اشک ریختم !
ای زنی که
از تو در کتابهای جادو
نوشتهاند!
پیش از تو جهان نثر بود
آمدی،
شعر شد...
نزار قبانی
شبتان مملو از عشق،وآرامش❣
کنون که گردش ایام را ثباتی نیست،🌸🍂
همان خوش است که در عشق بگذرد ایام .
ملک_الشعرای_بهار
🍃🌸🌺🍃
قندوز محاصره است. گناباد سقوط کرد... .
درود داشتن روزی دل انگیز بستگی به خواست شما دارد شمایید که می توانید ان را زیبا بسازید
همدیگر را در آغوش بگیرید ...
جهان بوی باروت میدهد.
📗: کشتن پاتون
👤: بیل اورایلی
درود صبحتان به خیر و به شادی
جامعه به خاطر فراهم نکردن آموزش رایگان برای همه گناهکار است و باید به خاطر همه تاریکیهایی که درست کرده پاسخگو باشد.
اگر روح در تاریکی رها شود گناه صورت خواهد گرفت؛ مجرم کسی نیست که گناه را انجام داده ، بلکه کسی است که تاریکی را ایجاد کرده است.
📚 بینوایان
👤 #ویکتور_هوگو
مصاحبه دو سال قبل ایلان ماسک نشان میدهد که وی امید زیادی به فرود مجدد سوپرهوی داشت و مهندسان اسپیس ایکس بالاخره توانستند به این شاهکار مهندسی دست یابند. شاهکاری که میتواند مسیر رسیدن انسان به فضای دور از جمله سیارهی مریخ و فراتر از آن را هموار نماید.
نکتهی جالب این است که سوپرهوی پنج هزار کیلومتر بر ساعت، سرعت داشت و در هنگام فرود این سرعت به صفر رسید.
سوپرهوی بیش از ۲۵۰ تن وزن دارد و به تنهایی ۷۰ متر طول دارد و با قرارگیری استارشیپ ۵۰ متری روی آن، طول این موشک عظیم به ۱۲۰ متر میرسد.
جزئیات بیشتر در سایت:
bigbangpage.com/?p=108011
#تلنگر...
برگرفته از کتاب : "مشروطه ایرانی" ص261..
نویسنده : « دکتر ماشاالله آجودانی »
فرد تا تاریخ خود را نشناسد، نمیتواند تشخیص دهد که کجا ایستاده است...
تاریخ هر کشوری بخش مهمی از هویت ملت آن کشور را تشکیل میدهد...
و ملت بیتاریخ، ملتی سرگشته و بیهویت بیش نیست که نه پیشینهاش را میشناسد و نه حالاش را....
چراکه برای شناخت حال تجارب پیشینهایست که آموزشدهنده است و به ملت این امکان را میدهد تا از تکرار اشتباهات و تکرار کاریکاتور وار رویدادهای گذشته بپرهیزد....
حال سهم ما ایرانیان از تاریخ کشورمان چیست؟؟؟
ما که تاریخ معاصر خود را درست نمیشناسیم، تا چه برسد به تاریخ کهن، چه آموزهای میتوانیم از پیشینیانمان بیاموزیم؟؟؟
دردآور نیست که هر نسیمی، به دلیل نبود آموزش صحیح، ما را چون انسانهای بیهویت به اینسو و آنسو بکشاند؟؟؟
دردآور نیست که همان مشکل صدسال پیش که انقلابیون مشروطه خواه فریاد می زدند ،هنوز برای ما مشکل روز محسوب میشود؟؟؟
اگر منِ نوعی تاریخ مشروطه را میدانستم!!
اگر ایرانیان تاریخ معاصرشان را میشناختند!!!
بازهم انقلاب سال 57 بوقوع میپیوست؟؟؟
آیا ما از تاریخ نمیآموختیم که حقوق بشر، حقوقی عرفی است و با مذهب همخوانی ندارد؟؟؟
که صدسال پیش پیشوایان مسلمانمان در انقلاب مشروطه شفاف بیان کرده بودند که مساوات و "برابری" انسانها، یکی از شعارهای مهم انقلاب 57، در اسلام امکانپذیر نیست؟؟؟
که علما به روشنی گفته بودند که با آزادی مخالفند؟؟؟
که مجتهدین نه تنها با ایجاد سینما و تئاتر، بلکه با صدور شناسنامه نیز مخالف بودند؟؟؟
که آنان ( روحانیون ) برای آنکه "علما از حرمت" نیفتند مخالف باسواد شدن مردم بودند تا "از صد شاگرد که در مدرسه درس میخوانند، یک دو تاشان ملا و باسواد باشند و سایرین جاهل و تابع و مطیع علما باشند"؟؟؟
پس بیایید به عنوان یک ایرانی وطن پرست به فرزندانمان توصیه کنیم که تاریخ یکصدسال اخیر را حتمأ مطالعه کنند ،تاشاید فرزندانمان دوباره تاریخ را تکرار نکنند و این دور باطل تمام شود..
از شما سئوال می کنم که اگر جوانان انقلابی در سال 57 کوچکترین اطلاعی نسبت به تاریخ معاصر کشورمان داشتند ،ایا در دام دشمنان خارجی و وطن فروشان داخلی می افتادند که امروز شاهد زمین خوردن ایران و ایرانی در جهان باشیم..
از ما گذشت و عمر ما هم تمام شد ولی بیاییم فرزندانمان را تشویق کنیم که نسبت به تاریخ مملکت خود بی تفاوت نباشند و بتوانند در اینده با مطالعه سرنوشت ایران در یکصدسال گذشته ، قدم هایشان برای ساختن ایرانی قدرتمند و پیشرفته با آگاهی کامل بردارند و مثل نسل ما نباشند که فقط زنده بودیم ولی هیچ وقت زندگی نکردیم ...
#تاریخ_معاصرایران
ماشاءالله آجودانی (زادهٔ ۱۳۲۹ در آمل) نویسنده؛ ادیب و تاریخدان ایرانی مقیم انگلستان، از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران و بنیانگذار و رئیس کتابخانه مطالعات ایرانی در لندن است.👇
تصویری تاریخی از زمانیکه ایران بعنوان یک قدرت هسته ای در بین کشورهای جهان به رسمیت شناخته شد ...
درسال ۱۳۴۶...
تصویر عده ای از بانوان تحصیلکرده ایرانی در مقطع دکتری و از محققین انرژی هسته ای در سال ۱۳۴۶...
#تاریخ_معاصرایران
سوگ کاری کرده که پوست بیندازم. البته اول فلسگیری کرده، باورها و معیارهای قبلیام را فلسفلس کنده، برده و نگاهم را تغییر داده. پشیمانام خیلی چیزها را مسلم و محقق میدانستهام. مثلاً این را که بایست سوگواری کرد، از داغِ بر دل نشسته حرف زد، با مصیبت روبهرو شد، و بالاخره از سوگ گذشت. باورهای قالبی و شستهرفتهی آدمی که سوگ را نشناخته و نمیداند که داغ چیست. البته که من پیشتر هم سوگوار شدهام، اما اولین بار است به هستهی مرکزیِ سوگ رسیدهام و کورمال به سطحِ متخلخلش دست میکشم و میفهمم هیچ راهی به بیرون ندارد. وسطِ گردابی هستم وحشتناک. به جایی رسیدهام که در ذهنم جعبه میسازم و فکرهای پریشانم را بینِ چهار دیوارِ استوارش گیر میاندازم. قاطعانه ذهنم را به حرکت در سطح محدود میکنم، فقط و فقط در سطح. نمیتوانم زیاد فکر کنم؛ در اصل شهامت ندارم جدی و عمیق فکر کنم، میترسم مغلوب شوم. نهتنها مغلوبِ درد که مغلوبِ پوچیای فروکِشنده ــ همان چرخهی فکریِ معروف که هی میگوید فایدهای ندارد، که آخرش فایدهاش چیست، که اساساً هیچ چیزی هیچ فایدهای ندارد. چاکز میگوید مرحلهی انکار یک جور فرصت است، انگار که به آدم مهلت داده باشند. پیشِ خودم تکرار میکنم که انکار، مهلت، فرصت. انکار و خودداری از چشم در چشم شدن با واقعیت گریزگاهِ خوبی است ــ بماند که همین تقلا هم به خودیِ خود حزنانگیز است و درد روی درد میآورد. در مرزِ نگاه کردن ایستادهام و نگاه نمیکنم. حالایی که نگاه نمیکنم حالوروزم این است؛ مستقیم و تزلزلناپذیرانه که به واقعیت خیره شوم، چه بلایی به سرم میآید؟ چیزِ دیگری هم هست. زیاد پیش میآید بخواهم فرار کنم. دستِ خودم نیست؛ میخواهم بدوم، بدوم و جایی پناه بگیرم؛ اما همیشه که نمیشود فرار کرد. گاهی که ناچار میشوم بمانم و با سوگ چشم در چشم شوم ــ مثلاً گواهیِ فوتِ پدرم را که میخوانم یا پیشنویسِ اعلامیهی فوت را که آماده میکنم ــ وحشتِ غریبی به جانم میافتد و واکنشِ جسمانیِ خاصی نشان میدهم: بدنم به لرز میافتد، انگشتم بیاراده ضرب میگیرد، پایم به اصطلاح میپرد. برای اولین بار در کلِ زندگیام قرصِ خواب را وصلهی جانم کردهام و سرِ میز یا زیرِ دوش یکباره میزنم زیرِ گریه.
(#چیماماندا_انگزی_آدیچیه. سوگ در بیست و نه قطعهی کوتاه. ترجمهی #نیلوفر_صادقی. تهران: مانِ کتاب. ۱۴۰۲. چاپِ ۱. صفحهی ٢۵-٢۶.)
خوشهگاه
مردم همیشه فریاد میزنند که میخواهند آیندهی بهتری بسازند. این حقیقت ندارد. آینده خلاءی بی احساس است که به درد هیچکس نمیخورد. گذشته آکنده از زندگی است، ریشخندمان میکند. به ما اهانت میکند و ما را وسوسه میکند تا آن را نابود کنیم یا رنگ تازهای به آن بزنیم.
مردم فقط به این دلیل میخواهند اربابان آینده باشند تا گذشته را تغییر دهند. میجنگند تا به تاریک خانههایی راه یابند که در آنها عکسها را دستکاری و زندگینامهها و تاریخها را بازنویسی میکنند.
📗: کلاه کلمنتیس
👤: میلان کوندرا
سینه مالامال ِ دَرد است ای دریغا! مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم ِ آسایش که دارد از سپهر ِ تیزرو؟
ساقیا! جامی به من ده تا بیاسایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت:
صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالَمی!
سوختم در چاه ِ صبر از بهر ِ آن شمع ِ چگل
شاه ِ ترکان فارغ است از حال ِ ما کو رستمی؟
در طریق ِ عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با دَرد ِ تو خواهد مرهمی
اهل ِ کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی، نه خامی بیغمی
آدمی در عالَم ِ خاکی نمیآید به دست
عالَمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
خیز تا خاطر بدان تُرک ِ سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
گریهی حافظ چه سنجد پیش ِ استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی
حضرت_حافظ
⚜
🔮⚜درود صبح تان به کام وروزتان رنگین به شادی های بی نظیر
40 دقیقه پیاده روی سه بار در هفته می تواند اندازه هیپوکامپ را افزایش دهد ، بخشی از مغز که تا حد زیادی مسئول حافظه و یادگیری است.
Читать полностью…آرامش پیامد اندیشیدن نیست!
بلکه آرامش نیندیشیدن به گرفتاری ها و چالش هایی است که ارزش اندیشیدن ندارند ...
👤گوته
شبتون بدور از دلتنگی
🦋🦋🦋🦋