parnian_khyial | Unsorted

Telegram-канал parnian_khyial - پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

1157

پرنیان خیال با ارایه مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد. ای کاش همه مادران شاعر باشند تا بچه ها بارنگ عشق آشناباشند      #بینا نقل مطالب کانال باذکر نام نویسنده ازاد است

Subscribe to a channel

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

✍️🌺درود صبح تان بخیر وشادی روزتان فرخنده به مهر وفرزانگی.هیچ زمستانی تا ابد نمی ماند .تغییر در ذات طبیعت است که با طلیعه ی بهار می آید وعشق همزاد این تغییر .واین یادوری می کند که ذهن ها را بشویید و اندیشه ها را نو کنید تا عشق و تغییر را دریابید.بیایید همپای طبیعت تغییر از خود را آغاز کنیم با انسانی تر اندیشیدن ،با عشق به همنوع ومهر به همه مردم جهان صرف نظر از رنگ نژاد وآیین شان و  وبا عشق به طبیعت به استقبال سال نو برویم ونوروز را جشن بگیریم به این امید که نوروز آغاز شادی وفرخندگی برای همه ی مردم جهان پایان خصومت ها و برقراری صلح در بین همه مردم جهان و بهار فصل تغییر اندیشه ی حاکمانی باشد که با کج اندیشی و عدم مدارا بذر خشونت را در جهان می کارند
پیشاپیش سال نو ونوروز بر شما فرخنده باد

🖋️🌿زمستان رفت وآغاز بهار است
نقاش عشق گرم کار وزار است
به هرسو گل نفسها عطرباران
هزار از شوق گلها بیقرار است

دم سرد زمستان رفت وگرم است
هوای عیش وشادی بر قرار است
غزل خوانان به سودای نگاهت
ببین سرمست در رقص بهار است

🖋️🌿بهاران نقش زیبا آفریده
هزاران گل ز رویا آفریده
غزل را تا ردیف عاشقانه
سپیدم را فریبا آفریده

چو چشمت نیست شعری عاشقانه
به مژگانت ردیف است بی بهانه
به سودای تو دل لرزیده باعشق
زلبها دوست دارمها  چکیده

سپیدی تازه ای شعری همایی
همان نقش قشنگ قصه هایی
تو مضمون تمام دفتر شعر
برایم شعر شیرین وفایی

میان خواب وبیداری قشنگی
برای دوستت دارم به جنگی
تفنگ برنوی بر دوش سالار
ستار انقلابی چون پلنگی

تو که مشروطه خواهی در خیابان
علیه روس واستبداد  و خاقان
به چشمت انقلابی تازه داری
به روی دوش موها کرده  توفان

بیا لبریز از عشقت رهایم
زبیداد وستم در شعرهایم
تو هم با دوستت دارم ردیفی
میان دفترم  با بوسه هایم
   
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️🌺🔹دام خودشیفتگی فرهنگی

هر نسلی به ضرورت زمانه‌ی خود آثار ادبی گذشته‌اش را می‌خواند تا اکنون خویش را در گذشته‌ی قومی‌اش بیابد و هویت خویش را با جوهره‌ی ملی‌ا‌‌ش پیوند زند. این قرائت مولود یک ضرورت تاریخی برای احیای گذشته‌ی معنادار و تداوم هویت است. در این مقام هوشیار باید بود که پژوهش‌های ادبیات ملی ما را به دام خودشیفتگی فرهنگی نیفکند؛ زیرا خودشیفتگی و احساسات وطن‌پرستانه افراطی هم ممکن است مانع بزرگی بر سر راه تفکر انتقادی باشد. اگر با تاریخ ادبیات، چونان فیلسوفان مواجه شویم و بی‌دغدغه آن که «نقد گذشته و اکنون چه به بار خواهد آورد؟» همه شئون و فنون فرهنگ و ادبیات را به مطالعه بگیریم و در همه حال، تنها به کشف حقایق امور بیندیشیم در آن صورت می‌توانیم در پژوهش‌های بومی، بویژه در نقد عملی از چنگ خودشیفتگی و جزم‌گرایی ایدئولوژیک برهیم و در ساحتی روشن از اندیشیدن و پژوهیدن گام نهیم(محمود فتوحی؛ نظریه‌ی تاریخ ادبیات، انتشارات سخن، چاپ اول، ۱۳۸۷، ص ۲۳- ۲۲).

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

1959 پلی بر روی البه شمالی در هامبورگ. اکنون فقط در عکس ها قابل مشاهده است. در سال 1959 تخریب شد !

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

فیلمی که در شبکه های مجازی روسیه با عنوان حمله اتمی روسیه به آمریکا منتشر شده که این گونه خواهد بود!

پ.ن: این اواخر پوتین از حمله اتمی صحبت میکنه و بایدن هم از چین و هند میخواد جلو پوتین را بگیرند! اما اگر واقع گرا باشیم این صحبتها بیشتر از آنکه ترسناک باشد، خنده دار هست چرا که پوتین که شیفته و شیدای مقام و قدرت هست ن بخاطر کره زمین و جان انسانها بلکه بخاطر موقعیت خودش غیرممکنه دست به چنین اقدامی بزنه و تهدیداتش رو فقط یکی که شیفته تر از او به دنیاست (مثل بایدن و ملکه انگلیس) باور میکند البته روسیه خیلی قبلتر از پوتین چندین بار با تهدید انگلیس و فرانسه به حمله اتمی امتیازاتی گرفته که پوتین دقیقا دنبال همین هست و بس! اما دیدن این فیلم خالی از لطف نیست و جذابیت خودشو داراست.

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

🔹چرا نقد ادبی از دهه‌ی هفتاد به بعد کانون اندیشه‌پردازی درباره‌ی علوم انسانی می‌شود؟



پیش از دهه‌ی هفتاد نقد ادبی جایگاه مهمی در علوم انسانی ایران نداشت؛ اما بعد از  این دهه‌ی کانون اندیشه‌پردازی درباره‌ی علوم انسانی واقع شد. بنابراین جای تعجب نیست که اندیشه‌ی بزرگترین نظریه‌پردازان و اندیشمندان  غرب مثل مارکس، فروید، یونگ، الیاده، دریدا، فوکو دلوز و دیگران از چشم‌انداز نقد و نظریه ادبی فهمیده می‌شود.
اما چرا این اتفاق افتاد؟ زیرا نقد ادبی از آغاز پیدایش چیزی تزیینی برای ادبیات نبود. و اصلا شعر در عصر  ارسطو معنایی چنین مبتذل نداشت. از نظر ارسطو شعر مدیوم حقیقت است؛ چیزی که هایدگر  در قرن بیستم دوباره به آن باز می‌گردد.  ارسطو مهم‌ترین کتاب خود را به این دلیل به فن شعر یا بوطیقا اختصاص نمی‌دهد که چیزی درباره‌ی شعر و فنون آن بنویسد.  از نظر ارسطو شعر مهمترین دروازه جهت ورود برای کشف جهان است به همین دلیل دو کتاب مهم در ذیل منطق می‌نویسد به نام بوطیقا و رتوریکا.
روی آوردن به نقد ادبی در  دهه‌‌ی هفتاد  همراه با یک اتفاق عجیب بوده است: شعر کارکرد اجتماعی و مردمی خود را از دست داده است.  اکنون شعر و شاعری آنچنان برای مردم ایران و حتی جهان مهم نیست به همین دلیل شعر در ذیل امر شناختی فهمیده می‌شود.
شعر از دهه‌ی هفتاد به این سو به آن تعریفی نزدیک شده است که ارسطو از آن در ذهن داشت. ارسطو شعر را برتر از تاریخ می‌دانست اکنون فهم برتری شعر بر تاریخ تنها از معبر نقد ادبی ممکن است.
به نظر من یکی از مهم‌ترین تحقیقاتی که باید در باره‌ی تبارشناسی شعر در ایران صورت گیر تحقیق درباره‌ی پارادایم‌ها و گفتمان های فهم شعر و نسبت آن با حقیقت است. اگر کسی شعر حافظ را با شعر مشروطه مقایسه کند به راحتی می‌فهمد که آنچه شاعرانی امثال نسیم شمال، لاهوتی، فرخی یزدی و ..  از شعر می‌فهمیدند هیچ نسبتی با شعری ندارد که حافظ می‌فهمید. به نظر من شعر مشروطه روح هستی‌شناسانه شعر را از یاد برده بود اگر چه نیما سعی کرد که این روح از دست رفته را به شعر بازگرداند اما کاملا موفق نشد. شعر معاصر دچار یک دوگانگی پارادوکسیکال شد؛ از یک سو شعر را چون ابزار سیاست به کار می‌گرفت و از سوی دیگر آن را ابزار شناخت می‌دانست.
ارسطو اگرچه از نسبت سیاست و شعر غافل نبود اما شعر را مدیوم حقیقت می‌دانست از نظر او شاعرانی چون هومر و هسیود شاعرانی نبودند که تنها روایت می‌سازند و  زبان را می‌آرایند بلکه پیامبرانی بودند که از حقیقت می‌گفتند.  از این جاست که می‌توان فهمید که چرا افلاطون شاعران را از جمهوری خود بیرون می‌کند زیرا افلاطون شاعران بزرگی چون هومر و هسیود را رقیب سرسخت فیلسوفان می‌دانست. اقتدار شاعرانی چون هومر و هسیود مخالف نظریه‌ی ولایت مطلقه‌‌ی افلاطون بود. افلاطون معتقد بود تنها حکمایی چون او شایستگی رهبری جامعه را دارند نه شاعرانی که با رتوریک حقیقت کاذب خلق می‌کنند.
از دهه‌ی هفتاد به بعد ده‌ها کتاب درباره‌ی نقد ادبی ترجمه و تألیف شده است. هر چقدر این کتاب‌ها بیشتر شده فهم تزیینی، تفریحی  و سیاسی آن کاسته می‌شده است. جالب این است که از دهه‌ی هفتاد به بعد شعر مانیفستی هم بالا گرفته است. در این دهه شاعرانی پدیدار شدند  که اگرچه یک مجموعه شعر هم چاپ نکرده بودند اما مدام در جستجوی کشف شعرهایی برآمدند  که نسبت به شعر شاعران دیگر  خلاقانه‌تر و عجیب‌تر و نامتعارف‌تر باشد و در چارچوب نظریه‌ای بازنمایی شود. به همین دلیل شعر ایران از دهه‌ی هفتاد به بعد مخاطب عام خود را از دست داد زیرا از این دهه به بعد دیگر شعر ابزار تهییج سیاسی نبود بلکه مدیومی است برای خودشناسی و اندیشه‌ی بازگشت به خویشتن از دست رفته. از این نظر شعر معاصر ایران از دهه‌ی هفتاد خود جمعی و سیاسی‌اش را که از عصر مشروطه ساخته شده بود از دست داد. بنابراین عجیب نیست اگر در دهه‌ی چهل و پنجاه شاعران جزو خیل سیاسی و رهبران مخالف خوان بودند اما  در دهه‌ی نود تفکر عامه دیگر مشروعیت سیاسی آنها را نپذیرد و هنرمندان و ورزشکاران را سیاسی‌تر از آنها بفهمد.

برگرفته از کانال تبارشناسی کتاب
⛄️❄️

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

فراموش نکن که خورشید تمدن

و فرهنگ از شرق طلوع میکند

👌👌✌️✌️🕊🕊👊👊🌵🌵🔥🔥

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

#انیمیشن_کوتاه #سیزیف
#رافائل_اربا

و این چرخه تا ابد برای او ادامه داشت...

#ژامه

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

[غزل شماره ۴۵۶ از دیوان حافظ – نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی
✍️📔پیشاپیش سال نو مبارک وفرخنده ،سال وحال وفالتان نیکو وفرخ امید است که سال نو برای طبیعت وهمه ی مردم جهان سالی فرخنده باشد همراه صلح ودوستی

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

زیباترین روحیه‌ی سنتی ما، عشق به بهار و نوروز است و ما مردم، علی‌رغم این‌ همه مصیبت و مصیبت‌‌زدگی چه استعدادی برای
زندگی و شادمانی داریم
.

#محمود_دولت_آبادی
#بهار
#امید
پ.ن:هر نو شادی انگیز است وطبیعت بشر تغییر را می پسندد.کار شگفت انگیز خیام درک این تغییر و تدوین تقویم خورشیدی است که براساس گردش زمین وبا محاسبه ای دقیق صورت گرفته است.

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

✍️🌺درود بامدادتان طلوع شادی وزیبایی روزتان بر مدار عشق وفرخندگی ،بالنده کامیاب و شادان بمانید.در پهنه ی بیکران این هستی تنها انسان است که می تواند اندیشه ی خود را بصورت شفاهی وکتبی با همنوع خود در میان بگذارد و احساسات خود را در آن بروز دهد.این توان به انسان این امکان را داده است که ضمن ثبت اندیشه خود تاریخ حیات را هم ثبت کند و سرگذشت خود وزمین را به یادگار بگذارد وبا تسلیح به زیور علم ودانش پاسخ بسیاری از نایافته ها را جستجو وکشف کند.به کمک ادبیات وفلسفه فرهنگ سازی کند و با کشف وبازنگری در قوانین علوم اجتماعی شیوه ی زندگی خود راتغییر دهد.زبان شاید مهمترین اختراع بشر باشد که انسانها را به هم پیوند داده است وگاه موجب سوتفاهمات و اختلافات بسیار گشته است.اما بشر همیشه بین یک دوگانه ی اخلاقی سرگردان بوده است.استفاده از زور وقدرت بر اساس منفعت طلبی شخصی واخلاقی زیستن با در نظر گرفتن خیر عمومی وتلاش برای حل مشکل جمعی با تکیه بر خرد ودانش واین تقابل در تفکرات انسانی به دونحله کشف واختراع منجر شده است.الف.کشف واختراع قوانین حکومتی و اسلحه برای تحدید دیگران و حاکمیت برانها
ب.کشف واختراع قوانینی برای بهره مندی  عموم و تسهیل شرایط زندگی
این دو گروه در یک رقابت دائمی واجباری تمدن بشر را ساخته اند مهمترین کشف گروه اول مذهب و مهمترین دستاورد گروه دوم فلسفه بوده است.اکنون این تقابل به مرحله ی خطرناکی رسیده است که تنها با گذرازآن می توان جنگها را خاتمه داد و،فقر ومصیبت ها را از جامعه یربشری زدود و با صلح جهانی در شرایطی مطلوب زیست به امید چیره شدن عقلانیت وعلم بر توهمات غیر عقلانی بشر که ریشه ی همه ی مشکلات بشری است برای همزیستی با انسان وطبیعت
🖋️🌿صبح است وبه بانگ شادمانی برخاست
تا سرزده گل زهرطرف از چپ وراست
در کوچه اسفند کنند  دود اسپند
یعنی که جهان نو شد و شادی برپاست
🖋️🌿در رقص هاله ی نور
گویی شفق نهاده بار گرانی را
تاریکی وسیاهی
آلوده در تباهی
در چشم صبح انگشت می برند
در هجمه ای شفق
خونین نگاه وگران سر
در گرگ ومیش صبح
به سایه های شبانه دل می بندد
اما تابیده سوسوی نوری
قفل خیال رنگی امید را
تا نقش می زند
از چشمهای درختان
خواب رامی شوید
و پرندگان سحرخیز
شعر می کنند
آواز صبحگاهی را
وچکاوک داوود
از حنجره ی طلایی خود
نوروزنامه را
برساز می کند
دوباره نوید بهار است
و درختان غرق شکوفه
هر چند بسته دهان عمو نوروز
اما  هرصبح
آبستن یک تحول ژرف است
در مقدم بهار
وکسی بر پشت سر زمستان
آب وسبزه می پاشد

   
#ایرج_جمشیدی(بینا)

✍️📔|هیچ کس نمی خواهد بمیرد ، حتی کسانی که می خواهند به بهشت بروند ولی با این حال ، مرگ ، مقصد مشترک و غیر قابل فرار است و باید باشد . زیرا مرگ ، بهترین اختراع زندگی است ؛ قدیمی ها می روند و جدید ها می آیند .
امروز شما جدید هستید ، اما روزی که دور هم نیست شما نیز کهنه می شوید و باید بروید . ناراحت کننده است اما کاملا حقیقت دارد . زمان شما محدود است پس آن را با زندگی برای دیگران هدر ندهید و در تله عقاید و تفکرات دیگران نیفتید ؛ جستجو گر بمانید ، و نادان نمیرید.

سخنرانی
#استیو_جابز در دانشگاه استنفورد

✍️خواندن همه کتاب های خوب مانند گفتگو با بهترین ذهن های قرن های گذشته است.

“رنه دکارت”
پ.ن:این خردمندان نیستند که جهان را اداره می کنند.جهان در دست لرزان پیرمردانی است عقل باخته که حرص وترس از مرگ در انان جهانی را بازیچه خود کرده است.اقتدارگرایی اینان می تواند فاجعه ای را در سرنوشت جهان رقم بزند.تحدید ازادی،جنگ افروزی و بها ندادن به سزنوشت زمین وطبیعت محصول اندیشه ی واپسگرای انان است.این پدرخوانده ها را بزودی جهان‌متا و هوش مصنوعی از میدان بدر خواهد کرد با نوسازی اندیشه شیوه حکمرانی بر دهکده ی جهانی هم دستخوش تغییر خواهد شد

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

آهنگی از ابراهیم منصفی ، شاعر و خواننده فقید هرمزگان
موا برم تنها بشم

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

اولين واكنش خرافي ايرانی ها به ورود برق


نور لامپ برق باعث عقيم شدن مردان و گناه زنان مي شود!

اولين كارخانه برق ايران را حاج محمدباقر میلانی مشهور به رضایوف در مشهد به کار انداخت
و سپس  دومين كارخانه برق را حاج حسین آقا امین الضرب در تهران داير كرد ..

اما گسترش برق در حد روشنايي خيابانها و معابر در دوره رضا شاه پهلوي انجام شد.

نخستین لامپ هایی که به برکت کارخانه برق تهران روشن شد، به منازل ثروتمندان و افراد سرشناس شهرها اختصاص داشت و به همین جهت دیدن لامپ های روشن و تلاش کارگران برای راه اندازی و روشن کردن مولدهای برق از جمله سرگرمی ها و تفریحات مردم به حساب می آمد.

هرچند دیدن برق و روشنایی برای مردم چیز عجیبی بود و ساعت ها به تماشای آن می نشستند..
اما عده ای هم معتقد بودند که این روشنایی قسمتی از قدرت شیطان است.

برای همین هم بسیاری از مردم اصلاً برق نداشتند و عده اندکی نیز با داشتن برق، به آن روی خوش نشان نداده و آن را نور شیطان می دانستند.

نور شیطان را بدین جهت ابراز می کردند که حبابی بدون هیچ وسیله و سوخت قابل رویتی، خودبه خود اتاق و محل تاریکی را روشن می کرد و عجیب‌تر آنکه بدون پُف کردن، خاموش می شد.

به همین دلیل آن را قدرت شیطان می دانستند که اینگونه است.به همین دلیل هم حاضر به قبول آن و باز کردن پای شیطان در خانه و زندگی خود نمی شدند.

دکان‌داران نیز که کسب شبانه را جز محرمات و کاسبی شب را مخصوص شیاطین و سبب قطع برکت می دانستند، هیچ چراغی برایشان لازم نمی‌آمد.
چه رسد به چراغ برق که نور شیطان بود و یکسره روزیشان را قطع می کند.

همچنین معتقد بودند که نور شیطان وارد هر خانه‌ای شده زنان و دخترانش را به گناه می‌اندازد و مردان و پسران را بیمار و عقیم می کند و حتی مایل به تست آن هم نبودند.

این نوع برداشت ها در مورد روشنایی و برق باعث می‌شد تا عده ای شروع به قطع سیم‌ها و شکستن لامپ‌ها کنند و اندک رغبتی برای استفاده از آن نشان نمی‌دادند.

همچنین تعدادی از رجال و وزرا به برق حاج امین‌الضرب، روی خوش نشان ندادند و معتقد بودند که به صنعت فرنگ نمی‌توان اعتماد کرد و احتمال این را می‌دادند که ناگهان خاموش شود به همین خاطر تا مدت‌ها نیز از چراغهای زنبوری خود برای روشنایی شب استفاده می‌کردند!

📝 نشریه کارخانه دار

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

🎧 سخن‌رانی دکتر بهرام پروین گنابادی
۱۴۰۲/۱۲/۲۴

موضوع: ادیب نیشابوری اول و تأثیرش بر جامعه‌ی ادبی خراسان

📚@FarhangDoostan

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

عید می آید...
#علیرضا_عصار

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

▪️ساقے میخواران (سارے گلین)
▪️فرشتہ فرمند


♪♬ ملودے فولڪلور ارمنے آذرے

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

یادها و خاطره ها

🎶 #موسیقی
#قدیمی
#داریوش #کیوان #ماسیس #اونیک

یاد اون روزهای خوب
یاد اون روزهای شاد
یاد اون روزهای روشن
دلمو خون می کنه
...

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

ساخت جاده گچساران. به تاریخ میلادی درون عکس توجه کنید!!!!
این عکس از آرشیو نفت بریتانیا استخراج شده است. جالب است که در کپشن تصویر هم مشخص است که نام گچساران ابتدا گچ قره گُلی بوده است که بعدا به گچساران تغییر یافته است.
#britishpetroleum
#gachsaran
#iran
#persia

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

✍️🌺درود صبحتان دل انگیز ،شاد وبخیر روزتان در ارامش ،کامیاب،یکی از پستهایی که این روزها ذیدم مربوط به تهدید پوتین به جنگ هسته ای است چیزی که سلف پوتین هم برای امتیازگیری به ان متوسل شده بود.این تهدید بیشتر به یک جک می ماند و باورکنندگانش کودنهایی است که از سن تشخیص گذشته اند وکبر سن اجازه ی درست اندیشیدن را به آنها نمی دهد.چنین چیزی هیچ گاه اتفاق نخواهد افتاد .پوتین آنقدر جاه طلب است که حتی در آخرین لحظه هم شکست خود را باور ندارد و می داند توسل به بمب هسته ای یعنی ویرانی روسیه در چند ثانیه ی بعدی،اما به یک نکته باید توجه داشت اقتدارگراها لرای حفظ قدرت تنها خشونت را می فهمند حتی لیبرال ترینشان چنانچه فرصت بیابد از استراتژی خون تا رکاب برای رهایی خود استفاده می کند آنچنان که اسد در سوریه نشان داد. کسی با تحصیلات آکادمیک و همسری اروپایی وادعای روشنفکری بسیار جهان به صلح ورهبران جوان خردمند نیاز دارد!

🖋️🌿عید است و پر از شکوفه گردیده بهار
لبخند به لب بیا که عشق آمد یار

هم پیرهن از گل تو به تن کن امشب
هم دامنی از شکوفه با خویش بیار

🖋️🌿صبح است واشاره می کند با ابرو
لبخند به لب چه می شود رودر رو
شیرینی صبح تا بود لبخندش
یک روز قشنگ می شود در هر سو
🖋️🌿باغ با عروض تازه همنشین شده
فاعلن ،مفاعلن به شاخه ها طنین شده
فصل نوبهار قد کشیده
از میان تازه ی جوانه ها
افتعال بر کشیده با نوای هر هزار
گل به  شوق تا  به مصدر خیال
نقش می زند
خود نشسته صدره
و تو را صدا زده
تازه ها چه شوق تازه ای دمیده است
ابر هم برای همنوایی از لطافتش
رهسپار باغ وکوچه ها شده
بارش قشنگ برف با زمین
به عشق بازی است
با لبان سرخ لاله شبنم همنوا شده
تا شنیده در میان کوچه نوبهار
با ترانه های پر ترنم  ببار
هم صدا شده
دوستان که راهی اند به باغ
و دلبران به صف
نغز در نمایشی به دشت پاکشیده
دست، ها، شده
رقص بر خیال ودر خیال رقص
سیم تن به روی  سبزه ها رها شده
شوق ومهربانی از نگاه رهگذر
تا نثار کوچه ها شده
ای بهار دلنشین به این ترنم هوا
هر زمان که اقتدا شده
چرخ روزگار بر مراد ما شده
سال سال نیک وفال نیک
عشق این شراب کهنه هم
جام جم به ساز شوق همنوا شده
تا همای سرزده رسیده است
سنگ های تازه بر بنا شده
سال نیک وفال نیک و روزگار بر مراد
این جوانه های عشق از آن به پاشده

   
#ایرج_جمشیدی_بینا

درود سال نو پیشاپیش مبارک
https://goo.gl/yMocU9
هنوز زوده ولی دوست دارم اولین نفری باشم که به شما  تبریک می گویم عیدتان مبارررررک. لینک را باز کنید 🎊
✍️📒با آنکه چند هزار سال است که بشر مشغول آزمایش و محاسبه است، هنوز «فرمولِ» خاصّی برای خوشبختی پیدا نکرده است. کم و بیش هر کسی در این شعرِ "تاگور" زبانِ حالِ خود را می‌یابد: «آن را می‌جویم که نمی‌توانم یافت، آن را می‌یابم که نمی‌جویم».


از کتاب 📕 بازتاب‌ ها
#محمد‌علی_اسلامی‌_ندوشن

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

🔹دام خودشیفتگی فرهنگی

هر نسلی به ضرورت زمانه‌ی خود آثار ادبی گذشته‌اش را می‌خواند تا اکنون خویش را در گذشته‌ی قومی‌اش بیابد و هویت خویش را با جوهره‌ی ملی‌ا‌‌ش پیوند زند. این قرائت مولود یک ضرورت تاریخی برای احیای گذشته‌ی معنادار و تداوم هویت است. در این مقام هوشیار باید بود که پژوهش‌های ادبیات ملی ما را به دام خودشیفتگی فرهنگی نیفکند؛ زیرا خودشیفتگی و احساسات وطن‌پرستانه افراطی هم ممکن است مانع بزرگی بر سر راه تفکر انتقادی باشد. اگر با تاریخ ادبیات، چونان فیلسوفان مواجه شویم و بی‌دغدغه آن که «نقد گذشته و اکنون چه به بار خواهد آورد؟» همه شئون و فنون فرهنگ و ادبیات را به مطالعه بگیریم و در همه حال، تنها به کشف حقایق امور بیندیشیم در آن صورت می‌توانیم در پژوهش‌های بومی، بویژه در نقد عملی از چنگ خودشیفتگی و جزم‌گرایی ایدئولوژیک برهیم و در ساحتی روشن از اندیشیدن و پژوهیدن گام نهیم(محمود فتوحی؛ نظریه‌ی تاریخ ادبیات، انتشارات سخن، چاپ اول، ۱۳۸۷، ص ۲۳- ۲۲).
#تبار شناسی کتاب

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

𝘼𝙡𝙡 𝙤𝙪𝙧 𝙘𝙖𝙥𝙞𝙩𝙖𝙡 𝙞𝙨 𝙤𝙪𝙧 𝙤𝙬𝙣
همه ی سرمایه ی ما، خود ِخودمونیم‌‌🎧🤍

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

نيچه چنين ميگويد كه افسردگی به انسان
فرصت اندیشیدن نمی‌دهد.

بنابراین برای نادان نگه‌داشتن انسان؛
باید به هر روش ممکن اندوهگینش کرد...

#اندکی_تفکر

🔴 تاریخ بدون سانسور !!!

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

«وطن من»

خوانندہ و نوازنده‌ے تار: نوا قهرمانی
آهنگساز: پرویز مشڪاتیان
شاعر: ملڪ‌الشعراے بهار
اجراے اصلے: ایرج بسطامی


اے خطه‌ے ایرانِ مهین
اے وطن من.....

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

#خیام

ای پیر خردمند پگه‌تر برخیز
و آن کودک خاکبیز را بنگر تیز

پندش ده گو که نرم نرمک می‌بیز
مغز سر کیقباد و چشم پرویز

تصویر:
✨ ‏این جمجمه نادر شاه افشار است!
✨ این جمجمه در میان استخوان های پیکر او هنگام خاک‌برداری در ساختمان آرامگاهش در سال ١٣۴٢ بیرون آورده شد و پس از تعمیر ساختمان، دوباره به خاک سپرده شد! آرامگاه فعلی نادرشاه در سال ۱۳۴۲ توسط هوشنگ سیحون طراحی و ساخته شده‌است.

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

مد وسیاست دوروی یک سکه اند که می توانند عقل گریز باشند.مد بالا یک اعتراض نیست بلکه  مشابه سازی غیر عقلانی است از فقر وفقر اندیشه

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

مستندی تاریخی در مورد آئین ها و  جشن های چندهزارساله و باستانی سرزمین اجدادیمان...


آنچه را که به عنوان وارثان این سرزمین مقدس ، در مورد فرهنگ و تمدن اجدادیمان باید بدانیم و به آن ارج نهیم و آن را زنده نگه داریم .‌‌


از روزهای هفته تا جشن باستانی نوروز و چهارشنبه سوری و جشن مهرگان و سونای و کشتی با چوخه



#ببینید


#تاریخ_معاصرایران

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

@Nilofaar_Abbi
@metanoia1122
@fraboon

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

✍️تر می کند لبان شعر را
با واژه های مانده در دهان صبح
دران سکوت
وپرنده های مهاجر ناخوانده
آواز می کنند غربت خود را
بر سطرهای خونی دفتر
وقتی دل به دریا زده اند
ولول تر از همیشه بال می زنند
میان موج های پر تلاطم طوفان

   
#ایرج_جمشیدی_بینا

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

سرود همیشه جاویدانِ " ای ایران "
(با بهترین کیفیت صوتی)
با صدای #غلامحسین_بنان
آهنگ از #روح‌الله_خالقی
شعر از #حسین_گل‌کلاب

منبع کتاب جویبار نغمه
تدوین از #مهرداد_معصوم‌زاده

#اسماعیل_نواب_صفا
در کتاب قصه‌ی شمع می‌گوید:
“سال ۱۳۶۶ بعدازظهر یک روز پاییزی
درخیابان حقوقی به دیدن دکتر
حسین گل‌گلاب رفتم که آن زمان گرفتار
بیماری بدخیمی بود،قریب به یک ساعت
در خدمتش بودم و از او پرسیدم که
سرود ای‌ایران چگونه خلق شد و او گفت:
وقتی ایران در سال ۱۳۲۳ در اشغال متفقین
بود، بعد از ظهر یکی از روزهای تابستان در
خیابان شاهد رفتار ناشایست یکی از قوای
بیگانه با زنان و دختران ایرانی بودم..

از ناراحتی نمی‌دانستم چه کنم‌!
بی‌اختیار راه انجمن موسیقی ملی را
گرفتم و پیش رفتم، وقتی به نزد مرحوم
خالقی رفتم..
ایشان ناراحتی را در چهره‌ام دید و پرسید
چرا عصبانی هستی؟ گفتم شاهد رفتار
زشت و زننده‌ی بعضی سربازان خارجی با
زنان و دختران ایرانی بودم، این‌ها مملکت
ما را اشغال کرده‌اند و معلوم نیست چه
زمانی می‌خواهند سرزمین ما را ترک کنند؟

خالقی گفت: ناراحتی چه تاثیری دارد؟
بیا کاری کنیم و سرودی برای ایران بسازیم!”

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

🔴  عبرت تاریخ

👤کریم‌خان زند پادشاه *لک*  از دیدارش از مردمان  *ایذه* می گوید :
در آنجا مردمانی دیدم که در سخاوت بی‌نظیرند و در شجاعت کم‌نظیر .‌
در لشکرکشی به آن دیار ، به *مالمیر* رسیدیم
شب شد و در دامنه‌ی کوهی اردو زدیم
شبانه برای سرکشی به لشکریان گشت زدم
در میانه‌ی کوه ، آتشی دیدم که نظرم را جلب کرد
با یکی از همراهان بدان سوی رفتیم
در کنار آتش مردی نشسته بود که تصور کردم ایستاده است
نشسته‌ی آن ، به قدّ یک انسانِ معمولی بود .
کلاهی بر سر داشت که به تاجِ شاهی شبیه بود
کلاهش نظرم را گرفت
درودش دادیم
جواب داد
بدون اینکه تکانی بخورد با دستش تعارف به نشستن کرد
گویی که یک چوپان بر او وارد شده است
به مزاح به او گفتم : کلاهت به تاجِ ما ، می‌مانَد
نگاهش را متوجهم کرد و گفت : کلاهِ من ، از اصالت است ، تاجِ شما ، از قدرت .
کنایه‌اش رنجورم کرد
خواستم انتقام بگیرم
به او گفتم : پس مرا
می شناسی و از جا برنخاستی؟
با لبخند گفت : نشسته‌ام که چون تویی برخیزد
مرا ، بیلی‌ست و تورا  ، شمشیری
بسیار پخته سخن می‌گفت که جایِ جسارت به او ، باقی نبود .
از احوال پرسیدم و اینکه قدرتِ ما را چگونه می‌بیند
گفت : مردمانِ این دیار ، کشاورزند و سر به کارِ خود دارند
ولی اگر کسی به نانشان حمله کند ، به جانش حمله خواهند کرد .
در کلامش تهدید بود
با نیش خندی گفتم : صبح معلوم می‌شود ،
همان خنده را تحویلم داد و گفت : صبح معلوم می شود .
لختی نشستیم و از کاسه‌ی ماستش خوردیم و به لشکرگاه برگشتیم
شب از نیمه گذشته بود ، که بخواب رفتیم .
صبح ، همهمه‌ی سپاه ، مرا بیدار کرد
از دربان پرسیدم ، چه خبر شده؟
پریشان گفت : آقا ، اسبانِ سپاه را برده‌اند .
از خیمه بیرون زدم
کفشی برای پوشیدن نبود
کفش و سلاح را ، هم برده بودند
با سپاهیان ، با پایِ برهنه ، به سمتِ روستایی روان شدیم .
بدانجا که رسیدیم از جلال و جبروتمان چیزی نمانده بود

چون گدایان و درماندگان سراغ خانه‌ی کدخدا را گرفتیم
به دربِ خانه که رسیدیم ، دروازه‌ی چوبینش باز بود
خانه‌باغی وسیع ، که پُر از درختانِ میوه بود ولی از میوه خبری نبود .
در ایوانِ خانه‌ای در آخرِ باغ ، مردی ایستاده و خیر مقدم می‌گفت ، گفت : بفرمائید .
تعدادمان زیاد بود
من و همراهان به آنها درود فرستادیم و با تکبری که با خود داشتیم ولی با آن اوضاع نابسامان خواستم وارد شوم که جوانی برومند با آفتابه‌ی مسی پُر آب جلو آمد بر دست و صورتم آبی زدم و آفتابه را روی پاهایم گرفت .
مرد به سپاهیان اشاره کرد که در کنارِ جویِ آبی که از میانِ باغ می‌گذشت ، دست و صورت بشویند .
سپاه مشغول شستشو بود که مرا تعارف به داخل کرد
گویی از قبل سالن‌های آن اِمارت برای پذیرایی آماده بود
در محوطه‌ی باغ هم ، فضایی بزرگ برای نشستن مهیا شده بود
از من و از سپاهیانم به خوبی پذیرایی شد
استراحتی کردیم و زمان به شب نزدیک می‌شد
به کدخدا گفتم : مرا می شناسید؟
نگاهی کرد و گفت اگر کلاهی بر سر داشتی بهتر می‌شناختم ولی با این سپاهی که به همراه داری می‌شود شناخت
آنان سخنشان را با هنر بیان می‌کردند
مرا در لفافه ، شاهِ بی تاج خطاب کرده بود
کلامش را خوب می‌فهمیدم
ولی با مهمان‌نوازی که کرده بود ، شرم داشتم که او را برنجانم
گفتم : شما که این همه لطف کرده‌اید کلاهی هم بدهید .
دست بر سینه بُرد و با احترام گفت :
کلاهِ ما ، برای شما بزرگ است ، تاجی را به شما هدیه خواهیم کرد .
از کنایه‌ی بزرگیِ کلاهشان برای من ، به خشم آمده بودم ولی از تاجِ پیشکشی ، شرمنده .
این مردمان در کلام و مقام ، بی‌نظیر بودند
وقتی آماده برای رفتن شدیم همه‌ی سپاه را با کفش مخصوصی به نام خلاتک دیدم
و گیوه‌ی خاصی که جلوی پای من گذاشتند
کفشی بسیار نرم و سبک که انسان از پوشیدنش لذت می‌برد .
از دربِ باغ که خارج شدیم اسبانی زین کرده و آماده در محوطه‌ی بیرون بسته بودند
با تعجب آن همه اسب و زین را نگاه کردم و خواستم سخنی بگویم که کدخدا با اشاره‌ی دست گفت : اسبِ شما آن اسبِ سفید است
اسبی بسیار زیبا
گفتم : این همه سخاوت از کیست؟
گفت : خان گفته ، به شما بگویم ما رعیتیم و سَرِمان به کارِ خودمان است
اگر کسی به نانمان حمله کند ، به جانش حمله می‌کنیم و اگر شاهی ، مروّت پیشه کند ، برایش جان می‌دهیم و تاجش هدیه می‌کنیم .
تکبر را از خود دور کن و شاهی کن تا رعیت در رفاه باشد .

می‌گویند به همین علت کریم‌خان لقبِ *وکیل‌الرعایا* را برای خود برگزید .

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

نمی‌دانی چقدر تنها هستم.
این تنهایی مرا اذیت می‌کند، می‌خواهم امشب با تو چند کلمه صحبت بکنم.
چون وقتی که به تو نامه می‌نویسم، مثل این است که با تو حرف می‌زنم.
اگر در این کاغذ "تو" می‌نویسم مرا ببخش.
اگر میدانستی درد روحی من تا چه اندازه زیاد است!
روزها چقدر دراز است؛ عقربک ساعت آنقدر آهسته و کند حرکت می‌کند که نمی‌دانم چه بکنم...
آیا زمان به‌نظر تو هم اینقدر طولانی است...

#صادق_هدایت

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

✅ من باور ندارم که جنگ را فقط سیاست‌مداران و سرمایه‌داران به وجود آورده‌اند، به هیچ وجه، آدم‌های عادی به همان میزان مقصرند و اگر نه، مدت‌ها پیش علیه جنگ شورش می‌کردند!

انسان‌ها نیاز به تخریب و ویرانی دارند، میل به نابودی، به کشتار و به انهدام در بشر وجود دارد و تا زمانیکه بشریت دست‌خوشِ یک دگردیسی نشود، جنگها ادامه خواهند یافت و هر آن‌چه با دقت و زحمت بنا شده، کاشته شده و پیشرفت کرده، نابود خواهد شد تا دوباره از نو ساخته شود.

📗: خاطرات یک دختر جوان
👤: آنه فرانک

Читать полностью…
Subscribe to a channel