وبسایت no-atheism.net اینستاگرام instagram.com/no_atheism فیسبوک fb.com/islamway1434 آپارات aparat.com/asteira ربات کانال(برای ارسال شبهات و دریافت پست تصادفی) @NoAtheism_bot ⚠توجه: سؤالات فقهی و مباحث مربوط به اختلاف فرق اسلامی پاسخ داده نمیشود.
▪️وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ [التوبة: ۱۴]
▫️و دلهای مومنان را شفا میدهد [و خنک میگرداند].
الله متعال بر تعداد و قدرت موشکهای ایرانی که بهسوی رژیم صهیونیستی پرتاب میشوند برکت نهد؛ که اصابت هر موشک بر پیکر این رژیم خونخوار و یهودیان صهیونیست، دل هر مسلمان از امت محمد ﷺ را شاد میگرداند.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
🔸حكمت تحریم احتکار چیست؟
قبلاً دلایلی را مستنداً از شرع مقدس بیان کردیم که احتکار حرام است اما حكمت تحریم این است که با احتکار و انحصار کالا موجبات «زیان به مردم» فراهم میشود و اضرار به مردم خلاف مبانی شریعت و نیز در تعارض جلب مصالح عام می باشد بنابراین شرعاً و عقلاً احتکاری که منجر به زیان به مردم شود ممنوع و حرام است.
▫️امام ابن حزم (رحمه الله) میگوید: «علماء اتفاق نمودهاند که احتکار و انحصاری [که موجبِ] ضرر به مردم شود جائز نیست.» [10]
▫️امام ابن رشد (رحمه الله) میگوید: «اختلافی نیست [بین علماء که] احتکار نمودن چیزی از طعام جائز نیست و همچنین غیر آن در زمانی که انحصارش موجب خسارت به مردم شود اعم از طعام و غیره جائز نیست.» [11]
▫️امام ابوالعباس القرطبی (رحمه الله) میگوید: «به اتفاق – علماء - آنچه خرید و احتکارش موجب زیان به مردم نشود، خريدار [و احتکار کننده] آن مرتکب گناه نشده است.» [12] مفهوم مخالف این سخن این است که به اتفاق علماء احتکاری که موجب زیان به مردم شود در این حالت مرتکب آن گناهکار است.
▫️امام نووی (رحمه الله) میگوید: «علماء فرمودند: حکمت در تحریم احتکار، دور کردن ضرر و زیان از عموم مردم است همانگونه که علماء اجماع نمودهاند بر اینکه اگر شخصی طعامی داشته باشد و مردم به آن نیاز مبرم داشته باشند و جز از طریق او یافت نشود در این حالت برای دفع ضرر از مردم [جائز است] او را بر فروش آن طعام مجبور کرد.» [13]
▫️امام تاج الدین سُبکی (رحمه الله) میگوید: «رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: "هرکس احتکار کند گناهکار است." کسی که لفظ حدیث را مدنظر گرفته، احتکار کردن را در هر موضع و کالایی – اگر چه این احتکار موجب ضرر هم نشود – حرام میداند و این از [امام] مالک بن انس (رحمه الله) نقل شده است و کسی که معنا و مفهوم حدیث را مدنظر گرفته آن را به وقت گرانی تخصیص داده است و مذهب ما (شافعیه) بر آن است.» [14]
🔹در چه شرایطی نگهداری کالا، احتکار تلقی میگردد؟
علماء شروطی را برای ممنوعیت احتکار بیان کردهاند که بارزترین آنها به قرار ذیل است:
▪️تملک کالا از طریق خریدن باشد و این دیدگاه جمهور فقهاء است.
▪️خریدن در وقت گرانی برای تجارت در جهت انتظار برای ازدیاد گران شدن باشد.
▪️انبار کردن کالا برای مدت معینی باشد لیکن نزد جمهور برای آن مدتی معین نشده است.
▪️احتکار کننده به قصد گرانفروشی و عرضه در زمان گرانی اقدام به احتکار کرده باشد. [15]
🔸آیا احتکار فقط در قُوت (طعام مصرفِ روزمره) ممنوع است؟
اولاً: همانطور که قبلاً بیان شد اصل در تحریم احتکار بنابر حکمتی که علماء بیان نموده اند مربوط به دفع ضرر از مردم است. و این به قُوت تخصیص داده نمیشود بلکه هرچیزی که انبار کردنش به مردم ضرر برساند احتکار محسوب میشود اگرچه طلا یا نقره یا لباس یا سایر موارد باشد. اين نظر امام ابویوسف (رحمه الله) از حنفیه [16] و مذهب مالکیه[17] و بنابر قولی از حنابله [18] و همچنین مذهب ظاهریه است. [19]
ثانیاً: روایات وارد شده در ممنوعیت احتکار، هم به صورت مطلق و هم به صورت مقید به طعام نقل شدهاند. در نزد جمهور اصولیین، چنانچه روایتی مطلق و روایتی دیگر مقید باشد، روایت مطلق با روایت مقید، تقیید نمیشود؛ زیرا تعارضی بین آن دو وجود ندارد و روایت مطلق بر اطلاق خود باقی میماند. مقتضای این استدلال، عمل به منع احتکار به طور مطلق است و این منع، به قوتین مقید نمیگردد، چنانکه برخی از علما قائل به تقیید شدهاند و ائمه اصول این نظر را مردود دانستهاند.
به نظر میرسد جمهور، با توجه به حکمتِ مناسب برای تحریم احتکار، که همانا دفع ضرر از عموم مردم است، حدیث را به قوتین تخصیص دادهاند؛ زیرا غالباً دفع ضرر از مردم، تنها در قوتین مصداق مییابد. لذا ایشان، مطلق را به حکمتِ مناسب، مقید نمودهاند. [20] به بیان دیگر، احادیث وارد شده در منع احتکار، چه از حیث اطلاق و چه از حیث عموم، تعارضی با یکدیگر ندارند تا موجب تقیید اطلاق یا تخصیص عموم گردند؛ بنابراین، این احادیث بر منع احتکار در هر چیزی دلالت دارند.
ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
خدایا، اسلام و مسلمانان را پیروز گردان، پرچم حق و حقیقت را برافراشته دار، و یاریگر بندگان مستضعف و مظلوم خود باش.
Читать полностью…سخنی با خانوادهها در گسترش طلاب دینی
ای مادرانِ متعهّد و پدرانِ دینباور، همانگونه که سعی وافر در تأمین آیندۀ شغلی و تحصیلی فرزندان خویش مبذول میدارید، شایسته است دغدغهای همسان را نسبت به پرورش علمای صالح و فقهای آینده ابراز نمایید. بیتردید، یکی از راهکارهای اساسی در این مسیر، تشویق و ترغیب افرادی مستعد و نخبه از هر خانوادۀ مؤمن به سوی حوزۀ علمیه و تحصیل معارف دینی است.
حقیقت آن است که پیشرفت و تعالی جامعۀ اسلامی، تبلیغ صحیح دین مبین اسلام و نیز اصلاح امور مسلمین، در گرو حضور طلاب فاضل، اندیشمند و کارآمد میباشد. اگر چه ممکن است برخی خانوادهها به دلایلی قادر به اعزام فرزندان خود برای تحصیل علوم دینی نباشند، لیکن حداقل وظیفۀ آنان، حمایت مادی و معنوی از طلاب علوم دینی است تا این عزیزان با آسودگی خاطر و اطمینانِ بال، به فراگیری و ترویج معارف اسلامی مشغول شوند.
این امری خطیر و مسئولیتی بس سنگین است که به هیچوجه نباید مورد غفلت قرار گیرد یا با بیتوجّهی از کنار آن گذشت. پرسشی سزاوار تأمل در اینجا رخ مینماید: خانوادههای مسلمان در اشاعه و ترویج دین خدا چه نقشی بر عهده گرفتهاند؟ آیا تنها به رعایت فرایض فردی اکتفا کردهاند یا در جهت تربیت و حمایت از مبلّغان راستین دین نیز احساس مسئولیت میکنند؟
بدیهی است که بقا و گسترش اسلام ناب محمدیﷺ در گرو تلاشهای خالصانۀ عالمان دینی است و این مهم بدون همراهی و مساعدت خانوادههای متدیّن تحقق نخواهد یافت. بنابراین، بر همۀ افراد جامعۀ اسلامی است که یا در تربیت فرزندان خود به عنوان طلبهای فاضل بکوشند و یا با پشتیبانی مالی و معنوی خویش، زمینۀ رشد و تعالی طلاب علوم دینی را فراهم آورند.
این تکلیفی الهی و مسئولیتی اجتماعی است که غفلت از آن، خسرانی جبرانناپذیر برای امت اسلامی به همراه خواهد داشت.
bit.ly/3FKm3bZ
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
زخمی کهنه، سوزشی جاودان
الحاد، این مهمان ناخواندهٔ تاریخ، همچون شبحی فرسوده در گذرگاه قرون پرسه میزند، همواره درگیر پرسشهایی که خود از پاسخگویی بدانها عاجز است. گویی در چاهی از تعصب و لجاجت افتاده که حتی نور حقیقت را نیز به چشم کینه مینگرد. این سرگشتگی بیهوده، زخمی است کهنه بر پیکرهٔ اندیشهٔ آنان، زخمی که با مرور زمان نه که التیام یافته، که عفونتی ژرفتر گرفته است.
از سپیدهدم تاریخ، اندیشمندانِ منحرف و گمراه، با کجفهمیهای کودکانه، نخستین سنگهای بنای الحاد را نهادند. اما چه سان؟ با دستانی لرزان و چشمانی کور، که نه عظمت آسمان را میدیدند و نه ژرفای زمین را درمییافتند. و اینگونه بود که با گذر زمان، این بنای کج، کجتر شد، تا آنجا که به ورطهٔ خداناباوریِ محض فروغلتید.
اگر دفتر ایام را از نخستین سطور تا کنون ورق زنیم، در هیچ برگی از آن همآغوشی علم و الحاد را نخواهیم یافت. الحاد در یونان باستان نیز چیزی نبود مگر تمسخر خدایان افسانهای به دست شاعران هزلسرا و نمایشنامهنویسان بذلهگو. و شگفت آنکه ما امروز همان اندازه به خدایان افسانهای کافریم که آنان! چه، نه چندخدایی را میپذیریم و نه نقص و نیاز را در ساحت مقدّس پروردگار روا میداریم.
دانشمندان ملحد آن دیار بر این باور بودند که زمینلرزه از گرم و سرد شدن زمین پدید میآید، یا ستارگان را ابرهایی میپنداشتند که از بخار آب دریاها شکل گرفتهاند! آیا این را میتوان دانش نامید؟ یا وهمی است که ردای فلسفه بر تن کرده؟ عقل آنان درکی از عظمت آفریدگار نداشت، پس چگونه میتوانست عظمت آفرینش را دریابد؟
و اکنون بنگرید به گفتار آنان که اساساً منکر خدایند؛ مارکی دوساد، آن فیلسوف فرانسوی قرن هجدهم، با قلمی آغشته به پوچی- با این مضمون- مینویسد:
«هیچ چیز تباه نمیشود، هیچ چیز نابود نمیگردد. امروز انسان، فردا کرم، پسفردا مگس. اگر این زندگی جاودان نیست، پس چیست؟»
آری، این است نهایت انکار، فروکاستن انسان به کرم، و حیات ابدی را در چرخهای پوچ و بیمعنا خلاصه کردن!
با آمدن نظریهٔ تکامل، جهل ملحدان جامهٔ علم بر تن کرد. جسارتاً ادعا کردند که حیات از ماهیای آغاز شد که بر خشکی خزید و سپس به هزاران شکل جانوری دگرگون گشت! اگر از همان آغاز به پیشوایان الحاد گفته میشد که «نادانی عیب نیست، اما انکار حقیقت ننگ است»، شاید امروز حتی یک ملحد بر پهنهٔ گیتی یافت نمیشد.
اگر تاریخ اندیشههای خداناباوران را واکاوی کنیم، در خواهیم یافت که در میان انبوه نوشتههایشان ذرهای از منطق و دانش وجود ندارد. آیا این را میتوان استدلال نامید؟ یا هذیانگویی کسانی است که خرد را قربانی تکبر کردهاند؟
در حقیقت، الحاد هیچ پیوندی با خردورزی ندارد و زاییدهٔ زیادهگویی و سخنپراکنی است. همانگونه که نخستین ملحدان یونان شاعران و افسانهپردازان بودند، امروز نیز بیشتر خداناباوران را نویسندگان، شاعران و فیلسوفان پوچاندیش تشکیل میدهند. و اگر هم دانشمندی در میانشان یافت شود، چنان انبوهی از باورهای وهمآلود و ضدعلمی در اندیشهاش موج میزند که نام علم بر آن نهادن، توهین به خرد است.
صادق هدایت، راسل، مارکس، نیچه، سارتر، دوبوار، فوکو، دلوز، گی دبور، لنین، استالین، همگی نمونههای بارز انسانهای پوچگرا و ادیبنما بودند، نه دانشمند. به همین دلیل است که بیشتر برندگان جایزهٔ نوبل ادبیات را ملحدان تشکیل میدهند، حال آنکه در عرصهٔ علوم تجربی حضوری کمرنگ و ناچیز دارند. این خود گواهی است بر اینکه الحاد از آغاز با خرافهپردازی و چاپلوسی فکری عجین بوده است.
bit.ly/4jGUiiy
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
در سوگ بانویی گمنام و خشم بر شیاطین تشویش
اخیراً پیکر بیجان بانوی جوانی 24 ساله، الهه حسیننژاد، پس از روزها انتظار تلخ خانوادهاش، در حاشیۀ تهران یافت شد. جنایتی که خون هر انسان غیرتمندی را به جوش میآورد؛ زنی بیپناه، به دست مردی سفاک، نهتنها جان باخته، که گویا مورد تجاوزی وحشیانه نیز قرار گرفته است. [1] اما دریغ و درد که برخی مارگزیدگان رسانهای و مزدوران معلومالحال، به جای همدردی با این خون تازۀ ریختهشده، باز هم زخم کهنۀ کینهتوزی را میخراشند و از این فاجعه، بهانهای برای حمله به احکام اسلام میسازند!
اولاً: آیا این جنایتکار، تنها مستحق قصاص است؟! نه! چنین وحشی،- با توجه به تجاوزی که کرده در صورت صحت آن- مفسد فیالارض است و سزاوار اعدام است![2] شرع مقدّس، بینیاز از دیه و گذشت، خون این زن مظلوم را طلبکار است، پس این سخنان پوچ و شبههافکنانِ مرتجع چه معنا دارد؟! آیا عدالت الهی را به سخره گرفتهاند، یا چشمبسته بر حقایق میتازند؟!
ثانیاً: در خطاب به مدعیان ناآگاه! قانون مجازات اسلامی ایران، بر اساس فقه امامی است، و آنچه دربارۀ تفاوت دیه گفته شده[3]، در هیچیک از مذاهب اربعۀ اهل سنّت وجود ندارد! در آنجا، قصاص زن و مرد، همسان و برابر است [4] و نیازی به جبران تفاوت دیه نمیباشد. بنابراین این حکم تعمیمی نیست، پس این معترضان این دروغبافیها را برای چه میبافند؟!
ثالثاً: اگر این جنایت در دیار به اصطلاح متمدنِ غرب رخ میداد، قاتل متجاوز، در کلوبهای زندان، با امکانات رفاهی میخندید و پس از چند سال، آزادانه به زندگی ننگین خود ادامه میداد! اما در اسلام، قصاص، حق مسلم مظلوم است، و این قاتل، اگر هزار بار هم دیه پرداخت کند، باز شایستۀ مرگ است! پس چگونه جرأت میکنند بر احکام اسلام خرده بگیرند؟!
رابعاً: این غافلان! آیا قلبهایشان چنان از زهر حقد انباشته شده که آرزوی جنایت میکنند، تنها برای آنکه دین اسلام را آماج تهمت سازند؟! اینها که با شایعات سمی خود، آتش تفرقه میافروزند، آیا یک لحظه هم به درد خانوادۀ داغدیدۀ این بانو اندیشیدهاند؟! نه! زیرا آنها جز تخریب، هیچ هنری ندارند!
خامساً: این معاندین در لباس انسانیت! نه درد مردم را میفهمند، نه حقیقت را میجویند؛ تنها از خون بیگناهان، پلکانی برای اهداف شوم خود میسازند! آیا این همان وجدان دروغین آنهاست؟! آیا این همان انسانیتی است که دم از آن میزنند؟!
سادساً: چرا رسانهها، آنگاه که بانویی به ناحق کشته میشود، فریاد برمیآورند و پرده از نقض حقوق بشر برمیدارند، اما هنگامی که مردان یا فرزندان بیگناه به دست زنان به کام مرگ فرستاده میشوند، سکوت اختیار میکنند؟ گویی این مردان و کودکان، نه انسانند، نه از تبار بشر، تا کسی داد مظلومیتشان را بر سرِ حقوق ازدسترفتهشان بزند!
آیا جنایت، رنگ و جنسیت میشناسد؟ آیا خون مردان، سرختر است یا درد کودکان، سبکتر؟ پر واضح است که دستهایی آلوده در پسِ این گزینشهای شوم خبری نهفتهاند؛ کسانی که جنایت را نه به چشمِ فاجعه، که به دیدِ ابزاری برای پیشبرد اهداف خود مینگرند. جنایت، جنایت است، زشت و نفرتانگیز، چه قاتل زن باشد، چه مرد. اما دریغ و درد که برخی سودجویان، حتی از اشک بیوهگان و یتیمان نیز سکه میزنند و خونِ بیگناهان را به پای هیاهوی رسانهای خود قربانی میکنند!
اگر عدالت واقعی را میطلبید، اگر انصاف را به راستی میستایید، پس چرا تنها نیمی از ماجرا را فریاد میزنید؟ چرا فریادتان به اندازۀ همۀ مظلومان بلند نیست؟
📚پینوشتها:
[1] البته اخبار مربوط به تجاوز به این بانوی محترمه، با شکوتردید فراوان همراه بوده و بعضاً توسط مقامات قضایی ردّ شده است.
[2] جرایم ارتکابی این مردِ قاتل، علاوه بر قتل عمد شامل آدمربایی و سرقت نیز است که اساساً این جنایت، نظم و امنیت عمومی را بر هم زده و احساسات عمومی را جریحه دار کرده است و همین- بدون در نظر گرفتن تفاوت دیه- موجب حکم اعدام است.
[3] البته پرداخت تفاوت دیه تا سقف دیۀ مرد، مادامی که نوع قتل موجب جریحه دار شدن احساسات عمومی گردیده باشد، هیچ نیازی به پرداخت هزینه از سوی خانوادۀ مقتول نیست بلکه با درخواست دادستان و تأیید رئیس قوه قضائیه، مقدار مذکور از بیت المال پرداخت میشود. (نک: ماده 428 قانون مجازات اسلامی).
[4] نک: اختلاف الأئمة العلماء، ابن هبیرة، ج2، ص293؛ المغنی لابن قدامة، ج8، ص26.
bit.ly/443Q27T
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
📚عنوان مقاله: قربانی در اسلام و پاسخ به شبهات پیرامون آن
✍️نویسنده: وزیر احمد عظیمی
📄تعداد صفحات: 81
🗂بازبینی و نشر: رد شبهات ملحدین
bit.ly/45p8lpx
#معرفی_کتابچه
عقلانیت انسان معاصر، در گرداب مادیگرایی و اسارت هویوهوس گرفتار آمده است؛ چنان که جز محسوسات و ملموسات را نمیبیند و سودجویی را صرفاً در انباشت سرمایه، خوردنیها و نوشیدنیها، و ارضای امیال نفسانی محدود میسازد. از همین روست که منفعت عبادات را انکار میکند و برخی از مناسک دینی را نابخردانه، و پارهای دیگر را غیراخلاقی و حتی وحشیانه میپندارد.
رساله پیشرو، به واکاوی یکی از برجستهترین عبادات اسلامی - فریضه قربانی - میپردازد؛ آیینی که هر ساله تجدید میشود و همواره مورد هجمه ملحدان و معاندان دین مبین اسلام قرار گرفته است. در این پژوهش، با بررسی همهجانبه ابعاد مختلف این عبادت، کوشیدهایم تا به شبهات مطرح شده پیرامون آن، پاسخی مستدل و قانعکننده ارائه نماییم.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
پرسش: آیا دینداران فرگشت را بدون درک کافی نقد میکنند؟
پاسخ:
الف) این تعمیم نادرست است و نمیشود ادعا کرد که هر نقدی نشانۀ نفهمیدن و نبود درک مناسب است بلکه باید معیارهایی وجود داشته باشد که درستی نقد و درک افراد را با آن سنجید و اتفاقاً بسیاری از دینداران مسلمان، مسیحی و غیره فرگشت را به خوبی فهمیدهاند.
ب) اگر اشتباهات برخی از دینداران در فهم فرگشت دلیل نادرستی تمام نقدها باشد، چرا اشتباهات فجیع دینستیزان در نقد دین را دلیل نادرستی تمام نقدهایشان نگیریم؟ ملاحدۀ شبکههای اجتماعی -که حتی مورد اعتنای غیر مسلمانانی که چیزی خوانده باشند هم نیستند- به کنار کتابهای مشاهیر دینستیزان پر از اشتباهاتی است که شاید هیچ دانشجوی مبتدی اسلامشناسی مرتکب نشود. [۱] ریچارد داوکینز که شاید سرشناسترین شخصیت خداناباوری جدید (New Atheism) باشد را خداباوران و خداناباوران غربی به سطحیاندیشی و ندانستن فلسفه و الهیات مسیحی متهم کردهاند، از جمله تری ایگلتون (Terry Eagleton) که میگوید افرادی چون داوکینز «کمترین آمادگی را برای درک آنچه که مورد انتقاد قرار میدهند دارند، زیرا اصولاً باور ندارند که چیزی برای فهمیدن وجود دارد، یا دستکم چیزی که ارزش فهمیدن داشته باشد. لذا در غالب موارد کاریکاتورهای مبتذلی از ایمان دینی ارائه میدهند که حتی یک دانشجوی سال اول الهیات را به خجالت میاندازد. هرچه دین را بیشتر دشمن میدارند، نقدهایشان ناآگاهانهتر و سطحیتر میشود!» [۲]، و مایکل روس (Michael Ruse) که خود یک خداناباور است میگوید: «کتاب The God Delusion -اثر داوکینز- باعث شد از الحاد خود شرمسار باشم و این را با جدیت عرض میکنم!» [۳]، و خداناباوری دیگر چون جان گری (John Gray) نوشته است: «داوکینز عملاً هیچچیز دربارۀ فلسفۀ علم نمیداند و دانش او نسبت به الهیات و تاریخ دین حتی کمتر است!». [۴] بلکه زیستشناسی چون ادوارد ویلسون (Edward Wilson) که «وارث داروین» لقب گرفته است، داوکینز را دانشمند نمیداند و میگوید: «هرگز هیچ اختلافنظری بین من و ریچارد داوکینز وجود نداشته و ندارد، زیرا او یک روزنامهنگار است؛ روزنامهنگاران کسانی هستند که یافتههای دانشمندان را گزارش میکنند. بحثهای من در حقیقت با دانشمندان اهل تحقیق بوده است!». [۵]
پ) باور ما بر این است که نباید در هیچ مسئلهای بدون دانش کافی سخن گفت، هرچند صحبت بیدانشان دربارۀ دین به دلیل حساسیت موضوع زشتتر بدفرجامتر است.
ت) شاید مرتبطساختن نقد فرگشت و دینداری در ذهن مخالفان، برخاسته از تصور ایدئولوژیک نسبت به این نظریه است؟ یعنی برای آنان، فراتر از نظریهای علمی، به اعتقادی دینی شبیه شده است که میتواند با هواخواهی حماسهگونه و ولاء و براء همراه گردد.
ث) آیا اصل امکان نقد فرگشت توسط یک خداناباور را میپذیرند یا اینکه عدم ایمان به آن را از نواقض الحاد و مایۀ ارتداد از آن میدانند؟
نویسنده: محمد عمر خسرو
ناشر: «رد شبهات ملحدین»
bit.ly/4kpyrNz
📚پینوشتها:
[۱] امیدوارم کسی این آفتاب فاش را انکار نکند که ناچار باید چند روزی به تورّق آثار حضرات و گردآوری نمونههایی بپردازم که غمگین را بخنداند و شادمان را بگریاند.
[۲] bit.ly/3SzIrYl
[۳] bit.ly/43EEmHu
[۴] bit.ly/4ksze0l
[۵] bit.ly/4jC1xrH
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
📝 پلیمریزاسیون و مشکل آب: مولکولهای بزرگ حیات (مانند پروتئینها و اسیدهای نوکلئیک) از به هم پیوستن واحدهای کوچکتر (مونومرها) طی فرآیندی به نام پلیمریزاسیون تشکیل میشوند. این واکنشها معمولاً با آزاد شدن مولکول آب همراه هستند. انجام چنین واکنشهایی در یک محیط آبی (مانند سوپ اولیه) از نظر ترمودینامیکی بسیار نامطلوب است، مثل این است که بخواهید چوب خیس را با کبریت خیس آتش بزنید. دانشمندان راهکارهای مختلفی مانند سطوح معدنی یا چرخههای خشک و مرطوب را پیشنهاد دادهاند، اما هیچکدام نتوانستهاند به طور قانعکنندهای این مشکل را حل کنند.
📝 اطلاعات و توالی: حتی اگر بتوانیم مونومرها را به هم متصل کنیم، مسئلهٔ بسیار بزرگتر، چگونگی ایجاد توالی صحیح و معنادار این مونومرهاست. ترتیب آمینواسیدها در یک پروتئین یا نوکلئوتیدها در یک رشته دیانای، حاوی اطلاعات ژنتیکی است که عملکرد آنها را تعیین میکند. این اطلاعات از کجا آمده است؟ هیچ قانون شیمیایی شناختهشدهای وجود ندارد که بتواند توضیح دهد چرا مونومرها باید در یک توالی خاص و نه هر توالی تصادفی دیگری به هم بپیوندند تا یک مولکول عملکردی ایجاد شود. این مانند آن است که حروف الفبا خود به خود و بدون دخالت یک نویسندهٔ هوشمند، یک شعر زیبا یا یک کتاب راهنمای پیچیده را تشکیل دهند.
📝 خودسامانی و اولین سلول: و اما غول مرحلهٔ آخر، چگونگی خودسامانی این مولکولها برای تشکیل اولین سلول زنده است. یک سلول زنده، یک کارخانهٔ شیمیایی فوقالعاده پیچیده و مینیاتوری است که در آن هزاران نوع مولکول مختلف با هماهنگی و دقت باورنکردنی با یکدیگر همکاری میکنند. غشای سلولی، ماشینآلات تکثیر دیانای، سیستمهای تولید انرژی، و مکانیسمهای ساخت پروتئین، همگی باید به طور همزمان و یکپارچه وجود داشته باشند تا حیات ممکن شود. ایدهٔ اینکه چنین سیستم پیچیده و درهمتنیدهای بتواند به طور تصادفی و گام به گام از یک سوپ بیجان پدید آید، به گفتهٔ تور، نه تنها از نظر علمی غیرمحتمل، بلکه خندهدار است. او با طعنهای گزنده میگوید که محققان منشأ حیات، حتی نمیتوانند مولکولهای مورد نیازشان را به صورت خالص و در غلظت مناسب در یک لولهٔ آزمایش کنار هم قرار دهند، چه رسد به اینکه انتظار داشته باشند این مولکولها خود به خود در طبیعت اولیه چنین کاری را انجام دهند و سپس به صورت یک سلول زنده سازمان یابند!
📝 جیمز تور با صراحت اعلام میکند که جامعهٔ علمی، به ویژه در کتابهای درسی و مستندهای علمی عمومی، تصویری کاملاً نادرست و بیش از حد خوشبینانه از وضعیت تحقیقات منشأ حیات ارائه میدهد. او معتقد است که دانشمندان باید صادق باشند و به جهل عظیم خود در این زمینه اعتراف کنند. به جای سرپوش گذاشتن بر مشکلات و ارائهٔ راهحلهای خیالی، باید به عمق این راز بزرگ پی برد. نقد او، نه تنها به نظریهٔ منشأ حیات، بلکه به خودِ روششناسی علمی رایج که گاه حقیقت را فدای حفظ پارادایمهای مسلط میکند، نیز تسری مییابد. تور با سخنان بیپردهٔ خود، جامعهٔ علمی را به فروتنی و بازگشت به اصول اولیهٔ تحقیق علمی – یعنی مشاهده، آزمایش و استنتاج منطقی – دعوت میکند و یادآور میشود که در برابر عظمت و پیچیدگی حیات، هنوز در ابتدای راه هستیم و ادعای فهم کامل آن، چیزی جز غرور علمی نیست. جهل در مورد منشأ حیات، پاشنه آشیل نظریه فرگشت است و تا زمانی که این حفرهٔ عظیم با شواهد محکم و قانعکننده پر نشود، کل بنای داروینی بر پایههایی سست و لرزان استوار خواهد بود.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
📽 کشاورزِ دلیرِ دیارِ اقلیم کردستان، در سَبیلِ ایثار و انفاق، ثمرهی رنجِ سی و پنج هَکتار زَمینِ گندمزارِ خویش را به مردمِ دربندِ غزّه پیشکش نمود.
✨ آری، هنوز در گوشهگوشهی این جهان پهناور، مردمانی هستند که برادریِ ایمانی را بر زر و زورِ دنیا ترجیح مینهند و جان و مال را در راهِ خدا فدا میکنند.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
#معرفی_دانشمندان
#نقد
#فرگشت
✔️ 6: جان سی. سَنفورد (John C. Sanford)
✔️ جان سی. سَنفورد، ژنتیکدان برجستهٔ آمریکایی و استاد دانشگاه کُرنِل است. شهرت اصلی او، علاوه بر فعالیتهای علمی گسترده در زمینهٔ ژنتیک گیاهی، به دلیل اختراع انقلابی «تفنگ ژنی» (Gene Gun) یا دستگاه بمباران بیولیستیک است. این دستگاه، روشی کلیدی برای وارد کردن مادهٔ ژنتیکی (مانند دیانای) به درون سلولها، بهویژه سلولهای گیاهی، فراهم آورد و تحولی شگرف در حوزهٔ مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی کشاورزی ایجاد کرد. دکتر سنفورد دارای بیش از صد مقالهٔ علمی منتشر شده و چندین اختراع ثبت شده است. مهمترین اثر مکتوب او که دیدگاههای انتقادیاش را نسبت به نظریهٔ فرگشت نئوداروینی به تفصیل بیان میکند، کتاب زیر است:
📚«آنتروپی ژنتیکی و راز ژنوم» (Genetic Entropy & the Mystery of the Genome): این کتاب که اولین بار در سال ۲۰۰۵ منتشر و سپس ویرایشهای بعدی آن نیز به چاپ رسید، استدلال علمی دقیقی را ارائه میدهد مبنی بر اینکه ژنوم موجودات زنده، به جای بهبود و پیچیدهتر شدن تدریجی در طول زمان (آنگونه که نظریهٔ نئوداروینی ادعا میکند)، در حال انحطاط و زوال تدریجی به دلیل تجمع جهشهای مضر است. این اثر، چالشی بنیادین برای سازوکارهای پیشنهادی فرگشت داروینی به شمار میرود.
🔴 مهمترین دلایل انتقاد از فرگشت:
📝 دکتر جان سنفورد، با کولهباری از تجربه و دانش عمیق در عرصهٔ ژنتیک، نقدی بنیانکن و ویرانگر را بر پیکرهٔ نظریهٔ فرگشت نئوداروینی وارد ساخته است؛ نقدی که نه از سر ستیزهجویی فلسفی، بلکه از دل محاسبات دقیق ژنتیکی و مشاهدات آزمایشگاهی برمیخیزد. او با شجاعت علمی، «اصل موضوعهٔ اولیه» (Primary Axiom) داروینیسم– یعنی این باور که جهشهای تصادفی به همراه انتخاب طبیعی، نیروی خلاق و سازندهٔ تمام پیچیدگیهای حیات هستند – را به چالش میکشد و نشان میدهد که این اصل، بیش از آنکه یک حقیقت علمی مستحکم باشد، ایمانی خوشبینانه اما بیاساس است.
📝 شاهبیت انتقادات سنفورد، مفهوم تکاندهندهٔ **«آنتروپی ژنتیکی»** است. برای فهم این ایده، نخست باید بدانیم که ژنوم، دفترچهٔ راهنمای حیات و حاوی تمام اطلاعات لازم برای ساخت و عملکرد یک موجود زنده است. این اطلاعات در قالب کدهای ژنتیکی (دیانای) ذخیره شدهاند. نظریهٔ نئوداروینی ادعا میکند که جهشها (تغییرات تصادفی در این کدهای ژنتیکی) مواد خام لازم برای فرگشت را فراهم میآورند و سپس انتخاب طبیعی، جهشهای مفید را برگزیده و جهشهای مضر را حذف میکند و بدین ترتیب، موجودات زنده به تدریج پیچیدهتر و سازگارتر میشوند.
📝 اما سنفورد، با استناد به واقعیتهای مسلم ژنتیک، تصویری کاملاً متفاوت را ترسیم میکند. او نشان میدهد که: اکثریت قریب به اتفاق جهشها مضر هستند: برخلاف تصور رایج، جهشهای مفید (آنهایی که اطلاعات جدید و کاربردی به ژنوم اضافه کنند) بسیار بسیار نادرند، مانند یافتن یک غلط املایی که به طور اتفاقی معنای یک متن را بهبود بخشد! در مقابل، بخش عمدهٔ جهشها یا خنثی هستند (تأثیر قابل توجهی ندارند) یا، و این نکته بسیار حیاتی است، "اندکی مضر" (Slightly Deleterious) هستند. این جهشهای اندکی مضر، مانند ذرات ریز گرد و غبار که به تدریج بر روی یک ماشین دقیق مینشینند، هر یک به تنهایی شاید تأثیر فاجعهباری نداشته باشند، اما تجمع آنها در طول نسلهای متمادی، عملکرد کلی سیستم را مختل و فرسوده میکند.
📝 ناتوانی رقتانگیز انتخاب طبیعی: سپر انتخاب طبیعی، آنگونه که طرفداران پروپاقرص داروینیسم با حرارت از آن دفاع میکنند، در برابر این سیلاب جهشهای اندکی مضر، به طرز اسفناکی ناکارآمد است. انتخاب طبیعی تنها قادر به شناسایی و حذف جهشهایی است که تأثیرات بسیار شدید و آشکاری بر بقا و تولید مثل موجود زنده داشته باشند. اما جهشهای اندکی مضر، به دلیل تأثیر ناچیزشان در هر نسل، از دید تیزبین انتخاب طبیعی پنهان میمانند و مانند سمّی آرام و تدریجی، در ژنوم انباشته میشوند. سنفورد این پدیده را به «نویز ژنتیکی» تشبیه میکند که به تدریج سیگنال اصلی (اطلاعات مفید ژنوم) را محو و ناخوانا میسازد.
ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
#معرفی_دانشمندان
#نقد
#فرگشت
✔️ 5: داگلاس اَکس (Douglas Axe)
✔️ داگلاس اَکس، دانشمندی با پیشزمینهای ممتاز در مهندسی شیمی از مؤسسهٔ فناوری کالیفرنیا (کَلتِک) و دکترای مهندسی شیمی (با گرایش زیستشیمی) از همان مؤسسه است. وی پس از اتمام تحصیلات، به عنوان پژوهشگر فوق دکترا و سپس دانشمند پژوهشی در دانشگاه کمبریج انگلستان، مرکز پژوهشهای پروتئین در شورای تحقیقات پزشکی، و همچنین در مرکز علم و فرهنگ مؤسسهٔ دیسکاوری به فعالیت پرداخته است. تمرکز اصلی تحقیقات دکتر اَکس بر روی ساختار، عملکرد، و پایداری پروتئینها، و بهویژه برآورد احتمال به وجود آمدن تصادفی پروتئینهای عملکردی بوده است. او بنیانگذار و مدیر مؤسسهٔ «بیولاجیک» (Biologic Institute) است که پژوهشهایی را در زمینهٔ بررسی علمی مبانی طراحی در زیستشناسی دنبال میکند. از مهمترین آثار مکتوب او که بازتابدهندهٔ یافتههای پژوهشی و دیدگاههای انتقادی او نسبت به نظریهٔ فرگشت داروینی است، میتوان به کتاب زیر اشاره کرد:
📚 «انکارناپذیر: چگونه زیستشناسی، شهود ما مبنی بر اینکه حیات طراحی شده است را تأیید میکند»: این کتاب که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، به زبانی قابل فهم برای عموم، استدلالهای علمی و فلسفی دکتر اَکس را در مورد عدم کفایت سازوکارهای داروینی برای توضیح منشأ پروتئینهای عملکردی و پیچیدگیهای حیات ارائه میدهد. او در این اثر، بر شهود قدرتمند انسان مبنی بر وجود طراحی در طبیعت تأکید کرده و نشان میدهد که چگونه یافتههای علمی، بهویژه در حوزهٔ زیستشناسی مولکولی، این شهود را تقویت میکنند.
🔴 مهمترین دلایل انتقاد از فرگشت:
📝 قلب تپندهٔ انتقادات ویرانگر داگلاس اَکس به ارکان سست و لرزان داروینیسم، در اعماق دنیای میکروسکوپی پروتئینها نهفته است – همان مولکولهای شگفتانگیز و حیاتی که کارگران ماهر و بیبدیل سلولهای زنده به شمار میروند. اَکس، با دقت یک مهندس شیمی و ظرافت یک زیستشناس مولکولی، پرده از یک واقعیت آماری هولناک برمیدارد که خواب را از چشمان مدافعان متعصب فرگشت کور و بیهدف ربوده است: احتمال پیدایش حتی یک پروتئین عملکردی متوسط از طریق جهشهای تصادفی و انتخاب طبیعی، ناچیزتر از ناچیز و نزدیک به صفر است.
📝 برای درک عمق این فاجعهٔ احتمالی برای داروینیسم، باید به ساختار پروتئینها نظری بیفکنیم. پروتئینها زنجیرههای بلندی از واحدهای کوچکتری به نام آمینواسیدها هستند. معمولاً بیست نوع آمینواسید مختلف در ساخت پروتئینها شرکت میکنند. ترتیب قرار گرفتن این آمینواسیدها در زنجیره، ساختار سهبعدی نهایی پروتئین و در نتیجه عملکرد آن را تعیین میکند. یک پروتئین برای اینکه بتواند وظیفهٔ خاص خود را در سلول (مثلاً کاتالیز یک واکنش شیمیایی یا انتقال یک پیام) به درستی انجام دهد، باید به شکل سهبعدی بسیار دقیقی «تا» بخورد. این «تاخوردگی» صحیح، تنها برای تعداد بسیار محدودی از توالیهای آمینواسیدی ممکن، اتفاق میافتد. اکثر قریب به اتفاق توالیهای تصادفی، به جای تشکیل یک ساختار پایدار و عملکردی، به شکل تودههای بیقواره و بیفایده درمیآیند.
📝 اینجاست که دکتر اَکس، با محاسبات دقیق و آزمایشهای مبتکرانهٔ خود، ضربهٔ کاری را وارد میکند. او در پژوهشهای مشهور خود بر روی آنزیمها (نوعی پروتئین که واکنشهای شیمیایی را تسریع میکند)، نشان داد که برای یک پروتئین با طول متوسط (مثلاً ۱۵۰ آمینواسید)، تنها کسر بسیار کوچکی از تریلیونها تریلیون توالی ممکن، میتواند به یک ساختار عملکردی و پایدار منجر شود. او این نسبت را در حدود یک به ${10}^{74}$ (یک با ۷۴ صفر جلوی آن!) تخمین زد. برای اینکه عظمت این عدد را درک کنید، تصور کنید بخواهید یک اتم خاص را در میان تمام اتمهای موجود در کهکشان راه شیری، به صورت تصادفی پیدا کنید! احتمال موفقیت شما بسیار بیشتر از احتمال پیدایش تصادفی یک پروتئین عملکردی خواهد بود.
ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
📝 همساختی در اندامهای مهرهداران: شباهت ساختاری در اندامهای جلویی مهرهداران (مثلاً دست انسان، بال پرنده، بالهٔ وال) به عنوان شاهدی بر نیای مشترک ارائه میشود. وِلز ضمن پذیرش شباهتها، این پرسش بنیادین را مطرح میکند که آیا این شباهت لزوماً و منحصراً به معنای نیای مشترک است یا میتواند نشانهای از یک «طرح مشترک» از یک طراح هوشمند باشد؟ جالبتر آنکه، او نشان میدهد ژنهایی که مسئول ایجاد این ساختارهای به ظاهر همساخت هستند، در گونههای مختلف، کاملاً متفاوتاند! اگر این ساختارها از یک نیای مشترک به ارث رسیدهاند، چرا مسیرهای ژنتیکی و تکوینی آنها اینچنین واگراست؟ آیا این گزینش دلبخواهی شواهد نیست که تنها به کار تقویت یک فرضیهٔ از پیش پذیرفته شده میآید؟
📝 جنینهای هِکِل و فریب بزرگ: داستان رسوایی نقاشیهای جعلی ارنست هِکِل که برای نشان دادن شباهت جنین گونههای مختلف و «تکرار تاریخ فرگشتی» در رشد جنین ارائه شده بود، بر همگان آشکار است. با این حال، وِلز با تاسف نشان میدهد که چگونه، حتی پس از گذشت بیش از یک قرن از افشای این تقلب علمی، سایهٔ شوم این ایده و تصاویر تحریفشده، هنوز هم بر کتب درسی زیستشناسی سنگینی میکند. این پافشاری بر دروغی آشکار، چه هدفی را دنبال میکند جز تلقین یک روایت خاص به ذهنهای جوان و پرسشگر؟
📝 پروانههای فلفلی و نمایش انتخاب طبیعی: داستان تغییر رنگ پروانههای فلفلی در انگلستان صنعتی، به عنوان نمونهای کلاسیک از انتخاب طبیعی در عمل، شهرت جهانی دارد. وِلز با بررسی دقیق مطالعات انجام شده، نشان میدهد که بخش عمدهای از این داستان، از جمله عکسهای معروفی که پروانهها را در حال استراحت بر تنهٔ درختان نشان میدهند (در حالی که آنها معمولاً در این مکانها استراحت نمیکنند و برخی عکسها با چسباندن پروانههای مرده گرفته شدهاند!)، ساختگی یا حداقل گمراهکننده است. علاوه بر این، تغییر در جمعیت پروانهها، نمونهای از «ریزفرگشت» (تغییر در فراوانی ژنها در یک جمعیت) است و هیچ ربطی به «درشتفرگشت» (ایجاد گونهها و ساختارهای جدید) ندارد. تبدیل یک داستان ناقص و پر از ایراد به نماد پیروزی داروینیسم، بیشتر به یک نمایش تبلیغاتی شبیه است تا ارائهٔ بیطرفانهٔ علم.
📝 مگسهای میوهٔ چهاربال و جهشهای خلاقانه؟: ایجاد مگسهای میوهای با یک جفت بال اضافی از طریق جهشهای ژنتیکی، گاهی به عنوان شاهدی بر قدرت خلاقهٔ جهشها در ایجاد ساختارهای جدید مطرح میشود. وِلز به درستی اشاره میکند که این بالهای اضافی، فاقد ماهیچههای لازم برای پرواز بوده و در واقع یک نقص و مانع برای مگس محسوب میشوند. این هیولاهای کوچک آزمایشگاهی، بیش از آنکه نشانهای از پیشرفت فرگشتی باشند، گواهی بر محدودیتهای جهشهای تصادفی در ایجاد ساختارهای عملکردی و هماهنگ هستند. ارائهٔ چنین نمونههایی به عنوان «پیشرفت»، بیشتر به استهزای هوش مخاطب میماند.
📝افزون بر این موارد، وِلز در اثر دیگر خود، «افسانهٔ دِنای هرز»، به یکی دیگر از سنگرهای به ظاهر مستحکم داروینیسم یورش میبرد. سالها، طرفداران فرگشت با اشاره به بخشهای وسیعی از ژنوم که عملکرد شناختهشدهای نداشتند، ادعا میکردند اینها «زبالههای فرگشتی» و یادگارهای بیفایده از تاریخ تطور ما هستند و بنابراین شاهدی بر فرآیند کور و بیهدف فرگشتند، نه طراحی هوشمند. وِلز با گردآوری شواهد فزاینده از تحقیقات جدید، نشان میدهد که این «دِنای هرز» در واقع گنجینهای از اطلاعات تنظیمی و عملکردهای پیچیده است. هر روز که میگذرد، نقشهای جدیدی برای این نواحی «اسرارآمیز» کشف میشود و افسانهٔ «دِنای زائد» بیشتر رنگ میبازد. این عقبنشینی مفتضحانه، بار دیگر نشان میدهد که چگونه جهل علمی، با برچسب «فرگشت»، به عنوان یک تبیین نهایی عرضه میشود و مانع از پرسشگری و تحقیق بیشتر میگردد.
📝 در نگاه وِلز، اصرار بر این «شمایلهای» فرسوده و استدلالهای سست، نشانهای از بحران عمیق در نظریهٔ داروینیسم است؛ بحرانی که نه با شواهد بیشتر، بلکه با تعصب و جزماندیشی ایدئولوژیک، سعی در پنهان کردن آن دارند. او معتقد است زمان آن فرا رسیده که جامعهٔ علمی با شجاعت و صداقت، به بازنگری بنیادین در این نظریه بپردازد و درهای خود را به روی تبیینهای بدیل، از جمله «طراحی هوشمند»، بگشاید. سکوت در برابر این حجم از تناقضات و تحریفات، دیگر همدستی با جهل است، نه پایبندی به علم.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات
🔴خداناباوری، توهمی نازیستنی
فرانسیس شفر (فیلسوف آمریکایی) میگوید: «دشوار است [1] که دکترین (مذهب) کسی را نقض کنی که با اصرار و وفاداری معتقد است که هیچچیزی معنایی ندارد، پاسخی برای پرسشها نیست و بین علت و معلول نیز رابطهای وجود ندارد. خوشبختانه، هیچکس وجود ندارد که واقعا پایبند به این باشد که همهچیز بههمریخته و غیرمنطقی است و هیچ پاسخ اساسیای وجود ندارد. این دکترین را میتوان بهصورت نظری پذیرفت، اما هیچ راهی برای پذیرش این جمله که همهچیز در هرجومرج مطلق است، بهصورت عملی وجود ندارد.» [2]
📚پ.ن:
[1] دشواری رد این دکترین، در قوت آن نیست، بلکه در این است که به سفسطه میانجامد که معنای همهچیز را انکار میکند. اصل نیز بر این است که با اهل سفسطه مناظره نمیکنند، چون منکر حقیقت عقل و حساند.
[2] Francis Schaeffer, He Is There and He Is Not Silent (Illinois: Tyndale House Publishers, Inc., 2013), pp.4-5.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات
📝 حال این معیار را به دنیای شگفتانگیز زیستشناسی بیاورید. ماشینآلات مولکولی درون سلول، مانند ریبوزومها که پروتئینها را سنتز میکنند، یا موتورهای پروتئینی که بارها را در طول سلول جابجا میکنند، نه تنها از پیچیدگی سرسامآوری برخوردارند، بلکه عملکرد آنها "مشخص" و هدفمند است. توالی آمینواسیدها در یک پروتئین عملکردی، نه یک آرایش تصادفی، بلکه یک ترتیب دقیق و مشخص است که برای تاخوردگی صحیح و انجام یک وظیفهٔ زیستی خاص، ضروری است. اطلاعات رمزگذاری شده در مولکول دنا، نمونهٔ اعلای «پیچیدگی مشخص» است: رشتهای طولانی از کدهای شیمیایی که نه تنها پیچیده، بلکه حاوی دستورالعملهای دقیق و معنادار برای ساخت و عملکرد یک موجود زنده است.
📝 اینجاست که دِمبِسکی با تکیه بر اصول ریاضیات، نظریهٔ اطلاعات و منطق علمی، پتک انتقاد خود را بر پیکرهٔ نحیف داروینیسم فرود میآورد. او میپرسد: سازوکارهای کور و بیهدف داروینی – یعنی جهشهای تصادفی و انتخاب طبیعی – چگونه میتوانند چنین حجم عظیمی از «پیچیدگی مشخص» را ایجاد کنند؟
✅ قانونمندیهای طبیعی (Natural Laws): این قوانین، الگوهای منظم، تکرارشونده و قابل پیشبینی تولید میکنند (مانند تشکیل بلور برف). آنها قادر به تولید اطلاعات پیچیده و مشخص نیستند. قانون گرانش نمیتواند یک شعر بسراید!
✅ شانس یا تصادف (Chance): شانس میتواند الگوهای پیچیده اما "نامشخص" ایجاد کند (مانند ترتیب تصادفی حروف در مثال اول). اما قادر نیست به طور مکرر و قابل اعتماد، اطلاعات پیچیده و "مشخص" مانند یک کتاب یا یک برنامهٔ رایانهای را تولید کند. احتمال اینکه یک انفجار در یک چاپخانه، به صورت تصادفی، منجر به چاپ یک دایرةالمعارف شود، آنقدر ناچیز است که عملاً صفر تلقی میشود.
✅ طراحی هوشمند (Intelligent Design): تنها عاملی که ما از تجربهٔ مستقیم خود میشناسیم که قادر به تولید «پیچیدگی مشخص» است، «هوش» است. مهندسان، برنامهنویسان، نویسندگان، و هنرمندان، همگی با استفاده از هوش خود، اطلاعات و ساختارهای پیچیده و مشخصی را خلق میکنند.
📝 دِمبِسکی برای غربال کردن و تشخیص طراحی از میان این سه گزینه، ابزاری منطقی به نام «صافی تبیینی» (Explanatory Filter) را معرفی میکند. این صافی به ما کمک میکند تا در مواجهه با یک پدیده، به ترتیب بررسی کنیم: آیا توسط قانونمندیهای طبیعی قابل توضیح است؟ اگر نه، آیا احتمال وقوع تصادفی آن آنقدر بالا هست که بتوان آن را به شانس نسبت داد؟ اگر پاسخ به این پرسش نیز منفی بود (یعنی پدیده هم پیچیده و هم مشخص است)، آنگاه منطقیترین نتیجهگیری، استنتاج «طراحی هوشمند» به عنوان بهترین تبیین است.
📝 با به کار بستن این صافی بر روی پدیدههای زیستی سرشار از پیچیدگی مشخص – از جمله منشأ اطلاعات در دنا، ساختار پروتئینها، و ماشینآلات مولکولی – دِمبِسکی نتیجه میگیرد که داروینیسم، با تمام ادعاهای گزاف خود، از توضیح منشأ این اطلاعات عاجز است. جهشهای تصادفی، مانند خطاهای تایپی کورکورانه، نمیتوانند متن معنادار و پیچیدهای مانند دنا را بیافرینند. انتخاب طبیعی نیز، هرچند میتواند واریانتهای نامطلوب را حذف کند، اما خود یک نیروی خلاق برای تولید اطلاعات جدید نیست؛ انتخاب طبیعی تنها میتواند از میان گزینههایی که "از قبل وجود دارند و دارای عملکرد هستند"، انتخاب کند. او نمیتواند یک رمان را از میان حروف بیمعنی، کلمه به کلمه و فصل به فصل، از عدم خلق کند!
📝 دِمبِسکی در کتاب «ناهار رایگان در کار نیست»، با استناد به قضایای معروفی در علوم رایانه و نظریهٔ جستجو، این ایده را تقویت میکند که الگوریتمهای جستجوی بدون راهنما (مانند آنچه فرگشت داروینی ادعا میکند هست) در یافتن «سوزن» اطلاعات عملکردی در «انبار کاه» عظیم فضاهای احتمالی، به شدت ناکارآمد هستند. به عبارت دیگر، طبیعت «ناهار رایگان» به فرگشت نمیدهد؛ اطلاعات پیچیده و مشخص، بدون دخالت یک منبع هوشمند و اطلاعاتدهنده، خود به خود به وجود نمیآید. اصرار بر اینکه فرآیندهای مادی کور و بیهدف، به تنهایی قادر به ساختن سمفونی حیات با تمام جزئیات دقیق و هماهنگ آن هستند، بیش از آنکه یک نتیجهگیری علمی باشد، به یک باور جزمی و متافیزیکی شبیه است که چشمان خود را بر روی شواهد آشکار طراحی در طبیعت بسته است. دِمبِسکی و همفکرانش با این استدلالهای قدرتمند، نه تنها مشروعیت علمی داروینیسم را به چالش کشیدهاند، بلکه راه را برای بازاندیشی بنیادین در مورد جایگاه «هوش» و «قصد» در تبیین منشأ و تکامل حیات، هموار ساختهاند. سکوت یا توجیههای غیرمتقاعدکنندهٔ بخش بزرگی از جامعهٔ علمی در برابر این انتقادات ریاضیاتی و اطلاعاتی، خود گویای عمق چالشی است که امثال دِمبِسکی برای سنگرهای به ظاهر مستحکم داروینیسم ایجاد کردهاند.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
📢نتیجه: با استناد به ادله شرعی، احتکار کالایی که سبب کمبود آن در بازار شده و تقاضا برای آن را افزایش دهد، به نحوی که مردم به آن نیازمند بوده و در نتیجه متضرر گردند، حرام است. در چنین شرایطی، بر حاکم شرع لازم است که از احتکار جلوگیری نموده و شخص یا اشخاص محتکر را ملزم به عرضه و توزیع کالای احتکار شده در بین مردم نماید.
🔖این مطلب، ویرایش جدید است.
📚پینوشتها:
[1] الزواجر عن اقتراف الكبائر، ابن حجر الهيتمی، ج1، ص389.
[2] الجامع لأحكام القرآن، القرطبی، ج12، ص35.
[3] ر.ک: التفسیر الکبیر، الفخرالدین الرازی، ج23، ص218.
[4] ر.ک: الاختيار لتعليل المختار، ابن مودود الحنفی، ج4، ص160.
[5] إحياء علوم الدين، أبو حامد الغزالی، ج2، ص73.
[6] صحیح مسلم، ج3، ص1228 ح1605؛ صحیح ابن حبان، ج11، ص308 ح4936؛ مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج25، ص37 ح15758.
[7] نيل الأوطار، الشوكانی، ج5، ص261.
[8] مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج33، ص425 ح2031؛ مسند أبی داود الطيالسی، ج2، ص242 ح970؛ السنن الكبرى للبيهقی، ج6، ص49 ح11150 -: «صحیح». [ر.ک: الصحيح المسند مما ليس فی الصحيحين، ج2، ص191].
[9] مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج1، ص283 ح135؛ مسند أبی داود الطيالسی، ج1، ص58 ح55؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص729 ح2155 -: «سند آن حَسَن است.» [ر.ک: فتح الباری لابن حجر العسقلانی، ج4، ص348؛ إرشاد الساری، القسطلانی، ج4، ص57؛ الزواجر عن اقتراف الكبائر، ابن حجر الهيتمی، ج1، ص388].
[10] مراتب الإجماع، ابن حزم، ص89.
[11] التاج والإكليل لمختصر خليل، المَوَّاق، ج6، ص254؛ همچنین بنگرید به: [البيان والتحصيل، ابن رشد، ج17، ص284].
[12] المفهم، القرطبی، ج4، ص521.
[13] المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج، النووی، ج11، ص43.
[14] الأشباه والنظائر، السبکی، ج1، ص155.
[15] ر.ک: الموسوعة الفقهية الكويتية، ج2، صص93 – 94.
[16] بدائع الصنائع فی ترتيب الشرائع، الکاسانی، ج5، ص129؛ فتح القدير للكمال ابن الهمام، ج10، ص58؛ حاشية ابن عابدين، ج6، ص398.
[17] المدونة لمالک بن أنس، ج3، ص313؛ المنتقى شرح الموطإ، الباجی، ج5، ص16؛ مواهب الجليل، الرعينی، ج4، ص227.
[18] المبدع فی شرح المقنع، ابن مفلح، ج4، ص47؛ الإنصاف، المرداوی، ج4، ص338.
[19] المحلى بالآثار، ابن حزم، ج7، ص572.
[20] ر.ک: سبل السلام، الصنعانی، ج2، صص33 – 34.
bit.ly/2T53d2J
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
🚀احتکار در شرایط بحرانی (جنگ)🚀
بسم الله الرحمن الرحیم
در شرایط کنونی که با تجاوز و هجوم صهیونیستهای جنایتکار و تحمیل جنگ بر ایران مواجه هستیم، متأسفانه این نگرانی مطرح است که برخی افراد سودجو با احتکار کالاها و مایحتاج ضروری مردم، به دنبال برهم زدن آرامش جامعه باشند. از این رو، تاکید بر این نکته بسیار حائز اهمیت است که از دیدگاه شرعی، عمل احتکار گناهی کبیره محسوب میشود. [1]
فرد محتکر (احتکار کننده) با نگهداری و انبار کردن اجناس مورد نیاز مردم و فروش آنها با قیمتی گزاف، نه تنها باعث ضرر و زیان مالی و روانی به جامعه میشود، بلکه سلامت و آسایش افراد را نیز به خطر میاندازد. هر کسی که به خداوند متعال و روز قیامت ایمان دارد، باید از پیامدهای وخیم چنین عملی آگاه باشد و از آن دوری کند.
🔹مستندات تحریم احتکار از قرآن و سنت
علماء با استناد به قرآن و احادیث پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)، حکم به حرام بودن احتکار دادهاند که این مستندات به ترتیب به قرار ذیلاند:
▪️«إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَليم» [حج: 25]
▫️ترجمه: «بیگمان، كسانى كه كافر شدند و از راه خدا و مسجدالحرام -كه آن را براى مردم، اعم از مقيم در آنجا و باديهنشين، يكسان قرار دادهايم- جلوگيرى میكنند، و [نيز] هر كه بخواهد در آنجا به ستم [از حق] منحرف شود، او را از عذابى دردناک میچشانيم.»
وجه استدلال: امام قرطبی (رحمه الله) در ذیل تفسیر این آیه نوشته است: «ابوداود از یعلی بن أمیه (رضی الله عنه) روایت کرده که رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: "احتکارِ طعام در حرم (مکه) ظلم است." و این قول [ و مذهب] عمر بن خطاب (رضی الله عنه) است.» [2] هرچند قول محققین بر این است که الحاد به ظلم در حرم، عموم معاصی و گناهان را دربرمیگیرد [3] و باتوجه به حدیث مذکور که احتکار در زمرهی ستم در حرم تلقی شده معلوم میشود که این عمل (احتکار) جزو گناهان میباشد. از اینرو امام ابن مودود حنفی (رحمه الله) – از کبار علمای حنفیه و صاحب کتاب فقهی الاختیار – این آیه را اصل در نهی از احتکار بیان نموده است. [4] و امام غزالی (رحمه الله) نیز با استناد به آیه مذکور بیان داشته است که «احتکار از ظلم است و در تحت آن داخل است.» [5]
▪️رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «لا يحتكر إلا خاطئ» [6]
▫️ترجمه: «جز کسی که عاصی و گناهکار است احتکار نمیکند.»
وجه استدلال: تصریح به اینکه شخص احتکار کننده گناهکار است دلیل کافی در افادهی عدم جواز این عمل میباشد چونکه خاطی به معنای گناهکار و عاصی است. [7]
▪️پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «من دخل في شيء من أسعار المسلمين ليغليه عليهم كان حقاً على الله أن يقعده بعظم من النار يوم القيامة.» [8]
▫️ترجمه: «كسی كه در موردی از نرخهای مسلمانان دخالت كند تا قيمت آنها را بر ايشان گران سازد، بر خداوند متعالی است كه او را به سختترين جای جهنم بنشاند.»
وجه استدلال: این حدیث صراحت دارد که سرانجام مرتکبِ احتکار مستحق آتش دوزخ است، پس دلیل بر تحریم است.
▪️عمر بن خطاب (رضی الله عنه) از پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت کرده که فرمودند: «من احتكر على المسلمين طعامهم، ضربه الله بالجذام والإفلاس» [9]
▫️ترجمه: «هرکس طعام و خوراک مسلمانان را احتکار کند، خداوند او را به بیماری پیسی و ورشکستگی مبتلا میسازد.»
🔖توجه: با توجه به احادیثی که پیشتر به آنها اشاره شد و همچنین سایر روایات معتبر در زمینه تحریم احتکار، به وضوح روشن است که عمل احتکار از منظر شرع حرام بوده و احتکارکننده مرتکب گناه و معصیت بزرگی میشود. بنابراین، بر مسلمانان شایسته است که به شدت از این عمل مذموم اجتناب کرده و دوری گزینند.
ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
وقتی رزق دستاویزی برای توجیه فقر میشود!
bit.ly/3Zkndl9
این چه بازی با الفاظ است که برخی برای توجیه بیعدالتیهای اجتماعی به آن متوسل میشوند؟! آیا میتوان با استناد به مفاهیم گستردۀ قرآنی درباره "رزق"، چشم را بر ظلم سیستماتیک برخی ثروتمندان بست؟!
اولاً: اینکه رزق تنها به معنای لقمهای نان که وارد حلقوم میشود نیست! این تفسیر کوتهبینانهای است از مفهومی که قرآن با عظمت از آن سخن میگوید. رزق شامل تمام مواهب حیات است، از سلامت جسم و جان گرفته تا امنیت اجتماعی و کرامت انسانی. وقتی نظام اقتصادی جامعه را عدهای سودجو به تباهی میکشند، آیا میتوان به بهانه "خدا رازق است" از کنار این فاجعه گذشت؟!
ثانیاً: اینکه خداوند رزاق مطلق است، هرگز به معنای نفی مسئولیت انسان در قبال همنوعانش نیست! در سوره قصص آیه 77 میفرماید: {وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا}، ترجمه: «و با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن.» این آیه به روشنی مسئولیت ثروتمندان در برابر محرومان را گوشزد میکند. و همچنین در آیات دیگر خداوند متعال فرموده: {وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ} (معارج: 24 - 25). اینجا باز خداوند ثروتمندان را مسئول میداند. آیا این آیات را باید نادیده گرفت؟!
ثالثاً: این چه استدلال مغلطهآمیزی است که میگوید "اگر کسی فقیر است حتماً مقصر خودش است"؟! مگر نه این است که نظام بانکی ربوی، تحریمهای ظالمانه، و سیاستهای اقتصادی نادرست، میلیونها انسان بیگناه را به ورطه فقر میکشاند؟ آیا کودکان یتیم و زنان سرپرست خانوار هم "در قمار، ثروتشان را از دست دادهاند"؟!
رابعاً: بالاخره اینکه اسلام بر حلال و حرام روزی تأکید دارد، دقیقاً به این معناست که باید نظام اقتصادی جامعه را اصلاح کرد! نه اینکه با دستاویز قرار دادن "رزاقیت خدا"، از زیر بار مسئولیت اجتماعی شانه خالی کرد. مگر سیدنا رسول اللهﷺ از فقر به خدا پناه نبرد؟[1] یا اینکه نقل شده: «کاد الفقر أن یکون کفراً»، ترجمه: «نزدیک است فقر به کفر بینجامد»؟[2] آیا این روایت و همانندش به روشنی نشان نمیدهد که فقرزایی مذموم است؟!
پس به جای توجیه فقر با تفسیرهای نادرست از مفاهیم قرآنی، بهتر است به فکر اجرای عدالت بود. قرآن کتاب زندگی است، نه کتابی برای توجیه فقر در جامعه!
🔗 در رابطه با همین موضوع به مقالۀ تو را متقاعد خواهند کرد بنگرید.
📚پینوشتها:
[1] نک: مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج34، ص52ح20409؛صحیح ابن خزیمة، ج1، ص367ح747-: «حدیث صحیح.»
[2] المعجم الأوسط للطبرانی، ج4، ص225ح4044؛ شعب الإیمان للبیهقی، ج9، ص12ح6188.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
🎙 پپ گواردیولا، سرمربی تیم منچسترسیتی
▪️وضعیت غزه بسیار اسفناک است!
▪️[حرف زدن از غزه] ربطی به ایدئولوژی ندارد.
▪️حرف از یک نفر نیست بلکه این یک انتخاب است.
▪️سکوت، نه!
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
دوخته در نقابِ تزویر!
آیا جز این است که ایالات متحدهٔ آمریکای خونآشام با دندانقروچه بر شکستن حصر غزه خط بطلان میکشد تا مبادا نقضِ حقوقِ بشری را که خود بانی آن بوده است، به حساب وجدان بیدار جهانیان گذارده شود؟
در طول این دو سالِ سیاه، حمایت بیقیدوشرط کاخ سفید از رژیم صهیونیستی نه تنها یک واقعیت انکارناپذیر، که گویای عمق وابستگیِ وجودی این دو موجودیت خونخوار به یکدیگر است! صهیونیسم برای آمریکا تنها یک متحد استراتژیک نیست، بلکه جگرگوشۀ سیاستهای امپریالیستی و قلب تپندۀ پروژۀ سلطهگری غرب در غرب آسیا است. چگونه میتوان انتظار داشت که ابرقدرتی که خود بانی اصلی تروریسم دولتی در جهان معاصر است، دست از حمایتِ فرزند نامشروع خود بردارد؟
و این شعارِ تجملی آنان "حقوق بشر" چه رسواییای است در کارنامۀ سیاهشان! آیا این همان حقوق بشری نیست که در گوانتانامو به مسخره گرفته شد؟ همان که در کشتارهای افغانستان، عراق، ویتنام و... به فراموشی سپرده شد؟ همان که در برابر جنایات روزمرۀ رژیم صهیونیستی به سکوت مرگبار تن داد؟ آنان برای "بشر" ارزشی قائلاند که رنگ، نژاد و مذهبش با معیارهای خودشان همخوانی داشته باشد. برای این رسوایان تاریخ، زنان و کودکان غزهای هرگز در زمرۀ "بشر" به حساب نیامدهاند و نخواهند آمد!
مگر نه این است که هر روز بر مردم بیپناه غزه، بمبهای ساخت کارخانههای مرگ آمریکا فرو میریزد؟ مگر نه این است که کودکان فلسطینی با همان دستهایی به قتل میرسند که بر رویشان نشان "ساخت آمریکا" نقش بسته است؟ آیا این همان "تمدن" مورد ادعای غرب است؟ تمدنی که بر پایۀ استخوانهای کودکان بیگناه بنا شده است؟
و دیگر کشورهای جهان در این میان چه نقشی دارند؟ جز عدهای معدود که هنوز جرأت ایستادن در برابر این شیطان بزرگ را دارند، بقیۀ آنان بازیگران نمایش مضحک دیپلماسی بینالمللی هستند. آنان گاهبهگاه، برای فریب افکار عمومی و خواباندن خشمِ تودهها، بیانیههایی از سر اجبار صادر میکنند، اما در پشت پرده، در همان باندهای مافیایی قدرت شریکاند. سکوت آنان در برابر جنایاتِ غزه، گویاترین اعتراف به همدستیشان با جلادان تاریخ است.
آری، پیوند آمریکا و صهیونیسم، پیوندی است ناگسستنی؛ پیوند دو هیولایی که حیات هر یک به دیگری وابسته است. آنان چون دو مار سمیاند که به دور تن بشریت حلقه زدهاند و هر دم بر گرههای این اتحاد شوم میافزایند. اما بدانند که تاریخ، هرگز چنین جنایاتی را فراموش نخواهد کرد. روزی خواهد رسید که نسلهای آینده، نام آنان را در زمرۀ سیاهترین چهرههای بشریت ثبت خواهند کرد. روزی که عدالت تاریخ، بر دژخیمان انسانیت فرود خواهد آمد و این رسوایی بزرگ را به گوش نسلهای آینده خواهد رساند.
ننگ بر شما باد، ای دژخیمان بشریت!
bit.ly/3SDKlaz
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
مجموعۀ رد شبهات ملحدین، عید سعید قربان را به همۀ مسلمانان جهان، بهویژه شما مخاطبین گرامی و خانوادۀ محترمتان، صمیمانه تبریک و تهنیت عرض مینماید.
این روز فرخنده، یادآور ایثار و اطاعت بیچونوچرای ابراهیم (علیهالسلام) و اسماعیل (علیهالسلام) در راه پروردگار است؛ نماد بندگی خالصانه و پیروزی ایمان بر تمامی آزمونهای سخت الهی.
باشد که این عید بزرگ، مایۀ برکت، وحدت و سربلندی امت اسلام باشد، و دلهای ما را از نور تقوا و معنویت روشن سازد.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
🔘فضیلت روزهی روز عرفه
▪️فردا (پنجشنبه) روز عرفه است. خود را از این عبادت بزرگ محروم نکنیم...
▫️پیامبر ﷺ میفرمایند: خداوند در هیچ روزی به اندازه روز عرفه، بندگان خود را از آتش جهنم آزاد نمیکند. (صحیح مسلم/حدیث 1348)
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
صلح نمیفروشند؛ جنایت را با آرایشِ حقوق کودک میپوشانند.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
#معرفی_دانشمندان
#نقد
#فرگشت
✔️ 7: جیمز تور (James Tour)
✔️ جیمز تور، یکی از برجستهترین و تأثیرگذارترین شیمیدانان آلی سنتزی و نانوتکنولوژیستهای معاصر جهان است. او استاد شیمی، علوم رایانه، و علوم مواد و مهندسی نانو در دانشگاه رایس هیوستون، تگزاس میباشد. حوزهٔ تخصصی دکتر تور بسیار گسترده و شامل سنتز مولکولهای پیچیدهٔ آلی، توسعهٔ مواد نانومتری مبتنی بر کربن (مانند گرافین و نانولولههای کربنی)، کاربردهای نانوتکنولوژی در پزشکی و الکترونیک، و همچنین پژوهش در زمینهٔ منشأ حیات است. او دارای بیش از ۷۰۰ مقالهٔ علمی داوری شده، بیش از ۱۲۰ اختراع ثبت شده، و جوایز و افتخارات علمی متعددی است. دکتر تور به دلیل صراحت لهجه و انتقادات علمیاش از برخی جنبههای نظریهٔ فرگشت، بهویژه در حوزهٔ شیمی پیشزیستی (شیمی قبل از پیدایش حیات)، شناخته شده است. اگرچه تمرکز اصلی آثار مکتوب او مقالات تخصصی و فنی است، اما سخنرانیها، مصاحبهها و مناظرات عمومی او بازتابدهندهٔ دیدگاههای انتقادیاش هستند. او به طور خاص بر دشواریهای عظیم سنتز مولکولهای زیستی ضروری برای حیات از مواد غیرزنده و چالشهای مربوط به خودسامانی این مولکولها برای تشکیل اولین سلول زنده تأکید میکند.
🔴 مهمترین دلایل انتقاد از فرگشت:
📝 پروفسور جیمز تور، با صلابت یک استاد مسلم شیمی آلی سنتزی و با نگاه موشکافانهٔ یک نانوتکنولوژیست خبره، پرده از یکی از بزرگترین و در عین حال پنهانماندهترین رسواییهای علمی عصر ما برمیدارد: افسانهٔ پیدایش خودبهخودی حیات از مواد بیجان یا همان «آبیوژنز» که سنگ بنای لرزان کل عمارت فرگشت داروینی است. تور، برخلاف بسیاری از همکارانش که شاید از ترس طرد شدن از جامعهٔ علمی، سکوت اختیار کردهاند، با شجاعت فریاد میزند که هیچکس، تأکید میکنم، "هیچکس" در کرهٔ زمین، کوچکترین ایدهای دربارهٔ چگونگی آغاز حیات از مواد شیمیایی ساده ندارد! این ادعای جسورانه، نه از سر جهل، بلکه از عمق آگاهی و تسلط بینظیر او بر پیچیدگیهای باورنکردنی شیمی حیات نشأت میگیرد.
📝 نقد آتشین تور، بیش از هر چیز، متوجه ادعاهای گزاف و غالباً فریبندهٔ پژوهشگران حوزهٔ منشأ حیات است. او با بیرحمی علمی، آزمایشهای مشهوری مانند آزمایش میلر-یوری (که زمانی به عنوان مدرکی برای امکان پیدایش خودبهخودی آمینواسیدها در «سوپ اولیه» زمین معرفی میشد) را تشریح و بیاعتبار میکند. تور نشان میدهد که حتی در بهترین و کنترلشدهترین شرایط آزمایشگاهی، با تمام دانش و ابزارهای پیشرفتهٔ شیمیدانان قرن بیست و یکم، ما هنوز فرسنگها با سنتز چهار دستهٔ اصلی مولکولهای حیات – یعنی کربوهیدراتها، اسیدهای نوکلئیک (دیانای و آرانای)، لیپیدها (چربیها) و پروتئینها – از مواد اولیهٔ ساده و در شرایطی که بتوان آن را به زمین اولیه نسبت داد، فاصله داریم.
🔻بیایید به برخی از موانع غولآسایی که تور با دقت یک جراح ماهر به آنها اشاره میکند، نظری بیفکنیم:
📝 مشکل همدستی یا کایرالیته: بسیاری از مولکولهای زیستی، مانند آمینواسیدها و قندها، دارای خاصیتی به نام «کایرالیته» هستند، یعنی در دو شکل آینهای (چپدست و راستدست) وجود دارند. حیات، به طرز شگفتانگیزی، تنها از آمینواسیدهای چپدست و قندهای راستدست استفاده میکند. سنتزهای شیمیایی معمول در آزمایشگاه، همواره مخلوطی پنجاه-پنجاه از هر دو شکل را تولید میکنند. هیچ فرآیند طبیعی شناختهشدهای وجود ندارد که بتواند این «همدستی خالص» را که برای عملکرد صحیح مولکولهای زیستی حیاتی است، در مقیاس وسیع و پایدار ایجاد کند. این به تنهایی یک معمای لاینحل برای نظریهپردازان منشأ حیات است. چگونه طبیعت کور توانست این گزینش فوقالعاده دقیق را انجام دهد؟
📝 پایداری و تخریب: حتی اگر فرض محال کنیم که مولکولهای زیستی به نحوی در «سوپ اولیه» تشکیل شدهاند، مشکل بعدی پایداری آنهاست. این مولکولها در محیط آبی و در حضور اکسیژن یا پرتوهای فرابنفش خورشید، به سرعت تخریب و تجزیه میشوند. چگونه این مولکولهای شکننده توانستند برای مدت کافی دوام بیاورند تا به هم بپیوندند و ساختارهای پیچیدهتر را تشکیل دهند؟ این مانند آن است که بخواهید با آجرهای شنی در زیر بارش مداوم باران، یک کاخ بسازید!
ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
📝 زوال گریزناپذیر ژنوم: نتیجهٔ این دو عامل – فراوانی جهشهای مضر و ناتوانی انتخاب طبیعی در پاکسازی کامل آنها – چیزی نیست جز «آنتروپی ژنتیکی» یا «فرسایش ژنتیکی» ژنوم موجودات زنده، به ویژه آنهایی که نرخ تولید مثل پایینی دارند (مانند انسان)، به جای صعود در نردبان تکامل و کسب اطلاعات جدید، در سراشیبی انحطاط و از دست دادن اطلاعات قرار دارد. هر نسل، بار ژنتیکی سنگینتری از جهشهای مضر را از نسل قبل به ارث میبرد. این فرآیند، مانند یک کتابچه راهنمای بسیار پیچیده است که با هر بار کپیبرداری، تعدادی غلط املایی جدید به آن اضافه میشود، تا جایی که در نهایت متن کتاب بیمعنی و غیرقابل استفاده میگردد.
📝 این یافتهها، پیامدهای ویرانگری برای جدول زمانی طولانی و ادعاهای خلاقانهٔ فرگشت داروینی دارد. اگر ژنومها در حال زوال هستند، چگونه میتوانند میلیونها سال دوام آورده و به طور همزمان پیچیدگیهای حیرتانگیز حیات را به وجود آورده باشند؟ سنفورد با محاسبات خود نشان میدهد که با نرخ جهشهای مشاهده شده در انسان، ژنوم ما نمیتواند قدمتی بیش از چند هزار یا حداکثر چند ده هزار سال داشته باشد، وگرنه دچار «مرگ ژنتیکی» یا «خطای فاجعهبار» (Error Catastrophe) میشد. این با ادعای میلیونها سال فرگشت انسان از اجداد میموننما در تضاد کامل است.
📝 سنفورد با صراحت اعلام میکند که ایدهٔ «ماهی به انسان» از طریق انباشت جهشهای تصادفی و انتخاب طبیعی، نه تنها از نظر بیوشیمیایی (همانطور که دانشمندانی چون مایکل بِهی نشان دادهاند) با موانع غیرقابل عبور روبروست، بلکه از نظر ژنتیکی نیز یک افسانهٔ علمی است. ژنومها اطلاعات پیچیده و هدفمندی را حمل میکنند که نمیتواند محصول فرآیندهای کور و بیهدف باشد. زوال ژنتیکی یک واقعیت علمی انکارناپذیر است که نظریهٔ نئوداروینی پاسخی قانعکننده برای آن ندارد. اصرار بر اینکه ژنومها میتوانند از این فرسایش اجتنابناپذیر بگریزند و همزمان ساختارهای جدید و پیچیدهتری را ایجاد کنند، مانند این است که باور داشته باشیم یک اتومبیل فرسوده با گذشت زمان و بدون هیچگونه تعمیر و نگهداری هوشمندانه، خود به خود به یک فضاپیمای پیشرفته تبدیل میشود!
📝 کتاب «آنتروپی ژنتیکی» دکتر سنفورد، زنگ خطری جدی برای جامعهٔ علمی است تا در مورد بنیانهای لرزان نظریهای که برای دههها بر زیستشناسی سیطره داشته، بازنگری کنند. این اثر، نه تنها یک نقد علمی قدرتمند، بلکه دعوتی به سوی تحقیقی صادقانه و بدون پیشداوری در مورد منشأ واقعی اطلاعات و پیچیدگی در عالم حیات است. игнорировать این چالش ژنتیکی، به معنای نادیده گرفتن یکی از مهمترین و مستندترین یافتههای علمی عصر ما در حوزهٔ ژنومیک است.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
📝 حال، نظریهپردازان داروینیسم مدعی هستند که فرآیند کور جهش و انتخاب طبیعی، توانسته است نه تنها یک، بلکه هزاران هزار نوع پروتئین مختلف با عملکردهای متنوع و پیچیده را در طول تاریخ حیات بر روی زمین به وجود آورد. این ادعا در برابر محاسبات اَکس، رنگ میبازد و به افسانهای شیرین اما غیرممکن تبدیل میشود. چگونه میتوان انتظار داشت که جستجوی تصادفی در چنین فضای وسیع و غیرقابل تصوری از توالیهای بیفایده، بتواند به طور مکرر و قابل اعتماد، «سوزن» کمیاب توالیهای عملکردی را بیابد؟ انتخاب طبیعی نیز نمیتواند در این مرحله کمکی کند، زیرا انتخاب طبیعی تنها زمانی وارد عمل میشود که "از قبل" یک ساختار عملکردی (هرچند ناقص) وجود داشته باشد تا بتواند بر اساس مزیت بقای آن، دست به «انتخاب» بزند. انتخاب طبیعی نمیتواند از میان انبوهی از توالیهای بیمعنی و غیرعملکردی، چیزی را انتخاب کند.
📝 اَکس این مفهوم را با عبارت «فوقالعاده نادر بودن تاخوردگیهای عملکردی پروتئین» یا «انزوای عملکردی» (Functional Isolation) بیان میکند. یعنی پروتئینهای عملکردی، مانند جزایر کوچک و دورافتادهای در اقیانوسی بیکران از توالیهای غیرعملکردی قرار دارند. رسیدن از یک «جزیرهٔ عملکردی» به جزیرهای دیگر از طریق جهشهای تصادفی کوچک و تدریجی، عملاً غیرممکن است، زیرا فضای بین این جزایر را توالیهای بیفایده و اغلب مضر پر کردهاند. هر جهش کوچکی که یک پروتئین عملکردی را از ساختار بهینهٔ خود دور کند، به احتمال قریب به یقین منجر به از دست رفتن عملکرد و در نتیجه حذف توسط انتخاب طبیعی خواهد شد. بنابراین، فرگشت داروینی در این نقطه با یک «دیوار آجری» احتمالات مواجه میشود.
📝 مدافعان داروینیسم، در برابر این چالش، گاه به مغلطه و گاه به توجیههای ناکافی متوسل میشوند. برخی میگویند شاید محاسبات اَکس بیش از حد سختگیرانه باشد یا اینکه طبیعت راههایی برای «میانبُر زدن» و یافتن این توالیها داشته که ما هنوز از آن بیخبریم. اما اینها بیش از آنکه پاسخهای علمی باشند، فرارهایی از واقعیت هستند. دکتر اَکس در کتاب «انکارناپذیر»، با زبانی شیوا و با تکیه بر «شهود طراحی» که در هر انسانی وجود دارد، این مسئله را به خوبی تشریح میکند. همانطور که ما با دیدن یک ساعت پیچیده یا یک برنامهٔ رایانهای هوشمند، بیدرنگ به وجود یک طراح هوشمند پی میبریم، با مشاهدهٔ پیچیدگی و ظرافت باورنکردنی ماشینآلات مولکولی حیات، بهویژه پروتئینها، نمیتوانیم از استنتاج طراحی هوشمندانه طفره رویم.
📝 او استدلال میکند که اصرار بر اینکه چنین سامانههای فوقالعاده پیچیده و دقیقی، صرفاً محصول فرآیندهای کور و مادی هستند، نه تنها خلاف شهود عقلانی ماست، بلکه با یافتههای تجربی و محاسباتی علم مدرن نیز در تضاد آشکار قرار دارد. پذیرش اینکه یک عامل هوشمند در طراحی و ایجاد این سامانهها نقش داشته است، نه یک عقبگرد به دوران پیشاعلمی، بلکه یک گام منطقی و ضروری در جهت فهم عمیقتر و صادقانهتر از واقعیت حیات است. سکوت یا کماهمیت جلوه دادن یافتههای دانشمندانی چون داگلاس اَکس، تنها به تداوم یک جزماندیشی علمی کمک میکند که مدتهاست اعتبار خود را در برابر شواهد روزافزون طراحی در طبیعت از دست داده است. چالش احتمالات که اَکس مطرح کرده، زخمی عمیق بر پیکر داروینیسم است که با هیچ مرهمی، جز پذیرش ناتوانی این نظریه در توضیح منشأ اطلاعات زیستی، التیام نخواهد یافت.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
🔴خداناباوری و عقلانیت (خرد)، دو متضادِ جمعناپذیر
ایمان به عقل، از نظر شناختی بر خداناباوری مقدم است و ایمان به خدا از نظر شناختی بر ایمان به عقل. بدون ایمان به خدا، هیچ راهی برای فکر کردن به خداناباوری، چه برای تصدیق و چه برای تکذیب، وجود ندارد. در جهان فیزیک محض، نه عقل وجود دارد و نه خدا، بلکه تنها نورونهای مغز و واکنشهای شیمیایی وجود دارند که وعدهای برای درک حقیقت نمیدهند.
📚دکتر سامی عامری، خداناباوری علیه خودش، ص ۶۶.
🔗مطالب مرتبط:
🔹عقلانیت (خرد) و فرگشت، دو متضادِ جمعناپذیر
🔹مادیگرایی (ماتریالیسم) و عقلانیت (خرد)، دو متضادِ جمعناپذیر
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
#معرفی_دانشمندان
#نقد
#فرگشت
✔️ 4: جاناتان وِلز (Jonathan Wells)
✔️ جاناتان وِلز، زیستشناس مولکولی و چهرهای برجسته در میان منتقدان نظریهٔ داروینیسم است. وی دارای دو مدرک دکترا، یکی در رشتهٔ زیستشناسی مولکولی و سلولی از دانشگاه کالیفرنیا و دیگری در رشتهٔ مطالعات دینی از دانشگاه یِیل میباشد. این پیشینهٔ به او نگاهی منحصربهفرد در بررسی تقاطع علم و جهانبینی بخشیده است. وِلز به صراحت از موضع «طراحی هوشمند» دفاع میکند و بخش عمدهای از فعالیتهای علمی و نوشتاری خود را به نقد شواهد و استدلالهای رایج در حمایت از فرگشت داروینی اختصاص داده است. از آثار مهم و تأثیرگذار او میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
📚«شمایلهای فرگشت: علم یا افسانه؟ چرا بیشتر آنچه دربارهٔ فرگشت میآموزیم، اشتباه است»: این کتاب، که شاید شناختهشدهترین اثر وِلز باشد، به بررسی و نقد مستدل شماری از مثالها و «شواهد» کلاسیک فرگشت میپردازد که به طور معمول در کتب درسی زیستشناسی ارائه میشوند. وِلز در این اثر، با دقت علمی، نشان میدهد که چگونه این «شمایلها» یا واقعیتهای علمی را به گونهای نادرست، مبالغهآمیز یا تحریفشده بازنمایی میکنند یا اینکه اساساً از اعتبار ساقط شدهاند.
📚«افسانهٔ دِنای هرز»: در این کتاب، وِلز به یکی از استدلالهای رایج طرفداران فرگشت، یعنی وجود بخشهای وسیعی از دِنا (DNA) که ظاهراً فاقد عملکرد هستند و به عنوان «دِنای هرز» یا «دِنای زائد» شناخته میشوند، میپردازد. او با ارائهٔ شواهد روزافزون علمی، نشان میدهد که بسیاری از این نواحی که پیشتر بیفایده تلقی میشدند، در واقع نقشهای حیاتی در تنظیم ژنها و سایر عملکردهای سلولی ایفا میکنند و بدین ترتیب، استدلال مبتنی بر «طراحی ناقص» یا «بقایای فرگشتی» را به چالش میکشد.
📚«سیاست غرضورزی و مرگ: چرا داروینیسم علم را فاسد میکند»: (عنوان اصلی: راهنمای سیاسی نادرست به داروینیسم و طراحی هوشمند) این اثر به بررسی ابعاد ایدئولوژیک و سیاسی بحث فرگشت و طراحی هوشمند میپردازد و استدلال میکند که تعصب به داروینیسم، مانع از بررسی بیطرفانهٔ شواهد و پیشرفت علمی میشود.
📝 تیغ تیز انتقادات جاناتان وِلز، بیش از هر چیز، قلب تپندهٔ آموزش رایج و عوامفریبانهٔ فرگشت داروینی، یعنی «شمایلها» و «نمادهای» به ظاهر علمی آن را نشانه رفته است. وِلز با مهارتی مثالزدنی، پرده از رخسار فریبندهٔ این بتهای مدرن برمیدارد و نشان میدهد که چگونه جامعهٔ علمی، در بسیاری موارد، به جای ارائهٔ صادقانهٔ یافتهها، به بازتولید افسانههایی دل خوش کرده است که تنها به کار تداوم یک روایت از پیش تعیینشده میآیند. گویی حقیقت، قربانی ناگزیر حفظ جایگاه متزلزل داروینیسم شده است.
🔴 در کتاب جریانسازِ «شمایلهای فرگشت»، وِلز با شجاعتی درخور تحسین، به سراغ مقدسترین گاوهای معبد داروینیسم میرود و یک به یک، آنها را در پیشگاه عقل و شواهد علمی، ذبح میکند:
📝 آزمایش میلر-یوری و سوپ بنیادین حیات: این آزمایش که دهههاست چون وحی مُنزل در کتب درسی تکرار میشود و ادعا میکند شرایط اولیهٔ زمین را شبیهسازی کرده و اسیدهای آمینه، آجرهای حیات، را تولید نموده، از دید وِلز چیزی بیش از یک شعبدهبازی علمی نیست. او با دقت موشکافانه نشان میدهد که اتمسفر اولیهٔ زمین، آنگونه که میلر و یوری فرض کرده بودند، نبوده و استفاده از یک «تله» در آزمایش برای حفظ اسیدهای آمینهٔ تولید شده، خود گواهی بر این است که این مولکولها در شرایط طبیعی اولیه، به سرعت نابود میشدند، نه آنکه در «سوپ بنیادین» گرم و نرمی انباشته شوند! چگونه میتوان بنای رفیع حیات را بر چنین شالودهٔ سست و تحریفشدهای استوار کرد و آن را بیشرمانه به نسلهای جوان آموزش داد؟
📝 درخت حیات داروین و انفجار کامبرین: تصویر زیبای «درخت حیات» که شاخههای آن به تدریج از یک تنهٔ مشترک منشعب میشوند، نمادی دلفریب از فرگشت تدریجی گونههاست. اما وِلز، با استناد به شواهد فسیلی، بهویژه «انفجار کامبرین»، این تصویر را به چالش میکشد. در دورهٔ کامبرین، ناگهان و بدون هیچ پیشزمینهٔ فسیلی روشنی، اکثر شاخههای اصلی (فایلومهای) جانوری، با ساختارهای بدنی پیچیده و متنوع، در تاریخ حیات ظاهر میشوند. این پدیده، بیش از آنکه شبیه به یک درخت با انشعابات تدریجی باشد، به یک چمنزار میماند که گیاهان مختلف، بهطور مستقل و ناگهانی از آن سر برآوردهاند. پنهان کردن این «معضل» بزرگ داروینیسم یا کوچک جلوه دادن آن، خیانت به حقیقت علمی است.
ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات
موشه فایگلین در کانال ۱۴: «هر نوزادی در غزه دشمن است.»
موشه فایگلین در مصاحبه با کانال ۱۴ ادعا کرد که هر نوزادی در غزه دشمن است و اسرائیل باید غزه را تسخیر و اشغال کند. این اظهارات در واکنش به سخنان یائیر گولان بیان شده است که گفته بود یک کشور عاقل، کشتن نوزادان را به عنوان سرگرمی انجام نمیدهد.
آری، واقعیت تلخ این است که صهیونیستها با بیرحمی و فقدان هرگونه وجدان انسانی، به کشتار نوزادان بیگناه میپردازند. این عمل نه تنها هیچ توجیهی ندارد، بلکه با هرگونه مفهوم عقل، اخلاق، عرف و قانون بینالمللی در تضاد است. چنین رفتار وحشیانهای، نشانهای از خوی ناپسند و مادون حیوانی است که متاسفانه توسط آنان در گفتار و عمل به نمایش گذاشته میشود.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
#معرفی_دانشمندان
#نقد
#فرگشت
✔️ 3: ویلیام ا. دِمبِسکی (William A. Dembski)
✔️ ویلیام اَلبرت دِمبِسکی، ریاضیدان، فیلسوف، و نظریهپرداز پرآوازه و جریانساز آمریکایی است که در صف اول مدافعان و تبیینکنندگان علمی و فلسفی نظریهٔ «طراحی هوشمند» قرار دارد. وی با پیشینهای درخشان در علوم دقیق و فلسفه، موفق به اخذ مدارک دکترای متعدد، از جمله دکترای ریاضیات از دانشگاه شیکاگو و دکترای فلسفهٔ علم از دانشگاه ایلینوی در شیکاگو شده است. افزون بر این، او دارای مدرک کارشناسی ارشد الهیات از مدرسهٔ الهیات پرینستون نیز میباشد که به عمق نگاه چندوجهی او به مسائل بنیادین علم و هستی اشاره دارد. دِمبِسکی سهمی بنیادین در تدوین مفاهیم کلیدی طراحی هوشمند، بهویژه مفهوم «پیچیدگی مشخص» و «صافی تبیینی» داشته است. از مهمترین آثار مکتوب او که هر یک به سهم خود، جبهههای جدیدی در نقد داروینیسم و تبیین طراحی هوشمند گشودهاند، میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
📚«استنتاج طراحی: حذف شانس از طریق نشانگرهای کوچک احتمال»: این کتاب، که در سال ۱۹۹۸ میلادی منتشر شد، به عنوان یکی از پایههای نظری طراحی هوشمند شناخته میشود. دِمبِسکی در این اثر، چارچوب مفهومی و ریاضیاتی «صافی تبیینی» را برای تشخیص طراحی در پدیدههای طبیعی و تمایز آن از قانونمندیهای طبیعی و رویدادهای تصادفی، بنا نهاد.
📚«ناهار رایگان در کار نیست: چرا پیچیدگی مشخص را نمیتوان بدون هوشمندی به دست آورد»: این اثر، منتشر شده در سال ۲۰۰۲، به چالشی جدی برای توان خلاقهٔ فرآیندهای داروینی، بهویژه در تولید اطلاعات زیستی نوین، بدل گشت. دِمبِسکی در این کتاب، با بهرهگیری از اصول نظریهٔ اطلاعات و قضایای «ناهار رایگان در کار نیست» از علوم رایانه، استدلال میکند که الگوریتمهای فرگشتی، بدون ورودی اطلاعاتی از یک منبع هوشمند، قادر به تولید پیچیدگی مشخص و عملکردی نیستند.
📚«انقلاب طراحی: پاسخ به سختترین پرسشها دربارهٔ طراحی هوشمند»: این کتاب که در سال ۲۰۰۴ به زیور طبع آراسته شد، با زبانی روانتر و همهفهمتر، به دفاع از مبانی طراحی هوشمند و پاسخ به انتقادات رایج علیه آن میپردازد.
📚«طراحی حیات: کشف نشانههای هوشمندی در سامانههای زیستی»: این اثر، که با همکاری جاناتان ولز به رشتهٔ تحریر درآمده است، به ارائهٔ مجموعهای جامع از شواهد طراحی هوشمند در سامانههای زیستی، از سطح مولکولی تا پیچیدگی ارگانیسمها، اختصاص دارد.
📝بنیاد حملات ویرانگر و منطقمحور ویلیام دِمبِسکی به دژ به ظاهر تسخیرناپذیر داروینیسم، بر سلاحی قدرتمند و مفهومی بدیع استوار است که خود آن را «پیچیدگی مشخص» (Specified Complexity) نامیده است. این مفهوم، به مثابه ذرهبینی دقیق، قادر است تفاوت میان پدیدههای حاصل از تصادف کور، قانونمندیهای جبری طبیعت، و دخالت یک عامل هوشمند را آشکار سازد و از این رهگذر، ناتوانی داروینیسم در توضیح منشأ اطلاعات و ساختارهای پیچیدهٔ حیات را برملا کند.
📝 برای درک این ایدهٔ کلیدی، تصور کنید در ساحلی قدم میزنید و به مجموعهای از حروف که توسط امواج بر ماسه نقش بسته است، برخورد میکنید: «ک و م ک ک ن ی د». این مجموعه از حروف، "پیچیده" است، یعنی احتمال پدید آمدن تصادفی آن بسیار اندک است. اما آیا این پیچیدگی به تنهایی کافی است تا نتیجه بگیریم دستی هوشمند آن را نوشته است؟ خیر. ممکن است بازی بیهدف امواج چنین الگوی بیمعنایی را ایجاد کرده باشد. حال تصور کنید در همان ساحل، به نوشتهٔ دیگری برمیخورید: «کمک کنید! من اینجا گیر افتادهام!». این نوشته نیز بسیار "پیچیده" است و احتمال چینش تصادفی این حروف برای ساختن چنین جملهای، از نظر آماری نزدیک به صفر است. اما تفاوت اساسی در اینجاست که این نوشته، علاوه بر پیچیدگی، دارای «مشخصه» (Specification) است. یعنی با یک الگوی مستقل و معنادار (زبان فارسی و یک پیام اضطراری قابل فهم) مطابقت دارد. دِمبِسکی استدلال میکند که هرگاه با پدیدهای مواجه میشویم که هم "بسیار پیچیده" (احتمال وقوع تصادفی آن ناچیز) و هم "مشخص" (منطبق با یک الگوی مستقل و قابل تشخیص) باشد، بهترین و معقولترین تبیین برای منشأ آن، دخالت یک عامل «طراح هوشمند» است.
ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین