رهایی از ذهن،مراقبه و کمک به خودشناسی
بودا میگوید:
وقتی ذهن خالی و ساکت است،
تو خردمند هستی
دانش از بیرون میآید
خردمندی از درون طلوع میکند
دانش تولید سروصدا میکند
خردمندی بیشتر و بیشتر سکوت را میآورد
انسان خردمند آهستهآهسته ساکت میشود. حتی اگر صحبت کند، سخنانش طعمی از سکوت را، موسیقی سکوت را حمل میکنند.
#اشو
@eshg_bazi_ba_ostad
✳️به این سوترا از بودا توجه کنید:
هیچکجا! نه در آسمان، نه در میان دریا، نه در عمق کوهستانها؛ هرگز نمیتوانی از شرارتهای خودت پنهان شوی.
✳️تفسیر اشو:
به یاد بسپار: هیچ راهی برای پنهانشدن از شرارتهایت وجود ندارد. پس به فریبدادن خودت ادامه نده که راهی خواهی یافت: که به روخانهی گَنگ Ganges میروی و در آن غسل میکنی و تمام گناهانت پاک میشوند!
خودت را گول نزن ــ رود گنگ نمیتواند چنین کاری کند.
فکر نکن به کعبه Kaaba میروی و حج Haj، زیارت بزرگ را بجا میآوری و حاجی Haji میشوی و آنوقت تمام گناهانت از تو گرفته میشود و خداوند تو را بخشیده است! فکر نکن که با انجام چنین مراسمهایی میتوانی از شرارتهایت خلاص و آزاد شوی. هیچ چیزی کمک نخواهد کرد. هیچکجا!
بودا میگوید: نه در آسمان، نه در میان دریا، نه در عمق کوهستانها؛ هرگز نمیتوانی از شرارتهای خودت پنهان شوی.
آنها مانند سایه دنبالت میکنند،
هر کجا که بروی شکنجهات خواهند داد. پس بهتر است شرارت نکنی، ولی فقط وقتی میتوانی از شرارت دوری کنی که «آگاه» بشوی، وگرنه حتمی است که انجامش خواهی داد.
شرارت باید که تنبیه خودش را با خود بیاورد؛ درست به همان یقینی که هر زایشی، مرگِ خودش را با خود میآورد. نمیتوانی از مرگ پرهیز کنی، نمیتوانی از نتایج اعمال خودت پرهیز کنی. پس اینگونه فکر نکن، زیرا هر مقدار زمان که در پرهیز کردن صرف کنی، فقط آن را هدر دادهای. تمام آن انرژی میتواند صرف یک تلاش بشود:
«هشیار شدن و مراقبهگون شدن»
فقط همین کمک میکند.
پس چه باید بکنیم؟
هشیار بشو، و در هشیارشدن، هر دو از بین خواهند رفت. در «هشیارشدن» اعمال تو خودبهخود از یک دگرگونی عبور میکنند. انسان هشیار نمیتواند هیچ کار خطایی انجام دهد.
و انسان هشیار به این شناخت میرسد که: “مرگی برای هشیاری من وجود ندارد. بدن خواهد مرد، ذهن خواهد مرد، ولی نه درونیترین وجود من. من جاودانه هستم. آمریتاسیا پوترا Amritasya Putrah من فرزند جاودانگی هستم، به دنیای ابدی تعلق دارم.”
هشیاری، این دو حقیقت را جا میاندازد: نخست دنیای تو را با متحول کردن اعمالت دگرگون میسازد.
دوم اینکه: با هشیار ساختن درونت، تو را آگاه میکند که موجودی ابدی هستی.
وقتی بدانی که جاودانه هستی، وقتی بدانی که همیشه بودهای و همیشه خواهی بود، تمامی ارزشهای زندگیات بیدرنگ شروع به تغییر میکنند. آنوقت هرآنچه دیروز مهم بود، دیگر اهمیتی ندارد؛ و هرآنچه که قبلاً هرگز اهمیت نداشت، مهم خواهد شد. زیرا اینک بر اساس جاودانگی فکر میکنی و نه بر اساس زمان تقویمی.
فکرکردن بر اساس زمان،
سیاست است.
فکرکردن بر اساس جاودانگی،
دیانتِ حقیقی است.
📘 «داما پادا / تفسیر سخنان بودا»
@oshowords
برای اندازهگیریِ سطح ناآگاهی خود، میتوانی به چگونگی مواجه شدن خود با چالشهای زندگی نگاه کنی.
آدمی که ناآگاه است، هنگام مواجه شدن با چالشهای زندگی، دوست دارد در خواب بماند و ناآگاهتر شود.
اما آدم آگاه، هنگام مواجه شدن با چالشها و دشواریهای زندگی،
دوست دارد آگاهتر یا هشیارتر باشد.
تو میتوانی چالشها و دشواریهای زندگی را به ابزاری برای بیداریِ خود تبدیل کنی.
از طرفی، میتوانی به چالشها و دشواریهای زندگی اجازه بدهی تا بر تو چیره شوند و تو را به اعماق ناآگاهی یا ناهشیاری ببرند.
در این صورت، رؤیای ناهشیاری شایع و معمولی به کابوس ناهشیاری ژرف تبدیل میشود.
اگر نتوانی در اوضاع و احوال معمولی، هشیار و حاضر باشی، مانند هنگامی که در اتاق خود تنها نشستهای، در جنگل یا کوه قدم میزنی، یا به کسی گوش سپردهای..، بیتردید، قادر نخواهی بود در شرایطی هشیاری خود را حفظ کنی که با دشواری یا مصیبتی جدی روبرو شدهای.
در این مواقع، خود را به نیروی حال واکنشهای خود میسپاری. واکنشهایی که چیزی نیستند، مگر شکلهای گوناگونِ «ترس».
و تو بدینسان، به اعماق ناآگاهی یا ناهشیاری فرو میروی.
چالشها و دشواریهای زندگی،
آزمونی برای تو هستند. کیفیت برخورد تو با دشواریهای زندگیست که میزان آگاهی تو را نشان میدهد.
💜اشو
📘 شهامت
@oshowords
ذهن هرگز راضی نمیشود
نمیتواند راضی باشد
راضی کردن ذهن غیرممکن است
ذهن یک نقصیاب بزرگ است؛ در اختراع بدبختی بینظیر است
پس اگر با ذهن باقی بمانی، چه موفق شوی یا شکست بخوری، در بدبختی باقی خواهی ماند. و راه ماندن با ذهن، خواسته است
خواسته آن چسبی است که تو را به ذهن متصل میکند
چسب خود را از ذهن برکن، بیخواسته شو
ولی وقتی میگویم، “بیخواسته شو،” نمیگویم که بگذار این هدف تو باشد. نمیگویم که حالا باید تلاش کنی که بیخواسته شوی
نمیگویم که حالا این را خواستهی خود کن ـــ که شخصی بیخواسته باشی
نه، ابداً منظورم این نیست؛ وگرنه تمام نکته را سوءتفاهم خواهید کرد
سعی کن خواسته را و تمام رنجها و بیهودگیهای آن را #درک_کنی
و در همین ادراک است که به ورای آن خواهی رفت
#اشو
دامّا پادا / راه حق DhammaPada تفسیر سخنان بودا توسط اشو
جلد هشتم
#برگردان: محسن خاتمی
@oshoi
یک ظرف عسل در اتاق خانهای روی میز قرار داشت و تعدادی مگس به شیرینی آن جذب شده بودند
با پانهادن در آن ظرف آنان با طمع شروع به خوردن کردند. ولی پاهایشان چنان با عسل آغشته شده بود که نتوانستند از بالهایشان استفاده کنند و خودشان را از آن ظرف برهانند و دچار خفگی شدند.
درست در وقتی که میمردند یکی از آنها اعلام کرد:
”وای که چه موجودات احمقی هستیم ما! برای اندکی لذت خودمان را نابود کردیم.“
بهیاد بسپارید که:
این امکانی برای شما نیز هست
شاید چنان به این زمین آلوده شوید که نتوانید از بالهایتان استفاده کنید
شاید چنان از لذتهای کوچک خود انباشته شوید که کاملاً آن سرور غایی را فراموش کنید
چیزی که همیشه طلبیدن آن برایتان وجود داشته است
با جمعاوری سنگریزهها و صدفها در کنار دریا شاید آن سرور غایی وجودتان را از کف بدهید
این را به یاد بسپار:
این اتفاق رخ میدهد. فقط به ندرت اتفاق میافتد که کسی بقدر کافی هشیار شود که در این زندان معمولی که زندگی است گرفتار نشود.
من نمیگویم که لذت نبرید.
طلوع خورشید زیباست
و گلها نیز و پروانهها نیز
ولی در آنها گم نشوید
از آنها لذت ببرید،هیچ اشکالی در آنها نیست
ولی همیشه بهیاد داشته باشید که آن بینهایت زیبا در انتظار شماست
گاهی در نور خورشید آسودگی اختیار کنید، ولی از این یک روش زندگی نسازید
گاهی راحت باشید و با سنگریزههای ساحل بازی کنید. هیچ اشکالی در این نیست. بعنوان یک تعطیلات،
یک پیکنیک میتواند مجاز باشد،
ولی این را خودِ زندگییتان نسازید،
زیرا آنگاه زندگی را ازکف خواهید داد
و به یاد بسپار:
هرکجا که توجه تو برود، همانجا واقعیت زندگیت میشود
اگر توجه ات به سنگریزهها باشد، آنها الماس میشوند، زیرا گنجینهات جایی است که توجه ات آنجاست.
#اشو
#یوگا_ابتدا_و_انتها_جلد7
@eshg_bazi_ba_ostad
ما اینجا هستیم تا بُعدی را در درون خودمان پیدا کنیم که عمیقتر از فکر است.»
#اکهارت_تله
@eshg_bazi_ba_ostad
بودن در ذهن، هویتگرفتن با ذهن، ناهشیاری است. فکر اینکه، “من ذهن هستم،” ناهشیاری است.
دانستن اینکه ذهن فقط یک مکانیسم است، درست همانطور که بدن است؛ دانستن اینکه ذهن جدا است… شب میآمد، صبح میآید: با شب هویت نمیگیری.
نمیگویی، “من شب هستم،” نمیگویی، “من صبح هستم.” شب میآید، صبح میگوید، روز میآید، بازهم شب میآید: آن چرخه به چرخیدن ادامه میدهد، ولی هشیار میمانی که تو این چیزها نیستی. همین برای ذهن نیز صادق است.
خشم میآید، ولی تو فراموش میکنی ـــ خشم میشوی. طمع میآید، فراموش میکنی ــ طمع میشوی. نفرت میآیی، فراموش میکنی ـــ نفرت میشوی. این ناهشیاری است.
هشیاری مشاهدهگریِ ذهنِ پر از طمع، پر از خشم، پر از نفرت یا پر از شهوت است، ولی تو فقط یک مشاهدهکننده هستی. آنوقت میتوانی طمع را ببینی که برمیخیزد، بزرگ میشود؛ یک ابر تیره…. سپس پراکنده میشود ـــ و تو لمس نشده باقی میمانی. چقدر میتواند باقی بماند؟ خشم تو ناپایدار و لحظهای است، طمع تو زودگذر است، شهوت تو زودگذر است. فقط کمی تماشا کن و تعجب خواهی کرد: میآید و میرود. و تو متاثرنشده، خنک و آرام باقی میمانی.
#اشو
@eshg_bazi_ba_ostad
✍️علی مرادی مراغه ای
🖊 اولین مدارس دخترانه در ایران و چالشها...
♦️اولین مدرسه دخترانه در تهران، توسط مبلغان مسیحی آمریکایی در ۱۲۵۳ش در دوره ناصرالدین بوجود آمد، اما شاگردانش مسیحی و دختران ارامنه بودند، چون ایرانیان مخالف تحصیل دختران بوده، فکر میکردند ھدف این مسیحیان غربی، مسیحی کردن ایرانیان است!
ديدار ناصرالدين شاه از این مدرسه جالب است:
در يكى از روزهاى پاييز ۱۲۶۹ ش صبحگاهان هنگامیكه دختران در تالار جمع بودند، شاه و ملازمان دربار وارد شدند «شاه شخصا امتحان میکند و يكى از دختران را پاى تخته سياه میخواند كه چيزى بنويسد ولى طفلك از هيبت شاه ياراى نوشتن نداشته. شاه گچ را از دست دخترك میگيرد، به خط خود روى تخته سياه كلماتى مینويسد كه بعدا قاب میكنند تا از ريزش محفوظ بماند...»
(تاريخ مؤسسات تمدنى جديد... ج ۱، ص ۳۶۸)
اما دیدار ناصرالدین شاه نیز نتوانست نگرش منفی مردم را نسبت به مدرسه دخترانه تغییر دھد و تقریبا تمامی دانش آموزان، دختران مسیحی بودند و مجله ملانصرالدین در نقد آن کاریکاتوری کشید و زیرش نوشت:
مسلمان، دختربچه خود را شوهر میدهد و غیرمسلمان به مدرسه میفرستد...!
♦️اما در۱۲۷۰ ش. ربابه مرعشی همسر سيدعلى شمس المعالى(پزشك ناصر الدين شاه) دست بکار عجیبی میزند! او در خانه اش كلاس درس براى زنان داير میکند. هر چند در خانه اش آموزش میداد اما از آزار و اذیت قشریون در امان نماند و مدام مزاحمش شدند.
در سال 1282ش طوبي رشديه در قسمتی از خانه خود، مدرسه دخترانه ای بنام پرورش داير نمود. گرچه با استقبال مردم روبرو گرديد و روز چهارم تاسيس ۱۷ شاگرد داشت، اما فراشان دولتی ریختند و تابلوی او را با فحش و تهديد برداشتند و مدرسه را منحل کردند.
(رشدیه، شمسالدین، سوانح عمر...ص ۱۴۸)
♦️تا این زمان مدارس دخترانه را در داخل خانه ایجاد میکردند تا بلکه از تعرضِ متعصبین در امان باشند اما در1283ش، زن شجاعی بنام بی بی خانم وزیراف نویسنده کتاب معايب الرجال که در پاسخ به کتاب تاديب النسوان نوشته بود مدرسه دخترانه ای افتتاح نمود كه مخالفت شیخ فضل الله نوری را برانگیخت وشیخ فتوا داد که تاسیس مدارس دخترانه مخالف شرع اسلام است.
(ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت... ج4، ص 218)
و سیدعلی شوشتری در آستانه حضرت عبدالعظیم بست نشست و تكفیرنامه ای صادر کرد و نوشت: «وای بحال مملكتی كه در آن مدرسه دخترانه تاسیس شود»
و عجیب اینکه، این تكفیرنامه در آن زمان دانه ای یك شاھی فروش رفته و حتی بازار سیاه پیدا كرد!
(کارنامه زنان مشهور ایران - فخری قویمی... ص 132)
این اقدام علما، مخالفان مدارس را جسورتر كرد بطوری كه در خیابان به محصلان و معلمان حمله کرده و بصورتشان تُف می انداختند و آنھا را بی عفت ميخواندند.
(ملکزاده... ج 3 ص 182)
فشارھای مخالفان باعث شد سرانجام، بی بی خانم به وزارت معارف شكایت کند امّا چون سمبه مخالفان پر زور بود در نتیجه، مدرسه تعطیل شد.
♦️مدارس دخترانه چون نهر کوچکی جریان داشت که طلوع انقلاب مشروطیت، آنرا به رودی پرشتاب بدل ساخت، برخی مشروطه خواهان مانند ناظم الاسلام به حمایت از تأسيس مدارس دخترانه پرداخته، گفتند:
«در تربيت بنات و دوشيزگان وطن بکوشيم و به آنها لباس علم و هنر بپوشيم، چه تا دخترها عالم نشوند، پسرها بخوبی تربيت نخواهند شد»
(ناظمالاسلام کرمانی، تاريخ بيداری ايرانيان... ج 1 ص 4)
پس از مشروطیت به بی بی خانم اجازه داده شده مدرسه اش را باز کند اما به شرط اینکه دختران بین 4الی6 سال تحصیل نمایند و كلمه دوشیزه نیز از تابلوی مدرسه حذف شود.
(مجله گنجینۀ اسناد، سال اول، دفتر اول، ص82)
مدرسه ناموس در ۱۲۸۶ش بكوشش خانم طوبی آزموده آغاز بکار کرد و مدرسه «ترقی بنات» توسط ماھرخ گوھرشناس در 1288ش بوجود آمد البته او فعالیت خود را از شوهرش پنھان كرده بود اما زمانیكه شوھرش فهمید او را متھم كرد كه از دایره دین و فضیلت پا بیرون نھاده و با عمل شرم آور خود موجب بدنامی خانواده گردیده...»!
(فخری قویمی...ص 140)
.
@rahnamone
All the dictators in the world are created by us because we want somebody else to tell us what to do. There is a very subtle reason for it: when you are told by somebody else what to do, you don’t have any responsibility for whether it is right or wrong. You are free of responsibility; you don’t have to think about it; you don’t have to be worried about it. The whole responsibility goes to the person who is giving you the orders to do something.
People like Adolf Hitler or Joseph Stalin or Ronald Reagan are not just there in their powerful positions because of any quality of theirs. They are there because millions of people want to be told what to do.
تمام دیکتاتورهای این دنیا توسط ما ایجاد شدهاند، چون ما میخواهیم شخص دیگری به ما بگوید که چه کار کنیم.
اینجا یک دلیل ظریف برایش وجود دارد: وقتی شخص دیگری به تو میگوید که چه کار کنی آن وقت تو هیچ مسئولیتی برای آن نداری، چه آن کار درست باشد یا نادرست.
اینجا تو از مسئولیت آزادی.
تو مجبور نیستی درباره آن فکر کنی؛ مجبور نیستی نگران آن باشی؛ تمام مسئولیت بر عهده آن شخصی است که دستور انجام دادنش را به تو داده.
افرادی مانند هیتلر یا استالین یا ریگان به علت تواناییهایشان در آن جایگاه قدرت نیستند.
بلکه آنجا هستند چون میلیونها نفر میخواهند به آنها گفته شود چه کاری انجام دهند.
#اشو
#عادت
#ترس
"چلچله و چلچله"
☆يك نظرِ پير به از صد چله☆
@oboore_eshgh
#سوال_از_اشو
اشو عزیز، لطفا ارتباط دین و سیاست را توضیح دهید:
#پاسخ
من با تمامِ ادیانِ سازمان یافته شده، کاملاً مخالفم
زیرا لحظه ای که هر چیزی سازمان بیابد، منافع خاص خودش را دارد.
آنگاه مذهب از یاد میرود و چیزهای دیگر بیشتر اهمیت مییابند
حقیقت و یافتن حقیقت، تمامی حضور شما را میطلبد؛ هیچ چیز دیگر نباید سر راه قرار بگیرد.
دین سازمان یافته یک زندان میشود.
به شما نظریاتِ از پیش تعیین شده و آماده میدهد و تنها عملکرد شما باور داشتن آن نظریات است
چه منطقی و عاقلانه باشند و چه نباشند.
از شما انتظار نمیرود که خودتان آزمایش کنید، زیرا کسی چه میداند؟
شاید چیزی پیدا کنید که با نظریه ی رسمی مخالف باشد.
ولی نظریات رسمی نمیتوانند موجب اشراق تو شوند
نظریات رسمی میتوانند تو را دانش آلوده و پُر از دانش کنند، ولی نمیتواند تو را خردمند سازد؛
نمیتواند به تو شهود ببخشد،
نمیتواند تو را از وجود خداوند هشیار کند.
من از پاپ انتقاد میکنم.
زیرا او نه تنها رییس یک مذهب سازمان یافته است، بلکه رییس یک حکومت هم هست. حکومت چندان بزرگی نیست فقط هشت مایل مربع وسعت دارد ولی با این حال به عنوان رییس یک حکومت شناخته شده است؛
او نماینده ی خودش را در سازمان ملل دارد و در کشورهای مختلف سفیر دارد.
مذهب چیزی بسیار والا است و سیاست چنان پست است
که یک چیز را باید به یاد داشت:
هرگاه مخلوطی از چیزی والا و چیزی پست وجود دارد، این همیشه آن چیز والا است که آلوده میشود نه چیز پست
همیشه آن عنصر والاتر است که کیفیت والا بودنش را از دست میدهد
در حالی که عنصر حقیر چیزی برای ازدست دادن ندارد؛
نمیتواند بیش از این سقوط کند.
پیشاپیش ساقط شده است.
دین و سیاست باید از هم جدا باشند.
لحظه ای که دین سازمان یابد، سیاست میشود.
دین باید یک جست و جوی شخصی؛
خصوصی و صمیمی برای هر فرد باشد.
دستکم برخی از حیطه های زندگی باید برای فرد اختصاص یابد جایی که او تماما آزاد باشد، بدون اینکه هیچکس دیگر برای او تصمیم بگیرد، جایی که بتواند بالهایش را بگشاید و در آسمان پرواز کند.
بدون زنجیر، بدون قید و بند،
بدون ممانعت
دین فقط در قلبی شکوفا میشود که از هر نظریه و باور و از هر کلیسا یا مسجد و معبدی مطلقاً آزاد باشد.
من مایلم تمامی دنیا بادیانت باشد.
ولی نه مسیحی،
نه کاتولیک، نه محمدی.
فقط دیانت داشتن کافی است
آیا نمیتوانید این حقایق ساده را ببینید؟
صداقت، صداقت است
نه مسیحی است و نه هندو.
حقیقت، فقط حقیقت است
نمیتواند هندو باشد و یا مسیحی.
عشق، فقط عشق است
نمیتواند غربی باشد یا شرقی.
مهربانی، مهربانی است.
و به هیچ نژادی و هیچ کشوری تعلق ندارد؛ متعلق به هیچ تاریخ یا جغرافیایی نیست.
اینها مواد تشکیل دهنده ی یک معرفت دینی هستند.
مراقبه یک علم است:
درست همانطور که فیزیک را میپذیرید بدون اینکه اهمیتی بدهید که آیا هندو است یا مسیحی؛ و یا شیمی را میپذیرید، بدون فکر به اینکه آیا پروتستان است یا کاتولیک
وقتی نزد پزشک میروید هرگز فکر نمیکنید که آیا دارو هندو است یا بودایی
واقعیت دورن فقط یک سکوت خالص است:
در آنجا هزاران گل شکفته میشود.
ولی آنها به هیچ سازمانی تعلق ندارند.
آنها پاداشِ جست و جویِ خودِ تو هستند، پاداشِ رفتن به درون
تمام مذاهب سازمان یافته در اساس بشریت را از شناخت دین محروم میکنند. زیرا که تو را گمراه میکنند.
آنها همیشه تو را به سمت بیرون هدایت میکنند.
خدای آنها در آسمانهای دوردست قرار
دارد. و وقتی دعا میکنی و دست هایت را به سوی آسمان دراز میکنی، نمیدانی که در آنجا کسی نیست که تو را بشنود.
در واقع، آن کسی که دعا میکند، آن کسی که در تو زنده است، آن کس که در تو تنفس میکند، همان او خداست.
تو فقط باید آن را کشف کنی.
آن خدا در میان لایه های شخصیت کاذب تو پنهان است. در معصومیت خود آن خدا را دریاب؛ و آنگاه زندگی یک شعف خالص میشود.
ترانه ای بدون کلام،
یک رقص، یک ضیافت.
و در انتهای این ضیافت، چیزی جز اشکهای سپاسگزاری وجود ندارد.
و این اشکهای سپاسگزاری به هیچ مذهبی تعلق ندارند. آنها به قلب فرد تعلق دارند، قلبی که سرشار از شکرگذاری نسبت به جهان هستی است.
#اشو
@oshoi
به قلب خود گوش کن و هر کجا که تو را می برد دنبالش کن.
بودا بودا است، کریشنا کریشنا است، و شما خودتان هستید.
از کس دیگری کپی نکنید.
آنها از هیچ کس دیگری پیروی نکردند.
از کی تقلید میکنی؟ سعی میکنی کی باشی؟
کاری را انجام دهید که طبیعت شما می خواهد انجام دهد، کاری را انجام دهید که ویژگی های ذاتی شما مشتاق انجام آن هستند.
به کتاب مقدس گوش نده، به قلب خود گوش کن.
این تنها کتاب مقدسی است که من تجویز می کنم.
و با دقت، بسیار آگاهانه گوش کنید و هرگز اشتباه نخواهید کرد..
بنابراین تمام هنر برای بشریت جدید شامل راز گوش دادن به قلب آگاهانه، هوشیارانه و با دقت خواهد بود.
و به هر حال از آن پیروی کنید و به هر کجا که شما را می رساند بروید.
بله، گاهی اوقات شما را در معرض خطرات قرار می دهد - اما پس از آن به یاد داشته باشید، این خطرات برای رسیدن شما مورد نیاز است.
و گاهی اوقات شما را به بیراهه می برد - اما باز هم به یاد داشته باشید که این گمراهی ها بخشی از رشد هستند.
#اوشو
@bluenileh
از طریق چشمهای ما، هستی خود را درک می کند و از طریق گوش هایمان، هستی در حال گوش دادن به ملودی و آوای خود است.
ما شاهدانی هستیم که از طریق آن، هستی به عظمت و شکوه خود آگاه می شود.
تنها یک آگاهی واحد وجود دارد که در عین یگانگی در بیشمار شکل و فرم در حال زندگی و کسب تجربه است.
@razeshadmani
مقاومت نکردن در زندگی یعنی بودن در یک وضعیت راحتیِ زیبا، آسانی، و سبک. آن وقت این وضعیت دیگر وابسته به این نیست که چیزها طور خاصی باشند، خوب یا بد باشند.
شاید متناقض (پارادوکسی) به نظر بیاید،
اما وقتی وابستگی درونی تو به شکل و فرم از بین رفت، فرم های بیرونی خودشان بهبود می یابند.
خیلی از مردم با وضعیت حاضر ، جوری رفتار می کنند که انگار مانعی است که باید بر آن غلبه کنند. ولی چون وضعیت حاضر خودِ زندگی است، این کار روشی ابلهانه برای زندگی کردن است.
💜اکهارت تله
@razeshadmani
انسان میتواند به دو راه زندگی کند:
یا میتواند مرداب راکد،
یا این که میتواند جریانی پویا و روخانەی انرژی شود.
مرداب راکد چیزی فراتر از خودش را نمی شناسد ، زیرا هرگز از چارچوب خودش فراتر نمی رود.
در مرداب راکد انرژی به " #خود"تبدیل میشود.
انرژی ای که همچون رودخانه روان است به تو کمک می کند همواره از خودت فراتر بروی.
همواره درحال فراتر رفتن است.
حرکتش به سوی دریاست به سوی بی نهایت به سوی بی حدو مرز.
زندگی باید همچون رودخانه باشد، همیشه روان،بدون توقف.
همیشه آمادەی رفتن به سوی ناشناخته ، همیشه آمادەی دست شستن از آشنا واستقبال از خطر نا آشنا.
راه درست زندگی، دل به دریا زدن است. همیشه درحال اکتشاف بودن
همیشه به ستاره ها رسیدن.
آن گاه زندگی به گونه ای طبیعی مراقبه گرانه میشود.
زیرا هر لحظه با خود شگفتی فراوان می آورد.
هر لحظه تازه است.
تو نمی توانی به چیزی بیندیشی .
مجبوری با آن رو در رو شوی.
انسان تکراری میتواند
در مورد #زندگی اش بیندیشد.
میتواند برای زندگی اش طرح و نقشه بکشد زیرا او پیش بینی پذیر است.
همه می دانند که قرار است فردا و پس فردا چه بکنند.
اما انسان #مراقبه گر پیش بینی نا پذیر است.
نه فقط برای دیگران ،
بلکه برای خودش نیز
نمی داند که لحظه ای بعد چه اتفاقی خواهد افتاد، از این رو با طرح ونقشه کشیدن و اندیشیدن نا آشناست .
زندگی او باز و پذیراست. شاداب تر و تازه به استقبال لحظات می رود.
با آن قلب پذیرا، تو آهسته آهسته از چیزی آگاه میشوی که #خدا، حقیقت،
فرا آگاهی (نيروانا) یا روشنی می خوانی اش .
نام هایی مختلف برای یک چیز واحد.
#اشو
#کتاب_پرواز_در_تنهايی
@eshg_bazi_ba_ostad
#اشوی_عزیز چرا زنان تاکنون آزاد نشدند ؟؟
زیرا که نمیتوانند باهم تشکیل یک نیرو را بدهند: آنان با مرد همدردی میکنند؛ همدردی آنان با یکدیگر نیست. رابطهی زنان با یکدیگر فقط #حسادت است ــ دیگری لباسهای بهتری دارد،
دیگری جواهرات بیشتری دارد،
دیگری اتومبیل خوبی دارد
دیگری خانهای بهتر دارد.
تنها رابطهی #زنان با یکدیگر حسادت است.
تو با حسادت روبه رو شدی. حسادت یكی از خطرناك ترین عناصر در آگاهی انسان است، به ویژه در ذهنیت زنانه. روبه روشدن با دشمن شماره یك، بدون پنهان كردنش، بدون سفیدآب زدن به آن، بدون اینكه آن را محبوب جلوه بدهی كه حق با تو است، موقعیت چنان است كه البته تو باید حسادت كنی! __ بدون اینكه به هیچ وجه خودت را با اینكه در آن حسادت حق با تو بوده است، راضی كنی میتواند متحول كننده باشد.
اگر خودت را راضی كنی كه حق با تو است، حسادت باقی خواهد ماند و قویتر خواهد شد. آنوقت این انرژی را كه اینك احساس میكنی، احساس نخواهی كرد. این انرژی توسط آن حسادت جذب خواهد شد و منتظر لحظهای خواهد شد تا بتواند منفجر شود به هر بهانهای.
ولی اگر هر زن نسبت به زن دیگر حسود باشد، آنگاه طبیعی است که این سبب اصلی اسارت آنان باشد.
آنان نمیتوانند تشکیل یک نیرو را بدهند؛ وگرنه تعداد آنان نیمی از جمعیت است ــ میتوانستند مدتها پیش به رهایی برسند. هر زمان که اراده میکردند به رهایی برسند چیزی نبود که مانع آنان باشد. آنان خودشان دشمن خود هستند.
یک نکته که هر زن باید به یاد داشته باشد این است که مرد چنان با تزویر شما را ازهم جدا کرده که شما هرگز نتوانید یک نیروی واحد باشید.
شما نسبت به هم حسادت میکنید، هیچ احساس همدردی برای یکدیگر ندارید. شما ترجیح میدهید با مردان همدردی کنید ــ
البته نه با مرد خودتان! باید مرد دیگری باشد!
#اشو
#کتاب_زن
#مترجم: #محسن_خاتمی
.
.
@eshg_bazi_ba_ostad
کسی از ماهاویرا پرسید:
چه کسی یک قدیس واقعی است و چه کسی گناهکار است؟
شاید سؤالکننده یک پاسخ حاضر و آماده میخواست که در متون مذهبی داده میشوند ولی افرادی مانند ماهاویرا از درکِ وجودی خودشان صحبت میکنند. آنچه که او گفت بسیار زیباست. تعریفی که او داده، منحصربهفرد است، در تمام تاریخ بشریت نظیر ندارد.
ماهاویرا گفت:
کسی که بیدار است، قدیس است.
کسی که در خواب است گناهکار است.
ساده، ولی بسیار بااهمیت...
«بیداری» تنها قداستی است که وجود دارد؛ و خوابآلودگی، ناهشیاری، تنها گناهِ موجود است. تمام گناهان دیگر از همین ناآگاهی برمیخیزند. ریشه را قطع کن، خودِ ریشه را بزن! شاخ و برگها را هرس نکن.
💜اشو
@oshowords
من به روش خودم زیستهام.
من به هیچکس پاسخگو نیستم.
نه هیچ انتظاری از کسی دارم،
و نه میخواهم کسی از من انتظاری داشته باشد.
آزادی شعار من است.
وقتی بر طبق میل دیگران زندگی کنی؛
همیشه سردرگمی،
همیشه به آنها پاسخگویی،
همیشه سعی میکنی انتظارات آنها را برآورده کنی.
به دیگران توجه نکن،
بگذار جهان به راه خود برود.
تو راه خودت را برو.
وقتی خودت هستی...
حقیقت آنجاست
زیبایی آنجاست
شعف آنجاست
وجد آنجاست
💜اوشو
@eshgh_u_zendegi
#چرایی_وجود_ندارد
وقتی حادثه ای رخ میدهد
ماهیت رویاگونه ی زندگی را بر تو آشکار می سازد
پس هیچگاه نپرس چرا این اتفاق افتاد
چرایی وجود ندارد
تمام پاسخهایی که به تو داده می شوند، چیزی نیستند مگر #تسکینی برای معقول و منطقی جلوه دادن چیزی
که اساسا" معقول و منطقی نیست.
بلکه یک #راز است
من هیچ علاقه ای به #تسکین ندارم
این تسکین دادنها بازی خطرناکی است
همواره به جای تسکین سعی کن
به #تماشای حقیقت عریان بایستی
حتی اگر دردناک و آزاردهنده باشد
ماهیت خواب گونه ی زندگی را ببین
همه چیز تمام میشود، ناپدید می شود اما شهود توست که می ماند
بنابراین همه ی زندگی را شهود کن
فقط شاهد باش
#ناظری_خاموش
#و_بی_قضاوت
#اﺷﻮ
@oshoi
خود را از افکار، تصاویر، برچسبها، باورها، برچسبها، تمایلات، مفاهیم، جزئیات، مبارزات، ترسها، آرزوها، خاطرات، انتظارات، داستانهای شخصی و شرایط اجتماعی خالی کنید. شهامت داشته باشید و فقط شاهد باشید."
#نیسارگاداتا_ماهاراج
@eshg_bazi_ba_ostad
دست از این خواسته که دیگران تو را خوشحال کنند بردار.
زیرا آنگاه، همیشه منتظر خواهی ماند.
شادی و سعادت طبیعی خودت را کشف کن.
آن رضایت و خشنودی نهادین درون تو را که وابسته به بیرون نیست.
#جف_فوستر
@eshg_bazi_ba_ostad
به تاریکی نمی شود برچسب چسباند ،
زیرا وجود ندارد.
فقط باید چراغی بیاوری و نقاب را از چهره تاریکی برداری.
این در مورد فکرهایت نیز صدق می کند.
با آنها درگیر نشو .
تلاشی که برای رهایی از فکر ها می کنی،
خود از فکری نشأت می گیرد.
افکارت رابشناس ،
آنها را ببین ،
نسبت به آنها آگاه باش ،
آنگاه آنها بدون زحمت فروکش می کنند.
نظارت بر خود،
سرانجام به تخلیة نفس می انجامد،
و وقتی نفس تخلیه شد،
هستی در آن می گنجد.
#اشو
@eshg_bazi_ba_ostad
تمام کشیش ها و ملاها ی مذهبی سرزنش گر هستند، آنها نمی توانند کسی را شاد ببینند، نمی توانند کسی را مسرور ببینند؛ بلافاصله به او هجوم می آورند و سرخوشی و شعف او را محکوم می کنند. آنان استدلال های بزرگی در رد و تخریب لذت و شادمانی مردم آفریده اند. بزرگترین استدلال آنان این است که این دنیا دار مکافات است و لذت بردن از آن بسیار ناپایدار است. فریب لذت ها را نخورید زیرا اگر فریب بخورید مرتکب گناهان بزرگ میشوید و لذت جاودانه بهشت را از دست خواهید داد.
این کشیشیان و به اصطلاح علمای مذهبی، شما را رنجور میخواهند، رنج تو شادمانی آنان است. رنج تو رمز کاسبی آنان است. زیرا فقط رنجوران هستند که به کلیسا و معبد و مسجد میروند. وقتی احساس سرور و شعف داری، چه نیازی به رفتن به کلیسا داری؟ برای چه به مسجد بروی؟ زندگی چنان غنی و شادمان است که چه کسی میل دارد وارد آن گورستانها شود. مکانی که اندوه و غم را الهی میدانند و صورت عبوس را چهره مذهبی میخوانند. جایی که رقصیدن در آن مجاز نیست. عشق ورزیدن ممنوع است و باید بنشینی و به سخنان مرده گوش بدهی. سخنانی که قلبت را لمس نمیکند و وجودت را به لرزش نمی اندازد.
ولی این کلیساها و معابد و مساجد قرنهاست که بر انسان سلطه داشته اند و او را استثمار کرده اند. اما این نمیتواند برای ابد ادامه یابد.
زیرا هوشمندی انسان عصیان خواهد کرد و روزی تمام این به اصطلاح خانه های خدا را که مکان کاسبی کشیشان مذهبی است ویران خواهد کرد.
اوشو 🧡
انسان تصور میکند که خودش انجام دهندهی کارهاست ولی این فقط یک فکر است و خواب و خیال بیش نیست. او در رویا هایش هم خودش را کنندهی کارها میداند، ولی در واقع همهچیز بطور خودبخودی در حالِ وقوع است، و هنگامیکه انسان به این درک برسد، رویا ناپدید میگردد، و اتفاقی در ادراک رخ میدهد که ما آن را با نام روشنشدگی میشناسیم. حتی زمانی که فکر میکنید خدا شما را وادار به کاری میکند، باز هم در همان توهم قدیمیِ خود باقی ماندهاید؛ زیرا در آن زمان هم خود را صورتِ فردی مستقل میدانید و بینِ خود و خداوند فاصله انداختهاید.
در این حالت شما معتقدید که خدایی وجود دارد و شما نیز در کنارش قرار دارید؛ او نقش راهنما را دارد و شما فاعل و اجرا کننده هستید. اما این طور نیست. روزی که از خواب غفلت، خوابی که در آن خود را کنندهی کارها و شخصیتی جدا میدانستید بیدار گردید، دیگر نمیگویید طبق راهنماییهای خدا رفتار میکنید در آن روز می گویید « تنها خداست که وجود دارد، من نیستم، و در واقع من هیچگاه وجود نداشتهام، همه چیز خداست و این جهان فقط رؤیای زیبایی بود که پایان گرفت »
@iiosho
نخستین چیزی که از ذهن باید درک شود این است که:
زمان با حرکت ذهن ایجاد میشود
درست مثل حرکت آونگ
با حرکت ذهن، زمان را احساس می کنید
هنگامی که ذهن بی حرکت است، چگونه می توانید زمان را احساس کنید؟ هنگامی که هیچ جنبشی وجود ندارد، گذشت زمان نمی تواند احساس شود دانشمندان و عارفان در این نقطه به توافق رسیدند که جنبش پدیده ای است که زمان را ایجاد میکند
اگر در حال حرکت نیستید. اگر هنوز هم هستید، زمان از بین می رود، ابدیت به وجود می آید. زمانتان به سرعت در حال حرکت است و مکانیسم حرکت از یک سو به سوی دیگر میرود
دومین چیزی که از ذهن باید درک شود این است که:
ذهن همیشه در فاصله های دور است، هرگز مشتاق نزدیک بودن نیست
نزدیکی به شما خستگی میدهد ، از آن تغذیه میشوید، از راه دور بهتان رویاها، امیدهاء امکان لذت بردن میدهد
بنابراین ذهن همیشه به فاصله ها فکر میکند
همیشه همسر کسی دیگری برایتان جذاب و زیبا است
همیشه به خانه کس دیگری مجذوب میشوید ، مجذوب ماشین دیگری میشوید
همیشه دور هست. به نزدیک ، کور هستید
ذهن نمی تواند چیزهای بسیار نزدیک را ببیند. فقط می تواند چیزهای که بسیار دور هست را ببیند
چه چیز بسیار دور است؟
دور ترین تضاد بیشترین فاصله را دارد
شما عاشق فردی هستید، در حال حاضر دور ترین پدیده نفرت است
شما پرخوری، روزه دور ترین پدیده است شما مجردید، سکس دور ترین پدیده است
شما یک شاه اید، یک راهب دو ترین پدیده است
دور ترین رویایی ترین است. جذاب است، حسرت آور است، خواستنی میشود. دعوتت میکند، سپس هنگامی که به قطب دیگر میروید، محلی که از آن سفر کردید و دوباره زییا خواهد شد همسرتان را طلاق میدهید، و پس از چند سال زن دوباره برایتان زیبا میشود
بازیگر زنی پیشم آمد. پانزده سال پیش از شوهرش طلاق گرفته بود حالا پیر شده بود، کمتر از زمانی که از همسرش جدا شد زبیا بود. پسرش در سال گذشته ازدواج کرده بود. طوری شد که در عروسی پسرش ، دوباره با شوهرش ملاقات کرده و آنها مجبور به سفر با هم شدند. شوهرش دوباره در عشق او افتاد، طوری که پیشم آمد (زن) و پرسید:
"چه کار باید کنم؟ او (مرد) دوباره پیشنهاد به من داده، میخواهد باهم ازدواج کنیم
او (زن) مجذوب شده بود. فقط منتظر بود من بگویم بله. گفتم: "اما شما با هم زندگی می کردید، همیشه تضاد بود و هیچ چیز دیگری وجود نداشت
کل داستان را میدانم - چگونگی مبارزه، نزاع، چگونه برای هم جهنم و بدبختی را ساختید. حالا دوباره ؟ "
دور همیشه جذاب می شود، می توانید در همان شیار حرکت کنید و پس از آن دوباره شروع به فکر کردن در جهت مخالف میکنید
به یاد داشته باشید:
ذهن همیشه به تضاد فکر می کند و همواره به جهت مخالف مجذوب میشود بنابراین اگر ثروتمند هستید یک شیفتگی به فقر دارید
همه مردم ثروتمند فکر می کنند فقر چنان آزادی ای دارد که هیچ مرد ثروتمندی نمی تواند اینطور لذت ببرد
هر گاه شاه نگاهش به گدایی که زیر درخت خوابیده می افتد *ترافیک حرکت می کند اما او آشفته نیست، حتی می تواند در بازار بخوابد، چه خواب زیبایی * پادشاه احساس حسادت میکند پادشاهان همیشه به گداها حسادت دارند و همیشه آرزو دارند که تبدیل به راهب شوند...
#اشو
#کتاب_قایق_خالی
@oshoi
وقتی ببینی همه چیز همانطوری است که باید باشد ، سپاسگزاری عظیمی بر می خیزد. نیایش طبیعی است.
به زمین تعظیم می کنی ،
به خورشید تعظیم می کنی ،
به هستی تعظیم می کنی.
این کیفیت مذهبی است , نه که به کلیسا بروی و فکر کنی مذهبی هستی ، نه که به مسیح تعظیم کنی و فکر کنی مذهبی هستی : نه تو مذهبی نیستی !
تو صرفاً می ترسی ؛
فکر می کنی مسیح تو را نجات خواهد داد.
هیچکس جز خودت نمی تواند تو را نجات دهد.
نه مسیح ، نه بودا هیچکدام نمی توانند تو را نجات دهند. اما تو می توانی خودت را نجات دهی.
و این مسئولیت توست که خودت را نجات دهی. و روش نجات در تولد دوباره است.
💜اشو
📙سخت نگیر /جلد سه
@oshowords
انسان تصور میکند که خودش انجام دهندهی کارهاست ولی این فقط یک فکر است و خواب و خیال بیش نیست.
او در رویا هایش هم خودش را کنندهی کارها میداند، ولی در واقع همهچیز بطور خودبخودی در حالِ وقوع است، و هنگامیکه انسان به این درک برسد، رویا ناپدید میگردد، و اتفاقی در ادراک رخ میدهد که ما آن را با نام روشن شدگی میشناسیم.
حتی زمانی که فکر میکنید خدا شما را وادار به کاری میکند، باز هم در همان توهم قدیمیِ خود باقی ماندهاید؛ زیرا در آن زمان هم خود را صورتِ فردی مستقل میدانید و بینِ خود و خداوند فاصله انداختهاید.
در این حالت شما معتقدید که خدایی وجود دارد و شما نیز در کنارش قرار دارید؛ او نقش راهنما را دارد و شما فاعل و اجرا کننده هستید. اما این طور نیست.
روزی که از خواب غفلت، خوابی که در آن خود را کنندهی کارها و شخصیتی جدا میدانستید بیدار گردید، دیگر نمیگویید طبق راهنماییهای خدا رفتار میکنید در آن روز می گویید « تنها خداست که وجود دارد، من نیستم، و در واقع من هیچگاه وجود نداشتهام، همه چیز خداست و این جهان فقط رؤیای زیبایی بود که پایان گرفت »
💜اوشو
هرجا دینِ سازماندهی شده وجود داشته باشد,
به ساده ترین حالتِ ممکن,
زمینه ای فراهم میشود برای پرورشِ بدترین ترس های ما,
تاریکترین احساساتِ گناه برای ما و زشت ترین ستیزه های ما بصورتِ شخص علیه شخص,
ملت علیه ملت و ایمان علیه ایمان .
چه باور دینی داشته باشیم یا نداشته باشیم, این زخم ها می توانند در عمقِ وجودِ ما خفته باشند و به همه بخش هایِ تجربه مان نفوذ کنند.
💜تونی پارسونز
@razeshadmani
همیشه به لحظه حاضر بگو «بله».
واقعا چه چیزی بی فایده تر و پوچ تر از مقاومت در برابر چیزی است که از قبل وجود دارد؟
چه چیزی ابلهانه تر از این است که با خود زندگی مقابله کنیم، چیزی که اکنون و همیشه اکنون است؟
تسلیم آن چه که هست شو.
به زندگی «بله» بگو -و آن وقت ببین که چگونه ناگهان زندگی برای تو کار می کند؛ نه علیه تو.
💜اکهارت تله
@razeshadmani
اگر در جامعه ای ، تا سن بیست و یک سالگی ، سرکوبگری جنسی وجود نداشته باشد و فرد آزادانه هیجانات جنسی اش را پشت سر بگذارد و زندگی جنسی خود را به طور طبیعی زندگی کند، به طور خودکار از هیجانات جنسی کاسته می شود و بعد از یک دوره زمانی ، دیگر مسائل جنسی در اذهان مردم مطرح نخواهد بود . دیگر از این بیماری خبری نخواهد بود .
اما اگر با روابط جنسی مخالفت شود و آن در زمان مناسبش سرکوب شود ، آنگاه در سراسر زندگی ات پخش می شود و حکم سمی خطرناک پیدا می کند و روان پریشی و خود آزاری و دیگر آزاری پدید می آید .
از این رو :
در وقت خودش زندگی جنسی را طبق روال طبیعی اش زندگی کن ، از موعدش که گذشت ، آن از صفحه ذهنت محو خواهد شد.
#اشو
@eshg_bazi_ba_ostad