[غزل شماره ۴۵۶ از دیوان حافظ – نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی
✍️📔پیشاپیش سال نو مبارک وفرخنده ،سال وحال وفالتان نیکو وفرخ امید است که سال نو برای طبیعت وهمه ی مردم جهان سالی فرخنده باشد همراه صلح ودوستی
زیباترین روحیهی سنتی ما، عشق به بهار و نوروز است و ما مردم، علیرغم این همه مصیبت و مصیبتزدگی چه استعدادی برای
زندگی و شادمانی داریم.
#محمود_دولت_آبادی
#بهار
#امید
پ.ن:هر نو شادی انگیز است وطبیعت بشر تغییر را می پسندد.کار شگفت انگیز خیام درک این تغییر و تدوین تقویم خورشیدی است که براساس گردش زمین وبا محاسبه ای دقیق صورت گرفته است.
✍️🌺درود بامدادتان طلوع شادی وزیبایی روزتان بر مدار عشق وفرخندگی ،بالنده کامیاب و شادان بمانید.در پهنه ی بیکران این هستی تنها انسان است که می تواند اندیشه ی خود را بصورت شفاهی وکتبی با همنوع خود در میان بگذارد و احساسات خود را در آن بروز دهد.این توان به انسان این امکان را داده است که ضمن ثبت اندیشه خود تاریخ حیات را هم ثبت کند و سرگذشت خود وزمین را به یادگار بگذارد وبا تسلیح به زیور علم ودانش پاسخ بسیاری از نایافته ها را جستجو وکشف کند.به کمک ادبیات وفلسفه فرهنگ سازی کند و با کشف وبازنگری در قوانین علوم اجتماعی شیوه ی زندگی خود راتغییر دهد.زبان شاید مهمترین اختراع بشر باشد که انسانها را به هم پیوند داده است وگاه موجب سوتفاهمات و اختلافات بسیار گشته است.اما بشر همیشه بین یک دوگانه ی اخلاقی سرگردان بوده است.استفاده از زور وقدرت بر اساس منفعت طلبی شخصی واخلاقی زیستن با در نظر گرفتن خیر عمومی وتلاش برای حل مشکل جمعی با تکیه بر خرد ودانش واین تقابل در تفکرات انسانی به دونحله کشف واختراع منجر شده است.الف.کشف واختراع قوانین حکومتی و اسلحه برای تحدید دیگران و حاکمیت برانها
ب.کشف واختراع قوانینی برای بهره مندی عموم و تسهیل شرایط زندگی
این دو گروه در یک رقابت دائمی واجباری تمدن بشر را ساخته اند مهمترین کشف گروه اول مذهب و مهمترین دستاورد گروه دوم فلسفه بوده است.اکنون این تقابل به مرحله ی خطرناکی رسیده است که تنها با گذرازآن می توان جنگها را خاتمه داد و،فقر ومصیبت ها را از جامعه یربشری زدود و با صلح جهانی در شرایطی مطلوب زیست به امید چیره شدن عقلانیت وعلم بر توهمات غیر عقلانی بشر که ریشه ی همه ی مشکلات بشری است برای همزیستی با انسان وطبیعت
🖋️🌿صبح است وبه بانگ شادمانی برخاست
تا سرزده گل زهرطرف از چپ وراست
در کوچه اسفند کنند دود اسپند
یعنی که جهان نو شد و شادی برپاست
🖋️🌿در رقص هاله ی نور
گویی شفق نهاده بار گرانی را
تاریکی وسیاهی
آلوده در تباهی
در چشم صبح انگشت می برند
در هجمه ای شفق
خونین نگاه وگران سر
در گرگ ومیش صبح
به سایه های شبانه دل می بندد
اما تابیده سوسوی نوری
قفل خیال رنگی امید را
تا نقش می زند
از چشمهای درختان
خواب رامی شوید
و پرندگان سحرخیز
شعر می کنند
آواز صبحگاهی را
وچکاوک داوود
از حنجره ی طلایی خود
نوروزنامه را
برساز می کند
دوباره نوید بهار است
و درختان غرق شکوفه
هر چند بسته دهان عمو نوروز
اما هرصبح
آبستن یک تحول ژرف است
در مقدم بهار
وکسی بر پشت سر زمستان
آب وسبزه می پاشد
#ایرج_جمشیدی(بینا)
✍️📔|هیچ کس نمی خواهد بمیرد ، حتی کسانی که می خواهند به بهشت بروند ولی با این حال ، مرگ ، مقصد مشترک و غیر قابل فرار است و باید باشد . زیرا مرگ ، بهترین اختراع زندگی است ؛ قدیمی ها می روند و جدید ها می آیند .
امروز شما جدید هستید ، اما روزی که دور هم نیست شما نیز کهنه می شوید و باید بروید . ناراحت کننده است اما کاملا حقیقت دارد . زمان شما محدود است پس آن را با زندگی برای دیگران هدر ندهید و در تله عقاید و تفکرات دیگران نیفتید ؛ جستجو گر بمانید ، و نادان نمیرید.
سخنرانی #استیو_جابز در دانشگاه استنفورد
✍️خواندن همه کتاب های خوب مانند گفتگو با بهترین ذهن های قرن های گذشته است.
“رنه دکارت”
پ.ن:این خردمندان نیستند که جهان را اداره می کنند.جهان در دست لرزان پیرمردانی است عقل باخته که حرص وترس از مرگ در انان جهانی را بازیچه خود کرده است.اقتدارگرایی اینان می تواند فاجعه ای را در سرنوشت جهان رقم بزند.تحدید ازادی،جنگ افروزی و بها ندادن به سزنوشت زمین وطبیعت محصول اندیشه ی واپسگرای انان است.این پدرخوانده ها را بزودی جهانمتا و هوش مصنوعی از میدان بدر خواهد کرد با نوسازی اندیشه شیوه حکمرانی بر دهکده ی جهانی هم دستخوش تغییر خواهد شد
اولين واكنش خرافي ايرانی ها به ورود برق
نور لامپ برق باعث عقيم شدن مردان و گناه زنان مي شود!
اولين كارخانه برق ايران را حاج محمدباقر میلانی مشهور به رضایوف در مشهد به کار انداخت
و سپس دومين كارخانه برق را حاج حسین آقا امین الضرب در تهران داير كرد ..
اما گسترش برق در حد روشنايي خيابانها و معابر در دوره رضا شاه پهلوي انجام شد.
نخستین لامپ هایی که به برکت کارخانه برق تهران روشن شد، به منازل ثروتمندان و افراد سرشناس شهرها اختصاص داشت و به همین جهت دیدن لامپ های روشن و تلاش کارگران برای راه اندازی و روشن کردن مولدهای برق از جمله سرگرمی ها و تفریحات مردم به حساب می آمد.
هرچند دیدن برق و روشنایی برای مردم چیز عجیبی بود و ساعت ها به تماشای آن می نشستند..
اما عده ای هم معتقد بودند که این روشنایی قسمتی از قدرت شیطان است.
برای همین هم بسیاری از مردم اصلاً برق نداشتند و عده اندکی نیز با داشتن برق، به آن روی خوش نشان نداده و آن را نور شیطان می دانستند.
نور شیطان را بدین جهت ابراز می کردند که حبابی بدون هیچ وسیله و سوخت قابل رویتی، خودبه خود اتاق و محل تاریکی را روشن می کرد و عجیبتر آنکه بدون پُف کردن، خاموش می شد.
به همین دلیل آن را قدرت شیطان می دانستند که اینگونه است.به همین دلیل هم حاضر به قبول آن و باز کردن پای شیطان در خانه و زندگی خود نمی شدند.
دکانداران نیز که کسب شبانه را جز محرمات و کاسبی شب را مخصوص شیاطین و سبب قطع برکت می دانستند، هیچ چراغی برایشان لازم نمیآمد.
چه رسد به چراغ برق که نور شیطان بود و یکسره روزیشان را قطع می کند.
همچنین معتقد بودند که نور شیطان وارد هر خانهای شده زنان و دخترانش را به گناه میاندازد و مردان و پسران را بیمار و عقیم می کند و حتی مایل به تست آن هم نبودند.
این نوع برداشت ها در مورد روشنایی و برق باعث میشد تا عده ای شروع به قطع سیمها و شکستن لامپها کنند و اندک رغبتی برای استفاده از آن نشان نمیدادند.
همچنین تعدادی از رجال و وزرا به برق حاج امینالضرب، روی خوش نشان ندادند و معتقد بودند که به صنعت فرنگ نمیتوان اعتماد کرد و احتمال این را میدادند که ناگهان خاموش شود به همین خاطر تا مدتها نیز از چراغهای زنبوری خود برای روشنایی شب استفاده میکردند!
📝 نشریه کارخانه دار
🎧 سخنرانی دکتر بهرام پروین گنابادی
۱۴۰۲/۱۲/۲۴
موضوع: ادیب نیشابوری اول و تأثیرش بر جامعهی ادبی خراسان
📚@FarhangDoostan
یادها و خاطره ها
🎶 #موسیقی
#قدیمی
#داریوش #کیوان #ماسیس #اونیک
یاد اون روزهای خوب
یاد اون روزهای شاد
یاد اون روزهای روشن
دلمو خون می کنه...
🔻انتخابات نمایشی ریاست جمهوری روسیه بار دیگر ولادیمیر پوتین را به قدرت خواهد رساند
🖋استیو روزنبرگ
چند روز پیش بولتن خبری شبانگاهی کانال ۱ روسیه نشان داد که هواداران پوتین برای استقبال از او مانند یک ستاره پاپ به حرکت درآمدهاند.
یک زن قبل از بوسیدن پوتین فریاد زد: «مواظب خودت باش.»
مردی فریاد زد: «عمرت طولانی باد!»
اگر برای اخبار فقط به کانال ۱ تکیه کنید، احتمالا به این نتیجه میرسید که ولادیمیر پوتین برای پیروزی قاطع در انتخابات ریاستجمهوری شانس زیادی دارد.
اما، درست مانند یک تابلو نقاشی، زمینه تصویر مهم است.
و زمینه در اینجا بسیار مهم است.
کرملین نه تنها تلویزیون روسیه را کنترل میکند، بلکه کل نظام سیاسی، از جمله روند انتخابات را نیز مدیریت میکند.
رئیس جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین در این انتخابات با چالش جدی روبرو نیست و او به دنبال پنجمین دوره ریاست جمهوری است.
سرسختترین منتقدان او یا به تبعید خودخوانده رفتهاند یا در حبس خانگی هستند. آقای ناوالنی، سرسختترین حریف او، مرده است.
اما کرملین دوست دارد به خود ببالد که روسیه «بهترین دموکراسی» را در جهان دارد.
بنابراین، در برگه رای، همراه با آقای پوتین، اسم سه رقیب رسمی مجاز و عضو پارلمان دستپرورده کرملین هم نوشته شده است.
ادامه مطلب از لینک زیر:
https://bbc.in/3vaQRNQ
@BBCPersian
,
میانِ پنجاه هزار مردم شهر، یک نفر پیدا نمی شود که فریاد بزند و ناسزا بگوید.
می بینم می روند به بازار، روز می خورند، شب را می خوابند، حرف های بی مزه به هم می زنند، زناشویی می کنند، پیر می شوند، با چهرهٔ گشاده مُرده های خودشان را به گور می سپارند!
ولی آن هایی که درد می کشند ما نمی بینیم،
ما نمی شنویم و آن چه در زندگی ترسناک است می گذرد و کسی نمی داند که کجا در پس پرده پنهان است...
#آنتون_چخوف
#تمشک_تیغ_دار 📚
آزادی در شرق تنها به مفهومِ رهایی از قید استعمار و استثمار بیگانگان شناخته شده، و حال آن که این یک بند است (گرچه بندی گران)؛ شرق بندهای دیگری بر پای دارد که باید بگسلد تا بتواند به آزادی برسد: بند فقر، بند جهل، بند اوهام و تعصب.
#کتاب
#نوشتههای_بیسرنوشت
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن
✍️🌺درود صبح بخیر و شاد همراه با کامیابی و شادمانی،روزتان فرخ از عشق ومهربانی. عادتها گاهی بزرگترین مانع ما از درک هستی اند.بن مایه های تغییر غلبه براین عادتها است وتصورات خامی که آنها را می سازد.تا ذهن نقاد وپرسش گر نشود زندگی مسیری تکراری دارد و با روزمرگی همراه است.اما ذهن نقاد زندگی را به چالش می کشد ودائم در پی تغییر ودرک صحیح از هستی است.برای همین است که کسانی می توانند به انتقاد از خود برخیزند وبه تغییر تفکرات خود تن دهند همواره موفق تر ازدیگران عمل می کنند برای تغییر جهان پیرامون این مهمترین است یعنی تغییر را از درون خود آغاز کنیم
خرد واندیشه بال هر انسان و جامعه برای رویکرد به تغییرات مثبت وموفق است
🖋️🌿صبح تا سرشار باشد از امید
می دهد روشن به چشمانت نوید
می رسد نوروز ومی گردد بهار
عشق هم گل می کند بر شاخ بید
🖋️🌿گل چهره بیا که باز نوروز آمد
این تازه سوار وه که پیروز آمد
خط زد به غم وپیرهنش را نوکرد
با یک بغل از عشق تو هر روز امد
پیشاپیش سال نو و نوروز کهن برهمه ی دوستان مبارک وفرخنده
🖋️🌿به من
که در اندام حسی خیابان
گم شده ام
به باد
که از ساحت درخت
گذشته است
و به تو
که در تشرف آیه های چشمانت
به خواب اقاقیها
وعده ظهور داده ای
وبه شهر که درالتهاب آلودگی
در خود می لولد
بگو
کدام تعویض را
به انگشت کوچک خیال بسته ای
که خواب ابرها
بارور نمی شود
و صندوق سینه ی سینه سرخ ها
جعبه سیاه هیچ توفانی نیست
ودستان ما
که از آستین بیرون زده اند
تا درخت شوند
مشمول قانون مرور زمان اند
در این تشرف بی مرز
بیا، بیا
کمی حوصله بیاور
شاید از فلس زمان بیرون زدیم
و رها از نیروی جاذبه زمین
کفشهایمان را پوشیدیم
ودستهایمان را
تا بی آنکه از دماغ کسی خون بیاید
از غارهایمان کوچیدیم
فاصله گم شدنها را کوتاه کردیم
وجاده ها را چیدیم
تا بر نقشه ها سنجاق کنیم
شاید در آن رسالت موعودمان
وقتی که از انگشتهای ما
پیله های پروانه ها بارور می شود
وحوصله گلها به شبنمی
درختان باور کردند زمین را
ودر تعاملی ژرف
کنده هایشان را بر زمین گذاشتند
وگاوهای منتظر ماغ کشیدند
عطر یونجه ها را از دهان گوسا له ها
وخاطر مرغهای خانگی آسوده گشت
که قفسهایشان را
ایزوله کرده اند
وشیپورهای روباه پیر
خرس را
بر خوردنشان حریص کرد
در بازی خاله خرسه
حالا که تاوان نباریدن ابرها را
تالاب خشکیده خیال ما می پردازد
#ایرج_جمشیدی(بینا)
✍️📔قانونى داريم كه هميشه ثابت است:
"ما به محيطمان عادت ميكنيم" اگر با آدم های بدبخت نشست و برخاست کنید ، کم کم به بدبختی عادت می کنید و فکر می کنید که این طبیعی است .
اگر با آدم های غرغرو همنشین باشید عیب جو و غرغرو می شوید و آن را طبیعی می دانید.
اگر با آدم های مغرور و خودخواه که همیشه عادت به توهین و قضاوت دیگران دارند همنشین باشید بی ادب و وقیح می شوید . اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت می شوید ولی در نهایت شما هم عادت می کنید به دیگران دروغ بگوییدو اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید ، به خودتان هم دروغ خواهید گفت
اگر با آدم های خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید شما هم خوشحال و پرانگیزه می شوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است
تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید وگرنه افراد منفی شما را پایین می کشند
و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی شوی
✍🏻 #اندرو_متیوس📚
پ.ن:سعدی چه خوب می فرمایند
همنشین تو از تو به باید
تا تورا عقل ودین بیفزاید
نگاهی به پروین اعتصامی
به مناسبت ۲۵ اسفند زادروز پروین اعتصامی
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هرچه خواهی سخنش شیرین است
سیرت واخلاق پروین
ای گل توزجمعیت گلزار چه دیدی
جز سرزنش وبدسری خار چه دیدی
ای لعل دل افروز ،توبا این همه پرتو
جز مشتری سفله به بازار چه دیدی
رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبت
غیر از قفس ،ای مرغ گرفتار چه دیدی
پروین دراشعارش کمتر از حدیث نفس سخن گفته است .اما ابیات فوق را درباره ی تجربه ی تلخ ازدواج که به جدایی وطلاق انجامید سروده است
به قول پروین :(شوهرش باادب وعوالم انسانی ووظیفه شناسی وغم مردم را خوردن آشنایی نداشت.وغیر از عیاشی وبی بندباری وبی احترامی به حریم همسری هدفی نمی شناخت)
پروین درمکارم اخلاق عالم دیگری بود
قیافه ای بسیارآرام داشت که ناشی از آرامش درون پروین بود
باتانی ووقارخاصی جواب می گفت
ومی نگریست ،هیچگونه شتاب وبی حوصلگی دراوندیدم،
وقتی ازشعراوتحسین می کردم با کمال ارامش می پذیرفت ووجدنشاطی نمی نمود.یک کلمه خودستایی ازاونشنیدم( .سعیدنفیسی،)
غم واندوه پروین ازدیدن وضع پریشان طبقات محروم بود( ،برادرپروین)
پروین پاک طینت پاکدامن،خوشرفتار،متواضع بود
(برادر پروین
اسلامی ندوشن می نویسد
(پروین بدیع ترین ودلا ویز ترین شکوفه های ادب فارسی ویکی از منادیان محبت ومردمی وتقواست)
ویژگیهای اشعارپروین
اشعارپروین جولانگاه شخصیت های خیالی است
اشعارپروین سرشاراز احساس وعاطفه است سخنش بردل می نشیند چون ازدل برخاسته است
اندیشه های عرفانی بخصوص تسلیم ورضا دراشعارپروین فراوان است
تصویرهاساده وعینی هستند
قدرت سخنوری پروین عالی است
همبستگی با انسان وانسانیت دراشعارپروین حرف اول را می زند
پروین درشعرمعاصرمناظره را به اوج رسانده است
شایدبتوان گفت حجب وحیا وشرایط اجتماعی ودیگران را دیدن وخودرا ندیدن وغم اجتماع مانع ازان شده که پروین احساسات ورنجهای خودش را ب بیان کند.
پروین دراشعارش مدافع حقوق کشاورزان.محرومین .یتیمان.وشریک دردوغم رنجدیدگان است.
بهار می نویسد(دراین روزها.گلدسته ای از ازهارنوشکفته .دیوان پروین. به دستم رسید.دستم از آن رنگین گشت ودامنم مشک آگین .بوی گلم چنان مست کردکه دامنم از دست برفت. هنر شاعرما این است که توانسته عشق رادرگفتارخودبه شکلی جاذب واسلوبی لطیف بپروراند)
مناظره های پروین بی نظیر است وهمه نمادی از خلق وخوی انسانها هستند
درمناظره مست وهوشیار ریا وتظاهر
که همچون موریانه پایه های سلامت جامعه را می خورد به روشنی نشان دادشده است.
دربعضی اشعار مادری مهربان و صمیمی است شیفته ی بچه ها ونگران دایمی آنهاست.
بعضی از شاعران سوپر مدرن امروزی اشعار پروین را نظم دانستند نه شعر
ولی انها فراموش شدندوپروین جاودانه ماند.
عده ای معتقدنداگرپروین فقط شعر سفراشک را سروده بود نامش درادب فارسی جادوانه می ماند
به چندبیتی که از سفراشک می آورم بنگریدواوج عاطفه واحساس را مشاهده کنید بخصوص ردیف رفت که باراحساسی شعر را بالامی برد
اشک طرف دیده را گردید ورفت
اوفتادآهسته وغلتیدورفت
برسپهر تیره ی هستی دمی
چون ستاره روشنی بخشید ورفت
گرچه دریای وجودش جای بود
عاقبت یک قطره خون نوشیدورفت
گشت اندرچشمه ی خون ناپدید
قیمت هرقطره را سنجید ورفت
همچوشبنم .درگلستان وجود
برگل رخساره ای تابید ورفت
نگاه پروین نگاه قدمایی ایست ودلیلش این است که درخانه اش دهخدا.بهار.
حاج سید نصرالله تقوی وبزرگان ادبی رفت وامد می کردند که مسایل امروز راهم باسبک وروش گذشتگان بیان می کردند.
ولی طرفداری از محرومین وشیوه ی بدیع مناظره پردازی بین اشیا بیجان
اندیشه ی اورا پرازشورواحساس شاعرانه نشان می دهدورنگ تازه وجدیدی می بخشد..
هنوز درعصر او بگونه گسترده عصیان علیه قالبها واندیشه های کهن درشعر شروع نشده بود.
ل،بهرامیان
🔻 فرشاد مومنی، اقتصاددان: در سه دهه گذشته، شاهد فاجعه آمیزترین شکل شکست سیاستگذاری اقتصادی هستیم
در ایران تولید تبدیل به محملی برای توزیع رانت شده و اساسا از کارکرد افتاده است.
وزارت صمت تا سال گذشته، 111 مجوز برای راه اندازی بنگاه های تولید خودرو داده!
تعداد مجوز راه اندازی خودروسازی در ایران برابر مجموع واحدهای 9 کشور صنعتی است!
219 مجوز تولیدموتورسیکلت سازی دادیم؛ به اندازه مجوزها در مجموع 13 کشور!
فرشاد مومنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: وزارت صمت تا سال گذشته، 111 مجوز برای راه اندازی بنگاه های تولید خودرو داده و برای کشوری که ضریب وابستگی بسیار بالایی به قطعات و تجهیزات و ماشین آلات دارد، این رقم بسیار معنادار است.
این تعداد مجوز، معادل مجموع واحدهای خودروسازی در کشورهای آلمان، آمریکا، ایتالیا، ژاپن، فرانسه، کره جنوبی، اسپانیا، برزیل و ترکیه است. ما به تنهایی چنین کولاکی در دنیا می کنیم! اما ردگیری ها نشان می دهند «مقصود تویی، کعبه و بت خانه بهانه»!/ جماران
🔸روشـنگـری۴۰🔸
▪️
#خیام
ای پیر خردمند پگهتر برخیز
و آن کودک خاکبیز را بنگر تیز
پندش ده گو که نرم نرمک میبیز
مغز سر کیقباد و چشم پرویز
تصویر:
✨ این جمجمه نادر شاه افشار است!
✨ این جمجمه در میان استخوان های پیکر او هنگام خاکبرداری در ساختمان آرامگاهش در سال ١٣۴٢ بیرون آورده شد و پس از تعمیر ساختمان، دوباره به خاک سپرده شد! آرامگاه فعلی نادرشاه در سال ۱۳۴۲ توسط هوشنگ سیحون طراحی و ساخته شدهاست.
مد وسیاست دوروی یک سکه اند که می توانند عقل گریز باشند.مد بالا یک اعتراض نیست بلکه مشابه سازی غیر عقلانی است از فقر وفقر اندیشه
Читать полностью…مستندی تاریخی در مورد آئین ها و جشن های چندهزارساله و باستانی سرزمین اجدادیمان...
آنچه را که به عنوان وارثان این سرزمین مقدس ، در مورد فرهنگ و تمدن اجدادیمان باید بدانیم و به آن ارج نهیم و آن را زنده نگه داریم .
از روزهای هفته تا جشن باستانی نوروز و چهارشنبه سوری و جشن مهرگان و سونای و کشتی با چوخه
#ببینید
#تاریخ_معاصرایران
✍️تر می کند لبان شعر را
با واژه های مانده در دهان صبح
دران سکوت
وپرنده های مهاجر ناخوانده
آواز می کنند غربت خود را
بر سطرهای خونی دفتر
وقتی دل به دریا زده اند
ولول تر از همیشه بال می زنند
میان موج های پر تلاطم طوفان
#ایرج_جمشیدی_بینا
سرود همیشه جاویدانِ " ای ایران "
(با بهترین کیفیت صوتی)
با صدای #غلامحسین_بنان
آهنگ از #روحالله_خالقی
شعر از #حسین_گلکلاب
منبع کتاب جویبار نغمه
تدوین از #مهرداد_معصومزاده
#اسماعیل_نواب_صفا
در کتاب قصهی شمع میگوید:
“سال ۱۳۶۶ بعدازظهر یک روز پاییزی
درخیابان حقوقی به دیدن دکتر
حسین گلگلاب رفتم که آن زمان گرفتار
بیماری بدخیمی بود،قریب به یک ساعت
در خدمتش بودم و از او پرسیدم که
سرود ایایران چگونه خلق شد و او گفت:
وقتی ایران در سال ۱۳۲۳ در اشغال متفقین
بود، بعد از ظهر یکی از روزهای تابستان در
خیابان شاهد رفتار ناشایست یکی از قوای
بیگانه با زنان و دختران ایرانی بودم..
از ناراحتی نمیدانستم چه کنم!
بیاختیار راه انجمن موسیقی ملی را
گرفتم و پیش رفتم، وقتی به نزد مرحوم
خالقی رفتم..
ایشان ناراحتی را در چهرهام دید و پرسید
چرا عصبانی هستی؟ گفتم شاهد رفتار
زشت و زنندهی بعضی سربازان خارجی با
زنان و دختران ایرانی بودم، اینها مملکت
ما را اشغال کردهاند و معلوم نیست چه
زمانی میخواهند سرزمین ما را ترک کنند؟
خالقی گفت: ناراحتی چه تاثیری دارد؟
بیا کاری کنیم و سرودی برای ایران بسازیم!”
🔴 عبرت تاریخ
👤کریمخان زند پادشاه *لک* از دیدارش از مردمان *ایذه* می گوید :
در آنجا مردمانی دیدم که در سخاوت بینظیرند و در شجاعت کمنظیر .
در لشکرکشی به آن دیار ، به *مالمیر* رسیدیم
شب شد و در دامنهی کوهی اردو زدیم
شبانه برای سرکشی به لشکریان گشت زدم
در میانهی کوه ، آتشی دیدم که نظرم را جلب کرد
با یکی از همراهان بدان سوی رفتیم
در کنار آتش مردی نشسته بود که تصور کردم ایستاده است
نشستهی آن ، به قدّ یک انسانِ معمولی بود .
کلاهی بر سر داشت که به تاجِ شاهی شبیه بود
کلاهش نظرم را گرفت
درودش دادیم
جواب داد
بدون اینکه تکانی بخورد با دستش تعارف به نشستن کرد
گویی که یک چوپان بر او وارد شده است
به مزاح به او گفتم : کلاهت به تاجِ ما ، میمانَد
نگاهش را متوجهم کرد و گفت : کلاهِ من ، از اصالت است ، تاجِ شما ، از قدرت .
کنایهاش رنجورم کرد
خواستم انتقام بگیرم
به او گفتم : پس مرا
می شناسی و از جا برنخاستی؟
با لبخند گفت : نشستهام که چون تویی برخیزد
مرا ، بیلیست و تورا ، شمشیری
بسیار پخته سخن میگفت که جایِ جسارت به او ، باقی نبود .
از احوال پرسیدم و اینکه قدرتِ ما را چگونه میبیند
گفت : مردمانِ این دیار ، کشاورزند و سر به کارِ خود دارند
ولی اگر کسی به نانشان حمله کند ، به جانش حمله خواهند کرد .
در کلامش تهدید بود
با نیش خندی گفتم : صبح معلوم میشود ،
همان خنده را تحویلم داد و گفت : صبح معلوم می شود .
لختی نشستیم و از کاسهی ماستش خوردیم و به لشکرگاه برگشتیم
شب از نیمه گذشته بود ، که بخواب رفتیم .
صبح ، همهمهی سپاه ، مرا بیدار کرد
از دربان پرسیدم ، چه خبر شده؟
پریشان گفت : آقا ، اسبانِ سپاه را بردهاند .
از خیمه بیرون زدم
کفشی برای پوشیدن نبود
کفش و سلاح را ، هم برده بودند
با سپاهیان ، با پایِ برهنه ، به سمتِ روستایی روان شدیم .
بدانجا که رسیدیم از جلال و جبروتمان چیزی نمانده بود
چون گدایان و درماندگان سراغ خانهی کدخدا را گرفتیم
به دربِ خانه که رسیدیم ، دروازهی چوبینش باز بود
خانهباغی وسیع ، که پُر از درختانِ میوه بود ولی از میوه خبری نبود .
در ایوانِ خانهای در آخرِ باغ ، مردی ایستاده و خیر مقدم میگفت ، گفت : بفرمائید .
تعدادمان زیاد بود
من و همراهان به آنها درود فرستادیم و با تکبری که با خود داشتیم ولی با آن اوضاع نابسامان خواستم وارد شوم که جوانی برومند با آفتابهی مسی پُر آب جلو آمد بر دست و صورتم آبی زدم و آفتابه را روی پاهایم گرفت .
مرد به سپاهیان اشاره کرد که در کنارِ جویِ آبی که از میانِ باغ میگذشت ، دست و صورت بشویند .
سپاه مشغول شستشو بود که مرا تعارف به داخل کرد
گویی از قبل سالنهای آن اِمارت برای پذیرایی آماده بود
در محوطهی باغ هم ، فضایی بزرگ برای نشستن مهیا شده بود
از من و از سپاهیانم به خوبی پذیرایی شد
استراحتی کردیم و زمان به شب نزدیک میشد
به کدخدا گفتم : مرا می شناسید؟
نگاهی کرد و گفت اگر کلاهی بر سر داشتی بهتر میشناختم ولی با این سپاهی که به همراه داری میشود شناخت
آنان سخنشان را با هنر بیان میکردند
مرا در لفافه ، شاهِ بی تاج خطاب کرده بود
کلامش را خوب میفهمیدم
ولی با مهماننوازی که کرده بود ، شرم داشتم که او را برنجانم
گفتم : شما که این همه لطف کردهاید کلاهی هم بدهید .
دست بر سینه بُرد و با احترام گفت :
کلاهِ ما ، برای شما بزرگ است ، تاجی را به شما هدیه خواهیم کرد .
از کنایهی بزرگیِ کلاهشان برای من ، به خشم آمده بودم ولی از تاجِ پیشکشی ، شرمنده .
این مردمان در کلام و مقام ، بینظیر بودند
وقتی آماده برای رفتن شدیم همهی سپاه را با کفش مخصوصی به نام خلاتک دیدم
و گیوهی خاصی که جلوی پای من گذاشتند
کفشی بسیار نرم و سبک که انسان از پوشیدنش لذت میبرد .
از دربِ باغ که خارج شدیم اسبانی زین کرده و آماده در محوطهی بیرون بسته بودند
با تعجب آن همه اسب و زین را نگاه کردم و خواستم سخنی بگویم که کدخدا با اشارهی دست گفت : اسبِ شما آن اسبِ سفید است
اسبی بسیار زیبا
گفتم : این همه سخاوت از کیست؟
گفت : خان گفته ، به شما بگویم ما رعیتیم و سَرِمان به کارِ خودمان است
اگر کسی به نانمان حمله کند ، به جانش حمله میکنیم و اگر شاهی ، مروّت پیشه کند ، برایش جان میدهیم و تاجش هدیه میکنیم .
تکبر را از خود دور کن و شاهی کن تا رعیت در رفاه باشد .
میگویند به همین علت کریمخان لقبِ *وکیلالرعایا* را برای خود برگزید .
نمیدانی چقدر تنها هستم.
این تنهایی مرا اذیت میکند، میخواهم امشب با تو چند کلمه صحبت بکنم.
چون وقتی که به تو نامه مینویسم، مثل این است که با تو حرف میزنم.
اگر در این کاغذ "تو" مینویسم مرا ببخش.
اگر میدانستی درد روحی من تا چه اندازه زیاد است!
روزها چقدر دراز است؛ عقربک ساعت آنقدر آهسته و کند حرکت میکند که نمیدانم چه بکنم...
آیا زمان بهنظر تو هم اینقدر طولانی است...
#صادق_هدایت
✅ من باور ندارم که جنگ را فقط سیاستمداران و سرمایهداران به وجود آوردهاند، به هیچ وجه، آدمهای عادی به همان میزان مقصرند و اگر نه، مدتها پیش علیه جنگ شورش میکردند!
انسانها نیاز به تخریب و ویرانی دارند، میل به نابودی، به کشتار و به انهدام در بشر وجود دارد و تا زمانیکه بشریت دستخوشِ یک دگردیسی نشود، جنگها ادامه خواهند یافت و هر آنچه با دقت و زحمت بنا شده، کاشته شده و پیشرفت کرده، نابود خواهد شد تا دوباره از نو ساخته شود.
📗: خاطرات یک دختر جوان
👤: آنه فرانک
نام کتاب صوتی : تمشک تیغ دار
نويسنده : آنتوان چخوف
ترجمه : صادق هدایت
راوی : امیر اردلان داودی
موضوع : رمان خارجی - صوتی
📖گل پنهان
نویسنده: پرل باک
کتاب گل پنهان به قلم پرل باک با روایتی جذاب به عشق ممنوعِ دختر جوان ژاپنی و سربازی آمریکایی پس از صلح ژاپن و آمریکا میپردازد.
هنگامی که جنگ جهانی دوم به پایان میرسد و سربازان آمریکایی در شهرهای ژاپن جولان میدهند، ماجرای عشق ممنوع دو جوان رقم میخورد. در واقع کتاب گل پنهان ژاپنِ بعد از صلح را به نمایش میگذارد و شما را به حال و هوای آن ایام میبرد. #عاشقانه
هر فرد که خوشبخت شود برای اطرافیانش خوشبختی میآورد.
– قسمت کردن آنچه دارید با دیگران آغاز افزایش مالی است.
– زخمها و آزارهای گذشته و حال را ببخشایید. فقط به خاطر خودتان و گرنه روحتان میفرساید و به تباهی کشیده میشود.
– اگر به دیگری نفرت بورزید، با حلقه های کیهانی به او متصل میشوید و به بند او در می آیید.
📗: از دولت عشق
👤: کاترین پاندر
دلم رميده شد و غافلم من درويش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پيش
چو بيد بر سر ايمان خويش میلرزم
که دل به دست کمان ابروييست کافرکيش
خيال حوصله بحر میپزد هيهات
چههاست در سر اين قطره محال انديش
بنازم آن مژه شوخ عافيت کش را
که موج میزندش آب نوش بر سر نيش
ز آستين طبيبان هزار خون بچکد
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ريش
به کوی ميکده گريان و سرفکنده روم
چرا که شرم همیآيدم ز حاصل خويش
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
نزاع بر سر دنيی دون مکن درويش
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
خزانهای به کف آور ز گنج قارون بيش
#حافظ
🌴🌴
✍️🌺درود صبح بخیر و شاد همراه با کامیابی و شادمانی،روزتان فرخ از عشق ومهربانی. عادتها گاهی بزرگترین مانع ما از درک هستی اند.بن مایه های تغییر غلبه براین عادتها است وتصورات خامی که آنها را می سازد.تا ذهن نقاد وپرسش گر نشود زندگی مسیری تکراری دارد و با روزمرگی همراه است.اما ذهن نقاد زندگی را به چالش می کشد ودائم در پی تغییر ودرک صحیح از هستی است.برای همین است که کسانی می توانند به انتقاد از خود برخیزند وبه تغییر تفکرات خود تن دهند همواره موفق تر ازدیگران عمل می کنند برای تغییر جهان پیرامون این مهمترین است یعنی تغییر را از درون خود آغاز کنیم
خرد واندیشه بال هر انسان و جامعه برای رویکرد به تغییرات مثبت وموفق است
🖋️🌿صبح تا سرشار باشد از امید
می دهد روشن به چشمانت نوید
می رسد نوروز ومی گردد بهار
عشق هم گل می کند بر شاخ بید
🖋️🌿گل چهره بیا که باز نوروز آمد
این تازه سوار وه که پیروز آمد
خط زد به غم وپیرهنش را نوکرد
با یک بغل از عشق تو هر روز امد
پیشاپیش سال نو و نوروز کهن برهمه ی دوستان مبارک وفرخنده
🖋️🌿به من
که در اندام حسی خیابان
گم شده ام
به باد
که از ساحت درخت
گذشته است
و به تو
که در تشرف آیه های چشمانت
به خواب اقاقیها
وعده ظهور داده ای
وبه شهر که درالتهاب آلودگی
در خود می لولد
بگو
کدام تعویض را
به انگشت کوچک خیال بسته ای
که خواب ابرها
بارور نمی شود
و صندوق سینه ی سینه سرخ ها
جعبه سیاه هیچ توفانی نیست
ودستان ما
که از آستین بیرون زده اند
تا درخت شوند
مشمول قانون مرور زمان اند
در این تشرف بی مرز
بیا، بیا
کمی حوصله بیاور
شاید از فلس زمان بیرون زدیم
و رها از نیروی جاذبه زمین
کفشهایمان را پوشیدیم
ودستهایمان را
تا بی آنکه از دماغ کسی خون بیاید
از غارهایمان کوچیدیم
فاصله گم شدنها را کوتاه کردیم
وجاده ها را چیدیم
تا بر نقشه ها سنجاق کنیم
شاید در آن رسالت موعودمان
وقتی که از انگشتهای ما
پیله های پروانه ها بارور می شود
وحوصله گلها به شبنمی
درختان باور کردند زمین را
ودر تعاملی ژرف
کنده هایشان را بر زمین گذاشتند
وگاوهای منتظر ماغ کشیدند
عطر یونجه ها را از دهان گوسا له ها
وخاطر مرغهای خانگی آسوده گشت
که قفسهایشان را
ایزوله کرده اند
وشیپورهای روباه پیر
خرس را
بر خوردنشان حریص کرد
در بازی خاله خرسه
حالا که تاوان نباریدن ابرها را
تالاب خشکیده خیال ما می پردازد
#ایرج_جمشیدی(بینا)
✍️📔قانونى داريم كه هميشه ثابت است:
"ما به محيطمان عادت ميكنيم" اگر با آدم های بدبخت نشست و برخاست کنید ، کم کم به بدبختی عادت می کنید و فکر می کنید که این طبیعی است .
اگر با آدم های غرغرو همنشین باشید عیب جو و غرغرو می شوید و آن را طبیعی می دانید.
اگر با آدم های مغرور و خودخواه که همیشه عادت به توهین و قضاوت دیگران دارند همنشین باشید بی ادب و وقیح می شوید . اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت می شوید ولی در نهایت شما هم عادت می کنید به دیگران دروغ بگوییدو اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید ، به خودتان هم دروغ خواهید گفت
اگر با آدم های خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید شما هم خوشحال و پرانگیزه می شوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است
تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید وگرنه افراد منفی شما را پایین می کشند
و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی شوی
✍🏻 #اندرو_متیوس📚
پ.ن:سعدی چه خوب می فرمایند
همنشین تو از تو به باید
تا تورا عقل ودین بیفزاید
اینجا گنجنامه نیست، رنجنامه است*
🔹️کامبیز مهدیزاده درواکنش به آسیب کتیبه تاریخی خشایارشا در گنجنامه همدان: اینجا گنجنامه نیست، رنجنامه است. رنج فقر فرهنگی!
🔹️فقر تنها در اقتصاد نیست. امروز ما در تاریخ و تمدن نیز دچار فقر شدهایم. پریروز تصاویری از چهارشنبه سوری در کمالشهر کرج دیدم. ابتدا فکر کردم غزه است. سنت چهارشنبه سوری قاشق زنی بود و برافروختن آتش، اما ما به فرهنگمان نیز آتش زدهایم
🌐khbare24